اختلالات خوردن، دسته ای از اختلالات رواشناختی است که در آنها به نوعی مسئله خوردن مطرح می شود؛ زیاد خوردن، کم خوردن، کنترل نکردن و ... اما در اصل مشکل اصلی خوردن نیست که در این نوشته به چند مورد پرداخته می شود.
بی اشتهایی عصبی
برخلاف نام این اختلال، مشکل واقعی مبتلایان به آن، بی اشتهایی نیست بلکه آنها به شدت از افزایش وزن یا چاق شدن می ترسند. تصویری که این افراد از شکل و اندازه بدن خود دارند بسیار غیرواقعی است. به عنوان مثال ابا وجود لاغری شدید، همواره ترس زیادی از افزایش وزن یا چاق شدن دارند. ممکن است برای اندازه گیری وزن بدن شان از فنون مختلفی از جمله وزن کردن مکرر خود، اندازه گیری وسواسی اندام ها و استفاده مستمر از آینه برای بازبینی قسمت هایی که چاق تصور می شود، استفاده کنند.
بسیاری از بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی با این که ممکن است به شدت لاغر و ضعیف شوند، انکار می کنند در رابطه با وزن خود مشکل دارند. در واقع به وزن کم خود افتخار می کنند. برای مخفی کردن لاغری خود دست به هر کاری می زنند. لباس گشاد می پوشند یا گاهی با حمل کردن اجسام بزرگ قصد دارند خود را سنگین تر از آنچه هستند نشان دهند یا اگر قرار باشد در محیطی مانند بیمارستان وزن شوند، امکان دارد مقدار زیادی آب بنوشند تا به صورت موقت وزن خود را بالا ببرند.
دو نوع بی اشتهایی عصبی وجود دارد: نوع محدود کننده و نوع پرخوری/تخلیه کننده. تفاوت اصلی بین این دو نوع مربوط به تفاوت در شگردهایی است که بیماران برای کاهش وزن خود از آنها استفاده می کنند. در نوع محدود کننده، برای کم کردن مقدار غذایی که خورده می شود، تلاش زیادی صورت می گیرد و مصرف کالری ها به دقت کنترل می شود یا با اعمال فعالیت های ورزشی شدید خود را لاغر نگه می دارند. مبتلایان به این نوع بی اشتهایی عصبی اغلب سعی می کنند از خوردن در حضور دیگران خودداری کنند. وقتی آنها پشت میز غذاخوری هستند، بیش از حد آهسته می خورند. غذای خود را به قطعه های بسیار کوچک تقسیم می کنند و مخفیانه غذا را دور می ریزند.
در نوع پرخوری/تخلیه کننده، بیمار ابتدا پرخوری می کند (یعنی بدون کنترل از غذایی بیش از آنچه افراد در زمان یکسان و تحت شرایط یکسان می خورند، استفاده می کند. برای مثال امکان دارد فرد چند عدد بستنی، یک پاکت شیرینی خشک و کیک شکلاتی کاملی را در یک وعده پرخوری بخورد.) سپس برای از بین بردن کالری های مصرف شده به رفتارهای نامناسبی دست می زند (برای مثال خود را وادار به استفراغ می کند یا از داروهای ملین یا مدر استفاده می کند.) البته بسیاری از افراد طی دوره بیماری خود هر دو روش شرح داده شده را تجربه می کنند.
پرخوری عصبی
این اختلال با پرخوری و انجام اقداماتی مانند استفراغ عمدی و تمرین های ورزشی شدید و افراطی برای جلوگیری از افزایش وزن مشخص می شود. این اختلال، شباهت زیادی با نوع پرخوری/تخلیه کننده بی اشتهایی عصبی دارد.
اما آنچه نشانه تشخیص و متمایز کردن این دو اختلال از یکدیگر است، وزن فرد است. فرد مبتلا به بی اشتهایی عصبی به شدت لاغر است، در صورتی که درباره فرد مبتلا به پرخوری صدق نمی کند. با این که هر دو گروه افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی و پرخوری عصبی، ترس شدیدی از چاق شدن دارند، برخلاف بیماران مبتلا به پرخوری عصبی معمولا وزن طبیعی دارند یا گاهی اندکی اضافه وزن خواهند داشت.
پرخوری عصبی معمولا با ایجاد رژیم غذایی که انگیزه آن میل به ترکه ای بودن است، آغاز می شود. فرد در مراحل اولیه، غذاهای کم کالری می خورد اما به مرور زمان، محدود کردن رژیم غذایی به تدریج از بین می رود و فرد خوردن غذاهای ممنوع شده را آ؛از می کند. این غذاها معمولا غذاهای سبک و دسرهایی مانند چیپس سیب زمینی، پیتزا، کیک، بستنی و شکلات را شامل می شود.
کسی که به پرخوری عصبی مبتلاست، ممکن است در یک روز تا 4800 کالری مصرف کند! فرد بعد از پرخوری، برای این که شکست خویشتنداری خود را مدیریت کند، استفراغ کردن، روزه گرفتن، ورزش کردن افراطی یا سوءاستفاده از ملین ها را آغاز می کند. پرخوری عصبی برای خیلی از بیماران به علت پرداخت صورتحساب های سنگین برای غذا، ایجاد مشکلات اقتصادی را نیز به همراه دارد. بیماران مبتلا به بی اشتهایی عصبی معمولا جدی بودن مشکل خود را انکار می کنند، در مقابل، تنها چیزی که در ذهن بیمار مبتلا به پرخوری عصبی وجود ندارد، آسودگی خیال است. آنها به دلیل نداشتن کنترل بر رفتار پرخوری خود، احساس شرم، گناه، خود کم بینی و تلاش برای پنهانکاری دارند.
این اختلال نیز شامل دو نوع تخلیه کننده و غیر تخلیه کننده است. در نوع تخلیه کننده، فرد از روش هایی مانند استفراغ کردن و استفاده از ملین ها برای جلوگیری از افزایش وزن و خنثی کردن اثر پرخوری استفاده می کند اما در نوع غیر تخلیه کننده، امکان دارد فرد روزه بگیرد یا ورزش کند اما استفراغ نمی کند و از ملین ها و مدرها استفاده نمی کند.
بی اشتهایی عصبی و پرخوری عصبی، معمولا پیش از نوجوانی روی نمی دهد. با این حال در برخی موارد اختلالات خوردن، به خصوص بی اشتهایی عصبی را حتی در کودکان هفت ساله نیز شناسایی کرده اند. بی اشتهایی عصبی به احتمال زیاد در پانزده تا نوزده سالگی ایجاد می شود. پرخوری عصبی اغلب اواخر نوجوانی یا اوایل بزرگسالی شروع می شود. برخلاف این تصور اشتباه که اختلال خوردن، مختص سنین جوانی است، این اختلالات حتی در سنین سالخوردگی نیز مشاهده شده است. میزان شیوع بی اشتهایی عصبی د رمیان زنان تقریبا 0.5 درصد و در مردان تقریبا یک دهم زنان است. بروز بی اشتهایی عصبی ظاهرا در دهه های اخیر افزایش یافته است.
شیوع پرخوری عصبی در میان زنان تقریبا یک تا 3 درصد است و در مردان تقریبا یک دهم زن است. در واقع میزان شیوع این اختلال ها بسیار کم است. همان گونه که از آمارها پیداست، با این که اختلال های خوردن در مردان نیز روی می دهد، در زنان بسیار شایع تر است. به طوری که اشاره شد، در ازای هر مرد مبتلا به اختلال خوردن، ده زن به آن مبتلا هستند.
آسیب های جسمانی و روانی مبتلایان
در افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی، موی سر و همچنین ناخن ها، نازک و شکننده و پوست بسیار خشک می شود و موهای کرک مانند روی صورت، گردن، بازها، پشت و پاها شروع به رشد کردن می کند. پوست خیلی از بیماران مخصوصا روی کف دست آنها به زردی متمایل می شود. با سرما مشکل دارند و دست ها و پاهای آنها اغلب سدر و کبود است.
پوکی استخوان در بیماران مبتلا به بی اشتهایی روانی بسیار شایع است. به همین دلیل بیماران مدام دچار شکستگی و بد شکلی استخوان می شوند. به علت فشار خون پایین، احساس خستگی، ضعف و سرگیجه دارند. کمبود ویتامین نیز ممکن است وجود داشته باشد. حتی ممکن است افراد مبتلا به این اختلال از بی نظمی های قلبی بمیرند.
سایر آسیب های روانی که ممکن است با این اختلال مشاهده شوند: افسردگی و همچنین وسواس فکری – عملی از مشکلات شایع افرادی است که به اختلال بی اشتهایی و پرخوری عصبی دچار هستند. ترس از موقعیت های اجتماعی (برای مثال خوردن در جمع) نیز در این افراد وجود دارد.
همچنین در افراد مبتلا به اختلال پرخوری عصبی و نوع پرخوری/تخلیه کننده اختلال بی اشتهایی عصبی، سوء مصرف مواد و الکل مشاهده شده است. در ضمن برخی از افراد مبتلا به این اختلالات دارای سابقه اقدام به خودکشی و مشکلات شخصیتی عمیق (مانند شخصیت دوری جو یا مردم گریز و کمالگرا) هستند.
علت چیست؟
1. وراثت و عوامل زیستی: گرایش مبتلا شدن به اختلال خوردن در خانواده های این افراد جریان دارد. خویشاوندان تنی افراد مبتلا به بی اشتهایی عصبی یا پرخوری عصبی، خودشان به میزان بالایی دچار این اختلال هستند. همچنین وجود بی نظمی در نوعی انتقال دهنده عصبی به نام سروتونین که اشتها و رفتار تغذیه را تنظیم می کند، در بروز این اختلال نقش دارد.
3. خانواده: انعطاف ناپذیری، محافظت بیش از حد والدین، کمالگرایی، کنترل افراطی و اختلاف زناشویی بین والدین، نمونه هایی از رفتارهای نابهنجار رایج در خانواده های افراد مبتلا به این مشکلات است. به علاوه، بسیاری از والدین بیماران مبتلا به اختلال های خوردن در رابطه با رژیم گرفتن، تاکید بیش از اندازه بر لاغری و ظاهر جسمانی خوب دارند.
4. عوامل فردی: به همان میزان که فرد لاغر بودن را معیار جذاب، محبوب و شاد بودن بداند، احساس بسیار بدی از اضافه وزن خود دارد و در نتیجه سعی در کاهش وزن خواهد کرد. یکی دیگر از عوامل فردی دخیل در اختلال خوردن، نارضایتی از بدن است. به زبان ساده تر، اگر آن طور که به نظر می رسیم را دوست نداشته باشیم، در این صورت احساس بدی درباره خودمان خواهیم داشت و سعی می کنیم وزن خود را پایین بیاوریم تا بهتر به نظر برسیم.
از نظر تئوری های عمیق روانشناختی، این نارضایتی از خود (که معمولا فقط هم درباره وزن نیست و این افراد در سایر بخش های خود نیز احساس نارضایتی دارند)، نشانه احساس یک خلأ درونی توسط آنهاست که به نوعی فرد، به واسطه خوردن یا اشتغال ذهنی با خوردن و مقاومت در برابر خوردن، سعی در پر کردن آن خلأ دارد.
کمالگرایی (نیاز به این که اوضاع بی عیب و نقص باشد) عامل خطر مهم دیگری در بروز این اختلال است و افراد کمالگرا معیارهای سرسختانه و دقیقی برای لاغری خود دارند که باید بر اساس آن عمل کنند.
درمان
در کنار منشأ زیستی و ژنتیکی به نظر می رسد مسئله اصلی درباره مشکلات خوردن، احتمالا موضوعات زیربنایی تری مثل نارضایتی از خود است که باید به بررسی علل و منشأ آن پرداخت. مشکل در ارتباط با افراد مهم زندگی، انتظارات کمالگرایانه آنها و حالا خود فرد و بسیاری فرضیه های دیگر از جمله این احتمالات هستند.
درمان اختلال های خوردن در موارد شدید بسیار دشوار است و میزان بازگشت علائم بیماری بالاست اما در دوره بسیار طولانی، بهبودی امکانپذیر است. با توجه به آنچه گفته شد، طیفی از روش های درمانی بر حسب سبب شناسی برای این بیماران به کار می رود که عبارتند از:
دارودرمانی: معمولا برخی داروها از جمله داروهای ضد افسردگی در درمان بیماران مبتلا به اختلال خوردن مفید تشخیص داده شده است. به نظر می رسد داروهای ضد افسردگی، خلق بیماران را بهبود می بخشد، حساسیت آنها را به شکل و وزن بدن کاهش می دهد و موجب تعدیل مشکلات خوردن خواهد شد.
درمان شناختی – رفتاری: در این درمان بیشتر روی عقاید غیر واقعی و تحریف شده ای که در ذهن بیمار نقش بسته است تمرکز می شود. این عقاید بیشتر حول محور وزن، غذا و همچنین خود فرد می گرددم. (عقاید نادرستی از قبیل این که در صورتی که لاغر نشوم، افراد مرا طرد خواهند کرد.)
خانواده درمانی: درباره نوجوانان مبتلا به بی اشتهایی عصبی، اکنون خانواده درمانی، به میزان بسیاری مورد استفاده قرار می گیرد. در خانواده درمانی، درمانگر با والدین کار می کند تا آنها کمک کنند بیمار دوباره خوردن را آغاز کند.
درمانگر وعده های غذای خانواده را مشاهده و والدین را ترغیب می کند درباره خوردن فرزندشان به صورت یک تیم عمل کنند. بعد از این که بیمار افزایش وزن را آغاز کرد، به سایر مسائل و مشکلات خانواده پرداخته می شود و در نهایت درمانگر به بیمار کمک می کند روابط مستقل تر و سالم تری را با پدر و مادرش برقرار کند.
برخی نکاتی که اجرای آنها توسط خود فرد و خانواده در پیشگیری و درمان اختلال خوردن در کودکان موثر تشخیص داده شده است، عبارتند از:
- فرزند تان را به خاطر آنچه هست بپذیرد و تحسین و تایید کنید.
- ملاک شما برای تحسین فرزندتان همه نقاط قوت شخصیتش باشد، نه فقط تاکید بر ظاهر و زیبایی او.
- غذا خوردن مناسب را تشویق کنید، نه رژیم گرفتن را.
- ظاهر و اندازه بدن فرزندتان را با دیگر همسالانش مقایسه نکنید.
- نقایص ظاهری فرزندتان را به سخره نگیرید و در او احساس شرم و گناه ایجاد نکنید.
- بیش از حد حمایتگر و سختگیر نباشید و اجازه دهید حس استقلال و تصمیم گیری در فرزندتان رشد کند.
- فرزندتان را به خاطر رفتارهای نامناسب غذا خوردنش سرزنش نکنید و به تهدید و تنبیه متوسل نشوید. به جای آن سعی کنید نگرانی های خود را به او ابراز کنید (مثلا به جای ضمیر تو از ضمیر من استفاده کنید. برای مثال به جای این که به او بگویید: «تو خیلی بدغذا هستی»، بگویید: «من از این که به مقدار کافی غذا نمی خوری نگران سلامتی ات هستم.»)
- کمی دقت نشان می دهد مشکلات خوردن با استرس ها و مسائل روانشناختی ارتباط تنگاتنگی دارد. کنترل و پرداختن به آنها باید در خط اصلی درمان قرار گیرد.
*عضو هیئت علمی و استادیار گروه روانشناسی دانشگاه تربیت مدرس
نرمافزار محبوب تلگرام در نسخه اندروید و آیاواس به نسخه 3.9.1 بهروزرسانی شد.
بروزرسانی فوق را برای سیستم عامل اندروید از لینکهای زیر دریافت کنید.
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۰۳:۵۵
طبق نتایج دو مطالعه مقدماتی، استرس و عادات بد مرتبط با سلامت قلب به شکل قابل توجهی ریسک اختلال شایع تپش قلب موسوم به فیبریلاسیون دهلیزی را افزایش می دهند.
یک مطالعه شامل بیش از ۶۵۰۰ فرد بزرگسال بدون بیماری قلبی بود. هفت فاکتور مرتبط با سلامت قلب در این افراد اندازه گیری شد: سیگار کشیدن، شاخص توده بدنی، فعالیت فیزیکی، رژیم غذایی، کلسترول کل، فشارخون و قندخون. انجمن قلب به این فاکتورها « Life's Simple ۷» می گوید.
افرادی که بالاترین امتیاز را از این فاکتورها گرفتند ۴۱ درصد کمتر در معرض ابتلا به فیبریلاسیون دهلیزی قرار داشتند. افراد با میانگین امتیازات ۸ درصد کمتر در معرض ابتلا به تپش قلب غیرعادی قرار داشتند.
محققان دریافتند افزایش سلامت قلب می تواند از بروز فیبریلاسیون دهلیزی پیشگیری کند.
در مطالعه ای دیگر، ارتباط بین استرس و فیبریلاسیون دهلیزی در بیش از ۲۶۲۰۰ زن بررسی شد. منابع استرس شامل شغل، خانواده، وضعیت مالی، حوادث آسیب زا نظیر مرگ فرزند، و مسائل مربوط به همسایگی بود.
محققان دریافتند زنان مبتلا به فیبریلاسیون دهلیزی دارای نمرات بیشتری در مسائل مالی، حوادث آسیب زا زندگی و استرس های ناشی از همسایه بودند.مرجع : خبرگزاری مهر
بامداد : در حالی که پزشکان بیماری صرع را یک اختلال مغزی می دانند، اما به تازگی محققان دریافته اند که تغییرات مشخص در فعالیت قلب عامل بروز صرع در کودکان است.
به گزارش مهر، روبرتو فرناندز گالان، سرپرست تیم تحقیق از دانشگاه وسترن ریزرو اوهایو، در این باره می گوید: «یافته های مطالعه ما نشان می دهد تغییرپذیری ضربان قلب در بیماری صرع حاکی از افزایش فعالیت سیستم اعصاب پاراسمپاتیک در طول مدت خواب است.»
یافته های این مطالعه بیانگر این موضوع است که تغییر در آهنگ فعالیت اعصاب پاراسمپاتیک عامل بروز صرع در کودکان می شود.
اعصاب پاراسمپاتیک یکی از سه بخش سیستم عصبی خودکار است که مسئولیت کنترل عملکردهای ناآگاهانه بدن نظیر نفس کشیدن، طبش قلب و فرایند گوارش را به عهده دارد.
به گفته این محققان، یافته ها حاکی از افزایش این احتمال است که داروهای کنترل کننده سیستم عصبی خودکار می توانند به کنترل صرع نیز کمک کنند.
تیم تحقیق، نوار الکتروکاردیوگرام ۹۱ کودک و نوجوان مبتلا به صرع و ۲۵ کودک سالم را در طول ۳۰ دقیقه چرت نیمروزی مورد مطالعه قرار دادند.
این محققان دریافتند آریتمی سینوسی تنفس بسیار در بیماران مبتلا به صرع بارز بوده و ضربان قلب آنها به مراتب کمتر است. از اینرو بی نظمی ضربان قلب از علل شروع ابتلا به بیماری صرع در کودکان تلقی می شود.
اخبار پزشکی – مهر
نوشته عامل بروز صرع در کودکان تغییر در عملکرد قلب است اولین بار در بامداد پدیدار شد.
یافته جدید پزشکی؛
دانش > پزشکی - همشهری آنلاین:
طبق یک تحقیق جدید، نوزادان متولدشده با میزان ویتامین D پایین از احتمال بیشتر ابتلا به بیماری ام اس در سنین بالاتر مواجه هستند.
به گزارش خبرنگار مهر، کمبود ویتامین D مشکلی شایع در بین جمعیت عمومی از جمله زنان باردار است.
دکتر نت مانک نیلسون، سرپرست تیم تحقیق از موسسه استاتنز سرم دانمارک، در اینباره میگوید: «مطالعه ما اثبات نمیکند که افزایش میزان ویتامین D موجب کاهش ریسک ابتلا به ام اس میشود. مطالعات بیشتری برای اثبات یافتههای ما نیاز است.»
به گفته محققان در حدود ۲.۵ میلیون نفر در سراسر جهان مبتلا به ام اس هستند. این بیماری مزمن سیستم عصبی مرکزی از طریق اسیب به میلین که ماده چربی روکش کننده الیاف عصبی است شناخته میشود. علائم ام اس متفاوت بوده اما میتواند شامل مشکل در راه رفتن، خستگی، کرختی و مشکلات بینایی باشد.
اسناد و شواهد نشان میدهد کمبود ویتامین D در ابتلا به ام اس نقش دارد.
در این مطالعه محققان نمونه خون خشک شده و ذخیره شده در بیوبانک دانمارک را مورد بررسی قرار دادند. محققان تمامی کودکان دانمارکی متولدشده از ماه می سال ۱۹۸۱ را که تا سال ۲۰۱۲ مبتلا به ام اس شده بودند شناسایی کردند.
آنها نمونه خون ۵۲۱ فرد مبتلا به ام اس را با نمونه خون ۹۷۲ دانمارکی با جنسیت و سال تولد مشابه که سالم و بدون بیماری ام اس بودند مقایسه کردند.
محققان با تقسیمبندی نمونههای خون بر اساس غلظت ویتامین D دریافتند افراد دارای بالاترین میزان ویتامین D نصف افراد دارای کمترین میزان این ویتامین، در معرض احتمال ابتلا به ام اس قرار داشتند.
متخصص طبسنتی با اشاره به راهکارهای پیشگیری از دیابت گفت: طول مدت غذا خوردن و نحوه آن در ابتلا به دیابت موثر است.
جام جم سرا:
به گفته افشین یداللهی، گاهی تیکها با افزایش استرس و شدت آن بیشتر و شدیدتر میشود. در واقع میزان تیک به استرس مربوط است.
این متخصص حوزه بهداشت روان، چنان که فارس خبر داده، با تشریح وضعیت مذکور گفته است: در تیکهای پیچیده ممکن است فرد گردن را کج کند، شانه را بالابیندازد و در نهایت نیز فوت کند. به طور کلی تیکها میتوانند با رفتارهایی نظیر بالاانداختن شانهها، پلک زدن، تنگ کردن چشمها، شکلک در آوردن، تکان دادن سر به طرفین یا پایین آوردن سر یا چین دادن بینی دیده شود.
وی درباره درمانهای این اختلال افزود: دارو درمانی میتواند این اختلال را کنترل کند. از طرفی آرام سازی عضلانی به عنوان روان درمانی موثر این اختلال شناخته شده است. وی اظهار کرد: اساس آرام سازی عضلانی بر این پایه استوار است که سیستم پاراسمپاتیک بدن فعال شود تا اضطراب و استرس کاهش پیدا کند.
تیک عصبی چیست
اختلال تیک یا در اصطلاح عامیانه تیک عصبی، به اختلالی گفته میشود که شخص مبتلا حرکات و صحبتهای تکراری را در طول روز چندین بار انجام میدهد تیک یا پرش ناگهانی، غیر ارادی، سریع و تکراری یک عضله مشکلی با ریشههای عصبی است.
به نقل از شهرفارسی، تیک یکی از شایعترین مشکلات روانی است که دلیل آن تا کنون مشخص نشده است طبق نظر روانشناسان تیک عصبی بیشتر در صورت، گردن و سر ظاهر میشود. پرش پلکها از شایعترین نوع تیکهای عصبی است.
تیک نمایانگر نوعی تخلیه روانی و نشانه ناراحتی عصبی است. تقریبا تیک امری عادی است که همه افراد به نوعی با آن درگیر هستند اما در بعضی افراد این درگیری عصبی بیشتر از سایرین دیده میشود. اختلال تیک میتواند ریشه هیجانی داشه باشد منشأ بروز اختلالات تیک خانواده فرد است فضای متشنج خانواده میتواند در بروز این مشکل تأثیر داشته باشد.
عواملی که در بروز تیک عصبی تأثیر دارد عبارتند از:
۱-وراثت
۲-استرس و اضطراب
وراثت: ژن در اختلال تیک نقش مهمی دارد افرادی که به تیک عصبی مبتلا میشوند احتمالا یکی از افراد خانواده به این مشکل مبتلاست. ممکن است در دو قلوهای یک تخمکی نیز تیک دیده شود.
استرس و اضطراب: وقتی شخص بیش از اندازه استرس و اضطراب دارد احتمال اینکه دچار اختلال تیک شود بسیار است در خانوادههایی که بین والدین مشاجره و اختلاف زیاد است استرس بیش از اندازه به فرزندان وارد میشود که ممکن است سبب بروز اختلال تیک در آنها شود. زمانی که فشارهای عصبی بر افراد زیاد است رفتارهای تیکی افزایش مییابد.
تیک صوتی
تیک صوتی ممکن است در فرد بصورت سرفههای پشت سر هم، بالا کشیدن بینی، صاف کردن سینه بصورت تکراری و غیر ارادی بروز کند بعضی اوقات شخص زمانی که دچار تیک صوتی میشود کلمات و عبارتهای زشت و ناهنجار بیان میکند که غیر ارادی و بیاختیار این کلمات را بر زبان میآورد علاوه بر استرس و اضطراب عوامل فیزیو لوژیک نیز در ایجاد تیک مؤثر است مانند کار زیاد و خستگی، بدخوابی
درمان تیک عصبی
برای درمان و کاهش رفتار تیکی اولین قدم ایجاد فضایی پر از آرامش و بدور از تنش و اضطراب است. اگر کودکی به تیک عصبی مبتلا است نباید او را تنبیه و یا مسخره کرد زیرا هر گونه توجه نشان دادن به این مشکل آن را تشدید میکند باید والدین فضایی آرام و بدون ترس و وحشت و نگرانی برای کودک ایجاد نمایند و با او مهربان باشند تا به مرور زمان اختلال تیک کودک برطرف شود البته در مراحل حادتر باید حتما به روان پزشک مراجعه شود.
جام جم سرا:
دکتر گاری کاپلان که در زمینه دردهای مزمن و درمان آن تحقیقات زیادی انجام داده است، علل ایجاد این دردها را تفکیک کرده است. برخی از این علل عبارتند از:
ضربه عاطفی: پزشکان پی برده اند، ضربه های عاطفی در گذشته می تواند به شکل دردجسمی مزمن، خود را نشان دهد. اگرچه هنوز ارتباط بین این دو کشف نشده است اما نتایج تحقیقات نشان می دهد، بیماران مبتلا به دردهای مزمن که به درمان های مرسوم واکنش نشان نمی دهند، اغلب در زندگی شان نوعی ضربه روحی دیده اند. همچنین یک نظریه رایج این است که ضربه های عاطفی، آسیب های جسمی یا مسمومیت های محیطی، میکروگلیا (Microglia) را تحریک می کند. میکروگلیا، نوعی مولکول در سیستم مرکزی عصب است که ماده شیمیایی التهابی را ترشح می کند. بدن در برابر التهاب از دو طریق واکنش نشان می دهد؛ درد مزمن و اختلالات روحی روانی مانند اضطراب و افسردگی.
مصرف زیاد مسکن: مصرف افراطی مسکن، واکنش بدن به درد را تضعیف می کند و در نتیجه بدن برای آرام کردن درد به مسکن های بیشتر و قوی تری نیاز پیدا می کند. این امر در درازمدت به افزایش حساسیت به درد منجر می شود.
خواب نامناسب: با پایین آمدن کیفیت خواب، احساس درد افزایش می یابد. هنگام خواب عمیق، جریان خون در عضلات بیشتر می شود که این امر به رشد و ترمیم بافت ها کمک می کند. زمانی که فرد دچار کمبود خواب می شود، درد عضله افزایش پیدا می کند و قرص خواب نیز کمکی نمی کند زیرا این قرص ها تنها خواب ایجاد می کند. بدون این که کیفیت خواب را بهبود دهد. بنابراین فرد به مرحله ای از خواب عمیق که درد را از بین می برد، نمی رسد.
اختلال در کار معده: معده نیز دارای اعصاب و پرزهای ریز در دیواره خود به نام «ویلی» است. ویلی مانع از جذب سموم می شود. مصرف زیاد مسکن ها یا داشتن حساسیت به غذایی مانند حساسیت به گلوتن می تواند به ویلی و پایانه اعصاب آسیب برساند و به بروز بیماری به نام «معده نشتی» منجر شود.
کمبود منیزیم: منیزیم، جزو مواد معدنی ضروری در بدن است. این ماده حیاتی گیرنده گلوتامات مغز را مسدود می کند. این گیرنده، پیام های درد را انتقال می دهد. منابع غنی این ماده ، برگ های سبز، زردآلوی خشک، آواکادو، برنج سبوس دار، بادام، بادام هندی و موز است.(خراسان)
دکتر عاطفه قنبری جلفایی، روانپزشک در گفتوگو با جامجم افزود: افسردگی از نظر خطرساز بودن برای سلامتی فرد معادل دیابت، چربی و فشار خون محسوب میشود. معمولا بیمار مبتلا به افسردگی پیگیر درمانش نمیشود و از انرژی و حوصله لازم برای اقدامات درمانی و نیز مصرف منظم داروهایی که برای رفع مشکلات جسمی به وی داده شده است، برخوردار نیست.
همچنین در بسیاری موارد افسردگی احتمال مصرف سیگار را در شخص افزایش میدهد که این عوامل در کنار هم احتمال گرفتگی عروق کرونر را در وی افزایش میدهد.
این استادیار دانشگاه علوم پزشکی ایران تاکید کرد: حتی بررسیها نشان میدهد که افسردگی با افزایش خطر بروز فاکتورهای التهابی، تضعیف سیستم ایمنی بدن و ضعف حافظه در ارتباط است. فراموش نکنید که افسردگی شامل طیفی از اختلالات خلقی میشود که به مدت دستکم دو هفته ادامه یابد و با کاهش انرژی، کاهش یا افزایش اشتها، کاهش یا افزایش میزان خواب و بروز بیعلاقگی و لذتنبردن از زندگی را به دنبال دارد که درمان این اختلال روانپزشکی نیز با مصرف دارو و روان درمانی ممکن است.