خبرگزاری آریا-سیر برای کاهش فشار خون مفید است.
به گزارش خبرگزاری آریا،در این مقاله با گیاهان دارویی مناسب کاهش فشار خون آشنا میشویم. این گیاهان عبارتند از سیر، پیاز، گریپفروت، انار و ... .
دکتر صالحی سورمقی؛ متخصص گیاهان دارویی، در مورد گیاهان موثر بر فشار خون، بیان کرد: «تمام گیاهان و میوهجات به علت داشتن فیبر یا الیاف، دارای اثر کاهش فشار خون هستند، اما خیلی از گیاهان به دلیل داشتن مواد دیگری دارای اثرات متوسط یا گاهی قدرتمند در کاهش فشار خون میباشند.
به هر حال، همه گیاهان و میوهجات، به میزان کم یا متوسط اثر مثبت بر روی فشار خون دارند».
وی افزود: «از جمله گیاهان در دسترس برای همه افراد، میتوان انار را نام برد. انار میوهای بسیار ایدهآل و خوب از نظر چندین خاصیت است.
یکی از خواص انار، خاصیت کاهشدهنده فشار خون این میوه است که بیشتر به دلیل مواد قرمز رنگ آن است. در واقع، انارهای قرمز، آثار کاملتر و بهتری دارند».
گیاهان دارویی برای درمان فشار خون بالا
قرص سیر میتواند فشار خون را در حد یک یا دو واحد پایین بیاورد
دکتر صالحی اظهار داشت: «میوه دیگری که در کاهش فشار خون موثر میباشد، گریپفروت است. اصولا همه مرکبات میتوانند فشار خون را کاهش دهند، ولی در بین مرکبات، گریپفروت اثر بیشتری دارد.
البته باید توجه داشت که نباید در مصرف آن زیادهروی نمود و یا داروهای فشار خون را کنار گذاشت و به جای داروها روزانه چند عدد گریپفروت مصرف کرد! ولی مصرف متعادل گریپ فروت میتواند در افرادی که فشار خونشان خیلی بالا نیست، موثر باشد و فشار خون را کاهش دهد».
این استاد دانشگاه گفت: «گیاه دیگری که خیلی موثر میباشد، پیاز است.
مصرف پیاز به دلیل دارا بودن ترکیبات بودار و گوگردی کاهش فشار خون را به دنبال دارد، اما بین گیاهانی که در دسترس بوده و از همه قویتر میباشند، میتوان به سیر اشاره نمود.
سیر هم دارای ترکیباتی مانند پیاز است، اما پیاز حدود 96-97 درصد آب دارد، ولی میزان آب سیر کمتر و میزان مواد موثر آن خیلی خیلی بیشتر است.
به همین دلیل میتوان از سیر تازه و یا سیر ترشی استفاده نمود که همان خاصیت را دارد.
ولی امروزه به دلیل راحتی مصرف، بیش از 120 کارخانه در دنیا از سیر، قرص یا کپسولهایی را تهیه نمودهاند که به راحتی میتوان آنها را مصرف کرد که بوی آنها هم مقداری کمتر از سیر تازه است و در همه جا حتی در مسافرت میتوان آن را به راحتی به دنبال خود داشت.
از قرصهای سیر موجود در بازار میتوان روزی یک یا دو یا سه عدد مصرف نمود، البته افرادی که فشار خونشان خیلی بالا است، نمیتوانند فقط با قرص سیر فشار خون خود را کاهش دهند.
قرص سیر میتواند فشار خون را در حد یک یا دو واحد پایین بیاورد و یا به عنوان کمکی با داروهای شیمیایی مصرف شود، چون تداخلی با آنها ندارد.
به هر حال، همه فرآوردههای سیر کاهش دهنده نسبتا خوب فشار خون هستند و از همه آنها میتوان استفاده نمود».
دکتر صالحی در پایان یادآور شد: «باید توجه داشت که هر چه بیشتر به سیر گرما بدهیم، مواد موثر سیر که مواد گوگردی و بودار آن هستند، تبخیر میشوند و اثر آن کمتر میشود، البته نه اینکه بگوییم سیر پخته یا سرخ شده اثری ندارد یا اثر کمی دارد، ولی به هر حال هر چه بیشتر به سیر حرارت بدهیم، مواد موثر آن کمتر میشوند.
بنابراین هر چه کمتر سیر را بپزیم یا کمتر سرخ کنیم، مواد موثر آن کمتر دستخوش تغییرات میشوند و آثار بهتری خواهند داشت».
خبرگزاری آریا-
بامداد – موسیقی درمانی
پیشینه استفاده از موسیقی برای درمان، به زمان ارسطو و افلاطون بازمی گردد؛ از آن زمان به بعد رگه های استفاده از اصوات و آهنگ ها برای درمان بیماری های مختلف به چشم می خورد و حتی در ایران باستان از موسیقی برای درمان بیماری ها استفاده می شده و در متونی چون «قابوس نامه» اثر عنصرالمعالی و «کتاب شفا» اثر ابوعلی سینا به طور مفصل به این موضوع پرداخته شده است، اما شروع رسمی استفاده از «موسیقی درمانی» در قرن بیستم، به جنگ جهانی اول برمی گردد که به عنوان روشی برای مداوای مصدومان جنگ به کار می رفت. هرچند استفاده از این روش درمانی با مشکلاتی همراه بود، اما به تدریج این شاخه درمانی تکامل یافت و انجمن های متعددی شکل گرفت؛ به گونه ای که سال ۱۹۴۴ اولین کلاس های آموزش موسیقی درمانی در دانشگاه میشیگان تشکیل شد.
سال ۱۹۵۰ انجمن موسیقی درمانی و سال ۱۹۷۱ انجمن موسیقی درمانی آمریکا یا همان «AAMT» تأسیس شد. سال ۱۹۸۵ فدراسیون جهانی موسیقی درمانی در سطح بین المللی به ثبت رسید. در ایران با اینکه انجمن هنردرمانی سال ها پیش تأسیس شد، اما هنوز به عنوان یک شاخه درمانی مستقل برای جامعه پزشکی و اکثر مردم پذیرفته نشده است؛ همچنان که در بیشتر مؤسسات از موسیقی به عنوان ابزاری در کنار دیگر هنرها برای درمان اختلالات ذهنی مانند سندروم دان، اُتیسم، بیش فعالی و… استفاده می شود.
«یاشار خدایی»، یکی از فعالان عرصه «موسیقی درمانی» است که عقیده دارد یادگیری موسیقی به صورت مشخص برای خیلی از اختلالات ذهنی شفا دهنده است. او البته تأکید می کند باید برای هر بیمار، الگوی درمانی خودش تهیه شود و این، جز با شناخت کامل اختلال و استفاده از الگوهای ذهنی آشنا برای هر بیمار به طور جداگانه میسر نیست؛ یعنی نمی توان یک نسخه درمانی برای همه پیچید یا از الگوهای غیرایرانی برای بچه هایی که اینجا زندگی می کنند، استفاده کرد. برای این منظور باید برای هر بیمار وقت و انرژی زیادی صرف کرد، زیرا صبر و ممارست مهم ترین عوامل بهبود بیمارانی است که در یادگیری دچار اختلال هستند و از نداشتن تمرکز یا تمرکز شدید حواس رنج می برند.
ما قبلا مرکز مشخصی تحت عنوان موسیقی درمانی نداشتیم؟
در حقیقت به شکل تخصصی نداشتیم. «انجمن هنردرمانی» بود که موسیقی درمانی هم داشت اما مشخصا از آموزش موسیقی برای درمان استفاده نمی کردند. در پروسه های تئوریک موسیقی درمانی، معتقدند می توان از موسیقی در جهت بهبود اختلال کمک گرفت و نیازی نیست که به طور خاص نواختن ساز را آموزش دهید.
به هر صورت آموزش خودبه خود اتفاق می افتد!
نه، خیلی ها آموزش نمی دهند و تنها با شیوه هایی مثل «ارف» کار می کنند که بچه ها فقط شناختی از ساز پیدا کنند. مثلا شنیدن سمفونی ۴ موزارت تأثیر خوبی روی هوش دارد یا بچه ها با تطبیق با یک سری حرکت ها از ریتم شناخت پیدا می کنند.
یعنی نمایش؟
نمایش برای پیداکردن ریتم، چون بعضی از بچه های ذهنی مثل سندرم دان (منگول) که اختلال یادگیری داشتند و زیرمجموعه ذهنی مثل «اُتیسم»، «پی دی دی»، «آسپرگر»، «ای دی اچ دی» و «بیش فعال»، بچه های ضدحرکتی بودند و این روش خیلی مؤثر است. زمانی که من شروع به کار کردم فقط دکتر زاده محمدی و آقای هاتف دوستار با این روش کار می کردند. آقای زاده محمدی در سال های ۶۸، ۶۹ انجمن موسیقی درمانی یا هنردرمانی را پایه ریزی کردند و الان هم در مرکز شهید بهشتی هستند.
شما از چه روشی استفاده می کنید؟
من معتقدم یادگیری خودِ موسیقی شفاست. اینجا همه ساز می زنند. در جا های دیگر سعی نمی کنند به بچه ها ساز یاد دهند. من هم سعی نمی کنم ولی بچه را در مسیری قرار می دهم که بالاخره ساز بزند. در موسیقی درمانی پنج مرحله داریم: نخست شناسایی اختلال و بعد از آن یک پروتکل درمانی تنظیم می شود که هدف، توانایی و علائق شخص مشخص است و بر مبنای این راهبرد حرکت می کنیم. این استراکچری است که در همه جای دنیا یا حداقل در اروپا به این شکل وجود دارد. اما استفاده از موسیقی زنده کمی فراگیر تر است؛ باید فرهنگ، خوردوخوراک، ذائقه دیداری، ذائقه شنیداری، طرز فکر خانواده و ملیت کودک را شناخت و به این شکل می توان بهترین راهبرد را انتخاب کرد. امسال دهمین سال است که سرپرست آرت تراپی (هنردرمانی) مؤسسه محک هستم. تمام بچه های تئا تر و موسیقی زیرمجموعه ای از ما هستند. این تز را به نام «اکسپرزیو آرت تراپی» ارائه دادم.
محک بچه های اُتیسم هم دارد؟
بله، در میان بچه های سرطانی اُتیسم هم پیدا می شود ولی من صرفا با بچه های کم توان حرکتی و ذهنی کار نمی کنم. بچه های کار، بزهکار، فراری، نابینا، کم شنوا و معلولیت ها و هر نوع اختلالی که فرض کنید، حتی بزرگ سالان هم در حیطه کاری ما قرار دارند.
چه اتفاقی افتاد که فکر کردید این پتانسیل در آموزش موسیقی، نقاشی و تئا تر برای درمان بیماری های روحی و حتی بزهکاری کاربرد دارد؟
چندین سال پیش یکی از دوستانم که از کارکنان صداوسیما بود مرا برای آهنگ سازی یک تئا تر دعوت کرد. تئا تر بچه های کم شنوا بود که با سمعک کار می کردند و در آن فرم و رقص داشت. باورم نمی شد که بچه های کم شنوا کار فرمال کنند و بتوانند برقصند. جالب این بود که بیشتر اعضای ارکسترشان هم بچه های کم توان سندرم دان و اُتیسم بودند. سه هفته وقت داشتیم که کار را برای جشنواره بین المللی «مهرآیین» بسازیم (که نام مؤسسه را هم از آن برداشتم) چالش من با بچه های کم توان ذهنی برای ساززدن شروع شد. سه هفته کار کردیم و من برای تئا تر ۳۵ دقیقه ای «زال و سیمرغ» آهنگ سازی کردم. خودم سه تار و دف زدم و خواندم. با بچه های دیگر هم طبل و ضرب و تمپو کار کردیم و در زمان کم توانستیم کار را جمع کنیم و تئا تر را اجرا کردیم که با استقبال مواجه شد. به تالار وحدت برای اختتامیه دعوت شدیم و در جشنواره بین المللی مهرآیین توانستیم مقام اول آهنگ سازی را کسب کنیم.
چه دوره ای را برای موسیقی درمانی گذرانده اید؟
تقریبا ۳۰ سال است که کار موسیقی می کنم. درحقیقت من در یک جهان بینی خاص نسبت به موسیقی بزرگ شدم و خیلی چیز ها را از همان مکتب آموختم و این کمکم کرد آنچه را که به صورت تئوریک یاد گرفته بودم برای درمان به شکل عملیاتی پیاده کنم. یکی از کمک کننده ترین اجزای آموزشی برای من عرفان بود؛ در عرفان اعتقاد بر این است که هیچ موجودی کم توان نیست و تمام موجودات پتانسیل های بی کرانی دارند که شناخته نشده است. از طرف دیگر در این جهان بینی وقتی می خواهید از مقام «صبر» به مقام «توکل» برسید، باید صبر زیادی داشته باشید. شاید یکی از اولین و مهم ترین شاخص هایی که طی این سال ها به من کمک کرد تا به اینجا برسیم، «صبر» بود. حوصله ام خیلی بالا رفت.
فرض کنید همین ریتمی که یکی از بچه های اُتیسم الان در عرض نیم ساعت یاد می گیرد در ابتدای آموزش سه ماه طول می کشید! من ریتم را تکه تکه می کردم و به هزاران زبان به خوردش می دادم. از طرفی به نظر ما «هر موجودی مرکز هستی است و هیچ کس بالا تر و پایین تر نیست و به عدد موجودات راه برای رسیدن به خدا هست». همین جمله که شاید کمی هم کلیشه شده باشد به من کمک کرد تا بفهمم باید برای هرکسی یک کاتالوگ جداگانه بنویسم. یعنی هر آدمی، کاتالوگ وجودی خودش را دارد. یعنی باید با زبان خودش با او موسیقی را کار کنم. نه اینکه برای همه از یک متد خاص استفاده کنیم.
و اینکه فقط با مرور زمان و تکرار، این اتفاق می افتد… .
دقیقا. بعد مطالعه کردم و دیدم تقریبا تمام کارهایی که در ایران شده اکثرا کپی متدهایی است که از اروپا آمده و ترجمه شده و به قول ما مهندس ها «فیتینگ» و مناسب سازی شده است و روی همه همان را پیش می برند. این سؤال برایم پیش آمد که ما از کودکی اذان مؤذن زاده را شنیده ایم. روح الارواح در دستگاه بیات ترک اجرا شده برای همین قطعا «بیات ترک» در ناخودآگاه همه این بچه ها هست. اما اگر من «پنتاتونیک» در سبک راک بزنم، بچه چیزی نمی فهمد. یا مثلا نمی تواند با کارهای ویوالدی و بتهوون، ارتباط برقرار کند. ما قورمه سبزی می خوریم، ما ایرانی هستیم، ما معماری و فرهنگ ایرانی داریم و همه اینها در درمان تأثیر دارد.
و این بچه ها به خاطر کم توانی شان لازم دارند از ابزارهایی که در پسِ ذهنشان وجود دارد استفاده بیشتری شود. نه آن چیزی که قرار است یاد بگیرند چون یادگیری برایشان سخت است.
دقیقا. من و شما لالایی های مادرانمان را راحت تر حس می کنیم و یک کُرد آهنگ کردی را خیلی بیشتر می پسندد و… .
موسیقی درمانی در جهان
فکر می کنم سابقه هنر درمانی به بعد از جنگ دوم برگردد… .
بله، آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم، موسیقی را به بیمارستان ها آورد (۴۰ میلادی) تا ساز بزنند و موسیقی کار کنند تا منجر به کاهش درد شود. از آنجا شروع شد و آمریکا واقعا در این زمینه پیش قراول بود. بعد از آن وارد اروپا شد و مکاتب مختلفی به وجود آمد. بعضی ها تئوری شان این است که باید از روان شناسی در موسیقی درمانی کمک بگیریم. برخی معتقدند از سبک های موسیقی می توان مستقیما کمک گرفت. برخی دیگر می گویند از شیوه های پزشکی یا فیزیکی می توان کمک گرفت. یعنی آنچه به فیزیک ربط دارد؛ شیوه های درمانی که چگونه می توان درد را کاهش داد و با آن پروسه ها به موسیقی ورود کرد. اما همه این مکاتب به چشم ابزاری به موسیقی نگاه می کردند.
در ایران هم چنین نگاهی وجود دارد؟
متأسفانه در ایران روان شناسان می گویند «موسیقی درمانی در حیطه کاری ماست» که در اروپا و دنیا چنین چیزی نیست. در دنیا واحد هنردرمانی و موسیقی درمانی داریم و در کنار این واحد، مددکاری و روان شناسی هم هست. ولی در ایران می گویند شما زیرمجموعه ما هستید! و این جنگ بزرگی است که من همیشه با آنها داشته ام. از آن سو به خاطر وضعیت و مشروعیت موسیقی که اساسا خودش اینجا زیر سؤال است و جایگاه مشخصی ندارد ما هم نمی توانیم جایگاه خودمان را داشته باشیم.
شما جایگاه روان شناسان را در چه مرحله ای تعریف می کنید؟
روان شناسان در تحقیقات میدانی مشکلات روانی را بررسی می کنند و بر مبنای آن یک سری پروتکل های درمانی می دهند که تماما بر مبنای فرضیات تئوریک است که مشکل من همین است. من معتقدم در هنر کمتر فرضیه داریم و پرَکتیکال هستیم.
علم تئوریکال است و بیشتر تئوری دارد و دائما آزمون و خطا می کند که شاید صحیح باشد و شاید نباشد. ولی بهبود با شروع فرایند آموزش موسیقی آغاز می شود و قابل مشاهده است. می خواهم بگویم شفا در ذات هنر هست. نه اینکه من این را بگویم، شما فلسفه هنر را هم بخوانید، از افلاطون و سقراط تا ابن عربی و ابن سینا می گویند موسیقی نقش مهمی در درمان بیماری ها دارد. تاریخچه موسیقی درمانی در ایران به هزاران سال قبل برمی گردد که موسیقی را تجویز می کردند که برای بیماران مالیخولیایی آهنگ خواب و آرامش می زدند.
خارج از ایران چه روش هایی در هنر درمانی جامعیت بیشتری دارد؟
فراوان است، نمی توان با قطعیت گفت ولی کلا همین شیوه که می گویند موسیقی وسیله است و به عنوان ابزار نگاه می شود. البته در اروپا و خارج از مرزهای ما چون موسیقی جامعیت و جایگاه دارد، استفاده ابزاری نمی شود ولی از تمام ایسنترومنت ها کمک می گیرند تا فرد را به سمت موسیقی و تراپی حرکت دهند و می گویند اصلا ذات موسیقی آن قدر مهم نیست و مهم درمان شخص است. درمان؛ هدف و چشم انداز است. موسیقی تنها وسیله است. من معتقدم که این اشتباه است و اتفاقا هدف، موسیقی است. هدف، هنر است؛ چون خودِ هنر و موسیقی می تواند به شما حس خوب، شفا و بهبود را بدهد.
آنجا دوره هم دیدید؟
بله، یک سری دوره های کوتاه مدت دیدم. واقعیت این است که رفتم در فضا قرار بگیرم تا ببینم آنها چه کار می کنند. دیدم واقعا کار خاصی هم نمی کنند، تنها فضا را فراهم می کنند. مثلا یک بچه را در محیطی قرار می دهند که همه چیز برایش فراهم است؛ از رنگ، خوردنی های رنگی، موسیقی ای که می خواهد انتخاب کند و اینکه می تواند با تک تک المان های هستی ارتباط پیدا کند.
یعنی هدف اصلی دوره ها به این صورت است که بچه بتواند به هر شکلی خودش را بیان کند؟
دقیقا. آموزش اشتراکی که معلم از شاگردش هم می آموزد. فرصت را برای آموزش به او هم می دهد. به او هویت می دهد که او یاد دهد. یعنی خود را بیان کند.
از مکتب و شیوه خاصی پیروی می کنید؟
ما مکاتب متفاوتی در آرت تراپی یا موسیقی درمانی داریم که هر مکتبی با توجه به آن زمان و مکان پیدایش خود یک سری خصوصیات مثل سایر مکاتب دارد. اما حقیقتا به قول مولانا «هستی بی حدومرز است». یعنی حدومرزی در آن قرار ندادم که بگویم من صرفا مال این مکتب هستم.
منظورم روش های تجربه و اثبات شده ای است که عمومیت بیشتری دارد… .
موسیقی روی همه انسان ها می تواند تأثیر مثبت یا منفی بگذارد. هنر و موسیقی اساسا شفا دهنده است. جامعه پزشکی از جامعه «آرت تراپی» خوشش نمی آید چون ما طب مکمل محسوب می شویم. هنردرمانی زیرمجموعه طب مکمل است مثل ماساژدرمانی و انرژی درمانی. مثلا در مؤسسه محک، ما از موسیقی برای کاهش درد شیمی درمانی استفاده می کنیم. چون معتقدیم انسان شعور سلولی و فرکانس سلولی دارد. تمام اندام های ما از سلول تشکیل شده، سلول ها فرکانس دارند و هر اندام و هر عضو یک فرکانس برایندی دارد.
یعنی می گویند مثلا این فرکانس کبد است و این فرکانس مغز یا چشم است. کل بدن ما یک فرکانس واحد دارد که من به آن یکپارچگی فرکانس می گویم. شما وقتی در «شور سُل»، قطعه ای را می زنید این شور آن قدر تشدید می شود، ناخواسته اگر از خیلی لحاظ به لحاظ روحی و روانی و… . شرایط پذیرش داشته باشید، آن فرکانس روی شما تأثیر می گذارد و اگر آن فرکانس مثبت باشد، سلول ها شروع به ترمیم خودشان می کنند و ناخواسته می بینید که سردرد یا پادردتان خوب شده. این معجزه صوت است! هرکسی هم می تواند این کار را بکند و بستگی به این دارد که شما چقدر پذیرا باشید. بدن و وجودمان آن برایند ذاتی ما چقدر پذیرش این را پیدا کند که با آن فرکانس و شعور، تغییر کند. من هرروز شاهد یک معجزه در میان بچه ها هستم. کیانا ۱۶ سال دارد؛ نابینا و معلول ذهنی است. یک جور اُتیسم، من با او کنسرت داده ام. صدای بسیار زیبایی دارد. شاید یکی از اینتیو ترین خواننده هایی بود که من تابه حال دیده ام. حتی آقای هوشنگ و بیژن کامکار به پای کیانا در برنامه ای که کنسرت داشتیم، برخاستند، کمتر پیش می آید جامعه موسیقی به پای یک نفر بایستند!
بچه ها را آماده می کنید تا پذیرای دریافت باشند؟
و آموزش. اولین چیزی که باید به بچه یاد بدهیم، کار با انگشت است. ما بلد نیستیم با انگشتانمان کار کنیم. طرف می خواهد نقاش، موزیسین، بازیگر و مجسمه ساز شود باید با انگشت کار کند. تمرینات بسیاری داریم تا بچه ها بتوانند با انگشت هایشان خوب کار کنند. ما با انگشت هاست که هستی را حس می کنیم.
یعنی در اصل از موسیقی برای تقویت حواس بهره می بریم؟
و هارمونی و هماهنگی شان با هم و افزایش توجه و تمرکز.
فکر می کنم بیشتر بیماران شما بچه های کم توجه و اُتیسم که یکی از المان های اصلی شان عدم تمرکز است، هستند. این عدم تمرکز باعث پایین آمدن دریافت و فهم ادراک از محیط می شود. فکر می کنم شما بیشترین توجهتان روی این مسئله است؛ افزایش تمرکز در لامسه و حواس دیگر… .
بله قبل از هر چیز به تمرکز و توجه نیاز داریم. به خوب دیدن نیاز داریم. مثلا تمرینی دادم که این بچه ها خوب عکس بگیرند و خوب نگاه کنند. مثلا پینگ پنگ چه تأثیری روی مخ می گذارد؟ مخچه وظیفه تعادل را برعهده دارد. ما باید بتوانیم از کورتکس مغز، ساقه مغز، مخچه، حرکت نیمکره ها و تعادلشان و خیلی از آنچه که دخیل در بهبود ورودی های ما از هستی است، استفاده کنیم. یک این پوت داریم که مغز و ذهن ما آن را پردازش کرده و تبدیل به آوت پوت ما می شود. ما باید تا جایی که می توانیم سنسور ها و ابزارهای ورودی که به مغز و ذهن ما می دهند را بهبود دهیم و درجه خطایش را کم کنیم تا پردازش صحیح باشد و خروجی خوبی داشته باشیم. این طبیعی و یک فرایند است.
ظاهرا بیشتر از سازهای کوبه ای استفاده می کنید… .
به خاطر ریتم است که معجزه می کند. من هیچ محدودیتی برای ساز ندارم؛ پیانو یا ویلن، ولی ریتم را باید یاد بگیرند. کمااینکه کسی که به دانشگاه موسیقی هم می رود باید یک واحد ریتم را بگذراند. به هرحال باید با ریتم آشنا باشد.
یعنی سازهای ریتمیک به بچه های ناتوان بیشتر کمک می کند؟
کلا همه انسان ها بالاخص بچه های ناتوان. هم ساده است و هم پیچیدگی کمتری دارد و از همه مهم تر اینکه قابل لمس تر است و با یک ضربه می تواند حس های زیادی را منتقل کند و برای همین این طیف از بچه ها که حواسشان خیلی ضعیف یا قوی است را می تواند به اعتدال برساند.
طی مرور زمان ممکن است بتوانند سازهای دیگر هم بنوازند؟
بله. پیانو، ویلن یا هر ساز دیگری که دوست دارند یا می توانند فقط بخوانند؛ این هم به کِیسشان ربط دارد. در این سال ها به این نتیجه رسیدم که حتی بچه های معمولی هم بهتر است از سازهای ریتمیک شروع کنند. کسی که ساز کوبه ای را بلد است همیشه در ریتم قوی است و خوب ریتم را نگه می دارد و میزانس ها را می شناسد و صحیح پا می زند.
اگر روی حرکت دست بچه های اُتیسم بهبودی حاصل شود وقتی بتوانند قطعه ای را بنوازند غیر از تقویت تمرکز چه اتفاقی در روند بهبودشان می افتد؟
از «درخودماندگی» رها می شوند. یکی از تعاریف اُتیسم درخودماندن است؛ کسانی که با دنیای اطراف هیچ ارتباطی برقرار نمی کنند. این بچه ها، هویت پیدا کرده و خودشان را ابراز می کنند. بزرگ ترین اتفاق هنر، بیان خودتان به زبان دیگر است. یعنی با زبان بی زبانی با هنرتان با دنیا ارتباط برقرار می کنید و این همان معجزه هنر است که بزرگ ترین اتفاق است.
اخبار پزشکی – شرق/مرجان صائبی
خبرگزاری آریا-رئیس مرکز تحقیقات فیزیک پزشکی گفت: تعداد مراکز پرتو درمانی و دستگاههای شتابدهنده خطی در کشور ما متناسب با رشد سرطان نیست و برای درمان بیماران کفایت نمیکند.
به گزارش خبرگزاری آریا،محمدتقی بحرینی افزود: قبل از انقلاب کمتر از پنج مرکز پرتو درمانی در کشور وجود داشت که با دستگاه های کوبالت درمانی، بیماران سرطانی را تحت درمان قرار می دادند.
وی گفت: امروزه در هر استان حداقل یک مرکز پرتو درمانی مجهز به چند دستگاه شتاب دهنده خطی وجود دارد اما همچنان کمبود داریم.
بحرینی عنوان کرد: بنیادهای خیریه برای سرعت بخشیدن به درمان بیماران سرطانی آستین بالا زدند و مراکز پرتو درمانی ایجاد کرده اند اما با توجه به تعداد بیماران سرطانی در کشور لازم است که ما مراکز را افزایش دهیم.
بامداد-زندگی شهری، تغییر سبک زندگی، سخت شدن و سهل شدن زیستن، ترافیک، فست فود، کار، اضطراب و… دست به دست هم دادند تا شکل متفاوتی از زندگی را تجربه کنیم، تجربه ای که گاه سرشار از ابهامات و نگرانی ها است.
نگرانی هایی که بی ارتباط با ابتلا به سرطان، آلزایمر، بیماری های متعدد زنان، پوکی استخوان و کاهش طول و کیفیت زندگی نیست. قطعا زن تحصیل کرده امروزی قصد ندارد زودتر از معمول کارایی های خود را از دست بدهد. می خواهد که بخش دوم زندگی را با آهنگ جدیدتری آغاز کند، پس لازمه این آغاز، دانش است.
خانم هایی که یائسه شدند، به هورمون درمانی علاقه مند می شوند
با دکتر الهام پورمطرود متخصص زنان و فلوشیپ نازایی، درباره دستاوردهای جدید علم پزشکی برای ارتقای کیفیت زندگی زنان به گفت و گو نشستیم. در بخش نخست این گفت و گو به بررسی تاثیرات هورمون درمانی و همه ابهاماتی که در این رابطه برای زنان وجود دارد صحبت کردیم.
خانم دکتر پور مطرود، برخی از زنان ترجیح می دهند برای جلوگیری از ابتلا به سرطان، بعد از تمام دوران بارداری رحم خود را بیرون آورند، آیا از نظر پزشکی خروج زودهنگام رحم یا تخمدان به منظور مبتلا نشدن به سرطان، اقدام درستی است؟
تا پیش از این تصور می شد که وظیفه رحم نگهداری محتویات بارداری است و پس از اتمام دوران زایمان دیگر نیازی به بودنش نیست، اما تحقیقات و مطالعات جدید ثابت کرده که زنانی که به هر دلیلی رحم خود را خارج کرده اند در مقایسه با کسانی که هنوز رحم داشته اند، درصد بیماری های قلبی آن ها بسیار شایع بوده است. براساس این تحقیقات رحم قادر است هورمون هایی را ترشح کند که برای سلامت عمویم زن لازم است. این امر در مورد تخمدان ها نیز صدق می کند. بسیاری از هورمون هایی که تنظیم کننده میزان چاقی و لاغری و میزان قند و چربی بدن هستند در رحم و تخمدان ها ترشح می شود.
ظاهرا علم پزشکی نشان می دهد که زنان برای داشتن یک زندگی باکیفیت ناگزیر به استفاده از هورمون درمانی هستند. بسیاری از زنان هنوز از ابهامات موجود درباره هورمون درمانی می ترسند و آن را یکی از دلایل بروز سرطان می دانند، نظر شما چیست؟
خانم هایی که یائسه شدند یا سن باروری در آنها متوقف شده است، با جدی شدن بیماری هایی همچون گرگرفتگی یا پوکی استخوان ها و حتی شروع آلزایمر، به هورمون درمانی علاقه مند می شوند، اما از ابتلا به سرطان به واسطه استفاده از هورمون درمانی نیز می ترسند. تاکید ما بر این است؛ زن یائسه ای که تصمیم می گیرد هورمون درمانی کند به نسبت زن مشابه خود که هورمون درمانی نمی کند، شانس بیشتر برای مقابله موفقیت آمیز با انواع سرطان ها از جمله سرطان پستان دارد. به عبارت دیگر منفعت هورمون درمانی بسیار بیش از ضررهای احتمالی آن است.
برای روشن شدن این موضوع چندی پیش آزمایش های مرتبط با هورمون درمانی بر روی تعدادی از پرستاران آمریکایی انجام شد تا نتایج به صورت دقیق و علمی مورد بررسی قرار گیرد. این مطالعات که به صورت چندملیتی به مدت ۲۰ سال انجام شد نشان داد که فقط سرطان پستان محدود به خود پستان ممکن است شانس افزایش داشته باشد آن هم در حد ۱٫۱ دهم برابر، حتی بیشتر از ۱٫۵ برابر نیز نبوده است.
حتی مشاهده شده است زنی که هورمون درمانی می کند، اگر سرطان پستان در وی تشخیص داده شود، نسبت به زنی دیگر در همان سن و شرایط که هورمون درمانی نمی کند، میزان بقایش بالاتر است. یعنی وضعیت رفتاری سرطان پستان زن گیرنده هورمون، از زنی که هورمون درمانی نمی کند، خوش خیم تر است.
در تحقیقات دیگر دیده شده است که هورمون درمانی باعث شده تا فرد رد مواجه با سرطان های دیگری مثل دستگاه گوارش، محافظت شود. با اتکا به این شواهد به نظر می رسد در مقایسه با ترس و نگرانی ما از ابتلا به سرطان با هورمون درمانی، میزان فواید آن بسیار بیشتر است.
زنان برای داشتن یک زندگی باکیفیت ناگزیر به استفاده از هورمون درمانی هستند
برای شروع هورمون درمانی چه بررسی هایی لازم است؟
سونوگرافی از رحم و تخمدان ها از جمله اقدامات اولیه است تا مشخص شود که مشکل پایه ای در رحم و تخمدان ها وجود ندارد. هورمون ها نیز بررسی می شوند تا وضعیت تیرویید و پرولاکتین و حتی چربی های بدن تری گلیسیرید و کلسترول و آنزیم های کبدی مشخص شود. در این مرحله از آزمایش ها وضعیت کلیه ها و فشار خون نیز باید مورد توجه قرار گیرند.
در ادامه این آزمایش ها یک تست پاپ اسمیر یا تست سرطان از دهانه رحم نیز الزامی است. ماموگرافی و دانسیتومتری (تراکم استخوان) در گروه تست های سلامتی هستند که به طور معمول در سن یائسگی باید انجام شوند، چه مریض قصد داشته باشد هورمون درمانی کند چه نخواهد، این غربال گری سلامت در این سن بهتر است که انجام شود.
آیا شروع هورمون درمانی ممکن است همراه با عوارضی برای بیمار باشد؟
ممکن است میزان حساسیت پستان ها افزایش یابد. وقتی خون رسانی به رحم و تخمدان ها تغییر می کند، هورمون هم روی خون رسانی اثر گذاشته و میزان حس زن نسبت به اندام خودش تغییر می کند. دقیقا مثل وقتی که می خواهد تخمک گذاری کند یا مثل وقتی که وسط سیکل قرار گرفته است، در سنین باروری، هورمون ها بالا و پایین می شوند و در نتیجه علایم یک زن تغییر می کند، اگر خانمی یائسه شده باشد و هورمون درمانی کند شبیه همان شرایط برایش تکرار می شود.
هورمون درمانی چه نتایج مثبت و قابل توجهی را برای زنان به همراه دارد؟
شروع سن یائسگی در زنان نامعلوم است و گاهی حتی در سنین سی سالگی اتفاق می افتد. این امر متاثر از ژن، شرایط خانوادگی و سابقه بیماری ها دارد. وزن، تعداد زایمان ها و نوع رژیم های دارویی در شروع سن یائسگی نیز بی تاثیر نیست.
به عبارتی محیط زندگی و سبک زندگی با شروع یائسگی ارتباط مستقیم دارد که با توجه به این شرایط، به طور معمول از حدود ۴۸ تا ۵۲ سالگی یائسگی اتفاق می افتد.
دو نکته خیلی مهم در سنین یائسگی و تاکید بر هورمون درمانی وجود دارد و اینکه شانس افزایش بیماری های قلبی و عروقی را کاهش می دهد. دیده شده زنانی که بعد از یائسگی استروژن استفاده کرده اند، پاکسازی لخته از داخل عروق کروناری اتفاق افتاده است.
در صورت عدم استفاده از هورمون در زنان، تا ۶۰ سالگی شانس بروز بیماری عروق کروناری قلب تا دو برابر آقایان افزایش می یابد. مسئله دیگر گرگرفتگی در خانم های یائسه است.
گرگرفتگی به علت حملات تخلیه ای سیستم عصبی خودکار بدن اتفاق می افتد که باعث می شود پوست سر و صورت و قفسه سینه به صورت ناگهانی قرمز شود، افزایش ضربان قلب و احساس گرمای شدید از دیگر موضوعاتی است که خانم های یائسه را آزار می دهد. یکی از دلایلی که خانم ها در سنین یائسگی تصمیم به استفاده از هورمون می گیرند همین حملات شدید گرگرفتگی است که زندگی را برایشان سخت می کند.
موضوع دیگر برای استفاده از هورمون درمانی، تحلیل رفتن سیستم پوشاننده اوروژنیتال یا ادراری تناسلی است که منجر می شود خانم یائسه در مورد مقاربت دچار مشکل شوند. از آنجا که محیط واژن خشک شده و ترشحی ایجاد نمی شود، مشکلاتی را در امر مقاربت برای آنها به وجود می آورد. یک فایده دیگر هورمون درمانی، درمان و پیشگیری از سوزش و تکرر ادرار و عفونت ادراری است.
آیا هورمون درمانی در مقابله با بیماری آلزایمر هم تاثیری دارد؟
اثر مفید استروژن روی حافظه به خصوص حافظه کلامی تایید شده است. اگر خانمی در سنین یائسگی با یک آقای هم سن مقایسه شود، خانمی که هورمون درمانی نکرده است شانس ابتلا به آلزایمر در او ۳ برابر افزایش دارد و این باز از محاسن هورمون درمانی در این سن محسوب می شود.
در مورد پوکی استخوان چه طور، متاسفانه درصد پوکی استخوان زنان ایرانی بسیار بالا است؟
بله، موضوع مهم دیگر در هورمون درمانی جلوگیری از پوکی استخوان است. بسیاری از خانم ها در شرایطی یائسه می شوند که از میزان پوکی استخوان خود اطلاعات دقیقی ندارند. پوکی استخوان یک بیماری خاموش است و حتی در زنانی که لاغر هستند اما الکل و سیگار زیاد مصرف می کنند و سابقه روماتیسم مفصلی در آنها وجود داشته، در این حد افراد شانس بروز استئوپروز افزایش پیدا می کند.
هرچند استفاده از یک سری داروها مثل کورتون به مدت طولانی، استفاده از هورمون های تیروییدی یا داروهای ضدتشنج و داروهایی که برای رقیق شدن خون در برخی از موارد خاص استفاده می شود، شانس بروز به استئوپروز یا پوکی استخوان را افزایش می دهد.
هورمون درمانی بیشتر بهصورت قرصهای خوراکی استروژن و پروژسترون استفاده میشود
آیا خانم هایی که هورمون درمانی می کنند، اگر یائسه شده باشند به خصوص در سنین زیر ۵۰ سال امکان بارداری شان هست؟
البته که یائسه محسوب می شوند. زیرا تخمدان ها فاقد هرگونه فعالیتی هستند. در بررسی هورمونی نشان داده می شود که FSH و LH افزایش یافته است، یعنی هورمون درمانی باعث نمی شود که هورمون های تخمدانی که الان غیرفعال هستند، دوباره فعال شوند.
پس بارداری نیز ممکن است؟
دقیقا.
آیا ممکن است دوباره عادت ماهانه داشته باشند؟
بستگی به نوع استفاده از دوره های هورمون دارد. اگر به صورت قطعی یعنی مدتی استفاده کنند و سپس برای یک ماه قطع کرده و بعد دوباره استفاده کنند، به صورت دوره ای پریود می شوند. برای ما باز ارجح است مریض به صورت متناوب از آنها استفاده کند که رشد بی رویه داخل رحمی ایجاد نشود و خون ریزی نامنظم و غیر پیش بینی شده هم نداشته باشد.
استفاده دختران برای تنظیم دوره های پریود از قرص های پیش گیری از بارداری تا چه اندازه در ناباروری آنها در آینده تاثیرگذار است؟
همه دختران و زنان برای جلوگیری از سرطان رحم نیازمند داشتن دوره های پریود منظم هستند و این امر هیچ ربطی به ازدواج ندارد. بسیاری از مردم فکر می کنند اگر یک دختر ۱۷- ۱۸ ساله متاهل نباشد مصرف قرص ال دی یا اچ دی ممکن است که بچه دار شدن وی را به تعویق انداخته واو را در آینده با مشکل رو به رو کند، درحالی که چنین نیست. تاکید ما بر این است که این گروه از بیماران که پریودهای نامنظم دارند برای زنده ماندن تخمدان ها و رحم باید که دارو مصرف کنند.
این که رحم به امید خودش رها شود و بعد از گذشت ۳ یا ۴ ماه یکبار بخواهد ریزش کند، شانس سرطان داخل رحم بالا می رود. خیلی از قرص های ضدباروری و جلوگیری حتی از عفونت های داخل رحمی و لوله ها جلوگیری کرده اند و این یعنی کاهش عفونت ها و عوامل لوله ای نازایی.
یکی از موضوعات مهم در سلامت تن و روان زن، داشتن یک رابطه عاطفی و قوی زناشویی با همسرش است، بسیاری از زنان جامعه ما بعد از سن یائسگی به این رابطه یک طرفه نگاه کرده و گاه خود را بی نیاز از این امر می دانند، این نیاز تا چه اندازه روی سلامت روح و روان و جسمی و جنسی زنان تاثیر می گذارد؟
متاسفانه خیلی از خانم ها مخصوصا خانم های ایرانی احساس می کنند رابطه جنسی از یک سنی به بعد بخصوص در سنین یائسگی برایشان الزامی ندارند، به اعتقاد آنها چون باروری اتفاق نمی افتد پس نباید نزدیکی هم داشته باشند و از نزدیکی کردن کراهت دارند.
تحقیقات نشان می دهد نفس نزدیکی و هم آغوشی فواید مثبت زیادی برای زنان دارد، افزایش ضربان قلب که در فاز برانگیختگی جنسی اتفاق می افتد مثل فعالیت های ورزشی است، یعنی در این حد که به یک خانم برای سلامت قلبی و عروقی کمک می کند، مسئله دیگر در مورد زنانی است که بیماری های قلبی دارند، الزاما فعالیت های جنسی و نزدیکی ممنوع نیست، در حدی که آن خانم دچار درد قفسه سینه نشود و مشکلی برایش ایجاد نکند فعالیت جنسی کاملا آزاد است.
فایده دیگر این است که تماس جنسی و هم آغوشی باعث می شود که با کاهش فشار خون و میزان ضربان قلب، پاسخ به استرس ها بسیار بهتر شود و استرس های ناگهانی که به قلب و عروق وارد می شود در این افراد که فعالیت جنسی داشتند نسبت به افرادی که فعالیت جنسی ندارند خیلی راحت تر و بهتر تحمل می شود.
یک مسئله دیگر این که اولین سطح دفاعی بدن در مورد میکروب ها و ویروس ها و کلا ارگانیزم هایی که وارد بدن می شود ایمونوگلوبین A است در مورد آن هایی که ۱ تا ۲ برابر در هفته فعالیت جنسی داشتند دیده شده است که سطح ایمونوگلوبین A 30 درصد افزایش داشته است و همین سطح ایمونوگلوبین A باعث می شود که مقاومت بدن بالا رود.
در افرادی که فعالیت جنسی کمتری داشته یا اصلا نداشتند به وضوح شانس سکته قلبی و زخم معده در این افراد بالاتر است. بهبود عملکرد خواب از دیگر نکات مثبت این رابطه است که با آزاد شدن هورمون اکسی توسین باعث می شود که شرایط خواب این فرد بهبود پیدا کند.
همچنین فعالیت جنسی باعث آزادشدن هورمون های کاهش دهنده درد می شود که این هورمون های کاهش دهنده درد در کاهش دردهای آرتریتی و سردردها کمک کننده های خوبی هستند. از دیگر نکات مثبت می توان به انقباض عضلات کف لگن در فعالیت جنسی اشاره کرد که منجر به کنترل و یا اختیارادراری می شود و از درجات بی اختیاری ادرار در این زمان می کاهد. با توجه به نکات ذکر شده، تامین سلامت عمومی زن از طریق نزدیکی بسیار امکان پذیر است و این فقط یک وظیفه زناشویی نیست.
منبع: ماهنامه خانه بخت/ برترین ها
نوشته ارتقای کیفیت زندگی زنان با هورمون درمانی اولین بار در بامداد پدیدار شد.