مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

اعمال عید عظیم ولایت

[ad_1]

در تاریخ اسلام دو حادثه بسیار مهمّ و بزرگ اتفاق افتاده اسـت که از یکی رسالت و از دیگری امامت به وجود آمده اسـت. نخستین حادثه، نزول وحی بود که رسالت پیامبر گرامی اسلام(ص) را در برداشت و دومین حادثه نیز در هیجدهم ذیحجه سال دهم هجرت در مسیر بازگشت پیامبر گرامی اسلام از مراسم حجة الوداع اتفاق افتاد.

اعمال غدیر

در تاریخ اسلام دو حادثه بسیار مهمّ و بزرگ اتفاق افتاده اسـت که از یکی رسالت و از دیگری امامت به وجود آمده اسـت. نخستین حادثه، نزول وحی بود که رسالت پیامبر گرامی اسلام(ص) را در برداشت و دومین حادثه نیز در هیجدهم ذیحجه سال دهم هجرت در مسیر بازگشت پیامبر گرامی اسلام از مراسم حجة الوداع اتفاق افتاد.

در این روز بزرگ، رسول گرامی اسلام(ص) به امر الهی در مسیر بازگشت از مراسم حج، در محلی به نام غدیر خم حضرت علی علیه السلام، را به عنوان وصی و جانشین بعد از خود به همگان معرفی نمودند. در حقیقت انتصاب حضرت علی(ع) به امامت در واقعه غدیر خم، ادامه رسالت مهم پیامبر گرامی اسلام بود. بنابراین روز غدیر و انتصاب امیرالمومنین(ع) به امامت به اندازه روز بعثت و رسالت نبی گرامی اسلام(ص) دارای اهمیت می باشد.


نقل شده اسـت که امام حسن علیه السلام روز عید غدیر در کوفه مهمانی بزرگی برپا می داشتند. امام علی علیه السلام با فرزندان و گروهی از پیروانش بعد از نماز برای شرکت در مجلس به منزل امام حسن علیه السلام می رفتند. و پس از اتمام مهمانی امام حسن علیه السلام هدایایی به مردم اعطا می فرمود. لذا این حرکت امام حسن علیه السلام موجب شد مردم به روز عید غدیر عادت کنند.

 

پس شایسته اسـت که به پاس قدردانی از این نعمت عظیم الهی و عرض ادب به ساحت مقدس امیرالمؤمنین علی علیه السلام، عید سعید غدیر را در خانواده و اجتماع باشکوه فراوان برگزار نماییم و از برکات معنوی این روز عزیز بهره مند شویم. آنچه در این مختصر تقدیم می گردد آدابی اسـت که بزرگان دین به منظور گرامی داشت این روز عزیز تعلیم فرموده اند:

 
اعمال و آداب روز عید غدیر

 

در بیان ائمه علیهم السلام برای این روز بزرگ اعمالی وارد شده اسـت که در ادامه به برخی از آنها اشاره می شود:

 

* تحکیم بیعت با ولایت

همان گونه که پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بعداز نصب حضرت علی علیه السلام به امامت مسلمین به جماعت مسلمانان امر کرد که با او بیعت کنند، در سال روز آن حماسه جاوید، تجدید آن بیعت سفارش شده اسـت.

 

* تبریک گفتن

حضرت امام رضا علیه السلام، می فرماید: «روز عید غدیر خم روز تهنیت گویی اسـت. بعضی از شما به بعض دیگر تهنیت بگوید و هرگاه مؤمنی با برادرش برخورد کرد بگوید: الحمدللّه الّذی جعلنا من المتمسّکین بولایة أمیرالمؤمنین و الائمة سلام الله علیهم.»

 

* اظهار سرور و شادمانی

در وصف شیعه و شیعیان گفته شده اسـت که به شادی ما ائمه شادند و به حزن ما محزون؛ و مسلّم اسـت که عید غدیر شادی بخش ترین عید ائمه اسـت و شادمانی شیعه در این روز فرض اسـت.

از امام صادق علیه السلام نقل شده اسـت که فرمودند: «حقا که روز غدیر روز عید فرح و سرور اسـت». همچنین از امیر المومنین علی علیه السلام نیز نقل شده اسـت که ایشان فرمودند: «در روز عید غدیر اظهار فرح و شادمانی کنید و برادران مسلمان خود را نیز شاد گردانید.»

 

* مصافحه کردن

مصافحه یا دست دادن از آداب اسلامی اسـت و در روز عید غدیر به آن تاکید بیشتری شده اسـت. امام علی علیه السلام می فرمایند: «روز عید غدیر هنگامی که یکدیگر را ملاقات می کنید با هم مصافحه کنید.»

ذکر مخصوصی نیز در این روز هنگام مصافحه سفارش شده اسـت که عبارت اسـت از؛ «الحمد لله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت امیرالمومنین و الائمه علیهم السلام؛ سپاس خدای را که ما را از جمله درآویختگان به ولایت امیرالمؤمنین علی و ائمه علیهم السلام قرار داد.»

 

* آراستن و پوشیدن لباس نو

از دیرباز عیدها و جشن ها با نظافت، غبارزدایی، پیراستن و آراستن همراه بوده اسـت و شیعیان باید این روش ها را برای عید غدیر نیز رعایت نمایند. چرا که حضرت امام رضا علیه السلام، می فرمایند: «روز غدیر، روز آراستن و زینت اسـت. پس هر کس برای روز غدیر، زینت کند، خداوند هر خطای کوچک و بزرگ او را می آمرزد و فرشتگانی را به سوی او می فرستد، آنان نیکی های او را می نگارند و مراتبش را تا عید غدیر سال آینده بالا می برند. اگر او جان دهد، شهید مرده اسـت و اگر زیست کند، خوشبخت زیسته اسـت.»

حضرت امام صادق علیه السلام نیز می فرمایند: «یکی از وظایف روز غدیر این اسـت که مؤمن تمیزترین و گرانقدرترین جامه های خویش را بپوشد.»

پس چه زیبا خواهد بود که سردر منازل و اماکن عمومی تجارتی و اداری چراغانی شود تا شامل این پاداش بزرگ گردد.

 

* استفاده از بوی خوش

اسلام درباره به کارگیری بوی خوش و زدن عطر، بسیار سفارش کرده اسـت. به خصوص در ایام عید سعید غدیر سفارش ویژه ای نسبت به این سنت خوب شده اسـت. امام صادق علیه السلام، در پی وظایف مؤمن در روز غدیر فرمودند: «و مؤمن به اندازه توان و دست باز بودنش بوی خوش استعمال کند.»

 

* پیمان اخوت و برادری

از برنامه های اسلام ایجاد اخوت و برادری اسـت. و به همین منظور پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله بین مسلمانان مهاجرین و انصار پیمان برادری بست و با پیمان اخوت علی علیه السلام را با خویش برادر نمود و در برخی از زیارات که خطاب به پیامبر صلّی الله علیه و آله می خوانیم: «السلام علیک و علی اخیک علی بن ابیطالب علیه السلام» اشاره به همین برادری اسـت. پیمان برادری و عقد اخوت بستن از اعمال وارده در روز غدیر اسـت و صیغه مخصوصی دارد که در مفاتیح الجنان آمده اسـت.

 

* احسان و انفاق

احسان و انفاق از دستورات ویژه اسلامی اسـت. اما در ایام بزرگی مثل عید غدیر بر آن تأکید بیشتری شده اسـت. در سیره امام حسن علیه السلام اسـت که ایشان روز عید غدیر مهمانی می داد و شخص امام علی علیه السلام نیز در آن مراسم شرکت می کردند.

 

* صله رحم

صله رحم از پسندیده ترین آداب اسلامی اسـت و شرع مقدس اسلام بر این مطلب تأکید فراوان نموده اسـت. اما در روز عید غدیر بر این نکته سفارش بیشتری شده اسـت. امام صادق علیه السلام می فرماید: «از کارهایی که در روز عید غدیر مستحب اسـت صله رحم اسـت.»

 

* دیدار با مؤمنان

زیارت برادران مؤمن از سنت های مهم اسلامی اسـت؛ لیکن در روز عید غدیر، دید و بازدید به عنوان یکی از شعائر مذهبی و ولایی بیشتر مورد سفارش قرار گرفته و پاداش افزونتری دارد.

حضرت امام رضا، علیه السلام، می فرمایند: «هر کس که در روز غدیر به دیدار مؤمنی برود خداوند هفتاد نور در قبرش داخل کند و قبرش را بگستراند، و هر روز هفتاد هزار فرشته به زیارت قبرش آید و به او مژده بهشت دهد.»

 

* رفع حاجت مؤمنان

رفع حاجت مومنان از جمله اعمالی اسـت که اسلام برای آن ارزش خاصی قائل شده اسـت و ائمه آن را از چند طواف برتر می دانند. در روز غدیر این عمل فضیلت بیشتری دارد. امام علی علیه السلام فرمودند: «کسی که مؤمنان را در روز غدیر تکفل کند نزد خدای متعال من ضامنش هستم که از کافر شدن و پریشان شدن در امان باشد.»

 

* غسل کردن

امام صادق، علیه السلام، فرمودند: «هنگامی که روز غدیر فرا برسد باید در فراز آن [هنگام ظهر] غسل کرد.»

 

* تشکیل اجتماع در روز عید غدیر

به جهت یادآوری روزی که پیامبر صلّی الله علیه و آله به امر خداوند علی علیه السلام را به امامت امت اسلامی نصب کرد، بجاست در مراکز گوناگون گرد آییم و به یاد آن روز بزرگ و ثمراتش شادمان باشیم.

ائمه علیهم السلام سفارش کرده اند که به جهت یادآوری مقام محمد صلّی الله علیه و آله و خاندان او علیهم السلام اجتماعات تشکیل بشود؛ و خود نیز از این گونه اجتماعات برپا می داشتند.

 

* دعا، روزه و عبادت

روزه و دعا از اعمالی اسـت که در همه اعیاد مورد سفارش و تأکید اسـت خاصه در روز عید غدیر. حسن بن راشد گوید: از امام صادق علیه السلام درباره عید غدیر پرسیدم و حضرت فرمودند: «این عید از عید قربان و فطر برتر اسـت. آن روز را روزه بگیرید و بر محمد و آلش زیاد صلوات بفرستید.»

روزه عید غدیر از مستحباتی اسـت که مکرر به آن سفارش شده اسـت. امیرالمؤمنین علیه السلام، در خطبه ای که در روز عید غدیر ایراد کردند فرمودند: «روزه عید غدیر از مستحباتی اسـت که خداوند بدان فراخوانده اسـت.»

حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند: «بر شما لازم اسـت که که در روز عید غدیر برای سپاسگزاری از خداوند و ستودن او، روزه بگیرید.»

شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: «چه کاری شایسته روز غدیر اسـت و چه عملی در آن، استحباب دارد؟ حضرت پاسخ دادند: روزه و...»

امام صادق علیه السلام، درباره پاداش روزه عید غدیر فرموده اند: «روزه داشتن در روز عید غدیر پاداشی معادل روزه گرفتن در همه عمر دنیا را دارد.»

و فرموده اند: «روزه داشتن روز عید غدیر خم، کفاره گناه شصت سال اسـت.»

 

* افطاری دادن

از اعمالی که به انجام آن در روز عید غدیر سفارش شده اسـت؛ افطاری دادن به روزه داران اسـت. حضرت علی علیه السلام فرموده اند: «کسی که در شامگاه عید غدیر، به یک مؤمن افطاری بدهد، گویا یک میلیون نفر از پیامبران، شهیدان و صدیقان را افطاری داده اسـت. حال چگونه اسـت پاداش کسی که گروهی از مردان و زنان را افطاری دهد. و من ضامنم بر خدا که از کفر و فقر آسوده گردد و اگر در همان روز یا همان شب تا عید غدیر سال دیگر بمیرد، بر خداوند اسـت پاداش او.»

 

* اطعام

از سنت های مؤکد دیگر در روز عید غدیر پذیرایی از مؤمنان اسـت. امام صادق علیه السلام، درباره یکی از وظایف عید غدیر فرموده اند: «و برادرانت را طعام ده.»

 

* ابراز برائت

روز غدیر روز بیزاری از کسانی اسـت که با نپذیرفتن امامت حضرت علی علیه السلام، آشکارا با خدا و با پیامبر خدا مخالفت نمودند و بزرگترین جنایت و خیانت را به تاریخ بشریت کردند و در حقیقت این عدم پذیرش سرآغاز تمام بدبختی ها و بیچارگی ها بود. بنابراین روز غدیر، روز برائت از این همه ستمکاری و ستمکاران اسـت.

در یکی از دعاهای روز غدیر آمده اسـت: «و نبرأ ممّن یبرأ منه و نبغض من أبغضه؛ ما بیزاری می جوییم از آن کس که از علی علیه السلام بیزاری جوید و دشمن داریم آن کس که علی علیه السلام را دشمن دارد.»

 

* ذکر صلوات

حضرت رضا علیه السلام در وصف عید غدیر فرموده اند: «روز غدیر روز صلوات فرستادن فراوان بر محمد و آل محمد اسـت.»

 

* نماز و نیایش

روز عید غدیر بهترین فرصت و موقعیت برای نیایش اسـت؛ چرا که روز غدیر روز سپاس و ستایش به پیشگاه حضرت احدیت اسـت. حضرت رضا علیه السلام می فرمایند: «روز غدیر روزی اسـت که خداوند، بر توان کسی که او را نیایش کند، می افزاید.» و همچنین فرمودند: «روز غدیر روزی اسـت که دعا در آن مستجاب می گردد.»

نماز عید غدیر دو رکعت اسـت که باید در هر رکعت پس از حمد، ده مرتبه سوره توحید، ده مرتبه آیةالکرسی و ده مرتبه سوره قدر را خواند. وقت نماز نیم ساعت پیش از ظهر اسـت و پاداش این نماز برابر اسـت با صدهزار حج و صدها هزار عمره؛ همچنین کسی که این نماز را بخواند، هر چه از خداوند بخواهد برآورده شود.

 

* زیارت

زیارت یکی از سنن سازنده اسلامی اسـت چه از نزدیک چه از دور. زیارت یک پیوند معنوی بسیار قوی بین شیعه و مقدسات اوست. از جمله آنها زیارت حضرت علی علیه السلام، از دور و نزدیک اسـت.

امام رضا علیه السلام به پسر ابی نصر فرمودند: «هر جا که باشی در روز عید غدیر در بارگاه امیرالمؤمنین، علیه السلام، حاضر باش. بی تردید، خداوند، گناهان شصت ساله هر مرد و زن مؤمن را می آمرزد و چند برابر آنچه در ماه رمضان، شب قدر و شب عید فطر از آتش آزاد ساخته در آن روز آزاد می سازد.»

 

* خواندن دعای ندبه

طبق مدارک معتبر خواندن دعای ندبه در چهار عید مستحب اسـت؛ جمعه، فطر، قربان و غدیر. توجه به فرازهای این دعا بخصوص آن قسمت که در رابطه با غدیر و خلافت حضرت علی علیه السلام، می باشد ضروری اسـت.

 

* دلجویی و مهرورزی متقابل

حضرت رضا علیه السلام، روز غدیر را «یوم التودّد» خواندند؛ یعنی روز مهر ورزیدن. بنابراین در چنین روزی باید معتقدان به ولایت، غم را از دل دوستان حضرت علی علیه السلام به هر نحوی که مقدور باشد برطرف نمایند.

 

* ایجاد زمینه های شادمانی

عید غدیر یادآور بزرگترین و گرانقدرترین خاطره اسلام اسـت خاطره استمرار رسالت پیامبر، صلّی اللَّه علیه وآله، با امامت علی، علیه السلام. در چنین روزی نه تنها خود باید دلشاد باشیم بلکه باید زمینه شادمانی دیگر برادران ایمانی راهم فراهم سازیم.

حضرت رضا علیه السلام می فرمایند: «[در روز غدیر] هر مرد و زن مؤمنی را شادمان سازید.»

 

* گشاده دستی نسبت به خانواده

یکی از دستورات اسلام ایجاد زمینه های لازم در جهت راحتی و آسایش خانواده اسـت و به مناسبت عید غدیر تاکید بیشتری شده اسـت. حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند: «[در روز غدیر] مرد باید برای خانواده خود گشایش بیشتری فراهم کند.»

 

* هدیه دادن

هدیه دادن و گرفتن با توجه به ضوابط شرعی کار پسندیده ای اسـت و اثرات روانی خاصی مخصوصاً در کودکان و نوجوانان دارد و بهترین موقعیت هدیه دادن عید غدیر اسـت.

حضرت رضا، علیه السلام، عید غدیر را روز هدیه و بخشش می نامد و می فرمایند: «[روز غدیر] روز بخشش و هدیه دادن اسـت.»

حوزه

مطالب مرتبط :

ماجرای تابوتی که پیامبر(ص) در روز غدیر به امام علی(ع) داد، چیست؟

عکس: بازساری واقعه غدیر خم در قم

غدیر خم در مُسند أحمد بن حنبل

پیامک های مذهبی و جدید به مناسبت عید غدیر!!

اس ام اس تبریک عید غدیر خم


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

سوالات مطرح در باره عید غدیر دستورانسئوال غدیر چه معنایى دارد؟ پ اسخ رود کوچکى که مقدار کمى آب همواره در آن جارى باشدعید غدیر؛ عید الله اکبر عید غدیر، عید الله اکبر و عید آل محمد و ارزشمندترین و والاترین عید اسلامى‏است هیچ به مناسبت فرارسیدن عید بزرگ شیعیان معرفی …پایگاه اینترنتی کتابستان کتاب‌هایی با موضوع عید غدیرخم در ریزموضوعاتی که بیشتر مورد اس ام اس های عید غدیر خم تبریک موبایلوقت بخیر عید بزرگ مسلمانان عید غدیر خم بر تمامی شیعان جهان تبریک میگوییم و حراست دانشگاه علوم پزشکی مشهد …مشهد ،انتهای بلواری شهید فکوری ، بین میدان شهید جوان و میدان شهید آل شهیدی حراست دبیرستان هیات امنایی شهید سالدورگرورود به ویژه نامه ماه رمضان شعر عید فطر درمعنی فطر در اقرب الموارد آمده است که سیره علویبوستان نهج البلاغه امام علی عسیره علویبوستان نهج البلاغه امام علی ع سفیر رحمت و مهربانیآرشیو موضوعی بیانات آرشیو کلیدواژه‌ها و فیش های موضوعی بیاناتدعا و شرایط دعا کردن دین و اندیشهدعا نویسیدعاء الاستخارةدعاء الفرجدعای توسلدعا برای دوستدعا کمیلدعا برای ازدواج دانلود فارسیدانلود آهنگ جدید مهرداد فرامرزی به نام مرگ قو نوشته


ادامه مطلب ...

چشم و گوش و دست و پا، شاهدان اعمال

[ad_1]

بحث؛ در مضمون مشترک هفت سوره‌ای است که آغاز آنها کلمه «حم» قرار دارد، و به نام «حوامیم سبعه» معروفند. مضمون مشترک این هفت سوره؛ تشریح ضرورت وحی، و خطوط کلی وحی و نبوت عامه است.
یکی از ره‌آورد[های] عمومی انبیاء (علیهم السلام)، دعوت مردم به اصول توحید و نبوت و معاد است؛ که هر پیغمبری این سه حقیقت را، از مبدأ متعالی دریافت می‌کرد، و به امت می‌رساند. چون سخن همه‌ی انبیاء، در اصول معارف متحد است، اگر کسی مدعای یکی از انبیاء را بپذیرد، ادعای انبیاء دیگر را هم، پذیرفته و می‌پذیرد، و اگر کسی سخن یکی از انبیاء را رد کند، منطق همه‌ی انبیاء را رد کرده است. زیرا؛ سلسله‌ی جلیله‌ی انبیاء از مبدأ واحد مطلب دریافت می‌کنند، و مردم را به همان مبدأ یگانه دعوت می‌کنند، یعنی از الله وحی می‌گیرند و جوامع بشری را به الله دعوت می‌کنند و قول آنها احسن الاقوال خواهد بود.
چون منطق همه‌ی انبیاء و راه آنان یکی است، پس؛ اگر گروهی، سخن یک پیغمبر را رد کرده‌اند، حقیقتاً سخن همه‌ی انبیاء را تکذیب کرده‌اند، لذا؛ قرآن، وقتی از تکذیب قوم معین نسبت به پیامبرشان سخن می‌گوید، می‌فرماید؛ این گروه همه‌ی انبیاء را تکذیب کرده‌اند، مانند اینکه فرمود: «وَ لَقَدْ کَذَّبَ أَصْحَابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِینَ‌» (1) یا «کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِینَ‌» (2) یا «کَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِینَ‌» (3) قوم عاد همه‌ی انبیاء را تکذیب کردند، قوم لوط همه‌ی انبیاء را تکذیب کردند، اصحاب حجر همه انبیاء را تکذیب کردند، در حالی که اینها فقط پیغمبر خودشان را تکذیب کردند.
«الْمُرْسَلِینَ» که جمع با الف و لام است، مفید عموم می‌باشد. یعنی همه‌ی پیامبران. در حالی که اصحاب حجر مثلاً یک پیغمبر داشتند. اهالی آن منطقه که سخن پیغمبر خود را تکذیب کرده‌اند، قرآن می‌گوید؛ اهالی این منطقه، سخنان همه‌ی مرسلین را تکذیب کرده‌اند. «کَذَّبَ أَصْحَابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِینَ» سرش آن است که انبیاء برادرانند، از مادرهای متعدد بدنیا آمده‌اند، ولی سخن و دین آنها یکی است. در نتیجه اگر کسی بگوید، من آنچه را این پیغمبر آورد، قبول می‌کنم، و آنچه را که پیغمبر دیگر آورد، قبول نمی‌کنم، در حقیقت حرف هیچ پیغمبری را قبول نکرد.
کسانی که به بعضی از انبیاء ایمان دارند، و به بعض دیگر مؤمن نیستند، مانند کسانی‌اند که گفتند: «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ» (4) یعنی بعضی از ره‌آورد پیامبر را می‌پذیریم، و بعضی از ره‌آورد او را نمی‌پذیریم. آنها؛ یا خواستند بین انبیاء تفرقه ایجاد کنند یا بین خدا و انبیاء تفرقه ایجاد کنند، در حالی که همه انبیاء و تمام سخنان آنان کلام‌الله است. و تمام سخنانی که راجع به اصول کلی دین است و یک پیغمبر آن را بیان کرده است، انبیاء دیگر هم آن را بیان می‌دارند. پس قومی که سخن یک پیامبر را نپذیرفتند در حقیقت حرف خدا، و حرف همه‌ی انبیاء را رد کرده‌اند.
و همچنین گروهی که سخن یک پیغمبر را پذیرفته باشند در واقع سخن همه انبیاء را تصدیق می‌کنند و می‌گویند: «لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ» (5) هیچ جدائی، بین آحاد سلسله‌ی انبیاء نیست، همه‌ی آنها صادق‌اند و مصدق، و همه‌ی آنها مردم را به الله دعوت می‌کنند. بنابراین؛ روشن می‌شود که، چرا قرآن، وقتی داستان یک قومی را که پیغمبر خودشان را تکذیب کرده‌اند نقل می‌کند، می‌گوید؛ اینها همه‌ی انبیاء را تکذیب کرده‌اند؛ و آن این است که؛ حرف همه‌ی انبیاء یکی است، و آن همانا دعوت مردم به توحید و معاد و نبوت است.

مهمترین عامل برای وارستگی و عدل و قسط جامعه، اعتقاد آنان به حضور و شهادت خدا، در همه‌ی مراسم و مراتب می‌باشد، و مهمترین عامل برای تبهکاری انسان‌ها، نسیان این حقیقت است، که انسان خدا را شاهد اعمال خود ندانسته و خویشتن را در مشهد و محضر خدا نبیند، و این مطلب اساسی را، این سوره‌های هفتگانه بخوبی توضیح می‌دهند، که کسی وارسته و پارسا خواهد شد که خود را در تمام شئون زندگی، در مشهد و محضر الله ببیند. و کسی گرفتار هوس خواهد شد و سقوط خواهد کرد که این دید توحیدی را پیدا نکند و غافل باشد از اینکه، خدا شاهد همه اعمال او است. در سوره‌ی مبارکه‌ی فصلت که یکی از «حوامیم سبعه» است چنین آمده: «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ‌» (6) قوم ثمود را، ما هدایت کردیم، و به آن‌ها راه سعادت را نشان دادیم. عقل را در درون آنان نهادیم و پیغمبر را از بیرون اعزام کردیم، ولی اینها کوری را بر هدایت ترجیح دادند، و به نابینایی نسبت به حقیقت علاقمند بودند، و آنان را بر هدایت ترجیح دادند. چون نابینایی را، بر پیمودن راه راست ترجیح دادند، عذاب ذلت و فرومایگی به صورت صاعقه کوبنده آنها را در برگرفت.

استکبار به صورت ذلت تبدیل می‌شود. اگر کسی در برابر حقیقت، مستکبر باشد، چون تکبر و استکبار او کاذب است، و هر کاذبی، مطلب صادقی را در مقابل دارد، پس درون این استکبار و بزرگ‌طلبی، که کاذب است یک ذلت و خواری صادق نهفته است.
اگر کسی؛ تکبر کرد، چون تکبر و بزرگ‌منشی‌اش دروغ و بی‌جا است، و هر امر دروغین و بی‌جا، یک امر راستین و به جا در مقابل خود دارد، کسی که تکبرش بی‌جا است، ذلت و فرومایگی‌اش به جا است. کسی که بزرگ‌منشی بی‌جا و دروغین دارد، خواری و فرومایگی راستین را در نهان خود دارد. پس در حقیقت انسان مستکبر، ذلیل و خوار است.
روز قیامت؛ همانا، روز ظاهر شدن درون است «یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ». (7) آنچه در سر است علنی می‌شود، آنچه در درون است بیرون می‌آید. انسان مستکبر، که قشری از تکبر دروغین را در بر کرد، درونش فرومایگی و ذلت و خواری حقیقی است. در قیامت، درون او روشن می‌شود.
قرآن می‌فرماید؛ کسانی که در برابر حق، سرسختی مستکبرانه دارند، صاعقه ذلت و خواری آنها را فرو می‌برد و فرا می‌گیرد. «فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ» این مستکبر ظاهری، موهون واقعی است. این بزرگ‌منش دروغین، فرومایه راستین است. و اگر خدای سبحان اراده فرمود، که حقیقت روشن گردد عذاب خواری و ذلت. فراگیری را، بر آن‌ها نازل می‌فرماید و فرومایگی اینها ظاهر می‌شود، و آنان مرهون و خوار خواهند شد.
سبب این خواری، همانا رفتار ناپسند آن‌ها بود «بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ‌» زیرا آنچه انجام می‌دادند راه فرومایگی و ذلت و خواری بود، اینها با تکبر دروغین خود به سراشیبی ذلت و خواری راستین سقوط می‌کردند.
انسانی که، با حق به مقابله برمی‌خیزد و سیله شکست خود را فراهم می‌کند. بیانی را آن حق متحقق، مولی الموحدین امیرالمؤمنین، علی ابن ابی طالب - علیه افضل صلوات المصلین - فرمود: «من صارع الحق صرعه» (8) هر کس به جنگ حق قیام کند، و با حق به کشتی‌گیری برخیزد، حق او را به زمین می‌زند. و زمین گیرش می‌کند، و اگر کسی را، حق به زمین زد، باطلش روشن می‌شود. چون حق عزیز است، مقابل حق ذلیل خواهد بود و ذلت او در هنگام مقابله روشن می‌شود.
چون حق ثابت و استوار است، مقابل او مضطرب است و تزلزل او در مصاف با او واضح می‌شود. چون حق برای اهل حق گوارا است، مقابل او تلخ است، و تلخی این زمین خورده در کام او ظاهر می‌شود. لذا فرمود؛ اینها که در برابر حق به مقابله ایستاده‌اند، به عذاب ذلت و خواری گرفتار می‌شوند، و منشأ آن خواری نیز رفتار خود آن‌ها است.
و اما کسی که؛ در برابر حق به مبارزه نایستاد، بلکه خود را همانند آئینه، شفاف کرد تا حق در او بتابد، و هرگز به این فکر نبود که نور حق را خاموش کند، بلکه به منظور فیض‌یابی در ساحت حق قرار گرفت که حق در چهره‌ی جان او بتابد، خداوند سبحان درباره‌ آنان چنین می‌فرماید: «وَ نَجَّیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَ کَانُوا یَتَّقُونَ‌» (9) آنها که از نظر جان؛ مؤمن و معتقد بودند، و سیره‌ی عملی آنها هم تقوی و وارستگی بود، و نه تنها در بعضی از امور، احکام الهی را عمل می‌نمودند مثلا کار واجب را انجام می‌دادند و از کار حرام پرهیز داشتند، بلکه، سیره‌ی آنها این بود که در همه شئون زندگی احکام الهی را رعایت می‌کردند، ما آنها را نجات می‌دهیم «کَانُوا یَتَّقُونَ‌» بین جمله «اتَّقُوا» مثلا که از جریان گذشته حکایت می‌کند و جمله «کَانُوا یَتَّقُونَ‌» که صرف‌نظر از تعبیر به فعل مضارع کلمه «کَانُوا» هم در کنار آن ذکر شده است که نشانه استمرار و دوام تقوی است، فرق بسیاری است.
و این گروه همانا کسانی‌اند که بنیادشان تقوی بود «أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَى تَقْوَى» (10) بنای زندگی خود را بر پایه استوار تقوی بنا کردند. کسی که اساس و پایه زندگی خود را، تقوی و پرهیزکاری قرار داد، بر همین پایه همچنان پایدار است.
آنگاه می‌فرماید؛ سر اینکه اهل تقوی نجات پیدا کردند، اینست که؛ اهل تقوی، خدا را در همه حال شاهد اعمال خویش دانستند، و خود را در تمام شئون زندگی در مشهد و محضر الله می‌دیدند، و می‌دانستند، آن کس که امروز شاهد رفتار است فردای قیامت، قاضی و حاکم است. آن کس که امروز می‌بیند، فردا داوری می‌کند.
حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیه فرمود: «اتقوا معاصی الله فی الخلوات فان الشاهد هو الحاکم» (11) از گناه مخفیانه، بپرهیزید، زیرا شما نمی‌بینید که خدا می‌بیند، بدانید که در حضور خدائید. خدایی که امروز شاهد گناهان شماست، فردا قاضی محکمه است. اگر شاهد عدل، خود قاضی باشد، اگر شاهد صحنه حادثه، خود حاکم محکمه باشد، جز آن است که به قسط و عدل حکم می‌کند؟ و آنکه خدای سبحان را شاهد همه اعمال می‌داند راه نجات را طی می‌کند.
انسان با ایمان، نه تنها خدا را درباره‌ی خود شاهد می‌داند، بلکه؛ خداوند را شاهد کل همه چیز می‌داند. بینش یک مؤمن حکیم این است که؛ خدای سبحان هم شاهد تمام شئون انسان است، هم شاهد تمام شئون سراسر جهان، که یک بخشی از آنها، بخش انسانیت است. «انَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ شهید» (12) خدا بر هر چیزی شهادت و اشراف دارد.
اگر مراد از کلمه شهید همانا شاهد باشد، مفاد آیه این است که خداوند بر هر چیزی حضور واحاطه و اشراف دارد. و اگر مراد از آن، مشهود باشد، یعنی خدا قبل از هر چیزی مشهود است، انسان هر چه را بخواهد ببیند، اول خدا را می‌بیند، بعد آن چیز را. فوق هر چیزی، خدا مشهود است. «انَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ شهید» یا «وَ کَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ رَقِیباً» (13) خدا مراقب تمام اشیاء است. هر چه کلمه شیء بر او حمل می‌شود، و سهمی از هستی دارد، از ماده تا عقل اول، از عالم طبیعت تا عالم مثال و عالم عقل، از خاک تا سدرة‌المنتهی، همه و همه تحت مراقبت الله‌اند.
بینش یک مؤمن متأله، درباره‌ی جهان آفرینش همان است که قرآن درباره‌ی خصوص انسان، فرموده است که: «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ» (14) خدا با شماست، هر جا که باشید. در هر شرایطی که باشید، آن حقیقتی که عالم را آفرید، با شماست. مگر؛ جز آن است که یک موجود محدود در تمام شئونش در حیطه‌ی حقیقت نامحدود است. اگر ما فرض کردیم اقیانوسی بود نامحدود، یک قطره آب یا نم یا موجی را هم در این اقیانوس نامحدود، فرض کردیم، این نم یا موج هر جا باشد، در حیطه‌ی دریاست.
اگر چه، هیچ چیزی، بیانگر احاطه مطلق الله نیست، نه مثال دریا و قطره، نه مثال دریا و نم، نه مثال دریا و موج، نه مثال عکس و عاکس، زیرا خدای سبحان هرگز مانند ندارد: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ء» (15) و چاره جز ضمیمه اعتراف به معرفت نیست. تا آنجایی که، خدا را بشر می‌شناسد، و معرفت پیدا می‌کند، باید در کنار این معرفت، اعتراف به عجز هم باشد، و بگوید: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ» که از محکمترین محکمات آیات قرآن، این کریمه است. لذا اعتراف به عجز «ما عرفناک حق معرفتک» در کنار همه درجات عرفان الهی حضور دارد.
خداوند درباره‌ی انسان نه تنها می‌گوید «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ» بلکه می‌فرماید «أَفَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَى کُلِّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ...» (16) آن خدایی که قیم و قائم و شاهد و حاضر تمام شئون انسان است، و هر چه را که انسان کسب کرده است از آن خداست، هرگز کارهای انسان، از حیطه‌ی شهود او بیرون نیست، مؤمن متأله که خدا در این کریمه فرمود: «وَأَنْجَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَ کَانُوا یَتَّقُونَ‌» این معنا را می‌بیند که خدا در تمام حالات او، قائم بر اوست، «أَ فَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَى کُلِّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ» و می‌بیند که خداوند در کمین است «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ» (17) خدا نه فقط عالم و شاهد و ناظر است، بلکه، رقیب و در کمین است.
اگر بینش انسان الهی شد و چیزی را بر حق ترجیح نداد، خداوند قلبش را تأیید می‌کند «کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» (18) و دستش را می‌گیرد. و اگر بینش انسان الهی نبود و هوس خود را بر حق ترجیح داد، خداوند او را با دست و پایش می‌گیرد که، در انحراف سرعت کند، «یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ» (19) در اعوجاج و تبهکاریها سرعت بگیرد و مانند آن.
معنای اینکه؛ خداوند در مرصاد و کمین‌گاه است، این نیست که فقط ناظر اعمال باشد و برابر آن‌ها عکس‌العمل نشان ندهد. بلکه به همان معنایی است که بیان شد. لذا فرمود: «إِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا» (20) و نیز فرمود: «وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ» (21) اگر شما برگردید، فیض ما هم برمی‌گردد. شما از تباهی بازگشت کنید، تا لطف به شما برگردد.
اینچنین نیست که، خدا در دنیا، انسان را رها کند. و فقط در آخرت به حساب اعمال او رسیدگی کند، بلکه در دنیا هم انسان را از پاداش کار خوب برخوردار می‌کند، و به کیفر کار بد می‌رساند. گرچه جزای نهائی فقط در آخرت است. بنابراین؛ یک مؤمن الهی هم معنای «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ» را می‌یابد و هم مفاد «أَ فَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَى کُلِّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ» را می‌یابد و هم محتوای «وَ إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ» را می‌داند.
معنای کمین بودن خداوند آن نیست که در کمینگاه محدود قرار گیرد، زیرا موجود که نامحدود است سراسر گیتی کمینگاه اوست. و تمام حالات مراصد اطلاع اوست. تمام شئون زیست انسان، کمینگاه خداست.
این معارف یاد شده را، یک مؤمن متأله می‌بیند، لذا مواظب سیره خویش هست و پاداشش همین است که خداوند فرمود «وَ نَجَّیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَ کَانُوا یَتَّقُونَ‌»

اما کافر تبهکار، چون این حقیقت برای او پوشیده است، او در جدار و پوششی از گناه و غفلت، بسر می‌برد که: «وَ قَالُوا قُلُوبُنَا فِی أَکِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ وَ فِی آذَانِنَا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنَا وَ بَیْنِکَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ» (22) که اینها که خدا را فراموش کرده‌اند و معتقدند کسی شاهد و ناظر صحنه اعمال آنها نیست، و معتقدند کسی در کمین آنان نیست و معتقدند که«وَ قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى» (23) و معتقدند که «یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ‌» (24) یعنی خیال می‌کنند؛ مال آنها، آنها را جاودانه می‌کند، و خیال می‌کنند؛ در پوشش قدرت زودگذر و محدود می‌توانند جاودانه بمانند، همه‌ی اینها در اثر نابینایی است که به این روز بدبختی و سیاه مبتلا شده‌اند «وَ یَوْمَ یُحْشَرُ أَعْدَاءُ اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَ‌» (25) حشر اینها الی النار است، اینها به خدای منتقم قهار می‌رسند. اگر مؤمن به خدای رحمان رحیم می‌رسد، اینها به خدای قهار منتقم می‌رسند.

مؤمن؛ خدا را با دید رحمان و رحیم ملاقات می‌کند و می‌داند خدا قهار منتقم است، و مشمول قهر و انتقام خدا نیست، بلکه مشمول مهر خداست، کافر؛ به ملاقات خدای قهار منتقم می‌رود، و می‌بیند که خدا ارحم الراحمین است ولی او فقط مشمول قهر و انتقام خداوند است. لذا، پناه می‌برد، درخواست می‌کند که، چیزی از رحمانیت و رحیمیت نصیب اینها بشود و چون راه هرگونه عمل بسته است، هم «تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ» (26) و هم «فَلاَ أَنْسَابَ بَیْنَهُمْ» (27) هم راه نسب، و هم راه سبب بسته است، لذا، هیچ کاری در آنجا به عنوان عمل اختیاری میسور انسان نمی‌باشد. زیرا آن صحنه، صحنه جزا است نه دار عمل، لذا، استغاثه آنها سودی به حال اینها ندارد.
گروهی از دوزخیان را نگه می‌دارند تا بقیه بیایند، سپس هر کدام را، بعد از جمع شدن به جای اصلی آن‌ها، که آتش است محشور می‌کنند «حَتَّى إِذَا مَا جَاءُوهَا شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصَارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» (28) وقتی که به آتش رسیدند جای شهادت جدید است. در عرصه‌ی سؤال و جواب، یک مسئله‌ای است که آنجا سؤال می‌شود و جوابی می‌دهند، شهادتی مطرح است و امثال ذلک. وقتی به جهنم رسیدند، باز دست و پا علیه تبهکاران شهادت می‌دهند، که اینجا هم سؤال جدیدی است و استشهاد تازه‌ای. گوش اینها و چشمهای اینها و پوست بدن اینها، علیه اینها شهادت می‌دهند.
از اینکه فرمود؛ چشم و پوست و گوش علیه اینها شهادت می‌دهند، چند نکته فهمیده می‌شود؛ نکته اول اینکه؛ اعضاء و جوارح در قیامت سخن می‌گویند و شهادت می‌دهند و انسان محکوم به دوزخ، به جلودش خطاب می‌کند که، علیه من شهادت دادی؟ آنها می‌گویند؛ خدایی که همه چیز را گویا کرد، ما را به زبان آورد، ما هم حرف می‌زنیم.‌
نکته دوم اینست که؛ اینها که در قیامت شهادت می‌دهند، در دنیا اعمال انسان را می‌فهمند زیرا اگر در دنیا در حین انجام اعمال، اعضاء و جوارح چیز نفهمند در قیامت شهادتشان مسموع نیست. اگر بگوئیم آن روز خدا اینها را در قیامت عالم می‌کند و در دنیا که حین انجام عمل است، عالم نیستند، به بیان استاد علامه طباطبایی (رضوان‌الله تعالی علیه)، اتمام حجت نخواهد شد.
روز قیامت؛ روز احتجاج است، اگر اعضاء و جوارج در دنیا چیزی نفهمند، و در قیامت، خدا به اینها آگاهی بدهد، تا اینها سخن بگویند، در آن روز مجرم می‌تواند احتجاج کند و بگوید؛ خدایا! این اعضاء و جوارح که چیزی نمی‌فهمیدند تو مطالب را به اینها تلقین کردی، و به اینها آموختی، نه اینکه اینها قبلاً آموخته باشند.
شهادت؛ وقتی در محکمه مسموع است، که مقام اداء آن، مسبوق به مقام تحمل اصل حادثه باشد. یعنی شاهد باید قبلاً شاهد صحنه عمل باشد، و متن حادثه را تحمل کند وبه خاطر بسپرد، آنگاه در محکمه آنچه را که قبلاً دید و فهمید، ادا نماید، که اول مقام تحمل حادثه است، دوم مقام گزارش آن حادثه بنام اداء شهادت. اگر دست و پا و جوارح، در قیامت علیه مجرم گزارش آن حادثه بنام اداء شهادت. اگر دست و پا و جوارح در قیامت شهادت می‌دهند پس در دنیا همه آن اعمال را می‌فهمند. این نکته دوم، بنابراین نه تنها انسان شعور دارد و چیز می‌فهمد بلکه تمام اعضاء و جوارح او همه چیز می‌فهمند.
نکته سوم اینکه؛ شهادت غیر از اقرار است. اگر معصیتی را انسان با چشم یا با گوش یا با جلود و اعضاء انجام داد، آیا دست او معصیت کرد یا خود انسان؟ آیا چشم او معصیت کرد یا خود او؟ آیا گوش او گناه کرد یاخود انسان؟ اگر گناهکار دست است، که سخن دست را باید اقرار بدانیم نه شهادت. اگر چشم معصیت کننده است، سخن چشم را باید اقرار بدانیم نه شهادت. و اگر پا معصیت می‌کند، سخن پا را باید اقرار بدانیم نه شهادت.
از اینکه قرآن می‌گوید جلود و پوست و چشم و گوش، علیه انسان شهادت می‌دهند، معلوم می‌شود؛ معصیت را انسان می‌کند، و اعضاء و جوارح فقط ابزار گناهند. گناهکار حقیقی، روح انسان است، نه اعضاء و جوارح، او. چشم و گوش، هم به گناهانی که به وسیله‌ی آنها انجام شد، شهادت می‌دهند، هم به گناهانی که به وسیله‌ی سایر اعضاء انجام شد، یا به وسیله قلب انجام شد شهادت می‌دهند.
مثلاً انسانی که به غیبت، گوش می‌دهد، چشم در قیامت شهادت می‌دهد و می‌گوید؛ من دیدم که او در صحنه غیبت کردن، حضور داشت و گوش داد. این گناه را، گوش انجام می‌دهد ولی چشم، علیه انسان این مطلب را شهادت می‌دهد. یا کسی که، دروغ می‌گوید، یا غیبت می‌کند و تهمت می‌زند، گناه را به وسیله زبان انجام می‌دهد، ولی گوش می‌گوید؛ من شنیدم که او دروغ می‌گفت، و غیبت می‌کرد و تهمت می‌زد. و اهانت می‌کرد، او کلمه‌ی کفرآمیز داشت و مانند آن...
این گناهها را انسان؛ به وسیله زبان انجام می‌دهد، ولی گوش علیه او شهادت می‌دهد، می‌گوید؛ من شنیدم که این شخص با زبانش، فلان معصیت را مرتکب شد. هم به گناهانی که به وسیله چشم و گوش انجام بگیرد شهادت می‌دهند، هم به گناهانی که به وسیله دیگر اعضاء انجام بگیرد شهادت می‌دهند.
پس اگر گناهکار واقعی، نفس انسان است، و چشم و گوش و اعضاء و جوارح، به منزله‌ی ابزارند، در قیامت از انسان سؤال می‌کنند که این ابزار و جوارح را در کجا صرف کرده‌ای؟ و در دنیا به انسان می‌گویند چشمت را در راه صحیح، گوشت را در راه صحیح، و دلت را در راه صحیح، صرف بکن. زیرا در قیامت از همه‌ی اینها مسئولی و بازخواست می‌شوی.
«وَ لاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» (29) چیزی را که نمی‌دانی پیروی نکن، چرا؟ چون «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولاً» (30) یعنی؛ گوش؛ که نیروی شنوایی است، چشم؛ که شبکه‌ی بینایی است، دل؛ که مرکز فهم و تصمیم‌گیری است، انسان از همه این‌ها مسئول است، نه اینکه آن‌ها مسئول باشند. نه گوش مسئول است، نه چشم مسئول است و نه دل مسئول است. آنها مسئول عنه‌اند نه مسئول.
خداوند می‌پرسد، توضیح می‌خواهد، سؤال توبیخی دارد، انسان مسئول است، «فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَ لَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ‌» (31) قیامت؛ روز سؤال است، احدی، مصون و محفوظ نیست، هم انبیاء مسئولند، هم امت‌ها مسئولند. خدا سائل است، مأمورین الهی سؤال کننده‌اند، انسان مسئول است، چشم و گوش و دل مسئول‌عنه‌اند، از انسان سؤال می‌کنند که گوشت را کجا بردی؟ چشمت را به چه دوختی؟ قلبت را در فهمیدن و تصمیم‌گیری چگونه اعمال کردی؟ این پایگاه دل را که مرکز فهمیدن و تصمیم‌گیری است چگونه صرف کردی؟
در تعبیرات فارسی، این کلمه‌ی «از» روی شخص ذکر می‌شود، می‌گوییم؛ از فلان شخص بپرس. ولی طبق تعبیرات عربی، این کلمه «عن» که مفادش «از» است، روی مطلب قرار می‌گیرد؛ نه روی شخص. در قرآن دارد: «وَ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ» (32) یعنی؛ جریان روح را از تو می‌پرسند، تو مسئولی، این مطلب بنام روح مسئول‌عنه. «یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ» (33) جریان هلالها را از تو می‌پرسند، بنابراین؛ شخص مسئول است، چشم و گوش و دل مسئول عنه.
بیانی را استاد علامه طباطبایی - قدس سره - داشته‌اند در اینکه انسان را چگونه از دلش می‌پرسند، این چه تصویری دارد؟ درباره‌ی چشم؛ می‌شود از حقیقت انسان پرسید، که چشمت را در چه راه صرف کردی؟ درباره‌ی گوش؛ می‌شود از حقیقت انسان پرسید، که گوشت را در چه راه صرف کردی؟ اما دل را چگونه مسئول عنه قرار بدهیم، مگر انسان غیر از دل است؟ مگر انسان غیر از حقیقت قلب است؟
اجمال آنچه که می‌فرمودند، ایناست؛ خویشتن انسان، برای خود انسان ظهور می‌کند و آن من درونی در قیامت بیرون می‌آید، و انسان را از این من دنیایی‌اش می‌پرسند، که این دل را که مرکز فهمیدن در عقل نظری و مرکز تصمیم‌گیری و اراده در عقل عملی بود کجا صرف کردی؟
بنابراین چون همه اعضاء و جوارح شاهدند، همه آن‌ها در دنیا می‌فهمند و مرکز تصمیم‌گیری هم ممکن است در قیامت علیه انسان شهادت بدهد.
این شهادت؛ همان خواهد بود که گاهی از آن به اعتراف تعبیر می‌شود «فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحَابِ السَّعِیرِ» (34) درباره‌ی شهادت دل، احیاناً به اعتراف تعبیر شده، گرچه گاهی ممکن است شهادت بر اقرار هم اطلاق بشود، مانند: «کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ» (35) که در این مورد طبق قرینه شهادت بر اقرار اطلاق شده است.
خلاصه‌ی نکات یاد شده را این کریمه در بردارد، که چشم و گوش و پوستها و اعضاء و جوارح انسان علیه انسان شهادت می‌دهند. معلوم می‌شود؛ تنها کسی که در محکمه مسئول است، حقیقت انسانیت انسان است، و چشم و گوش و سایر اعضاء و جوارح، آلات کارند. اینها می‌فهمند و شهادت هم می‌دهند، همه‌ی اینها در قیامت حاضرند و همه‌ی اینها در قیامت احضار می‌شوند، تا شهادت بدهند.
کفار این حقیقت را نمی‌بینند، لذا به تبهکاری تن در نمی‌دهند. مؤمن متأله این واقعیت را می‌بیند و به ایمان و تقوی می‌گراید. نسبت به مؤمنین فرمود: «وَأَنْجَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَ کَانُوا یَتَّقُونَ‌» نسبت به کفار فرمود: «وَ یَوْمَ یُحْشَرُ أَعْدَاءُ اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَ» این نیازی به توضیح و تبیین بیشتری دارد.

پی‌نوشت‌ها

1. سوره فجر، آیه‌ی 80.
2. سوره شعراء، آیه‌ی 160.
3. سوره شعراء، آیه‌ی 123.
4. سوره نساء، آیه‌ی150.
5. سوره بقره، آیه‌ی 136.
6. سوره فصلت، آیه‌ی 17.
7. سوره طارق، آیه‌ی 9.
8. نهج‌البلاغه فیض، حکمت 400.
9. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 18.
10. سوره‌ی توبه، آیه‌ی 109.
11. نهج‌البلاغه فیض، حکمت 316.
12. سوره‌ی حج، آیه‌ی 17.
13. سوره‌ی احزاب، آیه‌ی 52.
14. سوره‌ی حدید، آیه‌ی 4.
15. سوره‌ی شوری، آیه‌ی 11.
16. سوره‌ی رعد، آیه‌ی 33.
17. سوره‌ی فجر، آیه‌ی 14.
18. سوره‌ی مجادله، آیه‌ی 22.
19. سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 176.
20. سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 8.
21. سوره‌ی انفال، آیه‌ی 19.
22. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 5.
23. سوره‌ی طه، آیه‌ی 64.
24. سوره‌ی همزه، آیه‌ی 3.
25. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 19.
26. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 166.
27. سوره‌ی مؤمنون، آیه‌ی 101.
28. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 20.
29. سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 36.
30. سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 36.
31. سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 6.
32. سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 85.
33. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 189.
34. سوره‌ی ملک، آیه‌ی 11.
35. سوره‌ی نساء، آیه‌ی 135.

منبع مقاله :
جوادی، آملی، (1366)، تفسیر موضوعی قرآن مجید، قم: مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

شهادت اعضای بدن درقیامت پرسمان دانشجویی …همه موجودات و حوادث و پدیده‏هاى جهان، مطابق اراده ازلى و قضا و قدر الهى انجام مى‏شودلحظه های سخت پرستاران اورژانستصاویر و پوسترهای آموزشی فیلم آموزشی زایمان در اورژانس پیش بیمارستانیکتابچه های شهادت اعضای بدن در روز قیامتآری همان قدرتی که الان به این زبان توانایی حرف زدن داده است ، در روز قیامت به دست و پا خلاصه‏اى از واقعه غدیر نام و نام خانوادگی صابر احمدى تاریخ آذر با سلام و خسته نباشیدبازیگران سریال معمای شاه قبل و بعد از گریم عکسمحمدرضا شاه پهلوی؛ دومین پادشاه دودمان پهلوی و آخرین پادشاه ایران بود او از ۲۵ نمونه‌هایی از جنایات و قتل‌عام‌های پیرم‌قل در رستاق تخاردوستان عزیر راوا، من نوشته هایی در معرفی جنایات و بربریت چند جنگسالار جنایتکار از خبرنامه خلیج فارس تازه ترین مقالات و اخبار …اغلب کسانی که با او همدلی کردند و در رسیدن به قاف آزادی و مردمسالاری و نظام سکولار امر به معروف و نهی از منکر توضیح المسائل جامع …معنای معروف و منکر مسأله ۲۲۰۱ معروف یعنی کار نیکی که عقل خوبی آن را درک می‌کند الف اثبات بی‌گناهی؛ وظیفه‌ای ناممکن و رویه‌ای …اصل سی و هفتم قانون اساسی مقرر می دارد اصل برائت است و هیچکس از نظر قانون مجرم شناخته آرشیو موسیقی ملی ایران آواز سنتی تک آهنگ ها و آرشیو موسیقی ملی ایران آواز سنتی دایره المعارف موسیقی اصیل و وبِ تخصصی موسیقی شهادت اعضای بدن درقیامت پرسمان دانشجویی معارف اسلامی همه موجودات و حوادث و پدیده‏هاى جهان، مطابق اراده ازلى و قضا و قدر الهى انجام مى‏شود لحظه های سخت پرستاران اورژانس تصاویر و پوسترهای آموزشی فیلم آموزشی زایمان در اورژانس پیش بیمارستانیکتابچه های آموزشی شهادت اعضای بدن در روز قیامت آری همان قدرتی که الان به این زبان توانایی حرف زدن داده است ، در روز قیامت به دست و پا و گوش بازیگران سریال معمای شاه قبل و بعد از گریم عکس محمدرضا شاه پهلوی؛ دومین پادشاه دودمان پهلوی و آخرین پادشاه ایران بود او از ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ خلاصه‏اى از واقعه غدیر نام و نام خانوادگی صابر احمدى تاریخ آذر با سلام و خسته نباشید نمونه‌هایی از جنایات و قتل‌عام‌های پیرم‌قل در رستاق تخار محمود سیاوش نمونه‌هایی از جنایات و قتل‌عام‌های پیرم‌قل در رستاق تخار امر به معروف و نهی از منکر توضیح المسائل جامع پایگاه ۱ هرچند نظر مشهور بین فقهاء این است که در این صورت، وظیفه‌ای ندارد و امر به معروف و نهی از آرشیو موسیقی ملی ایران آواز سنتی تک آهنگ ها و آوازهای آرشیو موسیقی ملی ایران آواز سنتی دایره المعارف موسیقی اصیل و وبِ تخصصی موسیقی ایرانی خبرنامه خلیج فارس تازه ترین مقالات و اخبار سیاسی، فرهنگی خبرنامه خلیج فارس تازه ترین اخبار و مقالات مربوط به ایران و جهان را در خبرنامه خلیج فارس جنگل و محیط زیست شهرت ساختمان‌های سبز به خاطر ذخیره منابع طبیعی و استفاده از مواد جایگزین و کاهش آلودگی هوا درمان گزگز پا و دست و تاول


ادامه مطلب ...

تجسم اعمال در آراء آیت الله شاه‌آبادی

[ad_1]

چکیده

معاد از دیدگاه محققین از عرفا و حکما، هم روحانی و هم جسمانی است. لازمه‌ی پذیرش معاد جسمانی، اثبات جسمی برزخی برای انسان می‌باشد که از مرتبه و نشئه عالم خیال یا مثال است. نظریه تجسم اعمال نیز از فروع و شاخه‌های بحث معاد جسمانی است که بر مبانی قرآنی و حکمی و فلسفی چندی استوار است. مقاله‌ی حاضر پس از بیان آن مبانی در اندیشه بزرگان حکمت و فلسفه به تحلیل اندیشه مرحوم شاه‌آبادی در مسئله تجسم اعمال پرداخته ور سعی دارد ریشه‌های سخنان ایشان را در فلسفه و عرفان یافته و اندیشه ایشان را به نحور مبنایی تصویر نماید.

مقدمه

اصل اعتقاد به معاد و حیات پس از مرگ، باور مشترک همه ادیان آسمانی است، اما در تفسیر نحوه چگونگی آن اختلافاتی وجود دارد. یکی از مسائلی که مورد بحث و اختلاف نظر میان اندیشمندان مسلمان قرار گرفته است، مسئله معاد جسمانی است. برخی از قائلین به معاد تنها به معاد روحانی اعتقاد دارند و می‌گویند که انسان دارای عقل و نفس مجرد است و پس از مرگ، جسم و بدن مادی او در زمین باقی مانده و سپس متلاشی می‌شود. آنچه پس از مفارقت روح از بدن به حیات خود ادامه داده و به مبدای خود بازمی‌گردد، روح مجرد انسان است. معروف‌ترین فیلسوفی که روحانی بودن معاد به او نسبت داده می‌شود «شیخ الرئیس ابوعلی سینا» است. اما وی نیز در الهیات شفا تصریح می‌کند که جسمانی بودن معاد را هرچند عقلا نتوانسته اثبات کند اما به دلیل نقلی می‌پذیرد. (2)
معدودی از متکلمان و برخی از فقها نیز معاد را فقط جسمانی دانسته‌اند. روح از نظر آنها عبارت بود از جرمی لطیف که در بدن ساری و جاری است.
جمعی از متکلمان محقق و فیلسوفان متاله نیز بر این باورند که معاد هم جسمانی است و هم روحانی. این گروه با فرض اذعان به معاد روحانی به اثبات و تحلیل عقلانی معاد جسمانی نیز می‌پردازند. آنچه که این دسته از اندیشمندان را به تلاش در جهت توجیه و تفسیر عقلانی معاد جسمانی- در عین پذیرفتن معاد روحانی- واداشته است، آیات و روایات بسیاری است که از ثواب‌ها و عقاب‌های جسمانی خبر می‌دهد. اموری نظیر حورالعین و ازواج مطهر و مناظر زیبا، خوردنی‌های لذیذ و آشامیدنی‌های گوارا و... برای بهشتیان و آب جوشان و غل و زنجیر و شراره‌های آتش و دود و... برای جهنمیان بر وجود جسم و بدن در حیات پس از مرگ دلالت می‌کنند؛ زیرا بدون وجود جسم، آلام و لذایذ جسمانی امکان‌پذیر نیست. به همین دلیل است که حتی فیلسوفان مسلمانی که موفق به تفسیر عقلانی معاد جسمانی نگشته‌اند، نتوانسته‌اند با تاویل این دسته از آیات برخلاف ظاهر رفته و به انکار معاد جسمانی بپردازند. بنابراین با تسلیم در برابر گفتار رسول صادق مصدق، تنها عجز خویش را از تحلیل فلسفی و عقلانی مسئله اعلام کرده‌اند. نخستین فیلسوفی که توانسته است براساس مبانی حکمی و فلسفی خویش معاد جسمانی را به اثبات برساند، صدرالمتالهین شیرازی است. وی با تکیه بر اصول و مبانیی که در حکمت متعالیه بنا نهاده است اثبات می‌کند که پذیرفتن معاد جسمانی نه تنها از ضروریات دین است، بلکه از ضروریات عقل و حکمت است. پیروان حکمت متعالیه پس از صدرالمتالهین نیز با تقریرات کاملتری به تبیین مسئله پرداخته‌اند. آنها با توجه به تفاوت جسم و ماده تصریح کرده‌اند که پذیرفتن معاد جسمانی به منزله معاد طبیعی و مادی نیست. آنچه از ضروریات دین است که اعتقاد به آن لازم می‌باشد و عقل نیز آن‌را تأیید می‌کند، معاد جسمانی است نه معاد طبیعی و مادی. عذاب‌ها و ثواب‌های اخروی متوجه بدن جسمانی است نه بدن مادی و طبیعی، بلکه اعتقاد به معاد مادی و طبیعی به مذهب قائلین به تناسخ نزدیک است که خلاف ضروریات اسلام و آیات قرآن کریم است.
صدرالمتالهین معتقد است پس از مفارقت روح از بدن امر ضعیف الوجودی از این بدن همراه روح باقی می‌ماند که در احادیث با عنوان «عجب الذنب» از آن یاد می‌شود و آن بدن جسمانی از جهات مادی مجرد است اما از نظر صورت و مقدار و جسمانیت مجرد نیست. (3)
جسم در این اصطلاح- جوهر ممتدی است. جسم طبیعی در اصطلاح فیلسوفان قدیم عبارت است از جوهری که مرکب از ماده و صورت باشد. (4)
جسم طبیعی در واقع مرتبه ضعیف‌تر جسمی است که صدرالمتالهین بدان اشاره دارد و آن جسم برزخی یا خیالی ما است که از ماده و هیولی مجرد گشته است.
برای درک لذایذ و آلام جسمانی در حیات پس از مرگ وجود جسم لازم است؛ اما اولاً لازم نیست آن جسم از نوع مادی و طبیعی باشد و ثانیاً آنچه این آلام و لذایذ را ادراک می‌کند روح است نه جسم. انسانیت انسان و هویت و تشخص او به روح است نه به جسم، زیرا در حکمت متعالیه به ثبوت رسیده است که شیئیت اشیا به صورت آنهاست نه به ماده آنها و صورت انسانی که همان نفس ناطقه او باشد تشخص و هویت و شخصیت انسان را معین می‌کند. (5) بنابراین همان‌طور که تحولات و تبادلات بدن مادی انسان در این دنیا قادح بقای شخصیت و وحدت هویت او نیست، تبدیل بدن مادی به بدن مثالی و برزخی پس از مرگ انسان نیز وحدت شخصیت و هویت انسانی او را قادح نیست.
پذیرش معاد جسمانی در حکمت متعالیه، علاوه بر مبانی دینی بر اصول و موازین عقلی و فلسفی دیگری نیز مبتنی است که در ضمن مقاله به آنها اشاره خواهد شد. این بحث همچنین لوازم و نتایجی را نیز به دنبال دارد که از جمله آنها مسئله تجسم اعمال است. مقاله حاضر نخست به تبیین این مطلب در اندیشه متفکران مسلمان به نحو عام و سپس در اندیشه و نظر مرحوم شاه‌آبادی به نحو خاص می‌پردازد.

تجسّم اعمال

موضوع تجسم اعمال در مباحث معادشناسی از شاخه‌های بحث معاد جسمانی است. این نظریه در درجه اول از آیات کریمه قرآن و احادیث و روایات ماثوره ماخوذ است. بر مبنای این نظریه آنچه در آخرت به عنوان کیفر یا پاداش داده می‌شود، تجسم اعمال خود فرد است؛ یعنی اعمال نیک و بد ما در حیات پس از مرگ تجسم و تمثل می‌یابند و بر ما جلوه می‌کنند.
آیاتی از قرآن کریم مویدّ این نظریه است. از جمله:
یوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَینَهَا وَبَینَهُ أَمَدًا بَعِیدًا (6)
روزی که هر شخصی هر کار نیکو کرده (همه را) در پیش روی خود حاضر ببیند و آنچه بد کرده آرزو کند که ‌ای کاشی میان او و کار بدش به مسافتی دور بود.
وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا یظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا (7)
و همه اعمال خود را حاضر ببیند و خدا به هیچ کس ستم نخواهد کرد.
یوْمَئِذٍ یصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِیرَوْا أَعْمَالَهُمْ فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یرَهُ وَمَنْ یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ (8)
در آن روز (قیامت) مردم از قبرها پراکنده و بیرون آیند (تا نتیجه اعمال خود را) ببینند- پس هرکس به قدر ذره‌ای کار نیک کرده ( پاداش) آن را خواهد دید و هر کس به قدر ذره‌ای کار زشتی مرتکب شده آن هم به کیفرش خواهد رسید.
إِنَّ الَّذِینَ یأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا یأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا (9)
آنان که اموال یتیمان را به ستمگری می‌خورند در حقیقت آنها در شکم خود آتش جهنم فرو می‌برند.
وَبَدَا لَهُمْ سَیئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِمْ مَا کَانُوا بِهِ یسْتَهْزِئُونَ (10)
و در آن هنگامی بر آنان (نتیجه) اعمال بدشان پدید آید و عذابی، که به آن تمسخر می‌کردند به آنها احاطه کند.
از تأمل در آیات فوق چنین بدست می‌آید که اولاً اعمال، ملکات، نیات و اعتقادات درونی انسان‌ها پس از تحقق، باقی و محفوظ هستند و از بین نمی‌روند، هر چند در نزد ما ظهور و بروزی نداشته باشند.
ثانیاً این اعمال به صورت کتابی که به زودی پخش خواهد شد ملازم و همراه انسان هستند و خداوند در روز قیامت آنها را از پس پرده غیب بیرون می‌آورد و بعینه و باتمام جزئیاتش بر انسان ظاهر می‌کند.
ثالثاً حقیقت هر عمل صورت ظاهری آن نیست، حقیقت هر عمل را باطن آن معین می‌کند و باطن هر عمل روح آن است که با کالبد و صورتی ظاهری در این عالم تجلی نموده است، چنان که قرآن نیز می‌فرماید:
قُلْ کُلٌّ یعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِیلًا (11)
شاکله نسبت به عمل، نظیر روح جاری در بدن است که بدن آدمی با اعضا و اعمال خود آن را مجسم نموده است. (12)
رابعاً آنچه در این عالم با صورت‌هایی مناسب با نشئه دنیوی ظهور کرده است چه بسا در حیات پس از مرگ با صورتی مناسب با نشئه اخروی که بیانگر حقیقت و باطن عمل است جلوه کند؛ یعنی صورت و وجهه ملکی اعمال که فانی و موقت است همیشه با صورت و وجهه ملکوتی آنها که چهره حقیقی و باطنی و باقی اعمال است، منطبق نمی‌باشند بنابراین قرآن خبر می‌دهد که خوردن مال یتیم به صورت خوردن آتش مجسم می‌شود و غیبت کردن به صورت گوشت برادر و... (13)

مبانی حکمی فلسفی تجسم اعمال

نظریه تجسم اعمال بر برخی مبانی حکمی و فلسفی مبتنی است که آشنایی با آنها می‌تواند در درک بهتر این حقیقت و تحکیم باوری که به پشتوانه نقل در عقاید دینی و اسلامی ما مطرح شده است کمک کند از جمله آن مبانی عبارتند از:
1. اثبات مراتب و عوالم هستی؛ حکمای اسلامی معمولاً چهار مرتبه یا عالم کلی را در هستی اثبات کرده‌اند که عبارتند از: عالم طبیعت یا ناسوت، عالم مثال یا ملکوت، عالم عقول یا جبروت و عالم لاهوت.
ظهور هر موجودی در هر یک از این مراتب پس از گذر از مراتب مافوق حاصل می‌شود؛
یعنی موجودات عالم ملک یا شهادت در سیر نزولی هستی از عالم لاهوت به عالم طبیعت یا ناسوت قدم گذارده‌اند که این سیر نزولی هستی در عرفان نظری به قوس نزول معروف است اما از آنجایی که همه موجودات معاد و بازگشت الی الله را نیز در پیش دارند صعود آنها به مراتب بالاتر هستی از مجرای همین مراتب خواهد بود و این صعود و بازگشت به «قوس صعود» معروف است، با این تفاوت که قوس نزول انسان‌ها به مانند قوس صعود آنها نیست، زیرا آمدن ما به این عالم برای تزکیه و تطهیر است و همه انسان‌ها در بدایت با یکدیگر متفقند اما در بازگشت، انسان‌ها به جنت یا جهنم اعمال یا صفات و ملکات خویش بازمی‌گردند. (14)
بازگشت و رجوع انسان به سوی خدا با تمام وجود است، هم با روحش و هم با بدنش. پس همان طور که روح انسان بازگشت می‌کند به سوی خدا، بدن او هم بازگشت می‌کند. همچنین روح انسان که مجرد است با تمام اعمالش رجوع الی الله دارد، چون ورود به عالم تجرد یک سیر تکوینی است بنابراین همه انسان‌ها به جایی می‌رسند که وجود مجرد خود را ادارک می‌کنند با تمام اعمالی که انجام داده‌اند. معاد حیوانات نیز مانند معاد انسان به همان نقطه آغازین وجودشان است و نیز هر موجودی در هنگام بازگشت به سوی خدا به همان نقطه‌ای که در باطن وجود از آنجا نزول کرده و ماهیت وجودیش از آنجا تقدیر شده بازگشت می‌کند. (15)
2. معاد موجودات رجوع آنها به خداوند است. در طول این عالم؛ یعنی عوالم و مراتب هستی، در طول یکدیگرند و مرتبه مافوق احاطه وجودی دارد به مرتبه مادون و چنین نیست که بین عالم ملک و ملکوت و جبروت فاصله زمانی بوده باشد و سایر عوالم بعداً به وجود آیند، بلکه عالم قیامت بر عالم برزخ و برزخ بر طبیعت احاطه دارد بنابراین ممکن است افرادی در دنیا به واسطه تهذیب نفس و سلوک معنوی به طور ارادی سیر الی الله داشته و قیامتشان برپا شود.
3. هیچ موجودی از موجودات عالم ملک و شهادت نیست مگر اینکه برای آن موجود یک صورت مثالی در عالم ملکوت است و از برای آن صورت مثالی یک وجود عقلی در عالم بالاتر از آن است. عالم ملکوت باطن عالم ملک و شهادت و عالم جبروت باطن عالم ملکوت است. فیض وجود آنا فانا از باطن عالم در عالم شهادت ظاهر می‌شود و از آنجا دوباره به عالم غیب منتقل می‌شود. بنابراین هر یک از موجودات عالم طعبیت جسمی دارد و روحی، ظاهری دارد و باطنی، ملکی دارد و ملکوتی. اعمال و نیات و ملکات انسان‌ها نیز مشمول این حکم کلی است.
4. بر طبق براهین متقن فلسفی هیچ موجودی معدوم نمی‌شود. اگر موجودی در عالم لباس هستی پوشید عدم نسبت به او محال است. افعال و اعمال صادره از ما نیز هرگز از بین نمی‌روند. هرچیزی در زمان خودش وجود دارد. به عبارت دیگر گذشته نگذشته است بلکه باقی است. افعال و وقایع مربوط به گذشته در صحیفه وجود و در ظرف زمانی خویش موجود است، تنها از نظر ما که موجودات زمانمندی هستیم گذشته و پنهان گردیده است.
اما ممکن است خداوند پس از مرگ حقایق موجود در عالم را که از جمله آنها اعمال و ملکات خودمان است بر ما ظاهر کند. البته ظهور هر حقیقتی در هر موطنی متناسب با آن موطن می‌باشد (16) بنابراین چه بسا اعمالی در حیات پس از مرگ با صورتی غیر از صورت دنیایی خویش ظهور می‌یابند.

تاملّی در آثار آیت الله شاه‌آبادی

آیت الله میرزا محمدعلی شاه‌آبادی علاوه بر تخصص و تسلطی که در کلیه علوم و معارف اسلامی داشتند در فقه و اصول و فلسفه و عرفان ممتاز و برجسته بودند. در هیجده سالگی به مقام مرجعیت نائل گشته بودند و به گفته اساتیدشان در فقه و اصول مهارت خاصی داشتند. در مسائل عقیدتی با محوریت قرآن و احادیث و روایات مستند شیعی و با دیدی تحقیقی و اجتهادی و نه تقلیدی از فلسفه صدرالمتالهین شیرازی و عرفان محی الدین ابن عربی بهره‌مند بودند. ایشان اندیشه‌های فلسفی و کلامی و عرفانی را به خوبی می‌شناختند، حکمت متعالیه را درک کرده بودند و سیر و سلوک عرفانی را در عمل تجربه نموده بودند بنابراین آثار و تألیفاتشان حاصل تأملات عقلی و تجربه‌های عرفانی با محوریت قرآن و سنت است. در موضوع خاص تجسم اعمال نیز توجه ایشان به مبانی قرآنی، عرفانی، حکمی و فلسفی به طور کامل مشهود است. مرحوم شاه‌آبادی در برخی از این مبانی به تفصیل بحث کرده‌اند و به برخی دیگر به طور اجمال اشاره فرموده‌اند و برخی دیگر را مفروض دانسته و تصریح نکرده‌اند. مواردی را که می‌توان از دو اثر برجسته ایشان شذرات المعارف و رشحات البحار در موضوع مورد بحث استخراج کرده و مورد تأمل قرارداد عبارتند از:
الف. پذیرفتن مراتب وجود و قوس نزول و صعود در آن مراتب:
مراتب وجود و یا به عبارت دقیق‌تر عرفانی مراتب ظهور در آثار مرحوم شاه‌آبادی با دیدگاه عمیق عرفانی مطرح شده است.
بنابراین ایشان برای حقیقت وجود بعد از مرتبه وجود صرف قیومی، مراتبی قائل شده‌اند.
مرتبه نخست مرتبه وجود ظلی است. وجود ظلی به استناد آیه «ألَم تَرَ إِلی رَبِّکَ کَیفَ مَدَّ الظِّل» (17) عبارت است از ظل و سایه ذات مقدس پروردگار که بر تمام ماهیات امکانیه امتداد پیدا کرده است. از این مرتبه به مقام مشیت نیز تعبیر شده است.
همچنین تعابیر حق مخلوق به، وجود مطلق، فیض مقدس، نفس رحمان، امر واحد (وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ) (18)، کلمه کن «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیئًا أَنْ یقُولَ لَهُ کُنْ فَیکُونُ» (19) اسم اعظم، مقام احمدی و علوی، مقام ولایت مطلقه، رحمت واسعه، وجه الله الباقی، وجود منبسط و... را در آثار عرفا درباره این مرتبه می‌یابیم و البته تمام این کلمات و عبارات حاکی از یک حقیقت است و آن عبارت از مرتبه وجود اطلاقی متقوم به حی قیوم. این مرتبه از وجود از همه قیود و تعینات مبراست و تنها قیدی که دارد آن است که عین ربط به ذات مقدس پرورگار است و بدان قوام دارد. اولیت مرتبه مشیت به اعتبار ظهور و تجلی است یعنی نخستین مرتبه به حسب وساطت در فیض وجود را مرتبه عقل اول می‌دانند. یعنی اولیت عقل اول به لحاظ آن است که عقل اول فیض هستی را از مبدأ فیاض دریافت کرده و به موجودات دیگر افاضه می‌نماید.
مرحوم شاه‌آبادی اولیت دیگری را برای عقول مهیمین قائل هستند و آن اولیت به اعتبار تعین است؛ یعنی نخستین تعین و تقید مشیت و وجود منبسط عقول مهیمین هستند. خلاصه آنکه نخستین ظهور و جلوه به مقام مشیت مربوط است و نخستین تعین و تقید مشیت و وجود به عقول مهیمین و نخستین واسطه فیض عقل اول است که بالاترین مرتبه عقول طولیه است.
عقول مهیمین که نخستین تعین وجود منبسط هستند، مرتبه دوم از مراتب هستی محسوب می‌شوند و آنها موجوداتی هستند که فقط مدرک و عاشق پروردگارند. پس از این مرتبه عالم جبروت و عقول طولیه و عرضیه است. سپس نفوس کلیه و لوح محفوظ و عالم مثال و نفوس منطبعه و پس از آن عالم ماده و هیولی است که آخرین مرتبه قوس نزول است، اما پس از آنکه فیض وجود از مبدای اعلی در آخرین منزل خویش نزول می‌نماید سیر کمالی خویش را آغاز می‌کند و از ترکیب جمادی به وجود نباتی در می‌آید و سپس دارای روح حیوانی می‌گردد و سپس به مقام انسانیت نایل می‌شود و از این پس لیاقت و قابلیت سیر در سماوات را پیدا می‌کند و پس از سیر در ارضین سبع و سماوات سبع به افق مشیت و ظهور اطلاقی منتهی می‌شود و این مسیر قوس صعود است. مرحوم شاه‌آبادی می‌فرمایند صعود به عالم مشیت ممکن نیست مگر از طریق اکتساب در قوس صعود؛ یعنی ترقی و تکامل انسان به نحوی که به مرتبه ملکوت و جبروت و عالم مشیت برسد در قوس صعود ممکن است و به همین جهت است که حضرت آدم (علیه‌السلام) باید برای بقای حق و قرب تام به مقام پروردگار به عالم ملک هبوط کند و به بدن و عالم طبع خود توجه کند و از اینجا محرم شود برای لقای حق و قرب به مقام پروردگار و تدریجاً از حضیض طبع خارج و به اوج ملکوت و جبروت و مافوق آن نایل شود. (20)
ب. نفس، انسان جسمانی الحدوث است؛ (21) یعنی بعد از حدوث بدن و طبیعت او حادث می‌شود و از ارواح سابق بر اجسام نیست، زیرا حصول آنها منوط به استعداد و ماده نیست اما در ماده و طبیعت بدن انسان استعداد حصول روح است و روح از عالم مجردات است و چون روح انسانی و حیوانی، بعد از اقتضا و استعداد بدن است، پس به مجرد حصول و تعلق پرتو آن به بدن، علت ایجابیه و قوه فاعله نسبت به بدن خواهد شد؛ یعنی بدن علت اعدادی است برای حصول روح و روح علت ایجابی است برای تدبیر بدن. (22) این نظریه مرحوم شاه‌آبادی بر مبنای حکمت متعالیه است چنانکه صدرالمتالهین می‌گوید:
اعلم ان نفس الانسان جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء اذا استکملت و خرجت من القوه الی الفعل (23)
ج. همان‌طور که در مقدمه این مقاله بیان داشتیم پیروان حکمت متعالیه در دفاع عقلی از معاد جسمانی وجود جسم و آلام و لذایذ جسمانی را ضروری می‌دانند (به استناد آیات و روایات) اما بین جسم مادی یا طبیعی و جسم برزخی یا خیالی تفاوت قائل هستند و نیز معتقدند از آنجایی که شیئیت شی به صورت آن است نه به ماده آن بنابراین تعلق نفس ناطقه انسانی در این دنیا به بدن مادی و طبیعی و سپس در حیات پس از مرگ به بدن برزخی، وحدت شخصیت انسان را از بین نمی‌برد. مرحوم شاه‌آبادی نیز با تکیه بر این دو اصل نظریه معاد جسمانی را در آثار خویش توضیح می‎دهند. ایشان می‌فرمایند هر جسمی دارای فعلیت و خصوصیت ذاتی است که آنرا از سایر اجسام متمایز می‌نماید. چنان که جمادات و فلزات و نباتات یا حیوانات هریک دارای خصوصیت ذاتی می‌باشند و خصوصیت ذاتی انسان آن است که دارای نفس می‌گویند ملازمه بین صورت جسمیه و صورت نوعیه باقی است؛ یعنی صورت نوعیه هر جسمی بیانگر صورت جسمیه آن است. اما ممکن است صورت جسمیه از ماده جدا شود و چون تحقق ماده بدون صورت ممتنع است بنابراین ماده ملکی و طبیعی بدن انسان تا زمان موت ملازم است با صورت نوعیه انسان و پس از مرگ ماده، بدن انسان در ضمن صورت جسمیه یا نوعیه دیگری باقی می‌ماند، مانند آنکه صورت شجریت به واسطه آتش از آن مرتفع می‌شود و ماده آن با صورت دیگری محقق می‌گردد. اما صورت نوعیه انسان پس از مرگ و مفارقت از ماده ملکی به ماده برزخی تعلق می‌گیرد و از آنجایی که شیئیت شی به صورت آن است و صورت نوعیه انسان در هر حال محفوظ مانده بنابراین وحدت شخصیت او باقی است به واسطه وحدت روح. (24)
تفاوت ماده ملکی و برزخی در آن است که هر دو محسوس هستند اما یکی محسوس به حس مقید به ماده ملکی و دیگری محسوس به حس آزاد از ماده ملکی. یعنی هرگاه چیزی به باصره آزاد از بصر و سامعه آزاد از سمع و... ادراک شود از عالم برزخ است. (25)
نسبت عالم ملک و برزخ نسبت ظهور و بطون است. (26)
مرحوم شاه‌آبادی درباره پیدایش بدن برزخی می‌فرمایند: بدن برزخی مولود حرکت دوریه اجزای بدن مادی است و آن بخار مخصوصی است که از حرکت دوریه اجزای بدن مادی حاصل می‌شود و در تمام بدن ساری و جاری است و از آن به روح سحابی و صبابی نیز تعبیر شده است. (27) البته این سخن ایشان قابل نقد است و با مبانی حکمت متعالیه سازگار نیست؛ زیرا در حکمت متعالیه بدن برزخی از مرتبه عالم مثال یا خیال است و فاقد ویژگی‌های مادی و طبیعی است و اگر بخاری مخصوص حاصل از حرکات مادی باشد در این بصورت باید از ابتدا در اجزای ماده وجود داشته و از جنس امور مادی و طبیعی باشد.
مطلب دیگری که مرحوم شاه‌آبادی درباره بدن ملکی و بدن مثالی در آثار خود به آن توجه نموده‌اند آن است که روح انسان در عالم برزخ نسبت به بدن برزخی خود مقتدر است و می‌تواند ان را متکاثف نماید، به طوری که با باصره مقید به بصر مادی دیده می‌شود و نیز می‌تواند آن را متخلخل نماید، به نحوی که درک نشود مگر با باصره آزاد از ماده.
بنابراین ظهور ارواح صاعده در عالم ملک با تعلق آنها به ابدان برزخی است نه ابدان ملکی و به واسطه اقتدار روح بر تکاثف بدن برزخى. (28) همان طورکه در مقدمه ذکر گردید تعلق مجدد روح به بدن ملکی نوعی تناسخ است که مخالف ضروریات دین است. از طرف دیگر مستلزم آن است که پس از آنکه روح به فعلیت رسید به مرحله قوه بازگشت نماید تا قابل تعلق به ابدان مستعده ملکی شود. بنابراین مرحوم شاه‌آبادی درباره رجعت نیز می‌فرمایند: رجعت رجوع ارواح است به عالم ملک با ابدان بررخی. آیاتی از قرآن که دلالت بر عدم رجوع ارواح بعد از موت به ابدان دارد از عدم رجوع ارواح به عالم ملک با بدن‌های ملکی خبر می‌دهند. بنابراین مواردی بوده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یا حضرت علی (علیه‌السلام) افرادی را از عالم برزخ به عالم ملک رجعت داده‌اند تا به نبوت و ولایت آنها اقرار نمایند. (29) یاری ملائکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در برخی غزوات از همین نوع است، زیرا آنها ملائکه برزخی بودند که در عالم ملک ظاهر شدند؛ (30) البته مرحوم شاه‌آبادی تنزل ملائکه را غیر از تمثل می‌دانند و می‌فرمایند: تنزل جبرییل غیر از تمثل اوست، زیرا تنزل عبارتست از ظهور او بر قلب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم). (31)
همچنین ایشان می‌فرمایند: حضرت آدم (علیه‌السلام) و حوا در ابتدای خلقت با بدن برزخی در برزخ عالم زیست می‌کرده‌اند. (32)
د. عوالم سابقه از عالم جبروت و ملکوت و مثال، مقام ظهور علل موجبه عوالم مادی است و بودن مادر عوالم سابقه، مثل بودن علوم است در عقل بسیط اجمالی و بودن در عالم مثال، مانند علوم است در مرتبه تفصیل نفس، بنابراین همه قبل از ظهور به وجود عینی خود، به انحای وجود علمی از عالم حق یا جبروت و ملکوت و مثال ظهور داشته‌اند. (33)
ه. وجود، تبدیل به عدم نمی‌شود و با عدم اجتماع نمی‌کند بلکه رجوع به حق می‌کند و در صفحه مشیت باقی می‌ماند تا جمیع صور بازگشت به پروردگار نماید. وجود از عالم غیب در عالم شهادت ظاهر شده و از آنجا به غیبت راجع می‌شود و همین است معنای قوس نزول و صعود. (34)
این مطلب یکی از مبانی حکمت متعالیه است که موجود معدوم نمی‌شود و با صبغه عرفانی آن در آثار مرحوم شاه‌آبادی مطرح شده است. بنابراین اگر وجود از بین نمی‌رود، بلکه از عالم ظاهر به عالم غیب باز می‌گردد، اعمال و گفتار و ملکات آدمیان نیز در غیب وجود محفوظ است و به هنگام انتقال انسان به عالم برزخ و ملکوت، همه آنها را مشاهده می‌کند. بنابراین می‌گوید:
لهَذَا الْکِتَابِ لَا یغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا یظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا (35)
این چگونه کتابی است که اعمال کوچک و بزرگ ما را سر مویی فرو نگذاشته، جز آنکه همه را احصا کرده است و در آن کتاب همه اعمال خود را حاضر ببینند.
و. ثواب و عقاب در عالم برزخ و قیامت، ظهور غیبی اعمال است. نسبت بین ثواب و عقاب و اعمال خوب و بد انسان، نسبت ظهور و بطون و غیبت و شهادت است؛ یعنی جزای اعمال عبارت است از: ظاهر شدن ملکوت و باطن اعمال در روز قیامت. به عبارت دیگر نفس عمل یا همان حقیقت عمل در روز قیامت ظاهر می‌شود. (36)
چنان که خدواند می‌فرماید:
فَالْیوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیئًا وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (37)
پس در آن روز کمترین ظلمی به هیچ کس نشود و جز آنکه عمل کرده‌اند، ابدا جزایی نخواهند یافت.
ز. ظهور غیبی افعال در عالم برزخ و ملکوت و جبروت متفاوت است زیرا هر عالمی به قدر سعه و ضیقی که دارد می‌تواند باطن افعال را نشان دهد. (38)
صدرالمتالهین نیز در آثار خود به این نکته توجه نموده است بنابراین فرموده:
ان لکل صفه راسخه او ملکه نفسانیه ظهورا خاصا فی کل موطن و نشاه، فقد یکون لصوره واحده آثار مختلفه فی مواطن مختلفه (39)
به همین دلیل است که مرحوم شاه‌آبادی می‌فرمایند: عالم ملک به جهت ضیقی که دارد نمی‌تواند قرب به حضرت احدیت و حقیقت ایمان و علم را نشان دهد. عالم برزخ و ملکوت هم نمی‌تواند حقیقت علم و توحید را اظهار نماید بلکه حقیقت عالم و توحید و معارف الهیه منحصراً در عالم جبروت که جنت عقلی است ظاهر می‌شود و حقیقت عبودیت و سایر ملکات حسنه و افعالی که وجهه ملکی ندارند مانند: صلوه و صوم و حج در عالم ملکوت که جنت جسمانی است ظاهر می‌شود. چنان چه قرآن به اعتبار قرائتش ظاهر در ملکوت می‌شود و به اعتبار علوم و حقایقش ظاهر در عالم جبروت می‌گردد، بنابراین در تعبیر خواب عالمی که مرحوم مجلسی را در عالم رویا مشاهده کرده و ایشان فرموده بودند اثری از کتاب بحارالانوار در حیات برزخیشان ندیده‌اند، مرحوم شاه‌آبادی می‌فرمایند: تعبیر این خواب آن نیست که بحارالانوار مورد قبول واقع نشده بلکه از آنجایی که کتاب بحارالانوار حقایق و معارف دینی است عالم برزخ و ملکوت نمی‌تواند صورت باطنی و غیبی آن را نمایش دهد، بلکه منحصراً حقیقت آن کتاب در عالم جبروت که جنت عقلی است هویدا می‌شود. بنابراین ظهور افعال در عالم برزخ و ملکوت و جبروت به حکم سنخیت و مناسبت افعال با آن عوالم مختلف است. (40)

نتیجه‌گیری

تجسم اعمال در آثار مرحوم شاه‌آبادی با روشنایی چراغ قرآن و بر مبنای موازین فلسفی و عرفانی تفسیر و تبیین گردیده است. ایشان به خوبی توانسته‌اند با ذوق و قریحه خاص خویش، حقایق قرآنی تجسم اعمال را بر اساس موازین عقلی و مبانی عرفان نظری توضیح دهند. در این تقریر اعمال، ابیات، گفتار و ملکات صادره از انسان مانند هر حقیقت دیگری در عالم هستی موجود و باقی است.
هر موجودی از جمله اعمال انسان‌ها از «صقع ربوبی» و از مجرای مراتب به عرصه وجود و هستی گام می‌نهد و هرگز از بین نمی‌رود بلکه مجدداً به عالم غیب یا باطن عالم رجوع می‌کند و متناسب با مرتبه و نشئه‌ای که در آن حضور دارد ظهور می‌یابد و انسان پس از مرگ و رجوع به عالم ملکوت، اعمال خویش را با صورتی متناسب و با مرتبه و نشئه جدید (برزخ یا قیامت) می‌یابد. جزا و پاداش اخروی عبارت است از مواجه شدن با حقیقت باطنی اعمال و در واقع نسبت جزا و پاداش با اعمال نسبت ظهور و بوطن است.

پی‌نوشت‌ها

1- استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج.
2- ابوعلی سینا: «الهیات شفا»، ص423.
3- صدرالمتالهین شیرازی: «المظاهر الالهیه فی اسرار العلوم الکمالیه»، صص103 و 104؛ «شواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه»، صص327 و 326.
4- دکتر جمیل، صلیبا: فرهنگ فلسفی، ص282.
5- شواهد الربوبیه، ص311-317.
6- آل عمران/30.
7- کهف/ 49.
8- زلزال/ 6-8.
9- نساء/10.
10- جاثیه/33.
11- اسری/ 84.
12- علامه طباطبایی: «المیزان»، ج13. صص266 و 267.
13- ر.ک: المیزان، ج1، ص528-533، ج4، صص321 و 333، ج6، ص372، ج13، صص266 و 76 و 77، ج18، ص274.
14- شواهد الربوبیه، ص378.
15- حسینی تهرانی: «معاد شناسی»، ج6، صص112 و 244.
16- شواهد الربوبیه، ص386.
17- آیا ندیدی که لطف خدا چگونه سایه را با آن اگر خواستی ساکن کردی. فرقان/ 45.
18- و فرمان ما در عالم یکی است، در سرعت مانند چشم به هم زدنی انجام یابد. قمر/50.
19- فرمان نافذ خدا (در عالم) چون اراده‌ی خلقت چیزی را کند، به محض اینکه گوید موجود باش، بلافاصله موجود خواهد شد. یس/82.
20- شاه‌آبادی: «رشحات البحار»، کتاب الانسان و الفطره، ص194-197و صص127 و 128.
21- همان: «شذرات المعارف»، شذره پنجم، ص109؛ «رشحات البحار»، کتاب الانسان و الفطره، ص12 و کتاب الایمان و الرجعه، صص30 و 31.
22- شذارت، صص109 و 119.
23- شواهد الربوبیه، ص264.
24- رشحات، کتاب الایمان و الرجعه، ص36.
25- همان، ص33.
26- شذرات، شذره پنجم، ص113.
27- رشحات، کتاب الایمان و الرجعه، ص28.
28- همان، صص15 و 35 و 41 و 42.
29- همان، ص23.
30- همان، ص25.
31- همان، ص44.
32- رشحات، کتاب الایمان و الفطره، ص127.
33- شذرات، شذره ششم، ص121.
34- رشحات، کتاب الانسان و الفطره، صص111 و 112.
35- کهف/ 49.
36- رشحات، کتاب الانسان و الفطره، صص109 و 114؛ شذرات، شذره پنجم، ص122.
37- یس/ 54.
38- رشحات، کتاب الانسان و الفطره، ص115؛ شذرات، شذره پنجم، ص123.
39- شواهد الربوبیه، ص386.
40- همان، صص116 و 117؛ شذرات، شذره پنجم، ص124.

منابع تحقیق :
* قرآن
- ابوعلی سینا، الهیات من کتاب الشفاء، به تحصیح دکتر مدکور، بیروت، بی‌تا.
- حسینی تهرانی، سیدمحمد حسین، معاد شناسی، 10جلد، انتشارات علامه طباطبایی، مشهد، 1422ه. ق.
- شاه‌آبادی، میرزا محمدعلی، رشحات البحار، نهضت زنان مسلمان، تهران، 22 بهمن1360.
- شاه‌آبادی، میرزا محمدعلی، شذرات المعارف، ستاد بزرگداشت مقام عرفان و شهادت، تهران، زمستان 1380.
- صدرالدین محمد الشیرازی، الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، تصحیح تحقیق و مقدمه دکتر سید مصطفی محقق داماد، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، تهران، پاییز 1382.
- صدرالدین محمد الشیرازی، المظاهر الهیه فی اسرار العلوم الکمالیه، تصحیح، تحقیق و مقدمه سیدمحمد خامنه‌ای، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، تهران، بهار 1378.
- صلیبا جمیل، فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی، انتشارات حکمت، تهران، پاییز 1366.
- طباطبایی، سیدمحمد حسین، تفسیرالمیزان، 20جلد، ترجمه موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی قم، بی‌تا.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1387)، حدیث عشق و فطرت، تهران: سازمان انتشارات، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

آرشیو موضوعی بیانات آرشیو کلیدواژه‌ها و فیش های موضوعی بیانات حاشیه‌های حضور رهبر انقلاب در منزل آرشیو موضوعی بیانات آرشیو کلیدواژه‌ها و فیش های موضوعی بیانات پیام تسلیت در پی درگذشت حجت‌الاسلام سید روح‌الله خمینی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد…روح‌الله در سال ۱۳۰۸ هجری خورشیدی با خدیجه ثقفی دختر میرزا محمد ثقفی تهرانی ازدواج کردهفته نامه بین المللی آذرایرانچهارزبانهاین اقدام در راستای آماده‌سازی برای طرح دولت در زمینه کاهش هزینه‌های رفاهی انجام می آرشیو موضوعی بیانات آرشیو کلیدواژه‌ها و فیش های موضوعی بیانات حاشیه‌های حضور رهبر انقلاب در منزل خانواده آرشیو موضوعی بیانات آرشیو کلیدواژه‌ها و فیش های موضوعی بیانات پیام تسلیت در پی درگذشت حجت‌الاسلام محمّدعلی سید روح‌الله خمینی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد روح‌الله در سال ۱۳۰۸ هجری خورشیدی با خدیجه ثقفی دختر میرزا محمد ثقفی تهرانی ازدواج کرد هفته نامه بین المللی آذرایرانچهارزبانه این اقدام در راستای آماده‌سازی برای طرح دولت در زمینه کاهش هزینه‌های رفاهی انجام می‌شود


ادامه مطلب ...

تأملی بر مسئولیت بین‌المللی برای اعمال افراد و گروه‌های تکفیری

[ad_1]
 تأملی بر مسئولیت بین‌المللی برای اعمال افراد و گروه‌های تکفیری

 

نویسنده: بهرام مستقیمی (1)

 

چکیده

در 29 دی 1392 (19 ژانویه 2014)، وزیر امور خارجه ایران اظهار داشت: شواهد محکمی وجود دارد که خط مشی‌های پشتیبانان تروریسم تکفیری را در خاورمیانه نشان می‌دهد. ایران، اسناد دقیقی را درباره نقش خطرناک حامیان جنایت‌های تکفیری‌ها در عراق، یمن، لبنان، سوریه و دیگر کشورها به ارکان بین‌المللی خواهد داد. رهبران گروه‌های افراطی - تکفیری با فریب عامه مردم، صحنه‌های فجیعی از کشتار و قتل عام آفریده‌اند. پرسشی که می‌توان در مورد جنایت‌های گروه‌های تکفیری مطرح کرد این است که آیا مسئولیت، فقط متوجه مرتکبان، یغعنی اعضا و رهبران گروه‌های تکفیری است یا دولت‌های محل ارتکاب جنایت‌های تکفیری‌ها یا دولت‌های حامی را نیز می‌توان مسئول دانست؟ همچنین آیا مسئولیت فقط بر عهده مرتکبان و دولت‌های اشاره شده است یا برای جامعه بین‌المللی نیز می‌توان مسئولیت قائل شد؟ برای پاسخ به این پرسش ابتدا، نادرست بودن اعمال گروه‌های تکفیری مشخص می‌شود و آنگاه بررسی می‌گردد که آیا اعمال این گروه‌ها، عمل رکن یا رکن واحد تابع دولت، مقام رسمی عملی، رکن عملی، جنبش شورشی یا شخص خصوصی است و اینکه در هر یک از این حالت‌ها، مسئولیت متوجه چه شخصی یا اشخاصی است. همچنین بررسی می‌شود که دولت‌ها و جامعه بین‌المللی چه مسئولیتی در قبال این جنایت‌ها دارند.
کلید واژه‌ها: گروه تکفیری، جنایت، مسئولیت، دولت، رکن، رکن عملی، مقام رسمی عملی، جنبش شورشی، شخص خصوصی، جامعه بین‌المللی، مسئولیت حمایت.

مقدمه

به سبب برخوردار بودن دولت‌ها از حاکمیت برابر، اصل بر این است که هیچ دولتی حق ندارد در مورد رویدادی اقدام کند که در سرزمین دولت دیگر رخ می‌دهد، مگر آنکه خود یا تبعه اش مستقیم از این رویداد لطمه ببیند. در این وضعیت نیز به طور سنتی، فقط طرف مستقیم لطمه دیده است که حق دارد برای برطرف کردن آثار عمل لطمه زننده اقدام کند. بنابراین، دولت‌های دیگر به طور سنتی مجاز نیستند که به صورت فردی یا جمعی اقدامی انجام دهند. گسترده تر و پیچیده تر شدن مناسبات در سطح بین‌المللی، به تدریج و به ویژه از نیمه نخست سده بیستم میلادی، وضعی را به وجود آورده است که احتمال دارد اثر رویدادی مانند عمل تروریستی، جنایت علیه بشر، جنایت جنگی و جنایت تجاوز، تنها به یک سرزمین خاص یا مناسبات دولت‌های مشخص، محدود نشود و جامعه بین‌المللی در کل لطمه ببیند یا در معرض آسیب قرار گیرد. در این صورت، کل جامعه بین‌المللی نیز اجازه یا حتی وظیفه می‌یابد که برای جلوگیری از وارد شدن لطمه یا برطرف کردن آثار آن اقدام کند.
در 29 دی 1392 (19 ژانویه 2014م)، وزیر امور خارجه ایران اظهار داشت:
شواهد محکمی وجود دارد که خط مشی‌های (2) پشتیبانان تروریسم تکفیری در خاورمیانه را نشان می‌دهد. ایران، اسناد دقیقی را درباره نقش خطرناک حامیان جنایت‌های تکفیری‌ها در عراق، یمن، لبنان، سوریه و دیگر کشورها به ارکان بین‌المللی خواهد داد. رهبران گروه‌های افراطی - تکفیری با فریب عامه مردم، صحنه‌های فجیعی از کشتار و قتل عام آفریده‌اند. (3)
خبر فوق نشان می‌دهد که تکفیری‌ها «جنایت‌هایی» را در سرزمین‌های مختلف مانند عراق، سوریه، لبنان و یمن مرتکب شده‌اند. با توجه به آنچه در ابتدای نوشتار حاضر گفته شد، بنا بر قاعده سنتی، رسیدگی به این رویدادها، یعنی جنایت‌های رهبران تکفیری در قالب «صحنه‌های فجیع کشتار و قتل عام»، بر عهده حکومت‌های محل وقوع آنهاست. در واقع، مسئول جنایت‌های رخ داده به دست تکفیری‌ها، به ویژه رهبران آنها هستند و دولت‌های سرزمین‌های محل ارتکاب، فقط مجاز و مکلف‌اند در خصوص احقاق حق زیان دیدگان اقدام کنند.
از آنجایی که این کشتارها، قتل عام‌ها و جنایت‌ها مصداق کامل «تروریسم» است و پشتیبانان و حامیانی در میان دولت‌های دیگر دارد که با خط مشی، یعنی برنامه ریزی و برای اهداف خاص عمل می‌کنند، اعمال اشاره شده، هم از لحاظ ارتکاب و هم از لحاظ شدت، گستردگی و دامنه اثر، چنان وضعیتی را به وجود آورده است که می‌تواند به جامعه بین‌المللی در کل آسیب بزند. به علاوه، به دلیل آنکه شواهد (اسناد) محکمی، این نکته‌ها را تأیید می‌کند، ونیز فریب خوردن عامه مردم، به علت اینکه حکومت‌های این دولت‌ها قادر نیستند به تکلیف خود عمل کنند، جامعه بین‌المللی اجازه یا حتی وظیفه دارد که جهت برطرف کردن آثار این جنایت‌ها و احقاق حقوق زیان دیدگان اقدام کند. سرانجام، بر پایه همین اجازه یا وظیفه، دولت ایران موضوع را در «ارکان بین‌المللی» مطرح می‌کند.
مجموعه آنچه گفته شده، به مفهومی اساسی در حقوق بین الملل اشاره دارد که آن «مسئولیت مبتنی بر خطا» ست. پرسشی که می‌توان در مورد جنایت‌های گروه‌های تکفیری مطرح کرد این است که آیا مسئولیت فقط متوجه مرتکبان، یعنی اعضا و رهبران گروه‌های تکفیری است یا دولت‌های محل ارتکاب جنایت‌های تکفیری‌ها یا دولت‌های حامی را نیز می‌توان مسئول دانست؟ همچنین آیا مسئولیت فقط بر عهده مرتکبان و دولت‌های ذکر شده است یا برای جامعه بین‌المللی نیز می‌توان مسئولیت قائل شد؟ در ادامه، مفهوم مسئولیت بین‌المللی دولت به صورت مستقیم یا غیر مستقیم برای «عملِ از نظر بین‌المللی نادرست» (4) و همچنین برای جامعه بین المللی بررسی می‌شود. البته این بررسی محدود به آن نکاتی از مسئولیت است که برای اعمال گروه‌های تکفیری می‌تواند مطرح باشد.

1. مسئولیت دولت برای عملِ از نظر بین‌المللی نادرست

بر اساس ماده یک طرح مسئولیت بین‌المللی دولت (که از این پس با عنوان «طرح مسئولیت» به آن اشاره می‌شود): «هر عمل از نظر بین المللی نادرست یک دولت، متضمن مسئولیت بین المللی آن دولت است». (5) بر این اساس، برای به وجود آمدن مسئولیت بین‌المللی دولت باید دو عنصر وجود داشته باشد: یکی عملِ از نظر بین‌المللی نادرست و دیگری عمل دولت.

1. 1. عملِ از نظر بین‌المللی نادرست

در طرح مسئولیت، عملِ از نظر بین‌المللی نادرست یک دولت هنگامی وجود دارد که رفتار مورد نظر، مرکب از فعل یا ترک فعلی باشد که نقض تعهد بین‌المللی دولت را شکل دهد (6) و آن رفتار، هنگامی نقض دانسته می‌شود که با خواست تعهد حقوق بین‌المللی مغایر باشد. (7) اکنون پرسش این است که اعمال ارتکابی گروه‌های تکفیری که با صفت «جنایت» مشخص شده است، در کدام دسته از اعمال قرار می‌گیرد؟ طبق اساس نامه دیوان کیفری بین‌المللی که صلاحیت دیوان در رسیدگی به جدی‌ترین جنایت‌های مورد توجه جامعه بین‌المللی در کل را مقرر می‌دارد، جدی‌ترین جنایت‌ها عبارت‌اند از: نسل کشی، جنایت علیه بشریت، جنایت‌های جنگی، و تجاوز. (8) این اساس نامه، همچنین فهرستی تفصیلی از سه دسته نخست (9) این جنایت‌ها ارائه می‌دهد. (10)
چنان که پیش تر نقل شد، شواهد و اسناد محکمی وجود دارد که مؤید وقوع این جنایت‌ها (11) است و اینکه مرتکبان آنها چه کسانی‌اند؛ برای مثال، رئیس کمیته بین‌المللی مستقل تحقیق درباره جمهوری عربی سوریه، در بیانیه‌ای اظهار می‌دارد: «حجم عظیمی از گواهی‌ها (بیش از 2700 مصاحبه و مجموعه‌ای غنی از اسناد) در اختیار داریم و در خصوص جنایت‌ها و مرتکبان شان بی اطلاع نیستیم». (12) همچنین در بیانه دیگری می‌گوید:
گروه‌های مسلح ضد حکومت نیز به کارکنان پزشکی و بیمارستان‌ها حمله کرده‌اند. در 16 اوت [2013 م.] (13) جنگجویان وابسته به جبهه «النصره» و «دولت اسلامی عراق و شام» به آمبولانس هلال احمر کردی حمله کردند ... راننده، یک بیمار و یک پیراپزشک کشته شدند. این حوادث ... به صورت واقعیتی سازمان یافته در آمده است ... تعدادی قتل‌های غیرقانونی گزارش شده است؛ از جمله اعدام سربازان اسیر شده حکومت در «خان العسل» و کشتن غیر نظامیان کرد [در نقاط مختلف] که همگی در اواخر ژوییه [2013 م] اتفاق افتاده است. در اوایل ماه اوت، گزارش‌هایی در مورد قتل عام در روستاهای علوی نشین در شمال لاذقیه رسید ... دراین حمله‌ها، اعضای واحدهای حمایت از مردم کرد، بلکه بسیاری از غیر نظامیان [نیز] کشته شدند. گروه‌های مسلح افراطی ضد حکومت، صدها غیر نظامی کرد را برای مبادله با زندانیان، گروگان گرفتند. در اواخر ژوییه در «تل ابیض» در شمال «الراقه» دولت اسلامی عراق و شام، غیر نظامیان کرد را گروگان گرفت. (14)
او پیش تر نیز گفته بود:
برخی گروه‌های مسلح ضد حکومت، بدون تمایز، روستاهایی را بمباران کردند که جمعیت غیر نظامی قابل توجهی در آنها ساکن بودند آنان هدف‌های نظامی را در داخل مناطق شهری و ساکنان را در معرض حمله طرف مقابل قرار می‌دهند. برخی گروه‌های تکفیری، سربازان دست گیر شده را در خلال بازجویی‌ها شکنجه می‌دهند. این نقض‌ها چیز جدیدی نیستند و در ده گزراش به روز شده کمیسیون تحقیق از اوت 2011 م. نیز بوده‌اند. (15)
آنچه ارائه شد، بخش کوچکی از جنایت‌ها و فجایعی است که گروه‌های تکفیری مرتکب می‌شوند (16) که مؤید نقض تعهدات حقوق بین الملل است. حال این نکته مطرح می‌شود که آیا می‌توان جنایت‌ها یا فجایع گروه‌های تکفیری را «عمل دولت» دانست؟

1. 2. عمل دولت

بر خلاف اشخاص حقیقی (انسان‌ها)، در مورد اشخاص حقوقی (در بحث حاضر دولت‌ها) رابطه طبیعی بین عمل و شخص حقوقی انجام دهنده آن وجود ندارد. این اعمال را اشخاص حقیقی انجام می‌دهند، اما هر عمل این اشخاص را نمی‌توان عمل دولت دانست. حقوق بین الملل، رفتاری را عمل دولت می‌شناسد که به این شخص حقوقی قابل انتساب باشد. در دو حالت می‌توان رفتاری را به دولت قابل انتساب دانست: اعمال ارکان یا ارکان واحدهای تابع دولت؛ و اعمال اشخاصی که رکن رسمی دولت نیستند.

1. 2. 1. اعمال ارکان یا ارکان واحدهای تابع دولت

اصل آن است که حقوق بین الملل، عملی را به دولت قابل انتساب می‌شناسد که آن را رکن دولت یا رکن واحدهای تابع آن انجام داده باشند. معیار اصلی تشخیص اینکه آیا عمل را رکن دولت انجام داده یا نه، حقوق داخلی است؛ (17) یعنی نظم حقوقی داخلی مشخص می‌کند که رکن
دولت کیست و کدام اعمالش را می‌توان عمل دولت دانست.
شواهد در دسترس نشان می‌دهد که از میان گروه‌هایی که تکفیری شناخته شده‌اند، (18) تنها طالبان توانسته است «از 1996 تا 2001م.، قسمت معظم کشور افغانستان را تحت سیطره خود داشته باشد». (19) گروه داعش (دولت اسلامی عراق و شام) نیز در 8 تیرماه 1393، موجودیت «خلافت اسلامی» را در بخش‌های تحت کنترل خود در عراق اعلام کرد. سخن گوی این گروه گفته است: «شورای دولت اسلامی با برگزاری نشستی، مسئله [خلافت] را بررسی کرد ... دولت اسلامی تصمیم گرفته است خلافت اسلامی را تأسیس و یک خلیفه را برای حکومت مسلمانان تعیین کند ... واژه‌های عراق و شام از مدارک و اسناد رسمی دولت اسلامی حذف شده است» (20)
در نتیجه می‌توان بر اساس ماده 4 طرح مسئولیت به عنوان رکن دولت، ماده 5 به عنوان شخص یا هستی مندی (21) که بر اساس قانون دولت اجازه یافته است که عناصر اقتدار حکومتی را اجرا کند، یا ماده 7 به عنوان رکنی که خارج از حدود صلاحیت با مغایر با رهنمودهای دریافتی از دولت عمل می‌کند، (22) همه اعمال ارکان طالبان را دست کم از 1996 تا 2001 م. در افغانستان به این دولت و اعمال ارکان «دولت اسلامی عراق و شام» و «خلافت اسلامی» را به این خلافت منتسب کرد.
نکته قابل توجه آنکه به طور سنتی، عمل قابل انتساب به دولت، چنانچه نقض تعهد بین‌المللی آن باشد، فقط مسئولیت این دولت را به وجود می‌آورد و رکن انجام دهنده عمل از مسئولیت مبراست. همچنین در مورد اعمالی که حقوق بین الملل آنها را جنایت می‌شناسد، با وجود آنکه اعمال اشخاص به عنوان رکن دولت، عمل دولت دانسته می‌شود و مسئولیت دولت را ایجاد می‌کند، اما این اشخاص را از مسئولیت مبرا نمی‌کند، زیرا «همه کسانی که در برنامه ریزی، آماده سازی یا انجام دادن نقض‌های جدی حقوق بشردوستانه بین‌المللی ... مشارکت دارند، منفرداً مسئول چنین نقض‌هایی هستند» (23) (تأکید اضافه شده است). برای تبیین وجود چنین مسئولیتی، نظام «اقدام جنایی مشترک» (24) و مفهوم «واپایی مشترک بر جنایت» (25) به خدمت گرفته شده است.
نظریه «اقدام جنایی مشترک»، نخستین بار در «رأی استیناف تادیچ» در 1999 م. با این منطق ارائه شد (26) که همه اشخاص درگیر نقض جدی حقوق بشر دوستانه بین‌المللی، به هر شیوه که نقض را مرتکب شده باشند یا در ارتکاب آن مشارکت داشته باشند، باید در محضر قضا آورده شوند. اینکه مسئولیت کیفری فقط برای شخصی به وجود آید که به طور مادی جنایت را انجام داده است نقش کسانی را نادیده می‌گیرد که به عنوان مرتکب شونده مشترک (27) به طریقی، امکان ارتکاب جنایت را برای مرتکب شونده فراهم می‌آورند. (28)
از سوی دیگر، در بند 3 ماده 25 اساس نامه دیوان کیفری بین‌المللی، نوع افرادی مشخص می‌شوند که می‌توانند به لحاظ کیفری مسئول شناخته و مسئول مجازات برای ارتکاب جنایت‌های تحت صلاحیت این دیوان بشوند. این مقرره، بازتاب دهنده مفهوم «واپایی مشترک بر جنایت» است بر اساس این مفهوم، مجرمان اصلی جنایت، نه تنها مرتکبان مادی، بلکه آنانی هستند که بر ارتکاب آن، واپایی و سلطه فکری دارند، زیرا تصمیم می‌گیرند که آیا جرم واقع شود یا نشود و چگونه واقع شود. (29)
با توجه به بحث بالا، در حکومت طالبان در افغانستان و خلافت اسلامی در عراق، هم عاملان و هم کسانی که با تصمیم گیری و فراهم کردن امکانات، ارتکاب جنایت را ممکن کرده‌اند، مسئول‌اند و باید مجازات شوند.
در مورد دیگر گروه‌های تکفیری، نمی‌توان اعمال آنها را قابل انتساب به هیچ دولتی، از جمله دولتی دانست که این اعمال در سرزمینش رخ می‌دهند، (30) زیرا هیچ سندی مشاهده نشده است که نشان دهد آنها بر اساس نظم حقوقی داخلی، رکن دولت، از جمله دولتی هستند که در سرزمینش جنایت‌های اشاره شده را مرتکب شده‌اند. (31)
حال این پرسش مطرح می‌شود که آیا فقط اعمالی به دولت قابل انتساب است که رکن رسمی دولت انجام داده باشد؛ یعنی آیا می‌توان در اوضاع و احوال خاص، رفتار شخصی را که رکن رسمی دولت نیست، به دولت منتسب کرد؟

1. 2. 2. اعمال اشخاصی که رکن رسمی دولت نیستند

احتمال دارد که حقوق داخلی دولت، کاملاً یا اصلاً مشخص نکند که کدام اشخاص یا هستی مندها جایگاه رکن را دارند. در این گونه موارد، جایگاه شخص یا هستی مند به عنوان رکن، نه با قانون، که با عملکرد احراز می‌شود. در نتیجه، مراجعه انحصاری به قانون، گمراه کننده خواهد بود. در چنین مواردی، اختیارهای یک شخص یا هستی مند و رابطه اش با دیگر ارکان، بر اساس حقوق داخلی، برای دسته بندی آن به عنوان رکن، اهمیت خواهد داشت. (32) در بعضی اوضاع و احوال، احتمال دارد که از لحاظ مسئولیت بین‌المللی، اشخاص و گروه‌ها برابر با ارکان دولت گرفته شوند، حتی اگر این جایگاه از حقوق داخلی ناشی نشده باشد. در این موارد، برای دریافتن واقعیت رابطه بین شخص، گروه یا هستی مند عمل کننده و دولت مربوطه، مقتضی است که به ورای صرفِ جایگاه حقوقی توجه شود. (33) مجموعه‌ای را که در این مقوله قرار می‌گیرد، می‌توان به سه گروه تقسیم کرد: مقام رسمی یا رکن عملی، جنبش شورشی و شخص خصوصی.

1. 2. 2. 1. مقام رسمی یا رکن عملی

این گروه را می‌توان به دو بخش تقسیم کرد: مقام رسمی عملی (34) و رکن عملی. (35) این دو، در عین متمایز بودن از یکدیگر، بر منطق مشابهی استوارند. در هر دو مورد، حقوق بین الملل انتساب عمل اشخاص خصوصی به دولت را بر وجود برخی واقعیت‌های مسلم مبتنی می‌کند. در اولی، یعنی مقام رسمی عملی، وجود پیوند واقعی بین شخص خصوصی و دولت است که به انسان اجازه می‌دهد از آن استنباط کند که شخص خصوصی از طرف دولت عمل می‌کند. در دومی، یعنی رکن عملی، ماهیت کارکرد است که عمل را به دولت قابل انتساب می‌کند. (36)

الف. مقام رسمی عملی

مفهوم «مقام رسمی عملی» را می‌توان از محتوای ماده 9 طرح مسئولیت استنباط کرد. بر اساس این ماده، «رفتار یک شخص یا گروه اشخاص، عمل یک دولت بر اساس حقوق بین الملل تلقی خواهد شد، چنانچه آن شخص یا گروه اشخاص در واقع عناصری از اقتدار حکومتی را در غیاب یا کوتاهی مقامات رسمی و در اوضاع احوالی، همچون فراخوانده شدن برای اجرای آن عناصر اقتدار اعمال کند». (37) از لحاظ بحث حاضر، عامل مهم در بدل شدن «شخص یا گروه اشخاص: به مقام رسمی عملی یک دولت، آن است که رفتار شخص یا گروه اشخاص، چنان باشد که گویی این دولت آن شخص یا گروه اشخاص را «برای اجرای ... عناصر اقتدار» خود «فراخوانده» است.
گفته‌های مختلف، حکایت از آن دارد که برخی دولت‌ها به گروه‌های تکفیری، کمک مالی و تسلیحاتی کرده، (38) یا از آنها حمایت (39) کرده‌اند. هیچ کدام از این موارد نمی‌تواند ثابت کند که گروه‌های تکفیری، عناصری از اقتدار حاکمیتی دولت‌های کمک یا حمایت کننده را اجرا می‌کنند. حتی این بیان هم که گروه‌های تکفیری در جهت منافع (40) دولت یا دولت‌های خاص عمل می‌کنند، نمی‌تواند چنین معنایی را بدهد.
همین طور این بیان که عده‌ای از دولت‌ها از دولت‌های دیگر بخواهند (41) که گروه‌های تکفیری را به وجود آورند، ثابت نمی‌کند که دولت‌های اخیر، عناصری از اقتدار درخواست کنندگان را اجرا کرده‌اند و حتی اگر ثابت شود که چنین کرده‌اند، خود به خود این نتیجه به دست نمی‌آید که گروه‌های ایجاد شده، عناصر اقتدار حاکمیتی دولت‌های درخواست کننده یا دولت‌های قبول کننده درخواست را اجرا می‌کنند. حتی بیان‌هایی که نشان می‌دهد عده‌ای از دولت‌ها راهبردی برای استفاده از گروه‌های تکفیری جهت دست یابی به مقاصد خود دارند (42) نیز نمی‌تواند این امر را ثابت کند که گروه‌های تکفیری، عناصر اقتدار آن دولت‌ها را اجرا می‌کنند. زیرا از سوی دیگر، گفته شده است که به هیچ کس و هیچ چیز وفادار نیستند. (43)
بنابراین، موارد اشاره شده نمی‌تواند عاملی باشد که گروه تکفیری را به مقام رسمی عملی دولت‌ها بدل کند و در نتیجه، مسئولیت اعمال این گروه‌ها به دولت‌های دیگر منتقل شود. به هر حال، کمک‌های مالی و تسلیحاتی می‌تواند رفتاری باشد که مرتبط با جنایت‌های گروه‌های تکفیری بر اساس ماده 16 طرح مسئولیت برای دولتِ کمک و یاری دهنده، مسئولیت به وجود آورد. (44) پرسشی که اکنون می‌توان مطرح کرد این است که آیا می‌توان گروه‌های تکفیری را رکن علمی دولت یا دولت‌های دیگر دانست؟

ب. رکن عملی

افزون بر رکن قانونی، (45) در برخی اوضاع و احوال استثنایی، شخص و هستی مندی که به هیچ معنا بخشی از دولت را شکل نمی‌دهد، رکن عملی تلقی می‌شود، به نحوی که رفتارش به این دولت قابل انتساب است. این استثنا مدت زیادی است که در عملکردهای قضایی و دیپلماتیک پذیرفته شده و در ماده 8 طرح کمیسیون حقوق بین الملل برای مسئولیت بین‌المللی دولت، مجدداً تأیید شده است. (46) به موجب این ماده، «رفتار یک شخص یا گروه اشخاص، عمل یک دولت بر اساس حقوق بین الملل تلقی خواهد شد، چنانچه آن شخص یا گروه اشخاص، در واقع به دستور یا تحت هدایت یا واپایی (کنترل) آن دولت در اجرای آن رفتار عمل کند». (47)
آنچه در این انتساب اهمیت حیاتی دارد، به درجه واپایی دولت بر شخص در زمان ارتکاب عملِ از نظر بین‌المللی نادرست یا به عبارت دیگر، به ماهیت پیوندی مربوط می‌شود که باید برای تبدیل اعمال اشخاص خصوصی به اعمال ارکان عملی دولت برقرار شده باشد. رکن عملی بودن، اجازه می‌دهد که اعمال شخص خصوصی که به طریق دیگر قابل انتساب نیست، عمل دولت دانسته شود. در نتیجه، به مسئولیت بین‌المللی دولت برای خود، عمل شخص خصوصی شکل می‌دهد. (48)
آنچه شخص خصوصی را به رکن عملی بدل می‌کند، صرفاً کمک دولت به شخص خصوصی مرتکب شونده جنایت نیست، زیرا در این صورت، دولت کمک کننده بر اساس ماده 16 طرح مسئولیت، به سبب کمک خود به شخص خصوصی، مسئولیت می‌یابد، (49) نه به علت انتساب رفتار این شخص به دولت کمک کننده. برای تبدیل شخص خصوصی به رکن عملی، حتی واپایی عام دولت حمایت کننده نیز کافی نیست، بلکه این دولت باید بر شخص خصوصی، واپایی مؤثر داشته باشد (50) که از کمک مالی (حتی بسیار زیاد)، آموزش نظامی و حمایت نظامی، تدارکاتی و اطلاعاتی فراتر می‌رود، واپایی مؤثر، چنان بستگی اساسی و نافذی بین دولت و شخص مرتکب شونده جنایت عمل نادرست ایجاد می‌کند که نمی‌توان آن را از رابطه حقوقی بین دولت و مقامات رسمی اش تمیز داد. (51)
گفته شده است: «حمله تروریستی داعش به موصل و پیش از آن به سامرا، کاملاً تحت نظارت و به دستور ریاض صورت گرفته است. بر اساس این گزارش، سرکرده داعش با پادشاه عربستان ... دیداری داشته و مأموریت اشغال استان‌های سنی نشین و تبدیل آنها به امارت‌های تکفیری تحت نظارت ریاض و دوحه را پذیرفته است». (52) عبارت‌هایی مانند «به دستور» یا «تحت نظارت»، می‌تواند نشان دهنده «وابستگی کامل» آن گروه تکفیری به این دولت یا دولت‌ها باشد و آن را به رکن عملی آنها تبدیل کند. بنابراین، اگر وجود رابطه مبتنی بر وابستگی کامل بین گروه‌های تکفیری با هر دولتی ثابت شود، رفتارش به چنین دولتی قابل انتساب خواهد بود و برای این دولت، مسئولیت به وجود می‌آورد.
به دلیل آنکه اعمال گروه‌های تکفیری از درجه جنایت‌اند، مانند وضعیت در مورد رکن دولت که مسئولیت در قالب دیدگاه سنتی محدود نمانده است، ملاک تشخیص رکن عملی، یعنی «وابستگی کامل» نیز دگرگون شده است.
به طور کلی، بین رفتار رکن عملی و رفتار شخص خصوصی، طیف وسیعی از تعامل‌های ممکن بین دولت و کنش گر خصوصی، شامل رواداری، (53) الهام بخشی انگارورانه (ایدئولوژیک)، حمایت مادی و راهنمایی کلی وجود دارد. دولت می‌تواند به کمک دامنه وسیعی از فعل‌ها و ترک فعل‌ها از رابطه مستقیم که با رکن بودن شباهت داشته باشد، اجتناب ورزد، اما باز هم از رفتار شخص خصوصی برای پیش برد اهداف خود بهره گیرد. تحت بن نگره (پارادایم) رکن بودن، مسئولیت چنین رفتاری فقط تابع اصول از قبل موجود عدم انتساب و نظریه خطای جداگانه خواهد بود. این اصول، امکان آن را فراهم می‌آورند که دولت به دلیل نقض برخی تعهدات جنبی، مسئولیت بیابد، نه مسئولیت مستقیم برای خود رفتار لطمه زننده شخص خصوصی که زیرکانه، اما آگاهانه، تشویق و تسهیل کرده یا آن را روا داشته است. (54)
دادگاه کیفری بین‌المللی «یوگسلاوی سابق» نیز در قضیه «تادیچ»، به ملاک قرار دادن واپایی مؤثر برای وجود رکن عملی به عنوان دید مضیّق، انتقاد کرده، متذکر شد که احتمال دارد درجه واپایی، طبق اوضاع و احوال واقعی هر مورد تفاوت کند. استدلال دادگاه آن بود که ملاک «واپایی مؤثر»، بسیار به شکل مقید است، در حالی که هدف حقوق مسئولیت بین‌المللی دولت، بر مبنای مفهوم واقع گرای انتساب استوار است. بر این اساس، دادگاه نتیجه می‌گیرد که در اوضاع و احوال متضمن عمل گروه‌های خصوصی سازمان یافته و دارای ساختار سلسله مراتبی، آزمون مناسب آن است که دولت فراتر از صرف تأمین مالی و تجهیز چنین گروه‌هایی بر آنها واپایی کلی (55) اعمال کند و در برنامه ریزی و نظارت بر عملیات نظامی مشارکت داشته باشد. دادگاه همچنین تصدیق کرد که در مواردی که دولت واپایی، دارنده دولت سرزمینی نیست یا در موارد غَلَیان داخلی، به شواهد گسترده تر و انکارناپذیرتر برای نشان دادن واپایی واقعی (56) نیاز است. (57)
نظر به اینکه دولت یا دولت‌های احتمالی واپایی دارند دولت سرزمینی، محل ارتکاب جنایت‌های گروه‌های تکفیری نیستند و این گروه‌ها را می‌توان جنبش شورشی دانست، ملاک واپایی واقعی برای انتساب احتمالی جنایت‌هایشان به دولت یا دولت‌های دیگر، مناسب تر به نظر می‌رسد. به دلیل اینکه در مورد گفته‌های موجود در خصوص کمک و حمایت دولت‌ها به گروه‌های تکفیری نشانه و مدرک روشنی دال بر واپایی کلی و مشارکت در برنامه ریزی و نظارت بر عملیات نظامی گروه‌های تکفیری مشاهده نشده است، نمی‌توان رابطه مبتنی بر واپایی کلی و به طریق اولی، واپایی واقعی را بین دولت یا دولت‌های کمک و حمایت کننده و گروه‌های تکفیری برقرار کرد و جنایت‌های این گروه‌ها را به آن دولت‌ها نسبت داد و برایشان مسئولیت قائل شد.
همان طور که در بحث قبل نیز ذکر شد، موارد اشاره شده می‌تواند رفتاری باشد که مرتبط با جنایت‌های گروه‌های تکفیری، مسئولیت دولت‌های دیگر را به وجود آورد که در جای خود به آن پرداخته خواهد شد.

1. 2. 2. 2. جنبش شورشی

هر چند رفتار شورشیان در آغاز مانند رفتار اشخاص خصوصی در وضعیت‌های غیرعادی، مثل تظاهرات، اعتراض‌ها و طغیان‌هاست، اما زمانی که به جنبش شورشی بدل می‌شود، وضع متفاوتی می‌یابد. این تفاوت، صرفاً کمّی نیست. با وجود آنکه افراد و گروه‌های متعلق به سازمان جنبش شورشی که به نام و از طرف آن عمل می‌کنند، بیشتر، افرادی هستند که در غلیان یا اغتشاش یا حتی اقدامی انقلابی سهیم‌اند تا رکن دولت. بنابراین، منطقی خواهد بود که اعتقاد داشته باشیم مسئولیت دولت در مورد این نوع اعمال، فقط از قصور ارکان دولت در اعمال مراقبت و ارائه حمایت ناشی می‌شود.
یک تفاوت کیفی نیز بین این دو مورد وجود دارد. در واقع آنچه به وضعیت به وجود آمده بر اثر ظهور جنبش شورشی تعریف شده در حقوق بین الملل خصوصیت می‌بخشد، وجود شخص جداگانه حقوق بین الملل به موازات دولت است که خود را در بخشی از سرزمین تحت حاکمیت این دولت تثبیت کرده و اعمال قدرت می‌کند. این شخص به طور کامل قادر است مرتکب اعمالِ از نظر بین‌المللی نادرست شود. اعمال اشخاص متعلق به سازمانش، مانند ارکان دولت، اعمال شخص حقوق بین الملل است که چنانچه نقض تعهد بین‌المللی پذیرفته این شخص باشد، می‌تواند مسئولیتش را به وجود آورد. از این رو هر مسئولیتی که احتمال داشته باشد به دلیل عدم اعمال مراقبت یا اتخاذ اقدام بازدارنده یا تنبیهی در خصوص اعمال جنبش شورشی بر عهده دولتِ به اصطلاح «مشروع» قرار گیرد، ماهیتی بسیار استثنایی تر از مسئولیتی دارد که می‌تواند بر گردن آن دولت به علت قصور در اعمال مراقبت یا ارائه حمایت در صورت وقوع اغتشاش، تظاهرات توده‌ای یا دیگر غَلَیان‌های داخلی نهاده شود. در واقع، این مسئله در قیاس با مسئولیت اصلی که بر عهده خود جنبش شورشی قرار می‌گیرد، کاملاً حاشیه ای است. (58)
با توجه به آنچه گفته شد، اعمال ارکان جنبش شورشی به دولتی قابل انتساب نیست که بر بخشی از سرزمین آن سلطه دارد. به سبب همین سلطه، مسئولیت دولت مرتبط با اعمال جنبش شورشی، نمی‌تواند کاملاً مانند مسئولیت آن به علت قصور در اعمال مراقبت، ارائه حمایت در هنگام وقوع اغتشاش، تظاهرات توده ای یا دیگر غَلَیان‌های داخلی یا تنبیه مجرمان در این موارد باشد. به همین دلیل، کمیسیون حقوق بین الملل نیز در تفسیر ماده 10 طرح مسئولیت، مربوط به قابلیت انتساب رفتار جنبش‌های شورشی، اظهار می‌دارد که اصل عام در خصوص رفتار ارتکابی چنین جنبش‌هایی در خلال کشاکش‌های مستمر با اقتدار مستقر، بر اساس حقوق بین الملل، به دولت قابل انتساب نیست، زیرا ساختارها و سازمان جنبش شورشی از ساختارها و سازمان دولت، مستقل‌اند.
قابل انتساب نبودن به زمانی مربوط می‌شود که جنبش، موفق نشده یا دولت مستقر، آن را سرکوب کرده است. در صورت موفقیت جنبش و تشکیل دولت، اعمال ارکان جنبش شورشی به این دولت قابل انتساب است. (59) همین وضعیت دوگانه نشان می‌دهد که جنبش شورشی، هستی مند موقت است، زیرا در طی زمان به علت شکست خوردن یا پیروز شدن از بین می‌رود و در حالت اخیر، به حکومت در دولتِ از قبل موجود یا به صورت دولت جدید تغییر شکل می‌یابد. این خصیصه، وضعیت نااستواری به وجود می‌آورد و بر شخص لطمه دیده نیز اثر می‌گذارد. اگر جنبش شکست بخورد، چاره ای ندارد جز شکایت بردن نزد دولتی که با جنبش شورشی مبارزه کرده است. اگر جنبش شورشی موفق شود، دولت لطمه دیده باید دعوی را نزد دولت جدیدی ببرد که جنبش شورشی به وجود آورده است. (60)
همان طور که در بحث ارکان دولت و واحدهای تابع اشاره شد، از میان گروه‌های تکفیری، تنها طالبان توانسته است از 1996 تا 2001 م، بخش بزرگی از افغانستان را تحت سیطره خود داشته باشد. گروه داعش نیز در هشتم تیرماه 1393، موجودیت «خلافت اسلامی» را در بخش‌های تحت کنترل خود در عراق اعلام کرد. با توجه به مطالب بالا، طالبان مسئول همه اعمال، دست کم در مدت حکومتش از 1996 تا 2001م. در افغانستان است که به دولت دیگر یا اتباع آن آسیب زده است. «خلافت اسلامی» تشکیل شده به دست داعش نیز، چنانچه خصیصه حکومت را داشته باشد یا بیابد، همین گفته در موردش صادق است؛ یعنی مسئول اعمال ارکانش است که به دولت دیگر یا اتباع آن صدمه زده است یا می‌زند. به دلیل اینکه طالبان دیگر حکومت نمی‌کند و اگر «خلافت اسلامی» نیز واقعاً در وضعیتی قرار نگیرد که بتوان گفت حکومت می‌کند، اعمال ارکان آنها همچنان اعمال جنبش شورشی دانسته می‌شود.
در مورد دیگر، از گروه‌های تکفیری تا این زمان هنوز در هیچ سرزمینی نشانه‌ای از تشکیل دولت به طور رسمی دیده نشده است. لذا این گروه‌ها نیز همچنان جنبش شورشی شناخته می‌شوند. در نتیجه، چنانچه ثابت شود که لطمه وارد شده بر اثر اعمال ارکان این گروه‌ها به علت عدم مراقبت یا جلوگیری لازم بوده یا لطمه زننده مجازات نشده است، دولتی که گروه‌های تکفیری در سرزمین یا حوزه صلاحیتش مرتکب عمل لطمه زننده شده‌اند، مسئول خواهد بود. البته در اینجا نیز با در نظر داشتن تفاوت کیفی بین اشخاص خصوصی و جنبش شورشی، مسئولیت به دلیل عدم مراقبت و جلوگیری لازم یا تنبیه نکردن مقصر خواهد بود، نه برای عمل ارکان گروه‌های تکفیری.
همان طور که در ابتدای این بحث اشاره شد، رفتار شورشیان در آغاز مانند رفتار اشخاص خصوصی در وضعیت‌های غیرعادی مثل تظاهرات، اعتراض‌ها و طغیان‌هاست. حال این پرسش مطرح می‌شود که آیا اصولاً یک دولت می‌تواند مسئولیتی به سبب اعمال اشخاص خصوصی بیابد؟

1. 2. 2. 3. اعمال شخص خصوصی

اصل آن است که اعمال اشخاص خصوصی را نمی‌توان به دولت نسبت داد. زیرا یا رکن دولت نیستند یا در مقام رکن دولت عمل نمی‌کنند، اما گاه دولت، مرتبط با اعمال آنها یا جهت آن، مسئولیت می‌یابد. ماده 11 طرح مسئولیت، مقرر می‌دارد: «رفتاری که به موجب مواد قبلی قابل انتساب به یک دولت نیست، چنانچه و تا حدی که آن دولت مورد تأیید قرار دهد و به عنوان عمل خودش بپذیرد، بر اساس حقوق بین الملل قابل انتساب به آن دولت خواهد بود». (61) بر این پایه، عملی که شخص خصوصی انجام دهد یا در مقام شخص خصوصی صورت گیرد، چنانچه و تا حدی که دولتی آن را تأیید کند، عمل آن دولت دانسته می‌شود.
نظر به اینکه شواهد و مدارکی وجود ندارد که دولتی اعمال گروه‌های تکفیری را به عنوان عمل شخص خصوصی یا در مقام شخص خصوصی، عمل خود بداند یا حتی آن را تأیید کند، نمی‌توان اعمال این گروه‌ها را به عنوان عمل شخص خصوصی یا شخص در مقام خصوصی به دولت یا دولت‌هایی خاص منتسب کرد و این دولت‌ها را مسئول دانست، مگر آنکه بتوان ادامه یافتن کمک‌های تسلیحاتی و مالی را نوعی تأیید تلقی کرد. در مورد اخیر، کمک‌های اشاره شده با این استدلال ارائه می‌شود که دریافت کننده در واقع در جهت اعمال حق تعیین سرنوشت خود عمل می‌کند. بنابراین، نمی‌توان آن کمک‌ها را نشانه تأیید رفتار و دریافت کننده به عنوان رفتار قابل انتساب به کمک کننده دانست.
طبق حقوق بین الملل، می‌توان گروه‌های تکفیری را جنبش شورشی برخوردار از شخصیت حقوقی با خصوصیات اشاره شده در بحث جنبش شورشی دانست و کمک‌های مالی و تسلیحاتی دیگر دولت‌ها به این گروه‌ها، در واقع از نوع کمک و یاری می‌شوند که بر اساس ماده 16 طرح مسئولیت برای دولت کمک و یاری دهنده مسئولیت به وجود می‌آورد. به موجب این ماده، «دولتی که به دولت دیگر کمک یا یاری می‌دهد تا دولت اخیر مرتکب یک عملِ از نظر بین الملل نادرست شود، مسئول چنین رفتاری است. (الف) چنانچه آن دولت با آگاهی از اوضاع و احوال عملِ از نظر بین‌المللی نادرست چنین کند و (ب) چنانچه آن دولت نیز عمل را انجام دهد، از نظر بین‌المللی نادرست باشد». (62) البته این مسئولیت از مسئولیت برای ارتکاب عملِ از نظر بین‌المللی نادرست اصلی، یعنی عمل گروه تکفیری جداست. در واقع دولت کمک و یاری دهنده، مرتبط با عمل گروه تکفیری، مسئولیت می‌یابد.
مورد دیگرِ مسئولیت یافتن دولت مرتبط با عملِ از نظر بین‌المللی نادرست شخص خصوصی، زمانی است که عمل این شخص به دولتی دیگر یا اتباع آن لطمه بزند. در این حالت، دولتی که این لطمه در سرزمین یا محدوده صلاحیتش وارد شده است، وظیفه دارد امکانات احقاق حق را برای لطمه دیده فراهم کند و چنانچه در این خصوص قصور داشته و در واقع به تعهد خود عمل نکرده باشد، مسئولیت می‌یابد. البته این مسئولیت جدا از مسئولیت شخص خصوصی یا در مقام شخص خصوصی برای عمل لطمه زننده است که همچنان بر عهده خود انجام دهنده عمل قرار دارد. (63) بنابراین، اگر گروه‌های تکفیری صرفاً شخص خصوصی دانسته شوند، بر اساس قواعد سنتی مسئولیت، دولت‌ها فقط مرتبط با اعمال این گروه‌ها مسئولیت می‌یابند، اما با توجه به اینکه عمل گروه‌های تکفیری جنایت شناخته می‌شود، مسئولیت برای آن تا حدی متفاوت است.

2. مسئولیت جامعه بین‌المللی (مسئولیت حمایت)

همان طور که در بحث عملِ از نظر بین‌المللی نادرست گفته شد، طبق اساس نامه دیوان کیفری بین الملل، جنایت نسل کشی، جنایات علیه بشر، جنایت‌های جنگی و جنایت تجاوز جدی‌ترین جنایت‌ها هستند. (64) به علاوه، طبق ماده 41 طرح مسئولیت، در صورت نقض جدی تعهد بین المللی، دولت‌ها برای خاتمه بخشیدن به آن از راه‌های قانونی همکاری خواهند کرد و هیچ دولتی وضعیت به وجود آمده با نقض جدی را به عنوان وضعیتی قانونی به رسمیت نخواهد شناخت و برای حفظ آن کمک و یاری نخواهد داد. (65)
با عنایت به اینکه جنایت‌های گروه‌های تکفیری در زمره جدی‌ترین جنایت‌ها قرار می‌گیرند، بر اساس آنچه در بالا اشاره شد، همه دولت‌ها مکلف‌اند برای خاتمه بخشیدن به آثار این جنایت‌ها با یکدیگر همکاری کنند و هیچ یک از دولت‌های جهان نباید به تداوم آن کمک کنند. بنابراین، همه دولت‌هایی که به این تکلیف عمل نکرده‌اند یا نمی‌کنند، مسئول‌اند.
مقرره ماده 41 طرح مسئولیت، به نوعی بازتاب دهنده دگرگونی در خصیصه حاکمیت دولت از واپایی به مسئولیت به معنای پاسخ گو بودن است که هم برای کارکردهای داخلی دولت وجود دارد و نیز در مورد وظایف خارجی آن. این دگرگونی در خصیصه مسئولیت، مقامات دولتی را مسئول حفاظت از ایمنی و حیات شهروندان و ارتقای رفاهشان، مقامات سیاسی ملی را مسئول شهروندان در داخل و جامعه بین‌المللی و کارگزاران دولت را مسئول اعمال خود کرده است. (66)
در بعد داخلی، دولت «حاکمیت محور»، (67) مسئولیت اولیه حمایت از مردمان خود را در وضعیت‌هایی دارد که در اثر جنگ داخلی، شورش، سرکوب یا کوتاهی دولت، متحمل لطمه جدی می‌شوند. در چنین وضعیت‌هایی، اگرچنانچه دولت مورد نظر به متوقف کردن یا دفع آن مایل یا قادر نباشد، بعد بین‌المللی این مسئولیت مطرح می‌شود در نتیجه، اقدام این جامعه در حمایت از آن مردمان دیگر، نقض اصل «عدم مداخله» محسوب نمی‌شود.
مسئولیت حمایت در سه سطح جلوگیری، واکنش و بازسازی مطرح می‌شود. مسئولیت جلوگیری، اتخاذ اقدامات بازدارنده است، به طوری که وضعیت‌ها به سطحی ارتقا نیابد که به اقدامات مجبور کننده اجرایی نیاز باشد. مسئولیت واکنش، شامل استفاده از اقداماتی می‌شود که دامنه آن از تحمیل ضمانت اجراها تا استفاده از زور خواهد بود. مسئولیت بازسازی یا مرحله تکمیلی نیز به دنبال مداخله نظامی می‌آید. (68)
در وضعیت فعلی گروه‌های تکفیری، مرحله جلوگیری موضوعیت خود را از دست داده است. زیرا در سرزمین‌هایی که این گروه‌ها فعال شده‌اند، دولت مستقر رفتارهایی داشته که زمینه ناآرامی‌ها و اعتراض‌های مردمان را فراهم کرده است. نحوه برخورد این دولت‌ها با این ناآرامی‌ها و اعتراض‌ها، تحت عنوان حمایت از مردم ناراضی، به تشدید این وضعیت و مساعد شدن زمینه برای فعالیت‌های گروه‌های تکفیری منتهی شده است. بر این اساس، دست کم دولت‌هایی که در سرزمین خود زمینه‌های بروز و شدت یافتن ناآرامی‌ها و اعتراض‌ها را فراهم آورده‌اند، به مسئولیت خود عمل نکرده‌اند.
به دلیل آنکه آنچه نمی‌بایست رخ می‌داد، اتفاق افتاده است و دست کم برخی از دولت‌ها مانند عراق در سرزمینشان گروه‌های تکفیری مرتکب جنایت شده‌اند، رسماً درخواست کمک کرده‌اند (و قادر به مقابله با آن گروه‌ها نیستند). اکنون جامعه بین‌المللی در مرتبه واکنش قرار گرفته است. منظور از جامعه بین‌المللی، مجموعه دولت‌ها به عنوان کل است که باید از طریق مرجع صلاحیت دار واکنش نشان دهد. امروزه این مرجع، «شورای امنیت» است و در صورت ناتوانی آن در انجام دادن اقدام مقتضی، «مجمع عمومی سازمان ملل متحد» این مسئولیت را بر عهده دارد. البته سازمان‌های منطقه‌ای نیز در محدوده صلاحیت خود می‌توانند واکنش نشان دهند. بر این اساس، علاوه بر «سازمان ملل متحد»، «اتحادیه عرب»، «سازمان همکاری اسلامی» یا «شورای همکاری خلیج فارس» نیز صلاحیت اقدام در مقابل جنایت‌های گروه‌های تکفیری را دارند.
بنابراین، اعضای جامعه بین‌المللی در چارچوب مفهوم «مسئولیت حمایت» نیز مکلف‌اند از راه‌های قانونی برای خاتمه بخشیدن به جنایت‌های گروه‌های تکفیری، که جنایت علیه بشریت و جنایت جنگی شناخته می‌شوند، و نیز برطرف کردن آثار آنها با یکدیگر همکاری کنند.

نتیجه گیری

به طور کلی، هیچ نشانه و مدرکی وجود ندارد که بر اساس آن جنایت‌های گروه‌های تکفیری به عنوان عمل رکن، رکن واحد تابع، مقام رسمی عملی، رکن عملی یا عمل شخص خصوصیِ مورد تأیید یک یا چند دولت، به این دولت یا دولت‌ها قابل انتساب باشد و برای آن مسئولیت ایجاد کند. فقط در مورد حکومت طالبان در افغانستان از 1996 تا 2001م. و «خلافت اسلامی» اعلامی داعش، اعمال گروه‌هایی که با هر عنوان، رکن یکی از این دو دولت محسوب می‌شده‌اند یا بشوند، برای آنها مسئولیت ایجاد می‌کند. دیگر گروه‌های تکفیری نیز به عنوان جنبش شورشی، اعمال ارکانشان برای گروه مربوطه، ایجاد مسئولیت می‌کند. آن دسته از اعمال گروه‌های تکفیری یا دولت‌های تشکیل شده به دست آنها که جنایت نسل کشی، جنایت علیه بشریت یا جنایت جنگی هستند، علاوه بر ایجاد مسئولیت برای مرتکبان این جنایت‌ها، موجب به وجود آمدن مسئولیت برای همه کسانی می‌شود که به نوعی در ارتکاب آن جنایت‌ها مشارکت داشته‌اند.
دولت‌هایی که به گروه‌های تکفیری یا دولت‌های تشکیل شده به دست این گروه‌ها کمک و تسلیحاتی کرده باشند یا بکنند، به سبب این کمک خود مسئول شناخته می‌شوند. با توجه به اینکه اعمال گروه‌های تکفیری، جدی‌ترین جنایت‌ها هستند بر اساس طرح مسئولیت، دولت‌ها متعهدند برای وضعیت به وجود آمده بر اثر این اعمال با یکدیگر همکاری کنند. بنابراین، قصور دولت‌ها در این خصوص، مسئولیت آنها را در پی دارد. به علاوه، کل جامعه بین‌المللی در چارچوب مفهوم «مسئولیت حمایت» نیز مسئولیت می‌یابد که از طریق «سازمان ملل متحد»، «اتحادیه عرب»، «سازمان همکاری اسلامی» یا «شورای همکاری خلیج فارس» در برابر این جنایت‌ها واکنش نشان دهد.

پی‌نوشت‌ها:

1. عضو هیئت علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران.
2. policy.
3. "Iran to reveal evidence on heads of Takfiri terrorism ME" , January 19, 2014 06.04.2014.
4. internationally wrongful act.
5. بهرام مستقیمی و مسعود طارمسری، مسئولیت بین‌المللی دولت با توجه به تجاوز عراق به ایران، ص 33.
6. UN, Report of the International Law Commission, Fifty - third session, (23 April-1 June and 2 Junly -10 August 2001), General Assembly, Official Records, Fifty -sixth session, Supplement No. 10 (A/56/10), P.34, art. 2(b).
7. بهرام مستقیمی و مسعود طارمسری، مسئولیت بین‌المللی دولت با توجه به تجاوز عراق به ایران، ص 38.
8. "Rome Statute of the International Criminal Court", A/CONF.183/9 of 17 July 1998, corrected by rocess-verbaux of 10 November 1998, 12 July 1999, 30 November 1999, 8 May 2000, 17 January 2001 and 16 January 2002, art. 5, 06.26.2014.
9. دسته چهارم، یعنی جنایت تجاوز که به حمله مسلحانه دولتی به دولت دیگر در نقض ممنوعیت کاربرد زور مربوط می‌شود، از بحث حاضر خارج است.
10. "Rome Statute of the International Criminal Court", arts 6, 7, 8 .
11. با توجه به اینکه از یک طرف، اعمال گروه‌های تکفیری بسیار گوناگون است و از طرف دیگر، اعمال مشخص شده، به عنوان جنایت در مواد 6، 7 و 8 اساس نامه دیوان کیفری بین المللی مفصل است، انطباق آن اعمال با موارد اشاره شده در این مواد برای احراز نقض بودن یا نبودن آنها، بررسی جداگانه و مفصلی می‌طلبد که از حوصله این نوشتار خارج است. بنابراین، در اینجا صرفاً به برخی از اعمال این گروه‌ها از باب نمونه اشاره و نقض بودن آنها فرض می‌شود.
12. Statement by Mr. Paulo Sergio Pinheiro Chair of the Intependent International Commission of Inquiry on the Syrian Arab Republic, 18 March 2014, 03.19.2014.
13. مطالب بین دو قلاب به متن نقل قول اضافه شده است.
14. Statement by Paulo Sergio Pinheiro, Chair of the Independent International Commission of Inquiry on the Syrian Arab Republic, at the HRC 24th regular session, Geneva, 16 September 201303.19.2014.
15. Address by Paulo Sergio Pinheiro, Chair of the Independent International Commission of Inquiry on the Syrian Arab Republic, to the United Nations General Assembly plenary Session, New York, 29 Juillet2013 DisplayNews.aspx?NewsID=13596&LangID=E>03.19.2014.
16. برای آگاهی بیشتر همچنین نک: زهرا خدایی، «این کشور آزمایشگاه تروریسم شده است/ دورنمای منطقه، تشدید افراط گرایی و تروریسم است»، سه شنبه 22 اسفند 1391.
http://www.khabaronline.ir/detail/281771/World/centeral-asia-caucuses>06.26.2014>؛ «داعش میراث فرهنگی موصل را تخریب کرد»، 30/03/1393 ، http://ir.voanews.com/content/iraq-mosul-heritage/1941525.html>06.23.2014؛ «در شمال تکریت: اعدام 1700 دانشجوی کالج نیروی هوایی عراق توسط داعش»، 25 خرداد 1393، 2014. 15. 06 «تصاویر تکان دهنده‌ای از جنایات داعش در عراق
06. 15. 2004, 1393/3/25,"18.
«گزارش اشپیگل از وضعیت عراق: جنگ برای خلافت»، شفقنا (پایگاه بین‌المللی همکاری‌های خبری شیعه)، دوشنبه 1393/04/02، http://www.shafaqna.com/persian/shafaqna/item/77638> 06 .25 . 2014.
Jamal Al Sharif, Al "Salafis in Sudan: Between Non-Interference and Confrontation", Jazeera Centre for Studies, 3 July 2012, 06.28.2014; HUMAN Rights Watch, “You Can Still See Their Blood’ Executions, Indiscriminate Shootings, and Hostage Taking by Opposition Forces in Latakia Countryside", October 2013; UN, SC, “Report of the Secretary-General on children and armed conflict in the Syrian Arab Republic”, S/2014/31, 27 January 2014; UN, GA, Human Rights Council, Twenty-second session, Agenda item 4, Human rights situations that require the Council’s attention, “Report of the independent international commission of inquiry on the Syrian Arab Republic”, A/HRC/22/59, 5 February 2013; UN, GA, Human Rights Council, Twenty-second session, Agenda item 4, Human rights situations that require the Council"s attention, “Report of the independent international commission of inquiry on the Syrian Arab Republic”, A/HRC/22/65, 12 February 2014; UN, GA, Human Rights Council, Twenty-fifth session, Agenda item 4, Human rights situations that require the Council’s attention, “Report of the independent international commission of inquiry on the Syrian Arab Republic”, 12 February 2014, A/HRC/25/65, 12 February 2014, pp. 7-23; UN, “Human Rights Council holds interactive dialogue with Commission of Inquiry on Syria”, 18 March 2014, <http: en="" newse

عبارات مرتبط با این موضوع

پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسیواکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه روزنامه‌ها پس از درگذشت خلخالی چه نوشتند؟تأکید بر همکاری تهران و مسکو در مبارزه با تروریسم عکس یادگاری مسی و رونالدوی ایرانی سید روح‌الله خمینی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد…خمینی در خانواده‌ای به دنیا آمد که سابقه فعالیت‌های دینی و مذهبی در آن به قرن‌ها قبل فتن پایگاه خبری تحلیلی فتنپایگاه خبری تحلیلی فتن لاریجانی نمی خواهد واقعیات درباره سخنان ظریف روشن شودجستار فتنه من بارها گفته‌ام که برای من این تقسیمات اصولگرا و اصلاح‌طلب و اصلاح‌طلب مدرن و اخبار،اخبار روز،اخبار خبرگزاری ها اخبار،آخرین …حقوق را کی داده و کی گرفته؟ بوی خیانت امداد هوایی برای حادثه دیدگان جاده سبزوارناآرامی در شهرک ولیعصر ارومیه وب سایت خبری …درگیری نیروهای امنیتی با اعضا و هواداران گروهک تروریستی پژاک در شهرک ولیعصر ارومیه خطا در روند اتصال به دیتابیس کد پیگیری خطا پرسمان دانشجویی اندیشه ی سیاسی واکاوی حیات سیاسی امام رضاع و بررسی شاخص‌های سیاسی حاکم در عصر آن امام همام،نقشه راهی روزنامه‌ها پس از درگذشت خلخالی چه نوشتند؟ تأکید بر همکاری تهران و مسکو در مبارزه با تروریسم عکس یادگاری مسی و رونالدوی ایرانی در کنار سید روح‌الله خمینی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد خمینی در خانواده‌ای به دنیا آمد که سابقه فعالیت‌های دینی و مذهبی در آن به قرن‌ها قبل برمی فتن پایگاه خبری تحلیلی فتن پایگاه خبری تحلیلی فتن لاریجانی نمی خواهد واقعیات درباره سخنان ظریف روشن شود جستار فتنه من بارها گفته‌ام که برای من این تقسیمات اصولگرا و اصلاح‌طلب و اصلاح‌طلب مدرن و سنّتی و از اخبار،اخبار روز،اخبار خبرگزاری ها اخبار،آخرین خبرها،خبر فوری حقوق را کی داده و کی گرفته؟ بوی خیانت امداد هوایی برای حادثه دیدگان جاده سبزوار ناآرامی در شهرک ولیعصر ارومیه وب سایت خبری تحلیلی درگیری نیروهای امنیتی با اعضا و هواداران گروهک تروریستی پژاک در شهرک ولیعصر ارومیه موجب خطا در روند اتصال به دیتابیس کد پیگیری خطا


ادامه مطلب ...

اعمال محدودیت برای دسترسی به بازی «کلش آف کلنز»

[ad_1]

اعضای کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه با اعمال محدودیت برای دسترسی به بازی «کلش آف کلنز» موافقت کردند.

به گزارش مشرق، در چند روز گذشته دسترسی به بازی کلش آف کلنز با مشکل مواجه و سپس رفع شد. بنیاد ملی بازی های رایانه ای نیز اعلام کرد که علت محدودیت در دسترسی به این بازی مشکل اخلال در شبکه اینترنت بوده است؛ اما معاون دادستان کل کشور در امور فضای مجازی علت را موضوع دیگری عنوان می کند.
 
دکتر عبدالصمد خرم آبادی معاون قضایی دادستان کل کشور دررابطه با اختلال ایجاد شده در بازی «کلش اف کلنز» از اعمال محدودیت برای دسترسی به این بازی خبرداد و گفت: اکثریت قریب به اتفاق اعضای کارگروه تعیین مصادیق با اعمال محدودیت برای دسترسی به بازی «کلش آف کلنز» موافقت کردند.
 
وی درباره اینکه به چه علت محدودیت در دسترسی به این بازی بعد از مدتی رفع شد نیز گفت: این سوال باید از وزارت ارتباطات و شرکت ارتباطات زیرساخت که مسئولیت اجرای دستورات کار گروه را برعهده دارد پرسیده شود که چرامحدودیت رفع شده است.
 
معاون قضایی دادستان کل کشور درخصوص اینکه آیا دادستانی کل کشور به عنوان رئیس کارگروه علت عدم اجرای دستور را پیگیری کرده است یا خیر؟ افزود: دادستانی کل در آخرین جلسه کارگروه که در یکم دی ماه سال جاری تشکیل شد این موضوع را در جلسه مطرح کرد و همه اعضای حاضر در جلسه مجددا بر اجرای دستور تاکید داشتند و چون برخی ازمسئولان ذیربط حضور نداشتند مقرر گردید وزارت ارتباطات ضمن اعمال محدودیت علت توقف در اجرای دستور را کتبا اعلام کند.
 
دبیرکارگروه تعیین مصادیق درادامه درباره اینکه چرا کارگروه دستور فیلتر این بازی را صادر کرده است و براساس چه ماده قانونی این اقدام انجام شده است، گفت: این کارگروه در اجرای بند( ب) ماده 15 قانون جرایم رایانه ای که همان (ماده 743 قانون مجازات اسلامی)، بخش تعزیرات است ، دستور اعمال محدودیت در دسترسی به بازی کلش آف کلنز را صادر نموده است.
 
معاون قضایی دادستان کل کشور در امور فضای مجازی اعلام کرد به موجب ماده قانونی مزبور ترویج و آموزش اعمال خشونت آمیز از طریق سامانه ها و شبکه های رایانه ای جرم است.
 
وی گفت: به عقیده صاحبنظران و خصوصا روانشناسان بازی کلش آف کلنز مصداق بارز آموزش و  ترویج خشونت از طریق جنگ قبایل است.
 
وی اظهارکرد: علاوه براین روانشناسان معتقدند که این بازی حداقل بیست آسیب بسیار مخرب آشکار و پنهان در نوجوانان و جوانان ایجاد می کند و یک بازی به شدت اعتیاد آور  است.
 
خرم آبادی اعلام کرد: خانواده هایی که نوجوانان و جوانانشان از این بازی آسیب دیده اند و توانایی مقابله با اعتیاد آنان را ندارند مصرانه از کارگروه تعیین مصادیق تقاضای فیلتر این بازی را کرده اند.
 
 معاون قضایی دادستان کل کشور در امور فضای مجازی در ادامه گفت: اکثریت قریب به اتفاق اعضای دولتی و غیردولتی کارگروه با اعمال محدودیت در دسترسی به این بازی موافقت کردند و این دستور لازم الاجرا است.
 

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

اندروید ایران دانلود برنامه و بازی اندروید – کلش اف کلنز یکی از محبوبترین بازی های آنلاین سال در سبک استراتژیک و آنلاین همه چیز در مورد بازی برترین بازی آنلاین همه چیز در مورد بازی برترین بازی آنلاین گوشی‌های هوشمند برای اندروید و و دانلود انتقال برنامه ها به مموری در …ابزار ها بهترین نرم افزار انتقال نرم افزارها و بازی ها به مموری کارت در اندروید می باشد دانلود برنامه ویرایش فایل های برنامه ویرایشگر فایل های برای اندروید همانطور که می دانید فایل های فایل تصویر یک نمونه سند محضری ازدواج موقتمخابرات بی صاحب می‌شود؟ کامیون مرگ در شب وحشت برلین تصاویر تصاویر پشت صحنه ترور شیوع بیماری تب برفکی در ایرانرئیس بخش تب برفکی مؤسسه واکسن و سرم‌سازی رازی در گفتگو با نشریه حکیم مهر از تعیین دانلود بلو استکس…ابزار موبایلدانلود نسخه نرم افزار اجرای بازی و برنامه های اندروید در الف درددلی درباره مشکلات دانشجویان دانشگاه پیام …یک دانشجوی پیام نور اینجانب دانشجوی دانشگاه پیام نور ورودی سال هستم و به نمایندگی نرم افزار کاربردی یاس دانلودنرمافزارکاربردیدانلود نرم افزار شبیه ساز اندروید برای کامپیوتر نام نرم اندروید ایران دانلود برنامه و بازی اندروید – کلش اف کلنز یکی از محبوبترین بازی های آنلاین سال در سبک استراتژیک و آنلاین و همه چیز در مورد بازی برترین بازی آنلاین گوشی همه چیز در مورد بازی برترین بازی آنلاین گوشی‌های هوشمند برای اندروید و و سوالات دانلود انتقال برنامه ها به مموری در … ابزار ها بهترین نرم افزار انتقال نرم افزارها و بازی ها به مموری کارت در اندروید می باشد که دانلود برنامه ویرایش فایل های برای برنامه ویرایشگر فایل های برای اندروید همانطور که می دانید فایل های فایل های تصویر یک نمونه سند محضری ازدواج موقت منبع وبلاگ «من و متعه‌ام» مخابرات بی صاحب می‌شود؟ کامیون مرگ در شب وحشت برلین تصاویر شیوع بیماری تب برفکی در ایران رئیس بخش تب برفکی مؤسسه واکسن و سرم‌سازی رازی در گفتگو با نشریه حکیم مهر از تعیین هویت سویه دانلود بلو استکس … ابزار موبایل دانلود نسخه نرم افزار اجرای بازی و برنامه های اندروید در کامپیوتر الف درددلی درباره مشکلات دانشجویان دانشگاه پیام نور یک دانشجوی پیام نور اینجانب دانشجوی دانشگاه پیام نور ورودی سال هستم و به نمایندگی از نرم افزار کاربردی یاس دانلود نرمافزارکاربردی پارس ایمپریا یک بازی استراتژی آنلاین میباشد که تاریخ آن برمیگردد به قبل از پیدایش اسلحه


ادامه مطلب ...

۸ تغییر که زنان بالای ۴۰ سال باید در رژیم غذایی خود اعمال کنند

[ad_1]

۸ تغییر که زنان بالای ۴۰ سال باید در رژیم غذایی خود اعمال کنند

کد مطلب: 34180

تاریخ انتشار : چهارشنبه ۴ آذر ۱۳۹۴ ساعت ۰۹:۵۱

 

خبر خوب این اســت که پیری لزوما برابر با افزایش وزن نیست. زنان در دوره ۴۰ و ۵۰ سالگی استعداد چاقی دارند، اما دلیل عمده این مساله بیشتر کاهش فعالیت‌های شماست تا وضعیت هورمون‌ها.

۸ تغییر که زنان بالای ۴۰ سال باید در رژیم غذایی خود اعمال کنند

خبر خوب این اســت که پیری لزوما برابر با افزایش وزن نیست. زنان در دوره ۴۰ و ۵۰ سالگی استعداد چاقی دارند، اما دلیل عمده این مساله بیشتر کاهش فعالیت‌های شماست تا وضعیت هورمون‌ها. 
-
-

-
با رعایت این موارد می‌توانید تناسب اندام خود را حفظ کنید و علائم یائسگی را کاهش دهید:
-

مصرف ماهی
خطر ابتلا به بیماری‌های قلبی پس از یائسگی افزایش می‌یابد، بنابراین، حداقل دو بار در هفته ماهی بخورید (ترجیحا ماهی‌های آزاد و سالمون که چربی‌های سالم دارند). به گفته جوآن منسون، رئیس مرکز طب پیشگیرانه در بیمارستان بریگهام، زنان می‌توانند به جای ماهی از قرص‌های مکمل هم استفاده کنند.

خوش اندام بودن
مری جین مینکین، استاد رشته‌های زنان و زایمان، امراض زنانه و علوم تولید مثل در دانشکده پزشکی دانشگاه ییل می‌گوید: «اگر اضافه وزن دارید، برای به حداقل رساندن علائم یائسگی و کاهش خطرات ناشی از اختلالات هورمونی باید وزن خود را کم کنید». لاغر کردن نه تنها خطر ابتلا به بیماری‌های قلبی و سرطان سینه را کاهش می‌دهد، بلکه به زنان چاق کمک می‌کند که از گرگرفتگی ناشی از اضافه‌وزن رها شوند.

افزایش سطح کلسیم
نیاز به کلسیم پس از ۵۰ سالگی از ۱۰۰۰ میلی‌گرم در روز به ۱۲۰۰ میلی‌گرم افزایش می‌یابد. به گفته دکتر مینکین، با کاهش سطح استروژن در بدن استخوان‌ها قادر به کلسیم لازم نخواهند بود. شما می‌توانید با نوشیدن یک فنجان شیر کم چرب، یک اسپرسو و یا مصرف ۸ اونس ماست، ۱۱۰۰ میلی‌گرم کلسیم بگیرید. از این رو، تنها باید ۱۰۰ میلی‌گرم مکمل دریافت کنید تا سطح کلسیم مورد نیاز برای بدن تامین شود.

جلوگیری از نفخ
به گفته دکتر مینکین، تمام زنانی که به سن یائسگی می‌رسند از نفخ گلایه می‌کنند. دلیل قطعی نفخ مشخص نیست، اما تصور می‌شود که اختلالات هورمونی در دوره یائسگی نقش موثری داشته باشد. سعی کنید مقدار نمک و کربوهیدرات‌های فرآوری‌شده را در رژیم غذایی خود کمتر کنید، چون باعث می‌شوند که آب بدن از دست نرود. اما از مصرف غلات سبوس‌دار، میوه و سبزیجات که سرشار از فیبر هستند چشم‌پوشی نکنید.

در انتخاب نوشیدنی‌ها تجدید نظر کنید
شراب قرمز فواید بسیاری برای قلب دارد؛ اما مضرات الکل برای زنان یائسه بیش از فواید آن اســت. نوشیدن الکل خطر ابتلا به سرطان سینه را افزایش می‌دهد. با این حال، گفته می‌شود که نوشیدنی‌های الکلی از خطر ابتلا به بیماری‌های قلبی نیز می‌کاهند. از این رو، نوشیدن الکل برای این زنان یک انتخاب دشوار اســت.

مصرف سویا
سویا حاوی استروژن گیاهی اســت؛ از این رو، بسیاری از زنان تصور می‌کنند که مصرف آن باعث افزایش خطر ابتلا به سرطان سینه خواهد شد. با این حال، شواهد چندانی در این رابطه وجود ندارد. این تصور غلط از مطالعاتی نشأت می‌گیرد که مصرف مکمل‌های حاوی سویا را با رشد تومورهای حساس به استروژن مرتبط می‌دانند.
غذاهای حاوی سویا باعث تسکین گرگرفتگی شده و ارتباطی با افزایش خطر ابتلا به سرطان سینه ندارند. زنان ژاپنی بیشترین میزان مصرف سویا را دارند، اما کمتر به سرطان سینه مبتلا می‌شوند. در مقابل، آن دسته از زنان ژاپنی که به علت مهاجرت به ایالات متحده سویای کمتری مصرف کردند، از شانس بیشتری برای ابتلا به سرطان برخوردارند.

چای سرد گیاهی
نوشیدن یک فنجان چای گرم در صبح به عنوان یک کار روزمره مانند مسواک زدن در نظر گرفته می‌شود. با این حال، مصرف نوشیدنی‌های گرم در صبح به زنان یائسه توصیه نمی‌شود. به طور کلی، نوشیدنی‌های گرم باعث افزایش گرگرفتگی در این زنان می‌شود. کافئین موجود در قهوه و چای نیز به این مشکل دامن می‌زند.
(منبع: webmd)

کلمات کلیدی: رژیم غذایی،زنان بالای ۴۰ سال

Share/Save/Bookmark

مرجع : الو دکتر

 

 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

دیابت ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاددیابتدیابت یا بیماری قند یا ، یک اختلال سوخت و سازی متابولیک در بدن استشاهسون‌ها ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد…از زمان‌های بسیار قدیم اقوامی در سرزمین مغان سکنی گزیده‌اند که ایرانیان به ایشان روش های افزایش شیر مادران شیردهحکیم میرزا علی همدانی در کتاب ‏احیاءالاطفال ‏مظفری‏ اعتقاد دارد این که بعضی می عطاری و دارو گیاهی شفادلایل ناباروری در مردان دلایل ناباروری در مردان ممکن است مربوط به خود سلول‌های جنسی عصر ایران خطرناک ترین فرودگاه های دنیا عکس نهری که افراد را به کام خود می کشد عکس فروش تحریم‌ها باید یکباره برداشته می‌شد اتهام قوی وجود دارد که تحریم‌ها باید یکباره برداشته می‌شد اتهام قوی وجود دارد که کودتای ترکیه کار گفتم به ایران می‌روم حتی اگر اعدام شوم آخرین بار … به هر حال سازمان مجاهیدن در همان سالها دست به جنایت‌هایی هم می‌زد و برخی افراد آنها دیابت نوین طب بیمار آقای رحمان ندایی که در حدود ۲۵ سال مبتلا به بیماری دیابت شده و انسولین تزریق می دستگاه گوارش – سیب سلامت دستگاه گوارش گذرگاهی طولانی است که دهان را به مقعد وصل می کند گوارش از دهان آغاز می آموزش بدنسازی و پرورش اندام ورزش ، بدنسازیچه وقت باید رژیم کات را شروع کنیم ؟ میزان مناسب تکرارها و ست ها روش صحیح تنفس


ادامه مطلب ...

برخی اعمال روز عرفه عکس نوشت!

[ad_1]

امام حسین علیه السلام با این دعا، روحى تازه به کالبد عرفات دمید و این نغمه خوش آسمانى و آواى دل انگیز ملکوتى را تا ابد در سینه سیناى عرفات به یادگار گذاشت.

آمنه اسفندیاری-بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

عرفه

جهت بزرگنمایی روی عکس کلیک کنید

 

عرفه، از عیدهاى بزرگ اســت، هر چند عید نامیده نشده و روزى اســت که حق تعالى بندگان خویش را به عبادت و اطاعت خود دعوت کرده، سفره جود و احسان خود را براى آنها گسترده اســت. شیطان در این روز، از همه اوقات خوارتر و حقیرتر و خشمناک تر اســت .

تنها امید جاماندگان از ماه رمضان

در روایتى از حضرت صادق علیه السلام آمده اســت: «کسى که در ماه رمضان آمرزیده نگردد تا رمضان آینده آمرزیده نمى گردد؛ مگر این که روز عرفه را درک کند.» (دعائم الاسلام ج 1، ص 269) به عبارت دیگر تنها امید کسانی که در ماه رمضان بخشیده نشده اند؛ روز عرفه می باشد.

صحراى عرفات کالبد و جسم امام حسین علیه السلام روح آن اســت و به همین دلیل حق تعالى، در روز عرفه پیش از آن که به اهل موقف عرفات نظر لطف نماید، به زائران قبر پاک حسین علیه السلام (مفاتیح الجنان، زیارت امام حسین علیه السلام در روز عرفه) نظر رحمت مى افکند.

بهترین عمل در روز عرفه دعا اســت و در میان ادعیه این روز، دعاى عرفه امام حسین علیه السلام داراى جایگاه ممتاز و ویژه اســت و در واقع، ناب ترین و عمیق ترین معارف الهى و توحیدى در این دعا، بر زبان سالار شهیدان علیه السلام جارى گشته اســت. 
امام حسین علیه السلام با این دعا، روحى تازه به کالبد عرفات دمید و این نغمه خوش آسمانى و آواى دل انگیز ملکوتى را تا ابد در سینه سیناى عرفات به یادگار گذاشت .
صحراى عرفات کالبد و جسم امام حسین علیه السلام روح آن اســت و به همین دلیل حق تعالى، در روز عرفه پیش از آن که به اهل موقف عرفات نظر لطف نماید، به زائران قبر پاک حسین علیه السلام (مفاتیح الجنان، زیارت امام حسین علیه السلام در روز عرفه) نظر رحمت مى افکند.
روایت شده که حضرت زین العابدین علیه السلام در روز عرفه صداى فقیرى را شنید که از مردم کمک مى خواست . حضرت فرمود: واى بر تو! آیا دست نیاز به سوى غیر خدا دراز مى کنى؛ در حالى که امید مى رود در این روز بچه هایى که در شکم مادر هستند، مورد فضل و لطف الهى قرار گیرند و سعادتمند گردند؟
امید اســت که رحمت خاص الهی در این روز شامل حال همه شیعیان حسینی باشد. ان شاء الله



[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

چرا امام حسین در روز عرفه حج را رها نمود و به طرف کوفه …شما اینجا هستید خانه چرا امام حسین در روز عرفه حج را رها نمود و به طرف کوفه رفت؟اعمال ماه محرم، اعمال ماه محرم چیست آکااعمال ماه محرماعمال ماه محرم و صفراعمال ماه محرم الحرامآکاایراناعمال اول ماه محرم عصر ایران خطرناک ترین فرودگاه های دنیا عکس نهری که افراد را به کام خود می کشد عکس فروش فحاشی از تریبون مداحی روز عرفه منصور ارضی …اخبار اخبار سیاسی و اجتماعی فحاشی از تریبون مداحی روز عرفه منصور ارضی نماینده مجلس دعا و شرایط دعا کردن دین و اندیشهدعا جهت رونق کسب و کار دعای ختم قرآن کریم دعای علقمه دعای شش قفل دعای عکاشه نماز حاجت حاج منصور ارضی خدایا مرگ هاشمی را برسانمداح جنجالی تهران، در مراسم دعای عرفه که در حسینیه لباس فروش ها برگزار شد ، به هاشمی مهم ترین رویدادهای تاریخ جهان مهرماه عکسدر این بخش از تقویم تاریخ سایت نازوب به مهم ترین رویدادهای خواندنی و تاریخی روز مهر دانلود فیلم سریال مستند عکس های جدید مدل …دانلود فیلم سریال مستند با کیفیت و عکس های جدید چهره ها مدل لباس آرایش راز دانلود فارسیبرای آگاه شدن از اتفاقات مهم پیش روی خودتان در روز جمعه مهر ماه فال روزانه سایت حوادث مجله اینترنتیجذاب ترین و جدیدترین اخبار روز آخرین خبرها فال روز دوشنبه ۸ آذر ۱۳۹۵ عکسهای جدید


ادامه مطلب ...

اعمال شب و روز عید قربان

[ad_1]

شب دهم ذیحجه از شب‎های مبارک اسـت. و جزء چهار شبی اسـت که احیاء و شب زنده داری در آنها مستحب اسـت. در شب عید قربان، درهای آسمان باز اسـت. برای این شب اعمالی ذکر شده اسـت:

 اعمال شب و روز عید قربان

 اعمال عید قربان

شب دهم ذیحجه از شب‎های مبارک اسـت. و جزء چهار شبی اسـت که احیاء و شب زنده داری در آنها مستحب اسـت. در شب عید قربان، درهای آسمان باز اسـت. برای این شب اعمالی ذکر شده اسـت:


1- زیارت امام حسین علیه السلام .


2- خواندن دعای "یا دائِمَ الْفَضْلِ عَلیَ الْبَرِیَّةِ" که در شب جمعه هم وارد شده اسـت.

 

اعمال روز عید قربان


روز دهم ذیحجه، روز عید قربان اسـت و بسیار روز شریفی اسـت و اعمال آن چند چیز اسـت:


1- غسل . که در این روز سنّت مؤکد اسـت و بعضی از علماء واجب دانسته‎اند.


2- اقامه نماز عید قربان، به همان نحو که در عید فطر ذکر شده اسـت. اما در این روز مستحب اسـت که بعد از نماز، با گوشت قربانی افطار شود.


3- خواندن دعاهائی که وارد شده پیش از نماز عید و بعد از آن و در اقبال ذکر شده و شاید بهترین دعاهای این روز، دعای چهل و هشتم صحیفه سجادیه باشد که اوّل آن "اَللّهُمَّ هذا یَوْمٌ مُبارَکٌ" اسـت.


4- خواندن دعای چهل و ششم صحیفه سجادیه که اینگونه آغاز می‎شود: "یا مَنْ یَرْحَمُ مَنْ لا یَرْحَمُهُ الْعِبادُ".


5- خواندن دعای ندبه .


6- قربانی کردن؛ که سنّت مؤکّد اسـت .


7- خواندن تکبیرات برای کسی که در منا باشد بعد از پانزده نماز که اولش نماز ظهر روز عید اسـت و آخرش نماز صبح روز سیزدهم اسـت. و کسانی که در سایر شهرها هستند نیز بعد از ده نماز از ظهر روز عید تا صبح دوازدهم این تکبیرات را بگویند. تکبیرات بنا بر روایت صحیح در اصول کافی از این قرار اسـت :


اللهُ اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ لا اِلهَ اِلا اللهُ وَاللهُ اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ اللهُ اَکْبَرُ ولِلّه الْحَمْدُ اللّهُ َکْبَرُ


خدا بزرگتر از توصیف اسـت، معبودی جز خدا نیست و خدا بزرگتر اسـت، و ستایش خاص خدا اسـت


اعَلی ما هَدانا اَللّهُ اَکْبَرُ عَلی ما رَزَقَنا مِنْ بَهیمَةِ الاْنْعامِ


خدا بزرگتر اسـت بر آنچه ما را راهنمائی کرد خدا بزرگتر اسـت بر آنچه روزی ما کرد از چهارپایان انعام (شتر و گاو و گوسفند)


وَالْحَمْدُلِلّهِ عَلی ما اَبْلانا.


و ستایش خاص خدا اسـت برای آنکه آزمود ما را .


و مستحب اسـت که به مقداری که توانایی اسـت این تکبیرات بعد از نمازها تکرار شود.

مفاتیح

مطالب مرتبط :

اعمال و مستحبات شب و روز عید غدیر!!

اعمال شب و روز عید سعید فطر

عید سعید فطر و اعمال آن

اعمال شب و روز عرفه

اعمال شب و روز اول ماه مبارک رمضان


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

اعمال شب و روز عید قربان اعمال روز عید قربان روز دهم ذیحجه، روز عید قربان است و بسیار روز شریفی است و اعمال آن مناسبتها در ایران و جهان،نوروز،عید نوروز،روز مادر،روز پدر ولنتاینشب یلداروز ولنتایننوروزعید نوروزروز مادرروز پدرکریسمسروز کریسمس احکام نماز عید فطر و قرباننماز عید فطر و قربانمسأله نماز عید فطر و قربان در زمان حضور امام علیه السلام واجب است و باید به جماعت قربانی هابیل و قابیل چه بود بهترین دعا در عید قربان…به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه فارس، عید قربان یادآور روز اثبات عشق و تسلیم در برابر نماز عید قربان بسم الله الرحمن الرحیم روز دهم ذیحجه،روز عید قربانعید اضحىو از بزرگترین اعمال و فضیلت دهه اول ماه ذی الحجه دانشگاه علم و …ماه ذی الحجه برای خودسازی خیلی مهم است ماه، ماه دعا است، ماه راز و نیاز با خدا است و یک اعمال و آداب عید غدیر خم اعمال و آداب عید غدیر خم عید سعید غدیر خم واقعه غدیر حادثه اى تاریخى نیست که در کنار پیامک های تبریک عید قربان عید قربان پاک ترین عیدها است عید سر سپردگی و بندگی ست عید بر آمدن انسانی نو از آبان ، روز دانش آموز متن زیبای مجری و شعر در مورد … آبان ، روز دانش آموز متن زیبای مجری و شعر در مورد هفته بسیج دانش اموزی نویسنده بانوی استفتائات استفتائات حج س کسی که از وجوه شرعی نظیر خمس و زکات ارتزاق می‌کند، اگر از آن خمس یا زکات اضافه آید


ادامه مطلب ...

چشم و گوش و دست و پا، شاهدان اعمال

[ad_1]

بحث؛ در مضمون مشترک هفت سوره‌ای است که آغاز آنها کلمه «حم» قرار دارد، و به نام «حوامیم سبعه» معروفند. مضمون مشترک این هفت سوره؛ تشریح ضرورت وحی، و خطوط کلی وحی و نبوت عامه است.
یکی از ره‌آورد[های] عمومی انبیاء (علیهم السلام)، دعوت مردم به اصول توحید و نبوت و معاد است؛ که هر پیغمبری این سه حقیقت را، از مبدأ متعالی دریافت می‌کرد، و به امت می‌رساند. چون سخن همه‌ی انبیاء، در اصول معارف متحد است، اگر کسی مدعای یکی از انبیاء را بپذیرد، ادعای انبیاء دیگر را هم، پذیرفته و می‌پذیرد، و اگر کسی سخن یکی از انبیاء را رد کند، منطق همه‌ی انبیاء را رد کرده است. زیرا؛ سلسله‌ی جلیله‌ی انبیاء از مبدأ واحد مطلب دریافت می‌کنند، و مردم را به همان مبدأ یگانه دعوت می‌کنند، یعنی از الله وحی می‌گیرند و جوامع بشری را به الله دعوت می‌کنند و قول آنها احسن الاقوال خواهد بود.
چون منطق همه‌ی انبیاء و راه آنان یکی است، پس؛ اگر گروهی، سخن یک پیغمبر را رد کرده‌اند، حقیقتاً سخن همه‌ی انبیاء را تکذیب کرده‌اند، لذا؛ قرآن، وقتی از تکذیب قوم معین نسبت به پیامبرشان سخن می‌گوید، می‌فرماید؛ این گروه همه‌ی انبیاء را تکذیب کرده‌اند، مانند اینکه فرمود: «وَ لَقَدْ کَذَّبَ أَصْحَابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِینَ‌» (1) یا «کَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ الْمُرْسَلِینَ‌» (2) یا «کَذَّبَتْ عَادٌ الْمُرْسَلِینَ‌» (3) قوم عاد همه‌ی انبیاء را تکذیب کردند، قوم لوط همه‌ی انبیاء را تکذیب کردند، اصحاب حجر همه انبیاء را تکذیب کردند، در حالی که اینها فقط پیغمبر خودشان را تکذیب کردند.
«الْمُرْسَلِینَ» که جمع با الف و لام است، مفید عموم می‌باشد. یعنی همه‌ی پیامبران. در حالی که اصحاب حجر مثلاً یک پیغمبر داشتند. اهالی آن منطقه که سخن پیغمبر خود را تکذیب کرده‌اند، قرآن می‌گوید؛ اهالی این منطقه، سخنان همه‌ی مرسلین را تکذیب کرده‌اند. «کَذَّبَ أَصْحَابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِینَ» سرش آن است که انبیاء برادرانند، از مادرهای متعدد بدنیا آمده‌اند، ولی سخن و دین آنها یکی است. در نتیجه اگر کسی بگوید، من آنچه را این پیغمبر آورد، قبول می‌کنم، و آنچه را که پیغمبر دیگر آورد، قبول نمی‌کنم، در حقیقت حرف هیچ پیغمبری را قبول نکرد.
کسانی که به بعضی از انبیاء ایمان دارند، و به بعض دیگر مؤمن نیستند، مانند کسانی‌اند که گفتند: «نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَکْفُرُ بِبَعْضٍ» (4) یعنی بعضی از ره‌آورد پیامبر را می‌پذیریم، و بعضی از ره‌آورد او را نمی‌پذیریم. آنها؛ یا خواستند بین انبیاء تفرقه ایجاد کنند یا بین خدا و انبیاء تفرقه ایجاد کنند، در حالی که همه انبیاء و تمام سخنان آنان کلام‌الله است. و تمام سخنانی که راجع به اصول کلی دین است و یک پیغمبر آن را بیان کرده است، انبیاء دیگر هم آن را بیان می‌دارند. پس قومی که سخن یک پیامبر را نپذیرفتند در حقیقت حرف خدا، و حرف همه‌ی انبیاء را رد کرده‌اند.
و همچنین گروهی که سخن یک پیغمبر را پذیرفته باشند در واقع سخن همه انبیاء را تصدیق می‌کنند و می‌گویند: «لاَ نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ» (5) هیچ جدائی، بین آحاد سلسله‌ی انبیاء نیست، همه‌ی آنها صادق‌اند و مصدق، و همه‌ی آنها مردم را به الله دعوت می‌کنند. بنابراین؛ روشن می‌شود که، چرا قرآن، وقتی داستان یک قومی را که پیغمبر خودشان را تکذیب کرده‌اند نقل می‌کند، می‌گوید؛ اینها همه‌ی انبیاء را تکذیب کرده‌اند؛ و آن این است که؛ حرف همه‌ی انبیاء یکی است، و آن همانا دعوت مردم به توحید و معاد و نبوت است.

مهمترین عامل برای وارستگی و عدل و قسط جامعه، اعتقاد آنان به حضور و شهادت خدا، در همه‌ی مراسم و مراتب می‌باشد، و مهمترین عامل برای تبهکاری انسان‌ها، نسیان این حقیقت است، که انسان خدا را شاهد اعمال خود ندانسته و خویشتن را در مشهد و محضر خدا نبیند، و این مطلب اساسی را، این سوره‌های هفتگانه بخوبی توضیح می‌دهند، که کسی وارسته و پارسا خواهد شد که خود را در تمام شئون زندگی، در مشهد و محضر الله ببیند. و کسی گرفتار هوس خواهد شد و سقوط خواهد کرد که این دید توحیدی را پیدا نکند و غافل باشد از اینکه، خدا شاهد همه اعمال او است. در سوره‌ی مبارکه‌ی فصلت که یکی از «حوامیم سبعه» است چنین آمده: «وَ أَمَّا ثَمُودُ فَهَدَیْنَاهُمْ فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ‌» (6) قوم ثمود را، ما هدایت کردیم، و به آن‌ها راه سعادت را نشان دادیم. عقل را در درون آنان نهادیم و پیغمبر را از بیرون اعزام کردیم، ولی اینها کوری را بر هدایت ترجیح دادند، و به نابینایی نسبت به حقیقت علاقمند بودند، و آنان را بر هدایت ترجیح دادند. چون نابینایی را، بر پیمودن راه راست ترجیح دادند، عذاب ذلت و فرومایگی به صورت صاعقه کوبنده آنها را در برگرفت.

استکبار به صورت ذلت تبدیل می‌شود. اگر کسی در برابر حقیقت، مستکبر باشد، چون تکبر و استکبار او کاذب است، و هر کاذبی، مطلب صادقی را در مقابل دارد، پس درون این استکبار و بزرگ‌طلبی، که کاذب است یک ذلت و خواری صادق نهفته است.
اگر کسی؛ تکبر کرد، چون تکبر و بزرگ‌منشی‌اش دروغ و بی‌جا است، و هر امر دروغین و بی‌جا، یک امر راستین و به جا در مقابل خود دارد، کسی که تکبرش بی‌جا است، ذلت و فرومایگی‌اش به جا است. کسی که بزرگ‌منشی بی‌جا و دروغین دارد، خواری و فرومایگی راستین را در نهان خود دارد. پس در حقیقت انسان مستکبر، ذلیل و خوار است.
روز قیامت؛ همانا، روز ظاهر شدن درون است «یَوْمَ تُبْلَى السَّرَائِرُ». (7) آنچه در سر است علنی می‌شود، آنچه در درون است بیرون می‌آید. انسان مستکبر، که قشری از تکبر دروغین را در بر کرد، درونش فرومایگی و ذلت و خواری حقیقی است. در قیامت، درون او روشن می‌شود.
قرآن می‌فرماید؛ کسانی که در برابر حق، سرسختی مستکبرانه دارند، صاعقه ذلت و خواری آنها را فرو می‌برد و فرا می‌گیرد. «فَاسْتَحَبُّوا الْعَمَى عَلَى الْهُدَى فَأَخَذَتْهُمْ صَاعِقَةُ الْعَذَابِ الْهُونِ» این مستکبر ظاهری، موهون واقعی است. این بزرگ‌منش دروغین، فرومایه راستین است. و اگر خدای سبحان اراده فرمود، که حقیقت روشن گردد عذاب خواری و ذلت. فراگیری را، بر آن‌ها نازل می‌فرماید و فرومایگی اینها ظاهر می‌شود، و آنان مرهون و خوار خواهند شد.
سبب این خواری، همانا رفتار ناپسند آن‌ها بود «بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ‌» زیرا آنچه انجام می‌دادند راه فرومایگی و ذلت و خواری بود، اینها با تکبر دروغین خود به سراشیبی ذلت و خواری راستین سقوط می‌کردند.
انسانی که، با حق به مقابله برمی‌خیزد و سیله شکست خود را فراهم می‌کند. بیانی را آن حق متحقق، مولی الموحدین امیرالمؤمنین، علی ابن ابی طالب - علیه افضل صلوات المصلین - فرمود: «من صارع الحق صرعه» (8) هر کس به جنگ حق قیام کند، و با حق به کشتی‌گیری برخیزد، حق او را به زمین می‌زند. و زمین گیرش می‌کند، و اگر کسی را، حق به زمین زد، باطلش روشن می‌شود. چون حق عزیز است، مقابل حق ذلیل خواهد بود و ذلت او در هنگام مقابله روشن می‌شود.
چون حق ثابت و استوار است، مقابل او مضطرب است و تزلزل او در مصاف با او واضح می‌شود. چون حق برای اهل حق گوارا است، مقابل او تلخ است، و تلخی این زمین خورده در کام او ظاهر می‌شود. لذا فرمود؛ اینها که در برابر حق به مقابله ایستاده‌اند، به عذاب ذلت و خواری گرفتار می‌شوند، و منشأ آن خواری نیز رفتار خود آن‌ها است.
و اما کسی که؛ در برابر حق به مبارزه نایستاد، بلکه خود را همانند آئینه، شفاف کرد تا حق در او بتابد، و هرگز به این فکر نبود که نور حق را خاموش کند، بلکه به منظور فیض‌یابی در ساحت حق قرار گرفت که حق در چهره‌ی جان او بتابد، خداوند سبحان درباره‌ آنان چنین می‌فرماید: «وَ نَجَّیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَ کَانُوا یَتَّقُونَ‌» (9) آنها که از نظر جان؛ مؤمن و معتقد بودند، و سیره‌ی عملی آنها هم تقوی و وارستگی بود، و نه تنها در بعضی از امور، احکام الهی را عمل می‌نمودند مثلا کار واجب را انجام می‌دادند و از کار حرام پرهیز داشتند، بلکه، سیره‌ی آنها این بود که در همه شئون زندگی احکام الهی را رعایت می‌کردند، ما آنها را نجات می‌دهیم «کَانُوا یَتَّقُونَ‌» بین جمله «اتَّقُوا» مثلا که از جریان گذشته حکایت می‌کند و جمله «کَانُوا یَتَّقُونَ‌» که صرف‌نظر از تعبیر به فعل مضارع کلمه «کَانُوا» هم در کنار آن ذکر شده است که نشانه استمرار و دوام تقوی است، فرق بسیاری است.
و این گروه همانا کسانی‌اند که بنیادشان تقوی بود «أَفَمَنْ أَسَّسَ بُنْیَانَهُ عَلَى تَقْوَى» (10) بنای زندگی خود را بر پایه استوار تقوی بنا کردند. کسی که اساس و پایه زندگی خود را، تقوی و پرهیزکاری قرار داد، بر همین پایه همچنان پایدار است.
آنگاه می‌فرماید؛ سر اینکه اهل تقوی نجات پیدا کردند، اینست که؛ اهل تقوی، خدا را در همه حال شاهد اعمال خویش دانستند، و خود را در تمام شئون زندگی در مشهد و محضر الله می‌دیدند، و می‌دانستند، آن کس که امروز شاهد رفتار است فردای قیامت، قاضی و حاکم است. آن کس که امروز می‌بیند، فردا داوری می‌کند.
حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله و سلامه علیه فرمود: «اتقوا معاصی الله فی الخلوات فان الشاهد هو الحاکم» (11) از گناه مخفیانه، بپرهیزید، زیرا شما نمی‌بینید که خدا می‌بیند، بدانید که در حضور خدائید. خدایی که امروز شاهد گناهان شماست، فردا قاضی محکمه است. اگر شاهد عدل، خود قاضی باشد، اگر شاهد صحنه حادثه، خود حاکم محکمه باشد، جز آن است که به قسط و عدل حکم می‌کند؟ و آنکه خدای سبحان را شاهد همه اعمال می‌داند راه نجات را طی می‌کند.
انسان با ایمان، نه تنها خدا را درباره‌ی خود شاهد می‌داند، بلکه؛ خداوند را شاهد کل همه چیز می‌داند. بینش یک مؤمن حکیم این است که؛ خدای سبحان هم شاهد تمام شئون انسان است، هم شاهد تمام شئون سراسر جهان، که یک بخشی از آنها، بخش انسانیت است. «انَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ شهید» (12) خدا بر هر چیزی شهادت و اشراف دارد.
اگر مراد از کلمه شهید همانا شاهد باشد، مفاد آیه این است که خداوند بر هر چیزی حضور واحاطه و اشراف دارد. و اگر مراد از آن، مشهود باشد، یعنی خدا قبل از هر چیزی مشهود است، انسان هر چه را بخواهد ببیند، اول خدا را می‌بیند، بعد آن چیز را. فوق هر چیزی، خدا مشهود است. «انَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ شهید» یا «وَ کَانَ اللَّهُ عَلَى کُلِّ شَیْ‌ءٍ رَقِیباً» (13) خدا مراقب تمام اشیاء است. هر چه کلمه شیء بر او حمل می‌شود، و سهمی از هستی دارد، از ماده تا عقل اول، از عالم طبیعت تا عالم مثال و عالم عقل، از خاک تا سدرة‌المنتهی، همه و همه تحت مراقبت الله‌اند.
بینش یک مؤمن متأله، درباره‌ی جهان آفرینش همان است که قرآن درباره‌ی خصوص انسان، فرموده است که: «وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ» (14) خدا با شماست، هر جا که باشید. در هر شرایطی که باشید، آن حقیقتی که عالم را آفرید، با شماست. مگر؛ جز آن است که یک موجود محدود در تمام شئونش در حیطه‌ی حقیقت نامحدود است. اگر ما فرض کردیم اقیانوسی بود نامحدود، یک قطره آب یا نم یا موجی را هم در این اقیانوس نامحدود، فرض کردیم، این نم یا موج هر جا باشد، در حیطه‌ی دریاست.
اگر چه، هیچ چیزی، بیانگر احاطه مطلق الله نیست، نه مثال دریا و قطره، نه مثال دریا و نم، نه مثال دریا و موج، نه مثال عکس و عاکس، زیرا خدای سبحان هرگز مانند ندارد: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ء» (15) و چاره جز ضمیمه اعتراف به معرفت نیست. تا آنجایی که، خدا را بشر می‌شناسد، و معرفت پیدا می‌کند، باید در کنار این معرفت، اعتراف به عجز هم باشد، و بگوید: «لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ‌ءٌ» که از محکمترین محکمات آیات قرآن، این کریمه است. لذا اعتراف به عجز «ما عرفناک حق معرفتک» در کنار همه درجات عرفان الهی حضور دارد.
خداوند درباره‌ی انسان نه تنها می‌گوید «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ» بلکه می‌فرماید «أَفَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَى کُلِّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ...» (16) آن خدایی که قیم و قائم و شاهد و حاضر تمام شئون انسان است، و هر چه را که انسان کسب کرده است از آن خداست، هرگز کارهای انسان، از حیطه‌ی شهود او بیرون نیست، مؤمن متأله که خدا در این کریمه فرمود: «وَأَنْجَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَ کَانُوا یَتَّقُونَ‌» این معنا را می‌بیند که خدا در تمام حالات او، قائم بر اوست، «أَ فَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَى کُلِّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ» و می‌بیند که خداوند در کمین است «إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ» (17) خدا نه فقط عالم و شاهد و ناظر است، بلکه، رقیب و در کمین است.
اگر بینش انسان الهی شد و چیزی را بر حق ترجیح نداد، خداوند قلبش را تأیید می‌کند «کَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمَانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ» (18) و دستش را می‌گیرد. و اگر بینش انسان الهی نبود و هوس خود را بر حق ترجیح داد، خداوند او را با دست و پایش می‌گیرد که، در انحراف سرعت کند، «یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ» (19) در اعوجاج و تبهکاریها سرعت بگیرد و مانند آن.
معنای اینکه؛ خداوند در مرصاد و کمین‌گاه است، این نیست که فقط ناظر اعمال باشد و برابر آن‌ها عکس‌العمل نشان ندهد. بلکه به همان معنایی است که بیان شد. لذا فرمود: «إِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا» (20) و نیز فرمود: «وَ إِنْ تَعُودُوا نَعُدْ» (21) اگر شما برگردید، فیض ما هم برمی‌گردد. شما از تباهی بازگشت کنید، تا لطف به شما برگردد.
اینچنین نیست که، خدا در دنیا، انسان را رها کند. و فقط در آخرت به حساب اعمال او رسیدگی کند، بلکه در دنیا هم انسان را از پاداش کار خوب برخوردار می‌کند، و به کیفر کار بد می‌رساند. گرچه جزای نهائی فقط در آخرت است. بنابراین؛ یک مؤمن الهی هم معنای «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنْتُمْ» را می‌یابد و هم مفاد «أَ فَمَنْ هُوَ قَائِمٌ عَلَى کُلِّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ» را می‌یابد و هم محتوای «وَ إِنَّ رَبَّکَ لَبِالْمِرْصَادِ» را می‌داند.
معنای کمین بودن خداوند آن نیست که در کمینگاه محدود قرار گیرد، زیرا موجود که نامحدود است سراسر گیتی کمینگاه اوست. و تمام حالات مراصد اطلاع اوست. تمام شئون زیست انسان، کمینگاه خداست.
این معارف یاد شده را، یک مؤمن متأله می‌بیند، لذا مواظب سیره خویش هست و پاداشش همین است که خداوند فرمود «وَ نَجَّیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَ کَانُوا یَتَّقُونَ‌»

اما کافر تبهکار، چون این حقیقت برای او پوشیده است، او در جدار و پوششی از گناه و غفلت، بسر می‌برد که: «وَ قَالُوا قُلُوبُنَا فِی أَکِنَّةٍ مِمَّا تَدْعُونَا إِلَیْهِ وَ فِی آذَانِنَا وَقْرٌ وَ مِنْ بَیْنِنَا وَ بَیْنِکَ حِجَابٌ فَاعْمَلْ إِنَّنَا عَامِلُونَ» (22) که اینها که خدا را فراموش کرده‌اند و معتقدند کسی شاهد و ناظر صحنه اعمال آنها نیست، و معتقدند کسی در کمین آنان نیست و معتقدند که«وَ قَدْ أَفْلَحَ الْیَوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى» (23) و معتقدند که «یَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ‌» (24) یعنی خیال می‌کنند؛ مال آنها، آنها را جاودانه می‌کند، و خیال می‌کنند؛ در پوشش قدرت زودگذر و محدود می‌توانند جاودانه بمانند، همه‌ی اینها در اثر نابینایی است که به این روز بدبختی و سیاه مبتلا شده‌اند «وَ یَوْمَ یُحْشَرُ أَعْدَاءُ اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَ‌» (25) حشر اینها الی النار است، اینها به خدای منتقم قهار می‌رسند. اگر مؤمن به خدای رحمان رحیم می‌رسد، اینها به خدای قهار منتقم می‌رسند.

مؤمن؛ خدا را با دید رحمان و رحیم ملاقات می‌کند و می‌داند خدا قهار منتقم است، و مشمول قهر و انتقام خدا نیست، بلکه مشمول مهر خداست، کافر؛ به ملاقات خدای قهار منتقم می‌رود، و می‌بیند که خدا ارحم الراحمین است ولی او فقط مشمول قهر و انتقام خداوند است. لذا، پناه می‌برد، درخواست می‌کند که، چیزی از رحمانیت و رحیمیت نصیب اینها بشود و چون راه هرگونه عمل بسته است، هم «تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْبَابُ» (26) و هم «فَلاَ أَنْسَابَ بَیْنَهُمْ» (27) هم راه نسب، و هم راه سبب بسته است، لذا، هیچ کاری در آنجا به عنوان عمل اختیاری میسور انسان نمی‌باشد. زیرا آن صحنه، صحنه جزا است نه دار عمل، لذا، استغاثه آنها سودی به حال اینها ندارد.
گروهی از دوزخیان را نگه می‌دارند تا بقیه بیایند، سپس هر کدام را، بعد از جمع شدن به جای اصلی آن‌ها، که آتش است محشور می‌کنند «حَتَّى إِذَا مَا جَاءُوهَا شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصَارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ» (28) وقتی که به آتش رسیدند جای شهادت جدید است. در عرصه‌ی سؤال و جواب، یک مسئله‌ای است که آنجا سؤال می‌شود و جوابی می‌دهند، شهادتی مطرح است و امثال ذلک. وقتی به جهنم رسیدند، باز دست و پا علیه تبهکاران شهادت می‌دهند، که اینجا هم سؤال جدیدی است و استشهاد تازه‌ای. گوش اینها و چشمهای اینها و پوست بدن اینها، علیه اینها شهادت می‌دهند.
از اینکه فرمود؛ چشم و پوست و گوش علیه اینها شهادت می‌دهند، چند نکته فهمیده می‌شود؛ نکته اول اینکه؛ اعضاء و جوارح در قیامت سخن می‌گویند و شهادت می‌دهند و انسان محکوم به دوزخ، به جلودش خطاب می‌کند که، علیه من شهادت دادی؟ آنها می‌گویند؛ خدایی که همه چیز را گویا کرد، ما را به زبان آورد، ما هم حرف می‌زنیم.‌
نکته دوم اینست که؛ اینها که در قیامت شهادت می‌دهند، در دنیا اعمال انسان را می‌فهمند زیرا اگر در دنیا در حین انجام اعمال، اعضاء و جوارح چیز نفهمند در قیامت شهادتشان مسموع نیست. اگر بگوئیم آن روز خدا اینها را در قیامت عالم می‌کند و در دنیا که حین انجام عمل است، عالم نیستند، به بیان استاد علامه طباطبایی (رضوان‌الله تعالی علیه)، اتمام حجت نخواهد شد.
روز قیامت؛ روز احتجاج است، اگر اعضاء و جوارج در دنیا چیزی نفهمند، و در قیامت، خدا به اینها آگاهی بدهد، تا اینها سخن بگویند، در آن روز مجرم می‌تواند احتجاج کند و بگوید؛ خدایا! این اعضاء و جوارح که چیزی نمی‌فهمیدند تو مطالب را به اینها تلقین کردی، و به اینها آموختی، نه اینکه اینها قبلاً آموخته باشند.
شهادت؛ وقتی در محکمه مسموع است، که مقام اداء آن، مسبوق به مقام تحمل اصل حادثه باشد. یعنی شاهد باید قبلاً شاهد صحنه عمل باشد، و متن حادثه را تحمل کند وبه خاطر بسپرد، آنگاه در محکمه آنچه را که قبلاً دید و فهمید، ادا نماید، که اول مقام تحمل حادثه است، دوم مقام گزارش آن حادثه بنام اداء شهادت. اگر دست و پا و جوارح، در قیامت علیه مجرم گزارش آن حادثه بنام اداء شهادت. اگر دست و پا و جوارح در قیامت شهادت می‌دهند پس در دنیا همه آن اعمال را می‌فهمند. این نکته دوم، بنابراین نه تنها انسان شعور دارد و چیز می‌فهمد بلکه تمام اعضاء و جوارح او همه چیز می‌فهمند.
نکته سوم اینکه؛ شهادت غیر از اقرار است. اگر معصیتی را انسان با چشم یا با گوش یا با جلود و اعضاء انجام داد، آیا دست او معصیت کرد یا خود انسان؟ آیا چشم او معصیت کرد یا خود او؟ آیا گوش او گناه کرد یاخود انسان؟ اگر گناهکار دست است، که سخن دست را باید اقرار بدانیم نه شهادت. اگر چشم معصیت کننده است، سخن چشم را باید اقرار بدانیم نه شهادت. و اگر پا معصیت می‌کند، سخن پا را باید اقرار بدانیم نه شهادت.
از اینکه قرآن می‌گوید جلود و پوست و چشم و گوش، علیه انسان شهادت می‌دهند، معلوم می‌شود؛ معصیت را انسان می‌کند، و اعضاء و جوارح فقط ابزار گناهند. گناهکار حقیقی، روح انسان است، نه اعضاء و جوارح، او. چشم و گوش، هم به گناهانی که به وسیله‌ی آنها انجام شد، شهادت می‌دهند، هم به گناهانی که به وسیله‌ی سایر اعضاء انجام شد، یا به وسیله قلب انجام شد شهادت می‌دهند.
مثلاً انسانی که به غیبت، گوش می‌دهد، چشم در قیامت شهادت می‌دهد و می‌گوید؛ من دیدم که او در صحنه غیبت کردن، حضور داشت و گوش داد. این گناه را، گوش انجام می‌دهد ولی چشم، علیه انسان این مطلب را شهادت می‌دهد. یا کسی که، دروغ می‌گوید، یا غیبت می‌کند و تهمت می‌زند، گناه را به وسیله زبان انجام می‌دهد، ولی گوش می‌گوید؛ من شنیدم که او دروغ می‌گفت، و غیبت می‌کرد و تهمت می‌زد. و اهانت می‌کرد، او کلمه‌ی کفرآمیز داشت و مانند آن...
این گناهها را انسان؛ به وسیله زبان انجام می‌دهد، ولی گوش علیه او شهادت می‌دهد، می‌گوید؛ من شنیدم که این شخص با زبانش، فلان معصیت را مرتکب شد. هم به گناهانی که به وسیله چشم و گوش انجام بگیرد شهادت می‌دهند، هم به گناهانی که به وسیله دیگر اعضاء انجام بگیرد شهادت می‌دهند.
پس اگر گناهکار واقعی، نفس انسان است، و چشم و گوش و اعضاء و جوارح، به منزله‌ی ابزارند، در قیامت از انسان سؤال می‌کنند که این ابزار و جوارح را در کجا صرف کرده‌ای؟ و در دنیا به انسان می‌گویند چشمت را در راه صحیح، گوشت را در راه صحیح، و دلت را در راه صحیح، صرف بکن. زیرا در قیامت از همه‌ی اینها مسئولی و بازخواست می‌شوی.
«وَ لاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» (29) چیزی را که نمی‌دانی پیروی نکن، چرا؟ چون «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولاً» (30) یعنی؛ گوش؛ که نیروی شنوایی است، چشم؛ که شبکه‌ی بینایی است، دل؛ که مرکز فهم و تصمیم‌گیری است، انسان از همه این‌ها مسئول است، نه اینکه آن‌ها مسئول باشند. نه گوش مسئول است، نه چشم مسئول است و نه دل مسئول است. آنها مسئول عنه‌اند نه مسئول.
خداوند می‌پرسد، توضیح می‌خواهد، سؤال توبیخی دارد، انسان مسئول است، «فَلَنَسْأَلَنَّ الَّذِینَ أُرْسِلَ إِلَیْهِمْ وَ لَنَسْأَلَنَّ الْمُرْسَلِینَ‌» (31) قیامت؛ روز سؤال است، احدی، مصون و محفوظ نیست، هم انبیاء مسئولند، هم امت‌ها مسئولند. خدا سائل است، مأمورین الهی سؤال کننده‌اند، انسان مسئول است، چشم و گوش و دل مسئول‌عنه‌اند، از انسان سؤال می‌کنند که گوشت را کجا بردی؟ چشمت را به چه دوختی؟ قلبت را در فهمیدن و تصمیم‌گیری چگونه اعمال کردی؟ این پایگاه دل را که مرکز فهمیدن و تصمیم‌گیری است چگونه صرف کردی؟
در تعبیرات فارسی، این کلمه‌ی «از» روی شخص ذکر می‌شود، می‌گوییم؛ از فلان شخص بپرس. ولی طبق تعبیرات عربی، این کلمه «عن» که مفادش «از» است، روی مطلب قرار می‌گیرد؛ نه روی شخص. در قرآن دارد: «وَ یَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ» (32) یعنی؛ جریان روح را از تو می‌پرسند، تو مسئولی، این مطلب بنام روح مسئول‌عنه. «یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ» (33) جریان هلالها را از تو می‌پرسند، بنابراین؛ شخص مسئول است، چشم و گوش و دل مسئول عنه.
بیانی را استاد علامه طباطبایی - قدس سره - داشته‌اند در اینکه انسان را چگونه از دلش می‌پرسند، این چه تصویری دارد؟ درباره‌ی چشم؛ می‌شود از حقیقت انسان پرسید، که چشمت را در چه راه صرف کردی؟ درباره‌ی گوش؛ می‌شود از حقیقت انسان پرسید، که گوشت را در چه راه صرف کردی؟ اما دل را چگونه مسئول عنه قرار بدهیم، مگر انسان غیر از دل است؟ مگر انسان غیر از حقیقت قلب است؟
اجمال آنچه که می‌فرمودند، ایناست؛ خویشتن انسان، برای خود انسان ظهور می‌کند و آن من درونی در قیامت بیرون می‌آید، و انسان را از این من دنیایی‌اش می‌پرسند، که این دل را که مرکز فهمیدن در عقل نظری و مرکز تصمیم‌گیری و اراده در عقل عملی بود کجا صرف کردی؟
بنابراین چون همه اعضاء و جوارح شاهدند، همه آن‌ها در دنیا می‌فهمند و مرکز تصمیم‌گیری هم ممکن است در قیامت علیه انسان شهادت بدهد.
این شهادت؛ همان خواهد بود که گاهی از آن به اعتراف تعبیر می‌شود «فَاعْتَرَفُوا بِذَنْبِهِمْ فَسُحْقاً لِأَصْحَابِ السَّعِیرِ» (34) درباره‌ی شهادت دل، احیاناً به اعتراف تعبیر شده، گرچه گاهی ممکن است شهادت بر اقرار هم اطلاق بشود، مانند: «کُونُوا قَوَّامِینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلَى أَنْفُسِکُمْ» (35) که در این مورد طبق قرینه شهادت بر اقرار اطلاق شده است.
خلاصه‌ی نکات یاد شده را این کریمه در بردارد، که چشم و گوش و پوستها و اعضاء و جوارح انسان علیه انسان شهادت می‌دهند. معلوم می‌شود؛ تنها کسی که در محکمه مسئول است، حقیقت انسانیت انسان است، و چشم و گوش و سایر اعضاء و جوارح، آلات کارند. اینها می‌فهمند و شهادت هم می‌دهند، همه‌ی اینها در قیامت حاضرند و همه‌ی اینها در قیامت احضار می‌شوند، تا شهادت بدهند.
کفار این حقیقت را نمی‌بینند، لذا به تبهکاری تن در نمی‌دهند. مؤمن متأله این واقعیت را می‌بیند و به ایمان و تقوی می‌گراید. نسبت به مؤمنین فرمود: «وَأَنْجَیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَ کَانُوا یَتَّقُونَ‌» نسبت به کفار فرمود: «وَ یَوْمَ یُحْشَرُ أَعْدَاءُ اللَّهِ إِلَى النَّارِ فَهُمْ یُوزَعُونَ» این نیازی به توضیح و تبیین بیشتری دارد.

پی‌نوشت‌ها

1. سوره فجر، آیه‌ی 80.
2. سوره شعراء، آیه‌ی 160.
3. سوره شعراء، آیه‌ی 123.
4. سوره نساء، آیه‌ی150.
5. سوره بقره، آیه‌ی 136.
6. سوره فصلت، آیه‌ی 17.
7. سوره طارق، آیه‌ی 9.
8. نهج‌البلاغه فیض، حکمت 400.
9. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 18.
10. سوره‌ی توبه، آیه‌ی 109.
11. نهج‌البلاغه فیض، حکمت 316.
12. سوره‌ی حج، آیه‌ی 17.
13. سوره‌ی احزاب، آیه‌ی 52.
14. سوره‌ی حدید، آیه‌ی 4.
15. سوره‌ی شوری، آیه‌ی 11.
16. سوره‌ی رعد، آیه‌ی 33.
17. سوره‌ی فجر، آیه‌ی 14.
18. سوره‌ی مجادله، آیه‌ی 22.
19. سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 176.
20. سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 8.
21. سوره‌ی انفال، آیه‌ی 19.
22. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 5.
23. سوره‌ی طه، آیه‌ی 64.
24. سوره‌ی همزه، آیه‌ی 3.
25. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 19.
26. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 166.
27. سوره‌ی مؤمنون، آیه‌ی 101.
28. سوره‌ی فصلت، آیه‌ی 20.
29. سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 36.
30. سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 36.
31. سوره‌ی اعراف، آیه‌ی 6.
32. سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 85.
33. سوره‌ی بقره، آیه‌ی 189.
34. سوره‌ی ملک، آیه‌ی 11.
35. سوره‌ی نساء، آیه‌ی 135.

منبع مقاله :
جوادی، آملی، (1366)، تفسیر موضوعی قرآن مجید، قم: مرکز نشر فرهنگی رجاء، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

شهادت اعضای بدن درقیامت پرسمان دانشجویی …همه موجودات و حوادث و پدیده‏هاى جهان، مطابق اراده ازلى و قضا و قدر الهى انجام مى‏شودلحظه های سخت پرستاران اورژانستصاویر و پوسترهای آموزشی فیلم آموزشی زایمان در اورژانس پیش بیمارستانیکتابچه های شهادت اعضای بدن در روز قیامتآری همان قدرتی که الان به این زبان توانایی حرف زدن داده است ، در روز قیامت به دست و پا خلاصه‏اى از واقعه غدیر نام و نام خانوادگی صابر احمدى تاریخ آذر با سلام و خسته نباشیدبازیگران سریال معمای شاه قبل و بعد از گریم عکسمحمدرضا شاه پهلوی؛ دومین پادشاه دودمان پهلوی و آخرین پادشاه ایران بود او از ۲۵ نمونه‌هایی از جنایات و قتل‌عام‌های پیرم‌قل در رستاق تخاردوستان عزیر راوا، من نوشته هایی در معرفی جنایات و بربریت چند جنگسالار جنایتکار از خبرنامه خلیج فارس تازه ترین مقالات و اخبار …اغلب کسانی که با او همدلی کردند و در رسیدن به قاف آزادی و مردمسالاری و نظام سکولار امر به معروف و نهی از منکر توضیح المسائل جامع …معنای معروف و منکر مسأله ۲۲۰۱ معروف یعنی کار نیکی که عقل خوبی آن را درک می‌کند الف اثبات بی‌گناهی؛ وظیفه‌ای ناممکن و رویه‌ای …اصل سی و هفتم قانون اساسی مقرر می دارد اصل برائت است و هیچکس از نظر قانون مجرم شناخته آرشیو موسیقی ملی ایران آواز سنتی تک آهنگ ها و آرشیو موسیقی ملی ایران آواز سنتی دایره المعارف موسیقی اصیل و وبِ تخصصی موسیقی شهادت اعضای بدن درقیامت پرسمان دانشجویی معارف اسلامی همه موجودات و حوادث و پدیده‏هاى جهان، مطابق اراده ازلى و قضا و قدر الهى انجام مى‏شود لحظه های سخت پرستاران اورژانس تصاویر و پوسترهای آموزشی فیلم آموزشی زایمان در اورژانس پیش بیمارستانیکتابچه های آموزشی شهادت اعضای بدن در روز قیامت آری همان قدرتی که الان به این زبان توانایی حرف زدن داده است ، در روز قیامت به دست و پا و گوش بازیگران سریال معمای شاه قبل و بعد از گریم عکس محمدرضا شاه پهلوی؛ دومین پادشاه دودمان پهلوی و آخرین پادشاه ایران بود او از ۲۵ شهریور ۱۳۲۰ خلاصه‏اى از واقعه غدیر نام و نام خانوادگی صابر احمدى تاریخ آذر با سلام و خسته نباشید نمونه‌هایی از جنایات و قتل‌عام‌های پیرم‌قل در رستاق تخار محمود سیاوش نمونه‌هایی از جنایات و قتل‌عام‌های پیرم‌قل در رستاق تخار امر به معروف و نهی از منکر توضیح المسائل جامع پایگاه ۱ هرچند نظر مشهور بین فقهاء این است که در این صورت، وظیفه‌ای ندارد و امر به معروف و نهی از آرشیو موسیقی ملی ایران آواز سنتی تک آهنگ ها و آوازهای آرشیو موسیقی ملی ایران آواز سنتی دایره المعارف موسیقی اصیل و وبِ تخصصی موسیقی ایرانی خبرنامه خلیج فارس تازه ترین مقالات و اخبار سیاسی، فرهنگی خبرنامه خلیج فارس تازه ترین اخبار و مقالات مربوط به ایران و جهان را در خبرنامه خلیج فارس جنگل و محیط زیست شهرت ساختمان‌های سبز به خاطر ذخیره منابع طبیعی و استفاده از مواد جایگزین و کاهش آلودگی هوا درمان گزگز پا و دست و تاول


ادامه مطلب ...

تجسم اعمال در آراء آیت الله شاه‌آبادی

[ad_1]

چکیده

معاد از دیدگاه محققین از عرفا و حکما، هم روحانی و هم جسمانی است. لازمه‌ی پذیرش معاد جسمانی، اثبات جسمی برزخی برای انسان می‌باشد که از مرتبه و نشئه عالم خیال یا مثال است. نظریه تجسم اعمال نیز از فروع و شاخه‌های بحث معاد جسمانی است که بر مبانی قرآنی و حکمی و فلسفی چندی استوار است. مقاله‌ی حاضر پس از بیان آن مبانی در اندیشه بزرگان حکمت و فلسفه به تحلیل اندیشه مرحوم شاه‌آبادی در مسئله تجسم اعمال پرداخته ور سعی دارد ریشه‌های سخنان ایشان را در فلسفه و عرفان یافته و اندیشه ایشان را به نحور مبنایی تصویر نماید.

مقدمه

اصل اعتقاد به معاد و حیات پس از مرگ، باور مشترک همه ادیان آسمانی است، اما در تفسیر نحوه چگونگی آن اختلافاتی وجود دارد. یکی از مسائلی که مورد بحث و اختلاف نظر میان اندیشمندان مسلمان قرار گرفته است، مسئله معاد جسمانی است. برخی از قائلین به معاد تنها به معاد روحانی اعتقاد دارند و می‌گویند که انسان دارای عقل و نفس مجرد است و پس از مرگ، جسم و بدن مادی او در زمین باقی مانده و سپس متلاشی می‌شود. آنچه پس از مفارقت روح از بدن به حیات خود ادامه داده و به مبدای خود بازمی‌گردد، روح مجرد انسان است. معروف‌ترین فیلسوفی که روحانی بودن معاد به او نسبت داده می‌شود «شیخ الرئیس ابوعلی سینا» است. اما وی نیز در الهیات شفا تصریح می‌کند که جسمانی بودن معاد را هرچند عقلا نتوانسته اثبات کند اما به دلیل نقلی می‌پذیرد. (2)
معدودی از متکلمان و برخی از فقها نیز معاد را فقط جسمانی دانسته‌اند. روح از نظر آنها عبارت بود از جرمی لطیف که در بدن ساری و جاری است.
جمعی از متکلمان محقق و فیلسوفان متاله نیز بر این باورند که معاد هم جسمانی است و هم روحانی. این گروه با فرض اذعان به معاد روحانی به اثبات و تحلیل عقلانی معاد جسمانی نیز می‌پردازند. آنچه که این دسته از اندیشمندان را به تلاش در جهت توجیه و تفسیر عقلانی معاد جسمانی- در عین پذیرفتن معاد روحانی- واداشته است، آیات و روایات بسیاری است که از ثواب‌ها و عقاب‌های جسمانی خبر می‌دهد. اموری نظیر حورالعین و ازواج مطهر و مناظر زیبا، خوردنی‌های لذیذ و آشامیدنی‌های گوارا و... برای بهشتیان و آب جوشان و غل و زنجیر و شراره‌های آتش و دود و... برای جهنمیان بر وجود جسم و بدن در حیات پس از مرگ دلالت می‌کنند؛ زیرا بدون وجود جسم، آلام و لذایذ جسمانی امکان‌پذیر نیست. به همین دلیل است که حتی فیلسوفان مسلمانی که موفق به تفسیر عقلانی معاد جسمانی نگشته‌اند، نتوانسته‌اند با تاویل این دسته از آیات برخلاف ظاهر رفته و به انکار معاد جسمانی بپردازند. بنابراین با تسلیم در برابر گفتار رسول صادق مصدق، تنها عجز خویش را از تحلیل فلسفی و عقلانی مسئله اعلام کرده‌اند. نخستین فیلسوفی که توانسته است براساس مبانی حکمی و فلسفی خویش معاد جسمانی را به اثبات برساند، صدرالمتالهین شیرازی است. وی با تکیه بر اصول و مبانیی که در حکمت متعالیه بنا نهاده است اثبات می‌کند که پذیرفتن معاد جسمانی نه تنها از ضروریات دین است، بلکه از ضروریات عقل و حکمت است. پیروان حکمت متعالیه پس از صدرالمتالهین نیز با تقریرات کاملتری به تبیین مسئله پرداخته‌اند. آنها با توجه به تفاوت جسم و ماده تصریح کرده‌اند که پذیرفتن معاد جسمانی به منزله معاد طبیعی و مادی نیست. آنچه از ضروریات دین است که اعتقاد به آن لازم می‌باشد و عقل نیز آن‌را تأیید می‌کند، معاد جسمانی است نه معاد طبیعی و مادی. عذاب‌ها و ثواب‌های اخروی متوجه بدن جسمانی است نه بدن مادی و طبیعی، بلکه اعتقاد به معاد مادی و طبیعی به مذهب قائلین به تناسخ نزدیک است که خلاف ضروریات اسلام و آیات قرآن کریم است.
صدرالمتالهین معتقد است پس از مفارقت روح از بدن امر ضعیف الوجودی از این بدن همراه روح باقی می‌ماند که در احادیث با عنوان «عجب الذنب» از آن یاد می‌شود و آن بدن جسمانی از جهات مادی مجرد است اما از نظر صورت و مقدار و جسمانیت مجرد نیست. (3)
جسم در این اصطلاح- جوهر ممتدی است. جسم طبیعی در اصطلاح فیلسوفان قدیم عبارت است از جوهری که مرکب از ماده و صورت باشد. (4)
جسم طبیعی در واقع مرتبه ضعیف‌تر جسمی است که صدرالمتالهین بدان اشاره دارد و آن جسم برزخی یا خیالی ما است که از ماده و هیولی مجرد گشته است.
برای درک لذایذ و آلام جسمانی در حیات پس از مرگ وجود جسم لازم است؛ اما اولاً لازم نیست آن جسم از نوع مادی و طبیعی باشد و ثانیاً آنچه این آلام و لذایذ را ادراک می‌کند روح است نه جسم. انسانیت انسان و هویت و تشخص او به روح است نه به جسم، زیرا در حکمت متعالیه به ثبوت رسیده است که شیئیت اشیا به صورت آنهاست نه به ماده آنها و صورت انسانی که همان نفس ناطقه او باشد تشخص و هویت و شخصیت انسان را معین می‌کند. (5) بنابراین همان‌طور که تحولات و تبادلات بدن مادی انسان در این دنیا قادح بقای شخصیت و وحدت هویت او نیست، تبدیل بدن مادی به بدن مثالی و برزخی پس از مرگ انسان نیز وحدت شخصیت و هویت انسانی او را قادح نیست.
پذیرش معاد جسمانی در حکمت متعالیه، علاوه بر مبانی دینی بر اصول و موازین عقلی و فلسفی دیگری نیز مبتنی است که در ضمن مقاله به آنها اشاره خواهد شد. این بحث همچنین لوازم و نتایجی را نیز به دنبال دارد که از جمله آنها مسئله تجسم اعمال است. مقاله حاضر نخست به تبیین این مطلب در اندیشه متفکران مسلمان به نحو عام و سپس در اندیشه و نظر مرحوم شاه‌آبادی به نحو خاص می‌پردازد.

تجسّم اعمال

موضوع تجسم اعمال در مباحث معادشناسی از شاخه‌های بحث معاد جسمانی است. این نظریه در درجه اول از آیات کریمه قرآن و احادیث و روایات ماثوره ماخوذ است. بر مبنای این نظریه آنچه در آخرت به عنوان کیفر یا پاداش داده می‌شود، تجسم اعمال خود فرد است؛ یعنی اعمال نیک و بد ما در حیات پس از مرگ تجسم و تمثل می‌یابند و بر ما جلوه می‌کنند.
آیاتی از قرآن کریم مویدّ این نظریه است. از جمله:
یوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَیرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَینَهَا وَبَینَهُ أَمَدًا بَعِیدًا (6)
روزی که هر شخصی هر کار نیکو کرده (همه را) در پیش روی خود حاضر ببیند و آنچه بد کرده آرزو کند که ‌ای کاشی میان او و کار بدش به مسافتی دور بود.
وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا یظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا (7)
و همه اعمال خود را حاضر ببیند و خدا به هیچ کس ستم نخواهد کرد.
یوْمَئِذٍ یصْدُرُ النَّاسُ أَشْتَاتًا لِیرَوْا أَعْمَالَهُمْ فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیرًا یرَهُ وَمَنْ یعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یرَهُ (8)
در آن روز (قیامت) مردم از قبرها پراکنده و بیرون آیند (تا نتیجه اعمال خود را) ببینند- پس هرکس به قدر ذره‌ای کار نیک کرده ( پاداش) آن را خواهد دید و هر کس به قدر ذره‌ای کار زشتی مرتکب شده آن هم به کیفرش خواهد رسید.
إِنَّ الَّذِینَ یأْکُلُونَ أَمْوَالَ الْیتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا یأْکُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ نَارًا (9)
آنان که اموال یتیمان را به ستمگری می‌خورند در حقیقت آنها در شکم خود آتش جهنم فرو می‌برند.
وَبَدَا لَهُمْ سَیئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِمْ مَا کَانُوا بِهِ یسْتَهْزِئُونَ (10)
و در آن هنگامی بر آنان (نتیجه) اعمال بدشان پدید آید و عذابی، که به آن تمسخر می‌کردند به آنها احاطه کند.
از تأمل در آیات فوق چنین بدست می‌آید که اولاً اعمال، ملکات، نیات و اعتقادات درونی انسان‌ها پس از تحقق، باقی و محفوظ هستند و از بین نمی‌روند، هر چند در نزد ما ظهور و بروزی نداشته باشند.
ثانیاً این اعمال به صورت کتابی که به زودی پخش خواهد شد ملازم و همراه انسان هستند و خداوند در روز قیامت آنها را از پس پرده غیب بیرون می‌آورد و بعینه و باتمام جزئیاتش بر انسان ظاهر می‌کند.
ثالثاً حقیقت هر عمل صورت ظاهری آن نیست، حقیقت هر عمل را باطن آن معین می‌کند و باطن هر عمل روح آن است که با کالبد و صورتی ظاهری در این عالم تجلی نموده است، چنان که قرآن نیز می‌فرماید:
قُلْ کُلٌّ یعْمَلُ عَلَى شَاکِلَتِهِ فَرَبُّکُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدَى سَبِیلًا (11)
شاکله نسبت به عمل، نظیر روح جاری در بدن است که بدن آدمی با اعضا و اعمال خود آن را مجسم نموده است. (12)
رابعاً آنچه در این عالم با صورت‌هایی مناسب با نشئه دنیوی ظهور کرده است چه بسا در حیات پس از مرگ با صورتی مناسب با نشئه اخروی که بیانگر حقیقت و باطن عمل است جلوه کند؛ یعنی صورت و وجهه ملکی اعمال که فانی و موقت است همیشه با صورت و وجهه ملکوتی آنها که چهره حقیقی و باطنی و باقی اعمال است، منطبق نمی‌باشند بنابراین قرآن خبر می‌دهد که خوردن مال یتیم به صورت خوردن آتش مجسم می‌شود و غیبت کردن به صورت گوشت برادر و... (13)

مبانی حکمی فلسفی تجسم اعمال

نظریه تجسم اعمال بر برخی مبانی حکمی و فلسفی مبتنی است که آشنایی با آنها می‌تواند در درک بهتر این حقیقت و تحکیم باوری که به پشتوانه نقل در عقاید دینی و اسلامی ما مطرح شده است کمک کند از جمله آن مبانی عبارتند از:
1. اثبات مراتب و عوالم هستی؛ حکمای اسلامی معمولاً چهار مرتبه یا عالم کلی را در هستی اثبات کرده‌اند که عبارتند از: عالم طبیعت یا ناسوت، عالم مثال یا ملکوت، عالم عقول یا جبروت و عالم لاهوت.
ظهور هر موجودی در هر یک از این مراتب پس از گذر از مراتب مافوق حاصل می‌شود؛
یعنی موجودات عالم ملک یا شهادت در سیر نزولی هستی از عالم لاهوت به عالم طبیعت یا ناسوت قدم گذارده‌اند که این سیر نزولی هستی در عرفان نظری به قوس نزول معروف است اما از آنجایی که همه موجودات معاد و بازگشت الی الله را نیز در پیش دارند صعود آنها به مراتب بالاتر هستی از مجرای همین مراتب خواهد بود و این صعود و بازگشت به «قوس صعود» معروف است، با این تفاوت که قوس نزول انسان‌ها به مانند قوس صعود آنها نیست، زیرا آمدن ما به این عالم برای تزکیه و تطهیر است و همه انسان‌ها در بدایت با یکدیگر متفقند اما در بازگشت، انسان‌ها به جنت یا جهنم اعمال یا صفات و ملکات خویش بازمی‌گردند. (14)
بازگشت و رجوع انسان به سوی خدا با تمام وجود است، هم با روحش و هم با بدنش. پس همان طور که روح انسان بازگشت می‌کند به سوی خدا، بدن او هم بازگشت می‌کند. همچنین روح انسان که مجرد است با تمام اعمالش رجوع الی الله دارد، چون ورود به عالم تجرد یک سیر تکوینی است بنابراین همه انسان‌ها به جایی می‌رسند که وجود مجرد خود را ادارک می‌کنند با تمام اعمالی که انجام داده‌اند. معاد حیوانات نیز مانند معاد انسان به همان نقطه آغازین وجودشان است و نیز هر موجودی در هنگام بازگشت به سوی خدا به همان نقطه‌ای که در باطن وجود از آنجا نزول کرده و ماهیت وجودیش از آنجا تقدیر شده بازگشت می‌کند. (15)
2. معاد موجودات رجوع آنها به خداوند است. در طول این عالم؛ یعنی عوالم و مراتب هستی، در طول یکدیگرند و مرتبه مافوق احاطه وجودی دارد به مرتبه مادون و چنین نیست که بین عالم ملک و ملکوت و جبروت فاصله زمانی بوده باشد و سایر عوالم بعداً به وجود آیند، بلکه عالم قیامت بر عالم برزخ و برزخ بر طبیعت احاطه دارد بنابراین ممکن است افرادی در دنیا به واسطه تهذیب نفس و سلوک معنوی به طور ارادی سیر الی الله داشته و قیامتشان برپا شود.
3. هیچ موجودی از موجودات عالم ملک و شهادت نیست مگر اینکه برای آن موجود یک صورت مثالی در عالم ملکوت است و از برای آن صورت مثالی یک وجود عقلی در عالم بالاتر از آن است. عالم ملکوت باطن عالم ملک و شهادت و عالم جبروت باطن عالم ملکوت است. فیض وجود آنا فانا از باطن عالم در عالم شهادت ظاهر می‌شود و از آنجا دوباره به عالم غیب منتقل می‌شود. بنابراین هر یک از موجودات عالم طعبیت جسمی دارد و روحی، ظاهری دارد و باطنی، ملکی دارد و ملکوتی. اعمال و نیات و ملکات انسان‌ها نیز مشمول این حکم کلی است.
4. بر طبق براهین متقن فلسفی هیچ موجودی معدوم نمی‌شود. اگر موجودی در عالم لباس هستی پوشید عدم نسبت به او محال است. افعال و اعمال صادره از ما نیز هرگز از بین نمی‌روند. هرچیزی در زمان خودش وجود دارد. به عبارت دیگر گذشته نگذشته است بلکه باقی است. افعال و وقایع مربوط به گذشته در صحیفه وجود و در ظرف زمانی خویش موجود است، تنها از نظر ما که موجودات زمانمندی هستیم گذشته و پنهان گردیده است.
اما ممکن است خداوند پس از مرگ حقایق موجود در عالم را که از جمله آنها اعمال و ملکات خودمان است بر ما ظاهر کند. البته ظهور هر حقیقتی در هر موطنی متناسب با آن موطن می‌باشد (16) بنابراین چه بسا اعمالی در حیات پس از مرگ با صورتی غیر از صورت دنیایی خویش ظهور می‌یابند.

تاملّی در آثار آیت الله شاه‌آبادی

آیت الله میرزا محمدعلی شاه‌آبادی علاوه بر تخصص و تسلطی که در کلیه علوم و معارف اسلامی داشتند در فقه و اصول و فلسفه و عرفان ممتاز و برجسته بودند. در هیجده سالگی به مقام مرجعیت نائل گشته بودند و به گفته اساتیدشان در فقه و اصول مهارت خاصی داشتند. در مسائل عقیدتی با محوریت قرآن و احادیث و روایات مستند شیعی و با دیدی تحقیقی و اجتهادی و نه تقلیدی از فلسفه صدرالمتالهین شیرازی و عرفان محی الدین ابن عربی بهره‌مند بودند. ایشان اندیشه‌های فلسفی و کلامی و عرفانی را به خوبی می‌شناختند، حکمت متعالیه را درک کرده بودند و سیر و سلوک عرفانی را در عمل تجربه نموده بودند بنابراین آثار و تألیفاتشان حاصل تأملات عقلی و تجربه‌های عرفانی با محوریت قرآن و سنت است. در موضوع خاص تجسم اعمال نیز توجه ایشان به مبانی قرآنی، عرفانی، حکمی و فلسفی به طور کامل مشهود است. مرحوم شاه‌آبادی در برخی از این مبانی به تفصیل بحث کرده‌اند و به برخی دیگر به طور اجمال اشاره فرموده‌اند و برخی دیگر را مفروض دانسته و تصریح نکرده‌اند. مواردی را که می‌توان از دو اثر برجسته ایشان شذرات المعارف و رشحات البحار در موضوع مورد بحث استخراج کرده و مورد تأمل قرارداد عبارتند از:
الف. پذیرفتن مراتب وجود و قوس نزول و صعود در آن مراتب:
مراتب وجود و یا به عبارت دقیق‌تر عرفانی مراتب ظهور در آثار مرحوم شاه‌آبادی با دیدگاه عمیق عرفانی مطرح شده است.
بنابراین ایشان برای حقیقت وجود بعد از مرتبه وجود صرف قیومی، مراتبی قائل شده‌اند.
مرتبه نخست مرتبه وجود ظلی است. وجود ظلی به استناد آیه «ألَم تَرَ إِلی رَبِّکَ کَیفَ مَدَّ الظِّل» (17) عبارت است از ظل و سایه ذات مقدس پروردگار که بر تمام ماهیات امکانیه امتداد پیدا کرده است. از این مرتبه به مقام مشیت نیز تعبیر شده است.
همچنین تعابیر حق مخلوق به، وجود مطلق، فیض مقدس، نفس رحمان، امر واحد (وَمَا أَمْرُنَا إِلَّا وَاحِدَةٌ کَلَمْحٍ بِالْبَصَرِ) (18)، کلمه کن «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیئًا أَنْ یقُولَ لَهُ کُنْ فَیکُونُ» (19) اسم اعظم، مقام احمدی و علوی، مقام ولایت مطلقه، رحمت واسعه، وجه الله الباقی، وجود منبسط و... را در آثار عرفا درباره این مرتبه می‌یابیم و البته تمام این کلمات و عبارات حاکی از یک حقیقت است و آن عبارت از مرتبه وجود اطلاقی متقوم به حی قیوم. این مرتبه از وجود از همه قیود و تعینات مبراست و تنها قیدی که دارد آن است که عین ربط به ذات مقدس پرورگار است و بدان قوام دارد. اولیت مرتبه مشیت به اعتبار ظهور و تجلی است یعنی نخستین مرتبه به حسب وساطت در فیض وجود را مرتبه عقل اول می‌دانند. یعنی اولیت عقل اول به لحاظ آن است که عقل اول فیض هستی را از مبدأ فیاض دریافت کرده و به موجودات دیگر افاضه می‌نماید.
مرحوم شاه‌آبادی اولیت دیگری را برای عقول مهیمین قائل هستند و آن اولیت به اعتبار تعین است؛ یعنی نخستین تعین و تقید مشیت و وجود منبسط عقول مهیمین هستند. خلاصه آنکه نخستین ظهور و جلوه به مقام مشیت مربوط است و نخستین تعین و تقید مشیت و وجود به عقول مهیمین و نخستین واسطه فیض عقل اول است که بالاترین مرتبه عقول طولیه است.
عقول مهیمین که نخستین تعین وجود منبسط هستند، مرتبه دوم از مراتب هستی محسوب می‌شوند و آنها موجوداتی هستند که فقط مدرک و عاشق پروردگارند. پس از این مرتبه عالم جبروت و عقول طولیه و عرضیه است. سپس نفوس کلیه و لوح محفوظ و عالم مثال و نفوس منطبعه و پس از آن عالم ماده و هیولی است که آخرین مرتبه قوس نزول است، اما پس از آنکه فیض وجود از مبدای اعلی در آخرین منزل خویش نزول می‌نماید سیر کمالی خویش را آغاز می‌کند و از ترکیب جمادی به وجود نباتی در می‌آید و سپس دارای روح حیوانی می‌گردد و سپس به مقام انسانیت نایل می‌شود و از این پس لیاقت و قابلیت سیر در سماوات را پیدا می‌کند و پس از سیر در ارضین سبع و سماوات سبع به افق مشیت و ظهور اطلاقی منتهی می‌شود و این مسیر قوس صعود است. مرحوم شاه‌آبادی می‌فرمایند صعود به عالم مشیت ممکن نیست مگر از طریق اکتساب در قوس صعود؛ یعنی ترقی و تکامل انسان به نحوی که به مرتبه ملکوت و جبروت و عالم مشیت برسد در قوس صعود ممکن است و به همین جهت است که حضرت آدم (علیه‌السلام) باید برای بقای حق و قرب تام به مقام پروردگار به عالم ملک هبوط کند و به بدن و عالم طبع خود توجه کند و از اینجا محرم شود برای لقای حق و قرب به مقام پروردگار و تدریجاً از حضیض طبع خارج و به اوج ملکوت و جبروت و مافوق آن نایل شود. (20)
ب. نفس، انسان جسمانی الحدوث است؛ (21) یعنی بعد از حدوث بدن و طبیعت او حادث می‌شود و از ارواح سابق بر اجسام نیست، زیرا حصول آنها منوط به استعداد و ماده نیست اما در ماده و طبیعت بدن انسان استعداد حصول روح است و روح از عالم مجردات است و چون روح انسانی و حیوانی، بعد از اقتضا و استعداد بدن است، پس به مجرد حصول و تعلق پرتو آن به بدن، علت ایجابیه و قوه فاعله نسبت به بدن خواهد شد؛ یعنی بدن علت اعدادی است برای حصول روح و روح علت ایجابی است برای تدبیر بدن. (22) این نظریه مرحوم شاه‌آبادی بر مبنای حکمت متعالیه است چنانکه صدرالمتالهین می‌گوید:
اعلم ان نفس الانسان جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء اذا استکملت و خرجت من القوه الی الفعل (23)
ج. همان‌طور که در مقدمه این مقاله بیان داشتیم پیروان حکمت متعالیه در دفاع عقلی از معاد جسمانی وجود جسم و آلام و لذایذ جسمانی را ضروری می‌دانند (به استناد آیات و روایات) اما بین جسم مادی یا طبیعی و جسم برزخی یا خیالی تفاوت قائل هستند و نیز معتقدند از آنجایی که شیئیت شی به صورت آن است نه به ماده آن بنابراین تعلق نفس ناطقه انسانی در این دنیا به بدن مادی و طبیعی و سپس در حیات پس از مرگ به بدن برزخی، وحدت شخصیت انسان را از بین نمی‌برد. مرحوم شاه‌آبادی نیز با تکیه بر این دو اصل نظریه معاد جسمانی را در آثار خویش توضیح می‎دهند. ایشان می‌فرمایند هر جسمی دارای فعلیت و خصوصیت ذاتی است که آنرا از سایر اجسام متمایز می‌نماید. چنان که جمادات و فلزات و نباتات یا حیوانات هریک دارای خصوصیت ذاتی می‌باشند و خصوصیت ذاتی انسان آن است که دارای نفس می‌گویند ملازمه بین صورت جسمیه و صورت نوعیه باقی است؛ یعنی صورت نوعیه هر جسمی بیانگر صورت جسمیه آن است. اما ممکن است صورت جسمیه از ماده جدا شود و چون تحقق ماده بدون صورت ممتنع است بنابراین ماده ملکی و طبیعی بدن انسان تا زمان موت ملازم است با صورت نوعیه انسان و پس از مرگ ماده، بدن انسان در ضمن صورت جسمیه یا نوعیه دیگری باقی می‌ماند، مانند آنکه صورت شجریت به واسطه آتش از آن مرتفع می‌شود و ماده آن با صورت دیگری محقق می‌گردد. اما صورت نوعیه انسان پس از مرگ و مفارقت از ماده ملکی به ماده برزخی تعلق می‌گیرد و از آنجایی که شیئیت شی به صورت آن است و صورت نوعیه انسان در هر حال محفوظ مانده بنابراین وحدت شخصیت او باقی است به واسطه وحدت روح. (24)
تفاوت ماده ملکی و برزخی در آن است که هر دو محسوس هستند اما یکی محسوس به حس مقید به ماده ملکی و دیگری محسوس به حس آزاد از ماده ملکی. یعنی هرگاه چیزی به باصره آزاد از بصر و سامعه آزاد از سمع و... ادراک شود از عالم برزخ است. (25)
نسبت عالم ملک و برزخ نسبت ظهور و بطون است. (26)
مرحوم شاه‌آبادی درباره پیدایش بدن برزخی می‌فرمایند: بدن برزخی مولود حرکت دوریه اجزای بدن مادی است و آن بخار مخصوصی است که از حرکت دوریه اجزای بدن مادی حاصل می‌شود و در تمام بدن ساری و جاری است و از آن به روح سحابی و صبابی نیز تعبیر شده است. (27) البته این سخن ایشان قابل نقد است و با مبانی حکمت متعالیه سازگار نیست؛ زیرا در حکمت متعالیه بدن برزخی از مرتبه عالم مثال یا خیال است و فاقد ویژگی‌های مادی و طبیعی است و اگر بخاری مخصوص حاصل از حرکات مادی باشد در این بصورت باید از ابتدا در اجزای ماده وجود داشته و از جنس امور مادی و طبیعی باشد.
مطلب دیگری که مرحوم شاه‌آبادی درباره بدن ملکی و بدن مثالی در آثار خود به آن توجه نموده‌اند آن است که روح انسان در عالم برزخ نسبت به بدن برزخی خود مقتدر است و می‌تواند ان را متکاثف نماید، به طوری که با باصره مقید به بصر مادی دیده می‌شود و نیز می‌تواند آن را متخلخل نماید، به نحوی که درک نشود مگر با باصره آزاد از ماده.
بنابراین ظهور ارواح صاعده در عالم ملک با تعلق آنها به ابدان برزخی است نه ابدان ملکی و به واسطه اقتدار روح بر تکاثف بدن برزخى. (28) همان طورکه در مقدمه ذکر گردید تعلق مجدد روح به بدن ملکی نوعی تناسخ است که مخالف ضروریات دین است. از طرف دیگر مستلزم آن است که پس از آنکه روح به فعلیت رسید به مرحله قوه بازگشت نماید تا قابل تعلق به ابدان مستعده ملکی شود. بنابراین مرحوم شاه‌آبادی درباره رجعت نیز می‌فرمایند: رجعت رجوع ارواح است به عالم ملک با ابدان بررخی. آیاتی از قرآن که دلالت بر عدم رجوع ارواح بعد از موت به ابدان دارد از عدم رجوع ارواح به عالم ملک با بدن‌های ملکی خبر می‌دهند. بنابراین مواردی بوده که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یا حضرت علی (علیه‌السلام) افرادی را از عالم برزخ به عالم ملک رجعت داده‌اند تا به نبوت و ولایت آنها اقرار نمایند. (29) یاری ملائکه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در برخی غزوات از همین نوع است، زیرا آنها ملائکه برزخی بودند که در عالم ملک ظاهر شدند؛ (30) البته مرحوم شاه‌آبادی تنزل ملائکه را غیر از تمثل می‌دانند و می‌فرمایند: تنزل جبرییل غیر از تمثل اوست، زیرا تنزل عبارتست از ظهور او بر قلب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم). (31)
همچنین ایشان می‌فرمایند: حضرت آدم (علیه‌السلام) و حوا در ابتدای خلقت با بدن برزخی در برزخ عالم زیست می‌کرده‌اند. (32)
د. عوالم سابقه از عالم جبروت و ملکوت و مثال، مقام ظهور علل موجبه عوالم مادی است و بودن مادر عوالم سابقه، مثل بودن علوم است در عقل بسیط اجمالی و بودن در عالم مثال، مانند علوم است در مرتبه تفصیل نفس، بنابراین همه قبل از ظهور به وجود عینی خود، به انحای وجود علمی از عالم حق یا جبروت و ملکوت و مثال ظهور داشته‌اند. (33)
ه. وجود، تبدیل به عدم نمی‌شود و با عدم اجتماع نمی‌کند بلکه رجوع به حق می‌کند و در صفحه مشیت باقی می‌ماند تا جمیع صور بازگشت به پروردگار نماید. وجود از عالم غیب در عالم شهادت ظاهر شده و از آنجا به غیبت راجع می‌شود و همین است معنای قوس نزول و صعود. (34)
این مطلب یکی از مبانی حکمت متعالیه است که موجود معدوم نمی‌شود و با صبغه عرفانی آن در آثار مرحوم شاه‌آبادی مطرح شده است. بنابراین اگر وجود از بین نمی‌رود، بلکه از عالم ظاهر به عالم غیب باز می‌گردد، اعمال و گفتار و ملکات آدمیان نیز در غیب وجود محفوظ است و به هنگام انتقال انسان به عالم برزخ و ملکوت، همه آنها را مشاهده می‌کند. بنابراین می‌گوید:
لهَذَا الْکِتَابِ لَا یغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَلَا یظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا (35)
این چگونه کتابی است که اعمال کوچک و بزرگ ما را سر مویی فرو نگذاشته، جز آنکه همه را احصا کرده است و در آن کتاب همه اعمال خود را حاضر ببینند.
و. ثواب و عقاب در عالم برزخ و قیامت، ظهور غیبی اعمال است. نسبت بین ثواب و عقاب و اعمال خوب و بد انسان، نسبت ظهور و بطون و غیبت و شهادت است؛ یعنی جزای اعمال عبارت است از: ظاهر شدن ملکوت و باطن اعمال در روز قیامت. به عبارت دیگر نفس عمل یا همان حقیقت عمل در روز قیامت ظاهر می‌شود. (36)
چنان که خدواند می‌فرماید:
فَالْیوْمَ لَا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیئًا وَلَا تُجْزَوْنَ إِلَّا مَا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (37)
پس در آن روز کمترین ظلمی به هیچ کس نشود و جز آنکه عمل کرده‌اند، ابدا جزایی نخواهند یافت.
ز. ظهور غیبی افعال در عالم برزخ و ملکوت و جبروت متفاوت است زیرا هر عالمی به قدر سعه و ضیقی که دارد می‌تواند باطن افعال را نشان دهد. (38)
صدرالمتالهین نیز در آثار خود به این نکته توجه نموده است بنابراین فرموده:
ان لکل صفه راسخه او ملکه نفسانیه ظهورا خاصا فی کل موطن و نشاه، فقد یکون لصوره واحده آثار مختلفه فی مواطن مختلفه (39)
به همین دلیل است که مرحوم شاه‌آبادی می‌فرمایند: عالم ملک به جهت ضیقی که دارد نمی‌تواند قرب به حضرت احدیت و حقیقت ایمان و علم را نشان دهد. عالم برزخ و ملکوت هم نمی‌تواند حقیقت علم و توحید را اظهار نماید بلکه حقیقت عالم و توحید و معارف الهیه منحصراً در عالم جبروت که جنت عقلی است ظاهر می‌شود و حقیقت عبودیت و سایر ملکات حسنه و افعالی که وجهه ملکی ندارند مانند: صلوه و صوم و حج در عالم ملکوت که جنت جسمانی است ظاهر می‌شود. چنان چه قرآن به اعتبار قرائتش ظاهر در ملکوت می‌شود و به اعتبار علوم و حقایقش ظاهر در عالم جبروت می‌گردد، بنابراین در تعبیر خواب عالمی که مرحوم مجلسی را در عالم رویا مشاهده کرده و ایشان فرموده بودند اثری از کتاب بحارالانوار در حیات برزخیشان ندیده‌اند، مرحوم شاه‌آبادی می‌فرمایند: تعبیر این خواب آن نیست که بحارالانوار مورد قبول واقع نشده بلکه از آنجایی که کتاب بحارالانوار حقایق و معارف دینی است عالم برزخ و ملکوت نمی‌تواند صورت باطنی و غیبی آن را نمایش دهد، بلکه منحصراً حقیقت آن کتاب در عالم جبروت که جنت عقلی است هویدا می‌شود. بنابراین ظهور افعال در عالم برزخ و ملکوت و جبروت به حکم سنخیت و مناسبت افعال با آن عوالم مختلف است. (40)

نتیجه‌گیری

تجسم اعمال در آثار مرحوم شاه‌آبادی با روشنایی چراغ قرآن و بر مبنای موازین فلسفی و عرفانی تفسیر و تبیین گردیده است. ایشان به خوبی توانسته‌اند با ذوق و قریحه خاص خویش، حقایق قرآنی تجسم اعمال را بر اساس موازین عقلی و مبانی عرفان نظری توضیح دهند. در این تقریر اعمال، ابیات، گفتار و ملکات صادره از انسان مانند هر حقیقت دیگری در عالم هستی موجود و باقی است.
هر موجودی از جمله اعمال انسان‌ها از «صقع ربوبی» و از مجرای مراتب به عرصه وجود و هستی گام می‌نهد و هرگز از بین نمی‌رود بلکه مجدداً به عالم غیب یا باطن عالم رجوع می‌کند و متناسب با مرتبه و نشئه‌ای که در آن حضور دارد ظهور می‌یابد و انسان پس از مرگ و رجوع به عالم ملکوت، اعمال خویش را با صورتی متناسب و با مرتبه و نشئه جدید (برزخ یا قیامت) می‌یابد. جزا و پاداش اخروی عبارت است از مواجه شدن با حقیقت باطنی اعمال و در واقع نسبت جزا و پاداش با اعمال نسبت ظهور و بوطن است.

پی‌نوشت‌ها

1- استادیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج.
2- ابوعلی سینا: «الهیات شفا»، ص423.
3- صدرالمتالهین شیرازی: «المظاهر الالهیه فی اسرار العلوم الکمالیه»، صص103 و 104؛ «شواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه»، صص327 و 326.
4- دکتر جمیل، صلیبا: فرهنگ فلسفی، ص282.
5- شواهد الربوبیه، ص311-317.
6- آل عمران/30.
7- کهف/ 49.
8- زلزال/ 6-8.
9- نساء/10.
10- جاثیه/33.
11- اسری/ 84.
12- علامه طباطبایی: «المیزان»، ج13. صص266 و 267.
13- ر.ک: المیزان، ج1، ص528-533، ج4، صص321 و 333، ج6، ص372، ج13، صص266 و 76 و 77، ج18، ص274.
14- شواهد الربوبیه، ص378.
15- حسینی تهرانی: «معاد شناسی»، ج6، صص112 و 244.
16- شواهد الربوبیه، ص386.
17- آیا ندیدی که لطف خدا چگونه سایه را با آن اگر خواستی ساکن کردی. فرقان/ 45.
18- و فرمان ما در عالم یکی است، در سرعت مانند چشم به هم زدنی انجام یابد. قمر/50.
19- فرمان نافذ خدا (در عالم) چون اراده‌ی خلقت چیزی را کند، به محض اینکه گوید موجود باش، بلافاصله موجود خواهد شد. یس/82.
20- شاه‌آبادی: «رشحات البحار»، کتاب الانسان و الفطره، ص194-197و صص127 و 128.
21- همان: «شذرات المعارف»، شذره پنجم، ص109؛ «رشحات البحار»، کتاب الانسان و الفطره، ص12 و کتاب الایمان و الرجعه، صص30 و 31.
22- شذارت، صص109 و 119.
23- شواهد الربوبیه، ص264.
24- رشحات، کتاب الایمان و الرجعه، ص36.
25- همان، ص33.
26- شذرات، شذره پنجم، ص113.
27- رشحات، کتاب الایمان و الرجعه، ص28.
28- همان، صص15 و 35 و 41 و 42.
29- همان، ص23.
30- همان، ص25.
31- همان، ص44.
32- رشحات، کتاب الایمان و الفطره، ص127.
33- شذرات، شذره ششم، ص121.
34- رشحات، کتاب الانسان و الفطره، صص111 و 112.
35- کهف/ 49.
36- رشحات، کتاب الانسان و الفطره، صص109 و 114؛ شذرات، شذره پنجم، ص122.
37- یس/ 54.
38- رشحات، کتاب الانسان و الفطره، ص115؛ شذرات، شذره پنجم، ص123.
39- شواهد الربوبیه، ص386.
40- همان، صص116 و 117؛ شذرات، شذره پنجم، ص124.

منابع تحقیق :
* قرآن
- ابوعلی سینا، الهیات من کتاب الشفاء، به تحصیح دکتر مدکور، بیروت، بی‌تا.
- حسینی تهرانی، سیدمحمد حسین، معاد شناسی، 10جلد، انتشارات علامه طباطبایی، مشهد، 1422ه. ق.
- شاه‌آبادی، میرزا محمدعلی، رشحات البحار، نهضت زنان مسلمان، تهران، 22 بهمن1360.
- شاه‌آبادی، میرزا محمدعلی، شذرات المعارف، ستاد بزرگداشت مقام عرفان و شهادت، تهران، زمستان 1380.
- صدرالدین محمد الشیرازی، الشواهد الربوبیه فی المناهج السلوکیه، تصحیح تحقیق و مقدمه دکتر سید مصطفی محقق داماد، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، تهران، پاییز 1382.
- صدرالدین محمد الشیرازی، المظاهر الهیه فی اسرار العلوم الکمالیه، تصحیح، تحقیق و مقدمه سیدمحمد خامنه‌ای، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، تهران، بهار 1378.
- صلیبا جمیل، فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صانعی دره بیدی، انتشارات حکمت، تهران، پاییز 1366.
- طباطبایی، سیدمحمد حسین، تفسیرالمیزان، 20جلد، ترجمه موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی قم، بی‌تا.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1387)، حدیث عشق و فطرت، تهران: سازمان انتشارات، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

آرشیو موضوعی بیانات آرشیو کلیدواژه‌ها و فیش های موضوعی بیانات حاشیه‌های حضور رهبر انقلاب در منزل آرشیو موضوعی بیانات آرشیو کلیدواژه‌ها و فیش های موضوعی بیانات پیام تسلیت در پی درگذشت حجت‌الاسلام سید روح‌الله خمینی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد…روح‌الله در سال ۱۳۰۸ هجری خورشیدی با خدیجه ثقفی دختر میرزا محمد ثقفی تهرانی ازدواج کردهفته نامه بین المللی آذرایرانچهارزبانهاین اقدام در راستای آماده‌سازی برای طرح دولت در زمینه کاهش هزینه‌های رفاهی انجام می آرشیو موضوعی بیانات آرشیو کلیدواژه‌ها و فیش های موضوعی بیانات حاشیه‌های حضور رهبر انقلاب در منزل خانواده آرشیو موضوعی بیانات آرشیو کلیدواژه‌ها و فیش های موضوعی بیانات پیام تسلیت در پی درگذشت حجت‌الاسلام محمّدعلی سید روح‌الله خمینی ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد روح‌الله در سال ۱۳۰۸ هجری خورشیدی با خدیجه ثقفی دختر میرزا محمد ثقفی تهرانی ازدواج کرد هفته نامه بین المللی آذرایرانچهارزبانه این اقدام در راستای آماده‌سازی برای طرح دولت در زمینه کاهش هزینه‌های رفاهی انجام می‌شود


ادامه مطلب ...