جام جم سرا: صدای کف زدن حاضران در جشن بلند می شود، همه نگاه ها به آسمان خیره شده که ناگهان ستاره های دنباله دار در آسمان قیرگون و تاریک می ترکند. ده ها ستاره دنباله دار از کنار هم عبور می کنند و به شکوفه های آتش تبدیل می شوند، توپ های آتشین سبز و قرمز و آبی یکی پس از دیگری مقابل ماه سفید می ترکند، همه ذوق زده شده اند.
هنوز نورهای حاصل از این آتش بازی در آسمان می درخشند که آبشارهای آبی رنگ به سمت آسمان می روند، کوچک و بزرگ هیجان زده شده اند و کف می زنند، اینجا جشنی به پاست که آتش بازی 15 دقیقه ای اش کلی تماشاگر دارد. همه چشم دوخته اند به آسمان، ناگهان همه چیز تغییر می کند، روی زمین پر می شود از آتش و جرقه های زیبا، چند لحظه ای طول می کشد تا صدای سوت و ترکیدن توپ ها کمتر و کمتر بشود اما آتش بازی که کمتر می شود مردم دوباره فریاد می زنند "دوباره دوباره".
این آتش بازی با همه آتش بازی هایی که تاکنون در آسمان تهران دیده اید، فرق دارد. به نظر می رسد طراحی بسیار دقیقی پشت این 15 دقیقه هیجان انگیز است.
سراغ طراح این برنامه جالب را می گیریم، یکی از اعضای گروه آتش بازی، دختری جوان را نشان می دهد که در حال صحبت کردن با آتش نشان هایی است که تا چند دقیقه پیش برای ایجاد امنیت حاضران، تمام هوش و حواسشان به صحنه آتش بازی بود. با متفرق شدن تماشاگران، ماشین آتش نشانی هم صحنه را ترک می کند، دختر جوان به اعضای گروه توصیه می کند پوکه های مصرف نشده مواد آتش زا را به داخل سالن ببرند.
از رایانه تا آتش بازی
مهناز پرماسی 23 ساله است. رایانه خوانده اما شغلی که انتخاب کرده اصلا هیچ ربطی به رشته تحصیلی اش ندارد. می گوید در دوران کودکی علاقه خاصی به آتش بازی داشته و تا آنجا که به یاد دارد هر وقت و هر جا که آتش بازی می دیده هاج و واج مبهوت مراسم می شده، می گوید عادت داشته از همان کودکی به بهانه های مختلف از مادر و پدرش بخواهد برایش مواد آتش بازی بخرند تا بتواند با آنها سرگرم شود. اما با بالا رفتن سنش این عادت نه تنها ترک نشد که علاقه او به این کار هر روز بیشتر از قبل شد تا اینکه بالاخره یک روز تصمیم گرفت در زمینه آتش بازی حرفه ای قدم بردارد و بشود متخصص آتش بازی.
مهناز پرماسی در حالی که به سرعت مواد کهکشانی 25 فشنگی را از مواد چلچله جدا می کند، می گوید این دو ماده با هم خیلی فرق دارند، او از توپ های کهکشانی می گوید که 90 فشنگه هم هستند و از لانچرهایی حرف به میان می آورد که 120 متر بالا می روند و بعد می ترکند.
داستان آتش بازی
"هیچ وقت فکرش را هم نمی کردم که روزی بتوانم از راه آتش بازی کسب درآمد کنم اما همه چیز از چند سال قبل شروع شد وقتی که بیننده آتش بازی یک گروه چینی در جشن خرمای بم بودم، آن روز یک دل که نه صد دل، به این کار علاقه مند شدم و با خودم عهد کردم که من هم روزی مانند افراد گروه چینی، در زمینه آتش بازی یک حرفه ای بشوم تا دیگر نیازی به حضور افراد خارجی برای اجرای این کار در شهر و کشورم نباشد. آن روز تصمیم گرفتم به جایی برسم که بتوانم خیلی زود خودم در جشن خرمای بم آتش بازی راه بیندازم، آتش بازی که همه را مبهوت کند و نگاه ها را به زمین و آسمان میخکوب کند. از خوش شانسی در آن جشن با کسی آشنا شدم که اطلاعات زیادی درباره آتش بازی های حرفه ای داشت، رشته اش شیمی بود و در زمینه مواد آتش زا می توانست کمکم کند. من هم شروع کردم به سوال پرسیدن و همین شد نقطه شروع کار من."
آنها خطرناکند
پرماسی می گوید که مواد آتش بازی به دسته های مختلف تقسیم می شود و به هیچ وجه این مواد به افراد عادی فروخته نمی شود چرا که این مواد خطرناکتر از آن هستند که مردم فکر می کنند:
"موادی که ما برای آتش بازی از آنها استفاده می کنیم در دسترس عموم مردم قرار نمی گیرد و این مواد در فروشگاه های خاصی فروخته می شود و روش حمل و نقل و نگهداری از آنها به شدت تحت کنترل است و باید ایمنی بالایی را برای استفاده از آنها در نظر گرفت. اگر کسی بخواهد از این مواد برای اجرای برنامه یا جشنی استفاده کند باید از فروشگاه های مجاز آن را خریداری کند و فروشگاه ها در صورتی به او مواد ناریه می فروشند که حتما یک کارشناس مواد و اجرا همراه او برای روشن کردن و اجرای مراسم آتش بازی فرستاده شود."
تخصص و جرأت
مهناز پرماسی می گوید حتی زمانی که کارشناسان مراسم آتش بازی، این مراسم را اجرا می کنند از یک تیم آتش نشانی درخواست می کنند تا همراهی شان کنند چون کار با این مواد بسیار حساس و خطرناک است و هر کسی جانش را در دستش نمی گیرد و سمت این کار نمی آید مگر اینکه عاشق آتش بازی باشد:
"مگر چند نفر در همین تهران هستند که شغلشان این باشد؟ معلوم است که این شغل یک هنر است اما هر کسی جرأت کار با این مواد را ندارد و این حس هیجان طلبی در بعضی آدم هاست که به خاطر این حس به آتش بازی علاقمند می شوند. برای اجرای همین برنامه 15 دقیقه ای که شاهدش بودید بیش از سه میلیون تومان هزینه خرید مواد شده، هر چند این اجراها بسیار هیجان انگیز است و همه را ذوق زده می کند و هیچ کس پیدا نمی شود که با دیدن ستاره های دنباله داری که من و گروه برایشان می سازیم ذوق زده نشود اما به همان مقدار که می تواند هیجان آور باشد می تواند خطرناک هم باشد. در این نوع برنامه ها، همه چیز باید سر جای خودش باشد. ارتفاع، فاصله کارشناس با مواد در زمان روشن کردن آنها و مهمتر از همه، فاصله حضار با مواد خیلی مهم است، بارها شده که برای اعضای گروه و حتی خود من مشکلاتی پیش آمده که سلامتی مان را تهدید کرده است اما از آنجا که همه کسانی که در عرصه آتش بازی حرفه ای کار می کنند علاقه شدیدی به این کار دارند، این علاقه باعث می شود مشکلات جسمی که برایشان پیش می آید را نادیده بگیرند و در عوض سعی کنند کمتر خطا کنند. آتش بازی جرأت می خواهد."
صورت و چشمم سوخت
چند ماه پیش بود که مهناز پرماسی دچار سوختگی صورت و چشم شد. او دلیل این حادثه را که باعث شد چند هفته ای دارو مصرف کند آتش گرفتن مواد کهکشانی زودتر از زمان محاسبه شده دانست.
پرماسی می گوید که این مشکلات برایش عادی است و می داند که باید چطور با این حادثه ها کنار بیاید و نترسد: "چند وقت پیش زمانی که برای برنامه ای در استان البرز مواد آتشزا را طراحی کرده و آتش زدم، ناگهان یکی از مواد کهکشانی مقابل صورتم ترکید و باعث وارد شدن صدمه به صورت و مخصوصا چشمم شد، در آن لحظه من نمی توانستم گروه را ترک کنم چون تماشاگران زیادی برای این برنامه آمده بودند. خدا را شکر هیچ مشکلی برای حضار پیش نیامد، اگر کهکشان ها مقابل صورت یا دست بترکند می توانند حتی باعث شوند چشم فرد آسیب جدی ببیند، به همین خاطر باید کسی که مسئول روشن کردن این کهکشان ها یا چلچله هاست به خوبی بداند که هنگام آتش زدن فتیله، سرش را نباید جلوی مواد بگیرد، مهمتر از همه اینکه این مواد باید در فاصله های دقیق چیده شده و ارتفاع آنها به دقت محاسبه شود."
حدود یک سال پیش هم در یکی از برنامه های مهم برای نیمه شعبان، پوکه های آبشار در یکی از صحنه های اجرا آتش گرفت و با اینکه موضوع برای مهناز پرماسی زیاد خوشایند نبود اما او با آموزش هایی که پیش از این دیده بود توانست به گونه ای برخورد کند که هیچ کدام از حضار، نگران و دلواپس آتش گرفتن مواد آتش زا نشوند: "یکی از خاطرات بد من برمی گردد به برنامه ای که در آن، پوکه های آبشار ناگهان به خاطر جرقه ای آتش گرفت، مردمی که بیننده برنامه بودند، فکر می کردند این یکی از طراحی های هیجان انگیز برنامه بوده، آنها فریاد می زدند و از هیجان جیغ می کشیدند اما هیچ کدام از آنها نمی دانستند که از حرارت این مواد، لباس های من و چند تن از همکارانم سوخت و باعث شد پوستمان ملتهب شود.
خوشبختانه به دلیل آنکه در برنامه هایم فاصله تماشاگران با صحنه اجرا به درستی رعایت می شود، کوچکترین مشکلی برای هیچ کدام از حاضران پیش نیامد اما اگر چند متر به صحنه آتش بازی نزدیکتر بودند، شاید آنها هم دچار سوختگی می شدند."
تخلیه چشم همکار
پرماسی از روزی می گوید که برگزاری یکی از مراسم حرفه ای باعث شد چشم یکی از همکارانش تخلیه شود: "یکی از اتفاقاتی که هیچ وقت فراموش نمی کنم حادثه ای بود که برای یکی از همکارانم پیش آمد و همه ما را ناراحت کرد. این اتفاق ناخوشایندترین حادثه زندگی من بود. یکی از همکارانم هنگام روشن کردن یکی از کهکشان ها، به موقع سرش را عقب نکشیده بود و این موضوع باعث آسیب دیدگی او و تخلیه چشمش شد."
شکار در اینترنت
یکی از شگردهای کاری مهناز خانم این است که پای اینترنت می نشیند و طراحی ها و انجام آتش بازی ها را در تمام دنیا از طریق اینترنت می بیند. او سعی می کند از این طریق اطلاعات خودش را بالا ببرد و طراحی های جدیدی برای مراسم ویژه انجام دهد: "یکی از تفریحاتم این است که فیلم ها و عکس های آتش بازی در سراسر دنیا را دانلود کنم و به دقت ببینم، شاید روزی من یکی از آن متخصصانی شدم که به کشورهای دیگر برای برگزاری مراسم آتش بازی دعوت شوم."
او درباره بهترین آتش بازی هایی که دیده است می گوید: "در بین آتش بازی های مختلفی که دیده ام، یکی از بهترین آتش بازی ها، آتش بازی مراسم امسال کریسمس در دبی بود."
آتش بازی از نوع سرد و گرم
پرماسی در حالی که دارد از آتش بازی سال نو میلادی در دبی می گوید، ما را به یکی از اتاق های کارش می برد و کلی ریموت و پوکه را نشانمان می دهد و درباره تفاوت آتش بازی سرد و گرم می گوید: "ما در کارمان دو نوع آتش بازی داریم. یک نوع آتش بازی گرم که با مواد ناریه (آتش زا) است و مواد باید با حرارت روشن شوند، آتش بازی رنگارنگ است و در آسمان و زمین جلوه های ویژه ای می سازد اما در مقابل این آتش بازی که هیجانش زبانزد خاص و عام است، آتش بازی سرد هم وجود دارد که بدون حرارت یا روشن کردن فتیله صورت می گیرد، این آتش بازی به کمک ریموت صورت می گیرد و البته بسیار زیباست و چیزی از آتش بازی گرم کم ندارد، تنها تفاوت در این است که محل این آتش بازی با محلی که در آن آتش بازی گرم انجام می شود، بسیار متفاوت است؛ برای مثال در سالن ها و صحنه های کوچک باید از آتش بازی سرد استفاده کرد تا مشکلی به وجود نیاید و در مکان های سرباز می توان از آتش بازی گرم استفاده کرد."
آتش بازی ایرانی
پرماسی این روزها سرگرم کار با کارخانه هایی است که می توانند مواد ایرانی برای آتش بازی تولید کنند. او می گوید باید از مواد ایرانی استفاده کرد نه چینی: "ما برای خرید و حمل و نقل و نگهداری مواد آتشزا باید احتیاط زیادی به خرج بدهیم اما مواد چینی میتواند حادثه های بدی را در خاطر ما ثبت کند، به همین خاطر ما مواد آتش بازی را از چند کارخانه در اصفهان و شهرهای دیگر می خریم. مواد ایرانی کیفیت بهتری دارند و می توانیم به آنها بسیار اعتماد کنیم."
علاوه بر آن زمانی که مواد خریداری می شود از انبار کارخانه که بسیار مجهز است توسط ماشین های خاص و با رعایت ایمنی حمل می شود و در انبار نگهداری می شود که بیرون از شهر است، ما این مواد را در انباری های خشک و به دور از رطوبت نگهداری می کنیم.
نگرانی های مادر
مهناز خانم درباره اینکه آیا پدر و مادرش موافق شغلش هستند می گوید: "فکر می کنید اگر تک دختر خانواده باشید آسان است که دنبال چنین کاری بروید؟ من روزها و شب ها با پدر و مادرم صحبت کردم اما آنها راضی نشدند و تنها زمانی که علاقه شدید مرا به این کار دیدند موافقت کردند اما شاید باورتان نشود که من تا به امروز در هر مراسمی که حاضر شده ام مادرم را بین حضار دیده ام که با نگرانی تماشایم می کند و دعا می خواند."(همشهری سرنخ)
آن وقت تنها کاری که از دستتان برمیآید این است که یک گوشه بایستید و تماشا کنید که چطور لحظه به لحظه هر آنچه شعلههای آتش به آن میرسد، میسوزد و نابود میشود، اما شما حاضر نیستید از جان شیرینتان بگذرید. حالا به هر دلیلی که باشد مثلا برای نجات دادن همه دار و ندارتان. وقتی پای شعلههای آتش در میان باشد، مصلحت ایجاب میکند از همه چیز بگذری، اما آنها آمدهاند تا به دل آتش بزنند و از خطرات این راه باکی ندارند، چراکه کار آنها یعنی استقبال از خطر.
وقتی به ایستگاه آتشنشانی در میدان حسنآباد میرسیم، تقریبا ساعت خلوت کار ایستگاه است، هرچند برای یکی از قدیمیترین ایستگاههای آتشنشانی شهر تهران که روزی حداقل هفت هشت مورد حادثه جور واجور به خود میبیند که نیاز به اعزام نیرو به محل حادثه وجود دارد، این سکوت یعنی آرامش قبل از توفان. یک اکیپ به محل حادثهای که همین نیم ساعت پیش در محدوده بازار اتفاق افتاده اعزام شدهاند، یک گروه از بچهها هم که تازه از ماموریت برگشتهاند، مشغول استراحت هستند. با این حال وقتی میفهمند برای چه کاری آمدهایم، چند نفری داوطلب میشوند، باوجود همه خستگی که در چهرههایشان پیداست مهربان و با حوصله با ما گفتوگو کنند.
در ایستگاه آتشنشانی میدان حسنآباد تعطیلی واژهای بیمعناست، بخصوص وقتی ایستگاه آتشنشانی نزدیک محدوده بازار باشد. چون اینجا حادثه هر لحظه در کمین است، پس لازم است نیروهای آتشنشان در قالب چند شیفت به صورت بیست و چهار ساعته حاضر و آماده پای کار باشند.
لحظه لحظه زندگی و کار بچههای آتشنشان یکجورهایی با استرس و هیجان گره خورده است. چه وقتی داخل ایستگاه نشسته باشند، چه مشغول استراحت روی تخت آسایشگاه یا مشغول ورزش در محوطه حیاط باشند، زیر دوش حمام و حتی وقتی دور هم نشستهاند و هنوز از زنگ اعلام خطر خبری نیست تا به ماموریتی اعزام شوند.
یکی از بچهها به شوخی میگوید، حتی موقع استراحت هم عادت کردهاند که خوابشان سبک باشد. میگویند وقتی زنگ ایستگاه به صدا درمیآید، ضربان قلب بچههای آتشنشان تندتر میزند.
زیاد عمر نمیکنیم
بچههای آتشنشان باید هر لحظه گوشهایشان را تیز کنند تا کی آژیر ایستگاه به صدا در بیاید و بعد هم خیلی تر و فرز از همان میله استوانهای شکل معروف سر بخورند. پایین و خیلی تند و چابک بنشینند داخل ماشینها و بدون از دست دادن وقت راهی محل حادثه شوند. بچهها میگویند استرس طول عمر ماموران آتشنشانی را کم کرده و به همین خاطر است که خیلی ساده میگویند ما آتشنشانها زیاد عمر نمیکنیم.
بعد هم یکییکی از دوستان قدیمی نام میبرند که هر کدامشان در حین انجام ماموریت یا فقط چند سال بعد از بازنشستگی به دلیل سکته قلبی و دیگر بیماریهایی که مهمترین دلیل آن همین استرسهای مدام در طول دوره کارشان بوده، جانشان را از دست دادهاند. سر درددل بچههای آتشنشان که باز میشود گلایه دارند از اینکه چرا با این همه سختی، استرس و فشار روحی و روانی در کنار حوادثی که لحظه به لحظه سلامت جسمیشان را تهدید میکند و حتی مرگ را برایشان دور از انتظار نمیداند، هنوز کارشان جزو مشاغل سخت محسوب نمیشود. ماموران آتشنشانی تمام طول زندگیشان را با مصائب یک شغل استرس زا زندگی میکنند، هرچند خودشان شغلشان را انتخاب کردهاند و عاشق کارشان هستند، اما واقعیت این است که اگر شانس بیاورند و از همه حادثههای ریز و درشتی که در سالهای خدمت بر سرشان میآید، جان سالم به در ببرند، وقتی به دوره بازنشستگی میرسند، دیگر بازنشستگی برایشان یعنی پایان خط.
مشت و ناسزا به جای تشکر
بچههای آتشنشان میگویند متاسفانه همیشه دستمزدشان را با تشکر و قدردانی از مردم نمیگیرند، هرچند تاکید میکنند وظیفهشان را انجام میدهند و از کسی در آن شرایط توقع تقدیر و تشکر ندارند، اما خودتان را بگذارید جای آنها، مشت و سیلی و ضرب و شتم هم حق این همه از خودگذشتگی نیست.
مرتضی مجیدی، فرمانده عملیات نجات با 16 سال سابقه کار هم به نکته جالب دیگری اشاره میکند؛ اینکه بچههای آتشنشان کاملا به مردم حق میدهند که در آن شرایط مستاصل باشند و روی اعصاب و رفتارشان کنترلی نداشته باشند، اما گاهی وقتها پیش میآید که در محل حادثه مردم به بچههای آتشنشان بیشتر به چشم یک پیش مرگ نگاه میکنند تا آتشنشان!
مثل صاحب آن کارگاه در بازار که وقتی مغازهاش آتش میگیرد، دستش به هر کدام از بچههای آتشنشانی که میرسد سعی میکند آنها را به زور داخل کارگاه هل بدهد تا به هر قیمتی شده نگذارند مغازه و وسایل داخل آن بیشتر از این در آتش بسوزد. بعد از پایان عملیات امداد و نجات هم داستانهای خودش را دارد، مثلا وقتی بچهها تا جایی که در توان داشتهاند سعی کردهاند خسارت آتشسوزی را به حداقل برسانند، اما هر آتشسوزی هم خسارات مالی خودش را دارد. اینجاست که بعضی وقتها آنهایی که اموالشان طعمه حریق شده بیتوجه به همه زحماتی که بچهها کشیدند با برخوردهای تند از فحش و ناسزا گرفته تا ضرب و شتم شدید فیزیکی بچهها را محکوم به کمکاری میکنند، اما ماموران آتشنشانی که این صحنهها را جزئی از شغلشان میدانند با این بیانصافیها کنار آمدهاند و ترجیح میدهند واکنش متقابلی نشان ندهند تا شرایط آرام شود.
چیزی شبیه معجزه
هرکدام از بر و بچههای آتشنشان در سالهای کارشان صحنههای تلخ و دردناک زیادی دیدهاند و اتفاقات زیادی را تجربه کردهاند، اما لابهلای این همه سیاهی و تلخی گاهی وقتها هم صحنههایی دیدهاند که به قول خودشان چیزی از معجزه کم نداشته است.
مثل حادثهای که مهدی متقینیا برایمان تعریف میکند: سال 91 که تهران چند روز پیاپی بارندگی شدید و آبگرفتگی معابر را تجربه کرد، یک شب در مسیر غرب به شرق اتوبان بعثت تصادف شدید یک دستگاه پاترول با خودروی پراید موجب تخریب جدی خودروی پراید و آسیبدیدگی شدید زن و مرد جوانی شد که سرنشین پراید بودند و البته خوشبختانه با اقدامات لازم و حضور اورژانس مجروحان بلافاصله به بیمارستان منتقل شدند، اما نکته جالب تماشای نوزاد چند ماهه این زن و مرد جوان بود که بدون اینکه حتی خراش کوچکی دیده باشد کاملا صحیح و سالم در حالی که لبخند شیرینی به لب داشت در آغوش این آتشنشان جوان آرام گرفته بود. این صحنه برای او و همکارانش بیشتر شبیه یک معجزه و لطف الهی بود تا یک اتفاق ساده. البته بچههای آتشنشان امدادهای غیبی هم کم ندیدهاند؛ چیزی که باعث شده با تمام وجود احساس کنند، چقدر خدا آن لحظه هوایشان را داشته است.
البته بچهها صحنههای تلخ هم زیاد دیدهاند که تا مدتها روح و روان خودشان را هم درگیر کرده است، از جسدهای سوخته، خفگی بر اثر گازگرفتگی عروس و داماد جوان در شب عروسی، اجساد خونین تصادفات رانندگی و... اما خودشان اعتراف میکنند هیچ حادثهای به اندازه حوادثی که یک پای آن کودکان هستند دلشان را به درد نمیآورد، مثل کودک دو سالهای که دستش در اثر بیاحتیاطی در چرخ گوشت گیر میکند و در بیمارستان با وجود تلاش پزشکان و ماموران آتشنشانی نمیشود برایش کاری کرد و انگشتانش قطع میشود.
امان از مزاحمان تلفنی
از روی بیکاری یا از سر تنهایی. مشکل روانی داشته باشند یا فقط بخواهند چند دقیقهای هیجان را تجربه کنند. هرچه باشد مزاحمان تلفنی از شماره 125 آتشنشانی هم نمیگذرند.
دل آتشنشانها از تماسهای سرکاری مزاحمان تلفنی حسابی پر است. فکرش را بکنید، همه گوش به زنگ اعلام خطر نشستهاند و با اولین بیسیمی که زده میشود و از وقوع حریقی مرگبار در فلان خیابان حکایت میکند، یک اکیپ کامل با کلی تجهیزات و وسایل و چندین نیرو با ماشینهای قرمز رنگ آتشنشانی آژیرکشان در این ترافیک سنگین با هر سختی و مشقتی که هست راهی محل حادثه میشوند و آنجا با صحنهای مواجه میشوند که انتظارش را ندارند. از آتشسوزی خبری نیست! اینجاست که ماموران آتشنشانی میفهمند باز هم گرفتار یکی از آن تماس تلفنیهای مزاحم شدهاند که سر کارشان گذاشته است.
کاویانی میگوید: تصور کنید در همان لحظه یک حادثه آتشسوزی واقعی در منطقه دیگری از شهر اتفاق میافتد که از قضا به دلیل کمبود نیرو و اینکه دیگر اکیپها در ماموریتهای مشابهی در سطح شهر اعزام شدهاند چارهای نیست جز اینکه همین اکیپی که تاکنون در محل حادثه غیرواقعی حاضر بودهاند در این ترافیک سنگین خودشان را به نقطه دیگری از شهر برسانند که حادثه واقعی در آن رخ داده و هر لحظهای که زمان را از دست بدهند، کار امدادرسانی برایشان سختتر میشود.
به گفته وی، تقریبا این مشکل مبتلابه تمام ایستگاههای آتشنشانی است و در این ایستگاه نیز ماهانه 10 تا 15 تماس تلفنی سرکاری برایشان پیش میآید که پس از اعزام به محل حادثه تازه متوجه غیرواقعی بودن گزارش میشوند.
البته نه اینکه اپراتورهای سازمان آتشنشانی ناشیانه رفتار کرده باشند، چراکه به آنها آموزشهای لازم برای انجام یکسری سوال و جوابها که نشان دهد چقدر ادعای فرد گزارش دهنده واقعی است، داده شده، اما نکته جالب این است که این مزاحمان بیانصاف موقع تماس تلفنی خود با اپراتورهای سازمان آتشنشانی چنان حرفهای رفتار میکنند و حالت مضطرب و مستاصل میگیرند یا حتی گریه میکنند و با داد و فریاد از وقوع حادثهای با نشانی دقیق حتی تا اعلام شماره پلاک خبر میدهند که اپراتورهای مرکز شک نمیکنند این تماس سر کاری باشد. کاویانی، نبود هماهنگی از سوی مراجع قضایی و مجازاتهای سختگیرانه برای متخلفان را دلیل مهمی میداند که باعث شده هنوز مزاحمان تلفنی براحتی و بدون نگرانی از عواقب کارشان با شمارهای که صرفا برای اعلام خطر در زمان حادثه است تماس بگیرند و وقت باارزش ماموران آتشنشانی را که میتواند صرف نجات جان انسانها شود به بازی بگیرند.
پروازهای ملکوتی از میان شعلههای آتش
فرقی نمیکند جوان باشی و تازهکار یا باسابقه و پیشکسوت. وقتی شغل آتشنشانی را انتخاب کرده باشی، باید خودت را هر لحظه برای خطر و حادثه آماده کنی. آتشنشانهای فداکار شهر ما آگاهانه به استقبال خطر میروند. آنها خوب میدانند شغلی را انتخاب کردهاند که کمترین و دم دستیترین سانحهای که ممکن است برایشان اتفاق بیفتد سوختگی دستها و صورت است تا جراحتهای عمیقی که ممکن است راهی بیمارستانشان کند و نهایت همه اینها بزرگترین اتفاقی است که هر آتشنشانی در این حرفه خودش را برای آن آماده کرده است؛ اینکه هر روز میتواند آخرین ماموریت او باشد.
بچههای آتشنشان در سالهای خدمتشان کم دوست و همکار آتشنشان را در صحنههای حوادث امداد و نجات از دست ندادهاند. سازمان آتشنشانی تهران تاکنون 39 آتشنشان شهید تقدیم این مرز و بوم کرده که 22 نفر آنها در حین عملیات امداد و نجات و اطفای حریق دچار حادثه شدهاند و 17 نفر دیگر در جبهههای جنگ هشت سال دفاع مقدس به درجه رفیع شهادت نائل آمدند. علاوه بر این 67 نفر از نیروهای آتشنشانی نیز حین عملیات اطفای حریق به دلیل شدت جراحات وارده دچار آسیبهای شدید جسمی، نقص عضو و حتی قطع نخاع شدهاند و درواقع به درجه جانبازی نائل شدهاند. در میان آتشنشانان شهید و آنهایی که در حین عملیات به دلیل شدت آسیبها و جراحات به درجه جانبازی نائل شدهاند، هم آتشنشان جوان دیده میشود و هم پیشکسوت. بعضیها تازه داماد بودهاند، بعضیها تازه پدر شده بودند و بعضیها هم چیزی به بازنشستگیشان نمانده بوده است. حسین خلیلیها، مرادیها، علی خورشیدیفرها، جواد محمدیها، امید عباسیها و خیلی از بچههای آتشنشان که بیدریغ از جان شیرین خود گذشتند تا جان هموطنانشان را نجات دهند.
پوران محمدی / گروه جامعه
جام جم سرا به نقل از همشهری: وقتی کوچک است خود را خیلی سودمند و تأثیرگذار نشان میدهد، اما وقتی هیکل و ابعاد پیدا میکند میتواند در یک چشم به هم زدن دار و ندار غافلها را به تاراج ببرد. از اینرو آمادگی برای مبارزه با این بلای احتمالی خانمانسوز برای همه شهروندان ضروری بهنظر میرسد.
میتوانیم با یکسری اقدامات خانهمان را در برابر آتش ایمن کنیم یا مهارتهایی را بهدست بیاوریم و در مواجهه با این پدیده وارد مبارزه پیروزمندانه شویم. در این گزارش که با کمک علیرضا چراغی، مدیر منطقه۸ عملیات سازمان آتشنشانی تهیه شده با ۱۰ فرمان اصلی افزایش ایمنی خانه در برابر آتشسوزی و انواع کپسولهای آتشنشانی آشنا خواهید شد.
سماورهای برقی نسبت به سماورهای گازی از لحاظ ایمنی آتشسوزی در رتبه بالاتری قرار دارند. سماورهای برقی، بهویژه برای افراد مسن یا کسانی که فراموش میکنند پشت سر هم به سماور سر بزنند مناسبتر است، چرا که اگر آب سماورهای گازی تمام شود، حرارت ناشی از شعله به بدنه منتقل میشود و در نهایت باعث سوختن شیلنگ گاز و ایجاد آتشسوزی خواهد شد.
از قرار دادن اجاق گاز یا بخاری گازی در کنار پرده آشپزخانه جدا خودداری کنید. بارها شده که باد باعث رانده شدن پرده به سمت شعلههای گاز شده و درنهایت آتشسوزی به بار آورده است؛ پس سعی کنید گاز را حداقل در فاصله یک متری از پرده آشپزخانه قرار دهید.
هنگام ترک طولانی مدت خانه گاز را قطع کنید
وقتی که برای مدت بیشتر از یک روز خانه را ترک میکنید، وسایل گازسوز مثل بخاری را خاموش و جریان گاز را قطع کنید چرا که گاهی ممکن است یک نشتی ساده و کوچک در شیلنگهای گاز بهوجود بیاید و بعد گاز بهصورت تدریجی در محیط بسته متراکم شود. در این شرایط کافی است که استارت یخچال بهصورت خودکار زده شود و فاجعهای بیافریند.
شعلهها را به حال خود رها نکنید
وقتی در حال آشپزی هستید، خانه را ترک نکنید؛ بارها پیش آمده که خانم خانه برای خرید چنددقیقهای یا کارهایی از این قبیل از خانه خارج شده و شعلهها را به حال خود رها کرده است. سرریز شدن مواد غذایی باعث خاموش شدن شعله گاز و متراکم شدن گاز در خانه میشود و میتواند باعث ایجاد آتشسوزی شود.
از چندراهه برقی کمتر استفاده کنید
تا آنجا که ممکن است کمتر از چندراهیهای برقی در خانه استفاده کنید و به جای آن تعداد پریزها را افزایش دهید. استفاده از چندراهیها باعث افزایش فشار بیش از حد به آنها و ایجاد گرما و آتشسوزی میشود. اگر مجبور به این کار شدید، سراغ چندراهیهای برقی با کیفیت مطلوب و استاندارد بروید. نکته دیگر اینکه برای پریزهایی که در ارتفاع کم نصب شدهاند حتما از درپوش استفاده کنید.
سیم کشی خانههای قدیمی را بررسی کنید
اگر قصد دارید خانهای قدیمی بخرید یا خانه خودتان قدمت زیادی پیدا کرده، حتما سیمکشی آن را مجددا مورد بازرسی قرار دهید چرا که سیمکشی این ساختمان برای مصارف ۳۰ سال پیش طراحی شده و اضافه بار مصرفی شما میتواند باعث فشار به سیمهای برق و درنهایت ایجاد آتشسوزی شود.
فیوزها را مستقل و در دسترس کنید
برای انتقال جریان برق در خانه از فیوزهای جانپناه یا اصطلاحا کلیدهای مینیاتوری استفاده کنید. این فیوزها به این دلیل توصیه میشوند که اگر در قسمتی از خانه، سیمکشی یا جریان، دچار اتصال شد، بلافاصله شناسایی و جریان قطع شود. همچنین اگر آتشسوزی در بخش کوچکی از خانه اتفاق افتاد میتوان با این فیوزها تنها جریان برق همان قسمت را قطع کرد.
مواد قابل اشتعال را در خانه نگه ندارید
به هیچ عنوان و تحت هیچ شرایطی مواد قابل اشتعال مانند بنزین و نفت را در خانه نگه ندارید چرا که ممکن است افزایش گرما یا عوامل دیگر باعث شعلهور شدن سریع آنها شود. این در حالی است که مهار و اطفای حریق مایعات قابل اشتعال نسبت به جامدات بسیار سختتر است.
کندسوزها را در نظر داشته باشید
هر چند توصیه اصلی ما همواره این است که سراغ سیگار و قلیان نروید اما حداقل از مصرف اینگونه دخانیات در خانه جدا پرهیز کنید. بسیاری از آتشسوزیهایی که در شهر رخ میدهد ناشی از جا ماندن آتش پنهان ناشی از سیگار روشن یا زغال نیم سوخته است. کندسوزی اینها در کنار مواد قابل اشتعال میتواند فاجعه جبرانناپذیری بهوجود آورد.
از لوازم استاندارد استفاده کنید
برای انتقال گاز در خانه از لولههای فلزی یا لولههای فشار قوی مخصوص آب استفاده نکنید چراکه این لولهها خیلی زود دچار نشتی میشوند و دردسر میآفرینند. بهترین کار استفاده از شیلنگهای مخصوص انتقال گاز است. نکته دیگر اینکه یادتان باشد هر وسیله گازی باید یک انشعاب جداگانه داشته باشد. پس نمیتوانید گاز سماور، بخاری و اجاق گاز را تنها از یک انشعاب تأمین کنید.
چه نوع کپسولی بخریم؟
کپسولهای آتشنشانی به تفکیک مواد اطفایی به ۴ گروه اصلی تقسیم میشوند:
گروه A: خاموشکنندههای گروه A حاوی آب هستند و اصطلاحا به آنها خاموش کنندههای آب و گاز میگویند. نکته مهم اینکه از کپسولهای گروه A نمیتوان برای خاموش کردن مایعات قابل اشتعال مثل بنزین و نفت استفاده کرد چون باعث شعلهورتر شدن آتش میشوند.
گروه B: کپسولهایی که این حرف روی آنها نوشته شده اصطلاحا به خاموش کنندههای پودری معروف هستند. از خاموشکنندههای پودری، هم برای آتشسوزیهای حاصل از انواع جامدات و هم برای مایعات قابل اشتعال مثل بنزین و نفت میتوانیم استفاده کنیم. بهتر است در خانه از این خاموشکننده استفاده نکنیم.
گروه C: گروه خاموشکنندههای C را میتوان کاملترین و مناسبترین کپسولهای آتشنشانی برای منازل یا محیط کار به شمار آورد. این کپسولها حاوی گازکربنیک هستند و مثل خاموشکنندههای ۲گروه قبل هیچ نوع کثیفی یا خیسی به جا نمیگذارند.
گروه D: کپسولهایی که این حرف انگلیسی رویشان نوشته شده حاوی کف هستند. در واقع این نوع کپسولها مصرف خانگی ندارند و کاربریشان کمی تخصصیتر است، به همین دلیل معمولا از سوی مأموران آتشنشانی مورد استفاده قرار میگیرند.
کپسولهای آتشنشانی در وزنهای مختلف عرضه میشوند. انواع 2-1 کیلویی آن برای مصارف خودرو و 4-3کیلویی آن برای مصارف خانگی یا مدارس کاملا مناسبند.
آتشسوزی شد چه کار کنیم؟
همیشه این احتمال وجود دارد که با آتشسوزی در منزل یا محل کارمان مواجه شویم. اگر شما در چنین موقعیتی قرار بگیرید، چه خواهید کرد؟
اول: مهمترین کاری که هنگام روبهرو شدن با آتش باید انجام دهید حفظ آرامش و تمرکز برای مقابله ابتدایی با آتش است. سریع دست بهکار شوید و شماره تلفن ۱۲۵ را بگیرید.
دوم: پس از تماس با ۱۲۵ نوبت آن است که اقدامات ابتدایی را انجام دهید. بلافاصله جریان گاز و برق خانهتان را قطع کنید. منشأ دود و آتش را پیدا کرده و سعی کنید بچهها و افراد سالخورده را از واحد مسکونیتان بیرون ببرید.
سوم: کپسول آتشنشانی را بردارید و به سمت شعلههای آتش بروید. فاصله 3متریتان با آتش را حفظ کنید، بعد ضامن کپسول را بکشید و اهرم آن را فشار دهید. نازل کپسول را به سمت آتش بگیرید و آن را بهصورت جارویی تکان دهید .
چهارم: گاه پیش میآید که آتشسوزی در یکی از واحدهای آپارتمان شما رخ میدهد. چنانچه مسیر خروج شما از ساختمان ایمن است، با دقت و سرعت همگی از ساختمان بیرون بیایید. اما اگر دود سراسر راهروها را فرا گرفته و خطرات احتمالی دیگری را احساس میکنید، در خانه بمانید. مسیر ورود دود از پشت در را با یک پارچه بزرگ یا چادر مسدود کنید و به سمت حمام بروید. مطمئن باشید آنجا ایمنترین بخش خانه در چنین مواقعی است. حالا میتوانید صبر کنید تا نیروهای آتشنشانی سریع از راه برسند و برای خروج ایمن شما اقدام کنند.(اصغر اصغری)
سخنگوی سازمان آتشنشانی شهر تهران گفت: در ساعت 20:20 شب گذشته حادثه آتش سوزی در یک باسکول صنعتی متروکه به سامانه آتشنشانی شهر تهران اعلام و مأموران 2 ایستگاه به محل حادثه اعزام شدند.
سید جلال ملکی ادامه داد: با حضور مأموران آتشنشانی در محل حادثه مشاهده شد گودالی به وسعت 20 مترمربع که قبلاً باسکول بوده است و سالیان سال است از آن استفادهای نمیشود به محلی برای تجمع افراد بیخانمان و همچنین معتادان تبدیل شده است که در اثر آتشسوزی ضایعات در این گودال، مردم با سامانه 125 آتشنشانی تماس گرفتهاند.
وی گفت: مأموران در محل حادثه حضور پیدا کردند و بلافاصله 4 نفر از افرادی که در آتش گرفتار شده بودند از جمله یک خانم حدودا 18 ساله و 3 مردا 25 تا 30 ساله را که همگی کارتنخواب و دچار دودگرفتگی شده بودند خارج کرده، تحویل عوامل اورژانس دادند.
ملکی اضافه کرد: در مکانهایی که ایمنیسازی نشده و مالکین آنجا را رها کردهاند، در صورتی که حادثهای رخ دهد، مسئولیت آن با مالک زمین یا خانه است و متأسفانه در شهر تهران زمینها و خانههای متروکهای وجود دارد که به محل تجمع کارتنخوابها و معتادان نیز تبدیل شده و در صورت وقوع حادثه، تمامی مسئولیت با مالک آن است. (فارس)
سه شنبه 30 دی 1393 ساعت 08:35
هر ساله جشنوارهای در یکی از روستاهای مادرید، پایتخت اسپانیا، برگزار میشود به نام جشنواره «لاس لومیناریاس» که صاحبان اسبها در آستانه روز «سِنت آنتونی»، سوار بر اسبهایشان آنها را از روی آتش عبور میدهند. آنتونی قدیس، حامی حیوانات بود و مردم این روستا معتقدند چنین مراسمی اسبهایشان را پاک کرده، از آنها تا سال آینده حفاظت میکند.
برخی دیگر از این پروندهها نیز حاوی هشدارهایی است که مخاطبان را با نحوه فعالیت و شگرد خلافکاران و تبهکاران آشنا میکند، ستوانیکم سمانه مهربانی، مسئول مرکز مشاوره و مددکاری پلیس آگاهی فاتب جزئیاتی از ماجرای زندگی مجردی یک جوان و عاقبت مرگبار آن را شرح داده است.
این مددکار پلیس در متنی نوشته است: پزشک بود و هیچ وقت فکرش را نمیکرد روزی شاهد جان دادن فرزندش از شدت جراحات ناشی از سوختگی در بیمارستان باشد. اول شهریور ماه که بیماری ۴۰ ساله به نام هومن به علت سوختگی در بیمارستان بستری شد و پنج روز بعد فوت کرد. پدرش در شکایتی اعلام کرد که دوستان پسرش در خانه مجردیاش او را به داخل حمام برده و با بنزین آتش زدهاند.
طبق گزارش پلیس، هومن در خانه مجردیاش زندگی میکرده و تقریبا هر شب مهمانی میگرفته، نگهبان ساختمان ورود دوستان هومن را در دفتر ثبت کرده و گفته که در شب حادثه شاهد فرار آنها از آسانسور و پلهها بوده است. در نتیجه اقدامات تعقیبی یکی از متهمان به هویت باربد ۱۹ ساله دستگیر شد، او در تشریح نحوه رابطه و آشنایی با هومن گفت: چند هفتهای بیشتر نیست که با هومن آشنا شدم و چون از همه کوچکتر بودم مرا داخل برنامههایشان راه نمیدادند، همه در خانه هومن جمع میشدند و هومن مشروب و مواد مخدر در اختیارشان میگذاشت و من هم برای اولین بار در آنجا مشروب خوردم و مواد مصرف کردم. شب حادثه هم من به خانه هومن رفتم و برای اولین بار هومن شروع کرد به فحاشی به من و هر چه دم دستش بود سمت من پرتاب کرد، آنجا فهمیدم که با دو دوست دیگر به نامهای امیر و مسعود دعوایش شده. چند دقیقه بعد با آمدن چند نفر دیگر از بچهها هومن آرام شد و بعد هم امید و سعید آمدند و کلی بحث کردند و هومن به دستشویی رفت و مسعود به من اشاره کرد که میخواهی هومن را بترسانی؟ کمد را نشانم داد و من فکر کردم شاید چوبی داخل آن قرار داده اما دیدم بنزین است.
باربد ادامه داد: فکر نمیکردم هومن در حال کشیدن مواد است، فندک توی دستش بود که در دستشویی را باز کردیم و بنزینی را روی او ریختم، بار اول بنزین روی فندک نریخت، هومن بلند شد و مسعود دوباره دست مرا فشار داد و بقیه بنزین ریخت روی شعله فندک و آتش گرفت. امیر و مسعود که از من بزرگتر بودند فرار کردند و من هم ترسیدم و فرار کردم و وقتی به نگهبانی رسیدم به نگهبان ساختمان گفتم به اورژانس زنگ بزنید هومن آتش گرفته است.
او درباره هومن این طور گفت: هومن کاسب بود و بار اول که به خانهاش میرفتی خیلی خوب برخورد میکرد و مشروب و مواد در اختیارت قرار میداد و بعد که معتاد شدی شرایط عوض میشد. من برای اولین بار با تعارف هومن شیشه مصرف کردم. خانواده هومن از او میترسیدند و ماهیانه مبلغی را به حسابش واریز میکردند تا اصلا با خودش روبرو نشوند. علاوه بر پسرها چند دختر هم بودند که وقتی از راه میرسیدند هومن همه ما را بیرون و خانه را برایشان خلوت میکرد.
باربد در پایان اظهاراتش گفت: ما قصد کشتن هومن را نداشتیم ولی آن روز هومن مواد مصرف کرده بود و حالت طبیعی نداشت و قصد آزار و اذیت مرا داشت که بچهها رسیدند و باقی قضایا پیش آمد.
هشدار پلیس
زمان نسبتا زیادی است که زندگی مجردی و مستقل از خانواده در میان جوانان تهرانی طرفداران زیادی پیدا کرده است. فاصله گرفتن از کانون امن خانواده و کمرنگ شدن نظارت والدین بر اعمال و رفتار فرزندان و بیخبری از حلقههای آشنایی فرزند و جمعهای دوستانهای که در آن شرکت میکند از عوارض این سبک زندگی است.
متاسفانه در این میان افرادی سودجو چون هومن منازل خود را به مکانی امن برای استعمال مواد مخدر و مصرف مشروبات الکلی و اقدام به جرائم غیراخلاقی تبدیل کردهاند و با باز کردن پای افراد کم سن و سال به این مکانها اقدام به آلوده کردن آنان و افزایش شمار مشتریان خود میکنند و به دلیل عدم نظارت جدی بر این گونه مراکز و بیتوجهی شهروندان به وجود چنین مکانهایی در مجتمعهای مسکونی زمانی زنگ خطر به صدا درمی آید که جرائم خطرناک و غیرقابل جبرانی به وقوع پیوسته باشد.
با توجه به شرح حادثه رخ داده ضرورت نظارت والدین بر دایره روابط اجتماعی فرزند و گروه همسالان وی و رفت و آمد به خانههای مجردی به خوبی حس میشود. باعث تاسف است که برخی والدین با مشاهده رفتارهای هنجارشکنانه و منحرف در فرزند خود به جای احساس تعهد و مسئولیت در اصلاح وی با هزینه مبلغی پول و تهیه خانه مجردی شر فرزند را از سر زندگی خود کم کرده و وی را برای آلوده کردن سایر جوانان در جامعه رها میکنند.
لازم است تا ساکنان مجتمعهای مسکونی به منظور حمایت و مراقبت از فرزندان و خانواده خود، نسبت به وجود محلهای مورد استفاده برای جرائم اخلاقی و استعمال مواد مخدر و روابط نامتعارف بین جنس مخالف و مکانهای برگزاری مهمانیهای مختلط حساس بوده و مراتب را به مبادی ذیربط اطلاع دهند تا از بروز حوادث این چنینی جلوگیری شود. (ایسنا)
بروک جیا بینهو، ۲۵ساله که دچار بیماری لوسمی شده است میگوید به دلیل نداشتن هزینه درمان و مراجعه به بیمارستان تصمیم گرفته است به روش پخت کباب در بالای تختگونهای روی آتش بخوابد که حرارت ۴۲درجه را به بدنش میرساند.
جیا معتقد است برخی پزشکان سنتی چین بر این باورند که سلولهای سرطانی در دمای ۴۲درجه سانتیگراد کشته میشوند و از همین رو تصمیم به انجام چنین کاری گرفته است. (ویبو)
119
کدام خصلت ناپسند سوزان تر از آتش است؟
کدام خصلت ناپسند سوزان تر از آتش است؟
دانستن هفت کلمه آموزنده، که در زندگی دنیا و آخرت به کار خواهد آمد.
گویند: مردى به دنبال حکیمى هفتصد فرسنگ راه را پیمود تا از وى هفت کلمه بیاموزد. چون بر او وارد شد
گفت: من خدمت شما آمدم تا از علمى که خدا به شما ارزانى کرده بهره ببرم
پس از آسمان و آنچه سنگین تر از آن است، از زمین و آنچه از آن فراخ تر است، از سنگ و آنچه از آن سخت تر است،
از آتش و آنچه از آن داغ تر است، از زمهریر و آنچه از آن سردتر است،
از دریا و آنچه از آن غنى تر است و از یتیم و کسى که از او خوارتر باشد مرا خبر بده؟
حکیم گفت: تهمت زدن به شخص پاک از آسمان ها سنگین تر است،
حق گسترده تر از زمین است، دل قانع بى نیازتر از دریاست،
حرص و حسد سوزان تر از آتش است، حاجت بردن به پیش خویشاوند هرگاه برآورده نشود سردتر از زمهریر است،
دل کافر سخت تر از سنگ است و سخن چین هرگاه کارش آشکار شود خوارتر از یتیم است.
باشگاه خبرنگاران جوان