امام حسن عسکری علیه السلام افراد پارسا، عابد و زاهد را این گونه معرفی و توصیف مینمایند: «پارساترین مردم کسی است که به هنگام شبهه توقف کند؛ عابدترین مردم کسی است که واجبات را انجام دهد؛ زاهدترین مردم کسی است که حرام را ترک نماید؛ و کوشنده ترین مردم کسی است که گناهان را رها سازد.
آمنه اسفندیاری ـ بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
باز هم به یاد یکی از ستارگان آسمان ولایت سخنانی را تقدیم شما عزیزان می کنیم. او که نور امامت را به دلهای شیعیانش می افشاند. تنها امام حج نرفته ای که، نماد نیکوییها و زیباییهاست و یازدهمین گوهر درخشانی که فخر بشریت است. او که شیعیان پروانه وار دور شمع وجودش میچرخیدند و از زلال اندیشه و اخلاق کریمانه اش بهرهها میجستند.
بررسی و الگوپذیری از سیره عملی و شیوه ی زندگی اهل بیت علیهم السلام و آشنایی با فضیلتهای اخلاقی و انسانی آنها می تواند راهگشای انسان راه گم کرده ای باشد که در این دنیای وانفسای مدرن زندگی می کند.
آن سرچشمه ی ایمان و جلوه ی نور الهی در سال 232 هجری قمری چشم به جهان گشود. پدر ایشان امام دهم حضرت هادی علیه السلام و مادرش بانویی پارسا و شایسته به نام حَدَیث است که برخی او را بنام سوسن و برخی به نام سلیل می نامند.
مناقب و کمالات و فضایل اخلاقی امام حسن عسگری (علیه السلام) موجب شده بود که غیر از محبین و شیعیان و پیروان آن حضرت‚ عامه مسلمانان و حتی دشمنان نیز بر بزرگواری و برتری آنحضرت اعتراف نمایند.
در اینجا نمونه ای از گفتار دشمنان آن حضرت را ذکر می کنیم:
احمد بن عبیدالله بن خاقان، درباره امام حسن عسکری (علیه السلام) گفته است: در سر من رای، هیچ یک از علویان را ندیدم و نشناختم که بمانند حسن بن علی بن محمد بن رضا (علیهم السلام) باشد. و در آرامش و وقار و پارسایی و نجابت و بزرگواری در نزد خاندانش و سلطان و تمام بنی هاشم نام کسی را بهتر از او نشنیدم. آنان وی را بر سالخوردگان خود مقدم می داشتند و نیز همواره بر امیران و وزیران و نویسندگان مردم عامی و معمولی مقدم داشته می شد. از هیچ یک از بنی هاشم و نیز امیران و نویسندگان و قاضیان و فقیهان و سایر مردمان درباره وی نپرسیدم جز آن که پی بردم آن حضرت در نزد مردم در غایت تجلیل و تعظیم و در جایگاهی والا قرار دارد و همه درباره او به نیکی یاد می کنند و او را بر اهل بیت و مشایخش مقدم می دارند. هیچ کس از دوستان و دشمنان آن حضرت را ندیدم جز آن که به نیکویی درباره آن حضرت سخن می گفتند و او را می ستودند.
امام حسن عسکری علیه السلام شاه کلید همه ی رذایل اخلاقی را دروغگویی می داند. ایشان می فرمایند: «تمام رذایل و ناپاکی ها در خانه ای جمع شده اند و کلید آن خانه دروغگویی است.» (بحار ج 78 ص377)
همچنین پدر احمد بن عبیدالله در این باره گوید: اگر خلافت از خاندان بنی عباس بیرون شود هیچ کس از بنی هاشم را سزاوار خلافت نیست مگر حسن عسکری (علیه السلام). زیرا او با فضل و دانش و پارسایی و خویشتن داری و زهد و عبادت و اخلاق پسندیده و نیکوییهایش استحقاق تصدی مقام خلافت را داراست.
سیره عملی امام حسن عسکری(علیه السلام)
جوانمردی ایشان تا اندازهای بود که حتی به مخالفان نیازمند خود نیز کمک میکردند. محمّد بن علی بن ابراهیم بن موسی بن جعفر (علیهما السلام) نقل میکند: زمانی به تهیدستی مبتلا شده و زندگی برایمان دشوار شده بود. روزی پدرم (که بعد از امام هفتم (علیه السلام) فردی را به امامت نمیپذیرفت) به من گفت: نزد حسن بن علی برویم؛ زیرا او را به جوانمردی توصیف میکنند. به پدرم گفتم: مگر او را میشناسی؟! گفت: نه! راه که میرفتیم، پدرم گفت: کاش ایشان پانصد درهم به من بدهد تا دویست درهم آنرا صرف پوشاک و دویست درهم را صرف پرداخت بدهیها و صد درهم دیگر را هم برای مخارج زندگی به مصرف برسانم. من هم با خود گفتم: کاش سیصد درهم نیز به من میداد تا صد درهم را برای پوشاک و صد درهم را برای مخارج زندگی و با صد درهم دیگر مرکبی تهیه میکردم! وقتی به حضورشان رسیدیم، ایشان از پدرم پرسیدند چرا تاکنون نزد ما نیامدهای؟ پدرم گفت: با این وضع خجالت میکشیدم خدمت برسم! وقتی خواستیم مرخص شویم، همان مقدار پول که آرزویش را داشتیم، به ما دادند ... به پدرم گفتم: آیا دلیلی روشن تر از این برای امامت ایشان میخواهی؟ پدر گفت: من به آیین خود عادت کردم!! (الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 326)
فریادرسی امام عسگری (علیه السلام)
کافور خادم گوید: یونس نقاش که از دوستان و خادمان امام حسن عسگری (علیه السلام) بود، روزی به حضور امام آمد در حالی که مضطرب و لرزه بر اندامش بود عرض کرد: ای مولای من به تو در مورد خانواده ام وصیت می کنم که به آنها لطف و خیر داشته باشید. امام فرمود: چه خبر؟
بررسی و الگوپذیری از سیره عملی و شیوه ی زندگی اهل بیت علیهم السلام و آشنایی با فضیلتهای اخلاقی و انسانی آنها می تواند راهگشای انسان راه گم کرده ای باشد که در این دنیای وانفسای مدرن زندگی می کند.
یونس عرض کرد: می خواهم از این دنیا بروم . امام در حالی که خنده بر لب داشت فرمود: ای یونس چرا؟ مگر چه شده ؟ یونس عرض کرد: فرزند ظالم (منظورش فرزند خلیفه وقت است) نگین انگشتری برایم فرستاد که سخنی در آن نقش کنم ، وقتی که مشغول کار شدم نگین دو نصف شد، فردا هم باید نگین را تحویل دهم و او ستمگری است یا دستور هزار تازیانه و یا اعدام مرا خواهد کرد. امام حسن عسگری (علیه السلام) فرمود: به منزلت برو، تا فردا خوشحال می شوی ، و این پیش آمد برای تو خیر است . وقتی که فردا شد، باز یونس خدمت امام رسید و بسیار ناراحت و نگران بود و عرض کرد رسول خلیفه آمد و نگین را می خواهد. امام فرمود: برو نزد او که هرگز جز خیر نبینی . یونس عرض کرد: ای مولای من به او چه بگویم؟
امام لبخندی زد و فرمود: برو نزد فرستاده خلیفه و پیام او را بشنو که خیر است. یونس رفت و پس از ساعتی برگشت و به امام عرض کرد: ای مولای من، کنیزهای دربار با هم درباره آن نگین بگو مگو کرده اند، پیام آور آمده به من می گوید: اگر امکان داد آن نگین را دو نصف کن، تا هر چه بخواهی تو را بی نیاز سازیم . امام حسن عسگری متوجه خدا شد و عرض کرد: خدایا حمد و سپاس مخصوص ذات پاک تو است، چرا که ثنا گویت را تصدیق نمودی. سپس به یونس فرمود: در جواب چه گفتی؟ او عرض کرد: گفتم: به من مهلت بده تا در این باره فکر کنم. امام فرمود: محکم کاری کردی.
و حسن ختام این نوشتار:
شاه کلید رذایل: امام حسن عسکری علیه السلام شاه کلید همه ی رذایل اخلاقی را دروغگویی می داند. ایشان می فرمایند: «تمام رذایل و ناپاکی ها در خانه ای جمع شده اند و کلید آن خانه دروغگویی است.» (بحار ج 78 ص377)
و به درستی که این سخن گزافه ای نیست که حضرت فرموده اند چرا که وقتی انسان دروغی می گوید به دنبال آن مجبور می شود تا دروغی دیگر را بر زبان بیاورد تا بلکه دروغ قبلی به نحوی پوشانده شود و وقتی انسان بسیاری از گناهان را بررسی می کند و به تحلیل و چگونگی شکل گرفتن آن معاصی می پردازد به خوبی صدق سخن زیبای امام عسکری علیه السلام روشن می شود.
منابع:
داستان صاحبدلان / محمد محمدی اشتهاردی
سایت اندیشه قم
سایت حوزه
سایت جماران