پرسشی که پیش از همه به ذهن میرسد، این است که ابولا چگونه منتشر میشود؟
دکتر باسلر: بر اساس تمام اطلاعاتی که در اختیار داریم، ابولا ویروسی است که صرفا از طریق ترشحات بدن فرد مبتلا به فرد دیگر منتقل میشود. ظاهرا این ویروس از مجاورت صرف با فرد بیمار یا تماس و برخورد تصادفی با او منتقل نمیشود. به همین دلیل متخصصان توصیه میکنند از تماس با خون یا ترشحات ناحیه صورت یا ترشحات هر ناحیه دیگری از بدن فرد بیمار اجتناب شود.
دکتر تیم لاهی: به نظر میرسد قرار گرفتن در کنار فرد بیمار و حتی نشستن در کنار او به خودی خود برای انتقال این ویروس کافی نباشد. شما حتما باید با خون یا ترشحات بدن مبتلایان در تماس باشید تا به این بیماری مبتلا شوید. اگر فرد مبتلا مثلا به سمت شما عطسه کند یا به هر نحوی خونش حین خونریزی با بدن شما تماس یابد، یا مقدار زیادی از عرق بدنش با بدن شما تماس پیدا کند، احتمال دارد که شما را نیز مبتلا کند، زیرا ترشحات و مایعات بدن میتواند ویروس ابولا را منتقل کند، اما این ویروس نمیتواند صرفا از طریق هوا انتقال یابد. به همین دلیل حتما باید مایعی از بدن بیمار جدا شود و با بدن فرد دیگری تماس یابد تا این ویروس منتقل شود. از اینرو شیوع ابولا معمولا خیلی سریع رخ نمیدهد، زیرا افراد بسیار کمی در معرض چنین تماسی قرار دارند.
منظور شما از «تماس با ترشحات و مایعات بدن بیمار» دقیقا چیست؟ آیا همین که این ترشحات با پوست بدن تماس پیدا کند کفایت میکند یا نه؛ حتما باید با زخم یا بریدگی تماس یابد یا حتما به سطوح مخاطی بدن برسد؟ مثلا به درون چشم برود؟
دکتر لاهی: سوال بسیار خوبی است. پاشیدن ترشحات و مایعات بدن فرد بیمار در چشم فرد سالم بسیار خطرناک است. اما هشدارهای مرکز کنترل بیماریهای آمریکا فراتر میرود و میگوید افرادی که از بیماران مبتلا به ابولا مراقبت میکنند، باید لباسهای بلند بپوشند؛ چه زخم و جراحتی در بدنشان داشته باشند، چه نداشته باشند؛ زیرا بهترین اقدام پیشگیرانه اجتناب از هر نوع تماس با مایعات بدن فرد بیمار است. در این میان، بیش از همه باید مراقب تماس این مایعات و ترشحات با سطوح مخاطی مانند دهان و چشم باشیم.
از زمان قرارگیری فرد سالم در معرض ویروس تا بروز علایم بیماری بین 2 تا 21 روز ممکن است طول بکشد. آیا این فرد در این دوره یعنی قبل از بروز علایم بیماری هم میتواند آن را به دیگران منتقل کند؟
دکتر لاهی: خیر. عموم متخصصان بر این باورند که تا زمان بروز علایم بیماری نمیتوان فرد را ناقل بیماری به شمار آورد. به عبارت دیگر تا زمانی که فردی علایم بیماری را بروز ندهد، حتی اگر در دوره پیش از بروز بیماری به سر برد، دیگران را مبتلا نخواهد کرد.
فرض کنید فردی مبتلا به بیماری ابولا در یک مکان عمومی مثلا در قطار مترو عطسه کند. آیا ممکن است همه افراد دیگری که در قطار هستند از این طریق مبتلا شوند؟
دکتر باسلر: سرایت ابولا از طریق عطسه به همه سرنشینان قطار تقریبا غیرممکن است.
دکتر لاهی: جواب دادن به این سوال دشوار است. نمیتوان با قطعیت گفت هیچ خطری وجود ندارد، اما این خطر بسیار اندک است. اگر چنین اتفاقی رخ دهد، تنها فرد یا افرادی باید نگران گرفتار شدن به ابولا باشند که در فاصله بسیار نزدیکی از این فرد قرار دارند و صد البته اینکه حتما باید ترشحات عطسه بر صورت یا بدن این افراد پاشیده شود. سایر افراد مطمئنا در معرض هیچ خطری قرار نخواهند داشت. اما نباید نگران چنین داستانها و سناریوهای فرضی بود. چقدر احتمال دارد که در کشورهای دور از منطقه غرب آفریقا فردی مبتلا به ابولا باشد که شناسایی نشده و آنقدر سر حال باشد که بتواند با قطار شهری مسافرت کند و در آنجا مثلا عطسه کند و دیگران مبتلا شوند؟ این داستان اساسا بسیار بعیدتر از آن است که رخ دهد.
آیا ویروس ابولا در بزاق فرد مبتلا نیز وجود دارد؟
دکتر لاهی: به نظرم بله. هر چیزی را که بتوان مایعات یا ترشحات بدن نامید، مانند عرق، استفراغ، منی، شیر و بزاق ممکن است حاوی ویروس ابولا باشد.
با این حساب رابطه جنسی هم ممکن است سبب انتقال بیماری شود؟
دکتر باسلر: شواهدی در دست است که نشان میدهد انتقال از طریق تماس جنسی حتی چند هفته پس از بهبود فرد بیمار امکانپذیر است. به عبارت دقیقتر، مبتلایانی که پس از دوره کامل درمانی از نظر بالینی سالم به نظر میرسند، هنوز هم ممکن است در مایع منیشان ویروس ابولا وجود داشته باشد.
دکتر لاهی: در این زمینه یک شاهد مثال واقعی وجود دارد. در یکی از آزمایشگاهها کارمندی که با ویروس ابولا کار میکرد متاسفانه در حین کار به این بیماری مبتلا شد. این فرد زمانی سلامت خود را بازیافت که طبعا باید دو سه هفتهای وقت برده باشد. او به محققان اجازه داد تا بدنش را آزمایش کنند. 61 روز پس از آغاز ابتلا یا آغاز بروز علایم، هنوز ویروس ابولا در منی این فرد مشاهده میشد.
یعنی ممکن است فرد از نظر بالینی بهبود یافته باشد، اما هنوز در مایع منی (اسپرم) او ویروس ابولا وجود داشته باشد؟
دکتر لاهی: بله، همینطور است. در واقع اگر فرد مبتلا جان سالم به در ببرد، باید تا مدتی مراقب روابط جنسیاش باشد و حتما از کاندوم استفاده کند تا سبب ابتلای شریک جنسیاش نشود.
چه مدت طول میکشد تا فرد مبتلا از نظر بالینی سلامت خود را بازیابد؟
دکتر لاهی: دو تا سه هفته. معمولا به طور میانگین دو هفته طول میکشد تا فردی که در معرض ویروس قرار گرفته (به ترتیبی که قبلا ذکر شد) علایم بیماری را بروز دهد. از آغاز بروز علایم هم تقریبا دو تا سه هفته طول میکشد تا در نهایت بیمار از پای درآید یا جان به در ببرد. میگویند چیزی حدود 40 درصد مبتلایان زنده میمانند.
آیا دقیقا میتوان گفت میزان مرگ و میر مبتلایان به ابولا چقدر است؟ من ارقامی بین 60 تا 90 درصد شنیدهام. کدامشان به واقعیت نزدیکتر است؟
دکتر لاهی: من تردید دارم که این اعداد را بتوان به آمریکا یا اروپا تعمیم داد. عاملی که در بیماری ابولا منجر به مرگ میشود، عفونت و نارسایی اعضای بدن است. در واقع درمان این عوامل در کشورهای غرب آفریقا که اکنون کانون این بیماری است، مثلا کشور سیرالئون، بسیار دشوار است، اما در کشوری مثل آمریکا امکان مراقبتهای ویژه بسیاری مهیاست و براحتی میتوان این عوامل را رفع یا از بروز آنها پیشگیری کرد. مثلا اگر فشار خون بیماری افت کند، من بسادگی برایش دارو تجویز میکنم تا فشارش بالاتر بیاید؛ یا اگر کلیه فردی دچار نارسایی شود میتوانیم تا زمانی که کلیههایش بهبود بیابد، از دیالیز استفاده کنیم. مطمئنم سوال بعدی شما این است که بالاخره میزان مرگ و میر در میان مبتلایان ابولا چند درصد است؟ بگذارید خیالتان را راحت کنم؛ این سوالی است که هیچکس پاسخش را نمیداند.
پس ابولا در اصل از طریق نارسایی اعضای بدن فرد را میکشد، نه از طریق خونریزی؟
دکتر باسلر: بله، همینطور است. خونریزی در همه مبتلایان ابولا رخ نمیدهد. حتی در تعداد بسیار زیادی از بیماران فوتشده هم نمیتوانید نشانههای روشنی از خونریزی مشاهده کنید. این تصویر هالیوودی که در اثر ابتلا به ابولا از همه منافذ بدن بیماران خون جاری میشود، چندان دقیق و درست نیست. حتی وقتی واقعا خونریزی رخ میدهد، معمولا خیلی زیاد نیست. وقتی فردی از ابولا میمیرد، از دست رفتن خون بدن نقش چندانی در مرگ او بازی نمیکند.
دکتر لاهی: بله دقیقا. احتمال اینکه خونریزی ناشی از ابولا چنان باشد که سبب ضعف منجر به مرگ در بیماران شود، بسیار کم است. درواقع ویروس ابولا هم مانند عفونتهای دیگر ممکن است سبب افت فشار خون شود، و این مساله نیز خونرسانی به اعضای بدن، مانند کلیهها، را دشوار میسازد و به این ترتیب سبب نارسایی آنها میشود.
شرایط قرنطینه بیماران مبتلا به ابولا چگونه است؟
دکتر لاهی: بیماران، شرایط قرنطینه چندان دشواری ندارند. از آنجا که ابولا از طریق تماس مستقیم با مایعات و ترشحات بدن بیمار منتقل میشود، کافی است که بیمار را در اتاقی اختصاصی قرار دهند و درِ اتاق را بسته نگهدارند. تدابیری که برای بیماران مبتلا به سل یا بیماریهای واگیردار دیگری از این قبیل در پیش گرفته میشود، در مورد مبتلایان به ابولا لازم نیست. فقط افراد سالمی که به این اتاقها میآیند باید از پوشش پیشگیرانه لازم برخوردار باشند.
اگر در پایان سخن ناگفتهاید دارید، بفرمایید.
دکتر لاهی: مساله مهمی که باید مد نظر قرار دهیم آن است که مردم به طور طبیعی راجع به ابولا کنجکاوی میکنند. بههرحال این بیماری برای مردم ناشناخته و عجیب است، زیرا در افکار عمومی بیماری جدیدی است. به همین دلیل هم اکنون در کانون توجه قرار دارد و بویژه رسانهها فراوان به آن میپردازند. اما باید دانست احتمال اینکه این بیماری بتواند در آمریکا یا کشورهای توسعهیافته خطری ایجاد کند، بسیار بعید است. اگر هم به فرض محال مشکلاتی پدید آورد، بسیار محدود و ناچیز خواهد بود. ما به جای ابولا باید چشم خود را بر واقعیتهای سلامت جهانی باز کنیم: سالانه میلیونها نفر قربانی بیماریهایی نظیر مالاریا، ایدز و بیماریهای عفونی دیگر میشوند. امیدوارم مطبوعات و رسانهها اینگونه بیماریها را در کانون توجهات خود قرار دهند. ابولا بیماری شایعی نیست، و تاثیردر مقایسه با مالاریا، ایدز، و سل بسیار اندکی بر سلامت و زندگی بشر میگذارد. (ضمیمه سیب)
مسعود ایثاری
انگار چیزی میدرخشید و زیر نور آفتاب تلالویی داشت. دستهایش خاک را زیرورو کرد، با انگشتانی نیمه باز درست مثل الکی کوچک. روی همان دستهای دخترانه تکههای شکسته سفالهای لعابدار یکی یکی بیرون افتاد. چند هفته بعد باستانشناسان کارشان را در خیابان مولوی، همان جایی که قرار بود شبکه فاضلاب تهران اجرا شود، آغاز کردند، ابتدا تکه سفالها و ظروفی از دورههای قاجاری و صفوی از دل خاک بیرون زدند. دستهای جوینده لایههای خاک را که شکافتند آثاری از دورههای اسلامی هم نمایان شد. گورهایی از دوره قاجار را زیر خیابان مولوی پیدا کردند و در ادامه کاوشها به سنگفرشهایی از دوره قاجار رسیدند. اینها تمام ماجرا نبود. در یکی از روزها، همین چند روز پیش خاک را که آرامآرام کنار میزدند جمجمه یک انسان نمایان شد. جمجمهای که بالای سرش کاسهای بود شبیه همان کاسههایی که پیش از این باستانشناسان دیگری در چشمهعلی یافته بودند.
ساعاتی بعد اسکلت کامل یک انسان در ٥ و نیممتری زمین در خیابان مولوی تهران پدیدار شد.
اسکلت، تصویر انسانی را نشان میداد که به صورت چمباتمه با زانوانی درهم کشیده شده و دستهای خمیده رو به آفتاب دفن شده بود. باستانشناسان میگویند انسانهای پیش از تاریخ را در چشمهعلی هم به همین شکل و با همین رسم به خاک میسپردند.
یک روز پس از اعلام خبر کشف اسکلت انسانی متعلق به هزاره پنجم پیش از میلاد به کارگاه باستان شناسانی رفتیم که بیش از یک ماه است در خیابان مولوی و نواحی جنوبی آن لایه لایه خاک را کنارمیزنند تا شواهد جدیدی به تاریخ این شهر اضافه کنند.
دکتر «محمد اسماعیل اسماعیلی جلودار»، سرپرست گروه باستان شناسی و همکارش «فرشید مصدقی» ماجرای کشف شگفتانگیز اسکلتی که حالا «مصدقی» نام آن را گذاشته «مسافر چشمه علی».
آقای جلودار خبر کشف اسکلت متعلق به هزاره پنجم میلاد بسیاری از باستان شناسان و حتی علاقه مندان به تاریخ تهران را شگفتزده کرده است، این اسکلت را کی پیدا کردید؟
جلودار: کاوشهای باستان شناسی ما در بخشی از بافت تاریخی تهران از اواخر آبان ماه امسال آغاز شده است. بعد از اینکه قرار شد در این منطقه کاوشی انجام شود تیم مجربی از باستان شناسان را تشکیل دادیم و ترانشه ای را باز کردیم. در ابتدای کاوشها آثاری به دست آمد که عمدتا مربوط به دورههای صفوی و قاجار بود. البته در حفاریهایی که شرکت آب و فاضلاب پیش از آغاز عملیات باستان شناسی انجام داده بود تکه سفالها و آثار دیگری بیشتر و متنوع تری وجود داشت. آنها را هم بررسی کردیم و مشخص شد که این سفالها متعلق به دورانی از تاریخ گذشته شهر تهران در فاصله سدههای نهم تا سیزدهم هجری است. اما در میان آنها چند تکه سفالِ پیش از تاریخ پیدا کردیم که مشابه سفالهای چشمه علی ری بود و فکر کردیم این موضوع اتفاقی نیست و در نهایت کاوشهای بعدی ما را به آن اسکلت هزاره پنجم پیش از میلاد رساند.
نگفتید که اسکلت را کی پیدا کردید؟
ج: حدود یک هفته قبل.
و به اولین نفری که خبردادید چه کسی بود؟
ج: اولین خبر را به پژوهشگاه باستان شناسی و پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری، آقای بهشتی دادیم.
شنیده ام دختر جوانی در آغاز این پروژه که حالا به این نتیجه رسیده نقش داشته و تکه سفالی را پیدا کرده است و همان تکه سفال پای باستان شناسان را به این محدوده باز کرده است؟
ج : بله همین طور است. ماجرا به پنجشنبة آخر آبان ماه باز میگردد. یکی از دانشجویان ما خانم وهابی هنگام عبور از میدان محمدیة یا اعدام متوجه میشود روی بقایای خاکی که در این میدان وجود دارد بقایای سفالی و آجر و کاشی وجود دارد. ایشان همان موقع که این آثار را دیده بود با من تماس گرفته بود و من متوجه نشده بودم تا اینکه دیدم ٢٠ تماس ناموفق دارم. نگران شدم که مبادا اتفاقی افتاده باشد و وقتی تماس گرفتم و فهمیدم ماجرا از چه قرار است با یکی از همکاران پژوهشکدة باستان شناسی تماس گرفتم و بعد موضوع را به آقای مصدقی منعکس کردم و ایشان گزارشی مستند تهیه کرد. با شروع کار میدانی دانشجویان را مامور سرند خاکهای خروجی از گودالهایی کردم که شرکت فاضلاب حفر کرده بود. جلساتی هم با مسئولان شرکت مذکور برای پشتیبانی لازم برگزار شد. حفر متوقف و گروه باستانشناسی در منطقه مستقر شد.
دانشجویی که آن سفالها را دیده بود متوجه شده بود که آنها تاریخی هستند یا بر سر اتفاق به شما گفتند ؟
ج: بله میدانست که این سفالها تاریخی هستند. او درس این کار را خوانده است.
به شما گفتند که حدس میزنند متعلق به چه دوره ای باشد؟
ج: ایشان پای تلفن خیلی هیجان زده بودند. از نوع هیجانهای پویایی که در دانشجویان علاقهمند وجود دارد. خودشان میگفتند اینها باید بررسی شود اما برداشت اولیهشان این بود که این سفالها به دوره اسلامی تعلق دارد.
شرکت آب و فاضلاب بلافاصله کار را متوقف کرد؟
ج: آنها موافق کار ما بودند اما از کم وکیف آن و ضرورتهایش خبر نداشتند. به هر حال در این مورد میراث فرهنگی استان تهران و پژوهشکده باستان شناسی و همچنین یگان حفاظت میراث فرهنگی وارد ماجرا شدند. ما دو راه داشتیم یا باید کار را متوقف میکردیم یا اینکه با نظارت ما کار پیش میرفت. ما در نقاطی که آثار تاریخی در آنها مشاهده شده بود کار را متوقف کردیم و بقیه کار را به این شرط اجازه دادیم که کار حفاری شبکه فاضلاب با حضور و نظارت باستان شناسان پیش برود و هر جایی که به آثاری بر میخوردیم. کار را متوقف میکردیم و ترانشه را باز میکردیم و کار تحقیقاتی را پیش میبردیم.
تیم شما چند نفره بود؟
ج: ما ٧ کارشناس فعال داریم و ٣ کارشناس هم کارهای پشتیبانی ما را انجام میدهند. در واقع یک تیم ١٠ نفره هستیم. ضمن اینکه با توجه به موادی که به دست آوردیم با بخشهای دیگری ارتباط میگیریم که برای بررسی دی.ان.ای و انگل شناسی و ... اقدام شود و این اقدامات پژوهشی را به مرور انجام خواهیم داد.
شما وقتی شروع کردید به کاوش و ترانشه را باز کردید دقیقا با عبور از لایههای خاک چه آثاری از چه دورههایی کشف کردید؟
ج: ببینید بخشی از آثار را در اثر حفاری شرکت آب و فاضلاب بیرون آمده بود که آنها را ساماندهی کردیم بعد با مشاهده دیوارههایی که در آنها آثار فرهنگی و تاریخی وجود داشت، ترانشههایی را باز کردیم و مواد فرهنگی و لایهها را مستندسازی کردیم. علاوه بر این در جاهایی مشخص گمانه زنی کردیم و ترانشههای جدیدی باز کردیم البته زندگی روزمره شهری خیلی به ما فشار میآورد. کسبه ابتدا فکر میکردند اینجا گنج وجود دارد اما ما محیط و نحوة کارمان را به روی مردم باز گذاشتیم که آنها بیایند ببیند به نوعی یک آموزش فرهنگی در منطقه پیرامونی اتفاق افتاد.
گفتید در کاوشها آثار مختلفی به دست آوردید این آثار متعلق به چه دورههایی است؟
ج: ما در بررسی ها، پیگردیها و گمانهزنی هایمان مواد فرهنگی دیگری هم کشف کردیم مثلا به صورت محدود تکه سفالهایی را که مربوط به عصر آهن است به دست آوریم اما چون این آثار در لایه رسوبی به دست آمده متوجه نشدیم که اینها دقیقا جایشان اینجا بوده یا به اینجا منتقل شدهاند. اما مشخصا سفالها از نوع سفال خاکستری براق و قرمز براق هستند که از شواهد شناخته شده عصر آهن هستند. مقدار کمی از آثاری که به دست آوردیم مربوط به دوره ایلخانی، مقداری مربوط به دوره صفویه و بیشترین مقدار هم طبیعتا مربوط به دوره قاجار است.
مشخص است که این تعداد سفال چطور آنجا قرار گرفته است؟
ج: آثار مربوط به عصر آهن در بستر رسوبی است که اصلا نمی توانیم در مورد آن اظهار نظر کنیم باید کاوشها ادامه پیدا کنند تا در این باره نظر بدهیم. درباره آثار دوره اسلامی دست ما بازتر است. در آنجا شواهد متعددی از اینکه فعالیت صنعتی مربوط به سفال میبینیم.
یعنی مثلا یک کارگاه سفال اینجا وجود داشته است؟
ج: بله. در جنوب غرب این منطقه در دوره قاجار محله ای صنعتی وجود داشت که اکنون آثاری از آن نمی بینیم اما شواهد ساخت و پخت سفال به صورت تکه سفالهای گوناگون ساده، منقوش و لعابدار را به همراه سه پایههای سفالی مخصوص پخت سفال در کوره را یافته ایم. سربارههای کورهها را داریم و در کنار آن سایر مواد فرهنگی مثل پیهسوزهای دو طبقه لعابداری که نوع سفالی جالبی هست و اشیای استخوانی هست. چیزی که در این جا با آن زیاد برخورد کردیم تدفینهای دوره قاجار یا اواخر دوره قاجار است با توجه به اینکه این منطقه قبرستانی کهنه در دوره قاجار بوده زیر این خیابان در عمق یک متری آثار زیادی از قبرهای قاجاری داریم.
اسکلتی هم پیدا کردید در این قبرها؟
ج: بله در یکی از قبرها اسکلت قاجاری پیدا کردیم که رو به قبله تدفین شده بود و رویش سنگ لحد آجری بود اما از سنگ قبر بی اطلاعیم.
پس در این محدوده قبرهای دیگری هم هست؟
ج: بله اینجا گورستان کهنه بوده است و همین بقعه قبرآقا هم در میانه آن گورها قرار داشته است .
مردم هم میگویند هنگام ساختمان سازی به این گورها رسیده اند.
انتظار داشتید در این دوره از کاوشها یک اسکلت پیش از تاریخ پیدا کنید؟
ج: به دلیل آن تکه سفال پیش از تاریخ این احتمال را میدادیم که به آثار پیش از تاریخ برسیم ولی اینکه به اسکلت پیش از تاریخ برسیم نه. چنین پیش بینی نداشتیم. این اسکلت را در عمق ٥/٥ متری زمین کشف کردیم.
...و به محض اینکه روی اسکلت باز شد شما متوجه شدید که این پیکره انسانی از هزاران سال پیش است.
ج: بله متوجه شدیم این شناسههایی دارد که آقای مصدقی دقیق تر درباره آن توضیح میدهند.
فرشید مصدقی: نوع تدفین این اسکلت و همچنین آثار همجوار و اشیای همراه با آن نشان میدهد که ما با تدفینی ِ پیش از تاریخی مواجهیم. پیش از این تدفینهایی در چشمه علی شهرری کشف شده بود که در آن مردگان را به همین شکل دفن کرده بودند.
به چه شکلی آنها را دفن میکردند؟
م: به شکل چمباتمه یا با دستها و پاهای جمع شده رو به آفتاب و معمولاً با ظرف یا اشیایی تدفینی.
شاید برای خیلی ها باور پذیر نبود که در تهران اثری با این قدمت تاریخی پیدا شود ولو اینکه نهایتا تاریخ تهران را بر اساس کاوش های قیطریه تا سه هزار سال برآورد می کردند، شما انتظار داشتید در محدوده شهری تهران چنین اثری آن هم متعلق به هزاره پنجم میلاد پیدا کنید؟
م: برای ما دور از ذهن نبود. این سومین حفاری من در منطقه بازار تهران است. قبلا در مسجد جامع تهران و کوچه ارامنه گمانه زنیها و کاوشهایی انجام داده ام و همیشه با توجه به گرایش ام به دوره پیش از تاریخ دنبال چنین شواهدی بودهام اما اولین بار در اینجا موفق به کشف آثار پیش از تاریخی شده ایم. اصولا شناخت ما از تهران شناختی تاریخی است که آنهم عمدتا به موضوع پایتخت شدن این شهر از دوره آغا محمدخان قاجار باز میگردد و پیش از آن آثار و شواهد از قرن نهم در مسجد جامع تهران و امامزاده زید وجود دارد. عقب تر که برویم به دوره ای از صفوی به روایتهایی از توجه شاهان صفوی به تهران و ساخت برج و بارو در این شهر بر میخوریم. از نظر باستان شناسی مهمترین مدرک پیش از تاریخی ما در محدودة شهری تهران به کاوش در تپههای قیطریه به سرپرستی شادروان سیف الله کامبخش فرد کاوشهایی مربوط میشود. در آنجا گورستانی از عصر آهن شناسایی شده که قدمتی سه هزارساله دارد. اما آثاری فعلی ما در جنوب خیابان مولوی بقایای تدفینی از هزاره پنجم قبل از میلاد را مینمایاند. ظرف سفالی همراه تدفین از نظر شکل، ساخت، پخت و تزئین مشابه سفالهای چشمه علی ری و دورة دوم تپه سیلک کاشان است.
ممکن است که بدن این فرد در اثر حوادثی مثل سیل یا به صورت تصادفی به اینجا منتقل شده باشد؟
م: نه تصادفی درکار نیست این انسان به حتم در گذشته فوت کرده و به شکل خاصی که در زمان او رسم دوره بوده تدفین شده و ظرفی هم با توجه به اعتقاد آنها در مورد زندگی پس از مرگ بالای سرش قرار دادند. در این ظرف ما چیزی پیدا نکردیم اما خاکش را برای آزمایش نمونه برداری کردیم. یکی از نکات مهم این کشف جدید آن است که اکنون برای تمام تک نمونه سفالهای دوره چشمه علی در شهر تهران بستری مکانی یافته ایم که موقعیت کلی یک استقرار پیش از تاریخی را به ما نشان میدهد. دوره ای که اسکلت در زمان حیاتش در آن زندگی میکرده به دوره روستا نشینی موسوم است. دوره ای که انسان این قابلیت را پیدا کرده بود گیاهان را اهلی کند و بعضی حیوانات را رام کند و از آنها در زندگی استفاده کند. این دوره با توجه به آثاری که در شهر ری و کاشان کشف شده یک سری نظامات پیچیده اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را به همراه دارد که باستان شناسان هنوز به طور کامل آنها را کشف نکرده اند.
شما در کنار این اسکلت یک کاسه سفلی با مشخصه سفال های چشمه علی پیدا کرده اید. آیا این میتواند نشان دهنده ارتباط بین ساکنان چشمه علی و ساکنان این نقطه از تهران باشد؟
م: باروی جنوبی حصار تهران در دوران صفوی در خیابان مولوی امروزی قرار داشت. در دوره قاجار این بارو به دلیل تبدیل تهران به پایتخت و مرکزیت سیاسی تخریب میشود و باروی جدید در محلی که امروزه خیابان شوش است ساخته میشود. حد فاصل باروی قدیم و جدید به توسعه شهرنشینی اختصاص پیدا میکند. بازار حضرتی که از شمال به جنوب به خیابان مولوی وارد میشود در واقع دروازه
شاه عبدالعظیم حصار قدیم تهران است. نام بازار حضرتی را از همین حضرت شاهزاده عبدالعظیم برگرفته اند. چون این دروازه رو به اصفهان نیز داشته به آن دروازه اصفهان هم میگفتند. بنابراین مسیری که الان در آن هستیم یک مسیر ارتباطی شمال به جنوب است. با توجه به کشف تدفین و به احتمال قوی سکونتگاه پیش از تاریخی در جنوب خیابان مولوی و شواهد باستان شناختی مشابه با چشمه علی میتوان برای این مسیر سابقه ای بسیار کهنتر در نظر گرفت و از ارتباط چشمه علی با استقرارگاه تازه کشف شده در جنوب خیابان مولوی سخن گفت. فاصله چشمه علی تا اینجا به خط مستقیم ٧ کیلومتر است. در چنین فاصله ای وجود مبادلات پیش از تاریخی بین دو محوطه باستانی آنهم بدون عارضه و مانع مهم جغرافیایی مسلم است. بنابراین من نام تدفین پیش از تاریخی جنوب بازار تهران را «مسافر چشمه علی » گذاشته ام. بدون اینکه از حرف اضافه «از» یا «به» در ترکیب آن استفاده کنم.(شیده لالمی/شهروند)
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران، بر اساس تحقیقات پژوهشگران مصرف نوشیدنی حاوی قهوه سبز اثرات درمانی منحصربفردی بر سلامت بدن دارد، برای مثال سبب لاغری و کاهش وزن شده، قند خون را در بیماران دیابتی کنترل می کند، باعث کاهش فشار خون بالا می شود، از ابتلا به آلزایمر در افراد جلوگیری می کند و همچنین عفونت های دارای منشاء باکتریایی را در بدن از بین می برد.
قهوه سبز همان دانه قهوه معمولی است که هنوز بو داده نشده و به اصطلاح خام است. برای تهیه نوشیدنی قهوه این دانه ها را در حرارت تفت داده تا قهوه ای رنگ شوند، طعم و رنگ خاص قهوه نیز از همین جا ناشی می شود.
از جمله اصلی ترین ترکیبات در قهوه، اسید کلروژنیک و کافئین است که هر دو دارای خواص درمانی فراوان برای سلامت بدن هستند.
این اسید باعث بهبود عملکرد هورمون ها، کاهش جذب چربی و کربوهیدرات توسط بدن، کاهش سطح کلسترول بد خون و نیز تنظیم تری گلیسیرید می شود.
روش مصرف قهوه سبز آسان است و پس از اطمینان از اصل بودن محصول، می توان دانه ها را پودر کرده و به همراه آب جوش و یا عسل ناشتا قبل از وعده های غذایی مصرف کرد و ظرف مدت کوتاهی اثر منحصربفرد آن بر لاغری را مشاهده کرد.
نکته قابل توجه در خصوص مصرف قهوه سبز برای لاغری و تناسب اندام نداشتن حساسیت غذایی به آن است.
در این میان، دو ویندوز بودهاند که تقریبا همه درباره فاجعهبودنشان اتفاق نظر دارند: ویندوز ویستا و ویندوز می(ME). حالا سر اینکه کدامیک بدترین ویندوز تاریخ هستند، بحث است! اما بسیاری از کاربران و کارشناسان این جایگاه را مختص ویندوز می میدانند!
یک ویندوز دیگر، لطفا!
هنوز هم عدهای این سوال را مطرح میکنند که مایکروسافت هنگام ارائه ویندوز میدقیقا به چه فکر میکرده است! البته جواب این سوال را باید از مدیران وقت مایکروسافت پرسید، اما چیزی که از قرائن امر به نظر میرسد آن است که مایکروسافت حس میکرد سال 2000 و آغاز یک قرن جدید، رویدادی بزرگ است و باید از این فرصت استفاده کرده و ویندوزی را برای این رویداد عرضه کند. حالا اینکه این ویندوز به درد میخورد یا نه بحث دیگری است. سال 1998، مایکروسافت اعلام کرد دیگر پس از ویندوز 98، نسخهای بهصورت 9x نخواهد آمد. با این حال، شرکت به این ادعایش پایبند نماند و ویندوز 98 ویرایش دوم (Second Edition) را اوایل سال 1999 عرضه کرد و حتی نسخه جدیدی از ویندوز 9x را ارائه داد که در ادامه روند توسعه، نام آن به ویندوز هزاره (Millennium) تغییر یافت. ویندوز نسخه هزاره (Millennium Edition یا همان ویندوز ME) پس از سه نسخه بتا در سپتامبر 99 در دسترس عموم قرار گرفت.
جالب این بود که مایکروسافت دقیقا اوایل سال 2000، یعنی در ماه فوریه، ویندوز دیگری هم عرضه کرد که خیلیها با آن آشنا هستند: ویندوز 2000! اما انگار شرکت حس میکرد 2000، ویندوزی نیست که به اندازه کافی برای کاربران جذاب باشد و به برادر کوچکتری نیاز دارد که عموم کاربران از آن استفاده کنند و ویندوز می برای ایفای این نقش انتخاب شد!
مایکروسافت خودش هم میدانست یک ویندوز نصفه نیمه را به بازار عرضه میکند و بر همین اساس قیمت ارتقای به این ویندوز را از ویندوز 95 یا 98، به جای قیمت مرسوم 110 دلار در آن زمان، 60 دلار اعلام کرد. حتی در کشور ما نیز همه ویندوز می را یک ویندوز 98 بهبود یافته و نه ویندوزی مستقل میدانستند.
همان قبلی بهتر بود
ویندوز می آنچنان به هم ریخته و بیهویت بود که پیشبینی شکستش چندان سخت نبود. این آشفتگی در وهله اول ریشه در هسته یا همان کرنل این ویندوز داشت. هنگام توسعه ویندوز می، مایکروسافت تصمیم داشت این سیستمعامل، نخستین ویندوز برای رایانههای خانگی باشد که با کرنل NT عرضه میشود، اما بهدلیل عجلهای که در ارائه به بازار داشت، این مهم صورت نگرفت و سیستمعامل بختبرگشته با همان کرنل قدیمی ویندوز 98 وارد شد.
کاربران بدشانسی که شروع به کار با این ویندوز کردند، بسرعت به این نتیجه رسیدند که این، ویندوزی نیست که بتوان به آن اعتماد یا حتی برای کارهای روزمره از آن استفاده کرد! بنیادیترین اشکال این بود که ویندوز می بشدت ناپایدار بود و با کوچکترین اتفاقی کرش میکرد. این کرش کردنها گاهی آنقدر مسخره بود که به یک جوک شباهت داشت. نمونه بارزش این بود که ویندوز می این قابلیت را داشت که تنها با حرکت دادن مکاننمای ماوس کرش کند! روند کار به این صورت بود: رایانه را روشن میگذاشتید و میرفتید، پس از ده دقیقه برمیگشتید، ماوس را تکان میدادید و بله، پنجره کرش سیستمعامل را تماشا میکردید!
کرشها، کندیها و باگها تنها بخشی از پازل ناجور ویندوز می را تشکیل میداد. مایکروسافت حتی برخی مواردی را که در ویندوزهای پیشین بخوبی کار میکرد بی هیچ توجیهی حذف کرده بود. یکی از این موارد، حالت داس یا DOS Mode بود که به کاربران اجازه میداد برای انجام بعضی اعمال سیستمی، بهصورت مستقیم از داس و دستورات آن کمک بگیرند. این ویژگی کلیدی که در ویندوزهای 95 و 98 وجود داشت، بهطرز عجیبی از
ویندوز می کنار گذاشته شده بود. حذف حالت داس از ویندوز می بهنوعی مانند حذف دکمه استارت در ویندوز 8 بود! ویژگیهای مهم دیگری مثل سرویس ASP و همچنین QuickView نیز در فهرست حذفشدگان قرار گرفته بودند.
یکی دیگر از مسائل اساسی در ویندوز می، بحث اینترنت اکسپلورر بود. امروزه و از دید ما شاید اینترنت اکسپلورر، بخصوص نسخه6 آن، یک شکست کامل به شمار بیاید، اما آن زمان که خبری از فایرفاکس یا گوگلکروم نبود، اینترنت اکسپلورر مرورگر شماره یک بازار محسوب میشد و مایکروسافت همراه با هر ویندوزی، نسخه جدید آن را ارائه میکرد. ولی در مورد ویندوز می این اتفاق نیفتاد و کاربرانی که منتظر اینترنت اکسپلورر 6 با این ویندوز بودند، ناامیدانه مجبور به استفاده از نسخه 5.5 آن شدند.
اکسپی وارد میشود
ویندوز می، یکی از کوتاهترین دوران فعالیتها را در میان ویندوزها داشت که البته با آن همه ایراد جای تعجبی ندارد. یکی از منتقدان، ویندوز می را اینگونه توصیف کرده بود: «ویندوزی که نصب، اجرا، نصب نرمافزارها، حذف ویروسها و حتی خاموشکردن آن دردسر است!» البته درصد زیادی از کاربران از همان ابتدا قید این ویندوز جدید را زدند و با ویندوز 98 قدیمی، اما قابلاعتماد کار کردند. کافی بود کاربران ویندوزهای مایکروسافت تنها یک سال این ویندوز ناقصالخلقه را تحمل کنند تا شاهد شاهکار مایکروسافت، یعنی ویندوز اکسپی باشند؛ ویندوزی پایدار با ظاهری جذاب که بر پایه کرنل NT توسعه یافته بود و در اکتبر 2001 عرضه شد. هنوز درصد قابلتوجهی از رایانههای قدیمی از این ویندوز استفاده میکنند. اکسپی برای کاربران بهشتی بود پس از برزخ ویندوز می!
درسها
«مجبور که نبودید!» این جمله بهترین جملهای است که میتوان در مورد عرضه ویندوزمی به مدیران مایکروسافت گفت. این درست که نباید میان محصولات فاصله انداخت، اما عرضه یک محصول ناپخته، آن هم در حالیکه با کمی زمان بیشتر میتوان محصولی بسیار باکیفیتتر را ارائه کرد، اشتباه محض است.
سری را که درد نمیکند، دستمال نبندید! اگر در نسخه قبلی محصولتان ویژگیهای کاربردی وجود دارد که برای کاربران مهم است، بیدلیل آنها را حذف نکنید یا اگر مجبور به حذف آنها هستید، دنبال جایگزینی برای آن کارکرد باشید.
مرحله آزمایش یا تست محصول را با دقت و بیرحمی هرچه تمامتر انجام دهید! در مورد ویندوز می، اینکه بعد از سه نسخه بتا، هنوز هم میشد با حرکت ماوس کرش ایجاد کرد، واقعا یک شاهکار به حساب میآید!
محمود صادقی
ضمیمه کلیک جامجم
در این میان، دو ویندوز بودهاند که تقریبا همه درباره فاجعهبودنشان اتفاق نظر دارند: ویندوز ویستا و ویندوز می(ME). حالا سر اینکه کدامیک بدترین ویندوز تاریخ هستند، بحث است! اما بسیاری از کاربران و کارشناسان این جایگاه را مختص ویندوز می میدانند!
یک ویندوز دیگر، لطفا!
هنوز هم عدهای این سوال را مطرح میکنند که مایکروسافت هنگام ارائه ویندوز میدقیقا به چه فکر میکرده است! البته جواب این سوال را باید از مدیران وقت مایکروسافت پرسید، اما چیزی که از قرائن امر به نظر میرسد آن است که مایکروسافت حس میکرد سال 2000 و آغاز یک قرن جدید، رویدادی بزرگ است و باید از این فرصت استفاده کرده و ویندوزی را برای این رویداد عرضه کند. حالا اینکه این ویندوز به درد میخورد یا نه بحث دیگری است. سال 1998، مایکروسافت اعلام کرد دیگر پس از ویندوز 98، نسخهای بهصورت 9x نخواهد آمد. با این حال، شرکت به این ادعایش پایبند نماند و ویندوز 98 ویرایش دوم (Second Edition) را اوایل سال 1999 عرضه کرد و حتی نسخه جدیدی از ویندوز 9x را ارائه داد که در ادامه روند توسعه، نام آن به ویندوز هزاره (Millennium) تغییر یافت. ویندوز نسخه هزاره (Millennium Edition یا همان ویندوز ME) پس از سه نسخه بتا در سپتامبر 99 در دسترس عموم قرار گرفت.
جالب این بود که مایکروسافت دقیقا اوایل سال 2000، یعنی در ماه فوریه، ویندوز دیگری هم عرضه کرد که خیلیها با آن آشنا هستند: ویندوز 2000! اما انگار شرکت حس میکرد 2000، ویندوزی نیست که به اندازه کافی برای کاربران جذاب باشد و به برادر کوچکتری نیاز دارد که عموم کاربران از آن استفاده کنند و ویندوز می برای ایفای این نقش انتخاب شد!
مایکروسافت خودش هم میدانست یک ویندوز نصفه نیمه را به بازار عرضه میکند و بر همین اساس قیمت ارتقای به این ویندوز را از ویندوز 95 یا 98، به جای قیمت مرسوم 110 دلار در آن زمان، 60 دلار اعلام کرد. حتی در کشور ما نیز همه ویندوز می را یک ویندوز 98 بهبود یافته و نه ویندوزی مستقل میدانستند.
همان قبلی بهتر بود
ویندوز می آنچنان به هم ریخته و بیهویت بود که پیشبینی شکستش چندان سخت نبود. این آشفتگی در وهله اول ریشه در هسته یا همان کرنل این ویندوز داشت. هنگام توسعه ویندوز می، مایکروسافت تصمیم داشت این سیستمعامل، نخستین ویندوز برای رایانههای خانگی باشد که با کرنل NT عرضه میشود، اما بهدلیل عجلهای که در ارائه به بازار داشت، این مهم صورت نگرفت و سیستمعامل بختبرگشته با همان کرنل قدیمی ویندوز 98 وارد شد.
کاربران بدشانسی که شروع به کار با این ویندوز کردند، بسرعت به این نتیجه رسیدند که این، ویندوزی نیست که بتوان به آن اعتماد یا حتی برای کارهای روزمره از آن استفاده کرد! بنیادیترین اشکال این بود که ویندوز می بشدت ناپایدار بود و با کوچکترین اتفاقی کرش میکرد. این کرش کردنها گاهی آنقدر مسخره بود که به یک جوک شباهت داشت. نمونه بارزش این بود که ویندوز می این قابلیت را داشت که تنها با حرکت دادن مکاننمای ماوس کرش کند! روند کار به این صورت بود: رایانه را روشن میگذاشتید و میرفتید، پس از ده دقیقه برمیگشتید، ماوس را تکان میدادید و بله، پنجره کرش سیستمعامل را تماشا میکردید!
کرشها، کندیها و باگها تنها بخشی از پازل ناجور ویندوز می را تشکیل میداد. مایکروسافت حتی برخی مواردی را که در ویندوزهای پیشین بخوبی کار میکرد بی هیچ توجیهی حذف کرده بود. یکی از این موارد، حالت داس یا DOS Mode بود که به کاربران اجازه میداد برای انجام بعضی اعمال سیستمی، بهصورت مستقیم از داس و دستورات آن کمک بگیرند. این ویژگی کلیدی که در ویندوزهای 95 و 98 وجود داشت، بهطرز عجیبی از
ویندوز می کنار گذاشته شده بود. حذف حالت داس از ویندوز می بهنوعی مانند حذف دکمه استارت در ویندوز 8 بود! ویژگیهای مهم دیگری مثل سرویس ASP و همچنین QuickView نیز در فهرست حذفشدگان قرار گرفته بودند.
یکی دیگر از مسائل اساسی در ویندوز می، بحث اینترنت اکسپلورر بود. امروزه و از دید ما شاید اینترنت اکسپلورر، بخصوص نسخه6 آن، یک شکست کامل به شمار بیاید، اما آن زمان که خبری از فایرفاکس یا گوگلکروم نبود، اینترنت اکسپلورر مرورگر شماره یک بازار محسوب میشد و مایکروسافت همراه با هر ویندوزی، نسخه جدید آن را ارائه میکرد. ولی در مورد ویندوز می این اتفاق نیفتاد و کاربرانی که منتظر اینترنت اکسپلورر 6 با این ویندوز بودند، ناامیدانه مجبور به استفاده از نسخه 5.5 آن شدند.
اکسپی وارد میشود
ویندوز می، یکی از کوتاهترین دوران فعالیتها را در میان ویندوزها داشت که البته با آن همه ایراد جای تعجبی ندارد. یکی از منتقدان، ویندوز می را اینگونه توصیف کرده بود: «ویندوزی که نصب، اجرا، نصب نرمافزارها، حذف ویروسها و حتی خاموشکردن آن دردسر است!» البته درصد زیادی از کاربران از همان ابتدا قید این ویندوز جدید را زدند و با ویندوز 98 قدیمی، اما قابلاعتماد کار کردند. کافی بود کاربران ویندوزهای مایکروسافت تنها یک سال این ویندوز ناقصالخلقه را تحمل کنند تا شاهد شاهکار مایکروسافت، یعنی ویندوز اکسپی باشند؛ ویندوزی پایدار با ظاهری جذاب که بر پایه کرنل NT توسعه یافته بود و در اکتبر 2001 عرضه شد. هنوز درصد قابلتوجهی از رایانههای قدیمی از این ویندوز استفاده میکنند. اکسپی برای کاربران بهشتی بود پس از برزخ ویندوز می!
درسها
«مجبور که نبودید!» این جمله بهترین جملهای است که میتوان در مورد عرضه ویندوزمی به مدیران مایکروسافت گفت. این درست که نباید میان محصولات فاصله انداخت، اما عرضه یک محصول ناپخته، آن هم در حالیکه با کمی زمان بیشتر میتوان محصولی بسیار باکیفیتتر را ارائه کرد، اشتباه محض است.
سری را که درد نمیکند، دستمال نبندید! اگر در نسخه قبلی محصولتان ویژگیهای کاربردی وجود دارد که برای کاربران مهم است، بیدلیل آنها را حذف نکنید یا اگر مجبور به حذف آنها هستید، دنبال جایگزینی برای آن کارکرد باشید.
مرحله آزمایش یا تست محصول را با دقت و بیرحمی هرچه تمامتر انجام دهید! در مورد ویندوز می، اینکه بعد از سه نسخه بتا، هنوز هم میشد با حرکت ماوس کرش ایجاد کرد، واقعا یک شاهکار به حساب میآید!
محمود صادقی
ضمیمه کلیک جامجم