جام جم سرا:
اقطار در خصوص ضرورت اجرای طرح مقابله با خشونت خانوادگی گفت: بررسیها نشان داده که میزان خشونت خانوادگی در حال تغییر است و آمار مراجعهکنندگان به مراکز ۱۲۳ بهزیستی بهخصوص در زمینه کودکآزاری و همسرآزادی این موضوع را به ما نشان میدهد؛ لذا در سازمان بهزیستی به این نتیجه رسیدیم که یکی از مباحث عملی و آسیبهایی که میتوانیم در آن مداخله کنیم، خشونت خانوادگی است که عوامل اقتصادی و تورم سرمایه اجتماعی در آن تأثیرگذار است.
خشونت به این معنی نیست که حتماً در خانه کتککاری اتفاق بیفتد
وی به تعریف خشونت خانوادگی پرداخت و تصریح کرد: در تعریف خشونت خانوادگی، حتی الفاظ و یا تهدیدهایی که به کار میرود، میتواند خشونت محسوب شود و خشونت در این تعریف به این معنی نیست که حتماً در خانه کتککاری اتفاق بیفتد. وقتی مثلاً مرد با تهدید به همسرش بگوید از خانه بیرونت میکنم، این جمله باعث میشود فضای ذهنی زن یا کودک، دچار اختلال شده و ممکن است فرد دیگر به خانه برنگردد و دچار آسیب شود و حتی پناهگاه کاذب بیرونی را برای خود انتخاب کند.
چه افرادی مرتکب جرایم جنسی و کودکآزاری میشوند؟
اقطار با بیان اینکه ما خشونت در خانه را به علت اینکه میتواند زمینهساز آسیبها باشد، انتخاب کردهایم، افزود: زنی که خشونت خانوادگی میبیند میتواند دچار آسیب یا طلاق شود. کودکی که آسیب دیده است، خود میتواند آسیبرسان باشد.
وی ادامه داد: در تحلیل شخصیت بسیاری از افرادی که به جرایم جنسی یا کودکآزاری دستگیر میشوند، متوجه میشویم که این افراد در کودکی آسیبی از این قبیل دیدهاند. مثلاً از پدر کتک خورده و یا در محیط خانه دچار مشکلاتی شدهاند؛ لذا به اعتقاد ما فردی که آسیب میبیند، میتواند در آینده خودش آسیبرسان جامعه باشد.
اعتیاد؛ عامل مهم ایجاد خشونت خانگی
اقطار اظهار داشت: اگر ما بتوانیم در بحث خشونت خانوادگی ورود پیدا کرده و تعاریف را بگوییم و خاطرنشان سازیم که فقط کتکزدن یا ایجاد مشکل در شرایط مالی، خشونت به حساب نمیآیند، بلکه عوامل دیگری هم وجود دارند که موجب خشونت خانگی میشوند؛ و بعد مداخله کنیم؛ یعنی به زنان خانه آموزش دهیم که در این شرایط استرسآور، زود تصمیم نگیرند و به مردان نیز بگوییم که کنترل خشم داشته باشد، میتوانیم تا حدودی این آسیب را کاهش دهیم.
وی با تأکید بر اینکه بسیاری از این برخوردها به آسیبهایی از قبیل اعتیاد برمیگردد، گفت: ما در این زمینه به زنان یاد میدهیم که چطور شوهرشان را به سمت ترک اعتیاد هدایت کنند.
مدیرکل پیشگیری از آسیبهای اجتماعی سازمان بهزیستی با اشاره به زمان اجرای این طرح گفت: اجرای این طرح از امسال برنامهریزی شده است و فقط ما در این مسئله دچار شک و تردید هستیم که آیا وارد فاز آموزش شویم یا اینکه لایحهای برای دولت در این زمینه داشته باشیم؛ چراکه در خصوص حمایت از زنان، خانواده و کودکان، لازم است وزارت رفاه نیز وارد عمل شود و پیشبینی کند که ما چه حمایتهایی میتوانیم از این دسته از زنان داشته باشیم.
یکی از وظایف ذاتی دفاتر کاهش آسیب خشونت خانگی، آموزش حقوق به زوجین است
وی با اشاره به آخرین وضعیت طرح کاهش خشونت خانوادگی تصریح کرد: هماکنون در حال رایزنی هستیم و منابع بینالمللی و اسلامی و راهکارهایی که آنها در پیش گرفتهاند را جمعآوری کردهایم. ما در این آموزشها باید حقوق همسر را نیز منتقل کنیم؛ چراکه بسیاری از حقوق از جمله حقوق همسران برای ما ناآشنا است و فقط در عقدنامه قید میشود؛ لذا یکی از وظایف ذاتی ما در دفاتر کاهش آسیب خشونت خانگی این است که این حقوق را به هر دو طرف انتقال دهیم.
بازه زمانی یکساله برای انجام مقدمات این طرح
اقطار بیان داشت: قرار شده است امسال این طرح را طی چند برنامه کلان در کشور شروع کنیم و بعد آموزشها را در استانها آغاز نماییم. کارهای علمی و نشستهای این برنامه تقریباً از اواخر سال گذشته شروع شده و یک بازه زمانی یک ساله برای مقدمات این طرح پیشبینی شده است.
باید با معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری به نتیجه نهایی برسیم
وی در خصوص نحوه همکاری بهزیستی با معاونت امور زنان وخانواده ریاست جمهوری در خصوص اجرای این طرح خاطرنشان کرد: صحبت این ارتباط کاری از طریق مشاوره با امور زنان سازمان بهزیستی انجام شده و اگر ما بتوانیم رایزنیها را داشته باشیم و مطالب را آماده کنیم، در یک جلسه مشترک به نتیجه نهایی خواهیم رسید.(مهرخانه)
جام جم سرا: علیرضا میرکمالی با اعلام این که پژوهشکده خانواده در نظر دارد همایشی را با همکاری مرجع ملی کنوانسیون حقوق کودک وزارت دادگستری و یونیسف در ارتباط با کودک آزاری برگزار کند، گفت: 4 نشست تخصصی با عنوان «نقش ادیان و رهبران دینی در پیشگیری از خشونت علیه کودکان» در قالب این همایش پیش بینی شده که اولین نشست آن در تاریخ سوم تیرماه سال جاری در ارتباط با تبعیض، با حضور حقوقدانان، روانشناسان و جامعه شناسان برگزار خواهد شد.
این حقوقدان و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی افزود: دومین نشست نیز در 14 مرداد ماه با محوریت «غفلت و بی توجهی نسبت به کودکان» تشکیل میشود و نشستهای بعدی نیز با محوریت ازدواج زودهنگام و آزارهای جنسی کودکان در شهریور ماه برگزار خواهد شد و امیدواریم بعد از این نشست، نتایج بدست آمده در قالب لایحه ای در حمایت از کودکان به نهادهای مربوطه ارائه شود.
به نقل از ایلنا، او گفت: باتوجه به خشونت هایی که شاهد اعمال آن علیه کودکان هستیم، علی رغم وجود لوایح و قوانین مختلف، برای تدوین قوانین جدید نیز احساس نیاز می شود. همچنین در مورد برخی قوانین نیز، نیاز است که بازنگری هایی صورت گیرد؛ برای نمونه در لایحه حمایت از کودکان بد سرپرست و بی سرپرست نیاز است که در ماده 26 که ازدواج سرپرست و فرزندخوانده را ممکن می سازد، تغییراتی صورت بگیرد.
میرکمالی در تبیین اشکالات موجود در زمینه اجرای قوانین موجود گفت: مشکلات فرهنگی و آموزشی از جمله عوامل ناکارمدی قوانین در حوزه حقوق کودکان است. خانوادهها و مرتکبین کودک آزاری اغلب از اینکه مرتکب نقص قانون شدهاند مطلع نیستند بنابراین نیاز به اطلاع رسانی، فرهنگ سازی و آموزش در این زمینه بسیار احساس میشود.
جام جم سرا: هنوز سازمانها و مسئولانی هستند که به دستفروشی در شهر عادت نکردهاند؛ برای همین هم است که هرچند وقت یکبار مانند شهرداری تهران طرحهایی را برای آنچه «جمعآوری» یا «ساماندهی» آنها خوانده میشود، اجرا میکنند.
«پژوهشکده فرهنگ، هنر و معماری» و «مجمع حق بر شهر باهمستان» در ادامه سلسله نشستهای مدنی حق بر شهر، سومین نشست این نشستها را درباره دستفروشی در شهر برگزار کرد. در این نشست «پرویز صداقت» (پژوهشگر اقتصاد سیاسی)، «فاطمه دانشور» (عضو کمیسیون فرهنگی- اجتماعی شورای شهر تهران)، «هادی زند» (قائممقام معاونت فرهنگی- اجتماعی شرکت بهرهبرداری راهآهن شهری) و «بنفشه سامگیس» (روزنامهنگار حوزه اجتماعی) سخنرانی کردند.
«فاطمه دانشور» در این نشست ابتدا به نقش و جایگاه دستفروشی در اقتصاد شهر تهران پرداخت: «ما اول باید ببینیم که این جایگاه کجاست. از نظر من دستفروشی زاییده فقر و بیعدالتی است که به دلیل نوعی خشونت اجتماعی و رانش طبقاتی در ایران بهوجود آمده و هرسال هم این فاصله طبقاتی بیشتر میشود. علت تشدید این پدیده این است که ما نهادهای حامی برای افراد فقیر در کشور نداریم؛ ممکن است در قانون این نهادها وجود داشته باشند ولی در عمل به وظایفشان درست عمل نمیکنند.»
او ادامه داد: «موضوع دیگر این است که میبینیم برای محصولاتی که دستفروشان در نقاط مختلف شهر عرضه میکنند، تقاضا وجود دارد. این موضوع نشان میدهد طبقه پایینی در کشور وجود دارد که مصرفکننده این محصولات است؛ این افراد میگویند اگر محصولاتی را که نیاز دارند از مترو بخرند، هم راحتتر است و هم ارزانتر.»
دانشور در ادامه، دستفروشی در شهر را یک شغل کاذب ندانست: «تعداد زیادی از دستفروشان شهر، زنان هستند. زنانی که معمولا سرپرست خانوارند و برای تأمین معاش مجبورند دستفروشی کنند، تعداد زیادی از دستفروشها را کودکان تشکیل میدهند و متاسفانه با وجود انجمنهایی که برای کمک به آنها کار میکنند بازهم مشکلات آنها روزافزون است. از طرف دیگر گاهی اوقات دستفروشی جزو آسیبهای اجتماعی دانسته نمیشود در حالی که خود من کسانی را سراغ دارم که حتی همین دستفروشی را هم نتوانستهاند انجام دهند و دچار آسیبهای فراوانی هستند. من مردی را میشناسم که برای تأمین اجاره یک اتاق ١٢متری، دخترش را یکسال به مرد دیگری اجاره داده است.»
این عضو شورای شهر در ادامه درباره برخورد با دستفروشان گفت: «اگر میگوییم معابر عمومی مکانی اختصاص برای همه است ولی میبینیم با دستفروشان برخورد قهری میشود ولی با کسانی که باعث بهوجود آمدن شرایط فقر برای این دستفروشان هستند، هیچ برخوردی نمیشود.»
او ادامه داد: «در ایجاد آسیبهای اجتماعی عوامل مختلفی دخیلند که بخشی مربوط به شهرداری است و بخشی مربوط به دولتهاست. دولت قبل میراث بدی را برای ما گذاشت. ما چیزهایی را در این دولت از دست دادیم که فعلا باید دنبالشان باشیم تا به آنها برسیم. در دولت قبل سه وزارتخانه کار و تعاون و رفاه اجتماعی در هم ادغام شدند و مسائل اجتماعی شهید شد. در حال حاضر هم با اینکه آقای ربیعی، وزیرکار و تعاون تلاشهایی برای توجه به مسائل اجتماعی کرده اما هنوز هم بیشتر نگاهش به مسائل کار است تا اجتماعی. از طرف دیگر اینکه ما میبینیم تعداد زیادی از دستفروشان را زنان تشکیل میدهند به این دلیل است که در دولت قبل دریافت یارانه توسط زنان خانوادهها دیده نشده و این پول مستقیم به حساب همسران آنها یا پدرانشان میرود، بنابراین تعداد زیادی از زنانی که بدسرپرستند، پولی دریافت نمیکنند، چون شوهرانشان پول یارانهها را دود میکنند و به هوا میفرستند. همین زنان مجبورند دستفروشی کنند.»
دانشور در ادامه با اشاره به این که عدمتعامل دولتها و شهرداری دلیل دیگر ایجاد مشکلات اجتماعی در شهر است، گفت: «در دولت قبلی هیچ تعاملی بین دولت و شهرداری وجود نداشت. ما سیاستزدگی را فراموش نکنیم.»
او درباره کارگری که در حال جابهجایی نخاله زباله در منطقه ٤ تهران بود و توسط مامور رفع سد معبر شهرداری کشته شد هم گفت: «معاونت خدمات شهری شهرداری قرار است امروز گزارش کاملی در اینباره به شورا بدهد، چون آقای عبداللهی هنوز شک دارد که آیا این کارگر با پنجه بوکس کشته شده یا نه. ما معتقدیم شهرداری باید در اینباره پاسخگو باشد. از طرف دیگر ما از شهرداری میخواهیم پیمانکارانش را از میان انسانهای بااخلاق استخدام کند، نه کسانی که ماموری را سر کار میآورند که پنجه بوکس همراه دارد. باید کارگروهی برای رسیدگی به امور دستفروشان تشکیل شود و متخصصان اجتماعی از گوشه و کنار به عضویت آن دربیایند».
«هادی زند»، قائممقام معاونت فرهنگی- اجتماعی مترو در ادامه این نشست درباره وضع دستفروشی در متروی تهران سخن گفت.
او در اینباره گفت: «ما در شرکت مترو بعد از آنکه دیدیم پدیده دستفروشی در مترو رو به افزایش است، این موضوع را بررسی کردیم و به لایههای پنهان دستفروشی رسیدیم. در حال حاضر نگاه به پدیده دستفروشی در شهر در شرکت مترو، نگاه آسیبی است، موضوعی که باید با اهتمام همه مردم و مسئولان حل شود.»
او ادامه داد: «معاونت اجتماعی مترو بعد از مطالعه درباره این پدیده به این نتیجه رسید که دستفروشان به دلیل مهاجرت، فقر و بیکاری این کار را انجام میدهند. شرکت مترو به دستفروشان پیشنهاد کرد چون رفتوآمد آنها در قطار باعث مزاحمت برای مردم میشود و در سیر خدماترسانی مترو هم خلل ایجاد میکند، یک فضای تجاری برای آنها در نظر گرفته شود تا از قطار بیرون بیایند تا این مشکلات حل شود اما اتفاقی که افتاد این بود که این افراد این پیشنهاد را نپذیرفتند و گفتند نمیخواهند شناخته شوند. از سوی دیگر اجناس آنها هم استاندارد و قابل قیمتگذاری نبود. از طرف دیگر پلیس مترو به ما آماری را اعلام کرد که براساس آن مشخص شد تعداد زیادی از این دستفروشان در مترو اقدام به عضوگیری میکنند و به این ترتیب تعدادشان اضافه میشود.»
زند در ادامه گفت: بیرون آمدن دستفروشان از متروی تهران، خواست مردم است: «این درخواست مردم است چون متروی تهران که جزو تمیزترین متروهای جهان است، در حال زشت شدن است. ما برخلاف دیدگاههای امنیتی که دستفروشان را مخوف میدانند، معتقدیم آنها ممکن است شبکه باشند ولی مخوف نیستند. ما در معاونت اجتماعی اینطور به این پدیده نگاه میکنیم که باید برای این موضوع راهحل پیدا کرد. هرچند معتقدیم این موضوع یک راهکار واحد ندارد و نمیتوان برای آن نسخه واحد پیچید.»
در ادامه «پرویز صداقت»، پژوهشگر اقتصاد سیاسی در واکنش به این سخنان زند، قائممقام معاونت فرهنگی - اجتماعی مترو گفت: «نوع مدیریت شهری تهران در ٢٥سال گذشته، زشتترین فضا را در تهران ایجاد کرده که سودش به جیب سرمایهداران میرود اما از نظر شما کسانی که برای معیشتشان در مترو کار میکنند، فضا را زشت میکنند؟ آیا از نظر شهرداری تهران، این شهر زشت نیست؟»
«بنفشه سامگیس»، روزنامهنگار اجتماعی هم گفت: «اگر مردم از حضور دستفروشها در مترو ناراحت بودند، قطعا از آنها خرید نمیکردند. مسئولان مترو میگویند مردم مخالف حضور دستفروشها در مترو هستند چون میخواهند آرامش داشته باشند، حرف من با این مسئولان این است که در مترو جای نشستن و نفس کشیدن نیست، چه آرامشی؟ از طرف دیگر در دهه گذشته نگاه مسئولان شهرداری، نگاه جمعآوری دستفروشان بوده. این ادامه همان سیاستی است که برای کودکان کار، معتادان و زنان خیابانی هم در سالهای گذشته و در نهادهای مختلف در پیش گرفته شده؛ سیاستی که همیشه به جای حمایت، بازتوانی و آموزش مهارتهای مقابله با آسیب، جمعآوری افراد دچار آسیب را در پیش گرفته و به این افراد به شکل زباله نگاه کرده است.»
او ادامه داد: «دستفروشی با تکدیگری متفاوت است. آدمهایی که در مترو دستفروشی میکنند، تنها سرمایهشان همین است و ماموران مترو با گرفتن آنها، آن را نابود میکنند.»
«کیوان توکلی»، نماینده اداره ساماندهی مشاغل شهرداری از دیگر سخنرانان این نشست بود. او با اشاره به این که معاونت خدمات شهری شهرداری تهران در حال حاضر تصمیم جدی برای برخورد با پدیده دستفروشی در شهر دارد، گفت: «در حال حاضر حدود ٢٠هزار دستفروش هر هفته توسط شهرداری ساماندهی و در مکانهای مختلف مستقر میشوند. ما معتقدیم همه دستفروشهای تهران، ذاتا دستفروش نیستند و خودشان تولیدی و مغازه دارند. آنها پادوهایشان را بهویژه در روزهای پایان سال برای دستفروشی به خیابانها میفرستند چون میدانند سود خوبی برای آنها دارد.» (شهروند)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
جام جم سرا: خانوادهها فقط در چنین محیطی میتوانند برای زندگیشان برنامه و اهداف بلند مدت ترتیب داده و با آرامش به موفقیت دلخواه خود دست پیدا کنند. این محیط سالم فقط موقعی ایجاد میشود که مردم از مسکن و تسهیلات مناسب زندگی، دسترسی به شبکههای حمایتکننده اجتماعی، سازمانهای قدرتمند در اداره امور مختلف اجتماع و مهمتر از همه امنیت در جامعه برخوردار باشند. برای اینکه یک جامعه بتواند رشد کند، خانوادهها باید چه در خانه و چه در بیرون و در محیطهای عمومی مانند محل کار، مدرسه ودانشگاه و... احساس امنیت کنند. خشونت چه در خانواده، چه در میان دوستان یا در همسایگی همیشه قربانی میگیرد. خشونت به شکلهای متفاوتی از دزدی گرفته تا حمله، تجاوز و مواردی که افراد جامعه را دچار ترس و وحشت میکند، وجود دارد.
خشونت فقط از سوی غریبهها صورت نمیگیرد، بلکه بسیاری از خشونتها از طرف فردی آشنا و حتی از اعضای خانواده است که به خشونتهای خانگی منجر میشود. متاسفانه دردنیای امروز در بیشتر جوامع خشونت در تمام شکلهایش به درون مدارس، محل کار و اماکن عمومی کشیده شده و از کیفیت زندگی مردم کاسته است و باید در این باره اقداماتی صورت داد.
روشهای بازدارنده خشونت
پیشگیری یکی از بهترین و موثرترین روشها برای ایمن کردن یک جامعه است. از طرفی یک تلاش جامع و چندجانبه برای خطاب قرار دادن ریشه عواملی که با خشونت در ارتباط هستند از جمله فقر، بیکاری، تبعیض، سوء استفاده، شکست تحصیلی، خانوادههای از هم پاشیده و سوءاستفادههای خانگی باید صورت پذیرد. این امر اتفاق نمیافتد مگر اینکه دولت و مردم به کمک یکدیگر آمده و برای خشکاندن ریشههای خشونت تلاش کنند.
معمولا برنامههای پیشگیری از خشونت از مدارس و تربیت کودکان و نوجوانان آغاز میشود و به دیگر سطوح جامعه میرسد.
در واقع مهمترین عامل برای کاهش خشونت در هر جامعهای راهنمایی و تربیت تک تک افراد جامعه است که باید از همان کودکی آغاز شود. با روشهای مختلف میتوان کودکی ملایم و به دور از خشونت تربیت کرد. از میان این روشها میتوان به برخی از آنها اشاره کرد:
1ـ ایجاد حس تعلق
کودکان باید از داشتن سرپرست خوب و حامی مطمئن باشند. همچنین تحقیقات نشان داده است که علاوه بر پدر و مادر، پدر و مادر بزرگ و اقوام نزدیک و سپس معلمان و مشاوران مدرسه تاثیر بسیار زیادی در تربیت فرزندان دارند. کودک وقتی حمایت اطرافیانش را داشته باشد هرگز گرفتار خشونت دیگران نمیشود یا خود دست به اعمال خشونتآمیز نمیزند.
2ـ رفتارهای مناسب
هرگز در برابر کودکان رفتار خشن نداشته باشید. آنها بلافاصله الگوبرداری میکنند. همچنین اگر رفتار نامناسبی از کودکتان سر زد او را بشدت تنبیه نکنید. رفتارهای خشن ما چه بدنی و چه کلامی باعث میشود آنها در آینده به افراد بی احساس و بیعاطفهای تبدیل شوند.
3ـ آموزش محبت
کودکتان را با محبت بار بیاورید. فرض کنید کودکتان هنگام بازی، کودک دیگری را کتک میزند. در این لحظه ممکن است او را مجبور کنید که صرفا عذرخواهی کند؛ اما یک عذرخواهی ساده باعث نمیشود کودک بفهمد چه کار بدی مرتکب شده است. به او کمک کنید تصور کند اگر او کتک میخورد چه حسی داشت. به این ترتیب میتوانید احساس دلسوزی را در کودکتان برانگیزید و بتدریج هوش عاطفی او را تقویت کنید.
4ـ ایجاد اعتماد به نفس
هرگاه کودکتان کارهای خود را بخوبی انجام داد، حتی کوچک، او را تشویق کنید و کاری کنید او احساس باارزش بودن کند و اعتماد به نفسش افزایش یابد. البته بی مورد او را تمجید نکنید که فقط باعث میشود خودبینی و غرور در وجودش شکل بگیرد. چنین غرورهایی در نهایت به خشونت منجر میشود. اما کودکی که به ارزش واقعی خود پی برده باشد هرگز در بزرگسالی رفتارهای خشن نخواهد داشت.
5 ـ روشهای آرامشسازی
بیشتر مردم وقتی ناراحت میشوند رفتارهای خشن از خود بروز میدهند، زیرا در کودکی یاد نگرفتهاند چگونه احساسات منفی خود را کنترل کنند. اگر از همان دوران کودکی تکنیکهای لازم در این باره به کودک یاد داده شود، او از همان دوران یاد میگیرد در زمان خشم و ناراحتی، رفتار خود را کنترل کرده و مناسبترین برخورد را نشان دهد.
آموزش صحیح به نوجوانان
نوجوانان در حساسترین سن خود قرار دارند که اگر به درستی هدایت نشوند ممکن است یا خود دست به خشونت بزنند یا گرفتار خشونت از ناحیه دیگران شوند. بنابراین لازم است به آنها نیز آموزشهایی داده شود. باید به نوجوانان مهارتهای لازم زندگی را آموزش داد و به آنها روشهای موفق شدن بدون اعمال خشونت را آموخت. در واقع مهارتهای زندگی به آن دسته از تواناییهای احساسی، اجتماعی و رفتاری گفته میشود که اگر افراد بویژه نوجوانان از آن برخوردار باشند دست به خشونت نمیزنند. آنها باید بیاموزند که مشکلات با دوستان خود را بدون خشونت حل وفصل کنند. همچنین باید از خطرات نوشیدنیهای الکلی و مواد مخدر آگاه باشند. بسیاری از افراد که به نوعی با این مواد سر وکار دارند بیشتر دست به خشونت میزنند یا گرفتار رفتارهای خشن اطرافیان خود میشوند.
اقدامات موثر
هرگز نمیتوان در جامعه و محلهای که پر از خشونت است، احساس امنیت کرد. تحقیقات نشان داده است در جوامع و محلههایی که افراد آن همه دست به دست هم داده و برای ایمن ساختن محل زندگی خود تلاش میکنند، موفقتر هستند. برای این کار به همسایههایتان بگویید که بدون همکاری آنها نمیتوانید کارموثری پیش ببرید:
* با همسایههایتان در مورد رفتارهای نامناسب کودکان و نوجوانانتان در محله صحبت کنید و البته با کمک کسانی که میتوانند مشاوره خوبی ارائه دهند راهی برای حل این مشکل پیدا کنید.
* اگر متوجه وجود خلافکاران، مثلا کسانی که دست به پخش مواد مخدر در محلهتان میزنند، بلافاصله پلیس را آگاه کنید.
* انجمنی تشکیل دهید تا هر وقت مشکل یا تهدیدی در محلهتان به وجود میآید با همفکری و جهتدهی صحیح آن مشکل را پیش از حاد شدن از میان بردارید.
دولت نیز برای رفع خشونت بخوبی میتواند با ارائه برنامههای صحیح اقدامات موثری انجام دهد:
*در اکثر جوامع متاسفانه خشونتهای زیادی علیه زنان دیده میشود که بیشترین این خشونتها از خشونتهای خانگی و از سوی همسران آنها دیده شده است؛ اما دولتهایی که توانستهاند قوانینی مناسب وضع کنند، به مقدار بسیار زیادی از این خشونت کاستهاند.
* دولت باید برنامه و تبلیغات گستردهای علیه خشونت ترتیب دهد و گروههای مختلفی را برای اجرای این برنامهها بهکار گیرد. همچنین با ایجاد کارگاههای رایگان به آموزش مردم برای بالا بردن مهارتهای اجتماعی آنها بپردازد و خطرات گسترده شدن خشونت در جامعه را به آنها یادآور شود. مردم با شرکت در چنین برنامههایی یاد میگیرند با روشهای مسالمت آمیز به اهداف خود دست پیدا کنند.
* در رفع بیکاری در سطح جامعه بکوشد. بیکاری به فقر منجر شده و فقر با خود بزهکاری میآورد. بنابراین جامعهای که افرادش بویژه جوانانش گرفتار بیکاری هستند احتمال اینکه دست به اعمال خشونتآمیز بزنند، بسیار وجود دارد. درضمن در کنار ایجاد اشتغال دولت باید به فکر برنامههای تفریحی و ورزشی جوانان نیز باشد.
* دولت باید برنامههایی ترتیب دهد تا جلوی هر نوع خشونت در اماکن عمومی چون مدرسه، محل کار و دیگر مکانها را بگیرد و جلوی هرگونه اعمال خشونت را گرفته و با آن با قدرت برخورد کند. با وجود چنین قدرتی کمتر کسی به فکر خشونت و بزهکاری علیه دیگران میافتد.
* رسانههای گروهی در این باره میتوانند بسیار موثر عمل کنند. مانند ساختن فیلم و سریالهایی عاری از صحنههای خشن که متاسفانه این روزها بشدت رایج شده است و صحنههای کشت و کشتار به وفور یافت میشود. بهتر است به جای ساخت این فیلمهای خشن، فیلمهایی که مهر و محبت را گسترش میدهد ساخته و نمایش داده شود.
کل افراد جامعه و مردم در کنار هم و با همیاری هم میتوانند جامعه و آیندهای عاری از خشونت داشته باشند.
lapdonline / مترجم:نادیا زکالوند
جام جم سرا: داغ مرگ محسن خشخاشی هنوز تازه بود که این بار از زاهدان خبر رسید که معلمی با شیلنگ گاز به جان دانشآموز 9 سالهاش افتاده و او را به حدی کتک زده که رگ دستش پاره شده و دست به عفونتی شدید افتاده است، خبری دیگر که آه از نهادمان بلند کرد که بپرسیم چرا خشونت اینقدر عجیب در جامعه ریشه دوانده است.
نیازی نیست حتما مرگی اتفاق بیفتد یا معلولیتی حادث شود تا بدانیم خشونت چه سایه به سایه با ما حرکت میکند، چون حتی در عادیترین روابط مان مثل وقتی در صف اتوبوس ایستاده ایم، در مترو برای یافتن جایی برای پاهای بلاتکلیفمان تلاش میکنیم، به خرید میرویم یا مشغول هر کار دیگر در قالب یک شهروند ظاهر میشویم، خشونت با ماست. خیلی از ما خود ِ خشونت هستیم، خیلی دیگرمان نیز قربانی خشونت و اینها یعنی باید تدبیری برای کنترل خشم اندیشید.
آمارهای سازمان پزشکی قانونی یک مدرک مستدل برای اثبات ریشه دوانی خشونت در جامعه است، آماری از زبان مدیر پزشکی قانونی استان تهران که نشان میدهد در شش ماه نخست امسال بیش از 60 هزار نفر به دلیل نزاع به پزشکی قانونی آمدهاند و با این تعداد مراجعه، آمارهای سال 92 را به میزان 2.5 درصد رشد دادهاند.
این وضع پایتخت، شامل حال بقیه کشور هم میشود، طوری که آمارهای کشوری پزشکی قانونی از مراجعه بیش از 285 هزار فرد دست به یقه شده در پنج ماه نخست امسال به مراکز پزشکی قانونی کشور حکایت دارد.
سازمان پزشکی قانونی بتازگی اعلام کرده که در 10 سال گذشته بهطور متوسط هر سال 598 هزار و 374 پرونده نزاع به پزشکی قانونی ارجاع شده که رقم فاجعهباری است. این ارقام گویای این حقیقت است که چند برابر این آمار، خشونتگران و خشونت دیدگانی هستند که به مراکز پزشکی قانونی مراجعه نمیکنند، ولی در ترویج خشونت نقش دارند.
پس اگر دو فرد خشن، یکی در قالب دانشآموز و یکی در جایگاه معلم خبرساز میشود، به این معنی است که خشونت به مدرسه هم رسیده و این بیماری مسری که نامش خشونت است، همه نقشهای اجتماعی را مبتلا کرده است.
دقت کردهاید خیلی از ما دو سه دقیقه بعد از آغاز یک بحث، مثل بشکه باروت میشویم و حالت انفجاری پیدا میکنیم؟ دقت کردهاید بر سر موضوعات کوچک که میشود با خنده یا دستکم با سکوت تمامش کرد چه سختگیرانه حالت تدافعی میگیریم و به برخوردهای خشن متوسل میشویم ؟ پاسخ اگر بله است دلیلش این است که برای اکثر قریب به اتفاق ما خشونت نخستین راه برای مقابله با ناکامیها و فرار از موقعیتهای ناخوشایند است.
این خشونت هم حتما به شکل نزاع و کتک کاری و چاقو کشیدن و زخمی کردن همدیگرنیست، بلکه میتواند نیش زبانی باشد که از دهان ما بیرون میزند و فضایی خشونت بار را میسازد.
اینها همه مصادیقی از خشونت است که حسن موسویچلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی در گفتوگو با ما به آن اشاره میکند و میگوید: خشونتهای غیرکلامی و عاطفی حتی از خشونتهای جسمی که در آمارها ثبت میشود، بیشتر است.
او این خشونتها را به شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور ربط میدهد که ناخواسته بر رفتار افراد اثر میگذارد و آنها را به جایی میرساند که برایشان فرقی ندارد دانشآموزند، معلمند یا در چه محیطی مشغول بروز رفتارهای خشن هستند.
موسویچلک معتقد است، شاخصهای جامعه ما در حوزه اختلالات روانی نامناسب است، یعنی درصد شیوع این اختلالات میان ما بالاست، همچنین آمار افسردگیها رقم بالایی است و فشارهای متعددی به افراد در سنین مختلف وارد میشود و اینها در کنار این مشکل که بیشتر ما مهارتهای مقابله با مشکلات را بلد نیستیم، سبب شده تا رفتارهای خشونتآمیزی از خود نشان دهیم.
در واقع او در یک جمله جامعه را خلاصه میکند، جامعهای که با شاخصهای سلامت فاصله دارد و در آن به هم احساس تعلق نمیکنند، مسئولیتپذیریشان مقابل یکدیگر ضعیف است، با حقوق خود آشنا نیستند و به حقوق هم احترام نمیگذارند و برنامهای برای شاد بودن ندارند.
جامعه، احترام کم دارد
پس از دید رئیس انجمن مددکاران اجتماعی کشور، در موضوع خشونت، مردم در مظان اتهام هستند؛ مردمی که البته محیط زندگیشان در تبدیل آنها به آدمهایی خشن نقش دارد.
علی انتظاری، جامعهشناس البته برخلاف موسوی چلک، کمی از اتهام مردم میکاهد و در گفتوگو با جام جم ناهنجاریهای اجتماعی را مسبب اصلی بروز خشونت میداند، چرا که معتقد است رفتارهای خشن ناشی از مشکلات اجتماعی است.
این جامعهشناس به بیحرمتیهایی که به مردم میشود اشاره میکند و میگوید، مثلا وقتی خیابانها خراب است، پیادهروها مسدود است، ترافیک شهر مدیریت نمیشود یا وقتی مردم بهعنوان ارباب رجوع به ادارات و سازمانها میروند و به آنها بیاعتنایی میشود، همه نشانههایی از رواج بیحرمتی و از دست رفتن عزت نفس اجتماعی است. اینها همه از نظر او عاملی برای سرخوردگی و بروز خشونت است.
البته این جامعهشناس فقط این عامل را در خشن شدن رفتارهای اجتماعی موثر نمیداند که از نگاه او، وقتی میان توقعات مردم و امکانات اجتماعی فاصله معنادار وجود داشته باشد یا وقتی رسانهها خشونت را ترویج میکنند یا این که هنوز رفتارهای اقتدارگرا به جای راههای دموکراتیک استفاده میشود، نمیتوان از مردم توقع رفتارهای منطقی و دور از خشونت را داشت.
به باور انتظاری، نقص جامعه ما این است که مفاهمه اجتماعی را هنوز نیاموخته و زبان مردم ما در مراودات اجتماعی همچنان الکن است؛ نتیجه این الکن بودن این میشود که نمیتوانیم با آدمهای اطرافمان حرف بزنیم، بدون این که از خشونت استفاده کنیم. از دست رفتن تحمل و نقدناپذیر بودن هم از نگاه این جامعهشناس، محصول ضعف هنر نقادی در جامعه ماست که البته به باور او مسئول آموزش نقدپذیر بودن به آدمها نظام آموزشی کشور است که تماما پایش را از این حوزه بیرون کشیده است.
موسویچلک، رئیس انجمن مددکاران اجتماعی نیز بر همین باور است و میگوید مشکل نظام آموزشی ما این است که از مددکاران اجتماعی و متخصصان رفتاری برای شناسایی و درمان افراد مشکلدار و نیز آموزش رفتارهای مطلوب اجتماعی استفاده نمیکند.
ولی وقتی خشونت به اندازهای که در جامعه ما گسترده شده، همهگیر میشود، فقط نمیشود سیستم آموزشی را در آن مقصر دانست، بلکه انتقاد را ابتدا باید از خانوادهها شروع کرد که نقش اول را در تربیت انسانهایی با رفتارهای استاندارد دارند.
با این حال خانواده نیز فقط کم کار این ماجرا نیست، بلکه مجموعه کشور و دولت نیز برای کنترل خشونت و از بین بردن عواملی که باعث گرگرفتن خشونت در جامعه میشود، نقش دارند. دولتمردان موظفند رفاه اجتماعی را تقویت کنند که دیگر کسی به واسطه مشکلات اقتصادی و اجتماعی، احساسات منفی خود را بر سر دیگران تخلیه نکند، همچنین آنها باید ایجاد جامعه سالم را در دستور کار قرار دهند تا مثل امروز موسوی چلک نگوید که در هیچکدام از برنامههای توسعه که تا به حال نوشته شده تشکیل جامعه سالم مدنظر نبوده است.
علاوه بر این، ایجاد بستر برای درمان خشم مثل کلینیکهای کنترل خشم که مدت هاست تشکیل آن به مردم وعده داده شده، ولی فعلا از آنها خبری نیست نیز باید در دستور کار قرار بگیرد، تا لااقل مردمی که به علت وجود ناهنجاریهای اجتماعی و اقتصادی گرفتار خشم میشوند، در این کلینیکها بیاموزند که چطور از بشکه باروتی در حال انفجار به فردی منطقی که خودکنترلی دارد، تبدیل شوند.
راههای کنترل خشم
خشونت از عکسالعملهای نامطلوب و پرهزینهای محسوب میشود که ممکن است عواقب جبران ناپذیری داشته باشد. در واقع خشم یکی از هیجانهای پیچیده انسان و واکنشی متداول نسبت به ناکامی و بدرفتاری است. با این وجود روانشناسان برای کنترل خشم و جلوگیری از ابراز خشونت توصیههایی دارند:
خودآرامسازی: وقتی عصبانی هستیم، استفاده از مهارتهای خودآرامسازی بسیار مفید و اثربخش است. حقیقت دارد که میگویند وقتی عصبانی هستیم، پیش از این که پاسخ بدهیم باید تا عدد ده بشماریم. این کار به ما فرصت میدهد بهترین راه حل را انتخاب کنیم.
ارزیابی اولیه منطقی: یک نقطه شروع خوب برای آموختن شیوه مقابله با خشم، تجزیه و تحلیل ارزیابیهای اولیه خود است. وقتی ارزیابی اولیهای از رویدادی ناکام کننده و مشکلساز بهعمل میآوریم، باید معین کنیم آیا مساله ارزش ناراحت شدن دارد یا نه؟ اگر دریافتیم از خشمی بیاساس رنج میبریم، احتمالا این گونه خواستههای نامعقول را از خودمان داریم.
پذیرش حقوق و مسئولیتهای خود: بیشتر افراد تفاوت خودخواهی و احقاق حقوق خود را نمیدانند. رفتار پرخاشگرانه عملی خودخواهانه است، چون هدف آن برآوردن نیاز خود بیتوجه به خواسته دیگران است؛ ولی جراتورزی نشان میدهد ما انعطاف پذیر و اهل گفتوگو هستیم، همچنین نشان میدهد نسبت به مراقبت از خود، متعهدیم. ابراز عقاید، بیان احساسات و دفاع از ارزشهای خود هرگز به منزله خودخواهی نیست.
مذاکره و گفتوگو: برای جلوگیری از خشم بیجا باید اساس روابط بین فردی خود را بر مذاکره و گفتوگو بنا کنیم. در برخی موارد میتوانیم با تهدید و غلبه یافتن بر دیگران نظر خود را تحمیل کنیم، ولی اگر همیشه برعمل به شیوه مورد نظر خود اصرار کنیم در نهایت بهای این رفتار خود را خواهیم پرداخت. ممکن است گاهی موفق شویم، ولی تنها و منزوی خواهیم شد. اما اگر همیشه منفعل و تابع خواسته دیگران باشیم از هر نوع تلاشی برای مذاکره و گفتوگو اجتناب خواهیم کرد. پس بهترین راهحل آن است که مذاکره کننده خوبی باشیم.
پی بردن به ارزش گذشت: درس ارزشمندی که بسیاری در جریان رشد و تکامل میآموزند، پی بردن به قدرت گذشت است. وقتی انسان کسی را که به او بی حرمتی کرده است، میبخشد او را از کاری که مرتکب شده است، تبرئه نمیکند. در حقیقت گذشت به معنای از یاد بردن خطای افراد نیست. بلکه هنگامی که کسی خطای کس دیگری را نادیده میگیرد و میبخشد در واقع خود را از خشمگین شدن میرهاند و به امور روزمره خود میپردازد.
مریم خباز - گروه جامعه
جام جم سرا: بچهها هورایی کشیدند. یکی گفت: آقا امروز از فیزیک و قانونهای نیوتن و... خبری نیست؟! گفتم نه! امروز زنگ گفتوگوست.
ادامه دادم: دبیر فیزیکی در کلاس و با ضربههای چاقوی دانشآموزش کشته شده است. بارها معلمان نیز دانشآموزان را کتک زده و آسیب رساندهاند. به باور شما چه چیزی سبب میشود که انسانها گاهی چنین سنگدلانه یکدیگر را بیازارند؟
احمد سکوت کلاس را شکست و گفت: آقا این رفتارها تنها در مدرسه رخ نمیدهد و بسیار گستردهتر است. برای نمونه همین اسیدپاشیهای اصفهان، کودکآزاریهایی که گاه صدایش درمیآید، درگیریهای خیابانی و...
گفتم: احمدجان درست میگویی و البته نمیشود این رویدادها را جدا از هم دانست.
علی که بیشتر وقتها با گوشی آیفونش ور میرود گفت: مردم اعصاب ندارند! گرفتاریهای اقتصادی تحمل همه را کم کرده و با کوچکترین برخورد، درگیری زبانی به وجود میآید و درگیری فیزیکی و شاید در پایان هم چاقوکشی و...
پویا که درسخوان کلاس است گفت: به نظرم خشونت در وجود تکتک ما هست. تا اندازهای هم به تربیت خانوادگی وابسته است. من در خانه نمیتوانم به آسانی نظرم را بگویم. پدرم عصبانی میشود و گاهی هم کوچکتر که بودم، کتک میخوردم. همین رفتار را من درباره برادر کوچکترم دارم، در مدرسه معلمها با دانشآموزان دارند و در خیابان پلیس با شهروندان و رئیس پلیس با زیردستانش و... این چرخه در خانه و مدرسه و جامعه بازتولید میشود.
برای آنکه گفتوگو به کجراهه نرود گفتم: درست است که نمیتوان رویدادهای اجتماعی را از یکدیگر جدا کرد و انواع خشونت و ریشههای آن گستردهتر از مدرسه است، اما میخواهیم بدانیم که ریشههای خشونت در مدرسه و کلاس کجاست و چگونه میتوان از گسترش آن جلوگیری کرد؟
گفت: آقا ببخشید! شما دارید این حادثه را بزرگ میکنید. تاکنون چند معلم سبب راهیشدن دانشآموزان به بیمارستان شدهاند؟ من خودم دیدهام که معلمان با برخورد نادرستشان باعث ترکتحصیل برخی از بچهها شدهاند. چرا چسبیدید به این دبیر بروجردی؟! به نظرم نباید چنین برداشتی پدید آید که خشونت در جامعه زیاد است!
گفتم: حسین آقا درست میگویی، معلمان هم خشونت میکنند و من نمیخواهم از کسی دفاع کنم. اما معلم و دانشآموز هم جزو این جامعهاند و آنها هم با سازوکارهای موجود در جامعه تربیت شدهاند. میپذیرم که هر کس که در روابط اجتماعی دست بالا را دارد، بیشتر خشونت میکند.
حمید که در بیشتر ساعتهای درسی چرت میزند و نمرات پایینی دارد، وسط حرفهایم پرید و گفت: آقا این حسین هم هر چیزی رو سیاسی میکنه! ببینید من اصلا علاقه و انگیزهای برای درس خواندن ندارم. ساز میزنم و میخواهم از هنر به جایی برسم؛ اما از سویی شرایط برای هنر در ایران فراهم نیست و از دیگرسو به اجبار خانوادهام به رشته ریاضی آمدهام. فقط مدرک میخواهم که بتوانم به خارج بروم و علاقهام را پی بگیرم. خب! حالا من به کلاس آمدهام، نه میتوانم و نه میخواهم درس بخوانم. شما بهعنوان دبیر و بنا به وظیفه، میخواهید درس بدهید و بخواهید. من هم که کلا تعطیلم. شما حس میکنید من به شما بیاحترامی میکنم و من هم فکر میکنم شما گیر الکی میدهید. این میشود سرچشمه اختلاف و درگیری و خدای ناکرده کشیدهشدن به جاهای باریک.
برای اینکه خستگی بچهها هم رفع شود گفتم: حمید! خوب از فرصت استفاده کردی و بهم فهموندی که دیگه بهت گیر ندم! بچهها خندیدند.
بهمن که یکی دیگر از بچههای درسخوان کلاس است گفت: ببینید آقا، من آمدهام درس بخوانم. سر کلاس هم سراپا گوشم؛ اما کلاس کوچک و خفقانآور است، بسیاری از بچهها علاقه به درس ندارند و از هر فرصتی برای فرار از درس و مشق استفاده میکنند، دبیرها هم فشار بیش از حد میآورند و همه میخواهند فقط درس آنها را بخوانیم، فضای مدرسه خستهکننده است، نه کتابخانهای نه جای نهار خوردن یا استراحتی، دبیرستان ما برای دلخوشی هم که شده یک درخت ندارد! درسها هم آدم را روانی میکنند. خانواده و فامیل هم انتظار زیادی دارند. اگر شما باشید روانی نمیشوید؟! در این وضع اگر کسی -معلم و دانشآموز فرقی نمیکند- گیر بیخودی دهد شاید آدم نتواند خودش را کنترل کند و عصبانیت هم یک لحظه است و...
در میانه سخنان بهمن زنگ خورده بود، اما بچهها در جایشان نشسته بودند -برخلاف همیشه که برای بیرون رفتن از کلاس سر و دست میشکنند!
محمدعلی که بیشتر وقتها نقاشی میکشد و چندان با درس همدلی ندارد گفت: آقا خشونت در همهجا هست و گاهگداری در پیشرفتهترین کشورها هم رخ میدهد اما مهمتر از ریشهیابی خشونت، این است که ما یاد نگرفتهایم که آن را کنترل کنیم. این آموزشها نه در خانه به ما داده میشوند نه در مدرسه. پس نمیتوان انتظار کاهش خشونت را داشت و...
معاون پایه چهارم بیآنکه در بزند تو آمد و با شگفتی گفت: ببخشید! دبیر زنگ بعد چند دقیقهایست که منتظر است! بچههای چهارم تجربی هم منتظر شما هستند.
بیآنکه بتوانم به جمعبندی بپردازم از بچهها خداحافظی کردم و رو به آنها گفتم: ببخشید که وقت کلاس را گرفتم. استراحت نکرده به کلاس بعدی رفتم و بیآنکه خوشوبشی بکنم گچ را برداشته و گفتم: بنویسید... قانون سوم نیوتن...
زنگ تفریح بعدی در دفتر دبیران نشسته بودم که چندتا از بچههای چهارم ریاضی صدایم زدند. به آستانه در که رسیدم گفتند: زنگ پیش خیلی خوب بوده و از بابت اینکه معذرتخواهی کردهاید، میگوییم که این گفتوگوها ضروریتر از درس است و ما نیاز داریم که درباره این موضوعات گفتوگو کنیم. من هم از آنها سپاسگزاری کردم که کنشگرانه در گفتوگو شرکت کرده بودند.
حالا چند روز است از خودم میپرسم که هدف آموزش و پرورش، از برکردن فیزیک و شیمی و عربی و ادبیات و ... است؟! آیا درست است که بهترین سالهای جوانی و سرزندگی بچههایمان بر سر نمره و معدل و کنکور به باد رود؟ چرا به جای پرداختن به ریشههای آسیبهای اجتماعی- فرهنگی و آشنا کردن آنها با پایههای زندگی اجتماعی در جهان پیچیده کنونی، همه وقت و انرژی آنها در لابهلای کتابهای درسی و کمکدرسی به هدر میرود؟ بیگمان ساختار آموزشی ما در پرورش شهروندان شایسته ناتوان است و تا هنگامی که برای آن برنامهای نداشته باشیم نمیتوان امیدی به سامان یافتن رفتارهای اجتماعی- فرهنگی داشت. همچنان که محمدعلی گفت، ما آموزشهای درستی برای کنترل خشم و احساساتمان دریافت نکردهایم. برای فراگیری مهارتهای اجتماعی و شهروندی، آیا جایی بهتر از مدرسه و زمانی بهتر از زنگ گفتوگو سراغ دارید؟ تا کی باید در گردابه فرو رونده نمره و معدل و کنکور بچرخیم و افزون بر آزار دانشآموزان و معلمان، چرخه خشونت در جامعه را بازتولید کنیم؟! (محمدرضا نیکنژاد - آموزگار/شهروند)
گاهی خشونت به معلمان نه از طرف دانشآموزان بلکه از جانب والدین آنها صورت میگیرد. خشونت در هر شکلی، رفتاری ناسازگارانه است اما بههرحال بخشی از واقعیت انسانی ماست و باید آن را مانند هر واقعیت دیگری پذیرفت و بهترین راه پیشگیری یا کاهش آن را پیدا کرد.
خشونتهای درونمدرسهای واقعیتی است که با چشمپوشی حل نمیشود و به بررسی دقیق و ریشهیابی کارشناسانه با چشمانی باز و واقعبین نیاز دارد. رابطه دانشآموز- معلم مانند هر رابطه دیگر انسانی باید تعریفشده باشد و حدود آن مشخص شود.
هیچ شکی در این واقعیت وجود ندارد که معلمی شغلی مقدس است اما این موضوع بههیچوجه دلیل نمیشود که حقوق انسانی دانشآموزان نادیده گرفته شود. از طرف دیگر دانشآموزان هم آیندهسازان این کشور هستند که برای به دست آوردن دانش و حفظ حرمت و کرامت فرهنگی این مرزوبوم مشغول تحصیل هستند اما بههیچوجه حق ندارند هتکحرمت کنند و به شکلهای مختلف احترام معلم را زیر پا بگذارند.
در مورد تنبیه بدنی دانشآموزان و خشونتهایی که از جانب معلمان به دانشآموزان وارد میشود، صحبتهای زیادی شده است اما خشونت به معلمان مشکلی فراموششده است؛ در حالی که این مشکل شیوع کمی ندارد.
با توجه به اینکه مطالعه جامعی در مورد «معلمآزاری» در کشور خودمان صورت نگرفته، استفاده از تجربه کشورهای دیگر کمککننده است. بهعنوان مثال در کشورهای اسلواکی و تایوان بیش از ٧٠درصد معلمان گزارش کردهاند در طول دوره تدریس حداقل یکبار مورد خشونت فیزیکی یا کلامی از جانب دانشآموزان یا والدین آنها قرار گرفتهاند.
به نظر میرسد این مشکل با مدرنشدن جامعه و کمرنگشدن مساله احترام به بزرگترها و معلمان، در حال رشد باشد و اگر بهموقع فکری برای آن نشود، پیامدهای وخیمتری را در آینده خواهد داشت. گاهی پدران و مادران ناآگاهانه خشونت فرزندانشان را به معلمان بهصورت ضمنی تایید میکنند. رابطه معلم- دانشآموز یکی از تاثیرگذارترین رابطههای بین فردی است و به برخورد کارشناسانه و آموزش نیاز دارد. معلمان، دانشآموزان و والدین آنها باید گروه هدف این مداخلههای آموزشی قرار گیرند. برای حل هر مشکل اجتماعی ابتدا باید وارد حوزه روانشناسی شد و انگیزههای روانی آن رفتار را پیدا کرد. این کار به مطالعه همهجانبهنگر و دقیق نیاز دارد و باید توسط مشاوران مدرسهها صورت گیرد. باید با دانشآموزان در مقاطع مختلف مصاحبههای جامع صورت گیرد و انگیزه آنها از خشونت به معلمان مشخص شود.
بدون دانستن آنچه در ذهن دانشآموزان میگذرد، هر مداخلهای که صورت گیرد ناکارآمد است.
گاهی دانشآموزان برای حمایت از دوستانشان و گرفتن حق آنها به معلم خشونت نشان میدهند. گاهی انگیزه آنها صرفا مورد توجه همکلاسیها قرار گرفتن است. گاهی هم فقط میخواهند جسارتمندی خود را آزمایش کنند و ببینند تا کجا میتوانند پیش بروند. این انگیزه بیشتر در رابطه با معلمانی که مهارت کمتری در مدیریت کلاس دارند، دیده میشود. گاهی هم این انگیزهها توسط معلمان تشدید میشود، مثل خشونتی که در پاسخ به تنبیه معلم یا رفتارهای ناعادلانه و تبعیضآمیز یا انتظارهای غیرمنطقی او صورت میگیرد.
با توجه به اینکه بیشترین گروه سنیای که به معلمان خشونت نشان میدهند، دانشآموزان کلاس هشتم تا دهم هستند و شیوع آن در پسران بیشتر است، بهتر است این گروه در اولویت مشاوره قرار گیرند.
انتظار مردم از وزارت آموزشوپرورش، همکاری بینسازمانی هرچهبیشتر با وزارت بهداشت در جهت بهبود سلامت روان جامعه است. بهجای اینکه بگوییم برای سلامت روان جامعه هیچ کاری نمیشود انجام داد، باید برنامههای ارتقای سلامت روان را از دوران مدرسه آغاز کنیم. (حافظ باجغلی - روانپزشک و استاد دانشگاه ماهیدول تایلند/شرق)
اگر گرفتار خشونت خانگی هستید و میخواهید به این وضع پایان دهید باید ابتدا علائم یک ارتباط بد و ناسالم را تشخیص دهید و با تصدیق وضع بحرانیتان از کارشناسان کمک بخواهید.
همه مردم لایق زندگی خوب و براساس احترام هستند و نباید در ترس از صدمه دیدن از شریک زندگی یا خانواده روزگار بگذرانند. اگر شما یا فردی از آشنایانتان گرفتار چنین وضعی هستید، هرگز این خشونت را تحمل نکنید و به آن پایان دهید.
خشونت خانگی اغلب زمانی رخ میدهد که یک فرد در رابطه خود با دیگری سعی دارد او را کنترل کرده و زیر سلطه خود بگیرد و این کار را با روشهای مختلف و اغلب همراه با خشونت فیزیکی انجام میدهد. بدرفتاری و خشونت خانگی فقط یک هدف را دنبال میکند: بهدست آوردن تمام کنترل فرد دیگر. کسی که چنین خشونتی را اعمال میکند هرگز رفتاری منصفانه ندارد و همیشه از حربه سرزنش کردن، ترساندن، احساس گناه دادن و تهدید استفاده و هر کاری میکند که طرف مقابل را از پا انداخته و بر او مسلط شود.
خشونت خانگی برای هر کسی بدون توجه به جنسیت، نژاد، قوم، سن، سطح درآمد یا عوامل دیگر ممکن است رخ دهد و زنان و مردان و کودکان هریک میتوانند قربانیان چنین خشونتی باشند.
علائم رفتارهای کنترلکننده
رفتارهای کنترلکنندهای که به خشونت منجر میشود، از بدرفتاریهای کلامی تا تهدیدهای مختلف و خشونتهای فیزیکی را میتوان خشونت خانگی دانست؛ البته خشونت فیزیکی که گاهی به جراحات سنگین یا حتی مرگ منجر میشود، بسیار خطرناک است، اما خشونت احساسی و عاطفی را که مشکلات روحی و روانی سختی به دنبال دارد نیز باید جدی گرفت. فرد با به کار بردن روشهای مختلف سعی میکند ارزشهای وجودی طرف مقابل را نابود کند و با نابودی عزت نفس او را به سوی نگرانی و افسردگی هدایت میکند.
علائم یک رابطه برپایه خشونت
مهمترین علامت گویای چنین رابطهای ترس شما از رفتار شریک زندگیتان است. اگر وقتی کنار او هستید مدام دلشوره دارید و مراقب حرفهایتان هستید و احساس میکنید کوچکترین موضوع ممکن است دعوا و مرافعه به راه اندازد، مطمئن باشید این ارتباط سالم نیست و سوء رفتار درآن موج میزند. علامت دیگر این است که طرف مقابل مدام شما را تحقیر میکند و اهمیتی به عقاید و کارهایی که انجام دادهاید نمیدهد و کاری میکند که از خودتان متنفر شده و احساس درماندگی و ناامیدی کنید و حتی به این باور برسید که لایق خشونت و این رفتارها هستید.
خشونت فیزیکی
حمله فیزیکی و کتک زدن نمونه بارز این نوع خشونت است. در چنین خشونتهایی قربانی ممکن است از نظر جسمی صدمه دیده و حتی این صدمه چنان شدید باشد که او را به بیمارستان بکشاند و حتی به مرگش منجر شود. گاهی اوقات هم فرد مجبور به رابطه جنسی ناخواسته، خطرناک یا تحقیرکننده میشود.
تحقیقات نشان داده است وقتی کسی علیه دیگری دست به خشونت میزند احتمال اینکه این اعمال را باز هم تکرار کند، بسیار زیاد است و باید هرچه سریعتر به چنین رابطهای پایان داد.
خشونت عاطفی
تمام سوءرفتارها برپایه خشونت فیزیکی شکل نمیگیرد. به صرف اینکه قربانی خشونت کتک نخورده یا جایی از بدنش کبود نشده است، نمیتوان گفت او گرفتار بدرفتاری نیست. بسیاری از زنان و مردان به سوءرفتارهای احساسی و عاطفی مبتلا هستند که این نیز بسیار مخرب است. متاسفانه، سوءرفتار احساسی اغلب دستکم یا نادیده گرفته میشود. حتی فردی که مبتلا به این بدرفتاری است آن را مهم تلقی نمیکند.
هدف از بدرفتاری عاطفی
فرد تمام تلاش خود را به کار میگیرد تا قربانی نسبت به ارزش وجود خود تردید کرده و استقلال فکریاش را از دست بدهد. اگر شما قربانی چنین رفتاری هستید، ممکن است احساس کنید به هیچ ترتیبی نمیتوانید از این رابطه بیرون بیایید یا اینکه بدون وجود شریک زندگیتان ارزشی ندارید. بدرفتاری عاطفی و احساسی دربرگیرنده سوءرفتارهای کلامی مانند فریاد کشیدن، اسم بد گذاشتن، سرزنش و شرمنده کردن طرف مقابل است. رفتارهای کنترلکننده و تهدیدآمیز نیز در این نوع خشونت مشاهده میشود. علاوه بر آن فرد بدرفتار اگر کاری را که میخواهد انجام ندهید شما را به خشونت فیزیکی حتی صدمه رساندن به اطرافیانتان تهدید میکند.
ممکن است فکر کنید که خشونت فیزیکی بدتر از خشونت عاطفی است، اما زخمهای ناشی از این سوءرفتار بسیار واقعی بوده و تا اعماق وجود قربانی نفوذ میکنند.
نمونههایی از بدرفتاری عاطفی
* بشدت کنترل کردن امور مالی و در اختیار قرار ندادن پول به اندازه کافی.
* ایجاد مزاحمت هنگام فعالیتهای خارج از خانه مانند محل کار (به طور مثال تلفنی کنترل کردن فرد).
* مجبور کردن فرد مبنی بر اینکه بابت هر کاری از او اجازه بگیرد.
افرادی که دست به خشونت میزنند هر ترفندی به کار میبندند تا به روی دیگری اعمال قدرت کنند:
تسلط: خودشان را مسئول همه چیز میدانند. آنها برای شما و گاه خانواده تان تصمیم میگیرند، به شما میگویند چه کار کنید و شما هم بدون هیچ سوالی باید از آنها اطاعت کنید و حتی گاهی با شما درست مانند یک خدمتکار، کودک یا کسی که جزو اموالشان هستید برخورد میکند.
تحقیر: یک بدرفتار هرکاری میکند که شما نسبت به خودتان احساس بدی پیدا کنید. روی هم رفته اگر به این که ارزشی ندارید و هیچ کس شما را دوست ندارد، معتقد شوید کمتر احتمال دارد از این زندگی حقارت بار خود را نجات دهید. در واقع توهینها و سرزنشها و در برابر جمع تحقیر کردن شما، سلاحهایی است که او به کار میبرد تا عزت نفس را در شما از بین ببرد.
جداسازی: برای اینکه وابستگیتان به او افزایش پیدا کند، او تلاش میکند تا ارتباط شما با دنیای خارج قطع شود و اجازه نمیدهد به دیدن خانواده یا دوستان خود بروید.
تهدید: این افراد معمولا همسرانشان را تهدید به ترک کردن میکنند یا حتی ممکن است شما را تهدید کنند که دست به خودکشی خواهند زد.
ارعاب: این افراد به روشهای مختلف شما را ترسانده و وادار به تسلیم شدن میکنند. مثل نگاههای تهدیدآمیز کردن، شکستن ظرف و ظروف و خراب کردن وسایل در مقابل چشمان شما و در اصل پیامشان این است که اگر اطاعت نکنید، عواقب بدی در انتظارتان است.
چرخه خشونت خانگی
معمولا خشونتهای خانگی یک نوع الگو و چرخه دارند که به شرح زیر است:
بدرفتاری: او به صورت کلامی به شما حمله کرده و تحقیر میکند و رفتارهای خشونتآمیز به کار میبرد و سعی میکند نشان دهد که چه کسی رئیس است.
احساس گناه: بعد از اینکه با شما بدرفتاری کرد دچار احساس گناه میشود که البته بیشتر نگران عواقب کار خود است نه رفتارش.
عذر و بهانه: شروع به عذر و بهانه آوردن میکند و به دنبال توجیهی برای رفتارش است و غالبا گناه خود را متوجه شما میکند.
رفتار عادی: هرکاری میکند تا دوباره شما را به سمت خود برگرداند. ممکن است طوری رفتار کند که انگار اتفاقی نیفتاده است و حتی ممکن است با محبت با شما برخورد کند. این مرحله شیرین صلح، ممکن است به قربانی این امید را بدهد که فرد بدرفتار واقعا این بار تغییر کرده است.
برنامهریزی: او در ذهن خود شروع به برنامهریزی میکند تا با چه بهانهای سوءرفتارش را تکرار کند و برای خود از طرف شما خطایی میتراشد و سپس با واقعی جلوه دادن آن، دوباره شما را آزار میدهد. مثلا اگر از فروشگاه چند دقیقه دیرتر برگردید شما را به باد کتک میگیرد که با چه کسی قرار داشتهاید؟
خشونت علیه دیگران
وقتی صحبت از خشونت خانگی میشود اغلب مردم تصور میکنند که این خشونت صرفا میان همسران رخ میدهد. در حالیکه بدرفتاری علیه هرکس از اعضای خانواده و همچنین کودکان، خشونت خانگی محسوب میشود؛ در حقیقت هرساله بیش از سه میلیون کودک در خانههایشان از نزدیکترین کسان خود صدمات جبرانناپذیری میبینند و این صدمات از بدرفتاری فیزیکی گرفته تا سوءاستفاده جنسی، بدرفتاری عاطفی و کم توجهی به نیازهای کودک است.
Helpguide / مترجم: نادیا زکالوند
سالهاست که سمتهای مختلفی در حوزه آسیبهای اجتماعی و اعتیاد بر عهده داشته، از مدیرکلی درمان اعتیاد بهزیستی گرفته تا ستاد مبارزه با مواد مخدر و حالا هم سمت ریاست دبیرخانه ستاد ملی سالمندان را بر عهدهاش گذاشتهاند.
«فرید براتی سده» نامی آشنا برای کنشگران حوزه اجتماعی است. به سراغش رفتیم تا درباره شایعترین آسیبهای اجتماعی کشور در سال ۱۳۹۴، روندهای رو به افزایش و مهارنشدنی آسیبهای اجتماعی، کمکاریها و اقدامات انجامشده و بایدهاونبایدهای این حوزه پرسوجو کنیم:
ارزیابیتان از وضعیت آسیبهای اجتماعی در کشور چیست؟
*مسایل اجتماعی و بهدنبال آن آسیبهای اجتماعی در کشور همواره در حاشیه مسایل دیگر قرار دارد و بحث این دولت و آن دولت هم نیست. هنوز برنامه جدی اجتماعی که مبتنی بر سیاست مشخصی باشد وجود ندارد. این نگرانی وجود دارد که در برنامه ششم هم مانند برنامه پنجم در مورد مباحث اجتماعی غفلت شود و مسایل اجتماعی در حاشیه قرار گیرد حال آنکه آنچه در جامعه اتفاق میافتد نشان میدهد که مسایل اجتماعی مسایل عمده مردم است و مردم آن را با پوست و گوشتشان لمس میکنند.
متاسفانه تحملپذیری مردم پایین آمده است. کوچکترین ناکامی و مشکل، خود را به شکل پرخاشگری و تندی در خانوادهها بین همسران و فرزندان نشان میدهد و این موضوع به خشونتهای خیابانی و مسایل دیگر کشیده میشود |
موضوع مهم دیگر در حوزه اجتماعی آسیب برنامهای است. یک آسیب برنامهای، بیتوجهی به بحث مسایل اجتماعی است و آسیب دیگر نبود آمار است. بهعنوان مثال در مورد زنان کارتنخواب تهران چندین آمار وجود دارد و در مورد بقیه مسایل هم همین مشکلات وجود دارد. نبود آمار اجازه برنامهریزی را هم نمیدهد.
به نظر شما شایعترین آسیبهای اجتماعی کشور در سال جدید کدام آسیبها هستند؟
*اصلیترین مشکل و آسیب اجتماعی خشونت خواهد بود که هر روز نمونههایش در جامعه و برخورد افراد با هم دیده میشود؛ حال چرا خشونت این میزان زیاد شده است؛ به نظر میرسد بخشی از آن حداقل به دلیل تحمل پایین است که مردم دچارش شدهاند.
شرایط اقتصادی و شرایط کلان جامعه خودش را در تحملپذیری افراد در برابر فشارها و استرسها نشان میدهد و متاسفانه تحملپذیری مردم پایین آمده است. کوچکترین ناکامی و مشکل، خود را به شکل پرخاشگری و تندی در خانوادهها بین همسران و فرزندان نشان میدهد و این موضوع به خشونتهای خیابانی و مسایل دیگر کشیده میشود یا بحثی مانند اسیدپاشی که فاجعه است.
یعنی مشکلات اقتصادی مهمترین عامل در بروز خشونت است؟
*بله، وضعیت اقتصادی، نظامات درون خانواده را تحت تاثیر قرار خواهد داد. بهویژه برای قشرهایی از خانوادهها خود را جدیتر نشان خواهد داد و احتمالا سیستمهای خانواده ما بیش از آنچه الان هست تحتتاثیر قرار خواهد گرفت و متاسفانه ما برای خانوادهها کاری انجام ندادهایم.
چه کار باید انجام شود؟
*باید برنامهریزی شود. حداقل اینکه باید آموزش میدادیم. درست است که میگوییم جوانها نمیتوانند ازدواج کنند یا خانواده دچار مشکل است اما برای اینکه این خانواده را از مشکل رها کنیم چه کاری انجام دادهایم؟ هیچ کاری. به طور قطع سال آینده آمار طلاق بیش از ٢٠درصد خواهد بود؛ چون شرایط اجتماعی و روانی افراد به جایی میرسد که بهترین وضعیت برایشان دوریکردن از هم خواهد بود به عنوان یک مکانیزم که بتوانند از خودشان مراقبت کنند نه از سیستم خانوادهشان.
بههمیندلیل همسران با هم صحبت نمیکنند و فرزندان با هم و با والدین کاری ندارند و خودبهخود خانواده در آستانه فروپاشی قرار میگیرد.
کدام نهادها در بحث خانواده باید فعال شوند؟
*سه نهاد مسوولیت اصلی را بر عهده دارند؛ یکی معاونت زنان ریاستجمهوری، دیگری سازمان بهزیستی و کمیته امداد. اینها باید برای خانوادههایی که تحت پوشش دارند برنامه خاص داشته باشند اما برنامههایمان برای این اقشار هم، برنامههای خانوادهمحور نیست. جالب است بدانید در برنامه چهارم قرار بود برنامههای خانوادهمحور در راس باشد تا برنامههای فردمحور اما اصلا کاری انجام نشد، باید حداقل برای خانوارهای زنسرپرست کاری انجام میشد.
مصداقی میگویید چه کارهایی میتوان انجام داد؟
*هر مرکز مشاوره باید مسوول چند خانواده باشد و هزینههایش را هم یک سازمان برعهده بگیرد. وزارت رفاه، بهزیستی، وزارت ورزش و...
دولت باید این تسهیلات را قایل شود که خانوادهها برای دریافت خدمات به این مراکز مشاوره مراجعه کنند. با افزایش میزان هزینههای زندگی، تعداد مراجعان به مراکز مشاوره دولتی به حد بیسابقهای افزایش پیدا کرده و از طرف دیگر تعداد مراجعان به مراکز خصوصی کم شده است. الان باید دولت بیمه خدمات روانشناسی را در سیستم میگنجاند. وزارت بهداشت در طرح تحول سلامت باید این بخش را میدید اما این اتفاق رخ نداد. اینها مواردی است که فقدانش در جامعه احساس میشود و جامعه از آن رنج میبرد.
در مورد خشونت چه کارهایی میتوان انجام داد؟
*در مورد خشونت، بخشی از کارها سیاستگذاریهای کلان است و ایجاد مرکز کنترل خشم در تهران یا استانهای دیگر خوب است و ممکن است اثربخش باشد. اما اینها اقدامات سطح دوم است.
اقدامات سطح اول سیاستگذاریهای کلان است که باید در حیطههای مختلف انجام شود. بههرحال برخی از مردم تحت فشار هستند؛ مانند چوبی که کاملا خم شده و هر لحظه امکان شکستنش وجود دارد.
مسوولان باید به این نکته توجه کنند که ممکن است از جایی، مشکلات جدی برای خانوادهها پیش بیاید. مردی که فرزند یا همسرش را به قتل میرساند نشان میدهد که این فرد دیگر نمیتواند تحمل کند و کشش ندارد. در جلسات، مطرح کردیم که درحالحاضر باید دنبال ایدههای جدید بود. اگر معتقدیم اجتهاد در دین ما پویاست اینجا باید کمککننده باشد. اگر با دیدگاههای قدیمی نگاه شود نمیتوان کاری انجام داد. واقعیت این است که کارهای موردی، پاسخگو نیست و نیاز به اقدامات هماهنگ دستگاهها و نهادهاست و این هم یک مساله خیلی مهم است.
در مورد طلاق، دستگاههای مختلف فعالیتهای مختلف انجام میدهند. مثلا بهزیستی مدتی پیش طرح بشیر را مطرح کرده است. یا قوهقضاییه و وزارت ورزشوجوانان که در مورد مسایل ازدواج جوانان و بحث پیشگیری از طلاق کار میکنند. اینها باید در جایی ساماندهی شود. برنامه ششم در حال نگارش است. هیچ زمانی در کشور ما حتی در بهترین و طلاییترین برنامه که برنامه، سوم بود، به مسایل اجتماعی توجه نشده بود، متولی مباحث اجتماعی مشخص نشده بود؛ یعنی آسیبهای اجتماعی هیچ متولیای نداشته و ندارد و الان هم وضعیت همینطور است.
به نظر میرسد در سالهای آینده اعتیاد به آمفتامینها شدیدتر میشود و مصرف چندگانه مواد که درحالحاضر هم وجود دارد تا سالهای آینده ادامه مییابد. این روند در حال زیرزمینیشدن است |
آسیب بعدی اعتیاد است. سالهای آینده با وضعیت شدیدتری در مورد اعتیاد روبهرو خواهیم بود. این هم یک مساله است. با این وضعیت با توجه به متغیرهای بزرگتری که روی اعتیاد تاثیرگذار هستند همچون طلاق در خانواده، بیکاری، شرایط اجتماعی، اینکه هیچ جایگزینی برای نبود شادی در کشور وجود ندارد و اجازه نمیدهند این جایگزینها عمل کند، اعتیاد کم نمیشود. اعتیاد با ورد و فوت کاهش نمییابد.
به نظر شما کدام نوع اعتیاد در سال آینده تشدید میشود؟
*به نظر میرسد در سالهای آینده اعتیاد به آمفتامینها شدیدتر میشود و مصرف چندگانه مواد که درحالحاضر هم وجود دارد تا سالهای آینده ادامه مییابد. البته مواد خفیفتری هم مثل حشیش و الکل وجود دارد. الکل همواره مساله بوده و هست و خواهد بود؛ چراکه یکی از چیزهایی است که افراد راحتتر میتوانند در زیرزمین استفاده کنند. در واقع این روندها در حال زیرزمینیشدن هستند، چون میتوانند بهراحتی استفاده شوند بنابراین مواد زیرزمینی که به طور سنتی هم استفاده میشدند مانند حشیش و الکل بیشتر استفاده خواهند شد.
اگر به عملکرد سیستم گذشته برگردیم چه کارهایی را باید انجام میدادیم که ندادیم؟
*اگر واقعیت را بخواهید تا سالهای قبل مساله اعتیاد مساله مسوولان و دستگاهها نبود. از گذشته برنامهریزی استراتژیکی در مورد اعتیاد وجود نداشته است. مساله اعتیاد امروز برای مسوولان، همان مسالهای است که سالها پیش در مورد اعتیاد داشتند. من هم معتقدم معتادان خیابانی معضل هستند اما با چه روش و سیستمی باید به اینها نگاه کرد. هیچگاه قبول نکردهایم که یک فرد معتاد خیابانی هم یک انسان است و باید خدمات انسانی بگیرد. هیچگاه نخواستهایم بپذیریم در زمینه پیشگیری کارهای موثری انجام ندادهایم. چندین سال پیش، در دهه ٧٠، آقای فلاح دبیرکل ستاد گفته بود که ما به بنبست رسیدهایم. ما به این وجه قضیه باید توجه کنیم که برنامهریزی نداشتهایم. به نوعی تحت فشارهای مردم و مجلس مجبور بودهایم همیشه ضربتی عمل کنیم. این کار با سیستماتیکعملکردن خیلی متفاوت است. تنها جایی که سیستمی عمل کردیم، کاهش آسیب بوده که خوب پیش رفت اما آن هم در ادامه با مشکلاتی روبهرو شده است.
سیستم پیشگیریمان چه مشکلاتی داشته است؟
*همه معتقدند کارهایی برای پیشگیری انجام دادهاند؛ حال سوال این است که اگر اینطور است چرا به چنین وضعیتی دچار شدهایم؟ پیشگیری باید اثربخش باشد، در هر فعالیت پیشگیرانه، باید بلافاصله پس از اجرا، ارزشیابی انجام شود اما هیچگاه ارزشیابی انجام نشده است. کدامیک از طرحها سنجیده شدهاند تا ببینم این برنامهها چقدر اثربخش بوده؟
به نظرتان چه باید کرد؟
*مقررات و ضوابطی وجود دارد اما چندان اجرا نمیشود؛ به عنوان مثال در اعتیاد سند پیشگیری وجود دارد اما خیلی به این قضیه توجه نمیشود. این سند برای اجراشدن به پول نیاز دارد. نکته بعدی این است که در سیاستهای کلان کشور همچون برنامه ششم باید فصلی به عنوان فصل آسیبهای اجتماعی وجود داشته باشد. بنابراین پیش از هر اقدامی متولی آسیبها باید مشخص شود. ممکن است نمایندگان بگویند همه مسوولیت را به یک دستگاه نسپاریم. اشکالی ندارد. هر بخش با ذکر نام به یک دستگاه واگذار شود تا مشخص باشد کدام نهاد، باید چه کاری انجام دهد. درصورتیکه هم نتوانست، باید پاسخگو باشد. برنامهها باید اسناد داشته باشند و هر ارگانی ادعا کرد کاری انجام میدهد، این کار ارزشیابی شود و دستگاههای نظارتی باید جدیتر بر مسایل اجتماعی نظارت کنند. (شرق)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
این نوع خشونتها معمولا در خانوادهها دیده میشود اما اگر این خشونت به محل کار وارد شود چه شکلی پیدا میکند؟
ایمنی محل کار یکی از موضوعاتی است که اهمیت ویژهای دارد و بیشتر سازمانها و واحدهای کاری به این مقوله توجه نشان داده و سیاستهایی برای برقراری امنیت در محل کار در نظر میگیرند. یکی از مواردی که ایمنی محل کار را به خطر میاندازد، رفتارهای خشن از سوی دیگران چه کلامی و چه فیزیکی است. متاسفانه با تمام تلاشهایی که از سوی سازمانها ـ بویژه هنگام استخدام متقاضیان کار ـ انجام میشود بازهم موارد بسیاری از خشونت در محل کار، چه از سوی کارمندان و چه مدیران، مشاهده میشود و این موضوع به یک معضل رو به رشد جهانی تبدیل شده است. خشونت در محل کار روی اعتبار و شان میلیونها نفر در سراسر جهان اثر منفی گذاشته است و منبع مهمی در نابرابری، تبعیض و کشمکش در واحدهای کاری محسوب میشود. این نوع خشونت علاوه بر ممانعت از موفقیتهای فردی، جامعه را نیز از پیشرفت بازمی دارد.
خشونت در محل کار، انواع متفاوتی دارد که بهطور کلی میتوان آن را در دودسته کلامی و فیزیکی قرار داد:
خشونت کلامی
خشونت کلامی غالبا شامل رفتار بد کلامی کارمندان نسبت به یکدیگر یا سوء استفاده از قدرت شان است. این خشونت دربرگیرنده انواع تهدید، تحقیر، آزار و اهانت به دیگران است. این نوع رفتارها باعث ایجاد احساسات بد در افراد میشود. خشونت در محل کار موضوعی است که اگر جلوی آن گرفته نشود، الگوی رفتاری نامناسب ایجاد میکند. البته رفتار تند وتیز رئیس سازمانی را مادامی که توهین آمیز نباشد نمیتوان به خشونت تعبیر کرد. چراکه مدیران سازمانها بهدنبال بیشترین کارایی سازمانشان هستند اما گاهی اوقات برخی مدیران از قدرتشان سوءاستفاده و با کارمندانشان بدرفتاری میکنند. برخی از بدرفتاریهایی که از سوی همکاران یا مدیران اعمال میشود، در زیرآورده شده است:
انتقادهای ناروا شنیدن
سرزنشهای غیرواقعی شدن
نادیده گرفته و منزوی شدن
رفتاری متفاوت و حاکی از بیاحترامی دیدن
ناسزا شنیدن و تحقیر شدن
سوژه خنده و تمسخر دیگران واقع شدن
بیش از حد کنترل شدن
احساس بیفایده بودن کردن
هیچ یک از رفتارهای فوق را تحت هیچ شرایطی نباید تحمل کرد.
رفتارهای خشونتآمیز پرسر وصدا یا موذیانه
گاهی اوقات برخی از رفتارهای خشونتآمیز با سرو صدا انجام میشود و اکثر مواقع فردی که چنین رفتاری دارد در انتها خودش متضرر میشود. اگر مدیر سازمانی باشد بتدریج کارمندان لایق و خوب خود را از دست میدهد و اگر هم کارمند باشد، موجبات اخراج خود را فراهم میکند. اما بیشتر مواقع خشونتهای موجود در محل کار هوشمندانهتر و بدون سرو صدا صورت میگیرد. مثلا فردی که دست به چنین خشونتی میزند، ظاهرا رفتار بسیار محترمانهای دارد، به طوری که اطرافیانش به او اعتماد دارند و احترام میگذارند اما او از اعتمادشان سوءاستفاده کرده و به آنها خیانت میکند. در برخی موارد، قربانی حتی متوجه نمیشود چه اتفاقی افتاده است. ممکن است فردی که دست به خشونت علیه دیگران میزند فردی بسیار باهوش و متمرکز روی کارش باشد و گاهی اوقات به موفقیتهایی نیز دست پیدا کرده باشد. مثلا ارتقا یافته و مورد احترام مدیران قرار گرفته و نقش مهمی در محل کار به عهده او گذاشته شده باشد. چنین فردی برای آزار رساندن اطرافیان خود و کارمندان دیگر قدرت عمل بهتری پیدا میکند و میتواند دیگران را تهدید به اخراج و زندگی کاریشان را به جهنم تبدیل کند.
خشونت فیزیکی
خشونت در محل کار فقط به خشونتهای کلامی خلاصه نمیشود، بلکه خشونت فیزیکی مانند ضرب و جرح، تحت تعقیب قرار گرفتن و تیراندازی را هم دربرمی گیرد. بهطوری که در برخی از کشورها آمار خشونت فیزیکی در محل کار بسیار بالا گزارش شده است. مثلا در ایالات متحده سالانه حدود دو میلیون نفر گرفتار این نوع خشونت میشوند و متاسفانه بیشتر موارد بدون گزارش باقی میماند. این خشونتها در هرجا و هر زمانی ممکن است رخ دهد و تقریبا هیچکس در امان نیست.
روشهای پیشگیری
باید به یاد داشته باشیم که حتی بهترین محیطهای کاری ممکن است گرفتار خشونت شده و موضوعات ناخوشایندی را موجب شود. بنابراین تا جایی که امکان دارد نباید محیط کار استرسآور باشد. رفتار مدیران واحدهای کاری نیز در به وجود آوردن یا خنثی کردن خشونت بسیار موثر است.
برخی از توصیههای زیر در پیشگیری از خشونت تاثیر بسزایی دارد:
1ـ اتخاذ برنامههای پیشگیرانه
باید برنامه و قانون جامعی در این خصوص تدوین کرد و با صراحت تمام اعلام شود که سازمان هیچ نوع خشونتی را تحمل نمیکند و با هر نوع خشونت و خاطی برخورد قاطع و قانونی خواهد شد. این برنامه باید به تمام کارکنان، حتی در بخش مدیریتی، اعلام شود. همچنین باید به شکایتها توجه کامل شود و جلوی هر نوع خشونتی گرفته شود و اگر کسی قربانی خشونتی شد، از او حمایت شود.
2ـ برگزاری کلاسهای آموزشی
کارکنان از بالاترین تا پایینترین سطح کاری باید آموزش دیده و متوجه عواقب بد خشونت شوند. آنها باید بیاموزند برای رسیدن به اهدافشان بهترین راه گفتوگوست و هیچکس حق توهین به دیگری را ندارد.
3ـ باز بودن خط ارتباطی
مدیران و کارکنان باید بتوانند هر زمان که لازم باشد با یکدیگر به گفتوگو نشسته و از مشکلات مربوط به کار بدون هیچ ترس و نگرانی صحبت کنند. با این رفتار کارکنان کمتر گرفتار خشمهای فروخورده مخرب میشوند.
4ـ دامن نزدن به کشمکش
کارهای گروهی معمولا روابط بین کارکنان را بسیار افزایش میدهد و همین موضوع ممکن است موجب بروزتنش و اختلاف میان این گروهها شود. مدیران این بخشها باید با سرپرستی مناسب جلوی بزرگ شدن اختلافات را بگیرند نه اینکه با جانبداری و نظرات غیرمنصفانه شرایط را بدتر کرده و به خشونت بکشانند.
5 ـ پذیرش تفاوتهای فردی
باید کارکنان به این موضوع که تفاوتهای فردی باعث پیشرفت یک محیط کاری میشود آگاه باشند. اگر قرار باشد همه مانند یکدیگر فکر کنند، نمیتوانند با عقاید تازه و نو آشنا شوند و هر کس باید به عقاید دیگری احترام بگذارد.
6 ـ توجه نشان دادن به کارکنان و علایم احتمال بروز خشونت
ممکن است کارمندی گرفتار مشکلات روحی یا خانوادگی یا مصرف مواد مخدر شده باشد. شاید هم در برابر کاری که انجام داده از او بخوبی قدردانی نشده و ارتقا نیافته باشد یا احساس کرده باشد بهدلیل تعدیل نیرو ممکن است عذر او خواسته شود. تمام این موارد او را پر از احساسات منفی و خشم میکند. مدیران باید به تکتک کارمندان خود توجه یکسانی نشان دهد و از آنها در مواقع عملکرد خوب قدردانی کند.
برای تشخیص زودهنگام احتمال خشونت باید به این علایم که برخی از آنها در زیر عنوان شده است توجه نشان داد:
شکایت دائم درخصوص اینکه نسبت به او بی انصافی شده
سرزنش دیگران
تغییر ناگهانی در رفتارو دل به کار ندادن
گفتن عباراتی توهینآمیز درخصوص مافوقها و برایشان اتفاقهای بد آرزو داشتن
غیبتهای مکرر
استفاده از شوخیهای نامناسب
مصرف مواد مخدر
صحبت با خود
مشکلات مالی داشتن و در عین حال امیدی به افزایش حقوق نداشتن
تهدیدهای مستقیم و غیرمستقیم کردن
افسردگی ناگهانی و انجام ندادن وظایف
ناتوانی در کنترل احساسات، خشمگین شدن ناگهانی، ناسزا گفتن و درها را محکم بستن
اگر کارمندی یکی یا چند مورد از علایم فوق را از خود نشان داد باید از طریق مشاوره با او گفتوگو کرد و رفتاری حاکی از دلسوزی و توجه به او نشان داد. به این ترتیب احتمال اینکه او دست به کارهای خشونت آمیز بزند به حداقل میرسد.
توصیههایی به دیگر کارمندان
در برابر کسانی که احتمال میرود رفتارهای خشونت آمیز از خود بروز دهند قاطعانه رفتار کنید و در عین حال آنها را تحریک نکنید. اگر مجبور هستید در موردی با یکدیگر کار کنید، سعی کنید ملایم و خونسرد و البته محکم باشید.
از جرو بحثهای بیهوده پرهیز کنید. برخی از کارمندان به دنبال بهانه برای پرخاشگری هستند.
هنگام بالا گرفتن اختلافات با کمک مدیر خود مشکل را حل کنید و هرگز از صحبت با مافوق خود در خصوص مشکل ترسی به دل راه ندهید.
به محض آزار دیدن، مراتب را به مافوق خود گزارش کنید و جلوی خشونت بیشتر را بگیرید و اگر به نتیجه لازم نرسیدید موضوع را به طور قانونی حل کنید حتی اگر به قیمت از دست دادن کارتان تمام شود. هرگز نباید تحت خشونت و آزار و اذیت کار کنید.
منبع: prevention-violence / مترجم: نادیا زکالوند