وقتی صحبت از مدیریت یک کسب و کار میشود، ممکن است متوجه شوید مهارتهای زیادی برای یادگیری لازم دارید که قبلا حتی فکرش را هم نمیکردید. یکی از این مهارتهای مهم توانایی «رهبری» است.
واقعیت این است؛ حتی اگر بهتنهایی کار کنید، باز هم در موقعیتی قرار میگیرید که باید امور را رهبری کنید. شاید این مسئله در ابتدای امر کمی ترسناک به نظر برسد؛ اما با دقیقتر شدن در موضوع، دستاوردهای آن نهتنها باعث رونق کسب و کار شما میشود بلکه به رشد شخصیتی شما هم کمک میکند.
در ادامه به معرفی ۲۵ درسی میپردازیم که میتواند خصوصیات یک رهبر را در شما تقویت کند:
اگر تنها یک درس در حوزهی رهبری کسب و کار وجود داشته باشد، آن این است که صبر داشتن یک فضیلت و امتیاز به شمار میآید. در واقع، بیشتر صاحبان ممتاز کسب و کار، این تجربه را داشتهاند که در برابر بعضی امور ناخوشایند مقاومت و آنها را مدیریت میکنند. واقعیت این است که صاحبان کسب و کار باید یاد بگیرند که بعضی مواقع باید صبور باشند تا بتوانند روند کار را کنترل کنند.
هر کسب و کاری همان قدر که به صبر و حوصله نیاز دارد، انعطافپذیری هم لازم دارد. با هر فرد موفقی در این زمینه صحبت کنید به شما خواهد گفت که در زندگی حرفهای خود، به خصوص اوایل کار چقدر اوضاع نابسامان بوده است. در این شرایط وظیفهی شما است که کسب و کار خود را پابرجا نگه دارید.
یک درس فوقالعاده مهم و عالی برای رهبران عرصهی کسب و کار، این است که نسبت به شنیدن پاسخ «نه» حرفهایتر عمل کنند و از اینگونه جوابها برداشت شخصی نکنند. خواهناخواه شما بارها پاسخ رد خواهید شنید و درهایی هستند که به روی شما بسته شوند. این موضوع در شروع کار خیلی طبیعی است اما بهمرور کمتر خواهد شد، به شرط آنکه این نوع موضوعات را شخصی برداشت نکنید.
دانستن زمان ترک یک پروژه بهاندازهی دانستن زمان انجام آن اهمیت دارد. گاهی باید پروندهی یک پروژه را ببندیم و بهعنوان یک رهبر، این وظیفهی ما است که زمان مناسب را بهدرستی تشخیص دهیم.
شروع یک کسب و کار و پذیرفتن نقش رهبر، خطرهای خاصی به همراه دارد که واضحترین آنها خطرات مالی است. باید در وهلهی اول با این واقعیت کنار بیاییم که همیشه پول برای سرمایهگذاری وجود ندارد. اغلب اوقات امیدوار هستیم ایدهی ما به پول ختم شود اما واقعا نمیدانیم چه سرانجامی خواهیم داشت. در نهایت مجبور خواهیم بود یکی از همین راهکارهای نامطمئن را امتحان کنیم. نکتهی کلیدی این است که ریسک انتخابی، حسابشده باشد. پس لازم است قبل از شروع به کار، تحقیقات لازم را انجام دهید. موانع را در نظر بگیرید و مسئولیت کارآمد نبودن انتخابهای خود را عهدهدار شوید
از بین تمام نکات و فنون، این نکته جزو مهمترینها بهحساب میآید؛ تمام رهبران باید مسئولیت اشتباه خود را بپذیرند. ضمن اینکه در مواردی باید مسئولیت اشتباه کارمندان خود را هم به گردن بگیرند!
عملکردی غیر از این میتواند اثرات منفی داشته باشد. برای مثال مدیرعامل سابق شرکت پوشاک لولولمون را در نظر بگیرید. وقتی در خصوص کیفیت شلوارهای استرچ این کمپانی اعتراضاتی مطرح شد جواب داد: ساختار بدنی بعضی برخی افراد مناسب محصولات این شرکت نیست! همین پاسخ وحشتناک باعث شد که مدتها طول بکشد تا شرکت به جایگاه اول خود بازگردد.
سلامت شخصی شما (چه از بعد روانی و چه از بعد فیزیکی) اثر خود را در کسب و کارتان منعکس خواهد کرد. به همین دلیل معمولا توسعهی شخصی و کاری در کنار یکدیگر به دست میآیند.
هر چه خودآگاهیتان بیشتر باشد، قابلیت تصمیمگیری شما در امور هم بیشتر خواهد شد. علاوه بر این خودآگاهی باعث میشود اشتباهات خود را راحتتر پیدا کنید.
برای مثال، مدیرعامل شرکتی متوجه شد در کسب و کار خود بهشدت کنترلکننده است و اجازهی هیچگونه اقدامی به دستیارش نمیدهد. چون آن شخص از خودآگاهی بالایی برخوردار بود توانست این نقطهضعف خود را پیدا کند.
او متوجه شد چون هیچگاه بر مسائل زندگی شخصیاش کنترل نداشته است، اکنون با کنترل بیش از حد امور کاری دست بهنوعی جبران میزند. سپس از دستیار خود عذرخواهی کرد و به او اجازه داد کار مربوط به خود را انجام دهد.
بر اساس یک بررسی که توسط محققان صورت گرفته است، خودآگاهی یکی از مؤثرترین معیارها در موفقیت یک رهبر است. در واقع، آنها به این نتیجه رسیدهاند که خودآگاهی بالاترین شاخص موفقیت شمرده میشود.
رهبران خوب میدانند که نمیتوانند تمام کارها را خودشان بهتنهایی انجام دهند. در نتیجه آنها باید بیاموزند که از بعضی افراد بهعنوان نمایندهی خود کمک بگیرند.
از اینرو شاید بد نباشد زمانی از وقت خود را بهمطالعهی کتاب «منطقهی نبوغ» (Zone of Genius) نوشتهی گی هندریکز اختصاص بدهید تا چشماندازی رو به جلو برای خود ترسیم کنید. منطقهی نبوغ، صرفا محدودهای مربوط به توانمندیهای شما نمیشود؛ بلکه نمایانگر بخشی از تواناییهای شما است که از اکثر افراد پیشی میگیرد.
به عنوان مثال ممکن است شما قادر به انجام طراحی وبسایت باشید؛ اما لازم نباشد وقت خود را برای انجام این کار تلف کنید. در مقابل، با توجه به منطقهی نبوغ خود، بهتر است که وقت خود را به نوشتن و بازاریابی اختصاص دهید.
با واگذاری بخشی از کارها به دیگران، صاحبان کسب و کار میتوانند زمان بیشتری در منطقهی نبوغ خود صرف کنند و پیشرفت و لذت بیشتری تجربه کنند.
به عنوان یک رهبر، ممکن است بارها از شما خواسته شود در پروژهها یا برنامههای مختلف شرکت کنید. در حالی که وقتی در آغاز راه هستید، اینگونه اقدامات میتواند باعث اختلال در فرآیند پیشرفت شما شود. به همین دلیل درس «نه گفتن» یکی از دروسی است که تمام صاحبان کسب و کار باید آن را بیاموزند.
در دنیای کسب و کار، گاهی باید روی امور ضروری تمرکز زیادی اعمال کرد و لازمهی آن این است که بهدفعات پاسخ «نه» گفت.
خیلی از رهبران بزرگ، موفقیت خود را مدیون امری فراتر از خود هستند که میتواند یک دلیل، یک تصور یا هر مورد معنوی دیگری باشد.
اعتماد به خود یکی از درسهای مهم کسب و کار است که بدون آن نمیتوانید زندگی کنید! در نهایت، با اعتماد به خودتان است که میتوانید تصمیمگیریهای بزرگ و کوچک داشته باشید.
همانطور که صاحبان کسب و کار نمیتوانند تمام کارها را خودشان انجام دهند، از تمام امور هم به تنهایی آگاه نیستند. از این رو اگر خواهان رسیدن به موفقیت هستید یاد بگیرید چطور به حرف افراد دیگر گوش دهید.
بعضی از افراد عادت دارند هنگام شروع کار، در تصمیمگیری سرعت عمل به خرج دهند. در صورتی که هر چه کسب و کار توسعه پیدا میکند و رو به جلو میرود، متوجه خواهند شد این حرکت آنها هوشمندانه نیست. چرا که تصمیمگیریهای بزرگ نیاز به توجه دقیق (نه لزوما طولانی) دارند.
اکثر صاحبان کسب و کار، محرکهایی مانند ماموریت یا یک دلیل مشخص دارند و همین موضوع آنها را به حرکت وا میدارد. در واقع آنها کاری را شروع نمیکنند به این علت که صرفا کاری را شروع کرده باشند!
صاحبان کسب و کارهای موفق میدانند موفقیت اگر چند دهه طول نکشد، باز هم چند سال زمان لازم دارد. بعضی از افراد به دنبال این هستند که در کوتاهترین زمان ممکن به موفقیت برسند. آنها باید این نکته را در نظر بگیرند که شاهکلید رسیدن به موفقیت تلاش بیوقفه است حتی اگر بهظاهر، پیشرفتی هم به چشم نیاید.
صاحبان کسب و کارهای موفق بهطور مداوم وقت خود را صرف یادگیری مهارتهای جدید و راهکارهایی برای بهبود شرایط کاری خود میکنند. در بسیاری از موارد، اشتهای آنها به یادگیری، سیریناپذیر است. از طرفی با یادگیری پیوسته به این اطمینان میرسید که همزمان با کسب و کار خود، رشد خواهید کرد.
رهبران موفق میدانند گاهی مواقع لازم است برای حل یک مسئله از چارچوبهای فعلی خارج شوند و با روش دیگری مسئله را حل کنند. این گونه اقدامات میتواند شامل درخواست کمک از دیگران، خارج شدن از دفتر، استراحت یا محک زدن هر چیز جدید دیگری باشد.
یک رهبر موفق میتواند از طریق کاری مثل ایفای نقش مربیگری، بخشندگی خود را ابراز کند. این نوع رهبران در راستای رونقدهی به کسب و کار خود، به بهبود زندگی دیگران هم کمک میکنند.
همان طور که لازم است صاحبان کسب و کار اشتباه خود را بپذیرند، باید تعامل شفافی بین خود و تیم کاری و مشتریان برقرار کنند. این نوع عملکرد باعث جلب اعتماد افراد به شما خواهد شد.
طی یک بررسی که توسط هاروارد بیزنس ریویو منتشر شده است، وقتی در یک تیم کاری فضای همکاری مثبتی برقرار باشد، بازدهی بیشتری حاصل خواهد شد. این مطالعه که در دانشگاه میشیگان انجام شده است، نشان میدهد یک فضای مثبت و سازنده به دنبال عوامل زیر ساخته میشود:
یکی از راهکارهای عملی کردن این موارد در محیط کار، این است که نگاهی برابر به کارمندان خود داشته باشید. چرا که این رویکرد مثبت از سطوح بالا به پایین منتقل میشود. بنابراین وقتی شما چنین روندی پیش بگیرید، دیگران از شکل رفتار شما تبعیت خواهند کرد.
گاهی لازم است به منظور موفقیت در کسب و کار و حل مشکلات، کمی دیدگاههای خود را آرمان گرایانه تر کنید. با این حال، برای عملی شدن ایدهها لازم است عملگرایی را هم لحاظ کنید. صاحبان کسب و کارهای موفق میدانند چطور بین آرمانگرایی و عملگرایی تعادل برقرار کنند.
چنانچه مایل هستید که تیم شما عملکرد قابل قبولی داشته باشد خودتان در عرصهی مورد نظر پیشقدم شوید. وقتی در جایگاه رهبر یک گروه قرار دارید، خواهناخواه به یک الگو تبدیل خواهید شد.
صاحبان کسب و کارهای موفق، ارتباط خود را با مشتریان حفظ میکنند تا بازخورد آنها را نسبت به خود ارزیابی کنند. آنها میدانند در پایان کار، اگر مشتری وجود نداشته باشد آنها هم پابرجا نخواهند ماند.
صاحبان کسب و کارهای موفق میدانند وضعیت موجود ممکن است آنها را به نتیجهی مطلوب نرساند. طبیعتا زمان تغییر میکند و یکی از سختترین درسهایی که یک رهبر باید فرابگیرد، پذیرفتن تغییر و همگام بودن با آن است.
احتمالا به این نکته توجه کردهاید که وجه مشترک بین تمامی رهبران این است که میتوانند بین مفاهیم متضاد، تعادل و هماهنگی برقرار کنند. برای مثال آنها در حین اینکه به خود اعتماد دارند، صحبتهای دیگران را هم گوش میدهند؛ ضمن اینکه میدانند کار را تا کجا ادامه دهند و در کجا کنار بکشند. مطمئنا رسیدن به این عملکرد متعادل، امری یکشبه نیست و با تمرین و ممارست به وجود میآید.
جام جم سرا: هر چند هر سال مجمع عمومی سازمان ملل متحد شعاری را به مناسبت این روز انتخاب میکند تا مسئولان و مردم نسبت به مشکلات معلولان آگاهی بیشتری پیدا کنند، اما نکته اینجاست که چنانچه عملکرد مسئولان محدود به این شعارها و برگزاری مراسم تبلیغاتی شود مشکلات معلولان حل نشده خواهد ماند و گرهی از کار آنها باز نخواهد شد. با توجه به اینکه شرایط معلولان در کشورمان اکنون مناسب نیست و آنها برای تامین نیازهای اولیه خود با مشکل روبهرو هستند، باید هشدار داد که در کشورمان رسیدگی به امور معلولان فقط محدود به مناسبتها شده و ارادهای جدی برای برطرف کردن نیازهای این افراد در جامعه وجود ندارد.
حدود 22 سال از زمانی که برای اولینبار مجمع عمومی سازمان ملل متحد روز جهانی معلولان را در تقویم مشخص کرد، میگذرد. در این مدت سوم دسامبر هر سال به عنوان روز جهانی معلولان شناخته شده و در این روز مراسم مختلفی برگزار میشود تا مردم نسبت به معلولیت و مشکلات معلولان آگاهی بیشتری پیدا کرده و افراد معلول بتوانند در مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور خود تاثیرگذارتر شوند.
یحیی سخنگویی، معاون امور توانبخشی سازمان بهزیستی کشور درباره روز جهانی معلولان میگوید: امسال «توسعه پایدار، نوید فناوری» به عنوان شعار روز جهانی معلولان در نظر گرفته شده و ما برای این روز برنامههای خاصی پیشبینی کردهایم. وی با بیان اینکه امروز از پایگاه نخبگان معلول رونمایی میشود، ادامه میدهد: علاوه بر این خدمات رایگان نیز در مراکز دولتی توانبخشی کشور به معلولان ارائه میشود، همچنین مرکز توانبخشی ضایعه نخاعی مولوی تهران به مناسبت روز جهانی معلولان افتتاح میشود.
پایگاه نخبگان معلول با هدف تجمیع اطلاعات نخبگان معلول راهاندازی شده و قرار است در آن اطلاعات معلولان نخبهای که در رشتههای ورزشی، فرهنگی، علمی و پژوهشی فعالیت میکنند، ثبت شود.
سخنگویی میافزاید: به این شکل برای نخستینبار بانک اطلاعاتی جامعی از معلولان کارآفرین، تحصیلکرده، ورزشکار مدالآور و هنرمند در بهزیستی کشور تشکیل میشود.
هر چند چنین اقداماتی میتواند در بهبود شرایط معلولان نقش داشته باشد، اما باید تاکید کرد چنین برنامههایی نباید به مناسبتهایی مانند روز جهانی معلولان محدود شود، زیرا معلولان همیشه به خدمات توانبخشی نیاز دارند و هزینه بالا و کمبود تجهیزات توانبخشی همواره یکی از مشکلات اصلی این افراد است.
آمار دقیقی از معلولان در دست نیست
یکی از مسائلی که سبب شده نیازهای معلولان بخوبی پاسخ داده نشود، نبود آمار دقیق و تعریف مناسب از معلولیت در کشور است. سازمان بهزیستی با توجه به آمارهای سازمان بهداشت جهانی که براساس آن میتوان تخمین زد 10 تا 15 درصد افرادی که در جوامع در حال توسعه زندگی میکنند دچار معلولیت هستند، تعداد معلولان کشور را برآورد کرده و برای رفع نیازهای آنها برنامهریزی میکند.
معاون امور توانبخشی سازمان بهزیستی خاطرنشان میکند: با توجه به این تعریف میتوان گفت حدود 12 میلیون نفر در کشور دچار معلولیت هستند.
این در حالی است که کارشناسان بهزیستی با توجه به آمارهای جهانی تعداد انواع معلولان را نیز برآورد میکنند. برای نمونه میتوان گفت اکنون حدود یک میلیون ناشنوا و کمشنوا در ایران زندگی میکنند، در حالی که فقط 127 هزار نفر از آنها از خدمات بهزیستی استفاده کرده و تحتپوشش این سازمان قرار گرفتهاند. افزون بر این، درباره تعداد بیماران روانی مزمن نیز باید یادآور شد: جمعیت آنها حدود 300 هزار نفر تخمین زده میشود و تاکنون فقط ده هزار نفر از آنها زیر چتر حمایتی سازمان بهزیستی قرار گرفتهاند.
سخنگویی درباره آمار معلولان عقبمانده ذهنی نیز بیان میکند: در کشورمان تعداد این افراد حدود یک میلیون و 500 هزار نفر تخمینزده میشود، از این تعداد حدود 35 هزار نفر از خدمات بهزیستی استفاده میکنند.
این در حالی است که مرکز آمار ایران با توجه به سرشماریهایی که انجام میدهد، آماری از تعداد معلولان کشور ارائه میکند. با توجه به نتایج سرشماری سال 1390 و اینکه آن سال جمعیت کشور 75 میلیون و 149 هزار و 669 نفر تخمینزده میشد، تعداد معلولان کشورمان حدود یک میلیون و 200 هزار نفر اعلام شده است.
با توجه به تفاوت آمار معلولان، تعریف سازمان بهداشت جهانی و اطلاعات مرکز آمار میتوان گفت در کشورمان ضعفهای زیادی برای شناسایی معلولان وجود دارد.
مریم پوررضاانور، رئیس گروه سرشماری مرکز آمار ایران درباره علت تفاوت اطلاعات مرکز آمار با اطلاعات سازمان بهداشت جهانی در حوزه معلولان مدتی قبل به جامجم گفته بود در اطلاعات سازمان ملل بحث سنجش ناتوانی نیز مطرح است، اما براساس قانون، مرکز آمار ایران موظف است درباره معلولیت پرسش کند که با مفهوم ناتوانی متفاوت است.
این در حالی است که با توجه به اطلاعات سازمان بهداشت جهانی بین 4 تا 4.5 درصد اشخاص در کشورهای در حال توسعه دچار معلولیت سخت بوده و نیاز به خدمات ویژه توانبخشی دارند. با توجه به این آمار نیز میتوان گفت در کشورمان حدود سه میلیون و 200 هزار نفر با معلولیت شدید دست به گریبان هستند که با اطلاعات مرکز آمار تفاوت زیادی دارد.
نبود آمار کامل در حوزه معلولان سبب مشکلات زیادی در کشور میشود، برای نمونه این افراد نمیتوانند از امکاناتی که سازمان بهزیستی ارائه میکند بهرهمند شوند. مثلا کارشناسان بهزیستی با توجه به آماری که استانهای مختلف از معلولان ارائه میدهند برای آنها تجهیزاتی مانند ویلچر و عصا فراهم میکنند، اما همیشه معلولانی هستند که ادعا میکنند چنین تجهیزاتی به دست آنها نرسیده است. افزون بر این، نقص اطلاعات صدمات جبرانناپذیر دیگری نیز به جامعه تحمیل میکند، چون در سایه نبود آمار دقیق معلولیتهای خفیف فراموش میشوند، اما واقعیت اینجاست که اگر معلولیتهای خفیف بموقع درمان نشوند خیلی زود به معلولیت شدید تبدیل شده و هزینه زیادی به کشور تحمیل میکنند.
قوانین حمایتی فقط روی کاغذ
حدود ده سال پیش قانون جامع حمایت از معلولان در کشور تصویب شد. این قانون 16 مادهای بر حمایت از مناسب سازی معابر، اشتغال و حق مسکن معلولان تاکید دارد، اما با اینکه چند سال از تصویب قانون جامع حمایت از معلولان میگذرد به دلیل نبود بودجه، بیشتر مواد این قانون اجرایی نشده است.
برای نمونه براساس این قانون باید 3 درصد از سهمیه استخدام سازمانهای دولتی و خصوصی در اختیار معلولان قرار گیرد، اما این قانون هرگز از سوی سازمانها و ارگانها جدی گرفته نشده است. یک مثال بر صحت این گفته اینکه اواخر مرداد امسال سازمان تامین اجتماعی در آگهی استخدامی که منتشر کرد به حق معلولان توجهی نکرد هر چند پس از اعتراضهایی که به این موضوع شد مسئولان تامین اجتماعی آن را برطرف کردند، اما باید تاکید کرد وقتی سازمان تامین اجتماعی که باید حامی معلولان باشد در برابر حقوق آنها چنین عملکردی دارد، نمیتوان از بقیه ارگانها انتظار داشت که چنین قوانینی را اجرا کنند.
علاوه بر این در قانون جامع حمایت از معلولان تصویب شده که به معلولان مسکن اجاره به شرط تملیک داده شود، اما این مورد نیز تا کنون اجرایی نشده است. افزون بر این معلولان گلایههایی نیز از قانون بازنشستگی پیش از موعد دارند، زیرا براساس قانون معلولان میتوانند ده سال زودتر از بقیه اشخاص بازنشسته شوند، اما قانونگذار برای آنها داشتن شرط سنی بالای 50 سال را در نظر گرفته است، اما معلولان معتقدند اگر معلولی به دلیل معلولیت گرفتار بیماریهای شغلی شده و معلولیت او حادتر شود، باید بدون در نظر گرفتن شرط سنی مشمول بازنشستگی پیش از موعد شود.
آموزش عالی رایگان معلولان در همه دانشگاه نیز حقی است که قانون برای معلولان در نظر گرفته و دانشجویان معلول کشور حق خود میدانند که از این قانون بهره ببرند، اما مسئولان به این بهانه که بودجه کافی برای اجرای این قانون وجود ندارد، دست به اولویتبندی دانشجویان معلول زدهاند به این شکل که سازمان بهزیستی با توجه به شرایط مالی و شدت معلولیت شهریه دانشجویان معلول را پرداخت میکند.
شرایط نامناسب شهر و معلولان خانهنشین
مناسبسازی معابر برای رفت و آمد نیز یکی دیگر از حقوق معلولان است که در قانون جامع حمایت از معلولان به آن پرداخته شده، اما نکته اینجاست که این مناسبسازی نیز به کندی پیش میرود. این در حالی است که براساس قانون همه سازمانها و وزارتخانه موظفند در ساخت ساختمانها، اماکن عمومی، معابر و وسایل خدماتی نیازهای معلولان را در نظر گرفته و شرایط استفاده از آنها را برای معلولان مهیا کنند.
اما واقعیت این است که معلولان نمیتوانند براحتی در شهرها رفت و آمد کرده و از امکاناتی مانند وسایل حمل و نقل عمومی استفاده کنند. این شرایط سبب شده برخی معلولان برای حضور در جامعه سختیهای زیادی را تحمل کرده و بیشتر دچار آسیبدیدگی روحی و جسمی شوند.
برای نمونه شخص معلولی را تصور کنید که به دلیل وضع جسمیاش بهتر است برای رفت و آمد از ویلچر استفاده کند، اما اگر چنین شخصی از ویلچر استفاده کند دیگر قادر نخواهد بود از خانه خارج شود، زیرا استفاده از ویلچر به او اجازه رفت و آمد در بسیاری از معابر و حتی استفاده از تاکسی را نمیدهد به همین دلیل چنین فردی نهایت تلاش خود را بهکار میگیرد که از عصا استفاده کند، اما استفاده مداوم از عصا بتدریج سبب آسیب دیدن بازو و کتف او میشود.
باید یادآور شد بیتوجهی به نیازهای معلولان در شهر سبب شده این افراد به آسانی نتوانند از وسایل حمل و نقل عمومی مانند اتوبوس، مترو یا فضاهای تفریحی مانند پارک و سینماها استفاده کنند. علاوه بر این باجههای تلفن یا عابربانکها نیز به شکلی ساخته میشوند که معلولان نمیتوانند از آنها بهره ببرند. با توجه به نیازهای معلولان و شرایط نامناسبی که برای این افراد در جامعه وجود دارد به نظر میرسد بهتر است در روز جهانی معلولان، دستکم مسئولان در کنار بیان شعار و وعده به بیان کارهایی که سال گذشته برای بهبود وضع و شرایط معلولان انجام دادهاند، بپردازند تا روز جهانی معلولان به معنای واقعی روز این افراد باشد.
مهدی آیینی / گروه جامعه
خیلی ساده باید گفت که پول تقریباً به همه جای زندگی ما نفوذ کرده. به قدری که شاید فکر کنیم، مهمترین چیز در زندگی است، البته که پول مهم است اما چیزهایی دیگر هم در زندگی وجود دارد که با پول نمیتوان خرید؛ کاری از دست خرمن پول شما هم برنمیآید.
زمان
تنها لحظهای از زمان که واقعاً به شما تعلق دارد، همین لحظه است. به محض اینکه این لحظه بگذرد، گذشته و شما دیگر نمیتوانید آن را بازگردانید، بنابراین وقتی از این لحظه برای بخشیدن یا ابراز عشق به دیگران استفاده نکنید، شاید هرگز فرصت دوبارهاش را به دست نیاورید. درباره فرصتها هم همین حقیقت صدق میکند. اگر فرصت بزرگی در اختیارتان قرار بگیرد و شما آن را از دست بدهید، شاید هرگز دوباره سر راهتان قرار نگیرد. گذشته ما را اسیر خودش میکند و آینده بستر فرصتها است، اما «حالا» وقت عمل کردن است.
شادی
شادی در درون شما اتفاق میافتد. چیزی نیست که بتوانید بیرون خودتان پیدایش کنید. شادی یک چیز یا یک اتفاق یا یک شخص نیست. حالتی درونی است که شما انتخابش میکنید. شادی یک ویژگی است که شما میتوانید در درون خودتان پیدایش کنید. این شما هستید که میتوانید باعث خوشحالی خودتان شوید. پول فقط میتواند شادی گذرا برایتان بیاورد. پول دوام ندارد و حتی اگر به خرمن آن هم برسید، بعد به دنبال چیز دیگری برای شاد بودن خواهید بود.
عشق
عشق ویژه است. آن احساس ویژهای است که همه ما دنبالش هستیم. عشق احساس ویژه بودن و خوشبخت بودن است، حس اینکه یک دیگری به تو اهمیت میدهد. حقیقت تلخ این است که همیشه بسادگی به دست نمیآید. شاید بتوان گفت یکی از بهترین احساساتی است که یک فرد میتواند برای دیگری داشته باشد و با هیچ پولی نمیتوان آن را خرید. شما بسادگی فقط باید خودتان باشید و به اطرافتان لبخند بزنید.
خرد
خرد در نتیجه تجربه به دست میآید. هر چه بیشتر در زندگی تجربه به دست بیاورید، بیشتر از کار این دنیا سر درمیآورید. تنها از طریق آزمون و خطا است که شما میتوانید بفهمید چه چیز را دوست دارید و چه چیز را دوست ندارید، چه چیزی به شما کمک میکند و چه چیزی بهتان ضرر میزند. شما خرد از درسهایی که در زندگیتان آموختهاید، به دست میآورید. با پول هیچ وقت نمیتوانید خرد بخرید.
استعداد
هر کسی با یک استعداد ویژه آفریده شده. استعداد عدهای از همان ابتدا آشکار است و برای عدهای دیگر کمی وقت لازم است تا استعداد یا استعدادهایشان شکوفا شود. حالا بدون در نظر گرفتن اینکه استعداد فردی در او آشکار است یا باید مدت زمانی شود تا آشکار شود، باید بدانیم که همه ما آن «یک چیز» را که در آن خیلی ماهریم، در درون خود داریم. کشف استعداد ذاتی در شما یک موهبت است و با خروارها پول هم نمیتوانید آن را بخرید.
کنجکاوی
بچهها خیلی کنجکاو هستند. بچهها میخواهند دلیل همه چیز را بدانند؛ آنها اسباببازیهایشان را از هم باز میکنند تا ببینند تویش چه خبر است. آنها همیشه میخواهند همه چیز را کشف کنند و با همان صداقت درونشان دائماً از بزرگترها سوال میپرسند. اما همین حس کنجکاوی در این بچههایی که به هر حال روزی بزرگ میشوند، جای خودش را به ترس میدهد. آنهایی که همچنان با همان حس کنجکاوی خالصانه بزرگ میشوند، دنیا را تکان میدهند؛ اما پول دلیل موفقیت اینها نیست.
اعتماد
اعتماد، ارزشی است که قلب تمام رابطهها است. ما زمانی به دیگران اطمینان میکنیم که آنها بتوانند اعتمادمان را جلب کنند. شاید جلب اعتماد یا اعتماد کردن کار سختی باشد، بهخصوص وقتی اعتمادمان خدشهدار شده باشد. وقتی اعتماد کسی از بین رفت یا بهتر است بگوییم وقتی اعتماد کسی را از بین بردید، دیگر نمیتوانید آن را با پول بخرید. تنها شاید بتوانید با اعمال و رفتار خود دوباره آن را جلب کنید.
هدف
هرکسی هدفی در زندگی دارد. شاید یکی بهسادگی بخواهد فقط آدم صادقی در زندگی باشد یا شاید کسی بخواهد رئیسجمهور یک کشور شود. هدف شما در زندگی از درون شما میآید. هدف شما همان چیزی است که بهتان احساس خوبی میدهد یا چیزی است که دوست دارید انجام دهید؛ مثلاً دوست دارید شغلتان باشد. شما زمانی میتوانید به دنبال اهداف زندگیتان بروید که صبح زود، قبراق و سرحال برای گذراندن روزتان از خواب بیدار شوید. شما خوشحال، مثبت و پر از انرژی هستید. این احساس با پول در شما به وجود نمیآید؛ هیچ ربطی به پول ندارد، از انگیزهای درونی در وجود شما میآید که میگوید: «من عاشق انجام این کارم.»
زندگی
زندگی، زنده بودن، معجزهای است که به ما داده شده. معجزهای است که باید به آن توجه بیشتری نشان دهیم. ما به وجود آمدهایم. ما خلق شدهایم اما تقریباً هر روزمان را بدون آگاهی از تمام چیزهای معجزهآسایی که در درون و اطرافمان وجود دارد، میگذرانیم. معمولاً فقط وقتی چیزی درست کار نمیکند، به آن توجه نشان میدهیم. زندگی به پول وابسته نیست. میتواند کیفیتش را ارتقا دهد اما جوهره زندگی به پول نیاز ندارد. زندگی یک موهبت است. (دنیای اقتصاد)
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از ایسنا ، ایرج حریرچی بیان اینکه برای کاهش خطاهای پزشکی بهترین راه پیشگیری است، گفت: ما باید سیستم هایی را لحاظ کنیم که آگاهی و توان مهارتی پزشکان به قدری افزایش یابد که خطاهای پزشکی به حداقل برسد.
وی گفت: ما در برخورد با خطاهای پزشکی مشکل قانونی نداریم هرچند بعضی از قوانین ما قدیمی است اما بیماران ما دو راه اصلی برای احیای حقوق خود دارند، یکی شکایت از طریق سازمان نظام پزشکی و دیگری مراجعه به دادسرای ویژه جرائم پزشکی است.
حریرچی افزود: برآورد ها نشان می دهد که خطاهای پزشکی در کشور ما نسبت به گذشته افزایش چندانی نداشته اما بازتاب و انعکاس این خطاها در رسانه ها و شبکه های اجتماعی افزایش یافته است.
قائم مقام وزارت بهداشت با اشاره به پرونده پزشکی مرحوم عباس کیارستمی تصریح کرد: ماجراهایی که در روند درمان افراد سرشناس به وجود آمد سبب شد تا حساسیت های جامعه به عوارض ناخواسته درمان بیماران افزایش یابد و موضع گیری های شدیدی علیه جامعه پزشکی ایجاد شود.
خبرگزاری آریا-رئیس سازمان نظام پزشکی گفت: کارانه با حقوق تفاوت دارد و عامل انگیزه مثبت برای پزشکان است.
به گزارش خبرگزاری آریا ،علیرضا زالی در نشست خبری افزود: کارانه در و اقع سود حاصل از ارائه خدمات پزشک است که پس از کسر فرمولی خاص به پزشک تعلق میگیرد و نمیتوان برای آن سقف تعیین کرد.
وی گفت: اگر درآمد پزشک کافی باشد و همچنین نیروی متخصص به اندازه کافی وجود داشته باشد در آن صورت میتوان برای پزشک سقف درآمدی تعیین کرد.
زالی با بیان اینکه قبل از اینکه کارانه به حساب پزشک واریز شود به حساب بیمارستان واریز میشود افزود: کارانه تامین کننده بخش زیادی از نیازهای بیمارستانی است و پزشک سهم اندکی در آن دارد.
رئیس سازمان نظام پزشکی کشور گفت: بر خلاف تصور دیگران میزان القایی خدمات پزشکی بعد از طرح تحول سلامت در برآورد هزینه ها بسیار ناچیز است و این موضوع که پزشکان به درآمدی نجومی رسیدهاند، صحت ندارد.
وقتی صحبت از مدیریت یک کسب و کار میشود، ممکن است متوجه شوید مهارتهای زیادی برای یادگیری لازم دارید که قبلا حتی فکرش را هم نمیکردید. یکی از این مهارتهای مهم توانایی «رهبری» است.
واقعیت این است؛ حتی اگر بهتنهایی کار کنید، باز هم در موقعیتی قرار میگیرید که باید امور را رهبری کنید. شاید این مسئله در ابتدای امر کمی ترسناک به نظر برسد؛ اما با دقیقتر شدن در موضوع، دستاوردهای آن نهتنها باعث رونق کسب و کار شما میشود بلکه به رشد شخصیتی شما هم کمک میکند.
در ادامه به معرفی ۲۵ درسی میپردازیم که میتواند خصوصیات یک رهبر را در شما تقویت کند:
اگر تنها یک درس در حوزهی رهبری کسب و کار وجود داشته باشد، آن این است که صبر داشتن یک فضیلت و امتیاز به شمار میآید. در واقع، بیشتر صاحبان ممتاز کسب و کار، این تجربه را داشتهاند که در برابر بعضی امور ناخوشایند مقاومت و آنها را مدیریت میکنند. واقعیت این است که صاحبان کسب و کار باید یاد بگیرند که بعضی مواقع باید صبور باشند تا بتوانند روند کار را کنترل کنند.
هر کسب و کاری همان قدر که به صبر و حوصله نیاز دارد، انعطافپذیری هم لازم دارد. با هر فرد موفقی در این زمینه صحبت کنید به شما خواهد گفت که در زندگی حرفهای خود، به خصوص اوایل کار چقدر اوضاع نابسامان بوده است. در این شرایط وظیفهی شما است که کسب و کار خود را پابرجا نگه دارید.
یک درس فوقالعاده مهم و عالی برای رهبران عرصهی کسب و کار، این است که نسبت به شنیدن پاسخ «نه» حرفهایتر عمل کنند و از اینگونه جوابها برداشت شخصی نکنند. خواهناخواه شما بارها پاسخ رد خواهید شنید و درهایی هستند که به روی شما بسته شوند. این موضوع در شروع کار خیلی طبیعی است اما بهمرور کمتر خواهد شد، به شرط آنکه این نوع موضوعات را شخصی برداشت نکنید.
دانستن زمان ترک یک پروژه بهاندازهی دانستن زمان انجام آن اهمیت دارد. گاهی باید پروندهی یک پروژه را ببندیم و بهعنوان یک رهبر، این وظیفهی ما است که زمان مناسب را بهدرستی تشخیص دهیم.
شروع یک کسب و کار و پذیرفتن نقش رهبر، خطرهای خاصی به همراه دارد که واضحترین آنها خطرات مالی است. باید در وهلهی اول با این واقعیت کنار بیاییم که همیشه پول برای سرمایهگذاری وجود ندارد. اغلب اوقات امیدوار هستیم ایدهی ما به پول ختم شود اما واقعا نمیدانیم چه سرانجامی خواهیم داشت. در نهایت مجبور خواهیم بود یکی از همین راهکارهای نامطمئن را امتحان کنیم. نکتهی کلیدی این است که ریسک انتخابی، حسابشده باشد. پس لازم است قبل از شروع به کار، تحقیقات لازم را انجام دهید. موانع را در نظر بگیرید و مسئولیت کارآمد نبودن انتخابهای خود را عهدهدار شوید
از بین تمام نکات و فنون، این نکته جزو مهمترینها بهحساب میآید؛ تمام رهبران باید مسئولیت اشتباه خود را بپذیرند. ضمن اینکه در مواردی باید مسئولیت اشتباه کارمندان خود را هم به گردن بگیرند!
عملکردی غیر از این میتواند اثرات منفی داشته باشد. برای مثال مدیرعامل سابق شرکت پوشاک لولولمون را در نظر بگیرید. وقتی در خصوص کیفیت شلوارهای استرچ این کمپانی اعتراضاتی مطرح شد جواب داد: ساختار بدنی بعضی برخی افراد مناسب محصولات این شرکت نیست! همین پاسخ وحشتناک باعث شد که مدتها طول بکشد تا شرکت به جایگاه اول خود بازگردد.
سلامت شخصی شما (چه از بعد روانی و چه از بعد فیزیکی) اثر خود را در کسب و کارتان منعکس خواهد کرد. به همین دلیل معمولا توسعهی شخصی و کاری در کنار یکدیگر به دست میآیند.
هر چه خودآگاهیتان بیشتر باشد، قابلیت تصمیمگیری شما در امور هم بیشتر خواهد شد. علاوه بر این خودآگاهی باعث میشود اشتباهات خود را راحتتر پیدا کنید.
برای مثال، مدیرعامل شرکتی متوجه شد در کسب و کار خود بهشدت کنترلکننده است و اجازهی هیچگونه اقدامی به دستیارش نمیدهد. چون آن شخص از خودآگاهی بالایی برخوردار بود توانست این نقطهضعف خود را پیدا کند.
او متوجه شد چون هیچگاه بر مسائل زندگی شخصیاش کنترل نداشته است، اکنون با کنترل بیش از حد امور کاری دست بهنوعی جبران میزند. سپس از دستیار خود عذرخواهی کرد و به او اجازه داد کار مربوط به خود را انجام دهد.
بر اساس یک بررسی که توسط محققان صورت گرفته است، خودآگاهی یکی از مؤثرترین معیارها در موفقیت یک رهبر است. در واقع، آنها به این نتیجه رسیدهاند که خودآگاهی بالاترین شاخص موفقیت شمرده میشود.
رهبران خوب میدانند که نمیتوانند تمام کارها را خودشان بهتنهایی انجام دهند. در نتیجه آنها باید بیاموزند که از بعضی افراد بهعنوان نمایندهی خود کمک بگیرند.
از اینرو شاید بد نباشد زمانی از وقت خود را بهمطالعهی کتاب «منطقهی نبوغ» (Zone of Genius) نوشتهی گی هندریکز اختصاص بدهید تا چشماندازی رو به جلو برای خود ترسیم کنید. منطقهی نبوغ، صرفا محدودهای مربوط به توانمندیهای شما نمیشود؛ بلکه نمایانگر بخشی از تواناییهای شما است که از اکثر افراد پیشی میگیرد.
به عنوان مثال ممکن است شما قادر به انجام طراحی وبسایت باشید؛ اما لازم نباشد وقت خود را برای انجام این کار تلف کنید. در مقابل، با توجه به منطقهی نبوغ خود، بهتر است که وقت خود را به نوشتن و بازاریابی اختصاص دهید.
با واگذاری بخشی از کارها به دیگران، صاحبان کسب و کار میتوانند زمان بیشتری در منطقهی نبوغ خود صرف کنند و پیشرفت و لذت بیشتری تجربه کنند.
به عنوان یک رهبر، ممکن است بارها از شما خواسته شود در پروژهها یا برنامههای مختلف شرکت کنید. در حالی که وقتی در آغاز راه هستید، اینگونه اقدامات میتواند باعث اختلال در فرآیند پیشرفت شما شود. به همین دلیل درس «نه گفتن» یکی از دروسی است که تمام صاحبان کسب و کار باید آن را بیاموزند.
در دنیای کسب و کار، گاهی باید روی امور ضروری تمرکز زیادی اعمال کرد و لازمهی آن این است که بهدفعات پاسخ «نه» گفت.
خیلی از رهبران بزرگ، موفقیت خود را مدیون امری فراتر از خود هستند که میتواند یک دلیل، یک تصور یا هر مورد معنوی دیگری باشد.
اعتماد به خود یکی از درسهای مهم کسب و کار است که بدون آن نمیتوانید زندگی کنید! در نهایت، با اعتماد به خودتان است که میتوانید تصمیمگیریهای بزرگ و کوچک داشته باشید.
همانطور که صاحبان کسب و کار نمیتوانند تمام کارها را خودشان انجام دهند، از تمام امور هم به تنهایی آگاه نیستند. از این رو اگر خواهان رسیدن به موفقیت هستید یاد بگیرید چطور به حرف افراد دیگر گوش دهید.
بعضی از افراد عادت دارند هنگام شروع کار، در تصمیمگیری سرعت عمل به خرج دهند. در صورتی که هر چه کسب و کار توسعه پیدا میکند و رو به جلو میرود، متوجه خواهند شد این حرکت آنها هوشمندانه نیست. چرا که تصمیمگیریهای بزرگ نیاز به توجه دقیق (نه لزوما طولانی) دارند.
اکثر صاحبان کسب و کار، محرکهایی مانند ماموریت یا یک دلیل مشخص دارند و همین موضوع آنها را به حرکت وا میدارد. در واقع آنها کاری را شروع نمیکنند به این علت که صرفا کاری را شروع کرده باشند!
صاحبان کسب و کارهای موفق میدانند موفقیت اگر چند دهه طول نکشد، باز هم چند سال زمان لازم دارد. بعضی از افراد به دنبال این هستند که در کوتاهترین زمان ممکن به موفقیت برسند. آنها باید این نکته را در نظر بگیرند که شاهکلید رسیدن به موفقیت تلاش بیوقفه است حتی اگر بهظاهر، پیشرفتی هم به چشم نیاید.
صاحبان کسب و کارهای موفق بهطور مداوم وقت خود را صرف یادگیری مهارتهای جدید و راهکارهایی برای بهبود شرایط کاری خود میکنند. در بسیاری از موارد، اشتهای آنها به یادگیری، سیریناپذیر است. از طرفی با یادگیری پیوسته به این اطمینان میرسید که همزمان با کسب و کار خود، رشد خواهید کرد.
رهبران موفق میدانند گاهی مواقع لازم است برای حل یک مسئله از چارچوبهای فعلی خارج شوند و با روش دیگری مسئله را حل کنند. این گونه اقدامات میتواند شامل درخواست کمک از دیگران، خارج شدن از دفتر، استراحت یا محک زدن هر چیز جدید دیگری باشد.
یک رهبر موفق میتواند از طریق کاری مثل ایفای نقش مربیگری، بخشندگی خود را ابراز کند. این نوع رهبران در راستای رونقدهی به کسب و کار خود، به بهبود زندگی دیگران هم کمک میکنند.
همان طور که لازم است صاحبان کسب و کار اشتباه خود را بپذیرند، باید تعامل شفافی بین خود و تیم کاری و مشتریان برقرار کنند. این نوع عملکرد باعث جلب اعتماد افراد به شما خواهد شد.
طی یک بررسی که توسط هاروارد بیزنس ریویو منتشر شده است، وقتی در یک تیم کاری فضای همکاری مثبتی برقرار باشد، بازدهی بیشتری حاصل خواهد شد. این مطالعه که در دانشگاه میشیگان انجام شده است، نشان میدهد یک فضای مثبت و سازنده به دنبال عوامل زیر ساخته میشود:
یکی از راهکارهای عملی کردن این موارد در محیط کار، این است که نگاهی برابر به کارمندان خود داشته باشید. چرا که این رویکرد مثبت از سطوح بالا به پایین منتقل میشود. بنابراین وقتی شما چنین روندی پیش بگیرید، دیگران از شکل رفتار شما تبعیت خواهند کرد.
گاهی لازم است به منظور موفقیت در کسب و کار و حل مشکلات، کمی دیدگاههای خود را آرمان گرایانه تر کنید. با این حال، برای عملی شدن ایدهها لازم است عملگرایی را هم لحاظ کنید. صاحبان کسب و کارهای موفق میدانند چطور بین آرمانگرایی و عملگرایی تعادل برقرار کنند.
چنانچه مایل هستید که تیم شما عملکرد قابل قبولی داشته باشد خودتان در عرصهی مورد نظر پیشقدم شوید. وقتی در جایگاه رهبر یک گروه قرار دارید، خواهناخواه به یک الگو تبدیل خواهید شد.
صاحبان کسب و کارهای موفق، ارتباط خود را با مشتریان حفظ میکنند تا بازخورد آنها را نسبت به خود ارزیابی کنند. آنها میدانند در پایان کار، اگر مشتری وجود نداشته باشد آنها هم پابرجا نخواهند ماند.
صاحبان کسب و کارهای موفق میدانند وضعیت موجود ممکن است آنها را به نتیجهی مطلوب نرساند. طبیعتا زمان تغییر میکند و یکی از سختترین درسهایی که یک رهبر باید فرابگیرد، پذیرفتن تغییر و همگام بودن با آن است.
احتمالا به این نکته توجه کردهاید که وجه مشترک بین تمامی رهبران این است که میتوانند بین مفاهیم متضاد، تعادل و هماهنگی برقرار کنند. برای مثال آنها در حین اینکه به خود اعتماد دارند، صحبتهای دیگران را هم گوش میدهند؛ ضمن اینکه میدانند کار را تا کجا ادامه دهند و در کجا کنار بکشند. مطمئنا رسیدن به این عملکرد متعادل، امری یکشبه نیست و با تمرین و ممارست به وجود میآید.