بامداد – علت پنهان بودن اسرار پس از مرگ : امام علی (ع):قیامت پیش روی شما و مرگ در پشت سر، شما را می راند.سبکبار شوید تا برسید.همانا آنان که رفتند در انتظار رسیدن شما هستند.
امام علی(ع) در خطبه بیستم کتاب نهج البلاغه در مورد علت پنهان بودن اسرار پس از مرگ می فرماید:
آنچه را مردگان دیدند، اگر شما می دیدید ناشکیبا بودید و می ترسیدید؛
و می شنیدید و فرمان می بردید.ولی آنچه آنها مشاهده کردند بر شما پوشیده است و نزدیک است که پرده ها فروافتد.
امام علی(ع) در ادامه این خطبه پرمغز مطالب عبرت آموز دیگری را بیان می کند
و می فرماید:در دنیا حقیقت را به انسان نشان داده اند،اگر به درستی بنگرید؛
و به ندای حق گوش فرا دهید، در همین دنیا نیز مطالب عبرت آموز اندرز دهنده را همه انسانها خواهند دید .
امام(ع) همچنین در مورد عاقبت انسان و راه رسیدن به رستگاری می فرماید:
قیامت پیش روی شما و مرگ در پشت سر، شما را می راند.
سبک بار شوید تا برسید.همانا آنان که رفتند در انتظار شما هستند.
در مورد جمله 《سبکبار شوید تا برسید》
که کلام نورانی امیرالمومنین علی(ع) باید گفت
که کلامی کوتاهتر و پر محتوا تر از آن در نهج البلاغه دیده نشده است.
این جمله بسیار پرمعنی و حکمت آموز است که تشنگی را با آب حکمت از بین می برد.
باشگاه خبرنگاران جوان
نوشته حضرت علی(ع) علت پنهان بودن اسرار پس از مرگ را چه میدانند؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
خبرگزاری آریا-سلامت کلیه ها رابطه ی بسیار عمیقی با شادی و نشاط دارد. طبق تحقیقات صورت گرفته افراد شاد سیستم ایمنی قوی تری نسبت به اشخاص ناراحت دارند.
به گزارش خبرگزاری آریا،بابک جوانمرد متخصص اورولوژی گفت: شادی و نشاط بر روی عملکرد زندگی افراد و سلامت جسمی آنان تاثیر بسزایی دارد و اشخاصی که روحیه شادتری دارند از توانایی و عملکرد ذهنی بالاتری برخوردار هستند.
وی اظهار داشت: طبق بررسی های انجام گرفته هسته آمیگدال مغزی در افراد شاد آرامتر است، همچنین استرس و اضطراب در بروز بیماری های جسمی گوناگون مانند دیابت، سرطان و فشارخون نقش زیادی دارد.
این متخصص ارولوژی با بیان اینکه فشارخون و دیابت از علل مرگ خاموش کلیه محسوب می شوند، عنوان کرد: بیماری فشار خون می تواند به مرور زمان سبب آسیب رساندن به کلیه و نارسایی آن شود که در برخی مواقع به دیالیز منجر می شود.
وی افزود: طبق مطالعه صورت گرفته بر روی 21 هزار پرستار در یکی از ایالت های آمریکا، احتمال ابتلا به بیماری هایی مانند سرطان و دیابت در افرادی که از شغلشان راضی بودند نسبت به افرادی که رضایت شغلی نداشتند بسیار کم بود.
جوانمرد با بیان اینکه افراد با روحیه شاد حدود 10 درصد نسبت به اشخاص غمگین و افسرده از طول عمر بیشتری برخوردار هستند، تصریح کرد: طبق تحقیقات صورت گرفته افراد شاد سیستم ایمنی قوی تری نسبت به اشخاص ناراحت دارند.
وی یادآور شد: در مطالعه ای در سال 2015 افرادی که از موفقیت و شادی بیشتری در زندگی برخوردار هستند، احتمال شکست درمان در آنها در اعمالی مانند پیوند کلیه و دیالیز کاهش پیدا می کند.
دست برخی از افراد همیشه سرد است و این به علت نرسیدن خون به اندام است و اگر در هوای سرد تر قرار گیرند اوضاع بدتر خواهد شد. دست و انگشتان دست بعضی افراد همیشه سرد است، حتی در هوای خوب. گاهی اوقات این سردی با درد انگشتان همراه میشود. این افراد همیشه سعی میکنند
برای برداشتن اشیاء سرد از فریزر دستکش دست کنند. گاهی اوقات رنگ انگشتان دست این افراد در هوای سرد کبود یا قرمز میشود.
در بعضی از این افراد زخمهای دست هم دیرتر خوب میشوند. علت اغلب این ناراحتیها اختلال در جریان خون دست است.گرمای دست انسان به علت جریان یافتن خون گرم در آن تامین میشود. خون شریانی توسط دو سرخرگ به نامهای رادیال و اولنار از ساعد به مچ دست و سپس به کف دست و انگشتان میرود. نبض شریانهای رادیال و اولنار را میتوان در مچ دست احساس کرد.
در دیواره و جدار تمام شریانهای بدن عضلاتی وجود دارد که با انقباض خود میتوانند قطر داخلی آنها را کم و زیاد کنند. این عضلات تحت کنترل سیستم عصبی سمپاتیک قرار دارند.
بدن انسان با کنترل این عضلات میتواند مقدار خونی را که به هر اندام و هر عضو بدن میرساند، تنظیم کند، درست مانند شیر آبی که مقدار آب جریان یافته را در لولهها کنترل میکند. شریانهای دست هم از این قاعده مستثنی نیستند.
در بعضی بیماریها انقباض عضلاتی که در جدار شریانهای دست هستند یا بیش از حد است یا طولانیتر از حد لازم باقی میماند. به انقباض عضلات عروق وازوکنستریکشن Vasoconstrictio- میگویند. در افراد مبتلا به این بیماریها وقتی دست در مجاورت سرما قرار میگیرد سیستم سمپاتیک تحریک شده و موجب انقباض بیش از حد و طولانی شریانهای آن میشود.
وقتی خون به حد کافی به دست و انگشتان آن نرسید آنها سرد و رنگپریده و سفید میشوند. بعد از چند دقیقه اکسیژن موجود در عروق انگشت کم شده و در نتیجه رنگ خون به کبودی زده و رنگ انگشت کبود میشود. به این تغییر رنگ به کبودی سیانوز میگویند. وقتی جریان خون دوباره به این انگشتان میرسد
رنگ آنها قرمز شده و دردناک میشوند. بعد از مدتی رنگ انگشت دوباره به حد طبیعی میرسد ولی انگشت ورم کرده و گزگز میکند.
وقتیکه این کاهش جریان خون شدیدتر میشود به علت کاهش شدید اکسیژن در بافتهای نوک انگشت، زخمهایی در آنها ایجاد میشود که خوب ترمیم نمییابند. بهتدریج این زخمها گسترش یافته و ممکن است نوک انگشت کاملا سیاه شده و فرد قسمتی از انگشت خود را از دست بدهد.
بیماریهای بسیاری وجود دارند که این مشکلات را ایجاد میکنند. معروفترین آنها بیماری رینود است.
گاهی اوقات انگشتان فرد حساسیت زیادی به سرما داشته ولی مشکل وی فقط همین بوده و بیماری عروقی دیگری ندارد. به این وضعیت بیماری رینود یا رینود اولیه میگویند. بیماری رینود بیشتر در دختران نوجوان و زنان جوان دیده میشود. این بیماری تا حدودی ارثی است.
وقتی که فرد به جز حساسیت زیاد به سرما بیماریهای عروقی دیگری هم مانند لوپوس یا اسکلرودرمی یا روماتیسم مفصلی دارد به این وضعیت پدیده رینود یا رینود ثانویه میگویند.
بیماریهایی که موجب رینود ثانویه میشوند، در واقع بیماریهای مستقلی هستند ولی در آنها حساسیت انگشتان به سرما هم وجود دارد. مهمترین این بیماریها عبارتند از:
لوپوس سیستمیک
اسکلرودرمی
روماتیسم مفصلی یا آرتریت روماتوئید
سندرم شوگرن
بیماری برگر یا بورگر.
بامداد :دمای طبیعی بدن در افراد متفاوت است اما در برخی از افراد به طور طبیعی بالا و یا به طور طبیعی پایین است.
به گزارش بامداد به نقل از مهر در مورد دلیل سرمایی بودن افراد ، به طور کلی احساس همیشگی سرما در بدن را زنان بیشتر از مردان تجربه می کنند و این احساس در افراد مسن بیشتر از افراد جوان است. با این حال موارد دیگری نیز در این زمینه وجود دارد که علت پزشکی دارند و به تازگی کشف شده اند:
کمبود و یا فقر آهن نیز از دلایل سرمایی بودن افراد است. احساس همیشگی سرما در دست ها یا پاها می تواند نشانه ای از ابتلا به کم خونی فقر آهن باشد. سلول های قرمز خون برای حمل اکسیژن به خون نیاز به آهن دارند و سطح پایین آهن می تواند منجر به صدمه به گردش خون شود. سردی اندامی مثل دست و پا قابل انتظارترین علامت فقر آهن است. گوشت قرمز رایج ترین منبع غذایی حاوی آهن است. سبزیجات برگ دار و حبوبات نیز منابع خوبی هستند اما بهتر است با مواد مغذی غنی از ویتامین ث مصرف شوند تا جذب بیشتری داشته باشند. بهترین منبع ویتامین ث فلفل قرمز است.
فقر ویتامین ب ۱۲ نیز یکی از دلایل سرمایی بودن افراد است. کمبود این ویتامین نیز می تواند باعث سردی، بی حسی و کمبود انرژی شود. مانند آهن، اکثر غذاهای غنی از ویتامین ب ۱۲ شامل منابع حیوانی هستند بنابراین گیاهخواران بیشتر دچار فقر این ویتامین می شوند. ویتامین ب ۱۲ همچنین در تخم مرغ، ماست و پنیر یافت می شود. گیاه خواران برای جبران این ویتامین می توانند از ذرت یا سیب زمینی پخته شده نیز استفاده کنند.
یکی دیگر از دلیل سرمایی بودن افراد ، مشکلات تیروئید: هنگامی که بدن شما به اندازه کافی هورمون تیروئید تولید نمی کند، متابولیسم بدن به هم می خورد و در نهایت فرد احساس سرما می کند. دیگر علائم کم کاری تیروئید شامل ریزش مو و یا یبوست است. برای پی بردن به اختلال کم کاری تیروئید باید به یک متخصص برای دریافت آزمایش خون مراجعه شود.
وزن کم بدن: وزن کم بدن و داشتن مقادیر غیر طبیعی و پایین چربی باعث احساس سرما در بدن می شود و سوخت و ساز بدن را نیز کند می کند. استفاده از غذاهای با کالری متراکم با چربی های مفید مانند ماست یونانی و میوه های خشک برای افزایش طبیعی وزن مفید است.
خستگی مزمن: خستگی مزمن ناشی از کم خوابی منجر به کاهش سوخت و ساز بدن می شود و منجر می شود در تمام طول روز احساس سرما کنید. دریافت خواب شبانه روزی حداقل به مدت ۸ ساعت برای برطرف کردن خستگی مزمن ناشی از کم خوابی مفید است.
کم آبی بدن: هنگامی که بدن به اندازه کافی آب دریافت نکند، گردش خون به طور موثر صورت نمی گیرد و درجه حرارت بدن کاهش می یابد. برای هیدراته ماندن، هدف نوشیدن آب حداقل به میزان ۸ لیوان در لوز است.
ابتلا به عوارض دیابت: افراد دیابتی که نوروپاتی محیطی و خسارت به اعصاب ناشی از این بیماری را تجربه می کنند، ممکن است احساس سرما و درد در اندام خود داشته باشند. هدف باید کنترل قند خون در سطح مناسب برای پیشگیری از عوارض دیابت باشد.
مصرف ناکافی چربی: رژیم های غذایی بسیار کم چرب نیز احساس سرما در اندام ها را به همراه دارند. در عوض مصرف چربی های سالم مانند آووکادو، آجیل، دانه ها برای جبران چربی ناکافی و گرم شدن بدن مفید است.
ابتلا به پدیده رینود: درصد کمی از جمعیت عمومی دچار این پدیده می شوند که در آن شریان ها در دست ها و پاها دچار اسپاسم می شود. البته رینود چیزی بیش از احساس سرما در دست و پاست و با سرمازدگی نیز تفاوت دارد. علائم آن نیز با توجه به شرایط بیماری، شدت و مدت زمان آن متفاوت است. اما علائمی شایع در این بیماری وجود دارند از جمله سردی انگشتان دست و پا، تغییر رنگ پوست در واکنش به سرما یا استرس، احساس سوزش و کرختی. با به کارگیری شیوه هایی ساده می توان حملات رینود را کاهش داد؛ به عنوان مثال ترک سیگار، ورزش منظم، کنترل استرس، محافظت از دست ها و پاها.
نوشته دلایل سرمایی بودن افراد اولین بار در بامداد پدیدار شد.
بامداد – ارسطو، لئوناردو داوینچی و بسیاری از مفاخر جهان چپ دست بوده اند و برخی، این افراد را شاهدی برای نبوغ و توانایی های زیاد چپ دست ها می گیرند. اما با این وجود مطالعات زیادی رابطه بین چپ دست بودن با برخی بیماری ها ، از بیماری های روانی گرفته تا ام اس، را نشان می دهد.
هر چند مطالعات رابطه بین برخی بیماری ها با چپ دستی را نشان می دهد، ولی باید بدانید این تفاوت با راست دست ها بسیار جزئی است و نباید از داشتن فرزندی چپ دست هراس داشته باشید و او را وادار به تغییر کنید. به هر حال چپ دست و یا راست دست بودن افراد شاید بتواند به پزشکان برای تشخیص بعضی بیماری ها کمک کند.
در میان مبتلایان به بیماری های روانی کسانی که دچار اختلالات روانی مانند اسکیزوفرنی هستند، نسبت به کسانی که با انواع دیگر از بیماری های روانی مانند افسردگی یا اختلال خلقی دست و پنجه نرم می کنند، بیشتر احتمال دارد چپ دست باشند.
محققان دریافتند بدون تردید ۴۰ درصد از بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی چپ دست هستند. البته چپ دست بودن به این معنا نیست که قطعا شما دچار یک بیماری روانی خواهید شد، اما اگر شما یا یکی از عزیزان تان از علائم مرتبط رنج می برید، به روان پزشک مراجعه کنید و به او اجازه دهید تا با دانستن چپ دست بودن یا نبودن تان، علائم و دلایل بروز آن را شناسایی کند.
در سال ۲۰۰۷ میلادی دانشمندان دریافتند که زنان یائسه چپ دست نسبت به همتایان راست دست خود، بیشتر در معرض خطر ابتلا به سرطان سینه هستند. اگر شما در حال حاضر چپ دست هستید و دارای سابقه ابتلا به سرطان سینه در خانواده خود می باشید، با پزشک در مورد آزمایش غربالگری سرطان پستان صحبت کنید.
مطالعات گسترده نشان داده است افراد چپ دست به میزان قابل توجهی دچار بیماری خودایمنی روده و بیماری التهابی روده مانند بیماری کرون و کولیت زخمی می شوند. در واقع نشان داده شده که ۲۱ درصد از افراد مبتلا به بیماری التهابی روده، چپ دست هستند.
بازهم یک ارتباط بین بیماری و زنان چپ دست وجود دارد. افزایش خطر ۶۲ درصدی ابتلا به مولتیپل اسکلروزیس (بیماری ام اس) در میان زنانی که به طور طبیعی چپ دست بودند نسبت به کسانی که به طور طبیعی راست دست بودند مشاهده شده است.
بیداری های شبانه ناشی از اختلال حرکت های دوره ای در خلال خواب (PLMD)، در میان چپ دست ها بیشتر است. ۹۴ درصد از افراد چپ دست این اختلال را در هر دو طرف بدن تجربه می کنند. اما این در حالی است که ۶۹ درصد افراد راست دست به PLMD مبتلا می باشند.
در حالی که خوشبختانه مربیان و والدین هنگام یادگیری نوشتن، دانش آموزان را به تغییر دست وادار نمی کنند، اما شاید هنوز در سیستم آموزشی، افرادی با چپ دست بودن و یا دو دست بودن (کسانی که هم راست دست و هم چپ دست هستند) بچه ها مخالفت کنند. دلیل این مخالفت چیست؟
این بچه ها زبان را متفاوت از راست دست ها پردازش می کنند. در نتیجه، بچه هایی که با دو دست کار می کنند با احتمال بیشتری زبان می آموزند، دقیق هستند و دچار اختلالات روانی دوران کودکی که می تواند تا زمان نوجوانی ادامه پیدا کند، می شوند. پژوهشگران همچنین دریافتند که کودکان دو دست شانس بیشتری برای بروز علائم اختلال بیش فعالی دارند.
تفاوت قابل مشاهده در مهارت های شناختی و رفتاری باعث می شود سالانه چپ دست ها ۱۰ تا ۱۲ درصد درآمد کمتری نسبت به راست دست ها داشته باشند.
از نقطه نظر مثبت، چپ دست ها در ورزش هایی مانند تنیس، بوکس و بیس بال، به خصوص پرتاب، بهتر عمل می کنند. حال باید پرسید چرا؟ زیرا راست دست ها اغلب در زوایه ی نامناسبی دفاع می کنند (قلاب کردن و حرکت مناسب دست ها ).
در یک مطالعه در سال ۲۰۱۲، محققان دریافتند افراد دو دست (کسانی که هم راست دست و هم چپ دست هستند) درون گراتر و خجالتی تر از افراد فقط راست دست و یا فقط چپ دست هستند، می باشند.
نوشته رابطه بین چپ دست بودن با برخی بیماری ها اولین بار در بامداد پدیدار شد.
وی ادامه داد: محبت به پیامبر(ص) باید از صمیم قلب و همراه با عمل باشد و به پیروی از ایشان ختم شود و محبت زبانی فایده ندارد از جمله اینکه بحث شده که این محبت باید نسبت به عترت ایشان نیز ساری و جاری باشد.
این استاد حوزه علمیه بیان کرد: اگر کسی امام علی(ع) را دوست داشته باشد همیشه سعی میکند دنباله رو ایشان باشد. این بحث همان بحث ولایت مطلقه است که باعث میشود پیامبر(ص) در همه امور بر ما ولایت داشته باشد که بر ائمه هم تسری مییابد ولی یک قلم به دست بدفهمی که فهم خاصی از دین ندارد این ولایت را با دیکتاتوری یکسان کرده است.
وی ادامه داد: این در حالی است که پیامبر و اهل بیت(ع) هوا و هوسی در فعل و گفتارشان نیست ولی دیکتاتورها حاضرند برای خود دنیا را به آتش بکشند.
این مرجع تقلید تصریح کرد: در دامنه این ولایت، ولایت فقیه پدید آمده که در قانون اساسی آمده و علمای بزرگ هم آن را تایید کردهاند.
سبحانی اظهار کرد: در ادامه این آیه زنان پیامبر (ص) نیز امهات مومنین بیان شدهاند که در اینجا نیز این سؤال پیش میآید که چرا خداوند فرمود هیچگاه همسرانتان مادران شما نمیشوند.
وی افزود: مطلب دیگر آن است که پیامبر(ص) پدر روحانی مردم است و همسرانش هم همسران روحانی مردم هستند نه مادران واقعی، مانند امام علی(ع) که پدر روحانی مردم است نه جسمانی در اینجا نیز مباحث زیادی وجود دارد از جمله اینکه حرمت ازدواج با زنان پیامبر (ص) نازل شد و عدم جواز بنابر مصالح خاص امت اسلامی بود و نه چیز دیگر.
منبع:ناقلا
از فناوری وای فای برای ایجاد ارتباطی بی سیم راحت تر و بی هزینه تر و با سرعت بالا در محیط های داخلی استفاده می شود که این روزها با گسترش فناوری و استفاده بیش از پیش از این فناوری نگرانی هایی در بین مردم در مورد ضرر امواج منتشر شده از مودم های بی سیم ایجاد شده است. در همین رابطه «حسن پاشایی» رییس اداره پژوهش و فناوری دانشکده پست و مخابرات ضمن رد شایعه های مطرح شده درباره خطرناک بودن امواج وای فای برای بدن انسان افزود: امواج منتشر شده از این دستگاه ارتباطی از نوع کم خطرترین ها محسوب می شود، ضمن آنکه این نوع دستگاه ها قبل از ارایه به بازار همه استاندارد های لازم را دریافت می کنند.
وی با یادآوری این موضوع که همه تجهیزات رادیویی که تولید می شوند و به نوعی گیرنده و یا فرستنده امواج هستند قبل و پس از تولید یک سری آزمایش هایی باید بر روی آنها انجام شود، گفت: علاوه بر این آزمایش ها باید یک سری استاندارد هایی را نیز دریافت کنند.
پاشایی خاطرنشان کرد: تجهیزات رادیویی برای ورود به هر کشوری باید دارای استانداردهای مربوطه باشد و آزمایش های لازم را هم بگذراند تا اجازه ورود برای آنها صادر شود. این استاد دانشکده پست و مخابرات ادامه داد: تجهیزاتی که وارد کشور ما می شود از این استاندارد ها برخوردارند و علاوه برآن باید استانداردهای داخلی را نیز کسب کنند، بنابراین برای همه تجهیزاتی که در کشور هستند استاندارد ها رعایت شده است. پاشایی ضرر داشتن امواج برای بدن انسان را وابسته به شاخص های مختلف دانست و گفت: مهمترین شاخص توان فرستنده ها است؛ ممکن است فرستنده ای با توان خیلی خیلی بالا در فاصله ای بسیار دور باشد که تا رسیدن امواج آن به افراد، توان خود را از دست بدهد.
کارشناس ارشد فناوری اطلاعات افزود: اگر فرستنده ای با توان خیلی قدرتمند مثلا در کشور آلاسکا امواج را منتشر کند، ممکن است امواجی بسیار خفیف و با قدرت بسیار ناچیز از آن به ما برسد. اما درعین حال ممکن است دستگاه تلفن همراهی در کنار ما باشد و بیشتر بتواند ما را تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین نزدیک بودن به منبع تشعشع امواج با توان بالا آسیب پذیری انسان را بالا می برد.
رییس اداره پژوهش و فناوری دانشکده پست و مخابرات با یادآوری این موضوع که بحث تاثیر امواج بر روی بدن انسان همواره در حال مطالعه است، تاکید کرد: اکنون امکان فرار از این امواج برای انسان وجود ندارد و امواج به صورت طبیعی در جهان هستند و امروزه تصور دنیای بدون امواج رادیویی غیر ممکن است.
پاشایی افزود: امروز امواج رادیویی کاربردهای بسیار وسیعی در پزشکی، فضا، مطالعات زمین شناسی، تلفن همراه، خودروهای هوشمند، هواپیماها و رادارها، ماهواره ها، موقعیت یاب ها و رادیو و تلویزیون و هزاران کاربرد دیگر پیدا کرده اند و یکی از اساسی ترین روش های ارتباطی بشمار می روند.
استاد دانشگاه گفت: بنابراین توان این امواج است که بر بدن انسان اثرگذار است و هرچه توان آنها بیشتر باشد، احتمال آسیب پذیری برخی نقاط بدن افزایش خواهد یافت و این درحالی است که امواج وای فای جزو کم ضررترین ها محسوب می شوند.
امواج وای.فای از مودم شروع و به دستگاه کاربر ختم میشود، اما بر خلاف امواج گوشی تلفن همراه، امواج وای فای بر روی نقطه خاصی از بدن تجمع و تمرکز ندارند.
دفتر بررسی های فنی اقتصادی معاونت برنامه ریزی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در گزارش اخیر خود آورده، تا پایان شهریور ماه امسال 30 میلیون و 389 هزار و 108 شماره تلفن ثابت دایری در کشور ثبت شده است. براساس این گزارش، هشت میلیون و 979 هزار و 291 مشترک تا پایان شهریور ماه از پهن باند ثابت (اینترنت آی.دی.اس.ال) استفاده کرده اند و 23 میلیون و 445 هزار و 748 مشترک نیز از پهن باند سیار(اینترنت تلفن همراه) استفاده کرده اند.
بر اساس اعلان مرکز آمار، پارسال از مجموع خانوارهای کشور در حدود 13.5 میلیون خانوار(55.5درصد) در محل سکونت به اینترنت دسترسی داشته و هشت میلیون خانوار (33درصد) در محل سکونت به اینترنت دسترسی نداشته و 2.8میلیون خانوار(11.6درصد)دسترسی به اینترنت در محل سکونت را اظهار نکرده اند. براساس گزارش مرکز آمار ایران، از کل خانوارهای دارای دسترسی به اینترنت در محل سکونت، تعداد 11.2 میلیون خانوار (82.2 درصد) در نقاط شهری و 2.3 میلیون خانوار (17.2درصد)در نقاط روستایی زندگی می کرده اند.
مرکز آمار ایران اعلام کرده، اندازه سهم خانوارهای دارای دسترسی به اینترنت در محل سکونت برای خانوارهای شهری 62.1 درصد و برای خانوارهای روستایی 36.7درصد بوده است.
بر اساس گزارش مرکز آمار از کل خانوارهای دارای دسترسی به اینترنت در محل سکونت، هفت میلیون خانوار(51.9درصد) حداقل به اینترنت پرسرعت ثابت و 10.7 میلیون خانوار (79درصد)حداقل به اینترنت پرسرعت سیار دسترسی داشته اند.
منبع:ایرنا
جام جم سرا:
با توجه به مباحثی که این روزها در مورد شادی به وجود آمده، ابتدا بفرمایید که آیا می توان برای شادی حد و مرزی را مشخص کرد. مثلا بگوییم شادی حلال و حرام داریم؟
سادات موسوی: یکی از مشکلات ما همیشه ابهام در مفاهیم است، اگر ما مفاهیم را درست تعریف کنیم آن وقت می توانیم در مورد آن اظهارنظر کنیم. شادی اصولا یک مفهوم شهودی است و هر کس یک شناختی از آن دارد. مثلا اگر از شخصی بپرسید شاد هستی یا ناراحت سریع متوجه می شود. اما وقتی می خواهیم کند و کاو کنیم متوجه می شویم که تقسیم بندی های مختلفی دارد. گاهی شادی درونی و بیرونی، گاهی حقیقی، مذهبی، سیاسی، اجتماعی و گاهی هم مذموم است. بنابراین انواع و اقسام شادی را داریم. اما منظور شما از شادی حلال و حرام بیشتر به وجهه بیرونی شادی باز می گردد، یعنی برای نشان دادن شادی چطور باید رفتار کرد. ما عنوانی در فقه نداریم که مثلا بگویند فلان شادی حلال است یا حرام. یک مباحثی در فقه داریم که می گوید برخی حرکات حرام است، حالا تفاوتی نمی کند این رفتار برای نشان دادن غم باشد یا شادی. مثل اختلاط دختر و پسر و جمع های نامحرم یا بی حجابی و بی عفتی حرام است. پس ما عنوانی برای شادی حرام یا حلال نداریم اما رفتارهایی داریم که در عرف ناپسند و در فقه هم حرام است. اگر غیر از این باشد شادی کردن هیچ اشکالی ندارد.
بهرامی: شادی یک حس درونی است که به صورت غریزی در انسان درونی شده است مثل ترس و غم. ما وقتی متولد می شویم این موارد را با خود داریم، اگر تحت تربیت و تعالیم باشد درست ظهور می کند. وقتی جوامع مختلف را بررسی می کنیم متوجه می شویم که برای شادی چارچوبهایی دارند، اما وقتی شادی در قالب باشد دیگر شادی کودکانه نیست و اکتسابی است. یعنی برای شادی چارچوبی بگذاریم که در چارچوبهای ارزشی باشد. مثل وقتی که شما در مجلسی هستید و حواستان جای دیگری است اما مانند بقیه جمع دست می زنید این ادا درآوردن است نه شادی کردن. اینکه ایشان فرمودند برخی رفتارها در فقه منع شده اینها عوامل بیرونی شادی هستند. اما در کل من با محدودیت در شادی موافق هستم، چون هرجا نمی توان شادی را بروز داد و کودک درون را رها کرد و جایگاه دارد. بنابراین من و ایشان در حال حاضر هر دو معتقدیم که شاد بودن مانند غم داشتن جزیی از زندگی انسان سالم است.
شما به مواری اشاره کردید که در فقه حرام هستند اما مگر شادی داریم که هیچ کدام از این موارد در آن نباشد. در این صورت بیشتر شبیه عزاداری است.
سادات موسوی: ما در جامعه ای زندگی می کنیم که هنجارها و قواعد و قوانینی دارد البته برخی هم نانوشته هستند. بنابراین اگر از عرف جامعه پا را فراتر بگذاریم با آن برخورد می شود. در شادی مذهبی من یک پیشنهاد دادم که سه ماه قمری رجب، شعبان و رمضان را ماه شادی بنامیم، قیافه شهر را تغییر دهیم و چراغانی کنیم. همین تغییر ظاهر شهر کلی بر روحیه افراد تاثیر می گذارد.
سادات موسوی: در مسائل اجتماعی بحث تربیت مطرح نیست. موضوع من این است که برخورد انتظامی با شادی یا حجاب از کجا باید شروع شود؟ اگر منظور از حجاب همان حد گردی صورت و این موارد باشد همین الان چند نفر این را رعایت می کنند؟ 90 درصد مردم ما این را انجام نمی دهند اما نمی توان همه آنها را دستگیر کرد. نیروی انتظامی باید از کمترین حد مجرمها شروع کند. یعنی نیروی انتظامی باید با افراد کمی برخورد کند تا مشکل حاد نشود. |
یک سال من در کریسمس در شهر میلان ایتالیا بودم؛ به قدری این شهر را قشنگ تزیین کرده بودند که اصلا همه روحیه می گرفتند و شاد بودند. الان روز نیمه شعبان که خودجوش مردم کوچه ها را تزیین می کنند ببینید چقدر قشنگ است، این کار اصلا هزینه ندارد؛ این شادی را باید در تلویزیون هم نشان دهیم. البته در مسئله شادی فردی نمی توان خیلی دخالت کرد و تنها باید فرهنگ سازی کرد، دخالت جامعه تنها در شادیهای اجتماعی،مذهبی و ملی است. حتی به نظرمن همین بوق زدن ماشین عروس در خیابان باعث شادی مردم و تشویق دخترخانمها به ازدواج می شود. به نظر من اگر قرار است در شادی فردی چیزی تغییر کند گاهی باید به طور غیر مستقیم وارد شویم و اگر اعتقادات مذهبی را تقویت کنیم خیلی از مسائل حل می شود.
بهرامی: عده ای براین باورند که رسیدن به شادی از راه رسیدن به غم است، یعنی باید غم را تحمل کنیم تا پروردگار هم راضی شود و ما را شاد کند، اما این به نظر من اشتباه است. واقعیت این است که اگر قرار باشد از راه رنج به شادی برسیم پس چرا زمانیکه برای دوستی آرزو می کنیم می گوییم از خدا برای تو دل شاد می خواهیم. پس شادی نیاز هرکسی است و درونی. تصور می شود در جوامعی که شادی می کنند، حد و مرزی ندارند، اما این اشتباه است چون آنها قوانین و ضابطه دارند. متاسفانه ما این ضابطه را نداریم و با شادی مانند هرعمل دیگر سلیقه ای عمل می کنیم. به ماشین عروس اشاره شد اما گاهی در یک خیابان ممکن است با همین بوق زدن هم برخورد شود و در یک خیابان دیگر نه. ما الان در خانه های خودمان هم که می خواهیم شادی کنیم ترس داریم که مبادا پلیس زنگ در را بزند. پلیس باید حامی ما باشد نه اینکه از او بترسیم. به نظر من هر شادی را نباید فاجعه دانست و با آن برخورد کرد.
چرا آقای دکتر با محدودیت در شادی موافق هستید و این محدودیتها را در چه چیزهایی می دانید؟
بهرامی: منظور من از محدودیت این است که ممکن است من در منزلم برقصم، اما وقتی در کلاس درس هستم این کار شایسته نیست. اگر نتوانیم این شادیها را کنترل کنیم به عنوان افراد لاابالی شناخته می شویم. وقتی من به عنوان استاد دانشگاه در جایی هستم باید در قالب ارزشی خودم باشم اما مثلا وقتی چهارشنبه سوری است و بچه ها شادی می کنند من هم می توانم با آنها همراه شوم.کما اینکه خود پیامبر ما هم با بچه ها شادی می کردند.بنابراین جایگاه شادی بسیار مهم است.شادی ذاتی و دورنی است اما برای ظهور و بروز آن باید شناختی داشته باشیم.
الان به نظر شما مهم این است که مردم واقعا شاد باشند یا اینکه قیافه شاد به خود بگیرند؟ یعنی شادی درونی نباشد و تنها ظاهر شاد بودن را حفظ کنند. هرچند که این روزها این ظاهر شاد هم کمتر دیده می شود.
سادات موسوی: برای اینکه افراد درونی شاد باشند باید خیال آسوده داشته باشند و نگران فردای خود نباشند. کودک شاد است چون هیچ دغدغه ای ندارد اما وقتی به مدرسه می رود دغدغه های او هم شروع می شود و هرقدر که بزرگتر می شود این دغدغه ها هم بیشتر می شود. باید حاکمیت سعی کند که مردم کمتر غصه نان و آب داشته باشند تا درونی شاد باشند. به عبارتی اگر استاندارد زندگی اجتماعی ما بالا برود این باعث شادمانی درونی می شود.در آمار سازمان ملل، شاد ترین مردم کشور دانمارک هستند، دلیل آن این است که مردم اعتماد و اطمینان به فردا دارند و فاصله نظام طبقاتی خیلی کم، است. امیرالمونین فرمودند مواظب باشید غیرمسلمانان از شما در عمل به قرآن پیشی نگیرند اما الان مثل اینکه چنین شده است. در جامعه ما باید فساد، بیکاری و این مشکلات از بین برود تا مردم شاد باشند.اما گاهی می خواهیم فریب بدهیم و قیافه شادمانه به خودمان بگیریم که در اینصورت همانطور که گفتم سراغ شادی های حرام می رویم،مانند مشروبات الکلی و قرصهای اکستازی. به نظر من اگر جامعه می خواهد شاد باشد باید دغدغه های اقتصادی را از بین برود.
اما این مشکلات اقتصادی در بیشتر کشورها وجود دارد و این دلیلی نمی شود که سعی نکنیم مردم را شاد نگه داریم.
سادات موسوی: بله اتفاقا پیامبر هم توصیه کردند که باید دل مومنان را شاد کنیم. گاهی یک لبخند باعث روحیه در افراد می شود، بنابراین نیازی به حرکات نادرست و خارج از عرف وجود ندارد.مثلا وقتی وارد یک اداره یا بانک می شویم لبخند داشته باشم همین خیلی موثر است. ما باید اجازه بدهیم طنز درست در صدا و سیما جای زیادی داشته باشد .جامعه ما به شدت کمبود فیلمهای طنز را دارد. این موارد باعث آرامش مردم تا حدی می شود، اما اصل همان چیزی است که گفتم یعنی باید شادی درونی باشد.
بهرامی: مازلو یک طبقه بندی معروف از نیازهای انسان دارد که طبقه اول زیستی، بعد احساس امنیت شغلی، اجتماعی است، وقتی این مسائل تامین شود خود به خود سطح شادی بالا می رود. در مورد تعریف یک جامعه شاد، شما پوشش مردم را نگاه کنید اکثرا رنگها تیره هستند اما در همین کشور بلژیک که اشاره شد مثل یک تابلو نقاشی می ماند و رنگارنگ است.این خودش شادی می آورد؛ متاسفانه الان همه به دنبال این هستند که با کمترین کار درآمد بالای اقتصادی داشته باشند و برای همین به سمت فروش مواد می روند یا اینکه به خاطر فشارهای اقتصادی به مصرف موارد روی می آورند و همین برای آنها شادی کاذب به وجود می آورد.
به نظر می رسد که در این چند سال خانواده های ما در تعریف شادی دچار مشکل شدند. هر خانواده براساس نوع بینش و نگرش مذهبی که دارد یک تعریف از شادی دارد. برای همین وقتی یک جوان وارد جامعه می شود دچار تعارض می شود و همین مشکلاتی را ایجاد می کند.
سادات موسوی: هرچیزی شادی خود را می طلبد. شادی مذهبی غیر از شادی فردی، اجتماعی و سیاسی است. ما رفتار غم در عزاداری های مذهبی را خوب بلدیم و شاهکار اجتماعی ایرانیان همین است. اما در شادی مذهبی هرکس به سلیقه خود عمل می کند. ما منشوری برای شادی مذهبی نداریم. شادی سیاسی مانند 22 بهمن است که باید شاد بود که باز هم بلد نیستیم و نمی دانیم که آیا باید کاراناول شادی داشت یا نه؟ اما حد و حدود قانونی، شرعی و عرفی وجود ندارد. هیچ کس به نظر من در کشور حد و حدود شادی را نمی داند. شادی اجتماعی مانند شادی فوتبال است که باز هم گاهی ناهنجاری دارد مثل شکستن شیشه اتوبوس. شادیهای خودجوش هم نیاز به فرهنگ سازی دارند و نباید آنها را امنیتی و انتظامی کرد. یک شادی هم ملی است مثل چهارشنبه سوری که باز هم در کشور ما با آن سیاسی برخورد می کنند. برای تمام این شادیها باید فرهنگ سازی کرد که با اجبار امکان ایجاد آن نیست. از کودکی باید آموزش داد که در این شادیها چطور باید رفتار کرد.
بهرامی: شادی باید مدیریت شود. هر انسانی یک بالغ دارد که باید کودکش را مراقبت کند. در نامه امام علی به مالک اشتر صراحتا در آن قید شده که پرهیز کن از اینکه مراسم و مناسکی که می تواند مردم را به هم نزدیک کند را حذف کنی. اما اینقدر تعصبات یک بعدی در جامعه ما وجود دارد که هر مراسمی که سبب انسجام مردم و شادی می شود را به صورت انتظامی با آن برخورد می کنند؛ درحالیکه محال است بتوان کارفرهنگی را با مسائل انتظامی حل کرد. من در خبرها خواندم که سال قبل 18 هزار خانم بدحجاب دستگیر شده اند، از آنها تعهد گرفتند و رها شدند اما باید فرهنگ سازی شود و به آنها آموزش داده شود که حد حجاب چیست. نه اینکه چنان برخورد بدی کنند که بیشتر مردم لجبازی کنند. به نظر من چون همانطور که اشاره شد هیچ تعریفی از شادی نداریم،خانواده ها بنابر باور خود شادیها را در خانه محدود می کنند و در مدرسه و جامعه هم محدودیتهایی وجود دارد. جوان مهمترین غریزه ای که دارد شناخت جنس مخالف است اما وقتی حتی از خود خانواده هم آنها محدود می شوند وقتی وارد جامعه و دانشگاه می شوند و با یک چنین موردی برخورد می کنند این موضوع را از خانواده خود پنهان می کنند. برای همین آنها جذب همسالان خودشان می شوند و همین می تواند خطرناک باشد. جامعه ای که شاد نباشد از ابزارهای بیرونی برای شاد شدن استفاده می کند و این بسیار خطرناک است.
اما الان تا حدودی در جامعه ما اینگونه است.همان برخوردی که با آببازی در پارک آب و آتش شد با کلیپ شادی هم شد. بالاخره چطور باید شادی کرد؟
بهرامی: وقتی جلوی شادی را بگیرند،جلوی بروز احساس ما را گرفتند بنابراین ما سعی می کنیم با این موضوع مقابله کنیم که ناهنجاری تلقی می شود و برای همین این شادی ها به زیرزمین کشیده می شود که خطرناک است. الان یک اتاق فکری برای اینکه تعریفی از شادی کند و ضوابطی را مشخص کند وجود ندارد. هرسازمانی ساز خودش را می زند. مراجع دینی ما یک تعریفی از شادی دارند و سیاست مداران یک تعریف دیگر. متاسفانه پلیس ما در برخورد با ناهنجاریها آماری رفتار می کند.مثلا در گزارش کار خود اعلام می کند که چند بی حجاب دستگیر شدند یا اینکه چند مهمانی دختر و پسر را گرفتند. این کار فرهنگی نیست.
سادات موسوی: کنترل دولتی و محدودیت وظیفه دولت است، چون جامعه بدون دولت، آنارشیست است. محدودیت دو مرحله دارد نظری و عملی. مرحله نظری قانون است که مجلس باید در این زمینه کار کند و ما باید در جامعه دموکراتیک به این قوانین احترام بگذاریم. در مرحله اجرا، باید دید این قوانین چقدر قابلیت اجرا دارد. ظاهرا اگر بیش از 10 درصد مردم به قانونی عمل نکنند دیگر جنبه اجرایی ندارد چون در این صورت درصد زیادی از مردم مجرم می شوند، مثل همین ممنوعیت ماهواره. پس قانون باید هوشمندانه باشد؛ اما از نظر اجرایی باید از جایی شروع کرد که بیشتر مردم عقیده دارند درست است، بعد با فرهنگ سازی اعمال قانون کنیم. مردم ما بی اخلاق نیستند، اما هرچیزی را هم نمی پذیرند، پس می توان به درستی با آنها برخورد کرد. در مورد پوشش و شادی یک حدی وجود دارد که بیش از آن را جامعه نمی پذیرد، همین حد را باید رعایت کرد و باید مرز برخورد مشخص شود. البته تعیین این مرز مشکل است اما ناممکن نیست و در شهرها هم تفاوت می کند. وقتی فرهنگ سازی شود دیگر نیازی به برخورد و تنش میان مردم و پلیس نیست.
آقای دکتر منظور شما از اتاق فکر برای شادی این است که مثلا مانند رانندگی و هر کار دیگر برای آن قواعدی داشته باشیم و در یک چارچوب به جوانان بگوییم شادی کنید؟
بهرامی: منظور من این نیست که شادی را دولتی کنیم تنها خود فرد باید تشخیص دهد که حد آن چقدر است و در کودک درون خود نظارت کند. این کار هم با فرهنگ سازی از کوچکی در خانواده و مدرسه شروع می شود تا در بزرگسالی و ورود به جامعه مشکلی نباشد. متاسفانه الان شکل ارزشها متفاوت شده است. در گذشته وقتی به ما موضوع انشاء می دادند که می خواهید چه کاره شوید بیشتر می گفتند معلم، اما الان اینطور نیست، بیشتر می گویند دکتر و شغلهای پولساز. کسی شغل پلیس را نمی نویسد چوت الان دیگر برخورد پلیس با مردم مانند گذشته نیست. یکی از دوستان من می گفت مردم ترکیه پلیس را دوست خود می دانند و به آنها احترام فراوانی می گذارند، یعنی دیدگاه آنها به پلیس مثبت است. باز من تاکید می کنم که کار فرهنگی باید باشد و این کار هم نیاز به ابزار فرهنگی دارد.
شما اشاره می کنید که مردم ما نسبت به یکسری مسائل مانند حجاب مرزهایی قائل هستند اما الان در جامعه ما تکثر عقیده و نظر وجود دارد حتی در یک خانواده هم افراد آن تعریف واحدی از حجاب ندارند. چطور می توان یک حد مشخص کرد؟
سادات موسوی: در خانواده ای که همه سیگار می کشند اگر پسر هم سیگار بکشد کسی نمی تواند جلوی او را بگیرد اما در یک خانواده که سیگاری نیستند، همه نسبت به این موضوع حساس هستند. باید حد بد بودن را مشخص کرد که شرع و قانون آن را مشخص کرده است. اما تا کجا می توان آن را اجرا کرد و با آن برخورد کرد؟ ما دو نوع برخورد انتظامی و فرهنگی داریم که به نظر من هیچ تفاوتی با هم ندارند. اما به شرطی که برخورد انتظامی با نگاه فرهنگی باشد، یعنی اتاق فکری که به آن اشاره شد تعریف کند که کجا اجازه برخورد وجود دارد، آنجایی که تمام جامعه آن رفتار و حرکت را منع می کند و ناهنجار می داند باید برخورد کرد. به نظر من کار فرهنگی باید به شیوه غیرمستقیم انجام شود از دانشگاه که نمی توان کار فرهنگی انجام داد.
اما سالهاست این حرفها گفته شده و هنوز هم مشکلاتی وجود دارد.
سادات موسوی: این حرفها همه جدید هستند و جایی عنوان نشده، نتیجه تحقیق من در مورد حجاب است که سه سال روی آن کار کردم. با اطلاعات آماری و پژوهشی در این مورد صحبت می کنم. اعتقادات افراد مهم نیست، بحث این است که افراد جامعه باید با هم انسجام داشته باشند. تنظیم روابط دختر و پسر و حجاب دو موضوع مهم است که در این زمینه به اعتقادات مربوط نیست و به عرف جامعه باز می گردد. ما در مهمانی و خانه یک طور لباس نمی پوشیم.
دقیقا این به سبک زندگی افراد بستگی دارد.
سادات موسوی: سبک زندگی ما ایرانیها باید تحلیل شود که حداقل آن مشخص شود، طوری که اکثریت جامعه آن را قبول داشته باشد؛ در اینصورت می توان کار فرهنگی هم انجام داد. باید یک کار آماری در این زمینه انجام داد.
بهرامی: به نظر من آمارها تا حدود زیادی واقعی نیستند و بیشتر به عنوان ابزار استفاده می شوند.حتی گاهی آمارها پنهان می شود تا عمق فاجعه مشخص نشود.مثلا من شنیدم برای اینکه طلاق رو به افزایش است برای حل این مشکل به جای کار ریشه ای آمار را کمتر اعلام می کنند تا بگویند مثلا مشکل حل شده است. آمار گیری شیوه های خاص خود را دارد. به هرحال اگر بخواهیم بر مبنای این آمار قانون تنظیم کنیم مشکل قوانین نیست مشکل نحوه اجرا و اجراکنندگان آن هستند. من به واسطه کارم با افرادی که چندگانه تربیت شدند مواجه هستم. در خانه، مدرسه و جامعه شخصیتهای متفاوتی دارند، چون تکلیف خود را نمی دانند.برای همین این فرد بحران فردی پیدا می کند؛ برای همین من به خانواده ها تاکید می کنم که باید آنقدر انسجام داشته باشید که فرد در خانواده هویت بگیرد.
بهرامی: شادی نیاز هرکسی است و درونی. تصور می شود در جوامعی که شادی می کنند، حد و مرزی ندارند، اما این اشتباه است چون آنها قوانین و ضابطه دارند. متاسفانه ما این ضابطه را نداریم و با شادی مانند هرعمل دیگر سلیقه ای عمل می کنیم. گاهی ممکن است در یک خیابان با بوق بوق کردن کارناوال عروس هم برخورد شود و در یک خیابان دیگر نه. ما الان در خانه های خودمان هم که می خواهیم شادی کنیم ترس داریم که مبادا پلیس زنگ در را بزند. به نظر من هر شادی را نباید فاجعه دانست و با آن برخورد کرد |
منظور این است که چطور می توان این تناقض ها را که از خانواده شروع می شود در جامعه حل کرد؟ چون همانطور که اشاره کردید رفتارهای چندگانه سبب بحران هویت فردی می شود.
سادات موسوی: مسئله را نباید اشتباه گرفت. در مسائل اجتماعی بحث تربیت مطرح نیست. موضوع من این است که برخورد انتظامی با شادی یا حجاب از کجا باید شروع شود. اگر منظور از حجاب همان حد گردی صورت و این موارد باشد همین الان چند نفر این را رعایت می کنند؟ 90 درصد مردم ما این را انجام نمی دهند اما نمی توان همه آنها را دستگیر کرد. نیروی انتظامی باید از کمترین حد مجرمها شروع کند، یعنی حدی که تعداد مجرمان آن کمتر است. یعنی نیروی انتظامی باید با افراد کمی برخورد کند و حد حجاب را آنقدر کم کند تا مشکل حاد نشود. در همه جای دنیا یک حدی برای پوششی وجود دارد.
اما تنها در ایران و چند کشور وجود دارد که حدی برای حجاب دارند.
سادات موسوی: در کشور فرانسه اگر با حجاب به دانشگاه بروید اخراج می شوید پس حدی وجود دارد. نمی توان هیچ حدی نداشت، چون هرج و مرج ایجاد می شود حالا هر کشور براساس عرف و قوانین حدی را دارد و برای آن فرهنگ سازی می کند.
الان از نظر شما حد استاندارد ما برای شادی کجاست تا پلیس برخورد نکند؟
بهرامی: در جامعه ما کارفرهنگی و بنیادی کمتر انجام شده است. وقتی جوانان ما به راحتی نمی توانند آهنگهای مورد دلخواه خود را پخش کنند مجبورند به صورت زیرزمینی کار کنند و از طریق شبکه های اجتماعی آنها را توزیع کنند. قانونگذار هم جلوی این شبکه ها را می گیرد و یک حالت فرار و گریز وجود دارد. همین سبب می شود تا بچه ها سمت ناهنجاری بروند، چون شادی آنها سرکوب شده است. دلیل افزایش طلاق هم این است که دختر و پسر بی تجربه وارد نهاد خانواده می شوند و ازدواج می کنند، اما به خاطر همین بی تجربه بودن بعد از مدتی جدا می شوند.این فاجعه است و در هیچ کشوری اینگونه نیست. درست است که کلیپ شادی با ارزشهای اجتماعی ما مغایرت دارد اما ممکن است در برخی مهمانیهای خانوادگی هم این حرکات انجام شود.نباید این موضوع ساده را اینگونه بزرگ می کردند که فاجعه شود.
سادات موسوی: پلیس ضابط قضایی است، یعنی هرجا جرمی اتفاق افتاد پلیس باید برخورد کند. اما اگر قانونی نداریم و پلیس برخورد می کند غلط است و مباح. من یک تقسیم بندی از شادیها در اول بحث کردم، هر شادی برای خود حد و حدودی دارد و در این زمینه باید فرهنگ سازی شود. البته یک سنت قوی اجتماعی در شادیهای مذهبی داریم اما این تنها کافی نیست. همانطور که گفتم باید منشوری تهیه شود و به مردم هم آموزش دهند،الان شادیهای خودجوش و فردی بیشتر مورد بحث است و با آنها برخورد می شود. این شادیها را هم می توان خیلی عریان برگزار کرد و هم خیلی محدود. اما باید حدودی را مشخص کرد تا بیشتر جامعه با آن موافق باشند تا بتوان با آن برخورد کرد و نباید به دوست داشتن فرد بستگی داشته باشد تا برخورد سلیقه ای نشود. این نیاز به تحلیل اجتماعی دارد و باید کارشناسان دانشگاهها در این مورد وارد شوند تا محلی باشد و بتوان آموزش و فرهنگ سازی کرد.
اما این موضوع با ایدئولوژی ما همخوان است؟
سادات موسوی: بله. بحث من عملیاتی است نه ارزشی. شرط امر به معروف و نهی از منکر امکان پذیر بودن آن است و نباید با زور وارد شد چون اثر معکوس دارد. مشخص کردن حدود باید توسط جامعه شناسان انجام شود و نیاز به گروه سیاسی و پلیسی نیست. من باز هم معتقدم که باید حد وحدودی را مشخص کرد یا اینکه دین مردم را تقویت کرد تا جلوی برخی ناهنجاریها گرفته شود. این کار باید علمی انجام شود و نیاز به تحقیق دارد. من سه شکل شادی ملی را برای شما مثال می زنم، رفتن شاه از کشور، فتح خرمشهر و رفتن ایران به جام جهانی در برد بازی استرالیا. اگر این شادیها را مقایسه کنید متوجه می شوید که شکل شادیها فرق کردند چون ارزشها فرق کردند و در حال کمرنگ شدن هستند.
بهرامی: یک کارهایی به طور خودجوش وجود دارد چون بحث هیجان درونی مطرح است و نمی توان جلوی آن را گرفت.من این را در انقلاب دیدم و این اصطلاح هم در میان جامعه شناسان وجود دارد.برای جلوگیری از بروز هیجان نمی توان آن را دولتی کرد، ما باید جای غم و شادی را در جامعه بدانیم. الان در شادیهای مذهبی هم مردم ما با گفتن زندگی نامه سخت امامان گریه می کنند. در جامعه ای که برای نشان دادن هیجان و شادی تعصب باشد، نمی توان کاری کرد. تعصب با عقیده متفاوت است و اگر تعصب زیاد باشد کار فرهنگی نمی توان انجام داد.برای مقابله با شادی افرادی باید باشند که با اعتقادات خود حرکت می کنند نه با تعصب.
به کمرنگ شدن ارزشها اشاره کردید.چرا در طول این سالها اینقدر ارزشها فرق کردند و چرا ما به اینجا رسیدیم؟
سادات موسوی: متاسفانه این محدودیتها را ما ایجاد کردیم و ربطی به اسلام ندارد. در کشورهای ترکیه و مالزی نگاه کنید متوجه می شوید که چقدر با حجاب هستند . وقتی نظام سیاسی ما مبتنی بر دین است خیلی سخت است که بتوانید کنترل کنید و هر مشکلی که پیش آید به دین ربط پیدا می کند.در اینصورت باید خیلی دموکراتیک عمل کرد تا دین دچار مشکل نشود. نباید با همه چیز به طور سلیقه ای و متعصبانه برخورد کرد چون نتیجه معکوس دارد و جوانان را دین زده می کند.
بهرامی: با وجودیکه مردم هند بسیار فقیر هستند اما فقرایشان شاد هستند، آن هم به خاطر اعتقادات و پذیرش زندگیای که دارند، است اما آمار افسردگی و خودکشی در کشورهای اروپایی زیاد است. چون بسیاری از آنها آسایش دارند اما شادی ندارند. در این کشورها زندگی گروهی تدریجا تبدیل به زندگی انفرادی شده است و ممکن است فرد تنها در یک چهار دیواری زندگی کند و ابزار ارتباطش فقط اینترنت باشد. در حالی که در هند، زندگی گروهی دارند و همه خانواده باید زیر یک سقف باشند، اما شاد هستند. همانطور که گفتم انسانها برای شادی باید احساس امنیت در مسایل اقتصادی، اجتماعی داشته باشند.(خبرآنلاین)
جام جم سرا: یکی از مهمترین چیزهایی که آن روزها داشتیم و این روزها نداریم، مهمان است! فقط مختص ما نیست، از خیلیها پرسیدهام و جواب همین بوده که رفت و آمدهایشان کم شده، فقط با عدهای محدود از فامیل یا دوستان آمد و شد دارند که اتفاقا همان دیدارهای ماهی یک بار و دو بار را هم ترجیحا در رستورانی برگزار میکنند که کمتر اسباب زحمت فراهم شود.
اصلا و اصلا قصدم نوستالژی بازی و یاد ایام و غم شیرین گذشته و این حرفها که حالا خیلی مد شده و همه اصرار دارند بگویند قدیم بهتر بود و... نیست.
اتفاقا این روزها از این جهت که هر وقت بخواهی، هرجا که باشی، میتوانی به دیگران دسترسی داشته باشی، از اینکه قریب به اتفاق خانوادهها صاحب خودرو هستند، از اینکه دسترسی به بهترین کتابها و فیلمهای روز دنیا، چقدر آسان شده، از اینکه دسترسی به بیشتر امکانات زندگی مدرن آسان شده، خوشحالم و میدانم هیچکداممان نمیخواهیم یا بهتر بگویم نمیتوانیم بدون همین ابزارهای تکنولوژی و همین گوشیها و رایانههایمان راحت زندگی کنیم و اگر برگردیم بهروزهای گذشته از بیحوصلگی به هم میریزیم. اما رفت و آمد و مهمانبازیهایمان کم شده و بهتر است بگویم، دوستداشتنهایمان کمتر.
خیلی حوصله یکدیگر را نداریم، اگر هم اهل رفت و آمد باشیم، حلقهای تشکیل دادهایم که در آن چندنفری بیشتر نیستند که اتفاقا مثل هم فکر میکنیم، مدل هم زندگی میکنیم و علایقمان مشترک است؛ یعنی راحتترین نوع برقراری ارتباط. آن سالها مهمان هایمان از خاله و عمو و این دست فامیل خیلی نزدیک هم گذشته بود و دخترعموی پدری، خاله مادری، خواهر زنعمو، جاری خاله، عمه پدری هم مهمان ما میشدند و برعکس، حالا این نسبتها در آمد وشدها جایی ندارند، حتی نزدیکترها هم.
هرچقدر هم همه چیز عوض شده باشد، اما نیاز به دوست داشته شدن و دوستداشتن هرگز نه تنها عوض نمیشود، بلکه کمتر هم نمیشود.
یکی دو ماه آینده، بهانه برای تجدید رابطهها و رفت و آمدها زیاد است، همین فوتبال که بساط شبنشینی را جور میکند یا ماه رمضان که اتفاقا یکی از لذتها و توصیههایش به همین کنار هم بودنهاست.(مستوره برادراننصیری - دبیرگروه جامعه)
جام جم سرا:وقتی از آن بالا به روابط آدمها با همدیگر نگاه میکنید بسیاری چیزها ممکن است توخالی به نظر آید و اقتدار همیشگیاش را در ذهنتان از دست دهد از جمله شتابهایی که بر دایره حرص میچرخند. از آن بالا متوجه پوچ بودن حرصورزیهایمان خواهیم شد، این که گاهی اصرار داریم با اندوختن و اندوختن و اندوختن، روز به روز بیشتر بین خود و دیگران، فرق و فاصله ایجاد کنیم در حالی که از آن بالا همه آن فرق و فاصلهها کنار میرود و چندان به چشم نمیآید. راستی! چرا ذهن ما در تله حرص میافتد؟ چرا ذهن ما در دام قیاسهای ویرانگر، پویایی و طراوتش را از دست میدهد؟ چرا آنها که دائم حرص میورزند با یک ترس همیشگی زندگی میکنند؛ ترس از دست دادن و نابود شدن، ترس از کم آوردن و ترس از محتاجشدن؟ چرا چشم بعضیها هیچ وقت سیر نمیشود؟
حریص بودن را به ارث میبریم یا یاد میگیریم؟
برخی ویژگیهای شخصیتی وجود دارد که تأثیر محیط و تربیت بر روند شکلگیری آنها بیشتر از ژنتیک و وراثت است. در واقع، محیطی که افراد در آن زندگی میکنند و فضای حاکم بر آن میتواند در پرورش یک خصیصه شخصیتی حائز اهمیت باشد. اگر این ویژگی مورد پسند جامعه واقع شود با تشویق اطرافیان میتواند تقویت شده و به بهترین شکل ممکن خود را نشان دهد، اما در مورد رفتارهای ناپسند باید کمی محتاطانه اقدام کرد. بهطوری که از همان دوران طفولیت والدین باید با رفتار نامناسب فرزند برخورد موثری کنند تا از پیشرفت آن جلوگیری به عمل آید.
دکتر حکیمه آقایی، روانشناس عمومی معتقد است در شکلگیری ویژگی شخصیتی افراد حریص، نقش محیط و تربیت بسیار پررنگتر از ژنتیک است. محیط در هفت سال اول زندگی بیشترین تأثیر خود را بر شالوده شخصیت آدمی میگذارد. ذهن و روح و روان کودک مانند لوح سفیدی است که از والدین یا مراقبتکنندگان اولیه یاد میگیرد و عین همان رفتار را تقلید میکند.
بچهها مانند بزرگسالان با مفهوم حرص و آز و طمع آشنا نیستند، اما گاهی در رفتار و گفتار آنها شکلی از این عادت ناپسند دیده میشود. به طور مثال، کودکی که در اتاق خود اسباببازیهای زیاد و متنوعی دارد و وقتی کودک دیگری وارد اتاق او میشود، اجازه نمیدهد آن کودک به اسباببازیهایش نزدیک شود، آنها را لمس و با آن اسباببازیها بازی کند. حتی ممکن است آن کودک رفتارهای پرخاشگرانه و خودخواهانهای را از خود به نمایش میگذارد. برعکس این مثال را هم زیاد دیدهایم؛ کودکی که دست بخشندگی او حیرت اطرافیان را به دنبال آورده یعنی حتی از وسایل مورد علاقه خود گذشته و آنها را به کودک دیگری داده یا در لذت بردن از آن وسیله با دوست خود شریک شده است. این موارد میتواند نشاندهنده آن باشد که کودک در چه بستری از خانواده و برخورد اطرافیان با او به سر میبرد. والدین میتوانند با زبان خود کودک، بخشندگی و عطوفت و گذشت را به او بیاموزند و هنگامی که شرایط مناسب برای یاد دادن این مفاهیم فراهم آمد از آن به درستی استفاده نمایند. در غیر این صورت مطمئنا در بزرگسالی هم نمیتوان انتظار داشت افراد دندان حرص و آز به روی یکدیگر باز نکنند.
رابطه تکفرزندی و بخشندگی
تکفرزندی گرچه گاه امتیازات و محاسنی را برای والدین به دنبال میآورد، اما نمیتوان از معایب و محدودیتهای آن هم بسادگی گذشت. یکی از معایب تکفرزندی، شکلگیری رفتارهای خودخواهانه در کودک است. حضور خواهر یا برادر باعث میشود فرزند یاد بگیرد چطور میتواند با دیگران در شرایط مختلف اجتماعی برخورد کند و سهیم شود. کودکان تکفرزند معمولا خودخواهانهتر رفتار میکنند، چون کسی را ندارند که بخواهند وسایل خود را با او به اشتراک بگذارند. حضور کودک دیگر میتواند به او بیاموزد آنچه را داری و دوستش میداری با دیگران سهیم شو و از بخشندگی خود لذت ببر.
عشق به اشیا و ترس از دست دادن آنها
عوامل مختلفی در جامعه دست به دست هم میدهد تا روند شکلگیری یک رفتار ناپسند را ترویج دهد. گاه عوامل اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی با همپوشانی روی همدیگر بستری فراهم میآورند که حرص و آز و طمع افراد رو به فزونی بگذارد. دکتر آقایی میگوید: گاهی این احساس در ما یه وجود میآید که رگههای طمعورزی در جامعه ما روز به روز پررنگتر شود. دیده میشود لایههایی از مردم انگار سیریناپذیرند و با تمام داشتههای خود باز هم خوشحال نیستند. به نظر میرسد ما در دورانی گرفتار شدهایم که به جای عشقورزیدن به یکدیگر خود را با اشیا دلخوش میکنیم و چون این لذتها آنی و زود گذر است و نمیتوان این حس شادی را به پایدارتر تجربه کرد در نهایت از درون به یک آشفتگی میرسیم. عشق به اشیا میتواند ترس از دست دادن آنها را هم به دنبال آورد و این ترس، خود مشکلات روحی بزرگی به بار میآورد. متاسفانه ترس از تورم و گرانی در برخی مقاطع زمانی باعث میشود بعضیها دست به احتکار بزنند.
این جمعکردنها خود ناامنی اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را به دنبال میآورد. رفتار ناپسند طمع، نهتنها در بحثهای مالی و اقتصادی، بلکه در زمینه علمی هم دیده میشود. به طور مثال، فردی که برای نوشتن یک کتاب یا مقاله زحمت فراوان کشیده، اما فرد دیگری آن را به نام خودش تمام میکند. تنها به خاطر اینکه پایه و رتبه علمی خود را بالا ببرد یا استاد دانشگاهی که دوست ندارد اطلاعات مفیدی را بیش از یک مقدار مشخص در اختیار دانشجویانش قرار دهد، زیرا میترسد با دادن اطلاعات، دانشجو از او پیشی بگیرد. این متاسفانه نشانی از فقر فکری و فرهنگی ماست که نهتنها به خود فرد، بلکه به دیگران هم صدمه وارد میکند.
خانوادههای آشفته، کودکان حریص بار میآورند
سبکهای مختلف فرزندپروری در خانوادهها تأثیرات متفاوتی بر گسترش و پرورش شخصیت یک کودک میگذارد که ادامه آن در بزرگسالی ناشی از همان سبک تربیتی است. خانواده سهلگیر، سختگیر و مستبد و خانوادههای مقتدر از آن جملهاند. دکتر آقایی معتقد است: بهترین نوع خانوادهها آنهایی هستند که در برپایی قانونهای حاکم در یک خانواده، مقتدرانه و در عین حال مهربانانه رفتار کنند. قواعدی که بر پایه هنجارهای اجتماعی است و از لحاظ روانشناسی مناسب مینماید، باید از طرف خانوادهها به شکل قانونی قابل اجرا درآید؛ قانونی که انعطافپذیری لازم را در جهت مثبت از خود نشان دهد. در چنین خانوادههایی مطمئنا رفتارهای ناپسند همچون حرص و آز کمتر دیده میشود. خانوادههایی که آشفتگی در آنها زیاد دیده میشود، فرزندانی حریص تحویل جامعه میدهند که از ویژگی این فرزندان میتوان به دروغگویی، فریبکاری و حتی صادقنبودن با خود را اشاره کرد. این افراد خانوادههایی نابسامان داشته و با دوستان خود رابطه دوستی خوبی برقرار نمیکنند. آنها مدام خود را با دیگران قیاس میکنند و از آنچه هستند رضایت کافی ندارند. استرس و ترس ناشی از دستدادن مال و دارایی همواره آنها را در رنج و درد قرار میدهد و آرامش روحی ـ روانی را از آنها سلب میکند. نسبت به دیگران پرتوقع و متقابلا انتظار کمی از خود دارند. پنهانکاری و فزونخواهی یکی دیگر از خصلتهای آنهاست که نهتنها به خود صدمه میزنند، بلکه دیگران را هم متوجه عواقب بدرفتاری خود میکنند.
وقتی رنگ و لعاب بازار وسوسه میکند
یکی از ماههای زیبای خداوند ماه رمضان است؛ ماهی که در آن درسهای بزرگی از جمله بخشش، گذشت و همدردی نهفته است، اما به راستی به چه میزان افراد یک جامعه به حقیقت و جوهره این ماه دست پیدا میکنند؟ چند درصد از انسانها به خلوص این ماه رسیده و با دل و جان، لذت بخشش را میچشند؟ متأسفانه هر سال شاهد آنیم که قبل از فرارسیدن این ماه مبارک مردم در شور خرید غوطهور میشوند. انگار که قرار است قحطی بزرگی دامنگیرمان شود. یخچالهایمان را پر از خوراکیهای مختلف میکنیم، بدون این که متوجه شویم خداوند این ماه را برای چه و از چه جهت میان ماههای دیگر ممتاز و ویژه قرار داده است، اما این حرص و طمع به خاطر چیست؟
دکتر آقایی معتقد است: متاسفانه توقعات مردم ما بسیار بالا رفته است. از خریدهای ابتدایی یک خانه گرفته تا خریدهای بزرگ و مفصلتر مثل جهاز و برپایی مراسم و جشنهای مختلف، گسترش دایره این حرصها و طمعورزیها را میتوان دید. چند وقت پیش مراجعهکنندهای داشتم. زوجین دو سال بود با یکدیگر زندگی میکردند. آقای خانواده، شاکی از آن بود که همسرش طی این دو سال مبلمان خانه را مرتب عوض میکند و این رفتار او باعث شده ناراحتی و پریشانی در فضای خانه حاکم شود. وقتی از خود دختر خانم پرسیدم به چه دلیل این نیاز را در خود میبیند که دکوراسیون را با هزینه بسیار بالا و به صورت مرتب عوض کند، گفت چون هر دفعه بازار میروم، طرحهای زیباتری میبینم که وسوسهام میکند. دوست دارم از آن مدل را هم در خانه داشته باشم. این خانم اشاره کرد که من حتی در دوران کودکی هم به همین شکل بودم و هر چیزی که جلوی چشمم بود و چشمم را میگرفت، میپسندیدم و دوست داشتم با خود به خانهام بیاورم.
متاسفانه ریشهها و بنمایههای این حرص و آز از همان دوران کودکی در ما دوانده میشود. در همان دوران مدارس شاهدیم که بچهها نسبت به وسایل یکدیگر چشم و همچشمی میکنند و به آنچه والدینشان در اختیارشان میگذارند، راضی نیستند. وقتی به خانه برمیگردند مدام شاکی هستند که ما فلان وسیله را نداریم و شما باید برای ما تهیهاش کنید. ما باید بدانیم با این نوع رفتار چه چیزی را فدای چه چیز میکنیم. مدام چشم و گوش و فکرمان در جاهای دیگری میچرخد، اما نگاهی به خود نمیاندازیم ببینیم من چه دارم و آنچه دارم مرا به هدفی که ابتدا داشتم نزدیک کرده است یا نه؟
خساست فقط در مال نیست
خساست یکی از تبعات ناخوشایند طمعورزی و حریصبودن است. وقتی بیش از نیاز خود چیزی را در اختیار داشته باشی و از طرفی از دراختیارگذاشتن آن نسبت به دیگران امتناع کنی در واقع نشانهای از خساست است. به طور مثال، نجاری با تمام تبحر و استادبودنش، همه فوت و فن کار را به کارگرش آموزش نمیدهد، چون طمع آن دارد همه مواهب آن حرفه را خودش به دست آورد و ترس از آن که مبادا شاگردش با آموزش بیشتر به جایی برسد و از او پیشی بگیرد در واقع خساست ذهن و روحش را به نمایش میگذارد.
حکایت شنیدنی سعدی درباره آن بازرگان حریص
سعدی در باب سوم گلستان حکایتی شنیدنی دارد از رابطه دور و دراز شدن آرزوهای آدمی با حرص ورزیدنهایش که شنیدنی است. این که آدمی وقتی در ورطه بخشی از وجود خود ـ توجه افراطی به دنیا ـ میغلتد و میافتد با آن که ظاهرا از رفاه و آسایش هم برخوردار است، اما در قحطسالی آرامش میزید و آشفتگیاش را نمیتواند درمان کند: بازرگانی را شنیدم که 150 شتر بار داشت و 40 بنده خدمتکار، شبی در جزیره کیش مرا به حجره خویش درآورد . همه شب نیارمید از سخنهای پریشان گفتن که فلان انبازم به ترکستان و فلان بضاعت به هندوستان است و این قباله فلان زمین است و فلان چیز را فلان ضمین، گاه گفتی خاطر اسکندری دارم که هوایی خوشاست باز گفتی نه که دریای مغرب مشوشاست سعدیا سفری دیگرم در پیشاست اگر آن کرده شود بقیت عمر خویش به گوشه بنشینم. گفتم آن کدام سفرست؟ گفت گوگرد پارسی خواهم بردن به چین که شنیدم قیمتی عظیم دارد و از آنجا کاسه چینی به روم آرم و دیبای رومی به هند و فولاد هندی به حلب و آبگینه حلبی به یمن و برد یمانی به پارس و زان پس ترک تجارت کنم و به دکانی بنشینم.( شکوفه شیبانی / جامجم)