وب سایت تک شات: لپ تاپ های بزرگ محصول جدیدی نیستند، اما با توجه به اینکه طی سال های اخیر اکثر محصولات الکترونیک رو به باریک تر و سبک تر شدن رفته اند، عجیب است که این روزها لپ تاپی واقعا بزرگ به بازار معرفی شود. اما لپ تاپ ایسر Predator 21 X در این میان یک استثنا است.
ایسنا: حجم بالای پسماندها یا زبالههای الکترونیکی از جمله موضوعاتی است که طی سالهای گذشته به دغدغهای جدی در حوزه محیط زیست بدل شده است.
زبالههای الکترونیک که در کشورهای مختلف تبدیل به نوعی دغدغه شدهاند علاوه بر تجهیزات از رده خارج الکترونیکی شامل تجهیزات و وسایل حرارتی، نوری، وسایل الکتریکی که در حمل و نقل به کار میروند، لامپهای برق و همچنین لامپهای کم مصرف و LED و وسایلی مانند تلفن همراه و تلویزیون و ... میشوند.
در این میان با توجه به اینکه در ساختار این گونه وسایل الکترونیکی فلزات سنگینی مانند آهن و قلع، نیکل و حتی طلا به کار رفته پسماند و زباله این وسایل میتواند برای خاک، آب و همچنین سلامتی انسان مشکلات و مخاطرات متعددی را به همراه داشته باشد.
گزارشهای تحلیلی و پایش شاخصهای مربوط به این بخش نشان میدهد که در سال گذشته میلادی (۲۰۱۴)، بالغ بر ۴۱.۸ میلیون تن پسماند الکترونیکی تولید شده است در حالیکه تنها چهار میلیارد نفر از مردم جهان تحت پوشش قوانین ملی مرتبط با پسماند الکترونیکی هستند.
آسیا بزرگترین قاره در تولید پسماند الکترونیکی در گروههای مختلف (لامپ، قطعات کوچک IT، صفحه تصویر، تجهیزات تبادل حرارتی، تجهیزات بزرگ و تجهیزات کوچک) به ازای هر نفر جمعیت است و آمارها نشان میدهد این قاره به طور میانگین به ازای هر نفر ۳.۷ کیلوگرم و در کل ۱۶ میلیون تن پسماند تولید کرده است.
آمریکا و اروپا پا به پای هم پسماندسازی کرده و هر کدام به ترتیب ۱۱.۷ و ۱۱.۶ میلیون تن پسماند در سال ۲۰۱۴ تولید کردهاند. آفریقا هم با تولید میانگین ۱.۷ کیلوگرم پسماند به ازای هر نفر جمعیت، مجموعا ۱.۹ میلیون تن پسماند را تحویل داده است.
اما در کنار این آمارها به گفته رئیس اداره محیط زیست شهر تهران متاسفانه در حال حاضر در شهر تهران محل خاصی برای بازیافت این گونه وسایل الکترونیکی وجود ندارد؛ البته برای بازیافت فلزات ارزشمندی مانند طلا و نقره واحدی در خارج از شهر تهران راه اندازی شده است.
در این خصوص محمدحسین بازگیر با بیان اینکه برخی کارخانههای تولید کننده وسایل برقی و الکترونیک، از این گونه زبالههای الکترونیکی دارند، میگوید: ما بر این بخشها نظارت کامل داریم و پسماند الکترونیکی این مراکز نگهداری میشود و سپس به مراکز مجاز جهت بازیافت و امحا فرستاده میشود.
با این وجود برخی اخبار حاکی از تولید بیش از ۵۰۰ هزار تن پسماندهای الکترونیک در کشور است از سوی دیگر گفته میشود لیتیوم یک باتری موبایل فرسوده قابلیت این را دارد که یک حجم ۶۰۰ مترمکعبی آب را طوری آلوده کند که دیگر هیچ موجود زندهای در آن زنده نماند، حال خودتان محاسبه کنید سالانه چه تعداد باتری سمی وارد محیط زیست میشود؟
با توجه به اهمیت این موضوع، پیش از این نیز این مسئله در دیدارهای مشترک مسئولان سازمان محیط زیست و وزارت ارتباطات مورد توجه قرار گرفته بود. نصرالله جهانگرد - معاون وزیر ارتباطات - هم در گفتوگویی با ایسنا در این باره متذکر شد: سندی در این زمینه تهیه شده که براساس آن لازم است به تدریج برخی ضوابط برای حفظ و نگهداری پسماندهای الکترونیک در نظر گرفته و اجرا شود.
وی مرحلهی بعدی رسیدگی به این مساله را بحث بازیافت زبالههای الکترونیکی برشمرد و گفت: طبق برنامهریزیهای صورت گرفته در سال آینده قرار است مراکز بیشتری در زمینهی بازیافت این قطعات فعالیت کند. البته لازم است حجم بازیافت به حدی برسد که از نظر اقتصادی هم مقرون به صرفه باشد.
به گزارش جامجم آنلاین به نقل از دیجیاتو، آیفون هفته گذشته در اوج غرور دهمین سالگرد تولد خود را جشن گرفت، محصولی که نه تنها دنیای تلفن های هوشمند را متحول کرده، بلکه در این سال ها به چیزی بیشتر از یک موبایل صرف تبدیل شده و در هر گوشه ای حضور دارد.
تمایل کاربران به این تلفن هوشمند آنقدری هست که اپل هنوز هم از آن برای ایجاد تغییر در دنیای فناوری استفاده می کند، از جمله جک هدفون که در آخرین مدل حذف شده و بار دیگر بحث داغی به راه انداخته که آیا بازار برای چنین تصمیمی آمادگی دارد و آیا تصمیم اپل این بار هم جسورانه به حساب می آید یا تنها می خواهد هدفون های بی سیم بیشتری به فروش برساند.
اما محصولی که در مرکز توجه کاربران باشد، توجه هکر ها را هم به خود جلب می کند و آیفون هم از این قاعده مستثنی نیست. بر همین اساس در طول ده سال گذشته شاهد رخ دادن هک هایی بودیم که برخی از آنها جار و جنجال زیادی به راه انداختند.
در ادامه می خواهیم به مناسبت ده سالگی آیفون، نگاهی داشته باشیم به مهم ترین هک های انجام شده روی این تلفن هوشمند پر طرفدار و تاثیر گذار دنیای فناوری.
تیر اندازی در سن برنادینو
اندکی بیشتر از یکسال پیش بود که سید رضوان فاروق به محل کار خود در شهر سن برناردینو آمریکا قدم گذاشت و با کشتن 14 نفر حادثه مرگباری رقم زد. خود قاتل هم در این حادثه کشته شد اما یک آیفون از او به جا ماند که البته با گذرواژه محافظت می شد.
از اینجا بود که کشمکش قابل توجهی بین پلیس و اپل در گرفت، چرا که دولت در یک سو اعتقاد داشت تولید کننده ی موبایل لازم است در چنین شرایطی با دستگاه های امنیتی و قضایی همکاری کند و قفل آیفون را برای دسترسی به اطلاعات داخلش باز کند.
اپل اما در طرف دیگر اعتقاد داشت اگر یکبار هم چنین کاری صورت پذیرد دیگر در آینده هیچ کاربری نمی تواند اطمینان داشته باشد اطلاعاتش در تلفن هوشمند شخصی خود امنیت داشته دارد و این موضوع خط قرمز این شرکت به حساب می آید.
اینجا بود که کاربران و حتی تولید کنندگان دیگر هم به طرفداری از اپل وارد میدان شدند و بحث داغی در دنیای فناوری به راه افتاد، چرا که دولت و سیاستمداران تندروی دیگر از جمله دونالد ترامپ اعتقاد داشتند امنیت کشور از امنیت اطلاعات شخصی کاربران اهمیت بیشتری دارد.
تا اینجای کار برگ برنده در دست اپل بود و پافشاری این شرکت به نتیجه رسیده بود، تا اینکه ناگهان خبر رسید FBI احتمالاً با کمک ابزاری به نام Cellebrite موفق شده به اطلاعات داخل آیفون مورد نظر دست پیدا کند.
اما متاسفانه این همه ی آن چیزی است که تاکنون می دانیم. حتی مدتی پیش بود که دولت طبق قانون و به درخواست کاربران حدود 100 صفحه از اطلاعات جمع آوری شده در مورد این پرونده را منتشر کرد، اما حتی آنجا هم جزئیاتی در مورد نحوه ی هک آیفون به دست نیامد.
بر اساس گزارش های موجود، هرکس موفق شده از قفل آیفون مورد نظر دولت عبور کند حداقل 1.3 میلیون دلار در ازای آن دریافت کرده است. نحوه ی دسترسی به اطلاعات داخل دستگاه هم هرچه بوده، به نظر نمی رسد حداقل در حال حاضر راهی برای جلوگیری از آن وجود داشته باشد.
رخنه ی یک میلیون دلاری
از رقمی که برای قفل گشایی آیفون حادثه سن برناردینو پرداخت شده مشخص است که پیدا کردن آسیب پذیری های امنیتی این تلفن هوشمند ارزش مالی بالایی دارد.
هرجا بوی ارزش مالی به مشام برسد، تجار هم آنجا حضور خواهند داشت، از جمله شرکت Zerodium که اواخر سال 2015 اعلام کرد هرکس قادر باشد آسیب پذیری قابل توجهی در iOS 9 کشف کند 1 میلیون دلار جایزه از این کسب و کار دریافت می کند.
جذابیت این رقم به حدی بود که تنها یک ماه بعد اعلام شده جایزه به دریافت کننده ای ناشناس اهدا شده است. پس از آن بسیاری منتظر بودند مشخص شود این آسیب پذیری چه بوده که چنین ارزش بالایی داشته است، اما در همین حین اعلام شده Zerodium قراردادی برای فروش این آسیب پذیری به یک خریدار ناشناس امضا کرده و نمی تواند جزئیات مربوط به آن را منتشر کند.
این کسب و کار تاکنون چند بار نسبت به خرید و فروش آسیب پذیری های میلیون دلاری اقدام کرده است، اما هرکس چند میلیون دلار برای خرید چنین آسیب پذیری هایی پرداخت کرده به خوبی آن را در مقابل فاش شدن و از بین رفتن ارزش مالی هم حفاظت کرده است، در نتیجه تنها می دانیم که احتمالاً این آسیب پذیری ها هم مثل مورد سن برناردینو هنوز در سیستم عامل موبایل اپل حاضر هستند.
شبیه سازی اثر انگشت
اگر برای محافظت از اطلاعات تلفن هوشمند خود به حسگر اثر انگشت متکی هستید، باید بدانید روش های متنوعی برای عبور از این لایه امنیتی وجود دارد، از جمله روشی که دکتر آنیل جین در دانشگاه میشگان آن را ابداع کرده است.
روش این تیم پژوهشی قادر است با تنها 500 دلار هزینه یک نمونه ی تقلبی از اثر انگشت کاربر را ایجاد کند و تاکنون با موفقیت روی موبایل های سامسونگ و آیفون 6 مورد استفاده قرار گرفته است.
اما باز کردن قفل دستگاه از طریق حسگر اثر انگشت حتی می تواند رایگان باشد و هزینه ای در پی نداشته باشد، از جمله مواردی که در آن پلیس با مراجعه به یک ساختمان مشکوک تمام کاربرانی که آیفون داشتند را وادار کرده قفل موبایل خود را باز کنند، یا سرقت هایی که در آنها شاهد باز کردن قفل دستگاه با تهدید توسط سارق بوده ایم. حتی یک دوربین و اندکی شانس هم برای به دست آوردن اثر انگشت کاربران موبایل کفایت می کند.
هرچند به طور مشخص نمی توان گفت تا امروز چند مورد هک آیفون با این روش ها اتفاق افتاده، اما تردیدی وجود ندارد که دور زدن حسگر اثر انگشت آیفون یکی از ساده ترین راه ها برای دستیابی به داده های درون دستگاه به حساب می آید.
اگر می خواهید در این زمینه از خود بهتر محافظت کنید، از شما دعوت می کنیم در این مطلب با نحوه عملکرد و فناوری های مختلف حسگرهای اثر انگشت آشنا شوید.
جیلبریک کردن آیفون
جیلبریک کردن یکی از پیش پا افتاده ترین روش ها برای دور زدن قفل های اپل به حساب می آید و به وفور توسط کاربران مورد استفاده قرار می گیرد. Jonathan Zdziarski می گوید یکی از نخستین کسانی به حساب می آید که در پیدا کردن آسیب پذیری مورد نیاز برای جیلبریک کردن نقش داشته است.
آقای Zdziarski ده سال پیش در همکاری با گروهی از کاربران اینترنت روی پیدا کردن آسیب پذیری کار می کردند که در نهایت به انجام هک موسوم به Dropbear در سال 2007 منتهی شد.
Zdziarski می گوید جیلبریک کردن در حقیقت به این شکل است که شما فایل های مورد نظر خود را با فایل های تعبیه شده توسط سازنده جایگزین کنید، کاری که در روش مورد بحث از طریق پروتکل SSH انجام می گیرد.
به گفته ی آقای Zdziarski این روش با همکاری تعداد زیادی از کاربران اینترنتی توسعه یافته است، اما بسیاری از کسانی که در ایجاد این روش نقش داشته اند، به دلیل ترس از شکایت اپل هرگز نام واقعی خود را فاش نکرده اند.
سایت
Jailbreakme
جیلبریک کردن آزادی عمل کاربر را افزایش می داد و این امکان را فراهم می آورد که عملکرد دستگاه را بر اساس آنچه خود می پسندید شخصی سازی کنید، نه آنچه سازنده ای انحصار طلب مثل اپل تعیین کرده است.
بر همین اساس روش های جیلبریک کردن با استقبال گرم کاربران مواجه شد و پیر و جوان جستجو برای پیدا کردن راه های جدید را آغاز کردند، از جمله نیکولاس آلگرا نوجوان که آن زمان با نام مستعار Comex شناخته می شد.
این روش ابتدا در سال 2007، سپس 2010 و در نهایت 2011 برای کاربران فراهم شد و عملکرد بسیار ساده ای داشت که استقبال زیادی را در پی داشت. تنها کافی بود به وب سایت Jailbreakme مراجعه کنید و با فشار یک دکمه، دستگاه را از بند و زنجیر سازنده رها نمایید.
از آن زمان اپل تلاش زیادی داشت تا جیلبریک کردن به این سادگی نباشد و بارها آسیب پذیری های کشف شده توسط هکرها را مسدود کرده است، اما به نظر نمی رسد این بازی موش و گربه به این زودی ها پایانی داشته باشد.
قضیه چارلی میلر
در سال 2011 یکی از تحلیلگران سابق سازمان امنیت ملی آمریکا اعلام کرد یک آسیب پذیری یافته که با استفاده از آن می تواند با دور زدن گواهینامه امضاء کد دیجیتال هر آنچه می خواهد را روی آیفون به اجرا در آورد.
این شخص حتی برای اینکه نشان دهد امنیت آیفون تا چه حد آسیب پذیر است یک بد افزار روی فروشگاه اپ استور قرار داد که با استفاده از آن می توانستید عکس ها و داده های آیفون را استخراج کنید یا به عملکردهای سخت افزاری مثل ویبره ی دستگاه دسترسی داشته باشید.
تعجبی ندارد که اپل به هیچ عنوان از این موضوع خوشحال نشد و آرام آرام ارتباط خود را با آقای میلر قطع کرد، هرچند این موضوع باعث نشد وی رویه ی خود را تغییر دهد. حتی سال پیش شاهد کشف یک آسیب پذیری خطرناک دیگر توسط آقای میلر بودیم که هک و کنترل خودروهای مختلفی از جمله جیپ را امکان پذیر می کرد، موضوعی که نشان می دهد این شخص از در افتادن با شرکت های غول آسا هراسی ندارد.
خرابکاری با یک پیام متنی
در سال 2015، ارسال این پیام متنی عجیب اما ساده برای از کار انداختن آیفون کافی بود: «effective. Power لُلُصّبُلُلصّبُررً ॣ ॣh ॣ ॣ 冗». پس از دریافت این پیام که به Unicode of Death مشهور شده بود، اپلیکیشن Messages و حتی در مواردی کل تلفن هوشمند کرش می کرد و بدون راه اندازی مجدد قابل استفاده نبود.
اما نکته ی جالب تر راه حل پیشنهادی اپل بود که به کاربران پیشنهاد می کرد تا زمان رفع مشکل و انتشار بروزرسانی نرم افزاری توسط سازنده، در صورت دریافت این پیام از سیری بخواهند آن را بخواند تا دستگاه کرش نکند.
اگر نظرات کاربران در شبکه های اجتماعی مثل توییتر و ردیت را در این مورد مطالعه کنید، کاملاً مشهود است که Unicode of Death یکی از فراگیر ترین آسیب پذیری های سیستم عامل موبایل اپل به حساب می آید و کاربران بیشماری تاکنون با آن مواجه شده اند.
سرقت اطلاعات با ارسال یک پیام تصویری
در جولای سال 2016 بار دیگر آسیب پذیری iOS در برابر یک پیام متنی خبر ساز شد، پس از آنکه تایلر بوهان محقق Cisco Talos اعلام کرد در ImageIO (که مدیریت داده های تصویری را در سیستم عامل موبایل اپل بر عهده دارد) یک باگ بسیار مهم پیدا کرده است.
این آسیب پذیری به مراتب از مورد قبلی خطرناک تر به حساب می آمد، چرا که با استفاده از آن می توانستید از طریق ارسال یک پیام تصویری، بدون سر و صدا داده های حیاتی کاربران را از تلفن هوشمند آنها استخراج کنید، اما خوشبختانه اپل این بار پیش از آنکه استفاده از آسیب پذیری بین هکرها مرسوم شود آن را مرتفع کرد.
آقای بوهان می گوید این آسیب پذیری آنقدر خطرناک بود که می توان آن را نسخه ی مبتنی بر iOS از بدافزار Stagefright به حساب آورد که مدتی پیش امنیت حدود 1 میلیارد ابزار اندرویدی را به خطر انداخته بود.
با کشف چنین خطری، حالا دیگر دفاع کردن از امنیت iOS در مقابل اندروید دشوار بود و به نظر می رسید امنیت کاربران هر دو سیستم عامل به یک اندازه در خطر باشد، هرچند اپل به دلیل محدود بودن تعداد محصولاتش و کنترل بیشتر روی این پلتفرم قادر است کاربران خود را سریع تر محافظت کند.
XcodeGhost
از دیگر آسیب پذیری های امنیتی عمده در پلتفرم موبایل اپل می توان به XcodeGhost اشاره کرد، بد افزاری که سال 2015 مشخص شد 4 هزار اپلیکیشن فروشگاه رسمی اپ استور را آلوده کرده است و می تواند گذرواژه حساب iCloud کاربران را سرقت کند.
هکرها برای خلق این بدافزار مستقیم به سراغ ابزارهای توسعه ی نرم افزار iOS موسوم به Xcode روی وب سایت چینی بایدو رفته بودند و آنها را آلوده کرده بودند تا اپلیکیشن هایی آلوده به بدافزار تولید کنند.
پس از این اتفاق اپل به سرعت وارد عمل شد و لیستی از 25 اپلیکیشن پر طرفدار آلوده به بدافزار را اطلاع رسانی کرد تا کاربران آنها را استفاده نکنند، اما در مجموع حدود 3 ماهی طول کشید تا فروشگاه نرم افزاری این شرکت به طور کامل از نرم افزارهای آلوده به این بدافزار هراسناک پاک شود.
آنچیزی که این ۶ اتفاق را از فاجعهبارترین شکستهای تجاری تاریخ ساخته است، دامنه گسترده پیامدهای آنها است. پیامدهایی همچون شورش مردمی، تورم، مرگ و میر بسیاری از انسانها و حتی اتحاد کشورها.
به گزارش آلامتو به نقل از زومیت، بیزینس اینسایدر (Business Insider) در همین رابطه با تعدادی از تاریخدانان و نویسندگان گفتگو کرده است که طی آن درباره چندین مورد از این شرکتهای ناموفق که در فاصله قرون ۱۴ تا ۱۸ میلادی ظهور کردند و مشغول به فعالیت بودند، بحث به میان آمد.
اگرچه بیشتر این محققان بر این عقیده بودند که زیانهای اقتصادی ناشی از اشتباهات این شرکتهای سنتی، معمولا قابل مقایسه با شکستهای مالی دنیای بسیار مدرن امروزی نیست، اما در مقام بررسی تاریخی از آنها به عنوان فاجعه یاد میشود.
خاندان مدیچی در طول دوران طولانی و تاریخ پرطمطراق خود، قدرت سیاسی و اقتصادی بسیار زیادی در اروپای دوران رنسانس داشت. سه تن از پاپهای واتیکان و دو ملکه نایبالسلطنه فرانسه از این خاندان بودند. علاوه بر اینها بانک مدیچی به یکی از بزرگترین و قدرتمندترین مؤسسات مالی اروپای رنسانس تبدیل شد.
از جهات متفاوتی این بانک با سایر بانکهای دنیای مدرن قابل مقایسه است. این بانک همچون بانکهای زمانه ما، سپردههای مشتریان را نگهداری میکرد، وام میپرداخت و شعباتی در سرتاسر اروپا تحت اداره یک شرکت هلدینگ مرکزی داشت. به گزارش اکونومیست (Economist)، این بانک نوآوریهایی نیز در صنعت بانکداری به وجود آورد. از جمله اینکه ارائه وام به شاهزادگان و پادشاهان بدنام را ممنوع کرده بود و به مدیران شعبات بانک سهمی از تجارتش را اختصاص داد.
این بانک ارتباط تنگاتنگی با واتیکان داشت و خود را با معنویات آن انطباق میداد. بر اساس گزارش اکونومیست، نیمی از درآمد بانک را تا سال ۱۴۳۴ پاپ تأمین میکرد. در آن زمان بانک مدیچی با مدیریت کاسیمو دیمدیچی (Cosimo de’ Medici) دوران شکوفایی خود را آغاز کرد. سلطه این بانک بر حوزه امور مالی، امکان تسلط غیر رسمی خاندان مدیچی را بر جمهوری فلورانس به وجود آورده بود.
در طول این دوران بانک مدیچی یکی از قدرتمندترین مؤسسات بینالمللی بود. مارچلو سیمونتا (Marcello Simonetta) نویسنده کتاب «توطئه مونتیفلترو» در مقالهای که برای وبسایت هفتهنامه فوربز (Forbes) نوشته است، به بحث درباره کتاب «صعود و سقوط بانک مدیچی» اثر ریموند دیروور (Raymond De Roover) میپردازد. دیروور این کتاب را در سال ۱۹۶۳ منتشر کرد. وی در این کتاب ادعا میکند که بانک مدیچی منادی تمرکز بر مالکیت خصوصی بود که این امر منجر به تعریف سرمایهداری مدرن شد.
اکونومیست در گزارش خود بر قدرت فوقالعاده این بانک در ایتالیا و در دوران رنسانس تأکید میکند. بهعنوان مثال اسناد تاریخی نشان میدهند که این بانک ارتقاء یک کشیش را به مقام اسقفی به تأخیر انداخت تا پدرش – که وی نیز کاردینال واتیکان بود- مجبور به پرداخت بدهی خود و پسرش شد. این کار واقعا در آن زمان نیاز به قدرت سیاسی فوقالعادهای داشت.
اما همیشه دوران خوب و باشکوه پاینده نیستند. همه سران خاندان مدیچی به تیزهوشی و دانایی کاسیمو نبودند. بر اساس روایت تاریخی سیمونتا بعد از مرگ او، هم بانک و هم خاندان مدیچی دچار کشمکش درونی شدند. این کشمکشها هیچ نتیجهای برای هیچکدام از آنها در پی نداشت اما در نهایت توطئه خاندان پاتزی (Pazzi) که رقیب مدیچیها بود، پیامدهای ویرانگری برای کل این خاندان بر جای گذاشت.
همینطور که طی سالیان، سران خاندان مدیچی بیکفایتتر میشدند، قدرت بانک آنها نیز رو به افول میگذاشت و تأثیر کمتری در دنیای قرون رنسانس مییافت. در نتیجه اوضاع آنچنان رو به وخامت گذاشت که این بانک مجبور به برداشتهای سنگین از خزانه فلورانس شد. روایت تاریخی دیروور که آن را در مقالهای در نشریه اکونومیک هیستوری (Economic History) با عنوان «سقوط بانک مدیچی» منتشر کرده است، نشان میدهد این بانک چنان در منجلاب ورشکستگی دست و پا میزد که در این شرایط حتی یک مؤسسه خیریه را که در زمینه تهیه جهیزیه برای دختران نیازمند فعالیت میکرد، فریب داد.
نهایتا بانک مدیچی در سال ۱۴۹۴ ورشکسته شد. این ورشکستگی پیامد مدیران نالایق، ذخایر نقدی اندک و شکننده و تهاجم فرانسه به ایتالیا بود.
در قرن شانزدهم، انگلستان در رقابت با سایر قدرتهای استعماری اروپا برای کسب مستعمرات جدید، شروع به کشف نقاط جدید دنیا کرد. این کشور در زمان سلطنت ملکه الیزابت اول (Queen Elizabeth I) با پرورش دادن فعالیتهای بزرگ بازرگانی مانند شرکت هند شرقی به یک قدرت بزرگ تجاری تبدیل شده بود.
در سال ۱۶۰۶ میلادی، شاه جیمز (King James) اول فرمانی را صادر کرد که بهموجب آن شرکت تجاری دیگری با سرمایه گذاری مشترک با نام ویرجینیا تأسیس شد.
بیزینس اینسایدر با نویسنده کتاب «یک سرزمین آنچنان که خدا آفریده بود» و رئیس مؤسسه جیمزاستون ریدیسکاوری (Jamestown Rediscovery) دکتر جیمز هورن (James Horn) در رابطه با صعود و سقوط شرکت ویرجینیا گفتگو کرده است. این شرکت در پشت پرده استعمار جیمزاستون – اولین مستعمره دائمی انگلستان در آمریکای شمالی – بود.
شرکت ویرجینیا سرمایهگذاران بزرگی را به خود جذب کرد. از جمله این سرمایهگذاران میتوان به روبرت سسیل (Robert Cecil) وزیر بلندپایه شاه جیمز و دارنده عنوان کنت سالیسبری (Earl of Salisbury) اشاره کرد.
دکتر هورن معتقد است که این شرکت تا حد زیادی با دو هدف عمده هدایت میشد: «یافتن منابع طبیعی و فلزات گرانبها». محصولاتی مانند ساسافراس (گیاهی که در تولید نوعی ادویه استفاده میشود)، ابریشم، شراب و میوههای خانواده مرکبات میتوانست موفقیت مالی بزرگی برای انگلستان در بر داشته باشد و وابستگی اقتصادی آن را به دیگر کشورهای اروپایی کاهش دهد. در همین حال انگلستان همچون اسپانیا قصد داشت منابع فلزات گرانبهای خود را تضمین کند. زیرا اسپانیا منابع مشابه مورد نیاز خود را از مکزیک و پرو تأمین کرده بود.
شرکت ویرجینیا به دو شاخه تقسیم شد. مرکز یکی از این شاخهها در پلیموت و دیگری در لندن استقرار یافت. شعبه پلیموت مستعمرهای را در جایی که امروزه ایالت مین (Maine) ایالات متحده شناخته میشود، تأسیس کرد. این ایالت در شمالشرقیترین نقطه کشور آمریکا قرار دارد. در این حال شعبه لندن این شرکت در سال ۱۶۰۶ میلادی به ویرجینیا اردوکشی کرد. اما گروه اعزامی این شرکت در حالی انگلستان را ترک کرد که شروعی سخت و طاقتفرسا در پیش رو داشت. در حدود یک دهه اول، مشخصه زندگی در جیمزاستون، بیماری، قحطی و جنگ با مردم بومی آن بود. مردم بومی ویرجینیا دستهای از سرخپوستان بودند که آنان را اقوام پوهاتن مینامیدند. با این حال هورن معتقد است که نباید به شعبه لندن شرکت ویرجینیا، اتهام سازماندهی ضعیف و پریشانی در امور مدیریتی بزنیم. پیش از جیمزاستون، تمام مستعمرات انگلستان در دنیای تازه کشفشده آمریکا، در نهایت از دست رفته بود. بهعنوان مثال مشهورترین مستعمره ازدسترفته انگلستان تا قبل از این، مستعمره رونوک (Roanoke) است.
دکتر هورن به بیزینس اینسایدر میگوید: «مردمی که برای این شرکت کار میکردند میدانستند که مشغول انجام چه کاری هستند.» اما «آنها چیزی را که به دنبال پیدا کردن آن بودند نمییافتند. طلا، نقره یا چیزهایی از این قبیل. این امر نباید ما را متعجب کند. حتی اگر فرض کنیم که چنین معادنی کاملا ممکن بود وجود داشته باشد، باز هم نباید تعجب کنیم.»
همه چیز زمانی بهبود یافت که توتون و تنباکو به محصول اصلی پولساز برای شرکت ویرجینیا تبدیل شد. هورن بیان میکند: «توتون و تنباکو واقعا بازی تجارت را برای شرکت ویرجینیا تغییر میدهد».
با این حال توسعه شدید تولید توتون و محصولات دخانی با مشاجره میان نماینده پارلمان انگلیس ادوین سندیس (Edwin Sandys) و کنت وارویک (Earl of Warwick) روبرت ریچ (Robert Rich) ـ در مورد جهتگیری و هدایت فرآیند تجاری این مستعمره ـ منجر به ایجاد شکافهایی در شرکت ویرجینیا شد.
کنت روبرت ریچ هدایت شاخهای از شرکت را به عهده داشت که بیشتر به دنبال بازگشت سرمایه مثبت برای آن بود، در حالی که سندیس در این شرایط چندان تفکر اقتصادی خود را به طلا و نقره گره نزده بود. او در پی اقتصادی مختلط بود که افراد را به تلاش و پشتکار، موفقیت، شکوفایی مالی و مشارکت جستن در رفاه عمومی در ویرجینیا و انگلستان تشویق میکرد.
البته اولین منتقد تجارت توتون و تنباکو شاه جیمز بود. موفقیت مستعمره در تجارت این محصول، نظر منفی پادشاه انگلستان را به خود جلب کرد. روابط این شرکت با دربار زمانی بیشتر دچار گسستگی شد که شاه جیمز درصدد تشکیل معاهدهای در زمینه مهاجرت به سرزمینهای جدید با اسپانیا برآمد. اسپانیا بهشدت از حضور انگلستان در دنیای جدید آنسوی اقیانوس اطلس متنفر بود.
تلفات سنگین این شرکت طی شورش پوهاتنها در سال ۱۶۲۲ میلادی، تقدیر شوم شرکت ویرجینیا را تکمیل کرد و آن را به ورطه سقوط برد. ظرف دو سال، سلطنت شرکت ویرجینیا را منحل و این مستعمره را بهعنوان یک مستعمره سلطنتی تصاحب کرد.
دکتر هورن میگوید: «نهایتا آنچه موجب سقوط شرکت ویرجینیا شد، مسائل سیاسی بود».
در نظر بگیرید که چه اتفاقی میافتاد اگر تنها یک پیاز گل لاله به اندازه ده برابر حقوق سالیانه شما ارزش داشت. در سال ۱۶۳۷ میلادی این وضعیت در هلند جریان داشت. این کشور با شرایطی دست به گریبان بود که شیدایی گل لاله (tulip mania) نامیده شد. این رویداد اقتصادی موضوع فیلم تاریخی «تب لاله» (Tulip Fever) است که در فوریه ۲۰۱۷ به نمایش در خواهد آمد.
اطلاعات اقتصادی قابل اعتماد از این دوران قدری محدود است و مورخان هنوز بر سر اینکه آیا این پدیده، یک حباب اقتصادی اولیه محسوب میشود یا خیر مشغول مباحثه هستند.
بیزینس اینسایدر در این زمینه با مایک دش (Mike Dash) نویسنده کتاب «حباب اقتصادی گل لاله» (Tulipomania) درباره کتابش به گفتگو پرداخته است. در این کتاب شواهد تاریخی دیوانگی گل لاله مستندسازی شدهاند. در قرن هفدهم میلادی جمهوری هلند (Dutch Republic) پس از استقلال از اسپانیا و تأسیس شرکتهای تجاری موفق مانند شرکت هند شرقی هلند (Dutch East India Company) در حال شکوفایی بود. در طی این دوران، در هم تنیده شدن موفقیت تجاری و گسترش عقاید کالوینی (Calvinist faith) که جنبشی در جهت اصلاحات مذهبی بود، آغاز شد.
دش معتقد است: «در هلند تقریبا تنها کاری که مجاز بودید برای فخرفروشی با ثروت خود انجام دهید، کاری بود که آفرینش خداوند در آن لحاظ شده باشد». او میگوید: «مردم هلند معتقد بودند گلهای زیبا هدیههایی از جانب خداوند هستند. اینکه در حیاط خانه بزرگ خود باغی از گلهای زیبا داشته باشید کاملا قابل قبول بود. زیرا شما مثلا از راه تجارت ادویه ثروتمند شدهاید و اکنون قادر هستید که چنین خانه باشکوهی داشته باشید».
تغییر ناگهانی دیگری که در فرهنگ این کشور به وقوع پیوست قمار و شرطبندیهای گسترده بود.
در این رابطه دش میگوید: «اساسا هلندیها بزرگترین قماربازان اروپا بودند». در این زمان افرادی را پیدا میکردید که کارهای کاملا دیوانهوار و خطرناکی انجام میدادند. مثلا بر سر ظاهر دقیق یک ستون در رم شرط میبستند و سپس به رم میرفتند تا دریابند چه کسی درست میگفته است. دش بیان میکند: «دراماتیکترین نمونهای که از این مسئله یافتم مربوط به سربازان هلندی است که عملا جنگیدن را در اثنای یک نبرد متوقف کرده بودند تا بر سر اینکه چه کسی در این جنگ پیروز میشود شرطبندی کنند. جنگی که خود واقعا در آن در حال مبارزه بودند».
این علاقه ملی به شرطبندی و باغبانی صحنه جامعه هلند را برای وقوع پدیدهای اجتماعی به نام «تب گل لاله» آماده ساخت. گل لاله در حدود سال ۱۵۵۰ میلادی به اروپا معرفی شده بود. بعضی از لالهها با ویروس موزائیک (mosaic virus) آلوده شدند که منجر به ایجاد لکههایی با رنگهای زنده همانند جای سوختگی روی گلبرگهای آنها میشد.
دش میگوید: «لالههایی که امروزه ما میبینیم در واقع تنها نمونههایی رنگ و رو رفته از انواع گلهایی هستند که در زمان شیدایی گل لاله در گوشه و کنار یافت میشد».
شیدایی گل لاله را نمیتوان بهعنوان یک تجارت یا کسبوکار در نظر گرفت ـ پیاز این گلها در بازار سهام مبادله نمیشد ـ اما میتوان تا حدودی آن را یک پدیده اقتصادی دانست. علاقه به لاله از ثروتمندترین تاجران آغاز شد و رفتهرفته در میان عموم مردم هلند نفوذ کرد. در این حال صنعتگران مشاغل خود را رها کردند و به فروش پیاز گل مشغول شدند.
بر اساس اظهارات دش، همه افراد بهشدت طالب این بودند که زیباترین گل لاله را به دست آورند. برای این منظور، این گیاهان را میدزدیدند و پیاز آن را با شراب سرخ سیراب میکردند تا گلبرگهای لاله را رنگآمیزی کنند. از آنجایی که رشد لاله زمان زیادی میبرد و کشت آن دشوار است، معمولا گلبرگ لالهها پر از لکه بود.
شیدایی گل لاله برای مدتزمانی افزایش یافت اما همه چیز درنهایت در ماه مارس سال ۱۶۳۷ به سر رسید. دش میگوید: «اگر بخواهیم منصفانه در مورد مردم هلند قضاوت کنیم، آنها تصور درستی از اینکه چگونه حبابهای اقتصادی بالاخره میترکند، نداشتند.» تا جایی که آنان میدانستند، گل لاله کالایی بود که قیمت آن بهطور پیوسته در طول سالهای متمادی فقط افزایش خواهد یافت و حداقل اگر فردی سر از اقتصاد درنمیآورد، دلیل واضحی برای اینکه چرا این کالا چنین روندی را طی نخواهد کرد برای او وجود نداشت.
قیمت لاله زمانی که خریداران در مزایده پیاز این گلها شرکت نکردند شروع به سقوط کرد. با فروکش کردن اضطرابی که در پی این اتفاق به وجود آمد، بازار دیوانهوار گل لاله نیز پایان یافت.
با وجود نظر چارلز مککی (Charles Mackay) که آن را در کتاب خود با عنوان «توهمات فوقالعاده محبوب و دیوانگی اجتماع» بیان میکند، دش معتقد است که در مورد این اتفاق بیش از حد اغراق شده است.
در نهایت دادگاهها شنیدن شکایات مربوط به دعاوی بر سر گل لاله را متوقف کردند، تولیدکنندگان این گل مقدار زیادی سرمایه از دست دادند و بیشتر افراد به کار گذشته خود بازگشتند. یکی از کسانی که مجبور شد دیوانگی گل لاله را رها و حرفه پیشین خود را پیگیری کند، نقاش چشمانداز توانا و معروف هلندی، جان ون گاین (Jan van Gayen) بود. دش اتفاقی را که در این زمینه برای ون گاین روی میدهد، بهعنوان نقطهای مثبت در ماجرای شیدایی گل لاله میداند. بسیاری از نقاشیهای او در صورتی که در کار گل لاله به موفقیت میرسید، هرگز خلق نمیشدند.
در سال ۲۰۱۴ مردم اسکاتلند به همهپرسی استقلال از بریتانیا، رأی منفی دادند. اگرچه در پی همهپرسی برگزیت امسال در بریتانیا، زمزمههایی از همهپرسی مجدد درباره استقلال اسکاتلند به گوش میرسد. اما دقیقا چگونه اسکاتلند و انگلستان در وهله اول به یکدیگر پیوند خورند؟ اتحاد این دو واحد سیاسی به طلیعه قرن هجدهم میلادی (سال ۱۷۰۷ میلادی) بازمیگردد. بر مینای توافقاتی که منجر به تشکیل بریتانیای کبیر شد، شرکت تجاری اسکاتلند در یک قمار مخاطرهآمیز که با نام طرح دارین (Darién scheme) شناخته میشد، تقریبا یکچهارم سرمایه در گردشِ پادشاهی اسکاتلند را دریافت کرد.
چگونه اسکاتلند ۲۰ درصد پول خود را در یک سقوط سریع از دست داد؟ دهه ۱۶۹۰ میلادی دوران سختی برای این کشور بود. این کشور در این سالها دچار قحطی شده بود و ۹ سال جنگ داخلی در اسکاتلند بهشدت جریان داشت. در نتیجه اقتصاد آن در پی این حوادث ورشکسته شد.
به شرکت اسکاتلند بپردازیم. این شرکت تحت اداره بازرگان و بانکدار اسکاتلندی ویلیام پترسون (William Paterson) فعالیت میکرد و از تعداد زیادی زمیندار کوچک پروتستان تشکیل میشد که بهتازگی از تبعید در هلند بازگشته بودند. این افراد با کمک یکدیگر کمپین بازاریابی استادانهای به راه انداختند که از شعر و مطالبات میهنپرستانه در راستای جذب سرمایه برای مستعمره اسکاتلندی در قاره تازه کشفشده آمریکا استفاده میکرد.
داگلاس وات (Douglas Watt) نویسنده کتاب «قیمت اسکاتلند» به بیزینس اینسایدر گفته است: «من گمان میکنم که جمعآوری سرمایه برای مستعمره اسکاتلندی فراتر از انتظارات مردم محقق شد». وی میگوید: «طرح دارین غالبا بهعنوان یک فاجعه تلقی میشود اما روشی که این شرکت با آن قادر بود چنین پول عظیمی به دست آورد، واقعا اثرگذار بود».
با این حال، این پیشرفت اولیه احتمالا شرکت اسکاتلند را در ادامه راه به انتخاب گزینههای پرخطر واداشت. وات، پترسون را بهعنوان مدیری ایدهآل برای سرمایهگذاری بانکی توصیف میکند. او فردی توانا در ارتقاء فروش سهام شرکت بود اما مناسب مدیریت یک شرکت استعماری واقعی نبود.
بدون گسیل داشتن هر نوع هیئت پیشرو برای ارزیابی، شرکت اسکاتلند اقدام به اعزام گروهی شامل ۱۲۰۰ نفر به قاره آمریکا کرد. پترسون خود نیز در مأموریت سال ۱۶۹۸ افراد شرکت را همراهی کرد. هدف این مأموریت، استعمار تنگه پاناما در خلیج دارین بود که نقطهای بسیار عالی برای دسترسی به تجارت کارائیب است.
هنگامی که این گروه به نقطه مورد نظر رسیدند، به نظر میرسید همهچیز برای یک شروع مثبت مهیا است. بیشتر نامههایی که از این سرزمین به اسکاتلند ارسال میشدند، تصویری از یک بهشت روی زمین را برای مخاطب توصیف میکردند. وات میگوید: «این تصویر بهسرعت جای خود را به چشماندازی از جهنم و درد و رنج داد».
تب زرد، مالاریا و گرسنگی بهسرعت خسارات سنگینی به مهاجران وارد آورد. مستعمرات انگلیسی و اسپانیایی که در مجاورت مستعمره اسکاتلندی قرار داشتند از تجارت با این همسایه ناخواسته امتناع میکردند. مستعمره خالی از سکنه شده بود. افراد تلاش میکردند با کشتیها به خانه بازگردند یا به دیگر بنادر دریای کارائیب پناه ببرند. پترسون خود رهبری این مهاجرت شکستخورده به دنیای جدید را بر عهده داشت.
در همین حال، در اسکاتلند، این شرکت دریافت که یکی از شرکای پترسون به همراه ۱۰ درصد از سرمایههای اعضای شرکت ناپدید شده است. اما باز هم چیز بدتری در راه بود. پیش از اینکه اخبار وضعیت غمانگیز مستعمره به خانه برسد، شرکت اسکاتلند افرادی را بهمنظور تأمین مجدد تدارکات اعزام داشت. در همین حال هیئت دیگری نیز بهسوی قاره آمریکا حرکت کرد. هر دو گروه به پاناما رسیدند تا مستعمره خالی از سکنه را بیابند. اما این تلاش نیز شکست خورد و به فاجعه انجامید. اسپانیاییها به قلعه اسکاتلندیها در دارین حمله و آنها را مجبور به بازگشت به خانه کردند.
وات بیان میکند: «تنها چند سال بعد از تشکیل مستعمره، شرکت اسکاتلند هیچ پولی در بساط خود نداشت». همین که کشور از تلفات سنگین جانی و مالی این شرکت آگاه شد، سراسر کشور را پریشانی فراگرفت و مردم شروع به انتقاد و سرزنش شرکت اسکاتلند کردند. شورشها در کشور جریان یافتند. عده زیادی همسایه جنوبی را مسئول این فاجعه دانستند و آن را نکوهش میکردند؛ زیرا مستعمرات انگلیسی در دریای کارائیب بنا به دستور سلطنت این کشور، از کمک به مهاجران دارین امتناع کرده بودند.
موضوع طرح دارین اغلب بهعنوان عامل اصلی در تصمیم اسکاتلند برای اتحاد با انگلستان در سال ۱۷۰۷ مورد اشاره قرار میگیرد. بسیاری از نخبگان اسکاتلند در شرکت استعماری آن بهصورت شخصی سرمایهگذاری کرده بودند و بهعنوان بخشی از معاهده فرایند اتحاد، انگلستان مبلغ زیادی پول برای این شرکت تضمین کرده بود.
وات معتقد است: «این کار را میتوان بهعنوان یک شیرینی بزرگ در نظر گرفت. به عبارت بهتر باید گفت این رشوهای بود که برای به دست آوردن آن معاهده منفور از طریق پارلمان اسکاتلند و اطمینان از اتحاد میان دو کشور پرداخت شد.» بنابراین طرح فاجعهبار دارین آنچنان ضربهای به اقتصاد اسکاتلند وارد آورد که آن را مجبور به اتحاد با انگلستان و تشکیل بریتانیای کبیر کرد.
در ابتدای قرن هجدهم میلادی، انگلستان در بدهیهای ناشی از جنگهای جانشینی اسپانیا و جنگ بزرگ شمالی فرورفت. به این ترتیب شرکت دریای جنوب بهعنوان وسیلهای برای مدیریت بدهی ملی و بازپرداخت مطالبات پیمانکارانی که ناوگان انگلستان را پشتیبانی کرده بودند، در سال ۱۷۱۱ میلادی تشکیل شد.
دکتر هلن پل (Helen Paul) مؤلف کتاب «حباب دریای جنوب» به بیزینس اینسایدر گفته است: «زمانی که سهامی خریداری میکنید، در کسبوکاری با ریسک اندک سرمایهگذاری کردهاید که دولت هم آن را تضمین میکند. علاوه بر این پتانسیل دریافت سود بیشتر از طریق معامله آن نیز وجود دارد».
این دلیلی بود که این مدل تجاری شامل انحصار در تجارت با آمریکای جنوبی میشد. شرکت دریای جنوب با وجود این واقعیت که انگلستان و اسپانیا تا سال ۱۷۱۳ میلادی در حال جنگ بودند، درصدد افزایش سود از طریق تجارت بَرده و کالا با مستعمرات اسپانیایی در آمریکا بود؛ اما ثابت شد که این امر، هدفی غیر ممکن است.
زمانی که جنگ با اسپانیا در سال ۱۷۱۹ میلادی دوباره آغاز شد، داراییهای شرکت آمریکای جنوبی از دست رفت و شرکت بیشتر بر بهبود وضعیت بدهی ملی متمرکز شد.
همچنان که ارزش سهام شرکت دریای جنوب افزایش مییافت، سرمایهگذاران سادهدل شروع به اشباع بازار کردند. پل معتقد است: «گاهی این ایده خوبی است که افراد بیشتری را به بازار سهام بیاورید، اما این افرادی که شما وارد این بازار کردهاید، کسانی هستند که هیچ پیشزمینهای از بازار سهام ندارند». همچنین او میگوید: «هرچه بعضی افراد پول بیشتری به دست آورند، این امر سرمایهگذاران ناپخته بیشتری را وارد بازار سهام میکند که باعث افزایش قیمت سهام و همچنین افزایش شور و اشتیاق از سمت مشتریان برای خرید آن میشود».
پل توضیح میدهد که این افراد در یکی از اماکن خاص لندن که مخصوص تبادل سهام بود، برای معاوضه یا فروش سهام خود جمع میشدند. این محل در کوچهای تنگ میان قهوهخانهها و سازندگان کلاهگیس قرار داشت. بانوانی که در این بازار سهام مشارکت میجستند، اغلب کارگزاران خود را در همان حوالی ملاقات میکردند.
همه چیز در سال ۱۷۲۰ به نقطه جوش خود رسید. در این سال حباب شرکت دریای جنوب ترکید. پل بیان میکند که افسانههای زیادی پیرامون این اتفاق را احاطه کرده است. از جمله این افسانهها، داستانهایی است که درباره حرکت اقتصاد انگلستان به سمت هرج و مرج خبر میدهند و یا داستانهایی در رابطه با اینکه دانشمند مشهور آیزاک نیوتن (Isaac Newtown) پول زیادی در این جریان از دست میدهد.
پل تشریح میکند: «در این شرایط عدهای از مردم از اینکه پول زیادی از دست داده بودند، شکایت داشتند.» اما «ما در مورد سرمایهگذاران معمولی اطلاعاتی در دست نداریم. ما تنها درباره نمونههای بارز این ماجرا مطالبی میدانیم». ترکیدن این حباب همچنین فورانی از تعصبات بر ضد خارجیها، یهودیان، زنان و سرمایهداران در پی داشت.
سرمایهداران در این زمان محبوب نبودند. پل میگوید: «آنها هرگز محبوب نبودند. هیچ درکی از اینکه سرمایهداران چه کار میکنند وجود نداشت و تعصبات مذهبی بر ضد سرمایهداری بود. اقتصادی که پس از فروکش حباب بازار سهام به وجود آمده بود بهعنوان اقتصاد صحیح تلقی میشد. سرمایهگذاری اشتباه بود.»
اتهامات شیادی و کلاهبرداری گریبانگیر پارلمان شد. متعاقب آن رئیس خزانه، جان ایزلابی (John Aislabie) به زندان برج لندن افکنده شد. پل میگوید که این کار تنها حرکتی نمایشی بود. ایزلابی از این جریان جان سالم به دربرد و از زندان آزاد شد. او به املاک خود در استادلی رویال (Studley Royal) یورکشایر که هماکنون به باغهای آبی معروف است، فرستاده شد.
پل معتقد است: «شما به لحاظ سیاسی حرفهای چرند زیاد میشنوید». «یک اعتراض بزرگ وجود دارد. بانک مرکزی انگلستان باید در راستای ایجاد ثبات در این وضعیت مداخله میکرد. اما بازیهای سیاسی زیادی نیز وجود داشت. در واقع بیشتر مردم نمیدانستند در حقیقت چه اتفاقی افتاده است. این امر کمی مشابه چیزی است که امروزه جریان دارد».
شواهد زیادی که حاکی از ایجاد بحران اقتصادی گسترده در اثر این حباب اقتصادی باشد، وجود ندارد. «زیرا بازار سهام آنچنان در ساختار اقتصادی گستردهتر انگلستان تعبیه نشده بود که چنین اثری را به وجود آورد. اتفاقی که در آن زمان رخ داد، یک سقوط ویرانگر اقتصادی شبیه آن چیزی که ما اخیرا آن را تجربه کردهایم نبود. اما بالاخره ترکیدن حبابهای اقتصادی برخی از مردم را به وحشت میاندازد».
به هر حال، شرکت دریای جنوب از این حباب اقتصادی نجات یافت و بیش از یکصد سال به کار خود ادامه داد. در نهایت این شرکت به تجارت صید نهنگ روی آورد.
اگرچه شرکت دریای جنوب منجر به یک شکست مفتضحانه سیاسی شد؛ اما پل استدلال میکند که حافظه تاریخی ما از این شکست اقتصادی، درباره تأثیرات پایدار آن اغراق میکند.
«مردم از اینکه پول خود را در بازار سهام از دست دادهاند، خشمگین بودند اما از برخی جهات، این امر ماهیت بازی در بازار سهام است». پل میگوید: «زمانی که شما پول خود را در بازار سهام سرمایهگذاری میکنید باید بپذیرید که ممکن است امور مطابق میل شما پیش نرود».
برخلاف برخی از شرکتهایی که ما در این مقاله به آنها پرداختیم، ظهور و سقوط این شرکت بیشتر حول یک ماجرای جذاب شکل گرفته است. جان لا (John Law)، اقتصاددان، بانکدار و وزیر اقتصاد فرانسه است که سهوا اقتصاد این کشور را دستخوش ویرانی میکند.
بیزینس اینسایدر در این رابطه با اقتصاددان ارشد و مشاور پژوهشی بانک فدرال رزرو (Federal Reserve Bank) مستقر در شیکاگو، فرانسوا ولده (François Velde) گفتگو کرده است. فرانسوا ولده در مورد لا و تئوریهای اقتصادی او مقالاتی ارائه داده است.
جان لا در سال ۱۶۷۱ در خاندان ادینبورگ متولد شد. این خاندان اسکاتلندی، بانکدار بودند. سالهای اول زندگی لا مانند داستانهایی است که قهرمانی خشن اما جذاب دارند. او در سن ۲۳ سالگی فردی را با یک سلاح سرد کشت و پس از آن زندانی و محکوم به اعدام شد. بعد از مدتی از زندان آزاد و دوباره به درخواست خانواده مقتول دستگیر شد و در نهایت از زندان فرار کرد. اطلاعات چندانی از زندگی او طی مدت ۲۰ سال پس از فرارش وجود ندارد اما به نظر میرسد، لا در سراسر اروپا در حال جابهجا شدن بوده است.
با این حال فراری اسکاتلندی داستان ما در این دوران بیهدف مشغول گشت زدن در این قاره نبود. او تلاش میکرد امتیازی را به دست آورد و بانک خصوصی خود را تأسیس کند. در نهایت لا، مقارن با پایان جنگ پرهزینه جانشینی اسپانیا، موفق شد در پاریس به مقصود خود دست یابد. دوک اورلئان، نایبالسلطنه لوئی پانزدهم ـ پادشاه فرانسه ـ باید در مواجهه با بدهی ملی ویرانگر و رکود اقتصادی اقدامی جدی را ترتیب میداد.
لا به دوک اورلئان برنامهای ارائه داد. او فقط مجوزی ساده برای تأسیس یک بانک نمیخواست. بلکه به دنبال راه جدیدی برای راهاندازی اقتصاد بود. ولده در این باره میگوید: «او پیشنهاد خود را با استدلالهای تئوریک تقویت کرد». لا یک اقتصاددان بود؛ اگرچه در آن زمان چندان اقتصاددان متبحری محسوب نمیشد.
لا در کتابی که در سال ۱۷۰۵ با عنوان «بررسی پول و تجارت» نوشت، تئوریهای نوآورانهای ارائه کرد. از جمله این تئوریها میتوان به این ایده اشاره کرد که سیستم پولی مبتنی بر اسکناسهای صادره از بانک بهتر از سیستم پولی مبتنی بر سکههای طلا و نقره است. به گفته ولده، امروزه بعضی اقتصاددانها، جان لا را یک اقتصاددان پروتوکینزی تلقی میکنند.
به اعتقاد والده، واکنشها به نظرات لا دو طیف مخالف هم را ایجاد کرده بود. «بعضی افراد از او بهشدت متنفر بودند و فکر میکردند تئوریهای لا، شدیدا انتزاعی و خطرناک است. در مقابل این گروه افرادی مفتون جان لا شده بودند.» از بخت خوب لا، دوک اورلئان از دسته دوم بود.
در ماه می ۱۷۱۶ جان لا، بانک جنرال پرایوی (Générale Privée) را که اسکناسهای کاغذی انتشار میداد، بنیان نهاد. این بانک به صاحبان کسبوکارها وام میداد و از طریق ارائه سهام در امور اقتصادی سرمایهگذاری میکرد. در ادامه، او شرکت میسیسیپی (Mississippi Company) را خریداری کرد و نام آن را به شرکت غرب (Company of the West) تغییر داد. او این شرکت را بهعنوان یک شرکت بازرگانی سهامی در نظر گرفته بود که باید بر توسعه مستعمره فرانسوی لوئیزیانا (Louisiana) تمرکز کند. شرکت غرب، انحصار تجارت توتون و تنباکو و تجارت با آمریکای شمالی و هند غربی را به دست آورد.
همچنان که شرکت غرب امتیازهای تجاری بیشتری کسب میکرد، ارزش سهام آن افزایش مییافت. در نتیجه حباب اقتصادی نیز شکل میگرفت. در همین حال، بانک جنرال پرایوی، ملی و با شرکت غرب در تابستان سال ۱۷۱۹ میلادی ادغام شد. جان لا نیز در سال بعد بهعنوان وزیر اقتصاد و دارایی فرانسه منصوب شد.
این زمانی بود که مشکلات این بانکدار شروع شدند. لا شروع به فروش سهام شرکت خود به مردم بهصورت اوراق بهادار عمومی صادره از سوی دولت کرد.
ولده میگوید: «او قیمت سهام را در سطحی بالا و غیرواقعی تثبیت کرد». این کار اشتباه بزرگ او بود. به خاطر این کار مردم بهصورت انبوه شروع به فروش سهام خود و تبدیل آن به اسکناس کردند. این حجم از پول موجب ایجاد تورم شدید شد. او اساسا کنترل خود بر این حجم پول را از دست داد.
مبادلات خارجی درهمریخته و مضمحل شده بود و تورم نیز شروع شده و به نظر میرسید ادامه خواهد داشت. لا شروع به آوردن فشار به اشخاص برای معاوضه همه سکههای طلا و نقره خود به اسکناس کرد. این کار برای سرپا نگهداشتن تقاضای پول رایج کشور کافی نبود؛ بنابراین او ارزش اسکناس را کاهش داد. این کار هرگونه اعتماد به ارز رایج را از بین برد.
از اینجا بود که همه امور از هم پاشید. بنا به اظهارات ولده، لا پس از چند روز از این ماجرا به زندان افکنده شد. سپس نایبالسلطنه دریافت که تنها کسی که میتواند آنها را از این اوضاع آشفته رهایی بخشد خود جان لا است. برای همین او را از زندان بیرون آورد و به او گفت: «به هر نحوی که شده، سیستم را نجات بده».
لا با استفاده از ابزارهایی چون انتشار مجدد اوراق بدهی دولتی، خرید اوراق بهادار و فروش سهام بیشتری از شرکت غرب، تلاش کرد شرایط را به حالت ثبات بازگرداند. اما در نهایت، شرکت غرب ورشکست شد و قیمت سهام آن بهشدت سقوط کرد. در نتیجه او در دسامبر ۱۷۲۰ میلادی مجبور به فرار از فرانسه شد.
دادههای زیادی برای بررسی تأثیر فوری این بحران اقتصادی که به نام حباب میسیسیپی شناخته میشود، وجود ندارد. اگرچه ممکن است که توسعه مالی مورد نظر جان لا، اقتصاد فرانسه را دچار مشکل کرده باشد اما بسیاری عوامل دیگر نیز در این موضوع دخیل بودند.
در این سالها فرانسه مجبور بود دوباره ساختار بدهی خود را بازسازی کند. بر خلاف همه احتمالات، شرکت غرب تا پایان جنگ هفتساله از فروپاشی در امان ماند. باید این واقعیت را تصدیق کنیم که حباب میسیسیپی از سایر حبابهای تاریخی متمایز است.
«بازاری که در فرانسه شکل گرفت فقط مکانی نبود که در آن افراد بهصورت اتفاقی بر سر قیمت سهام مورد معامله به مزایده بپردازند». بلکه به گفته ولده: «این بازار در واقع ابزاری برای اجرای عملیات بزرگی بود که شامل بازسازی بدهیهای ملی با استفاده از قدرت و تواناییهای دولت میشد. جان لا در سال ۱۷۲۰ وزیر اقتصاد فرانسه شد. در نقطه رأس هرم این عملیات، وی فردی بسیار قدرتمند بود؛ زیرا هم ریاست شرکت غرب را به عهده داشت و هم وزیر اقتصاد و دارایی فرانسه بود»
خبرگزاری آریا - آیفون هفته گذشته در اوج غرور دهمین سالگرد تولد خود را جشن گرفت، محصولی که نه تنها دنیای تلفن های هوشمند را متحول کرده، بلکه در این سال ها به چیزی بیشتر از یک موبایل صرف تبدیل شده و در هر گوشه ای حضور دارد.
یک روز عکسهای شخصی که مشاهیر با آیفون خود گرفته بودند فاش می شود و این موضوع تلفن هوشمند اپل را به بحث شماره یک دنیای فناوری تبدیل می کند و روز دیگر پلیس از اپل می خواهد قفل آیفونی که از یک جانی به جا مانده را رمزگشایی کند، در حالی که مقاومت سازنده بار دیگر این تلفن هوشمند را به موضوع اصلی بحث در مورد میزان دخالت دولت در حریم شخصی کاربران تبدیل می کند.
تمایل کاربران به این تلفن هوشمند آنقدری هست که اپل هنوز هم از آن برای ایجاد تغییر در دنیای فناوری استفاده می کند، از جمله جک هدفون که در آخرین مدل حذف شده و بار دیگر بحث داغی به راه انداخته که آیا بازار برای چنین تصمیمی آمادگی دارد و آیا تصمیم اپل این بار هم جسورانه به حساب می آید یا تنها می خواهد هدفون های بی سیم بیشتری به فروش برساند.
اما محصولی که در مرکز توجه کاربران باشد، توجه هکر ها را هم به خود جلب می کند و آیفون هم از این قاعده مستثنی نیست. بر همین اساس در طول ده سال گذشته شاهد رخ دادن هک هایی بودیم که برخی از آنها جار و جنجال زیادی به راه انداختند.
در ادامه می خواهیم به مناسبت ده سالگی آیفون، نگاهی داشته باشیم به مهم ترین هک های انجام شده روی این تلفن هوشمند پر طرفدار و تاثیر گذار دنیای فناوری.
تیر اندازی در سن برنادینو
اندکی بیشتر از یکسال پیش بود که سید رضوان فاروق به محل کار خود در شهر سن برناردینو آمریکا قدم گذاشت و با کشتن 14 نفر حادثه مرگباری رقم زد. خود قاتل هم در این حادثه کشته شد اما یک آیفون از او به جا ماند که البته با گذرواژه محافظت می شد.
از اینجا بود که کشمکش قابل توجهی بین پلیس و اپل در گرفت، چرا که دولت در یک سو اعتقاد داشت تولید کننده ی موبایل لازم است در چنین شرایطی با دستگاه های امنیتی و قضایی همکاری کند و قفل آیفون را برای دسترسی به اطلاعات داخلش باز کند.
اپل اما در طرف دیگر اعتقاد داشت اگر یکبار هم چنین کاری صورت پذیرد دیگر در آینده هیچ کاربری نمی تواند اطمینان داشته باشد اطلاعاتش در تلفن هوشمند شخصی خود امنیت داشته دارد و این موضوع خط قرمز این شرکت به حساب می آید.
اینجا بود که کاربران و حتی تولید کنندگان دیگر هم به طرفداری از اپل وارد میدان شدند و بحث داغی در دنیای فناوری به راه افتاد، چرا که دولت و سیاستمداران تندروی دیگر از جمله دونالد ترامپ اعتقاد داشتند امنیت کشور از امنیت اطلاعات شخصی کاربران اهمیت بیشتری دارد.
تا اینجای کار برگ برنده در دست اپل بود و پافشاری این شرکت به نتیجه رسیده بود، تا اینکه ناگهان خبر رسید FBI احتمالاً با کمک ابزاری به نام Cellebrite موفق شده به اطلاعات داخل آیفون مورد نظر دست پیدا کند.
اما متاسفانه این همه ی آن چیزی است که تاکنون می دانیم. حتی مدتی پیش بود که دولت طبق قانون و به درخواست کاربران حدود 100 صفحه از اطلاعات جمع آوری شده در مورد این پرونده را منتشر کرد، اما حتی آنجا هم جزئیاتی در مورد نحوه ی هک آیفون به دست نیامد.
بر اساس گزارش های موجود، هرکس موفق شده از قفل آیفون مورد نظر دولت عبور کند حداقل 1.3 میلیون دلار در ازای آن دریافت کرده است. نحوه ی دسترسی به اطلاعات داخل دستگاه هم هرچه بوده، به نظر نمی رسد حداقل در حال حاضر راهی برای جلوگیری از آن وجود داشته باشد.
رخنه ی یک میلیون دلاری
از رقمی که برای قفل گشایی آیفون حادثه سن برناردینو پرداخت شده مشخص است که پیدا کردن آسیب پذیری های امنیتی این تلفن هوشمند ارزش مالی بالایی دارد.
هرجا بوی ارزش مالی به مشام برسد، تجار هم آنجا حضور خواهند داشت، از جمله شرکت Zerodium که اواخر سال 2015 اعلام کرد هرکس قادر باشد آسیب پذیری قابل توجهی در iOS 9 کشف کند 1 میلیون دلار جایزه از این کسب و کار دریافت می کند.
جذابیت این رقم به حدی بود که تنها یک ماه بعد اعلام شده جایزه به دریافت کننده ای ناشناس اهدا شده است. پس از آن بسیاری منتظر بودند مشخص شود این آسیب پذیری چه بوده که چنین ارزش بالایی داشته است، اما در همین حین اعلام شده Zerodium قراردادی برای فروش این آسیب پذیری به یک خریدار ناشناس امضا کرده و نمی تواند جزئیات مربوط به آن را منتشر کند.
این کسب و کار تاکنون چند بار نسبت به خرید و فروش آسیب پذیری های میلیون دلاری اقدام کرده است، اما هرکس چند میلیون دلار برای خرید چنین آسیب پذیری هایی پرداخت کرده به خوبی آن را در مقابل فاش شدن و از بین رفتن ارزش مالی هم حفاظت کرده است، در نتیجه تنها می دانیم که احتمالاً این آسیب پذیری ها هم مثل مورد سن برناردینو هنوز در سیستم عامل موبایل اپل حاضر هستند.
شبیه سازی اثر انگشت
اگر برای محافظت از اطلاعات تلفن هوشمند خود به حسگر اثر انگشت متکی هستید، باید بدانید روش های متنوعی برای عبور از این لایه امنیتی وجود دارد، از جمله روشی که دکتر آنیل جین در دانشگاه میشگان آن را ابداع کرده است.
روش این تیم پژوهشی قادر است با تنها 500 دلار هزینه یک نمونه ی تقلبی از اثر انگشت کاربر را ایجاد کند و تاکنون با موفقیت روی موبایل های سامسونگ و آیفون 6 مورد استفاده قرار گرفته است.
اما باز کردن قفل دستگاه از طریق حسگر اثر انگشت حتی می تواند رایگان باشد و هزینه ای در پی نداشته باشد، از جمله مواردی که در آن پلیس با مراجعه به یک ساختمان مشکوک تمام کاربرانی که آیفون داشتند را وادار کرده قفل موبایل خود را باز کنند، یا سرقت هایی که در آنها شاهد باز کردن قفل دستگاه با تهدید توسط سارق بوده ایم. حتی یک دوربین و اندکی شانس هم برای به دست آوردن اثر انگشت کاربران موبایل کفایت می کند.
هرچند به طور مشخص نمی توان گفت تا امروز چند مورد هک آیفون با این روش ها اتفاق افتاده، اما تردیدی وجود ندارد که دور زدن حسگر اثر انگشت آیفون یکی از ساده ترین راه ها برای دستیابی به داده های درون دستگاه به حساب می آید.
اگر می خواهید در این زمینه از خود بهتر محافظت کنید، از شما دعوت می کنیم در این مطلب با نحوه عملکرد و فناوری های مختلف حسگرهای اثر انگشت آشنا شوید.
جیلبریک کردن آیفون
جیلبریک کردن یکی از پیش پا افتاده ترین روش ها برای دور زدن قفل های اپل به حساب می آید و به وفور توسط کاربران مورد استفاده قرار می گیرد. Jonathan Zdziarski می گوید یکی از نخستین کسانی به حساب می آید که در پیدا کردن آسیب پذیری مورد نیاز برای جیلبریک کردن نقش داشته است.
آقای Zdziarski ده سال پیش در همکاری با گروهی از کاربران اینترنت روی پیدا کردن آسیب پذیری کار می کردند که در نهایت به انجام هک موسوم به Dropbear در سال 2007 منتهی شد.
Zdziarski می گوید جیلبریک کردن در حقیقت به این شکل است که شما فایل های مورد نظر خود را با فایل های تعبیه شده توسط سازنده جایگزین کنید، کاری که در روش مورد بحث از طریق پروتکل SSH انجام می گیرد.
به گفته ی آقای Zdziarski این روش با همکاری تعداد زیادی از کاربران اینترنتی توسعه یافته است، اما بسیاری از کسانی که در ایجاد این روش نقش داشته اند، به دلیل ترس از شکایت اپل هرگز نام واقعی خود را فاش نکرده اند.
سایت Jailbreakme
جیلبریک کردن آزادی عمل کاربر را افزایش می داد و این امکان را فراهم می آورد که عملکرد دستگاه را بر اساس آنچه خود می پسندید شخصی سازی کنید، نه آنچه سازنده ای انحصار طلب مثل اپل تعیین کرده است.
بر همین اساس روش های جیلبریک کردن با استقبال گرم کاربران مواجه شد و پیر و جوان جستجو برای پیدا کردن راه های جدید را آغاز کردند، از جمله نیکولاس آلگرا نوجوان که آن زمان با نام مستعار Comex شناخته می شد.
این روش ابتدا در سال 2007، سپس 2010 و در نهایت 2011 برای کاربران فراهم شد و عملکرد بسیار ساده ای داشت که استقبال زیادی را در پی داشت. تنها کافی بود به وب سایت Jailbreakme مراجعه کنید و با فشار یک دکمه، دستگاه را از بند و زنجیر سازنده رها نمایید.
از آن زمان اپل تلاش زیادی داشت تا جیلبریک کردن به این سادگی نباشد و بارها آسیب پذیری های کشف شده توسط هکرها را مسدود کرده است، اما به نظر نمی رسد این بازی موش و گربه به این زودی ها پایانی داشته باشد.
قضیه چارلی میلر
در سال 2011 یکی از تحلیلگران سابق سازمان امنیت ملی آمریکا اعلام کرد یک آسیب پذیری یافته که با استفاده از آن می تواند با دور زدن گواهینامه امضاء کد دیجیتال هر آنچه می خواهد را روی آیفون به اجرا در آورد.
این شخص حتی برای اینکه نشان دهد امنیت آیفون تا چه حد آسیب پذیر است یک بد افزار روی فروشگاه اپ استور قرار داد که با استفاده از آن می توانستید عکس ها و داده های آیفون را استخراج کنید یا به عملکردهای سخت افزاری مثل ویبره ی دستگاه دسترسی داشته باشید.
تعجبی ندارد که اپل به هیچ عنوان از این موضوع خوشحال نشد و آرام آرام ارتباط خود را با آقای میلر قطع کرد، هرچند این موضوع باعث نشد وی رویه ی خود را تغییر دهد. حتی سال پیش شاهد کشف یک آسیب پذیری خطرناک دیگر توسط آقای میلر بودیم که هک و کنترل خودروهای مختلفی از جمله جیپ را امکان پذیر می کرد، موضوعی که نشان می دهد این شخص از در افتادن با شرکت های غول آسا هراسی ندارد.
خرابکاری با یک پیام متنی
در سال 2015، ارسال این پیام متنی عجیب اما ساده برای از کار انداختن آیفون کافی بود: «effective. Power لُلُصّبُلُلصّبُررً ॣ ॣh ॣ ॣ 冗». پس از دریافت این پیام که به Unicode of Death مشهور شده بود، اپلیکیشن Messages و حتی در مواردی کل تلفن هوشمند کرش می کرد و بدون راه اندازی مجدد قابل استفاده نبود.
اما نکته ی جالب تر راه حل پیشنهادی اپل بود که به کاربران پیشنهاد می کرد تا زمان رفع مشکل و انتشار بروزرسانی نرم افزاری توسط سازنده، در صورت دریافت این پیام از سیری بخواهند آن را بخواند تا دستگاه کرش نکند.
اگر نظرات کاربران در شبکه های اجتماعی مثل توییتر و ردیت را در این مورد مطالعه کنید، کاملاً مشهود است که Unicode of Death یکی از فراگیر ترین آسیب پذیری های سیستم عامل موبایل اپل به حساب می آید و کاربران بیشماری تاکنون با آن مواجه شده اند.
سرقت اطلاعات با ارسال یک پیام تصویری
در جولای سال 2016 بار دیگر آسیب پذیری iOS در برابر یک پیام متنی خبر ساز شد، پس از آنکه تایلر بوهان محقق Cisco Talos اعلام کرد در ImageIO (که مدیریت داده های تصویری را در سیستم عامل موبایل اپل بر عهده دارد) یک باگ بسیار مهم پیدا کرده است.
این آسیب پذیری به مراتب از مورد قبلی خطرناک تر به حساب می آمد، چرا که با استفاده از آن می توانستید از طریق ارسال یک پیام تصویری، بدون سر و صدا داده های حیاتی کاربران را از تلفن هوشمند آنها استخراج کنید، اما خوشبختانه اپل این بار پیش از آنکه استفاده از آسیب پذیری بین هکرها مرسوم شود آن را مرتفع کرد.
آقای بوهان می گوید این آسیب پذیری آنقدر خطرناک بود که می توان آن را نسخه ی مبتنی بر iOS از بدافزار Stagefright به حساب آورد که مدتی پیش امنیت حدود 1 میلیارد ابزار اندرویدی را به خطر انداخته بود.
با کشف چنین خطری، حالا دیگر دفاع کردن از امنیت iOS در مقابل اندروید دشوار بود و به نظر می رسید امنیت کاربران هر دو سیستم عامل به یک اندازه در خطر باشد، هرچند اپل به دلیل محدود بودن تعداد محصولاتش و کنترل بیشتر روی این پلتفرم قادر است کاربران خود را سریع تر محافظت کند.
XcodeGhost
از دیگر آسیب پذیری های امنیتی عمده در پلتفرم موبایل اپل می توان به XcodeGhost اشاره کرد، بد افزاری که سال 2015 مشخص شد 4 هزار اپلیکیشن فروشگاه رسمی اپ استور را آلوده کرده است و می تواند گذرواژه حساب iCloud کاربران را سرقت کند.
هکرها برای خلق این بدافزار مستقیم به سراغ ابزارهای توسعه ی نرم افزار iOS موسوم به Xcode روی وب سایت چینی بایدو رفته بودند و آنها را آلوده کرده بودند تا اپلیکیشن هایی آلوده به بدافزار تولید کنند.
پس از این اتفاق اپل به سرعت وارد عمل شد و لیستی از 25 اپلیکیشن پر طرفدار آلوده به بدافزار را اطلاع رسانی کرد تا کاربران آنها را استفاده نکنند، اما در مجموع حدود 3 ماهی طول کشید تا فروشگاه نرم افزاری این شرکت به طور کامل از نرم افزارهای آلوده به این بدافزار هراسناک پاک شود.
خبرگزاری آریا-بزرگترین جشنواره زمستانی کره جنوبی در شهر هواچئون آغاز شد.
به گزارش خبرگزاری آریا ،هواچئون با 27 هزار نفر جمعیت توانسته با برگزاری این جشنواره بیش از یک میلیون گردشگر را جذب کند. یکی از جذاب ترین بخش های این جشنواره ماهیگیری با قلاب و ماهیگیری با دست های خالی است.
شرکت کنندگان باید در مدت زمان مشخص در حوضچه ای کوچک با یکدیگر رقابت کنند و تا جایی که می توانند با دستهای خالی ماهی بگیرند.
وی اظهار کرد: نیروهای متخصص در سطح تکنسین پالایشگاه آبادان از این آموزشگاه و نیروهای مهندسی مورد نیاز نیز از میان ایرانی های تحصیل کرده در خارج از کشور و یا خود انگلیسی ها تامین می شد.
نعمت اللهی با اشاره به اینکه در این آموزشگاه به دلیل جنگ سالها بسته بود و این مرکز به طور عملی از حیظ انتفاع خارج و به مخروبه ای تبدیل و تمام ابزار و تجهیزات درون آن در انبار اموال قدیمی (سلویچ) نگهداری می شد، تصریح کرد: با همت پالایشگاه آبادان تمام تجهیزات مربوط به این آموزشگاه (حتی آنهایی که در زیر خاک دفن شده بودند) شناسایی شدند و پس مرمت و بازسازی به محل این آموزشگاه واقع در بلوار دهداری مقابل استادیوم تختی آبادان بازگردانده شد. ضمن آنکه سالن های این آموزشگاه نیز مرمت و بازسازی شد و تمام اسناد مربوط به پالایشگاه و تاسیسات صنعت نفت نیز پس از جمع آوری به این محل انتقال یافت.
به گفته وی، آموزشگاه فنی و حرفه ای نفت در زمان حاضر با ۸۰ درصد پیشرفت فیزیکی در امر بازسازی در حال طی مراحل اتمام و آماده سازی است.
مدیر طرح موزه های صنعت نفت گفت: اتوبوسهای زرد رنگ قدیمی که به «اسکول باس» معروف بودند نیز پس از مرمت و بازسازی به محل این آموزشگاه منتقل شد. البته یکی از این اتوبوس ها به عنوان کتابخانه و مرکز آفرینشهای هنری برای کودکان دیده شده، امید می رود تا پایان امسال کار بازسازی این مرکز به اتمام برسد در زمان حاضر محوطه بیرونی، راه های دسترسی و کف موزه در حال کار و آماده سازی است.
ایجاد پارک موزه صنعت نفت در آبادان حاشیه اروند رود
نعمت اللهی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه در راستای اجرای طرح موزه های صنعت نفت به دستور وزیر، برای شهر آبادان در گام نخست ایجاد پنج موزه برنامه ریزی شده است، افزود: پارک موزه صنعت نفت سومین موزه ای است که در آبادان ایجاد می شود. این پارک که ۱۱ اسکله پالایشگاه را شامل می شود دارای طولی معادل هزار و ۶۰۰ متر است و طرحهای مربوط به این پارک با پیش بینی فضاهایی برای رده های سنی مختلف به تصویب رسیده است.
وی اظهار کرد: طبق برنامه، طراحی های خاصی اعم از بخشهای تفریحی، استراحتگاهی، سیاحتی، دیداری و سایر امکانات ویژه برای این پارک موزه دیده شده ضمن آنکه فضای مفرحی نیز برای کودکان لحاظ شده است.
نعمت اللهی با اشاره به اینکه تمام مبلمان پارک موزه نفت آبادان با اشیا و تجهیزات صنعت نفتی طراحی و ساخته می شود، تصریح کرد: تلاش داریم تا در طراحی ساخت نیمکت ها، وسائل بازی بچه ها، سرسره، نرده ها، حفاظ ها، سالن تجمعات و غیره از تجهیزات و المانهای نفتی بهره بگیریم و بر این اساس گروه طراحان این پارک موزه با انجام مطالعات فراوان، الگوبرداری از سایر پارک موزه های دنیا و انتخاب بهترین گزینه ها براساس شرایط آب و هوایی و منطقه ای (شرجی و گرما) آن را به روزرسانی و طراحی کردند.
وی یادآور شد: بخشهایی از این پارک موزه که شامل اسکله ها است، تخریب شده که بایستی بازسازی شوند تا مسافت خوبی را در کنار ساحل برای قدم زدن و تفریح مردم بتوانیم ایجاد کنیم، نور پردازی بسیار خوب و فضای بازی برای کودکان در پنج نقطه از دیگر بخشهایی است که در ساخت این پارک موزه پیش بینی شده است.
مدیر طرح موزه های صنعت نفت با بیان اینکه برای اجرای فاز نخست این پارک موزه نفت آبادان سه میلیارد تومان اعتبار پیش بینی شده است، گفت: در صورت تامین اعتبار مورد نیاز، این پروژه را نیز در سال ۹۶ به انجام و اتمام می رسانیم تا مردم آبادان از وجود یک پارک موزه زیبای تفریحی و سیاحتی در ساحل اروند رود بهره مند شوند. بدون شک این پارک موزه برای گردشگران داخلی و خارجی نیز جذابیت های فراوانی خواهد داشت که می تواند بر اقتصاد شهر و مردم تاثیر به سزایی بگذارد.
پارک موزه آبادان بزرگترین پارک موزه دریایی جهان
نعمت اللهی افزود: پارک موزه آبادان با یک هزار و ۶۰۰ متر طول، بزرگترین پارک موزه دریایی جهان خواهد شد که در آن لیلا عراقیان (طراح پل طبیعت در تهران) به همراه تیمشان بخشهای مختلفی را به شکل ویژه در آن طراحی کرده اند، در زمان حاضر نقشه های این پارک برای انجام در دو فاز در حال آماده سازیست.
نعمت اللهی تصریح کرد: اگر چه در ساخت پارک موزه نفت آبادان برای تمام رده های سنی تعریف و برنامه داریم اما نگاه و اولویت ما در ساخت این پارک موزه کودکان و نوجوانان با هدف بهره برداری بیشتر آنان از این پارک موزه است زیرا به تربیت و آموزش نسلهای آینده به عنوان یکی از رسالتهای موزه ها در دنیا معتقدیم.
مدیر طرح موزه های صنعت نفت از نیروگاه شماره یک پالایشگاه آبادان به عنوان دیگر بخشهای قابل پرداخت در لیست موزه های صنعت نفت نام برد و گفت: در زمان حاضر این نیروگاه (در درون پالایشگاه) که از قدیمی ترین نیروگاهای کشور به شمار می رود به واسطه ورود نیروگاه های جدید دیگر انتفاعی ندارد و در مدار تولید هم نیست اما بایستی تجهیزات آن مرمت، بازسازی و حفظ شود.
نعمت الهی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به ساخت سالن ریخته گری در درون پالایشگاه آبادان توسط انگلیسی ها برای تامین تجهیزات و لوازم یدکی مورد نیاز پالایشگاه افزود: این سالن نیز نیاز به مرمت، بازسازی و آماده سازی دارد.
نخستین آسانسور کشور از آبادان
وی اظهار کرد: تجربه ساخت و بهره وری از نخستین آسانسور در کشور از آبادان شکل گرفت به این ترتیب که در کنار همین کارخانه ریخته گری در پالایشگاه آبادان برای بالا و پائین رفتن کارگران برای نگهداری کوره ها و انجام سایر کارها، آسانسوری ساخته شد که خوشبختانه هنوز موجود است که به طور حتم بازسازی و نگهداری می شود.
نعمت اللهی همچنین با بیان اینکه مخازن نگهداری فراوده های نفتی که در زمان جنگ آسیب دیده اند جزو موارد بازدیدی موزه ای ما خواهد بود، تصریح کرد: واحدهای ۷۰ و ۷۵ پالایشگاه آبادان جزو واحدهای میراثی ما با ۱۰۰ سال عمر و به شیوه ساخت به شکل پرچی ( نبود تکنولوژی جوش در آن زمان) از دیگر بخشهای قابل توجه ما برای مرمت و نگهداری است.
تیپ منحصر به فرد خانه های تشریفاتی
مدیر طرح موزه های نفت در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه موضوع مرمت و بازسازی خانه های تشریفاتی شرکت پالایش نفت آبادان نیز در دستور کار ما قرار دارد، گفت: تیپ منحصر به فرد این خانه ها در هیچ جای ایران وجود ندارد و تنها سه به این شکل در آبادان وجود دارد که در زمان حاضر یکی از آنها در اختیار نیروهای نظامی منطقه و دو تای دیگر در اختیار ما قرار دارد.
نعمت اللهی افزود: متاسفانه این خانه ها با توجه به لطماتی که در دوران جنگ به آنها وارد شده در حال تخریب هستند و بایستی هرچه سریعتر نسبت به مرمت و بازسازی آنها اقدام کنیم، البته این خانه های تشریفاتی برای تبدیل شدن به موزه پیش بینی نشده اما برای حفظ و نگهداری آنها بایستی کوشید.
وی با اشاره به اینکه امکان تبدیل این خانه های تشریفاتی به فرهنگسرا و امثال آن وجود دارد، اظهار کرد: اولویت نخست ما مرمت و نگهداری این ساختمانها است تا بیش از این از بین نروند، حفظ و نگهداری این خانه ها به دلیل منحصر به فرد بودنشان به عنوان میراث کشور برای ما بسیار مهم است.
فعال سازی تورهای صنعتی برای شهر آبادان
نعمت اللهی با بیان اینکه فعال سازی تورهای صنعتی ویژه گردشگران داخلی و خارجی برای شهر آبادان از دیگر برنامه های مد نظرمان با همکاری سازمان منطقه آزاد اروند است، تصریح کرد: صنعت نفت در حد توان و در راستای اجرای مسئولیت اجتماعی خود در قبال مردم اقداماتی را آغاز کرده که ساخت موزه های صنعت نفت و مراکز فرهنگی از جمله آنها است کارهایی را به انجام می رساند.
مدیر طرح موزه های صنعت نفت گفت: در زمان حاضر نهضتی را تحت عنوان «نهضت ثبت آثار صنعت نفت» آغاز کرده ایم که ر این مبنا تمام ساختمانها و تاسیسات قدیمی صنعت نفت در سراسر کشور شناسایی و برای آنها شناسنامه تهیه می شود ضمن آنکه برای ماندگاری بیشتر این آثار در فهرست آثار ملی نیز به ثبت می رسند.
نعمت اللهی افزود: در زمان حاضر حدود ۱۲۰ بنا و تاسیسات صنعت نفتی در کشور را به ثبت میراثی رسانده ایم که بیشتر آن مربوط به آبادان است و این روند همچنان ادامه دار خواهد بود.
وی اظهار کرد: پس از اتمام پروژه های یاد شده در قالب اجرای پنج موزه صنعت نفت در آبادان، وارد فاز دوم طرح یعنی تبدیل۲۰ نقطه از شهر به موزه نفت می شویم، در این فاز سعی داریم تا به شهر موزه برسیم و هر نقطه ای از آبادان که تاسیسات صنعت نفت در آن هست حفظ، نگهداری، مرمت و برای آن کارکردی تعریف شود.
مدیر طرح موزه های صنعت نفت تصریح کرد: در زمان حاضر آبادان نیازهای فراوانی دارد که باید همگان برای رفت آنها کمک کنند، اگر زمانی آبادان به عنوان عروس خاورمیانه معروف بود به خاطر امکانات بسیار خوبی بوده که در اینجا وجود داشته است به همین دلیل برای رساندن این شهر به شرایط قبلی بایستی شرایط و بسترهای لازم را فراهم کرد.
دانش > فناوری - با درگذشت فیدل کاسترو،رهبر انقلابی کوبا خیلیها نظرشان به این کشور بار دیگر جلب شد. برای دوستداران خودرو اما کوبا کشوری معمولی نیست. در خیابانهای شهرهای مختلف کوبا از جمله هاوانا،پایتخت این کشور میتوان خودروهایی کلاسیک را دید که هنوز در حال رفت و آمد هستند.
کوبا کشوری است که بیشترین خودروهای قدیمی جهان در خیابانهای آن تردد دارند. رهبر مرحوم کوبا پس از به قدرت رسیدن و پیروزی انقلابش در سال 1959 ورود کلیه محصولات خارجی را به این کشور ممنوع اعلام کرد. چند سال پیش فیدل کاسترو اعلام کرد: این خودروهای قدیمی بخشی از هویت ملی کوبا است و نمیتوان آنها را از کوبا خارج کرد. چند سال پیش فیدل کاسترو اعلام کرد: این خودروهای قدیمی بخشی از هویت ملی کوبا است و نمیتوان آنها را از کوبا خارج کرد.
حتی تا قبل از سال 2011 شهروندان کوبا نمی توانستند خودروهایی که بعد از پیروزی انقلاب یعنی سال 1959 وارد کرده بودند را خرید و فروش کنند. بعد از سال 2011 خرید و فروش این گونه خودروها آزاد شد ولی با کسب مجوز مربوطه از دولت، که شرایط را بدتر کرد.
5454
جنگلها با تمام زیبایی به ریههای این کره خاکی برای رفع آلودگی تبدیل شده است.
جنگلها با تمام زیبایی به ریههای این کره خاکی برای رفع آلودگی تبدیل شده است.
جوان؛ حفظ و نگهداری از جنگلها در سطح کره زمین برای مردم جهان از اهمیت بالایی برخوردار هستند. یکی از بزرگترین جنگلها، آمازون است که مساحت 7000000کیلومتر مربع را اشغال کرده است. این جنگل بزرگ، وسعت خود را در کشورهایی مانند برزیل، پرو، کلمبیا، ونزوئلا، اکوادور و بولیوی نشان میدهد. آمازون از نظر گونههای جانوری و گیاهی جز مناطق غنی محسوب میشود.
اگر عاشق تکنولوژی هستید، اکنون زمان آن رسیده است که اعضای این گروه را در آغوش بکشید. امسال سال سختی برای کاربران و فعالان تکنولوژی بود.
از انفجار اسمارتفون و هاوربرد گرفته، تا رسانههای مجازی، سخت افزارهای تکنولوژی، نرم افزارها و محصولات وب، از شکستهای شرم آور خود رنج بردند. شرکتهای بزرگی مانند گوگل، فیسبوک و سامسونگ الکترونیک، در خط مقدم این جریانات بودند. با این حال، امسال کاملا ناامیدکننده نبود. گامهایی در جهت تکنولوژیهای مصرفی همانند وایفای، واقعیت مجازی و رمزنگاری برداشته شد. در این مقاله، به تکنولوژیهایی میپردازیم که در سال ۲۰۱۶ به بیشترین اصلاحات نیاز داشتند و همچنین تکنولوژیهایی که اصلاح شدند.
در دهههای اخیر، استفاده از باتریهای لیتیوم یونی، به یک تکنولوژی مرسوم برای دستگاههای الکترونیکی تبدیل شده است. اما وجود سلولهای معیوب در این باتریها، خطراتی را برای دو محصول به روز امسال ایجاد کرد که پیامد انفجار در هاوربردها و اسمارتفون گلکسی نوت سامسونگ را به دنبال داشت. این مساله باعث شد، مراکز آموزشی و دانشگاهها، استفاده از هاوربرد را درون پردیسهای دانشگاهی ممنوع کنند. همچنین، سامسونگ بیش از دو میلیون اسمارتفون نوت ۷ را از بازار فراخوانی کرد. همیشه دلیل ماندگاری باتریهای لیتیوم یونی در بازار، ارزان بودن و تکثیر آسان آنها بوده است. با این حال در سال جاری، انفجار این باتریها به همراه شکایت مداوم کاربران مبنی بر عدم شارژدهی مناسب این باتریها، پرسشی را مطرح کرده است؛ که آیا صنعت دستگاههای دیجیتال باید تکنولوژی باتریها را به سطح پیشرفتهتری که هنوز در حال توسعه است، ارتقا دهد یا خیر؟!
شاید رکورد امنیت سامسونگ، بیشتر از گوشیهای محترقهاش چشم خورده است! این شرکت، ۲.۸ میلیون ماشین لباسشویی معیوب را در آمریکا به علت لرزشهای غیر طبیعی که ممکن بود صدمه برساند، فراخوانی کرد. علاوه بر این موضوع، عملکرد سامسونگ در فراخوانی گلکسی نوت آنقدرضعیف بود که برای دومین بار نیز این گوشی را فراخوانی کرد و در هر زمان به این دلیل که در تشخیص و تعمیرعیب آن با شکست مواجه میشد، به بقای گلکسی نوت ۷ پایان داد. این دو شکست در محصولات سامسونگ، واقعیتی را مشخص کرد. این که صنایع بزرگ تکنولوژی، قبل از هر چیز، پروتکلهای تضمین کیفیت خود را اصلاح کنند تا امنیت مصرف کننده را در اولویت قرار داده و صرفا گوشیهایی با صفحه نمایش بزرگ درخشان و یا ماشین لباسشویی با سرعت چرخش بالا را به سرعت وارد بازار نکنند.
در طول برگزاری کمپینهای انتخاباتی ریاست جمهوری آمریکا، فیس بوک، توییتر و گوگل با انتقادهایی مواجه شدند که ادعا داشتند، این رسانهها اخبار جعلی را بر روی پلتفرم خود رواج داده و بر اساس اطلاعات غلط، به صورت بالقوه بر روی رای آمریکاییها تاثیر میگذارند. همچنین توییتر به علت پیش گرفتن رویه سکوت در مقابله با توییتهای مقرضانه؛ شامل حملات نژاد پرستانه و تهدیدهای خشونت آمیز، به صورت جداگانه مورد انتقاد قرار گرفت. تمامی این شرکتها، قدمهایی در راستای مبارزه با اخبار جعلی و لحنهای تنفرآمیز برداشتند. اما کار از آنجا بالا گرفت که انتخابات قطبی شده بر روی هزینههای اینترنت آزاد تاکید کردند. آنها گفتند:
زمانی که دنیای وب دارای محتوای خشونت آمیز باشد، در نتیجه عواقب آن وخیم خواهد بود و چهره بدی را از غرب به دنیا نشان میدهد.
امسال گوگل برای رقابت با دستیار مجازی شرکت آمازون موسوم به اکو، با تعبیه هوش مصنوعی در یک چراغ قوه، Home را معرفی کرد. سرویس پیام رسان Allo و معرفی اسمارتفون پیکسل که به شدت بر پایه دستیار مجازی است، از دیگر تلاشهای گوگل در سال جاری بودند. برخلاف تمام هیاهوی ایجاد شده، تمام دستیاران مجازی، از جمله گوگل اسیستنت، سیری اپل و الکسای آمازون، کارایی ضعیفی را از خود نشان دادند. در تستهای استاندارد، تمام این برنامهها نتوانستند وظایف بدیهی را انجام دهند. برای نمونه الکسا در ابتدا نتوانست بگوید چه کسی در مسابقه سوپربال بازی میکند ( هرچند، برنامه به تبلیغات این مسابقه مجهز بوده است!). گوگل اسیستنت نتوانست میز شام را رزرو کند و غذا سفارش دهد. سیری اپل نیز نتوانست مسیرهای مورد اعتماد را در نقشه مشخص کند. با این حال، روز به روز با افزایش تقاضا، دستیاران مجازی آماده هوشمندتر شدن هستند. اما کاربران نباید برای خرید کردن، از دستیاران مجازی به عنوان یک منبع اصلی، استفاده کنند؛ به این دلیل که آنها هنوز کمی عقب افتاده هستند!
اگر به نیمه پر لیوان نگاه کنید، در طول سالی که گذشت سیر تکاملی تکنولوژی وای فای را تحسین میکنید. با وارد شدن روترهای جدید و بازبینی شده به بازار مانند: TP-Link ،Asus و Netgear، میتوان از تکنولوژی هوشمندانهتری که سیگنال و پرتوهای انرژی را بهتر و دقیقتر به دستگاههای دیجیتالی همراه انتقال میدهند، استفاده کرد. علاوه بر این، گوگل و استارتاپ Eero، نصب شبکههای وایفای را برای کسانی که اطلاعات تکنیکی کمی داشتند، آسانتر کردند. با سیستم وایفای Eero و گوگل وایفای، شرکتها، اپهایی با طراحی عالی را معرفی کردند که به شما امکان میدهد تا با نصب چندین ایستگاه وایفای در خانه خود، از اینترنت لذت ببرید. دسترسی از نقاط مختلف، شبکهای موسوم به mesh network را بوجود میآورد که با جابهجایی دستگاههای دیجیتالی همراه همانند لپتاپ، تبلت و اسمارتفون، آنها را به طور نامحسوس، به قویترین سیگنال وایفای متصل میکند.
تکنولوژی واقعیت مجازی (Virtual Reality) هنوز تا رسیدن به جایگاه اصلیاش راه زیادی را باید طی کند. دستگاههای عرضه شده امسال شرکت HTC، اکولوس از فیسبوک، پلی استیشن سونی و گوگل، به طور وسیعی برای بازیها طراحی شدهاند و مخاطبانشان را محدود به گیمرها کردهاند. این دستگاهها با قیمت بالایی در بازار عرضه میشوند. اما امسال، این تکنولوژی گامهای قابل توجهی را برداشته است. تجربه بازی با این دستگاهها بسیار روان، همه جانبه و حیرت آور بوده است. اپلیکیشنهایی مانند Tilt Brush، ابزار نقاشی سه بعدی برای دستگاه واقعیت مجازی Vive از شرکت HTC، یا SperHyberCube که مانند بازی تتریس است و به همراه دستگاه واقعیت مجازی پلی استیشن کار میکند، قدرت فوق العاده این تکنولوژی وصف ناشدنی را نمایش میدهد.
در حین رویارویی اپل با اف بی آی بر سر حریم خصوصی و امنیت، تنشهای در گرفته میان شرکتها با دولت، به اوج خود رسید. اداره اف بی آی آمریکا از اپل خواسته بود رمزنگاری آیفون را ضعیف کند تا بتواند به محتوای گوشی آیفون سارق مسلحی که در تیر اندازی دسته جمعی سن برناردینو کالیفرنیا دست داشته، دسترسی پیدا کند. اپل نیز بنا به دلایلی که منجر به آسیب پذیری گوشیهای آیفون مصرف کنندگان میشد، به این خواسته جواب رد داد. اف بی آی نیز پس از آن که توانست راهی برای نفوذ به گوشی آیفون بدون کمک اپل پیدا کند، از خواستهاش دست کشید. در میان دشمنیهای اپل و اف بی آی، بسیاری از شرکتهای تکنولوژی دست به کار شدند و رمزنگاری را در محصولات خود توسعه دادند. فیسبوک، واتس اپ و گوگل از پروتکل رمزنگاری سیگنال، که یک سرویس پیام رسانی امن و تحسین شده است، در سرویسهای پیام رسان خود استفاده کردند. هرچند، هیچ یک از سرویسهای پیام رسان رمزنگاری شده بینقص نیستند، امسال پیشرفت قابل توجهی در زمینه افزایش امنیت کاربران حاصل شد.
پیشتر پخش زنده ویدیوی موبایلی، نوآوری محسوب میشد، به دلیل اینکه پخش زنده همیشه غیر قابل اطمینان، کم کیفیت و غیر قابل ساخت بود. اما در سالی که گذشت، برنامههای پریسکوپ (Periscope) توییتر و فیسبوک لایو (Facebook live) توانستند پخش زنده ویدیویی توسط موبایل را محبوب کنند. توییتر در طی گزارشی گفت:
سرویس پریسکوپ تا ماه مارس ۲۰۱۶، توانسته در هر روز به اندازه ۱۱۰ سال، ویدیوی زنده بر روی پلتفرمهای آی او اس و اندروید پخش کند که این رکورد در سال پیش، ۴۰ سال در یک روز بوده است.
فیسبوک نیز گفت:
ویدیوها به ۸ میلیارد بیننده در روز رسیده است که این مقدار در سال پیش ۱ میلیارد بیننده بوده است.
فیسبوک اضافه کرد که ویدیوهای زنده ۱۰ برابر بیشتر از ویدیوهای دیگر کامنت دریافت میکنند. محبوبیت پخش ویدیوی زنده، آن را به رسانهای برجسته تبدیل کرده است. تنها کافیست نگاهی به فیسبوک بیندازید. امروز بیش از انتشار عکس یا متن، شاهد ویدیوهایی هستید که بسیاری از مردم در روز با شما به اشتراک میگذارند. بنابراین این حقیقت بر ما روشن میشود که امروزه نمیتوان اثر بخشی ویدیوهای آنلاین را در فضای مجازی نادیده گرفت.