پاسخ مشاور: آغاز دوره جوانی مرحلهای از شناخت و بررسی شخصیت خود و دیگران را دربردارد. در واقع میل به شناخت بهتر خود و یا دیگران باعث میشود رفتارهای خود را مدیریت و در سازگاری با محیط و اطرافیان موفقتر عمل کنیم.
اعتماد، آرامش، امنیت
سه موضوعی که ما در ارتباط با دیگران نیاز داریم شامل: اعتماد، آرامش و امنیت است. زمانی که این سه ویژگی را در ارتباطمان با آنها نیابیم، دیگر جوانب زندگی ما نیز تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. بنابراین از شما میخواهم نکاتی را که در ادامه میآید با دقت مطالعه کنید.
۱ - احتمالا نوع نگاهتان را از خانواده آموختهاید. در خانوادههایی که به طور مکرر مسائل و مشکلات را در بدترین حالت ارزیابی میکنند و قضاوت منفی درباره اتفاقات و یا دیدگاه دیگران دارند این نگرش ممکن است در فرد به وجود آید.
۲ - ترس از مواجه شدن با مسائل غیرقابل پیش بینی در رفتار با اطرافیان و نداشتن توانایی کنترل شرایط بحرانی (هرچند کم اهمیت) ریشه در تجربیات کودکی فرد و همچنین بزرگسالی دارد.
۳ - تحریف واقعیت و در اصطلاح از کاه کوه ساختن، به باورهای نادرست و تحریفهایشناختی فرد بستگی دارد. برای شناخت این بخش از باورها از درمانگر کمک بگیرید.
۴ - ترس از آسیب دیدن و تحقیر شدن توسط دیگران و در نتیجه پرخاشگری با آنها از دیگر دلایل احتمالی برای دوری از افراد و ارتباط برقرار نکردن با آنهاست.
۵ -گاهی تشخیص رفتارهای محافظهکارانه و محافظت از خود با بدبینی نسبت به دیگران بسیار مشکل است.
در صورتی که این احساسِ نداشتنِ امنیت در دیگر زمینههای زندگیتان وجود دارد و موجب شده است دیگر ابعاد عملکرد اجتماعی شما با اختلال مواجه شود باید با کمک درمانگر به ریشههای احتمالی آن پی ببرید. (سیمین قربانی. کارشناس ارشد مشاوره خانواده/ خراسان)
بله اما این اختلال فقط متوجه مادر و پدر نیست، در بسیاری از مواقع کودکان هم زمانی که بزرگتر می شوند با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کنند. معمولا زن و شوهرها زمانی که ازدواج می کنند و تا وقتی که فرزندی ندارد با فراغ بال هر زمان که دوست داشته باشند رابطه جنسی برقرار می کنند و تولد فرزند آنها را دچار سردرگمی می کند و گاهی اوقات آنقدر دچار استرس می شوند که ممکن اسـت رابطه زناشوییشان به خطر بیفتد.
از چه زمانی باید اتاق خواب کودک را جدا کرد؟
بچه از حدود یک و نیم سالگی می تواند در اتاق خواب خودش بخوابد و این نه تنها باعث می شود پدر و مادر خلوت خودشان را داشته باشند بلکه تاثیرات خوبی روی رشد کودک دارد و به او احساس استقلال میدهد. اگر بچه به اتاق خودش عادت کند، پدر و مادر میتوانند در ساعات استراحتشان بدون وجود مشکلی در کنار هم وقت بگذرانند.
بعضی ها فکر میکنند نوزادان متوجه چیزی نمی شوند و به همین دلیل رابطه جنسی شان را جلوی چشم نوزاد انجام می دهند؟ نظرتان در این خصوص چیست؟
متاسفانه گاهی اوقات والدین با این تفکر که فرزندشان چیزی نمیفهمد و نوزاد اسـت جلوی چشمان او با هم رابطه جنسی برقرار میکنند در حالیکه نوزادان حتی وقتی نمیتوانند صحبت کنند، حافظه به شدت قوی ای دارند و همه تصاویر را در ذهنشان ضبط میکنند و حتی ممکن اسـت فکر کنند پدرشان در حال کتک زدن و ناراحت کردن مادرشان اسـت و این علاوه بر تاثیر رابطه جنسی بر روان کودک، باعث میشود او از پدر هم کینه به دل بگیرد.
والدین چطور باید برنامه رابطه جنسی شان را تنظیم کنند تا برای کودک مشکلی پیش نیاید؟
آنها باید ساعاتی که قرار اسـت رابطه داشته باشند را به وقتی موکول کنند که کودک خواب اسـت یا در خانه نیست. حتی می توان رابطهی جنسی را از شب به صبح و زمانی که کودک خواب اسـت موکول کرد. اگر سن بچه طوری باشد که بتوان آنرا به کسی سپرد بهتر اسـت در هفته برای یک ساعت این کار را انجام داد تا والدین بدون استرس از بیدار شدن بچه رابطه ی جنسیشان را برقرار کنند.
تولد فرزند در زندگی مشترک چیزی اسـت که باید زندگی را تکامل ببخشید اما رفتار ناآگاهانه پدر و مادر گاهی اوقات باعث میشود زندگی با مشکلات جدی روبرو شود. به طور مثال گاهی اوقات زوجین به دلیل همین هراس از دیده شدن در مقابل کودک مدام رابطه شان را به تعویق میاندازند و همین مسئله رفتهرفته باعث سردی جنسی می شود در حالیکه با یک برنامهریزی ساده می توان این مشکل بزرگ را حل کرد.
دکتر سالار معینی کرمانشاهی*: در بازاریابی دو مفهوم بسیار عمیقی وجود دارد به نام های ادراک و انتظار مصرف کننده، که هر کدام نقش بسیار ویژه در راستای رسیدن به ارزش های برند ایفا می کنند و موجبات برند شدن را فراهم می آورند.
انتظار یعنی پیش بینی حس مصرف کننده در زمان قبل از مصرف، به معنای دیگر یعنی من می خواهم که از این برند و محصولاتش این ارزش، فایده و یا حس را تجربه کنم. عواملی چون تبلیغات برند، تبلیغات دهان به دهانِ پیرامون برند، استفاده قبلی از محصولات و یا خدمات برند و حتی استفاده از یک محصول و یا خدمات از برندهای رقیب همگی عواملی هستند که بر روی سطح انتظار مشتری تأثیرگذارند.
در بازاریابی ادراک چیست؟ تجربه حاصل شده از استفاده یک کالا و یا خدمت را گویند. از دو تعریف ساده اما مهم و تأثیرگذار انتظار و ادراک می توانیم به یک رابطه عجیب پی ببریم:
• اگر سطح انتظار مشتری از سطح ادراکش بالاتر باشد مشتری ما اصطلاحاً یک مشتری ناراضی است.
• اگر سطح انتظار مشتری برابر با سطح ادراکش باشد مشتری ما اصطلاحاً یک مشتری راضی است.
• اگر سطح انتظار مشتری از سطح ادراکش پایین تر باشد مشتری ما اصطلاحاً یک مشتری مشعوف است.
نکته کلیدی این ارتباط در این مهم نهفته شده است که گفتار و کردار برندها از منظر مشتری می بایستی قابل درک، ملموس و از همه مهم تر متناسب باشد و از بسط این دو مفهوم می توانیم پی ببریم که آنها چه رابطه ای می توانند با برند داشته باشند! اگر بخواهم عرض خودم را ساده بیان کنم می گویم که یک نام خوش و نیک، ارزش خود را از کجا و چگونه بدست خواهد آورد. این موضوع را با جمله ی از فلیپ کاتلر دنبال می کنیم، یک نام تجاری، واژه، نشان، نماد و یا طرح و ترکیبی از آنها برای معرفی کالای یک فروشنده یا گروهی از تولید کنندگان است که باعث خواهد شد نسبت به رقبا متمایز گردد. از این تعریف این نکته برمی آید که اساس برندینگ بر سه اصل استوار است تمایز، انتظار و ادراک.
آن هنگام که یک کالا و یا خدمت را خریداری می کنیم با کمک گرفتن از اطلاعات خود و دیگران و با دقت به خواسته های خود نسبت به آن محصول (انتظارات) در راستای رفع یک نیاز دست به انتخاب و تحقق فعل خرید خواهیم زد. در بازاریابی، اصل، دقیقاً همین فرایند بسیار ساده است.
روند بسیار ساده است: شناخت نیاز مصرف کننده از جانب شرکت، ایجاد تفاوت بین وضعیت موجود و وضعیت مطلوب توسط شرکت برای مصرف کننده و در نهایت انتخاب محصول توسط مصرف کننده اما خواستگاه برند و برندینگ صرفاً فروش محصول نیست. ارزش برندها در برداشت ذهنی و احساسی مخاطبانشان است که در قلب و ذهن آنان نشسته باشد.
به عنوان مثال در گذشته اگر اتوموبیلی از جانب مصرف کنندگان انتخاب می شد شاید به دلیل کیفیت ساخت خوب و یا سرعت بالایش می بود اما مصرف کنندگان امروزی از ماشین سواری استفاده می کنند که احساس و تصور آنان در راستای انتخاب یک نام تجاری خاص(برند)، بالا بردن وجه اجتماعی شان است، یا آن ماشین سواری دارای ویژگی ظاهری خاص زنان است و یا بیان کننده یک سبک زندگی خاص باشد مثل علاقمندان به کویر.
این نوع مدل ذهنی از انتخاب، به طور معمول در اغلب انتخاب های جوامع مصرفی عصر حاضر حاکم است و همین مدل موجبات ضرورت بازاریابی رابطه ای را فراهم آورده است. بازاریابی که در آن رضایت همگان محال است و برندها در آن موظف به شناخت دقیق مشتریان خود هستند، نه هر شخصی که ممکن است از چنین محصولی استفاده نماید.
در مجموع برندها در فرایند برندینگ خود برای شرکت و سازمان یک مسئولیت ایجاد می کنند در قابل قول و وعده که خود را موظف به انجام آن می دانند. این قول با شاخص های دو طرفه ارزیابی و انتخاب می شود، هم از منظر صاحب برند و هم از منظر بازار مصرف و مخاطبان. تجربه امروز ما بیان کننده این حقیقت است که اگر از موضوع برندینگ و برند شدن غافل شویم به ناچار از دنیای رقابت حذف خواهیم شد. در حقیقت برندینگ در عصر حاضر تجلی بازاریابی در قالب پایه های احساسی است و ادامه فعالیت های بازاریابی می بایستی به توسعه نام تجاری و خلق ارزش برای شرکت منتج شود. برندینگ و بازاریابی دو مقوله ی جدا از هم نیستند بلکه این دو تکمیل کننده هم اند.
به طور قطع ما می دانیم که وظیفه شرکت ها در بازاریابی ایجاد نیاز نیست و اساس این تفکر کاملاً اشتباه است، در ذات بشر نیاز مستتر است و وظیفه پایه ای بازاریابی در شرکت ها پاسخ به نیازهای کشف شده و یا در حالت بسیار مطلوب کشف نیازهای پاسخ داده نشده است.
شاخصی که ما می توانیم نیازهای انسانی را بواسطه آن طبقه بندی کنیم هرم بسیار مشهور آبراهان مازلو (Abraham Maslow) است که به نام هرم سلسله مراتب نیازهای مازلو معروف است که نیازهای انسانی را در 5 تا 7 طبقه تقسیم بندی می نماید. این سلسله مراتب از نیازهای ابتدایی در طبقه پایینی شروع شده و هرچه بالاتر میرود نیازهای پیچیدهتر انسانی را معرفی میکند که به ترتیب عبارتاند از: نیازهای فیزیولوژیک، نیازهای امنیتی، نیازهای عاطفی، نیازهای اجتماعی - احترامی و نیازهای خودشکوفایی. طبق نظریه مازلو، هر «نیاز» هرچقدر پایینتر قرار داشته باشد، قویتر است و بدون ارضای نیازهای هر طبقه نمیتوان به طبقه بالاتر دست یافت.
سئوال؛ این روزها، موفق شدن از طریق محصول (کالا/ خدمات) جدید، چرا تا این حد دشوار است؟
جواب این سئوال بسیار ساده است؛ به دلیل اینکه در دنیای امروز به اکثر نیازهای انسان و جامعه هدف به شکل های گوناگون پاسخ داده شده است. به جد می توان گفت که موفق شدن از طریق محصول جدید بسیار مشکل است و تقریباً تنها راه قابل تصور و منطقی که ارزش افزوده بسیار زیادی را به همراه خواهد داشت گزینه ی نیست جز خلق تمایز و مزیت رقابتی و ابزار واقعی، مناسب و تأثیرگذار. این استراتژی برندینگ و برند شدن است. در عصر رقابت، انتخاب شدن در بازار توسط مصرف کننده، برقرار بودن و پایدار ماندن با عنایت به مفهوم و ذات برندینگ که همان توجه به انتظارات، ادراک و تجربیات مصرف کنندگان و بازار هدف است، میسر خواهد بود.
خبرگزاری آریا -
تیپ های شخصیتی مختلف و ارتباط موثر با آنها:هر انسانی در دنیا بر اساس زندگی اش، تجربیاتش و ... شخصیتش به یکی از این مدل ها نزدیکتر است. هدف اصلی، شناخت درست تیپ شخصیتی افراد است و اینکه چگونه با هر فردی ارتباطی موثر برقرار کنیم.
همه ما آدم ها بنا به نیازهایی که داریم هر روز با افرادی در محل کار، تحصیل، خیابان، مترو، اتوبوس، مغازه و ... در ارتباط هستیم. گاهی در اولین برخورد یا اولین نگاه احساس بدی به ما دست می دهد و همین باعث می شود ادامه ارتباط باعث بحث و جدل شود و به هر دلیلی به مقصودمان نرسیم.
ممکن است شما در روابط خانوادگی دچار مشکل شده باشید. در صورتی که نیازمند ادامه ارتباط هستید، از طرفی گرفتار حرف و حدیث هایی شده اید که هیچ وقت تمامی ندارد و در هر بار ارتباط باعث گرفتاری های بیشتر شما می شود.
به راستی مشکل کجاست؟ مشکل شمایید؟ مشکل آنها هستند؟
گاهی پاک کردن سوال، راه حل مشکل نیست. بارها دیده اید که حتی قطع رابطه اوضاع را نه تنها بهتر نکرده بلکه بدتر نیز کرده پس چگونه باید بر این دسته از مشکلات فائق آمد؟
می خواهیم شما را با راه حل های علمی آشنا کنیم. هر فردی مدل شخصیتی ویژه خود را دارد و با توجه به مدل شخصیتی اش با هر موضوعی یا شخصی رفتار می کند. ممکن است این سوال برایتان پیش آید که به تعداد افراد روی زمین مدل شخصیتی وجود دارد و شما نمی توانید تمام عمرتان را صرف شناخت آنها کنید. اخیرا روش نوینی در شخصیت شناسی با نام اینیاگرام ارایه شده است، یعنی مدل نُه گانه که افراد به 9 تیپ شخصیتی تقسیم می شوند که خود این 9 دسته نیز در 3 دسته: 1- احساسی، 2- فکری و ذهنی، 3- جسمی و حرکتی قرار دارند.
به طور کلی هر انسانی در دنیا بر اساس زندگی اش، تجربیاتش و ... شخصیتش به یکی از این مدل ها نزدیکتر است. هدف اصلی، شناخت درست تیپ شخصیتی افراد است و اینکه چگونه با هر فردی ارتباطی موثر برقرار کنیم.
در ابتدا به معرفی کامل شخصیت افراد کمال طلب می پردازیم که بیشترین اشتیاق آنها تمایل به درستی و کمال و بزرگترین ترسشان دارای عیب بودن است.
شخصیت کمال گرا
ویژگی ها: افراد متعلق به این تیپ بیشتر اوقات عصبانی هستند، سختگیرند، دایم ایراد می گیرند، انتقاد می کنند، بسیار تمیز و منظم هستند، مودبند، کمی وسواسی هستند، بهترین ها را می خواهند، کیفیت برایشان اهمیت خاصی دارد، برای کمیت ارزشی قایل نیستند، هرگز کیفیت را فدای کمیت نمی کنند، بسیار مسوول هستند، از وجدان اخلاقی بالایی برخوردارند، این افراد صفر و یکی هستند، و بر این باورند که همواره یک راهِ درست برای مواجه شدن با هر مشکلی وجود دارد، ایده آل گرا هستند، ترس از خوب نبودن و کامل نبودن آنها را داغان می کند، برای بهبود بخشیدن به همه چیز تلاش می کنند، مشکل پسند هستند، تعجب نکنید اگر چندین بار برای خرید بروند و دست خالی بازگردند، اصلاح طلبی جزیی انکار نشدنی از وجودشان است، از اینکه با آنها شوخی کنید متنفر هستند و جدیت این افراد ویژگی بارزشان هست.
نحوه ارتباط موثر با افراد کمال گرا:
1- هرگز آنان را تحت فشار زمانی برای انجام کاری نگذارید.
2- از آنها ایراد نگیرید، حتی اگر ایرادی هم مطرح است در قالب پیشنهاد عنوان کنید.
3- هرگز آنها را سرزنش نکنید حتی اگر اشتباه کردند.
4- از نظم و دقتشان تمجید کنید
5- با آنها بدقولی نکنید.
بُعد مثبت: کارهایی را که نیاز به سازماندهی، نظم و طبقه بندی دقیق دارد بسیار دقیق انجام می دهند. بسیار دقیق، تیزبین، باوجدان، منظم و مبادی آداب هستند.
بُعد منفی: مشکل بزرگ کمال گراها عصبانیت، خشم و کینه است. اهل غر زدن هستند. در دیدن مشکلات و ایرادها بسیار حرفه ای اند.
برخی از شغل های مناسب:
- وزیر، معاون اداری
- مدیر اجرایی، مدیر فنی
- حسابدار
- برنامه ریز مالی، مشاور
- برنامه ریز شهری
- دادستان
- برنامه نویس کامپیوتر
- جراح
شخصیت کمک گرا، امدادرسان و مهربان
ویژگی ها: افراد متعلق به این گروه شدیدا مهربان هستند و عاشق کمک کردن به دیگران. اغلب برای کمک منتظر درخواست دیگران نیستند و به محض اینکه احساس کنند جایی حضورشان نیاز است درنگ نمی کنند. همیشه به فکر دیگران هستند. دیگرخواهی این افراد بر خود اولویت دارد به گونه ای که اول نیازهای دیگران را می بینند و سپس خود را. این افراد دوست دارند مشکلات دیگران را حل کنند و برای این کارشان مورد توجه و قدردانی قرار گیرند. کمک گراها بسیار مهمان نواز، خونگرم و دوست داشتنی هستند. آنها دوستان بسیاری دارند، خوش قلب، احساساتی، دلسوز و سخاوتمند هستند.
نحوه ارتباط موثر با افراد امدادرسان:
1- با آنها مهربان باشید. از کارهایشان قدردانی کنید.
2- کمک گراها در دایره توجه قرار دارند. در ارتباط با یک فرد کمک گرا بی توجه و غافل نباشید چون سریع ناراحت می شوند و غصه می خورند.
3- حساس هستند. مواظب باشید به احساسات آنها خدشه وارد نشود.
4- از آنها، خوبی ها و نکات مثبتشان جلوی جمع تعریف و تمجید کنید.
بُعد مثبت: برونگرا، خوش قلب، معاشرتی، اهل جمع و گروه، مسوولیت پذیر و بسیار دست و دلباز و تعارفی است.
بُعد منفی: بسیار دگرخواه است و خود را فدای دیگران می کند. دائم به نیازهای دیگران توجه دارد و می خواهد نیازهای آنان را حل کند. گاهی در این مسیر افراطی عمل می کند.
برخی از شغل های مناسب:
- معلم
- طراح مُد
- فروشنده
- پیشخدمت
- طراح گرافیک
- مامور آتش نشانی
- پرستار
- برنامه ریز عروسی
- امدادگر
- خدمات پس از فروش، پیگیری رضایت مشتریان
شخصیت موفقیت طلب
ویژگی: افراد متعلق به این گروه پرانرژی، فعال، کاردان، هدفگرا و با اعتماد به نفس هستند. این افراد دوست دارند مفید واقع شوند و یک لحظه هم بیکار نمانند. برای آنها مهم است که موفق باشند. موفقیت های دیگران را با خود می سنجند و ارزش گذاری می کنند. این افراد به دلیل توانایی فوق العاده در روابط اجتماعی نزد مردم بسیار محبوب هستند، بزرگترین ترس این افراد احساس پوچی و بیهودگی است.
خواستار موفقیت هستند تا بتوانند به گونه ای خود را نشان دهند. آنقدر به فکر خواسته ها و اهدافشان هستند که گاهی وجود خود را فراموش می کنند، حتی ممکن است به جسمشان صدمه وارد کنند. به خوبی آموخته اند آنچه برای دیگران مهم و با ارزش است چیست و آن را انجام می دهند. می ترسند اگر موفق نشوند تحقیر شوند. علاقمند به جمع کردن مدارک گوناگون هستند.
نحوه ارتباط موثر با افراد موفقیت طلب:
1- به آنها احترام زیادی بگذارید. آنها همانند امدادگراها توجه طلب و تایید طلب هستند. از موفقیت هایشان نام ببرید، در حضور دیگران آنها را به خاطر موفقیت ها، تلاش ها و پیشرفت هایشان تمجید کنید. حواستان باشد سعی نکنید فیلم بازی کنید چون سریع متوجه می شوند زیرا افراد تیزی هستند.
2- از این افراد خرده نگیرید. اگر ایرادی وجود دارد بهتر است تشویقی مطرح کنید.
3- اگر در مواجهه با مساله ای موفق نیستند، موضوع را از بعد مثبت شروع کنید و از تلاشی که برای آن کرده اند صحبت کنید، با این کار نیروی دوباره می گیرند و این بار قطعا موفق می شوند.
4- از سرزنش و تحقیر کردن آنها به هیچ نتیجه ای نمی رسید.
بُعد مثبت: آدم های سریعی هستند. شدیدا انعطاف پذیرند. وقتی تصمیم بگیرند چیزی را به دست بیاورند معطل نمی کنند و به دنبال کسب نتایج هستند.
بُعد منفی: خودشان را با موفقیت هایشان می سنجند. در اثر تلاش و کوشش و کار زیاد خود را فراموش می کنند.
برخی از شغل های مناسب:
- نوازنده، بازیگر
- مدیر روابط عمومی
- وکیل
- معاون اجرایی
- دستیار شخصی افراد بانفوذ، قدرتمند یا معروف
- نویسنده
- فروشنده، بازاریاب
- فعال سیاسی یا سیاستمدار
سخنران الهام بخش
- مربی کسب و کار و مشاور زندگی
منبع:برترین ها
دکتر سالار معینی کرمانشاهی*: در بازاریابی دو مفهوم بسیار عمیقی وجود دارد به نام های ادراک و انتظار مصرف کننده، که هر کدام نقش بسیار ویژه در راستای رسیدن به ارزش های برند ایفا می کنند و موجبات برند شدن را فراهم می آورند.
انتظار یعنی پیش بینی حس مصرف کننده در زمان قبل از مصرف، به معنای دیگر یعنی من می خواهم که از این برند و محصولاتش این ارزش، فایده و یا حس را تجربه کنم. عواملی چون تبلیغات برند، تبلیغات دهان به دهانِ پیرامون برند، استفاده قبلی از محصولات و یا خدمات برند و حتی استفاده از یک محصول و یا خدمات از برندهای رقیب همگی عواملی هستند که بر روی سطح انتظار مشتری تأثیرگذارند.
در بازاریابی ادراک چیست؟ تجربه حاصل شده از استفاده یک کالا و یا خدمت را گویند. از دو تعریف ساده اما مهم و تأثیرگذار انتظار و ادراک می توانیم به یک رابطه عجیب پی ببریم:
• اگر سطح انتظار مشتری از سطح ادراکش بالاتر باشد مشتری ما اصطلاحاً یک مشتری ناراضی است.
• اگر سطح انتظار مشتری برابر با سطح ادراکش باشد مشتری ما اصطلاحاً یک مشتری راضی است.
• اگر سطح انتظار مشتری از سطح ادراکش پایین تر باشد مشتری ما اصطلاحاً یک مشتری مشعوف است.
نکته کلیدی این ارتباط در این مهم نهفته شده است که گفتار و کردار برندها از منظر مشتری می بایستی قابل درک، ملموس و از همه مهم تر متناسب باشد و از بسط این دو مفهوم می توانیم پی ببریم که آنها چه رابطه ای می توانند با برند داشته باشند! اگر بخواهم عرض خودم را ساده بیان کنم می گویم که یک نام خوش و نیک، ارزش خود را از کجا و چگونه بدست خواهد آورد. این موضوع را با جمله ی از فلیپ کاتلر دنبال می کنیم، یک نام تجاری، واژه، نشان، نماد و یا طرح و ترکیبی از آنها برای معرفی کالای یک فروشنده یا گروهی از تولید کنندگان است که باعث خواهد شد نسبت به رقبا متمایز گردد. از این تعریف این نکته برمی آید که اساس برندینگ بر سه اصل استوار است تمایز، انتظار و ادراک.
آن هنگام که یک کالا و یا خدمت را خریداری می کنیم با کمک گرفتن از اطلاعات خود و دیگران و با دقت به خواسته های خود نسبت به آن محصول (انتظارات) در راستای رفع یک نیاز دست به انتخاب و تحقق فعل خرید خواهیم زد. در بازاریابی، اصل، دقیقاً همین فرایند بسیار ساده است.
روند بسیار ساده است: شناخت نیاز مصرف کننده از جانب شرکت، ایجاد تفاوت بین وضعیت موجود و وضعیت مطلوب توسط شرکت برای مصرف کننده و در نهایت انتخاب محصول توسط مصرف کننده اما خواستگاه برند و برندینگ صرفاً فروش محصول نیست. ارزش برندها در برداشت ذهنی و احساسی مخاطبانشان است که در قلب و ذهن آنان نشسته باشد.
به عنوان مثال در گذشته اگر اتوموبیلی از جانب مصرف کنندگان انتخاب می شد شاید به دلیل کیفیت ساخت خوب و یا سرعت بالایش می بود اما مصرف کنندگان امروزی از ماشین سواری استفاده می کنند که احساس و تصور آنان در راستای انتخاب یک نام تجاری خاص(برند)، بالا بردن وجه اجتماعی شان است، یا آن ماشین سواری دارای ویژگی ظاهری خاص زنان است و یا بیان کننده یک سبک زندگی خاص باشد مثل علاقمندان به کویر.
این نوع مدل ذهنی از انتخاب، به طور معمول در اغلب انتخاب های جوامع مصرفی عصر حاضر حاکم است و همین مدل موجبات ضرورت بازاریابی رابطه ای را فراهم آورده است. بازاریابی که در آن رضایت همگان محال است و برندها در آن موظف به شناخت دقیق مشتریان خود هستند، نه هر شخصی که ممکن است از چنین محصولی استفاده نماید.
در مجموع برندها در فرایند برندینگ خود برای شرکت و سازمان یک مسئولیت ایجاد می کنند در قابل قول و وعده که خود را موظف به انجام آن می دانند. این قول با شاخص های دو طرفه ارزیابی و انتخاب می شود، هم از منظر صاحب برند و هم از منظر بازار مصرف و مخاطبان. تجربه امروز ما بیان کننده این حقیقت است که اگر از موضوع برندینگ و برند شدن غافل شویم به ناچار از دنیای رقابت حذف خواهیم شد. در حقیقت برندینگ در عصر حاضر تجلی بازاریابی در قالب پایه های احساسی است و ادامه فعالیت های بازاریابی می بایستی به توسعه نام تجاری و خلق ارزش برای شرکت منتج شود. برندینگ و بازاریابی دو مقوله ی جدا از هم نیستند بلکه این دو تکمیل کننده هم اند.
به طور قطع ما می دانیم که وظیفه شرکت ها در بازاریابی ایجاد نیاز نیست و اساس این تفکر کاملاً اشتباه است، در ذات بشر نیاز مستتر است و وظیفه پایه ای بازاریابی در شرکت ها پاسخ به نیازهای کشف شده و یا در حالت بسیار مطلوب کشف نیازهای پاسخ داده نشده است.
شاخصی که ما می توانیم نیازهای انسانی را بواسطه آن طبقه بندی کنیم هرم بسیار مشهور آبراهان مازلو (Abraham Maslow) است که به نام هرم سلسله مراتب نیازهای مازلو معروف است که نیازهای انسانی را در 5 تا 7 طبقه تقسیم بندی می نماید. این سلسله مراتب از نیازهای ابتدایی در طبقه پایینی شروع شده و هرچه بالاتر میرود نیازهای پیچیدهتر انسانی را معرفی میکند که به ترتیب عبارتاند از: نیازهای فیزیولوژیک، نیازهای امنیتی، نیازهای عاطفی، نیازهای اجتماعی - احترامی و نیازهای خودشکوفایی. طبق نظریه مازلو، هر «نیاز» هرچقدر پایینتر قرار داشته باشد، قویتر است و بدون ارضای نیازهای هر طبقه نمیتوان به طبقه بالاتر دست یافت.
سئوال؛ این روزها، موفق شدن از طریق محصول (کالا/ خدمات) جدید، چرا تا این حد دشوار است؟
جواب این سئوال بسیار ساده است؛ به دلیل اینکه در دنیای امروز به اکثر نیازهای انسان و جامعه هدف به شکل های گوناگون پاسخ داده شده است. به جد می توان گفت که موفق شدن از طریق محصول جدید بسیار مشکل است و تقریباً تنها راه قابل تصور و منطقی که ارزش افزوده بسیار زیادی را به همراه خواهد داشت گزینه ی نیست جز خلق تمایز و مزیت رقابتی و ابزار واقعی، مناسب و تأثیرگذار. این استراتژی برندینگ و برند شدن است. در عصر رقابت، انتخاب شدن در بازار توسط مصرف کننده، برقرار بودن و پایدار ماندن با عنایت به مفهوم و ذات برندینگ که همان توجه به انتظارات، ادراک و تجربیات مصرف کنندگان و بازار هدف است، میسر خواهد بود.
بله اما این اختلال فقط متوجه مادر و پدر نیست، در بسیاری از مواقع کودکان هم زمانی که بزرگتر می شوند با مشکلاتی دست و پنجه نرم می کنند. معمولا زن و شوهرها زمانی که ازدواج می کنند و تا وقتی که فرزندی ندارد با فراغ بال هر زمان که دوست داشته باشند رابطه جنسی برقرار می کنند و تولد فرزند آنها را دچار سردرگمی می کند و گاهی اوقات آنقدر دچار استرس می شوند که ممکن اسـت رابطه زناشوییشان به خطر بیفتد.
از چه زمانی باید اتاق خواب کودک را جدا کرد؟
بچه از حدود یک و نیم سالگی می تواند در اتاق خواب خودش بخوابد و این نه تنها باعث می شود پدر و مادر خلوت خودشان را داشته باشند بلکه تاثیرات خوبی روی رشد کودک دارد و به او احساس استقلال میدهد. اگر بچه به اتاق خودش عادت کند، پدر و مادر میتوانند در ساعات استراحتشان بدون وجود مشکلی در کنار هم وقت بگذرانند.
بعضی ها فکر میکنند نوزادان متوجه چیزی نمی شوند و به همین دلیل رابطه جنسی شان را جلوی چشم نوزاد انجام می دهند؟ نظرتان در این خصوص چیست؟
متاسفانه گاهی اوقات والدین با این تفکر که فرزندشان چیزی نمیفهمد و نوزاد اسـت جلوی چشمان او با هم رابطه جنسی برقرار میکنند در حالیکه نوزادان حتی وقتی نمیتوانند صحبت کنند، حافظه به شدت قوی ای دارند و همه تصاویر را در ذهنشان ضبط میکنند و حتی ممکن اسـت فکر کنند پدرشان در حال کتک زدن و ناراحت کردن مادرشان اسـت و این علاوه بر تاثیر رابطه جنسی بر روان کودک، باعث میشود او از پدر هم کینه به دل بگیرد.
والدین چطور باید برنامه رابطه جنسی شان را تنظیم کنند تا برای کودک مشکلی پیش نیاید؟
آنها باید ساعاتی که قرار اسـت رابطه داشته باشند را به وقتی موکول کنند که کودک خواب اسـت یا در خانه نیست. حتی می توان رابطهی جنسی را از شب به صبح و زمانی که کودک خواب اسـت موکول کرد. اگر سن بچه طوری باشد که بتوان آنرا به کسی سپرد بهتر اسـت در هفته برای یک ساعت این کار را انجام داد تا والدین بدون استرس از بیدار شدن بچه رابطه ی جنسیشان را برقرار کنند.
تولد فرزند در زندگی مشترک چیزی اسـت که باید زندگی را تکامل ببخشید اما رفتار ناآگاهانه پدر و مادر گاهی اوقات باعث میشود زندگی با مشکلات جدی روبرو شود. به طور مثال گاهی اوقات زوجین به دلیل همین هراس از دیده شدن در مقابل کودک مدام رابطه شان را به تعویق میاندازند و همین مسئله رفتهرفته باعث سردی جنسی می شود در حالیکه با یک برنامهریزی ساده می توان این مشکل بزرگ را حل کرد.