محمدرضا حیاتی مجری اخبار تلویزیون (متولد ۲۷ دی ۱۳۳۴ در آبادان)، یکی از گویندگان قدیمی بخش خبری صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران است. وی دانشآموختهٔ رشتهٔ علوم سیاسی است.
محمدرضا حیاتی و همسرش
حیاتی کار خود را از سال ۱۳۶۰ و از رادیو و در یک برنامهٔ اجتماعی آغاز کرد و مدتی هم در بخش نمایشنامههای رادیویی فعال بود و درنهایت برای اجرای خبر پذیرفته شد. اولین اجرای خبر را در بخش اخبار ساعت ۱۰ صبح رادیو، با خواندن چند خبر خارجی انجام داد. وی همچنین در برخی برنامههای دیگر تلویزیون بهعنوان مجری حضور داشتهاست. وی تاکنون چندین بار موفق به دریافت جایزهٔ برترین گویندهٔ خبر شبکهٔ جام جم و شبکههای داخلی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران شدهاست. حیاتی دارای دو پسر به نامهای علیرضا و امیر است
محمدرضا حیاتی و همسرش
او از نسل مجریان بدون لایک است. از نسلی که پدرهای مان و لابد پدرهای پدرهای مان هم لحظه هایی از زندگی را بدون او نمی توانند تصور کنند. لحظه هایی از اعلام خبر عملیات در جنگ، اعلام پذیرش قطعنامه ۵۹۸، رحلت امام (ره)، و بعدها و بعدها.
او همیشه بوده است. محمدرضا حیاتی که با صورت سنگی اش بیشتر وجهی از جدیت و اقتدار یک نظام را نمایش می دهد تا شیرینی و مفرح بودن زندگی روی کره خاکی را. محمدرضا حیاتی، خبرگوی امروز بازنشسته و همچنان فعال رسانه ملی.
مثل خیلی دیگر از نام های رسانه ای و سیاسی، چاره ای ندارد جز اینکه زندگی را به قبل و بعد از سال ۸۸ تقسیم کند. او شش سال گذشته را به سکوت گذرانده. و شاید حالا که پس از بازنشستگی، توانسته همچنان روی صندلی قدیمی باقی بماند، فکر می کند دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد و ممکن است بتواند کمی به بازسازی چهره اش بپردازد. لابد برای همین هم هست که می گویند در ماه های اخیر بیشتر در مراسم مختلف دیده می شود و در هفته های اخیر هم به اندازه تمام عمرش مقابل ریکوردر خبرنگارها نشسته.
محمدرضا حیاتی که به شکل نمایانی می خواهد از احساساتش در همراهی با مردم بگوید. از خوشحالی در روز انتخاب روحانی و روز امضا شدن توافق هسته ای و روزهای دیگری که گرامی داشتن شان برای یکی چون او همان اعتبار و معنای خاص دارد که گمان می کند از او دریغ شده.
آشنای غریبه ای که گمان می کند پس از این همه سال می تواند کمی بیشتر لبخند بزند و کمی بیشتر از علایق و زندگی شخصی و عادی اش بگوید و با زبان بی زبانی درخواست کند که او را از آن طرف پرچین به این طرف بیاورند، که باورش کنند. اینکه خداحافظی همکارش افشار از رسانه را با تاکید، تضمینی غیرسیاسی عنوان می کند و اینکه دلش می خواهد مجری برنامه های عمومی تر باشد و لابد روزی هم بتواند به دور از این کت و شلوار و با لباس اسپرت عکسی بیندازد. سرنوشت او را باید درنگ کرد.
از ابتدا اهل مطبوعات و … بودید و دنبال می کردید؟
– بله، هم دنبال می کردم و هم جسته و گریخته در بعضی از مطبوعات می نوشتم.
یعنی کار ژورنالیستی هم می کردید؟
– مطلب می نوشتم.
گزارش می نوشتید یا یادداشت؟
– گاهی مقاله بوده و گاهی در قالب مسائل اجتماعی سیاسی می نوشتم اما خیلی پراکنده بود و به صورت مستمر نبود. به درخواست بعضی از دوستان گاهی مقالاتی می دادم. به شکل یک کار دائمی نبود.
الان روزنامه ها را می بینید؟
– اگر اداره باشد می بینم و اگر هم نباشد از طریق اپلیکیشن صفحه اول تمام روزنامه ها را می بینم و اگر چیزی جذاب باشد می خوانم. خبرهای اقتصادی و حتی فوتبالی را هم دوست دارم ببینم.
تیتر یک روزنامه های امروز چه بود؟
– امروز را ندیدم.
حدس بزنید.
– حتما فابیوس بود، چون دیشب خبر اول ما بود.
دوران بازنشستگی خوش می گذرد؟
– برای من فرقی نکرده، همان فعالیت سابق را دارم.
گفته بودند تا آخر امسال کار شما کمتر می شود.
– نه، برنامه ای برای کم شدن کارم ندارم و به همان روال سابق می روم. در حقیقت فقط از نظر اداری و سازمانی بازنشسته شده ام.
آقای افشار و بابان هم دوره های شما رفتند و شما…
– سابقه آقای بابان از من خیلی بیشتر بود. یعنی زمانی که ایشان رفتند، تقریبا یازده سال بعد از بازنشستگی کار کرده بودند ولی بیرون بیزینس خاصی داشتند و رفتند.
آقای افشار؟
– ایشان هم بیرون است و کار خودش را انجام می دهد.
خودشان خواستند؟
– آقای افشار بله، به خواست خودشان رفتند.
بعد از همان ماجراهای سال ۸۸؟
– بله ولی خواهش می کنم بنویسید رفتن ایشان هیچ ربطی به آن ماجراها نداشت. فقط چون همزمان شد همه این را به آن چسباندند و ی چیزهایی می فرستند که مرد مظلوم رفت و …
مظلوم نبود؟
– منظورم این است که این مطالب دروغ است و من واقعا نمی دانم از کجا می آورند.
یک جا از زبان خودش گفته بودند که به این دلایل رفته اند…
– نه اصلا اینطور نیست. بنده خدا اصلا اهل این حرف ها نبود.
خود آقای افشار تمایلات سیاسی و اینکه پیگیر باشند، ندارد؟
– بالاخره هر کسی تمایلات خودش را دارد ولی اینکه در اعتراض به این وقایع رفته باشد این دروغ است.
مثلا در مورد خود شما می گویند همیشه سعی کرده اید معتدل و میانه رو باشید و هیچ وقت گرایش خاصی از نظر سیاسی نداشته اید.
– بله، همینطور هم هست. به این دلیل که فکر می کنم وقتی یک نفر گوینده خبر یک رادیو تلویزیونی است که رادیو تلویزیون ملی مردم است، نباید طرفدار جناح خاصی باشد. اگر هم در افکار و عقاید خاص خودش چیزی دارد، نباید نشان بدهد.
عملا هم در کار نمی شود نشان داد.
– بله، ولی بعضی ها بودند که در اجرا و خواندنشان کاملا مشخص است.
یک مقدار سخت به نظر می رسد.
– خیلی سخت است.
مثل گزارشگرهای فوتبال؟
– بله، آن هم یک نوع هنر است. الان ما گزارشگر داریم که اصلا نشان نمی دهد که طرفدار چه تیمی است. بالاخره کسی که گزارشگر فوتبال می شود، معلوم است که خیلی فوتبالی است و نمی شود گفت طرفدار هیچ تیمی نیست و حتما طرفدار یکی از تیم ها است ولی من کسانی را می شناسم مثل آقای فردوسی پور، آنقدر هنرمندانه گزارش می کند که هنوز هم بعضی ها می گویند پرسپولیسی است بعضی ها می گویند استقلالی است و هنوز هم کسی نمی داند طرفدار کدام تیم است. وقتی هم با او مصاحبه می کنند می گوید طرفدار هیچ تیمی نیستم در صورتی که نمی شود طرفدار نباشد.
در فوتبال می شود این گرایش کمرنگ تر باشد ولی در مسائل اجتماعی سیاسی سخت تر است.
– خیلی هم سخت تر است. خبرها و اتفاقاتی بوده که خواندنش برای من سخت بود و کنترل کردن خودم هنگام خواندن خبر دشوار بود.
یعنی موافق نبودید یا احساس خاصی نسبت به آن خبر داشتید؟
– بالاخره، یک احساس خاصی داشتم ولی دیدم آنجا وظیفه من نیست که بیایم احساسم را بیان کنم و باید به عنوان یک گوینده حرفه ای خودم را کنترل کنم و این خبر را به اطلاع مردم برسانم. گوینده خبر، موضع گیری با چشم و ابرو و هیجان نباید داشته باشد. البته در مسائل مالی و مسائلی که مربوط به کشور می شود و اتفاق شادی که برای مردم افتاده، اگر عکس العمل نشان بدهم خیلی هم خوب است یا اگر اتفاق ناگواری برای مردم افتاده آنجا هم باید عکس العمل نشان بدهم ولی در مسائل سیاسی به من گوینده مربوط نیست.
من گوینده ای هستم که کار حرفه ای انجام می دهم و در یک کشور افکار و عقاید مختلف وجود دارد. من با خواندن یک خبر ممکن است یک عده را خوشحال کنم و یک عده را ناراحت کنم یا یک عده بگویند چه خبر خوبی بود خوشحال شدیم بعد آن طرف تر بگویند این چی بود خواندی، خجالت نمی کشی؟ ولی من جوری خبر را می خوانم که وظیفه حرفه ای و تخصصی خودم را انجام داده باشم.
خبری بوده که نخواهید بخوانید؟
– مگر دست من است که خبر را نخوانم؟ برای چی نخوانم؟ من گوینده هستم و کسی که حرفه اش و هنرش این است اصلا معنی نمی دهد نخواند. من نمی فهمم مثل این است که به یک پزشک بگویند فلان بیمار قاتل و جنایتکار است، الان تیر خورده، پزشک باید تیر را از بدن این خارج کند و او را درمان کند.
یک مقدار متفاوت است؛ شما ژورنالیست هم هستید…
– اصلا ژورنالیست در نگاه بین المللی فقط روزنامه نگار نیست و به کسی که خبر می خواند هم ژورنالیست گفته می شود.
بالاخره ممکن است این تصور وجود داشته باشد که مسئولیت اجتماعی فرد ایجاب می کند در بعضی موارد موضع خودش را بگیرد.
– این را من قبول دارم. در مسائل ملی، کشوری و مسائلی که به مردم مربوط می شود باید احساس باشد و گوینده حس خودش را منتقل کند و اصلا خواه ناخواه منتقل می شود. دست خودم نبوده.
از نظر اینکه از خبر متاسف بوده یا…
– هم خبر تاسف برانگیز و هم خبرهای شاد.
اینکه حس خوبی به یک خبر داشتید یا از آن ناراحت بودید، به نظرم منتقل نشده.
– در بعضی خبرها که لازم بوده، منتقل شده. نمونه شاخصش خبر رحلت امام یا زدن هواپیمای ایرباس یا قطعنامه ۵۹۸٫
۵۹۸ را با خوشحالی گفتید؟
– طبیعی است که بله. من با شور و هیجان خواندم چون بالاخره خبری بود که برای امردم مهم بود.
توافق هسته ای را هم شما خواندید؟
– آن را هم روزی که اعلام شد، دو ساعت و ۳۵ دقیقه خبر می خواندم و با چه شور و هیجانی هم می خواندم.
یعنی خودتان هم از این بابت خوشحال بودید؟ جزو دلواپس ها نبودید؟
– نه؛ چه دلواپسی؟ من دلواپس کشورم و مردم و اقتصادم هستم. دلواپس جوان های بیکار هستم که برای اینها اشتغال درست شود. برای من هم جالب بود و دوست داشتم آن روز هر طور شده حضور پیدا کنم و این خبر را بخوانم.
احتمالا از طولانی ترین خبرهایی بود که تا به حال خوانده اید.
– بله. در این چند دهه اخیر این طولانی ترین خبری بود که خواندم. از ساعت یک پشت دوربین نشستم و ساعت ۴ و ۳۵ دقیقه از پشت دوربین بیرون آمدم.
خوشبختانه خبرهای مهمتر اول خوانده می شود.
– آن روز همه خبرها مربوط به همین توافق هسته ای بود و خبر دیگری نداشتیم تا ساعت ۴ و ۳۵ دقیقه در ارتباط با همین مسئله خبر داشتیم. ارتباط مستقیم با ژنو و خبرهای مربوط به توافق و … اصلا خبر دیگری نبود.
این سبک خبرگویی و این شخصیتی که طی این چند دهه از شما در تلویزیون ساخته شده، بازتابش در میان چهره های سیاسی معروف چه بوده؟ هیچ وقت شده شما با یک شخصیت مهم دیدار داشته باشید و مثلا انتقادی به شما داشته باشند یا شما را تشویق کنند؟
– هیچ وقت هیچ نقدی در کار نبوده. من اکثر رییس جمهورها را دیده ام، حالا یا برنامه اجرا کرده ام یا کنفرانس مطبوعاتی آنها را اجرا کرده ام یا در محافلی آنها را دیده ام و با اکثر رییس جمهورهایی که دیدار داشته ام، به من لطف و محبت داشته اند. تشویق خاصی هم نشده ام. تشویق شان زبانی بوده که ما تشکر می کنیم و …
در مورد شما یک نکته ای وجود دارد، می گویند پیام های رهبری را شما می خوانید و تپق نمی زنید. یک یاز دلایلی که شما باید همکاری را ادامه بدهید برای این است که در این مورد، مورد اعتماد هستید.
– نطق های مهم رهبران و شخصیت ها مثل امام و بعد از ایشان حضرت آقا مهم است اینکه چطور کلمات را ادا کنی و تاکیدهای جمله ها را بیان کنی. اینها همه مهم است. اینکه حسش به مردم آنطور که شایسته است و ایشان سخنرانی کرده منتقل شود، این خیلی مهم است. خوشبختانه باعث افتخار من است که خود ایشان تاکید دارند پیام ها و سخنرانی ها را من بخوانم.
به خود شما شخصا نکته ای را نگفته اند؟
– زمستان سال ۹۳ یک مشکلی برای حنجره من به وجود آمده بود که صدای من در اثر لارنژیت گرفته بود. همان زمان یک دیداری با ایشان داشتیم. من خدمت ایشان رسیدم یکی از دوستان بیت وقتی من سلام علیک می کردم به آقا گفتند آقای حیاتی صدایش گرفته، یعنی در این حد بود که من به سختی سلام کردم. آقا پرسیدند چی شده؟ من با صدای خیلی ضعیف گفتم به خاطر سرماخوردگی و گویندگی طولانی مدت این مشکل پیش آمده که ایشان دعا کردند و گفتند حنجره شما برای انقلاب خیلی زحمت کشیده. این خیلی باعث افتخار است و برای من خیلی جالب بود.
نکته ای که بخواهند به شما تاکید کنند، نگفتند؟
– در این دیدار نه اما در یک دیدار عمومی خیلی سال های پیش اوایل دهه ۷۰ همه بچه های خبر و گوینده ها خدمت ایشان رفته بودیم که ایشان نکاتی درباره خبر و درست خواندن و درست ادا کردن آن گفتند.
اینکه گفتید ایشان تاکید دارد پیام های شان را شما بخوانید از کجا به شما رسیده؟
– بعد از رحلت امام یک پیام طولانی آقا برای چهلم امام داده بودند که خواندنش حدود ۷۰ دقیقه طول کشید. برای آن دنبال من فرستادند که یک پیامی آقا داده باید این را شما بخوانید. من رفتم بیت و متن پیام را که خیلی هم طولانی و به شکل یک کتابچه بود به من دادند که خیلی هم متن سنگینی داشت و پر از آیات قرآن و عبارات عربی بود.
آنجا می خواندم و رییس دفتر آقا هم آنجا بودند و از ایشان بعضی چیزها که عربی و قرآنی بود را سوال می کردم. از آن زمان گفتند پیام های آقا را شما بخوانید و اگر هم سخنرانی مهمی داشتند، حتما حضور داشته باشید. از آن زمان اگر هم مسئله خاصی پیش می آمد دنبال من می فرستاند.
من همیشه گفته ام برای یک گوینده دو مسئله وجود دارد، یکی تا زمانی که خدا بخواهد و سلامتی بدهد و دیگر تا زمانی که مردم پذیرای یک گوینده باشند. به نظر من نمی شود گفت یک گوینده مجری تاریخ مصرف ندارد، تاریخ مصرفش تا زمانی است که مردم او را بپذیرند و با توجه به برخوردهایی که من در جامعه با مردم دارم هنوز مشکلی ندارند.
گفته بودید سال ۸۸ یکسری بازتاب های منفی از جامعه گرفته بودید…
– بالاخره جامعه در آن مقطع به دو طیف تقسیم شده بود؛ یک گروهی معترض بودند، کم یا زیاد من کاری ندارم چه تعدادی، یک عده هم… من هم آن زمان شب و ظهر خبر می خواندم و …
شما را یکی از سمبل های…
– در صورتی که نباید اینطور باشد و یک گوینده از لحاظ حرفه ای باید هر خبری را بخواند.
شاید انتظار داشتند با آنها همراهی کنید.
– مگر می شود؟ گوینده باید خبر را بخواند. یک عده هم شاید خوشحال بودند.
در همان مصاحبه گفتید تهدید هم شده بودید، جدی بود؟
– پیش می آید دیگر. اعتراضاتی وجود داشت. بعضی ها حضوری به خودم می گفتند چون در یک مقطعی هم بود که دیگر دوستان من هم رفته بودند و نبودند.
آن هم یک مقدار فشار را روی شما بیشتر می کرد.
– بله.
این صحبتی که آقای افشار در اعتراض به این فضا رفته، این خودش باعث می شد فکر کنند چرا آقای حیاتی نرفته، پس حتما نظرش مخالف افشار است و…
– ولی به نظر من باید این مطلب را گفت. مردم خوشبختانه خیلی ها می دانند ولی روزنامه نگارها باید این مطلب را برای مردم جا بیندازند که یک گوینده در هر موقعیتی که باشد وظیفه حرفه ای و شغلی اش این است که کارش را انجام بدهد.
شما در این دوران طولانی که در عرصه خبر حضور داشته اید، خودتان چه تغییراتی نسبت به دهه ۶۰ و ۷۰ حس کرده اید؟ مثلا یک دوره جنگ بود، فضا بسته تر بوده یا یک دوره بهتر شده؟
– تغییرات محتوایی منظورتان است؟
تغییرات محتوایی که در فضای خبر از نظر شما محسوس تر بوده.
– خط مشی سازمان صداوسیما از لحاظ محتوایی تقریبا یک خط مشی ثابتی بوده که خط مشی فکری سازمان است. از الحاظ ساختار هم…
از لحاظ محتوایی یک دوره آقای هاشمی رییس سازمان بودند…
– آن زمان اصلا جو سازمان و جو جامعه متفاوت بود و شرایط فرق می کرد.
بعد آقای لاریجانی
– آقای لاریجانی که آمدند آن زمان بهتر بود.
شرایط کشور سیاسی تر بود؟
– آن زمان سازمان صداوسیما ثبات و آرامش پیدا کرد. از لحاظ فکری وضع جامعه هم بهتر شده بود چون دوران جنگ تمام شده بود.
دوره آقای لاریجانی با دولت اصلاحات همزمان بود. همان موقع هم این نقد به صداوسیما و بخش خبر و بخش های سیاسی وجود داشت که صداوسیما بیشتر یک طیفی از افکار سیاسی و مسئولان را پوشش می دهد. حتی ممکن است به دولت انتقاد جدی داشته باشد و این در رفتار صداوسیما نمود داشت مثل انتخابات که در سال ۷۶ می گویند بخش بزرگی از سپاه هم به آقای خاتمی رأی دادند، در خود سازمان هم اختلاف سلیقه بود؟
– اختلاف سلیقه همه جا وجود دارد. نمی توانیم بگوییم نیروهای سازمان همه یک فکر دارند و همه یک جورهایی در راستای افکار در رأس سازمان هستند، اینطور نیست و هر کس عقاید خودش را دارد. منتها چیزی که عملا اجرا می شود، نظر مدیریت مجموعه است وگرنه نیروهای پایین نمی توانند افکار خودشان را در برنامه خاصی منتقل کنند، مگر اینکه برنامه اجتماعی یا ورزشی خاصی باشد اما سیاست چیزی است که طبعا باید از بالا مشخص شود و ما هم موظف هستیم آن را اجرا کنیم.
با توجه به این حرف، شما تغییرات زیادی را در فضای سازمان ندیده اید؟
– هر چه بوده سلایق مدیریتی بود.
ولی معاونت سیاسی الان به اسم معاونت خبر تغییر پیدا کرده.
– شاید می خواسته حرفه ای تر نمود پیدا کند و بگوید فقط این معاونت خبر و اطلاع رسانی است چون بار سیاسی بودن از یک طرف یک معنای دیگری به این معاونت می داد. از آن نظر خوب بود ولی از یک طرف هم شاید خوب نباشد چون واژه سیاسی در کشور ما یک جوری جا افتاده که مثلا چون سیاسی است پس لابد از جناح خاصی است.
عملا به نظر نمی آید رویکردش با این تغییر اسم خیلی عوض شده باشد و جهت گیری سیاسی نداشته باشد.
– مگر می شود جهت گیری نباشد؟ در کجای دنیا در کدام تلویزیون در جهان داریم که اخبار جهت گیری سیاسی نداشته باشند؟ حتما یک فکر، ایده و عقیده ای پشت این اخبار است.
ولی نقدی که نسبت به سازمان وجود دارد این است که ان گستره ای از عقاید را که باید دربر بگیرد پوشش نمی دهد.
– این نقد را من هم قبول دارم. رسانه ای که می گوید من رسانه ملی هستم باید تمام افکار و عقاید مردم را پوشش بدهد و باید تمام مشکلات اقشار مختلف مردم در آن گفته شود. یعنی تمام مسائلی که مردم با آن درگیر هستند. الان مردم مشکلات اقتصادی زیادی دارند و این مشکلات در جامعه گریبانگیر همه است. اگر بیاییم این مشکلات را بگوییم می گویند علیه دولت کار می کند، در حالی که نباید اینطور باشد و برای ما نباید فرقی کند.
مثلا راجع به توافق هسته ای قابل انکار نیست که بخش بزرگی از مردم خوشحال شدند.
– خیلی خوب بود و جو خیلی خوبی در جامعه ایجاد شد.
ولی در تلویزیون این تصور وجود داشت که صداوسیما هنوز خوشحالی مردم را نمی خواهد منتقل کند.
– همان روز سه شنبه من خودم گوینده بودم و سعی می کردم این شور و هیجان را به مردم منتقل کنم.
یعنی قبول داشتید؟
– بله، همینطور است. جالب است شبی که آقای روحانی برای ریاست جمهوری انتخاب شد من شیفت بودم و با ماشین خودم رفته بودم. آمدم در اتوبان همت راه بندان شدید و جشن و پایکوبی بود. راه را عوض کردم، باز هم راه بندان بود و خلاصه با اضطراب و خیلی دیر رسیدم. برای من خیلی جالب بود، مردم من را می دیدند، شیشه را پایین می کشیدند و ابراز خوشحالی و همدلی می کردند.
این بالا و پایین شدن و خواندن خبرهای مختلف استرس زیادی دارد؟
– قطعا استرس خیلی زیادی را منتقل می کند.
یعنی قبل از خبر هم هیچ وقت بوده که اضطراب داشته باشید؟
– نه، کلا کار ما استرس زا است.
با وجود این همه تجربه ای که شما دارید؟
– بله، بالاخره تجربه تا یک حدودی به مدیریت بحران و استرس کمک می کند. البته من این را بگویم من خبرهای پرهیجان را دوست دارم و رکود را اصلا دوست ندارم. من اصلا روزهایی که خبر نیست و اتفاقی نمی افتد را دوست ندارم. شما هم ژورنالیست هستید و حتما این تجربه را دارید. من روزهای پرهیجان را خیلی دوست دارم؛ مثلا همان روز توافق هسته ای که خبرش را خواندم، ۲ ساعت و ۳۵ دقیقه خبر را می خواندم و یک ساعت هم از قبل آن در استودیو نشسته بودم یعنی ۳ ساعت و ۳۵ دقیقه در استودیو بودم ولی بعد از اینکه خبر تمام شد آنقدر خوشحال بودم که با نیروی تمام بیرون آمدم ولی روزهایی که فقط یک ربع بیست دقیقه خبر می خوانم و خبر خاصی نیست را خیلی دوست ندارم.
رسانه های فارسی زبان خارج از ایران را هم می بینید؟
– بله.
چه نگاه جدید و تجربه ای به شما داده؟ مثلا بی بی سی فارسی با این شکل خبرخوانی جدید، برای شما که بیست سی سال اجرا داشته اید، حالا آدم هایی آمده بودند و روز اول هم خیلی حرفه ای نبودند…
– نیروهایی که آنها آموزش داده بودند، حرفه ای بودند چون کسانی که اینها جذب کردند در مرحله اول نه گوینده بودند و نه مجری ولی کسانی که اینها را آموزش دادند، حرفه ای و فوق حرفه ای بودند و خوب هم آموزش دادند. بعضی هایشان شاید صدای خوبی هم نداشتند و اجرا هم بلد نبودند ولی به مرور زمان یاد گرفتند و اجرا می کنند. این را البته بگویم بی بی سی فارسی هم به همان شکل کلاسیک اجرای ما خبر را اجرا می کند یعنی اینطور نیست که سبک مجله های خبری را اجرا کند.
مثل اتاق خبر من و تو؟
– بله، آن سبک جدیدی بود که روز اولی که اجرا کردند برای من خیلی جالب بود که این سبک می گیرد یا نمی گیرد، یعنی در عین اینکه آن حالت رسمی را برداشته و یک گوینده ایستاده و از دیگر همکارانش که نشسته اند، ماجراها را سوال می کند، برای من خیلی جالب بود و بعد دیدم که خیلی هم خوب جا افتاد.
در مورد بی بی سی فکر می کنید روی فضای رسانه ملی تاثیری گذاشت یا نه همین شکل خبرگویی که تغییر پیدا کرد…
– بله، هم بی بی سی تاثیر گذاشت و هم شبکه من و تو با وجودی که یک شبکه حرفه ای نیست و یک شبکه خصوصی کوچک است که کار خاصی هم انجام نمی دهد ولی همان بخش اتاق خبر خیلی تاثیر گذاشت و از آن الگو گرفتند و استفاده می کنند.
بد هم نیست که از تجربیات دیگران استفاده کنیم.
– بله خوب است ولی تصنعی نباشد.
برای بیننده تلویزیون و برنامه خبری یک مقدار شاید آن شکلی که در بی بی سی خبر می گویند و با وجود آن آدم ها باورپذیرتر می شود تا آن شکلی که در تلویزیون ما خبر می گویند. اینکه به اسم کوچک صدا می کنند چیزی است که اینجا به نظر می رسد بچه ها هنوز خوشان راحت نیستند و به همین دلیل مردم باور نکرده اند.
– شما نحوه اجرا را می گویید ولی مردم بیشتر به دنبال محتوا هستند و نوع خبر برای شان مهم است. کارهای اجرا و گویندگی و دکور و نور و صحنه و جذابیت های تصویری دیگر در مرحله بعد است . اول باید خوراک خبری مناسب و به موقع بدهیم. وقتی عقب نیفتاده ایم با آنها همزمان و همگام بوده ایم. باید همزمان با این روند جذابیت های صحنه و دکور و نور را هم افزایش بدهیم تا بهتر شویم.
راجع به بچه های خبر بی بی سی گفتید از ابتدا حرفه ای نبودند؛ گوینده های تازه وارد خبر سیمای خودمان چطور، اینها با آموزش خوبی وارد شدند؟
– متاسفانه خیر. آموزشها اکثرا خوب نبوده، آموزش هایی که در مورد بی بی سی من اشاره کردم، از طریق نیروهایی که پشت صحنه بی بی سی بودند و واقعا پشتوانه تجربی بالایی داشتند، صورت گرفته است.
رادیو بی بی سی و …
– نه، اصلا همین تلویزیون بی بی سی فارسی؛ آدم هایی که پشت صحنه کار می کنند اکثرا نیروهایی با سی چهل سال تجربه هستند. کسانی هم که در رادیو و تلویزیون و مطبوعات بوده اند و خودشان هم آموزش های حرفه ای بین المللی دیده اند، اینها به نیروهای جدید درس می دهند ولی در ایران ما آموزش درست نداشته ایم. از طرفی جذب نویسنده و گوینده ما غلط است، وقتی شیوه جذب درست نباشد از پایه کسی که وارد این کار شده، حرفه ای نیست. شما هر چقدر هم برای او آموزش بگذارید تا حدودی ممکن است آموزش بگیرد ولی وقتی از پایه غلط باشد و چیزی نداشته باشد.
نسل شما به نظر می رسد هنوز جایگزین های خوبی نداشته اند و از شما هم در آموزش استفاده نشده.
– گاهی اوقات استفاده کرده اند ولی اساتید بزرگ هم رغبت نمی کنند برای آموزش بیایند.
محمدرضا حیاتی و همسرش در افطاری حسن روحانی
چرا؟
– به این دلیل که دستمزدی که می دهند در حد یک کارگری که بیاید و خانه تمیز کند هم نیست.
ساعتی می دهند؟
– ساعتی ۴۰ تومان! اصلا خنده دار است استادی بیاید درس بدهد، یک ساعت قبل و بعدش وقت بگذارد…
برای مجموعه بزرگی مثل صداوسیما با این همه تعداد پرسنل و تعداد شبکه و … خوب نیست. نتیجه این می شود که یک شبکه کوچک مثل بی بی سی فارسی یا من و تو…
– این می شود که بعضی از اساتید بزرگ حاضر نیستند بیایند یا ترجیح می دهند بروند جاهایی که خصوصی است و حداقل دستمزدی البته نه در حد شخصیت شان ولی قابل تر به آنها بدهند، تدریس کنند. مسئله دیگر هم اینکه خود آقایان از اساتید بزرگ استفاده نمی کنند و می روند سراغ کسانی که در عمرشان ۱۰ دقیقه و شاید هم حتی یک دقیقه گویندگی نکرده اند. چنین فردی می شود استاد گویندگی! من نمی دانم چطور کسی که یک بار در استودیو پشت میکروفن ننشسته، می تواند گویندگی را درس کند، می شود؟
دانشکده صداوسیما را می گویید؟
– هم دانشکده صداوسیما و هم جاهای دیگر که چنین تدریس هایی دارند.
هیچ وقت جای دیگر هم برای تدریس دعوت نشده اید؟
– زیاد دعوت شده ام.
نرفته اید؟
– من چندین سال است نرفته ام چون یک مسئله ای هست من می گویم بنده های خدا جوانانی که برای آموزش می آیند به شوق این می آیند که آینده ای داشته باشند، من را هم نماد صداوسیما و خبر می دانند ولی هیچ کانالی برای معرفی آنها برای کار وجود ندارد. نمونه اش داشته ایم کسی که خیلی هم خوب بود، ولی اینکه چطور اینها را معرفی کنیم بروند مشغول به کار شوند و از هنر و حرفه ای که دوست دارند استفاده کنند، کانالی وجود ندارد.
شما کار دیگری غیر از گویندگی خبر نداشته اید؟ گفتید آقای افشار یا بابان بیزینس داشتند…
– نه، من متاسفانه کار بیزینس بلد نبودم و نکردم و به همین دلیل هم خیلی از دوستان دیگر عقب هستم.
غیر از صداوسیما کار دیگری نداشته اید؟
– من ده دوازده سال کار تبلیغات می کردم.
چرا کنار گذاشتید؟ شما روی فیلم های تبلیغاتی نریشن می گفتید و …
– بله هم می نوشتم و هم خودم می گفتم و در ساخت و بازاریابی و … هم فعال بودم.
چرا آن را کنار گذاشتید؟
– یک مقدار دیدم فضای آنجا با روحیاتم سازگار نیست.
اجرا چطور؟
– بله، به عنوان مجری مراسم های مختلفی رفته ام.
برای انتخاب نوع مراسم سختگیر هستید؟
– من خیلی سختگیر نیستم، منتها هم به خاطر شرایط سازمان و هم اینکه دیدگاه و نظریه ای که برگزارکننده های همایش نسبت به من دارند، برای مراسم های خیلی رسمی و در سطح بالا با من تماس می گیرند و مثلا یک همایش سینمایی یا اقتصادی را با من تماس نمی گیرند چون فکر می کنند به کلاس من نمی خورد یا من قبول نمی کنم.
در صورتی که خودتان دوست دارید؟
– بله، خب حرفه ام است و می توانم در زمینه های مختلف اجرا داشته باشم.
به خصوص گفتید به سینما علاقه دارید.
– بله، علاقه دارم و پیگیر هم هستم.
در این حد که بدانید در سینما چه اتفاقی می افتد و عوامل را بشناسید پیگیر هستید؟
– بله، پیگیر هستم.
سینما هم می روید؟
– نه، متاسفانه مدت هاست سینما نرفته ام.
چرا؟
– بیشتر به خاطر موقعیت کاری سال هاست که نرفته ام اما اگر فیلم خوبی باشد از طریق سی دی می بینم.
فیلم های خارجی چطور؟
– آن هم اگر چیز خیلی شاخصی باشد می بینم.
چه کسی اینها را به شما معرفی می کند؟
– بالاخره از خواندن نشریات و مجلات مختلف آنهار ا پیدا می کنم.
پس اهل مجلات فرهنگی سینمایی هم هستید.
– بله، مرتب می خوانم و خیلی دوست دارم.
الان چه نشریاتی را می خوانید؟
– یک زمانی مجله فیلم و نشریات سینمایی مختلف را می گرفتم و می خواندم ولی الان فرصتم کمتر شده است.
ورزش چطور؟
– بله، فوتبال جذاب است.
در چه حدی؟
– خیلی اطلاعات فوتبالی بالایی ندارم.
مثلا می دانید امروز پرسپولیس با چه تیمی بازی دارد؟
– پسرهای من هر دو پرسپولیسی هستند و چون آنها می گویند، من هم می دانم ولی خودم تنها باشم پیگیر نیستم، مگر اینکه شب قبل در خبر بگویند.
بازیکن های تیم ملی را می شناسید؟
– چند نفری را می شناسم.
ساعاتی که سر کار نیستید و مطالب سیاسی و اخبار را پیگیری نمی کنید، سرگرمی شما چیست؟ چون به نظر می رسد خیلی هم نمی توانید به سفر بروید.
– نه خیلی. اتفاقا چند روز پیش یک جایی بودم. به من گفتند بازنشسته شده ای چرا هنوز سر کار می روی؟ گفتم به این دلیل که من هیچ سرگرمی دیگری ندارم و سرگرمی ام کارم است. یعنی من روزهایی هم که خانه هستم باز تلویزیون. هم تلویزیون خودمان هم تلویزیون های خارجی… را پیگیری می کنم. بعضی ها برای اینکه کلاس بگذارند می گویند من تلویزیون نگاه نمی کنم و تلویزیون خانه همیشه خاموش است و … ولی من برعکس هستم. از زمانی که به خانه می روم فوری تلویزیون روشن می کنم تا زمانی که بخواهم از خانه بیرون بیایم.
اینجوری که خانواده اذیت می شوند.
– نه، تلویزیون من مستقل است.
نگفتید علاقه شما چیست؟
– من شعر و ادبیات خیلی دوست دارم و از جوانی به دنبال آن بودم.
اینجوری که پیگیر باشید و بروید کتابفروشی کتاب بخرید؟
– اگر موردی پیش بیاید بله، ولی متاسفانه تهران است و هزارتا…
یک مقدار کم لطفی می کنید.
– ولی به عرصه شعر و ادبیات خیلی علاقمندم. اشعار شعرا را می خوانم و گاهی هم یک چیزهایی خودم می گویم، نه در حدی که بشود اسمش را شعر گذاشت.
هیچ وقت وسوسه شده اید همین ها را چاپ کنید؟
– به آن مرحله نرسیده گاهی یک غزلی چیزی می گویم ولی بعد با خودم می گویم پاره اش کنم این را اگر یک استاد ادبیات ببیند…
شما که بعد از این همه سال حضور در رسانه باید اعتماد به نفسش را داشته باشید.
– می ترسم بگویند این چی است گفتی؟ خجالت نمی کشی؟
با این روحیه و علاقه به ادبیات، علوم سیاسی خواند شما یک مقدار عجیب به نظر می رسد.
– خواندن علوم سیاسی برمی گردد به سال های شصت و چهار، شصت و پنج. آن زمان یک عده ای از گویندگان و اعضای تحریریه و خبر را به دانشگاه آزاد معرفی کردند که علوم سیاسی بخوانند.
برای پیشرفت شغلی و …
– بله، به ما یک پوئنی داده بودند چون آن زمان دانشگاه آزاد آزمون داشت و ما را بدون آزمون پذیرفتند ولی خیلی ها هم به این امتیاز راغب نبودند چون آن زمان اوایل شکل گیری دانشگاه آزاد بود و می گفتند مدرکش به درد نمی خورد و خیلی ها هم همان اول رها کردند.
شما رفتید و ادامه دادید؟
– نه، من هم نیمه کاره رها کردم.
به علوم سیاسی علاقه نداشتید؟
– اتفاقا در یک مقطعی علوم سیاسی را هم دوست داشتم ولی عشقم ادبیات بوده. ادبیات فارسی و ادبیات انگلیسی را خیلی داشتم ولی گرفتاری هایی که داشتم…
علوم سیاسی را خودشان برایتان انتخاب کرده بودند؟
– نه، چند رشته بود؛ علوم سیاسی، علوم اجتماعی، ارتباطات روزنامه نگاری و بیشتر رشته هایی که در ارتباط با کار روزنامه نگاری و خبر بود.
ادبیات انگلیسی را دنبال کردید؟
– بله، تا حدودی.
یعنی الان در حدی که بتوانید خبر ترجمه کنید مسلط هستید.
– تا حدودی. من اوایل دهه ۶۰ همزمان که خبر می خواندم دبیر زبان هم بودم و دو سال دبیرستان درس دادم.
در کار به شما کمک کرد؟
– خیلی کمک می کند. نه فقط انگلیسی که هر زبانی؛ الان در کار ما که گوینده خبر فارسی هستیم ادبیات و زبان فارسی، عربی و انگلیسی مکمل کار گویندگی هستند و همیشه توصیه من این است که اینها را باید گویندگان بدانند. یعنی لااقل عربی و فارسی را حتما تا حدودی که بتوانند حرف بزنند و قاعده و دستور زبان را بدانند، آ»وزش ببینند. زبان فارسی هم باید از نظر دستوری بلد باشند. الان ۸۰ میلیون ایرانی فارسی حرف می زنند ولی چند درصد دستور زبان را می دانند؟ این است که تاکید من روی آموزش دستور زبان است. یعنی حتما دستور زبان و مکالمه عربی و انگلیسی و فارسی را یاد بگیرند.
خود شما می توانید عربی صحبت کنید؟
– تا حدودی.
می توانید بخوانید؟
– بله.
خبرها را شما برای خواندن تنظیم می کنید؟
– گاهی پیش آمده ولی معمولا گوینده فقط گوینده است.
برخلاف شبکه های خارجی که خودشان خبرها را تنظیم می کنند.
– بله، اینجا گوینده فقط گویندگی می کند ولی مثلا گاهی از نظرات گوینده های پیشکسوتی مثل ما استفاده می کنند.
پس تحریریه کلا جدا است؟
– نه جدا نیست؛ در یک مجموعه هستیم.
وظایفش را می گویم.
– بله کار گوینده گویندگی است و فقط خبرها را می خواند و اشکالاتی اگر باشد می پرسد و برطرف می کند.
یک خاطره گفته بودید که در خبر رادیو با خواندن اسم یک میهمان خارجی خندیدید و نتوانستید خودتان را کنترل کنید؛ بعد از آن هم از این موارد داشتید؟
– اسمی که خارجی باشد مخصوصا کشورهایی که زیاد از لحاظ زبانی به ما نزدیک نیستند مثل اروپای شرقی و … طبعا در مرحله اول تلفظش را نمی دانم.
چه می کنید؟
– معمولا یا در اینترنت دنبالش می گردیم یا مثلا اگر اسپانیولی باشد از بخش اسپانیولی زبان می پرسیم چون آنها تلفظ های خاصی دارند مثل «آ» را «خ» تلفظ می کنند یا در اروپای شرقی «ی» تلفظ می شود.
آقای حیاتی چند فرزند دارید؟
– دو پسر دارم.
پسرهای شما شغل شما را ادامه ندادند؟
– نه. پسر بزرگم مثل خودم علاقه به زبان داشت و مترجم زبان است، پسر دومم هم الان ترم آخر مدیریت بازرگانی است.
شما آنها را به گویندگی تشویق نکردید؟
– نه، من نه تشویق کردم و نه چیز دیگر. به نظرم هر کس در خودش چیزی باید ببیند که سراغ یک کار برود.
شاید کار شما به نظرشان سخت بوده.
– خیلی سخت است و شاید یکی از دلایلی که نخواستند به این حیطه وارد شوند دیدن سختی های این کار بود.
شاید هم همسرتان خیلی به خاطر این کار غر می زند و …
– شاید هم همینطور است! بالاخره یک نگاه منفی برایشان به وجود آمده.
در دو سه سال اخیر بیشتر همسر شما در محافل با شما دیده می شود، قبلا کمتر بیرون می آمدید.
– به خاطر موقعیت ویژه ای که من دارم، همسرم خیلی دوست ندارد با من بیرون بیاید. چون مثلا می خواهیم یک جا برویم آرامش داشته باشیم، یک عده می خواهند عکس بگیرند یا سلام علیک کنند، این را خیلی دوست ندارد.
ولی اخیرا بیشتر دیده می شود.
– چند باری بالاخره اجبارا ایشان را با خودم بردم.
با شغل شما مشکل کلی نداشتند؟
– بالاخره کنار آمدند. شغل من برایشان خیلی مشکل دارد ولی خب کنار آمدند و سال های سال است گذرانده اند.
هیچ وقت از شما نخواستند کارتان را عوض کنید؟
– نه، می دانند من چقدر عاشق این کار هستم.
هیچ وقت نخواستید این شیوه کلاسیک خبرخوانی را کنار بگذارید و وارد شیوه مجله های خبری شوید؟
– نه، لزوما هر گوینده ای نباید هویت و شخصیت خودش را جابجا کند. من در همین چند سال اخیر هم نسبت به گوینده ای که در دهه ۷۰ یا اوایل دهه ۸۰ خبر می خواندم، خیلی فرق کرده ام.
آن موقع رسمی تر بودید؟
– بله، خیلی خشک تر و رسمی تر بودم. الان فضا خیلی عوض شده ولی باز هم یک بخش هایی باید به همان سبک کلاسیک خودش بماند. مثلا بخش خبر ساعت ۲۱ یا ۱۴٫ اینها بخش های اصلی خبر هستند و همیشه به این سبک اجرا شده اند و مخاطب هم به این سبک دوستش دارد. در مجله خبری نوع خبرش، نوع اجرا و دکور و همه چیز فرق می کند.
یک زمانی هم همین خبر ۱۴ را دو نفری می خواندید و به هم پاس می دادید ولی بعد دوباره به شکل سابق برگشت. به نظر می رسد خودتان این سبک رسمی را بیشتر دوست دارید چون الان شبکه های خارجی را هم که می بینیم خیلی این شکل خبرخوانی رسمی دیده نمی شود و در آن گفتگو و ارتباط با خبرنگار و … وجود دارد.
– در همین خبر ۱۴ یا ۲۱ هم این موارد را داریم. یک روز ممکن است دو سه مهمان داشته باشیم و با آنها نرم و راحت صحبت کنیم و مسائل مختلف گفته شود یا گفتگو و ارتباط مستقیم با خبرنگار داشته باشیم. اینها همه در تلویزیون های دنیا هست و در کشور ما هم هست.
شاید شما دیگر می گویید حیاتی را دیگر مردم به همین شکل می شناسند و این را حفظ می کنید.
– من انعطاف لازم را داشته ام و اینطور نیست که بگویم تغییر نکرده ام. اینطور نیست که شیوه ای که دهه ۶۰ تا ۷۰ اجرا می کردم، الان هم همان را اجرا کنم. طبعا نسل های مخاطب عوض می شوند و تنوع و رقابت رسانه ها بیشتر می شود و ما هم انعطاف لازم را به خرج دادیم. منتها من همیشه تاکیدم این است که اخبار ساعت ۱۴ و ۲۱ رسمی ترین بخش های خبری ما هستند و باید در عین اینکه انعطاف لازم را داشته باشند، از رسمیت و جدیت هم نیفتند و نمی شود شیوه اخبار بیست و سی را روی اخبار بیست و یک پیاده کنیم.
هر جا مخاطب خاص خودش را دارد و اینجا هم مخاطب کلاسیک خودش را هنوز دارد و آن مخاطبان اینطور دوست دارند. نمی گویم خشک و بی روح باشد و فکر هم نمی کنم الان اینطور باشد. البته غیر از خبرهایی که رسمی هستند و ما مجبوریم به همان سبک خودش بخوانیم. مثلا بیانات مقام معظم رهبری سبک و سیاق خاص خودش را دارد.
من این را کاری نمی توانم بکنم؛ چه انعطافی باید در آن بدهم؟ یا مثلا سخنرانی رییس جمهوری و دیدارهای رسمی و … خود فرم و محتوای خبر هم ما را به سمت رسمی شدن سوق می دهد. ساختار خبر خیلی مهم است. خبر چهل چهل و پنج دقیقه ای را شما نگاه می کنید، گوینده کار خاصی نمی تواند انجام دهدت و سبک و سوی خبر به صورت رسمی است.
شما اجرا هم داشته اید؟
– من هشت سال در رادیو برنامه اجرا می کردم و مجری برنامه راه شب بودم ولی آنجا حال و هوا و حس کار فرق می کند و من با موزیک شعر می خواندم و کلا فضا متفاوت بود.
در تلویزیون نمی خواستید اجرا را تجربه کنید؟
– در تلویزیون هم اجرا داشتم اما مقطعی بوده. برنامه ای که یک مناسبتی پیش آمده و تهیه کننده تماس گرفته و از من خواسته اجرا کنم. بستگی دارد چه مناسبتی پیش بیاید که از من درخواست کنند.
در شبکه های اجتماعی عضو هستید؟
– من این اپلیکیشن ها را دارم ولی فعال نیستم.
اینستاگرام هم دارید؟
– در حد اینکه ثبت نام کرده ام ولی نه عکس گذاشته ام و نه صفحات بقیه را چک می کنم.
فیس بوک چطور؟
– فیس بوک هم دارم اما مدت هاست به آن سر نزده ام.
یکسری انتقادها به خبر در قالب جوک وجود دارد که مثلا فقط نکات مثبت کشور خودمان را در اخبار می گویند و نکات منفی کشورهای دیگر را بولد می کنند؛ اینها را در شبکه های اجتماعی دیده اید؟
– بله.
هیچ وقت شده اینها را منتقل کنید؟
– من تا حدودی اینها را می پذیرم و قبول دارم.
لایک هم می کنید؟
– من که نمی توانم لایک کنم ولی انتقادها را می پذیرم. باید این دیدگاه ها را قبول کنیم و بپذیریم که نباید از چیزهایی که مطالبه مردم است و مردم دوست دارند خبری را بشنوند، عقب بمانیم. روزی که خبری در رأس اخبار دنیاست و مردم دوست دارند آن را بشنوند نباید ما خودمان را به آن راه بزنیم، انگار اصلا این خبر وجود ندارد. این غلط است. مخاطب می رود راه خودش را پیدا می کند و از بی بی سی فارسی و من و تو و … این خبر را می گیرد. این اصلا کار حرفه ای نیست، اشکال ندارد دیدگاه خودمان را منتقل کنیم ولی آن خبرها را هم به مردم بدهیم؟
اینکه باتجربه ترین گوینده خبر صدا و سیما این ایده را دارد که تلویزیون باید خودش را اصلاح کند، به نظر خیلی خوب است چون الان مدیر سیما هم بیشتر از شما تجربه ندارد؛ خوب است از شما مشورت بگیرند.
– من همیشه دوست داشته ام و فکر می کنم چند فکر روی هم باشد بهتر از یک فکر است. به همین دلیل همین جا هم آمادگی خودم را اعلام می کنم که در هر زمینه ای حاضرم در جهت تغییرات در جهت بهبود و نه خراب شدن کمک کنم.
این شهرت شما بیرون چه بازتابی داشته؟ برای شما مشکل ایجاد می کند یا از آن استفاده می کنید؟
– من تا به حال استفاده ای از آن نداشته ام.
مثلا در بانک…
– من بانک هم که می روم یا جاهایی که صف است، مثل بقیه مردم نوبت می گیرم و در صف می مانم. خیلی وقت ها رییس بانک متوجه می شود و یک نفر را می فرستد و صدا می کند که باز هم من می گویم نه کاری ندارم و منتظر می مانم.
چراغ قرمز رد نکرده اید بعد برای فرار از جریمه خودتان را معرفی کنید؟
– اصلا. امکان ندارد. من از این کار بدم می آید. اصلا پیش نیامده. من خیلی قوانین و مقررات را دوست دارم و رعایت می کنم.
در کشور ما این خیلی پیش پا افتاده است که مثلا بخواهید فرزندتان را ثبت نام کنید و از شهرت تان استفاده کنید.
– من هیچ وقت از شغلم سوءاستفاده نکرده ام. یک وقت هایی یک جایی خود دوستان لطف کرده اند ولی اینکه من خودم پیشقدم بشوم و خودم را معرفی کنم اصلا پیش نیامده.
در این مدت گویندگی پیش آمده خبری را گوینده های دیگر بگویند نمی خوانیم، شما مجبور شوید بخوانید؟
– مگر می شود؟
اگر خبر سختی باشد یا فضای بدی داشته باشد؟
– برای خبر رحلت امام ده، دوازده نفر گوینده و مجری از بخش های مختلف آمده بودند. هر کس مشکلی برایش پیش آمده بود؛ یکی حالش بد شده بود، یکی گفته بود نمی توانم بخوانم… آخرین لحظه مدیر خبر، آن را به دست من داد و و گفت شما باید بخوانی. اینکه من می گویم گوینده خبر وظیفه حرفه ای اش چیز دیگری است، همین است.
من هم باید می گفتم سخت است، شاید خرابش کردم؟ خبر به این مهمی را هر کس جای من بود قبول نمی کرد. من هم گوینده تازه کاری بودم و اگر خراب می کردم، فاتحه ام خوانده بود ولی یکی اینکه وظیفه حرفه ای من بود و دوم اینکه من همیشه از خبرهای سنگین و سخت استقبال کرده ام. من اصلا دوست دارم خبر را نخوانده در استودیو به من بدهند.
خیلی پیش می آید؟
– بله و من دوست دارم و آنها را بهتر می خوانم. خبری که نخوانده باشم و یکباره در استودیو به من بدهند و خبر مهمی هم باشد را دوست دارم. مثلا یک خبر مهم ده صفحه ای باشد و من نخوانده باشم، این را با لذت می خوانم. معمولا برای سخنرانی های آقا این اتفاق می افتد که مثلا تا پنج دقیقه به ساعت دو من منتظر بوده ام ولی نرسیده، لحظه شیرینی برای من بوده که فکس را صفحه به صفحه بیاورند و زیر دست من بگذارند و من بخوانم.
آقا بعضی اوقات کلمات عربی و … استفاده می کنند، از آن نمی ترسید؟
– نه، با عشق می خوانم.
یا مثلا خبری باشد که یک نفر دیگر خوانده باشد و شما غبطه خورده باشید که کاش شما می خواندید؟
– این هم پیش آمده ولی یادم نیست. البته بیشتر خبرها را من حضور داشته ام و خوانده ام.
خبرها معمولا هم مکتوب است، خبر بدون نوشته نداشته اید؟
– چرا یک چیزهایی را ممکن است سردبیر درگوشی بگوید، مثلا فلان اتفاق افتاده، این را شما بگو تا خبرش بیاید که البته آن هم خبرهای مهم مثل جنگ رژیم صهیونیستی علیه غزه یا یک بمباران باشد که لحظه ها در خواندن آن مهم هستند.
با این چیزهایی که گفتید و با همه سختی هایی که کار شما دارد آقای حیاتی اگر دوباره به دنیا بیایید باز هم گوینده خبر می شود؟
– من واقعا به این کار علاقه دارم و شاید اگر زندگی دوباره ای باشد باز هم به این سمت و سوی رسانه و فرهنگ و ارتباطات می روم.
وسوسه رسانه بزرگتر نداشتید؟ مثلا کاش می شد زبانم خوب بود در سی ان ان خبر می خواندم؟
– اگر زبانم در آن حد بود، بد نبود.
تصور اینکه آدم در ابعاد جهانی دیده می شود.
– ده پانزده سال پیش یک بخش عربی در شبکه سه داشتیم، یک سردبیر داشت که خیلی اصرار داشت که بیا از شما تست بگیرم گوینده خبر عربی باش؛ گفتم من فارسی می گویم، دیگر چرا عربی؟