بهلول یکی از دنا ترین مردمان زمان خود بود که خود را به دیوانگی زده بود اما از هر کسی دانا تر بود و همیشه با پندها و داستان های آموزنده ان درس های بزرگی میگیریم.
حکایت های جالب و خواندنی از بهلول
بهلول، یکی از عقلای مجانین سدهٔ دوم هجری و معاصر هارونالرشید بود. هارون و خلفای دیگر از بهلول موعظه میطلبیدند. بهلول را از شاگردان امام کاظم (ع) دانستهاند. زمانی که بهلول از سوی هارونالرشید در معرض خطر قرار گرفت خود را به جنون زد ولی در مواقع لزوم به مردم پند واندرز میداد. بهلول در سال ۱۹۰ قمری درگذشت.
حکایت های بهلول دانا
* حکایت بهلول و وزیر
روزی وزیر خلیفه به تمسخر بهلول را گفت: خلیفه تو را حاکم به سگ و خروس و خوک نموده است. بهلول جواب داد پس از این ساعت قدم از فرمان من بیرون منه، که رعیت منی. همراهان وزیر همه به خنده افتادند و وزیر از جواب بهلول منفعل و خجل گردید.
داستان و حکایت های بهلول
حکایت شیرین بهلول و تقسیم عادلانه
گویند روزگاری کار بر ایرانیان دشوار افتاده بود، و آن دشواری دندان طمع عثمانی را تیز کرده و سلطان عثمانی به طمع جهانگشایی چشم بر دشواریهای ایرانیان دوخته بود. پس ایلچی فرستاد که همان سفیر است، تا ایرانیان را بترساند و پس از آن کار خویش کند.
ایلچی آمد و آنچنان که رسم ماست با عزت و احترام او را در کاخی نشاندند و خدمتها کردند. به روز مذاکره رسمی وکیلان همه یک رای شدند که این مذاکره حساس است و بدون بهلول رفتن به آن دور از تدبیر کشورداری است. وزیر که خردمند بود گفته وکیلان مردم پذیرفت و بهلول را خواست و خواهش کرد او هم همراه باشد. بهلول که هشیار بود و با نیک و بد جهان آشنا، هیچ نگفت و پذیرفت.
سفره گستردند و آنچنان که رسم ماست به میهماننوازی پرداختند. بهلول روبروی سفیر عثمانی در آن سوی سفره نشسته بود. پلو آوردند در سینیهای بزرگ، و بر سفره چیدند، زعفران بر آن ریخته و به زیبایی آراسته. سفیر عثمانی به ناگهان کاردی برگرفت و هر چه زعفران بر روی پلو بود به سوی خویش کشید و نگاهی به بهلول انداخت.
بهلول هیچ نگفت. قاشقی برداشت و با ادب بسیار نیمی از زعفران سوی خود آورد و نیم دیگر برای سفیر گذاشت. سفیر برآشفت و با کارد خویش پلو را به هم زدن آغاز کرد. آنچنان بلبشویی شد که کمتر زعفرانی دیده میشد و بخشی از پلو هم به هر سوی سفره پراکنده شده بود. بهلول دست در جیب کرد و دو گردو به روی پلو انداخت. سفیر آشفته شد و تاب نیاورد و خوراک وانهاد و دستور رفتن داد.
عثمانیها بی خوردن خوراک و با شتاب بر اسبها نشسته و رفتند. وزیر که خردمند بود اما در کار بهلول وامانده و از ترس رنگش مانند زعفران گشته، نالان شد و به بهلول گفت این چه کاری بود، همه کاسهکوسهها به هم ریخته شد و آینده ناروشن است. بهلول پاسخ داد مذاکره پایان یافت و بهتر از آن شدنی نبود. وزیر چگونگی آن پرسید. همگان ادب بهلول بر سفره دیده بودند و او بیکم و کاست تدبیر خویش نیز بگفت.
سفیر آنگاه که کارد برگرفت و همه زعفران سوی خویش کشید، دو چیز گفت. نخست آن که با کارد آغازید و نه با قاشق، یعنی که تیغ میکشیم و دیگر اینکه همه جهان از آن ماست، تسلیم شوید. من قاشق برداشتم و نیمی پیش کشیدم. یعنی که نیازی به تیغ کشیدن نیست، نیم از آن شما و نیمی هم از ما. او برآشفت و پلو به هم زد و من نیز دو گردو انداختم. و این گردو که در قم و ری به آن جوز هم گویند، چون دو شود همه دانند که چه گوید، شما چگونه ندانی، مگر ایرانی نیستی. وزیر شرمگین شد و آفرینها بر بهلول خواند.
و بدین گونه است که بهلول را که به راستی دیوانهای بود الپر، و دیوانگیهای بسیار داشت، دانا نیز گفتهاند، از آنجا که به روز حادثه خردمندتر از هر فلسفهباف گنده دماغ و فقهخوان خشکمغز بود.
حکایت های بهلول دیوانه
حکایت های پند آموز بهلول، عاقل ترین دیوانه
هارون الرشید به همراه مهمانانش عیسی بن جعفر برمکی و مادر جعفر برمکی در قصر نشسته بود و حوصله اش سر رفته بود از سربازان خواست بهلول را بیاورند تا آنها را بخنداند سربازان رفتند و بهلول را از میان کودکان شهر گرفته و نزد خلیفه آوردند هارون الرشید به بهلول امر کرد چند دیوانه برای ما بشمار بهلول گرفت: اولین دیوانه خودم هستم و با اشاره دست به سمت مادر جعفر برمکی گفت این دومین دیوانه هست.
عیسی با حالتی عصبی فریاد زد : وای بر تو برای مادر جعفر چنین حرفی می زنی؟
بهلول خندید و گفت : صاحب اربده سومین دیوانه هست.
هارون از کوره در رفت و فریاد زد : این دیوانه را از قصر بیرون کنید آبرویمان را برد.
بهلول در حالی که روی زمین کشیده می شد گفت : تو هم چهارمی هست هارون !
حکایت هایی از بهلول
حکایت شکار رفتن بهلول و هارون
روزی خلیفه هارون الرشید و جمعی از درباریان به شکار رفته بودند. بهلول با آنها بود در شکارگاه آهویی نمودار شد. خلیفه تیری به سوی آهو انداخت ولی به هدف نخورد. بهلول گفت احسنت !!!
خلیفه غضبناک شد و گفت مرا مسخره می کنی ؟
بهلول جواب داد : احسنت من برای آهو بود که خوب فرار نمود.
داستان و حکایت های بهلول
حکایت زیبای بهلول و سوداگر
روزی سوداگری بغدادی از بهلول سوال نمود من چه بخرم تا منافع زیاد ببرم؟ بهلول جواب داد آهن و پنبه. آن مرد رفت و مقداری آهن و پنبه خرید و انبار نمود اتفاقا” پس از چند ماهی فروخت و سود فراوان برد. باز روزی به بهلول بر خورد. این دفعه گفت بهلول دیوانه من چه بخرم تا منافع ببرم؟ بهلول این دفعه گفت پیاز بخر و هندوانه.
سوداگر این دفعه رفت و سرمایه خود را تمام پیاز خرید و هندوانه انبار نمود و پس از مدت کمی تمام پیاز و هندوانه های او پوسید و از بین رفت و ضرر فراوان نمود. فوری به سراغ بهلول رفت و به او گفت در اول که از تو مشورت نموده، گفتی آهن بخر و پنبه، نفعی برده. ولی دفعه دوم این چه پیشنهادی بود کردی؟
تمام سرمایه من از بین رفت. بهلول در جواب آن مرد گفت روز اول که مرا صدا زدی گفتی آقای شیخ بهلول و چون مرا شخص عاقلی خطاب نمودی من هم از روی عقل به تو دستور دادم . ولی دفعه دوم مرا بهلول دیوانه صدا زدی، من هم از روی دیوانگی به تو دستور دادم . مرد از گفته دوم خجل شد و مطلب را درک نمود.
مطالب مرتبط:
حکایت زیبای بهلول شکم سیر را بخوانید
حکایت درس بهلول به شیخ جنید
بهلول و صدای پول
واکنش بهلول و امیر کبیر به دزدی کردن
مهارتها، علوم، تواناییها و تجارب فقط زمانی مثمرثمر است که شما در جایگاه واقعی و درست خود باشید.
داستان کجا هستید ,مهارتها، علوم، تواناییها و تجارب فقط زمانی مثمرثمر است که شما در جایگاه واقعی و درست خود باشید. پس همیشه از خود بپرسید الان شما در کجا قرار دارید؟
آورده اند روزی میان یک ماده شتر و فرزندش گفت و گویی به شرح زیر صورت گرفت:
بچه شتر: «مادر جون چند تا سوال برام پیش آمده است. آیا میتونم ازت بپرسم؟»
شتر مادر: «حتما عزیزم. چیزی ناراحتت کرده است؟»
بچه شتر: «چرا ما کوهان داریم؟»
شتر مادر: «خوب پسرم. ما حیوانات صحرا هستیم. در کوهان آب و غذا ذخیره می کنیم تا در صحرا که چیزی پیدا نمیشود بتوانیم دوام بیاوریم.»
بچه شتر: «چرا پاهای ما دراز و کف پای ما گرد است؟»
شتر مادر: «پسرم، برای راه رفتن در صحرا داشتن این نوع دست و پا ضروری است.»
بچه شتر: «چرا مژههای بلند و ضخیم داریم؟ بعضی وقتها مژهها جلوی دید من را میگیرد.»
شتر مادر: «پسرم، این مژههای بلند و ضخیم یک نوع پوشش حفاظتی است که چشمها ما را در مقابل باد و شنهای بیابان محافظت میکنند.»
بچه شتر: «فهمیدم. پس کوهان برای ذخیره کردن آب است برای زمانی که ما در بیابان هستیم. پاهایمان برای راه رفتن در بیابان است و مژههایمان هم برای محافظت چشمهایمان در برابر باد و شنهای بیابان است.»
بچه شتر: «فقط یک سوال دیگر دارم.»
شتر مادر: «بپرس عزیزم.»
بچه شتر: «پس ما در این باغ وحش چه غلطی میکنیم؟»
مهارتها، علوم، تواناییها و تجارب فقط زمانی مثمرثمر است که شما در جایگاه واقعی و درست خود باشید.
پس همیشه از خود بپرسید الان شما در کجا قرار دارید؟
داستانک
به گزارش جام جم آنلاین به نقل از باشگاه خبرنگاران، کارشناسان از حدود سال 1964 دریافتند که استعمال دخانیات می تواند باعث ابتلای افراد به انواع بیماری ها از جمله سرطان هایی چون مثانه، روده بزرگ، مری، کلیه، حنجره، پانکراس و معده شود.
علاوه بر انواع سرطان، مصرف مواد دخانی بویژه سیگار می تواند باعث بیماری های قلبی عروقی، بروز چین و چروک پوستی، ریزش موی سر، بروز استرس و افسردگی ، لاغری و ضعف جسمانی، خرابی دندان ها،ضعف قدرت بینایی، سرفه و مشکلات ریوی و تنفسی و نیز اعتیاد شدید می شود.
باوجود اینکه ترک سیگار بسیار سخت و برای برخی افراد غیر ممکن است اما عده بسیاری از مردم در سراسر جهان با نیروی اراده، انجام ورزش، اصلاح شیوه زندگی، مصرف دارو تحت نظارت پزشک، با کمک و حمایت اعضای خانواده و دوستان توانسته اند براین اعتیاد غلبه کنند و زندگی سالم و روزهای بدون استعمال دخانیات را پشت سر بگذارند.
در سال 1965 میزان افراد سیگاری در ایالات متحده بیش از 42 درصد از کل جمعیت این کشور بود که به تدریج با افزایش سطح دانش و آگاهی از مضرات این ماده دخانی اکنون در سال 2015 میزان افراد سیگاری در ایالات متحده کمتر از 15 درصد است.
کارشناسان اعتقاد دارند برای جلوگیری از استعمال دخانیات یکی از بهترین شیوه ها الهام گرفتن از افراد موفقی است که سیگار را ترک کرده اند و ایده گرفتن از راه های ابتکاری آنها برای ترک سیگار، برخی از این افراد به جای مصرف سیگار از آدامس یا قرص های نیکوتین استفاده کرده اند و در زمان هایی که علاقه مند به مصرف سیگار بوده اند کارهای متفاوت مانند انجام ورزش یا خوردن یک ماده غذایی سالم را انجام داده اند، برخی دیگر از آنها با انجام ورزش یوگا، مدیتیشن، شنا و سایر کارهای ورزشی انرژی بدن خود را سوزانده و سیستم پاداش دهی در مغز خود را تغییر داده اند.
برخی از افراد سیگاری سالها از این ماده دخانی استفاده می کنند و حتی روزانه بیشتر از یک پاکت سیگار می کشند، مصرف این ماده هم به لحاظ سلامت جسمی و روحی و هم به لحاظ اقتصادی بسیار هزینه بر و مخرب است و باعث از دست رفتن مقدار زیادی از پس انداز آنها می شود در صورتی که می توانستند از این مقدار پول برای سرمایه گذاری و انجام سایر کارهای مفید استفاده کنند.
جلوگیری از هدر رفت منابع مالی هم یکی دیگر از انگیزه های افراد برای ترک سیگار است زیرا می خواهند از پول خود برای کارهای دلخواه دیگر و نیز برای خانواده استفاده کنند.
برخی از معتادان استرس، نگرانی و افسردگی را عامل روی آوردن به این ماده می دانند اما کارشناسان هشدارمی دهند استفاده از این ماده نه تنها مشکلات آنها را برطرف نمی کند بلکه عاملی جدی برای افزایش هزار برابر مشکلات آنها می شود و برای درمان استرس به جای سیگار کشیدن باید از کمک متخصصان بهره بگیرند.
افراد آزاد شده از مصرف سیگار همچنین توصیه می کنند سیگاری ها برای رفع احساس وابستگی به نیکوتین می توانند از قهوه و کافئین موجود در آن کمک بگیرند زیرا کافئین علاوه بر خاصیت انرژی زایی می تواند باعث تحریک محرک های مغزی و احساسی شبیه به مصرف سیگار در افراد شود.
افرادی که سیگار می کشند به دلیل آسیب دیدن جوانه های چشایی روی زبان خود معمولاً طعم مواد غذایی را به خوبی درک نمی کنند و این باعث می شود غذاها برای آنها بی مزه باشد اما ترک سیگار این حالت برطرف می شود و غذاها طعم و مزه خوب خود را پیدا می کنند و فرد علاقه و اشتهای بیشتری برای خوردن مواد غذایی پیدا می کند.
دیگران را ببخشید تا آزاد باشید
اجازه ندهید، گذشته، آینده تان را آلوده کند.
گاهی اوقات از بین بردن افکار منفی کار سختی است.
وقتی کسی در حقمان بدی کرده است، ذات انسان به این شکل است که با درد و رنج بماند، خشمگین و ناراحت
باشد و کینه به دل بگیرد.
با خود می گوییم، من او را هرگز نمی بخشم، لایقش نیست.
شما برای آنها نمی بخشید، بلکه به خاطر خودتان می بخشید.
تا زمانی که با رنج بمانید عصبانیت وخشم شما تاثیری روی آنها نداردبلکه خودتان را آلوده میکنید
نبخشیدن مانند زهر است.
شاید نگه داشتن این حالت حس خوبی به شما بدهد اما زندگیتان را نابود میکند
زمانی که آنها را می بخشید توجیه رفتار نادرست آنها نیست رنجش ر اکمنمیکنید بلکه میبخشید تا زهر را از بدن
خود بیرون کنید
باید ببخشید تا آزاد باشید..
این طور نگاه نکنید که دارید به آنها لطف میکنید بلکه به خودتان لطف میکنید…
میگویند…
چشمی که دائم عیب های دیگران رو ببینه،
اون عیب رو به ذهن منتقل می کنه
و ذهنی که دائما با عیب های دیگران درگیره،
آرامش نداره،
درونش متلاطم و آشفته است…
در عوض چشمی که یاد گرفته
همیشه زیبایی ها رو ببینه،
اول از همه خودش آرامش پیدا می کنه.
چون چشم زیبابین عیب های دیگران رو نمی بینه
و دنیای درونش دنیای قشنگی هاست…
دنیاتون زیبا وآرام
باید برای حال زندگی کرد،
نباید افسوس گذشته را خورد،
باید از همین لحظه بهترین استفاده را برد.
بیشتر مردم زندگی نمی کنند،
فقط باهم مسابقه دو گذاشته اند.
می خواهند به هدفی در افق دور دست برسند
ولی در گرما گرم رفتن آنقدر نفس شان بند
می آید و نفس نفس می زنند که چشمشان
زیبایی ها و آرامش سرزمینی را که از آن می گذرند نمی بینند
و بعد یک وقت چشمشان به خودشان می افتد
و می بینند پیر و فرسوده هستند و دیگر
فرقی برایشان نمی کند به هدفشان رسیده اند یا نه
ﭼﻪ ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﺪ
ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺁﺩﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻧﺒﺎﺷﻪ ﮐﻪ
هیچ کس ﺣﺮﯾﻒ ﺯﺑﻮﻥ ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺸﻪ
ﮐﺎﺵ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻪ
هیچ کس ﺣﺮﯾﻒ شخصیت ﻣﻦ ﻧﻤﯿﺸﻪ
ﺳﮑﻮﺕ میکنم
میگذارم ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻫﺎ ﺗﺎ ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺍﺷﺘﺒﺎﻫﺸﺎﻥ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﺁن چه ﻫﺴﺘﻢ ﺑﺮﻭﻧﺪ
میگذارم ﺍﺻﻼ ﻋﻮﺿﯽ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻧﯿﺖ ﻫﺎﯼ ﻣﺮﺍ
ﻭ ﺧﯿﺮﻩ ﻧﮕﺎﻫﺸﺎﻥ میکنم
ﻣﮕﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻣﻬﻢ ﺍﺳﺖ ﺩﺭﺳﺖ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺍﺫﻫﺎنی که دنیای افکارشان را “خود قاضی” هستند
مطالب مرتبط:
جملات آرامش بخش در مورد زندگی
عکس نوشته های زیبا و با معنا در مورد زندگی
عکس نوشته های غمگین و مفهومی
عکس نوشته های غمگین دلم گرفته
از شایعه قابل مشاهده بودن دیوار چین از کره ماه که بگذریم حقیقتاً دیوار چین یک سازه عظیم و باورنکردنی اسـت؛ در این مقاله میخواهیم به بررسی نکاتی جالب درمورد دیوارچین بپردازیم.
به گزارش آلامتو و به نقل از الی گشت؛ این دیوار چند هزار مایلی که مانند یک مار مسیری مارپیچ را در دل دشت ها، بیابان ها و تپه ها طی می کند، نمادی تاریخی از ارتش چین و نشانگر احساس آسیب پذیری این کشور در آن دوره تاریخی اسـت. دیوار چین بعد از اتحاد چینی ها زیر نظر کین شی هوانگدی ساخته شد (۲۱۰ تا ۲۲۱ قبل از میلاد). علی رغم جنگهای زیاد، این دیوار نهایتا بی فایده ماند و در قرن ۱۳ مغولها توانستند برای اولین بار از آن عبور کنند. امروزه بخشهای آسیب دیده و خرد شده بازسازی شده اند.
غیر از مراقبت و دفاع در زمان جنگ، این دیوار به نقل و انتقال سریع سربازان نیز کمک می نمود.
این برج ها در دوره مینگ به عنوان دژ نظامی برای علامت دادن، انبار کردن آذوقه و زندگی نگهبانها استفاده می شد.
در دوره مینگ، از توپ برای دفاع از دیوار و کمک خواستن استفاده می شد.
لباس مناسب، کرم ضد آفتاب و عینک آفتابی داشته باشید. آب کافی همراه خود داشته باشید. بعضی از قسمتهای دیوار شیب زیادی دارد. بنابراین حتما کفشهای مناسب به پا کنید.
این دیوار نمای بسیار عالی را در اختیار گردشگران قرار می دهد، زیرا برای اهداف نظامی و دفاعی در بلندترین نقاط آن منطقه ساخته شده اسـت.