امکان تغییر اپراتور موبایل بدون نیاز به تغییر شماره، از دیروز به صورت رسمی بین 3 اپراتور همراه اول، ایرانسل و رایتل آغاز شد و نخستین قدم در فصل تازه رقابت اپراتورها بر سر مشترکان از دیشب برداشته شد.
گروه مسابقات: رئیس مرکز امور قرآنی سازمان اوقاف در مراسم افتتاحیه دهمین دوره ارزیابی قاریان و حافظان قرآن کریم از اضافه شدن چند رقابت بین المللی به مسابقات بین المللی قرآن جمهوری اسلامی ایران خبر داد و گفت: یکی از این رقابت ها در بین بانوان برگزار می شود.
بخش قرآن تبیان
تبیان به نقل از گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا)، دهمین دوره ارزیابی قاریان و حافظان اعزامی به مسابقات بین المللی قرآن کریم صبح امروز، 17 آذرماه با حضور شرکت کنندگان و داوران این دوره در مرکز امور قرآنی سازمان اوقاف و امور خیریه برگزار شد.
بر اساس این گزارش در ابتدای این مراسم و قبل از شروع دوره، حجت الاسلام والمسلمین سیدمصطفی حسینی، رئیس مرکز امور قرآنی سازمان اوقاف و امور خیریه طی سخنانی گفت: بر اساس مطالعات کمیته فنی ستاد عالی مسابقات جمهوری اسلامی ایران نحوه انتخاب و معرفی نفرات اعزامی به مسابقات بین المللی قرآن از سال گذشته تغییر کرد.
وی با اشاره به رو به تکامل بودن این روند، افزود: چند ماه قبل نشستی با حضور اساتید برگزار شد و در آن به یک رویه جدید رسیدیم که با استفاده از آن در مسابقات کشوری بر اساس یک معدل ثابت تلاوت ها مورد ارزیابی قرار بگیرد که این معدل ثابت توسط کمیته فنی و هیئت داوران مشخص شد. بر همین اساس ممکن است میانگین و معدل تلاوت ها در یک سال 92 و در سال دیگر 90 یا 93 باشد. تا پیش از آن داوران نگران بودند که نمی توان میانگین تلاوت ها را برای مدت طولانی یک عدد ثابت در نظر بگیرند.
رئیس مرکز امور قرآنی سازمان اوقاف و امور خیریه خاطرنشان کرد: یکی از موضوعاتی که از سال گذشته مورد توجه قرار گرفته است این است که نمایندگان اعزامی ایران به مسابقات بین المللی قرآن بر اساس توانمندی قاریان و نیز ملاک ها و نیازهای کشوری که همان رقابت را برگزار می کند، انتخاب شود. اینکه صرفاً مسابقات کشوری را ملاک قرار دهیم و نفرات خاص را به مسابقات خاص اعزام کنیم با واقعیت موجود تطبیق ندارد.
حسینی با اشاره به اینکه در زمینه مسابقات قرآن به یک سازمان جهانی دست نیافته ایم، گفت: به همین دلیل هر کدام از کشورها بر اساس سازوکاری که خود تعیین می کنند اقدام به برگزاری مسابقات می کنند. موضوعی دیگری که مرکز به آن پرداخته است برگزاری نشست های تخصصی و موضوعی در مورد مسابقات بین المللی قرآن در کشورهای مختلف است.
وی با اذعان به اینکه در هفته آینده مسابقات قرآن کشورهای کویت، امارات و اردن مورد بررسی تخصصی قرار خواهد گرفت، گفت: در این نشست ها مشخص خواهد شد که افراد اعزامی و نمایندگان ایران در این مسابقات باید چه ملاحظاتی را انجام دهند.
حسینی در ادامه این بخش از صحبت های خود به حضور «حنانه خلفی» در مساببقات بین المللی قرآن کشور امارات اشاره و بیان کرد: با وجود فشارها اما شاهد درخشش این حافظ نوجوان در رقابت های امارات بودیم و این درخشش به گونه ای بود که مجبور شدند اسم نماینده ایران را جزء افراد تجلیل شونده اعلام کنند. بنابراین زمانی که نماینده ایران در مسابقات خوش بدرخشد نمی توانند پاسخ افکار عمومی را بدهند و با آن مقابله کنند.
ورود بانوان به رقابت های بین المللی قرآن ایران برای نخستین بار
وی با تأکید بر اینکه تأثیرگذاری نماینده ایران در مسابقات بین المللی قرآن کشور امارات بسیار بیشتر از نفر اول آن رقابت بود، گفت: نمایندگان ایران در مسابقات بین المللی قرآن سفیران ایران اسلامی در همان رقابت ها هستند و عملکرد و رفتارها و حرکاتشان بسیار مهم است و زیر ذره بین هستند.
رئیس مرکز امور قرآنی سازمان اوقاف و امور خیریه در بخش دیگری از صحبت های خود به برگزاری مسابقات قرآن ویژه دانش آموزان توسط وزارت آموزش و پرورش اشاره کرد و گفت: با برگزاری مسابقات کشوری دانش آموزی از سال آینده شاهد برگزاری رقابت های بین المللی دانش آموزان بعد از دو دهه تعطیلی خواهیم بود.
حسینی در پایان به تجربه خوب مسابقات بین المللی قرآن روشندلان در دوره گذشته اشاره و اظهار کرد: بر همین اساس در دوره آینده مسابقات بین المللی قرآن جمهوری اسلامی ایران علاوه بر رقابت های بزرگسالان و دانش آموزان شاهد برگزاری مسابقات رشته حفظ کل در بخش بانوان و نیز مسابقات طلاب حوزه های علمیه و البته روشندلان خواهیم بود که رقابت های مربوط به طلاب در استان قم برگزار می شود تا به این ترتیب در دوره آینده شاهد چهار رقابت بین المللی به صورت همزمان باشیم. به این ترتیب می توان گفت یک المپیاد قرآنی بین المللی در حال شکل گیری است.
در بخش دیگری از این مراسم محمدرضا مسیب زاده، مدیرکل قرآن و عترت وزارت آموزش و پرورش نیز طی سخنانی با تأکید بر اینکه در آموزش و پرورش دنبال کار حرفه ای نیستیم، گفت: آموزش و پرورش به دنبال کار عمومی قرآن کریم برای دانش آموزان است و اگر قرار است کاری انجام دهیم باید برای 13 میلیون دانش آموز کشور باشد.
وی با اشاره به اینکه فعالیت حرفه ای قرآن بسیار ارزشمند است اما آموزش و پرورش قصد ورود به آن را ندارد، افزود: تلاش ما این است که این اتفاق را برای همه ایجاد کنیم، ما به دنبال توسعه مشارکت هستیم و این موضوع باید کار اصلی و دغدغه اصلی دستگاه های قرآنی شود.
مسیب زاده در ادامه به ابراز رضایت اساتید قرآنی از برگزاری مسابقات قرآن شکوفه ها در سال جاری اشاره کرد و گفت: امسال حدود 160 نفر از اساتید قرآنی کشورمان در فعالیت ها و برنامه های قرآنی وزارت آموزش و پرورش مشارکت داشتند.
مدیرکل قرآن و عترت وزارت آموزش و پرورش بیان کرد: در دهمین دوره ارزیابی قاریان و حافظان اعزامی به مسابقات بین المللی قرآن کریم 20 نفر از برگزیدگان کشوری دانش آموزان حضور دارند. از این افراد بدیهی است که وقتی بحث رقابت پیش می آید تنها تعداد محدودی موفق شوند، این نباید باعث ناراحتی سایر افراد شود چرا که در یک فضای رقابتی تنها عده معدودی موفق می شوند و این به معنای این نیست که سایر افراد توان موفقیت را ندارند.
یادآور می شود، دهمین دوره ارزیابی قاریان و حافظان اعزامی به مسابقات بین المللی قرآن از صبح امروز، 17 آذرماه آغاز و تا روز جمعه 19 همین ماه ادامه دارد.
همچنین باید یادآور شد که در دومین دوره مسابقات بین المللی قرآن جمهوری اسلامی ایران که به صورت کامل جا نیفتاده بود و دوران شکل گیری خود را سپری می کرد شاهد حضور شرکت کنندگانی در بخش بانوان بودیم که البته رقابت خود را با آقایان برگزار می کردند.
منبع:
ایکنا
با توجه به این اظهارات این مرد، مأموران اقدام برای بررسی موضوع را در دستور کار قرار داده و دریافتند که برداشت از حساب شاکی پرونده از طریق اینترنت انجام گرفته است.
کارآگاهان پلیس فتا که احتمال داده بودند دزدی اینترنتی پول از حساب بانکی این مرد از سوی یک آشنای خانوادگی صورت گرفته باشد تحقیقات خود را در این شاخه متمرکز کردند و با بررسیهای ویژه مشخص شد که عامل برداشت از حساب مرد جوان، دختر نوجوان خودش بوده است.
کارآگاهان برای پی بردن به علت ارتکاب این عمل از سوی دختر نوجوان او را به پلیس فراخوانده و تحت تحقیق قرار دادند. در حالی که دختر نوجوان ترسیده بود سعی کرد با اظهارات دروغ خود را بیگناه و بیاطلاع از ماجرای برداشتها از حساب بانکی پدرش نشان دهد اما با ارائه دلایل غیر قابل انکار ناچار اعتراف کرده و سرقت اینترنتی از حساب پدرش را به گردن گرفت.
وی در حالی که از فاش شدن راز اقدامات خلاف خود بشدت ترسیده بود و از دست زدن به این کار پشیمان بود، گفت: مدتی قبل به پیشنهاد یکی از دوستانم برنامه شبکه مجازی لاین را روی گوشی تلفن همراهم نصب کردم. اوایل از اینکه بدون دیدن کسی امکان حرف زدن و بحث درباره موضوعاتی فراهم بود هیجانزده شده بودم اما یک روز شخصی که خود را دانشجوی جوانی معرفی میکرد خواست که در بخش خصوصی با هم حرف بزنیم. اینگونه بود که آشنایی من با فرهاد شروع شد.
او افزود: ما همدیگر را ندیده بودیم اما احساس میکردم پسر مورد اعتمادی است. تحت همین برداشتها بود که بعد از گذشت چند ماه وقتی پیشنهاد داد در پارک محله همدیگر را ببینیم با دودلی پذیرفتم. آن روز در پارک با وجود مخالفتهای من او عکس دو نفره سلفی از ما گرفت و گفت میخواهد یادگاری داشته باشد. میگفت از من خوشش آمده و قرار است بزودی برای خواستگاری به خانهمان بیاید. در حالی که چند روزی از این ماجرا میگذشت پیامی از سوی او برایم فرستاده شد که از خواندن آن شوکه شدم. فرهاد تهدید کرده بود در صورتی که پول به او ندهم تمام عکسهای خودش با من را در فضای مجازی منتشر خواهد کرد. از ترس خانوادهام شماره رمز اینترنتی پدرم را مخفیانه برداشته و گوشهای یادداشت کردم، روز بعد وقتی او به محل کار رفت به یک کافی نت رفته و به صورت اینترنتی 400 هزار تومان شارژ خرید کردم. همچنین 520 هزار تومان پول به کارت عابربانک اعلام شده از سوی او واریز کردم. او تهدید کرده بود که در این باره نباید با کسی حرفی بزنم، من هم از ترس آبرو در این باره صحبتی نکردم تا اینکه چند روز بعد وقتی پدرم متوجه کسرشدن پول شده و شکایت کرد رازم فاش شد.
با توجه به این اظهارات از سوی دختر 16 ساله و نشانیهایی که از مشخصات ظاهری فرهاد در اختیار مأموران قرار گرفته بود مأموران با تلهگذاری او را به محل قرار در ساری کشانده و به دام انداختند.
دانشجوی 21 ساله وقتی سردی دستبند را دور دستان خود حس کرد از ترس نزدیک بود قالب تهی کند، اما وقتی در جریان ماجرا قرار گرفت اعتراف کرد با دختر دانشآموز آشنایی دارد و قرار شده بود چند وقت دیگر با هم ازدواج کنند.
وقتی مأموران درباره اخاذی اینترنتی از او سؤال کردند او خود را بیاطلاع از ماجرا نشان داد.
در جریان بررسیهای تکمیلی مأموران وقتی ساعت ارسال پیام تهدیدآمیز و شماره حساب از سوی آنان مورد بررسی قرار گرفت، مشخص شد که از آن شماره حساب دانشجوی دیگری به نام «محمد» که از دوستان نزدیک فرهاد بوده برداشت کرده است. بدین ترتیب محمد نیز بازداشت شده و تحت بازجویی قرار گرفت. وی با اعتراف به اخاذی اینترنتی از دختر نوجوان گفت: وقتی این دختر را همراه دوستم دیدم به او علاقهمند شدم اما آشنایی او با فرهاد مانع بزرگی بر سر راه من بود. به همین دلیل با جلب اعتماد فرهاد گوشی او را برای مدتی قرض گرفتم و از خط تلفن همراه او پیامهایی را برای این دختر فرستادم. میخواستم رابطه آنها را به هم بزنم اما او برایم پول و شارژ فرستاد.
تحقیقات بیشتر در این زمینه ادامه دارد. (ایران)
یکی از نشریات با او مصاحبهای درباره زندگی، جوانان امروز و دیروز، تفاوتهای نسلهای قدیم و جدید، روابط و اشتراکات و گونهگونی زنان و مردان انجام داده است که این هنرمند نامآشنا با نقبی به خاطرات خود به آنها پاسخ داده است. جام جم سرا برخی بخشهای صرفا سینمایی آن را کوتاه کرده و بقیه حرفهای خواندنی آن را پیش رویتان گذاشته است.
***
بیش از ٤ دهه فعالیت هنری از مرضیه برومند فردی ساخته که هم جامعهاش را خوب میشناسد و هم میداند جامعه به چه خوراک فرهنگی نیاز دارد. از دوران کودکی این هنرمند سالها میگذرد اما آثار او نشاندهنده شناخت ژرفی است که از کودک سرزمینش ایران دارد.
یک صبح سرد زمستانی قرارمان بود برای دیدار با هنرمندی که دوران کودکی بسیاری از متولدین دهههای ٥٠ و ٦٠ با آثارش گره خورده است. تا پیش از این شنیدههایم در مورد رفتارش خبر از آدم تلخی میداد که خیلی دل و دماغ صحبت کردن ندارد. آن روز اما تمام آنچه درباره او شنیده بودم نقش برآب شد. مرضیه برومند گفتو گو را با لبخندی شیرین که حکایت از امید و احترام داشت آغاز کرد و بدون کم و کاست تا پایان یک همنشینی دو ساعته ادامهاش داد.
با او درباره نگاهش به کودکان پریروز، دیروز و امروز صحبت کردم، حال و روز مردمان کوچه و بازار در این دوران را به بحث نشستم و از طبیعت سخن گفتم:
* یک دنیا کودکی
من تحلیلگر نیستم؛ اما میتوانم به خاطراتم رجوع کنم و برداشتهایم را برایتان بگویم. من بچگی خوبی را گذراندم و دوره جذابی داشتم. در یک محله جنوبشرقی تهران، خیابان دلگشا، میدان کلانتری که الان هم به همان نام است، دوران کودکیام را تا ١٨ سالگی گذراندم. خاطرات خیلی زیبایی از آن زمان دارم.
چرا زن و شوهرها تا این اندازه با یکدیگر بد هستند و زود طلاق میگیرند؟ پس چرا ازدواج میکنید؟ چرا زن و مرد به جای رفاقت با یکدیگر رقابت میکنند؟ زن جای خودش است و مرد هم جای خودش |
خاطرم هست بچه بازیگوش و پرجنبوجوشی بودم. زیباترین بازیهایم را در کوچه بنبست، شکلی که آن زمان برایم خیلی بزرگ بود، انجام میدادم. اخیرا که به کوچه دوران کودکیام رفتم، فضا خیلی کوچکتر از آنچه پیش از این در ذهنم ثبت شده بود به نظر میرسید. آن روزها اما با حس و حال کودکیام، به نسبت اندازه خودم، همه آن فضا و میدان و محله را بزرگ میدیدم. فاصله خانه تا مدرسه (دبستان ماندانا) به نظرم بسیار طولانی میآمد، گرچه فاصله کوتاهی بود. حتی از آن مسیر هم خاطرات زیادی دارم.
* بازیهایی که جایشان خالیست
ما با بچههای همسایه، بازیهای زیادی میکردیم. در آن دوره، خانوادهها پرجمعیت بودند و تعداد بچهها زیاد بود. ما ۶ بچه بودیم. پایمان را که درون کوچه میگذاشتیم، ناگهان میدیدیم از هر خانه ۴-۵ بچه بیرون میآیند. مثل امروز نبود که تکفرزندی باشد.
گرچه میدانم به دلیل معضلات زیادی که وجود دارد، بچهدار شدن، سخت است اما فکر میکنم اگر کسی بچهدار شود، یک بچه خیلی کم است. چراکه ارتباط با خواهر و برادر در خانواده، بچهها را تربیت میکند و خیلی چیزها در این ارتباط به او آموخته میشود. زمانی که پدر و مادر، میان فرزندانشان عدالت را برقرار کنند، خودخواهیها و تکرویها از روحیه بچهها دور میشود و آنها را عدالتخواه بار میآورد.
* تکفرزندی یعنی بار آوردن بچههای خودخواه
امروز، هر خانواده یک فرزند دارد و آن بچه، گل سرسبد خود و خانواده و همسایگان آپارتمان است و حاضر نیست کسی به او از گل نازکتر بگوید. چنین بچهای، معمولا خودخواه بار میآید و با خودخواهی به زندگیاش ادامه میدهد.
میگویید قایمباشک؟ بچههای امروز با چه کسی قایمباشک بازی کنند؟ و کجا بازی کنند؟ خانه ما، خانه قدیمیای بود که تراس داشت، اتاقهای تودرتویی داشت که به ما اجازه بازی کردن میداد. هیجان قایمباشک و گرگم به هوا را احساس میکردیم اما امروز بچهها کجا باید قایم شوند؟ بروند در کوچه؟ کدام کوچه؟ دیگه کوچهای وجود ندارد. نهتنها برای بچهها، فضایی وجود ندارد، بلکه امنیتی هم باقی نمانده است.
چند وقت پیش با من در مورد مسائل زیستمحیطی مصاحبه میکردند. میگفتند شما، مردم را به پیادهروی تشویق کنید. میگفتم پیادهروی در کدام پیادهرو؟ پیادهرویی وجود ندارد که مردم پیادهروی کنند؛ با فرض اینکه هوا آلوده نباشد و شرایط، مساعد باشد. ما با دست خودمان، همهچیز را نابود کردیم. خودروها بر ما سوار شدند. ظاهرا خودرو، وسیلهای برای قمپز درکردن و شخصیت آوردن شده است! یکی با پراید متشخص میشود، یکی با بنز، یکی با لکسوس!
* زندگی دیروز و زندگی امروز
کودکی ما، سرشار از لحظات زیبای انسانی بود. با وجود اینکه، پدرم کارمند دولت بود و دستش به دهانش میرسید، مانند بقیه زندگی میکردیم و فاصله طبقاتی، در محله ما احساس نمیشد. تلویزیون ابتدا در خانه ما آمد اما همان تلویزیون، تقسیم میشد. همه میآمدند در خانه ما تلویزیون میدیدند، تا اینکه خودشان بخرند. تلفن نیز به همین نحو. تلفن خانه ما، تلفن همه محل بود. همه همسایهها، این شماره را به فامیل و دوستانشان داده بودند و به ما زنگ میزدند و ما هم همسایهها را صدا میکردیم.
آن زمان، همسایهها خیلی با هم دعوا و بحث میکردند؛ اما باز به سرعت با هم دوست میشدند و آشتی میکردند. منظره خانههایی که تمام درهای آنها باز بود، همواره در ذهن من باقی مانده است. هیچ خانهای، درهایش بسته نبود. همه میتوانستند به راحتی وارد خانه یکدیگر شوند. اگر کسی میخواست باقالی پاک کند، وسط کوچه این کار را میکرد. زنها، وسط کوچه مینشستند و میگفتند و میخندیدند و باقالی یا سبزی هم پاک میکردند. گاهی سر بچههایشان دعوا میکردند، آشتی میکردند؛ درد و دل میکردند.
بازیهای آن موقع، بازیهای جذابی بود. با اینکه بازیهای نمایشی بود اما ما لشکرکشی میکردیم و فامیلهای همسایهها که در روزهای جمعه به مهمانی میآمدند، جمع بزرگی بودند. قشونکشی میکردیم که دختر فلان پادشاه را پسر بهمان پادشاه گرفت و بازی میکردیم. خیلی هیجانانگیز بود؛ قصهسازی میکردیم.
ارتباط با طبیعت، هر چند محدود اما داشتیم. در همان محله، درختهای توتی که در کوچه بودند را به وضوح به یاد میآورم. یکی از سرگرمیهایمان، پرورش کرم ابریشم و دیدن پیلههای آنها بود. داخل کوچه، مغازه باز میکردیم؛ گوشه حیاطمان، کته درست میکردیم. گرچه بازیهای من، بسیار دخترانه بود اما بازیهای پر شر و شور پسرانه هم انجام میدادم. از درخت بالا میرفتم؛ دعوا و کتککاری میکردم.
* اولین جرقههای علاقه به هنر
از دوران دبستان، علاقه من به عرصه نمایش، مشهود بود. من از همان دوره دبستان، بازی و کارگردانی هم میکردم. در آن زمان، گروه تئاتر داشتم. گرچه علاقهمندی به هنر، در خانواده ما وجود داشت؛ با اینکه مادر من، یک زن کمسواد معمولی بود اما بسیار خلاق و هنرمند بود و احساس هنری را به درستی میفهمید. همه ما استعداد هنریمان را از مادر و استعداد ادبیمان را از پدر به ارث بردهایم. مادر این عرصه را برای ما فراهم میکرد که در خانه نمایش بدهیم و به همسایهها برای دیدن این نمایش، بلیت میدادیم. پسرها را هم راه نمیدادیم؛ گاهی آنها روی تیر چراغ برق میرفتند و نمایش ما را نگاه میکردند.
مادرم، همیشه بقچهای داشت که در آن، لباسهای رنگارنگ و کلاه و از این چیزها بود که هروقت میخواستیم نمایش بدهیم، مادرم اینها را جلوی ما میریخت تا بازی کنیم و سرمان گرم شود.
خاطرات من از بچگی، دوستان و همکلاسیها، معلمان و مدیر مدرسهام در مقطع اول و دوم دبستان، خانم شفیعی مادر سروش حبیبی (مترجم)، بود. من سالها بعد، در انستیتوی فرانسه همکلاس شدم. جالب اینجاست که او من را شناخت و آشنایی داد و کتاب خداحافظ گاری کوپر را به من کادو داد. داخل کتاب نوشت: «برای دوست، همکلاسی و شاگرد».
معلمان بینظیری داشتیم که تکتک آنها در خاطر ما، مانده و حک شدهاند. وقتی که میگفتند «معلم»، کسی به ذهن میآمد که از صمیم قلب و روحش، خواستار تعلیم و آموزش بود. اینطور نبود که از سر بیکاری، به این طرف آمده باشند. اکثرا، افراد درجه یک بودند.
نمیدانم چه تحلیلی از بچههای امروز بکنم که نه تحرکی دارند و نه علاقهای به تحرک. متاسفانه وقتی پدر و مادر، بچهها را به مسافرت میبرند، به یک ویلا میروند و آنجا دوباره مینشینند. دیگر حاضر نیستند دست بچهها را بگیرند و آنها را به طبیعت ببرند. پا را روی گاز میگذارند و به ویلا میرسند؛ بعد هم منقل و کباب. بچهها را هم نمیدانم چه کار میکنند. فقط میدانم، حداکثر اگر جایی باشد، دوچرخهسواری میکنند. پدر و مادرها، بچهها را به جنگل، دشت، کویر و کوه نمیبرند تا آنها را از نزدیک با طبیعت آشنا کنند.
«کار کردن زن به هر قیمتی»، آرامش را از مرد خانه میگیرد. مرد، در عین حال که به همسرش عشق میورزد، میخواهد همسرش از او مراقبت کند و نیاز به محبت و مواظبت دارد |
پدر من، هر سال، ٣ماه تابستان، ما را به گلابدره و امامزاده قاسم میبرد؛ آنجا باغی را اجاره میکرد. نمیدانم چرا هیچوقت به ذهنش نرسید که آنجا را بخرد! هیچوقت احساس نکرد که لازم است! باغهای بزرگ، ساختمانهای قدیمی، درختان شاتوت و گردو. ما ٣ماه تابستان را آنجا بودیم. هر هفته هم یکی از بچههای فامیل، مهمان ما بودند؛ دخترخاله، دخترعمو و... با هم بازی میکردیم؛ از درخت بالا میرفتیم. همیشه هم دست و پایمان زخمی یا از گردو و شاتوت، سیاه بود.
من آن زمان، رودخانه گلابدره را تنهایی بالا میرفتم. در ٨، ٩سالگی، تنها میرفتم؛ آنقدر که به طبیعت علاقه داشتم. برادر من هم کوهنورد بود و من هم زیاد از کوه میشنیدم و آن را میشناختم. ساعتها به رودخانه، به آب و سنگهای رنگی داخل آن نگاه میکردم. دیگر در حال خودم نبودم. سنگها را جمع میکردم. یا اینکه گُلها را لای دفترهایم خشک میکردم و بعدا با آنها، تابلو درست میکردم. همیشه دلم برای آن روزها و آن کارها تنگ میشود. با خودم میگویم ای کاش بتوانم دوباره گلها را جمع و خشک کنم و آنها را بچسبانم.
خلاصه، آن زمان، در ٣ماه تابستان، عشق میکردیم! مهمانهای خانوادگی زیادی داشتیم که جمعهها میآمدند. حال و هوای آن روزها، دقیقا شبیه فضای فیلم «درخت گلابی» آقای مهرجویی است.
مادر من هم به معنای واقعی، اسبابکشی میکرد و همان یک یخچالی که داشتیم را با خودش میآورد. نصف زندگی را به آن باغ منتقل میکرد. پدر را هم میگفتیم به «شهر» میرود برای کار.
بعد به میدان تجریش میآمدیم. زیباترین لحظات زندگیمان بود که به آنجا برویم و ساندویچ کتلت بخوریم و به سینما بهار که رو باز بود، برویم. کنار آن رودخانه پرآبی که آن زمان بود، بنشینیم و گرد یا بلال بخوریم و لذت دنیا را ببریم.
* ارج و قرب یک مادر فداکار
مادرم، خدابیامرز، خیلی فداکار بود. آن زمان که ١۴، ١۵ساله بودم، تابستانها، بار و بنه سفر را میبست و ما را با دوستانمان به بندر انزلی میبرد و پلاژ اجاره میکردیم. دو تا پلاژ سیمانی اجاره میکرد و بین یک تا دو ماه، داخل پلاژ بودیم. با اینکه ویلا نداشتیم اما خیلی خوش میگذشت. مادرم با چراغ سه فیتیله، غذا درست میکرد. خیلی کار سختی بود که ۴، ۵ بچه نوجوان را با خود به مسافرت ببری و مسئولیت آنها را بپذیری اما مادرم این کار را میکرد.
* خوشبختیهای الان فردی شده است
نمیدانم؛ شاید بچههای الان هم خوشی میکنند اما ما نمیفهمیم. شاید خوشی آنها هم این است که پای کامپیوتر و تبلت و این چیزها باشند اما چیزی که مطمئنم بدترین اتفاقی است که افتاده، این است که خوشبختی، دیگر در «جمع» نیست؛ در «فرد» است. آسایش در فرد است. گرچه نمیدانم چطور یک نفر میتواند احساس آرامش داشته باشد؛ اگر دوستش، همسایهاش، فامیلش یا خواهر و برادرش احساس خوشی و آرامش نکنند. من اینگونه تربیت شدم که مادامی که اطرافیانم، دوستانم، شهر و کشورم و حتی مردم جهان، در آسایش نباشند، من آرامشی احساس نمیکنم. نمیتوانم هیچ چیزی را فردی ببینم.
* تفاوت بچههای دو دهه ۶٠ و ٧٠
من باور دارم که فشار و تحدید شرایط، همواره نیرویی وارد میکند که نیرویی در مقابل آن نیز از سوی افرادی که به آنها فشار وارد شده، بروز میکند. من به یاد دارم که در آن زمان نیز خانوادههایی که به شدت سنتی بودند و رفتار فرزندانشان را محدود میکردند و در همه احوال، آنها را تحت فشار قرار میدادند، بچههایشان به مسیر خوبی وارد نشدند.
من فکر میکنم، اینها، عکسالعملی است به همه محدودیتهایی که به نسل گذشته (دهه ۶٠) وارد شد. محدودیتهایی که البته در باطن نمیتوانند کاری از پیش ببرند. همان زمان کاملا به خاطر دارم جملهای را که مادرم به خالهام میگفت؛ جمله این بود که اگر پرندهای را در قفس بیندازی، زمانی که در قفس را لحظهای باز کنی، پرنده فرار خواهد کرد اما اگر آن را رها بگذاری، پرنده به روی شانه تو خواهد نشست.
منظورش این بود که نباید بچهها را در قفس انداخت. الان نیز هر چه فشار اجتماعی، اقتصادی و غیره بر مردم وارد شود، بیش از آنکه آنها را کنترل کند، مردم را جری میکند.
* ماهواره و اینترنت رابطه زن و مرد را مشمئزکننده کرده است
کما اینکه در آن زمان، آزادی اطلاعات و ابزارهای گردش اطلاعات تا این اندازه و به این شدت نبوده است. موبایل و کامپیوتر و ماهواره و نرمافزارهای وایبر و واتسآپ و... نبود. گرچه من نمیدانم چرا بچههای امروز تا این اندازه دوست دارند که ارتباط مستقیم و نزدیک و رودررو را تعطیل کنند و تنها به سمت فضای مجازی بروند.
من میگویم باید تعادل را رعایت کرد. در عین حال که میتوان از چنین ابزارهایی در صورت لزوم استفاده کرد، نباید ارتباط نزدیک را فراموش کرد. مانند مثالی که در مورد خودرو زدم؛ نباید این ابزارها بر ما سوار شوند. ما باید از آنها استفاده کنیم، نه اینکه آنها از ما.
من اصلا قایل نیستم که به دلیل برابری زن و مرد، یک خانم ۵ صبح بیدار شود و بچهاش را بغل کند و ببرد مهدکودک، سوار مترو و اتوبوس شود و به اداره برود و پشت میز بنشیند و ماهی یک میلیون و ٢٠٠هزار تومان پول بگیرد و ٧٠٠هزار تومان را پول مهدکودک بدهد؛ اما خودش بچه را نگهداری نکند و به امورات خانه کمک نکند |
البته من با آزادی اطلاعات و گردش آزادانه آن مشکلی ندارم، بلکه به شدت موافق آن هم هستم اما گاهی میبینم که حرفهای مشمئزکنندهای در فضای مجازی یا برنامههای ماهوارهای زده میشود. بسیاری از روابط انسانی و خانوادگی را زیر سوال میبرند. احترام میان زن و مرد را از بین میبرند.
به نظرم یکی از زیباترین چیزهایی که در عالم خلقت وجود دارد، روابط میان زن و مرد و جنس نر و ماده در طبیعت است. طبیعت را نگاه کنید و ببینید که چگونه این دو جنس، با یکدیگر کامل میشوند. ببینید طاووس نر برای جلب توجه طاووس ماده، چه میکند. نباید اجازه بدهیم که زیبایی عشق و زیبایی رابطه از میان برود.
* تمنای عشق زیباتر از وصال است
آن روزها، در نوجوانی و جوانی، ما هم مثل همه بچههای دیگر عاشق میشدیم. به یک پسر همسایه علاقهمند میشدیم. ۶ ماه طول میکشید تا به هم نگاه کنیم؛ یکسال طول میکشید تا سرمان را تکان دهیم و به هم سلام کنیم. چند ماه دیگر طول میکشید تا یک نامه توسط یک واسطه به دست ما میرسید. اینها به نظر من زیبا است. اینکه به سرعت و از همان ابتدا، به نهایت وصال برسید که دیگر زیبا نیست. تمنا از خود وصال زیباتر است. دورانی که آرزوی وصال در سر داری، از لحظه وصال قشنگتر است. البته خود وصال، احترام دارد؛ شأن و زیبایی خاصی دارد که در ادبیات و فرهنگ ما و همه جهان وجود دارد اما به نظرم امروزه، پایمال و کثیف و لوث شده است. دیگر چیزی وجود ندارد که ذهن و قلب را درگیر و میل به زندگی و امید را برای ما زنده کند.
* زیبایی روابطمان را به دست خودمان از بین میبریم
جوانان امروز وقتی با یکدیگر آشنا میشوند، آنقدر با وایبر و واتسآپ و تلفن و موبایل و اساماس و هزار چیز دیگر باهم ارتباط دارند که زیبایی یک رابطه را با دستان خودشان میگیرند و از بین میبرند. همه چیز به روزمرگی رسیده؛ رابطه زن و شوهرها نیز به همین نحو. چرا زن و شوهرها تا این اندازه با یکدیگر بد هستند؟ زود طلاق میگیرند؟ پس چرا ازدواج میکنید؟ چرا زن و مرد به جای رفاقت با یکدیگر رقابت میکنند؟ زن جای خودش است و مرد هم جای خودش. هیچکدام بر دیگری برتری ندارد. چرا میخواهید خود را بر دیگری برتری دهید؟
* مسئله را خلط نکنیم: زن و مرد با هم فرق دارند
زن و مرد با هم فرق دارند. مگر میشود با هم فرق نداشته باشند؟ مدتی پیش، برنامه مستندی را میدیدم که در آن نشان میداد از زمان جنینی، ساختار مغزی زن و مرد با یکدیگر متفاوت است. مرکز احساسات زن در مغز او، با مغز مرد تفاوت دارد. تواناییها و کاراییهای زن و مرد با یکدیگر متفاوت است. اینکه هنر نیست که بگویم چون با مردها برابرم و شأن و حرمت انسانی من به اندازه یک مرد است، پس میز را بلند کنم! خب کمرم درد میگیرد!
هنوز در المپیک، زن و مردها با یکدیگر مسابقه نمیدهند. دو زنان و مردان از یکدیگر جدا است. نباید بعضی مسائل را با هم خلط کرد. در اینکه شأن انسانی زن و مرد با یکدیگر برابر است، حرفی نیست؛ اما من دوست ندارم که یک مرد ظرف بشورد و یک زن، میز را بلند کند. هرکس باید به تناسب ویژگیهای فیزیکی و روحی خود، یک کار را انجام دهد. من اصلا قایل نیستم که به دلیل برابری زن و مرد، یک خانم ۵ صبح بیدار شود و بچهاش را بغل کند و ببرد مهدکودک، سوار مترو و اتوبوس شود و به اداره برود و پشت میز بنشیند و ماهی یک میلیون و ٢٠٠هزار تومان پول بگیرد و ٧٠٠هزار تومان را پول مهدکودک بدهد؛ اما خودش بچه را نگهداری نکند و به امورات خانه کمک نکند.
من فکر میکنم، بهتر است آن خانم، در خانهاش بنشیند، بچهاش را تربیت کند و به شوهرش عشق بورزد اما گاهی، یک خانم، پزشک یا مهندس است؛ آنها کارشان اجتماعی است و لزومی ندارد آن را رها کند و در خانه بماند.
باید تعادل را میان کار اجتماعی و خانه، برقرار کرد اما «کار کردن زن به هر قیمتی»، آرامش را از مرد خانه میگیرد و مردها، بهخصوص مردهای ما در ایران، زن - مادر میخواهند. یعنی مرد، در عین حال که به همسرش عشق میورزد، میخواهد همسرش از او مراقبت کند و نیاز به محبت و مواظبت دارد. گرچه من به چیزهایی که میگویم، اطمینان مطلق ندارم. هیچ چیزی را نمیتوان با اطمینان بیان کرد. هرکسی نظر خودش را دارد. شاید من اشتباه میکنم اما اینها، نگاه من به جهان است.
* اغلب بچههای نسل امروز فردگرا و بیآرمانند
نسل من، نسل آرمانخواهی بود و هست. برای رسیدن به آرمانش تلاش میکرد و پای آن میایستاد تا به آن برسد؛ چه اگر رسیده، چه نه، اما آرمان داشت. مشکل نسل امروز این است که آرمانی ندارد. نگاهشان به آینده، نگاهی گنگ است. تصویر واضح و روشنی از جامعه آرمانی خود ندارند که بخواهند برای رسیدن به آن تلاش کنند. جامعه آرمانی آنها، جامعهای فردی است. گرچه من، همه بچههای نسل امروز را مصداق این حرفها نمیدانم. افراد باهوش و فرهیختهای هم میان آنها وجود دارد که با آرمانهای جمعیشان زندگی میکنند و برای به دست آوردنش، تلاش میکنند. (علی پاکزاد+مجتبی پارسا/شهروند)
وبسایت یوتیوب روز پنجشنبه (۲۳ آوریل/ ۳ اردیبهشت) ۱۰ ساله شد. ده سال پیش در همین روز اولین ویدیو با عنوان “من در باغوحش” بر روی این وبسایت که در آن زمان هنوز متعلق به کمپانی گوگل نبود قرار گرفت. حال ۱۰ سال پس از آن تاریخ، فیسبوک در حال تبدیل شدن به رقیبی جدی یوتیوب شده است.
به گزارش رویترز٬فیسبوک روز چهارشنبه اعلام کرد که کاربراناش در روز چهار میلیارد ویدیو بر این شبکه اجتماعی نگاه میکنند. این رقم در مقایسه با ماه ژانویه امسال (سه ماه پیش از این) رشد قابل توجهی داشته است. در ماه ژانویه، سه میلیارد ویدیو در روز تماشا میشده است و این آمار در ماه سپتامبر گذشته یک میلیارد ویدیو در روز بوده است.
این آمار کافی بود تا بازار بورس را برای فیسبوک تکان دهد. تقریبا تمامی تحلیلگران بازار تکنولوژیهای نوین اعتقاد دارند که تبلیغات روی ویدیو میتواند بهترین محل رشد درآمد فیسبوک تلقی شود.
درباره یوتیوب پیش از این گفته شده بود که آنچه یوتیوب را برای صنعت تبلیغات در جهان وسوسهانگیز میکند، درآمدهای حاصل از آگهیها در جهان آنلاین است.
تنها در کشوری مثل آلمان سرمایهگذاری در تبلیغات در حوزهی تصاویر متحرک ویژهی بخش آنلاین، بین سالهای ۲۰۰۸ تا ۲۰۱۱ از ۱۷ میلیون یورو به ۱۹۵ میلیون یورو رسیده است.
آمار مربوط به ویدیو در فیسبوک در حالی منتشر میشود که کمپانی گوگل از ژانویه ۲۰۱۲ که اعلام کرد میزان مشاهده ویدیو در یوتیوب به چهار میلیارد در روز رسیده است٬ هنوز آمار جدیدی اعلام نکرده است.
با اینهمه بر اساس ارزیابیها میزان تماشای ویدیو در یوتیوب تا پایان سال به ۹/ ۷ میلیارد خواهد رسید.
این آمار اگرچه تفاوت زیادی را نسبت به آمار تماشای ویدیو در فیسبوک نشان میدهد اما مربوط به ۱۰ سالگی یوتیوب است. فیسبوک در این زمینه هنوز بسیار جوان است و با اینهمه رشد نویدبخشی داشته است.
تحلیلگران نه تنها از پیشیگرفتن قریبالوقوع فیسبوک از یوتیوب سخن میگویند که یکی از عوامل دخیل در این امر را استفاده کاربران از گوشیهای هوشمند میدانند.
بیش از ۷۵ درصد ویدیوها در فیسبوک از طریق گوشیهای هوشمند تماشا شده است٬ و این رقم با افزایش استفاده افراد از گوشیهای هوشمند احتمالأ بیشتر خواهد شد..
یوتیوب (به انگلیسی: YouTube) سومین وبگاه پرطرفدار دنیا پس از گوگل و فیسبوک و پیش از یاهو! و بزرگترین شاخهٔ گوگل است که در نوار ابزار این وبگاه دیده میشود. یوتیوب معروفترین وبگاه بارگذاری و تماشای ویدئو است که توسط سه کارمند پیپل در فوریه سال ۲۰۰۵ ایجاد شد. چاد هرلی، استیو چن، و جاوید کریم پس از موفقیتهای وبگاه فلیکر، تصمیم به ایجاد یوتیوب گرفتند.
این شرکت در سان برونو، کالیفرنیا و با استفاده از آدوبی فلش ویدئو و اچتیامال۵ برای نمایش انواع ویدئوها مانند کلیپهای فیلم، کلیپهای تلویزیون و کلیپهای موسیقی و هم چنین فیلمهای وبلاگها و فیلمهای اوریجینال ایجاد شدهاست. این شرکت به کاربرانش این امکان را میدهد که ویدئوها را بر روی صفحات وب، وبنوشتها و شبکههای اجتماعی منتشر کنند. این وبگاه قابلیت پشتیبانی از ویدئوهای سهبعدی و آناگلیف را دارد و با فرمتهای مختلفی از جمله فلش ویدئو سازگاری دارد. ویدئوهای این شرکت را میتوان در پلیاستیشن ۳، وی، و ایکسباکس لایو نیز تماشا کرد. نسخهٔ تلفن همراه این وبگاه به صورت یک نرمافزار بر روی پلت فرم اندروید نیز در دسترس است.
ویدئوی چارلی انگشت منو گاز گرفت پربازدیدترین ویدئوی یوتیوب است که در ماه مه سال ۲۰۱۱ بیش از ۳۷۵ میلیون بار بازدید شد. ویاکوم از شرکتهای علیه یوتیوب بود که با رای دادگاه به منظور انتشار ویدئوهای خصوصیاش در این وبگاه، ۱ میلیارد دلار از یوتیوب خسارت گرفت. این وبگاه مجهز به سیستم تشخیص حق تکثیر است و ویدئوهای نقض حق تکثیر را بر روی وبگاه منتشر نمیکند. البته این سیستم گاهی اوقات دچار اشتباه میشود.
بیشتر ویدئوهای این شرکت توسط افراد عادی و بعضی از ویدئوها توسط شرکتها و رسانههایی مانند سیبیاس، بیبیسی، هیولو، ویوو و برخی سازمانهای دیگر و برخی توسط خود یوتیوب بارگذاری شوند. افراد ثبت نام نکرده بارگذاریهایشان محدود است؛ اما افراد ثبت نام کرده میتوانند ویدئوهای نامحدودی را بارگذاری کنند. فقط کاربران ثبت نام شدهٔ به سن ۱۸ سال رسیده اجازهٔ بارگذاری ویدئوهایی با محتوای توهین آمیز را دارند. سرانجام این شرکت توسط شرکت الالسی پایهگذاری شد و در نوامبر ۲۰۰۶، توسط شرکت گوگل با قیمت ۱٫۶۵ میلیارد دلار آمریکا خریداری شد و هماکنون از شاخههای گوگل است.
در سال ۲۰۱۰ پس از کناره گیری چاد هرلی از سمت مدیریت کل یوتیوب، سالار کمانگر، یک ایرانی-آمریکایی به عنوان مدیر کل یوتیوب منصوب شد
دیجی کالا
فروشگاه اینترنتی دیجی کالا برای اکثر کاربران اینترنت ایران شناخته شده است.دیجی کالا که استارت اولیه خود را از سال ۸۵ و با فعالیت محدود در زمینه فروش اینترنتی آغاز کرده توانسته با فعالیت مداوم و تحسین برانگیز در طی مدت ۸ سال خود را به عنوان بزرگترین،معتبرترین و پردرآمدترین فروشگاه اینترنتی ایران تبدیل کند؛ به گونه ای که نشریه اکومونیست در گزارشی از کسب و کارهای اینترنتی ایران،ارزش دیجی کالا را بیش از ۲۹ میلیون دلار برآورده کرده و جایگاه نخست کسب و کارهای اینترنتی در ایران را با اقتدار به این مجموعه عظیم واگذار کرده است ( پس از دیجی کالا کافه بازار با ارزش ۸ میلیون دلار و سایت شبکه تبلیغات با ارزش ۳ میلیون دلار در رتبه های دوم و سوم قرار دارند. )
عملکرد بی نقص دیجی کالا در این چند سال اخیر به گونه ای بوده که توانسته اعتماد و اعتبار زیادی در میان کاربران اینترنت ایران کسب کند و در میان کسانی که تاکنون از این سایت خریدی نداشته اند حس مثبتی ایجاد نماید.چرا که سایتی با فروش روزانه بیش از ۱ میلیارد تومان در ماه گویای حضور یک برند معتبر اینترنتی در ایران می باشد.
بامیلو
فروشگاه اینترنتی بامیلو که در تیرماه سال جاری فعالیت خود را آغاز کرد نخستین پروژه کمپانی جهانی راکت اینترنت در ایران می باشد.راکت اینترنت که توسط برادران سامویر Samwer در اروپا اداره می شود با هدف پیاده سازی کسب و کارهای اینترنتی موفق دنیا در سایر کشورها توانسته تا کنون درآمد قابل توجهی کسب کند.این کمپانی در ایران با سه سایت بامیلو،موزاندو و بدو فود کار خود را آغاز کرده است.آنچه که تاکنون توانسته سبب برتری بامیلو نسبت به بسیاری از فروشگاه اینترنتی باسابقه در کشور باشد به چهار عامل زیر ارتباط دارد:
۱- پشتوانه مالی عظیم راکت اینترنت
۲-تجربه بسیار زیاد تیم مدیریت
۳-محصولات متنوع و باکیفیت
۴-طرحهای خلاقانه تشویقی و تخفیفی خرید
بخش سوم ) آغاز رقابت میان دیجی کالا و بامیلو
از آغاز فعالیت بامیلو تا کنون به طور شگفت آوری شاهد تبلیغات انبوه این سایت در میان اکثر سایتهای پربازدید و معتبر ایرانی بوده و هستیم.با یک حساب سرانگشتی می توان فهمید که بامیلو در هر ماه بیش ۵۰ میلیون به طور حداقل برای تبلیغات خود هزینه می کند.دو تبلیغ بنری در ورزش ۳، خبرگزاری های مطرح کشور همچون خبرآنلاین، فیس نما،یوتیوب و بسیاری سایتهای دیگر شاهد بنرهای مختلف و موضوعی بامیلو هستیم.البته بامیلو در کنار این تبلیغات انبوه و پرهزینه که توانسته سایت خود را در کمتر از ۱ سال به رتبه ۴۸ سایتهای پربازدید ایرانی برساند از تیم مدیریتی قوی و باتجربه برخوردار است.طرح های تشویقی خرید و تخفیف ها،طراحی بنرهای تبلیغاتی حرفه ای،فعالیت حرفه ای در شبکه های اجتماعی بخشی از عوامل موفقیت این سایت می باشد.
اما با مرور فعالیت چند ماهه این سایت و تغییراتی که در دیجی کالا مشاهده کردیم می توان بیان کرد که دیجی کالا تا مدتها خطری از سوی هیچ سایت مشابه ایرانی حس نمی کرد.یکه تازی غیر قابل انکار دیجی کالا سبب شده بود که تا مدتها شاید عملکرد یکنواختی از این مجموعه باشیم.گرچه همین عملکرد یکنواخت با کیفیت و اثربخشی بالا انجام می شد اما با تولد بامیلو،دیجی کالا خطر کاهش جایگاه خود را طبق آمار حس کرده و یا با درایت توانسته با پیش بینی آینده،برنامه های پیشگیری از کاهش جایگاه خود را آغاز کند.
در چند ماه اخیر دو تغییر عمده در برنامه های مارکتینگ دیجی کالا مشاهده کردیم:
۱-افزایش تبلیغات دیجی کالا در سایتهای معتبر ایرانی و آغاز تبلیغات محیطی ( در ایستگاه های مترو )
۲-افزایش تنوع محصولات خود
اکنون دیجی کالایی که زمانی فقط کالاهای دیجیتال را عرضه می کرد به فروش محصولات آرایشی-بهداشتی،محصولات فرهنگی و … نیز روی آورده است.رقابت این دو مجموعه برای تبدیل شده به یک ebay در ایران سبب افزایش کیفیت خدمات رسانی آنها و افزایش وسعت فعالیت های آنها شده است.
البته در ظاهر بامیلو در ارائه برنامه های خلاقانه تشویقی خرید نظیر ” طرح هفته طلایی ” از دیجی کالا پیش افتاده است اما دیجی کالا نیز با طرح هایی همچون ” ارسال رایگان در روز آسمان پاک ” سعی می کند از رقیب جدید خود عقب نماند.
گرچه از آمارهای فروش این دو مجموعه اطلاع دقیقی نداریم اما بدون شک بامیلو نیز به یکی از سایتهای پردرآمد ایرانی تبدیل شده که با توجه به مالکیت غیر ایرانی آن امید داریم سایر کسب و کارهای اینترنتی کشورمان با الگوبرداری از مجموعه های موفقی چون دیجی کالا و بامیلو بتوانند رونق بیشتری به فضای کسب و کار خود بدهند.
منبع: وبلاگ گروه تجارت الکترونیک پیشتاز
حضور یک دختر با حجاب کامل اسلامی در مراسم انتخاب نماینده ایالت مینه سوتا برای حضور در مراسم دختر شایسته آمریکا, حاشیه ساز شده است.
Halima Aden حلیمه ایدن دختر ۱۹ ساله ایست که در سومالی بدنیا آماده است. این دختر در کودکی به همراه خانواده اش به آمریکا مهاجرت کرده است.
حلیمه همچنان حجاب اسلامی خود را حفظ کرده و با این وجود در مراسم انتخاب نماینده شهر مینه سوتا برای مراسم دختر شایسته آمریکا شرکت کرده است.
این دختر ۱۹ ساله می گوید که حجاب باعث محدودیت وی نشده و در تلاش است با رفتار خود, طرز تفکر مردم درباره مسلمان ها را تغییر دهد.
تاریخ عرضه گالاکسی اس 8، سال آینده تعیین شده است و طبق خبرهای پراکنده ، ظاهرا سامسونگ این بارقرار است قابلیتهای استثنایی به این گوشی اضافه کند تا بتواند با آیفون 8 رقابت کند.
در آن سوی میدان، سامسونگ گالاکسی اس 8 قرار است سیستم دستیار صوتی جدیدی عرضه کند. سامسونگ اوایل امسال اعلام کرد که قصد دارد Viv Labs (لابراتور تولید نرم افزار دستیار هوشمند شخصی Viv) را خریداری کند. طبق گزارشهای اخیر منتشر شده، نرم افزار دستیاهای صوتی سامسونگ، بسیار پیشرفتهتر از نرم افزار مشابه اپل، Siri است. در واقع همین Viv Labs بود که در سال 2010، نرم افزار سیری را طراحی کرد اما از آن موقع تا کنون سرویس دستیار صوتی اپل، پیشرفت چندانی نداشته است.
دستیار صوتی و پرداخت صوتی سامسونگ گالاکسی اس 8
اگر به گزارشهای منتشر شده استناد کنیم، نام دو صدای زن و مرد دستیار صوتی سامسونگ، Bixby و Kestra خواهد بود که با تکنولوژی هوش مصنوعی طراحی شدهاند. البته این همه چیز نیست. سامسونگ هم اکنون سرویس پرداخت اختصاصی خود Samsung Pay، که رقیب Apple Pay است، را دارد. اما این بار در اس 8 ، با تلفیق این تکنولوژی پرداخت با سرویس دستیار صوتی خود، ابتکار جدیدی به عمل آورده است. تفاوت اساسی بین پرداخت اپل و پرداخت سامسونگ در این است که اپل تنها با تکنولوژی NFC (تکنولوژی ارتباط حوزه نزدیک) عمل میکند ، اما پرداخت سامسونگ علاوه بر پشتیبانی از NFC، از سیستم تکنولوژی کارت مغناطیسی(Magstrips) – مشابه سیستمی که در بیشتر کارتهای اعتباری میبینیم- نیز بهره برده است. با پشتیبانی از سیستم بیشتر کارتهای اعتباری روز دنیا، سرویس پرداخت سامسونگ عملا گستره بیشتری از بازار را در بر خواهد گرفت.
آیا سامسونگ اس 8 واقعا می تواند با آیفون 8 رقابت کند؟
چیزی که این روزها بیشتر شاهد آن هستیم این است که اهمیت اکثر ابزار دیجیتالی بیشتر از اینکه به روی قابلیتهای ارائه شده متمرکز باشد، به روی برندیگ متمرکز است. حداقل در بازار گوشیهای همراه، این سیاست حکم فرماست.چیزی که تا بدین جا شاهد آن بودیم این است که کاربران و طرفداران آیفون،کمتر به سمت محصولات سامسونگ گرایش نشان میدهند حتی اگر آن محصول از برخی لحاظ سرآمد آیفون باشد.
در حال حاضر اپل با در دست داشتن 43.6 درصد سهم از بازار همچنان در صدر بازار گوشیهای همراه قرار دارد. سامسونگ با 28.5 درصد ، با اختلاف زیادی از اپل در بازار حضور دارد.
منبع :آی تی ایران
کد مطلب: 418535
قابل توجه خریداران؛
رقابت تنگاتنگ دو گوشی Samsung Galaxy و Huawei Ascend
بخش دانش و فناوری الف،8 آذر95
شاید قدمت شرکت هواوی کم تر از سامسونگ باشد اما در مدت کوتاهی توانست یک رقیب بزرگ برای این شرکت شود.
تاریخ انتشار : دوشنبه ۸ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۰:۳۸
امروز می خواهیم دو محصول از دو برند معروف غول موبایل سازی یعنی سامسونگ و هواوی که همیشه در بازار حرفی برای گفتن داشته اند را زیر ذره بین قرار دهیم تا هنگام خرید برترین را انتخاب کرده باشیم. شاید نکاتی در این دو محصول وجود داشته باشد که بعد از خرید متوجه شویم اما امروز قرار است در این گزارش دو گوشی Huawei Ascend Mate7 و Samsung Galaxy A5 را کالبد شکافی کنیم که هر دو در یک رنج قیمتی هستند و شاید با چند هزار تومان کم یا زیاد تفاوت قیمتی داشته باشند اما باید ببینیم کدام گوشی با بروزترین تکنولوژی اش صرفه اقتصادی بیشتری برای مشتیریان داشته است.
ویژگی های Samsung Galaxy A5 | ویژگی های Huawei Ascend Mate7 |
نمایشگر با فناوری AMOLED و تراکم پیکسلی مناسب | صفحه نمایش بزرگ 6 اینچی با وضوح تصویر FullHD |
پشتیبانی از دو سیم کارت به طور همزمان | پشتیبانی از دو سیم کارت به طور همزمان |
مجهز به حسگر اثر انگشت | مجهز به حسگر اثر انگشت |
پشتیبانی از اینترنت 4G | پشتیبانی از اینترنت 4G |
فناوری NFC | فناوری NFC |
قابلیت دریافت تا 5 لمس همزمان | قابلیت دریافت تا 10 لمس همزمان |
قابلیت شارژ سریع باتری | مقدار رم بیشتر (3 گیگابایت) |
مشخصات سخت افزاری
Samsung Galaxy A5 | Huawei Ascend Mate7 |
وزن: 155 گرم | وزن: 185 گرم |
اندازه: 7.3 × 71 × 144.8 میلیمتر | اندازه: 7.9 × 81 × 157 میلیمتر |
پردازنده مرکزی: Octa-core Cortex-A53 CPU | پردازنده مرکزی: Quad-core Cortex-A15 |
فرکانس پردازنده: 1.6 گیگاهرتز | فرکانس پردازنده: 1.3 گیگاهرتز |
نوع پردازنده: 64 بیت | نوع پردازنده: 32 بیت |
پردازنده گرافیکی: Mali-T720 MP2 | پردازنده گرافیکی: Mali-T628 |
رزولوشن عکس: 13 مگاپیکسل (دوربین سلفی 5 مگاپیکسل) | رزولوشن عکس: 13 مگاپیکسل (دوربین سلفی 5 مگاپیکسل) |
حافظه: 16 گیگابایت حافظه داخلی تا ظرفیت ۱۲۸ گیگابایت | حافظه: 32 گیگابایت حافظه داخلی تا ظرفیت 128 گیگابایت |
رم: 2 گیگابایت | رم: 3 گیگابایت |
اندازه صفحه نمایش: 5.2 اینچ با وضوح 1920 × 1080 | FullHD | اندازه صفحه نمایش: 6.0 اینچ با وضوح 1080x1920 |
تراکم پیکسلی: 424 پیکسل بر هر اینچ | تراکم پیکسلی: 368 پیکسل بر هر اینچ |
نوع صفحه نمایش: OLED | نوع صفحه نمایش: LCD |
مشخصات باتری:لیتیوم- پلیمر با ظرفیت 2900 میلیآمپر | مشخصات باتری:لیتیوم- پلیمر با ظرفیت 4100 میلیآمپر |
اگر به جدول بالا نگاهی بیاندازیم هوآوی گوشی بزرگتر با صفحه نمایش گسترده تری است و از رم بالا تری نسبت به سامسونگ برخوردار است اما اگر توقع کیفیت صفحه نمایش را از یک موبایل هوشمند جدید داشته باشیم باید گفت سامسونگ بی نظیر است. البته ناگفته نماند که اگر ظرفیت باتری را به کیفت صفحه نمایش ترجیح می دهید باید هوآوی میت 7 را انتخاب کنید.
بی شک هر دوگوشی در رده قیمتی خودشان بهترین بودند اما از لحاظ سخت افزاری باید گفت هر کدام ویژگی های خاص خودشان را دارند حالا اگر قصد خرید یکی از این گوشی ها را داشته باشید کدام را انتخاب می کنید؟
کلمات کلیدی : اربعین حسینی+ سامسونگ+هواوی
نظراتی که به تعمیق و گسترش بحث کمک کنند، پس از مدت کوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت دیگر بینندگان قرار می گیرد. نظرات حاوی توهین، افترا، تهمت و نیش به دیگران منتشر نمی شود.