فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
بحث هاى نهج البلاغه درباره مخلوقات و نظام آفرینش متنوع اســت. قسمتى از آنها از نوع مطالعه در مخلوقات و آثار صنع و حکمت الهى اســت. گاهى نظام کلى آسمان و زمین را مطرح مى کند،گاه موجود معینى را مثلا «خفاش » یا «طاووس » یا «مورچه » را مورد مطالعه قرار مى دهد و آثار آفرینش یعنى دخالت تدبیر و توجه به هدف را در خلقت این موجودات ارائه مى دهد.
حضرت علی علیه السلام در نهج البلاغه در مورد زیبائی و شگفتی های خلقت طاووس در ضمن خطبه ای می فرمایند: و از شگفت انگیزترین پرندگان در آفرینش، طاووس اســت، که آن را در استوارترین شکل موزون بیافرید، و رنگ های پر و بالش را به نیکوترین رنگ ها بیاراست، با بال های زیبا که پرهای آن به روی یکدیگر انباشته و دُم کشیده اش که چون به سوی مادّه پیش می رود، آن را چونان چتری گشوده و بر سر خود سایبان می سازد.
موضوع طاووس یکی از موضوعاتی اســت که گروهی دربارهء آن ایجاد شبهه کرده اند، مخالفان که بیشتر از متجددین هستند،می گویند: علی بن ابی طالب از کجا طاووس را دیده بود که اینچنین آن را وصف می کند؟
گویا بادبان کشتی اســت که ناخدا آن را برافراشته اســت. طاووس به رنگ های زیبای خود می نازد، و خوشحال و خرامان دُم زیبایش را به این سو و آن سو می چرخاند، و سوی مادّه می تازد، چون خروس می پرد، و چون حیوان نرِ مستِ شهوت، با جفت خویش می آمیزد، این حقیقت را از روی مشاهده می گویم، نه چون کسی که براساس نقل ضعیفی سخن بگوید: اگر کسی خیال کند؛ «باردار شدن طاووس به وسیله قطرات اشکی اســت که در اطراف چشم نر حلقه زده و طاووس آن را می نوشد آنگاه بدون آمیزش با همین اشک ها تخم گذاری می کند»، افسانه بی اساس اســت.
طاووس، چون به خود بالنده مغرور راه می رود، دُم و بال هایش را برانداز می کند، پس با توجه به زیبایی جامه و رنگ های گوناگون پر و بالش قهقهه سر می دهد، امّا چون نگاهش به پاهای او می افتد، بانگی برآورد که گویا گریان اســت، فریاد می زند گویا که دادخواه اســت، و گواه صادق دردی اســت که در درون دارد، زیرا پاهای طاووس چونان ساق خروس دورگه (هندی و پارسی) باریک و زشت و در یک سوی ساق پایش ناخنکی مخفی روییده اســت.
بر فراز گردن طاووس به جای یال، کاکلی سبز رنگ و پر نقش و نگار روییده، و برآمدگی گردنش چونان آفتابه ای نفیس و نگارین اســت، و از گلوگاه تا روی شکمش به زیبایی وسمه یمانی رنگ آمیزی شده، یا چون پارچه حریر براق یا آیینه ای شفاف که پرده بر روی آن افکندند. در اطراف گردنش گویا چادری سیاه افکنده که چون رنگ آن شاداب و بسیار می باشد، می پنداری با رنگ سبز تندی در هم آمیخته اســت، در کنار شکاف گوش طاووس، خطی اســت باریک مانند سر قلم به سفیدی گل بابونه که در کنار سیاهی آن جلوه خاصی دارد، کمتر رنگی می توان یافت که طاووس از آن در اندامش نداشته باشد، یا با شفافیت و صیقل فراوان و زرق و برق جامه اش آن را جلای برتری نداده باشد.
موضوع طاووس یکی از موضوعاتی اســت که گروهی دربارهء آن ایجاد شبهه کرده اند، مخالفان که بیشتر از متجددین هستند،می گویند: علی بن ابی طالب از کجا طاووس را دیده بود که اینچنین آن را وصف می کند؟
«از شگفت انگیزترین پرندگان در آفرینش، طاووس اســت، که آن را در استوارترین شکل موزون بیافرید، و رنگ های پر و بالش را به نیکوترین رنگ ها بیاراست، با بال های زیبا که پرهای آن به روی یکدیگر انباشته و دُم کشیده اش که چون به سوی مادّه پیش می رود، آن را چونان چتری گشوده و بر سر خود سایبان می سازد.»
اینها گفته اند: در عربستان طاووس زندگی نمی کند تا علی آن را ببیند و وصف کند، از این جهت باید این خطبه را مجعول تلقی کرد، البته این گفته نیز مانند سایر گفته ها باطل اســت، و از روی بی اطلاعی و حدس و تخمین گفته شده اســت.
اولا از کجا معلوم اســت که در مکه و یا مدینه و یا منطقهء دیگری از حجاز و یا یمن که علی علیه السلام، در آنجا تردد داشت طاووس وجود نداشته اســت، و آن حضرت اصلا در مدت عمرش این حیوان زیبا را مشاهده نکرده باشد، مگر ممکن نیست که کسی طاووس را از جای دیگر به آنجا برده باشد؟
ابن ابی الحدید در شرح خودش در ذیل خطبه گوید: ممکن اســت امیرالمومنین علیه السلام، در مدینه این حیوان را ندیده باشد، اما در کوفه و عراق که از اطراف و اکناف دنیا برایش هدایا می فرستاندند طاووس را دیده اســت. اشخاصی که اینگونه اعتراض می کنند مقام و منزلت و موقعیت او را درک نکرده اند. علاوه بر اینها طاووس در اشعار عربی وارد شده اســت و اگر مردم عربستان با این حیوان بیگانه بودند چگونه آن را در اشعار خود ذکر می کردند؟
منابع:
- نهج البلاغه،خطبه 165
- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 9 ص 270
- مصادر نهج البلاغه، حسینی، عبد الزهراء، ص217
فرآوری: حامد رفیعی - بخش نهج البلاغه تبیان
پس از کشته شدن عثمان، مسلمین در مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله جمع شده و درباره تعیین خلیفه به گفتگو پرداختند، اعمال و رفتار دوازده ساله عثمان آنها را کاملا بیدار کرده بود ،گفتند که امور خلافت را باید به دست کسى سپرد که حقیقتا از عهده انجام آن بر آید. در آن میان عمار یاسر و مالک اشتر و رفاعة بن رافع و چند نفر دیگر که بیش از سایرین شیفته خلافت على علیه السلام بودند صحبت نموده و مردم را براى بیعت آن حضرت آماده ساختند.
این چند نفر با خطابه هاى دلنشین و سخنان مستدل اعمال خلفاى سابق را تجزیه و تحلیل کرده و نتیجه سرپیچى آنها را از دستورات رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مورد خلافت على علیه السلام به مسلمین تذکر داده و سبقت و مجاهدت آن حضرت را در اسلام و قرابتش را نسبت به رسول اکرم بدانها یادآور شدند و بالاخره اذهان و افکار عمومى را بر یک سلسله حقایق و واقعیات روشن ساختند به طوری که در پایان سخن آنها همه مسلمین اعم از مهاجر و انصار یکدل و یکزبان براى بیعت على علیه السلام آماده گردیدند، آنگاه از مسجد خارج شده و رو به خانه آن جناب آورده و اظهار کردند یا على عثمان را کشتند و اکنون جامعه مسلمین بدون خلیفه می باشد دست خود بگشاى تا با تو بیعت کنیم که سزاوارتر از تو کسى براى این امر مهم وجود ندارد و عموم مسلمین نیز از صمیم قلب حاضرند که طوق بیعت تو را در گردن خود اندازند.
«اى مردم! مرا در امور خود یارى رسانید. سوگند به خداوند که حقّ ستمدیده را از ستمگر خواهم ستاند و لگام ستمگر را گرفته، او را بر آبشخور حقیقتْ وارد خواهم کرد، گرچه از آن کراهت داشته باشد.»
امام على علیه السلام: «آگاه باشید! سوگند به آن که دانه را شکافت وانسان را بیافرید، اگر حضور حاضران نبود و حجّت با وجود یاورْ تمام نمى شد، و (اگر نبود) پیمانى که خداوند از عالمان گرفته که بر شکمبارگى ستمگران و گرسنگى مظلومان، بى قرار باشند، هر آینه، افسار حکومت را بر پشتش رها مى کردم و آخرش را با کاسه اوّلش سیراب مى ساختم و مى دیدید که دنیاى شما نزد من، از آبِ بینى بُز ماده اى بى ارزش تر اسـت.»
از جمله سخنان امام على علیه السلام که اسباب پذیرش حکومت را بیان مى دارد کلمات زیر اسـت:
«اى جان هاى گوناگون و دل هاى پراکنده که بدن هاشان حضور دارد و خِرَدهایشان از آنها غایب اسـت! شما را به حق مى خوانم، ولى از آن مى گریزید، چنان که بزغالگان از بانگ شیرِ غرّان مى گریزند. دور اسـت که با شما پایه هاى عدل را به پا دارم یا کژى هاى حقیقت را راست کنم!»
«بار خدایا! تو مى دانى که آنچه از ما سر زد، رقابت در سلطنت (و حکومت و آرزوى زیادىِ مال دنیا نبود؛ بلکه (بدان جهت بود) تا نشانه هاى دینت را بازگردانیم و اصلاح را در شهرهایتْ آشکار سازیم تا در سایه آن، بندگان ستمدیده ات امنیت پیدا کنند و حدودِ معطّل مانده، اقامه گردد.»
امام على علیه السلام در یکی از حکمت ها می فرماید: «بار خدایا! تو مى دانى که من در پىِ زمامدارى و حکومت و برترى جویى و ریاست نبودم؛ بلکه تنها در پىِ اقامه حدود و اجرا کردن شریعت، نهادن امور بر جاى خود، رساندن حقوق صاحبان حق، حرکت بر روش پیامبرت و هدایت گمراهان به نور هدایت بودم.»
«بیعت شما با من، ناگهانى و بى اندیشه نبود و انگیزه من و شما هم یکى نیست. به درستى که من شما را براى خدا مى خواهم و شما مرا براى خودْ مى خواهید.
«بار خدایا! تو مى دانى که من در پىِ زمامداری و حکومت و برترى جویى و ریاست نبودم؛ بلکه تنها در پىِ اقامه حدود و اجرا کردن شریعت، نهادن امور بر جاى خود، رساندن حقوق صاحبان حق، حرکت بر روش پیامبرت و هدایت گمراهان به نور هدایت بودم.»
اى مردم! مرا در امور خود یارى رسانید. سوگند به خداوند که حقّ ستمدیده را از ستمگر خواهم ستاند و لگام ستمگر را گرفته، او را بر آبشخور حقیقتْ وارد خواهم کرد، گرچه از آن کراهت داشته باشد.»
در خطبه ای از ایشان آمده اسـت: «مردم بر عثمان شوریدند و - در حالى که من کناره گیر بودم - او را به قتل رساندند. سپس با (وجود) کراهت من، مرا به حکومت رساندند. اگر ترسِ بر دین نبود، آنان را اجابت نمى کردم.»
امام على علیه السلام در نامه ای به کوفیان فرمود: «خداوند آگاه اسـت که چاره اى جز پذیرش حکومت نداشتم و اگر شایسته تر از خود را مى یافتم، در این امر، پیش قدم نمى شدم.»
«سوگند به خداوند که بر خلافتْ اقدام نکردم، مگر از ترس آن که بُزى نَر، از بنى امیّه بر آن چنگ اندازد و کتاب خداوند را بازیچه سازد.»
منابع:
- نهج البلاغة ؛ خطبه 3، 131، 136.
- الدرجات الرفیعة،سیدعلی خان مدنی شیرازی،ص 38.
- تاریخ طبرى، محمد بن جریر طبری ج4 ص 491.
- أنساب الأشراف، احمد بن یحیی بلاذری ،ج2ص 353.
از جمله حوادث زمان آن حضرت، داستان هیرودوس، حاکم فلسطین، بود. هیرودوس، حاکم فلسطین، بود. هیرودوس عاشق دختر برادر خود هیرودیا شده بود و هیرودیا هم به شدت عاشق عموی خود بود و آنها میخواستند با هم ازدواج کنند. یحیی با شنیدن این خبر فتوا داد که ازدواج با دختر برادر حرام اسـت، فتوای یحیی در میان اطرافیان و مردم کوچه و بازار دهان به دهان گشت تا به گوش هیرودوس رسید؛ هیرودوس ناراحت شد، زیرا تأثیر فتوای یحیی را در میان مردم خوب میدانست، ولی ناراحتی و غم خود را نشان نداد، ولی کینهی یحیی را به دل گرفت. هیرودیا نیز ترسید که فتوای یحیی مانع برآورده شدن آرزوی او شود و تصمیم به فتنه انگیزی و توطئه گرفت. او خود را آرایش کرد و با زیبایی فوقالعادهای نزد هیرودوس به قصر رفت و هیرودوس را مبهوت خود کرد، طوری که هیرودوس در برابر او ایستاد و گفت: «خوش آمدی ای الهه زیبایی، من به پای تو میافتم و انگشتر انگشتان تو هستم.» و الفاظی این چنین بر زبان آورد که نشان دهندهی شدت عشق او به هیرودیا بود. هیرودیا فتنهانگیزی نمود و در برابر هیرودوس گریه کرد تا اینکه عقل از سر هیرودوس ربود و وقتی دید هیرودوس آماده اسـت که خواستههای او را بپذیرد، با اندوه گفت: «اگر پادشاه ظلمی را که بر او شده اسـت تحمل میکند، من همسر او نمیشوم.» هیرودوس از این حرف تعجب کرد و تاکنون نمیدانست کسی میتواند این قدر بر روی او تأثیر بگذارد و با خود فکر کرد که اگر مخالفان این موضوع را بشنوند، چه خواهد شد. در نتیجه، ناگهان تغییر حالت داد و با خشم به هیرودیا گفت: «هیرودیا قبل از این که جنگ و خونریزی شود و مردم کشته شوند، قصد خود را آشکار کن!»
هیرودیا کمی منتظر ماند تا خشم هیرودوس فرو نشست، سپس گفت: «اگر پادشاه راضی اسـت که یحیی پسر زکریا بر او چیره شود، پس من هم حکم او را میپذیرم و در برابر خواستهی او سر تسلیم فرود میآورم.» او کاری کرد که دل هیرودوس از کینهی یحیی پر شد تا جایی که او دیگر نمیاندیشید و هیچ سخن معقولی را نمیشنید و در نتیجه به سربازان خود دستور داد سر یحیی را بیاورند. او بعضی اوقات سر یحیی را جلوی هیرودیا قرار میداد و به آینه مینگریست و خود را به دلیل فسادی که باعث این کار شده بود سرزنش میکرد. هیرودیا فکر میکرد که مستأصل شده و سعادت خود را از دست داده اسـت، ولی نمیفهمید که جنایتی را که مرتکب شده اسـت، بسیار سهمگینتر از آن اسـت که به دست گناهکار یا فرد خبیثی انجام شده باشد و این کار هیرودیا ننگی بر پیشانی بنیاسرائیل و موجب خواری آنان در دنیا و آخرت شد و لعنت خدا را برای خود خریدند و یحیی (ع) در نزد پروردگار ارزشمند و بزرگوار بود.پینوشتها:
1- قرآن، مریم/12.
2- قرآن، مریم/15.
خبرگزاری آریا-ساخت ضریح اولین شهید قیام سیدالشهداء(علیه السلام) که در روز چهارشنبه 8 یا 9 ذی الحجه60 قمری به شهادت رسید، یکی از جلوه های ارادت ایرانیان به آستان اهل بیت و فدائیان خاندان عترت اسـت.
به گزارش خبرگزاری آریا،مدفن حضرت مسلم بن عقیل بن ابی طالب (علیه السلام) سفیر ابی عبدالله الحسین (علیه السلام) به شهر کوفه اسـت که جهت اخذ بیعت فرستاده شده بود. اولین شهید قیام سیدالشهداء(علیه السلام) در روز چهارشنبه 8 یا 9 ذی الحجه60 قمری به شهادت رسید. این آستانه متصل اسـت به مسجد معروف کوفه در زاویه جنوب شرقی
اتفاق نظر کاملی اسـت بین مورخین که پس از به شهادت رسیدن مسلم بن عقیل و هانی بن عروه مذحجی ، با موافقت ابن زیاد ، قبیله مذحج در روز هشتم ذی الحجه 60 قمری پیکر مطهر حضرت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را در کنار دارالاماره به خاک سپرده اند. ابن زیاد بدین جهت دستور دفن پیکر شریف آنها را در کنار کاخ دارالاماره صادر نمود که قبر آنان کاملاً در زیر نظر باشد و آمدو رفت شیعیان جهت زیارت مرقد آنها از نزدیک مراقبت گردد و چنانچه در متون قدیمه آمده و تا امروز هم آثار موجود در مسجد حاکی اسـت ، کاخ دارالاماره از سطح مسجد مرتفع تر بوده اسـت و ابن جبیر در سفرنامه خویش به سال 580 قمری به این امر تصریح دارد .
ابن بطوطه (م 779 قمری) در سفرنامه اش چنین می نویسد: « در جهت شرقی جامع داخل بالاخانه ای که با پله به آنجا می روند مقبره مسلم بن عقیل واقع شده... اما از قصرالاماره کوفه که سعد وقاص آنرا بنا کرد اکنون جز پایه های آن چیزی برجا نمانده اسـت» .
این دو قبر همچنان ظاهراً بدون سقف و سایبان بود تا مختار بن عبیده ثقفی در شعبان سال 65 قمری دستور بنای آستانه را صادر نمود و برای هر یک حرمی دارای گنبد تأسیس گشت و نام آنان را بر روی سنگ مرمر حک نموده که در تعمیرات سالهای اخیر آن دو لوح سنگ مرمر کشف شد .
در عصر عضدالدوله و به سال 368 قمری این آستانه مرمت گردید و در کنار آستانه خانه هایی ساختند و مردم را تشویق به سکونت در آن محل نموده حقوق ماهانه از برای ساکنین آستانه جاری کردند. سپس در سال 656 قمری در زمان هولاکو که شیعیان آزادی بدست آوردند ، این آستانه تعمیر شد و متولی آن محمد بن محمود رازی بود و این آستانه یکی از مراکز مهم شیعیان محسوب می گشت و اکثر سکنه این آستانه و متولیان آستانه از ذریه آل بویه بودند ، چنانکه بر دیوار آستانه حضرت مسلم بن عقیل ثبت اسـت .
کامل سلمان الجبوری می نویسد : «عطاملک فرزند محمد جوینی و برادر وی شمس الدین فرزند محمد جوینی (در سال681 قمری) به هزینه خویش ضریح ساختند و بر شریف حضرت مسلم بن عقیل نصب نمودند و درآن عصرتولیت آستانه با محمد فرزند محمود رازی بود. » پس از به قدرت رسیدن و تأسیس دولت جلایریان ، اویس یکی از سلاطین مقتدر این دولت در 767 قمری تعمیراتی در عتبات مقدسه کربلا و نجف به عمل آورد و در این آستانه هم ترمیمات و اصلاحاتی انجام داد . در 1055 قمری هم تعمیرات اساسی در این آستانه مبارکه انجام شد و ضریح جهت قبر شریف توسط بانوی جلیله ام آقاخان اهداء گشت که فعلا در انبار حضرت مسلم بن عقیل نگاهداری می گردد و تاریخ انجام آن درقطعه ای سروده شده اسـت که متضمن این جمله اسـت:« شهید شد مسلم بن عقیل » (=1055 قمری) . در سال 1233 قمری این آستانه توسط نواب حافظ محمد عبدالحسین خان تعمیر اساسی شد که بر قطعه سنگ مرمر تاریخ بنا وتعمیرات مذکور حک شده و در داخل آستانه نصب گردیده بود .
(غم مدار! پروردگارت زیر پای تو چشمهی آبی پدید آورده اسـت. تنهی درخت خرما را به طرف خود بگیر و تکان ده تا خرمای تازه فرو ریزد و بخور و بنوش و دیده روشن دار.) (2)
در اطراف او تغییراتی به وجود آمد. آب گوارا در زیر درخت جاری شد و درخت خشک، سبز شد و خرمایی بسیار شیرین داد.پینوشتها:
1- قرآن، مریم/23.
2- قرآن، مریم/24-26.
3- قرآن، مریم/26.
4- قرآن، مریم/27.
5- قرآن، مریم/28.
6- قرآن، مریم/29.
7- قرآن، مریم/30-33.
زیبایی فضایل و کمالات دینی و اخلاقی امام علی(علیه السلام) زمانی دو چندان و پر اهمیت می شود که خدای متعال خود زبان به بیان آن امتیازات والا باز می کند. فضایل درخشانی که هر انسانی دوست داشت شمه ای از آن زیبایی ها را دارا باشد تا اینکه به واسطه آن دنیا و آخرت را برای خود خریداری نماید.
یکی از زیباترین و با ارزش ترین امتیازها و خصوصیاتی که خدای متعال در قرآن کریم برای امام علی(علیه السلام) بر می شمرد، این اســت که در روز غدیر خم با معرفی امام علی به عنوان جانشین پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله ) زمینه اکمال رسالت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) و اتمام نعمت خداوندی و به کمال رسیدن دین اسلام فراهم می شود. خدای متعال در قرآن کریم در این خصوص می فرماید: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّـهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّـهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ؛[سوره مائده، آیه 67] اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده اســت، کاملًا (به مردم) برسان! و اگر نکنى، رسالت او را انجام ندادهاى! خداوند تو را از (خطرات احتمالى) مردم، نگاه مىدارد و خداوند، جمعیّت کافران (لجوج) را هدایت نمىکند».
اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالأمر [اوصیاى پیامبر] را!» در منابع روایی نقل شده اســت جابر بن عبدالله انصاری از "اولی الامر" سؤال کرد و پیامبر(صلی لله علیه و اله) در پاسخ فرمود: «آنان جانشینان من و امامان مسلمانان بعد از مناند که اولِ ایشان علی بن ابی طالب اســت و بعد از او به ترتیب حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی...».[3]
همچنین در آیه دیگر خدای متعال می فرماید: « الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلام؛[سوره مائده، آیه3] امروز، دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم». در خصوص شأن نزول آیه ابلاغ، نه تنها منابع شیعی بلکه علما و منابع متعدد اهل تسنن نیز به نازل شدن این آیه در زمان عید غدیر اذعان دارند. برای نمونه فخر رازی در تفسیر خود این چنین ذکر می کند: «نزلت هذه الآیة فی فضل علی رضی الله عنه، ولما نزلت هذه الآیة أخذ بیده وقال: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه، فلقیه عمر رضی الله عنه فقال: هنیئا لک یا ابن أبی طالب، أصبحت مولای ومولی کل مؤمن ومؤمنة. وهو قول ابن عباس والبراء بن عازب ومحمد بن علی[1] این آیه در فضیلت علی(علیه السلام) نازل شده اســت، و چون این آیه نازل شد حضرت دست علی را بلند کرد و فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه، اللهم وال من والاه وعاد من عاداه، عمر به او عرضه داشت: مبارک باد بر تو ای فرزند أبو طالب، تو مولای من و مولای هر زن و مرد مؤمنی گشتی».
از جمله زیباترین فضیلت های قرآنی که خدای متعال برای امام علی(علیه السلام) برمی شمارد، را می توان در آیه مباهله مشاهده کرد. زمانی که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) تصمیم می گیرد، نزدیک ترین افراد خود را برای مباهله با مسیحیان نجران همراه خود حاضر نماید: «فَمَنْ حَاجَّکَ فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبین؛ پس هر که با تو، پس از آن دانشى که به تو رسید، در باره او- عیسى یا آن حق- ستیزه و جدل کند، بگو: بیایید تا ما و شما پسران خویش و زنان خویش و خودمان را- کسى را که به منزله خودمان اســت- بخوانیم، آنگاه دعا و زارى کنیم و لعنت خداى را بر دروغگویان بگردانیم» مفسران اهل سنت مانند زمخشری، فخر رازی، بیضاوی و... این چنین بیان داشته اند که مقصود آیه از «ابناءنا» [پسرانمان] حسن و حسین(ع)، و مراد از «نساءنا» [زنانمان] فاطمه زهرا(س) و مراد از «انفسنا» [جانهایمان] حضرت علی(ع)، بوده اســت، یعنی چهار شخصیت والا مقامی که همراه با خود رسول خدا، پنج تن آل عبا یا اهل کسا را تشکیل میدهند.[2]
با شکوه ترین فضیلت قرآنی که می توان برای امام علی(علیه السلام) در قرآن کریم بر شمرد، زمانی اســت که خدای متعال بعد از لزوم اطاعت از خود و پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) سخن از لزوم و وجوب اطاعت از اولامر می نماید، اولوالامری که به اذعان علمای دین اهل بیت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) و در صدر ایشان مولی الموحدین علی بن ابیطالب(علیه السلام) قرار دارد، «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُم؛[سوره نساء، آیه59] اى کسانى که ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولوالأمر [اوصیاى پیامبر] را!» در منابع روایی نقل شده اســت جابر بن عبدالله انصاری از "اولی الامر" سؤال کرد و پیامبر(صلی لله علیه و اله) در پاسخ فرمود: «آنان جانشینان من و امامان مسلمانان بعد از مناند که اولِ ایشان علی بن ابی طالب اســت و بعد از او به ترتیب حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی...».[3]
تاج فضایل و کمالات دینی و مذهبی امام علی را می توان در سرپرستی امت اسلامی مشاهده کرد، زمانی که خدای متعال بعد از بیان ولایت خود و پیامبر گرامی اسلام برای امت اسلامی سخن از ولایت کسی می نماید که در حال رکوع زکات خود را پرداخت و از مستمند دستگیری می نماید
از جمله بزرگترین صفاتی که می توان برای امام علی(علیه السلام) بر شمرد، این اســت که خدای متعال گواه بر طهارت و پاکی او و فرزندانش باشد.« إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً؛[سوره احزاب، آیه 33] همانا خداوند مىخواهد از شما، خاندان پیامبر، پلیدى را ببرد و شما را پاک کند، پاکى کامل». تعبیر «یطهّرکُم« بعد از عبارت «لِیذهِبَ عَنکُمالرّجسَ» تأکید بر طهارت و پاکیزگی دارد و عبارت «تَطهِیرًا» که مفعول مطلق اســت نیز تأکیدی دیگر برای طهارت به شمار میرود. در منابع شیعی به تواتر به اثبات رسیده اســت که این آیه شریف در شأن اهل بیت پیامبر اکرم و در رأس همه آنان امام علی (علیه السلام) اســت.[4]
تاج فضایل و کمالات دینی و مذهبی امام علی را می توان در سرپرستی امت اسلامی مشاهده کرد، زمانی که خدای متعال بعد از بیان ولایت خود و پیامبر گرامی اسلام برای امت اسلامی سخن از ولایت کسی می نماید که در حال رکوع زکات خود را پرداخت و از مستمند دستگیری می نماید: «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ؛[سوره مائده، آیه 55] همانا دوست و سرپرست شما خداست و پیامبرش و کسانى که ایمان آوردهاند، آنان که نماز را برپا مىدارند و زکات مىدهند در حالى که در رکوعند». به اعتراف منابع روایی و تفسیری کسی که در حال رکوع زکات داده و حق ولایت بر امت اسلامی را دارد تنها شخص والا مقام امام علی (علیه السلام) اســت. قاضی ایجی در کتاب مواقف تصریح کرده اســت که مفسّران بر نزول این آیه در شأن علی(علیه السلام) اجماع دارند.سس[5] سعدالدین تفتازانی در شرح مقاصد[6] و قوشچی در شرح تجرید[7] نیز بر این اجماع اعتراف دارند.
این پنج فضیلت طلایی تنها گوشه ای از دریای گوهر بار فضایل و کمالات امام علی(علیه السلام) به شمار می آید، فضیلت های ارزشمندی که در برترین سند هدایت بشر [قرآن] به یادگار مانده اســت.
پی نوشت ها:
[1]. تفسیر رازی، ج 1، ص 49.
[2]. ر.ک: الزمخشری، تفسیر الکشاف، الرازی، التفسیر الکبیر، البیضاوی، تفسیر انوار التنزیل و اسرار التأویل، ذیل آیه ۶۱ آل عمران.
[3]. قندوزی، ینابیع الموده، ص۴۹۴.
[4]. ر.ک: بن حکم، ص۲۹۷ ۳۱۱؛ کوفی، ص۳۳۱ و ۳۴۰؛ طوسی، ج۸، ص۳۳۹؛ طبرسی، ج۸، ص؛ ابن طاووس، ص۲۱۵؛ طباطبائی، ج۱۶، ص۳۱۱.
[5]. شرح المواقف، 405.
[6]. شرح المقاصد، ج ۵، ص۲۰۷.
[7]. شرح تجرید، قوشچی، ص۳۶۸.
هاجر نادعلی/کارشناس ارشد معارف نهج البلاغه - بخش نهج البلاغه تبیان
حضرت علی علیه السلام یکی از نیایشگران بی نظیر اسلام اســت که منابع عظیمی از دعا را با نیایش خویش برای ما به وجود آورده اســت. امام عارفان در صحنه دعا نیز چون میدان جنگ، تکاور بیان را به جولان آورده اســت و آنچنان مفاهیمی عرفانی به جای گذاشته اســت که عارفی بزرگ چون حضرت امام خمینی(رحمه الله) در وصف جمله: «فهبنی یا الهی و سیدی و مولایی و ربی صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک» می فرمایند: «من کوردل تاکنون نتوانستم این فقره و بعض فقرات دیگر این دعای شریف را به جد بخوانم، بلکه آن را به زبان علی علیه السلام می خوانم و ندانم آن چیست که صبر بر آن از عذاب خدا در جهنم مشکل تر اســت.»
این نیایش ها و درخواست های امام بزرگ عارفان اســت که او را در چشم دشمنانش نیز بسیار بزرگ می کند ترسیم گر چهره درونی و عارفانه امام اســت.
شاخص ترین دعاهای امام را می توان اینگونه بر شمرد:
بار خدایا، عرصه وسیعی از سایه بیکرانت را بر آن وجود نازنین بگستران. از خیرات فراوان فضل و احسانت بر او عنایت فرما، آن چنان که شایسته عظمت رسالتی که او در این دنیا تبلیغ نمود، بوده باشد و منزلت و مقام آن سرور کائنات را در دیار ابدیت از همه منزلت ها و مقامات بالاتر بفرما و بنائی را که او برای نجات انسان ها نهاده اســت بر همه بناهای بنیان گذاران بلند بدار. نوری که بر آن وجود پاک عنایت فرموده ای تکمیل و اتمام بفرما.
«ن به تو نیازی دارم که جز فضل تو نمی تواند آن را جبران کند و این فقر و پریشانی را جز احسان وجود تو نتواند رفع نماید، پس در این مقام، رضای خویشتن را به ما عطا کن و دست نیاز ما را از دامن غیر خود کوتاه گردان.»
در جای دیگر نیز در مورد حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرمایند: خداوند، از عدالت خود برای آن بزرگوار خطی وافر عطا فرما، و پاداشی از خیر فراوان از فضل خود به آن صاحب رسالت عنایت فرما، خداوندا، بنای او را بالاتر از بنای بناکنندگان قرار بده و او را از بهترین الطاف میزبانی در بارگاهت اکرام بفرما، و مقام و منزلت او را شریف بگردان، وسیله برای او عنایت بفرما و از عظمت و فضیلت برخوردارش بساز.
مقصود از آمرزش بنده به وسیله خداوند یا این اســت که حضرت حق در قیامت گناهانش را بپوشاند تا به هلاکت اخروی دچار نشود و یا گناهانش را برای مردم دنیا فاش نکند تا رسوا شود. مغفرت به هر دو معنی، نتیجه اش یک چیز اســت و آن توفیق دست یافتن به سعادت اخروی و دوری از پیروی شیطان بر انجام گناه اســت.
آمرزش طلبی امام در دعاهای ایشان، در موارد زیر اســت.
- بخشش گناهانی که خداوند به آنها آگاه تر اســت.
- آمرزش وعده هایی که در پیش خود برای رضای خدا انجام دادن آنها تعهد کرده، اما آنها را انجام نداده اســت.
- غفران خواستن از این که نفس، کارهای خیر مورد رضای خدا را با ریاکاری و خودبینی و غرور در می آمیزد و نیت قربت را به قصد غیر خدا تبدیل می کند.
- مغفرت خواستن از گناهانی که با اشاره چشم صورت می گیرد.
- مغفرت خواهی از شهوات نفسانی.
- آمرزش خواهی از گناهانی که از لغزش زبان حاصل شده اســت.
با توجه به موارد بالا، شارحین در رابطه با ارتکاب گناه یا عدم ارتکاب گناه توسط حضرت بحث نموده و بعضی گفته اند مغفرت خواستن آن حضرت بر فرض وقوع اســت و بعضی عنوان نموده اند که این دعا را امام(ع) برای تربیت افراد امت و آموزش دادن چگونگی آمرزش خواهی از گناهان آورده اند و یا به منظور تواضع و فروتنی در پیشگاه حق و اقرار به بندگی ذکر کرده اند.
این درخواست در چند مورد به چشم می خورد از جمله:
مقصود از آمرزش بنده به وسیله خداوند یا این اســت که حضرت حق در قیامت گناهانش را بپوشاند تا به هلاکت اخروی دچار نشود و یا گناهانش را برای مردم دنیا فاش نکند تا رسوا شود.
«و ان اظهرتهم علینا، فارزقنا الشهاده و اعصمنا من الفتنه » و چنانچه آنها را بر ما غلبه دادی شهادت نصیب ما گردان و از شرک و فساد ما را نگاه دار » «نسأل اللّه منازل الشهداء و معایشة السعداء و مرافقة الانبیاء ؛ از خدا می خواهیم که درجات شهیدان، و زندگی سعادت مندان، و همنشینی پیامبران را به ما عنایت کند.».«و ان یختم لی و لک بالسعاده و الشهاده » و از او مسئلت دارم که زندگی من و تو را با سعادت و شهادت پایان بخشید.
وقتی برای روبه رو شدن با مردم شام در صفین مصمم می شوند از خداوند درخواست عدم ستم با دشمنان در موقع پیروزی را می نمایند، حضرت در حق کسانی که آماده رفتن به جنگ هستند دعا می کنند، از خداوند می خواهند که در صورت پیروزی در میدان نبرد، جنگجویان پیروز را از خطر غرور که باعث انحراف از جاده حق می شود، حفظ بفرمایند.
از زبان پرهیزکاران عرضه می دارد که: بار پروردگارا، ما را در مورد گناهانی که به ما نسبت می دهند مواخذه مفرما و نسبت به نیکی هایی که درباره ما گمان می برند و ما را از آن برتر قرار ده و گناهانی را که نمی دانند بیامرز.
یا می فرماید: از خدا می خواهیم که ما و شما را از کسانی قرار دهد که هیچ نعمتی آنها را مست و مغرور نمی کند، و هیچ هدفی او را از اطاعت پروردگار بازنمی دارد و بعد از فرارسیدن مرگ پشتیبانی و اندوه در او راه نمی یابد. که در خواست عدم طغیان اســت در برابر نعمت های خداوند.
یا درخواست می کند: پروردگارا، آبرویم را با بی نیازی نگاه دار و شخصیتم را در اثر فقر ساقط مگردان که از روزی خوران تو درخواست روزی کنم و از اشخاص پست خواستار عطوفت و بخشش باشم و به ستودن آن کس که کمکم می کند مبتلا گردم و به مذمات و بدگویی از آنکه به من نمی بخشد آزمایش شوم، و تو در ماورای همه اینها سرپرست منی که ببخشی یا منع نمایی.
از خدا می خواهیم که درجات شهیدان، و زندگی سعادت مندان، و همنشینی پیامبران را به ما عنایت کند و از او مسئلت دارم که زندگی من و تو را با سعادت و شهادت پایان بخشد»
من به تو نیازی دارم که جز فضل تو نمی تواند آن را جبران کند و این فقر و پریشانی را جز احسان وجود تو نتواند رفع نماید، پس در این مقام، رضای خویشتن را به ما عطا کن و دست نیاز ما را از دامن غیر خود کوتاه گردان.
علاوه بر موارد فوق، در خطبه های 114 و 143 و حکمت 462 حضرت، طلب باران از خداوند می نمایند.
دعا مبحثی اســت گسترده و عمیق، دعا در نهج البلاغه نیز از چنین خصوصیتی برخوردار اســت، ما در این مقاله کوتاه امکان شرح و بررسی دعاهای آن حضرت را نداشتیم که اگر این دعاها شرح شود، دنیایی دیگر بر روی ما، می گشاید.
منابع:
(1).نهج البلاغه، ص 399، حکمت 302.ص 60، خطبه 72. دعا 78، ص 63. ص 177، خطبه 171.ص 28، خطبه 23، ص 54، خطبه 62، ص 221، خطبه 193، ص 177، خطبه 171، ص 335، نامه 53
(2).دعای کمیل
(3).امام خمینی قدس سره، ره عشق، ص 34.
(٤).محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج 11، ص 165-166.ج هجدهم، ص 229ص 300
(5).نهج البلاغه و معجم المفهرس للالفا1 خ 106 ص 108.
(٦).محمد جعفر امامی و محمد رضا آشتیانی، ترجمه گویا و شرح فشرده بر نهج البلاغه، ج دوم، ص 209
(٧).ترجمه گویا و شرح فشرده بر نهج البلاغه، ج یک، ص 99، ج اول، ص 241، ج دوم، ص 415، ج یک، ص 159، ج دوم، ص 329، ج سوم، ص 167
فرآوری: دکتر جعفری- بخش اعتقادات شیعه تبیان
در نامه 31 که بسیار نامه ارزندهای است امیرالمومنین (علیه السلام) به فرزندش امام حسن مجتبی سلام الله علیه در باب مسائل تربیتی نوشته اند .در این نامه معارف ناب وزلالی نگاشته شده البته طبیعی هم هست نویسنده امیرالمومنین (علیه السلام) و مخاطب هم امام حسن (علیه السلام) و فرزندان حضرت که ما هم جزء فرزندان معنوی حضرت محسوب می شویم . توصیه می کنم عزیزان حتماً این نامه را با دقت مطالعه بکنند.
در بخشی از این نامه حضرت برهانی را بر وحدانیت خداوند متعال اقامه کرده که این برهان در جای دیگری دیده نمی شودام تنها مختص به امیرالمومنین (علیه السلام) هست.
خلاصه برهان این است که اگر خدایی جز الله بود این همه پیغمبر که آمدند، آنها می گفتند که ما از طرف آن خدا آمدیم یا اینکه همان گونه که از الله وحی دریافت می کردند از آن خدا هم دریافت می کردند و می گفتند این بخش و حی را از خدا( الله ) گرفتیم و بخش دیگر از وحی را هم از خدای دوم گرفتیم اما از آنجا که همه پیامبران الهی از آدم تا خاتم اولاً فقط گفتند ما رسول الله هستیم و ثانیاً جز از خداوند متعال هیچ مطلبی و هیچ وحیی را نقل نکردند. از این می فهمیم که اگر خدایی جز الله بود او هم برای خود پیغمبرانی می فرستاد یا وحیی برای همین پیغمبران می فرستاد.
فرزندم بدان اگر برای پروردگارت شریکی بود حتما پیامبران آن شریک خدا هم می آمدند و می گفتند ما هم از طرف آن خدا آمدیم و حتماً تو آثار حکومت، پادشاهی و سلطنت آن خدا را هم می دیدی ولی نه آثاری از سلطنت خدایی غیر از الله هست نه آثاری از حکومت و ملک غیر خدا هست
نکته ای که از این مطلب دریافت می شود این است:
اگر خدایی جز الله بود او هم برای خود پیامبرانی می فرستاد که آنها هم می آمدند و می گفتند ما از طرف خدای دوم آمدیم نه خدای اول که الله باشد یا دست کم آن خداها به همین پیامبران هم وحی می فرستادند و این پیامبران نیز می گفتند بخشی از وحیی که ما به شما نقل می کنیم از الله و بخشی هم از خدای دیگر است. ولی از آنجا که هیچ پیغمبری نبوده که جز از طرف خدا( الله ) آمده باشد و جز از الله وحی دریافت کرده باشد می فهمیم خدایی جز الله نیست.
فرزندم بدان اگر برای پروردگارت شریکی بود حتما پیامبران آن شریک خدا هم می آمدند و می گفتند ما هم از طرف آن خدا آمدیم و حتماً تو آثار حکومت، پادشاهی و سلطنت آن خدا را هم می دیدی ولی نه آثاری از سلطنت خدایی غیر از الله هست نه آثاری از حکومت و ملک غیر خدا هست و تو حتماً کارهای او ، ویژگی های او و صفات او را می دانستی ولی خدا اله واحدی است، خدای واحدی است که همان گونه که خودش خودش را توصیف کرده هیچ کس در حکومت او با او متضاد نیست و با او مزاحمتی ندارد .
هرگز زوال پذیر نیست و در آینده هم زائل نخواهد شد. او قبل از همه اشیاء هست منتها بدون اینکه اوّلیت داشته باشد که آخریت نداشته باشد.آخر همه اشیاء است اما نه اینکه انتها داشته باشد. در عین حال که آخر هست اول هم هست. او بزرگتر از این هست که بخواهد ربوبیت خودش را با احاطه بر قلب ها و بینشها تثبیت بکند و ... .
با توجه به این که پیغمبری جز از طرف الله نیامده و اثری در عالم جز الله نیست. اثر سلطنتی، اثر ملکی جز از الله نیست. پس پی می بریم که خدائی جز الله وجود ندارد و این برهان، برهان زیبا و دقیق و ساده ای است.
منبع: پاسخ به سوالات اعتقادی استاد محمدی موجود در سایت رادیو معارف
بامداد – امام جواد علیه السلام از جمله امامانی است که نسبت به سایر ائمه معصومین کمتر به ذکر فضائل و مناقب و شناخت ایشان اهتمام ورزیده شده است. بیان برخی از فضائل ایشان در منابع اهل سنت، قابل توجه است.
موضوع امامت از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه یکی از موضوعات اعتقادی و بسیار مهم است و ضرورت فراوان دارد به خاطر محکم شدن جایگاه امامت و ولایت و به تبع آن ولایت فقیه و عدم به وجود آمدن زمینه شبهات و دفع شبهات به وجود آمده است. با این حال و در میان اهل سنت و تشیع در ذکر فضائل و کرامات امامان شیعه هیچ تفاوت دیدگاهی وجود ندارد.
محمد بن علی بن موسی مشهور به امام جواد و امام محمدتقی، امام نهم شیعیان است. در دهم رجب سال ۱۹۵ق. در مدینه به دنیا آمد، ۱۷ سال امامت کرد، در ۲۵ سالگی به شهادت رسید و در کاظمین در جوار قبر جدش موسی بن جعفر(علیه السلام) به خاک سپرده شد. وی جوانترین امامان شیعه در هنگام شهادت بوده است. القاب دیگری مانند : رضی و متقی نیز داشته ، ولی تقی از همه معروفتر می باشد . مادر گرامی اش سبیکه یا خیزران است که این دو نام در تاریخ زندگی آن حضرت ثبت است.
ابن صباغ کرامتی را از امام جواد علیه السلام نقل کرده است که درختی به برکت آب وضوی امام میوه دار شد وی چنین نقل می کند:
نقل شده است وقتی که امام جواد (علیه السلام) از بغداد به سوی مدینه می رفت، عده برای وداع با حضرت ایشان را بدرقه می کردند تا اینکه امام هنگام غروب در راه کوفه به منزلگاه مسیب رسید و در آنجا داخل مسجد قدیمی شد تا نماز مغرب را بخواند. در صحن مسجد درخت سدری بود که همواره خشک و بی ثمر بود. امام مقداری آب خواست و کنار آن درخت وضو گرفت [امام علیه السلام پای درخت وضو گرفتند و آب وضوی آن حضرت به ریشه درخت رسید] و نماز مغرب را در آن مسجد به جماعت برگزار نمود. حضرت در رکعت اول پس از سوره حمد، سوره «نصر» را قرائت کرد، در رکعت دوم پس از سوره حمد، سوره توحید را خواند و قبل از رکوع، قنوت گرفته و رکعت سوم را نیز خوانده و تشهد و سلام گفت. حضرت پس از نماز اندکی نشستند و به ذکر خدا مشغول شدند، پس از آن چهار رکعت نماز مستحبی [دو نماز دو رکعتی] به جا آورد، بعد از نماز، دو سجده شکر به جا آوردند و برخاسته با مردم خداحافظی کردند و رفتند. صبح هنگام درخت صدر ثمر داده بود و در طول شب میوه های نیکو وقابل توجهی به بار نشسته بود. مردم با شگفتی تمام آن را مشاهده می کردند عجیب تر اینکه درخت آن میوه بی دانه بود لذا تعجبشان از این بیشتر و بیشتر شد. ابن صباغ در ادامه گوید: این برخی از کرامات جلیله و مناقب زیبای ایشان است.
منابع:
الفصول المهمة فی معرفة أحوال الأئمة
پایگاه اطلاع رسانی امام علی علیه السلام
دانشنامه اهل بیت
موسسه تحقیقاتی ولی عصر
نوشته در منابع اهل سنت کرامات امام جوادعلیه السلام چگونه آمده است؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.