مطالعهی موردی: سیرهی رضوی
چکیده
امروزه آزاداندیشی به عنوان مطالبهای عمومی مطرح است. از این رو برای ترویج آن در نظام جمهوری اسلامی ایران نیازمند الگو و تباری معین و مشخص هستیم. سؤال اصلی این است که آیا در سیرهی اهل بیت (علیهمالسلام) که به نوعی الگوی مبنا برای نظام جمهوری اسلامی ایران است میتوان به شیوه و تبار معینی از آزاداندیشی رسید؟ سیرهی رضوی به دو دلیل این الگو را در اختیار ما قرار میدهد. حیات فکری و سیاسی امام رضا (علیهالسلام) باعث شده تا ایشان از روش و الگوی آزاداندیشی برای ترویج معارف اهل بیت (علیهمالسلام) بهره گیرند. از طرف دیگر روش مناظرهها به عنوان متن الگوی آزاداندیشی، خود زمینهساز ترویج و نشر معارف اسلام شده است. به نظر میرسد تشابه وضعیت جامعهی امروز با جامعهی معاصر امام رضا (علیهالسلام) نیز میتواند دلیل دیگری بر کاربردی بودن نوشتار حاضر باشد. در این مقاله با استفاده از روش مطالعات دروندینی و بررسی کتابخانهای و همچنین با مراجعه به متون اصلی تلاش شده تا به سؤال مطرح شده پاسخ داده شود.
مقدمه
امروزه سخن از آزاداندیشی و آزادی بیان، شاهبیت گفتار سخنگویان سنت مردمسالاری غربی و همچنین دینی ایرانی است. در این بین، بیش از همه، سنت مردمسالاری دینی ایرانی مورد بیمهری و هجوم حامیان سنت مردمسالاری غربی واقع شده است. رسولان سنت مردمسالاری غربی به طور کلی، منکر وجود آزاداندیشی و آزادی بیان و نتایج آزادی بیان در سنت مردمسالاری دینی ایران شدهاند و حتی در مواجهه با مظاهر عینی آزاداندیشی، با تنزل از موضع اولیهی خود، آن را صوری، فرمایشی و نمایشی خواندهاند.
علاوه بر آن، چنان بر این ادعا پافشاری شده، که در کشور ما کمتر باور به وجود آزادی بیان و آزاداندیشی در محاورههای سیاسی، فرهنگی و اعتقادی شکل گرفته است و به هنگام سخن از آزادی بیان و آزاداندیشی باید تلاش کرد وجود چنین چیزی را اثبات کرد و آنگاه از نتایج و فواید آن سخن گفت.
در واقع همین شکل نگرفتن باور وجود آزادی بیان و آزاداندیشی در جامعهی ایران امروز، نتایج نامناسبی را به دنبال داشته و دارد. پیامدهای نامطلوبی چون ترس از گفتار آزادمنشانه، کنارهگیری از دخالت واقعی در امور سیاسی، رواج روحیهی عافیتطلبی، بیتفاوتی، احساس بینیازی به اجرای اصل هشتم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران - اصل امر به معروف و نهی از منکر - به خصوص بخش امر به معروف و نهی از منکر مردم به دولت، رواج دورویی به ویژه در حوزهی سیاست که از نبود باور آزاداندیشی حاصل شده، بر تعمیق شکاف قدیمی دولت - ملت مؤثر واقع شده است.
شاهد مثال اینکه با توانمندی شگرفی که انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی در حوزهی «مردمی بودن» سیاست در ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایجاد کرده است، قاعدتاً میبایست این شکاف به حداقل ممکن خود رسیده باشد، این در حالی است که هنوز هم در ایران امروز، مظاهر و بروزهایی از چنین ضایعهی تاریخی در سیاست کشور وجود دارد. بنابراین محوریترین مسئلهی نوشتار حاضر «باور به وجود آزادی بیان و فضای آزاداندیشی در ایرانی است که نظام جمهوری اسلامی بر آن حاکمیت دارد»، نظامی که نام آن همواره قرین آزادی و استقلال بوده، مردم ایران بر تحقق هم زمان هر سه مؤلفه تأکید و اصرار کردهاند، توقع تحقق هر سه مؤلفه را در طول زمان دارند و سعادت خود را در این امر دیدهاند.
برای حل این مسئله، باید راه حلهای متعددی یافت و به کمک آنها مشکل را حل کرد. نظر به اینکه حل مسئلهی مهم مذکور که دارای ابعاد متعددی است، در این مختصر نمیگنجد، به ناچار باید به حل بخشی از آن رضایت داد. اگر بتوان نشان داد که آزاداندیشی از تباری دینی برخوردار است و امامان معصوم (علیهمالسلام) هم از آن استقبال کردهاند و برای تبیین حقایق بهره جستهاند، آنگاه به بسترسازی نهادینه شدن تدریجی آزاداندیشی در ایران کمک شایانی شده است و البته چنانچه این قضیه به درستی نشان داده شود آنگاه چنین نتیجه خواهد داد که همین نحوهی آزاداندیشی و رفتاری که توسط اولیای دین مبین اسلام در این باره صورت گرفته است میتواند «الگوی هادی و پشتیبان» چارچوب آزاداندیشی باشد.
بر همین اساس تلاش میشود به این پرسش اصلی پاسخ داد که «چه شواهد و دلایلی حاکی از دینی بودن تبار آزاداندیشی در سنت مردمسالاری دینی ایرانی وجود دارد». استدلال ما هم این است که وجوه آشکار و نهان دین اسلام با آزاداندیشی ممزوج است و دقیقاً به همین خاطر است که امامان شیعیان و مسلمانان، همواره از برگزاری مناظرههای آزاد استقبال کردهاند و همواره هم پیروز آن بودهاند.
برای نشان دادن صحت استدلال بالا، از روش «واکاوی یک الگو» و تعمیم نتایج حاصل از این جزء به کل بهرهبرداری میشود. الگوی مورد مطالعه در این بحث، سیرهی آزاداندیشانهی امام رضا (علیهالسلام) است که به علل مختلف قابلیت بازنمایی ویژگیهای کلیت آزاداندیشی در دین اسلام را دارد. شرایط سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زمان حیات آن امام (علیهالسلام)، فضایی را ایجاد کرده بود که قابلیت مطالعهی کلیت دوره را میدهد. در حقیقت هدف اصلی نوشتار حاضر آن است که با کندوکاو سیرهی سیاسی امام رضا (علیهالسلام) در حوزهی آزاداندیشی، به الگویی جامع برای سنت مردمسالاری دینی رسید. برای دستیابی به این مهم، روش نیز مهم است. در تحقیقات سیرهی سیاسی ائمه (علیهمالسلام) رهیافتهای متعددی وجود دارد که عبارتاند از:
- مطالعات دروندینی؛
- مطالعات بروندینی؛
- مطالعات تلفیقی.
معنی هر یک از رهیافتهای بالا روشن است پس به شرح و توضیح آنها پرداخته نمیشود اما در رهیافت مطالعات تلفیقی باید توجه داشت که وجود الگوی پژوهشی مدون و معین، ضرورت دارد، زیرا در غیر این صورت خطر انحراف و التقاط وجود دارد. در هر حال، رهیافت مورد نظر این بررسی، رهیافت دروندینی بوده و با مراجعهی مسئله محورانه به منابع تاریخی، روایی و حدیثی و توجه به عقل در چارچوب آموزهها و متون دینی است (درخشه و حسینی فائق، 1391: 28). از آنجایی که بررسی مستقیم همهی منابع و استنباط شخصی برخی نصوص از عهدهی پژوهشگر عادی خارج بوده لذا برای حل این مسئله، به منابع دست اول تاریخی و مجامع روایی معتبر مراجعه شده است.
کالبدشکافی مفهومی
در این بخش ابتدا به مفاهیم اساسی و پایه پرداخته میشود. برای پرهیز از غوطهور شدن در اختلافهای لفظی، تعریف شورای عالی انقلاب فرهنگی از مهمترین واژه در این خصوص یعنی اصطلاح «آزاداندیشی»، مدنظر قرار میگیرد، زیرا نهاد مذکور، عالیترین سازمان در ایران بوده که وظیفهی اصلی آن هدایت زیرساختهای فرهنگی و حمایت رسمی از جریان آزاداندیشی است. از نظر شورا: «آزاداندیشی، نشستی است که در آن، افرادی از دانشگاهیان به صورت آزاد، نظاممند، مؤدبانه، محترمانه، عقلانی و منطقی در باب موضوعهای معین و در حضور حضار به اظهارنظر، تبادل آراء و گفتگو همراه با استدلال یا ارائهی مستندات میپردازند.»
دومین واژهی مورد بحث، «سیره» بوده که منظور از آن در این نوشتار، گفتار، کردار و تأیید حضرت رضا (علیهالسلام) در این باره است. در مورد سیره، تعاریف لغوی و اصطلاحی مطرح شده که مشهورترین آن بر این مبناست: سیره بر وزن فعله و مشتق از واژهی سیر بوده و مراد از سیر رفتن، جریان داشتن و در حرکت بودن است و بر همین اساس، بسیاری، سیره را به نوع حرکت و روش نظری و عملی تعبیر کردهاند. (3) در باب مفهومشناسی سیره، شهید مطهری (رحمةالله علیه) بیش از دیگران سخن گفته است. ایشان سیره با هیئت فعله را دلیل بر این قرار داده که این هیئت معنای خاصی به آن میبخشد و آن معنا عبارت از نوع و سبک خاص رفتار است. به نظر ایشان هر رفتاری را نمیتوان اصطلاحاً سیره نامید؛ بلکه رفتاری که دارای روش و سبک ویژه باشد، مصداق سیره خواهد بود. دو معنا از تعاریف مختلف مربوط به سیره به دست میآید: یکی معنای عام سیره که عبارت از ثبت وقایع تاریخی و سرگذشت افراد بوده، دوم معنایی خاص که سبک و قاعدهی رفتار است. تفاوت این دو معنا علاوه بر میزان شمول و فراگیری، در این جهت نیز ظاهر میشود که سیره به معنای اول، یکی از مصادر سیره به معنای دوم است، یعنی از بررسی عملکرد افراد در طول زندگی او، میتوان به سبک و روش رفتاری وی دست یافت. از این منظر استاد شهید مطهری (رحمةالله علیه) نیز سیره را اینگونه تعریف میکند: «سیر یعنی رفتن، رفتار، ولی سیره یعنی نوع و سبک رفتار. مهم شناختن سبک رفتار است» (1377: 46). هنگام تأمل در سیرهی سیاسی ائمه اطهار (علیهمالسلام) باید توجه داشت که روشها و رفتارهای آنان در درجهی اول، ملهم از وحی و منطبق با آموزههای شریعت است. رفتار و روش امام بر مبنای علم، عصمت و حکمت الهی بوده، تفاوت در روش، تنها به ظاهر امور مربوط است و در اصول کلی و روح جریان امامت هیچ تفاوتی وجود ندارد، همان طور که در روایت هم آمده است (کلهم نور واحد...) (ابن بابویه، 1372، ج 2: 417).
سومین واژه، «مناظره» است. برای پرهیز از افتادن در دام برداشتهای متفاوت از این مفهوم، باز هم تعریف شورای عالی انقلاب فرهنگی مدنظر قرار میگیرد. بنا بر تعریف شورا، مناظره:
"به هرگونه مباحثهی رو در رو، روشمند و منطقی میان دو صاحبنظر که به گونهی نقادانه، دیدگاهها و نظرهای یکدیگر را دربارهی موضوعی خاص به چالش میکشند تا دیدگاه برتر، محرز شود، گفته میشود و حسب مورد براساس آیین نامههای تشکلهای اسلامی دانشگاهیان یا هیئت حمایت از کرسیهای نظریهپردازی برگزار میشود (به نقل از korsiha.ir)."
پیشینه
ادبیاتی غنی و با قدمت به نسبت طولانی دربارهی آزادی عقیده، بیان و مطبوعات وجود دارد. تقریباً بخش مهم متونی که حوزهی سیاست را بررسی و در آن، تحقق و توسعهی سیاسی را جستجو میکنند، انواع آزادی و به ویژه آزادی بیان مورد بحث قرار میگیرد. اما «آزاداندیشی» به شکل مدنظر این نوشتار، کاملاً تازگی دارد و تنها در بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت الله خامنهای و پس از آن در جراید و رسانهها موجود است. اما تاکنون جز مصاحبهها و گفتارهای نه چندان عمیق، نوشتاری به سبک علمی، آن هم با رویکرد حل مسئله در این باره وجود ندارد. بنابراین چنین نوشتاری در نوع خود جدید بوده و تازگی دارد. در بیانات مقام معظم رهبری، آزاداندیشی جزو سنت فکری تشیع بوده و تبارشناسی آزاداندیشی در تفکر تشیع، به سیره و روش ائمه معصومین (علیهمالسلام) نسبت داده شده است. «آزاد فکری و عقلانیت شیعه، این دو عنصرِ در کنار هم، مایهی افتخار ماست. تفکرات شیعه، عقلانی است. ما از اول تشیع در تعالیم ائمه (علیهمالسلام) به سوی عقل، منطق و استدلال سوق داده شدیم و همین طور هم باید عمل بکنیم» (به نقل از www.farsi.khamenei.ir).
همچنین در مقام گسترش فرهنگ آزاداندیشی در نظام جمهوری اسلامی، ایشان در جمع دانشجویان نخبهی علمی به این موضوع مهم اشاره داشتهاند:
"فکر کنید، بگوئید، بنویسید، در مجامعِ خودتان منعکس کنید، آن کرسیهای آزاداندیشی را که من 100 بار - با کم و زیادش - تأکید کردم، راه بیندازید و اینها را هی آنجا بگوئید، این میشود یک فضا. وقتی یک فضای گفتمانی به وجود آمد، همه در آن فضا فکر میکنند، همه در آن فضا جهتگیری پیدا میکنند، همه در آن فضا کار میکنند، این همان چیزی است که شما میخواهید. بنابراین اگر چنانچه این کاری که شما مثلاً در فلان نشستتان، در فلان مجموعهی دانشجوییتان کردید، فکری که کردید، ترجمهی عملیاتی نشد، به صورت یک قانون یا به صورت یک دستورالعمل اجرایی درنیامد، شما مأیوس نشوید، نگوئید پس کار ما بیفایده بود، نخیر. من به شما عرص بکنم در این 16، 15 سال اخیر، همین حرکت علمیای که آغاز شده، همین جوز آغاز شده، همین جور امروز علم شده یک ارزش، چند سال قبل این جوری نبوده. ما همین طور روز به روز هی پیش رفتیم (به نقل از www.farsi.khamenei.ir)."
نتیجه آنکه به رغم وجود تباری روشن و غنی از آزاداندیشی در سنت و سیرهی معصومین (علیهمالسلام) و خطوط فکری تشیع، همچنین تلاش مقام معظم رهبری برای گسترش فرهنگ آزاداندیشی در سنت مردمسالاری دینی و در بطن نظام جمهوری اسلامی ایران، هنوز برای این منظور، کار درخور توجهی انجام نشده است.
در این بخش برای تبارشناسی آزاداندیشی، سیرهی امام رضا (علیهالسلام) به عنوان یک الگوی مبنایی واکاوی میشود. وضعیت فکری و فرهنگی جامعهی معاصر ایشان به نوعی متأثر از عوامل سیاسی اجتماعی بود که روش مناظره و آزاداندیشی در این فضا میتوانست برای گرایش جامعه به سوی معارف اصیل اسلام راهگشا باشد.
حیات سیاسی امام رضا (علیهالسلام)
علی بن موسی (علیهالسلام) مشهور به رضا، امام هشتم شیعیان در سال 148 ق. در مدینه زاده شد (ابن بابویه، 1377 ق، ج 1: 18؛ حسینی، 1375: 34). وی دوران کودکی و نوجوانی را زیر نظر پدر خود سپری کرد و از نزدیک شاهد فراز و فرودهای زندگی پدر و قیامها و نهضتهای دوران وی بود. اوج مشکلات ایشان زمانی بود که هارون، امام موسی (علیهالسلام) را گرفتار زندان ساخت و از شهری به شهر دیگر انتقال داد تا آنکه سرانجام در سال 183 ق. دور از خانه و فرزندان، در بغداد به شهادت رسیدند (مجلسی، 1403 ق، ج 48: 251). از آن پس عموم شیعیان بر گرد امام رضا (علیهالسلام) اجتماع کردند و امامت وی را گردن نهادند. ایشان در سایهی فرصتی که در زمان امامت بعد از شهادت پدرشان به وجود آمد، هدایت بی سر و صدای شیعیان را برعهده گرفتند و با برپایی مجالس درس و بحث در مدینه، یاد و خاطرهی محافل علمی جدشان امام صادق (علیهالسلام) را در اذهان زنده کردند. دوران امامت امام رضا (علیهالسلام) مقارن با خلافت هارون، امین و مأمون عباسی بود، تا آنکه در سال 204 ه.ق. با توطئهی مأمون در سناباد طوس به شهادت رسیدند و کنار مدفن هارون به خاک سپرده شدند (نوبختی، 1355 ق: 87؛ ابن بابویه، 1377 ق، ج 1: 19-18؛ خضری، 1391: 192-191).
از بررسی منابع تاریخی چنین برمیآید که هارون پس از شهادت امام کاظم (علیهالسلام) برای رهایی از ننگ بدنامی و اتهام قتل فرزند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، خاندان و فرزندان ایشان را وانهاد و امام رضا (علیهالسلام) را به حال خود در مدینه رها ساخت. هارون از ترس شعلهور شدن حرکتهای اعتراضی علویان، پس از شهادت امام هفتم (علیهالسلام) تصمیم گرفت از فشار بر شیعیان بکاهد و حتی در پاسخ کسانی که وی را به قتل امام هشتم (علیهالسلام) تحریک میکردند، چنین میگوید: «بس نیست برای تو آنچه نسبت به پدرش انجام دادیم، میخواهی همهی اینها را بکشم» (مجلسی، 1403 ق، ج 49: 113). امام رضا (علیهالسلام) با آگاهی از این مسئله، ارتباطات از هم گسیختهی شیعیان را از نو برقرار ساختند و با تشکیل محافل علمی به نشر و گسترش معارف دینی و اخلاقی پرداختند. پس از درگذشت هارون و خلافت امین، به دلیل آغاز درگیریهای خاندانی و جنگ برادرکشی میان امین و برادر بزرگترش مأمون بر سر خلافت، امام رضا (علیهالسلام) و شیعیان از تعرض دستگاه خلافت در امان ماندند و بدین ترتیب مجالس درس و ارتباطات ایشان با شیعیان با آسودگی خیال برپا میشد (همان). آزادی نسبی مهیا شده برای حضرت در این شرایط، سبب شد ایشان امامتشان را به صراحت اعلام کنند (عطاردی، 1368: 268). فعالیتهای فرهنگی و علمی وسیع امام رضا (علیهالسلام) و تربیت شاگردان بیشمار، از جمله رویدادهای این دوره است (درخشه و حسینی فائق، 1391: 127). اما پس از قتل امین و آغاز خلافت مأمون به ناگهان تحولی شگرف و باورنکردنی در برخورد دستگاه خلافت با امامان شیعی به وقوع پیوست و آن، اقدام مأمون برای سپردن جانشینی خود به امام رضا (علیهالسلام) بود که نه تنها شیعیان و عباسیان، بلکه حتی عامهی مردم را در شگفتی فرو برد. آنچه که روشن است اینکه همزمان با آغاز خلافت مأمون و به دنبال درگیری طولانی مدت وی با برادرش امین، تشیع در ایران، عراق و حجاز گسترش چشمگیری یافت. زمانی که امام رضا (علیهالسلام) در راه مرو وارد نیشابور شدند، علاوه بر تعداد زیاد استقبالکنندگان، 20 هزار کاتب، حدیث سلسلةالذهب را نوشتهاند (ابن بابویه، 1372، ج 2: 135). همچنین این کلام امام رضا (علیهالسلام)، از گستردگی شیعیان در آن زمان حکایت دارد: «لقد کنت بالمدینه و کتابی ینفذ فی المشرق و المغرب...» (مجلسی، 1403 ق، ج 49: 159). گستردگی و نفوذ شیعیان تا آنجا پیش رفته بود که گزارش شده تعدادی از شیعیان در دستگاه خلافت عباسی صاحب مقام بوده و برخی از آنها صاحب منصب قضاوت بودهاند (امین، 1403 ق: 324). این گسترش معلول دو چیز بود:
1. ستیز میان امین و مأمون که مدتی دستگاه خلافت را به خود مشغول ساخت و بدین ترتیب فرصت مناسبی برای گسترش تبلیغات و انجام فعالیت گروههای مختلف شیعی فراهم شد (مسعودی، 1347، ج 2: 415)؛
2. انتقال پایتخت عباسیان از بغداد به مرو که از سوی مأمون انجام گرفت. وی مادری ایرانی داشت و خود پیش از خلافت نیز فرمانروای عباسیان در ایران بود، پس از قتل برادر و دستیابی به خلافت برای جلب رضایت آنان، پایتخت خود را به مرو منتقل کرد و بدینگونه، بغداد، پایتخت افسانهای عباسیان را به حال خود رها ساخت. با آنکه مرو پیش از آن مرکز فرمانروایان عباسی در خراسان بود، دوری آن از مراکز مهم اجتماعی و سیاسی در عراق، حجاز و شام و به تبع آن دوری مأمون از حوادث و رویدادهایی که در آن مناطق در حال وقوع بود، موجب شد تا بار دیگر کانونهای شیعی در عراق و حجاز به جنبش درآیند و قیامهای متعدد شیعی یکی پس از دیگری به ظهور رسد (اصفهانی، 1347، ج 2: 714-704؛ خضری، 1391: 192).
هنگامی که مأمون گسترش تشیع در ایران و عراق را مشاهده کرد، از خطر جنبشهای علوی نسبت به خلافت و حکومت خود بیمناک شد و پس از چارهاندیشی، برای اینکه مردم مناطق یاد شده را که پیوسته ترکیب سیاسی خاص و مستقلی داشتند، به مسیری تازه اندازد و آنان را با سیاست خلافت موافق و هماهنگ سازد، به اقدامی کاملاً بدیع دست زد. او، علی بن موسی الرضا (علیهالسلام) را در دوم رمضان 201 ه.ق ولیعهد و جانشین خود ساخت، شعار سبز علویان را جایگزین شعار سیاه عباسیان کرد و بدینسان یکی از وقایع مبهم و پیچیدهی تاریخ عباسی را رقم زد (مسعودی، 1347، ج 2: 441). از این رو آشکار میشود که مأمون، از روی فریبکاری ولیعهدی را به ایشان سپرد تا هم به خلافت خود مشروعیت بخشد، توجه محافل شیعی را به خود جلب کند و آنان را از اندیشهی قیام بازدارد و هم با استمالت از علویان، مردم خراسان و عامهی ایرانیان را برای یاری خویش یکدل سازد و در نهایت به آن دسته از عباسیان متعصبی که به دلیل تعصب سخت عربی و به بهانهی آنکه مادر مأمون کنیزی ایرانی بوده، از امین طرفداری و شایستگی مأمون را برای خلافت انکار کرده بودند، پاسخ درخوری دهد (همان: 356). شهید مطهری (رحمةالله علیه) نیز در کتاب سیری در سیرهی ائمه اطهار (علیهمالسلام) یکی از احتمالهای طرح مأمون را خلع سلاح علویان، امام رضا (علیهالسلام) و شیعیان آن حضرت در بُعد مبارزهی سیاسی میداند.
"احتمال دیگر در باب سیاست مأمون که ابتکار از خودش بوده و سیاستی در کار بوده، مسئلهی خلع سلاح کردن خود امام رضا (علیهالسلام) است و این در روایتهای ما هست که حضرت رضا (علیهالسلام) روزی به خود مأمون فرمودند: «هدف تو این است.» میدانید وقتی افرادی که نقش منفی و نقش انتقاد را دارند به یک دستگاه انتقاد میکنند، یک راه برای اینکه آنها را خلع سلاح کنند این است که به خودشان پست بدهند. بعد اوضاع و احوال هرچه که باشد، وقتی که مردم ناراضی باشند آنها دیگر نمیتوانند از نارضایتی مردم استفاده کنند و برعکس، مردم ناراضی علیه خود آنها تحریک میشوند. مردمی که همیشه میگویند خلافت حق آل علی (علیهالسلام) است، اگر آنها خلیفه شوند دنیا گلستان خواهد شد، عدالت این چنین برپا خواهد شد و از این حرفها. مأمون خواست حضرت رضا (علیهالسلام) را بیاورد در منصب ولایتعهدی تا بعد مردم بگویند: نه، اوضاع فرقی نکرد، چیزی نشد یا آل علی (علیهالسلام) را متهم کند که اینها تا دست خودشان کوتاه است این حرفها را میزنند ولی وقتی که دست خودشان هم رسید دیگر ساکت میشوند و حرفی نمیزنند (مطهری، 1377 الف: 209)."
اما در مقام جمعبندی و تبیین این قسمت و برای ورود به تنهی اصلی بحث، هدفهایی که مأمون در سیاست ولایتعهدی امام رضا (علیهالسلام) تعقیب میکرد عبارتاند از:
1. زیر نظر گرفتن فعالیتهای امام (علیهالسلام) و جدا کردن وی از پایگاه مردمیاش؛
2. کاشتن بذر شک، بدبینی و شایعه در مورد رهبری اهل بیت (علیهمالسلام) و اتهام گرایش به قدرت و سازش؛
3. یافتن آرامش خاطر با انحراف مسیر و جهت اعتراضها و شورشها بر ضد امام (علیهالسلام)؛
4. جلب و جذب جنبشهای علوی؛
5. داشتن یک رکن نیرومند علمی و معنوی در دستگاه حکومتی خود تا پشتوانهی حل مسائل گوناگون باشد؛
6. در اختیار داشتن امام (علیهالسلام)، به عنوان برگ برنده در مقابل عباسیان بغداد؛
7. سوء استفاده از امام (علیهالسلام) در رابطه با شیعیان خراسان، تا هر وقت خواست روی امام (علیهالسلام) معامله کرده و به مقاصد خود برسد؛
8. مهمتر از همه، احساس خطر مأمون از سوی امام (علیهالسلام) بود که اگر روزی عَلَم مبارزهای آشکار برافرازد، دیگر نمیتوان در مقابلش ایستاد (محدثی، 1377: 184؛ قرشی، 1382، ج 2: 380؛ ابن بابویه، 1372، ج 2: 140؛ مفید، 1413 ق، ج 2: 263؛ اربلی 1381 ق، ج 2: 277؛ درخشه و حسینی فائق، 1391: 152).
مقام معظم رهبری نیز در پیام خود به کنگرهی بینالمللی امام رضا (علیهالسلام) در سال 1363، روند حیات سیاسی عصر امام هشتم (علیهالسلام) را اینگونه تحلیل میکنند:
"هنگامی که مأمون در سال 198 از جنگ قدرت با امین فراغت یافت و خلافت بیمنازع را به چنگ آورد، یکی از اولین تدابیر او حل مشکل علویان و مبارزات تشیع بود. او برای این منظور، تجربهی همهی خلفای سلف خود را پیش چشم داشت. تجربهای که نمایشگر قدرت، وسعت و عمق روزافزون آن نهضت و ناتوانی دستگاههای قدرت از ریشهکن کردن و حتی متوقف و محدود کردن آن بود. او میدید که سطوت و حشمت هارونی حتی با به بند کشیدن طولانی و بالاخره مسموم کردن امام هفتم (علیهالسلام) در زندان هم نتوانست از شورشها و مبارزات سیاسی، نظامی، تبلیغاتی و فکری شیعیان مانع شود. او اینک در حالی که از اقتدار پدر و پیشینیان خود نیز برخوردار نبود و به علاوه بر اثر جنگهای داخلی میان بنیعباس، سلطنت عباسی را در تهدید مشکلات بزرگی مشاهده میکرد، بیشک لازم بود به خاطر نهضت علویان به چشم جدیتری بنگرد. شاید مأمون در ارزیابی خطر شیعیان برای دستگاه خود واقعبینانه فکر میکرد. گمان زیاد بر این است که فاصلهی 15 سالهی بعد از شهادت امام هفتم (علیهالسلام) تا آن روز و به ویژه فرصت پنج سالهی جنگهای داخلی، جریان تشیع را از آمادگی بیشتری برای برافراشتن پرچم حکومت علوی برخوردار ساخته بود."
حوادث بعدی نشان داد که مأمون به ظاهر در سیاست خود موفق بوده است، زیرا بسیاری از قیامهای شیعی با وجود امام (علیهالسلام) به عنوان ولیعهد خاتمه یافت و روابط ایرانیان و مأمون نیز استوارتر شد (مجلسی، 1403 ق، ج 49: 268؛ ابن بابویه، 1372، ج 2: 233). اما این وضع دوام نیافت و روابط مأمون با امام رضا (علیهالسلام) به تیرگی گرایید. امام (علیهالسلام) در جایگاه ولایتعهدی، وارد امور سیاسی و عزل و نصبها نشدند و از طرف دیگر به دلیل سیرهی خود، روز به روز بر تعداد علاقهمندان ایشان علاوه بر شیعیان اضافه میشد. بنیعباس در بغداد با سیاستهای مأمون مخالفت بودند و پس از ولایتعهدی امام رضا (علیهالسلام)، این اقدام مأمون را مساوی با خروج خلافت از خاندان بنیعباس میدانستند، پس در اقدامی خودسرانه، امیر منصوب مأمون را از عراق خارج ساخته، عموی مأمون را به جای وی به خلافت برگزیدند و با وی به عنوان خلیفه بیعت کردند (فضل الله، 1369: 121). مأمون پس از احساس خطر از جانب علویان و شخص امام (علیهالسلام)، برای کنترل اوضاع، مرو را ترک و به سوی بغداد حرکت کرد. برای جلب رضایت عباسیان در کنار زدن ایرانیان و بازگرداندن خلافت به خاندان عباسی، در سرخس فضل به سهل وزیر ایرانی و قدرتمند خود را در توطئهای به قتل رساند و سپس در سناباد طوس امام رضا (علیهالسلام) را شهید کرد (ابن بابویه، 1372، ج 2: 15؛ مسعودی، 1347، ج 2: 442).
اگر این مقدمه را بپذیریم که تلاشهای ائمه (علیهمالسلام) در هدایت جامعه در بستر مختصات زمانی و مکانی که در آن میزیستند قابل تفسیر و بررسی است، حیات سیاسی امام رضا (علیهالسلام) مشحون از نکات مختلف سیاسی و اجتماعی برای بهرهمندی، الگوگیری و استخراج الگویی تمامعیار است. از طرف دیگر برای فهم تلاشهای امام رضا (علیهالسلام) در مناظرهها، به نظر میرسد شرایط سیاسی و اجتماعی تأثیری مستقیم بر شکلگیری روند آزاداندیشی و کرسیهای آزاداندیشی دارد. به عبارت دیگر، حیات سیاسی دوران امامت ایشان، این امکان را به حضرت میداد که با استفاده از فضای به وجود آمده، از آن در گسترش تفکر و فرهنگ شیعه استفاده و در قالب مناظرههای آزاداندیشانهی رضوی، پیام مکتب اصیل اسلامی را منتقل کنند.
حیات فکری امام رضا (علیهالسلام)
در دوران امامت امام رضا (علیهالسلام) به واسطهی تلاش و مجاهدت علمی، اخلاقی و فرهنگی ائمه (علیهمالسلام) تا حدودی انحرافهای فکری و اخلاقی بیشمار کاسته شده اما مسائل دیگری پیش روی جهان اسلام قرار گرفته است. درگیریهای امویان، عباسیان و علویان، برای ائمه (علیهمالسلام) شرایطی را فراهم کرد تا در این بین، ارزشها نشر یابد، انحرافها زدوده شود و به واسطهی سازمان وکالت و تربیت شاگردانی گرانمایه، گسترهی شیعیان افزایش یابد و نیز شبکهی ارتباطی آنان با ائمه (علیهمالسلام) وضعیت بهتری پیدا کند (درخشه و حسینی فائق، 1391: 130). عصر امام رضا (علیهالسلام) طوفانیترین عصر فکری برای مکتب تشیع بود (سلماننژاد، 1391: 171). کیفیت شهادت امام موسی بن جعفر (علیهالسلام)، زمینهی پیدایش و رشد فرقهی واقفیه را در بین شیعیان به وجود آورد (همان، 1392، ج 1: 201). از طرفی فعالیت مترجمان و ترجمهی آثار که از پایان عصر بنیامیه شروع شده بود، به خوبی در جامعه اثر کرده و افکار انحرافی در جامعهی اسلامی رسوخ پیدا کرده بود (ابن بابویه، 1372، ج 1: 171، 124، 126 و 203). آزادی سیاسی همراه با کار فرهنگی که با تضعیف بنیامیه و روی کار آمدن بنیعباس در جامعه شروع شده بود، نتایج خود را به بار آورد. از طرفی، آنان که برای سقوط بنیامیه به بنیعباس کمک کرده بودند، بعد از روی کار آمدن بنیعباس و عملکرد آنان تازه فهمیدند که آنان نیز در جنایت و بیرحمی دستکمی از بنیامیه ندارند (مجلسی، 1403 ق، ج 45: 398؛ درخشه و حسینی فائق، 1391: 126-124). لذا درصدد انقلابی بودند و علویان و غیر آنان در گوشه و کنار کشور، مردم را به انقلابی دوباره دعوت میکردند. حکومت بنیعباس با اختلاف بین مأمون و امین به ضعف گرایید. در این دوران هر فرقه، گروه و جمعیتی درصدد این بود که لیاقت و برتری خود را برای ادارهی جامعه و به دست گرفتن حکومت اثبات کند. در این زمان، مأمون با استفاده از گرایش اعتزالی خود بحث پیرامون عقاید را آزاد گذاشت و مردم نیز با دید عقلگرایانهی معتزله به همهی مسائل اسلامی نگاه میکردند. وی برای بیشتر آشفته کردن جو فکری جامعه از راههای گوناگون حتی از فرقههای کلامی غیرمسلمان نیز برای رسیدن به این اهداف کمک گرفت. در این دوران آشوب سیاسی، ارکان جامعه را فراگرفته و آشفتگی فکری همه را سردرگم کرده بود (مسعودی، 1347، ج 2: 156؛ مجلسی، 1403 ق، ج 49: 100).
از این رو پس از سال 183 ه.ق که امام کاظم (علیهالسلام) توسط هارونالرشید به شهادت رسیدند (مجلسی، 1403 ق، ج 48: 251)، فرصتی مناسب برای فعالیت فرهنگی و علمی امام رضا (علیهالسلام) پدید آمد. با این حال مشکلاتی نیز در برابر فعالیتهای علمی ایشان در دوران امامت وجود داشته که مهمترین آنها مسئلهی تهاجم فرهنگی درونی و بیرونی و تلاش حکومت عباسی برای انزوای امامت و ولایت است. از طرفی دیگر، شرایط فرهنگی و سیاسی جامعهی اسلامی در عصر مأمون عباسی موجب شد تا پرسشها و شبهههای زیادی ایجاد شود. پیدایش این وضعیت، پاسخگویی و دفاع از کیان اسلام و تشیع را توسط امام رضا (علیهالسلام) ایجاب میکرد. توجه به مناظرههای آن حضرت، عنایت و تلاش مجدانهی ایشان را به دفع این شبههها نشان میدهد (ابن بابویه، 1372، ج 1: 171، 124، 126 و 203).
هجوم افکار منحرف و نشر آن در جامعه از سوی مکاتب گوناگون از یکسو و تلاش دولت عباسی برای نشر افکار مکاتب مختلف در جامعه باعث شد تا بسیاری از جریانهای فکری و کلامی در جامعه به دلیل داشتن پشتوانهی سیاسی از سوی خلافت عباسی با نوعی مصونیت همراه باشند. از این گذشته شخص مأمون علاقهی فراوانی به ترجمهی کتابهای مختلف داشت. در منابع تاریخی آمده که مأمون در ترجمهی کتابها کوشید و در این راه بسیار هزینه کرد (فضل الله، 1369: 96). او در کنار تشویق مردم به مطالعه، با حکما معاشرت میکرد، به این ترتیب نشر دانش مسئلهی مطلوب روز شد و صاحبان علم، فلسفه و منطق را گرامی داشتند و مترجمان بسیاری به سمت مرکز خلافت عباسی رهسپار شدند. در میان خلفای عباسی کسی مانند مأمون، عالم و دانش دوست نبود و بدین جهت کتابهای فلاسفهی یونان هم در عهد او به عربی ترجمه شد و بدینوسیله، آرای گوناگون در جامعهی اسلامی مطرح شد (همان). مأمون عباسی که به ترجمهی کتابهای یونانی علاقه داشت به پادشاه روم نامه نوشت و درخواست تعدادی کتاب کرد. پادشاه روم این درخواست را پذیرفت و هیئتی از دانشمندان از طرف مأمون کتابها را از روم آوردند و به دستور وی به عربی ترجمه کردند و بدین ترتیب این کتابهای بیگانگان رواج یافت. بخشی از کتابها فلسفی بود، با ترجمهی این کتابها، مسلمانان با فرهنگهای بیگانه و به ویژه با فرهنگ یونان آشنا شدند. علاوه بر هجوم افکار خارج از سرزمینهای اسلامی، به دلیل گرایش مأمون به مکتب اعتزال (سبحانی، 1411 ق، ج 1: 41)، این جریان فکری در جامعه رونق بیشتری گرفت. از طرف دیگر، مکتب فکری اهل حدیث نیز تلاش کردند در مقابل جریان اعتزال ایستاده و از مکتب فکری خود دفاع کنند. مسائلی نظیر جبر و اختیار، امامت جامعه، عدل الهی، قضا و قدر و... موضوعهایی بودند که هم مکاتب داخل اسلام یعنی اعتزال و اهل حدیث بر سر آن منازعه داشتند و هم مکاتب فکری خارج از اسلام مدعی حل این مسائل بودند. از طرف دیگر اعتقادها و مسائل کلامی نیز به یکی از دلمشغولیهای ذهنی افراد جامعه تبدیل شده بود (جعفریان، 1381: 450). مشربها و مکاتب فکری مختلف هر یک تلاش میکردند تا از منظومهی فکری خود مسائل کلامی جامعه را حل کنند و در بسیاری از موارد، آموزههای وحیانی و نبوی تحتالشعاع این هجوم فکری قرار میگرفت. در این موقعیت، وجود مترجمانی که پیرو متعصب آیینهای منحرف شمرده میشدند و از ترجمه به عنوان ابزار نشر باورهای مسموم خود بهره میبردند، مایهی نگرانی بود. در این گسیختگی فرهنگی است که وظیفهی سنگین امام رضا (علیهالسلام) آشکار میشود. ایشان در برابر این امواج سهمگین و خطرناک، به دفاع از عقیده و فرهنگ جامعهی اسلام برخاستند و با رهبری حکیمانه، جریانهای فکری جامعه را از خطر التقاط و انحراف آگاه ساختند. از اقدامهای مهم و قابل توجه ایشان در این زمینه، بهرهگیری از محافل فراوان مناظره است که میان دانشمندان بزرگ ادیان، مکاتب مختلف و امام (علیهالسلام) در خطهی خراسان شکل میگرفت. مأمون اساس این محافل را سازمان داد. انگیزهی اصلی او در این امر مورد اختلاف مؤرخان است، ولی شواهد تاریخی، سیاسی بودن حداقل برخی از آنها را کاملاً تأیید میکند و از آنجا که معمولاً مسائل سیاسی انگیزهی واحد ندارد، میتوان سرگرم کردن مردم برای غافل ماندن از مسائل اصلی جامعه و نقاط ضعف حکومت، پایین آوردن مقام امام (علیهالسلام) در نظر دانشمندان و به مخصوص مردم ایران را بخشی از انگیزههای مأمون دانست. زمانی که امام رضا (علیهالسلام) در خراسان بودند، مأمون از سلیمان مروزی - از متکلمان خراسان - دعوت کرد تا در مجلس مناظره با حضور امام رضا (علیهالسلام) شرکت کند و با وجود اینکه وی اظهار کراهت میکند، مأمون اصرار کرده و به صراحت بیان میکند که هدف واقعی از برگزاری این مناظره، خوار و خفیف ساختن امام (علیهالسلام) است (طبرسی، 1403 ق، ج 2: 401). در منابع تاریخی نقل شده روزی مأمون برخی از دانشمندان و متکلمان آن روزگار را گرد خود آورد و از امام (علیهالسلام) درخواست کرد که در مجلسی برای مناظره با آنان حاضر شوند. امام رضا (علیهالسلام) از نیت مأمون دربارهی برگزاری چنین جلسههایی آگاهی داشتند و به حسن بن نوفلی در این مورد چنین فرمودند که بنای مأمون از تشکیل چنین جلسههایی به رفع شبههها و اثبات حقایق بر گمراهان نیست؛ بلکه وی قصد امتحان دارد و پشیمان میشود. «علم المأمون أن الذی هو بسبیله لیس بمستحق له فعند ذلک تکون الندامه مه و لا حول و لا قوه إلا بالله العلی العظیم؛ آن دم مأمون نادم شده، میداند که آن موضع و مکان که سبیل سلوک در آن است او نه مستحق آن است در آن وقت اظهار ندامت و خجالت کند و لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» (همان: 416 و ابن بابویه، 1372، ج 1: 156). آنچه این احتمال را تقویت میکند آن است که دربار مأمون تا پیش از شهادت امام (علیهالسلام)، پیوسته محل برگزاری این مناظرهها بود، ولی پس از آن، دیگر اثری از این مجالس علمی و بحثهای کلامی دیده نشد (نصیری، 1389: 256-255). همچنین شیخ صدوق (رحمةالله علیه) نقل کرده است که امام رضا (علیهالسلام) در قالب برگزاری جلسههای علمی و مناظره، به بیان اصول دینی و مذهبی و گسترش معارف حقه اهل بیت (علیهمالسلام) میپرداختند. هنگامی که مأمون از این مطلب مطلع شد، احساس خطر کرده و تصمیم به تعطیلی این جلسهها گرفت. مأمون، محمد بن عمرو طوسی حاجب خود را مأمور کرد که مانع شرکت مردم در این مجلس شود و آن حضرت را احضار کرد، چون چشمش به ایشان افتاد پرخاش و بیاحترامی کرد، امام (علیهالسلام) با حالتی از پیش مأمون بیرون آمدند که وی را نفرین میکردند (ابن بابویه، 1372، ج 2: 172).
روششناسی مناظرههای امام رضا (علیهالسلام)
آنچه در مناظرههای امام رضا (علیهالسلام) اهمیت بسزایی دارد، موضع برتر ایشان و پیروزی در گفتگوهاست که نتایجی چون تسلیم طرفهای مناظره و در مواردی تشرف آنان به دین مبین اسلام را در پی داشت. به طور کلی ویژگی این مناظرهها عبارتاند از:
1. به کارگیری استدلالهای عقلی در کنار بهرهگیری از کتاب و سنت و نیز استناد به اشتراکهای بین ادیان مختلف به شیوههای عقلانی؛
2. نشان دادن و آشکار شدن روح آزادمنشی اسلام و وسعت نظر امام رضا (علیهالسلام) در همهی مباحث؛
3. بهرهگیری امام (علیهالسلام) از زبانهای مختلف؛
4. ایفای رسالت برای مبارزه با انحرافها و اثبات جامعیت امام رضا (علیهالسلام) در تمام زمینهها و مباحث علمی؛ (4)
5. امام رضا (علیهالسلام) برای حفاظت از حریم دین و پیشگیری و پیراستن دامن پاک آن از تحریف عالم نمایان، همواره با روشهای ایدهآل و جذاب علمی و فرهنگی میکوشیدند تا مناظرهها، همیشه در مسیر عزت و سربلندی اسلام و تشیع، نتیجهبخش و سودمند باشد؛
6. الزام طرف مناظره با استفاده از دانستههای وی؛
7. برانگیختن نیروی خرد طرف مناظره؛
8. اثبات عقلانی احکام و اهمیت تفکر؛
9. اجازهی پرسش و آزادی بحث؛
10. تأکید بر رعایت انصاف؛
11. درس عملی برای اجرای فرائض؛
12. احترام و تکریم متقابل؛
13. استفاده از شیوهی جدل برای ارشاد و هدایت؛
14. بهرهگیری از تمثیل و تشبیه؛
15. تکیه بر دلایل متقن؛
16. بیان اصول و معیارهای کلی و عقلانی؛
17. عمیق و در عین حال کوتاه؛
18. نظم منطقی مباحث و سامانهی علمی آن؛
19. الزام طرف مقابل به پذیرش اشتباه خود (طبرسی، 1403 ق، ج 2: 440؛ فضل الله، 1369: 205).
با توجه به نکتههای پیشگفته، تفوق علمی امام رضا (علیهالسلام) در همهی مناظرهها چنان چشمگیر بوده است که مخاطبان در برابر کمالهای معنوی و مقام علمی شامخ ایشان، سر تسلیم فرود آوردند و آن بزرگوار نیز همانند دیگر امامان پیش از خود با سعهی صدر و استفاده از اصول عقلانی و منطقی به دفاع از دین و مذهب پرداختند (درخشه و حسینی فائق، 1391: 128). این امر خود موجب شهرت علمی امام (علیهالسلام) و اطلاع مسلمانان از احاطهی ایشان بر همهی مسائل و در نتیجه، سبب تبلیغ اسلام و ترویج مذهب تشیع شد، آن هم در زمانهای که باورهای دینی از هر سو مورد هجمه قرار داشت (مجلسی، 1403 ق، ج 48: 267-263). به درستی میتوان ادعا کرد که بیانات امام (علیهالسلام) در عرصهی این مناظرهها از دو جنبهی روش و محتوا، نه فقط در آن مقطع تاریخی که در همهی روزگاران میتواند پاسخگوی شبههها در موضوعهای مختلف دین باشد. استقبال اهل بیت (علیهمالسلام) از محافل مناظره، بیانگر تأیید تبادل اندیشه و بحثهای آزاد و اعتقاد به استدلالپذیر بودن مبانی اعتقادی اسلام است. از این رو، با عنایت به نیاز عصر حاضر برای پاسخگویی به شبههها، بازخوانی مناظرههای امام رضا (علیهالسلام) ما را به موارد ذیل رهنمون میسازد:
1. تولید علم در گروه تضارب آراء و مقایسهی اندیشههاست. تشکیل کرسیهای نقد و مناظره و گفتگوهای هدایت شده موجب بالندگی معارف اسلامی میشود. حتی مناظرههای نوشتاری در قالب وبلاگهای اینترنتی و تالارهای گفتگو و حتی وب سایتهایی که بدین منظور طراحی شدهاند میتوانند روشهای پیشوایان دین را سرلوحهی خود قرار داده و تلاشهای نافرجام جریانهای فکری برای ایجاد شبههها را پاسخ گویند، چرا که تضارب آرای فکری با شیوهی گفتگو و تعامل و فارغ از هرگونه غوغاسالاری، امروزه نیز از مؤثرترین شیوههای تبلیغ به شمار میرود و در تولید علم، نظریهسازی و نواندیشی نقش اساسی ایفا کرده، ابرهای تیره را از پیش روی خورشید حقیقت کنار میزند؛
2. مجالس مناظره، میدان مبارزهای بوده که پیروزی در آن محتاج توانمندی و بضاعت است و مدعیان بیمایه و ناتوان، در این عرصه قافیه را میبازند.
ائمه (علیهمالسلام) برای تبلیغ دین، با توجه به موقعیتهای سیاسی و فرهنگی خویش، در مکانها و به شیوههای مختلف به تبلیغ دین و ایراد حدیث میپرداختند. با توجه به قرائن و شواهدی که در کتابهای حدیثی و تاریخی وجود دارد، محافل علمی امام رضا (علیهالسلام) نیز متنوع بوده است. مدینه به عنوان پایگاه علمی، در زندگی اکثر ائمه (علیهمالسلام) نقش مهمی داشته است. امام رضا (علیهالسلام) نیز بیشتر دوران امامت خویش را در این شهر گذراندند. نگاهی به تنوع مکانی مناظرهها نشان از اهمیت روش مناظره در ترویج فرهنگ آزاداندیشی دارد. این نکته در موضوع مورد بحث یعنی آزاداندیشی در سنت مردمسالاری دینی اهمیتی دوچندان مییابد.
1. مسجدالنبی
مسجد مدینه در زمان صادقین (علیهالسلام) محل درس این بزرگواران بود. چنانچه طبق برخی شواهد، درسهای امام باقر (علیهالسلام) در مسجد مدینه تشکیل میشد. امام رضا (علیهالسلام) نیز مانند اجداد خویش در مسجد مدینه حلقهی علمی و درسی تشکیل میداد، به نحوی که برخی، در زمان آن حضرت، از مسجدالنبی به عنوان حوزهی علمیهی امام (علیهالسلام) یاد میکنند (همان، ج 49: 100). هر چند که به گمان برخی، پس از مجالس مناظرهای که در خراسان (به دستور مأمون) برپا شد، علم و دانش امام (علیهالسلام) بر همگان آشکار شد، اما باید توجه داشت که مقام علمی امام رضا (علیهالسلام) پیش از عزیمت ایشان به خراسان نیز مورد توجه خاص و عام قرار داشت و سفر به خراسان و جلسههای مناظره به خواست خداوند به محفلی برای خوار شدن و اعتراف مخالفان اهل بیت (علیهمالسلام) تبدیل شد. از حضرت نقل شده:
"کنت أجلس فی الروضه و العلماء بالمدینه متوافرون فإذا أعیاالواحد منهم عن مسأله أشاروا إلی بأجمعهم و بعثوا إلی بالمسائل فأجیب عنها؛ در حرم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مینشستم، دانشمندان مدینه اجتماع میکردند هر کدام در مسئلهای فرو میماندند، به من اشاره میکردند و پیش من میفرستادند جواب آنها را میدادم (همان)."
2. منزل امام (علیهالسلام)
امام رضا (علیهالسلام) در منزل خویش به صورت جمعی یا فردی پذیرای مراجعان بودند و ضمن دیدار با آنها، به سؤالها یا اشکالهای آنها پاسخ میدادند. حتی هنگامی که منزل را خلوت میدیدند، غلامان و اطرافیان خود را از کوچک و بزرگ جمع میکردند و برای آنان حدیث میگفتند (سلماننژاد، 1392، ج 2: 363).
3. سفر به مراکز علمی
سفر به مراکز علمی از جمله بصره، کوفه و ایران و دیدار با مردم این شهرها، سبب تشکیل محافل علمی میشد و حضرت رضا (علیهالسلام) در این مراکز به ایراد حدیث میپرداختند، در حالی که چنین موقعیتی برای هیچ یک از پدران آن حضرت پیش نیامده بود. حاکم نیشابوری در تاریخ خود مینویسد: امام رضا (علیهالسلام) در سال 194 ق. به بصره رفتند و به درس حدیث و نشر علم پرداختند (فضل الله، 1369: 208؛ محبیپور، 1388: 26).
مناظره و آزاداندیشی؛ الگوی مبنا در مردمسالاری دینی
عوامل سیاسی و اجتماعی جامعهی معاصر امام رضا (علیهالسلام)، زمینه را برای نشر و ترویج افکار و مکاتب اندیشهای مختلف و متعدد فراهم ساخت. در این بین، روش مناظرهی آزاداندیشی میتوانست بهترین روش برای اثبات حقانیت تفکر اسلام و معارف اهل بیت (علیهمالسلام) باشد. اینکه امام رضا (علیهالسلام) میفرمودند حاضر هستند با عالم هر دینی با مقبولات همان دین محاجه کنند دلیلی بر این مدعاست.
"قال (علیهالسلام): إذا سمع احتجاجی علی أهل التوراة بتوراتهم، و علی أهل الانجیل بانجیلهم، و علی أهل الزبور بزبورهم، و علی الصابئین بعبرانیتهم، و علی الهرابذة بفارسیتهم، و علی أهل الروم برومیتهم، و علی أهل المقالات بلغاتهم، فإذا قطعت کل صنف، ودحضت حجته، و ترک مقالته، و رجع إلی قولی، علم المأمون ان الذی هو بسبیله لیس بمستحق له، فعند ذلک تکون الندامة منه، و لا حول و لا قوة إلا بالله العلی العظیم (طبرسی، 1403 ق، ج 2: 416؛ ابن بابویه، 1372، ج 1: 156)."
بنابراین حداقلهای آزادی بیان لازمهی شکلگیری کرسیها و محافل آزاداندیشی و نظریهپردازی بوده و نقشی جدی و شگرف در شکلگیری فرهنگ این مهم دارد. از طرف دیگر فضای باز سیاسی خود باعث پدید آمدن زمینهی تداوم بحثها و به تبع آن زمینهساز رشد معارف مختلف خواهد شد.
فضای باز سیاسی عصر امام رضا (علیهالسلام) خود فرصتی بود که برای ائمه (علیهمالسلام) قبل از ایشان وجود نداشت (مجلسی، 1403 ق، ج 49: 113) و از طرف دیگر به دلیل فعالیتهای علمی شخص خلیفه یعنی مأمون و شکلگیری حجم انبوهی از سؤالهای اعتقادی، کلامی و معرفتی در بین عوام و خواص جامعه باعث شد تا بخشها و اقشار مختلف جامعه تشنهی معرفت نابی شوند که بتواند آنان را از این وضعیت حیرت و ضلالت رهایی دهد (عاملی، 1365: 234). امام رضا (علیهالسلام) در این فضا با بهرهگیری از فضای آزاداندیشی تلاش کردند تا زمینهی نشر معارف اهل بیت (علیهمالسلام) را فراهم کنند و در میدان مناظره و گفتگو، حقانیت معارف ایشان را به صورت استدلالی و منطقی و شفاف و روشن بیان کرده و نشر دهند. از این رو در بین ائمه (علیهمالسلام)، ایشان از سوی دوست و دشمن به عالم آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) مل
کلماتی برای این موضوع تبارشناسی آزاداندیشی در سنت مردم سالاری دینی