پایه و اساس تحلیل پدیدهها در راستای رسیدن به تئوری و مدل در عصر حاضر برآمده از نگاه به انسان به صورتی افراطی میباشد که باید به آن در این مقال بیش از پیش نظر افکند. آری، پس از دوره رنسانس به عنوان عصر طلایی و انقلاب در بسیاری از علوم و دیدگاهها، غرب در ورطه مادی گرایی افراطی (9) و انسان محوری (10) غوطه ور شد و تمام عرصههای زندگی او را این نگاه به انسان تعریف نموده است، اما قرآن به عنوان کتاب جامع و اسلام به عنوان دین کامل، هویت اصلی انسان را به صورت متعادل تعریف نموده است.
تطبق مفهومی این نمودار بیان گر این حقیقت است که علم شامل قواعد و نظریاتی است که در پدیدهها بوده و با نمودهای خاص، خود را به انسان و عقل او عرضه میکند و انسان با ابزارهای معرفتی به شکار این قواعد میپردازد. تبیین یا تعلیل پدیدهها که معطوف به گذشته است و توصیف آن که معطوف به اکنون و حال بوده، برای رسیدن به قاعدهای که شمولیت داشته و توان پیش بینی را به انسان داده و هم چنین قدرت تبیین دیگر پدیدههای مشابه را داشته باشد همه ماهیت علم را تشکیل میدهد.
تحلیل کیفی در سه سطح قابل انجام است: توصیف، تبیین و تفسیر در راستای ترسیم آینده (22) تحلیل، عبارت است از شکستن کل به اقسام مختلف به منظور تعیین ماهیت آن که بر دو گونه ی طبیعی قابل تقسیم است. تحلیل، جزئی جداناپذیر از تبیین است، زیرا تبیین در ذات خود، نیاز به تجزیه و تحلیل مسائل و رویدادها دارد؛ بنابراین، رابطه میان این دو، عموم و خصوص مطلق است. (23)
هیچ پدیدهای در این عالم بدون علت به وجود نیامده و قاعده کلی فلسفی که در عالم صُدفه وجود ندارد جاری و ساری است. پدیدارهای طبیعی عمدتاً تک یا دو علتی هستند، اما پدیدههای انسانی دارای پیچیدگیهای خاص خود بوده، زیرا بازیگر اصلی این پدیدهها انسانها هستند، بنابراین، جریانهایی که در علوم انسانی شکل میگیرند دارای لایههای مختلف علّی هستند که عبارتند از: نقطه کانونی یا علّت اساسی که پدیده از آن جا نشئت گرفته است و بعد لایه اولیه علتها که علل معروف اربعه بوده و لایه ثانویه که عبارت است از علتهای ایجادی، تثبیتی و گسترش در سطح و عمق را شامل میشود و در مدل ذیل به نمایش درآمده است:
منظور از علت کانونی، نحوه پیدایش یک پدیده میباشد که به تعبیر بوزان میتواند ریشه در اغراض بازی گران و یا ماهیت سازمانها داشته باشد. (37)
تقریباً اولین کسی که مفصلاً به موضوع علل پرداخته ارسطو است. ارسطو بیان میکند که فلسفه علم، بررسی علل اولیه است به دلیل این که از حیرت سرچشمه گرفته است و به دلیل این که فلسفه علل اولیه را بررسی میکند بهترین نوع علم است، در حالی که انتزاعی ترین علوم است، دقیق ترین علوم است. در مابعدالطبیعه ارسطو چهار نوع علت را بر میشمارد: اولین علت، جوهر شیء است (علت صوری) دومین علت، ماده یا موضوع (علت مادی)، سومین علت، منشاء حرکت؛ یعنی علت فاعلی است و چهارمین علت، علت غایی است بنابراین، ارسطو علل را به چهار دسته تقسیم کرده است.
الف) آن چیزی که وجود یک شیء بسته به اوست گاهی چیزی است که ملاک فعلیت این شیء است؛ یعنی فعلیت پیدا کردن این شیء از او است و این، صورت است.
ب) اگر آن چیز، مناط بالقوه بودن این شیء یعنی معلول باشد آن، ماده است.
ج) اما اگر چیزی که علت خوانده میشود خارج از وجود و ذات شیء باشد، یا چیزی است که شیء به علت آن به وجود آمده است، علت غایی نامیده میشود.
د) و یا شیء از او بوجود آمده است که علت فاعلی نامیده میشود.
ما نباید در پدیدههای انسانی مانند پدیدههای تجربی و مادی نگاه کنیم، زیرا پدیدههای انسانی و اجتماعی دارای پیچیدگیهای خاص خود هستند، مبنی بر این که پدیدهها دارای لایههای متعدد درونی از علتها هستند و دارای یک نقطه کانونی بوده که باید محقق واقعی به آن دست یابد. مدل فوق بیانگر این نکته است، اما در لایه ثانویه علتها ما با علل چهارگانه دیگری رو به رو هستیم: علت ایجادی که چه علل و عواملی موجب پیدایش یک پدیده میباشد و در ادامه چه علل یا عواملی موجب تثبیت این پدیده شده است، زیرا بسیاری از پدیدهها پس از به وجود آمدن، قدرت ابراز وجود را در عرصه زمانی ندارند و به زبان ساده، سریع از صحنه روزگار محو میشوند. علت گسترش در سطح که همان مکان و جغرافیاست نیز یکی از علت است و در نهایت علتهای نفوذ در عمق که منظور ما در این مدل، عللی است که باعث شده یکاندیشه یا جریان در حوزه باورها و ارزشها نفوذ کرده است.
اگر بپذیریم که پدیدهها مقولاتی «زمینه وند» (41) هستند که به یک باره پدیدار نمیشوند، بلکه طی فرایندی تدریجی در بستر جامعه شکل و تکوین مییابند، در آن صورت مشخص میشود که هر پدیدهای دارای یک هویت اجتماعی است که دوره قبل از ظهور عینی آن را نیز شامل میشود. برخی از امنیت پژوهان همین رویکرد را در مقام تحلیل امنیت مورد توجه قرار داده و از وجود هویتهای اجتماعی شده (42) برای پدیدههای امنیتی سخن گفتهاند که ما را به ریشههای اجتماعی امنیت رهنمون میشود. (43)
تعداد بازی گران بر عدم تجانس تأثیر میگذارد؛ یعنی هر چه تعداد [بازی گران دخیل] بیشتر باشد... میزان [احتمالی] نابرابری یا تعارض تأثیر [می پذیرد] بنابراین، تعداد بیشتر بازی گران، عدم تجانس را افزایش میدهد.» (44)
مکان و سطح و جغرافیا چیست؟ «دیگر آن جایی (Outside) وجود ندارد – جهان به هم نزدیک شده است. یک زمین واحد داریم. در این فضا تهدیدات و فرصتهای تازه روییدن گرفته است.» (45)
ملاحظات جغرافیایی به دلیل عینیت و تأثیرگذاری شان از دیرباز مدنظر استراتژیستها در مقام تحلیل پدیدهها بودهاند. به همین دلیل است که حجم متون منتشر شده در این زمینه بسیار و تقسیمات پدیدهها از این منظر متنوع میباشد. البته طرح بحث جهانی شدن و بروز پدیده تراکم مکانی، مانع از توسعه فزاینده ملاحظات جغرافیایی شده است تا آنجا کهاندیشه گرانی چون: «کارل یاسپرس» (46) از بیاثر شدن این شاخص در منظومه فکری انسان معاصر سخن راندهاند.
در نگرش جدید جایگاه و میزان نقش افرینی عنصر جغرافیا تعدیل شده و تصویری نوین از منطقه و به تبع آن، تهدید منطقهای ارائه میگردد. از این منظر منطقه امنیتی عبارت است از: دستهای از کشورها که از حیث امنیتی وابستگی متقابل دارند یا تصور مینمایند که این گونه هستند این کشورها مستمراً تحت تأثیر یک یا چند عامل خارجی امنیتی هستند. (47)
عنصر دیگر در این مدل، بعد زمان است؛ یعنی پدیدهها پس از تولد، سیر رشد، نمو، بلوغ، افول و نابودی را طی مینمایند. بنابراین، زمان یکی از عوامل توصیف کننده یک پدیده محسوب میشود.
بعد سوم به سطوحاندیشهای و لایههای باوری بعلاوه گسترده مخاطبان نظر دارد. این که یک پدیده چگونه اپیدمی شده و مخاطب بیشتری را به خود جلب و جذب نموده، یا مبتلا به کرده است، ضمن این که این ابتلا در چه عمقی از باورها، استدلالات و رفتارها را شامل شده، نکتهای است که یک تحلیل گر در توصیف یک پدیده باید مدنظر قرار دهد.
جدول شماره 1- مدل تحلیل توصیفی جامع یک پدیده در ابعاد مختلف
ردیف |
معیار تحلیل پدیده |
گونه |
1 |
ماهیت پدیده |
سیاسی – اقتصادی – نظامی – اجتماعی – زیست محیط – فناورانه – و ... |
2 |
سطح پدیده |
فردی – گروهی – ملی – منطقهای – بین المللی – جهانی |
3 |
جغرافیای پدیده |
داخلی – خارجی – مرزی |
4 |
تقارن پدیده |
متقارن – نامتقارن |
5 |
پیچیدگی پدیده |
بسیط – پیچیده |
6 |
تعادل پدیده |
متعادل – نامتعادل |
7 |
هویت پدیده |
مادی – معنوی |
8 |
جنس پدیده |
عینی – ذهنی |
9 |
کانون پدیده |
بازیگران – ساختاری |
10 |
انگیزه پدیده |
عمدی – غیر عمدی |
11 |
کار ویژههای پدیده |
ایذایی، واقعی، آزمایشی، اصلی |
روش تحلیل لایهلایهای علتها با حرکت بالا و پایین در سطوح چهارگانه، نگرشهای مختلف شناختی را وارد میکند، اما آنها را در سطوح مختلف مرتب میکند ... در واقع بازگشت از لایههای پایین تر گفتمان و استعاره به لایه سطحی لیتانی به تهیه سیاستهای کل نگرتر در حوزه مطالعات پدیدههای مختلف، به ویژه پدیدههای امنیتی منجر خواهد شد. (49)
امنیت در سه سطح: نرم، سخت و نیمه سخت قابل ترسیم است، اما بهره گیری از همه این ظرفیتها در یک راهبرد هوش مند امری است که غرب و به ویژه آمریکا به دنبال آن است. استراتژی «قدرت تغییر» (54) که اوباما با روی کارآمدن خود سعی در تغییر تفسیر چهره آمریکا در سطوح بین المللی و منطقهای (خصوصاً منطقه خاورمیانه) دارد به نوعی بهره گیری از قدرت نرم میباشد. قدرتی که از مباحث محوری علم سیاست و مورداندیشه و تأمل در متون و آثار سیاسی بوده و به دلیل اهمیت آن در دو عرصه سیاست داخلی و خارجی برای اجرای خط مشیها و برنامهها و تحقق اهداف و منافع ملی، (55) مورد بهره برداری ایالات متحده آمریکا قرار گرفته است.
تفسیر قدرت در سیاست قدرت نرم عبارت است از پدید آوردن آثار مطلوب (56) و سلطه انسان بر انسان (57) هم چنین توانایی فرد یا گروه در کسب تسلیم و اطاعت دیگران (58) که کنترل و رفتار دیگران (59) را به همراه خواهد داشت.
هدف بهره گیری از قدرت نرم همانا ایجاد آثار و نتایج مورد نظر است (60) که مخاطبان اصلی آن را بر خلاف اهداف «قدرت» که دولتها، نخبگان سیاسی، گروههای ذی نفوذ و نهادهای حکومتی میباشند، مردم، نهادهای فروملی و NGOها تشکیل میدهد.
زمانی که تهدید، ماهیت پیچیده پیدا میکند، هر یک از بازی گران و ابزارهای لازم جهت ایجاد، گسترش و تقویت قدرت نیز باید دارای ماهیتی پیچیده باشند. (61) پیچیدگی و درهم تنیدگی اهداف، ابزار و مسائلی که در قدرت نرم وجود دارد سبب میشود که تحلیل گران، در آن، واحد، وضعیت محیطی را در سطوح مختلف: داخلی، منطقهای (محیط نزدیک) و بین المللی یا سیستمی (محیط دوردست) در ابعاد: سیاسی، فرهنگی، اجتماعی وگاهاً اقتصادی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده تا به یک تصویری درست از وضعیت حال و آینده دست یابند.
نقطه اشتراک تهدید نرم و قدرت نرم در ابزارها و روشهاست بدین صورت که به کار بردن ابزار سخت و قدرت نظامی صرف بر ضد نظامهای ایدئولوژیک که پایههای سیاست و افکار عمومی را دین، اعتقاد و مبانی دینی تشکیل میدهد، نه ممکن است و نه کارآمد. در این شرایط، به مرور ادبیات قدرت نرم (62) در مراکز تحقیقاتی غرب شکل گرفت (نای، 1378: 26) و سپس ترکیبی از قدرت سخت و نرم به عنوان قدرت هوشمند (63) در دستور کار سیاستمداران آمریکایی قرار گرفت.
قدرت سخت دارای ساختاری هرمی با منطق «بالا به پایین» است، حال آن که قدرت نرم در ساختاری کروی و با منطق «دیالکتیک متن – بازیگر» تولید میشود.
در قدرت سخت قدرت به آمریت تعبیر شده و سبب گسست بین عامل و موضوع قدرت میشود، اما قدرت نرم با عنصر اقناع تعریف شده و قدرت در فضای ارتباط متقابل پدید میآید؛ یعنی عامل و موضوع بر یکدیگر تأثیرگذار هستند.
تهدید سخت، مستقل از مؤلفههای محیطی تعریف میشود، در حالی که در تهدید نرم، پدیدههای اجتماعی مرتبط با مؤلفههای محیطی است. تهدید سخت، حالتی ترکیبی دارد، ولی تهدید نرم، امتزاجی از مؤلفههای محیطی است. تهدید سخت، ماهیتی متعصب دارد، ولی تهدید نرم، تصویری ژلاتینی از قدرت است. تهدید سخت، بر سرمایه مادی بازی گر و تهدید نرم بر سرمایه اجتماعی بازی گر استوار است. (64)
برخی از دانشمندان سیاسی، عوامل و عناصر دیگری را نیز در عداد عوامل تشکیل دهنده و مؤثر در قدرت، اعم از نرم و سخت بر شمردهاند که اهم آنها عبارتند از:
وضعیت جغرافیایی (شامل: آب و هوا، نوع زمین، وسعت خاک، موقعیت سرزمین از نظر دسترسی به دریا یا مجاورت با سایر کشورها) جمعیت و نیروی انسانی، ظرفیت صنعتی، ترابری و ارتباطات، استعدادهای علمی و اختراعات و ابتکارات، سیستم اقتصادی، سازمان اداری و دولتی، موقعیت استراتژیک، ایدئولوژی و اخلاق اجتماعی، اطلاعات و آگاهی، تاسیسات نظامی و انتظامی، خرد رهبری و روحیه ملی. (65)
قدرت نرم مکمل قدرت سخت است به طوری که بیتوجهی به قدرت نرم میتواند قدرت سخت را تضعیف کرده، استراتژی قدرت یک نظام را به نحو محسوسی تضعیف کند. در واقع، موفقیت نه از جانب قدرت سخت و نه از جانب قدرت نرم، هیچ یک به تنهایی به دست نمیآید. برای رسیدن به موفقیت باید ترکیب بهینهای از آنها را به کار برد. (66) تفسیر جدیدی از «قدرت» در عصر کنونی که به عصر اطلاعات تعبیر شده، نه فقط از ساختار نظامی قوی و سخت، بلکه آمیزهای از قدرت سخت و نرم است (67) و حد فاصل بین قدرت نرم و سخت را قدرت امنیتی – اطلاعات نامیدند.
پایه و اساس تحلیل پدیدهها در راستای رسیدن به تئوری و مدل در عصر حاضر برآمده از نگاه به انسان به صورتی افراطی میباشد که باید به آن در این مقال بیش از پیش نظر افکند. آری، پس از دوره رنسانس به عنوان عصر طلایی و انقلاب در بسیاری از علوم و دیدگاهها، غرب در ورطه مادی گرایی افراطی (9) و انسان محوری (10) غوطه ور شد و تمام عرصههای زندگی او را این نگاه به انسان تعریف نموده است، اما قرآن به عنوان کتاب جامع و اسلام به عنوان دین کامل، هویت اصلی انسان را به صورت متعادل تعریف نموده است.
تطبق مفهومی این نمودار بیان گر این حقیقت است که علم شامل قواعد و نظریاتی است که در پدیدهها بوده و با نمودهای خاص، خود را به انسان و عقل او عرضه میکند و انسان با ابزارهای معرفتی به شکار این قواعد میپردازد. تبیین یا تعلیل پدیدهها که معطوف به گذشته است و توصیف آن که معطوف به اکنون و حال بوده، برای رسیدن به قاعدهای که شمولیت داشته و توان پیش بینی را به انسان داده و هم چنین قدرت تبیین دیگر پدیدههای مشابه را داشته باشد همه ماهیت علم را تشکیل میدهد.
تحلیل کیفی در سه سطح قابل انجام است: توصیف، تبیین و تفسیر در راستای ترسیم آینده (22) تحلیل، عبارت است از شکستن کل به اقسام مختلف به منظور تعیین ماهیت آن که بر دو گونه ی طبیعی قابل تقسیم است. تحلیل، جزئی جداناپذیر از تبیین است، زیرا تبیین در ذات خود، نیاز به تجزیه و تحلیل مسائل و رویدادها دارد؛ بنابراین، رابطه میان این دو، عموم و خصوص مطلق است. (23)
هیچ پدیدهای در این عالم بدون علت به وجود نیامده و قاعده کلی فلسفی که در عالم صُدفه وجود ندارد جاری و ساری است. پدیدارهای طبیعی عمدتاً تک یا دو علتی هستند، اما پدیدههای انسانی دارای پیچیدگیهای خاص خود بوده، زیرا بازیگر اصلی این پدیدهها انسانها هستند، بنابراین، جریانهایی که در علوم انسانی شکل میگیرند دارای لایههای مختلف علّی هستند که عبارتند از: نقطه کانونی یا علّت اساسی که پدیده از آن جا نشئت گرفته است و بعد لایه اولیه علتها که علل معروف اربعه بوده و لایه ثانویه که عبارت است از علتهای ایجادی، تثبیتی و گسترش در سطح و عمق را شامل میشود و در مدل ذیل به نمایش درآمده است:
منظور از علت کانونی، نحوه پیدایش یک پدیده میباشد که به تعبیر بوزان میتواند ریشه در اغراض بازی گران و یا ماهیت سازمانها داشته باشد. (37)
تقریباً اولین کسی که مفصلاً به موضوع علل پرداخته ارسطو است. ارسطو بیان میکند که فلسفه علم، بررسی علل اولیه است به دلیل این که از حیرت سرچشمه گرفته است و به دلیل این که فلسفه علل اولیه را بررسی میکند بهترین نوع علم است، در حالی که انتزاعی ترین علوم است، دقیق ترین علوم است. در مابعدالطبیعه ارسطو چهار نوع علت را بر میشمارد: اولین علت، جوهر شیء است (علت صوری) دومین علت، ماده یا موضوع (علت مادی)، سومین علت، منشاء حرکت؛ یعنی علت فاعلی است و چهارمین علت، علت غایی است بنابراین، ارسطو علل را به چهار دسته تقسیم کرده است.
الف) آن چیزی که وجود یک شیء بسته به اوست گاهی چیزی است که ملاک فعلیت این شیء است؛ یعنی فعلیت پیدا کردن این شیء از او است و این، صورت است.
ب) اگر آن چیز، مناط بالقوه بودن این شیء یعنی معلول باشد آن، ماده است.
ج) اما اگر چیزی که علت خوانده میشود خارج از وجود و ذات شیء باشد، یا چیزی است که شیء به علت آن به وجود آمده است، علت غایی نامیده میشود.
د) و یا شیء از او بوجود آمده است که علت فاعلی نامیده میشود.
ما نباید در پدیدههای انسانی مانند پدیدههای تجربی و مادی نگاه کنیم، زیرا پدیدههای انسانی و اجتماعی دارای پیچیدگیهای خاص خود هستند، مبنی بر این که پدیدهها دارای لایههای متعدد درونی از علتها هستند و دارای یک نقطه کانونی بوده که باید محقق واقعی به آن دست یابد. مدل فوق بیانگر این نکته است، اما در لایه ثانویه علتها ما با علل چهارگانه دیگری رو به رو هستیم: علت ایجادی که چه علل و عواملی موجب پیدایش یک پدیده میباشد و در ادامه چه علل یا عواملی موجب تثبیت این پدیده شده است، زیرا بسیاری از پدیدهها پس از به وجود آمدن، قدرت ابراز وجود را در عرصه زمانی ندارند و به زبان ساده، سریع از صحنه روزگار محو میشوند. علت گسترش در سطح که همان مکان و جغرافیاست نیز یکی از علت است و در نهایت علتهای نفوذ در عمق که منظور ما در این مدل، عللی است که باعث شده یکاندیشه یا جریان در حوزه باورها و ارزشها نفوذ کرده است.
اگر بپذیریم که پدیدهها مقولاتی «زمینه وند» (41) هستند که به یک باره پدیدار نمیشوند، بلکه طی فرایندی تدریجی در بستر جامعه شکل و تکوین مییابند، در آن صورت مشخص میشود که هر پدیدهای دارای یک هویت اجتماعی است که دوره قبل از ظهور عینی آن را نیز شامل میشود. برخی از امنیت پژوهان همین رویکرد را در مقام تحلیل امنیت مورد توجه قرار داده و از وجود هویتهای اجتماعی شده (42) برای پدیدههای امنیتی سخن گفتهاند که ما را به ریشههای اجتماعی امنیت رهنمون میشود. (43)
تعداد بازی گران بر عدم تجانس تأثیر میگذارد؛ یعنی هر چه تعداد [بازی گران دخیل] بیشتر باشد... میزان [احتمالی] نابرابری یا تعارض تأثیر [می پذیرد] بنابراین، تعداد بیشتر بازی گران، عدم تجانس را افزایش میدهد.» (44)
مکان و سطح و جغرافیا چیست؟ «دیگر آن جایی (Outside) وجود ندارد – جهان به هم نزدیک شده است. یک زمین واحد داریم. در این فضا تهدیدات و فرصتهای تازه روییدن گرفته است.» (45)
ملاحظات جغرافیایی به دلیل عینیت و تأثیرگذاری شان از دیرباز مدنظر استراتژیستها در مقام تحلیل پدیدهها بودهاند. به همین دلیل است که حجم متون منتشر شده در این زمینه بسیار و تقسیمات پدیدهها از این منظر متنوع میباشد. البته طرح بحث جهانی شدن و بروز پدیده تراکم مکانی، مانع از توسعه فزاینده ملاحظات جغرافیایی شده است تا آنجا کهاندیشه گرانی چون: «کارل یاسپرس» (46) از بیاثر شدن این شاخص در منظومه فکری انسان معاصر سخن راندهاند.
در نگرش جدید جایگاه و میزان نقش افرینی عنصر جغرافیا تعدیل شده و تصویری نوین از منطقه و به تبع آن، تهدید منطقهای ارائه میگردد. از این منظر منطقه امنیتی عبارت است از: دستهای از کشورها که از حیث امنیتی وابستگی متقابل دارند یا تصور مینمایند که این گونه هستند این کشورها مستمراً تحت تأثیر یک یا چند عامل خارجی امنیتی هستند. (47)
عنصر دیگر در این مدل، بعد زمان است؛ یعنی پدیدهها پس از تولد، سیر رشد، نمو، بلوغ، افول و نابودی را طی مینمایند. بنابراین، زمان یکی از عوامل توصیف کننده یک پدیده محسوب میشود.
بعد سوم به سطوحاندیشهای و لایههای باوری بعلاوه گسترده مخاطبان نظر دارد. این که یک پدیده چگونه اپیدمی شده و مخاطب بیشتری را به خود جلب و جذب نموده، یا مبتلا به کرده است، ضمن این که این ابتلا در چه عمقی از باورها، استدلالات و رفتارها را شامل شده، نکتهای است که یک تحلیل گر در توصیف یک پدیده باید مدنظر قرار دهد.
جدول شماره 1- مدل تحلیل توصیفی جامع یک پدیده در ابعاد مختلف
ردیف |
معیار تحلیل پدیده |
گونه |
1 |
ماهیت پدیده |
سیاسی – اقتصادی – نظامی – اجتماعی – زیست محیط – فناورانه – و ... |
2 |
سطح پدیده |
فردی – گروهی – ملی – منطقهای – بین المللی – جهانی |
3 |
جغرافیای پدیده |
داخلی – خارجی – مرزی |
4 |
تقارن پدیده |
متقارن – نامتقارن |
5 |
پیچیدگی پدیده |
بسیط – پیچیده |
6 |
تعادل پدیده |
متعادل – نامتعادل |
7 |
هویت پدیده |
مادی – معنوی |
8 |
جنس پدیده |
عینی – ذهنی |
9 |
کانون پدیده |
بازیگران – ساختاری |
10 |
انگیزه پدیده |
عمدی – غیر عمدی |
11 |
کار ویژههای پدیده |
ایذایی، واقعی، آزمایشی، اصلی |
روش تحلیل لایهلایهای علتها با حرکت بالا و پایین در سطوح چهارگانه، نگرشهای مختلف شناختی را وارد میکند، اما آنها را در سطوح مختلف مرتب میکند ... در واقع بازگشت از لایههای پایین تر گفتمان و استعاره به لایه سطحی لیتانی به تهیه سیاستهای کل نگرتر در حوزه مطالعات پدیدههای مختلف، به ویژه پدیدههای امنیتی منجر خواهد شد. (49)
امنیت در سه سطح: نرم، سخت و نیمه سخت قابل ترسیم است، اما بهره گیری از همه این ظرفیتها در یک راهبرد هوش مند امری است که غرب و به ویژه آمریکا به دنبال آن است. استراتژی «قدرت تغییر» (54) که اوباما با روی کارآمدن خود سعی در تغییر تفسیر چهره آمریکا در سطوح بین المللی و منطقهای (خصوصاً منطقه خاورمیانه) دارد به نوعی بهره گیری از قدرت نرم میباشد. قدرتی که از مباحث محوری علم سیاست و مورداندیشه و تأمل در متون و آثار سیاسی بوده و به دلیل اهمیت آن در دو عرصه سیاست داخلی و خارجی برای اجرای خط مشیها و برنامهها و تحقق اهداف و منافع ملی، (55) مورد بهره برداری ایالات متحده آمریکا قرار گرفته است.
تفسیر قدرت در سیاست قدرت نرم عبارت است از پدید آوردن آثار مطلوب (56) و سلطه انسان بر انسان (57) هم چنین توانایی فرد یا گروه در کسب تسلیم و اطاعت دیگران (58) که کنترل و رفتار دیگران (59) را به همراه خواهد داشت.
هدف بهره گیری از قدرت نرم همانا ایجاد آثار و نتایج مورد نظر است (60) که مخاطبان اصلی آن را بر خلاف اهداف «قدرت» که دولتها، نخبگان سیاسی، گروههای ذی نفوذ و نهادهای حکومتی میباشند، مردم، نهادهای فروملی و NGOها تشکیل میدهد.
زمانی که تهدید، ماهیت پیچیده پیدا میکند، هر یک از بازی گران و ابزارهای لازم جهت ایجاد، گسترش و تقویت قدرت نیز باید دارای ماهیتی پیچیده باشند. (61) پیچیدگی و درهم تنیدگی اهداف، ابزار و مسائلی که در قدرت نرم وجود دارد سبب میشود که تحلیل گران، در آن، واحد، وضعیت محیطی را در سطوح مختلف: داخلی، منطقهای (محیط نزدیک) و بین المللی یا سیستمی (محیط دوردست) در ابعاد: سیاسی، فرهنگی، اجتماعی وگاهاً اقتصادی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده تا به یک تصویری درست از وضعیت حال و آینده دست یابند.
نقطه اشتراک تهدید نرم و قدرت نرم در ابزارها و روشهاست بدین صورت که به کار بردن ابزار سخت و قدرت نظامی صرف بر ضد نظامهای ایدئولوژیک که پایههای سیاست و افکار عمومی را دین، اعتقاد و مبانی دینی تشکیل میدهد، نه ممکن است و نه کارآمد. در این شرایط، به مرور ادبیات قدرت نرم (62) در مراکز تحقیقاتی غرب شکل گرفت (نای، 1378: 26) و سپس ترکیبی از قدرت سخت و نرم به عنوان قدرت هوشمند (63) در دستور کار سیاستمداران آمریکایی قرار گرفت.
قدرت سخت دارای ساختاری هرمی با منطق «بالا به پایین» است، حال آن که قدرت نرم در ساختاری کروی و با منطق «دیالکتیک متن – بازیگر» تولید میشود.
در قدرت سخت قدرت به آمریت تعبیر شده و سبب گسست بین عامل و موضوع قدرت میشود، اما قدرت نرم با عنصر اقناع تعریف شده و قدرت در فضای ارتباط متقابل پدید میآید؛ یعنی عامل و موضوع بر یکدیگر تأثیرگذار هستند.
تهدید سخت، مستقل از مؤلفههای محیطی تعریف میشود، در حالی که در تهدید نرم، پدیدههای اجتماعی مرتبط با مؤلفههای محیطی است. تهدید سخت، حالتی ترکیبی دارد، ولی تهدید نرم، امتزاجی از مؤلفههای محیطی است. تهدید سخت، ماهیتی متعصب دارد، ولی تهدید نرم، تصویری ژلاتینی از قدرت است. تهدید سخت، بر سرمایه مادی بازی گر و تهدید نرم بر سرمایه اجتماعی بازی گر استوار است. (64)
برخی از دانشمندان سیاسی، عوامل و عناصر دیگری را نیز در عداد عوامل تشکیل دهنده و مؤثر در قدرت، اعم از نرم و سخت بر شمردهاند که اهم آنها عبارتند از:
وضعیت جغرافیایی (شامل: آب و هوا، نوع زمین، وسعت خاک، موقعیت سرزمین از نظر دسترسی به دریا یا مجاورت با سایر کشورها) جمعیت و نیروی انسانی، ظرفیت صنعتی، ترابری و ارتباطات، استعدادهای علمی و اختراعات و ابتکارات، سیستم اقتصادی، سازمان اداری و دولتی، موقعیت استراتژیک، ایدئولوژی و اخلاق اجتماعی، اطلاعات و آگاهی، تاسیسات نظامی و انتظامی، خرد رهبری و روحیه ملی. (65)
قدرت نرم مکمل قدرت سخت است به طوری که بیتوجهی به قدرت نرم میتواند قدرت سخت را تضعیف کرده، استراتژی قدرت یک نظام را به نحو محسوسی تضعیف کند. در واقع، موفقیت نه از جانب قدرت سخت و نه از جانب قدرت نرم، هیچ یک به تنهایی به دست نمیآید. برای رسیدن به موفقیت باید ترکیب بهینهای از آنها را به کار برد. (66) تفسیر جدیدی از «قدرت» در عصر کنونی که به عصر اطلاعات تعبیر شده، نه فقط از ساختار نظامی قوی و سخت، بلکه آمیزهای از قدرت سخت و نرم است (67) و حد فاصل بین قدرت نرم و سخت را قدرت امنیتی – اطلاعات نامیدند.