پژوهش جدید محققان دانشگاه اوهایو نشان داده که کاهش قند خون میتواند احتمال بروز عصبانیت و دعوا در میان زوج ها را افزایش دهد.
کاهش قند خون میتواند منجر به احساس اضطراب و کجخلقی با علائمی همچون تعرق کف دست، ضربان قلب افزایشی، سرگیجه، گرسنگی شدید و دیگر علائم شود.
محققان برای بررسی تاثیر گرسنگی و سطوح پائین قند خون بر احتمال دعواهای زناشویی از 107 زوج در پژوهش خود استفاده کردند. در یک دوره 21 روزه از زوج ها خواسته شد تا عصبانیت خود را بر سر عروسکی که نشانگر همسر آنها بود، خالی کنند. آنها در انتهای روز اجازه داشتند تا از صفر تا 51 سوزن را در نمایش عصبانیت خود از همسر واقعی خود در هر نقطه از بدن عروسک فرو کنند.
در همین حین، سطح قند خون آنها نیز اندازهگیری میشد.
محققان دریافتند که سطوح پائین قند خون بطور نزدیکی با افزایش تعداد سوزن های وارد شده در بدن عروسک ها ارتباط داشت.
در پایان این دوره، زوجها مجددا مورد آزمایش قرار گرفته و از آنها خواسته شد در یک بازی ساده دکمهای که زمان واکنش را آزمایش میکرد، در برابر هم قرار بگیرند.
برندگان اجازه داشتند برد خود را با صدای بلند در گوشی همسر خود فریاد بزنند. در واقعیت، زوجها با یکدیگر بازی نمیکردند، بلکه یک برنامه رایانهای به آنها اجازه میداد تا در نیمی از موارد برنده شوند. هر زوج در زمان برنده شدن میتوانست میزان بلندی صدا برای فریاد کشیدن بر سر همسر خود را انتخاب کند.
در اینجا نیز میزان پایین تر قند خون در افراد، صداهای بلندتر را که تنبیه شدیدتری برای بازنده فرضی بود به دنبال داشت.
دلیل این امر، نیازمند بودن مغز در زمان گرسنگی است. انسانها برای عملکرد مناسب، باید انرژی زیادی را برای این عضو تامین کنند.
اگرچه مغز تنها دو درصد از وزن بدن را در اختیار دارد، اما حدود 20 درصد از کالری کلی بدن را میسوزاند.(ایسنا)
جام جم سرا: پژوهشی جدید نشان میدهد که میلیونها سال جنگ و دعوا، چهره انسان را تغییر داده و موجب شده که آروارههای مردان در مقایسه با زنان، محکمتر شود.
به گزارش دیلی تلگراف، از شواهد چنین برمیآید که پس از آن که نیاکان ما یاد گرفتند که چگونه مشتهایشان را حواله صورت همدیگر کنند، صورتهای ما این گونه فرگشت یافت تا آسیب ناشی از مشتزنیهای وحشیانه به کمترین مقدار ممکن برسد.
پژوهشگران ساختار استخوانی استرالوپیسها (نوعی انساننمای دوپا) را که در 4 تا 5 میلیون سال پیش زندگی کرده و مقدم بر ظهور خانواده هومو (نیای انسان امروزی) بودند، مورد مطالعه قرار دادند آنها دریافتند که به احتمال قریب به یقین، صورت و فک استرالوپیسها تنها به این دلیل محکمترین استخوانهای این موجود بودهاند که باید برای مشت خوردن آمادگی میداشتند. به باور این گروه از دانشمندان، این میراثی است که تا به امروز ادامه یافته و به ما کمک میکند تا دریابیم که چرا چهره مردان خشنتر از چهره زنان است.
همان گونه که امروزه هم میبینیم، مردان در شروع فرگشت هوموسپینها نیز انعطاف پذیری کمتری نسبت به زنان داشتند و در مقایسه با زنان، احتمال بیشتری وجود داشت که درگیر معادلهای ماقبل تاریخی دعواهای چاله میدانی شوند.
پژوهشگر اصلی این مقاله، دکتر دیوید کرییر از دانشگاه یوتا در آمریکا، میگوید: «استرالوپیسها یک سری ویژگیهای متمایزکنندهای داشتند که احتمالا توان دعوا را در آنها بیشتر میکردند، مانند حالت دستها که اجازه مشت کردن دست را میداد و به طور موثری سیستم ظریف ماهیچیه اسکلتی دست را به چماق کارامدی برای ضربه زدن تبدیل میکرد. اگر براستی فرگشن نسبت دستهای ما با انتخابی برای رفتار جنگجویانه در ارتباط باشد، در آن صورت باید انتظار داشته باشید که هدف اولیه فرگشت صورت، برای محافظت بهتر در زمان برخورد مشت با آن و کاهش جراحت باشد».
این پژوهش که در ژورنال biological reviews منتشر شده است، در راستای تحقیقی قبلی است که بیان میکند سهمی که خشونت در تکامل بشر دارد، خیلی بیشتر از چیزی است که متخصان بخواهند به آن اذعان کنند.
در سالهای اخیر، زیست شناسی به نام دکتر کرییر به بررسی پاهای کوتاه شمپانزهها، شباهت آنها با پاهای انسانها و نسبت دستهای این نخستینیان پرداخته است. او میگوید که این ویژگیها تا حد زیادی در راستای نیاز به جنگ تکامل یافتهاند.
او در ارتباط با آخرین پژوهش خود میگوید: «زمانی که انسانهای امروزی با دستهای خالی با هم دعوا میکنند، معمولا اولین هدف حمله، صورت است. چیزی که ما یافتهایم این است که استخوانهایی که بیشترین میزان شکستگیها را در دعواها دارند، همان بخشهایی از جمجمه هستند که شاهد بیشترین افزایش استحکام در طول دوران تکامل نخستینیان بودهاند. این استخوانها همچنین بخشهایی از جمجمه هستند که بزرگ ترین تفاوت را بین مردان و زنان؛ هم در استرالوپیسها و هم درانسانها؛ نشان میدهند. به عبارت دیگر، صورت زنان و مردان به خاطر بخشهایی از جمجمه که در دعواها شکسته میشدند، متفاوت هستند و این بخشها در مردان بزرگتر است».
ریشه این بحث در مورد جنبه تاریک طبیعت انسان، به ژان ژاک روسو، فیلسوف شهیر فرانسوی برمیگردد که عقیده داشت که تا قبل از تمدن، انسانها «وحشیهای نجیب» بودند. دکتر کرییر میگوید که این ایده که تمدن، نژاد انسانها را ویران ساخته و ما را خشن کرده است، در علوم اجتماعی قدرت زیادی دارد. ولی این نظریه با واقعیتها همخوانی ندارد.
دکتر کرییر میافزاید: «اگر درمییافتیم که شاخصهای آناتومی که ما را از دیگر نخستینیان متمایز میکنند، توان دعوای ما را بهبود نبخشیدهاند، آنگاه میشد این فرضیه را رد کرد که اجداد اولیه ما خشن بودهاند. چیزی که تحقیق ما نشان میدهد این است که بسیاری از ویژگیهای آناتومی شمپانزههای بزرگ و اجداد ما یعنی هومینینهای اولیه، (همانند ایستادن روی دو پا، نسبت دست و شکل صورت ما) در حقیقت توان دعوا را بهبود میدهند».
محقق دیگر این پژوهش، دکتر مایکل مورگان از دانشکده پزشکی دانشگاه یوتا میگوید: «من فکر میکنم نظریه ما منطقی است و پاسخی برای برخی از پرسشهایی یافته که مدتها بود در نظریههای موجود بدون پاسخ مانده بودند. پرسشهایی در مورد این که چرا ساختار ماهیچهای و اسکلتی صورت ما به این ترتیب فرگشت یافتهاند. پژوهش ما درباره صلح است. ما به دنبال درک و فهمیدن و مواجه شدن با خشونت نوع بشر و تمایلات خشونت آمیز آن هستیم. صلح با خود ما شروع میشود و سرانجام از طریق خودشناسی و فهمیدن اینکه ما از کجا آمدهایم، به دست می آید. ما امیدواریم که از طریق این پژوهش خود را در آینه پیدا کنیم و کار سخت تغییر نفس خود به سوی انسانی بهتر را آغاز کنیم».(مجید جویا/خبرآنلاین)
دکتر هادی صدر، کارشناس و مشاور خانواده در ادامه نکاتی را مطرح میکند تا اگر شما پدر یا مادر هستید یا خواهر و برادر کوچکتر از خودتان دارید، بهترین عکس العمل را در زمان دیدن دعوای فرزندتان با بچههای دیگران از خود نشان دهید.
دلایل دعوای بچهها را نمیدانید
اگر والدین بدانند چرا بچهها با هم دعوا میکنند، میتوانند به آنها کمک کنند تا بدانند چه کاری را باید انجام دهند تا این تنشها کاهش یابد و روابط دوستانه تری بین بقیه بچهها و فرزندشان حاکم شود. توجه داشته باشید که بچهها به دلایل مختلفی با هم دعوا میکنند. معمولا والدین نمیدانند چه زمان باید اجازه دهند دعوای فرزندشان روند عادی خودش را طی کند و چه زمان دخالت کنند و وارد عمل شوند و از ادامه دعوا جلوگیری کنند.
توجه به فرزند به محض شروع دعوا
بچهها به دلایل مختلفی با هم بحث و دعوا میکنند و باعث اذیت هم میشوند. گاهی آنها خسته و عصبی و گرسنه هستند، گاهی نیز به دنبال جلب توجه هستند، گاهی میخواهند قدرت خود را اثبات کنند و گاهی نیز دنبال یک همبازی و همراه هستند.
بعضی اوقات برای اینکه بچهها بتوانند توجه والدینشان را جلب کنند، وارد یک عادت بد و چرخه معیوب میشوند چراکه تا زمانی که آنها ساکت، آرام و منطقی هستند و با دوستهایشان همکاری و بازی میکنند، شما سرگرم کارهای خودتان هستید و هیچ توجهی به آنها ندارید اما بلافاصله که جنگ و دعوا را با هم شروع میکنند، شما به سراغ فرزندتان میروید، با او حرف میزنید و حتی او را حمایت و نصیحت میکنید و برای او وقت میگذارید.
اگر چنین رفتارهایی در واکنشهای شما دیده میشود، وقت آن است که با یک برنامه ریزی صحیح و تجدید نظر در برنامههای گذشته تصمیم بگیرید که زمانی که فرزندان شما رفتار خوب و مناسب دارند، به آنها توجه کنید و آنها را تشویق و تحسین کنید.
خونسرد نبودن و مراقبت همیشگی از کودک
شما به عنوان پدر و مادر یا یک بزرگتر باید گاهی سعی کنید نسبت به دعواها و جر و بحثهای کوچک بیتوجه باشید، گویی نه چیزی میبینید و نه چیزی میشنوید. شما باید سرگرم کار خودتان شوید، خونسرد و آرام بمانید و از نگاه کردن به آنها اجتناب کنید. بعضی مواقع لازم است کارهای بچهها را نادیده بگیرید البته مشروط به اینکه هیچ کدام از آنها در معرض آسیب و خطر نباشند.
اگر میبینید اوضاع خارج از کنترل نیست، ممکن است ترک کردن اتاق برای شما مفید باشد. چشم پوشی و نادیده گرفتن، زمانی اثر بهتری دارد که شما سعی میکنید زمانی که بچهها رفتارهای خوب و مناسب دارند به آنها توجه کنید و آنها را تحسین و تشویق کنید. به بچهها بیاموزید که توجه را به روش مثبتی بطلبند و با رفتارهای منفی متوسل به جلب توجه نشوند.
مقایسه کردنهای آگاهانه و ناآگاهانه
مقایسه کردن کودکان با یکدیگر، یکی دیگر از دلایل دعوای آنها با یکدیگر است. گاهی شما متوجه نیستید ولی ممکن است به دلایل مختلف بچهها را با یکدیگر مقایسه کنید و شاید فکر میکنید چنین مقایسهای کودک را شرمنده میکند و انگیزهای میشود تا او بهتر عمل کند اما برعکس، مقایسه کردن باعث ایجاد حسادت در بچهها میشود و روابط آنها را با هم خراب میکند. بنابراین از مقایسه کودکان با یکدیگر اجتناب و به آسیبهای آن فکر کنید.
آموزش ندادن مهارت برقراری ارتباط موثرتر به فرزند
عصر ایران نیز در همین باره مینویسد که به نظر میرسد بعضی بچهها توانایی خاصی برای جذب بقیه بچهها به بازی دارند ولی عدهای از بچهها در این زمینه مشکل دارند و زود به این نتیجه میرسند که باید با بحث و دعوا دیگران را درگیر بازی کنند؛ یعنی هدف اصلی آنها این است که با بچه دیگری بازی کنند، اما نمیدانند چگونه باید شروع کنند و این کار را انجام دهند. شما میتوانید به فرزندتان بیاموزید که چگونه با دیگران ارتباط بهتر و موثرتری برقرار کند تا این مشکل را رفع کنید.
تشویق فرزند به کتک کاری
پدر و مادرها نباید کتک زدن و دعوا را به فرزندشان بیاموزند چراکه خشونت روش خوبی برای حل مشکلات نیست و لازم است این مسئله را کاملا به کودک فهماند. به او یاد دهید کتک زدن دوستان نه تنها کار درستی نیست، بلکه میتواند خطرناک هم باشد.
نباید سیلی را با سیلی جواب داد حتی اگر فرزند شما خشن است و عادت به زدن دوستانش دارد، بهتر است او را تهدید کنید که در صورت تکرار این عمل، تنبیه خواهد شد.
شاید بپرسید که اگر به فرزندم بگویم کتک نزن یا دعوا نکن، پس چگونه از خود دفاع کردن را به او بیاموزم؟ پاسخ این است که به او بگویید اگر دیگران به او حمله کردند فورا یکی از بزرگترها را باخبر کند.
متاسفانه گاهی والدین به این موضوع بیتوجهند و حتی وقتی کودک از یکی از دوستان به آنها گله میکند، اهمیتی به اصل ماجرا نمیدهند و میگویند اشکالی ندارد. روش صحیح در این مواقع این است که دلیل دعوا را جویا شوید و به فرزندتان بیاموزید چگونه با کودکی که او را زده، برخورد کند.
منظور آموزش سیلی در مقابل سیلی نیست بلکه باید رفتار درست را به او بیاموزید؛ به طور مثال به کودک بگویید به کسی که تو را زد با جدیت بگو: «تو دیگر دوست من نیستی و من دیگر با تو بازی نخواهم کرد.»
شرط دخالت والدین در دعوای کودکان
با این حال و اگر کودکی به تنهایی موفق به مدیریت دعوایش نشد، شما میتوانید با کودکی که او را کتک زده است، مستقیم صحبت کنید. بهترین روش، بیان این جمله است: «اگر دست از کار زشتت برنداری، با من طرف خواهی بود» توجه داشته باشید که کودک تا ۸ سالگی به حمایت والدین نیاز دارد و باید بفهمد که میتواند روی کمک آنها حساب کند. به این ترتیب اعتماد به نفس او بالاتر میرود و در آینده رفتارهای بهتری از خودش نشان خواهد داد. (خراسان)
برای بهبود بخشیدن به اوضاع چهار اصل کلیدی وجود دارد که می توانید به کار ببندید:
- ریشۀ درگیری را پیدا کنید.
- احساسات فرزندان را درک کنید.
- فرزندانتان را تشویق کنید که احساسات خود را به شکلی سازنده ابراز کنند.
- برای هر یک از فرزندانتان به خاطر ویژگی های خودش ارزش قائل باشید.
ریشۀ درگیری را پیدا کنید
اگر می خواهید ریشۀ درگیری ها را پیدا کنید، اولین کاری که باید انجام دهید، گوش دادن اســت. به گفته های آنها با دقت گوش کنید؛ با این کار نسبت به چیزی که آنها را رنج می دهد بصیرت پیدا می کنید.
به کلمات کلیدی همیشه و هرگز توجه کنید. بچه ها همیشه همین طور صحبت می کنند، این طور نیست؟ بله، همین طور اســت ... . آیا این کلمات را زیاد به کار می برد؟ در چنین موقعیت هایی مهم این اســت که از خودتان بپرسید آیا در صحبت بچه ها حقیقتی وجود دارد یا خیر؟ ایا واقعاً در طرفداری از یکی از بچه ها، از عدالت خارج می شوید؟ آیا واقعاً یکی از آنها را بیش از حد مقصر می شمارید؟
گاهی برای ما وسوسه انگیز اســت که فرض کنیم می دانیم موضوع چیست، اما سعی کنید که از این وسوسه بپرهیزید. خانواده شامل گروهی از افراد اســت که با هم رابطۀ نزدیکی دارند و ما به طور طبیعی فکر می کنیم که می دانیم چه چیزهایی فرزندانمان را ناراحت می کند.
شاید پیش خودتان می گویید: این فرزندم عادت دارد به دیگران دستور دهد و آن یکی زود تسلیم می شود و ... . سپس براساس همین دانسته های خود قضاوت می کنید. شاید فکر می کنید که می دانید در ذهن فرزندتان چه می گذرد یا چه باید بگذرد. اما ممکن اســت اطلاعات مهمی را در نیافته باشید.
دختری تعریف می کرد:
"وقتی بچه بودم، خواهر بزرگترم همیشه سر به سرم می گذاشت و مرا اذیت می کرد. در خانوادۀ ما رسم بود که بچه ها سر به سر هم بگذارند و یکدیگر را اذیت کنند و من که از همه کوچک تر بودم بیشتر از بقیه هدف شوخی ها قرار می گرفتم. هر چقدر هم که شوخی ناراحت کننده بود، از ما انتظار می رفت به آن بخندیم.
من واقعاً از این موضوع ناراحت بودم و گاهی خواهرم مرا به شکلی بی رحمانه آزار میداد. اما اعضای خانواده ام فکر می کردند که من خودم را لوس می کنم و واکنشم به شوخی افراطی اســت. آنها به من می گفتند: مگر نمیبینی که شوخی اســت؟
وقتی می گفتم: به او بگویید بس کند، می گفتند: اینقدر حساس نباش، او فقط دارد شوخی می کند. اما ای کاش به حرف من گوش می کردند".
در آن زمان این دختر دوست داشت به او فرصتی بدهند تا به آنها بگوید که گرچه ممکن اســت این شوخی ها از نظر دیگران خنده دار باشد، اما اغلب برای او آزار دهنده اســت و او دوست داشت که دست از شوخی بکشند.
اما چون خانواده جلوی شوخی کردن ها را نمی گرفت و به نوعی حتی این کار را تشویق نیز می کرد، باعث شد که اعتماد به نفس این دختر ضعیف شود و در عین حال زورگویی های زیرکانۀ خواهر بزرگتر نیز تشدید گردد.
احساسات بچه ها را درک کنید
فرزندانتان به صورت روزمره بر سر مسائلی مانند اینکه چه کسی اول با کامپیوتر بازی کند یا ماهی بیشتر نصیب چه کسی شده اســت، بگومگو می کنند، اما اگر احساس کردید که دعواها بر سر موارد عمیق تری اســت، چه؟
باز هم تاکید می کنیم: گوش دادن به حرف آنها ضروری اســت. به آنها بگویید که منظورشان را درک می کنید و نام احساس آنها را به زبان بیاورید. به نکات زیر توجه کنید:
- نظر شخصی خود را نسبت به موضوع دعوا بیان نکنید (نگویید: فکر نمی کنم واقعاً منظوری داشته باشد)
- راه حل شخصی ارائه ندهید (نگویید: خوب تو هم می توانی صحنه را ترک کنی و از او دور شوی)
- انتقاد شخصی خود را بیان نکنید (نگویید: آنقدر حساس نباش)
نام احساس آنها را به زبان بیاورید
گوش کردن به حرف بچه ها و درک احساس آنها، برای حل مشکلاتشان ابزار بسیار مؤثری اســت. شاید هنگامی که می خواهید نام احساسی را که فرزندتان تجربه می کند به زبان بیاورید، از اینکه چنین احساسی دارد تعجب کنید.
اگر والدین آن دختری که خواهر بزرگترش او را اذیت می کرد نیز احساس او را درک می کردند و به زبان می آوردند، احتمالاً احساس او را نادیده نمی گرفتند.
مثلاً اگر می گفتند: به نظر می رسد از حرف های خواهرت ناراحت شده ای، احتمالاً خودشان نیز تصمیم می گرفتند که مانع آزارهای دختر بزرگترشان شوند، چون این رفتار را ناراحت کننده می دیدند، نه خنده دار.
ممکن اســت فکر کنید نام بردن از احساس فرزندتان آن را تشدید می کند، اما در واقع عکس این موضوع صدق می کند. اگر به فرزندتان بگویید که احساس او را درک می کنید، به ویژه وقتی احساس او مانند حسادت، خشم یا تنفر، منفی اســت؛ این پیام را به فرزندتان می دهید که داشتن چنین احساس هایی اِشکال ندارد. لزومی ندارد احساسش را پنهان کند؛ بلکه می تواند آن را ابراز کند تا آن را برطرف سازید.
فرزندان خود را تشویق کنید که رفتار سازنده ای داشته باشند
وقتی به حرف های فرزندانتان به دقت گوش می کنید، در واقع آنها را تشویق می کنید که با نگرانی ها و احساسات خود رو به رو شوند. این کار به آنها کمک می کند تا عواطف خود را درک کنند. بدین ترتیب هوش عاطفی آنها رشد می یابد و به عبارت دیگر خودشان نیز بزرگ می شوند.
نکته: اولین قدم برای رویارویی با یک نگرانی، آشکار کردن آن اســت.
از حالا به بعد می توانیدبه فرزندتان کمک کنید که با مشکل رو به رو شود و احتمالاً برای آن یک راه حل پیدا کند.
تشخیص و ابراز کلامی احساس ها کار خوبی اســت و به کاهش تنش ناشی از آنها کمک می کند. احساس فرزند خود را نمی توانید تغییر دهید اما برایش روشن کنید که برای ابراز احساسش نمی تواند از هر روشی که دلش خواست استفاده کند.
مثلاً اشکالی ندارد که فرزندتان از دست خواهر کوچکترش که دفتر تکالیف او را پاره کرده اســت عصبانی شود، اما اجازه ندارد او را کتک بزند.
ابراز وجود خوب اســت، پرخاشگری نه
به فرزندانتان مهارت هایی را بیاموزید تا در درگیری با هم شیرهای خود از آنها استفاده کنند و خودتان نیز در رفتاری که با فرزندانتان دارید، الگویی از همین مهارت ها را ارائه دهید. بچه ها می توانند بیاموزند که چگونه، بدون اینکه کسی را کتک بزنند یا به او ناسزا بگویند، از حق خود دفاع کنند و خشم خود را ابراز نمایند.
به فرزندانتان بیاموزید که به جای ناسزا گفتن به دیگران، ناراحتی خود را با لحنی محکم و مؤثر ابراز کنند. مثلاً به آنها بیاموزید که وقتی از دست هم شیر خود ناراحت می شوند، به جای اینکه بگویند: چقدر لوس و بچه ننه هستی، تازه هر شب هم رختخوابت را خیس می کنی، بگویند: هر وقت که اوضاع مطابق میل تو نیست می روی و پیش مامان گریه می کنی، از این کار تو خوشم نمی آید.
نکته: شما خواهی نخواهی الگوی رفتاری فرزندانتان هستید، چه در هنگام حل درگیری و چه در هنگام بروز مشکلات دیگر.
به جای درگیر شدن راه حل پیدا کنید
هنگامی که می خواهید به فرزندان خود بیاموزید که رفتار سازنده ای داشته باشند، بسیار مهم اســت که تاکید کنید هر دو طرف دعوا باید خود را کنترل کنند و از خودگذشتگی نشان بدهند.
کسی که خشمگین اســت باید خشم خود را کنترل کند و رفتار آرامی داشته باشد و کسی که اشتباه کرده اســت باید رفتار سازنده ای از خود نشان دهد و مسئولیت حل مشکلی را که به وجود آورده اســت، برعهده بگیرد. احتمالاً باید تلاش زیادی کنید تا هر دو طرف متقاعد شوند که مسئولیت خود را بپذیرند.
اگر مشکل بچه ها تکراری اســت، بعد از فرو کش کردن دعوا، آنها را به کناری بکشید و از آنها بخواهید که برای آن مشکل یک راه حل دائمی پیدا کنند.
برای اینکه فکرهایشان را روی هم بگذارند و برای پیدا کردن راه حل با هم همکاری کنند، معمولاً کافی اســت آنها را تهدید کنید که اگر چنین نکنند، از چیزی که دوست دارند محروم یا به انجام کاری جریمه خواهند شد. اگر همکاری کردند و راه حلی برای مشکل خود یافتند، آنها را تحسین کنید.
جلسۀ خانوادگی
اگر مشکلات عمده ای وجود دارد که باعث نگرانی شماست و در کل خانواده اختلال ایجاد کرده اســت، شاید تشکیل یک جلسۀ خانوادگی برای گفت و گو دربارۀ مشکلات به حل آنها کمک کند. اکثر خانواده ها معتقدند که رعایت اصول زیر به برگزاری جلسات خانوادگی کمک می کند.
- ابتدا بر سر مجموعه ای از قوانین توافق کنید: به هم ناسزا نگویید، بر سر هم فریاد نزنید و در حرف هم نپرید.
- مشکل را به شکلی بیان کنید که مورد توافق همه باشد.
- راه حل هایی را که اعضای خانواده پیشنهاد می کنند یادداشت کنید و نظر شخصی خود را دربارۀ آنها به زبان نیاورید.
- دربارۀ هر یک از گزینه ها گفت و گو کنید.
- دربارۀ اجرای راه حل گفت و گو کنید.
هرگاه مادر یا پدری به ویژگی های یکی از فرزندانش بیش از حد افتخار کند، باعث شعله ور شدن آتش حسد در فرزندان دیگرش می شود. همۀ بچه ها و همۀ بزرگسالان می خواهند که به خاطر شخص خودشان مورد علاقه باشند و ارزشمند شمرده شوند.هیچ کس دوست ندارد که در مقایسه با خواهر یا برادرش احساس کند در درجۀ دوم قرار دارد یا برای او ارزش کمتری قائلند.
بسیار اهمیت دارد که به فرزندانمان به خاطر ویژگی های خاص خودشان علاقه داشته باشیم؛ ارزش تفاوت های آنها را بدانیم، اما محبت مان را به شکلی برابر نشان دهیم.
آنچه هر فرزندی می خواهد
بچه ها نیز مانند بزرگسالان می خواهند برای ویژگی های خودشان برایشان ارزش قائل شویم و ویژگی های منحصر به فرد آنها را بشناسیم و قدرشان را بدانیم. از خودتان بپرسید: فرزند من چه ویژگی هایی دارد؟
شاید ویژگی های او را امری طبیعی می دانید، مثلاً شوخ طبع بودن یا توانایی دوست شدن. مهارت های عملی مانند آشپزی، توانایی سازمان دهی، توانایی گوش کردن به درد دل دیگران و دلسوزی برای آنها یا توانایی سرگرم کردن افراد، همه استعدادهایی هستند که باید پرورش یابند تا بخشی از شخصیت کودک را شکل دهند.یک مادر یا پدر خوب به فرزند خودش تصویری ارائه می دهد که نشان دهندۀ ویژگی های منحصر به فرد اوست. وقتی که هر یک از کودکان احساس کند که به خاطر ویژگی های منحصر به فردش ارزشمند محسوب می شود، لزومی نمی بیند که از توانایی های هم شیرهای خود احساس ناراحتی کند یا به آنها رشک بورزد.
برای بهبود بخشیدن به اوضاع چهار اصل کلیدی وجود دارد که می توانید به کار ببندید:
- ریشۀ درگیری را پیدا کنید.
- احساسات فرزندان را درک کنید.
- فرزندانتان را تشویق کنید که احساسات خود را به شکلی سازنده ابراز کنند.
- برای هر یک از فرزندانتان به خاطر ویژگی های خودش ارزش قائل باشید.
ریشۀ درگیری را پیدا کنید
اگر می خواهید ریشۀ درگیری ها را پیدا کنید، اولین کاری که باید انجام دهید، گوش دادن اســت. به گفته های آنها با دقت گوش کنید؛ با این کار نسبت به چیزی که آنها را رنج می دهد بصیرت پیدا می کنید.
به کلمات کلیدی همیشه و هرگز توجه کنید. بچه ها همیشه همین طور صحبت می کنند، این طور نیست؟ بله، همین طور اســت ... . آیا این کلمات را زیاد به کار می برد؟ در چنین موقعیت هایی مهم این اســت که از خودتان بپرسید آیا در صحبت بچه ها حقیقتی وجود دارد یا خیر؟ ایا واقعاً در طرفداری از یکی از بچه ها، از عدالت خارج می شوید؟ آیا واقعاً یکی از آنها را بیش از حد مقصر می شمارید؟
گاهی برای ما وسوسه انگیز اســت که فرض کنیم می دانیم موضوع چیست، اما سعی کنید که از این وسوسه بپرهیزید. خانواده شامل گروهی از افراد اســت که با هم رابطۀ نزدیکی دارند و ما به طور طبیعی فکر می کنیم که می دانیم چه چیزهایی فرزندانمان را ناراحت می کند.
شاید پیش خودتان می گویید: این فرزندم عادت دارد به دیگران دستور دهد و آن یکی زود تسلیم می شود و ... . سپس براساس همین دانسته های خود قضاوت می کنید. شاید فکر می کنید که می دانید در ذهن فرزندتان چه می گذرد یا چه باید بگذرد. اما ممکن اســت اطلاعات مهمی را در نیافته باشید.
دختری تعریف می کرد:
"وقتی بچه بودم، خواهر بزرگترم همیشه سر به سرم می گذاشت و مرا اذیت می کرد. در خانوادۀ ما رسم بود که بچه ها سر به سر هم بگذارند و یکدیگر را اذیت کنند و من که از همه کوچک تر بودم بیشتر از بقیه هدف شوخی ها قرار می گرفتم. هر چقدر هم که شوخی ناراحت کننده بود، از ما انتظار می رفت به آن بخندیم.
من واقعاً از این موضوع ناراحت بودم و گاهی خواهرم مرا به شکلی بی رحمانه آزار میداد. اما اعضای خانواده ام فکر می کردند که من خودم را لوس می کنم و واکنشم به شوخی افراطی اســت. آنها به من می گفتند: مگر نمیبینی که شوخی اســت؟
وقتی می گفتم: به او بگویید بس کند، می گفتند: اینقدر حساس نباش، او فقط دارد شوخی می کند. اما ای کاش به حرف من گوش می کردند".
در آن زمان این دختر دوست داشت به او فرصتی بدهند تا به آنها بگوید که گرچه ممکن اســت این شوخی ها از نظر دیگران خنده دار باشد، اما اغلب برای او آزار دهنده اســت و او دوست داشت که دست از شوخی بکشند.
اما چون خانواده جلوی شوخی کردن ها را نمی گرفت و به نوعی حتی این کار را تشویق نیز می کرد، باعث شد که اعتماد به نفس این دختر ضعیف شود و در عین حال زورگویی های زیرکانۀ خواهر بزرگتر نیز تشدید گردد.
احساسات بچه ها را درک کنید
فرزندانتان به صورت روزمره بر سر مسائلی مانند اینکه چه کسی اول با کامپیوتر بازی کند یا ماهی بیشتر نصیب چه کسی شده اســت، بگومگو می کنند، اما اگر احساس کردید که دعواها بر سر موارد عمیق تری اســت، چه؟
باز هم تاکید می کنیم: گوش دادن به حرف آنها ضروری اســت. به آنها بگویید که منظورشان را درک می کنید و نام احساس آنها را به زبان بیاورید. به نکات زیر توجه کنید:
- نظر شخصی خود را نسبت به موضوع دعوا بیان نکنید (نگویید: فکر نمی کنم واقعاً منظوری داشته باشد)
- راه حل شخصی ارائه ندهید (نگویید: خوب تو هم می توانی صحنه را ترک کنی و از او دور شوی)
- انتقاد شخصی خود را بیان نکنید (نگویید: آنقدر حساس نباش)
نام احساس آنها را به زبان بیاورید
گوش کردن به حرف بچه ها و درک احساس آنها، برای حل مشکلاتشان ابزار بسیار مؤثری اســت. شاید هنگامی که می خواهید نام احساسی را که فرزندتان تجربه می کند به زبان بیاورید، از اینکه چنین احساسی دارد تعجب کنید.
اگر والدین آن دختری که خواهر بزرگترش او را اذیت می کرد نیز احساس او را درک می کردند و به زبان می آوردند، احتمالاً احساس او را نادیده نمی گرفتند.
مثلاً اگر می گفتند: به نظر می رسد از حرف های خواهرت ناراحت شده ای، احتمالاً خودشان نیز تصمیم می گرفتند که مانع آزارهای دختر بزرگترشان شوند، چون این رفتار را ناراحت کننده می دیدند، نه خنده دار.
ممکن اســت فکر کنید نام بردن از احساس فرزندتان آن را تشدید می کند، اما در واقع عکس این موضوع صدق می کند. اگر به فرزندتان بگویید که احساس او را درک می کنید، به ویژه وقتی احساس او مانند حسادت، خشم یا تنفر، منفی اســت؛ این پیام را به فرزندتان می دهید که داشتن چنین احساس هایی اِشکال ندارد. لزومی ندارد احساسش را پنهان کند؛ بلکه می تواند آن را ابراز کند تا آن را برطرف سازید.
فرزندان خود را تشویق کنید که رفتار سازنده ای داشته باشند
وقتی به حرف های فرزندانتان به دقت گوش می کنید، در واقع آنها را تشویق می کنید که با نگرانی ها و احساسات خود رو به رو شوند. این کار به آنها کمک می کند تا عواطف خود را درک کنند. بدین ترتیب هوش عاطفی آنها رشد می یابد و به عبارت دیگر خودشان نیز بزرگ می شوند.
نکته: اولین قدم برای رویارویی با یک نگرانی، آشکار کردن آن اســت.
از حالا به بعد می توانیدبه فرزندتان کمک کنید که با مشکل رو به رو شود و احتمالاً برای آن یک راه حل پیدا کند.
تشخیص و ابراز کلامی احساس ها کار خوبی اســت و به کاهش تنش ناشی از آنها کمک می کند. احساس فرزند خود را نمی توانید تغییر دهید اما برایش روشن کنید که برای ابراز احساسش نمی تواند از هر روشی که دلش خواست استفاده کند.
مثلاً اشکالی ندارد که فرزندتان از دست خواهر کوچکترش که دفتر تکالیف او را پاره کرده اســت عصبانی شود، اما اجازه ندارد او را کتک بزند.
ابراز وجود خوب اســت، پرخاشگری نه
به فرزندانتان مهارت هایی را بیاموزید تا در درگیری با هم شیرهای خود از آنها استفاده کنند و خودتان نیز در رفتاری که با فرزندانتان دارید، الگویی از همین مهارت ها را ارائه دهید. بچه ها می توانند بیاموزند که چگونه، بدون اینکه کسی را کتک بزنند یا به او ناسزا بگویند، از حق خود دفاع کنند و خشم خود را ابراز نمایند.
به فرزندانتان بیاموزید که به جای ناسزا گفتن به دیگران، ناراحتی خود را با لحنی محکم و مؤثر ابراز کنند. مثلاً به آنها بیاموزید که وقتی از دست هم شیر خود ناراحت می شوند، به جای اینکه بگویند: چقدر لوس و بچه ننه هستی، تازه هر شب هم رختخوابت را خیس می کنی، بگویند: هر وقت که اوضاع مطابق میل تو نیست می روی و پیش مامان گریه می کنی، از این کار تو خوشم نمی آید.
نکته: شما خواهی نخواهی الگوی رفتاری فرزندانتان هستید، چه در هنگام حل درگیری و چه در هنگام بروز مشکلات دیگر.
به جای درگیر شدن راه حل پیدا کنید
هنگامی که می خواهید به فرزندان خود بیاموزید که رفتار سازنده ای داشته باشند، بسیار مهم اســت که تاکید کنید هر دو طرف دعوا باید خود را کنترل کنند و از خودگذشتگی نشان بدهند.
کسی که خشمگین اســت باید خشم خود را کنترل کند و رفتار آرامی داشته باشد و کسی که اشتباه کرده اســت باید رفتار سازنده ای از خود نشان دهد و مسئولیت حل مشکلی را که به وجود آورده اســت، برعهده بگیرد. احتمالاً باید تلاش زیادی کنید تا هر دو طرف متقاعد شوند که مسئولیت خود را بپذیرند.
اگر مشکل بچه ها تکراری اســت، بعد از فرو کش کردن دعوا، آنها را به کناری بکشید و از آنها بخواهید که برای آن مشکل یک راه حل دائمی پیدا کنند.
برای اینکه فکرهایشان را روی هم بگذارند و برای پیدا کردن راه حل با هم همکاری کنند، معمولاً کافی اســت آنها را تهدید کنید که اگر چنین نکنند، از چیزی که دوست دارند محروم یا به انجام کاری جریمه خواهند شد. اگر همکاری کردند و راه حلی برای مشکل خود یافتند، آنها را تحسین کنید.
جلسۀ خانوادگی
اگر مشکلات عمده ای وجود دارد که باعث نگرانی شماست و در کل خانواده اختلال ایجاد کرده اســت، شاید تشکیل یک جلسۀ خانوادگی برای گفت و گو دربارۀ مشکلات به حل آنها کمک کند. اکثر خانواده ها معتقدند که رعایت اصول زیر به برگزاری جلسات خانوادگی کمک می کند.
- ابتدا بر سر مجموعه ای از قوانین توافق کنید: به هم ناسزا نگویید، بر سر هم فریاد نزنید و در حرف هم نپرید.
- مشکل را به شکلی بیان کنید که مورد توافق همه باشد.
- راه حل هایی را که اعضای خانواده پیشنهاد می کنند یادداشت کنید و نظر شخصی خود را دربارۀ آنها به زبان نیاورید.
- دربارۀ هر یک از گزینه ها گفت و گو کنید.
- دربارۀ اجرای راه حل گفت و گو کنید.
هرگاه مادر یا پدری به ویژگی های یکی از فرزندانش بیش از حد افتخار کند، باعث شعله ور شدن آتش حسد در فرزندان دیگرش می شود. همۀ بچه ها و همۀ بزرگسالان می خواهند که به خاطر شخص خودشان مورد علاقه باشند و ارزشمند شمرده شوند.هیچ کس دوست ندارد که در مقایسه با خواهر یا برادرش احساس کند در درجۀ دوم قرار دارد یا برای او ارزش کمتری قائلند.
بسیار اهمیت دارد که به فرزندانمان به خاطر ویژگی های خاص خودشان علاقه داشته باشیم؛ ارزش تفاوت های آنها را بدانیم، اما محبت مان را به شکلی برابر نشان دهیم.
آنچه هر فرزندی می خواهد
بچه ها نیز مانند بزرگسالان می خواهند برای ویژگی های خودشان برایشان ارزش قائل شویم و ویژگی های منحصر به فرد آنها را بشناسیم و قدرشان را بدانیم. از خودتان بپرسید: فرزند من چه ویژگی هایی دارد؟
شاید ویژگی های او را امری طبیعی می دانید، مثلاً شوخ طبع بودن یا توانایی دوست شدن. مهارت های عملی مانند آشپزی، توانایی سازمان دهی، توانایی گوش کردن به درد دل دیگران و دلسوزی برای آنها یا توانایی سرگرم کردن افراد، همه استعدادهایی هستند که باید پرورش یابند تا بخشی از شخصیت کودک را شکل دهند.یک مادر یا پدر خوب به فرزند خودش تصویری ارائه می دهد که نشان دهندۀ ویژگی های منحصر به فرد اوست. وقتی که هر یک از کودکان احساس کند که به خاطر ویژگی های منحصر به فردش ارزشمند محسوب می شود، لزومی نمی بیند که از توانایی های هم شیرهای خود احساس ناراحتی کند یا به آنها رشک بورزد.