جامعه ایران دارای ویژگیها و خصوصیتهای خاصی است که در کمتر جامعهای میتوان این ویژگیها را مشاهده کرد. یکی از مهمترین شاخصههای جامعه امروز ایران این است که اکثریت افراد را جوانان تشکیل میدهند. براساس آمارهای رسمی طی ٢ دهه اخیر میانگین سنی در ایران بهشدت جوان شده و بیش از ٤٠میلیون نفر را افراد زیر ٢٩سال تشکیل میدهند. بنابراین حدود ٧٠درصد جامعه ایران را جوانان تشکیل میدهند که این دوره سنی، به خودیخود دارای نیازهای خاصی است.
جامعهشناسان و افراد صاحبنظر در حوزه تحقیقات اجتماعی، معتقدند که سن جوان جامعه ایران درحقیقت یک بمب انرژی است و اگرچه وجود این جوانان ظرفیت و پتانسیل مثبتی بهشمار میآید، اما اگر توجهی به نیازهای نسل جوان نداشته باشیم، آسیبهایی را نیز به همراه خواهد داشت. انسانی که در دوره جوانی بهسر میبرد، دارای نیازها و خواستهایی ازجمله امنیتشغلی، امنیتاقتصادی، تامیناجتماعی، نیازهایهویتی و... بوده و برای دستیابی به این خواستها و برآوردهکردن نیازهای خود همواره در تلاش است.
از سوی دیگر دولتها و حکومتها موظف به تامین سلامت اجتماعی جامعه هستند. تامین سلامت اجتماعی به این معنی است که دولتها باید نیازهای شهروندان خود در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... را تامین کنند. نیازهایی چون ایجاد شغل، آموزش، آزادی بیان و اندیشه و تامین اجتماعی. وقتی این نیازها در جامعهای برآورده شود، میتوان گفت آن جامعه دارای سلامتاجتماعی است.
هریک از افراد جامعه بهویژه افرادی که در سنین جوانی بهسر میبرند، در هرکدام از بخشها و حوزههایی که پیشتر به آنها اشاره شد، بهویژه در حوزههای اجتماعی، اقتصادی و آموزشی مطالباتی دارند که دولتها براساس قوانین بینالمللی موظف به تامین آن هستند. در نتیجه اگر میانگین سنی یک جامعه جوان بوده و بیش از ٧٠درصد جمعیت آن را جوانان تشکیل دهند، بهطور طبیعی حجم مطالبات جامعه از دولت و حاکمیت به معنی عام آن یعنی خانواده، دستگاههای اداری و سیاسی و عناصر اجتماعی و سیاسی و نهادهای مختلف افزایش مییابد.
اتفاقی که در کشور افتاده این است که به دلایل مختلف ازجمله مشکلات و کمبودهای اقتصادی، جامعه توان پاسخگویی به همه نیازهای جوانان که اتفاقا حجم مطالبه این نیازها هم بالا و رو به افزایش است را ندارد. یعنی ما در خانواده و نهادهای آموزشی و تربیتی مانند مدارس و دانشگاهها در حوزه تربیتی و ارایه آموزشهای لازم به جوانان خوب عمل نمیکنیم و از سوی دیگر نیز دولت برای تامین اشتغال و رفع مشکلات اقتصادی و تامین امنیت شغلی و اقتصادی مردم با مشکلات و موانعی روبهرو است. در چنین جامعهای افراد که عمده آنها را جوانان تشکیل میدهند به ٢ دسته کلی تقسیم میشوند:
گروه نخست، افرادی هستند که نیازهای خود را برآورده کرده و از نظر اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مطالبات آنها تامین شده است.
دسته دیگر افرادی هستند که به هر دلیل مطالبات آنها از جامعه، یعنی خانواده، دولت و عناصر و نهادهای اجتماعی بدون پاسخ میماند.
این گروه نیز به ٢ دسته تقسیم میشوند:
یک گروه افرادی که دست به هر کاری به ویژه نامشروع، غیرقانونی و خلافعرف میزنند تا به خواستههای خود دست یابند که این گروه مجرمان هستند.
گروه دوم که چنین راهی را طی نمیکنند، گرفتار اختلالات عصبی و عاطفی میشوند.
حال این پرسش مطرح میشود که چرا افراد برای تامین نیازهای خود به سمت کارهای خلاف قانون رفته و مرتکب جرم و بزه میشوند؟
دلایل متعددی از سوی جامعهشناسان و افراد متخصص در حوزه شناسایی آسیبهای اجتماعی بیان شده که کارشناسان معتقدند وقتی نیازها و مطالبات یک گروه از جامعه برآورده نمیشود، این شرایط زمینه را برای ایجاد تعارض، تضاد و احساس ناامنی نزد بخشی از جامعه و بهویژه جوانان به وجود میآورد که این افراد بسته به بستری که در آن رشد کرده و میزان پایبندی آنها به اخلاقیات، مستعد اعمال خلاف قانون هستند. به عبارتی، وقتی جوانی که دارای مشکلات اقتصادی و ناامنیهای اجتماعی است، اگر در یک محیط ناسالم و بیمارگونه پرورش یافته باشد، مانند زندگی در یک خانواده بیتوجه، حضور در میان افراد ناباب و عدمدریافت آموزشهای علمی و فرهنگی، بهطور طبیعی آماده ارتکاب به جرایمی میشود که با هدف تامین نیازها صورت گرفته است.
در مقابل گروهی هستند که این نیازها را دارند اما بهدلایلی ازجمله پایبندی به اخلاقیات، داشتن وجدان بیدار، تعلیم و تربیت صحیح در خانواده و جامعه، دست به ارتکاب جرم برای تامین نیازهای خود نمیزنند. این افراد هم دچار اختلالات عصبی و عاطفی شده و بیشتر انسانهایی بیمارگونه و منزوی هستند. بنابراین برای اینکه ریشههای گرایش به بزه و جرم را کاهش دهیم، باید از یکسو تلاش کنیم که افراد را از سنین پایه بهطور صحیح آموزش داده و تربیت کنیم و سپس در جامعه امنیتشغلی و اجتماعی آنها را تامین کنیم. چنین افرادی به مراتب کمتر از جوانانی که در محیطهای بیمارگونه پرورش یافته و گرفتار مشکلات اقتصادی هستند به سمت بزهکاری گرایش پیدا میکنند.(ناصر قاسمزاد - دبیر انجمن حمایت از سلامت، بهداشت و روان جامعه/شهروند)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
مطالعات اخیر نشان میدهد در آن دسته از نوجوانانی که در دوران کودکی، مادرانی افسرده داشتهاند احتمال این که به مصرف مشروبات الکلی، سیگار و تخلفات دیگر روی بیاورند به مراتب بیشتر از سایر همسالانشان است. همچنین احتمال رفتارهای خشن و غیر قانونی در این نوجوانان بیشتر از دیگران است.
بررسیهای صورت گرفته در دانشگاه اتاوای کانادا نشان داده که این تاثیرات به دلیل حساس بودن سن کودکی و تاثیر این دوران بر آینده کودکان است. پیش از این تصور میشد مادران افسرده در دوران نوجوانیِ فرزندانشان و به دلیل کمبود نظارتِ والدین، این تاثیر را روی آنها میگذارند در حالی که بررسی اخیر نشان داده این تاثیر از سنین کودکی روی فرزندان به جای میماند.
در واقع افسردگی در زمانی که کودکان در سنین 6 تا 10 سالگی قرار دارند، بیشتر از هر زمان دیگری سلامت روانی آنها را به خطر میاندازد. چرا که کودک در این سن به شدت به حمایت و راهنمایی والدینش نیاز دارد تا از این طریق تاثیر همسالان بر او کاهش یابد.
در این سنین کودک از جانب والدین خود تشویق و تایید میشود و حس اعتماد به نفس نیز به دنبال همین رفتار در او بوجود میآید و در صورتی که این تایید را دریافت نکند دچار کمبود اعتماد به نفس و بیارزشی میشود و در عین حال این والدین نمیتوانند پاسخگوی نیازهای فرزندانشان باشند و با رشد فرزندان، احتمال گرایش به انجام رفتارهای پرخطر در دوران نوجوانیِ آنها بیشتر میشود.
در این مطالعه بیش از 2900 مادر و فرزند کانادایی از سالهای 1994 و زمانی که کودکان آنها 2 تا 5 سال داشتند تا رسیدن به سن 16 و 17 سالگی آنها مورد بررسی قرار گرفتند. به فاصله هر دو سال مادران پرسشنامههایی را در ارتباط با خودشان، والدینشان و فضای اجتماعی که فرزندانشان در آنها بودند، پاسخ میدادند. کودکان نیز از زمان شروع 10 سالگی پرسشنامههایی را پاسخ میدادند.
به نقل از هلث دی نیوز، یافتههای این تحقیق نشان داد حدود 4 درصد از مادران این نوجوانان زمانی که آنها در سنین شش تا 10 سال بودهاند دچار اختلالات افسردگی بودهاند. همچنین نتایج نشان داد کودکانی که مادران آنها علائم شدید افسردگی داشتند دو برابر آنهایی که این علائم در مادرانشان خفیفتر بوده سیگار کشیده و ماری جوانا مصرف میکردند و در نوجوانانی که مادران افسرده داشتند احتمال مصرف الکل و مواد توهم زا به ترتیب 1.4 و بیش از سه برابر بود.
کارشناسان همچنین نتیجه گرفتند نوجوانانی که مادران آنها در کودکی افسرده بودهاند بیشتر از دیگران رفتارهای تخلفآمیز خشن و غیرخشن انجام میدهند.
در این تحقیق تاثیر افسردگی پدران سنجیده نشده که علت آن احتمالا تاثیر مادران بر تربیت فرزندان و مسئولیت بیشتر آنها در نگهداری از کودکان است. با این حال بدیهی است با توجه به نقش پررنگ والدین در تربیت و آینده فرزندان در صورتی که هر یک از آنها با علائمی همچون افسردگی، مشکلات خواب، بی اشتهایی، ناامیدی و یا تفکرات خودکشی روبرو شدند باید برای درمان خود بدون اتلاف وقت اقدام کنند چون بدون شک خلقوخوی منفیِ آنها روی فرزندانشان تاثیر سوء خواهند گذاشت و چه بسا که آینده آنها را ناخواسته نابود خواهند کرد. (ایسنا)
خطرهای بزهکاری
بزهکاری، هم برای جامعه و هم برای افرادی که درگیر آن میشوند، خطرهایی را به دنبال دارد. یکی از این خطرها، پناهگاهیشدن به اشکال مختلف در نهادها و سازمانهای امن و تسهیلات اجتماعی مانند مراکز بازداشتگاهی، مدارس کارآموزی و آموزشی، پناهگاهها، خوابگاهها و مراکز تشخیصی و زندانهاست. بعضی جوانان به این دلیل ساکن پناهگاهها میشوند که قبلاً مورد سوء استفاده قرار گرفتهاند یا با دیگران درگیر شدهاند، اما بیشتر آنها به دلیل جرایم و قانونشکنیهای مختلف دستگیر و نگهداری میشوند. هزینهی این تسهیلات، به طور کلی در حدود 2/8 بیلیون دلار در سال 1989 برآورد شده اســت. به این هزینهها باید هزینهی زندانها و هزینههایی را که صرف نگهداری نوجوانان و جوانان بزهکار در کانونهای اصلاح و تربیت میشود نیز افزود.شیوع و میزان بروز بزهکاری
شیوع بزهکرای برابر اســت با تعدادی از نوجوانان جامعه که طی دورهی زمانی خاصی در رفتارهای بزهکارانه درگیر میشوند (در طول دوران زندگی، یک سال، یک ماه و غیره).بزهکاری و ویژگیهای جمعیتشناخت اجتماعی
سن و جنسیت، از همبستههای مهم قانونشکنی و بزهکاری به شمار میروند. اگرچه ممکن اســت روابط بین این عوامل و خلافکاری تا حدودی وابسته به نوع قانونشکنی باشد، اما واقعیت این اســت که نوجوانان، بویژه پسران، بشدت در جرایم درگیر میشوند. میزان قانونشکنی تا حدودی در افراد ساکن در شهرها و نواحی صنعتی بیشتر اســت.سن
آمار ملی آمریکا در سال 1992، نشان میدهد که میزان توقیفشدن به دلیل قانونشکنی در افراد 15 تا 18 ساله در بالاترین سطح اســت و در 16 سالگی به اوج خود میرسد (ادارهی فدرال مطالعات و بررسیها، 1993). آمارهای مربوط به قانونشکنیهای توأم با جرایم نشان میدهد که میزان قانونشکنی در سالهای اول نوجوانی افزایش مییابد (15 تا 17 سالگی)، در سالهای آخر نوجوانی در سطح متوسطی باقی میماند و پس از آن کاهش مییابد، این پدیده هم در مورد دختران و هم در مورد پسران صدق میکند (فارینگتون (6)، 1987).جنسیت
پسران گروههای سنی مختلف قانونشکنی میکنند و بیشتر این قانونشکنیها همراه با جرایماند. تحقیقی که روی پسران و دخترانی که در سال 1985 در فیلادلفیا به دنیا آمده بودند انجام گرفت، نشان داد 33 درصد پسران و 14 درصد دختران قبل از 18 سالگی حداقل یکبار توسط پلیس دستگیر میشوند (ترسی، ولفگانگ و فیجلو (7)، 1985). میزان تفاوتهای جنسی تاحدودی وابسته به عواملی مانند قانونشکنی، سن و نژاد اســت. احتمالاً میزان بروز جرایم جدیتری مانند دزدی و سرقت در پسران در بیشترین حد خود اســت. از اینرو میزان توقیف دختران برابر با 24 درصد کل توقیفهاست و میزان دستگیری به دلیل قانونشکنیهایی مانند سرقت، جعل اسناد و مدارک، خیلی کمتر و برابر با 7 درصد از کل توقیفهاست. به نظر میرسد میزان این جرایم در پسران در سالهای نوجوانی و سالهای اولیهی بزرگسالی در بیشترین حد اســت (ادارهی فدرال مطالعات (8)، 1993).سکونت در شهرهای بزرگ و صنعتی
محل اقامت، یکی از همبستههای مهم دیگر بزهکاری اســت. پژوهشها نشان دادهاند که میزان قربانیهای ناشی از قتل و خودکشی ناشی از جرایم مختلف در شهرهای بزرگ، بویژه در پایتخت، بیشتر از حومهی شهرها و شهرهای کوچک اســت (باستیان (9)، 1993). مطالعهی ملی جوانان نشان میدهد که ساکنان شهرها بیشتر دست به جرایم میزنند. در سال 1976، نمونهای متشکل از 26/4 درصد جوانان شهری و 15/9 درصد جوانان روستایی پرسشنامههایی را در مورد قانونشکنیهایی که طی سال قبل داشتند، پرکردند. نتایج نشان داد که میزان قانونشکنی در نوجوانان شهری سالیانه 6/9 درصد و در نوجوانان روستایی 3/2 درصد بود. رابطهی بین سکونت در شهر و بزهکاری توسط دادههایی که از ادارهی پلیس به دست میآیند نیز تأیید شده اســت.روندهای زمانی
در سالهای جنگ جهانی دوم، میزان جرایم در بیشتر کشورها افزایش چشمگیری داشت که دادههای آن قابل دسترساند. بررسی و مطالعهی تاریخچهی روندهای جرایم نشان میدهد که میزان جرایم در کشورهای صنعتی به صورت منحنی U شکل اســت که در سالهای دههی 1800 و اوایل دههی 1900 کاهش و در سالهای بعد افزایش یافته اســت (لان (10)، 1992). آمارهای اداری و دادههای مربوط به قربانیها، نشان میدهد که سطح جرایم در سالهای دههی 1970 و اوایل دههی 1980 به اوج خود رسیده اســت. افزایش کلی میزان جرایم از اواسط قرن نوزدهم به بعد تا حد زیادی به تغییر ساختار سنتی جامعه نسبت داده میشود.پیشگیری
از نظر سنتی، پیشگیری به صورت فعالیتهایی تعریف میشود که منجر به توقف، کاهش یا ثابتماندن میزان ارتکاب به جرم و رفتارهای بزهکارانه میشود. درمان نیز عبارت اســت از فعالیتهایی که به کاهش فراوانی و شدت رفتارهای بزهکارانهای که تاکنون انجام میگرفته اســت، کمک میکند. تمایز قائلشدن بین پیشگیری از بزهکارشدن فرد و کاهش رفتارهای بزهکارانه در میان بزهکاران به صورت ایدهآل بسیار ظریف، دقیق و مشکل اســت. از اینرو بهتر اســت هر تلاشی را که برای جلوگیری از ازدیاد و فراوانی و شدت بزهکاری در طول پیوستار بزهکاری صورت میگیرد، پیشگیری از بزهکاری بنامیم. در ادامه، عوامل زمینهساز بزهکاری و راهبردهایی که به کاهش آن کمک میکنند، بررسی میشوند.پینوشتها:
1. deliquency
2. Maguire
3. Lindgren
4. Kennedy & Baron
5. Elliot, Huizinga & Menard
6. Farrington
7. Tracy, Wolfgang & Figlio
8. Federal Bureau of Investigation
9. Bastian
10. Lane
خطرهای بزهکاری
بزهکاری، هم برای جامعه و هم برای افرادی که درگیر آن میشوند، خطرهایی را به دنبال دارد. یکی از این خطرها، پناهگاهیشدن به اشکال مختلف در نهادها و سازمانهای امن و تسهیلات اجتماعی مانند مراکز بازداشتگاهی، مدارس کارآموزی و آموزشی، پناهگاهها، خوابگاهها و مراکز تشخیصی و زندانهاست. بعضی جوانان به این دلیل ساکن پناهگاهها میشوند که قبلاً مورد سوء استفاده قرار گرفتهاند یا با دیگران درگیر شدهاند، اما بیشتر آنها به دلیل جرایم و قانونشکنیهای مختلف دستگیر و نگهداری میشوند. هزینهی این تسهیلات، به طور کلی در حدود 2/8 بیلیون دلار در سال 1989 برآورد شده اســت. به این هزینهها باید هزینهی زندانها و هزینههایی را که صرف نگهداری نوجوانان و جوانان بزهکار در کانونهای اصلاح و تربیت میشود نیز افزود.شیوع و میزان بروز بزهکاری
شیوع بزهکرای برابر اســت با تعدادی از نوجوانان جامعه که طی دورهی زمانی خاصی در رفتارهای بزهکارانه درگیر میشوند (در طول دوران زندگی، یک سال، یک ماه و غیره).بزهکاری و ویژگیهای جمعیتشناخت اجتماعی
سن و جنسیت، از همبستههای مهم قانونشکنی و بزهکاری به شمار میروند. اگرچه ممکن اســت روابط بین این عوامل و خلافکاری تا حدودی وابسته به نوع قانونشکنی باشد، اما واقعیت این اســت که نوجوانان، بویژه پسران، بشدت در جرایم درگیر میشوند. میزان قانونشکنی تا حدودی در افراد ساکن در شهرها و نواحی صنعتی بیشتر اســت.سن
آمار ملی آمریکا در سال 1992، نشان میدهد که میزان توقیفشدن به دلیل قانونشکنی در افراد 15 تا 18 ساله در بالاترین سطح اســت و در 16 سالگی به اوج خود میرسد (ادارهی فدرال مطالعات و بررسیها، 1993). آمارهای مربوط به قانونشکنیهای توأم با جرایم نشان میدهد که میزان قانونشکنی در سالهای اول نوجوانی افزایش مییابد (15 تا 17 سالگی)، در سالهای آخر نوجوانی در سطح متوسطی باقی میماند و پس از آن کاهش مییابد، این پدیده هم در مورد دختران و هم در مورد پسران صدق میکند (فارینگتون (6)، 1987).جنسیت
پسران گروههای سنی مختلف قانونشکنی میکنند و بیشتر این قانونشکنیها همراه با جرایماند. تحقیقی که روی پسران و دخترانی که در سال 1985 در فیلادلفیا به دنیا آمده بودند انجام گرفت، نشان داد 33 درصد پسران و 14 درصد دختران قبل از 18 سالگی حداقل یکبار توسط پلیس دستگیر میشوند (ترسی، ولفگانگ و فیجلو (7)، 1985). میزان تفاوتهای جنسی تاحدودی وابسته به عواملی مانند قانونشکنی، سن و نژاد اســت. احتمالاً میزان بروز جرایم جدیتری مانند دزدی و سرقت در پسران در بیشترین حد خود اســت. از اینرو میزان توقیف دختران برابر با 24 درصد کل توقیفهاست و میزان دستگیری به دلیل قانونشکنیهایی مانند سرقت، جعل اسناد و مدارک، خیلی کمتر و برابر با 7 درصد از کل توقیفهاست. به نظر میرسد میزان این جرایم در پسران در سالهای نوجوانی و سالهای اولیهی بزرگسالی در بیشترین حد اســت (ادارهی فدرال مطالعات (8)، 1993).سکونت در شهرهای بزرگ و صنعتی
محل اقامت، یکی از همبستههای مهم دیگر بزهکاری اســت. پژوهشها نشان دادهاند که میزان قربانیهای ناشی از قتل و خودکشی ناشی از جرایم مختلف در شهرهای بزرگ، بویژه در پایتخت، بیشتر از حومهی شهرها و شهرهای کوچک اســت (باستیان (9)، 1993). مطالعهی ملی جوانان نشان میدهد که ساکنان شهرها بیشتر دست به جرایم میزنند. در سال 1976، نمونهای متشکل از 26/4 درصد جوانان شهری و 15/9 درصد جوانان روستایی پرسشنامههایی را در مورد قانونشکنیهایی که طی سال قبل داشتند، پرکردند. نتایج نشان داد که میزان قانونشکنی در نوجوانان شهری سالیانه 6/9 درصد و در نوجوانان روستایی 3/2 درصد بود. رابطهی بین سکونت در شهر و بزهکاری توسط دادههایی که از ادارهی پلیس به دست میآیند نیز تأیید شده اســت.روندهای زمانی
در سالهای جنگ جهانی دوم، میزان جرایم در بیشتر کشورها افزایش چشمگیری داشت که دادههای آن قابل دسترساند. بررسی و مطالعهی تاریخچهی روندهای جرایم نشان میدهد که میزان جرایم در کشورهای صنعتی به صورت منحنی U شکل اســت که در سالهای دههی 1800 و اوایل دههی 1900 کاهش و در سالهای بعد افزایش یافته اســت (لان (10)، 1992). آمارهای اداری و دادههای مربوط به قربانیها، نشان میدهد که سطح جرایم در سالهای دههی 1970 و اوایل دههی 1980 به اوج خود رسیده اســت. افزایش کلی میزان جرایم از اواسط قرن نوزدهم به بعد تا حد زیادی به تغییر ساختار سنتی جامعه نسبت داده میشود.پیشگیری
از نظر سنتی، پیشگیری به صورت فعالیتهایی تعریف میشود که منجر به توقف، کاهش یا ثابتماندن میزان ارتکاب به جرم و رفتارهای بزهکارانه میشود. درمان نیز عبارت اســت از فعالیتهایی که به کاهش فراوانی و شدت رفتارهای بزهکارانهای که تاکنون انجام میگرفته اســت، کمک میکند. تمایز قائلشدن بین پیشگیری از بزهکارشدن فرد و کاهش رفتارهای بزهکارانه در میان بزهکاران به صورت ایدهآل بسیار ظریف، دقیق و مشکل اســت. از اینرو بهتر اســت هر تلاشی را که برای جلوگیری از ازدیاد و فراوانی و شدت بزهکاری در طول پیوستار بزهکاری صورت میگیرد، پیشگیری از بزهکاری بنامیم. در ادامه، عوامل زمینهساز بزهکاری و راهبردهایی که به کاهش آن کمک میکنند، بررسی میشوند.پینوشتها:
1. deliquency
2. Maguire
3. Lindgren
4. Kennedy & Baron
5. Elliot, Huizinga & Menard
6. Farrington
7. Tracy, Wolfgang & Figlio
8. Federal Bureau of Investigation
9. Bastian
10. Lane
عزت نفس ضعیف
نتایج تحقیقات مختلف نشان میدهد افرادی که کمتر میتوانند خود را کنترل کنند (صفات و ویژگیهایی مانند لجبازی، کنترل کم بر تکانهها و پرخاشگری)، بیشتر در معرض خطر رفتارهای مشکلآفرین بعدی از جمله بزهکاری قرار دارند. این ویژگیها چه در سالهای اولیهی کودکی یعنی 3 یا 4 سالگی اندازهگیری و سنجیده شوند (بلوک، بلوک و کیز (1)، 1998)، چه در سال اول دبستان، چه در سالهای کودکی میانی یعنی در 7 تا 11 سالگی (شدلر و بلاک (2)، 1990)، چه در سالهای اولیهی نوجوانی یعنی کلاس سوم راهنمایی یا اول دبیرستان (اسمیت و فوگ (3)، 1978) و چه در اواخر نوجوانی یعنی کلاس سوم دبیرستان (کانجر و میلر (4)، 1966)، پیشبینیکنندهی خوبی برای رفتارهای مشکلآفرین بعدی هستند. در واقع، بر اساس ویژگیهای شخصیتی، میتوان دامنهی وسیعی از رفتارهای مشکلآفرین را پیشبینی کرد (مانند سوءمصرف دارویی، بزهکاری، ترکتحصیل، عملکردهای ضعیف و مشکلات سلامت روانی).عملکردهای خانوادگی
اعمال و رفتارهای والدین و تعاملات خانوادگی افراد با رفتارهای بزهکارانه ارتباط دارد (گلاک (6) و گلاک، 1986). مرور پیشبینیکنندههای مهم بزهکاری در نوجوانان پسر، نشان داد که اعمال، رفتار و عملکردهای خانوادگی، مهمترین و اولین پیشبینیکنندهی بزهکاری در آنان اسـت. عناصر مهم رفتارهای خانوادگی عبارتند از عدم تجانس و ناهمگونی، سهلانگاری، دعوا، درگیری و مشاجره، رفتارهای انضباطی بسیار تنبیهکننده و توأم با سختگیری، تعاملات خانوادگی توأم با سردی، بیمحبتی و طردکردن، فقدان ارتباط با فرزندان، منفعلبودن و عدم آگاهی والدین از روابط فرزندشان با همسالان خود، عدم نظارت والدین بر فعالیتهای اوقات فراغت نوجوانان و تنبیه جسمانی و فیزیکی. شواهد نشان میدهند که این ویژگیها نه تنها پیشبینیکنندهی خوبی برای شروع و تداوم رفتارهای بزهکارانهاند، حتی میتوانند انواع مختلف و اشکال مختلف رفتارهای بزهکارانه را پیشبینی کنند؛ اشکال مختلف بزهکاری شامل جرایم پرخاشگرانه، جرایم خاص و استفاده از مواد مخدر و داروهاست.جدول 1. فراوانی و نوع اختلالات رفتاری در دانش آموزان دبیرستانی
نوع اختلال |
فراوانی |
بیقراری و اضطراب |
6158 |
ولگردی |
2621 |
پرخاشگری و حالتهای تهاجمی |
5218 |
فرار از مدرسه |
4783 |
دزدی |
3028 |
افسردگی |
8222 |
جدول 2. درصد و نوع بزهکاریهای مختلف در کانون اصلاح و تربیت تهران
سن |
درصد |
14-10 |
28 |
17-15 |
66 |
20-18 |
6 |
نوع بزه |
درصد |
سرقت |
51 |
لواط |
34 |
ضرب و جرح |
15 |
جدول 3. فراوانی مشکلات خانوادگی در کودکان و نوجوانان بزهکار ساکن در کانون اصلاح و تربیت تهران
نوع اختلال |
فراوانی |
عدم تفاهم و درگیری والدین |
30 |
سختگیری و عصبانیت پدر |
35 |
کتکزدن کودکان |
65 |
اعتیاد والدین |
27 |
عدم محبت و حمایت |
50 |
طلاق یا فوت والدین |
30 |
جدول 4. فراوانی نقش افراد در بزهکاری نوجوانان
نوع اختلال |
فراوانی |
دوستان و همسالان |
44 |
بزهکار |
29 |
خود شخص |
4 |
اقوام |
23 |
اتفاقی و بدون تقصیر |
23 |
عملکردهای تحصیلی و نگرش به مدرسه
شکست تحصیلی، یکی از بهترین پیشبینیکنندههای مشخصشده برای الکلیسم و اعتیاد به مواد مخدر، رفتار بزهکارانه، حاملگی نوجوانان، مردود شدن و اخراج از مدرسه اسـت (گریسام و شپارد (9)، 1989). تعهد کم به قراردادها و قوانین اجتماعی و عدم دلبستگی به افراد سازگار از نظر اجتماعی و فرااجتماعی نیز میتواند بزهکاری را پیشبینی کند. دلبستگی کم به مدرسه، اغلب از طریق عدم علاقه به مدرسه یا افرادی که در مدرسهاند، مشخص میشود. از سوی دیگر، تعهد کم به مدرسه، اغلب با تلاش اندک برای انجام تکالیف مدرسه و عدم حضور یا حضور کم در مدرسه و کلاس درس مشخص میشود.ارتباط با همسالان بزهکار
به احتمال زیاد، کودکانی که همسالانشان در فعالیتهای بزهکارانه درگیر میشوند، دست به رفتارهای بزهکارانه میزنند. تبیینهای نظریهی یادگیری اجتماعی در مورد داشتن رابطه با همسالان بزهکار، نشان میدهد که همسالان بزهکار، یکدیگر را از طریق اصول یادگیری شرطی تحتتأثیر قرار میدهند (اکرز (11) و همکاران، 1979). همسالان بزهکار الگوهای رفتاریای را برای یکدیگر به منظور تقلید فراهم کرده و با پاداشدادن و عدم تنبیه این رفتارها آنها را تقویت میکنند. به علاوه، افراد موضوعات ارزشی رفتاری خوب یا بد را (هنجارها، نگرشها، سوگیریها و جهتگیریها) از طریق ارتباط با گروه یاد میگیرند. هرچه افراد رفتاری را بیشتر به عنوان رفتار خوب یا لااقل رفتار معقول، منطقی و موجه تعریف کنند، احتمال بیشتری وجود دارد که به آن رفتار عمل کنند.محدودیتها و قیدو بندهای محیطی
ویژگیهای محیطی، مانع بروز رفتارهای بزهکاری میشوند یا آن را افزایش میدهند. در بعضی محیطها، نوجوانان فرصتهای محدودی برای درگیرشدن در رفتارهای نامطلوب دارند و در برخی محیطها، هنجارهای واضح، روشن و بدون ابهامی وجود دارند که رفتارهای معینی را ممنوع میکنند و جوانان کمتر دست به رفتارهای نامطلوب میزنند.پینوشتها:
1. Block, Block & keyes
2. Shedler & Block
3. Smith & Fogg
4. Conger & Miller
5. Dodge
6. Glueck
7. Samaniego & Gonzales
8. Vega
9. Grissom & Shepard
10. Spivak & Cianci
11. Akers
12. kupersmidt, Coie & Dodge
13. Wiesner & Silbereisen
14. Mc Dowall
15. office of educational research and improvements