دکتر احمد برجعلی افزود: اگرچه با ازدواج فرزند کوچکتر، موقعیتهای بهتری برای فرزند بزرگتر فراهم میشود اما در غیر این صورت، فرزند کوچکتر هم موقعیتهای ازدواجش را از دست خواهد داد. ما نباید در فضای خانه گرهها را باز به هم گره بزنیم و گره کوری درست کنیم.
این روانشناس با بیان اینکه در ازدواج باید اقتضائی عمل کرد، اظهارکرد: هر کس اقتضائاتی دارد. ممکن است فرزند بزرگتر تمام تمرکزش را متوجه تحصیل کرده یا در حال حاضر از نظر روحی آمادگی ازدواج نداشته باشد یا حتی موقعیتی که درشان او باشد، برایش پیش نیامده باشد. فرزندان و خانوادهها باید بدانند که هر تأخیری منفی نیست، بلکه مهم این است که افراد درست ازدواج کنند نه اینکه الزاما زود ازدواج کنند.
وی اضافه کرد: موفقیت و خوشبختی فرزند کوچکتر روی سایر اعضای خانواده همچنین دیدی که افراد نسبت به آنها دارند تأثیر مثبت میگذارد، در حالی که مجرد باقی ماندن همه بچهها، تأثیر تخریبی بیشتری روی وجهه خانواده دارد.
وی درباره راهکارهای مواجه شدن فرزندکوچکتر با مخالفت با ازدواجش پیش از فرزند بزرگتر گفت: درصورتی که فرزند بزرگتر با این موضوع مخالفت کند، فرزند کوچکتر نباید عجله کند، بلکه باید صبر کند تا موافقت تمام اعضای خانواده جلب شود و جوّ خانواده مساعد شود.
برجعلی در پایان اظهار کرد: این فرآیند نه با جنگ و کشمکش، بلکه باید با ملاطفت و مهربانی صورت گیرد. همچنین باید برای متقاعد کردن والدین و فرزند بزرگتر از مشاور کمک گرفت. زیرا در خانواده جوّ احساسی وجود دارد و ممکن است افراد نتوانند منطقی تصمیم بگیرند اما مشاور با دید منطقی به نمای بیرونی خانواده مینگرد و راهکارهای بهتری ارائه میکند. (ایسنا به نقل از سپیده دانایی)
نکته جالب این است که نسترن میگوید واقعا دوست ندارم برای مدت طولانی با همسرم قهر کنم، ولی وقتی مشکلی پیش میآید نمیدانم چگونه باید با او آشتی کنم.
برای اینکه قهرهای کوچک مابه کینههای عمیق و طولانی تبدیل نشود، باید مهارت آشتی کردن را مانند دیگر مهارتهای زندگی بیاموزیم. اما ابتدا بدانیم قهر چیست و چرا ما در زندگی خود به این رفتار متوسل میشویم؟
قهر رفتاری است که ریشه در هیجان منفی توام با خشم و عصبانیت دارد و بسته به شدت و ضعف آن از چند ساعت تا سالیان سال ممکن است طول بکشد. قهر وضعی است که در آن فرد ارتباط عادی خود را با شخص یا افرادی خاص قطع میکند یا کاهش میدهد که معمولا نیز هنگام برآورده نشدن توقعات و انتظارات بهوجود میآید و هر چه این توقعات بیشتر باشد، میزان حساسیت و زودرنجی هم بیشتر شده و در نتیجه احتمال قهر هم افزایش مییابد.
این رفتار میتواند مثبت و منفی باشد، مثبت است اگر جانشین انتخابهای عجولانه و غیرمنطقی شود یا عاملی برای تادیب و مانع تسلیم شدن در برابر اوامر زورگویانه دیگری باشد؛ اما منفی و آسیبزاست اگر از روی انتقام، لجبازی و عدم گذشت و بخشش اتفاق بیفتد. قهر کردن معمولا با لجبازی تکمیل میشود و در اغلب موارد هدف از لجبازی این است که فردی که قهر کرده قصد دارد با این عمل خود، پیامی را به دیگری انتقال دهد که او را به اهدافش برساند؛ چنانچه اوضاع بر وفق مراد و انتظارات پیش نرود، لجبازی ادامه مییابد و بیشتر میشود. برخی افراد وقتی با کسی قهرمی کنند، تمام رفتار و حرکات منفی وی را با بزرگ نمایی کردن بد جلوه میدهند و به موضوع بحث دامن میزنند که نتیجه این رفتارهای ناپخته و کودکانه باعث بروز قهرهای طولانی مدت میشود.
قهر برای هر دو طرف سخت، تلخ، بسیار استرسزا و مایوسکننده است حتی اگر شخص با وارونه کردن احساسات خود قصد خوب و عادی جلوه دادن شرایط را داشته باشد، نباید فریب او را خورد، بیتردید او در شرایط خوبی قرار ندارد و انرژی روانی زیادی را از دست میدهد، پس دوست دارد سریعتر از فضای قهر بیرون بیاید، اما چون راه دیگری بلد نیست، مجبور میشود با فریب موقت خویش، در آن موقعیت باقی بماند.
ادامه قهر و لجبازی آزاردهنده است، بهگونهای که گاه به آسیبهای متعددی در زندگی فرد منجر میشود که بزرگترین آن از هم پاشیده شدن بنیان خانواده است، قهر همسران موجب ایجاد فاصله عاطفی بین آنها شده و به مرور زمان با طولانی شدن آن دلسردی بین آنها را افزایش میدهد، حتی فضای عشقورزی را به فضای همزیستی تبدیل میکند تا جایی که به جای مراودههای عاطفی و روانی، زوجین فقط خود را متعهد به انجام وظایف روزمره میدانند.
چه کسانی بیشتر قهر میکنند؟
قهر و لجبازی، دو رفتار مختلف است که در یک خصوصیات اخلاقی واحدی ریشه دارد، این دو، محصول خشم افراد درونگرا، کم جرات، ضعیف، کمرو و خجالتی، کم حرف، تودار و مرموز، پرتوقع و ناتوان در ابراز احساسات و عواطف است. البته قهر بهعنوان سلاحی برای بیان اعتراض و دلخوری میتواند از سوی هر کسی اتفاق بیفتد، اما از جانب کسانی که دارای ویژگیهای گفته شده هستند، بیشتر سر میزند، زیرا این افراد معمولا اهل احتیاط بوده و نمیتوانند هیجانات خود را کنترل و بیان کنند، ترس و نگرانیهای مخفی بسیاری دارند، توان ابراز وجود ندارند و نمیتوانند قاطعانه خواسته هایشان را بیان کرده و از نظر، ایده و عقیده خود دفاع کنند، اینها رفتاری خشونت آمیز، آشکار و قابل استنادی انجام نمیدهند که کسی بتواند محکوم و متهمشان کند، به همین دلایل قهر را انتخاب میکنند تا بیسرو صدا و بدون پرداخت هزینهای طرف مقابلشان را به ستوه آورند.
زنها بیشتر قهر میکنند یا مردها؟
نمیتوان دقیق گفت مردها بیشتر قهر میکنند یا زنان، ولی بین زنان و مردان در علت توسل به این رفتار تفاوت وجود دارد.
قهر واکنش تنبیهی برای نشان دادن نارضایتی است که زنان از قهر برای نمایش نارضایتی خود استفاده میکنند. زنان مشتاق نشان دادن عواطف و احساساتشان به محیط اطراف هستند، بنابراین با تصمیم به قهر سریعا میخواهند ثابت کنند که از مسالهای ناراحت هستند، در واقع یک زن با هدف جلب توجه طرف مقابل قهر میکند؛ از سوی دیگر زن برای بیان احساسات و عواطف خود از کلمات استفاده کرده و تصور میکند بدترین جریمه برای دیگران، محروم کردن آنها از حرف زدن است، اما این هرگز به معنی قطع کل رابطه نیست و آشتی کردن حتمی است، اما مردان از قانون همه یا هیچ استفاده میکنند یک رابطه یا از نظرشان کلا مختومه است یا ادامه دار، هیچ نقطه میانی در یک رابطه برای خودشان قائل نیستند و چون نسبت به زنان در ارتباط کلامی ضعف دارند، به همین دلیل نمیتوانند از قهر بهعنوان ابراز ناراحتی استفاده کنند، چون مانند آنها از گفتوگو نکردن ناراحت و اذیت نمیشوند، شاید به همین دلیل است که برخی از مردان اگر قهر کنند و در دور باطل لجبازی گرفتار شوند، دیگر کمتر حاضر به آشتی میشوند، حتی اگر به ضررشان تمام شود.
چرا قهر میکنیم؟
افرادی که زیاد قهر میکنند،عموما انتقاد ناپذیر و زودرنج هستند و اعتماد به نفس کمی دارند و از عزت نفس بالایی برخوردار نیستند. آنها هنگام رویارویی با مشکلات یا اختلاف عقیده با دیگران، احساس ترس و حقارت میکنند و به ناچار برای دفاع از خود و اجتناب از استرس و اضطراب، راهی جز قهر نمییابند، در حقیقت فرد با قهر و محل نگذاشتن به دیگری به نوعی از مساله فرار میکند که این خود نشانه ترس و ضعف شخصیتی فرد است.
ناتوانی در بیان مشکلات
دو بردار، بر سر این مساله که چرا در مهمانی بزرگ خانوادگی، برادر کوچکتر حفظ رعایت ادب و حرمت او را نکرده و بدون خداحافظی از برادر بزرگتر مجلس را ترک کرده از هم دلخور شده اند و حالا بیش از پنج سال است که با هم حرف نمیزنند! برادر بزرگتر میگوید: از این رفتار برادرم خجالت زده شدم و از اقوام همسرم حرفهایی شنیدم که بیا و ببین! اما برادر کوچکتر توضیح میدهد که من به خاطر تلفنهای مکرر همسرم عجله داشتم و با اکتفا کردن به یک خداحافظی همگانی، مجبور به ترک مهمانی شدم، حالا برادرم با مقصر دانستن من میخواهد رفتارهای بد خانواده همسرش را توجیه کند. بسیاری از ما نهتنها قدرت رویارویی برای بیان مشکلات را نداریم، بلکه مهارت لازم برای بیان ناراحتیهایمان را هم نداریم، این یعنی خیلی از ما نمیخواهیم، نمیتوانیم یا یاد نگرفتهایم وقتی با کسی به مشکلی برمیخوریم، بنشینیم و به شیوهای کاملا صریح و رودررو، بدون هیچ قضاوت منفی و غیرمنصفانه، ناراحتی و احساساتمان را ابراز کنیم و علت را توضیح بدهیم یا با دل و جان به حرفهای طرف مقابلمان گوش بسپاریم و دقیقا به همین دلیل به مسائلی پیله میکنیم که شاید هیچ ربطی به اصل قضیه و مشکل فعلیمان ندارد. اگر این دو برادر به جای انتخاب موضع خصمانه و تدافعی، آنقدر شجاعت و توانایی داشتند که بدون قهر و شکایتهای ناموجه، مثل دو انسان بالغ رودرروی هم مینشستند و درباره علت دلخوریشان با هم صحبت میکردند، بیتردید هرگز روابطشان سرد نمیشد، کینه یکدیگر را به دل نمیگرفتند و آن را به خشم و تنفر چند ساله تبدیل نمیکردند.
نبود شناخت از یکدیگر
زن به بهانه این که همسرش به او توجهی ندارد و هر وقت به خانه میرسد فقط به فکر استراحت و تماشای برنامه دلخواه تلویزیونیاش است، با شوهرش بگومگو میکند و ترجیح میدهد قهر کند تا شاید همسرش رفتار اشتباه خود را اصلاح کند. در این مثال هدف زن نزدیک شدن به همسر و در کانون توجه او قرار گرفتن است، اما قهر کردن، مرد را متوجه چیز دیگری میکند (عادت همیشگیاش است، دلش از جایی دیگر پر است، امروز غرغرو شده است و...) که دقیقا برعکس نیاز و خواسته قلبی زن است.
بسیاری از ما هدفهایمان را گم کردهایم و از همدیگر شناختی نداریم، خودمحوریم و کلام و رفتارمان را بدون توجه به خواستهها، نیازها و انتظارات طرف مقابل مطرح میکنیم و نمیدانیم دقیقا از یکدیگر چه میخواهیم، طرف مقابلمان چطور فکر میکند و دوست دارد ما چگونه با او رفتار کنیم. در نتیجه تفاوت نگاه و نگرش نهتنها مشکلساز میشود، بلکه با احساس ناامیدی و یاس نیز همراه میشود.
اگر به این مطلب آگاه شویم قطعا بسیاری از زمینههای اختلافات و سوءتفاهمها و در نتیجه قهرهای کوتاهمدت و گاه بلندمدت از زندگیهایمان حذف خواهد شد.
در این مثال اگر زن به اندازه کافی شوهرش را بشناسد و بداند که مرد با نگاه کردن به تلویزیون و گوش کردن به اخبار، آرام آرام در فضای منزل قرار میگیرد و بعد از تجدید قوا، قطعا به او توجه خواهد کرد، هیچگاه برای جلب توجه و محبت همسرش متوسل به قهر نمیشود.
خودخواهی و خودبینی
کار همیشگیاش است، او هیچ وقت رفتارش را ترک نمیکند، من برای چه خودم را کوچک کنم و مدام منت او را بکشم، اگر پذیرای رفتار غلط او باشم نهتنها غرورم را شکستهام بلکه نشان دادهام که حق با اوست و من مقصرم...
گاهی قهرهای کوچک به قهرهای بزرگ و طولانی تبدیل میشود، فقط به این دلیل که هیچیک از دو طرف حاضر نیستند یا جرات نمیکنند برای فیصله دادن به مساله پا پیش بگذارند و عذرخواهی یا حتی دستکم سر صحبت را با فرد مقابل باز کنند، چون تصور میکنند شخصیتشان زیر سوال میرود یا اینکه تاب تندی را ندارند و نمیخواهند حرفهای از سر دلخوری دیگری را که شاید بحق هم باشد بشنوند، پس فرار را بر قرار ترجیح داده و قهر میکنند.
فرار از مسئولیت و تعهد
طوری حرف میزند و شرایط را جوری پیش میبرد که کارمان به بحث و دعوا بکشد و بعد از آن قهر کردن؛ چون میداند از این طریق میتواند چند روزی از دست من خلاص شود و از انجام کارهایش طفره برود...
برای گروهی، قهرکردن راهی برای فرار از زیر بار مسئولیت است. قهر کردن معمولا برای افراد مسئولیتناپذیر و بیتعهد، نوعی جایزه محسوب میشود، چون توانستهاند با توسل به این روش نه تنها خود را از انجام وظایف محوله رها کنند، بلکه دیگران را نیزدرمانده از نیازهاییکنند که برآورده شدن آنها منوط به انجام کارهایی از جانب آنان است. البته این افراد نیز چون سایرین از قهر کردن لذت نمیبرند اما برای حل مشکلاتشان مجبورند از آن استفاده کنند. آنها با قهر احساس امنیت و آرامش بیشتری میکنند، چون برای مدتی هم که شده، مجبور نیستند پاسخگوی بیمسئولیتی هایشان باشند اگر چه همین رفتار نیز از ضعف و ناتوانی آنها نشأت میگیرد.
عادت به باجگیری
«اگر چند روزی محلش ندهم، به خودش میآید و به خواسته من رضایت میدهد»، «با هر زبانی بگویم قبول نمیکند اما فقط کافی است چند روزی سگرمههایم را درهم کنم، دیگر همه چیز بر وفق مرادم میشود»، «مادرم هم هر وقت نمیتوانست پدرم را متقاعد به انجام کاری کند، چند روزی قهر میکرد و بعد پدرم گوش به فرمانش میشد» و...
بسیاری از افراد با توسل آگاهانه به قهر سعی میکنند به اهداف کوچک و بزرگشان دست یابند. معمولا این افراد در کودکی یاد گرفتهاند که اگر بهانهگیری کنند یا روی نقطه ضعف دیگران انگشت بگذارند، خیلی سریع و راحتتر میتوانند با مستاصل کردن دیگران، رضایت آنان را برای رسیدن به اهدافشان جلب کنند، گرچه قهر کردن گاهی نیز مولود شرایط خاص زندگی فرد است. زندگی با افراد مستبد و زورگو و سرکوب نیازها و امیال طبیعی ممکن است باعث پرورش رفتارهایی چون قهر و لجبازی در فرد شود. بنابراین «باجگیری عاطفی» از دیگران، خواه ارثیه فرد از والدینش باشد، خواه الگوبرداری از روی رفتار دیگران، از دوران کودکی در شخصیت فرد نهادینه و باعث میشود فرد در بزرگسالی هم، هر جا که به مشکلی برخورد، با توسل به ترفند قهر کردن، کارش را پیش ببرد.
قهرهای لیلی و مجنونی
«همسرم با کوچکترین حرف یا رفتاری که مطابق میلش نباشد، بسرعت ناراحت میشود و قهر میکند، اگر خودش هم مقصر باشد، هرگز حاضر نمیشود کوتاه بیاید و اشتباهش را بپذیرد و عذرخواهی کند، همیشه من باید کوتاه بیایم و برای آشتی پیشقدم شوم و گرنه ممکن است مدتها با هم قهر باشیم. الان هم که قهریم، هر دو دلمان میخواهد آشتی کنیم، او منتظر من است که منتش را بکشم من هم با آنکه خیلی دلتنگش هستم و دوست دارم با او حرف بزنم، اما حاضر نیستم غرورم را بشکنم...»
شاید شما هم جزو آن دسته از افرادی باشید که با همسرتان برسر هر مساله کوچکی قهر میکنید و گاهی تا چند روز رابطهتان شکرآب است و جز سکوت، اخم کردن، نگاههای غضبناک و گاهی نیزغرولندهای زیرلب هیچ چیز دیگری بین شما وجود ندارد.
قهر در بین بیشتر همسران اتفاق میافتد اما در بیان برخی بسیار بیشتر و جدیتر است و بهصورت یک عادت غلط رفتاری برای مواجهه با مشکلات ترجیح داده میشود. قهر همسران رفتاری است که غالبا بهعنوان حربهای برای دفاع از خود یا آزار دیگری بهکار گرفته میشود، فقط به این امید که شاید منجر به تغییراتی شود، در حالی که قهر یکی از مهلکترین آسیبهای رابطه زن و شوهری محسوب میشود و لازم است از این سم مهلک دوری کرد. کسانی که همسران قهرقهرو دارند، حتما به یقین متوجه شدهاند که قهر تا چه اندازه موجب عذاب و فرسودگی اعصاب و خانمانسوز است. معمولا این افراد ترجیح میدهند مورد ضرب و شتم، فحش و دشنام همسرشان قرار بگیرند، اما هرگز با قهر او مواجه نشوند. گرچه قهر کردن با همسر اصلا شایسته یک فرد عاقل و بالغ نیست، اما گاهی قهر کردن به معنای «سرسنگین بودن» خالی از لطف هم نیست؛ در برخی شرایط البته نه همیشه و نه برای مدت زمان طولانی؛ در مواردی که خطای همسر کاملا عمدی است و به دفعات بسیار تکرار میشود و راهحلهای ساده احتمالی موثر نمیافتد، متوسل شدن به قهر بهعنوان راهی یا نشانهای برای آگاه کردن همسر از رفتار اشتباهش تا حدی مجاز است. گاهی هم درست و منطقی است با همسرمان قهر کنیم تا مقابل خواستههای اشتباه و غلط او تسلیم نشویم.
هنگام قهر، برخی از همسران به تقلید از رفتار دیگری درصدد تلافی برمیآیند و به قهر ادامه میدهند، در حالی که در محیط خانواده که محل آرامش و محبت است، پاسخ قهر با قهر کار شایستهای نیست. هر یک از زوجین نقطهضعفهایی دارد که دیگری آن را تحمل میکند، پس هیچ اشکالی ندارد که همسران برای جلب نظر یکدیگر منتکشی کنند و برای آشتی پیشقدم شوند.
مردان میتوانند با محبت به همسرشان او را راضی به آشتی کنند، چون زنان براساس روحیات فطریشان دوست دارند هنگام ناراحتی و افسردگی، مورد توجه و مهرورزی همسرشان قرار گیرند؛ اما زنان نباید اصرار نابهنگام برای آشتی کنند، چون مردها وقتی دلخور و عصبیاند ترجیح میدهند مدتی تنها باشند و در لاک خودشان فرو روند؛ در این حالت، اصرار و پافشاری زن آنان را آزردهتر خواهد کرد، لذا در برخورد با قهر شوهر، بهترین رفتار این است که اگر زن خود را مقصر میداند، عذرخواهی کند و اگر مقصر نیست، خیلی کوتاه و مختصر ابراز ناراحتی و تاسف کند و اصرار به آشتی را به جای حرف زدن، در رفتارش نشان دهد، مثلا غذای دلخواه همسرش را آماده کند، لباس دلخواه او را بپوشد و... تا بتواند با برطرف کردن رنجیدگی مرد و با ایجاد حس دلسوزی و ترحم در او، آشتی را به خود، فرزندان و همسرش هدیه دهد.
امان از قهرهای فامیلی
نیمنگاهی به اطراف خود بیندازید، ارتباطات خانوادگی و دوستانه خود و اطرافیانتان را زیر ذرهبین بگذارید، هر روز بیش از دیروز فاصلهها زیاد و زیادتر میشود، کمتر اتفاق میافتد افراد فامیل به بهانه تجدید دیدار کنار هم جمع شوند؛ یک جا جمع شدن افراد فامیل منوط به یک مراسم عروسی و عزا شده است که در این مواقع نیز آنقدر غرق مسائل حاشیهای میشویم که اصل کار یعنی دیدار یکدیگر فراموش شده و حتی به بروز پارهای از مشکلات نیز منجر میشود. در این شرایط بهخاطر سوءتفاهمات پیش آمده، ارتباط فامیلی قطع شده و کینههای شتری مهمان قلبها میشود و افراد سالها از دیدار هم محروم میمانند. این گونه میشود که گاه میبینیم خواهر و برادر، مادر و فرزند، عروس و مادرشوهر، داماد و مادرزن سالها با هم قهر و از حال هم بیخبرند. حال تصور کنید هر روز و هر ساعت در مجاورت فامیلی قرار میگیرید که با او قهر کردهاید، یا مطلبی را از او میشنوید که باعث مرور احساس خشم و تنفرتان میشود، خاطرات بد او را یادآوری میکنید و حالتان بد میشود. نیروی دافعهای که تحملش میکنید مدام به شما آسیب میزند و کینه دیرین مانده به دلتان را سنگینتر میکند، کینه هم چون کیسه پرسنگی است که به دوش گرفتهاید و اجازه نمیدهد براحتی مسیر آشتی و خوشبختی را طی کنید.
از سوی دیگر، قهرهای فامیلی دور و نزدیک وقتی زیاد تکرار شود، به مرور زمان به قطع ارتباطات منجر میشود و کسی که مسبب اصلی قهرها بوده از نظر دیگران بهعنوان فردی زودرنج و آتشبیار معرکه شناخته خواهد شد که قهر کردن عادت همیشگیاش و دو به هم زنی خصلتش است و ممکن است به همین دلیل هیچکس برای آشتی با او پا پیش نگذارد و عاقبت او تنهایی خواهد بود.
ماهیگیری برخی از آب گل آلود
با محدود شدن روابط اجتماعی دو فامیل، سو استفاده کردن دیگران از مشکل هم دو چندان میشود و برخی با بزرگنمایی مشکل یا حتی یک کلاغ را چهل کلاغ کردن علت اصلی قهر، از آب گلآلود ماهی میگیرند. بنابراین قهرهای فامیلی را نباید ادامه داد چون در درازمدت، دو طرف را از هم دور میکند و به آنها میفهماند که میتوانند بدون ارتباط با هم به زندگیشان ادامه دهند و این اصلا خوب نیست. از طرفی چگونه میتوان با خواهر و برادری که سالها زندگی کردهایم و همیشه در شادی و غم هم شریک بودهایم، قطع مراوده کرد و بیخبر از احوالشان شد و راحت زندگی کرد، ممکن است زمانی به خود آییم که دیر شده باشد و روزگار فرصت آشتی کردن را از ما بگیرد و برای همیشه حسرت با هم بودن تا آخر عمر بر دلمان بماند و روزی برسد که انگشت حسرت به دهان بگزیم و بگوییم که کاش اندکی زودتر برای آشتی پیشقدم میشدیم.
قهرهای والد و فرزندی
گرچه قهر کردن برای حل مسائل دنیای بزرگسالان به هیچوجه کارساز نیست، اما برای تربیت کودکان خردسال میتواند مفید باشد. این نسخه تربیتی برای والدینی مناسب است که اعتقادی به تنبیه بدنی و پرخاش کردن با کودکان ندارند، اما به طریقی قصد دارند به کودکشان بفهمانند رفتارش درست نبوده و باعث ناراحتی و تکدر خاطرشان شده است. قهر کردن با کودک زمانی مفید است که:
• پیش از قهر کردن، برای کودکتان دقیقا توضیح دهید که خطایش چیست و به چه علت از دستش ناراحت شدهاید؛ مثلا بگویید: محمدجان از این که حرف بد زدی، از دستت ناراحت هستم.
• به کودک بفهمانید تا چه مدت قصد دارید با او صحبت نکنید؛ مثلا به او بگویید: من برای تنبیه تو قصد دارم، از همین الان تا دو ساعت دیگر با تو صحبت نکنم.
• قهرتان را طولانی نکنید، پس از مدت زمان مقرر شروع به حرف زدن کنید چون اگر بیش از حد بر این رفتارتان سماجت کنید، فرزندتان به این روش شما عادت خواهد کرد و دیگر قهر کردن را واکنش تنبیهی برای رفتار ناپسندش قلمداد نخواهد نکرد.
• ممکن است فرزندتان بعد از شنیدن تصمیم شما، بلافاصله به تکاپو بیفتد و به شما التماس کند که او را ببخشید. گرچه تماشای التماس کودک برای آشتی، برایتان سخت و عذابآور است، اما توصیه میکنیم بر احساسات خود غلبه کنید و قهرتان را به هیچ وجه نشکنید تا مهلت قراردادیتان به سر آید. اگر فرزندتان بتواند با اصرار و پافشاری خواستهاش را به کرسی بنشاند، به مرور زمان درمییابد که میتواند هر کاری کند و سپس والدینش را از تصمیمشان منصرف سازد. این حالت نهتنها برای شما به عنوان پدر یا مادر خوب نیست، بلکه فرزندتان نیز عادت میکند از التماس کردن بهعنوان ابزاری برای فریب یا تحتفشار قراردادنتان استفاده کند.
• اجازه توهین و تحقیر کلامی و غیرکلامی ندارید، فقط گفتوگویتان را با او متوقف کنید و هرگز زیر لب غرغر یا مرتبا صفات بدش را گوشزد نکنید. یادتان باشد شما قهر کردهاید تا او را متوجه رفتار نامطلوبش کرده و او را اصلاح کنید.
• قهرتان را عمومی نکنید. مثلا هیچ لزومی ندارد مادرتان بفهمد که شما امروز با فرزندتان قهر کردهاید، چون با این کار هم قبح قهر بودنتان را از بین میبرید و هم این که او را نزد دیگران تحقیر و کوچک میکنید.
از قهر پیشگیری کنیم
وقتی دلایل برای قهر فراهم شد، دیگر قهر نکردن کاری بس مشکل است، اما اگر عوامل و ریشه آن شناسایی شود، پیشگیری از آن سهل و ممکن خواهد بود. حداقل پس از یک سال ارتباط با یک فرد (همسر، فرزند، مادر و پدر، خواهر و برادر،...) شما خواهید دانست که او چه شخصیتی دارد و اگر قهر و لجبازی رفتار غالب اوست، میتوانید با پیش بینی رفتارها و موقعیتهایی که منجر به قهر او میشود از افتادن در تله قهر و کم محلی او نجات پیدا کنید.
قهر زمانی اتفاق میافتد که فرد از شدت خشم و هیجانات منفی پر میشود اما چون نمیتواند هیج واکنشی برای تخلیه روانی خود انجام دهد و به اصطلاح کم میآورد قهر میکند؛ با تقویت ظرفیت و افزایش تجربیات اخلاقی میتوان کاری کرد که او زود دچار رنجش نشود.
مانع هیجانات منفی شوید
هنگام مشاجره، آنکه قوی و مسلط است به هر طریق ممکنی عصبانیت و خشونت خود را ابراز و از خود دفاع میکند و خیلی سریع از شر احساسات منفی رها میشود، اما فرد ضعیف فقط نظارهگر است، فریادها را میشنود، حرفها و کنایهها را ظاهرا تحمل میکند و چون کاری از پیش نمیبرد به قهر متوسل میشود. برای پرهیز از این وضع بهتر است هنگام خشم و مشاجره، روی اعصاب و رفتارمان کنترل داشته باشیم، قلب و روح طرف مقابل مان را از هیجانات منفی پر نکنیم، بگومگوی مان را دو طرفه پیش ببریم تا ضمن دفاع خویش، او هم بتواند حرف بزند و از خودش دفاع کند و هرگز خود را مظلوم و شکست خورده نپندارد که بعد در صدد انتقام و تلافی و در نتیجه قهر برآید.
آشتی کردن سخت نیست
با چند نفر قهر هستید؟ دلتان طاقت دوری آنها را دارد؟ تا به حال شده به این فکر بیفتید که به او زنگی بزنید و صدایش را بشنوید؟ دوست دارید برای آشتی با او پیشقدم شوید اما این غرور لعنتیتان اجازه ندهد! خیلی آسانتر از آنچه گمان میکنید میتوانید آشتی کنید:
با مشکل روبهرو شوید
قهر و لجبازی کردن مانند ریختن زباله زیر فرش خانه است؛ مشکلات با قهر کردن حل نمیشود، بلکه برای همیشه به قوت خود باقی میماند و حتی ممکن است چون زباله متعفن شده بویش همه زندگی مان را فرا بگیرد. بپذیرید قهر و ترشرویی با دیگران راهی برای فرار از مشکل است، به جای این که صورت مساله را پاک کنید بهدنبال راهحل باشید. تمرین کنید که هر وقت مشکلی با همسر، پدر و مادر، فرزندان، خویشاوندان، دوستان و همکاران پیدا کردید با مشکل روبهرو شوید و درباره آن به طور کاملا قاطع، صریح و روشن، بدون کلیگویی و اغراق و در عین حال با ملایمت و بدون خشم، گفتوگو کنید تا مساله حل شود.
بهتر است احساستان را درباره رفتار بدی که با شما شده، بدون دلخوری توضیح دهید و بگویید دوست داشتید چگونه با شما رفتار شود و در صورت مواجهه با رفتار مطابق میلتان چه نتیجهای در روابطتان حاصل میشد و البته همین رفتار را در مورد طرف مقابلتان نیز اعمال کنید.
علت تقویت رفتار قهر را بیابید
اگر با کسی در ارتباط هستید که مدام قهر میکند، بهتر است بررسی کنید تا ببینید چه پاداشهایی برای انجام این رفتار دریافت میکند، اجابت سریع خواسته، دریافت توجه و محبت کافی، اعمال قدرت و... از جمله عواملی است که منجر به تکرار قهر میشود، با حذف پاداشهایی که در پاسخ به قهر داده میشود، میتوان بتدریج شعله این عادت منفی را خاموش کرد.
فراموش نکنید علت ناراحتی و رنجشتان هر چه بوده، اتفاق افتاده ؛ به تعبیری آبی است که ریخته شده و شما چارهای جز پذیرش آن ندارید. با بخشش دیگری، اول از همه خودتان را از شر انرژیهای منفی خلاص میکنید، دوم آن که با بخشش و گذشت اعتماد به نفستان را بالا میبرید و با احساس مثبت و قوی بودن برای آشتی کردن پیشقدم میشوید.
غرور را کنار بگذارید و با این تصور اشتباه که «اگر پا پیش بگذارم، شخصیتام را کوچک کردم»، مبارزه کنید؛ به جای آن، به این فکر کنید اگر با فرد مقابلتان رابطه داشته باشید چه ساعات خوبی را میتوانید در کنار یکدیگر سپری کنید. توقعات و انتظارات خود را کم کنید، بر آورده نشدن توقعات و انتظارات یکی از علتهای اصلی قهرهاست، سعی کنید زیادی آنها را کنترل کنید و به دیگران هم به خاطر رفتارهایشان حق بدهید و با درک متقابل از علت رفتار آنها برای آشتی کردن پیش بروید.
معذرتخواهی فراموش نشود
اگر مقصر هستید بدون چک و چانه زدن اشتباهاتتان را بپذیرید و به هر طریقی که میتوانید احساس پشیمانیتان را ابراز کنید و برای جبران آنقدم بردارید. معذرتخواهی کردن، هدیه گرفتن، دعوت به یک رستوران و... باعث رفع ناراحتیها میشود. فراموش نکنید خیلی از قهرهای کوچک به کینههای بزرگ و حتی نفرت دو نفر بویژه همسران از یکدیگر میانجامد. بهگونهای که آنها به مرور و با قهرهای طولانی مدت از غذا خوردن کنار هم، خرید رفتن، سفر کردن و حتی همبستر شدن با یکدیگر گریزان میشوند و بتدریج حتی به جدایی تن میدهند. قهر کردن رفتاری ناصحیح در رابطه زناشویی است، قهر نکنید و اگربه هردلیلی به این رفتار متوسل شدید مهارت آشتی کردن را بیاموزید. (جام جم سرا/ نسرین صفری- مشاور خانواده/ چاردیواری، ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
به گزارش جام جم سرا به نقل از ایسنا، دکتر رباب حامدی در کارگاه مشاوره پیش از ازدواج که در دانشکده داروسازی دانشگاه علوم پزشکی تهران برگزار شد، گفت: هدف از یک رابطه طبیعی شناخت یکدیگر است اما در رابطه راه دور این است که فقط همدیگر را ببینند، ماسک ها بر چهره و شخصیت شما دوام میآورند، فرصت شناخت واقعی از شما سلب می شود و دیدی غیر واقعی درباره میزان تفاهم در رابطه به وجود می آید که همگی از پیامدهای رابطه از راه دور است.
وی یادآور شد: نپرسیدن سوالات ناکافی (به خاطر ترس از دست دادن رابطه یا فضای عاشقانه آن یا ترس مورد سوال قرار گرفتن)، نادیده گرفتن نشانههای هشدار دهنده (توجیه کردن، بی اهمیت نشان دادن، انکار)، تسلیم زرق و برق های ظاهری (پول، شغل، قدرت، زیبایی)، مقدم دانستن تعهد بر تفاهم ( قول زود هنگام ازدواج) و باور به این که او را تغییر خواهیم داد از اشتباهاتی است که اغلب در فرآیند آشنایی اتفاق می افتد.
حامدی مصاحبه و روش ترکیبی را از روش های گفتگو برای شناخت دانست و افزود: خود افشایی یکی دیگر از روش های گفتگو برای شناخت است که در آن فرد در مورد خود می گوید و از کم گویی و پرگویی یک طرفه پرهیز می کند و به صورت خود افشایی تدریجی از ساده به مشکل و سوال پس از خود افشایی یا برعکس انجام می شود.
این روانشناس با بیان این مطلب که صحبت نکردن فرد از گذشته خود می تواند از موارد دردسرساز در ازدواج باشد، گفت: ارتباط کم با خانواده، دقت و مراقبت بیش از حد از شما، محبت کردن به شما، مقصر دانستن بیش از حد نامزد قبلی، ارتباط داشتن با دوست یا نامزد قبلی، مصرف مشروبات الکلی یا مواد مخدر، مسئولیت پذیری بیش از حد و زیاد قوی بودن از دیگر موارد مهمی است که باید قبل و حتی بعد از ازدواج هم به آن توجه شود.
وی اظهار کرد: تعهد به رشد شخصی، باز بودن احساسی، راستگویی و قابل اعتماد بودن، پختگی و مسئولیت پذیری، عزت نفس بالا، سطح انرژی متناسب با شما، انعطاف پذیری، توافق در خرج کردن حقوق و رابطه مثبت با خانواده از ویژگی های بسیار مهمی است که باید در انتخاب همسر به آن توجه کرد.
حامدی ملاقات های طولانی، دیدار در موقعیت های مختلف نه تزئین شده، آشنایی دراز مدت و ملاقات خانوادگی را جزء بایدها در آشنایی پیش از ازدواج دانست و افزود: وقتی فرد در شرایط بحرانی، در سوگ رابطه قبلی، ازدواج به امید یا به شرط تغییر، ملاقات در فضای بسته، رابطه جنسی، ازدواج از راه دور و اتکا به نظر معرف است نمی تواند ازدواج کند چرا که این ها مواردی هستند که در چهارچوب نبایدهای آشنایی پیش از ازدواج قرار می گیرد.
چکیده
عملکرد جریانهای تکفیری در جهان اسلام زمینه بروز بحرانهای جدی را فراهم کرده است که قتل و عام مسلمانان مهمترین پیامد آن محسوب میشود. رشد و گسترش این جریان معلول شرایط فکری و اجتماعی فراوانی است که منجر به این نتیجه شده است. زمینه نظری و تئوریک عملکرد خشونت آمیز گروههای تکفیری ریشه در صدور برخی فتاوای فقهای سلفی دارد که زمینه توجیه فعالیت این گروهها را فراهم کرده و در رشد و گسترش آنها نقش زیادی داشته است. تبارشناسی فتاوای تکفیری در بین مسلمانان به لحاظ تاریخی بخش زیادی از پیشینه قوام یافتن این جریانات در جهان اسلام را تبیین میکند.مقدمه
پدیده افراطی گری در بستر ادیان و مذاهب گوناگون از جمله اسلام، امری نوظهور نیست، بلکه از قرون اولیهی نهادینه شدن دین اسلام در جوامع مختلف، افراطی گری، واپس گرایی و خشونت، نمودی عملی داشته است. این پدیده به خصوص در عصر عباسی تجلّی بیشتری یافت، زیرا در این دوره، دین اسلام از راهبرد جهادی و ورود به سرزمینهای دیگر، به نهادینگی و ایجاد همبستگی اجتماعی بر اساس هویت اسلام، تغییر رویکرد داد. از این رو اسلام به مثابه راهبردی هویتی برای ایجاد همبستگی اجتماعی میان عربها و اقوام سرزمینهای فتح شده و تازه مسلمان، ایفای نقش نمود. با توجه به این شرایط نوین، خوانش و تفسیر اسلام برای هم سازی و تطابق با تحولّات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آغاز شد. این نگرش تفسیری به دین اسلام، ورود دادههای علمی ذهنی و عینی را با آن همراه ساخت، لذا فلسفههای یونانی و حکمت عملی ایرانی، ابزار استنتاج علوم در سرزمینهای فتح شده بودند که بعدها توسط مسلمانان، برای نهادینگی این رهیافت مورد بهره برداری قرار گرفت. و تفاسیری از اسلام با بن مایه روش شناختی از علوم سرزمینهای دیگر نمود یافت.1. مبانی نظری و شرایط اجتماعی شکلگیری اندیشههای سلفی
الف. شرایط اجتماعی و سیاسی شکلگیری سلفی گرایی
آغاز قرون دوم هجری که به عصر میانه معروف است، با تدوین تمدن اسلامی همراه بود. عصر جهاد و گسترش اسلام به پایان رسیده بود و زمان نهادینه سازی و شکل دهی ساختار اجتماعی و سیاسی فرا رسیده بود. بر این اساس تاریخِ طی شده و تحوّلاتِ رخ داده، جامعهای نو بنیادی را بر ساخته بود. جامعه از بافت یک دست و یک رنگی خویش خارج شده، تنوّع قومیت و زبانی بر آن حاکم شده بود. دیگر خبری از ارتباطات بسیط و چهره به چهره میان شهروندان جامعه اسلامی نبود، بلکه تکثّر اقوام مسلمان شده، روابط اجتماعی را پیچیده ساخته بود. این تحوّل، نیازها و خواستههای مسلمانان را تغییر داده بود؛ یعنی ارتباط با اقوام تازه مسلمان، تحوّل ذهنی و به تبع آن تغییر عینی را رقم زده بود. از این رو دیگر اسلام بسیط و ساده عصر اولیه اسلام (عصر تکوین) جواب گوی نیاز جامعه نبود. (6)ب. مبانی نظریه اندیشههای سلفی
اندیشههای ابتدایی سلفی گرایان بر پایه آرای احمد بن حنبل، فقیه أهل تسنّن شکل گرفت. نکته بنیادینی که در آراء اندیشمندان این جریان وجود دارد، بازگشت به دوران اسلام اولیه ساده و بسیط بوده است. اینان پیچیدگی در درک اسلام را انحراف از حقانیت دین و غایت شارع مقدس میدانند، زیرا بسیاری، آرای خود را به نام دین و خدا در قالب اجتهاد به مسلمانان عرضه میدارند، در حالی که بیشتر این اجتهادها چیزی جز تفسیر به رأی گویندگان آن نیست. بر این اساس برای جلوگیری از این نوع نگاه باید به متن مقدس قرآن و فهم شنیداری آن بازگشت؛ یعنی همان شیوهای که طی آن مسلمان عصر پیامبر و دهههای بعد از آن با شنیدن آیات قران، معنای آن را بدون روشهای علمی میفهمیدند. این شیوه، تکلّف در درک معنا را از بین میبرد و نیز انسان مؤمن را در مواجهه با حقیقت دین قرار میدهد. (10)2. شرایط سیاسی و اجتماعی سلفی گرایی در دوران معاصر
جریان سلفی در مسیر تکوّن خود چهار مرحله بنیادین را پشت سر گذرانده است: در قرن هفتم هجری، ابن تیمیه حرّانی تحت تأثیر تعالیم احمد بن حنبل، جریان سلفیه اولیه را باز تولید نمود. این مرحله ابتدایی شکلگیری تئوری جریان سلفی بود. مرحله دوم محمدبن عبدالوهاب این تئوریهای برساخته ابن تیمیه را در عرصه واقعیت نمود عینی بخشید. پس از جنگ جهانی اول، مرحله سوم این جریان شکل گرفت که با پول عربستان ترویج و تکوین این جریان را در جهان اسلام رقم میزد. در این دوره از هند و پاکستان تا الجزایر، جولان گاه آنان شد. مرحله چهارم دورهای است که امروز ما در آن زندگی میکنیم؛ عصر ایدئولوژی سازی و مبارزه علنی با دشمنان کافراندیش. (15)الف. فهم انتقادی عصر تکوین و ترویج
اگر احمد ابن حنبل اندیشههای سلفی را تدوین نمود، محمدبن عبدالوهاب این جریان ذهنی را با همراهی ابن سعود در عربستان واقعیتی بیرونی بخشید. عبدالوهاب با توجه به زیربنای فقهی احمدبن حنبل و خوانش ابن تمیمیه حرّانی از فقه او، واقعیتی سلفی گرایانه با نگرش پیرایشِ اسلام از زواید، در عربستان پایه گذاری نمود. بی شک حمایت سیاسی دولت عربستان سعودی از این نگرش در تبدیل آن به یک جریان بی تأثیر نبوده است. تأسیس دانشگاه ام القری در مدینه و تربیت دانشجویانی از مناطق مختلف اسلامی بر پایه آموزههای سلفی و بازگشت آنها به سرزمینهای خود، عامل انتشار، گسترش و شناسایی این جریان بود. امروز عربستان حامی مالی و فکری اصلی جریان سلفی محسوب میشود. (16)ب. فهم انتقادی عصر ایدئولوژی
دوره سازماندهی نظامی:
پس از جنگ جهانی دوم، شرایط جهان تغییر بنیادین یافت. سیاست استعماری مستقیم که انگلستان و فرانسه و ... آن را دنبال میکردند، با ورود آمریکا و کسب قدرت در عرصه بین الملل متحول شد. شکل گیری دولتهای دست نشانده و مطیع غرب، مهمترین عنصر این سیاست نوین بود. هم چنین جهان تحت تأثیر نزاع دو ابرقدرت بزرگ جهان شوروی و آمریکا قرار گرفت، زیرا این جنگ سرد، جهان را به دو بلوک شرق و غرب تقسیم کرده بود و کشورهای جهان نیز از این نزاع متأثر میشدند. بلوک غرب با ایدئولوژی سرمایه داری در مقابل توسعه طلبیهای بلوک شرقِ کمونیست، صف آرایی کرده بود. کشورهای اسلامی نیز در این نزاع آسیبهای فراوانی دیدند، زیرا منطقه خاورمیانه به دلیل منابع غنی نفت و آبهای آزاد، همواره مورد توجه ابر قدرتها بوده است. استعمار مستقیم خود نشانهای بر موقعیت ژئوفیزیک خاورمیانه بود.عصر فهم دموکراتیک از رابطه دین و سیاست (پست سکولاریسم) :
پس از سقوط برجهای دو قلو و نگاه بدبینانه به مسلمانان، رهیافت نوینی در عرصه جریانهای اسلامی نمود یافت و آن بازگشت دوباره دین و مذهب به عرصه سیاست بود. البته این رویکرد مختص جهان اسلام نبود، بلکه اندیشهای مطرح از جانب فلاسفه غرب بود، اما در جهان اسلام، امکان نمود آن بیشتر بود، زیرا انقلابهای بیداری اسلامی (بهار عربی) امکان بازگشت عملی اسلام گرایان به دنیای سیاست را مهیا ساخته بود. اقبال عمومی نیز، بستر این رویکرد را هموار کرده بود. (26)جریان سلفی مسالمت جو در عرصه سیاست:
پس از پیروزی انقلابهای بیداری اسلامی در تونس و مصر، جریانهای سلفی که پیش از این در حاشیه قرار داشتند، زمینه فعالیت سیاسی در این جوامع را پیدا کردند. ذهنیت عمومی در جهان عرب به دلیل نگرش خشونت گرایانه نهادینه در این جریان، چندان اقبالی را بدانها نشان نمیداد، اما آنان به دلیل هم یاری اجتماعی با طبقه محروم جامعه، پایگاه اجتماعی را برای خود در این طبقه تعریف کردند. تجربه دوره فعالیت خشونت آمیز، به نیکی این جریان را در شرایط آگاهی سیاسی و اجتماعی قرار داده است، به صورتی که جامعه با رویکرد خشونت گرایانه دینی، همراهی چندانی ندارد. لذا برای جلب افکار عمومی ناگزیر از بازی در زمین دموکراسی هستند. تفسیر ایدئولوژیک این جریان از دادههای غربی چون دموکراسی، هم دلانه نیست، زیرا غرب و دستاوردهای بشری آن از جانب این جریان، مورد دانسته میشود. از این رو پذیرش این مبنا برای فعالیت سیاسی جریان سلفی در عصر جدید با دشواریهای ایدئولوژیک همراه خواهد بود. (29)جریان سلفی خشونت گرا در عرصه سیاست:
جریان سلفی - همان گونه که ذکر شد - در مقطعی از تاریخ تکوین خود، بر پایه حمایتهای مالی کشورهایی چون عربستان و سازمانهای اطلاعاتی غرب، ساختارهای نظامی پیدا کردند. این حمایت هیچ گاه از این جریان قطع نشد، بلکه در مقاطع تاریخی گوناگون فرآیندی صعودی و نزولی داشته است. در جریان انقلابهای بیداری اسلامی در کشورهای عربی، بخشی از این جریان، تن به بازی دموکراتیک داد، اما در سوریه این جریان مسیر تاریخی گذشته خود را با شدت ایدئولوژیک بیشتر، ظهور داد. (31)خبر قطع ۲۴ ساعته اینترنت در سال ۲۰۱۷ تا چه حد جدی است؟ این اتفاق چه عواقبی در پی دارد؟
جیمز کاردر مدیر امور امنیتیLogRhythm معتقد است در سال ۲۰۱۷ شاهد حملاتی بر این پایه و اساس خواهیم بود که گاه به گاه و در برخی موارد صورت میگیرند و باید توجه داشت که قطع اینترنت به دلیل حملات یاد شده میتواند بازارهای مالی را دچار مشکل کند.
البته ناگفته نماند که افزایش ابزار و وسایل متصل به اینترنت و آسیبپذیری بسیاری از آنها دامنه این مشکل را تشدید کرده و حالا میتوان انتظار داشت که دوربینهای مدار بسته، لوازم خانگی متصل به اینترنت و خودروهای پیشرفته هم که به شبکه های بوتنت مورد استفاده برای حملات DOS بپیوندند.
در همین راستا کارشناسان امنیتی در خصوص حملات هکری سال ۲۰۱۶ نظریه ای داند و آن را به تست موشکی تشبیه کرده و میگویند در سال ۲۰۱۷ شاهد پرتاب این موشکها و اختلال جدی در دسترسی به اینترنت خواهیم بود. در یک ماه گذشته حملات شدید DOS سایت هایی مانند توییتر و اسپاتیفای را برای ساعات متمادی از دسترس خارج کرد.
جیمز کاردر نیز پیشبینی کرد در سال ۲۰۱۷ شاهد رشد تعداد سایتهای منتشرکننده اخبار جعلی خواهیم بود و هکرها بیش از پیش سایتهای خبری مهم وابسته به شبکههای معتبر رسانهای مانند سی.ان.ان و فاکسنیوز را هدف قرار خواهند داد.
منبع : کلیک
چکیده
عملکرد جریانهای تکفیری در جهان اسلام زمینه بروز بحرانهای جدی را فراهم کرده است که قتل و عام مسلمانان مهمترین پیامد آن محسوب میشود. رشد و گسترش این جریان معلول شرایط فکری و اجتماعی فراوانی است که منجر به این نتیجه شده است. زمینه نظری و تئوریک عملکرد خشونت آمیز گروههای تکفیری ریشه در صدور برخی فتاوای فقهای سلفی دارد که زمینه توجیه فعالیت این گروهها را فراهم کرده و در رشد و گسترش آنها نقش زیادی داشته است. تبارشناسی فتاوای تکفیری در بین مسلمانان به لحاظ تاریخی بخش زیادی از پیشینه قوام یافتن این جریانات در جهان اسلام را تبیین میکند.مقدمه
پدیده افراطی گری در بستر ادیان و مذاهب گوناگون از جمله اسلام، امری نوظهور نیست، بلکه از قرون اولیهی نهادینه شدن دین اسلام در جوامع مختلف، افراطی گری، واپس گرایی و خشونت، نمودی عملی داشته است. این پدیده به خصوص در عصر عباسی تجلّی بیشتری یافت، زیرا در این دوره، دین اسلام از راهبرد جهادی و ورود به سرزمینهای دیگر، به نهادینگی و ایجاد همبستگی اجتماعی بر اساس هویت اسلام، تغییر رویکرد داد. از این رو اسلام به مثابه راهبردی هویتی برای ایجاد همبستگی اجتماعی میان عربها و اقوام سرزمینهای فتح شده و تازه مسلمان، ایفای نقش نمود. با توجه به این شرایط نوین، خوانش و تفسیر اسلام برای هم سازی و تطابق با تحولّات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی آغاز شد. این نگرش تفسیری به دین اسلام، ورود دادههای علمی ذهنی و عینی را با آن همراه ساخت، لذا فلسفههای یونانی و حکمت عملی ایرانی، ابزار استنتاج علوم در سرزمینهای فتح شده بودند که بعدها توسط مسلمانان، برای نهادینگی این رهیافت مورد بهره برداری قرار گرفت. و تفاسیری از اسلام با بن مایه روش شناختی از علوم سرزمینهای دیگر نمود یافت.1. مبانی نظری و شرایط اجتماعی شکلگیری اندیشههای سلفی
الف. شرایط اجتماعی و سیاسی شکلگیری سلفی گرایی
آغاز قرون دوم هجری که به عصر میانه معروف است، با تدوین تمدن اسلامی همراه بود. عصر جهاد و گسترش اسلام به پایان رسیده بود و زمان نهادینه سازی و شکل دهی ساختار اجتماعی و سیاسی فرا رسیده بود. بر این اساس تاریخِ طی شده و تحوّلاتِ رخ داده، جامعهای نو بنیادی را بر ساخته بود. جامعه از بافت یک دست و یک رنگی خویش خارج شده، تنوّع قومیت و زبانی بر آن حاکم شده بود. دیگر خبری از ارتباطات بسیط و چهره به چهره میان شهروندان جامعه اسلامی نبود، بلکه تکثّر اقوام مسلمان شده، روابط اجتماعی را پیچیده ساخته بود. این تحوّل، نیازها و خواستههای مسلمانان را تغییر داده بود؛ یعنی ارتباط با اقوام تازه مسلمان، تحوّل ذهنی و به تبع آن تغییر عینی را رقم زده بود. از این رو دیگر اسلام بسیط و ساده عصر اولیه اسلام (عصر تکوین) جواب گوی نیاز جامعه نبود. (6)ب. مبانی نظریه اندیشههای سلفی
اندیشههای ابتدایی سلفی گرایان بر پایه آرای احمد بن حنبل، فقیه أهل تسنّن شکل گرفت. نکته بنیادینی که در آراء اندیشمندان این جریان وجود دارد، بازگشت به دوران اسلام اولیه ساده و بسیط بوده است. اینان پیچیدگی در درک اسلام را انحراف از حقانیت دین و غایت شارع مقدس میدانند، زیرا بسیاری، آرای خود را به نام دین و خدا در قالب اجتهاد به مسلمانان عرضه میدارند، در حالی که بیشتر این اجتهادها چیزی جز تفسیر به رأی گویندگان آن نیست. بر این اساس برای جلوگیری از این نوع نگاه باید به متن مقدس قرآن و فهم شنیداری آن بازگشت؛ یعنی همان شیوهای که طی آن مسلمان عصر پیامبر و دهههای بعد از آن با شنیدن آیات قران، معنای آن را بدون روشهای علمی میفهمیدند. این شیوه، تکلّف در درک معنا را از بین میبرد و نیز انسان مؤمن را در مواجهه با حقیقت دین قرار میدهد. (10)2. شرایط سیاسی و اجتماعی سلفی گرایی در دوران معاصر
جریان سلفی در مسیر تکوّن خود چهار مرحله بنیادین را پشت سر گذرانده است: در قرن هفتم هجری، ابن تیمیه حرّانی تحت تأثیر تعالیم احمد بن حنبل، جریان سلفیه اولیه را باز تولید نمود. این مرحله ابتدایی شکلگیری تئوری جریان سلفی بود. مرحله دوم محمدبن عبدالوهاب این تئوریهای برساخته ابن تیمیه را در عرصه واقعیت نمود عینی بخشید. پس از جنگ جهانی اول، مرحله سوم این جریان شکل گرفت که با پول عربستان ترویج و تکوین این جریان را در جهان اسلام رقم میزد. در این دوره از هند و پاکستان تا الجزایر، جولان گاه آنان شد. مرحله چهارم دورهای است که امروز ما در آن زندگی میکنیم؛ عصر ایدئولوژی سازی و مبارزه علنی با دشمنان کافراندیش. (15)الف. فهم انتقادی عصر تکوین و ترویج
اگر احمد ابن حنبل اندیشههای سلفی را تدوین نمود، محمدبن عبدالوهاب این جریان ذهنی را با همراهی ابن سعود در عربستان واقعیتی بیرونی بخشید. عبدالوهاب با توجه به زیربنای فقهی احمدبن حنبل و خوانش ابن تمیمیه حرّانی از فقه او، واقعیتی سلفی گرایانه با نگرش پیرایشِ اسلام از زواید، در عربستان پایه گذاری نمود. بی شک حمایت سیاسی دولت عربستان سعودی از این نگرش در تبدیل آن به یک جریان بی تأثیر نبوده است. تأسیس دانشگاه ام القری در مدینه و تربیت دانشجویانی از مناطق مختلف اسلامی بر پایه آموزههای سلفی و بازگشت آنها به سرزمینهای خود، عامل انتشار، گسترش و شناسایی این جریان بود. امروز عربستان حامی مالی و فکری اصلی جریان سلفی محسوب میشود. (16)ب. فهم انتقادی عصر ایدئولوژی
دوره سازماندهی نظامی:
پس از جنگ جهانی دوم، شرایط جهان تغییر بنیادین یافت. سیاست استعماری مستقیم که انگلستان و فرانسه و ... آن را دنبال میکردند، با ورود آمریکا و کسب قدرت در عرصه بین الملل متحول شد. شکل گیری دولتهای دست نشانده و مطیع غرب، مهمترین عنصر این سیاست نوین بود. هم چنین جهان تحت تأثیر نزاع دو ابرقدرت بزرگ جهان شوروی و آمریکا قرار گرفت، زیرا این جنگ سرد، جهان را به دو بلوک شرق و غرب تقسیم کرده بود و کشورهای جهان نیز از این نزاع متأثر میشدند. بلوک غرب با ایدئولوژی سرمایه داری در مقابل توسعه طلبیهای بلوک شرقِ کمونیست، صف آرایی کرده بود. کشورهای اسلامی نیز در این نزاع آسیبهای فراوانی دیدند، زیرا منطقه خاورمیانه به دلیل منابع غنی نفت و آبهای آزاد، همواره مورد توجه ابر قدرتها بوده است. استعمار مستقیم خود نشانهای بر موقعیت ژئوفیزیک خاورمیانه بود.عصر فهم دموکراتیک از رابطه دین و سیاست (پست سکولاریسم) :
پس از سقوط برجهای دو قلو و نگاه بدبینانه به مسلمانان، رهیافت نوینی در عرصه جریانهای اسلامی نمود یافت و آن بازگشت دوباره دین و مذهب به عرصه سیاست بود. البته این رویکرد مختص جهان اسلام نبود، بلکه اندیشهای مطرح از جانب فلاسفه غرب بود، اما در جهان اسلام، امکان نمود آن بیشتر بود، زیرا انقلابهای بیداری اسلامی (بهار عربی) امکان بازگشت عملی اسلام گرایان به دنیای سیاست را مهیا ساخته بود. اقبال عمومی نیز، بستر این رویکرد را هموار کرده بود. (26)جریان سلفی مسالمت جو در عرصه سیاست:
پس از پیروزی انقلابهای بیداری اسلامی در تونس و مصر، جریانهای سلفی که پیش از این در حاشیه قرار داشتند، زمینه فعالیت سیاسی در این جوامع را پیدا کردند. ذهنیت عمومی در جهان عرب به دلیل نگرش خشونت گرایانه نهادینه در این جریان، چندان اقبالی را بدانها نشان نمیداد، اما آنان به دلیل هم یاری اجتماعی با طبقه محروم جامعه، پایگاه اجتماعی را برای خود در این طبقه تعریف کردند. تجربه دوره فعالیت خشونت آمیز، به نیکی این جریان را در شرایط آگاهی سیاسی و اجتماعی قرار داده است، به صورتی که جامعه با رویکرد خشونت گرایانه دینی، همراهی چندانی ندارد. لذا برای جلب افکار عمومی ناگزیر از بازی در زمین دموکراسی هستند. تفسیر ایدئولوژیک این جریان از دادههای غربی چون دموکراسی، هم دلانه نیست، زیرا غرب و دستاوردهای بشری آن از جانب این جریان، مورد دانسته میشود. از این رو پذیرش این مبنا برای فعالیت سیاسی جریان سلفی در عصر جدید با دشواریهای ایدئولوژیک همراه خواهد بود. (29)جریان سلفی خشونت گرا در عرصه سیاست:
جریان سلفی - همان گونه که ذکر شد - در مقطعی از تاریخ تکوین خود، بر پایه حمایتهای مالی کشورهایی چون عربستان و سازمانهای اطلاعاتی غرب، ساختارهای نظامی پیدا کردند. این حمایت هیچ گاه از این جریان قطع نشد، بلکه در مقاطع تاریخی گوناگون فرآیندی صعودی و نزولی داشته است. در جریان انقلابهای بیداری اسلامی در کشورهای عربی، بخشی از این جریان، تن به بازی دموکراتیک داد، اما در سوریه این جریان مسیر تاریخی گذشته خود را با شدت ایدئولوژیک بیشتر، ظهور داد. (31)در ادامه قصد داریم نگاهی به این بیماری داشته باشیم و گفته های یکی از مبتلایان به پیسی را با هم از نظر بگذرانیم. ژان پل برامر فردی اسـت که به ویتیلیگو مبتلا شده و حالا شرح حالش را از زبان خود او خواهیم شنید.
حتما شما هم برایتان پیش آمده که کمی قبل از استحمام در آینه به بدن خود خیره می شوید تا هرگونه ناهنجاری یا علائم مربوط به بیماری ها را که ممکن اسـت روی آن ایجاد شده باشد، پیدا کنید.
بعد از آنکه متوجه این لکه شدم حدودا ده دقیقه ای را صرف وارسی و موشکافی در آن کردم. لبه ها و قسمت های بیرونی اش را بررسی کردم و متوجه شدم که بخش های تازه ای به آن لکه اضافه شده و ابعادش نسبت به قبل افزایش یافته بود. دیگر بر من روشن شده بود که این لکه یک ماه گرفتگی یا چیزی شبیه آن نیست.
لکه سفید رنگ کوچکی که تا همان چند دقیقه قبل برایم بی اهمیت بود به یک باره آنقدر مهم شده بود که دیگر در مرکز و بطن دنیایم قرار داشت. به یکباره ذهنم به گذشته معطوف شد و در پستوی آن به دنبال اولین باری می گشتم که لکه را روی بدنم دیده بودم. تصورم این بود که اگر خیلی به عقب برگردم و به خودم ثابت کنم که آن لکه از ابتدا روی بدنم بوده می توانم تا حدودی دلهره و نگرانی ام را کم کنم.
می دانستم از زمانی که کودک بوده ام آن را روی پوستم داشته ام. در آن زمان البته تصورم این بود که چون پدر و مادرم از نژادهای مختلفی هستند چنین اثری روی بدنم ایجاد شده. در واقع فکر می کردم بخش هایی از بدنم سفید هستند و بخش هایی قهوه ای و درست مانند خونم، پوستم هم معرف دو میراثی اسـت که از پدر و مادرم به من رسیده.
اما ظاهرا این موضوع به ژنتیک مربوط نمی شد و بیشتر به نقشه ای واقعی می ماند؛ جزیره های سفید رنگ روی بدنم داشتند کم کم نواحی قهوه ای را می پوشاندند و این اتفاق هم به سرعت در حال رخ دادن بود. من که از این اتفاق به شدت آزرده خاطر شده بودم همان کاری را انجام دادم که هر فرد حساس دیگری انجام می داد: اینترنت را زیر و رو کردم تا بفهمم چه اتفاقی در حال رخ دادن اسـت.
بعد از بررسی اشکال مختلف سرطان، به یک تشخیص عملی تر رسیدم: پیسی؛ وضعیتی که در آن بخش های مختلف بدن دیگر ملانین تولید نمی کنند. در واقع بدن به ملانوسیت ها یا همان سلول های تولید کننده ملانین خود حمله می کند و در نتیجه قسمت های سفید رنگی روی آن ایجاد می گردند.
طولی نکشید که ذهنم به سمت هنرپیشه معروف آمریکایی افتاد و یادم آمد که در گذشته بارها و بارها در مورد بیماری او و مشکلاتش در این باره مطلب خوانده بودم.
از روی اطلاعات اندکم تصور می کردم که قرار اسـت بدنم کاملا به رنگ سفید در بیاید و از آن به بعد باید همیشه دستکش بپوشم، عینک آفتابی به چشم بزنم و با یک چتر در محیط های باز ظاهر شوم. با پزشک معالجم تماس گرفتم تا دریابم که آیا قرار اسـت باقی عمرم را هم در خلوت و تنها سر کنم و آیا این بیماری همه وجودم را در بر می گیرد؟
پزشک معالجم به سرعت بیماری ام را تشخیص داد و آنقدر با اطمینان و اعتماد به نفس در این باره حرف می زد که هوش از سرم پرید؛ بله، شما به پیسی مبتلا شده اید. خودم با استناد به اینترنت می دانستم که مشکلم چیست و حالا دکتر هم مهر تاییدش را روی آن زد.
در حالی که گیج و مبهوت بودم، به پارکینگ رفتم، موبایلم را برداشتم و به خواهرم زنگ زدم و تا می توانستم گریه کردم. گریه کردم چون این اتفاق حق من نبود و باورم این بود که عذابی بر من نازل شده.
من پیشتر با دو نژادی بودنم مشکل داشتم و حالا بدنم هم این مساله را باید نشان می داد و مرتبا باید شاهد شکل گیری لکه های سفید رنگ روی بدنم می بودم. اما آیا فرد دیگری غیر از من هم این مشکل را دارد؟
در آن زمان ذهنم شروع به درست کردن هزاران سناریو مختلف در مورد زمانی کرد که ویتیلیگو در بدنم شروع به گسترش کرد. مدام این فکر به ذهنم می آمد که از این پس، وقتی سوار مترو شدم حتما دیگران به من خیره می شوند و دیگر یک لحظه هم آرام و قرار نخواهم داشت و این سوال ها در ذهنم نقش بست که درمان بیماری چیست؟ آیا کسی عاشق من می شود؟ آیا دوستانم مرا ترک خواهند کرد؟ آیا وقتی با دیگران دعوایم شد از بیماری ام برای تخریب من استفاده خواهند کرد؟ از خواهرم پشت تلفن سوال کردم: آیا کسی مرا با این بیماری می خواهد؟
در آن زمان تازه با دختر مورد علاقه ام آشنا شده بودم و نگران بودم که نکند وجود این لکه های سفید رنگ او را از ازدواج با من منصرف کند. دلهره و اضطرابم تمامی نداشت. در خود توانی نمی دیدم. گویی بدنم داشت مرا مجازات می کرد و راهی برای تمام کردنش نداشتم.
بعد از آنکه پزشم بیماری ام را تشخیص داد، فرایند گسترشش در بدنم حتی از قبل هم سریع تر شد و مرتبا شاهد بزرگ تر شدن لکه های سفید رنگ روی پوستم بودم.
امروز اما حالم خوب اسـت و از اینکه چنین حسی دارم به خودم افتخار می کنم چراکه بعد از تشخیص بیماری توسط پزشک معالجم ابدا فکر نمی کردم که این اتفاق برایم رخ بدهد. رسیدن به این نقطه اما ابدا برایم ساده نبود و پیش از آنکه بتوانم آن را به عنوان بخشی از وجودم بپذیرم باید چیزهای زیادی در مورد پیسی یاد می گرفتم.
هر فردی ممکن اسـت که به پیسی مبتلا شود
اما اینطور نیست!
بین یک تا دو درصد از جمعیت دنیا یا حدودا 50 میلیون نفر در سرتاسر جهان به این عارضه دچار هستند. این بیماری در تمامی سنین، نژادها و جنسیت ها ممکن اسـت رخ بدهد هرچند در افرادی که پوست های تیره تری دارند، آشکارتر خواهد بود. نکته دیگر اینکه پیسی معمولا در افرادی که به بیماری های خودایمنی نظیر سل جلدی، تیروئید پرکار و کم خونی مبتلا هستند بیشتر نمود می یابد.
ویتیلگو درمان ندارد
هیچکس واقعا نمی داند که علت اصلی بروز این عارضه چیست اما تصور می شود که نوعی بیماری خود ایمنی باشد که در آن بدن به اشتباه به خود حمله می کند. البته برخی پزشکان نیز معتقدند که ویتیلیگو کاملا ژنتیکی اسـت و به باور بعضی دیگر ممکن اسـت به پریشان احوالی و اضطراب های روحی یا آفتاب سوختگی مربوط باشد. اما علت هرآنچه که باشد، می دانیم در برهه کنونی درمانی برای این بیماری ابداع نشده اسـت.
البته بعد از آنکه برامر دریافت این بیماری درمان ندارد به یکباره از داخل فرو ریخت و تصور می کرد که تا ابد باید آن بخش های سفید رنگ آزار دهنده را روی پوست خود ببیند. در نهایت برامر تصمیم گرفت که شرایط را بپذیرد. روشن بود که بیماری به این زودی ها از بین نمی رفت و درمانی برای آن ابداع نشده بود. در حال حاضر البته دانشمندانی زیادی در سرتاسر دنیا روی این بیماری مطالعه می کنند و احتمال می رود در آینده روشی برای وارونه کردن اثرات پیسی ابداع گردد اما در برهه کنونی، ویتیلیگو حقیقتی از زندگی برامر اسـت.
نگاهی به راهکارهای موجود
ویتیلیگو بیماری یا عارضه ایست که تماما به حوزه زیبایی مربوط می شود اما خیلی ها هستند که این مساله برایشان اهمیت دارد و دوست ندارند این لکه های سفید روی بدنشان رویت شوند. برای این گروه از افراد البته روش هایی فراهم اسـت که تا حدودی اثرات ویتیلگو را تخفیف دهند و فرایند رشد بیماری را متوقف کنند.
کرم ها و کورتیکواستروئیدها می توانند تا حدودی بخش های بدون رنگ پوست را پوشش داده و اندکی از رنگ این نواحی را به آنها باز گردانند. لیزرهای اگزایمز یا نور درمانی نیز می توانند در باز گردادن رنگ به این قسمت ها موقر باشند هرچند که نتیجه کار همیشگی نخواهد بود.
افراد مبتلا به این عارضه همچنین می توانند از تتو یا پیوند بافت استفاده نمایند که البته پیوند پوست فرایندی بسیار گران اسـت و خیلی ها استطاعت مالی برای انجام این کار را ندارند. خطر این قبیل اعمال جراحی هم مساله ای دیگر اسـت که باید در نظر گرفته شود. نکته دیگر اینکه، پیوند پوست به این بخش ها همیشه هم جواب نمی دهد (ممکن اسـت پوست پیوندی هم بعد از مدتی رنگدانه خود را از دست بدهد) و حتی اگر عمل و نتیجه موفقیت آمیز باشد هم ویتیلیگو می تواند به سایر نواحی پیشتر رنگی بدن نفوذ کند.
با در نظر داشتن موارد یاد شده، هم اکنون کرم های ضد آفتاب و آرایشی بهترین و رایج ترین گزینه ها برای افرادی هستند که به پیسی مبتلا شده اند. آرایش می تواند تا حدودی این نواحی بدون رنگ را پوشش دهد و کرم ضد آفتاب نیز از این بخش ها در برابر پرتوهای فرابنفش و سایر اشعه های مضر حفاظت خواهد کرد. اما هرگونه بحث یا گفتگویی در مورد درمان ویتیلیگو بدون اشاره به سلامت روانی مبتلایان به آن ناقص اسـت.
افرادی که این عارضه را تجربه می کنند، باید خیلی مراقب باشند که بیماری اثر منفی و ناخوشایندی بر سلامت روانی شان نداشته باشد و افسردگی و دلهره از جمله عوارض جانبی رایج ویتیلیگو هستند. در این موارد برخی پزشکان به مبتلایان توصیه می کنند سرگذشت افراد دیگری را بخوانند که به باورشان ویتیلگو تجربه ای مثبت برای آنها بوده اسـت.
همه ما با ظاهرمان در کشمکش هستیم
برامر می گوید به واسطه این بیماری تصمیم گرفت بار دیگر در مورد رفتارهایش با بدن خود بازنگری کند؛ بار دیگر در مورد مقوله زیبا فکر کند؛ دیدگاه هایش در مورد «بیماری» یا «اختلال» را مورد بازنگری قرار دهد.
برامر می گوید: بعد از آنکه مشخص شد به پیسی مبتلا شده ام، متوجه شدم من تنها نیستم که بدنم را قبول ندارم. در واقع به این نتیجه رسیدم که در این مسیر دنباله رو افرادی بودم که از دریچه چشمان خود به دیگران نگاه می کردند و در مورد ظاهر آنها قضاوت می نمودند.
ما در سرتاسر زندگی مان به گونه ای رشد و پرورش پیدا می کنیم که حکم نهایی در مورد زیبایی یا زشتی ظاهر افراد را از دیگران می گیریم و به بیانی برای این کار برنامه ریزی می شویم. به اغلب ما گفته اند که پوست سفید زیباست و پوست سیاه نازیبا. ما یاد گرفته ایم که افراد چاق یا دارای اضافه وزن نمی توانند زیبا باشند. ما آموخته ایم که همواره لاغر و عضلانی بمانیم (بسته به نوع جنسیت).
از همین رو، شاید دشوارترین بخش درمانی برای برامر کنار زدن این دریچه نگاه بود. او برای این منظور علاوه بر اینکه سرگذشت دیگر افراد مبتلا به پیسی را که حالا افراد موفق هستند از نظر گذراند، به آنهایی توجه کرد که با اطرافیانشان فرق دارند اما بدن خود را دوست دارند و از آن گلایه نمی کنند؛ زال ها، آنها که نمی توانند راه بروند و دیگر نژادهای رنگین پوست و عاقبت به این نتیجه رسید که باید ظاهرش را دوست داشته باشد.