این عکس رنگی قدیمی از جاده قدیم شمیران تهران است.


تـهران – بلوار الیزابت (بلوار کشاورز) ۱۳۴۹

تقاطع کریمخان و ویلا، تهران ۱۳۵۴

پارک ملت تهران در سال۱۳۵۲

پاساژ پلاسکو سال ۱۳۵۱
تاک شوهای جیمی کیمل، همیشه با شوخی ها و بازی های منحصر به فردش، توجه همگان را جلب می کند، اما این بار یک اتفاق ناخوشایند از این تاک شو به صدر اخبار رسانه های امریکایی رفته است.
چهارشنبه شب گذشته، آدام لوین، خواننده ۳۶ ساله و لیدر گروه مارون فایو، که در سال ۲۰۱۳ از سوی مجله پیپل به عنوان جذاب ترین مرد زنده دنیا لقب گرفت، وقتی داشت از تاک شوی جیمی کیمل برمیگشت و به طرفدارانش امضا می داد، فردی بسته ای پودر سفید به سر و صورتش ریخت.
گفته می شود نام این مرد ۲۸ ساله، نوید فارسی است و تا به حال چهار مورد حمله به سلبریتی ها را در کارنامه اش ثبت شده است.
میترا طاهری (۳۶ ساله) مجری زیبا و سرشناس ایرانی که فقط یک بار به ایران آمده است ادعا می کند که آریایی است و فرزند کوروش پادشاه ایران است.
میترا طاهری (Metra Taheri , Melissa Theuriau) زیباترین مجری خبری جهان است. میترا پدری ایرانی و مادری فرانسوی دارد. او به طور چند سال متوالی به عنوان زیباترین مجری جهان شناخته شده است. وی هم اکنون به عنوان مجری خبری در شبکه LCI فرانسه مشغول به کار می باشد میترا طاهری تنها یک بار و در زمانی که فقط ۳ سال داشته است به ایران سفر کرده است.
در ۲۹ مارس سال ۲۰۰۸، توریو با یک کمدین فرانسوی-مراکشی، به نام جمال دبوزی (Jamel Debbouze) نامزد شده و در ۷ ماه می ۲۰۰۸ با او ازدواج کرد. آنها در سوم سپتامبر سال ۲۰۰۸ دارای پسری به نام لئون و در سال ۲۰۱۱ دارای دختری به نام لیلا شدند. در سال ۲۰۱۲ در یک رایگیری توسط مجله “گالا” (Gala)، در بین محبوبترین زوجهای فرانسوی، توریو و دبوزی در بالای فهرست ده زوج محبوب، قرار گرفتند.
از خنده دارترین سبک های عکاسی را مشاهده خواهید کرد. TADAO CERN بازدیدکنندگان کارگاه خود را به یک جلسه بی سابقه عکاسی دعوت کرد که در آن جریان قوی هوا که با صورت آنها برخورد می کرد باعث خلق چهره های باورنکردنی و خنده داری از آنها می شد طوری که به نظر می رسید صورت آنها در حال منفجر شدن است. تادائوگفت: “من می خواستم کار بسیار سرگرم کننده ای برای خودم و بازدیدکنندگان انجام دهم که لحظات خوب و خنده داری در کنار هم داشته باشیم.استودیو داشت از خنده و گریه مردم به خودشان و به یکدیگر منفجر می شد. هرکسی که جرات کرد در مقابل دوربین من بایستد لحظه و عکسی فراموش نشدنی را برای خود رقم زد.”
[jwplayer mediaid=”68589″]
به تازگی عکسی در فضای مجازی منتشر شده که از نگاه کاربران به وحشتناک ترین تنبیه دنیا لقب گرفته است.
یکی از شغلهایی که در همه کشورهای دنیا و حتی در ایران مورد توجه قرار گرفته پوشیدن عروسک تنپوش است. افرادی هستند که این عروسک را میپوشند و در مقابل رستورانها و فستفودها برای مشتریان ایجاد رغبت میکنند. معمولاً کودکان به این عروسکها واکنش نشان داده و با آنها بازی میکنند و البته بزرگترها هم با او عکس یادگاری میگیرند. به گزارش تالاب :یکی از روشهای شناساندن رستوران و غذاخوری همین عروسکهای تنپوش است. شغلی که شاید در نگاه اول عجیب به نظر رسد اما افراد زیادی این شغل را برای خود انتخاب کردهاند و از آن لذت میبرند. البته پوشیدن عروسک تنپوش یکی از ابزارهای تبلیغاتی است که در کشورهای دیگر هم مورد استفاده قرار میگیرد. اما اینکه کسی شغل خود را عروسک تنپوش انتخاب کند عجیب و جالب است. عروسکهای تنپوش به شکل جوجه، خروس، پینوکیو، خرس، پلنگ صورتی و… است. ممکن است برخی افراد پوشیدن عروسک تنپوش را به عنوان شغل دوم خود انتخاب کنند. یک شغل عجیب برای شاد کردن مردم و دعوت آنها به صرف غذا.
شغل دادزن
دادزنها را همه جا دیدهاید از خیابان انقلاب گرفته تا مقابل سینماها و حتی اگر مشهد رفته باشید عکاسیهای اطراف حرم. ممکن است بعضی روزها با صدای دادزنها از خواب بیدار شوید. دادزنها داد میزنند و از صدای بلند خود نه برای آواز بلکه برای جذب و جلب مشتری برای یک دکان و حجره استفاده میکنند. دادزنها در مشهد بین ۳۰ تا ۱۰۰ هزار تومان در روز پول میگیرند. برخی از آنها یک حقوق ثابت میگیرند و مابقی به صورت درصدی است. هر چه مشتری بیشتری بیاید پول بیشتری کاسب هستند.به گزارش تالاب قدیمترها دادزنها مردم را برای دیدن فیلم هم دعوت میکردند. اگر سر خیابان حافظ برای سوار شدن تاکسی منتظر شده باشید حتماً آن پیرمرد قدکوتاه با عینک دودی را دیدهاید که با صدای بلند داد میزند: «مستقیم ته شاپور». میوه و ترهبارفروشها هم دادزن استخدام میکنند. یا شب عید که میشود خیابانهای تهران پر است از دادزنهایی که برای فروش بیشتر تلاش میکنند.
خط نگهدار تاکسی
کارش این است که مسافران را برای سوار شدن به تاکسی هدایت میکند. از نظر مسافران این کار مزاحمتی ایجاد نمیکند و حتی باعث رعایت کردن صف هم میشود. رانندههای خطی هم از این موضوع راضی هستند. اما سوال اینجاست که چه چیزی نصیب این فرد میشود. اینها در ازای کاری که انجام میدهند از رانندههای خطی و مسافران مبلغی مطالبه نمیکنند، بلکه منبع درآمد آنها رانندههای غیرخطی هستند. یعنی افرادی که مسافربر تاکسی یا شخصی دارند اما در خط خاصی کار نمیکنند. این افراد اگر بخواهند در خطی مسافر سوار کنند باید حق حساب خط نگهدار تاکسی را بدهند. عمدتاً سر صبح و سر شب به دلیل ترافیکی که وجود دارد تاکسیهای خطی نمیتوانند به موقع به مبدا برگشته و دوباره مسافر سوار کنند. این است که صفهای طویل مسافر شکل میگیرد و کار این افراد سکه میشود. آنها از تاکسیها یا شخصیهای سواری ۵۰۰ تا ۷۰۰ تومان میگیرند و از رانندگان ون ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ تومان به ازای سوار کردن مسافر دریافت میکنند. در برخی شرایط این افراد از خطوطی که مسافر کمتری دارند برای خطوط پرازدحام تاکسی میآورند که آن هم درآمد خاص خودش را دارد.
شغل قلیان موتوری
این روزها در هر پارک یا سفرخانه یا رستوران سنتی که مسیرتان بیفتد شاهد عرضه قلیان به طالبان آن خواهید بود. فارغ از اینکه استعمال قلیان چه مضراتی دارد باید به این نکته اشاره کرد که در کنار استعمال این وسیله شغل هایی هم به فراخور آن ایجاد می شود. قلیان چاق کن شغلی است که این روزها حتی اگر در کنار ساحل هم قدم بزنید برای خودش کاسبی دارد. این افراد قلیان را آماده استفاده کرده و تحویل مشتری می دهند. آنچه در اینجا به عنوان شغل عجیب از آن نامبرده می شود سرویس تحویل در درب منزل قلیان است. یعنی هستند افرادی که قلیان را آماده استعمال کرده و برای فرد متقاضی ارسال می کنند. بنابراین اگر کسی هوس کند قلیانی استعمال کند باید با این افراد تماس بگیرد. البته گاهی این افراد در کنار قلیان غذاهای سنتی هم سرو می کنند. قلیان چاق کنها و آنها که قلیان را در درب منزل یا هر جای دیگری که شما بخواهید تحویل میدهند این قابلیت را دارند که طوری برنامهریزی کنند تا قلیان مورد نظر در لحظه تحویل آماده استعمال باشد و آتش آن کم و زیاد نشده باشد.
گریهکن برای مراسم ترحیم
با توسعه شهرنشینی و وجود ترافیک و در حاشیه قرار گرفتن قبرستانها، دیگر مراسم تشییع جنازه یا حتی برگزاری مراسم ختم، هفتم و چهلم مثل سابق با حضور فامیلهای چند دست دورتر امکانپذیر نیست و ممکن است سالنهای عزاداری خلوتتر از گذشته باشد. اما برخی افراد سنتی همچنان علاقهمند هستند که در مراسم آنها جمعیت قابل توجه و پرشوری حضور داشته باشند. برای پاسخگویی به این نیاز موسسات خاصی وجود دارند. این موسسات توانایی این را دارند که مراسم عزا و تشییع را پرسوز و گداز برگزار کنند به نحوی که اطرافیان با خود بگویند فرد متوفی چقدر شناختهشده و محبوب بوده است. افراد حاضر در صحنه در اینگونه مجالس دو دستهاند؛ دستهای که مثل سیاهی لشگرها، فقط محیط را پر میکنند که ساعتی حدود ۱۰ تا ۲۰ هزار تومان گیرشان میآید. دستهای دیگر هم گریهکنها و شلوغکنها هستند که بسته به تواناییشان ساعتی از ۲۵ هزار تومان به بالا نصیبشان میشود. برگزاری چنین مجلسی از حدود یک میلیون تومان تا هر قدر که صاحب عزا مایل باشد و بپردازد، جگرخراشتر میشود.
فال تلفنی(فالتون)
یکی از عجیبترین مشاغل که در کشور ما رواج دارد فالگیری تلفنی است به نحوی که دیگر نیازی به حضور طالب فال نیست و تنها با یک تماس میتواند از فال خود مطلع شود. در این شغل انواع فال ورق، تاروت، پاسور و شمع به صورت تلفنی انجام شده و به اطلاع صاحب فال میرسد. قیمت فال به صورت تلفنی متفاوت است اما با گشت و گذاری که انجام شده عرف بازار به این شکل است که هر فال ۲۰ هزار تومان، دو فال ۳۰ هزار تومان، سه فال ۵۰ هزار تومان و چهار فال ۷۰ هزار تومان است. روش پرداخت به دو صورت آنلاین یعنی از طریق سیستم برخط بانکی و از طریق شارژ تلفن است. در روش شارژ تلفن طالب فال کارت شارژی خریداری کرده برای فالگیر کد را میخواند یا از طریق تلفن همراه ارسال میکند و او پس از اطمینان کارش را شروع میکند. این فالگیرها از همه روشهای تبلیغات اینترنتی استفاده میکنند و عمدتاً وبلاگ و صفحه فیسبوک دارند.
نوبتگیرها
نوبتگیرها در کار خرید و فروش زمان هستند. آنها از زمان خود میزنند. از وقت استراحت خود میزنند. صبح علیالطلوع نوبت میگیرند و نوبت گرفته شده اول را به افرادی که مشغله دارند و نمیتوانند ساعتها در صف بایستند میفروشند. در واقع کار آنها خرید و فروش زمان است. نوبتگیرها در بانکها حضور دارند و برای اینکه شما یک ساعت در صف نایستید نوبت خود را به شما میفروشند و در ازای فروش آن بین پنج تا ۱۰ هزار تومان دریافت میکنند. این افراد را در صفهای طویل سبد کالا هم میشد دید. اینها همه جا هستند. بهمنماه که میشود در صف بلیت جشنواره میایستند. یا نوبت خود را به شما میفروشند یا بلیتی را که خریدهاند به چند برابر قیمت به کسی که فرصت ایستادن در صف یا نوبت را ندارد میفروشند. نوبتگیرها در زمان برگزاری داربی بزرگ پایتخت هم فعال میشوند. هم فوتبال میبینند و هم کسب درآمد میکنند. هم فیلم میبینند و هم کسب درآمد میکنند. هستند افرادی که اگر کاری هم نداشته باشند در خانه نمیمانند و برای کسب درآمد هر کاری میکنند. هر چیزی میفروشند حتی زمان.
یکی از بازتابهای مهم پس از انتشار این عکس، انتقادات بسیار شدیدی بود که متوجه کوین کارتر گردید چرا که از سرنوشت دختربچه اطلاعی در دست نبود و کارتر به عنوان تنها فردی که امکان یاری کودک و پی گیری سرنوشت او را داشت؛ بخاطر این که برای کمک به دختربچه تلاشی نکرده و او را با لاشخور به حال خویش رها کردهاست، مقصر تلقی میگردید.
سنت پترزبورگ تایمز در فلوریدا دربارهٔ کارتر گفت: او مردی است که لنز دوربین خود را به دقّت تنظیم کرد تا یک تصویر واقعی از درد و رنج کودک را ثبت کند، و از این روی او، به خوبی یک شکارچی یا صیّاد لحظهها عمل کرد، امّا حقیقت این است که او لاشخور دیگری است که در صحنه حضور دارد!
وی در هنگام مرگ تنها ۳۳ سال داشت. در بخشهایی از یادداشتی که کارتر قبل از خودکشی از خود باقی گذاشت آمدهاست:
من افسرده و ناامید بودم… بدون تلفن… بدون پول برای پرداخت اجاره… بدون پول برای حمایت از کودکان… بدون پول برای پرداخت بدهی… بدون پول!!… ذهن من با خاطرات زندهای از خشم و درد و کشتار و اجساد روی هم تلنبار شده و خانههای خالی از سکنه و کودکان گرسنه و رنجور انباشته شدهاست…. من اگر شانس بیاورم برای پیوستن به “کن” خواهم رفت (مقصود از کن، کن اوستربروک، دوست و همکار کارتر بود که اخیراً درگذشته بود)
بیشتر شما با مفهوم عکس سلفی آشنایی دارید و میدانید سلفی به عکسی گفته میشود که عکاس از خودش میاندازد.
بازار عکس سلفی این روزها بسیار داغ است، ولی متاسفانه باید گفت که در برخی موارد به دلیل یک اشتباه یا سهل انگاری همین سلفی های به یادماندنی تبدیل به حادثه ای تلخ شده و به عنوان آخرین یادگاری از یک نفر برای اطرافیانش باقی می ماند. شنیدن مرگ هنگام گرفتن عکس سلفی شاید بیشتر شبیه شوخی باشد، اما در گزارش این هفته با افرادی آشنا می شوید که گرفتن سلفی آخرین تجربه زندگی شان بوده است.
آخرین سلفی های ایرانی
از آنجا که اپیدمی سلفی گیری در سراسر جهان فراگیر شده،مردم ایران نیز از آن مستثنی نشده و به جرگه عظیم سلفی گیران پیوسته اند. از سوی دیگر باید گفت ایرانیان نیز از حوادث و بلایای این اپیدمی مصون نمانده و برخی هموطنانمان قربانی آن شده اند.
اولین حادثه سلفی گیری در ایران زمانی اتفاق افتاد که ۲۴نفر از دانشجویان اردبیلی پس از پایان امتحانات دی ۹۳ تصمیم گرفتند برای خداحافظی به دریاچه شورابیل بروند و دسته جمعی روی دریاچه یخزده چند عکس سلفی به یادگار بگیرند.
ضخامت یخ دریاچه کم بود و فشار ناشی از وزن دانشجویان باعث شکسته شدن یخ دریاچه شد و ۱۸ نفر از آنها به زیر آب رفتند! اگرچه ۱۶ نفر از دانشجویان در همان لحظات اولیه حادثه توسط مردم حاضر در محل از آب بیرون کشیده شدند اما متاسفانه ۲ دختر دانشجو به علت آشنا نبودن با فنون شنا غرق شده و به اعماق دریاچه فرو رفتند. نیروهای امداد پس از سه ساعت تلاش موفق به یافتن این دو در عمق سه متری دریاچه شدند،ولی متاسفانه کار از کارگذشته بود و آب یخ دریاچه شورابیل در همان دقایق اولیه جان دو دختر را گرفته بود. یکی دیگر از سلفی های مرگبار ایرانی هفدهم اردیبهشت اتفاق افتاد. در این حادثه دختر ۱۹ ساله که همراه مادرش در قالب یک تور گردشگری به ماکو سفر کرده بود در هنگام گرفتن عکس سلفی در لبه آبشار رودخانه «ساری سو» ناگهان زیر پایش خالی شد و به داخل رودخانه سقوط کرد.در این حادثه گروه آتش نشانی برای نجات دختر بلافاصله در محل حاضر شدند ولی گویا دخترک در همان لحظه سقوط جان خود را از دست داده بود و آتش نشانان تنها توانستند پیکر بی جان او را از آب بیرون بکشند.
سلفی روی قطار
در ماه می ۲۰۱۵ جوانی رومانیایی به نام «آنا اورسو» هنگامی که قصد داشت روی سقف قطار از خودش سلفی بگیرد ناگهان با سیم برق فشار قوی برخورد کرد و جان سپرد.
به گفته دوست «آنا»، این دو در آن روز قصد داشتند که به یکی از ایستگاه های قطار شهر بروند و برای فیسبوک شان عکسی خاص بیندازند.برای این کار ابتدا آنا بالای قطار رفته و روی سقف آن دراز کشید اما هنگامی که یکی از پاهای خود را بلند کرد تا جایگاه منوپاد خود را برای گرفتن سلفی تنظیم کند ناگهان به سیم برق ۲۷۰۰۰ ولت برخورد و چنان برقی به بدن او وارد شد که در همان لحظه جان سپرد. اگرچه یکی از مسافران در آن لحظات حساس تمام تلاش خود را برای نجات آنا از شعله های آتش به کار برد، ولی این جوان ۱۸ ساله پس از رسیدن به بیمارستان به دلیل سوختگی شدید جان سپرد.
مرگ با طعم سرعت
ریمون گانزلز یکی از خوانندگان سبک رپ در کشور پورتوریکو بود که با مرگ ناگهانی خود تا مدت ها طرفدارانش را در بهت و ماتم این واقعه غم انگیز فرو برد.وی در ماه می ۲۰۱۴ هنگامی که سوار بر موتور سیکلت برای ملاقات خانواده اش به نیویورک رفته بود در میانه راه تصمیم گرفت درحال راندن یک عکس سلفی برای طرفدارانش گرفته و آن را در صفحه شخصی اش آپلود کند. عملیات ویرایش و آپلود سلفی چنان ریمون را در خود غرق کرده بود که وی به کلی از جاده و راندن غافل شد و زمانی به خود آمد که خیلی دیر شده بود و با خودرویی که از رو به رو می آمد برخورد کرد. در این حادثه ریمون فرصت عکس العمل مناسب را پیدا نکرد و با سرعت بالا با خودروی مقابلش تصادف کرد و در دم جان سپرد.
آخرین سلفی شجاعانه
دختر ۱۷ ساله روس به نام “زنیا ایگنتیوا “درست یک ماه قبل از سالروز تولدش تصمیم گرفت که بالای یک پل راه آهن به ارتفاع ۱۰ متر برود و با گرفتن چند سلفی بی نظیر شجاعت خود را به دوستانش نشان دهد،اما خبر نداشت که این سلفی آخرین و تلخ ترین سلفی عمر او خواهد شد.
در این حادثه زنیا درست چند لحظه پس از گرفتن سلفی ناگهان در یک قدمی سقوط از آن ارتفاع قرار گرفت،از این رو ناخودآگاه برای نگهداشتن خود به نزدیک ترین و البته کشنده ترین چیزی که نزدیکش بود چنگ زد؛ سیم برق فشار قوی ۱۵۰۰ ولت! فشار شدید برق به زندگی زنیا پایان داد.
عشق به عکاسی در زنیا به حدی بود که وی سال ۲۰۱۳ تصمیم گرفت با تمام حقوق شغل تابستانی خودیک دوربین عکاسی بخرد و از آن پس در رشته عکاسی تحصیل کند. وی علاقه داشت با ایده های جدید و جالب بهترین عکس ها را خلق کند و دقیقا به همین علت بود که آن تصمیم مرگبار را گرفت و برای گرفتن یک سلفی بی نظیر خود را به بالای آن پل مرتفع رساند.
در این حادثه پلیس معتقد است که زنیا احتمالا از حادثه برق گرفتگی زنده مانده و دلیل مرگ او سقوط از ارتفاع پس از برق گرفتگی بوده است.
احمقانه ترین سلفی جهان
اگر عضو صفحات اجتماعی پرمخاطب نظیر فیسبوک یا توئیتر باشید می دانید که در آنها گروه های مختلفی وجود دارد که مخاطبان بسته به علایق خود می توانند به آنها بپیوندند. برای مثال المپیک سلفی ها نام یکی از گروه های فیسبوک بود که در نهایت جان یک جوان ۱۸ ساله به نام اسکار ریس را گرفت. در این گروه سلفی شخصی که بیشترین تعداد لایک را از آن خود کند برنده خواهد بود.از این رو اسکار در ژانویه ۲۰۱۵ تصمیم گرفت با یک سلفی عجیب نظر مخاطبان را به خود جلب کند. وی در این سلفی با پوشیدن لباس باب اسفنجی توانست بیش از ۲۰۰ لایک در گروه بگیرد که البته این تازه اول ماجرا بود،چرا که توجه مخاطبین باعث شد اسکار این بار برای گرفتن لایک بیشتر دست به احمقانه ترین کار ممکن بزند.
اسکار قصد داشت این بار عکسی با عنوان “اسکار دیوانه”گرفته و با آپلود آن رکورد بیشترین لایک را در گروه بشکند.وی برای این کار شبانه از رختخواب برخاسته و پس از اطمینان از خواب بودن اعضای خانواده به دستشویی برود. وی از دردستشویی بالا رفت و از آن آویزان شد! اما هنگامی که یکی از دستانش را برای گرفتن سلفی از در جدا کرد، ناگهان تعادلش به هم خورد و به زمین پرتاب شد. سرش هنگام سقوط با توالت فرنگی برخورد کرد و به شدت آسیب دید. اسکار در نهایت به دلیل خونریزی شدید در همان شب جان سپرد ولی به جای لایک گرفتن در گروه،یک صفحه در فیسبوک با عنوان «یادبود احمق ترین سلفی گیر جهان» را از آن خود کرد.
خودکشی اتفاقی
اگر شما هم جزو خیل عظیم سلفی گیران هستید،پیشنهاد ویژه ما به شما این است که تا حد ممکن از اشیای کم خطر برای عکس گرفتن استفاده کنید،چرا که در غیر این صورت ممکن است آن سلفی تبدیل به آخرین یادگاری از عمر عزیز شما شود!
برای مثال سلفی گیری با اسلحه یکی از آن مواردی است که بشدت شما را از آن برحذر می کنیم. بازی با اسلحه همیشه خطرناک است، اما سلفی گرفتن با آن کشنده!در سال ۲۰۱۴ یک جوان مکزیکی ۲۱ ساله به نام «اسکار آترو آگیولر» که قصد داشت با اسلحه آماده به شلیک سلفی بگیرد و آن را در صفحه فیسبوکش منتشر کند،به جای فشار دادن دکمه دوربین کاملا تصادفی به ماشه فشار آورد و در چشم بر هم زدنی مغز خود را منفجر کرد!
به گفته اطرافیان این جوان، اسکار قبل از مرگ خویش یکی از سلفی گیران قهار در فیسبوک بود که همیشه با عکس های عجیب و غریب خود مخاطبانش را حیرت زده می کرد.
براساس اظهارات پلیس این استاد سلفی گیری پس از آخرین سلفی عمر خود، هنگام انتقال به بیمارستان جان به جان آفرین تسلیم کرد.
مترجم: دینا فراهانی
مسنترین عروس و داماد ایرانی در میبد طی مراسمی به عقد یکدیگر درآمدند.
ازدواج مسنترین عروس و داماد ایرانی امروز در شهرستان میبد و در منطقه محمود آباد رقم خورد.
ابوالقاسم زارعی، معروف به ابول، که هماکنون در سن ۹۲ سالگی به سر میبرد و همسر خود را از دست داده، زن ۶۷ سالهای که اصالتا اهل اصفهان و ساکن محمودآباد یزد است را به عقد خود درآورد.
عروس و داماد که ۲۵ سال با یکدیگر تفاوت سنی دارند، زندگی مشترک خود را در محمودآباد میبد آغاز کردهاند و رکورد مسنترین عروس و داماد ایرانی را به نام خود ثبت کردند.
داماد ۹۲ ساله به راحتی از عهده امور شخصی خود بر میآید و بر خلاف سن و سالش، قبراق و سر حال است و زندگی جدید خود را به دور از کسالتهای دوران کهنسالی آغاز کرده است.