اما روانشناسان کودک معتقدند الگوهای کهنه تربیتی برای خود ما هزار و یک مشکل ایجاد کرده و دلیلی ندارد که همیشه همانطور که خودمان قربانی اشتباهات والدینمان شدهایم، فرزندان را هم قربانی این روشهای حل مسئله که به ارث بردهایم، کنیم. از طرف دیگر آنها فکر میکنند ساختار ذهنی کودکان آنقدر با ما بزرگترها متفاوت اسـت که روشهای انتخابیمان همیشه نمیتواند نتیجهای که انتظار داریم را بههمراه بیاورد.
با خواندن این مطلب میتوانید اشتباهاتی که هر روز برای مقابله با کودکتان انجام میدهید را بشناسید و از عواقبی که با انجام دادنشان برای خودتان و او ایجاد میکنید باخبر شوید. اما نگران نباشید! ما به شما راههای جایگزینی را پیشنهاد میدهیم تا هم به هدفتان برسید و هم مشکلات دیگری را برای خودتان و کوچولویتان ایجاد نکنید.
یک راه بهتر
کودکتان را از نمایش دادن احساساتش نترسانید. او با تمام وجود از اینکه از شما جدا شود و به مهد برود، ناراحت اسـت و بهخاطر همین گریه میکند. اما این سکه روی دیگری هم دارد. او باید نظمپذیر باشد، خودش را با شرایطش انطباق دهد و هر روز برای رفتن به مهد آماده شود. حالا چهکار باید بکنید؟ گفتن دروغهای مصلحتی آسان و بسیار وسوسهکننده اسـت اما ما پیشنهاد دیگری داریم. پیشنهاد ما نشان دادن کمی همدلی و صادق بودن اسـت. میتوانید وقتی گریههای کودکتان را میبینید، به جای عصبانی شدن یا تهدید کردنش، بگویید «میدانم که امروز دلت نمیخواهد مهد بروی! من هم واقعا بعضی وقتا دوست ندارم سر کار بروم.
بعضی روزها دلم میخواهد در خانه بمانم، کمی استراحت کنم و بعد با تو به پارک بروم. اما آدم همیشه نمیتواند کارهایی که دوست دارد را بکند و گاهی باید با درنظر گرفتن شرایطی که برایش بهوجود آمده، بپذیرد که راه دیگری ندارد و خودش را بیشتر عذاب ندهد. تو میتوانی به مهد بروی و برنامههای خوبی که میخواستیم امروز صبح داشته باشیم را بعد از برگشتنم از سر کار انجام دهیم.» به این توصیه عمل کنید و به کودکتان نشان دهید درکش میکنید و متوجه ناراحتیاش هستید. او میتواند با کمک شما راهحل کنار آمدن بالغانه با چیزهایی که دوست ندارد را یاد بگیرد.
اشتباه دوم: تهدید میکنید؟
میخواهید کاری کنید که فرزندتان هیچوقت به حرفهای شما گوش نکند؟ تهدید کنید اما عمل نکنید! میخواهید با شما لجبازی کند و هر وقت که میخواهد از شما انتقام بگیرد آن کار را تکرار کند؟ تهدیدش کنید! بچههای والدینی که بیش از اندازه از قوه قهریه استفاده میکنند و به خیال خودشان با اقتدار کودکشان را تربیت میکنند، کمتر از دیگر والدین به حرف آنها گوش میدهند. اینکه شما مدام با خشم و اخم و تهدید با رفتارهای بد کودکتان مقابله کنید، او را از انجام این کارها نمیترساند بلکه انگیزهاش را برای اثبات اینکه از شما قویتر اسـت و میتواند حرف خودش را به کرسی بنشاند، بیشتر میکند.
یک راه بهتر
باور کنید اینکه شما آدم بده قصه باشید اصلا جالب نیست و عواقبی دارد که مقابله با آنها کار آسانی نیست. وقتی به کودکتان میگویید اگر بار دیگر کنترل تلویزیون را به زمین بکوبی هیچوقت نمیگذارم به آن دست بزنی، میدانید کودکتان چه میشنود؟ «تا وقتی مامان سراغم بیاید و کنترل را بگیرد وقت دارم چند بار دیگر آن را به زمین بکوبم.» شاید بهجای این تهدید کردنها بهتر باشد کودکتان را با عواقب رفتارش کنترل کنید و بعد اگر چیزی تغییر نکرد، بدون تهدید کردنش او را متوقف کنید.
مثلا با آرامش بگویید «اگر کنترل را روی زمین بزنی خراب میشود و دیگر نمیتوانی تلویزیون را برای دیدن برنامه کودک روشن کنی!» بعد هم آن را از او بگیرید و جایی که نمیتواند برش دارد بگذارید. البته قبل از چنین توصیههایی به سن کودکتان و قدرت درکش توجه کنید. اگر کودکتان هنوز یکساله نشده، بعید اسـت که چیزی از حرفهای شما دستگیرش شود، پس کافی اسـت او را با تکان دادن انگشت و گفتن نه متوجه نادرست بودن کارش کنید و بعد کنترل را از او بگیرید. بهجای اینکه بعد از این اتفاق با دوباره دادن وسیله به او گریههایش را ساکت کنید، او را سرگرم بازی یا کاری که دوست دارد، کنید.
اشتباه سوم: خودتان را کنار میکشید؟
تا به حال چند بار هنگام مقابله با رفتارهای بد کودکتان به او گفتهاید «بذار بابات بیاد بهش میگم چکار میکنی!» شاید این راهکار کودک شما را بترساند و از ادامه دادن اشتباهش لااقل تا مدتی منصرفش کند، اما میدانید پشت این پیام چه حرفهایی پنهان شده؟ «من مادر بیعرضهای هستم که خودم نمیتوانم درست و غلط را به تو یاد دهم و پدرت مرد خشنی اسـت که به محض آمدنش به دلایل بیشماری میتواند تو را تنبیه کند!» سالهای سال والدین از ایده پدر خشمگین و مادر بیعرضه برای تربیت فرزندانشان استفاده میکردند اما باور کنید شما امروز میتوانید راههای بهتری را برای کنترل رفتارهای کودکتان امتحان کنید.
یک راه بهتر
برای اینکه فرزندتان یکی از شما را آدم بده نداند و احساس نکند که میان والدینش درمورد تصمیمگیریها اتفاقنظر نیست، باید هر دوی شما در مقابل او یک حرف را بزنید. مثلا اگه قرار اسـت او را از کاری منع کنید، هر دو نفرتان باید «نه» را به او بگویید. از طرف دیگر برای اینکه کودکتان از یکی از شما فاصله نگیرد و احترام دیگری در نظرش خدشهدار نشود، باید به او نشان دهید که هر دوی شما امکان اجرای تصمیمهای مشترکتان را دارید. اگر قرار اسـت کودکتان بهخاطر بدرفتاریاش 10دقیقه از تلویزیون دیدن محروم شود، نیازی نیست که پدر با آمدنش این دستور را ابلاغ کند و شما مظلومانه خود را کنار بکشید، میتوانید خودتان در همان لحظه او را تنبیه کنید.
اشتباه چهارم: رشوه میدهید؟
دختر کوچولوی خانم الف علاقهای به نوشتن تمرینهای ریاضیاش نداشت اما هر شب که باید آنها را مینوشت، با خوردن یک بشقاب چیپس و پنیر که در مواقع دیگر برای حفظ سلامتش از خوردن آن محروم بود، کارش را تمام میکرد. خانم الف هم مشکلی با این اتفاق نداشت. برای او اینکه دخترش تکالیفش را بهموقع و درست انجام دهد، مهمترین چیز بود و فکر میکرد هفتهای دو، سه بشقاب چیپس و پنیر خوردن به رسیدن به چنین دستاوردی میارزد.
یک راه بهتر
رشوه دادن به بچهها یکی از آسانترین کارها برای کنترل رفتار آنهاست. والدین با کمک این رشوهها میتوانند هر زمان که رفتار کودکشان را دوست نداشتند، او را بدون گریه و دلخوری متوقف کنند. اما حاصل چنین روشی چیست؟ شما با انتخاب این راه چه پیامی را به کودکتان میدهید؟ درواقع به او میگویید «هر زمان که اشتباه کنی، یک جایزه خوب پیش من داری.»، «تو میتوانی کارهایی که باید انجام بدهی را پشت گوش بندازی و برای انجام وظایفت با من معامله کنی!»، «هر وقت بستنی خواستی، میتوانی گریه کنی و هر وقت خواستی پارک بروی میتوانی ظرفهای توی کابینت را بشکنی!
مطمئن باش من کارهای بد تو را بدون پاداش نمیگذارم!» حالا خودتان انتخاب کنید! هنوز هم حاضر هستید به کودکتان حقالسکوت و رشوه بدهید؟ نگران این نیستید که در آینده نزدیک حقالسکوتهایی را از شما طلب کند که فراهم کردنشان آسان نیست؟ نگران این نیستید که او را به کودکی لوس و وظیفهنشناس تبدیل کنید؟
اشتباه پنجم: بدرفتاری را آموزش میدهید؟
وقتی مامان پارسا میدید پسرکوچولویش کتابها را از کتابخانه بیرون میکشد و کاغذشان را پاره میکند یا اینکه میدید پسرک بازیگوش سراغ کابینتهای آشپزخانه میرود و قاشقها را بیرون میریزد، پشت دستش میزد و با صدایی خشن میگفت «نه»! او تا مدتها میتوانست پسرکوچولویش را با این راه از انجام کارهایی که نباید انجام میداد باز دارد و واقعا در رسیدن به هدفش موفق بود. اما این زن نمیدانست این شیوه تربیتی چه عواقبی بهدنبال خواهد داشت.
بچهها دوربینهای فیلمبرداری متحرکی هستند که همه حرفها و حرکات ما را ضبط میکنند و حتی واکنشهای ما را در شرایط حساس در حافظهشان نگه میدارند تا در اولین فرصت از آنها استفاده کنند. حاصل روش تاثیرگذار مادر پارسا، این بود که وقتی کودکش به مدرسه رفت، به محض اینکه بچهها به وسایلش دست میزدند به آنها حمله میکرد، کتکشان میزد و با صدای خشن میگفت نه! شاید بهتر بود مادر پارسا به جای اینکه با رفتارش به او آموزش دهد داد زدن، اخم کردن و کتک زدن بهترین راه مبارزه با رفتارهایی اسـت که دوستشان نداری، با آرامش اما اقتدار برای کنترل فرزندش تلاش میکرد.
اشتباه ششم: دیر تنبیه میکنید؟
وقتی مهتاب و پدرش توی ترافیک گیر افتاده بودند، دختر کوچولو آنقدر برای بیرون آمدن از صندلی ماشینش گریه کرد که پدر کلافه شد و به او گفت که بعد از رسیدن به خانه کارش را تلافی میکند. وقتی بعد از یک ساعت سخت و آزار دهنده آنها به خانه رسیدند، پدر با اخم او را بغل کرد و به خانه آورد و بعد هم باوجود اصرار دخترش، از اینکه مثل هر شب برایش وقت خواب قصه بخواند خودداری کرد.
یک راه بهتر
مثل هر پدری، پدر مهتاب هم حق داشت با تنبیه کردن دخترش به او یاد دهد که نباید چنین رفتارهای اشتباهی را انجام دهد. پس مشکل کجاست؟ واقعیت این اسـت که بچهها وقتی مدتی از رفتارشان میگذرد، نمیتوانند تحلیل کنند که به چه علت تنبیه میشوند. آنها آنقدر اشتباهاتشان را به خاطر نمیسپارند که بفهمند تنبیه چند ساعت یا چند روز بعد به چه علتی انجام شده اسـت. اگر شما میخواهید به کودکتان یاد دهید که دفعه بعد نباید از مسیر اشتباه برود، باید با کمترین فاصله زمانی او را تنبیه کنید و بعد هم تا مدتها اخم و بدخلقی را چاشنی رابطهتان نکنید. بچهها باید بفهمند که اشتباهشان شما را عصبانی میکند اما چیزی از دوستداشتنتان کمنمیکند.
وبسایت بازده: توسعهدهندگان اپلیکیشن مسلماً از اتفاقات مرتبط به عرضهی آخرین آیفون توسط برند شناخته شدهی اپل درس بسیاری مهمی گرفتهاند و آموختهاند که حتی اسطورهی صنعت فناوری نیز میتواند با خطاهای برنامه نویسی روبهرو شده و نرمافزارهای مملو از باگ را به صورت رسمی عرضه کند تا فریاد گلایههای کاربرانش سر به آسمان بگذارد.
اشتباهاتی که برند مذکور مرتکب شده اســت نه تنها برای توسعهدهندگان بلکه برای بیشتر صاحبین کسب و کار حائز اهمیت اســت و میتوان از آنها درسهایی گرانبها آموخت.
بد نیست اشارهای کنیم که همهی مقالات اخیر نوشته شده در مورد مشکلات متعدد فعلی اپل به خطاهای این کمپانی در گذشته استناد کرده و معتقدند شرکت مورد بحث از آنچه پیش از این سبب سرافکندگیاش شده درس نگرفته اســت. به عنوان مثال میتوان به رفتار استیو جابز رهبر پیشین برند بلند پایه ی کوپرتینو در قبال مشکل آنتن دهی آیفون ۴ در سال ۲۰۱۰ اشاره کرد. وی در برخورد با مسئله ی مذکور کاملاً آن را تکذیب کرد و در صحبتهایی عجیب از کاربران خواست تا آیفون را به شیوه ی صحیح در دست بگیرند. اگر شرکتی با مشکلی در ارائه خدمات یا محصولش مواجه میشود بهتر اســت آن را پذیرفته، عذرخواهی کرده و سعی کند از تکرار مجددش بپرهیزد.
همین گفتهها سبب خشم خریداران تلفن هوشمند یاد شده گشت و در نهایت کار به جایی رسید که جابز مشکل را پذیرفت و در عذرخواهی از مصرفکنندگان محصول کمپانیاش بیان کرد: <<اگر هنوز نیز پس از تهیهی کیس ویژهای که برای رفع مشکل آنتندهی آیفون ۴ به صورت رایگان ارائه شده اســت احساس نارضایتی می کنید، میتوانید موبایل خود را به شرکت باز گردانده و پولتان را به صورت کامل پس بگیرید.>>
هر چند اهالی کوپرتینو خوب یا بد از آن روزگار گذر کردند ولی رفتارها و اشتباهات مشابه باز هم از آنها سر زده اســت و حتی اپل در بازه یی از زمان و طی بحث خم شدن آیفون در روزهای اخیر تصمیم گرفت ارتباط و پاسخگوییش را با رسانهها محدود نماید که همین امر سبب جدال مجدد و گسترده ترش با سایتها و خبرگزاریها شد.
اگر شرکتی با مشکلی در ارائه خدمات یا محصولش مواجه میشود بهتر اســت آن را پذیرفته، عذرخواهی کرده و سعی کند از تکرار مجددش بپرهیزد. در غیر اینصورت هر بار که مشکلی مشابه پیش بیاید کاربرانش سر خورده تر و حمله ی رسانهها به آن سهمگین تر خواهد شد. عصر رسانههای اجتماعی در کنار آرشیو انبوهی که گوگل با طبقه بندی اخبار و اطلاعات پدید آورده عصر بیرحمی محسوب میشود.
اجازه دهید دوباره به سال ۲۰۱۰ باز گردیم، روزگاری که در آن اپل فرمانروای بیچون و چرای صنعت تلفنهای هوشمند بود. بازار را تازه از تصاحب نوکیا بیرون آورده بود و برحسب تمجیدها تعریف هایی که از این کمپانی در راستای باز تعریف موبایلهای هوشمند صورت میگرفت آنها بیش از هر زمان دیگری به خودشان مغرور بودند.
برند کرهای در آن زمان تلفن هایی را به بازار روانه کرده بود که از نظر استاندارد سایز صفحه ی نمایش متفاوت محسوب میشدند و بسیار بزرگ به نظر میرسیدند، جابز در جواب اهانت سامسونگ همین پدیده ی تازه را که آیندهاش واضح نبود هدف قرار داد. وی استوار در مقابل خبرنگاران ایستاد و جملهای جاودانه را گفت که شاید اگر امروز زنده بود از به زبان آوردنش عذر خواهی میکرد. "هیچکس تلفنهای بزرگ را نخواهد خرید”.
۴ سال بعد اپل خودش تلفنهای هوشمند بزرگ تولید میکند و یکبار دیگر سامسونگ با انتشار پوستری که ملاحظه میکنید آنها را بر حسب گفتههای گذشته شان به تمسخر میگیرد.
جابز سعی کرد افکار را از مشکل کمپانی خودش به مسئلهی تلفنهای هوشمند بزرگ هدایت نماید، ولی اقدام گذشته ی او امروز آتشی شده اســت به جان برندی که بنیانگذارش بوده اســت. شاید بهتر بود وی به جای دشمنی کردن در پی رفع اشکالات اپل باشد.
تا کنون دیگر همه در مورد مشکل خم شدن آیفون ۶ مطلب خوانده و ویدئوهای مرتبط به این قضیه را مشاهده کردهاند. واکنش اولیهی اپل به این مسئله سکوت و بایکوت رسانهها بود.
چند روز بعد مسئولان اپل لب به سخن میگشایند و ترودی مولر سخنگوی این کمپانی میگوید: <<در استفادههای معمول و روزمره مشکل خم شدن آیفون اتفاقی نادر خواهد بود و در طول ۶ روز اول فروشمان ما تنها با نه مورد تلفن خم شده مواجه گشته ایم>>. رسانههای اجتماعی ولی کوتاه نمیآیند و هشتگ bendgate نشان میدهد مشکل بسیا بزرگتر از چیزی اســت که به نظر میرسد.
گفتههای سخنگوی اپل تنها به نه نفر اشاره دارد، عددی بسیار ناچیز، آیا وی سعی میکند با بیان این مقدار تک رقمی بگوید اشکال از کاربران بوده و نه محصول کمپانیش؟ این رفتار نیز مانند رویکردهای پیشین این کمپانی در قبال مشکلات ناخوشایند اســت و تنها ناخوشنودی کسانی را به دنبال دارد که با عشق و علاقه در صفهای طولانی شبانه روزی ایستادهاند تا محصولی تازه را خریداری کنند.
نقدپذیری اصلی اســت که هر شرکت و تجارتی نباید آن را به فراموشی بسپارد. از هر انتقاد و اشکالی میتوان برای بهبود آینده استفاده برد و برخورد صحیح و عاری از کنایه با منتقدین و افراد گلهمند که حاضر شدهاند محصول و سرویس شما را تجربه کند یک الزام محسوب میشود تا آنها را باز هم با خود همراه ببینید.
شاید این سئوال را مطرح کنید آیا موارد گفته شده در بالا اپل را روزی به زانو در خواهند آورد؟ پاسخ این پرسش منفی اســت. اگرچه در ماههای اخیر بر مبنای مسائل مورد اشاره سهام اپل سقوط داشته اســت ولی این کمپانی آنقدر سرمایه دارد که فرصت جبران را به دفعات و به آسانی برای خودش فراهم آورد و این زیانها را ناچیز بشمارد. ضمن اینکه برندی همانند اپل سابقهی طولانی و خوشایندی در خاطر بسیاری از کاربران دارد و در پاسخ به باگها و مسائل نرم افزاری با توجه به حجم منابع عظیمی که در اختیار دارد بسیار سریع عمل مینماید.
اصل دیگری که کسب و کارهای کوچک الزام به رعایتش دارند اجرای صحیح آزمایشها و بررسیهای مرتبط به کنترل کیفیت اســت تا اشتباهات را به حداقل برسانند، امری که به نظر میرسد در روزهای اخیر در اپل مورد سهل انگاری واقع شده اســت. تیم کوک در مصاحبهای که در آوریل ۲۰۱۴ انجام داد بیان کرد، ما هرگز نمیخواهیم نخستین باشیم بلکه همواره سعی میکنیم کارها را به شکل صحیح و بینقص انجام دهیم. این شیوه شما را برترین خواهد کرد و البته صرف زمان برای انجامش یک اصل محسوب میشود.
وقتی کودک از قبول اشتباهش سر باز میزند و به اصطلاح زیر بار نمیرود که دروغ گفته و فلان کار را انجام داده و بعد منکر شده اسـت به این علت اسـت که میخواهد عزت نفسش را حفظ کند. در واقع کودک نگران اعتباری اسـت که نزد پدرومادر یا اطرافیان دارد ...
پرسشهایمان را با دکتر پورشایگان، روانشناس کودک و نوجوان در میان میگذاریم و او توضیح میدهد: ابتدا بگذارید این موضوع را تذکر بدهم که وظیفه هر پدرومادری آموزش کودک اسـت و نه تنبیه او. ابزارهای تنبیه و تشویق باید در راستای آموزش کودک به کار گرفته شود نه در جهت تلافی کار بد کودک و دروغگویی او. پس در وهله اول شما باید سعی کنید که کودک را متوجه دروغگویی خود بکنید و به او توضیح دهید که دروغگویی زشتی کار او را دوچندان میکند.
اگر کودک شما به کاری که انجام داده اسـت اعتراف نمیکند و دروغ میگوید نباید با روشهای اشتباه او را وادار به اعتراف کنید. به عنوان مثال، برخی از والدین برای اینکه از انجام کار اشتباه توسط کودک خود مطمئن شوند، اعتماد او را جلب کرده و به او احساس در امان بودن میدهند و میگویند: «اگر فلان کار را انجام دادهای ایرادی ندارد...» تا کودک به کار اشتباه خود اعتراف کند. اما این روش نادرستی برای اعتراف گرفتن از کودک اسـت. زیرا در اغلب موارد والدین سر قولی که دادهاند، باقی نمیمانند و به محض اینکه کودک به کار اشتباه خود اعتراف میکند او را تنبیه و مجازات میکنند. این موضوع اعتماد کودک را نسبت به والدین خدشهدار میکند و باعث منزویشدن و پنهانکاری کودک میشود.
والدین باید در انتخاب کلمات در صحبت با کودک دقت کنند! به جای جمله قبلی ما میتوانیم بگوییم چون عمدا این کار اشتباه را انجام ندادی و متوجه ضررهای کاری که کردی، نبودی تو را میبخشیم و بعد از اینکه کودک به کار خودش اعتراف کرد میتوانید از او بخواهید که دفعه بعد این کار را تکرار نکند چون این زیانها را دارد و برایش در مورد ناراحتی و ضرری که این کار برای خودش یا اطرافیان ایجاد میکند، توضیح دهید.
والدین باید در انتخاب کلمات در صحبت با کودک دقت کنند
وقتی کودک از قبول اشتباهش سر باز میزند و به اصطلاح زیر بار نمیرود که دروغ گفته و فلان کار را انجام داده و بعد منکر شده اسـت به این علت اسـت که میخواهد عزت نفسش را حفظ کند. در واقع کودک نگران اعتباری اسـت که نزد پدرومادر یا اطرافیان دارد و نمیخواهد جلوی آنها خرد شود. تحسین دیگران و برداشتی که از کودک دارند که تو بچه خوبی هستی... یا خیلی باهوشی و... باعث میشود کودک برای خودش یک جایگاه را در ذهن اطرافیان تصور کند که با برملاشدن اشتباهش این جایگاه ممکن اسـت به کلی فرو بریزد.
کودک نگران این اسـت که ارزشش در نزد پدرومادر کم شود و به همین دلیل دروغ میگوید. این مساله از این جهت اهمیت دارد که در مقابل اشتباهات یا کاستیهای کودک ارزش و اعتبار او را زیر سوال نبریم و در مقابل اشتباهات او واکنش شدید نشان ندهیم. مثل اینکه بگوییم دیگر به تو اعتماد ندارم که دروغ گفتی یا اینکه دیگر دوستت ندارم... این جملات اشتباه اسـت و احساس پنهانکاری و دروغ را در کودک تقویت میکند.
به جای این برخوردها بهتر اسـت به او بگوییم که تو پسر یا دختر خیلی خوبی هستی و ما دوستت داریم اما اگر به این کار اشتباه ادامه بدهی این ضررها را برای تو و بقیه دارد و به او یاد بدهیم که اگر اشتباهی انجام دادی اما حقیقت را گفتی و به کارت اعتراف کردی ما زودتر تو را میبخشیم تا اینکه اصلا نگویی. با این روش کودک احساس امنیت و آرامش بیشتری میکند و احساس بیارزشی و طرد شدن به او دست نمیدهد.
تبیان
به گزارش آلامتو و به نقل از سپیده دانایی؛ مواردی که گفته خواهد شد غالباً در همان جلسه اول اتفاق نمیافتند. برای همین هم ممکن است بعد از انتخاب مرکز مشاورهای به آن مراجعه کنید و در چند جلسه اول به نظر برسد مشکلی وجود ندارد، اما بعد از چند جلسه متوجه مسائل دیگری میشوید.
البته این تأکید بر چند جلسه به آن معنا نیست که در همان جلسه اول شروع چنین مسائلی ممکن نیست، پس حواستان باشد.
وابستگی عاطفی مشاور به مراجع و برقراری رابطه جنسی با او دو موردی هستند که در هیچکدام از روشهای درمانی پذیرفتهشده نیست. البته در غالب جلسات رواندرمانی و مشاوره چنین مسائلی روی نمیدهند، فقط تعداد بسیار معدودی از جلسات آلوده به این موارد شده و البته تعداد آنها در مراکزی که مجوز معتبر دارند، بسیار کمتر است، در عین حال که در مراکزی که چند مشاور و روانشناس با هم کار میکنند، احتمال چنین مسائلی بسیار کمتر بوده و در دفاتر کار خصوصی روانشناسان و مشاوران، ممکن است در موارد نادری دیده شود. پس اگر به مراکز مشاوره معتبر مراجعه کنید، میتواند خیالتان راحتتر باشد.
در جلسات مشاوره، در رابطه با خصوصیترین افکار و احساسات صحبت میشود، در نتیجه همین موضوع هم احساس نزدیکی خاصی نسبت به مشاور در مراجع پدید میآید، چه اینکه او میبیند حتی آن صحبتهایی که با صمیمیترین دوست خود نیز نمیکرده است، با مشاور در میان میگذارد. البته این همه ماجرا نیست به عنوان مثال دیدگاههای تحلیلی در روانشناسی در رابطه با احساسات مراجع به مشاور به موضوع انتقال اشاره دارند که بهصورت خلاصه میتوان آن را در بازسازی روابط مهم زندگی گذشته فرد در رابطه با مشاور تعریف کرد.
به هر صورت همه مشاوران و روانشناسان بر این موضوع توافق نظر دارند که مراجع طی جلسات به مشاور خود ممکن است علاقمند شود، با او احساس نزدیکی کند، یا حتی احساساتی نظیر پرخاشگری و خصومت را تجربه کند، اما ایراد کار زمانی است که مشاور نیز درگیر این احساسات و هیجانات شده و احساس وابستگی عاطفی به مراجع خود پیدا میکند. البته روانشناسان و مشاوران زبده در این زمینه آموزشهایی دیده و میدانند چگونه باید با این احساسات برخورد کنند، اما ممکن است شما به فردی مراجعه کنید که بعد از چند مدت به خود اجازه دهد به شما ابراز علاقه کند و وابستگی عاطفی خاصی بین شما ایجاد شود.
به محض اینکه چنین موضوعی را احساس کردید، سعی کنید جلسات خود را قطع و رابطه خود را به حالت تعلیق در بیاورید، چرا که ادامه این رابطه میتواند بهشدت به ضرر شما تمام شود. در این وضعیت به قول مشاور معروف، دیوید گلدارد، مشاور با هزینه مراجع به ارضای نیازهای شخصیش میپردازد.
هر چند برقراری رابطه عاطفی دو طرفه بین مشاور و مراجع عوارض خاص خود را دارد، متأسفانه باید گفت این تنها شکل رابطه آسیبزا بین مشاور و مراجع نیست. برقراری رابطه جنسی میتواند یکی از اشکالی باشد که عوارض بسیار شدیدی برای مراجع دارد. خوشبختانه میتوان گفت مراجعین در این زمینه هشیارتر بوده و در نتیجه میزان آن کم است، اما باید جلو همین تعداد محدود نیز گرفته شود.
البته این نوع رابطه غالباً توسط افرادی انجام میشود که در واقع متخصص رواندرمانی نبودهاند و بدون داشتن تخصص و تعهد لازم وارد این حرفه میشوند و البته به دلیل ضعف نظارت به کار خود ادامه میدهند. جدای از موضوع تقویت نظارت و برخوردهای قانونی با این متخلفین، لازم است مراجعین نیز به برخی نکات توجه داشته باشند.
در هیچکدام از روشهای رواندرمانی برقراری رابطه جنسی با مراجع جزئی از فرایند درمان نیست و اگر فردی چنین ادعایی کرد مطمئن باشید کلاهبردار است. نکته دوم آنکه گاهی اوقات فرد مدعی مشاوره ممکن است در قدم اول پیشنهاد برقراری رابطه را مطرح نسازد، بلکه مسائل دیگری را مطرح سازد؛ ترغیب مراجع به نمایش دادن رابطه خصوصی در اتاق مشاوره یکی از این موارد است، گاهی اوقات نیز ممکن است مراجع احساس کند مجبور میشود در رابطه با رابطه جنسی خود بهرغم میل باطنیش بدون داشتن دلیل مشخصی صحبت کند، گاهی نیز مشاور دست به رفتارهایی میزند که در فرهنگ عمومی ما پذیرفته نیست، مانند گرفتن دست مراجع یا در آغوش کشیدن او. به صورت کلی بهتر است بدانید در این مورد در غالب اوقات احساس درونی خود فرد یکی از بهترین علائم هشدار است. اگر در رابطه با مشاور احساس میکنید معذب هستید یا مجبور به انجام کارهایی میشوید که تمایل ندارید، به احساس خود احترام بگذارید و رابطه خود را با او قطع کنید. اگر امکان این را دارید که موضوع را با مَراجع ذیصلاح در میان بگذارید، حتماً این کار را انجام دهید و از فرد متخلف شکایت کنید.