میلاد پیامبر اکرم (ص) در تاریخ 17 ربیع الاول سال عام الفیل بوده است. در سال میلاد پیامبر اکرم ابرهه با لشکر خود به خانه خدا در مکه حمله کرد.
سرانجام پس از قرن ها، انتظار عالم خلقت
به سر آمد و بزرگ ترین هدایتگر انسان ها پا به عرصه وجود گذاشت. باران «رحمة للعالمین»
باریدن گرفت، چشمه رافت و هدایت فوران نمود و نور محمدى عالم ملک و ملکوت را منور کرد.
امام على(ع) در رابطه با مکان تولد پیامبر فرموده اند: «مولده بمکة»
مکه این شهر امن خدا، زادگاه آخرین سفیر الهى بر خلایق گردید. شهرى که به واسطه دعاى ابراهیم محل امان و امن همه موجودات اعم از نبات و حیوان و انسان گردید: «و اذ قال ابراهیم رب اجعل هذا البلد آمنا»
شهر مکه شرافتش را از میلاد پیامبر اکرم دریافت کرد: «لا اقسم بهذا البلد و انت حل بهذا البلد»؛ «اى پیامبر چون تو در این شهر هستى به این شهر قسم مى خورم.» |
تعبیر قرآن در آیات ابتداى سوره بلد نشان مى دهد که مکه به خاطر اقامت پیامبر در این شهر و تولدشان در آن، شرافت یافته و مورد قسم خداوند واقع گشته است.
میلاد پیامبر اکرم را در عام الفیل معادل سال 570 میلادى گفته اند. روز ولادت ایشان 17 ربیع الاول بوده است.
امام على (ع) در خطبه اى میلاد پیامبر(ص) را این گونه توصیف مى کنند: «کریما میلاده» پیامبرى که براى کرامت بخشیدن به انسانها مبعوث شده و غایت بعثت او انحصار در تتمیم مکارم اخلاقى دارد، میلاد او نیز همواره با کرامت و به دور از هر دنائت و پستى بوده است.
برنامه انبیاء تکریم انسانهاست و چون دین اسلام اتم و اکمل ادیان است و پیامبر براى تتمیم کرامت ها پا به عرصه وجود نهاده، لذا در عالم وجود، میلادى کریم تر از این میلاد رخ نداده است.
با میلاد پیامبر (ص) حوادث شگرف و تحولات عجیبى در زمین و آسمان پدید آمد. در روایتى از امام صادق (ع) نقل شده که ابلیس در آسمان هاى هفت گانه رفت و آمد مى کرد، وقتى عیسى(ع) متولد شد ابلیس از سه آسمان محروم گردید و در چهار آسمان دیگر آمد و شد داشت و با تولد پیامبر اکرم (ص) از رفت و آمد هفت آسمان محروم و ممنوع گردید و ستارگان آسمان، شیطان را از آسمان مى راندند.
حوادثى نیز در زمین رخ داد. مهمترین آن ها عبارتند از:
در هفتمین روز پس از میلاد پیامبر اکرم، «عبدالمطلب» براى عرض سپاسگزارى به درگاه الهى گوسفندى کشت و گروهى را دعوت نمود و در آن جشن با شکوه که از عموم قریش دعوت شده بودند، نام فرزند خود را «محمد» گذارد. وقتى از او پرسیدند: چرا نام فرزند خود را محمد انتخاب کردید، در صورتى که این نام در میان اعراب کم سابقه است؟ گفت: خواستم که در آسمان و زمین ستوده باشد.
قطعا الهام غیبى در انتخاب این نام بىدخالت نبوده است؛ زیرا نام محمد، اگر چه در میان اعراب معروف بود ولى کمتر کسى تا آن زمان به آن نام نامیده شده بود. طبق آمار دقیقى که بعضى از تاریخ نویسان به دست آوردهاند، تا آن روز فقط 16 نفر به این اسم نامگذارى شده بودند.
هر چه مصداق یک لفظ کمتر باشد، اشتباه در آن کمتر خواهد بود و چون کتاب هاى آسمانى، از نام و نشان و علایم روحى و جسمى او خبر داده بودند، باید علایم آن حضرت آن چنان روشن باشد که اشتباه در آن راه پیدا نکند. یکى از آن علایم، نام آن حضرت است که بعد از میلاد پیامبر اکرم مشخص گردیده است. باید مصداق آن به قدرى کم باشد، که راه هر گونه تردیدى را در تشخیص پیامبر گرامى از بین ببرد. مخصوصا هنگامى که بقیه اوصاف و علائم وى ضمیمه نام او گردد. در این صورت، به طور واضح کسى که انجیل و تورات از ظهور او خبر داده است، به خوبى شناخته خواهد شد.
قرآن مجید، رسول گرامى را به دو و یا چند نام معرفى مىکند. در سورههاى آل عمران، محمد، فتح و احزاب، به ترتیب در آیههاى 138، 2، 29 و 40، او را به نام«محمد» و در سوره «صف» آیه 6 به نام «احمد» خوانده است. علت داشتن دو نام چنان که در تاریخ منعکس است این است که مادر رسول خدا،پیش از جدش، نام او را «احمد» گذارده بود. بنابراین، آن چه را بعضى از خاورشناسان در مقام اعتراض گفتهاند که: «انجیل»، به تصریح قرآن، در سوره «صف آیه 6»، ظهور پیامبرى را بشارت داده است که نام او احمد است نه محمد و شخصى که مسلمانان به رهبرى او معتقدند،نام او «محمد» است نه احمد،بى اساس است؛ زیرا قرآنى که پیامبر ما را به نام «احمد» معرفى نموده است، در چند جا او را به نام «محمد» خوانده است. اگر مدرک آنها براى تعیین نام این پیامبر، قرآن مجید باشد (چنان که هست)، قرآن او را به هر دو اسم نامیده و او را در جائى به نام محمد و در جاى دیگر «احمد» معرفى نموده است.
گردآوری: مجله اینترنتی ستاره
کودکان سرمایههای انسانی هر جامعه، هستند که تربیت و حمایت از آنان ضرورت دارد. از این رو شارع و به تبع ادامه ...
خداشناسی در روایتهای امام رضا (علیه السلام)از اساسی ترین و ریشهایترین اعتقادهای یک مسلمان، توحید است که پیامبران الهی و اوصیاء آنها برای تقویت ادامه ...
عنصر محبت در فرهنگ رضویعنصر محبت در دنیای امروز یکی از گمشدههای بشر و نواقص جوامع بشری است. با توسعهی زندگی صنعتی و اشتغالهای ادامه ...
ضحاک، افراسیاب، دیو سفید و رستم در شاهنامه- تفکیک شخصیتهای اهورایی و اهریمنی و ایرانی و انیرانی و شخصیتهای نیمه ایرانی و نیمه انیرانی و نیز شخصیتهای ادامه ...
چاپهای معتبر شاهنامه1) چاپ «تورنر ماکان» براساس نسخ متعدد. 2) چاپ «ژول مول» براساس نسخ متعدد. 3) چاپ «ژان اگوست وولرس»: بر ادامه ...
دامنهی تأثیر و نفوذ فردوسی در زبان و ادب فارسیقراین مختلف نشان میدهد که از آغاز نشأت شعر فارسی دری تا روزگار فردوسی دو جریان در شعر فارسی وجود داشت، ادامه ...
ایران در شاهنامهاین قبیل اشعار که از وجود آرمان و سنت تشکیل و تکوین قومیت و ملیت «ایران»، البته با تفاوتهای مشخص و گاهی ادامه ...
آرمان اساسی و جهانبینی فردوسی در شاهنامهآرمان مبارزهی دائم نیکی و بدی بزرگترین رشتهی حکمتآمیز سرتاسر شاهنامه، بخصوص قسمت اساطیری و پهلوانی ادامه ...
تراژدی و حماسه و داستانهای عشقی در شاهنامهدر شاهنامه در چهارچوب حماسهای بزرگ چند تراژدی و چند اثر غنایی و چند حماسهی تمام عیار روایت شده که هر ادامه ...
جام جم سرا:
دکتر هوشنگ سلطان زاده، داروساز گفت: ویتامین C یا اسید آسکوربیک یکی از مواد مغذی مهم است ویتامین C ویتامینی محلول در آب است و برای رشد و نمو طبیعی لازم است. این ویتامین به جذب آهن در بدن نیز کمک میکند.
وی افزود: از آنجا که بدن قدرت تولید یا ذخیره این ویتامین را ندارند از این جهت مهم است که ویتامین C در جیره غذایی موجود باشد. برای بسیاری از افراد یک پرتغال بزرگ، یک ظرف توت فرنگی (حدود 165 گرم) یا فلفل قرمز یا کلم بروکلی خورده شده مقدار کافی ویتامین C روزانه را تامین میکند. مقدار اضافی ویتامین C از ادرار دفع میشود.
سلطان زاده تصریح کرد: در بزرگسالان مقدار توصیه شده مصرف در جیره غذایی ویتامین C برابر 65 تا 90 میلی گرم در روز است. ویتامین C دارای منافع متعددی است، از جمله میتوان تاثیر متوسط آن را در مقاله با سرما خوردگی نام برد.
وی در خصوص تاثیر ویتامین C بر خلق و خوی افراد اذعان داشت: طی پژوهشی که اخیرا انجام شد، پژوهشگران پس از تجویز ویتامین C به بیمارانی که نسبت به افراد طبیعی دارای ویتامین C کمتری بودند، مشاهده کردند. خلق و خوی این بیماران بهبود یافته است. این افراد قبل از تجویز ویتامین C دارای خستگی و افسردگی بودند که پس از مصرف ویتامین C احساس خستگی و افسردگی در آنها از بین رفت.
این داروساز در پایان اظهار داشت: باید از میوهها و سبزیهای سرشار از ویتامین C استفاده کرد و اگر از مکمل این ویتامین استفاده میشود، نباید ورودی آن به بدن بیش از 2000 میلی گرم باشد. مصرف بیش از حد این ویتامین در جیره غذایی مضر بوده و با بروز نشانههایی مثل اسهال، تهوع، استفراغ، سوزش سر دل، نفخ شکم، سر درد، بی خوابی و سنگ کلیه به بدن صدمه می زند.(باشگاه خبرنگاران)
جام جم سرا:
دکتر هوشنگ سلطان زاده، داروساز گفت: ویتامین C یا اسید آسکوربیک یکی از مواد مغذی مهم است ویتامین C ویتامینی محلول در آب است و برای رشد و نمو طبیعی لازم است. این ویتامین به جذب آهن در بدن نیز کمک میکند.
وی افزود: از آنجا که بدن قدرت تولید یا ذخیره این ویتامین را ندارند از این جهت مهم است که ویتامین C در جیره غذایی موجود باشد. برای بسیاری از افراد یک پرتغال بزرگ، یک ظرف توت فرنگی (حدود 165 گرم) یا فلفل قرمز یا کلم بروکلی خورده شده مقدار کافی ویتامین C روزانه را تامین میکند. مقدار اضافی ویتامین C از ادرار دفع میشود.
سلطان زاده تصریح کرد: در بزرگسالان مقدار توصیه شده مصرف در جیره غذایی ویتامین C برابر 65 تا 90 میلی گرم در روز است. ویتامین C دارای منافع متعددی است، از جمله میتوان تاثیر متوسط آن را در مقاله با سرما خوردگی نام برد.
وی در خصوص تاثیر ویتامین C بر خلق و خوی افراد اذعان داشت: طی پژوهشی که اخیرا انجام شد، پژوهشگران پس از تجویز ویتامین C به بیمارانی که نسبت به افراد طبیعی دارای ویتامین C کمتری بودند، مشاهده کردند. خلق و خوی این بیماران بهبود یافته است. این افراد قبل از تجویز ویتامین C دارای خستگی و افسردگی بودند که پس از مصرف ویتامین C احساس خستگی و افسردگی در آنها از بین رفت.
این داروساز در پایان اظهار داشت: باید از میوهها و سبزیهای سرشار از ویتامین C استفاده کرد و اگر از مکمل این ویتامین استفاده میشود، نباید ورودی آن به بدن بیش از 2000 میلی گرم باشد. مصرف بیش از حد این ویتامین در جیره غذایی مضر بوده و با بروز نشانههایی مثل اسهال، تهوع، استفراغ، سوزش سر دل، نفخ شکم، سر درد، بی خوابی و سنگ کلیه به بدن صدمه می زند.(باشگاه خبرنگاران)
جام جم سرا:
این روزها شرایط طبابت به قدری تغییر کرده که اهمیت مسائل اخلاقی را بیش از پیش افزایش داده است. علوم پزشکی میتواند به حوزههایی همچون ژنتیک، سلولهای بنیادی و... که پیش از این ممکن نبود، راه یابد؛ بنابر این باید اصولی باشد تا آنها را از خطا دور کند.
در حقیقت اخلاق درخصوص عملکرد درست یا غلط، بایدها و نبایدهاست. اخلاق پزشکی نیز در مورد معنویات و صفات انسانی در ارتباط با بیماران است.
4 ستون اصلی پزشکی
از قدیم تاکنون، چهار اصل به عنوان اصول مهم و بنیادین اخلاق پزشکی در نظر گرفته شده است:
1ـ احترام به استقلال فردی بیمار
منظور از استقلال فردی همان اندیشیدن، تصمیم گرفتن و عمل کردن بر مبنای اراده خود بیمار است. بنابر این پزشکان با دسترسی به اطلاعات کامل و یاری اعضای خانواده باید به بیمار – البته بزرگسال – کمک کنند تا خودش تصمیم نهایی را بگیرد و سپس روند درمان را شروع کنند.
2- سود رسانی
این اصل همان رفتار درست با دیگران است. پزشک باید به بیمار توجه حرفهای نشان دهد. در حقیقت قضاوت کادر پزشکی یا خواست بیمار، میزان توجه به بیمار را تعریف میکند. سودرسانی بیانگر توجه به درد بیمار و تخفیف آن است. پزشک موظف است رنج جسمی و ذهنی بیمار را تا آنجا که امکان دارد، کاهش داده و به بالا بردن سلامت جسمیاش کمک کرده و او را از خطر مرگ دور کند.
3ـ ضرر نرساندن
این اصل مشابه سودرسانی به بیمار در حین درمان است. در مراحل درمانی، درجاتی از خطر یا عوارض جانبی وجود دارد. از این رو این اصل به پزشکان یادآوری میکند تا شرایط و احتمال صدمه رساندن را سنجیده و بر مبنای آن تصمیم بگیرند. مثلا ممکن است برخی رفتارها و گفتههایشان به بیمار آسیب برساند؛ مثل زدن برچسب داشتن اختلال دوقطبی به بیمار. باید بررسی کنند آیا تشخیصشان کاملا درست است یا خیر چراکه در غیر این صورت زندگی آن فرد به مخاطره میافتد. همچنین باید از درمانهایی که به کار میگیرند، مطمئن باشند و بدانند این درمان خوب است یا ممکن است بیش از منفعترسانی، مضر باشد. در قرنهای 18 و 19 جراحیها بسیار مرگبار بود و زایمانهایی که در بیمارستان انجام میشد، بیش از خانهها موجب مرگومیر مادران میشد.
4ـ عدالت
در مسائل مربوط به توزیع منابع بهداشتی ـ درمانی کمیاب و تصمیمگیری درخصوص اینکه چه کسی چه درمانی را دریافت کند، باید عدالت و انصاف و برابری رعایت شود.
وظایف یک پزشک
قبل از هر چیز پزشک باید دانش و آگاهی خود را افزایش داده و از روشهای مناسب درمان بیماران استفاده کند. هرزمان که برای سلامت بیمار لازم بود، در لحظه تصمیم بگیرد. این کار را باید با توجه به ایمنی فرد انجام دهد و بدون توجه لازم دست به کار نشود. در صورت لزوم و برای نتیجهگیری بهتر، باید با استادان یا همکاران دیگر مشورت کند و در این زمینه دچار کبر و غرور نشود.
ارتباط مناسب با بیمار
در طول درمان باید با بیمار مودبانه و محترمانه رفتار کند. به حرفها و نگرانیهای بیمار گوش دهد و در صورت نیاز، درباره نوع و روند درمان، توضیحات کافی به بیمار ارائه کند.
باید بهگونهای رفتار کند که بیمار دچار تشویش و نگرانی نشود و بتواند در جهت بهبود خود با پزشک همکاری کند.
پزشک حق ندارد از موقعیت حرفهایاش سوءاستفاده و با بیمار یا نزدیکان وی ارتباط نامناسبی برقرار کند. همچنین نباید عقاید شخصی خود را برای صدمه زدن به احساسات بیمار و بیاحترامی به او بیان کند.
احساس مسئولیت
اگر هنگام درمان اشتباهی پیش آمد باید احساس مسئولیت کرده و خطای خود را بپذیرد و پس از عذرخواهی، برای جبران آن بکوشد.
پزشک باید به محدودیتهای کاری خود آگاه باشد و برای درمانی که تواناییاش را ندارد، دست به کار نشود. برخی پزشکان برای بالا بردن آگاهیشان، متاسفانه بیماران خود را به موش آزمایشگاهی تبدیل کرده و درمانهای گوناگونی روی آنها اعمال میکنند. این یکی از بدترین اتفاقهایی است که گاهی در جامعه پزشکی رخ میدهد.
رازداری و اعتماد
رازداری، پایه و اساس ارتباط میان بیمار و پزشک است. پزشک نباید اطلاعات شخصی بیمار را بدون اجازه او نزد فرد یا افرادی فاش کند. البته رازداری مطلق نیست. گاهی به دلیل بهداشت عمومی، پزشک مجبور میشود این اصل را زیرپا بگذارد. موضوع مهم دیگر این که یک پزشک وظیفهشناس و انساندوست به بیماران خود مانند منبع درآمد نگاه نمیکند.
متاسفانه برخی پزشکان، بیماری فردی را بزرگ جلوه میدهند و او را بارها به مطب خود میکشانند. این کار اعتماد بیمار را سلب میکند و این بیاعتمادی، عواقب بدی برای جامعه دارد. در حقیقت نهتنها بیماران در مواقع لزوم به درمان خود نمیپردازند، بلکه پزشکان نیز جایگاه والای خود را از دست میدهند.
آگاه کردن بیمار و جلب رضایت او
بیمار وقتی برای معالجه به پزشک مراجعه میکند، امیدوار است پزشک او را کاملا آگاه و انتخابهای مناسبی به او پیشنهاد کند. بیمار باید بداند بیماریاش چیست و چه عواقبی در انتظارش است و از روشهای درمان و عوارض احتمالی آنها نیز آگاه باشد و آنگاه خود برای شروع درمان تصمیم نهایی را بگیرد. این مورد در حقیقت اصل اول اخلاق پزشکی را دربرمیگیرد.
گاهی اوقات بیمار به دلیل ترسی که از بیماری دارد، نمیخواهد بداند بیماریاش چیست. در اینصورت بازهم پزشک معالج باید او را آگاه کند و روشهای درمان را به او توضیح دهد. اگر بیمار بسیار ناتوان است و به درمان فوری نیاز دارد، باید با خانوادهاش صحبت کرده و پس از آگاه کردن آنها بسرعت درمان را شروع کند.
اما مواردی وجود دارد که پزشک ممکن است ترجیح دهد چیزی به بیمار نگوید، زیرا ممکن است بیمار با پی بردن به نوع و عوارض بیماریاش، دچار اضطراب شدید یا افسردگی شود؛ به طوری که علاقهای به درمان از خود نشان ندهد.
رضایت بیمار برای هر نوع درمانی، الزامی است. حتی اگر بیمار رضایت داد، اما به دلیلی پشیمان شد، حق دارد درمان را ادامه ندهد. پزشک میتواند با ارائه توضیحات، هنگامی که فرد در شرایط روحی و ذهنی مناسبی قرار دارد، رضایت بیمار را بهدست آورد.
اگر بیمار در شرایطی نبود که متوجه مطلبی شود، باید یکی از اعضای خانواده یا معتمد بیمار این وظیفه را به عهده گیرد.(med.uottawa / مترجم: نادیا زکالوند)
جام جم سرا: سرخوشیات چندان دوام نمیآورد، بوی بدی به مشامت میرسد، خیلی بد. تفحصی میکنی و منبع این شمیم نفس بندآور را مییابی. مسافر بغل دستیات پاها را از کفشهای قیصری پاشنه تخم مرغیاش درآورده و باد میدهد. میخواهی تذکر بدهی که سبیلهای آویخته دسته دوچرخهایاش منصرفت میکند.
***
قطار در ایستگاه میایستد و درها باز میشود. به محض بازشدن در و قبل از آنکه مسافران پیاده شوند، عدهای بیملاحظه به امید یافتن صندلی خالی به داخل واگن هجوم میآورند و آن بیچارهها را حسابی میتکانند. بازار فریاد و اعتراض و ناله و متلک و حتی دشنام گرم میشود.
***
با گوشی تلفن همراهت مشغولی و برای عزیزی پیامک میفرستی. ناخودآگاه سنگینی نگاههایی را احساس میکنی. سرت را بالا میگیری، مسافران کناریات از چپ و راست و بالا چنان با لذت غرق در صفحه تلفن همراهت شدهاند که حتی متوجه نمیشوند مبهوت و معترض نگاهشان میکنی. بعد از لحظاتی هم که از آن حالت سکرآور خارج میشوند تنها لبخندی تحویلت میدهند و خودشان را به آن راه میزنند.
***
در ساعتهای اوج شلوغی مترو در همان لحظاتی که فشار بیامان، کلید موفقیت در سوارشدن است آقایی همسر یا نامزدش را در حالی که با دستهایش کاملا احاطه کرده به زور به داخل واگن مردانه میآورد. این مسافر که نمیخواهد لذت همصحبتی با یار را حتی برای لحظهای از دست بدهد، اما متعصب و حساس و غیرتی نیز هست و کوچکترین نگاه و نیمنگاه و حتی مجاورت تا فاصله نیممتری را نمیتواند تحمل کند و مترصد فرصتی است تا این تعصب و تعلق خاطر را به همراه خود نیز نشان دهد، گیرم به قیمت سیاهشدن پای چشمی و شکستن بینی و دندانی و پارهشدن لب و دهانی.
***
و باز در همان ساعات نهایت ازدحام در ایستگاهها مسافران هجوم میآورند و تو ناگاه رانده میشوی به میان جمعیت و سرت میرود زیر بغل یک مسافر عزیز. رفتن سر همانا و تا مرز بیهوشی رفتن همان. دنیا جلوی چشمانت تیره و تار میشود. هرچند وقت یکبار روی شانههای مسافران دیگر سوار میشوی، نفس میگیری و دوباره زیر میروی و باز بالا میآیی و نفس ذخیره میکنی برای روز مبادا.
***
در قطار در حال بسته شدن است که مسافری دواندوان از پلهها پایین میآید و تا به واگن میرسد پایش را لای در میگذارد تا مانع بستهشدنش شود. در باز میشود و او سوار. اما تا در واگن میخواهد دوباره بسته شود باز پایش را میان لنگههایش میگذارد تا رفقایش هم سر برسند. صدها مسافر، معطل چند آدم عجول که حاضر نیستند چند دقیقه، شاید دو یا سه دقیقه، منتظر بمانند تا وقت دیگران گرفته نشود و حقوقشان ضایع.
***
پلکهایت سنگین میشود. چشمانت را خواب برده؛ همه وجودت در آرزوی چرتی هر چند کوتاه. به ناگهان فریادی بند دلت را پاره میکند. اول به تصور دیدن دعوایی و هیجانی، گردن میکشی، اما دلت بیجهت گمان به بدی داده. مسافری است که یاد ولایت کرده و با صدای بلند، خیلی بلند، سلام و احوالپرسی میکند با همولایتیهایش از طریق تلفن همراه. به دعا و سلام رساندن که میرسد خوابت یکسره پریده است.
***
همه واگن به جنب و جوش افتاده است؛ از صدایی که در هوا موج میزند و گوشها را میخراشد. منبع صدا اما، یک هدفون است که در گوش مسافری جوان جاخوش کرده. حجم صدا آنچنان بالاست که تقریبا تمام مسافران یک واگن توفیق اجباری کسب کرده و از نعمت شنیدن یک موسیقی خالتور برخوردار شدهاند. حالا دیگر همه میدانند شراره موهایش را عروسکی شانه کرده است.
***
روبهرویت ایستاده و گهگاه لبخندی تحویلت میدهد. بعد یکباره نفسش را پر باد رها میکند به طرف صورتت. پاهایت آرام آرام سست میشود. آرزو میکنی ایکاش داخل هر واگن غیر از چکش اضطرار، یک کپسول اکسیژن هم قرار داده بودند. مطمئنی صاحب این بوی دهان ماهها است که با واژههای نامانوسی همچون مسواک و خمیردندان غریبه و بیگانه است.
***
خانمی که داخل واگن آقایان آمده، بر سر هیچ با یک فروشنده بحثشان میشود و تا بخواهید وساطت کنید بدترین کلمات را بر زبان میآورد و به فروشنده بیچاره نسبت میدهد و تهدیدش میکند در ایستگاه بعد به مامور انتظامی تحویلش خواهد داد. فروشنده که حسابی ترسیده و دهان به دهان شدن با یک خانم آن هم در میان آن همه مرد را صلاح نمیداند، میخواهد زودتر از آن محدوده خارج شود که خانم مسافر ناگهان سیلی محکمی به گوشش مینوازد و چون با اعتراض فروشنده که تا بناگوش سرخ شده مواجه میشود در حالی که از نبودن حتی یک مرد در واگن گلایه میکند و در اصل طعنه میزند، اینبار با لگد به جان آن بیچاره میافتد و مردهای حاضر در میدان، همه شگفتزده و حیران از عملیات محیرالعقول این شیرزن. بالاخره چند ریشسفید پادرمیانی میکنند تا مگر فروشنده را که همچنان نجیبانه سکوت کرده، از ضربات پی در پی نجات دهند و زن همچنان سرکوفت میزند که یک مرد اینجا پیدا نمیشود. و شما ماندهاید چگونه به آن خانم بگویید که با وجود او دیگر نیازی به مرد نیست و البته آنچه از وجاهت و نجابت یک زن محافظت میکند سنگینی و وقار اوست، نه هتاکی و لگدپرانیاش.
فقدان سیستم پاداش و تنبیه منطقی در جامعه
کمتر پایتختنشینی را میتوان سراغ گرفت که سروکارش به مترو نیفتاده باشد. قطار زیرزمینی تهران روزانه چهار میلیون شهروند را جابهجا میکند و نقش بیبدیلی در حمل و نقل عمومی دارد. متاسفانه در طول روز کاری مترو بخصوص در ساعتهایی که ازدحام و شلوغیهایش به اوج میرسد، ناهنجاریها و اختلالات رفتاری بسیاری در آن مشاهده میشود که تکروایتهای ذکر شده در بالا، مشتی است نمونه خروار.
به اعتقاد یک روانشناس، مهمترین عامل در بروز ناهنجاریهای رفتاری در مترو یادگیریهای مشاهدهای غلط است؛ به این معنی که وقتی مردم میبینند هنجارشکنان نهی و تنبیه نمیشوند و از طرفی کارشان هم زودتر راه میافتد، احساس میکنند خودشان هم اگر مرتکب این اشتباهات نشوند از دیگران عقب خواهند ماند.
عزیزالله قربانی، فقدان یک سیستم پاداش و تنبیه منطقی در جامعه را از دیگر عوامل بروز سوءرفتارها میداند و میگوید: نوع تربیت خانوادگی، خودخواهی، خودبینی، خودمحوری، احترام قائل نشدن برای حقوق دیگران و سستشدن باورهای مذهبی در خانوادهها از دیگر عوامل موثر در بسط و گسترش این ناهنجاریها است.
این پژوهشگر مرکز تحقیقات صدا و سیما با تاکید بر احیای امر به معروف و نهی از منکر در جامعه تاکید میکند: این فرضیه، ارزشی است که حافظ دیگر ارزشها نیز هست و باید هر چه بیشتر در سطح جامعه رواج پیدا کند، اما متاسفانه در حال حاضر ناهیان از منکر حتی کشته هم میشوند.
وی اظهار میکند: باید دید چه میزان فرهنگسازی برای مترو صورت گرفته است. همراه هر پدیده اجتماعی باید یک بسته فرهنگی نیز لحاظ شود که در این زمینه کار زیادی صورت نگرفته است.
فقط حاکمیت مسئولیت ندارد
متاسفانه یک بیتفاوتی عمومی در سطح جامعه مشاهده میشود و میرود تا به یک اپیدمی خطرناک تبدیل شود؛ مردم نهتنها در برابر ناهنجاریها و عاملانش نمیایستند که گاهی با متخلفان همراهی نیز میکنند و همرنگ جماعت میشوند.
قربانی درباره دلایل این ضدرفتارهای عمومی میگوید: گروهی از مردم به اشتباه تصور میکنند فقط حاکمیت مسئول برقراری نظم اجتماعی است و به نوعی از خودشان رفع مسئولیت میکنند، در حالی که فرهنگ عمومی کشور به فرهنگ عامه باز میگردد.
این روانشناس جهل و ناآگاهی را از جمله دلایل مشاهده ناهنجاریها در سطح جامعه ذکر میکند و میگوید: بسیاری از اختلالات رفتاری و به تعبیر دینی، گناه به علت لذتهای آنی و پاداشهای زودرس است. باید مردم را آگاه کرد که این خطاها در طول زمان حتی به خود فاعل هم آسیبهای جدی میرساند. البته گاهی هم پیش میآید که مردم بعمد اصرار بر انجام و تکرار ناهنجاری دارند تا بهوسیله آن اعتراض خود را به حاکمیت نشان دهند.
وی جهل، ترس، پاداشهای زودرس و مجازات را چهار عاملی برمیشمرد که در حرکت و توقف جامعه به سوی لغزشهای رفتاری موثر است.
مترو، قوانین خودش را میخواهد
قربانی، نسبت به آسیب دیدن نهاد خانواده از این اختلالات روانی قابل مشاهده در سطح جامعه هشدار میدهد و میگوید: مهمترین یادگیریها در خانواده بهعنوان اساسیترین واحد اجتماعی و تربیتی جامعه اتفاق میافتد و از آنجا که اعضای آن بشدت از هم الگوبرداری میکنند، هنجارشکنی میتواند از پدر به فرزند منتقل شود و ناهنجاریها از جامعه به خانوادهها تعمیم پیدا کند.
این پژوهشگر مرکز تحقیقات صدا و سیما فرهنگسازی را بهترین راهکار برای مقابله با خطاهای رفتاری میداند و یادآور میشود: البته امکانات فرهنگسازی هم یک شرط است. رسانهها، مدارس، دانشگاهها، وزارت آموزش و پرورش و آموزش عالی و بخصوص صدا و سیما در این فرهنگسازی نقش موثری دارند. برنامه «ماه عسل» هر ساله در نظرسنجیها در رتبههای بالای کسب رضایت مردم قرار میگیرد، چرا که بخشی از مشکلات جامعه را واکاوی میکند و با درد و مصائب مردم درگیر است.
قربانی با تاکید بر این که مترو هم باید قوانین خودش را داشته باشد، متذکر میشود: لازم است افراد منضبط و قانونمدار معرفی شوند و مورد تشویق قرار گیرند و هنجارشکنان نیز بهعنوان تنبیه و مجازات از برخی امکانات و تسهیلات اجتماعی و عمومی محروم شوند.
محسن محمدی / جامجم
چندی پیش دکتر زالی (رئیس سازمان نظام پزشکی) که گویا تنها خودش را در برابر پزشکان آن هم متخصصان، مسئول میداند و معمولاً پیگیر بحث تعرفههای پزشکی است و بر خلاف دکتر هاشمی (وزیر بهداشت)، کمتر دیدهایم جانب بیماران را بگیرد، از دکتر گرجی (رئیس ایرانی مرکز علوم اعصاب دانشگاه مونستر آلمان) شکایت کرد.
شکایت به این دلیل بود که دکتر گرجی به برخی رفتارهای پزشکان متخصص ایرانی ایراد گرفته و آن را با اخلاق و رفتار پزشکان آلمانی مقایسه کرده بود (آن مطلب را میتوانید از قسمت اخبار مرتبط یا با کلیک روی عنوان لینکشده «پزشکان ایرانی بیاخلاقند اما ۵ برابر همتایان آلمانی خود درآمد دارند!» منتشر شده در جام جم سرا بخوانید).
خوب است جناب دکتر زالی سری هم به مطب برخی همکارانشان بزنند که بیماران را به صورت فلهای وارد مطب میکنند و نه تنها زمان قانونی ۲۰ تا ۲۵ دقیقهای را صرف نمیکنند، بلکه اولین حق بیمار یعنی «حفظ حریم خصوصی» او را هم در حضور دیگر بیماران زیر پا میگذارند. براستی این چه شیوهای است و کجای دنیا چنین روشی رایج است؟!
حساسیت حرفه پزشکی
گرچه مسؤولان جامعه پزشکی هر گونه انتقاد از فعالیتهای پزشکان را تقبیح میکنند و میگویند نباید اعتماد پزشک و بیمار را لکهدار کرد، اما پزشکان هم جزئی از این مردم هستند. افرادی که سلامت مردم به عملکرد علمی و اخلاقی آنان مربوط میشود و مانند بقیه اقشار مصون از انتقاد نیستند. حوزه پزشکی نسبت به سایر حوزهها از حساسیت ویژهای برخوردار است، زیرا با جان افراد و بیماران سر و کار دارد.
شاید به همین دلیل است که کوتاهی و اشتباه در ارایه خدمات این حوزه حتی به اندازه بسیار کم هم بسیار بزرگ جلوه میکند و گاهی هم جبران ناپذیر میشود. در کنار اهمیت رفتار و عملکرد علمی پزشکان، رعایت اخلاق و حرمت بیماران و توجه به وضعیت آنان در شرایط روحی و حتی مالی بیماران اهمیت پیدا میکند، کاری که روزگاری حکیمان این سرزمین با ادغام علم پزشکی و اخلاق، عاملان آن بودند.
پزشک باید «حکیم» باشد
زمانی که بیمار به پزشک مراجعه میکند بسیار ناتوان است. او تحت امر پزشک معالج خود قرار میگیرد تا حدی که قدرت تصمیمگیری را از دست میدهد. اینجاست که باید پزشکان در همان نقش حکیمگونه خود ظاهر شوند و نه تنها دردی را بر دردهای بیمار نیفزایند، بلکه التیام بخش درد جسمی و روانی او باشند. موضوعی که گاهی در جامعه پزشکی ما از سوی برخی افراد که قطعاً همه پزشکان نیستند، رعایت نمیشود.
نمونهای از این کوتاهی در مطب یکی از متخصصان زنان در تهران رخ میدهد که به گفته یکی از بیماران، زمانی که به این متخصص مراجعه کرده مشاهده کرده است به طور همزمان در مطب روی تختهایی شماری بیمار دراز کشیده و برای معاینه زنانه در وضعیت نامناسبی انتظار میکشند. مدتی بعد پزشک سر میرسد و بدون اینکه گاهی حتی چهره بیماران را ببیند، به سرعت و پشت سر هم آنها را معاینه میکند و بدون اینکه چیزی ثبت کند، مراجعان را دوباره به اتاق انتظار هدایت میکند تا بعداً نوبتی نزد پزشک بیایند و نسخه بگیرند!
جدا از اینکه چقدر این رفتار اصولی و محترمانه است، این پرسش پیش میآید که پزشک چه حافظه دقیقی دارد که گاهی حتی بدون اینکه چهره بیماران را ببیند و نتیجه معاینه را برای هر بیمار جداگانه ثبت کند، میتواند هنگام مراجعه برای نسخه نویسی بدون اشتباه، درباره بیمار و روش درمان آن اقدام کند.
یکی از پزشکان فوق تخصص کودکان، کنار میز خود دکمهای تعبیه کرده و برای هر بیمار ۵ دقیقه وقت در نظر گرفته است که با گذشت این زمان، حتی اگر بیمار نوز سوالی داشته باشد، دکمه زنگ را میفشارد یعنی که مریض بعدی وارد شود! |
این موضوع البته مختص تهران نیست و در شهرستانهای دیگر نیز فراوان دیده شده است.
فرصت ۵ دقیقهای بیماران برای شرح بیماری و معاینه!
زمانی که بیمار به پزشک مراجعه میکند، بر اساس جدول استاندارد زمانبندی که وزارت بهداشت اعلام کرده و برحسب اینکه پزشک، عمومی، متخصص یا فوق تخصص باشد زمان متفاوتی را باید برای بیمار صرف کند. این زمان به طور متوسط باید حدود ۱۵ دقیقه برای هر بیمار باشد، مسألهای که اگر رعایت نشود، پایمال کردن حقوق بیمار است و البته مسؤولان باید اعلام کنند، چند درصد پزشکان این زمان استاندارد را رعایت میکنند.
به گزارش فارس، نمونه این موضوع در مطب یکی از پزشکان فوق تخصص کودکان رخ میدهد. این پزشک در کنار میز کار خود دکمه زنگی تعبیه کرده است. برای هر بیمار ۵ دقیقه وقت در نظر گرفته است و در اغلب مواقع با گذشت این زمان حتی اگر بیمار هنوز سوالی داشته باشد، زنگ را میفشارد یعنی؛ خداحافظ، مریض بعدی وارد شود!
ارجاع بیمار به بیمارستان خصوصی برای پول بیشتر
در یک مورد دیگر در یکی از بیمارستانهای خصوصی تهران، بیماری بستری میشود که دچار بیماری مغزی و تشنج است که با مصرف دارو، تشنج وی کنترل میشد. پزشکان بیمارستان او را بستری و داروی او را قطع کردند تا از طریق امواج مغزی علت تشنج وی را بررسی کنند. اما پس از گذشت سه روز بستری زمانی که بیمار در شرایط خاص بوده و هر لحظه امکان تشنج مجدد او بوده است، رها شده و تنهایی به دستشویی میرود. این بیمار در دستشویی به علت شدت تشنج دچار آسیب دیدگی شدید از ناحیه کمر میشود. در مورد دیگری دختری بیمار که دچار عارضه و برآمدگی شدید روی پیشانی شده بود به پزشکی که در بیمارستان دولتی و خصوصی فعالیت میکند مراجعه میکند، اما پزشک معالج وی، بدون توجه به وضعیت مالی وی، براحتی او را به بیمارستان خصوصی مورد نظرش ارجاع میدهد در حالی که به گفته همراه این بیمار، انجام این عمل در بیمارستان دولتی هم امکانپذیر بوده است.
وی در ابتدای ورود به بیمارستان با درخواست ۶ میلیون تومان پول مواجه میشود، مبلغی که به سختی از سوی خانواده این بیمار فراهم میشود تا اجازه بستری بیمار را بدهند.
مواردی که در این گزارش ذکر شده همگی واقعی بوده و نام و هویت پزشکان و بیمارستانها موجود است، اما برای حفظ حرمت اشخاص از بیان این اسامی در گزارش خودداری شد.
هدف این نیست که کسی زیر سوال برود. خدمات ارزشمند و حیاتی پزشکان زحمتکش و دلسوز به هیچ وجه قابل انکار نیست.؛ بلکه یادآوری است برای مسؤولان که با اصلاح سیستم ارایه خدمات درمانی، از این مسایل که موجب نارضایتی بیماران و تضییع حقوق آنان میشود، جلوگیری کنند.(قدس نیوز)
458
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از زندگی آنلاین، بعد از کار سخت روزانه یک خوراکی که به شما روحیه و نشاط بدهد خیلی ضروری به نظر می رسد. برخی غذاها هستند که مصرف آنها موجب تقویت خلق و روحیه میشوند که در اینجا به توضیح چند مورد از آنها پرداختهایم.
ساردین
مطالعات نشان داده افرادی که بدنشان دچار کمبود امگا 3 است بیشتر از دیگر افراد، مبتلا به ضعف روحیه هستند. اسیدهای چرب امگا 3 موجود در ماهیهای چرب مانند سالمون و ساردین، بخش وسیعی از بافت مغز را تشکیل میدهند. حدود 60 درصد از وزنخشک مغز را چربی تشکیل میدهد که حدود 30 درصد از آن به شکل امگا 33 میباشد.
داشتن یک رژیم سرشار از امگا 3 کمک موثری به سلامت مغز خواهد کرد و با حفظ انعطاف سلولهای مغز موجب تقویت و بهبود روحیه میشود و به این ترتیب پیامرسانهای شیمیایی مغزی (انتقال دهندههای عصبی) میتوانند به طور موثرتری کار کنند.
موز
موز حاوی اسید آمینه مهم و ضروری تریپتوفان و نیز ویتامین A، B6، فیبر، پتاسیم، فسفر، آهن و کربوهیدرات است. کربوهیدراتهای تقویت کننده روحیه به جذب تریپتوفان در مغز کمک میکنند و ویتامین B66 به تبدیل تریپتوفان به هورمون سروتونین که موجب بهبود اخلاق میشود کمک میکند که این مورد به تقویت خلق و خو و نیز داشتن خوابی راحت کمک بسزایی میکند.
از آنجا که تریپتوفان قادر به افزایش مقدار سروتونین در بدن میشود در درمان بیماریهای مختلفی مانند بیخوابی، افسردگی و حتی هیجانات ناشی از خشم نیز موثر است. موزها به خاطر اینکه دارای پتاسیم هستند مصرف آنها به عنوان یک میانوعده سالم برای افرادی که دچار استرسهای شدید یا خستگی شدهاند مفید میباشد.
اسفناج
اگر بدن به کمبود ویتامین B مبتلا شود، منجر به ضعف روحیه و بداخلاقی فرد میشود، چراکه وجود مقدار پایین ویتامین B در بدن میتواند در واقع مانع تولید سروتونین شود. با خوردن سبزیجات برگی مانند اسفناج و بروکلی به افزایش سطح ویتامین BB در بدن خود کمک کنید.
آب
بدن برای وظایف و عملکردهای منظم خود نیاز ضروری به آب دارد که در این خصوص نه تنها تکتک اعضای بدن با کمبود آب دچار نقص میشوند بلکه روی توانایی تمرکز مغز نیز تاثیر بسزایی خواهد گذاشت و موجب تضعیف آن خواهد شد.
شکلات تیره
شکلات نه تنها طعم خوبی دارد بلکه میتواند روحیه و خلق و خوی شما را بهبود بخشد. شکلات هرچه تیرهتر باشد دارای خواص بیشتری است. مصرف تکه چهارگوش کوچکی از شکلات تیره میتواند باعث شود مغز اندورفین آزاد کند و موجب افزایش سطح سروتونین شود.
طی یک تحقیق به 30 نفر مقدار 40 گرم شکلات تیره طی 14 روز داده شد. نتایج نشان داد که این افراد هورمون استرس کمتری در بدنشان تولید شده و مقدار هیجانشان نیز کاهش یافته است. افرادی که دچار اضطراب هستند با خوردن شکلات شیری میتوانند علائم و نشانههای این حالت را در خود کاهش دهند. تحقیقات میگوید خوردن شکلات تلخ نیز برای افرادی که سابقه اضطراب ندارند میتواند نقش بسیار موثری در بهبود حالاتشان داشته باشد.
ماست
کمبود ویتامین D منجر به بروز مشکلات بسیاری برای سلامتی از جمله افسردگی، پوکی استخوان، بیماریهای قلبی و سرطانخواهد شد.بهترین منبع ویتامین D نور خورشید است ولی اگر در شرایطی قرار دارید که قادر به دریافت نور کافی از خورشید نیستید بهتر است از منابع غذایی حاوی ویتامین DD استفاده کنید.
کلسیم نیز میتواند مقدار استرس و هیجان شما را کاهش دهد، برای این منظور میتوانید مقداری توت (انواع توتها) به ماست خود بیفزایید و آن را به عنوان صبحانه میل کنید.
سیب
سیب سرشار از ترکیبی موسوم به کوئرستین است که از آسیب مغز در برابر رادیکالهای آزاد پیشگیری میکند.
بادام
بادام سرشار از ترکیبی موسوم به تیروزین است که یکی از اجزاء سازنده برای تولید دوپامین و دیگر انتقال دهندههای عصبی مربوط به حالات فرد میباشد و این بدان معناست که خوردن یک مشت بادام نه تنها موجب بهبودی و سلامت دستگاه قلبی عروقی میشود بلکه به خاطر دارا بودن مقدار فراوانی فیبر و اسیدهای چرب غیراشباع تک زنجیرهای و چند زنجیرهای باعث بهبود اخلاق فرد نیز میشود.از دیگر منابع غذایی حاوی تیروزین میتوان به جوجه، بوقلمون و پنیر نیز اشاره کرد.
تخمه آفتابگردان
تخمه آفتابگردان منبع دیگری از تیروزین است و نیز سرشار از ویتامین E و سلنیوم است که محافظان خوبی برای قلب به شمار میروند.
گلاره عباسی متولد ۱۳۶۲ و دانشآموخته کلاسهای بازیگری امین تارخ است. او که اولین حضورش را در تلویزیون با سریال «در چشم باد» آغاز کرد، توانست به صورت همزمان در سینما و تلویزیون در کارهای موفقی حضور داشته باشد. او گرچه در ابتدا با نقشهای مثبت کارش را شروع کرد و در سریای «شیدایی» مورد اقبال مخاطب واقع شد اما بعد از سریال «مدینه» به کارگردانی سیروسمقدم به سراغ نقشهای منفی رفت و توانست با این نوع نقشها نیز در بین مخاطب طرفدار پیدا کند. نقش متفاوت او در سریال «کیمیا» باعث شد که حضورش در سریال جدید جواد افشار قطعی شود و با کاراکتری شبیه فرزانه که در «کیمیا» ایفا میکرد در سریال «برادر» نیز حضور داشته باشد. به همین مناسبت به سراغ او رفتیم تا درباره این نقش با او صحبت کنیم که در ادامه میخوانید:
نقش نازی در سریال «برادر» یک بعد خاکستری دارد که آن را شبیه نقش شما در «کیمیا» میکند، این را قبول دارید؟
من از بازخوردها نشنیدم که این کاراکتر با نقشم در «کیمیا» شبیه باشد و بیشتر آن را با نقشم در سریال «شهرزاد» مقایسه میکنند. وقتی نقش مثبت بازی میکنی این تشابه وجود دارد که مخاطب وقتی تو را میبیند میگوید این همان دختر خوب است و هنگامی که نقش منفی بازی میکنی میگویند این همان بدجنس است. ریزهکاریها است که نقشها را از هم متفاوت میکند. به طور مثال در سریال «کیمیا» نقش دختری را بازی میکردم که قربانی و خشمگین بود؛ وی عقدههای زیادی از کودکی داشت البته راجع به نقشم در «برادر» نمیتوانم زیاد توضیح بدهم چون باید مردم همراه سریال، کاراکترها را دنبال کنند اما در نازی، این ویژگیها را نمیبینیم.
او یک دختر شاد است و با توجه به زنانگی اهداف خود را با سوءاستفاده از دیگران جلو میبرد. از دید من فضای این دو نقش متفاوت است. ما تلاش خودمان را کردیم و حالا نظرات مردم و اهالی رسانه مهم است. در ابتدای سریال مشخص نبود که کاراکتر مثبت یا خاکستری است اما هرچه جلوتر میرود متوجه میشویم که نازی اهداف دیگری هم دارد و هر چند قسمتی که میگذرد، کاراکترهای این سریال بعد جدیدی را از خودشان نشان میدهند. یک اتفاقی که وجود دارد این است که ما همه نقشهای مثبت و همه نقشهای منفی را به یک چشم میبینیم و امیدوارم این شباهت دیده نشود چون من تمام تلاشم را کردم که این دو نقش از هم متفاوت باشد.
شما در یک دوره نسبتا طولانی معمولا عهدهدار نقشهای مثبت بودید اما از یک زمانی به بعد نقشهایی را که انتخاب کردید منفی بودند. چرا این اتفاق افتاد؟ نقدی به شما شد که ترجیح دادید مسیرتان را عوض کنید؟
من از حاشیه امن خوشم نمیآید. از محافظهکاری و از اینکه در یک قالب و کلیشه قرار بگیرم رضایت ندارم. نقشهای منفی نقشهای خطرناکتر و دشوارتری است و شاید برای من اینطور باشد. به خاطر اینکه با فیزیک صورت من این نقشها در تضاد است و همین میشود که همیشه به من میگویند صورت تو به درد نقشهای مثبت میخورد. پیچیدگیهای نقش منفی بیشتر است و سخت میتواند مخاطب را همراه خود کند. من در سریال «شیدایی»، «شیار ۱۴۳» و «اشیا از آنچه در آیینه میبینید به شما نزدیکترند» نقشهای مثبتی را بازی کردم و اولین بار با سریال «مدینه» سیروس مقدم این اتفاق برایم افتاد که کارگردان این ریسک را کرد و به من نقش منفی داد. قرار نیست همیشه نقش مثبت یا منفی را بازی کنم.
من همیشه دوست دارم شجاعتی در نقشهایم وجود داشته باشد که بتوانم نقشهایی که از من دور است و معلوم نیست که بتوانم خوب آن را ایفای کنم بازی کنم یا به عبارت بهتر نقشی که به تصور مردم از من نزدیک باشد راحتتر است تا نقشی که از تصور عمومی دور است چون شما باید برای این نقش مبارزه کنید که دیگران بپذیرند شما دیگر مثبت نیستید. خوب یا بد دوست دارم که کاراکترهای مختلف را تجربه کنم.
این ریسک کردن در حرفه شما خطرناک نیست؟ ممکن است موفق نشوید و مردم شما را در مقام بازیگر پس بزنند!
این به انتخاب بازیگر بستگی دارد؛ مثل اینکه به هر آدمی بر میگردد که دوست دارد چطور زندگی کند! بعضی افراد در زندگی شخصی نیز ریسکپذیر نیستند و حاشیه امن را بیشتر دوست دارند. من دوست دارم که زندگیام با جسارت، ریسک و خطرکردن همراه باشد. در بازیگری هم تمایل من این است. شاید پذیرش تغییر نقشها در ذهن مردم زمان ببرد اما بالاخره اتفاق میافتد و قطعا بهتر از زمانی است که همیشه مثبت بازی کنید و سراغ نقشهایی بروید که امتحان خود را در آن کاراکترها پس دادهاید. من دوست دارم در نقشهایی که امتحان پس ندادم بازی کنم.
این چندمین همکاری شما با جواد افشار است؟
سریال«برادر» دومین همکاری من با این کارگردان است.
جواد افشار چه خصوصیاتی دارد که شما را مجاب کرد دوباره با او همکاری کنید؟
برای من زیاد پیش آمده است که با یک کارگردان چندین بار کار کنم. در واقع میتوانم بگویم با اکثر کارگردانهایی که کار کردهام چند همکاری را داشتهام؛ کارگردان هایی مثل مرضیه برومند، فرزاد موتمن، سعید ابراهیمیفر، نرگس آبیار که همه کارگردانهایی بودند که من دو یا سه کار را با آنها تجربه همکاری داشتم. این اتفاق را دوست دارم چون وقتی با کارگردانی تجربه خوبی دارید، اگر نقش خوبی را که مناسب شما باشد درکارهای بعدیاش به شما میدهد و شما هم میپذیرید. در سریال «کیمیا» تجربه بسیار خوبی با جواد افشار داشتم، من نقشم را در این کار دوست داشتم. وی بین بازیگر و کارگردان رابطه خوبی را در پشت صحنه برقرار میکند و این عوامل باعث میشود که در پروژههای بعدی با هم کار کنند.
مخصوصا در پروژه هایی که در جنبههای مختلف نزدیک به هم هستند، افراد ترجیح میدهند با هم کار کنند که در «برادر» هم این اتفاق افتاد و تجربه موفقی شد. جواد افشار؛ کارگردان با اخلاق و آرامی است که به عوامل کارش احترام میگذارد. در کارهای او میتوان نشست و صحبت کرد. اجازه دارید که نظر بدهید و دخیل باشید. وی به کار گروهی بهشدت معتقد است. او به کار گروهی احترام میگذارد و این باعث میشود که شما خودتان را در گروه سهیم بدانید.
سریالهای مناسبتی ایام ماه رمضان به علت سرعت و کمبود زمان دردسرهای خاصی دارد. این نوع سریالها چه ویژگیهایی دارد که باعث میشود شما آنها را بپذیرید؟
باکس سریالهای ماه رمضانی با پخش هر شب و پی در پی باکس خوبی است؛ شما میدانید که این سریال دیده میشود و مورد قضاوت قرار میگیرد، نقد میشود و فرصتی فراهم میشود تا ایرادات کار و خودتان را پیدا کنید. در واقع برای همه عوامل محک خوبی است. من قبول دارم که فشار کار بالاست و زمان بیشتری را باید روی کار گذاشت و عوامل خسته میشوند اما همه مواردی را که گفتم دلیلی است برای اینکه شما کار مناسبتی را بپذیرید و بخصوص اینکه من آدمی هستم که دوست ندارم همیشه همه چیز به طور یکسان و در شرایط ایدهآل باشد و دوست دارم خودم را در همه شرایط محک بزنم.
در سریال «برادر» مثل سریال «کیمیا» پارتنر پوریا پورسرخ هستید، حالا دیگر میشود شما را زوج هنری نامید؟
من و پوریا در کلاسهای امین تارخ همکلاس بودیم و سالهاست که همدیگر را میشناسیم. پوریا؛ پسر با ادب و با اخلاق و همراهی است و این چیزی نیست که من بگویم همه این نظر را دارند. تا به حال پیش نیامده بود که با هم در یک کار بازی کنیم و به طور اتفاقی در دو سریال با فاصله زمانی کم همبازی شدیم و این تجربه خوبی است. حالا این همکاری چقدر ادامه داشته باشد معلوم نیست.
به نظر میآید که سریال «برادر» مانند «کیمیا» با اقبال مردم رو بهرو نشد. به نظر شما نقاط ضعف کار کجا بود که نتوانست آنطور که باید و شاید بیننده را همراه کند؟
این مقایسه اشتباه است برای اینکه «کیمیا» ۱۲۰ قسمت بود اما سریال «برادر» کمتر از بیست قسمتش پخش شده است و چون هر دو به کارگردانی افشار بوده دلیل نمیشود که به هم ربط داشته باشد. میتوانیم بگوییم که این سریال در مقایسه با خودش طرفدار پیدا نکرده است اما این مقایسه درستی نیست. نقاط ضعف هر کاری دلایل مختلفی دارد ما به دلیل اینکه سر صحنه هستیم و همراه مخاطب سریال را تماشا نمیکنیم، نمیتوانیم تحلیل درستی کنیم. من خودم خصوصیتی دارم که نظرات دیگران را دوست دارم رو در رو بپرسم، بشنوم و بدانم نقاط قوت و ضعف سریال «برادر» از نگاه مخاطب چه چیزهایی است.
در حال حاضر ما در مرحله دفاع نیستیم زیرا تمام تلاشمان را کردیم و حالا نظرات دیگران مهم است از آنجایی که ما دائم سرصحنه هستیم و به طور مداوم نمیتوانیم پیگیری کنیم نمیتوانم نظر بدهم. میتوانم بعد از پایان کار با توجه به اینکه تمام اتفاقات سریال افتاد کامل توضیح بدهم که نقاط مثبت و منفی کار چه چیزهایی بوده است و نظرم را بدهم چون شاید چیزی که نقطه ضعف به نظر میآید در روند سریال به نقاط مثبت تبدیل شود و اتفاقاتی که افتاده است یک مقدم چینی برای اتفاقات آینده باشد.
نقدی در مورد طراحی لباس این سریال وجود دارد که انتخاب لباسها خوب نیست. بیشترین نقد هم به لباس کاراکتر شماست، این نقد را قبول دارید؟
من به عنوان بازیگر با خیلی چیزها مخالف هستم و این سوال را باید از طراح لباس پرسید که چرا به این صورت طراحی کرده است. من صاحب نظر نیستم و حق ندارم که راجع به کار او نظر بدهم. فقط تا حدودی میتوانم دفاع کنم. در واقع سریال طراح لباس و کارگردان دارد که آنها باید لباسها را تایید کنند؛ مثل اینکه طراح لباس نمیتواند در مورد بازی یا فیلمبرداری در مصاحبه حرفه نظر بدهد چون به او ربطی ندارد، من هم نظر شخصیام چیز دیگری است و مشخص است که چیست اما در مصاحبه حرفهای باید کسانی که صاحب نظر هستند توضیح بدهند. این جواب را به خود آنها میسپارم.
شما جزو معدود بازیگرانی هستید که هم در سینما و هم در تلویزیون موفق هستید. این به انتخابهای درست شما بر میگردد یا اینکه خوش شانس بودهاید و با گروههای خوب و حرفهای کار کردهاید؟
به هر بازیگری در طول کارش، پیشنهادهای زیاد میشود. مهم این است که چه کارهایی را قبول میکند و از همه مهمتر اینکه چقدر شانس میآورد و آن کار موفق میشود چون گاهی پیشبینیهای ما درست از آب در نمیآید و هنگامی که فکر میکنیم یک کاری خوب میشود برعکس اتفاق میافتد. نمیتوان روی برنامهریزیهای شخصی حساب کرد. من شانس داشتم با کارگردانهایی کار کردم که کارهایشان دیده شد. همه فکر میکنند که من آدم پرکاری هستم اما پرکار نیستم فقط کارهایی که کار کردهام موفق شدهاند؛ مانند «شهرزاد»، «شیار ۱۴۳ »، «اشیا از آنچه در آیینه میبینید به شما نزدیکترند» که جایزه بینالمللی گرفت و سریالهایی مثل «کیمیا» و «شیدایی» که دیده شد. مجموعه یک کار بسیار مهم است و به تنهایی به موفقیت نمیرسید. باید یک مجموعه خوب باشد تا کار شما دیده شود.
در حال حاضر تمرکز شما در انتخاب پیشنهادها تلویزیون است یا سینما ؟
من به مدیوم فکر نمیکنم و برایم مهم نیست که سینما باشد یا تلویزیون یا سینما خانگی، همانطور که موفقترین سریال، «شهرزاد» بود که جزو سینمای خانگی بود. به خاطر همین من به نقشی که جای کار داشته باشد فکر میکنم. نقشی که وادارم کند تلاش کنم و از خودم فاصله بگیرم شاید نتیجه خوبی نداشته باشد اما مهم این است که من به یک روتین و تنبلی تن ندهم. البته قرار نیست در همه نقشها موفق باشم و همه پروژهها دیده شود اما من این تکاپو و زنده بودن حرفهام را دوست دارم.
آیا نقش یا موضوعی هست که دوست داشته باشید بازی کنید؟
من دوست دارم در کارهای بیوگرافی بازی کنم. آدمهایی که سرگذشتشان را خواندیم و وجود داشتند یا دارند؛ مثلا نقش یک نقاش یا نویسندهای که او را میشناسیم. البته شخص خاصی مدنظرم نیست. این را هم بگویم که من سینما دفاعمقدس را خیلی دوست دارم و دلم میخواهد که کاراکترهای زنان شهید و یا اسرای زنی را که خاطرات جذابی دارند بازی کنم. دوست دارم به آبادان یا خرمشهر بروم و یک فیلم جنگی را که توپ و تانک داشته باشد بازی کنم. متاسفانه در سریال «کیمیا» در سکانسهای جنگ نبودهام و همیشه به مهراوه میگویم که دلم میخواست من هم در آن سکانسها با توپ و تانک بودم!
با توجه به اینکه حرفه بازیگری سخت است. این تقسیم مسئولیت بین خانه و کار را چطور برقرار میکنید؟
من قبل از سریال «برادر» نزدیک به هفت ماه بیکار در خانه بودم ولی با توجه به درک بالایی که همسرم دارد و همراه است. فشاری را متحمل نمیشوم که اذیتکننده باشد. مسائلی بوده که هر دو با هم حل کردیم. این حرفه به درک متقابل نیاز دارد چون زمانهای زیادی اتفاق میافتد که در خانه نیستید و مناسبتهای مختلف را نمیتوانید کنار خانوادهتان باشید که این موضوع را همسرم کاملا درک میکند.
کدام برنامه مناسبتی ماه رمضان را دنبال میکنید؟
به دلیل اینکه هم باید به زندگی شخصی و هم به کارم برسم؛ ترجیح میدهم زمانی که سرکار هستم تمرکزم را کامل روی کار بگذارم و زمانی که خانه هستم به طور کامل پیش خانوادهام باشم و دیگر زمان ندارم که تلویزیون را دنبال کنم.