عکس نوشته و پوستر های زیبا با متن السلام علیک یا ابا صالح المهدی برای پروفایل تبریک نیمه شعبان
عکس یا ابا صالح المهدیتصاویر یا ابا صالح المهدیپوستر نوشته یا ابا صالح المهدیعکس نوشته یا ابا صالح المهدیعکس نوشته و پوستر های زیبا با متن السلام علیک یا ابا صالح المهدی برای پروفایل تبریک نیمه شعبان
عکس یا ابا صالح المهدیتصاویر یا ابا صالح المهدیپوستر نوشته یا ابا صالح المهدیعکس نوشته یا ابا صالح المهدیروش پند دادن گناه کار
جوانى خدمت امام حسین علیه السلام رسید و گفت: «من مردى گناه کارم و نمى توانم خود را از انجام گناهان بازدارم، مرا نصیحتى فرما» امام حسین علیه السلام فرمود:
پنج کار را انجام بده و آن گاه هرچه مى خواهى، گناه کن. اول، روزى خدا را مخور و هرچه مى خواهى گناه کن. دوم، از حکومت خدا بیرون برو و هرچه مى خواهى گناه کن. سوم، جایى را انتخاب کن تا خداوند تو را نبیند و هرچه مى خواهى گناه کن. چهارم، وقتى عزراییل براى گرفتن جان تو آمد، او را از خود بران و هرچه مى خواهى گناه کن. پنجم، زمانى که مالک دوزخ، تو را به سوى آتش مى برد، در آتش وارد مشو و هرچه مى خواهى گناه کن.
جوان اندکى فکر کرد و شرمنده شد و در برابر واقعیت هاى طرح شده، چاره اى جز توبه نیافت.
به خاطر حسین علیه السلام بخشیده شد
چند روزى بود که براى فرار از مجازات، پنهان شده بود. گناهى کرده بود که باید تنبیه مى شد. امام حسن و امام حسین علیهماالسلام را که هنوز چندان بزرگ نشده بودند ،از دور دید. سرآسیمه به طرف آنها دوید و آنان را به دوش کشید و با شتاب نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و گفت: «یا رسول الله صلى الله علیه و آله ! من پناه آورده ام به خدا و این دو فرزند، مرا به خاطر این دو ببخش.»
رسول خدا صلى الله علیه و آله تا این جریان را دید، به گونه اى خندید که دست به دهان مبارک گذاشت و فرمود: «تو را بخشیدم و به خاطر حسن و حسین علیهماالسلام از گناهت گذشتم.» آن گاه به حسن و حسین علیهماالسلام رو کرد و فرمود: «شفاعت شما را پذیرفتم».
رسول خدا صلى الله علیه و آله گلوى حسین علیه السلام را مى بوسید
از امام باقر علیه السلام ، روایت شده است: «امام حسین علیه السلام ، در کودکى بر رسول خدا صلى الله علیه و آله وارد شد. رسول خدا صلى الله علیه و آله او را در آغوش گرفت و زیر گلوى او را بوسید و بى اختیار، اشک از چشمان مبارکش جارى شد. روزى حسین علیه السلام پرسید: یا جداه! چرا گریه مى کنید؟ حضرت فرمود؛ چرا گریه نکنم، درحالى که جاى شمشیرهاى دشمنان را مى بوسم».
اعطاى لقب سیدالشهدا علیه السلام از طرف خدا
از حضرت صادق علیه السلام نقل شده است: «روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله ، در خانه حضرت زهرا علیهاالسلام بود و حسین علیه السلام در دامان ایشان قرار داشت. ناگاه رسول خدا صلى الله علیه و آله به سجده افتاد. سپس فرمود: اى فاطمه! پروردگار بى همتایت به من فرمود: آیا حسین را دوست دارى؟ عرض کردم: آرى، حسین، نور چشم من است و گل خوش بو و میوه قلب من است. آن گاه درحالى که دست مبارک خود را بر سر حسین علیه السلام قرار داده بود، فرمود: پروردگارم به من فرمود: مبارک باد این مولود که برکات و صلوات و رحمت و رضوان من بر او باد و غضب و عذاب من، بر کسى که او را به قتل مى ساند و با او دشمنى مى کند. به راستى که او، سیدالشهدا علیه السلام ، اولین و آخرین است. هم در دنیا و هم در آخرت. او سرور جوانان اهل بهشت است».
عمر سعد در دامان پدر
«بپرسید از من، قبل از آنکه از میان شما بروم.» این کلامى بود که امیرالمؤمنین على علیه السلام بر فراز منبر براى مردم بیان کرد. لحظه اى همه جا را سکوت فرا گرفته بود. ناگهان مردى از میان جمعیت برخاست و پرسید: «یا امیر المؤمنین علیه السلام ! تعداد موهاى سر و صورت من، چه مقدار است؟» پرسشگر، کسى نبود جز سعد بن ابى وقاص. امیر المؤمنین على علیه السلام فرمود: «به خدا! از مسئله اى، پرسش کردى که دوستم رسول خدا صلى الله علیه و آله ، مرا به آن، آگاه ساخته بود. در سر و صورت تو مویى نیست، مگر آنکه در ریشه آن، شیطانى نشسته باشد. بدان! که در خانه تو پسرى است که فرزندم، حسین علیه السلام را به قتل مى رساند.» راوى مى گوید: «در آن لحظه که امیر المؤمنین على علیه السلام چنین فرمود، عمر سعد (سرکرده لشکر یزید)، هنوز طفل بود و در دامان پدرش نشسته بود.»
لعن بر قاتلان حسین علیه السلام
داود رقى مى گوید: «روزى در خدمت امام صادق علیه السلام بودم. حضرت مقدارى آب نوشید و بى اختیار اشک از چشمان مبارکش سرازیر شد. آن گاه فرمود: «اى داوود! خدا لعنت کند قاتلان حسین علیه السلام را. پس هرکس که آبى بیاشامد و جدّم حسین علیه السلام را یاد کند و بر قاتلان او لعن و نفرین کند، خداوند صد هزار حسنه برایش بنویسد و صد هزار گناه او را بیامرزد، و او را در درجه هاى بلند، جاى دهد و مانند این است که صد هزار بنده را آزاد کرده باشد. پس او در روز قیامت با دلى شاد و چهره اى خندان محشور مى شود».
چیزى که در راه خدا دادیم، پس نمى گیریم
عبدالله بن عمیر کلبى، یکى از افرادى است که در کربلا، همراه با زن و مادرش حضور داشت. روز عاشورا به تشویق مادر به میدان رفت و جنگید تا شهید شد. همسر جوانش نیز که براى دفاع از او به میدان رفت، به همراه عبداللّه به شهادت رسید. مادرش پس از این جریان، بى درنگ، ستون خیمه اى را برداشت و به دشمن حمله کرد. امام حسین علیه السلام به او خطاب کرد که «اى زن! برگرد، خداوند، جهاد را بر زنان واجب نکرده است.» پیرزن، امر امام را اطاعت کرد، ولى دشمن رذالت به خرج داد و سر فرزند را به سوى مادرش پرتاب کرد.
پیرزن، سر پسرش را به سینه چسبانید، بوسید و گفت: «مرحبا! از تو راضى شدم.» بعد آن را به طرف دشمن انداخت و فریاد زد: «ما چیزى را که در راه خدا دادیم، پس نمى گیریم».
جنایت متوکل
شیخ عباس قمى در کتاب نفس المهموم نوشته است: «متوکل عباسى دستور داد قبر مطهر سیدالشهدا علیه السلام را خراب کردند، شخم زدند و به آب بستند. هم چنین فرمان داده بود هیچ کس حق ندارد به زیارت امام علیه السلام مشرف شود و هر کس به زیارت برود، مجازات مى شود».
محمد بن حسین اُشنانى مى گوید: «من در آن ایام از ترس متوکل، مدتى به زیارت آن حضرت نرفتم. سرانجام تصمیم گرفتم به هر طریقى شده است به زیارت مشرف شوم. با مردى که شغلش عطارى بود، همراه شدم و با زحمت فراوان، خود را به مرقد پاک و مطهر امام علیه السلام رساندم. گرچه اثرى از قبر شریف نبود، سرانجام موفق شدیم که مرقد مطهر را پیدا کنیم. خود را به روى آن انداختیم و به شدت گریستیم. چنان بوى خوشى از آن استشمام مى شد که عطر فروش گفت: هرگز بویى به این خوشى نبوییده بودم.
آن گاه چند نشانه بر قبر مبارک گذاشتیم و وداع کنان از آن مکان شریف دور شدیم. پس از مرگ متوکل، با جمعى از سادات و شیعیان حاضر شدیم و آن را به صورت ساختمان اولیه بازگرداندیم».
من نمى دانستم مسئله به این عظمت است!
شخصى از یاران امام صادق علیه السلام مى گوید: «نزد امام صادق علیه السلام رفتم، دیدم حضرت نماز مى خواند. بعد از نماز، در سجده مناجات کرد و براى زوار قبر امام حسین علیه السلام بسیار دعا کرد. وقتى مناجات حضرت تمام شد، عرض کردم: فدایت شوم! آنچه من از شما شنیدم، اگر هم براى کسانى بود که خدا را نمى شناسند، گمان مى کردم به آتش دوزخ دچار نمى شوند! به خدا که آرزو کردم حسین علیه السلام را زیارت مى کردم و حج (مستحبى) انجام نمى دادم! حضرت در پاسخ فرمود: تو که به قبر سیدالشهدا علیه السلام نزدیک هستى، چرا به زیارت او نمى روى؟ عرض کردم: من نمى دانستم که مسئله به این عظمت است. حضرت فرمود: «دعا گویان زوار حسین علیه السلام ، در آسمان از دعاگویان او در زمین بیشترند. زیارت را ترک مکن. هرکه آن را ترک کند، آن قدر حسرت مى برد که آرزو مى کند که قبر حضرت، نزد او مى بود.» و سپس حضرت دوباره به تمجید زایران حضرت حسین علیه السلام و بیان فضایل آنان پرداخت.
برکات زیارت عاشورا
از آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى نقل شده است: «اوقاتى که در سامرا مشغول تحصیل علوم دینى بودم، اهل سامرا به بیمارى وبا و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده اى مى مردند. روزى در منزل استادم، مرحوم سید محمد فشارکى، عده اى از اهل علم جمع بودند. ناگاه مرحوم آقا میرزا محمد تقى شیرازى تشریف آوردند و صحبت از بیمارى وبا شد که همه در معرض خطر هستند. مرحوم میرزا فرمود: «اگر من حکمى بکنم، آیا لازم است انجام شود یا نه؟» همه اهل مجلس پاسخ دادند: «بله». فرمود: «من حکم مى کنم که شیعیان سامرا، از امروز تا ده روز، همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شوند و ثواب آن را به روح نرجس خاتون، والده ماجده حضرت حجه بن الحسن(عج)، هدیه کنند تا این بلا از آنان دور شود.» اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول خواندن زیارت عاشورا شدند. از فرداى آن روز تلف شدن شیعه متوقف شد و همه روزه، تنها عده اى از سنى ها مى مردند، به طورى که، بر همه آشکار گردید. برخى از سنى ها از آشنایان شیعه خود پرسیدند: «سبب اینکه دیگر از شما، کسى تلف نمى شود، چیست: آنان گفتند: «زیارت عاشورا». آنها هم مشغول شدند و بلا از آن ها برطرف گردید».
فرآوری: آمنه اسفندیاری ـ بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
راه های شناخت عظمت و برتری یک انسان این است که محبوب انسان های برتر و با فضیلت باشد. در عالم هستی برتر از خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله نداریم و حسن بن علی علیهما السلام سخت محبوب پیغمبر گرامی اسلام بود و این محبت و دوستی را در گفتار و کردار خویش ظاهر، و به اصحاب خود می فهماند .
ما در این نوشتار به بیان برخی از فضائل این محبوب عزیز پیامبر صلی الله علیه و آله می پردازیم:
امام حسن علیه السلام دوستی شوخ طبع داشت. روزی به خدمت او رسید. امام علیه السلام فرمود: شب را چگونه صبح کردی؟ او در جواب گفت : یابن رسول اللّه ! شب را بر خلاف رضای خود و خدا و شیطان به صبح آوردم . امام علیه السلام خندید و فرمود چگونه ؟ عرض کرد: خدای عزوجل دوست دارد که او را اطاعت کنم و مرتکب معصیت او نشوم و من چنین نیستم و شیطان دوست دارد معصیت خدا کنم و او را اطاعت نکنم و این چنین هم نیستم و خودم دوست دارم هرگز نمیرم و این گونه نمی باشم . از این داستان استفاده می شود که امام علیه السلام با همه ابهت و بزرگی که داشتند به گونه ای با دیگران برخورد می کردند که آنها براحتی در محضر او بلکه با خود او شوخی می کردند و حضرت گوش می دادند و می خندیدند.
امام مجتبی علیه السلام فرمودند: به تحقیق خداوند روزی شما را بر عهده گرفته است، و شما را برای بندگی فراغت بخشیده و به شکرگزاری تشویق نموده است و نماز را بر شما واجب فرموده و به پرهیزکاری توصیه فرموده است. (تحف العقول، ص 234)
گویند هنگامی که امام حسن مجتبی علیه السّلام برای نماز آماده می شد، بهترین لباسهای خود را می پوشید. از آن حضرت پرسیدند: چرا بهترین لباسهای خود را می پوشید؟ امام علیه السّلام در پاسخ فرمود: انّ اللّه جمیل و یحب الجمال ، فاتحمل لربّی و هو یقول : خذو زینتکم عند کل مسجد. همانا خداوند زیباست و زیبایی را دوست می دارد، پس من نیز لباس زیبا برای راز و نیاز با پروردگارم می پوشم و هم او فرمود: به هنگام رفتن در مسجد خود را به زینت دربرگیرید. بر همین اصل ، طبق روایات مستحب است که انسان ، برای نماز نیکوترین جامه خود را بپوشد، خود رامعطّر کند و با رعایت نظافت و در کمال طهارت به نماز و راز و نیاز با خدای بزرگ بپردازد.
نجیح گوید: حسن بن علی علیه السلام را دیدم که مشغول خوردن غذا بود و سگی روبروی او قرار گرفته بود، هر لقمه ای که می خورد یک لقمه هم به آن سگ می داد. عرض کردم: یابن رسول اللّه ! این سگ را از خود دور نمی کنی؟ حضرت فرمود: رهایش کن زیرا من از خداوند حیا می کنم که جانداری به من نگاه کند و من بخورم و به او نخورانم .
مردی به امام حسن علیه السلام گفت: من از شیعیان شما هستم. امام علیه السلام فرمود: ای بنده خدا اگر مطیع امر و نهی ما هستی راست می گوئی و اگر این گونه نیستی با ادعای مقام بلند تشیع که از آن بهره مند نیستی برگناهان خود نیفزا و به نگو من از شیعیان شما هستم . بلکه بگو من از دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم و تو در نیکی و بسوی نیکی هستی .
امام علیه السلام فرمودند: «ای بندگان خدا» بدانید که خداوند شما را بیهوده نیافریده است، و بحال خود رها ننموده، مدت عمرتان را نوشته، و روزی شما را بینتان قسمت کرده تا هر خردمندی قدر و ارزش خود را بداند و بفهمد جز آنچه مقدر شده هرگز به او نمی رسد. (تحف العقول، ص 234)
عصر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بود، حسن و حسین (علیهما السلام) کودک بودند شخصی گناهی کرد و از شرم آن گناه ، مدتی مخفی شد و نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نمی آمد تا اینکه آن شخص ، حسن و حسین (علیهما السلام) را دید، آن دو را بر دوش خود سوار کرد و با همان حال به حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آمد و عرض کرد: من گنهکارم ، در پناه خدا، و این دو آقازاده به حضور شما آمده ام تا مرا ببخشید رسول خدا (صلی الله علیه و اله) وقتی که آن منظره را دید، آنچنان خندید که دستش را بر دهانش گذاشت ، سپس به آن مرد گنهکار فرمود: برو جانم تو آزاد هستی آنگاه به حسن و حسین فرمود: آن شخص در مورد عفو گناه خود، شما را شفیع قرار داد، در این هنگام آیه 64 سوره نساء نازل شد: ... ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوک فاستغفروالله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما: و اگر گنهکاران که بر اثر گناه به خود ستم کردند، به نزد تو (ای پیامبر) می آمدند و از خدا طلب آمرزش می کردند و پیامبر هم برای آن ها استغفار می کرد، خدا را توبه پذیر و مهربان می یافتند.
امام علیه السلام فرمودند: «ای بندگان خدا» بدانید که خداوند شما را بیهوده نیافریده است، و بحال خود رها ننموده، مدت عمرتان را نوشته، و روزی شما را بینتان قسمت کرده تا هر خردمندی قدر و ارزش خود را بداند و بفهمد جز آنچه مقدر شده هرگز به او نمی رسد. (تحف العقول، ص 234)
و نیز فرمودند: به تحقیق خداوند روزی شما را بر عهده گرفته است، و شما را برای بندگی فراغت بخشیده و به شکرگزاری تشویق نموده است و نماز را بر شما واجب فرموده و به پرهیزکاری توصیه فرموده است. (تحف العقول، ص 234)
منابع:
سایت اندیشه قم
قصه های تربیتی چهارده معصوم (علیهم السلام) / محمد رضا اکبری
داستانهای شنیدنی از چهارده معصوم(علیهم السلام)/ محمد محمدی اشتهاردی
اصول معاشرت صحیح بر اساس روایات
رموز موفقیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)
نمی از دریای فضائل امام حسن مجتبی علیه السلام
سه حکایت جالب از «شیخ مفید»
فرآوری: آمنه اسفندیاری ـ بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
امام حسن مجتبی علیه السلام به اعتراف دوست و دشمن، در فضایل و کمالات اخلاقی انسانی کامل بود. قرابت و نزدیکی آن حضرت به رسول الله (صلی الله علیه و آله)، علاقه و محبت پیامبر نسبت به وی، دارا بودن بیشترین شباهت به رسول الله، یکی از مصادیق آیه تطهیر، حضور با پیامبر صلی الله علیه و آله در جریان مباهله، تواضع و سخاوت فراوان، عبادت زیاد، به اتفاق برادرش (امام حسین) سرور جوانان بهشت بودن، برخی از بارزترین خصائص و ویژگی های اخلاقی و کمالات آن حضرت است.
ما در این نوشتار به بیان برخی از مصادیق فضائل اخلاقی این بزرگوار می پردازیم:
عربی که صورتش خیلی زشت و قبیح منظر بود سر سفره امام حسن مجتبی آمد و از روی حرص تمام غذا را خورد و تمام کرد. امام حسن علیه السلام که کرامتش برای همه معلوم بوده از غذا خوردن عرب خوشش آمد و شاد شد و در وسط غذا از او پرسید: تو عیال داری یا مجردی ؟ گفت : عیالمندم ، فرمود: چند فرزند داری؟ گفت: هشت دختر دارم که من به شکل از همه زیباترم ، اما ایشان از من پرخورترند. امام تبسم فرمود: و او را ده هزار درهم انعام دادند و فرمودند: این قسمت تو و زوجه ات و هشت دخترت باشد.
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند: هیچ بى نیازى اى بزرگتر از عقل و هیچ فقرى مانند جهل و هیچ وحشتى سخت تر از خودپسندى و هیچ عیشى لذّت بخشتر از خوش اخلاقى نیست. (بحار الانوار، ج 75 ، ص 111 ، ح 6)
امام حسن علیه السلام وقتی وضو می گرفت اعضای بدنش می لرزید و رنگش زرد می شد. گفته شد چرا به هنگام وضو اعضای بدن شما می لرزد و رنگ چهره شما زرد می شود؟ حضرت فرمود: حق است بر هر کسی که در برابر پروردگار می ایستد رنگش زرد شود و اعضایش به لرزه در آید. و هر گاه به درب مسجد می رسید سر خود را بالا می کرد و می گفت : الهی ضیفک ببابک یا محسن قداتاک المسیئی ، فتجاوز عن قبیح ماعندی بجمیل ما عندک یا کریم . خدایا مهمان تو به درب خانه توست ، ای نیکوکار! گنهکار بسوی تو آمد پس به خوبیهای خود از بدیهای من در گذر.
روزی یکی از مردم شام وارد مدینه شد و دید امام حسن علیه السلام بر اسبی سوار است ، شروع کرد او را مورد لعنت قرار دهد اما امام علیه السلام چیزی به او نگفت. وقتی بدگوئی او به پایان رسید آن حضرت جلو رفت و بر او سلام کرد و خندید و فرمود: ای پیرمرد گمان می کنم در اینجا غریب باشی و شاید اشتباه گرفته ای. اگر از آنچه گفتی طلب عفو کنی تو را می بخشیم و اگر از ما در خواستی داشته باشی عطا خواهیم کرد، اگر راهنمائی بخواهی تو را راهنمائی می کنیم و اگر کاری داشته باشی برای تو انجام می دهیم ، اگر گرسنه باشی تو را سیر خواهیم کرد و اگر عریان باشی تو را خواهیم پوشاند، اگر نیازمند باشی تو را غنی می کنیم و اگر مسکن بخواهی تو راجای خواهیم داد، اگر هر حاجتی داری بر آورده می کنیم و اگر مسافری به سوی ما بیا و اثاث خود را نزد ما بگذار و مهمان ما باش تا وقت رفتن آنها را به تو باز می گردانیم زیراما جای وسیع و مال فراوان داریم . وقتی آن مرد این سخنان امام علیه السلام را شنید گریه کرد و گفت : اشهدانک خلیفه اللّه فی ارضه ، اللّه اعلم حیث یجعل رسالته (شهادت می دهم که تو خلیفه خدا در زمین او هستی خدا بهتر می داند که رسالتش را در چه کسی قرار دهد) تا به حال تو و پدرت مبغوضترین خلق خدا در نزد من بودید اما الان تو بهترین خلق خدا نزد من می باشی و اثاث و لوازم خود را به منزل آن حضرت برد و تا زمانی که درمدینه بود مهمان آن حضرت بود و از معتقدان به محبت او گردید.
پاسخ نیکی
انس بن مالک گوید: کنیزی از امام حسن (علیه السلام) شاخه گلی را به حضور آن حضرت آورد و اهداء نمود، امام حسن (علیه السلام) آن شاخه گل را گرفت و به او فرمود: تو را در راه خدا آزاد کردم من به حضرت عرض کردم ، با اهداء یک شاخه گل ناچیز او را آزاد کردی ؟ امام در پاسخ فرمود: خداوند ما را (در قرآن) چنین ادب کرده و فرموده : اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها هر گاه کسی به شما تحیت گوید پاسخ آن را بطور بهتر بدهید سپس فرمود: تحیت بهتر همان آزاد کردن او است . از گفتار امام حسن مجتبی (علیه السلام) است : من بدء بالکلام قبل السلام فلاه تجیبوه: کسی که قبل از سلام، سخن گفت، جواب او را ندهید.
امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند: براى دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگى می کنى، و براى آخرتت به گونه اى کارکن که گویا فردا خواهى مُرد، و اگر عزّتى بدون بستگان و شکوهى بدون سلطنت خواهى، از معصیت و نافرمانى خدا به طاعت و فرمانبرى خداوند عزّوجلَّ درآى. (بحار الانوار، ج 44 ، ص 139)
جنگ جمل در بصره بین سپاه علی (علیه السلام ) و سپاه طلحه و زبیر، در گرفت ، آتش ٍ جنگ شعله ور گردید، امیر مومنان علی (علیه السلام) پسرش محمّد حنفیّه را طلبید و نیزه خود را به او داد و فرمود: با این نیزه به دشمن حمله کن ، محمّد حنفیّه به سوی دشمن حرکت کرد، ولی در برابر گردان بنوضبّه قرار گرفت ، و نتوانست کاری انجام دهد، عقب نشینی کرد و به حضور پدر بازگشت ، هماندم امام حسن (علیه السلام) بر جهید و نیزه را از او گرفت و به میدان شتافت و مقداری با دشمن جنگید و باز گشت ، در حالی که نیزه اش خون آلود بود. محمّد حنفیّه وقتی که دلاوری امام حسن (علیه السلام) را دریافت، صورتش (از شرمندگی) سرخ شد، امام علی (علیه السلام ) به محمّد حنفیّه فرمود: لا تانف فانّه ابن النبی و انت ابن علی . سرافکنده نباش ، زیرا حسن (علیه السلام ) پسر پیامبر (صلی الله علیه و آله) است تو پسر علی هستی .
**براى دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگى می کنى، و براى آخرتت به گونه اى کارکن که گویا فردا خواهى مُرد، و اگر عزّتى بدون بستگان و شکوهى بدون سلطنت خواهى، از معصیت و نافرمانى خدا به طاعت و فرمانبرى خداوند عزّوجلَّ درآى. (بحار الانوار، ج 44 ، ص 139)
** هیچ بى نیازى اى بزرگتر از عقل و هیچ فقرى مانند جهل و هیچ وحشتى سخت تر از خودپسندى و هیچ عیشى لذّت بخشتر از خوش اخلاقى نیست. (بحار الانوار، ج 75 ، ص 111 ، ح 6)
منابع:
سایت اندیشه قم
یکصد موضوع 500 داستان / سید علی اکبر صداقت
قصه های تربیتی چهارده معصوم (علیهم السلام) / محمد رضا اکبری
داستان صاحبدلان / محمد محمدی اشتهاردی
سه حکایت جالب از «شیخ مفید»
عصبانیت فاجعه ای خطر آفرین
امامی که به داد معاویه رسید!
گفتگوی خواندنی یک پدر و پسر
بامداد-یکی از مواقعی که عفو به شکل زیبایی خودنمایی می کنید زمانی است کسی می تواند و قدرت عمل دارد، ولی عفو می کند و می بخشد و انتقام گرفتن بر او هیچ ملامتی نیست؛ (شوری، ۴۰) که این نوع چه قدر می تواند زیبا و شیرین باشد چنانچه در روایتی از امام حسین علیه السلام داریم که …
خدا می فرماید: آن ها که اهل عفو و بخششند بیایند بدون حساب به بهشت بروند
برترین مکارم اخلاقی در بیان قرآن کریم
قرآن کریم مهمترین و برترین مکارم اخلاقی را گذشت و بخشش که همانا صفت عالیه خداوند رحمان و رحیم (بخشنده و مهربان) بر می شمارد و خداوند متعال در قرآن و در ابتدای هر سوره خود را بنام بخشنده و مهربان معرفی می کند. عفو و بخشش یک رحمت الهی است، پیامبران و اولیاء الهی هم که واجد مکارم اخلاق می باشند موظفند که پیروان خویش را با این صفات الهی تربیت نمایند. پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) که پیامبر رحمت نامیده می شود مزین به این صفت و بهترین اسوه و الگوی رفتاری در مورد عفو و بخشش می باشد و خداوند در قرآن با این صفت پیامبر را خطاب می کند: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ (سوره آل عمران آیه ۱۵۹): و بدان که ای ( پیامبر) اگر تو خشن و سنگدل بودی ( و بر مردم نسبت به ستم هایی که به تو کرده اند مهربان و با گذشت نبودی) هر آینه از اطراف تو متفرق می گشتند ( وتو در راه انجام تبلیغ دین اسلام ناموفق می ماندی) پس ( ای پیامبر به علت نافرمانی های مسلمان ” در جنگ احد”) آنها را مورد عفو و بخشش قرار بده و برای آنها طلب آمرزش کن و با آنها مشورت نما و اما هر گاه تصمیم بر کاری گرفتی بر خدا توکل کن که خداوند توکل کنندگان را دوست دارد.
بعد از عدم اطاعت از دستور پیامبر در جنگ احد و فرار عده ای از مسلمانان و تنها گذاشتن پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) که منجر به زخمی شدن حضرت گردید این آیات در مورد آن عده ای که اطاعت نکرده و از دستورات پیامبر گرامی سرپیچی و فرار را ترجیح داده اند و پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) و امیرالمومنین علی علیه السلام را تنها گذاشتند نازل گردید و این آیه بیانگر رحمت واسعه خداوند متعال و سفارش پروردگار در مورد طلب عفو، بخشش و حتی گرفتن مشاوره از افرادی که مطیع دستور نبوده اند نازل گردید که می فرماید.
یک علامت بخشیدن خدا این است که ما را هم بخشنده می کند
شرط اطاعت از خدا
توصیه و تاکید قرآن کریم بر این صفت اخلاقی یعنی عفو و بخشش در جهت تعالی روح، روان، عزت و مقام والای انسانیت است و اگر بندگان خداوند از این مسیر خارج شوند و تابع هوای نفس، کبر، غرور، منیت، خودخواهی، خود شیفتگی که همگی صفات شیطان است گردند در واقع از حوزه اطاعت از خداوند، پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) و ائمه معصومین خارج شده اند و مسیر انحراف را که همانا فسق، فجور و گمراهی است، طی خواهند نمود، لذا شرط اطاعت از خدا مزین شدن به صفات بر شمرده در قرآن کریم از جمله صفت عفو و بخشش می باشد، کسانی که عفو و بخشش نداشته باشند در سایه رحمت و غفران الهی قرار نخواهند گرفت: وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند آیا دوست نمی دارید خداوند شما را ببخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است. (سوره نور، آیه ۲۲)
زیباترین زمانی که عفو خودنمایی می کند
یکی از مواقعی که عفو به شکل زیبایی خودنمایی می کنید زمانی است کسی می تواند و قدرت عمل دارد، ولی عفو می کند و می بخشد و انتقام گرفتن بر او هیچ ملامتی نیست؛ (شوری، ۴۰) که این نوع چه قدر می تواند زیبا و شیرین باشد چنانچه در روایتی از امام حسین علیه السلام داریم که می فرمایند: اِنّ اَعفَی النّاسِ مَن عَفا عِندَ قُدرَتِهِ: بخشنده ترین مردم کسی است که در هنگام قدرت می بخشد.(الدره الباهره، ج ۷۱،ص۴۰۰)
بخشنده بودن، علامت بخشیده شدن از طرف خدا
یک علامت بخشیدن خدا این است که ما را هم بخشنده می کند. اگر دیدی که دلت واقعاً صاف شده و کینه ای از کسی نداری، ناراحتی ات را کنار گذاشتی و برای دیگران دعا می کنی بدان که خدا تو را بخشیده است.
در قرآن کریم نیز به این نکته توجه شده و می فرماید: وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند آیا دوست نمی دارید خداوند شما را ببخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است. (سوره نور، آیه ۲۲)
به شاگرد امام صادق علیه السلام گفتند: چرا برای دیگران دعا می کنی؟ گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که پشت سر مومنی دعا بکند هزار برابر بهتر درباره خودش مستجاب می شود. من برای خودم دعا کنم شاید مستجاب نشود اما برای دیگران دعا کنم هم برای او مستجاب می شود و هم هزار برابر بهتر در حق خودم مستجاب می شود. من دعای مستجاب هزار برابر را ول کنم و برای خودم دعا کنم که شک دارم مستجاب می شود یا نه؟
گذشت از تقصیرات دیگران
آیت الله ابوالفضل زاهدی از علمای بزرگ قم بودند ایشان فرمودند: مردم شب قدر بیایید با خدا معامله کنید نمی خواهید گناهانتان آمرزیده شود؟ نمی خواهید خدا لطف و عنایتش را شامل حال شما بکند؟ بگویید خدایا هر کس گردن ما حقی دارد ما حلالش کردیم ما بخشیدیم وقتی خدا ببیند تو دیگران را می بخشی می شود خدا تو را نبخشد. خدا می گوید تو بنده منی از دیگران گذشت کردی من خدای بزرگ گناهان تو را نبخشم. اما اگر شما نبخشید خدا هم نمی بخشد. خدا می گوید من میلیارد گناه تو را ببخشم آن وقت تو خودت حاضر نیستی کسی که به تو بدی کرده ببخشی. آن هایی که دیگران را حلال می کنند و گذشت می کنند شک نکنند که اهل بهشتند.
آیه و حدیث فراوان داریم کسی که عفو بکند، آشتی بکند اجرش با خداست. روایت داریم روز قیامت خدا خطاب می کند کجا هستند آن هایی که به خدا حق دارند؟ همه تعجب می کنند آیا انبیاء، علماء، شهداء و اولیاء خدا هستند کیا هستند؟ خدا به همه حق دارد کسی از خدا طلب ندارد. خطاب می رسد «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَادَى مُنَادٍ مَنْ کَانَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ فَلْیَدْخُلِ الْجَنَّةَ فَیُقَالُ مَنْ هُمْ فَیُقَالُ الْعَافُونَ عَنِ النَّاسِ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِلَا حِسَاب» (مجلسی/ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/ ج ۶۸/ ص: ۳۹۷). کجا هستند آن هایی که در دنیا از دیگران گذشت کردند؟ کجایند آن هایی که محض رضای خدا از تقصرات دیگران گذشتند حلال کردند؟ خدا می فرماید: آن ها که اهل عفو و بخششند بیایند بدون حساب به بهشت بروند. اول کسانی که به بهشت می روند یک گروهشان آدم های اهل گذشت و عفوند.
در نهج البلاغه داریم: هر طور با دیگران رفتار کنی خدا هم همان طور با شما رفتار می کند ببخشی می بخشند، گیر بدهی گیر می دهند سخت بگیری سخت می گیرند آسان بگیری آسان می گیرند. یعنی هر طور که جزاء و مزد بدهی خودت هم همان طور مزد می گیری. عذاب جهنم و نعمت های بهشت دست آورد خود ماست.
منابع:
بیانات حجت الاسلام فرحزادی در برنامه سمت خدا
وبلاگ علیرضا الماسوندی
فارس نیوز
تبیان
نوشته در نگاه امام حسین علیه السلام بخشنده ترین مردم چه کسانی هستند؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
سید عبدالحمید طباطبایی- کارشناس حوزه / بخش قرآن تبیان
از داستان های جالب و پندآموزی که در قرآن ذکر شده زندگی حضرت ابراهیم علیه السلام می باشد. در سوره انبیاء درباره دعوت ابراهیم علیه السلام و عدم همراهی مردم با ایشان آمده است که وقتی ابراهیم متوجه گمراهی مردم شد و برای مبارزه با شرک قوم خود روزی که همه برای جشن به صحرا رفته بودند او به معبدی که بت ها در آن بود رفته و تمام بت ها را می شکند و سپس تبر را به دست بت بزرگی که در آن جا بود قرار می دهد و بعد از بازگشت مردم و دیدن این صحنه به سراغ ابراهیم علیه السلام رفته و به او می گویند: چرا اینکار را کردی که در جواب می گوید: کار بت بزرگ بوده است و اگر می خواهید از خودش بپرسید که مردم جواب داده اند که خود می دانی آنها سخن نمی گویند. ابراهیم فرمود پس چرا چیزی را می پرستید که حتی نمی تواند از خود دفاع کند، که بعد از این بود که به دستور پادشاه ستمکار آن زمان تصمیم بر کشتن حضرت ابراهیم علیه السلام گرفته شد: «قالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فاعِلِینَ» (1)
گفتند: او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید، اگر کاری از شما ساخته است.
فرعون زمان حضرت ابراهیم علیه السلام برای تحریک مردم جاهل از مقدسات آنها سوء استفاده نمود: «حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ» یزیدیان نیز برای تحریک مردم نادان برای مبارزه با امام حسین علیه السلام از جملات مقدس همچون: «یا خیل الله ! ارکبى و بالجنه ابشرى» (3) اى سواران الهى ! سوار بشوید و بهشت بر شما بشارت باد، استفاده می کردند.
بعد از آنکه قوم ابراهیم علیه السلام به تبعیت از ظالم زمان خود، تصمیم به سوزاندن وی گرفتند و بعد از جمع آوری انبوهی از چوب و ایجاد آتشی عظیم حضرت ابراهیم علیه السلام را به سمت آتش انداختند.
در این هنگام فرشته الهی نازل شد تا حضرت ابراهیم را نجات دهد. ابراهیم علیه السلام فرمود از هیچ کس کمک نمی خواهم جز خدا که در این لحظه آتش گلستان شد: « قُلْنا یا نارُ کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً عَلى إِبْراهِیمَ » (2)
سرانجام او را به آتش افکندند ولی ما گفتیم: «ای آتش! بر ابراهیم سرد و سالم باش!».
یکی بودن هدف نمایندگان الهی که در قالب هاى متفاوتى صورت گرفته باعث ایجاد تشابهاتی در زندگی آنها شده، به گونه ای که اتفاقاتی همانند برای آنها روی داده است و ما می توانیم این مشابهت را در حرکت امام حسین علیه السلام با حوادث روی داده برای حضرت ابراهیم علیه السلام مشاهده نمائیم.
همانگونه که ابراهیم علیه السلام تمام تلاش خود را برای مبارزه با طاغوت زمان و هدایت مردم خرج کرد حتی دست از جان خود کشید، امام حسین علیه السلام نیز همه تلاش خود را برای هدایت جامعه اسلامی انجام دادند تا جایی که حتی خون قلب خود را فدا کرد. که در زیارت اربعین آمده است: « و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک عن الجهاله و حیره الظلاله» حسین علیه السلام خون قلبش را به آستان الهی هدیه داد تا بندگان را از ظلمت جهل و نادانی و حیرت گمراهی رهایی بخشد.
وقتی که حضرت ابراهیم علیه السلام به درون آتش انداختند آن حضرت با توکّل بى نظیرش به خداوند، از هیچ فرشته ای کمک نگرفت و در آن هنگام به مناجات و راز و نیاز با پروردگار مشغول بود.
حضرت علی علیه السلام نیز وقتی که در محراب مسجد شمشیر به سرش خورد اولین جمله ای که فرمود: « فزت و ربّ الکعبه» بود. امام حسین علیه السلام نیز در لحظه آخر عمرش در گودال قتلگاه چنین با خدای خود مناجات می نمود: «الهی رِضاً بِرِضِاکَ، صَراً عَلی قَضائِک یا رَبَ لا الهَ سِواکَ...» خدایا! راضی به رضای تو هستم و در برابر قضای تو صبر می کنم.
اگر مبارزه حسین بن على علیه السلام را با لشکریان یزید و ابن زیاد از جنبه نظامى، یعنى از نظر ظاهرى و صورى در نظر بگیریم، امام حسین شکست خورد و آنها پیروز شدند. اما اگر ماهیت قضیه را در نظر بگیریم ، فکرى و اعتقادى است، یعنى حکومت یزید سمبل جریانى بود که مى خواست فکر اسلامى را از بین ببرد و امام حسین براى احیاء فکر اسلام جنگید، در این صورت باید ببینیم آیا امام حسین به مقصودش رسید یا نرسید؟ آیا توانست یک فکر را در دنیا زنده کند یا نتوانست؟ مى بینیم که توانست.
فرعون زمان حضرت ابراهیم علیه السلام برای تحریک مردم جاهل از مقدسات آنها سوء استفاده نمود: «حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَکُمْ» یزیدیان نیز برای تحریک مردم نادان برای مبارزه با امام حسین علیه السلام از جملات مقدس همچون: «یا خیل الله ! ارکبى و بالجنه ابشرى» (3) اى سواران الهى ! سوار بشوید و بهشت بر شما بشارت باد، استفاده می کردند.
امام سجاد علیه السلام در باب جهالت دشمنان امام حسین علیه السلام فرمودند: «لا یوم کیوم الحسین علیه السلام، اذ دلف علیه ثلاثون الف رجل، یزعمون أنهم من هذه الامة، کل یتقرب الی الله بدمه » (4) سی هزار نفر بر جد ما حمله کردند و هر کدام با کشتن جد ما قصد تقرب به خدا داشتند.
قرآن در داستان حضرت ابراهیم قدرت خداوند را بالاترین قدرت می داند که همه توطئه ها را از بین می برد و دین خود را حفظ می نماید: «أَرادُوا بِهِ کَیْداً فَجَعَلْناهُمُ الْأَخْسَرِینَ» (5)
یزید نیز می خواست با شهادت امام حسین علیه السلام نور خداوند را خاموش کند و دین اسلام را از بین ببرد همچون معاویه که از شنیدن نام پیامبر صلوات الله علیه در اذان ناراحت می شد(6) و می خواست نام مبارکش را حذف کند ولی قدرت خداوند بالاتر از معاویه و یزید بود و یاد و نام اولیاء خدا را جاودانه کرد.
در این زمینه شهید مطهری می گویند: اگر مبارزه حسین بن على علیه السلام را با لشکریان یزید و ابن زیاد از جنبه نظامى، یعنى از نظر ظاهرى و صورى در نظر بگیریم، امام حسین شکست خورد و آنها پیروز شدند. اما اگر ماهیت قضیه را در نظر بگیریم ، فکرى و اعتقادى است، یعنى حکومت یزید سمبل جریانى بود که مى خواست فکر اسلامى را از بین ببرد و امام حسین علیه السلام براى احیاء فکر اسلام جنگید، در این صورت باید ببینیم آیا امام حسین علیه السلام به مقصودش رسید یا نرسید؟ آیا توانست یک فکر را در دنیا زنده کند یا نتوانست؟
مى بینیم که توانست. هزار و سیصد سال است که این نهضت هر سال یک پیروزى جدید به دست مى آورد، یعنى هر سال عاشورا، عاشورا است و معنى کل یوم عاشورا این است که هر روز به نام امام حسین با ظلم و باطلى مبارزه مى شود و حق و عدالتى احیاء مى شود، این پیروزى است و پیروزى بالاتر از این چیست؟ یزیدها و ابن یزیدها مى روند، ولى حسین ها و عباس ها و زینب ها باقى مى مانند. البته به عنوان یا ایده نه به عنوان یک شخص، بلکه به عنوان یک صاحب اختیار و حاکم بر جامعه خویش . آرى ! آنها مى میرند، اما اینها زنده و جاوید باقى مى مانند. (7)
همانگونه که سرنوشت مردان خدا و اولیاء الهی همسان می باشد و پیروزی برای آنان است، باید بدانیم که اگر آنها را یاری کنیم خداوند ما را یاری می کند: « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا إِن تَنصُرُوا اللَّهَ یَنصُرکُم» ای کسانی که ایمان آورده اید! اگر (آیین) خدا را یاری کنید، شما را یاری می کند. (8) ولی اگر دین خدارا حمایت نکنیم خداوند دین خود را حفظ خواهد کرد و ما هستیم که دچار خسران الهی می شویم و عاقبت، حقّ پیروز است.
پی نوشت ها:
1. انبیاء ، 68.
2. أنبیاء، 69.
3. تاریخ الطبری ، ص416.
4. امالی صدوق ص 374.
5. أنبیاء، 70.
6. الصحیح من سیره النبی (صلی الله و علیه وآله)، ج اول، ص 24.
7. کتاب حق و باطل، ص 38.
8. محمد ،7.
فرآوری: زهرا اجلال- بخش قرآن تبیان
قرآن کریم مهمترین و برترین مکارم اخلاقی را گذشت و بخشش که همانا صفت عالیه خداوند رحمان و رحیم (بخشنده و مهربان) بر می شمارد و خداوند متعال در قرآن و در ابتدای هر سوره خود را بنام بخشنده و مهربان معرفی می کند. عفو و بخشش یک رحمت الهی است، پیامبران و اولیاء الهی هم که واجد مکارم اخلاق می باشند موظفند که پیروان خویش را با این صفات الهی تربیت نمایند. پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) که پیامبر رحمت نامیده می شود مزین به این صفت و بهترین اسوه و الگوی رفتاری در مورد عفو و بخشش می باشد و خداوند در قرآن با این صفت پیامبر را خطاب می کند: فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ (سوره آل عمران آیه 159): و بدان که ای ( پیامبر) اگر تو خشن و سنگدل بودی ( و بر مردم نسبت به ستم هایی که به تو کرده اند مهربان و با گذشت نبودی) هر آینه از اطراف تو متفرق می گشتند ( وتو در راه انجام تبلیغ دین اسلام ناموفق می ماندی) پس ( ای پیامبر به علت نافرمانی های مسلمان " در جنگ احد") آنها را مورد عفو و بخشش قرار بده و برای آنها طلب آمرزش کن و با آنها مشورت نما و اما هر گاه تصمیم بر کاری گرفتی بر خدا توکل کن که خداوند توکل کنندگان را دوست دارد.
بعد از عدم اطاعت از دستور پیامبر در جنگ احد و فرار عده ای از مسلمانان و تنها گذاشتن پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) که منجر به زخمی شدن حضرت گردید این آیات در مورد آن عده ای که اطاعت نکرده و از دستورات پیامبر گرامی سرپیچی و فرار را ترجیح داده اند و پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) و امیرالمومنین علی علیه السلام را تنها گذاشتند نازل گردید و این آیه بیانگر رحمت واسعه خداوند متعال و سفارش پروردگار در مورد طلب عفو، بخشش و حتی گرفتن مشاوره از افرادی که مطیع دستور نبوده اند نازل گردید که می فرماید.
توصیه و تاکید قرآن کریم بر این صفت اخلاقی یعنی عفو و بخشش در جهت تعالی روح، روان، عزت و مقام والای انسانیت است و اگر بندگان خداوند از این مسیر خارج شوند و تابع هوای نفس، کبر، غرور، منیت، خودخواهی، خود شیفتگی که همگی صفات شیطان است گردند در واقع از حوزه اطاعت از خداوند، پیامبر اکرم(صلی الله و علیه وآله) و ائمه معصومین خارج شده اند و مسیر انحراف را که همانا فسق، فجور و گمراهی است، طی خواهند نمود، لذا شرط اطاعت از خدا مزین شدن به صفات بر شمرده در قرآن کریم از جمله صفت عفو و بخشش می باشد، کسانی که عفو و بخشش نداشته باشند در سایه رحمت و غفران الهی قرار نخواهند گرفت: وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند آیا دوست نمی دارید خداوند شما را ببخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است. (سوره نور، آیه 22)
روز قیامت خدا خطاب می کند کجا هستند آن هایی که به خدا حق دارند؟ همه تعجب می کنند آیا انبیاء، علماء، شهداء و اولیاء خدا هستند کیا هستند؟ خدا به همه حق دارد کسی از خدا طلب ندارد. خطاب می رسد «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَادَى مُنَادٍ مَنْ کَانَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ فَلْیَدْخُلِ الْجَنَّةَ فَیُقَالُ مَنْ هُمْ فَیُقَالُ الْعَافُونَ عَنِ النَّاسِ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِلَا حِسَاب» (مجلسی/ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/ ج 68/ ص: 397). کجا هستند آن هایی که در دنیا از دیگران گذشت کردند؟ کجایند آن هایی که محض رضای خدا از تقصرات دیگران گذشتند حلال کردند؟ خدا می فرماید: آن ها که اهل عفو و بخششند بیایند بدون حساب به بهشت بروند. اول کسانی که به بهشت می روند یک گروهشان آدم های اهل گذشت و عفوند.
یکی از مواقعی که عفو به شکل زیبایی خودنمایی می کنید زمانی است کسی می تواند و قدرت عمل دارد، ولی عفو می کند و می بخشد و انتقام گرفتن بر او هیچ ملامتی نیست؛ (شوری، 40) که این نوع چه قدر می تواند زیبا و شیرین باشد چنانچه در روایتی از امام حسین علیه السلام داریم که می فرمایند: اِنّ اَعفَی النّاسِ مَن عَفا عِندَ قُدرَتِهِ: بخشنده ترین مردم کسی است که در هنگام قدرت می بخشد.(الدره الباهره، ج 71،ص400)
یک علامت بخشیدن خدا این است که ما را هم بخشنده می کند. اگر دیدی که دلت واقعاً صاف شده و کینه ای از کسی نداری، ناراحتی ات را کنار گذاشتی و برای دیگران دعا می کنی بدان که خدا تو را بخشیده است.
در قرآن کریم نیز به این نکته توجه شده و می فرماید: وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلَا تُحِبُّونَ أَن یَغْفِرَ اللَّهُ لَکُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند آیا دوست نمی دارید خداوند شما را ببخشد و خداوند آمرزنده و مهربان است. (سوره نور، آیه 22)
به شاگرد امام صادق علیه السلام گفتند: چرا برای دیگران دعا می کنی؟ گفت: امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که پشت سر مومنی دعا بکند هزار برابر بهتر درباره خودش مستجاب می شود. من برای خودم دعا کنم شاید مستجاب نشود اما برای دیگران دعا کنم هم برای او مستجاب می شود و هم هزار برابر بهتر در حق خودم مستجاب می شود. من دعای مستجاب هزار برابر را ول کنم و برای خودم دعا کنم که شک دارم مستجاب می شود یا نه؟
آیت الله ابوالفضل زاهدی از علمای بزرگ قم بودند ایشان فرمودند: مردم شب قدر بیایید با خدا معامله کنید نمی خواهید گناهانتان آمرزیده شود؟ نمی خواهید خدا لطف و عنایتش را شامل حال شما بکند؟ بگویید خدایا هر کس گردن ما حقی دارد ما حلالش کردیم ما بخشیدیم وقتی خدا ببیند تو دیگران را می بخشی می شود خدا تو را نبخشد. خدا می گوید تو بنده منی از دیگران گذشت کردی من خدای بزرگ گناهان تو را نبخشم. اما اگر شما نبخشید خدا هم نمی بخشد. خدا می گوید من میلیارد گناه تو را ببخشم آن وقت تو خودت حاضر نیستی کسی که به تو بدی کرده ببخشی. آن هایی که دیگران را حلال می کنند و گذشت می کنند شک نکنند که اهل بهشتند.
شرط اطاعت از خدا مزین شدن به صفات بر شمرده در قرآن کریم از جمله صفت عفو و بخشش می باشد، کسانی که عفو و بخشش نداشته باشند در سایه رحمت و غفران الهی قرار نخواهند گرفت.
آیه و حدیث فراوان داریم کسی که عفو بکند، آشتی بکند اجرش با خداست. روایت داریم روز قیامت خدا خطاب می کند کجا هستند آن هایی که به خدا حق دارند؟ همه تعجب می کنند آیا انبیاء، علماء، شهداء و اولیاء خدا هستند کیا هستند؟ خدا به همه حق دارد کسی از خدا طلب ندارد. خطاب می رسد «إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ نَادَى مُنَادٍ مَنْ کَانَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ فَلْیَدْخُلِ الْجَنَّةَ فَیُقَالُ مَنْ هُمْ فَیُقَالُ الْعَافُونَ عَنِ النَّاسِ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ بِلَا حِسَاب» (مجلسی/ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار/ ج 68/ ص: 397). کجا هستند آن هایی که در دنیا از دیگران گذشت کردند؟ کجایند آن هایی که محض رضای خدا از تقصرات دیگران گذشتند حلال کردند؟ خدا می فرماید: آن ها که اهل عفو و بخششند بیایند بدون حساب به بهشت بروند. اول کسانی که به بهشت می روند یک گروهشان آدم های اهل گذشت و عفوند.
در نهج البلاغه داریم: هر طور با دیگران رفتار کنی خدا هم همان طور با شما رفتار می کند ببخشی می بخشند، گیر بدهی گیر می دهند سخت بگیری سخت می گیرند آسان بگیری آسان می گیرند. یعنی هر طور که جزاء و مزد بدهی خودت هم همان طور مزد می گیری. عذاب جهنم و نعمت های بهشت دست آورد خود ماست.
آیا کسی به شما بدی کرده است؟
لغزش ها و خطاهای دیگران را چه کنیم؟
چه کسی زودتر وارد بهشت میشود؟!
3 پلان از حساب و کتاب های خنده دار ما !
علی بیرانوند/کارشناس حوزوی - بخش نهج البلاغه تبیان
از جمله مسائل مهم و ارزشمندی که در فرهنگ گفتاری امیر المومنین علی (علیه السلام) و آموزه های اسلامی مورد توجه قرار داشته مباحث مرتبط با محیط زیست است. بی توجهی به محیط زیست و تخریب مظاهر طبیعت، تأثیر مستقیم و غیر مستقیمی بر سلامت جسمی و روحی آحاد جامعه دارد. زیبایی های موجود در طبیعت از جمله مظاهر قدرت و زیبایی خداست، که توجه و تدبر در آنان به طور مستقیم موجبات نزدیکی و شناخت و معرفت نسبی نسبت به خالق هستی را برای افراد جامعه فراهم می کند، از این رو خدای متعال در آیات قرآن کریم توجه بندگان را به زیبایی و مظاهر طبیعی دنیا جلب می نماید:
«فساد هر گونه خارج شدن اشیا از حالت اعتدال است، کم باشد یا زیاد، و نقطه مقابل آن صلاح است و این در جان و بدن و اشیایى که از حد اعتدال خارج مى شوند، تصور مى شود».
«وَ الْأَرْضَ مَدَدْناها وَ أَلْقَیْنا فیها رَواسِیَ وَ أَنْبَتْنا فیها مِنْ کُلِّ شَیْ ءٍ مَوْزُونٍ؛[سوره حجر، آیه19]
و زمین را گستردیم و در آن کوه هاى ثابتى افکندیم و از هر گیاه موزون، در آن رویاندیم». و همچنین خدای متعال در قرآن کریم علاوه بر حفظ محیط زیست، انسان را به ساختن و آباد کردن زمین فرا خوانده است. «هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فیها؛[سوره هود، آیه 61] اوست که شما را از زمین آفرید، و آبادى آن را به شما واگذاشت».
توجه و اهتمام به محیط زیست در منطق امام علی(علیه السلام) از چنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است، که در ابتدای خلافت ارزشمند و با برکت خود خطاب به مسلمانان این چنین بیان می دارد:
«اتَّقُوا اللَّهَ عِبَادَ اللَّهِ فِی عِبَادِهِ وَ بِلَادِهِ إِنَّکُمْ مَسْئُولُونَ حَتَّى عَنِ الْبِقَاعِ وَ الْبَهَائِم ؛[1]
از خدا نسبت به بندگان و شهرهایش پروا کنید، زیرا داراى مسئولیت هستید حتى نسبت به زمین ها و حیوانات».
امام علی (علیه السلام) در این حدیث روشنگرانه به خوبی وظایف و مسئولیت های مختلف اخلاقی و انسانی را حتی نسبت به مکان ها و جنبندگان و حیوانات مشخص می فرماید؛ کما اینکه در تعریف محیط زیست نیز محققان عناصری از محیط و جنبندگان موجود در زیستگاه را شامل دانسته اند. به هر حال این حدیث ارزشمند وظایف انسان ها را در برخورد با طبیعت و جنبندگان موجود در آن مشخص می کند تا اینکه افراد بر اساس هوای نفس و خواسته های زیاده طلبانه برخورد ننمایند، بلکه شایسته و لازم است، قانون تقوای الهی را حتی با حیوانات مراعات کنند.
بی توجهی به محیط زیست و تخریب مظاهر طبیعت، تأثیر مستقیم و غیر مستقیمی بر سلامت جسمی و روحی آحاد جامعه دارد
سیره و روش امام علی(علیه السلام) نسبت به آبادانی تا به جایی اهمیت دارد که در نامه ارزشمند خود به مالک اشتر نخعی اهمیت آن را بیشتر از گرفتن مالیات معرفی می فرماید: «وَلیَکُن نَظَرُک فی عِمارَةِ الأرضِ أبلَغَ مِن نَظَرِکَ فی استِجلابِ الخَراجِ لأِنَّ ذلِکَ لایُدرَکُ إلّا بِالعِمارَةِ؛[2] امام علی (علیه السلام) به مالک اشتر فرمودند: باید توجّه تو به آباد کردن زمین بیش از توجّه به گرفتن خراج باشد؛ زیرا آن (خراج) جز در نتیجه آبادانی فراهم نمی آید».
از جمله راه های نگهداری و حفظ محیط زیست، حفظ گونه های حیوانی موجود در طبیعت و رعایت حقوق آنها ست. در فقه شیعی حفظ گونه های حیوانی از آنچنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است که اگر شخص بر تشنگی حیوانی که خونش محترم است، بترسد واجب است برای نماز تیمیم کند و آب را به مصرف وضو نرساند، و آب را به آن حیوان برساند.[3]
نمونه بارز این عدالت و حسن برخورد با حیوانات را به وضوح می توان در سیره و سخنان امام علی(علیه السلام) مشاهده کرد:
حضرت بر تغذیه حیوانات و سیراب کردن و استراحت دادن به آنها این چنین سفارش می فرماید: «بَیْنَ نَاقَةٍ وَ بَیْنَ فَصِیلِهَا وَ لَا یَمْصُرَ لَبَنَهَا فَیَضُرَّ [فَیُضِرَّ] ذَلِکَ بِوَلَدِهَا وَ لَا یَجْهَدَنَّهَا رُکُوباً وَ لْیَعْدِلْ بَیْنَ صَوَاحِبَاتِهَا فِی ذَلِکَ وَ بَیْنَهَا وَ لْیُرَفِّهْ عَلَى اللَّاغِبِ وَ لْیَسْتَأْنِ بِالنَّقِبِ وَ الظَّالِعِ وَ لْیُورِدْهَا مَا تَمُرُّ بِهِ مِنَ الْغُدُرِ وَ لَا یَعْدِلْ بِهَا عَنْ نَبْتِ الْأَرْضِ إِلَى جَوَادِّ الطُّرُقِ وَ لْیُرَوِّحْهَا فِی السَّاعَاتِ وَ لْیُمْهِلْهَا عِنْدَ النِّطَافِ وَ الْأَعْشَابِ حَتَّى تَأْتِیَنَا بِإِذْنِ اللَّهِ بُدَّناً مُنْقِیَاتٍ غَیْرَ مُتْعَبَاتٍ وَ لَا مَجْهُودَاتٍ لِنَقْسِمَهَا عَلَى کِتَابِ اللَّهِ وَ سُنَّةِ نَبِیِّهِ ص فَإِنَّ ذَلِکَ أَعْظَمُ لِأَجْرِکَ وَ أَقْرَبُ لِرُشْدِکَ إِنْ شَاءَ اللَّه؛[4]
بین شتر و بچه شیر خواره اش فاصله نیندازد، و آن قدر شیرش را ندوشد که به بچّه او زیان رسد، شتر را با سوارى گرفتن خسته و درمانده نکند، و در دوشیدن شیر و سوارى گرفتن بین آن شتر و شترهاى دیگر مساوات را رعایت نماید، باید زمینه استراحت حیوان خسته را فراهم کند، و آن شترى را که به پایش آسیب رسیده و از حرکت ناتوان شده آرام و آهسته براند، و آنها را به آبگاه هایى که شتران بر آن عبور مى کنند وارد سازد، و از کناره راه هاى علف دار به به جاده هاى بى گیاه نبرد، و ساعاتى به آنان استراحت دهد، و باید آنها را کنار آب هاى کم و گیاهان بیابان واگذارد، تا به اذن حق چاق و استخوان دار و پر مغز نزد ما آیند، نه رنجیده و خسته، تا آنها را به فرمان قرآن و روش پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) تقسیم کنیم، که این عمل باعث بزرگى اجر توست، و به رشد و هدایتت نزدیک تر است، اگر خدا بخواهد».
«بخورید از روزیهاى پاکیزه اى که به شما داده ایم و در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوط مى کند!»
با دقت و تأمل در آیات قرآن کریم می توان یک قاعده زیبای قرآنی در برخورد با طبیعت را استخراج کرد، عدم زیاده روی و برخورد مسرفانه یکی از راهکارهای زیبا برای دوستداران طبیعت است. «کُلُوا مِن طَیِّباتِ وَ لا تَطغَوا فِیهِ فَیَحِلَّ عَلَیکُم غَضَبِی وَ مَن یَحلِل عَلَیهِ غَضَبِی فَقَد هَوَی؛[سوره طه، آیه81] بخورید از روزیهاى پاکیزه اى که به شما داده ایم و در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوط مى کند!». خدای متعال در خصوص عدم فساد در زمین این چنین می فرماید «وَ لا تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاحِها؛[سوره اعراف، آیه 56] و در زمین پس از اصلاح آن فساد نکنید». «فساد به هر گونه تخریب و ویرانگرى و خروج از اعتدال اطلاق می شود کما اینکه راغب اصفهانی در مفردات خود این چنین بیان می دارد، الفساد خروج الشی ء عن الاعتدال قلیلا کان او کثیرا، و یضاده الصلاح، و یستعمل ذلک فى النفس و البدن و الاشیاء الخارجة عن الاستقامة:[5] فساد هر گونه خارج شدن اشیا از حالت اعتدال است، کم باشد یا زیاد، و نقطه مقابل آن صلاح است و این در جان و بدن و اشیایى که از حد اعتدال خارج مى شوند، تصور مى شود».
معنای فساد در طبیعت نیز به معنای تخریب و از بین بردن مظاهر طبیعی و خدادادی است، که خدای متعال عاملان آن را دوست نمی دارد کما اینکه باری تعالی در این خصوص می فرماید: «وَ إِذَا تَوَلَّی سَعَی فِی الأرضِ لِیُفسِدَ فِیهَا وَ یُهلِکَ الحَرثَ والنَّسلَ وَاللهُ لا یُحِبُّ الفَسَادَ؛[سوره بقره، آیه 205]
(نشانه آن، این است که) هنگامى که روى برمى گردانند (و از نزد تو خارج مى شوند)، در راه فساد در زمین، کوشش مى کنند، و زراعتها و چهارپایان را نابود مى سازند (با اینکه مى دانند) خدا فساد را دوست نمى دارد».
طبیعت از جمله مظاهری زیبای خلقت الهی است، که تدبر و تأمل در آن می تواند به نوعی انسان را به خدای متعال نزدیک کند، از این رو تخریب و ضایع و فاسد کردن آن گناهی بس بزرگ به شمار می آید.
منابع:
[1]. نهج البلاغة (للصبحی صالح): ص242، خ167.
[2]. همان: ص436.
[3]. محمد حسن نجفی، جواهر الکلام: ج5، ص114.
[4]. نهج البلاغة (للصبحی صالح): ص382.
[5]. مفردات ألفاظ القرآن: ص636.
فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
رفتار کریمانه و عادلانه با مردم ایران زمین، که تازه به جرگه جامعه اسلامى پیوسته بودند، در تعمیق بینش اسلامى آنان نقش مهمّى داشت. رفتار امام علی علیه السلام با ایرانیان نشان می داد که این دین تبعیض آمیز نیست و انسان ها را در طبقه اى خاص محصور نمى سازد.
در این جا به نمونه هایى از برخورد مشفقانه امام علی علیه السلام با ایرانیان، اشاره مى شود.
على علیه السلام به عنوان خلیفه جهان اسلام، کارگزاران خود را از رفتن به مهمانى هاى اشراف نهى مى کرد و خود نیز در چنین مجالسى شرکت نمى کرد. زمانى یک مسلمان ایرانى به مناسبت سال جدید از او دعوت به عمل آورد. على علیه السلام در مهمانى شرکت کرد. مردِ ایرانى در سر سفره براى امام على علیه السلام حلوا آورد. على علیه السلام از آن تناول کرد و از میزبان سوال کرد: "این دعوتى به چه مناسبتى اسـت؟" پاسخ داد، به مناسبت عید نوروز اسـت. امام به شوخى فرمود: "اگر مى توانید هر روز را براى ما نوروز قرار دهید".
امیر مومنان نه تنها از جهت اجتماعى با ایرانیان به خوبى رفتار مى کرد و از حقوق اجتماعى آنها دفاع مى نمود، بلکه از جهت اقتصادى و سیاسى نیز به آنها عنایت داشت.
شرکت در چنین دعوتى، نشانه ى احترام خلیفه مسلمین به ایرانیان و عدم مخالفت با آداب و رسوم و فرهنگ آنها اسـت.
ایرانیان برابر سنت گذشته ى خود رسم داشتند تا در ایام نوروز و عید مهرگان به حاکمان خویش هدایایى تقدیم کنند. در دوران عثمان، حاکمان کوفه این هدایا را مى پذیرفتند و ایرانیان را تشویق به این کار مى کردند. این رسم در طول حکومت بنى امیه و سپس بنى عباس نیز ادامه داشت. آنان که اکنون رهبر جهان اسلام را در منطقه خود مى دیدند و بدون تشریفات امکان دیدار با وى را داشتند، هدایاى نفیسى در ایام نوروز تقدیم امام على علیه السلام مى کردند و على علیه السلام نیز آن هدیه ها را مى پذیرفت، ولى آن را بابتِ خراج آنها در نظر مى گرفت.
دهقانى، جامه اى که با طلا بافته شده بود براى حضرت آورد. امام على علیه السلام آن جامه را به عمرو بن حریث به چهارهزار درهم تا زمان عطا (تقسیم بیت المال) فروخت؛ زیرا نمى توانست آن را تقسیم کند و پوشیدن لباس زربافت براى مردان در اسلام حرام اسـت.
امام على علیه السلام به هنگام رفتن به شام در مسیر راه به شهر انبار رسیدند، بزرگان آن شهر وقتى آن حضرت را دیدند به جهت تعظیم و احترام از اسب ها پیاده شده و در پیش رکاب ایشان دویدند، حضرت فرمود: این چه کارى بود که انجام دادید؟ گفتند: این خوى ما اسـت که حکمرانان خود را به آن احترام مى نماییم، حضرت به آنان فرمود: "سوگند به خدا حکمرانان شما در این کار سودى نمى برند و شما خود را در دنیاتان به رنج و در آخرتتان با این کار به بدبختى گرفتار مى سازید و چه بسیار زیان دارد، رنجى که در پى آن کیفر باشد و چه بسیار سود دارد، آسودگى که همراه آن ایمنى از آتش باشد". على علیه السلام شیوه ى استقبال ایرانیان را مورد نکوهش قرار داد و آن را ذلت آور دانست.
البته تاریخ نشان می دهد، که استقبال با شکوهى که باعث ناامیدى دشمنان گردد، از نظر امیرمومنان نه تنها اشکال ندارد، بلکه موید و مورد تشویق حضرت نیز بوده اسـت.
نگاه تحقیرآمیز به ایرانیان از نکاتى بود که تازه مسلمان هاى ایرانى را رنج مى داد و باعث افسردگى و ناراحتى آنها مى گردید. مسلمانان عرب از ایرانیان زن مى گرفتند و به آنان زن نمى دادند. به فرموده امام صادق علیه السلام: موالى (ایرانیان) نزد امیرمومنان آمدند و گفتند:
زمانى یک مسلمان ایرانى به مناسبت سال جدید از او دعوت به عمل آورد. على علیه السلام در مهمانى شرکت کرد. مردِ ایرانى در سر سفره براى امام على علیه السلام حلوا آورد. على علیه السلام از آن تناول کرد و از میزبان سوال کرد: "این دعوتى به چه مناسبتى اسـت؟" پاسخ داد، به مناسبت عید نوروز اسـت. امام به شوخى فرمود: "اگر مى توانید هر روز را براى ما نوروز قرار دهید".
"از این عرب ها به تو شکایت مى کنیم. رسول خدا ما را با آنها سهم مساوى از بیت المال مى داد، براى سلمان، بلال و صهیب زن گرفت، اما این ها این گونه عمل نمى کنند و به ما زن نمى دهند و مى گویند چنین نخواهیم کرد. على علیه السلام نزد آنها رفت و در این باره با آنها سخن گفت، عرب ها فریاد زدند: اى ابوالحسن ما این گونه عمل نخواهیم کرد! حضرت از جمع آنها خارج شد، در حالى که غضبناک بود و عباى خود را مى کشاند فرمود: اى موالى، اینان شما را به منزله یهود و نصاری قرار داده از شما زن مى گیرند و به شما زن نمى دهند؛ پس به تجارت بپردازید، خداوند به شما برکت دهد".
امیر مومنان نه تنها از جهت اجتماعى با ایرانیان به خوبى رفتار مى کرد و از حقوق اجتماعى آنها دفاع مى نمود، بلکه از جهت اقتصادى و سیاسى نیز به آنها عنایت داشت. یکى از اشکالاتى که به حضرت داشتند، درباره شیوه تقسیم عادلانه بیت المال بود. آنان معتقد بودند که باید بین عرب و غیر عرب، با سابقه و بى سابقه در اسلام تفاوت قایل بود و سهم بیشترى از بیت المال به اشراف و بزرگان قریش داد. اما امیرالمومنین علیه السلام همه را در برابر بیت المال مساوى مى دانست، چه مسلمان عرب و چه عجم.
منابع:
- نهج البلاغه، حکمت 36.
- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 11، ص 248.
- بحارالأنوار، ج 41، ص 118؛ ج 42، ص 160
فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
امام علی علیه السلام مذاکرات و گفتگوهای سیاسی را بر هر کار دیگری مقدم می داشت و تلاش می نمود تا با مناظره و تبادل نظر، نتیجه بگیرد. در نهج البلاغه گفتگوهای مختلفی که امام (علیه السلام) و یارانش قبل از جنگ انجام می دادند و همچنین نامه ها و افرادی که امام (علیه السلام) برای اجتماع با دشمن و تلاش برای بازگرداندن او می فرستاد، آمده اســت که از مطالعه آنها مشخص میشود سستی مذاکرات در جنگهای آن حضرت علیه السلام بدلیل سرسختی و غرور دشمن او بود.
مذاکرات امام (علیه السلام) برای اتمام حجت و عذر آوری بود، گرچه امام (علیه السلام) از قبل می دانست که دشمن تسلیم حق نبوده و به راه نخواهد آمد و زمینه ای جز جنگ وجود ندارد. آن حضرت هنگامی که در ربذة بود و می خواست خود را به اصحاب جمل برساند، ولی به آنها دست نیافت و آنها به عراق رفته بودند، فرمود: «بخدا قسم این کار را پشت و رو کردم و هر طرف آن را نگریستم و هیچ چاره ای جز جنگ با این قوم نیافتم یا آنکه به آنچه خدا بر پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله نازل کرده کافر شوم.»
امام علیه السلام کسی را که به گفتگو و مذاکره ایمان و عقیده ندارد، و نتیجه گفتگو با او منفی اســت، رها می کند و با کسی به گفتگو می نشیند که احتمال می رود مذاکره با او به نتیجه ای مثبت برسد.
و همین معنی را پیش از جنگ با معاویه و اصحابش در شام فرمود: «من این امر را زیر و رو کردم و چنان به آن مشغول شدم که خواب را از چشم من ربود. ولی دیدم راهی جز جنگ با اینها و یا کفر به آنچه محمد صلی الله علیه و آله آورده اســت ندارم و علاج جنگ برای من آسانتر بود از علاج عِقاب، و مرگهای دنیا از مرگهای آخرت سبکتر اســت.»
و هنگامی که امور گره خورد و روزگار سخت شد و دشمن همه راه های گفتگو را بست و اقدام به جنگ کرد، آن حضرت (علیه السلام) به یکی از سپاهیانش، قرآنی می دهد تا دشمن را به حکم آن دعوت کند ولی او را می کشند. این مطلب در هر سه جنگ آن حضرت (علیه السلام) اتفاق افتاد.
نصوصی که امام علی علیه السلام در آن به مذاکره با دشمن پرداخته در نهج البلاغه بسیار اســت، شناخت شیوه و روش مذاکرات امام (علیه السلام) با دشمن میتواند چراغ راه دولتمردان امروز باشد. در این مسیر شناخت های اولیه مهم اســت از جمله:
- زمان مذاکرات.
- شناخت دشمنی که با او گفتگو می شود یا او آغاز به مذاکره می کند.
- چگونگی مذاکرات
- الگوی مذاکرات
با نگاهی به مذاکره امام پیش از وقوع جنگ جمل میتوان دستورالعملی برای مذاکره با دشمن استخراج نمود؛ امام (علیه السلام) عبدالله بن عباس را پیش از وقوع جنگ به سراغ زبیر فرستاده تا او را به اطاعت از امام (علیه السلام) برگرداند و فرمود:
«با طلحه دیدار مکن، چه اگر او را ملاقات کنی، او را چون گاوی با شاخهای به پشت پیچیده می بینی. او بر شتری سرکش سوار می گردد و می گوید این شتر، رام اســت. اما زبیر را ملاقات کن که سرشت او نرمتر اســت. پس به او بگو پسر دائی تو می گوید، در حجاز مرا شناختی و در عراق مرا انکار می کنی، آیا چه دیدی که رو برگرداندی؟
امیرالمومنین علی (علیه السلام) اهل مذاکره بود ولی در مذاکره با دشمن یا همان کافر و ظالم، مهم این اســت که مذاکره کننده ی مسلمان یا دولت اسلامی، اول خودش و اهدافش و موقعیت اش را خوب بشناسد.
از این سخن استفاده می شود که:
- امام (علیه السلام) نماینده ای توانا (عبدالله بن عباس ) را برای مذاکره می فرستد.
- کسی را که به گفتگو و مذاکره ایمان و عقیده ندارد، و نتیجه گفتگو با او منفی اســت، رها می کند و با کسی به گفتگو می نشیند که احتمال می رود مذاکره با او به نتیجه ای مثبت برسد.
- در مذاکره از کنایه و اشاره استفاده می کند نه از تصریحات تا آن که دشمن را تحریک نکند، این روش بر جریان مذاکرات تاثیر می گذارد.
- از طرف مقابل دلیل مخالفت و اختلاف و عدم پذیرش خود را سئوال می کند.
- اقامه دلیل و آوردن حجت و احتجاج با دشمن برای قانع نمودن او.
امیرالمومنین علی (علیه السلام) اهل مذاکره بود ولی در مذاکره با دشمن یا همان کافر و ظالم، مهم این اســت که مذاکره کننده مسلمان یا دولت اسلامی، اول خودش و اهدافش و موقعیت اش را خوب بشناسد، دوم دشمن ، اهداف، موقعیت و تاکتیک هایش را با بصیرت و دورنگری بشناسد، سوم اهداف مذاکره را بشناسد، چهارم ببیند چه امتیازی را برای اخذ چه امتیازی می دهد و در گفت وگو با دشمن سود و زیان ملت مسلمان را در نظر بگیرد.
منابع:
- نهج البلاغه خطبه 54 و 31
-نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه ج 1، ص 268
-تاریخ طبری، ج 4، ص 101