جام جم سرا: ۳۵ سال دارد، زمانی که با او تماس برقرار میشود، پشت فرمان در جاده کرج به تهران است. میگوید: از صبح به خانه همکارانم که در این پرواز آنها را از دست دادهام رفتم و هنوز در شوک هستم.
او ادامه میدهد: مهندس صنایع هستم و ۱۰سالی میشود که در گروه سرمایهگذاری صنایع و معادن فلات ایرانیان مشغول بهکارم. من و ۳همکارم در چندین پروژه در شهرستان طبس کار میکردیم و زیاد طبس میرفتیم و معمولا یک هفته درمیان و درنهایت ماهی یکبار راهی طبس میشدیم و به تناسب کاری که داشتیم آنجا میماندیم.
پس از حادثه تماسها شروع شد. دوستان و آشنایان که گمان میکردند در این پرواز باشم با تلفن همراهم تماس میگرفتند. مادرم وقتی صدایم را شنید هیچ نگفت و کاری نکرد جز گریه |
پاکتی برای مناقصه
او ادامه میدهد: از هفته پیش هماهنگ شد تا برای شرکت در جلسهای با پیمانکار نصب پروژه کک طبس به این شهر برویم. ما ۴نفر برای ۹صبح یکشنبه ۱۹مرداد بلیت تهیه کردیم و قرار شد که با یک پرواز همه با هم برویم و من چون عضو اصلی کمیسیون بودم باید حتما در این جلسه حاضر میشدم. قرار بود ما ۳روز در شهرستان طبس بمانیم و روز سهشنبه ۲۱مرداد به تهران برگردیم که همه برنامهها بههم ریخت. شب قبل از مناقصه پاکت مناقصات که از سوی پیمانکاران فرستاده شده بود بهدست ما رسید و ما را متعجب کرد.
مهندس جوان هرگز تصور نمیکرد که این پاکت مناقصه سرنوشت او را عوض کند و در مسیری قرار دهد که چیزی شبیه به معجزه باشد؛ چراکه به محض رسیدن این پاکت از مهندس جوان خواسته شد که مسافرتش را کنسل کند و در تهران بماند.
مهرجو میگوید: همکارم با من تماس گرفت و گفت شما فردا به شهرستان طبس نیا و در تهران بمان تا به شرکتکنندگان در مناقصه امتیاز فنی بدهی.
او اضافه میکند: برای من خیلی عجیب بود که مهندس از من این تقاضا را کرد، چراکه کمیسیون مناقصه حدود ۵ عضو داشت و حضور من در این مناقصه آنچنان ضروری نبود و بدون من هم برنامهها انجام میشد. خیلی تعجب کردم، اما از طرفی ته دلم خوشحال بودم چرا که دخترم تازه به دنیا آمده است و با کنسل شدن این برنامه میتوانستم بیشتر کنار دخترم بمانم. دخترم ۷ماهه است و واقعا من برای دیدنش بیقرار هستم و این مسئله هر چند تعجبآور بود اما برای من خوشحالکننده بود.
حضور در فرودگاه
مهندس مهرجو میگوید: طبق قرار ۳ همکارم ساعت ۷ صبح روز یکشنبه ۱۹مرداد راهی فرودگاه شدند تا به شهرستان طبس بروند. من هم به جای فرودگاه راهی شرکت شدم که با فرودگاه فاصله چندان دوری نداشت. اما چند دقیقه بعد از طریق دوستانم باخبر شدم که هواپیما سقوط کرده است.
او ادامه میدهد: با عجله خودم را به فرودگاه رساندم. وقتی وارد فرودگاه شدم و فهمیدم که هواپیمایی که قرار بوده سوار آن شوم با زمین برخورد کرده است، لیست پرواز را دیدم. در لیست پرواز اسم ۴۰مسافر خط خورده بود و من تنها مسافری بودم که سوار هواپیمای ۱۴۰ نشده بودم.
به گزارش جام جم سرا، تنها کسی که میدانست مهندس جوان مسافرتش را کنسل کرده است همسرش بود، اما افراد خانواده، دوستان و آشنایان تصور میکردند که مهرجو سوار هواپیما شده و حادثهای دلخراش برای او رخ داده است.
او میگوید: پس از حادثه تماسها شروع شد. دوستان و آشنایان که گمان میکردند در این پرواز باشم با تلفن همراهم تماس میگرفتند و وقتی صدایم را میشنیدند تعجب میکردند که من زنده هستم و با آنها حرف میزنم. زمانی که مادرم از ماجرای سقوط هواپیما باخبر شده بود، با من تماس گرفت، وقتی صدایم را شنید هیچ نگفت جز گریه.
نمیتوانم بگویم خوشحالم یا ناراحت؟ خوشحالم چون زنده هستم، ناراحتم چون همکاران و دوستان عزیزی را از دست دادهام |
به خاطر دخترم
مهندس جوان میگوید: در یکی از سایتها اسم خودم را در لیست قربانیان این حادثه دیدم، اسم من چهارمین نفر در لیست بود؛ محمد ابراهیم مهرجو. من هم میتوانستم یکی از آنها باشم، یکی از آن ۳۹نفر. اما خدا به من عمری دوباره داد. وقتی این اتفاق افتاد پیگیر ماجرا شدم و تمامی عکسها و فیلمهایی را که از این حادثه گرفته شده بود، دیدم. حس اینکه میتوانستم در آن پرواز باشم خیلی تلخ است. شاید خداوند به دختر و همسر و مادرم رحم کرد که من آن روز سوار هواپیما نشدم و مسافرتم کنسل شد.
مرد جوان ادامه میدهد: از دست دادن همکارهایم شوک بزرگی برای من بود. من با آنها ۱۰سال کار کردم و برایم از همکار نزدیکتر بودند. نمیتوانم بگویم خوشحالم یا ناراحت؟ خوشحالم چون زنده هستم و خداوند به من فرصتی دوباره داده است، اما ناراحتم چون همکاران و دوستان عزیزی را از دست دادهام. از زمانی که این اتفاق افتاده نگاهم به دنیا عوض شده است. دنیا و مسائل آن بیارزش است و عمر آدمی و لحظههای آن غیرقابل بازگشت و دستنیافتنی هستند.(همشهری)
جام جم سرا: در آسانسور باز میشود. با آن چشمان براق و پوست عسلیرنگ، سگ تریرش را که بغل گرفته به سمت خانه هل میدهد. خودش بعد از سگ وارد میشود. کلاس خصوصی بدنسازی خواهرش مجبورش کرده دو سه ساعتی را در استخر خانه سرگرم باشد. معلم فیزیکش را که چند دقیقهای به انتظارش نشسته بود به سمت اتاق هدایت میکند. دو سال اقامت در دوبی «سارا» را یکسال از همسنوسالهایش عقب انداخته «اگر با پدرم نرفته بودم حالا پیشدانشگاهی بودم.» سه سال قبل سوار بر سیالاس یشمیرنگ پدر بود که دو نفری به سمت فرودگاه رفتند.
سارا از میهمانیهای چند شب گذشتهاش میگوید. پیداکردن موادی مثل گل در این میهمانیها خیلی راحت است. مصرفکردن هم راحتتر؛ میهمانیای که از بیرون به آن «میهمانی بالاشهریها» گفته میشود... سارا با خونسردی تمام از مصرف بیدغدغه همه همسنوسالانش برای لحظهای شادی میگوید. اینکه سن مصرف موادی مثل گل روزبهروز کمتر میشود.
موزیک ایتالیایی رامازوتی فضا را پر میکند. موسیقی او را به ایتالیا میبرد. میلان؛ مرکز مد جهان. جاهوجلال دنیای مد غرقش کرده تا آنجا که رشته معماری را در ایران رها میکند. به سمت میلان پرواز میکند تا واحدهای طراحی لباس را یکی پس از دیگری پاس کند. مقصدش میشود دانشگاه کانسیگرو، عشقش میشود طراحی لباس.
«کیوان» 23ساله است که پالوتلو (صاحب برندی معروف) کارش را میپسندد. «وقتی پالوتلو کارم را دید بهم پیشنهاد کار داد، منم مجبور شدم درس را در ایتالیا ول کنم» این را میگوید و قهوهاش را سرمیکشد. رامازوتی هنوز آن انجل را میخواند.
ضبط ماشین را خاموش میکند از ماشین که پیاده میشود چنان شقورق راه میرود تا رفتار شاهزادهوارش را به رخ همه بکشد. درخشش آفتاب روی نگینهای ساعت رولکسی که به دست بسته نگاهها را خیره میکند. عینک دیور مشکیرنگ را بالای سرش میبرد. کیف هرمس را باز میکند. سوییچ را داخل آن میاندازد و به طرف خانه مجللشان حرکت میکند.
«روژین» خانواده تحصیلکردهای دارد و 19سالی که از زندگیاش گذشته به مهربانی و سادگی بین دوستانش شهره بوده.
«از 19سالگی همه چیز داشتم، پول، ماشین و... دوست داشتم استقلال داشته باشم. اوایل پدرم موافقت نمیکرد ولی وقتی دید خودم اندازه خودمو میدونم و هرکسی را به خانه راه نمیدهم، اعتمادش جلب شد و یکی از خانههایش را در خیابان نیاوران به من داد.» حرفش را که تمام میکند دستی به مدل موهای کلاسیکش میکشد.
«آریا» با قدرت پدال گاز را تا انتها فشار میدهد کیلومترشمار از جا کنده میشود. صدای آهنگ راک گوشخراش اتوبان را انباشته. با کمی چپوراست رفتن وارد لاین سرعت میشود و ویراژ میدهد.
***
«من مشکلم از بابام شروع شد. پدرم چهارسال پیش، ما را ول کرد و رفت انگلیس. تو بدترینسن تنها شدم. با رفتن پدرم تمام انگیزههام دونهدونه رفت. چون من عاشق پدرم بودم.» آیدا قلاب توجیه را بهسمت پدرش و زندگی تلخی که برای او باقی گذاشته گیر میدهد. توجیهش این میشود که از زندگی ناامید باشد که دور آینده را خط بکشد و روزگارش را در دورهمیهایی خلاصه کند که ماریجوانا نقل محفلشان است.
سارا هم مثل آیدا تقصیر را به گردن پدرش میاندازد که زندگی او را به جهنم تبدیل کرده و او را به سمت ماریجوانا سوق داده است: «تا چند سال پیش همه چیز خوب بود. پدرم دستبزن داشت جز برای من. بداخلاق بود الا برای من. حتی یکروز به روی خواهرم اسلحه کشید. کلا آدم روانیای بود اما من سوگلی پدرم بودم»
تا اینکه ورق برای سارا هم برمیگردد و از تمام محبتهای پدر بینصیب میماند چون پدر دیگر ایران نیست و سارا را با مادر و خواهرش تنها گذاشته.
برای شادبودن میتوان دلیل داشت یا میتوان دلیل ساخت اما روژین علف را انتخاب کرد تا بهزور وادار به خندهاش کند و سرخوشانه زندگی کند. آیدا علف زد تا پنجدقیقه از دنیا فارغ باشد و جای غموشادی را برای دقایقی در ذهنش جابهجا کند و سارا علف کشید تا بلکه غوغای سرکوفته درونش، راهی به بیرون باز کند.
اما برای استفاده از مواد حتما نباید مشکل خاصی داشت گاهی ره صدساله را یکشبهرفتن، اعتمادبهنفس بالا و کمالطلبی علتی میشود تا آریا و کیوان، کوکایین را دستاویزی قرار دهند برای رسیدن به اینها.
«خیلی از بازیگرها و افراد مشهور رو میشناسم که برای اینکه اعتمادبهنفسشان بالا بره از کوکایین استفاده میکنند. من خودم چون همهچیز داشتم پول و ماشین خوب، دوست داشتم دیگه عالی بشم. کوکایین روی ظاهر خیلی تاثیر داره، صورت رو زیبا میکنه، گونه میاره، بینی رو کوچیک میکنه و آب زیر پوستت میندازه.»
از دسترس زمان دوربودن، کیوان را برای استفاده از مواد پرانگیزه کرده بود. راهی را که طراح مد 50ساله رفته دوست ندارد، دوست دارد در 19سالگی، 50ساله شود. «من فقط میخوام از زندگیم لذت ببرم. وقتی یه چیزی هست که باعث پیشرفتت میشه چرا نکنی. بزرگای طراحی دنیا همه کوک میکشن و من الان انقد پیشرفتم چشمگیرشده که تو ایتالیا از برندهای معتبر بهم پیشنهاد کار میدن. من قبل از اکثر طراحیهام یا کوکایین میکشم یا الاسدی میزنم.»
جنس اعتیادشان با بقیه فرق دارد چون جنسشان فرق میکند. جنسهایشان به اسم جنس «بچهپولدارها» معروف است. کوک، علف (ماریجوانا یا گل) و الاسدی (اسید) پرطرفدارترین مواد بین آنهاست.
دکتر معیدفر، جامعهشناس، اعتیاد را جور دیگری تعریف میکند مساله اعتیاد از استفاده تفننی از موادمخدر باید تفکیک شود گاهی افرادی چند وقت یکبار و تفننی در شرایط خاصی حتی به شکل فردی از مواد مخدر سنتی یا صنعتی استفاده میکنند ولی امکان دارد درگیر نشوند البته همین هفتهای یا ماهیچندبار هم معنی درگیرشدن را میدهد ولی درگیرشدن بهطوردقیق وقتی به کار میرود که تمام زندگی فرد، تحتالشعاع استفاده از مواد قرار گیرد. یعنی روابط شخصی و شغل فرد را تحتتاثیر قراردهد بهطوریکه فرد با افراد خاصی مثل کارتنخوابها حشرونشر داشته باشد و از زندگی معمولی کاملا جدا شده باشد. اینجاست که میگوییم اعتیاد به طور کامل شکل گرفته است.
حالا دیگر ماریجوانا و کوکایین به جزو لاینفک میهمانیها و دورهمیهای جوانانی مثل آیدا، سارا و کیوان تبدیل شده و تمام همسنوسالان یا حتی کوچکترها برای لحظهای شادی یا حتی عقبنماندن از قافله دوروبریها حتی برای یکبار هم که شده به سراغش میروند.
به گفته یک جامعهشناس، در نوعی رفتار هیجانی فرد در دوره جوانی با توجه به روحیه هیجانپذیریای که دارد به سراغ موادی مانند ماریجوانا میرود. این مساله تنها مساله کشور ما نیست بلکه در کشورهای توسعهیافته هم تقریبا به همین صورت است |
البته این خوشیهای لحظهای و دلسپردن به آنها جایی هم دنبالهروهایش را به ستوه میآورد؛ جاییکه آیدا باید دست از تفریحات موردعلاقهاش بکشد «تا پارسال پیانو و فلوت میزدم ولی نفسم دیگه بالا نمیاد چون از دوم راهنمایی سیگار میکشم. اصلا سر کلاس نمیتونم مغزمو جمع کنم و موجودی کاملا عصبی شدهام. اصلا هدفی برای زندگی ندارم.» این را میگوید و ناخنهایش را ذرهذره میان دندانهایش ریز میکند.
آریا و کیوان قدرت اراده برایشان تعریف شده و معنی آن را خوب میفهمند. اراده برای آنها هفتهای دو، سهبار موادکشیدن به جای روزی دو، سهبار کشیدن است. خیال میکنند هروقت خواستند میتوانند خیلی راحت مواد را کنار بگذارند و حالا که چهار، پنج سال مصرف میکنند نه از اعتیاد اثری دیدهاند نه از موادشان بدی. هرچه بوده خوبی بوده و سرخوشی.
اما روژین قانون ارادهشان را نقض میکند اولینبار که کشیدن برایش خندهوشادی آورد فکر نمیکرد که کارش به روزی 40، 50 رول برسد و برای خانوادهاش گریه بیاورد. «من تو زندگیم هیچی کم نداشتم هیچکدوم از دوستام فکرشو نمیکردند شاگرد مثبت کلاس به این روز بیفته. واقعا الکی علفکشیدن رو شروع کردم و بعد هی زیاد شد.» هی زیاد شد تا به متادون، الاسدی و داروی بیهوشی اسب رسید. «الاسدی که مصرف میکنم فازهای مختلف میگیرم یکبار احساس کردم کل بدنم آتیش گرفته یکبار دیگر دیدم دست و پایم کش میآید تا آسمون.»
اما «فاز» کیوان چیز دیگری است. کاغذ، همصحبتش میشود وقتی الاسدی را روی سقف دهانش قرار میدهد «بستگی به فازت داره چون من بیشتر فاز طراحی برمیدارم برای همین احساس میکنم کاغذ باهام حرف میزنه و شروع میکنم به طرحزدن.» شش تا 12 ساعت با الاسدی دنیا را ترک و در هوا سیر میکند.
به گفته معیدفر، جامعهشناس، یک نوع رفتار هیجانی است که فرد در دوره جوانی با توجه به روحیه هیجانپذیریای که دارد به سراغ موادی مانند ماریجوانا که ویژگی نسلهای جوانتر را دارد میرود تا آن حالتهای خلسه و ابعاد هیجانی خود را بتواند پیجویی کند. این مساله تنها مساله کشور ما نیست بلکه در کشورهای توسعهیافته هم تقریبا در این سنین وضع به همین صورت است.
فقط کافی است بخواهند سراغ مواد خاصی بروند فعل خواستن را که صرف کنند مواد تا چند دقیقه دیگر در دستانشان قرار دارد. ساقی بهوفور یافت میشود آنقدر که هربار به سراغ یکی بروند یا اگر نشد گزینه آخر، میهمانیرفتن است بدون اینکه هزینهای بپردازند میهمان دوستشان میشوند. حتی کاغذهایشان را که مخصوص مواد گل است میتوانند از کاغذکادوفروشیها تهیه کنند. روژین به باغ فردوس بهعنوان یکی از پاتوقهای ساقیها اشاره میکند «اونجا علنا جلوت علف میزنن.» فقط کافی است پول داشته باشی.
آریا به جنسی که مصرف میکند مینازد. به قیمتی که برای هربار مصرف باید بپردازد اشاره میکند و با غرور و افتخار از پولی که بابت جنسش میپردازد میگوید: برای هرگرم کوکایین دارم 600هزارتومن پول میدم پس صددرصد، اعتیاد من با اونی که شیشه میکشه فرق میکنه. شیشه خودکشیه، مغز رو داغون میکنه. اصلا حاضر نیستم موادی مثل شیشه یا کراک بکشم. آدم یا نکشه یا اگر میکشه یه چیز خوب بکشه.
سارا اسم چند ساقی را در کنار هم ردیف میکند تا مرغوبیت جنسهایشان را به رخ بکشد و توجیهی برای عمل غیرموجهش پیدا کند: ماریجوانایی که ما میخریم برای هر دو، سهبار مصرف حدود 150تومن میشود. یک ساقی تو تهران است که انگشترش مهره. انقد جنساش اعلائه مهرش رو روی همه جنساش میزنه دیگه وقتی اون باشه معلومه جنس عالیه. یکی دیگه هست که مزرعه گل داره. یکی هم تو خونشون پرورش میده. تخم گلها رو باید از هلند بیارن اینجا پرورش بدن.
دکتر معیدفر، عضو هیات علمی دانشگاه تهران فرق میان درگیرشدن با مواد در مناطق برخوردار و مناطق فقیرنشین را اینگونه بررسی میکند: فردی که در محلهای زندگی میکند که محله، درگیر مساله اعتیاد است و خردهفرهنگهایی مثل اوباشیگری و اعتیاد جاافتاده حتی فرد در خانوادهای به دنیا میآید که پدر و مادرش معتاد هستند در رابطه با اینها در واقع فرهنگ فقر و فضای فقر باعث میشود به صورت یک مساله اجتماعی دربیاید. به همین دلیل با تمام وجود، فرد را درگیر میکند چون مبدا اصلی واقعه فقر فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است وقتی فرد وارد استفاده اولیه میشود برایش وابستگی به وجود میآید. درحالیکه در مناطق برخوردار، مناطقی که دارای فقر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی نیستند و به صورت تفننی درگیر مساله استفاده از مواد مخدر میشوند شرایط اجتماعی به طوری نیست که فرد را به سمت استفاده کامل پیش ببرد و فرد به سرعت به روند عادی زندگی برمیگردد. البته ممکن است موارد نادری هم داشته باشیم که دچار ضایعه افراد فقیر هم باشد اما قابلقیاس با گستره مناطق فقیر نیست. استفاده از مواد مخدر بهتنهایی اعتیاد را موجب نمیشود بلکه فقر اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی هم تاثیرگذار است.
آیدا زندگی را روی حرکت تندش قرار داده تا هرچه زودتر به پایان آن نزدیک شود. زندگی حالا برای او دیگر هیچ معنایی جز راهی برای خودکشیهای دوباره پیداکردن ندارد. دوبار خودکشی کرده که هربار ناموفق بوده: «هنوزم اگر راهی داشته باشم، این کار را میکنم. این زندگی نیست.» (طهورا شهبازی/شرق)
جامجمسرا: یکی از خبرسازترین این مسائل موضوع استفاده از روغن پالم در لبنیات و شیر پرچرب بود که روی خط پرسروصدای رسانهها نشست اما بتازگی نیز خبری منتشر شد مبنی بر استفاده از استخوان حیوانات در تهیه روغن در نقطهای از تهران!
در گفتوگویی با دکتر رسول دیناروند رئیس سازمان غذا و دارو و معاون وزیر بهداشت با طرح چند سوال از وی درباره مهمترین چالش حوزه امنیت غذایی پرسیدیم:
اصلیترین و مهمترین چالش کشور در بحث امنیت غذایی چیست؟
در حوزه غذایی، بزرگترین چالش کشور در سالهای اخیر «توسعه بیماریهای غیرواگیر» بوده است مثل بیماریهای قلبی، عروقی، دیابت و سرطانها که بیشتر آنها ناشی از شیوه زندگی مردم است و بخش عمدهای از شیوه زندگی مردم هم به تغذیه آنها برمیگردد.
رواج مصرف غذاهای صنعتی با چربی، شیرینی و نمک زیاد و یا همراه با مواد شیمیایی محافظت کننده وقتی زیاده از حد شود، تغذیه نامناسب است. چالش اصلی در کشور این نیست که مردم کالری کم دریافت میکنند. تعداد کسانی که کالری کمی دریافت میکنند در مناطق دور افتاده بسیار کم هستند که غذای مناسبی دریافت نمیکنند، چالش بزرگ کشور در این حوزه دریافت غذا و کالری بیش از حد مورد نیاز و مصرف بیش از حد نیاز چربی، نمک و شکر است.
درباره اظهارات خانم طبیبزاده نماینده مجلس مبنی بر استفاده از استخوان حیوانات در تهیه روغن در تهران که به تازگی مطرح شده است، نظرتان چیست؟
گزارش استفاده از استخوان حیوانات برای تهیه روغن را در رسانهها خواندیم، اینکه فردی در نقطهای و مخروبهای تخلفی انجام میدهد به این معنا نیست که در کل کشور آن کار در حال انجام است. متاسفانه در حاشیه شهرها، برخی افراد از این قبیل کارها انجام میدهند که معمولا خیلی وسیع و فراگیر نیست.
ما نمیتوانیم تکذیب کنیم که تولیدات غیربهداشتی و کارهای غیرحرفهای در حاشیه شهر انجام نمیشود ولی در این مورد خاص اطلاعات دقیقی درباره این گزارش نداریم. البته از استخوان روغن کشی نمیکنند و معمولا ژلاتین درست میکنند، قطعا اگر گزارشی دریافت کنیم، ماموران بهداشت محیط وزارت بهداشت با آن برخورد میکنند نه سازمان غذا و دارو. اینکه خانم طبیبزاده گفتهاند نامهای در این باره به وزارت بهداشت فرستادهام ولی جوابی دریافت نکردم سازمان این نامه را دریافت نکرده است.
شیوه نظارت سازمان غذا و دارو بر فرآوردههای غذایی و دارویی چگونه است؟
در حوزه عرضه محصولات غذایی یعنی جایی که به شکل صنفی کار انجام میگیرد، نظارت برعهده ماموران بهداشت محیط است که زیرمجموعه معاونت بهداشت وزارت بهداشت و درمان و معاونت بهداشت دانشگاههای علوم پزشکی است، برای مثال آنچه در سطح شهر میبینید مثل پخت غذا، رستوران و... که در حد تولید صنعتی محسوب نمیشود، نظارت بر آنها برعهده بهداشت محیط است، اما اگر قرار بر تولید صنعتی فرآوردههایی باشد که نیاز به دریافت مجوز از سازمان غذا و دارو داشته باشد مثل مجوز ساخت دارو یا واردات فرآوردههایی به کشور و یا تولید آنها در داخل کشور تحت نظارت سازمان غذا و دارو انجام میشود و برخورد با تخلفات آنها نیز برعهده این سازمان است.
آیا خبر احضار روسای سازمان غذا و دارو به دادسرا صحت دارد یا خیر؟
این موضوع را در حد خبر شنیدهام ولی کسی احضار نشده است، گفته میشود فردی ادعا کرده است که از مسئولان سازمان غذا و دارو به این دلیل که در نظارت ضعیف عمل کردهاند، شکایت کرده است، از نظر ما حق هر شهروندی است که اعتراض و شکایت بکند و کسی هم که مسئولیت دارد حتما باید پاسخگو باشد.
به عنوان سوال آخر از بسته حمایتی ویژه بیماران صعب العلاج چه خبر؟
اجرای این بسته هنوز شروع نشده است و اجرای این بستهها به اعتبار نیاز دارد. البته حمایت از بیماران صعب العلاج در حال انجام است و این بسته یک کار تکمیلی بود که پیش بینی کرده بودیم وگرنه حمایتها به ویژه در حوزه دارو به صورت بسیار گستردهای انجام میشود و پرداختی این بیماران از سهم خودشان بسیار کمتر از سهم دولت است. این برنامه آماده است و قصدمان انجام یک کار تکمیلی است و امیدواریم زمینه اجرای آن در سال ۹۳ فراهم شود. (نیره سادات حسینی/خراسان)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوما به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
پنج شنبه 30 مرداد 1393 ساعت 17:21
شهریور ۱۳۴۲برای اولین بار در ایران زنی از طرف وزارت کشور به عنوان کدخدا تعیین شد. وی «گلنار یبلوئی» نام داشت و ۳۵ ساله بود که به سمَت کدخدای دهکدۀ «خمسلو» از قراء فریدن اصفهان منصوب شد. تصویر این زن را در ادامه ببینید.
جام جم سرا: اما بانوان تهرانی، در این ابرشهر برای خودشان محلهای اختصاصی هم دارند؛ یعنی شهر برایشان امکاناتی اختصاصی تدارک دیده است:
شهربانوها تو را میخوانند
پیشنهاد میخواهید؟ یک بسته پیشنهادی حاضر و آماده برای بانوان تهرانی روی میز است؛ مراکز فرهنگی، هنری و آموزشی شهربانو. مجموعهای از تمامی اتفاقات رخداده در شهر مرتبط با بانوان در این مراکز گردآوری شده است. مراکز شهربانو، تمام خدمات خود را به بانوان شهر اختصاص دادهاند. آموزش، بخشی از این خدمات است؛ از آموزش هنرهای مختلف مثل نقاشی، تئاتر و فیلمسازی گرفته تا هنرهای دستی، آشپزی و.... تازه شهربانوها محل خوبی هم برای ورزش بانوان هستند. استخر روباز و مجموعه آبی سرپوشیده، زمین چمن مصنوعی برای فوتبال و ورزشهای دیگر، سالن چندمنظوره، پیست دوچرخهسواری و دوومیدانی، ورزشهای رزمی، بدنسازی و... را میتوانید در این مجموعهها ببینید.
مجموعههای ورزشی برای زنان
اسم ورزش که میآید همه ابتدا سراغ ورزشگاهها را میگیرند. تعدادشان در محلهها و مناطق شهر کم نیست. اکثر ورزشگاههای شهر در چند سال اخیر نیمی از وقتشان را به بانوان و نیمی دیگر را به آقایان اختصاص دادهاند اما خانمها، محلهایی هم برای ورزش اختصاصی دارند. سالنهای ورزشی الزهرا (س)، مجموعههای خاص بانوان شهر هستند. انواع رشتههای ورزشی در این مجموعهها قابل پیگیری است. حتما در نزدیکی محل زندگیتان یکی از این مجموعهها و ورزشگاههای اختصاصی بانوان را پیدا خواهید کرد. در ضمن حدود ۱۲۰۰ایستگاه تندرستی در بوستانهای شهر برپا میشود که در این بین ۷۰۰ ایستگاه مختص بانوان است. ورزش در این ایستگاهها مقدمهای است برای پیگیری جدیتر ورزش.
خانههای تسنیم در همسایگی شما
خانههای تسنیم، خانههایی هستند که بهدست بانوان اداره میشوند. ششدانگ این خانهها و اتفاقاتی که در آنها رقم میخورد، به نام بانوان است. این خانهها که بخشی از ساختار سرای محلهها هستند، ۵کانون دارند؛ کانون دختران، کانون همیاران خانواده، کانون بانوان ایثارگر، کانون بانوان موفق و کانون بانوان همیار. حضور مادران و دختران شهر در این کانونها، چراغ خانه تسنیم هر محله را روشن کرده است. بانوان در خانه تسنیم و کانونهای آن برای محله خود و رفع مشکلات آن تصمیم میگیرند و چارهاندیشی میکنند؛ مشکلات محله، از مشکلات در زمینه حملونقل گرفته تا مسائل فرهنگی و هر موضوعی که بهنظر بانوان هر محله قابل بحث باشد، در خانه تسنیم مطرح میشود و برای رفع آنها روشی انتخاب خواهد شد.
تفریح و هیجان در پارک بانوان
همه کارکنان فنی و غیرفنی بوستانهای بانوان، خانم هستند. اصلا برای این اسمش را گذاشتهاند بوستان بانوان که پای هیچ مردی به این پارکهای زیبای کاملا زنانه باز نمیشود. در حال حاضر ۴بوستان ویژه بانوان در نقاط مختلف شهر افتتاح شده است. هر یک از این بوستانها امکانات تفریحی، فرهنگی و ورزشی متفاوتی دارند؛ استخر و مجموعه آبی، دریاچه مصنوعی، پیست دوچرخه و اسکیت، امکانات تفریحی و.... بوستان پردیس بانوان در منطقه ۱۵، بوستان نرگس در منطقه ۱۸، بوستان بهشت مادران در منطقه ۳و بخشی از بوستان ولایت در منطقه ۱۹ همان پارکهایی هستند که جلوی آنها با یک تابلو بزرگ اعلام شده «ورود آقایان ممنوع». این بوستانها حصارکشی هم شدهاند.
سفر به جشنوارههای اختصاصی
بانوان پای ثابت جشنوارههای شهری هستند. علاوه بر ریز و درشت جشنوارههایی که در شهر رقم میخورد و تمام شهروندان میتوانند در آنها شرکت کنند، جشنوارهها و برنامههایی هم مختص بانوان در شهر تدارک دیده شده است. جشنواره تسنیم، جشنواره بانوان تهرانی است که در ۲بخش خلاقیتهای فرهنگی و هنری و ابتکارات جامعهمحور برگزار میشود. عکس زنان و زندگی شهری، بهترینها از دورریختنیها و جشنواره خوشنویسی کوثر ۳ بخش خلاقیتهای فرهنگی و هنری این جشنواره است که تقریبا هر سال برگزار میشود. عکس زنان و زندگی شهری، مخاطب عام دارد اما پرداختن به موضوع زنان را محور قرار داده است. ۲بخش دیگر و قسمت ابتکارات جامعهمحور تنها مخصوص بانوان هستند.
گردشگری بدون حضور آقایان
بانوان شهر، دوست دارند ساعتی را بدون دغدغههای زندگی روزمره بگذرانند و روحیه تازهای پیدا کنند. فرقی نمیکند کجا باشند؛ نزدیکترین بوستان به محل زندگیشان، سینما و دیدن فیلم، یا هر برنامه دیگر. دورهمیهای زنانه و تفریح با دوستان که دیگر جای خود دارد. مراکز فرهنگی شهر مثل فرهنگسراها، خانههای فرهنگ و سراهای محله و البته مراکز اختصاصی بانوان چند سالی است که تورهای گردشگری ویژه بانوان برگزار میکنند. کافی است به این مراکز شهری سری میبزنید و از برنامه این تورها مطلع شوید. این تورها معمولا بانوان را برای یک تفریح نیمروزه میهمان میکنند. در بسیاری از موارد این برنامههای تفریحی با آموزشهای موضوعی همراه هستند.
بانوان رقابت میکنند
پای بانوان شهر به رقابتهای ورزشی محلی و منطقهای هم باز شده است. ۲سال قبل مسابقات ورزشی محلات در ۹ رشته برای زنان برگزار شد. بانوان برای شرکت در این رقابتها سنگ تمام گذاشتند و از آن بهخوبی استقبال کردند. نشان به آن نشان که سال گذشته این رقابتها در ۱۵ رشته برگزار شد.
تأثیر فرهنگی زیاد در خانه
خانمها، سربازان خط مقدم انقلاب بودند و این بهمعنای واقعی کلمه است و من بهعنوان یک مبالغه نمیگویم. ما در جریان انقلاب شاهد بودیم که زن در کشور ما، سرباز خط مقدم انقلاب شد. اگر زنها با انقلاب سازگار نبودند و این انقلاب را نمیپذیرفتند و به آن باور نداشتند، مطمئنا این انقلاب واقع نمیشد. من به این معنا اعتقاد دارم؛ اولا اگر آنها نبودند، نیمی از گروه انقلابیون مستقیما در میدان نبودند. ثانیا بهطور غیرمستقیم روی فرزندان، شوهران، برادران و محیط خانه- که زن در محیط خانه دارای تأثیر فرهنگی زیادی است- اثر میگذاشتند. این حضور آنها بود که توانست ستون فقرات دشمن را بشکند و مبارزه را بهمعنای واقعی کلمه پیش ببرد. (بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار جمعی از بانوان پزشک)
هدف؛ مادران خانواده
مادران، تأثیرگذارترین فرد در خانواده هستند و اگر در جامعه مادران را آموزش دهیم، یک خانواده را آموزش دادهایم. برای همین هم مدیریت شهری در مجموعهها و مراکز فرهنگی طی این سالها تمرکز زیادی روی فرهنگسازی برای مادران شهر داشته است. در هر برنامه آموزشی، بانوان شهر پای ثابت گروه مخاطبان هستند؛ برای مثال در فرهنگسازی برای شهرنشینی و حقوق شهروندی.
کارآفرینی زنانه در مراکز کوثر
مراکز کارآفرینی کوثر، مراکزی هستند که ستاد توانمندسازی بانوان برای زنان سرپرست خانوار مهیا کرده است. در این مراکز بانوان با مهارتآموزی میتوانند در زمینههای خاص بهصورت حرفهای کار کرده و در واقع یک حرفه درآمدزا برای خودشان دست و پا کنند. زنان سرپرست خانوار این مهارتها را با توجه به توانایی و ظرفیتشان فرا میگیرند. (همشهری)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوما به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
جام جم سرا:دکتر مهدی زارع، دانشیار پژوهشگاه بینالمللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله در گفتوگو با خبرنگار علمی ایسنا با ابراز تاسف عمیق از این که به رغم هشدارها و اطلاع رسانیهای صورت گرفته همچنان عده ای فریب این قبیل شایعات بی اساس را می خورند، اظهار داشت: در روزهای اخیر تلفن های متعددی دریافت کردم که سایتی به نام world-earthquake.com برای 48 ساعت آینده برای ایران احتمال زیادی برای زلزله پیش بینی کرده است. در سایت هم فقط کلمه ایران (با وسعت حدود یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار کیلومتر مربعیش) آمده ولی در پیامک ها و گروههای وایبری پیامی می چرخد که پیام این سایت تجاری (و از دید من حقه بازی و شعبده بازی!) را به عنوان احتمال بالای وقوع زلزله در تهران ترجمه کرده و در بعصی پیامک ها آن را به سازمان لرزه شناسی دنیا یا تهران نسبت می دهد که اصلا به این نام سازمان لرزه شناسی در تهران یا دنیا یا هیچ جای دیگری از کره خاکی نداریم!
وی خاطرنشان کرد: واقعا باعث تاسف و تاثر عمیق است که بعد از این همه گفتوگو در مورد علم و عقل و آموزش در جامعه ما، یک پایگاه تجاری جمعی از هموطنان ما را سرکار میگذارد و باز هم بخشی از مردم دستجمعی مشغول نگران کردن همدیگر شده اند!
زارع با تاکید بر این که از نظر اعداد و ارقام مربوط به سنجشگر های علمی، احتمال وقوع زلزله در تهران در روزهای اخیر با یک ماه قبل، یک سال قبل یا چند سال قبل در چنین روزهایی تغییری نکرده است، اظهار داشت: درست است که سایتی که به نام استناد می شود، جعلی نیست ولی مساله آن است که وقتی شما بخواهید جراحی کلیه انجام دهید حتما نزد پزشک جراح متخصص می روید نه به در دکان قصابی! در این مورد مثال، دکان قصابی دروغی نیست، واقعی است، ولی محل رجوع نیست. اگر اطلاعیه در دکان قصابی نصب کردند که از فردا کلیه و مثانه انسان هم جراحی می کنیم، آیا بیماران کلیه و مثانه می روند صف می ایستند؟! حال حکایت این سایت تجاری در مقایسه با مراکز معتبر علمی بین المللی در زمینه زلزله شناسی است.
عضو هیات مدیره انجمن ترویج علم ایران تصریح کرد: در کشوری که در استان ایلامش زلزله ای با بزرگای 6.2 در روز دوشنبه قبل آمده معلوم است که نه تنها در 48 ساعت آینده بلکه در 48 روز آینده احتمال وقوع زلزله - به دلیل پسلرزه ها - در منطقه غرب کشور حتما بالاست و ما این مساله را به صراحت گفته ایم و تکرار هم کرده ایم، این هیاهو و شایعه پراکنی و نگران کردن مردم برای چیست؟
وی با یادآوری این که تهران و بسیاری از کلان شهرهای ما، مناطقی با مخاطره و ریسک بالای زلزله هستند، اظهار داشت: این مناطق، یک ماه قبل و یک سال قبل هم به همین وضع بوده اند و بیان اینکه تهرانی ها این روزها باید نگران بیشتری درباره رخداد زلزله داشته باشند بی معنی است.
زارع در عین حال با بیان این که کار علم، پیش بینی است، اظهار داشت: البته این که با مشخص شدن بی پایه بودن این قبیل شایعات، زلزله را مطلقا غیر قابل پیش بینی بدانیم، صحیح نیست. زلزله هم قابل پیش بینی است ولی "اکنون" کسی در دنیا زمان دقیق آن را نمی تواند اعلام کند ولی در آینده خواهد توانست. روشهای پیشنشانگری که در دنیا وجود دارند هنوز در ایران عملیاتی نشده اند. رصد نشانگرهای زلزله سامانه و رفتار سنجی خاص و علمی و با ابزار دقیق نیاز دارد (و این فقط یکی از روشهای پیش بینی زلزله است). چطور کسی یا کسانی از آن سوی دنیا برای همه دنیا در ساعت های آینده و برای همه دنیا پیش بینی می کند؟!
وی درباره نحوه مقابله با این قبیل شایعات گفت: لطفا و حتما لازم است تا ما دست از سر شیادان و کلاهبرداران برداریم تا آنها هم سراغمان نیایند و دست از سر ما بردارند! نگویید در گروه وایبری که هستم مدام برایم پیام می آید، یا وایبر را حذف کنید یا از آن گروه خارج شوید. اگر پیامکی تکراری اینچنینی از آشنایی آمد، پیشنهاد می کنم آن شماره را در لیست سیاه - و قفل شده- گوشی خود قرار دهید! وقتی از پیرون از خانه دود غلیط و مسمومی در هوای پیرامون خانه شما پراکنده شده باشد، عاقلانه ترین کار بستن پنجره هاست، نه اینکه تمام در ها و پنجره ها را باز کنیم و بعد بگوییم از این هوای مسموم و آلوده آزار می بینیم! مگر حفاظت از حریم روانی خودتان را فراموش کرده اید و اختیارتان را به دست پیامک ها و گروه های وایبری داده اید!؟
دانشیار پژوهشگاه بینالمللی زلزله شناسی و مهندسی زلزله در پایان تاکید کرد: امروز و همیشه باید برای وقوع زلزله های مخرب آماده بود و این موضوع ربطی به موضوع خبر سایت حقه بازی مذبور ندارد. در سرزمینی که در آن زلزله بم 1382 و طبس 1357 و ... آمده است باید همواره آماده زیست و اگر اوقات دیگر سال از این موضوع غافلیم اشکال از ماست. (ایسنا)
جام جم سرا: از جمله نقدهایی که مطرح میشود و محل تامل است، به کمبود آب در کشورمان اشاره دارد که هرچند به گفته کارشناسان، فراگیر ترین بحران خشکسالی کشورمان را رقم زده، اما کمتر اثرات آن در جامعه دیده میشود. شاید به این دلیل ساده که اغلب مردم هیچ ارتباط بصری با منابع آبی که در شریان های شهر جریان مییابد ندارند و باورپذیری شان نسبت به سخنان و هشدارهای مسئولان، خود بحرانی مجزا به تصویر میکشد!
پشتوانه سخن این منتقدان به یک حساب و کتاب ساده ریاضی بر میگردد؛ اگر هر ایرانی به طور متوسط روزانه 1 لیتر در مصرف آب صرفهجویی کند، روزانه 75000 متر مکعب آب صرفهجویی خواهد شد که معادل 27 میلیون متر مکعب صرفهجویی در مصرف آب در سال است.
وقتی میبینیم برخی ورزشکاران و هنرمندان ایرانی، در شدیدترین بحران آبی کشور کنار استخرهای پر از آب، سطل آب یخ را روی خود خالی میکنند، درخواهیم یافت که تا چه اندازه ذهنهایمان با ضرورت صرفهجویی در مصرف آب فاصله دارد |
البته نه قرار است همه هفتاد و پنج میلیون جمعیت کشور به این کمپین بپیوندند و نه لازم است هر روز این کار را تکرار کنند ولی با در نظر داشتن این نکات هم نمیتوان از کنار ضرورت صرفه جویی، ولو اندک، به سادگی گذشت.
خشکسالی آغاز شده در کشورمان اینقدر جدی و نگران کننده است که به نظر لازم نیست بگوییم رایج شدن پیوستن به چالش سطل یخ در کشورمان، تندترین نقدها را از طرف افرادی به خود میبیند که به نوعی با مشکلات و معضلات خشکسالی بیش از سایرین آشنا هستند؛ امثال دکتر ناصر کرمی، اقلیمشناسی که معتقد است با شرایط حاکم بر کشور، باید به کمپین کلوخ پیوست تا کارکرد هشدار داشته باشد.
شاید چنین اظهار نظری در وهله اول تند به نظر برسد اما وقتی به گواه ویدئوهای منتشر شده میبینیم برخی ورزشکاران و هنرمندان ایرانی پیوسته به این چالش، در شدیدترین بحران آبی کشور کنار استخرهای پر از آب، سطل آب یخ را روی خود خالی میکنند، درخواهیم یافت که تا چه اندازه ذهنهایمان با ضرورت صرفهجویی در مصرف آب فاصله دارد؛ اینجاست که میتوان امیدوار بود با تاکید این منتقدان شاید سطلهای آب یخ به ظرفهای کوچکتری تبدیل شده و اسراف کمتری رقم بخورد!
اما جدای این اشکال، وقتی به ماهیت جهانی چالش دقیق میشویم، درخواهیم یافت که ظاهرا از اقدامی که به قصد خیرخواهی در جهان به راه افتاده، به کشور ما چیزی بیشتر از یک تفریح نرسیده؛ چراکه در اصل این کمپین برای آگاهی بخشی درباره یک بیماری نادر و سخت به راه افتاده و هدفی که دنبال میکند، جذب کمک های عمومی برای گسترش تحقیقات روی آن و در نتیجه یافتن راه درمان آن است.
به عبارت دیگر، چالش اصلی آنجاست که افراد یکدیگر را دعوت میکنند که یا سطل آب و یخ را روی خود خالی کرده و با تجربه کردن لحظاتی کرخت شدن (لحظهای فلج شدن)، هم خود به حد بسیار خفیف با مشکل بیماران آشنا شوند و هم در ترویج کمپین نقش ایفا کنند یا اینکه قید خیس شدن با آب سرد را زده و به موسسهای که تحقیقات گرانقیمت برای یافتن درمان این بیماری را پی میگیرد، کمک مالی کنند؛ ولی ایرانیان چگونه میتوانند به آن موسسه کمک مالی کنند؟
میتوان چالش وارداتی را به نوعی بومی سازی کرد و در عین حال که به شکل جهانی آن را پیش برد، اگر کمک نقدی به همراه داشت، آن را به موسسات خیریه در کشورمان رساند؛ به امثال محک یا دیگر خیریههای یاریرسان در کشورمان که از کمبود منابع مالی در مضیقه هستند |
اینجاست که مقدور نبودن کمک مالی، ما را با این پرسش مواجه میکند که پس پیوستن به چالش سطل یخ در کشورمان چه سودی خواهد داشت؟
در ثانی، اگر سود هم داشته باشد، چه تضمینی هست که غربیها ما را هم در سود آن شریک کرده و به بهانه تحریمها، از عرضه آن به بیماران ایرانی دریغ نورزند؟
این ایراد اگرچه بسیار جدی به نظر میرسد، ولی خلاقیت برخی افراد سرشناس ایرانی پیوسته به ماجرا، برایش راهکار یافته است؛ میتوان چالش وارداتی را به نوعی بومی سازی کرد و در عین حال که به شکل جهانی آن را پیش برد، اگر کمک نقدی به همراه داشت، آن را به موسسات خیریه در کشورمان رساند؛ به امثال محک یا دیگر خیریههای یاریرسان در کشورمان که از کمبود منابع مالی در مضیقه هستند.
از این اشکال هم که بگذریم، سومین گزارهای که میتواند چالش سطل یخ را در کشورمان به کاری غیر مفید تبدیل کند، گرویدن عمومی به این چالش، با انتخاب خالی کردن سطل آب یخ روی سر است که کمترین ایرادهای وارد به آن، اسراف آب، لوث کردن تحرک انساندوستانه شکل گرفته و در نهایت مشکلات جانبی دیگر است؛ اشکالی که به اصطلاح عامه «جوگیر شدن» نامیده میشود و همه میدانیم تا چه اندازه مخرب است.
البته این اشکال در بسیاری نقاط دیگر جهان نیز به چشم میخورد و اندکی جستوجو در فضای مجازی برای اثبات رقم خوردن آن در دیگر کشورها کافی به نظر میرسد اما اگر هوشمندانه با این تب برخورد کنیم، میتوانیم با آن مقابله کنیم. به این صورت که تلاش کنیم دور و اطرافیان را با ماهیت اتفاق جهانی رخ داده آشنا کرده و در صورتی که به چالش سطل یخ دعوت شدیم، ابتدا به سود مالی کار فکر کنیم و بعد تصمیم به رد یا پذیرش دعوت بگیریم.
به زبان سادهتر، ابتدا فکر کنیم که آیا پیوستن ما به این کمپین ممکن است به دعوت افرادی منجر شود که وسع مالی دارند و برای اهداف خیرخواهانه دست به جیب میشوند یا خیر؟ اگر پاسخ مثبت بود، سطل آب یخ را آماده کنیم و در غیر این صورت، شرط انصاف را رعایت کرده و نخواهیم بخشی از چرخه اتلاف آب شویم! (تابناک)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
جام جم سرا: بخش خبری وبسایت یاهو، گزارشی را به نقل از خبرگزاری فرانسه منتشر کرده که در آن با ذکر آمارهایی از سوی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی پیرامون وضعیت عفاف و حجاب و به میان آوردن مسائل و مشکلات ازدواج و رابطه دختران و پسران جوان ایرانی، در نهایت، این موضوع را به عنوان یک مسئله بغرنج برای ایرانیان ذکر کرده است.
بر اساس گزارش مشرق،در این گزارش آمده است : دختران و پسرانی در ایران زندگی میکنند که سالهاست با یکدیگر دوست و همخانهاند و هرچند که نگاههای سنگین صاحبخانه و همسایهها آنان را میآزارد، اما این امر در ایران در حال همه گیر شدن است.
این گزارش افزوده است:همچنان که تعداد ایرانیان رو به افزایش است، تعداد طلاق رو به افزایش گذاشته است. مهناز یکی از کسانی است که پس از ازدواج، به دلیل فشارهای جامعه محافظهکار خود در مورد عنصر مهم یک رابطه عاطفی یعنی عشق، ناچار به طلاق شده است. وی در زمان ازدواجش فقط ۲۱ سال سن داشت و به اجبار پدر و مادرش تن به این کار داد.
این گزارش می افزاید:داستان مهناز در جامعه ایران در حال همه گیر شدن است. میانگین طلاق در ایران در سال گذشته ۲۱ درصد بود و این آمار در شهرهای بزرگ بالاتر نیز هست. در تهران از هر سه ازدواج یکی به طلاق میانجامد و در شهرهای شمالی بزرگ این آمار بالاتر است. دلایل اصلی این رشد، کاهش عاطفه میان همسران، مداخلات خانوادهها، خشونت و اعتیاد اعلام شده است.طبق گزارش منتشره از سوی مرکز تحقیقات مجلس ایران در ماه ژوئن ۸۰ درصد دختران دبیرستانی دوست پسر دارند.
از سوی دیگر دختران و پسرانی هستند که سالهاست با یکدیگر دوست و هم خانه هستند. هرچند که نگاههای سنگین صاحبخانه و همسایهها آنان را میآزارداما این امر در ایران در حال افزایش است. در ایران تنها زندگی کردن برای مردان زیاد سخت نیست اما برای زنان دشوارتر است.
این گزارش می افزاید: طبق تحقیقات مجلس، سادهترین راه برای حل مسئله جنسی ازدواج موقت است هرچند که این کار هم در جامعه ایران با واکنش های متفاوتی مواجه است. (مشرق)
چهارشنبه 12 شهریور 1393 ساعت 13:52
خودرو مرسدسبنز CL۵۰۰ که قیمت پایه آن ۱۲۰ هزار دلار است، وارد ایران شد اما در بازار ایران زیر ۸۰۰ میلیون خرید و فروش نمیشود. خودروی سفیدی که در انتهای تصویر دیده میشود نیز مرسدسبنز S کلاس جدید نام دارد که قیمتش بین ۸۹۰ تا ۱ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان است.
جام جم سرا: این روزها افرادی برای محیطبانان تصمیم میگیرند که تاکنون حتی قدم به مناطق تحت پوشش سازمان حفاظت محیط زیست نگذاشته و از رفتارهای شکارچیان غیرمجاز چیزی نمیدانند؛ آنها درکی از بیتردید بودن شکارچیان برای شلیک به محیطبانان ندارند؛ این واقعیت را هادی جلالی، محیطبان پناهگاه حیاتوحش شادگان بخوبی میداند، گواهش نیز 86 ساچمهای است که مدتی پیش در بدنش جا خوش کرد.
این روزها اشخاصی خوب و بد محیطبانان را میسنجند که تا حد مرگ رفتن به دلیل تشنگی در دل کویر یا یخ زدن در برف و سرما را جاذبه فیلمهای سینمایی میدانند، اما کم نیستند محیطبانانی که این شرایط را تجربه کردهاند؛ همکاران عبدالباسط ارساری و حمید ایری بخوبی به یاد دارند که این دو محیطبان هنگام گشتزنی در روستای «چمن ساور» در ارتفاعات جهان نمای کردکوی بعد از افتادن در آببند این روستا چطور بر اثر یخزدگی جان خود را از دست دادند.
این روزها اشخاصی برای محیطبانان قانون مینویسند که کمتر میدانند قوانین حمایتی و توجه به آموزش برای محیطبان چقدر واجب است، این نکته را فقط خانواده محیطبانان میدانند.
افزون بر این لزوم توجه به تجهیزات محیطبانان را نیز فقط افرادی میدانند که به ملاقات محیطبان حاجیآباد هرمزگان که اکنون دو پایش را از دست داده است رفته و شنیدهاند که او چگونه هنگام انتقال آب به یکی از آبشخورهای این منطقه دچار برق گرفتگی شد و پاهایش را از دست داد.
نوشتن از درد و رنجهای محیطبانان کشور کار آسانی است، زیرا این افراد آنقدر حادثه دیدهاند که میتوان کتابهای زیادی در این باره نوشت، نکته اینجاست که دفاع از محیطبانان تاکنون از مقام حرف و وعده بالاتر نرفته است، روز گذشته نیز رییس سازمان حفاظت محیط زیست با بیان بهبود معیشت حافظان طبیعت وعده داد خبرهای خوشی برای محیطبانان دارد. باید دید امروز چه گرهی از کار این افراد باز میشود، زیرا محیطبانان بیشتر از غم نان، غم حمایت دارند.
مهدی آیینی - گروه جامعه