لوبیای قهوهای را نادیده نگیرید
سویا یا لوبیای سویا یکی از خوراکیهای مهم و ضروری برای زنان است. دلیل آن نیز کیفیت پروتئین آن است. این دانه بیشتر برای تهیه غذاهای مختلف استفاده میشود. آجیل سویا، شیرسویا و کره سویا نیز از دیگر محصولات این دانه معجزهگر هستند. پروتئین گیاهی سویا باعث کاهش میزان کلسترول خون بویژه کلسترول بد شده؛ بنابراین سلامت قلب و رگها تضمین میشود. فیتوکمیکالها از دیگر ترکیبهای مهم سویا هستند که عوارض ناشی از یائسگی را کنترل میکنند.
* بهترین میزان مصرف: روزانه تا 25 گرم سویا.
خوردن غلات با پوست
اگر غلات با سبوس مصرف شود، فیبر و ویتامین B مورد نیاز بدن تامین میشود و به این ترتیب مشکلات گوارشی بویژه پیش از شروع عادت ماهانه و در دوران یائسگی کنترل خواهد شد. با مصرف غلات کامل و دریافت فیبر، خطر ابتلا به بیماریهای گوارشی بویژه سرطان کلون نیز کاهش مییابد.
* بهترین منابع فیبر: برنج قهوهای، جو، نان سبوسدار، نان جو و چاودار.
* بهترین میزان مصرف: روزانه یک فنجان غلات پخته یا سه تکه نان حاوی سبوس.
فولات معجزه میکند
کمخونی یکی از مشکلات زنان و دختران در اغلب ردههای سنی بویژه در دوره بلوغ و پس از بارداری است. بنابراین مصرف موادغذایی حاوی فولات یا اسید فولیک یکی از نیازهای ضروری زنان در ردههای سنی مختلف است. مارچوبه، پرتقال و انواع لوبیاها حاوی فولات هستند. مصرف این خوراکیها در دوران بلوغ، بارداری و پس از آن ضروری است.
* بهترین منابع فولات: انواع آجیلهای خام، سبزیهای پهن برگ و مکملهای حاوی این ویتامین.
* بهترین میزان دریافت: روزانه 400 میکروگرم.
آجیلها دوست شما هستند
این خوراکیها سرشار از چربیهای تک غیراشباعی هستند. بنابراین مصرف آنها میزان چربی خون و چربیهای چند اشباعی تجمع یافته در بدن را کاهش میدهد. به این ترتیب این چربیها در دیواره رگها رسوب نکرده و باعث بروز سکته قلبی نمیشوند. از طرفی با از بین رفتن چربیهای اضافی، مشکل اضافه وزن نیز برطرف میشود. این دانهها منبع خوب پروتئین گیاهی هستند. از دیگر ترکیبهای مهم این دانهها میتوان به ویتامینهای E، A، کلسیم، فسفر، روی، مس، سلنیوم و فولات اشاره کرد.
* نکته: آجیلها سرشار از انرژی هستند. در واقع میزان کالری آنها بالاست. بنابراین باید میزان مصرف آنها کنترل شود. بهترین میزان مصرف روزانه 28 عدد بادام زمینی یا 14 عدد مغز گردو یا 7 عدد فندق است. با تامین کالری به این شیوه، باید میزان جذب کالری از دیگر روشها را کاهش دهید.
خوراکی بنفش را به خاطر بسپارید
خوراکیهای بنفش حاوی «پروآنتیسیانیدین» یکی از قویترین آنتیاکسیدانها هستند. این ترکیبها مانع ابتلا به سرطان بویژه سرطانهای رایج زنان یعنی سینه و گردن رحم میشوند. از طرفی مصرف این خوراکیها مانع رسوب چربی در دیواره رگها شده و به این ترتیب خطر بروز سکته قلبی و مغزی کاهش مییابد.
* بهترین میزان و منابع مصرف: روزانه یک تا دو فنجان آبمیوه طبیعی میوههای بنفش ـ قرمز یا مصرف ده عدد گیلاس، هشت عدد توت فرنگی، یک حبه انگور و سه عدد آلوی سیاه.
زندگی شیرین با لیموترش
ویتامین C مهمترین ویتامین برای زنان است. نخست اینکه این ویتامین آنتیاکسیدان است.
به همین دلیل مصرف آن خطر ابتلا به سرطان را تاحد زیادی کاهش میدهد.
دوم اینکه این ویتامین باعث شادابی پوست میشود. بنابراین خوردن میوههای حاوی ویتامین C یا استفاده از ماسکهای خانگی حاوی این ویتامین میتواند خستگی پوست را از بین برده و روند پیری سلولهای پوست را به تعویق بیندازد.
سوم اینکه با مصرف موادغذایی حاوی ویتامین C خطر رسوب چربی در دیواره رگها به حداقل میرسد. این نکته بویژه برای زنانی که در دوره یائسگی به سر برده یا اضافه وزن دارند، بسیار مهم است.
* بهترین منابع ویتامین C: لیموترش، نارنج، کیوی، سیبزمینی، توتفرنگی، گوجهسبز، کلم بروکلی، اسفناج و گریپ فروت
* بهترین مقدار مصرف: روزانه 75 میلیگرم
آب بنوشید
تعجب نکنید؛ آب بهترین نوشیدنی ممکن برای تنظیم عملکرد دستگاههای مختلف بدن است. به این دلیل که تمام فعالیتهای متابولیک بدن در محیط آبی انجام میشود. از طرفی نوشیدن آب به هضم بهتر غذا کمک میکند. با دریافت آب کافی، وزن متعادل شده و پوست لطافت و شادابیاش را از دست نمیدهد. بنابراین نوشیدن روزانه تا هشت لیوان آب یا خوردن میوههای آبدار ضروری است. بهتر است میوههای آبداری که انتخاب میکنید شیرین باشند تا به این ترتیب میزان قند خون نیز کنترل شود. بنابراین در فصل گرما بهترین نوشیدنی آب و سپس میوههای آبدار است.
* بهترین میوههای آبدار: هندوانه، طالبی، گرمک، خربزه، هلو و شلیل.
پهن برگهای تیرهرنگ بخورید
مهمترین ویژگی این خوراکیها، فیبر موجود در آنهاست. بنابراین مصرف این خوراکیها باعث کاهش و کنترل وزن میشود چون با خوردن آنها حجم معده پرشده و احساس سیری در فرد ایجاد میشود. از طرفی این خوراکیها حاوی مقدار زیادی املاح و ویتامین هستند. برای آنکه از دریافت میزان کافی این خوراکیها مطمئن شوید، مصرف روزانه سه وعده از این خوراکیها را در برنامهغذاییتان قرار دهید.
* بهترین منابع فیبر: کاهو، کلم و اسفناج.
* بهترین میزان مصرف: روزانه بین 20 تا 35 گرم.
زیاد آهن بخورید
میزان نیاز زنان به این ماده معدنی چند برابر مردان است. به این دلیل که در هر بار عادت ماهانه یا زایمان، مقدار زیادی آهن از بدن خارج میشود. کمبود آهن باعث کمخونی میشود که این مساله عوارض بسیاری را نیز بهدنبال دارد. میزان نیاز روزانه زنان به آهن حدود 12 تا 15 میلیگرم است در حالی که مردان به روزانه 10 تا 12 میلیگرم آهن نیاز دارند. مقدار مورد نیاز زنان در شرایط عادی محاسبه شده و بدیهی است در زمان عادت ماهیانه، بارداری و پس از آن میزان نیاز به آهن افزایش مییابد.
* بهترین منابع آهن: زردآلو و برگه آن، آلوی تازه، پسته، جگر و گوشت قرمز بدون چربی.
کلسیم را فراموش نکنید
کلسیم یکی از مهمترین املاح مورد نیاز زنان است. به این دلیل که زنان همواره در معرض خطر پوکی استخوان بویژه پس از شروع دوره یائسگی قرار دارند. مصرف موادغذایی حاوی کلسیم همراه با ورزش روزانه، اسکلت استخوانی را در برابر پوکی استخوان مصون میکند.
* بهترین منبع: انواع لبنیات کم چرب بویژه شیر و کشک.
جدول میزان مصرف روزانه کلسیم براساس سن
سن به سال | میزان نیاز روزانه به میلیگرم |
4 تا 8 | 800 |
9 تا 13 | 1300 |
14 تا 18 | 1300 |
19 تا 50 | 1000 |
51 به بالا | 1200 |
مهتاب خسروشاهی/کارشناس علوم و صنایع غذایی
ضمیمه سیب
-اوایل فعالیتتان، آناهیتا نعمتی بودید چه شد که اسمتان را به آنا تغییر دادید؟ این کار قبل از انقلاب خیلی باب بود اما بعد از انقلاب کمتر اتفاق میافتد.
دلیلش تشابه اسمی با خانم آناهیتا همتی بود که قبل از من و در سال ۱۳۷۲ وارد این عرصه شده بود، در حالی که من سال ۷۶ وارد سینما شدم. خب خانم همتی قدیمیتر از من بود. اسمشان هم جا افتاده بود و شناخته شده بودند. سه – چهار سال اولی که وارد این عرصه شدم، اغلب مصاحبه هایی که از من چاپ میشد، اطلاعات غلط داشت! در حقیقت اطلاعات خانم همتی جای من نوشته میشد! از سال تولد بگیرید تا اطلاعات فیلمها و سریالها. و همینطور عکس! حتی گاهی در تیتراژها هم این اشتباه پیش می آمد. به همین خاطر احساس کردم که باید یک تفاوتی ایجاد شود. از فیلم «پارک وی» به بعد بود که تصمیم گرفتم اسمم را به آنا تغییر دهم.
-پس خانواده و دوستانتان همچنان آناهیتا خطابتان میکنند؟
بله. آناهیتا صدایم میکنند.
-کمی از دوران کودکی و نوجوانی و شرایط خانوادگیتان بگویید.
پدر و مادرم هر دو فرهنگی بودند. مادربزرگم هم همینطور. در کودکی بسیار شیطنت میکردم و در فضای ورزش و نقاشی و خطاطی سیر میکردم. چون پدرم همزمان نقاشی و خطاطی هم درس می دادند. ولی زیاد در فضای نمایش و بازیگری و… نبودم. بیشتر علاقه ام سمت موسیقی بود. موسیقیهای مختلف و به خصوص موسیقی های شرقی. کنکور دادم و در حقیقت انتخاب پنجم من هنرهای دراماتیک نوشهر بود و قبولیام در آنجا شاید یک جرقه برای ورود به عالم بازیگری. البته چون شهرستان بود نرفتم و در تهران دورههایی مثل کلاسهای بازیگری استاد سمندریان و… را دیدم. حدودا ۱۸-۱۷ سالم بود که وارد این حوزه شدم و به صورت حرفهای با فیلم «هیوا»ی مرحوم ملاقلی پور به سینما معرفی شدم. وقتی وارد فیلم هیوا شدم، تابلویی را از آقای ملاقلی پور کادو گرفتم که انگیزهام را بیشتر کرد. همینطور منتقدان و اهالی رسانه و مطبوعات که آن سال استقبال خیلی خوبی از من کردند. یادم می آید یک منتقد در گزارش فیلم مطلبی نوشتند و از من به عنوان پدیده جدید سینمای ایران یاد کردند. همه ی اینها انگیزه ای شدند برای علاقه ی بیشتر من به این حرفه.
-خانواده تان مخالفتی نداشتند؟
نه، پدر و مادرم خیلی حمایت و تشویقم کردند و خیلی خوشحال بودند. حتی تابلویی را که آقای ملاقلی پور برایم امضا کردند به خوبی نگه داشتیم.
-کنار امضایشان، نکته یا یادداشتی هم نوشتند؟
بله… نوشتند: «من قول میدهم ۵ سال آینده آناهیتا نعمتی جزو ۵ بازیگر زن اول ایران خواهد بود.» و امضاء و تاریخی که به یادگار برایم گذاشتند. البته بعد از هیوا و دو فیلم دیگری که بازی کردم، ۴- ۳ سالی بازیگری را به دلیل ازدواج و به دنیا آمدن فرزندم کنار گذاشتم و آن چیزی که ایشان گفت محقق نشد تا اینکه مجدد به طور جدی با «پارکوی» شروعی دوباره داشتم.
-البته سریال مسافر هم خیلی با استقبال مواجه شد.
سریال مسافر را بعد از سه فیلم سینمایی اولم هیوا، دلباخته و زندانی ۷۰۷ کار کردم. بعد از زندانی ۷۰۷ ازدواج کردم و بلافاصله سریال مسافر را بازی کردم و دیگر کار نکردم. زمانی که کار نمیکردم این سریال پخش شد و با استقبال ۹۸ درصدی بیننده ها مواجه شد. طوری که رسانه ها میگفتند پنجشنبه ها و زمان پخش این سریال، ترافیک خیابانها کم میشود.
-چرا بعد از مسافر، چند سالی کار نکردید؟
به دلیل به دنیا آمدن دخترم رایکا و زندگی خانوادگی. می خواستم خودم بالای سر رایکا باشم تا او بزرگتر شود و به نقطه ای برسد که از عهده یکسری از کارهایش بربیاید.
-پس این تصور اشتباهی است که می گویند شما به دلیل ازدواجتان خیلی شناخته شدید؟
دقیقا. خیلی ها ادعا کردند که آناهیتا نعمتی بعد از ازدواجش هنرپیشه شد ولی خب، اصلا اینگونه نبود. من کار می کردم و پیشنهادهای خوبی داشتم و حتی فرصت همکاری با چند کارگردان مشهور را هم از دست دادم. دقیقا زمانی که ازدواج کردم دیگر کار نکردم.
-در آن برهه ای که مشکلاتی بر سر زندگی شخصی تان پیش آمد و از همسرتان جدا شدید، آن اتفاقات به زندگی حرفه ای شما آسیب زدند؟ در حقیقت اگر آن اتفاق ها نمی افتاد الان خودتان را جلوتر می دیدید یا اینکه فرقی نمی کرد؟
من اگر ازدواج نمی کردم الان قطعا مسیر دیگری را در کارم پیش می گرفتم. صددرصد پیشرفت می کردم چون پیشنهادات خیلی خوبی از کارگردان های خوب داشتم، ولی خب آن زمان همسرم دوست نداشت من کار کنم. تنها کاری که فقط در همان اوایل ازدواج انجام دادم سریال مسافر بود که خود ایشان هم حضور داشتند.
-یک مقدار اطلاعات غلط در مورد شما در ویکی پدیا و دیگر منابع اینترنتی وجود دارد. مثلا اینکه در سال ۷۲ و با بازی در نمایشی از آقای مرزبان وارد عرصه ی نمایش شدید یا اولین فیلمتان، یک فیلم به نمایش درنیامده است یا در فیلم کوتاهی از آقای مخملباف شرکت داشتید. کمی در مورد این اشتباهات توضیح می دهد.
بله… متاسفانه این اشتباهات وجود دارد. این اطلاعاتی که گفتید هم مربوط به خانم همتی است که امیدوارم در منابعی که گفتید تصحیح شوند. حتی گاهی سال تولد من را ۱۳۵۲ می زنند که باز هم اشتباه است آنقدر که گاهی می پرسند چرا آناهیتا نعمتی پیر نمی شود؟!! (می خندد) در حالی که من تیرماه ۵۶ به دنیا آمده ام. در ۲۶ سالگی نقش چند سال بزرگتر از خودم را در پارک وی بازی کرده ام، در زن دوم اجازه دادم که پیرترم کنند و فیلم هایی مثل شیش و بش که در سن و سال خودم بازی کردم اغلب تعجب کردند که چرا نقش از سن خودم پایین تر است! الان هم در فیلم های آخرم با گریم های سنگین حاضر شده ام یا در یکی می خواد باهات حرف بزنه که ۸-۷ کیلو اضافه وزن پیدا کردم، برای اینکه بتوانند گریم خوبی روی صورتم اجرا کنند و از این قبیل مسائل.
-اولین بار که جلوی دوربین رفتید و اولین بار که پا روی صحنه ی تئاتر گذاشتید چه حسی داشتید؟
اولین بار که روی صحنه ی تئاتر رفتم مثل یک سقوط آزاد بود! آن هم در سالن چهار سو، در جشنواره تئاتر فجر با آن ازدحام جمعیت، خانم ثمینی، زمانی که می خواستم از پشت صحنه به روی صحنه بیایم. وقتی جمعیت را از پشت پرده دیدم، ناخودآگاه دیگر نتوانستم قدم بردارم. چند بار بلند شدم و نشستم و نفس عمیق کشیدم اما باز هم نشد و دیگر نتوانستم بلند شوم. به قول معروف کُپ کرده بودم. نور صحنه هم داشت می آمد.
به هر حال با کمک دوستان و عوامل بلند شدم و زمانی که می خواستم وارد صحنه شوم احساس یک سقوط آزاد را داشتم. انگار پاهایم روی زمین نبود و هیچ استقامتی نداشتم. وقتی قدم برمی داشتم، خدا خدا می کردم که بتونم استقامتم را حفظ و ضربان قلبم را کنترل کنم تا بتوانم شروع کنم به دیالوگ گفتن. خیلی حس عجیبی بود! هر طور بود توانستم به خودم مسلط بشوم و روی صحنه حاضر شوم. ولی برای سینما، آنقدر سخت نبود و راحت با دوربین و… کنار آمدم. یادم می آید وقتی اولین بار که دوربین را گذاشتند و من قرار بود در یک پلانی از هیوا حاضر شوم، باید یک ری اکشن می دادم به یک پایی که از قبر درآمده بود.
آقای ملاقلی پور جلوی من نشست و دستش را جلو آورد و گفت: «دست من را می بینی، فکر کن همین پایی ست که بعد از سال ها از قبر بیرون کشیده اند؟ چه حسی نسبت به آن داری؟ ری اکشنت به آن چیست؟ خب، من تصور می کردم که الان خیلی باید چندشم بشود و حالم بد. صورتم را به هم ریختم و خلاصه یک ری اکشن دادم. آتیلا پسیانی سریع آمد و گفت: «نه، نه… اصلا اینطوری نیست. دارند از تو کلوزآپ می گیرند و لازم نیست اووراکت بکنی و…»
توضیحاتی از این قبیل داد و تاکید کرد که باید یک برداشت این پلان را بازی کنی. با اینکه کم سن و سال بودم اما خیلی حمایتم می کردند. نمی گذاشتند بترسم. همه در پشت صحنه به من امیدواری می دادند. انرژی می دادند. درهر حال، راهنمایی های درست آقای پسیانی باعث شد راحت تر باشم و از پس نقش بربیایم. با یک برداشت اجرا کردم و بعد همه دست زدند و تشویقم کردند. از آنجا به بعد بود که شور و شوقی درونم ایجاد شد و همش می گفتم پس کی نوبت من می شود (می خندد) خلاصه سعی کردم حرفه ای باشم، حرفه ای برخورد کنم، همیشه اخلاق را مدنظر بگیرم. در سینمای ایران و درکارم همیشه مدیون هیوا و عوامل حرفه ای آن هستم.
-تلاش های شخصی هم داشتید برای ارتقاء سطح بازیگری تان؟ گویا در کلاس های بازیگری در آمریکا شرکت داشتید؟
بله، بعد از فیلم «یکی می خواد باهات حرف بزنه» حالم زیاد مساعد نبود و ۳-۲ ماهی سفری داشتم به آمریکا؛ هم سفر شخصی بود و هم شرکت در فستیوال فیلم نور که برای فیلم های ایرانی است و من به جای آقای میهندوست که آن زمان مادرشان به رحمت خدا رفته بودند، شرکت کردم و به کلاس های هالیوود اکتینگ استلا ادلر معرفی شدم.
یک شیوه ی بازیگری متفاوت که با آنچه در ایران آموخته بودم کاملا فرق می کرد. گرچه در ایران باز هم آنچه را آموخته ای نمی توانی کامل به نمایش بگذاری. به دلیل محدودیت هایی که برای یک زن بازیگر وجود دارد. استاد ادلر نقطه ی مقابل شیوه ی استانیسلاوسکی است که با آقای سمندریان کار می کردیم. در کل باید بگویم خیلی دنیای متفاوتی دارد. نکته اینجاست که اگر بتوانی از هر دو شیوه ی بازیگری بهره ببری، موفق خواهی شد.
-شما در حرفه های مختلف هنری دستی بر آتش دارید. از مزون لباس گرفته تا طراحی دکوراسیون و دیزاین. این کارها را برای درآمدزایی انجام می دهید یا علاقه ی شخصی؟
نمی شود گفت درآمدزایی، چراکه مثلا در دکوراسیون با تعدادی از جوانان تحصیلکرده داخل و خارج کار می کنم و به نوعی درکنار آنها هستم. خب، حرفه ی اصلی من هم نیست و تخصص های لازم را می خواهد و به واسطه ی سفارش هایی که می گیریم، کارها را تقسیم بندی می کنیم و انجام می دهیم. در مورد مزون لباس عروس هم باید بگویم که الان به دلیل وقت کمی که دارم بیشتر کارها را واگذار کرده ام، چراکه طرح ها و لباس ها از آن طرف می آمد و رسیدگی زیادی را می طلبد. در حال حاضر بیشتر تمرکزم را روی سینما گذاشته ام و امیدوارم آن اتفاق و آن نقشی را که دوست دارم برایم پیش بیاید، محقق بشود.
-اهل ورزش هم هستید؟
بله، خیلی زیاد. از کودکی همه اش در حیاط و کوچه بودیم و ورزش می کردیم. دوچرخه سواری و والیبال حتی فوتبال! الان رایکا را هم سعی می کنم همین گونه تربیت کنم. چند رشته همزمان البته نه به صورت تخصصی که حرفه اش بشود. از کودکی دوست داشتم ورزش های مختلف را در حد بلد بودن یاد بگیرم. بعد از فیلم «هدف اصلی» رفتم کیک بوکسینگ کار کردم و…
-در وبسایت تان هم عکس با اتومبیل دارید.
بله، یک دوره ای در رالی شرکت می کردم که به دلیل عدم ایمنی در پیست دیگر ادامه ندادم. البته الان شنیدم که پیست را درست کرده اند. ضمن اینکه هزینه های بالایی داشت. آماده سازی ماشین و تجهیز کردنش با خودت بود و باید می رفتی اسپانسر جذب می کردی.
-گویا خیلی اهل سفر هستید.
بله… زیاد… به قول شاعر: بسیار سفر باید، تا پخته شود خامی. سفر در ایران و خارج از ایران بسیار به شناخت آدم کمک می کند. مثلا شیراز، یزد، اصفهان و… از چند سال پیش و به خصوص از زمانی که دخترم رایکا بزرگتر شد اعتیاد به سفر پیدا کردم. خوشبختانه الان کیفیت پروازهای داخلی هم بهتر شده و می توان همه جا رفت. کشورهای مختلف هم همینطور. دیدن آدم های مختلف، شکل ها و قیافه های مختلفشان، فرهنگشان، سبک زندگی هایشان، تنوع غذایی شان و… همه ی اینها را بسیار دوست دارم. شاید در ایران دانستن چند زبان به درد آدم نخورد اما در اغلب کشورها حداقل به سه زبان صحبت می کنند.
-به چه زبان هایی مسلط هستید؟
یک مدت فرانسه را به خاطر فیلمی شروع کردم اما چون فیلم لغو شد رهایش کردم، سخت هم بود واقعا. انگلیسی را هم دست و پا شکسته در حدی که امور روزمره ام در سفر بگذرد. متاسفانه نتوانستم زبان را کامل فرا بگیرم.
-معمولا سفرها را تنهایی انجام می دهید یا با دوستان؟
هم تنهایی بوده و هم با رایکا. با دوستان کمتر ولی پیش آمده.
-هیجان انگیزترین سفری که رفته اید؟
سفرهای هیجان انگیز زیادی داشته ام اما… والت دیزنی خیلی خوب بود. هیجان انگیز بود. طوری که از رایکا هم بیشتر هیجان داشتم. (می خندد)
-از رابطه ی مادر و دختریتان با رایکا بگویید.
خیلی خوشحالم که رایکا را دارم و خوشحالم که با سن و سال کم او را به دنیا آورده ام، چون الان خیلی با هم دوست هستیم. همیشه به خودم می گویم ای کاش در ۱۷-۱۸ سالگی به دنیا می آوردمش. رایکا انگیزه ی زندگی، کار کردن، موفقیت، پیشرفت و ساختن من است. بسیار دختر باهوشی است و منتقد کارهای من. یکی از دلایلی که بعضی از فیلم ها را بازی نکردم رایکا بود.
چطور؟
چند تا از کارهای من را دید و گفت خجالت نمی کشی اینها را بازی کرده ای؟ این چه بازی است کردی؟ (می خندد) ولی خیلی جاها آمده و تئاترهایم را دیده و تشویقم هم کرده. خیلی بیشتر از سنش میفهمد.
-شغل بازیگری و این که مجبور است تنها بماند اذیتتان نمی کند؟
تنها که نمی ماند. چون با پدر و مادرم زندگی می کنیم، همه ی خانواده با همیم. (ریتم زندگی)
جام جم سرا:
طلاق به عنوان آسیبی بزرگ و خطرناک، کانون خانواده های خراسانی را هدف گرفته و این استان مطابق آمارهای رسمی که خبرگزاری مهر گزارش داده ، دارای بیشترین طلاق در سطح کشور است طوری که از ابتدای فروردین تا 31 اردیبهشت امسال، این استان با 4 هزار و 250 مورد بیشترین آمار ثبت طلاق را به خود اختصاص داده است.
براساس اعلام مدیرکل دفتر آمار و اطلاعات جمعیتی و مهاجرت سازمان ثبت احوال کشور؛ آمارهای ازدواج و طلاق خراسان رضوی طی 2 ماه ابتدایی امسال نشان می دهد که این استان دارای بیشترین ازدواج و بیشترین طلاق در میان استان های کشور است.
از ابتدای فروردین تا 31 اردیبهشت امسال، 113 هزار و 382 ازدواج در کشور به ثبت رسیده که از این میزان خراسان رضوی با 10 هزار و 583 موردجزء استان هایی است که بیشترین آمار ازدواج را از آن خود کرده است.
پیشتازی سرزمین خاوران در ازدواج و طلاق
همچنین در این مدت تعداد طلاق های به ثبت رسیده در کشور 21 هزار و 700 مورد بوده که در این حوزه نیز این استان با 4 هزار و 250 مورد بیشترین آمار ثبت طلاق را به خود اختصاص داده و استان تهران با 2هزار و 22 مورد و استان خوزستان با یک هزار و 331 مورد در رده های دوم و سوم قرار دارند.
این آمارها نشان می دهد که سرزمین خاوران در ازدواج و طلاق در سطح کشور پیشتاز است و اکنون آمار بالای طلاق؛ شیرینی افزایش ازدواج را در کام ما تلخ می سازد.
تغییر سبک زندگی بزرگترین عامل طلاق
یک کارشناس امور اجتماعی در زمینه بحران افزایش طلاق به خبرنگار مهر می گوید: بزرگترین دلیل افزایش بحران طلاق در سراسر کشور به ویژه خراسان رضوی به تغییر سبک زندگی و عدم دقت در انتخاب همسر بازمی گردد.
فرزانه زینعلیان فرد تصریح می کند: امروزه دختران و پسران تمایل کمتری به ازدواج هاس سنتی دارند و ترجیح می دهند در بیرون از ساختار خانواده، فرد دلخواه خود را انتخاب کنند که البته این امر به خودی خود بد نیست اما خانواده ها نیز باید با کنترل جوانان، در انتخاب همسر آینده آنان مشارکت داشته و در حقیقت کنار فرزندانشان باشند.
وی ادامه داد: در گذشته ازدواج های سنتی با چهارچوب هایی خاص صورت می گرفت و باتوجه به اینکه شهرها کوچکتر و جمعیت ها کمتر بودند بسیاری از افراد ناخواسته با یکدیگر آشنایی داشتند اما در حال حاضر باتوجه به افزایش جمعیت دیگر امکان اینکه با دو یا چند جلسه خواستگاری بتوان همسر آینده را انتخاب کرد قدری سخت و غیرممکن است.
ازدواج های سنتی با سبکی جدید مورد توجه قرار گیرد
این کارشناس امور اجتماعی تاکید کرد: به اعتقاد من ازدواج های سنتی باید با شیوه ای دیگر و با سبکی جدید در دنیای امروز مورد توجه باشد و به طور مثال در جریان خواستگاری به جای چندبار رفت و آمد باید چندین ماه و یا یک یا حتی در صورت نیاز دو سال اجازه داد دختر و پسر با کمک خانواده ها یکدیگر را بشناسند و با خلق و خوی هم آشنا شوند.
زینعلیان فرد ازدواج های به اصطلاح مدرن و مجازی را آفت زندگی دانست و افزود: این گونه ازدواج ها به دلیل عدم اطلاع خانواده ها، قوام و دوامی ندارد و بعد از مدتی آشنایی و در نهایت رفتن به زیر یک سقف منجر به طلاق می شود چرا که خانواده ها در این انتخاب نقشی نداشته اند و دختر و پسر بدون آشنایی دقیق تصمیمی احساسی را در این زمینه گرفته اند.
امروزه یکی دیگر از دلایل افزایش طلاق به عدم اجرای طرح های پیشگیری و یا توقف طرح های این چنینی بازمی گردد.
طرح های پیشگیری از طلاق به دلیل کمبود اعتبار اجرایی نمی شود
معاون امور اجتماعی و پیشگیری از جرائم دادگستری خراسان رضوی در این رابطه می گوید: امروزه اغلب طرح های پیشگیری از طلاق یا اجرایی نمی شود و یا در همان مرحله اول به دلیل کمبود اعتبار از ادامه اجرا بازمی ماند.
امیر مرتضوی عنوان می کند: اجرای طرح های پیشگیری و فرهنگسازی نقش بسیار مهمی در دوام و پایداری زندگی زناشویی دارد و باید به این دو عامل بیش از پیش توجه کرد اما متاسفانه اغلب این طرح ها به دلیل کمبود اعتبار در مرحله اجرا با مانع روبرو می شود.
آموزش مهارتهای قبل از ازدواج به جوانان
وی تاکید کرد: در حال حاضر می توان در قالب طرح های پیشگیری از طلاق؛ مهارتهای قبل از ازدواج را به جوانان آموزش داد تا از این رهگذر آسیب طلاق به صورت معناداری در این استان کاهش یابد.
معاون امور اجتماعی و پیشگیری از جرائم دادگستری خراسان رضوی یادآور شد: ضرورت دارد تا اعتباراتی خاص از سوی دولت به هر استانی اختصاص یابد تا طلاق که عامل بسیاری از آسیب ها است در سطح کشور به صورت چشم گیری کاهش یابد. البته این امر با همت و جدیت دولت محقق خواهد شد.
وی یادآور شد: یکی از طرح هایی که در این حوزه به دلیل کمبود اعتبار از ادامه اجرا بازماند "طرح خانواده پایدار" بود و این امر در حالی است که با اجرای کامل این طرح در سال اول میزان طلاق حدود 20 درصد کاهش می یافت.
انجام تحقیقات کاربردی برای تحکیم بنیان خانواده ها
مشاور استاندار خراسان رضوی نیز می گوید: با توجه به وضعیت فعلی خراسانرضوی در حوزه طلاق و به منظور ساماندهی چالش ها و مسائل اصلی خانواده ها در این بخش ضرورت دارد تا مطالعات و تحقیقات کاربردی برای تحکیم بنیان خانواده ها و کاهش آمار طلاق در این استان صورت گیرد.
هادی طالبیان عنوان می کند: در حال حاضر یکی از مشکلات بزرگ در حوزه افزایش طلاق مربوط به بی توجهی نسبت به طرح های پیشگیری از طلاق است در حالی که می توان با اجرای برنامه های این چنینی زمینه کاهش آسیب هایی نظیر طلاق را فراهم کرد.
وی ادامه داد: اجرای برنامه هایی در مسیر تحکیم بنیان خانواده باید با رویکرد افزایش ازدواج آگاهانه، به هنگام و آسان و همچنین کاهش طلاق و آسیبهای ناشی از آن تدوین شود و به اعتقاد من جامعه ما امروز نیازمند طرح ها و ایده هایی است که بتواند آمار بالای طلاق را با سرعت هرچه بیشتری کاهش دهد.
ثبت طلاق در شناسنامه سرآغاز مشکلات زوجین است
مشاور استاندار خراسان رضوی تصریح کرد: همچنین برای کاهش آمار طلاق باید نسبت به زندگی زناشویی در صدا و سیمای استان و جامعه فرهنگسازی کرد و به زوجین آموخت که نباید با کوچکترین مشکلی تصمیم به جدایی بگیرند زیرا ثبت طلاق در شناسنامه سرآغاز بسیاری از مشکلات برای دوطرف است.
طالبیان بیان کرد: بسیاری از زوجین در هنگامی که تصمیم به جدایی می گیرند به عواقب و پیامدهای خطرناک این موضوع توجهی نمی کنند و بعد از جدایی متوجه می شوند که نباید طلاق می گرفتند و جای هیچ تردیدی نیست که دختران و پسران ما به دلیل عدم آموزش های لازم درک صحیحی از زندگی زناشویی ندارند و در همان گام اول و با نخستین مشکلی، طلاق را انتخاب می کنند.
طالبیان یادآور می شود: عده ای اعتقاد دارند که طلاق بزرگترین ضربه را به زنان وارد می کند در حالی که من اعتقاد دارم هر دوطرف چه زن و چه مرد پس از طلاق با مشکلات فراوانی روبرو می شوند و به عنوان نمونه زن، با رفتارها و عکس العمل های مردم به گونه ای از جامعه ترد شده و مرد نیز با آسیب هایی فراوانی روبرو شده و دچار ترس و استرس نسبت به تشکیل زندگی جدید می شود.
جام جم سرا:
اهمیت پرداختن به موضوعهایی مانند آموزش سلامت جنسی به زوجهای در آستانه ازدواج، آموزش پیشگیری از بیماریهای مقاربتی و ایدز، پیشگیری، مشاوره و درمان اختلالات جنسی و ناهنجاری در رفتارهای جنسی و جلوگیری از رفتارهای پرخطر جنسی و جلوگیری از آزار و خشونتهای جنسی، امروزه بیش از پیش نمایان است.
باید توجه کرد سلامت جنسی فقط منحصر به دوران باروری افراد نمیشود، بلکه از دوران جنینی و بدو تولد تا زمان مرگ در زنان و مردان اهمیت دارد، بنابراین در همه مراحل زندگی باید به جنبههای مختلف سلامت جنسی افراد و پیشگیری و درمان رفتارهایی که بر آن آثار نامطلوب دارد، پرداخته شود.
بر همین اساس، اختلالات جنسی نیز به نبود توانایی جنسی یا بیماریهای خاص اطلاق میشود که حتی شامل بیماریهای مسری خطرناک ازجمله ایدز و هپاتیت نیز میشود. در سلامت جنسی، فرد علاوه بر خود در قبال دیگری نیز مسئول است. آنچه در بحث سلامت جنسی بیش از هر چیزی از اهمیت بسیار برخوردار است، توجه به مساله آموزش است. ارائه آموزشهای صحیح در مورد سلامت جنسی در جامعه میتواند ثمرات ارزشمندی از جمله احترام به خود و دیگران، رشد جنسی سالم، کسب هویت جنسیتی سالم، روابط مناسب بینفردی، تصویر مثبت از خود، روابط سالم زناشویی و ایجاد بهداشت روانی را به دنبال داشته باشد و از بروز مشکلاتی همچون انحرافات جنسی، سوءاستفادههای جنسی، مشکلات زناشویی و رفتارهای پرخطر جلوگیری کرد.
سردمزاجیآقایان
بیماریهایی مانند افسردگی، اضطراب، دیابت و بیماریهای قلبی ـ عروقی، جراحیهای لگنی، سرطانها، مشکلات غده تیروئید، برخی از بیماریهای عصبی و... از بیماریهایی است که باعث سردمزاجی میشود.
خبر خوب این است که بیمیلی جنسی خصیصهای نیست که با انسان زاییده شود و تا دم مرگ باقی بماند. فردی که احساسات جنسی ندارد ممکن است فقط به این علت باشد که تاکنون با نوع تحریکی که در او واکنش به وجود میآورد، مواجه نشده است.
علل بیمیلی جنسی در مردان هرچه که باشد نیازمند بررسی و درمان بموقع است. بیمیلیهای جنسی در مردان را بخوبی میتوان با شناسایی و رفع علل زمینهساز آن درمان کرد. نکته مهم در درمان بیمیلی جنسی مردان این است که مبتلایان به بیمیلی جنسی نباید خودسرانه به دارودرمانی اقدام کنند، زیرا علاوه بر عوارضی که اینگونه داروها در صورت مصرفی بیرویه دارند، گاه به علت بیتوجهی به منشأ بیمیلی جنسی بیاثر خواهند بود یا بهصورت مقطعی اثر میکنند. نکته مهم دیگر اینکه فرد مبتلا به بیمیلی جنسی نباید به این اختلال بیتوجه باشد، زیرا ترک یا کاهش روابط زناشویی به علت این اختلال، شدت بیمیلی جنسی را افزایش میدهد و فرد را در آینده به بحرانهای جدی زندگی زناشویی دچار میکند.
از راههای درمان سردمزاجی جنسی آقایان میتوان به بهبود سبک زندگی مثل ورزش کردن، مصرف نکردن سیگار و موادمخدر، رژیم غذایی مناسب، توجه به معنویت، همچنین انجام مشاوره با روانپزشک جهت شناسایی علل احتمالی اختلال و تعدیل یا از بین بردن عوامل موثر مثلا تنظیم داروهای مصرفی به کمترین میزان موثر یا درمانهای دارویی با داروهای ضدافسردگی اشاره کرد.
سرد مزاجیخانمها
سرد مزاجی خانمها را میتوان از زاویههای مختلف مورد بررسی قرار داد؛ از جمله زوایای فیزیکی، فیزیولوژیکی و روانی.
بسیاری از خانمها از نداشتن تمایلات جنسی رنج میبرند. این مشکل در هر نژاد و کشوری شایع است. چون سرد مزاجی جنسی در خانمها معمولا به مجموعهای از روشها و شیوههای غلط در زندگی روزمره نیز میتواند مربوط شود؛ به همین دلیل برای درمان این عارضه در خانمها باید به صورت همهجانبه تمام موارد از جمله مسائل هورمونی، بیماریهای مختلف، نوع روش زندگی و عوامل مختلف روانی مانند استرس در زندگی روزمره توسط متخصص مربوط بررسی شود تا بتوان با درمان عوامل زمینهای، تغییر در برخی روشهای غلط یا اصلاح شیوههای مختلف رفتاری در خانم مبتلا، این عارضه را درمان کرد.
همچنین توجه به عوامل دیگر مثل بالا رفتن سن، بارداری، یائسگی و مصرف برخی از داروها که کاهش تمایل جنسی از عوارض آن میتواند باشد، در بروز این عارضه موثر است.
یکی از روشهای درمانی موثر در سرد مزاجی خانمها، آموزش روشهای صحیح در شیوه زندگی و ارتباط با همسر است. تعدیل و تغییر شیوه زندگی عبارت است از ورزش کردن مرتب، استراحت کافی و آموختن روشهای کنترل استرس.
روش دیگر درمان عارضه سرد مزاجی خانمها، تجویز برخی داروها توسط پزشک معالج است. درمانهای دارویی از جمله استفاده از هورمونهای زنانه استروژن و پروژسترون در خانمهایی که دچار مشکلاتی در ارتباط با این دو هورمون مهم زنانه هستند، یکی از روشهای درمان سرد مزاجی خانمهاست.
به هرحال، بیمیلی جنسی زنان هر دلیلی که داشته باشد، نیاز به رسیدگی و اقدام فوری و رفع موانع لذت و نشاط جنسی آنها دارد؛ چرا که مشکلات جنسی، به طوری مرموز و ناخواسته بر تفاهم زندگی زناشویی تاثیر میگذارد و روابط غیرجنسی را هم دستخوش تلاطم و آشفتگی میسازد.
یادمان باشد مراحل سختی و ضعف همسر ما در زندگی، بهترین فرصت برای تحکیم عشق و علاقه و پایهگذاری روابطی تا ابد صمیمی و رضایتبخش خواهد بود، مردی که زیرک و باهوش باشد زمانی که همسرش در وضعیت نامطلوبی به سر میبرد، با کمککردن به همسر خود و ابراز همدردی، بهترین استفاده ممکن را میکند.
حداقل رابطه زناشویی
ازدواجهای فاقد رابطه جنسی این روزها گریبانگیر خانوادههاست، اما این پرسش مطرح میشود که واقعا چه میزان رابطه جنسی طبیعی به حساب میآید؟ کارشناسان مسائل جنسی تمایل چندانی برای تعیین حد کفایت رابطه جنسی ندارند، چون باعث میشود خیلی زوجها فکر کنند رابطه جنسیشان کافی نیست یا خیلیهای دیگر تصور کنند که بیش از حد رابطه جنسی دارند. اما همه آنها بر این نکته اتفاق نظر دارند که کمتر از ده مرتبه رابطه جنسی در سال، ازدواج بدون رابطه جنسی به حساب میآید و یک تا دو مرتبه رابطه در هفته متوسط میزان رابطه جنسی به شمار میرود.
طبق نظریات کارشناسان در این زمینه اگر دو طرف میل زیاد جنسی داشته باشند، برقراری این رابطه با تعداد دفعات بالا با فراهم کردن شرایط مناسب هیچ مشکل و عوارضی نداشته و فقط میتواند به دلیل مصرف انرژی بالا فرد را خسته کند که این موضوع باید با استراحت و البته تغذیه خوب و لازم جبران شود تا به ضعف افراد منجر نشود، همچنین تعداد دفعات بالای رابطه باعث کمبود موقتی اسپرم در مردان یا به نوعی عقیمی موقت شود که این موضوع با کمی وقفه در برقراری رابطه حل شده و به صورت طبیعی باز خواهد گشت.
توصیه کارشناسان در این زمینه همواره رعایت اعتدال بوده و به زوجین مخصوصا آنهایی که بتازگی ازدواج کردهاند، پیشنهاد میکنند که از کمیت روابط خود کاسته و سعی کنند تا در هرباری که رابطه برقرار میکنند، بهترین لحظات را در کنار هم داشته و آن را خاطرهانگیز کنند.
اما آنچه که همه بر آن اتفاق نظر دارند این است که روابط زناشویی به دلبستگی بیشتر زوجین میانجامد، به حفظ و ارتقای سلامت جسمی و روانی مرد و زن نیز کمک میکند، افزون بر این روابط جنسی مستمر و منظم زوجین با ایجاد آرامش فکری و روانی و کاهش اختلاف و منازعات خانوادگی در تربیت صحیح فرزندان نیز اثر گذار است.
تبلیغات ماهوارهای فرصتی برای افراد سودجو
این روزها بسیاری از مردم که از انواع اختلالات جنسی شایع رنج میبرند، بیآنکه بتوانند راه علاجی برای آن پیدا کنند، به دلایل فرهنگی و اجتماعی، بیماری خود را مسکوت نگه میدارند و از عواقب آن که گاهی طلاق است، غافل هستند. طبیعی است در این شرایط چون عامه مردم به کارشناسان و متخصصان دسترسی ندارند عملا منبع کسب آگاهی آنها رسانههای ماهوارهای یا مجلات زرد خواهد بود که بیشتر داروهای غیرمجاز و ممنوع از طریق همین رسانهها تبلیغ میشوند. حقهها و نیرنگهای این شبکهها تمامشدنی نیست، اما کم نیستند افرادی که گول شبکههای ماهوارهای را نمیخورند و معتقدند هر دارویی باید بهوسیله پزشک و پس از معاینه و تشخیص تجویز شود. شبکههای ماهوارهای برای متقاعد کردن این افراد حربههایی دارند، آنها با معرفی دستگاههای توانبخشی جنسی، القا میکنند که با خیال راحت میتوان از این کالاهای پزشکی استفاده کرد.
مشکل از آنجا شروع میشود که ما نیاز جنسی را بهعنوان یک ضدارزش در جامعه مطرح کردهایم، بدیهی است وقتی آموزش لازم در این زمینه به اشخاص داده نشود، معمولا افراد اطلاعات خود را در این زمینه از راههای دیگری مثل ماهواره و بعضی سایتهای اینترنتی غیرمجاز جستجو خواهند کرد. عدهای نیز از این خلأ اطلاعاتی در زمینه مسائل جنسی استفاده و در سایتهای اینترنتی و شبکههای ماهوارهای در رابطه با درمان مسائل جنسی یا تقویت میل جنسی داروهایی را ارائه و روشهای درمانی خاصی را مطرح میکنند که این داروها ضمن سرازیر کردن سود سرشاری به جیب متولیان خود در بهترین حالت روی بدن مبتلایان به این اختلالات بیاثر است و در مواردی هم که شیوع زیادی دارد، عوارض جدی فیزیکی و روانی را در درازمدت یا کوتاهمدت بر مصرفکنندگان آن میگذارد. ضمن اینکه باید دانست اکثر این داروها از لحاظ علمی مورد تحقیق و تائید قرار نگرفتهاند، بنابراین ترکیبات و عوارضشان ناشناخته و نامعلوم است.
بازار به صورت غیرعلمی حل مشکلات جنسی را در دست گرفته است و نظارت کافی نیز در این قضیه وجود ندارد. به بیان دیگر بازار، تقاضاهای جنسی افراد را بخوبی درک کرده است؛ اما اغلب راهکار نادرستی را ارائه میدهد، در حالی که باید مدیریت این مشکلات را تیمهای تخصصی و به صورت بین رشتهای به عهده داشته باشند.
طلاقهای ناشی از نابسامانیهای جنسی
زن و مرد، هنگامی که از ناتوانی یا کم توانی جنسی یکدیگر آگاه شوند، روحیه سازگاری آنها کاسته میشود و با جرقهای از ناملایمات کوچک زندگی، رودرروی یکدیگر قرار میگیرند. در این میان، عشقورزیهای اوایل زندگی برای آنها حسرتی تمام نشدنی میشود که متاسفانه برخی به دنبال تجربهای جدید، زندگی خود را میبازند؛ درحالی که با آگاهی از علت بیمیلی و پیگیری درمان آن، براحتی میتوان به نشاط و شادی همیشگی در زندگی زناشویی دست یافت و از روابط زناشویی لذت برد.
حتما شما هم این آمارها به گوشتان خورده که علت 60 درصد طلاقها در ایران مسائل جنسی و مشکلات زناشویی است. البته در شهرهای بزرگ این آمار بیشتر است، اما واقعا منظور از مشکلات جنسی چیست؟ این درصد بالای طلاق دقیقا به چه چیز برمیگردد؟
اختلالات زناشویی و مشکلات جنسی موضوعات در هم تنیدهای است، یعنی نمیتوان مرز مشخصی برای آنها در نظر گرفت. وقتی زن و شوهری در کنار هم باشند و مشکلات رفتاری داشته باشند، قطعا این مشکلات بر روابط جنسیشان تاثیر میگذارد؛ همانطورکه در صورت وجود مشکلات جنسی در روابط زناشویی افراد، مشکلات رفتاری نیز به وجود میآید.
دکتر فردوسی در این باره میگوید: خیلی از زوجها آگاهی کافی درباره اینکه رابطه جنسی یک نیاز فیزیولوژیک طبیعی است و باید توسط همسران برآورده شود، ندارند و فکر میکنند اگر یکی از دو طرف به هر دلیلی دچار سرد مزاجی یا ناتوانی جنسی است نباید هیچ مشکل خاصی به وجود آید حال آن که اگر این مشکلات حل و بیماری یکی از زوجین درمان نشود در مواردی باعث طلاق عاطفی، انحراف همسران و در نهایت طلاق میشود.
به طور کل، مشکلات یک زوج بیشتر مربوط به تمایلات جنسی است تا انجام رابطه جنسی. میل هیچ زوجی برای رابطه جنسی هیچوقت همزمان و کامل نیست. رمز کار این است که دو طرف بتوانند این موضوع را بین خود حل کنند.
خیلی وقتها طرفی که میل کمتری به رابطه جنسی دارد، احساس میکند که در هر بار رابطه جنسی مورد سوءاستفاده قرار گرفته است و طرفی که میل بالاتری دارد همیشه از رابطه جنسی محروم است و همین مساله دعواها و جدالهای بین آنها در مورد رابطه جنسی را بیشتر و بیشتر میکند. اینجاست که رابطه بین آنها کم کم از بین میرود و وقتی دیگر رابطه جنسی در کار نباشد، محبت و عاطفه معمولی بین آنها هم از بین میرود: آن گرفتن دستها، خندیدن به لطیفههای یکدیگر، نشستن کنار هم روی یک نیمکت و... پایان مییابد و وقتی روابط تا این حد خشک میشوند، بیوفایی و سرانجام طلاق پدید میآید.
بیبندو باری و عواقب آن
بیبند و باری جنسی به هرگونه رفتار پرخطر جنسی خارج از چارچوب ازدواج و زندگی زناشویی میگویند؛ همچنین هرگونه تماس جنسی که در آن فرد از سلامت خود یا شریک جنسی خود آگاه نباشد از رفتارهای پرخطر جنسی محسوب میشود؛ مشکل از اینجا ناشی میشود که آگاهی از سلامت خود یا دیگران براحتی امکانپذیر نیست. به عنوان مثال در حدود ۹۰ درصد افراد HIV مثبت از آلودهبودن خودشان اطلاعی ندارند. از طرف دیگر منفی بودن آزمایشات تشخیصی در ابتدای آلودگی با HIV نمیتواند دلیل سالم بودن فرد باشد زیرا نتیجه این آزمایشات، در اوایل دوره آلودگی معمولا منفی میباشد. پس چاره چیست؟
پایبندی به اصول اولیه اخلاقی و محدود کردن مسائل جنسی خود فقط و فقط به ازدواج و دوری از هرگونه رفتار پرخطر جنسی مانند: داشتن شرکای جنسی متعدد، تماسهای جنسی نامعمول، مصرف الکل، مواد مخدر یا روانگردان قبل از برقراری تماس جنسی و تماس جنسی محافظت نشده میتواند هم خود فرد و همسرش را از بیماریهای ناشی از بیبند و باری جنسی محافظت کند. علاوه بر آن باید برای پیشگیری از HIV و ایدز در جامعه رفتارهای جنسی سالم را به افراد بویژه نوجوانان و جوانان آموزش داد.
در کل عوامل متعددی در سلامت خانواده و ثبات و پایداری آن نقش دارد که از جمله مهمترین آنها میتوان به مسائل جنسی زوجین اشاره کرد، روابط جنسی در صورتی که مسئولانه، در چارچوب خانواده و برطرفکننده نیازهای جنسی و عاطفی زن و شوهر باشد سهم موثری در دوام و قوام خانواده دارد و مانع از فروپاشی این نهاد مقدس میشود.
تاثیر رابطه جنسی بر سلامت زوجین
دانشمندان دلایل زیادی را مطرح کردهاند که نشان میدهد رابطه زناشویی فقط یک کار لذتبخش روزمره نیست، بلکه در طول این رابطه هورمونهایی در بدن زن و مرد آزاد میشوند که میتواند در بالا بردن سطح سلامت عمومیشان بسیار مفید باشند.
رابطه جنسی، استرس را تسکین میدهد:کارشناسان طی تحقیقات به این نتیجه رسیدهاند که یک مزیت بزرگ رابطه جنسی سالم، پایین آوردن فشار خون و به طورکلی کاهش استرس است. رابطه جنسی، سیستم ایمنی بدن را تقویت میکند، یک یا دو بار رابطه جنسی در هفته با سطوح بالاتری از یک نوع آنتیبادی ارتباط دارد، که میتواند افراد را از سرماخوردگی و عفونتهای دیگر محافظت کند. همچنین رابطه جنسی کالری میسوزاند، افزایش دهنده سلامت قلب و عروق است آن چنان که خطر ابتلا به حمله قلبی منجر به مرگ را در مردان به نصف کاهش میدهد. رابطه جنسی، عزت نفس را تقویت میکند، صمیمیت را افزایش میدهد، درد را کاهش میدهد همچنین خطر سرطان پروستات را کم میکند و کمک میکند خواب بهتری داشته باشید.
کارشناسان سلامت جنسی معتقدند یک رابطه زناشویی مثبت و سالم، علاوه بر تداوم زندگی زناشویی و محکم کردن بنیان خانواده، باعث ترمیم سریعتر زخمها میشود. همچنین افرادی که ازدواج کردهاند و رابطه زناشویی رضایتمندانهای را با همسرشان تجربه کردهاند، در درازمدت کمتر بیمار میشوند طول عمر آنها نیز بیشتر از مجردها و افرادی است که به روابط زناشوییشان توجهی ندارند.
کلینیکهای سلامت جنسی
سازمان جهانی بهداشت سلامت جنسی را اینگونه تعریف میکند: سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی مربوط به فعالیت جنسی، نه صرفا نبود بیماری، اختلال عملکرد یا معلولیت. سلامت جنسی نیازمند نگرش مثبت به این موضوع است و شامل بهرهمندی افراد از رابطه جنسی رضایتبخش، مطمئن، بیخطر و دور از اجبار و خشونت است. سلامت جنسی رویکردهای مختلف زیستپزشکی، بالینی، آموزشی، بهداشتی، اخلاقی و حقوقی دارد. همچنین موضوعهایی مانند فیزیولوژی و کالبدشناسی باروری و جنسی در انسان، مشکلات جسمانی در زنان و مردان مربوط به رابطه جنسی، بیماریهای مقاربتی و پیشگیری از آنها و رفتارهای جنسی و اختلالهای جنسی زناشویی را دربرمیگیرد.
وزارت بهداشت چند سالی است در راستای توجه به سلامت خانواده اقدام به افتتاح کلینیکهای سلامت جنسی در برخی بیمارستانها کرده است؛ هر چند کلینیکهای سلامت جنسی در تهران، قم و اردبیل راهاندازی شده و به بهبود روابط زوجین و در نتیجه سلامت خانواده کمک میکند، اما بسیاری از مردم از وجود آن بیخبرند یا اصلا نمیدانند که میتوانند برای حل مشکلات جنسی به این مراکز مراجعه کنند، سلامت جنسی برای تمامی افراد جامعه مهم است، در این کلینیکها که براحتی برای تمام متقاضیان قابل دسترسی است، تلاش شده برای بسیاری از مشکلات مربوط به بهداشت جنسی افراد راهحلی ارائه شود، عدم اطلاعرسانی صحیح در این زمینه موجب شده است افراد یا از مشکلات جنسی خود آگاه نباشند، یا آگاه باشند و ندانند در کجا باید آن را مرتفع سازند یا اینکه از ورود به این مراکز احساس شرم کنند. تیم تخصصی در این مراکز شامل روانپزشک، مشاور خانواده، متخصص بیماریهای عفونی، متخصص پزشکی اجتماعی، متخصص زنان و زایمان، اورولوژیست، آندرولوژیست و متخصص غدد است که با همکاری بین ر شتهای به ارائه مشاوره و انجام خدمات تشخیصی و درمانی میپردازند. مرکز سلامت روان وزارت بهداشت درصدد است تا در هر دانشگاه علوم پزشکی کلینیک سلامت جنسی خانواده تاسیس کند، البته تعداد مراکز مشاورهای، آموزشی و دانشگاهی کشور، اکنون اندک است و این مراکز نمیتوانند پاسخگوی نیاز مراجعان باشند.(الهام طباطبایی/ضمیمه چاردیواری/جام جم)
جام جم سرا: زندگی مجردی دنیایی دارد بیآقا بالاسر، بیغرغر و نقنق و بیهزار چیز دیگر. اینها همه در حالی است که شما بتوانید در وهله نخست مالکی بیابید، خانهاش را با هزار دلشوره به شما اجاره دهد، این قانون البته مربوط به چند سال گذشته است و الان اوضاع کلی تفاوت کرده است مالکان هم در پی صید مجردها هستند؛ اجاره بیشتر، منطق کار آنهاست.
بفرمایید داخل
درس و خدمتش را که تمام کرد، همین تهران حوالی نظامآباد یک واحد آپارتمان 35 متری ـ بدون استخر و سونا و جکوزی، بهار خواب و... ـ اجاره کرد، با دوستش. 10 میلیون پیشپرداخت با 600 هزارتومان کرایه ناقابل. مهران بیستوشش ساله، نجیب بود و نحیف. یک پراید سفید رنگ مدل 81، بدون طرح ترافیک و با کلی تورفتگی در بدنه و نامیزانی فرمان و لاستیک ساییده و دیگر اجزای فرسوده داشت. به درد کارش میخورد؛ او بازاریاب یک شرکت مواد غذایی است. این دوست ما را برد به خانهاش، با همان پراید. آهسته و محترمانه پلهها را پیمودیم تا طبقه چهار؛ یواشکی که میگویم نه از ترس صاحبخانه، البته دلیل دیگرش را هم نمیدانم. یک تلویزیون کوچک که با سیمی به سینی پشتبام وصل میشد، تخمههای شکسته و نشکسته داخل سینی و سایر جاها، روزنامهها از هر سبک و جناحش، آخرین ورژن کتابهای روشنفکری اعم از رمان، فلسفه هنر، تاریخ، هایکو و... اصلا خود اینها همه به قصهای میمانست، میشد به نوعی در این زندگی برخی از سبکهای داستانی چخوفی را دید؛ سبک را که میگویم منظور ایجاز و خلاصه بودن قصههای چخوف است و برخی را هم اصلا ندید مانند پایان شگفتانگیز! این میشود تصویری ناقص از این داستانها.
مهمانش بودیم به صرف شام. قبل از آمدن به خانه گوجه، بادمجان، سیبزمینی و جگر البته از نوع مرغیاش خریده بود، میخواست غذایی با نام «لذیذ بگ» را آماده کند با کلی اسانس فلفل! ظرف که به اندازه کافی شسته شد، همان غذا را طبخ کرد با دقت فراوان، روغن زیاد و فلفل زیادتر. خوشمزه بود، لطفا شما امتحان نکنید. در دنیای مجردها میشود کلی از این نبوغ و خلاقیتها در آشپزی را پیدا کرد و به کار بست. آنها حتی میتوانند ماست و خیار را بدون خیار درست کنند.
براساس نتایج سرشماری سال 90 بیش از 7 درصد خانوارها به صورت تکنفره زندگی میکنند. آمار وزارت ورزش وجوانان هم درسال 91 نشان میدهد حدود 30درصد از جوانان ساکن شهرهای بزرگ زندگی مجردی را انتخاب کردهاند |
مهران در این نوع زندگی تنها نبود، تعداد زیادی از دوستانش همین سبکی زندگی میکردند یا به روایتی خوش میگذراندند. میگفت، تعداد ما مجردها به اندازهای هست که بتوانیم سلسله مجردها را بنیانگذاری کنیم، مثل دیگر سلسلههای تاریخی همچون سلسله ساسانیان، سامانیان و... نمیخواهیم دوباره تاریخ زندگی مجردی را مرور کنیم و آن را احیانا به دوره انسانهای اولیه و غارنشین نسبت دهیم. واقعیت این است که زندگی مجردی سبکی از زندگی است، حتی اگر خیلیها دلشان نخواهد، چون خیلیها دلشان میخواهد! اگر باور ندارید بد نیست بدانید که براساس نتایج سرشماری سال 90 بیش از 7 درصد خانوارها به صورت مستقل و تکنفره زندگی میکنند.
آمار وزارت ورزش وجوانان هم درسال 1391 نشان میدهد که حدود 30 درصد از جوانان ایرانی ساکن شهرهای بزرگی چون تهران، تبریز، اصفهان، مشهد، اهواز و شیراز زندگی مجردی را انتخاب کردهاند. حالا این معادله را حل کنید که این 30 درصد چند میلیون نفر میشوند تا سخن مهران ثابت شود. اصلا این 30 درصد خود معمایی در آمار ایران است مانند، بیکاری ۳۰ درصد از دندانپزشکان کشور، علت 30 درصد از پیوند کلیه ناشی از عوارض دارویی، نرخ 30 درصدی تورم و... اینهایی که گفتیم هیچ ربطی به هم نداشتند!
سلسله مجردها اما همه یک مشکل مشترک دارند به نام صاحب خانه. رفت و آمد دیرهنگام و زود هنگام، رفت و آمد مهمان و کلی رفت و آمد دیگر... اصلا و کلا صاحبخانه عزیز با هر نوع رفت و آمدی مخالف است. میگوید من خانه را به دو نفر اجاره دادهام. اینجا کاروانسرا نیست که! همین صاحبخانهها تا چند سال پیش اصلا به مجردها خانه کرایه نمیدادند و در آگهیهای خود نیز حتما و تاکیدا قید میفرمودند خانه فقط به زوج اجاره داده میشود.
خوردن خاک روی صحنه
نازنین با دو نفر از دوستانش خانهای اجاره کردهاند در امیرآباد. هر سه رشته هنر خواندهاند و سخت خود را هنرمند میدانند؛ آن هم از نوع مدرن، پستمدرن و پسا خیلی چیزهای دیگر. هر چه این سبکها را توضیح داد، نفهمیدیم. پیش نیاز فهمیدن این همه سبک هنری نیاز به ارتقای سطح سواد سمعی، بصری و... داشت، اما ما از سبک زندگی مجردی و آمدنش به تهران پرسیدیم. نازنین علت آمدن و ماندنش در تهران را پیشرفت در بازیگری و خوردن «خاک صحنه» بیان کرد. از تجردش نه راضی است و نه ناراضی! نمیخواهد جز شوخی به این پرسش، پاسخ جدی بدهد.
آمار قبیله دختران هم در تجرد زیستی چندان کم نیست؛ براساس آمار وزارت ورزش و جوانان در سال ۱۳۹۱، حدود ۲۵ درصد دختران در خانههای مجردی زندگی میکنند، اما شاید بتوان تفاوتهایی را بین زندگی تجردی دختران و پسران، نه به لحاظ عددی بلکه از جنبه کیفی، یافت. دختران نسبت به پسرها برنامه غذایی بهتر، خانههای مرتبتر و البته مطالعه کمتری دارند. افرادی مثل نازنین ترجیح میدهند تجربه خود را بیشتر از راه همان خوردن خاک صحنه به دست آورد. او نیز همچون مهران دوستان مشابه زیادی دارد که مجردی زندگی میکنند.
شهلا کاظمیپور، معاون پژوهشی مرکز مطالعات جمعیتی آسیا و اقیانوسیه درباره نتایج طرح مطالعه زندگی تجردی در بین زنان که دراستان خراسان اجرا شده است، میگوید: میزان علاقهمندی به تجرد زیستی در زنان افزایش پیدا کرده است. از طرفی دختران و زنان جوانی که بعد از تحصیل شغل مناسبی پیدا نمیکنند، به دنبال کار به شهرهای بزرگتر مهاجرت میکنند.
دخترهایی که به شیوه مجردی زندگی میکنند سه نوع انتخاب دارند؛ خوابگاه که هم ارزان است و هم مقررات دارد، پانسیون و خانههای مجردی. به باور بسیاری از کارشناسان ـ همان بنگاهداران املاک ـ گرایش دختران به خانههای مجردی بیش از دو نوع اولی است.
دوست دارند
آمار زندگی سلسله مجردان به استناد مراکز رسمی آماری کشور بیان شد؛ اما به استناد مراکز غیررسمی و کارشناسان، آمار دقیقی از تعداد خانههای مجردی دختران و پسران در تهران در دست نیست. خیلیها، خیلی دلایل آوردهاند درباره علل و ریشههای زندگی مجردی مانند استقلالطلبی جوانان، شعار همیشگی چالش سنت و مدرنیته، مهاجرت برای کار و اشتغال، تغییر نگرش و... هنوز بازار این نظرها و سمینارها داغ است، بگذریم.
دوباره به خانه مهران باز میگردیم تا چرخ آخر خود را در این خانه بزنیم، تعجب کردید! ما به خانه مجردی آمدیم! از سر کنجکاوی کابینت آشپزخانهاش را میگشایم این چیزها را ندیدم؛ نمک، فلفل، ادویه، ظروف، حبوبات و... این چیزها را هم دیدم؛ نایلونهای خالی میوه، چای ریخته شده، بطریهای خالی دوغ و نوشابه، رب نیمهباز کپکزده و... مجردها خیلی چیزهایشان تفاوت دارد، مثل زبان و سخن گفتنشان؛ به طور مثال آنها برای این که شما را دعوت به خوردن نیمرو کنند صمیمانه میگویند: «بیا تخم مرغ بزن تو کله!»
روی آوردن به زندگی مجردی فارغ از همه بحثها راه خود را میپیماید، شاید چیزی مثل نرخ تورم باشد، امکان دارد شیبش کند شود، اما از توقف خبری نیست و سر بازایستادن از این سیر صعودی را ندارد. اکنون زندگی مجردی یک سبک از زندگی ایرانی شده است. خیلی چیزها دارد تغییر میکند حتی اگر ما و شما دوست نداشته باشیم، ولی کارشناسان نسبت به افزایش و گرایش به این سبک زندگی هشدار میدهند.(سامان عابری/جامجم)
جام جم سرا: قیافهاش را که در آینه نگاه کرد یک خمیازه دیگر کشید و از قیافه خودش بدش آمد. فکر کرد شوهرش با این قیافهای که او پیدا کرده اگر زن دیگری بگیرد هیچ تعجب ندارد، چون خودش هم تحمل قیافه خودش را نداشت.
رفت چای بگذارد و بعد مردد ماند که صبحانه بخورد یا ناهار؟ چه فرقی میکرد؟ حوصله هیچ کدامشان را نداشت. کتری را از سر عادت روی گاز گذاشت و یک نگاه به تقویم روی دیوار انداخت.
روزها، ماهها، تعطیلات، شنبه و یکشنبه و همه مناسبتها برایش بی معنی بود. دیگر حتی دنبال روز زن و تولد و گرفتن هدیه هم نبود. واقعا نمیدانست، چیزی خوشحالش نمیکند یا اینکه اینقدر در مناسبتهای تکراری هدیه گرفته که مزهاش را فراموش کرده! هرچه بود میدانست دیگر حوصله این کارها را ندارد. در واقع حوصله هیچ چیز را نداشت.
وقتی آدمهایی را میدید که در پارک میدوند یا با اشتها خرید میکنند حسودی اش میشد، دیگر حتی رغبتی به خرید هم نداشت.
صدای سوت کتری در آمده بود که با خود گفت: فعلا سوت بزن حوصله ندارم بیام سراغت و بعد روی مبل ولو شد و با خود فکر کرد: چرا اینقدر بیحوصله شدهام؟ یعنی اثر پیری است یا افسرده شدهام؟ کتری هنوز روی گاز سوت میزد که زن روزنامهای را که صبح شوهرش خریده بود از روی میز برداشت و بلند شد و با خود گفت: امروز را با نسکافه و روزنامه شروع میکنم شاید حوصلهام سرجایش بیاید.
زندگی، یک فیلم خستهکننده
یادم میآید وقتی خیلی جوان بودم با چند تن از دوستانمان علاقه زیادی به فیلم هندی داشتیم و گاهی دور هم مینشستیم و نگاه میکردیم و با خود میگفتیم: چه خوب است این فیلمها سه ساعته است و دیر تمام میشود. بعد از چند سال به نظر میآمد که این فیلمها چقدر بی محتوا و طولانی و خستهکننده است، بعد کنترل ویدئو را میگرفتم و هی فیلم را جلو میزدم تا ببینم آخرش چه میشود. عاقبت هم دیگر هرگز فیلمهای هندی نگاه نکردم.
اما زندگی یک فیلم طولانی و خستهکننده نیست که با کنترلی به دستمان صحنههای خسته کننده و درجا زدنها را جلو بزنیم تا زودتر بگذرد. پس وقتی جوانی را با شور و هیجان سر میکنیم و نوبت به روزهای میانسالی و روند کند زندگی میرسد و سربالایی عمر یعنی سالمندی خیلی آهسته و گاه دردناک طی میشود، نمیتوانیم بگوییم که حوصله ندارم و براحتی آن را دور بزنیم.
در حقیقت هیجان زندگی وقتی تمام میشود که هدف و برنامهها را دیگر دنبال نکنیم. این طور همه چیز خستهکننده و تکراری میشود و یک روز میبینید که به تیک تاک ساعت باخته و نشستهاید یک گوشه تا ببینید این فیلم خستهکننده که نقش اولش خودتان هستید، کی تمام میشود. الهام واعظی، مشاور در این باره میگوید: بی حوصلگی هنگامی روی میدهد که ما دیگر به آدمها و فعالیتهای روزمره خود علاقهمند نبوده و از آنها لذت نمیبریم. بی حوصلگی در واقع فقدان تنوع و انگیزش در زندگی است.
وی یکی از خصوصیات انسان را تنوع طلبی و نیاز به تغییر مداوم در شکل و نوع محرکات بیرونی میداند و میگوید: وقتی معرض مداوم یک عامل محرک ثابت و تغییرناپذیر قرار میگیریم حساسیت حواس ما در مقابل آن محرک کاهش مییابد. وی توصیه میکند برای جلو گیری از این احساس کسالتبار در زندگی خود تنوع ایجاد کنید.
این کار را از تغییرات جزئی شروع کنید و با رنگ یا کاغذدیواری جدید برای دیوارها یا اصلا تغییر خانه یا دکوراسیون ادامه دهید.
برنامهای برای تغییرات بنویسید که با تواناییهای شما تناسب داشته باشد و طبق آن خود را مشغول نگه دارید.
بیکاری و فقدان فعالیت عامل مهم در ایجاد بیحوصلگی است.
بازنشستگی میتواند با این حس توام شود که دیگر زندگی روزمره و فعالیتهای شما بیمعنی است و این فکر میتواند شما را تا مرز افسردگی پیش برد.
پس هر روز یک چیز جدید یاد بگیرید و به علم خود بیفزایید.
به فعالیتی دست بزنید که در شما استرس ملایمی ایجاد میکند. شرکت در قرعهکشیها و مسابقات از این جمله است. این روانشناس تاکید میکند: بیحوصلگی امری نسبی و درونی است. افکار خود را تغییر دهید تا احساسات شما نیز تغییر یابد.
نگاه خود را تازه کنید و بکوشید از همه چیز سر در بیاورید.
مثل یک کودک خیالپردازی کرده و از آن در کشف خلاقیتهای خود استفاده کنید.
هراز گاهی طرز لباس پوشیدن یا مدل موی خود را تغییر دهید. سعی کنید سبک جدیدی از آشپزی را تجربه کنید یا با همسرتان هر ماه به یک رستوران یا کافیشاپ جدید بروید وچیزهای جدید را تجربه کنید.
فردا دور است
زندگی یک ماراتن نفسگیر است که هیچ کس نمیداند کی تمام میشود، اما مهم است که تا آخرین نفس بدوید و برای رسیدن به خط پایان تلاش کنید. پس نمیتوانید بگویید: «حالا که خیلیها از من جلو زده اند دیگر برای چه بدوم و همین گوشه مینشینم تا خط پایان خودش را به من برساند!» وقتی منتظر فردا و نقطه پایان بنشینید همه چیز سختتر میگذرد.
بد نیست شما هم امروز صبح را با یک گزارش در مورد بیحوصلگی و یک فنجان نسکافه شروع کنید، شاید همین امروز اولین حلقه از سلسله تغییرات جدید زندگیتان را ته همین فنجان نسکافه پیدا کردید! (ماندانا ملاعلی/ضمیمه چاردیواری/جام جم)
جام جم سرا: این جملات آشنا نشان میدهد آموختن گروهی از مهارتها به نوعی میتواند زندگی فردی و اجتماعی افراد را در صورت فراگیری صحیح بیمه کند. زیرا سرفصل و شاید هم رشته اصلی بیشتر مشکلات و ناسازگاریهایی که امروزه به عنوان آسیب از آنها یاد میشود و موجب نگرانی خانوادهها، کارشناسان علوم اجتماعی و در مقیاس بزرگتر برنامه ریزان جامعه میشود، به این دو کلمه «مهارت و زندگی» میرسد که اهمیت آموزش و فراگیری آن را به من و تو گوشزد میکند. در این میان زمانی که باید ها و نباید های روانشاسان، مشاوران خانواده و پژوهشگران را مرور میکنیم متوجه میشویم نطفه تمام امور در اصلیترین نهاد اجتماعی که همان خانواده است منعقد میشود. اما اینکه بنیادیترین نهاد اجتماعی جامعه بشری تا چه میزان توانسته است در نخستین کلاس درس زندگی به تازه وارد های خود آموزش صحیح بدهد، پرسشی است که نیاز به تعمق و بررسی بیشتری دارد. از نظر داور شیخاوندی، آسیب شناس اجتماعی، خانواده به عنوان نخستین مهد، آموزش رفتارهاو مهارتهای زندگی را با الگو قرار دادن رفتارهای اعضای خود به کودکان میآموزد.
این در حالی است که همه ما میدانیم آنچه که در نقطه شروع هر دانش و مهارتی در ذهن ما شکل میگیرد پایه و اساسی برای تمام موضوعات مرتبط میشود بنابراین نخستین آموخته های هر فرد در این زمینه از با اهمیتترین نکاتی است که توجه به آن میتواند افق زندگی یک فرد را روشن یا تیره کند.
راضیه محمدی زاده، کارشناس مسایل تربیتی و مشاور خانواده هم محور توسعه پایدار در تمام جوامع بشری را خانواده میداند که به عنوان یک سرمایه ملی و مذهبی باید محافظت شود.
وی ادامه میدهد: « برای ارزیابی اینکه خانوادهها امروزه در آموزش چنین مهارتهایی به فرزندان خود موفق عمل کردهاند یا خیر؟ ابتدا باید دید جامعه چه تعریف و نگاهی به مهارتها دارد. این در حالی است که خانوادهها نقش اصلی خود را براساس آنچه که در دین ما به آن تاکید شده است پیاده نکرده اند.»
اگرچه در یک نگاه ساده شاید این گونه بیندیشید که ضعف در کارکرد آموزش مهمترین و پایه گذارترین نهاد جامعه بشری را بتوان با فشار بر سایر نهاد های آموزشی مانند مدارس و دیگر سازمانهایی که متولی چنین اموری هستند و برای ارتقای سطح برنامههایی که در دستور کار دارند جبران کرد اما واقعیت این است که نخستین خشت در هر بنا با اهمیتترین و ارزشمندترین پایه صحت و سلامت آن است. آن گونه که در مثلها آمده «خشت اول چون نهد معمار کج ،تا ثریا میرود دیوار کج ».
واقعیت این است که توانمند سازی افراد در مقابله با این آسیبهای جامعه مدرن مانند بی بند و باری جز از طریق آموختن صحیح مهارتهای زندگی به عنوان مجموعهای از توانمندیهای روانی و اجتماعی امکان پذیر نیست، زیرافراگیری این مهارتها قدرت سازگاری و امکان رفتار مثبت و کار آمد را افزایش داده و موجب میشوند که ما آدمها مسئولیتهای مربوط به نقش فردی و اجتماعی خود را پذیرفته و بدون زیان رساندن به دیگران با مشکلات زندگی کنار بیاییم و رفتار سالم و بی خطری در سرتاسر زندگی داشته باشیم.
قدم نخست، آموزش
همه ما بارها و بارها شنیدهایم که اگر اصول و مفاهیم آموزشی به روش صحیح به افراد آموخته شود نه تنها اثر و ماندگاری آن را افزایش میدهد بلکه احتمال دلزدگی و سطحی بودن فراگیری را تا میزان زیادی کاهش میدهد. بنابراین چنین آموختههایی در رفتار و نگرش فردی و اجتماعی افراد نهادینه شده و موجب بروز رفتارهایی قانونمند در اجتماع از سوی آنان خواهد شد. البته به گفته شیخاوندی آنچه در آموختن مهارتهای زندگی به فرزندان اهمیت دارد این است که چنین آموزشهایی باید غیر مستقیم باشد، زیرا بچهها آنچه را که میبینند یاد میگیرند نه آن چیزهایی را که میشنوند.
بنابراین نخستین موضوع این است؛ خانواده که در راس آن پدر و مادر قرار گرفته است به عنوان دو رکن اصلی و اساسی خانواده هر گونه که عمل و رفتار کنند نحوه برخورد با شرایط مشابه را به فرزندان خود آموزش میدهند.
این نکته هم در آیات و هم در روایتها آمده است. در علم روانشناسی هم به آن توجه شده است. به عبارتی فرزندان همانگونه میشوند که پدر و مادرشان هستند. به عبارتی بچهها تا 80 درصد به والدین خود شباهت پیدا میکنند.
سهم کدامیک بیشتر است، پدر یا مادر؟
بحثی که در اینجا مطرح میشود این است که کدامیک از والدین نقش و مسئولیت بیشتری در آموزش و ارایه مفاهیمی که ما از آن به عنوان مهارتهای زندگی یاد میکنیم، دارند؟ به عبارتی اهمیت کدام یک از والدین در این خصوص بیشتر و نیازمند دقت و توجه بیشتری است. از نظر شیخاوندی، پدر و مادر هر یک نقش بخصوصی را در این زمینه دارد، که به نوعی مکمل یکدیگر است. مادر نقش عاطفی و پدر نقش ارشادی و هدایتی را بر عهده دارد. بنابراین آنان در کنار یکدیگر میتوانند به نحو شایسته ای آموزش مهارتهای زندگی به کودکان خود را بر عهده بگیرند. با وجود این، وی رسالت مادر را در این باره سنگینتر میداند. به تعبیری شغل نخست مادر تربیت فرزند است و زنان با تاهل به نوعی شاغل میشوند علاوه بر این چنین رویکردی با فطرت زن نیز سازگار است.
در حالی که برای مردان ابتدا شغل اجتماعی به دلیل نقشی که در نان آوری دارند اهمیت دارد. با وجود این، اگر نحوه آموزش آنان با یکدیگر همسویی نداشته باشد این احتمال میرود که بازهم افراد در این خصوص با مشکل مواجه شوند.
ضعف در آموزش برابر با بحران است
به گفته روانشناسان و مشاوران خانواده بدون تردید بروز هر گونه اختلال در آموزش افراد به ویژه در نخستین سالهای زندگی میتواند تبعات غیر قابل جبرانی را به دنبال داشته باشد، زیرا آنچه ما در دوران خردسالی و کودکی میآموزیم پایه و اساسی برای ساخت فرداهایمان است. بی مسئولیتی، ناتوانی در مقابله با استرس و فشارهای زندگی و گرفتن تصمیم صحیح در زندگی مهمترین مواردی هستند که میتوان از آنها به عنوان خطرات جدی در صورت ضعف در آموزش و یادگیری مهارتهای زندگی یاد کرد.
به گفته محمدیزاده وقتی خانواده در آموزش این دسته از مهارتها موفق عمل نکند در وهله نخست فرزندان در فراگیری مهارت خود آگاهی، خود شناسی و انتخاب هدف با ضعف مواجه میشوند زیرا مادر و پدر نتوانسته اند به فرزندانشان بیاموزند چگونه خود و توانایی هایشان را بشناسند و آنها را تقویت کنند.
وی همچنین از ضعف در مهارت همدلی و تصمیم گیری در نتیجه ناتوانی در مقابله با فشارهای روانی مثل استرس به عنوان مهمترین آسیبی که خانوادهها را در این زمینه تهدید میکند نام میبرد.
بنابراین نخستین موضوعی که باید به آن توجه کرد یافتن راهکاری برای رفع مشکلات فعلی و پیشگیری از خطراتی است که نه تنها جامعه بلکه بنیان خانواده را با بحران مواجه میکند، زیرا سادهترین نمود نقص در توانمندی افراد برای داشتن زندگی سالم ایجاد خلل در روابط خانوادگی و سست شدن تعهدات و سرانجام فروپاشی این نهاد قدیمی است.(حمایت)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوما به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
جام جم سرا: آمارهای ارایه شده از طرف مراجع رسمی نشان دهنده ی پررنگ بودن پدیده ی «نزاع» های خانوادگی و خیابانی است. اداره ی پزشکی قانونی استان تهران چندی پیش اعلام کرد که در سال 1392 به طور متوسط، هر 5 دقیقه یک نفر به دلیل نزاع به پزشکی قانونی مراجعه کرده است.
پرخاشگری به عملی اطلاق می شود که شامل رفتارهای هیجانی است و در آن اعمال زور و به کارگیری الفاظ و حرکت های رکیک و تند استفاده می شود. در پرخاشگری گاهی فرد به صورت فعال خشونت نمی ورزد، بلکه دست به اعمالی می زند که دیگری را عصبی و وادار به خشونت کند.
اما چرا آستانه ی تحمل مردم پایین است و در شکل گیری این پدیده چه عواملی نقش ایفا می کند؟ چه راهکارهایی برای مدیریت این معضل اجتماعی می توان ارایه کرد؟
پرخاشگری و محرک های فردی-اجتماعی
به نقل از ایرنا، پایین آمدن آستانه ی تحمل و بروز پرخاشگری در جامعه، همانند دیگر پدیده های اجتماعی نمی تواند معلول یک علت خاص باشد. برخی از جرم شناسان بر این باورند که شکل ظاهری و همچنین تیپ شخصیتی افراد یکی از عوامل مهم و تاثیر گذار در پرخاشگری است.
«سزار لومبروزو» جرم شناس ایتالیایی در اوایل قرن بیستم میلادی با مطالعه درباره ی ویژگی های جسمانی بزهکاران و تفاوت ظاهری آنها با دیگر افراد جامعه به این نتیجه رسید که بین تیپ های ظاهری و شخصیتی و ارتکاب جرم ارتباط وجود دارد.
«آرش میراب» روانپزشک و عضو هیات علمی دانشگاه علوم بهزیستی، در ارتباط با نقش تیپ های ظاهری در بروز پرخاشگری اظهار داشت: ظاهر و شخصیت افراد و نحوه ی برخورد آنها با خشم یکی از مسایل مهم در پرخاشگری افراد است.
هر چند این نظریه تا اواسط سده ی گذشته دارای اعتبار بود ولی رشد علومی مانند جامعه شناسی و روانشناسی و نیز تحقیقات فراوانی که بر روی افراد مختلف در مراکز درمانی و ندامتگاه ها صورت گرفت مشخص کرد که عوامل زیستی به تنهایی نمی توانند محرکی برای پرخاشگری باشند و در کنار این عامل، روح و روان افراد نیز در این امر بی تاثیر نیست.
«سیف الله سیف اللهی» مدرس دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات نیز معتقد است که نمی توان افرادی را صرف داشتن قد کوتاه یا بلند و چاقی یا لاغری متهم به پرخاشگری کرد ولی آنچه تاثیر مهمی در پرخاشگری دارد، عوامل دیگر از جمله عوامل اجتماعی است.
آرش میراب هرچند به تاثیر عوامل ظاهری در پرخاشگری اذعان کرد، با وجود این به تاثیرگذاری عوامل روانی نیز اعتقاد دارد. وی در این ارتباط گفت: یکی از دلایل پرخاشگری در جامعه بیماری های اعصاب و روان است که در حالاتی مانند استرس، اسکیزوفرنی و روان پریشی نمود پیدا می کند و این بیماری ها خود زمینه ساز پرخاشگری در جامعه است.
البته «مصطفی اقلیما» رییس انجمن علمی مددکاران ایران بر این باور است که اختلالات روانی و شخصیتی فرد زیر تاثیر وضعیت جامعه است.
وی تصریح کرد: تمامی عوامل روانی و اجتماعی زیر تاثیر مشکلات جامعه هستند زیرا تا زمانی که مردم نتوانند مشکلات خود را در محیط اجتماعی حل کنند نمی توان انتظار داشت بر روح و روان خود مسلط باشند.
سیف اللهی هم نظری مشابه با اقلیما داشت. وی با اشاره به رواج بیماری های روانی مانند افسردگی و وسواس در جامعه ی امروز گفت: هر چند این بیماری ها جزو بیماری های روانی افراد هستند اما بیشتر آنها زیر تاثیر مشکلات اجتماعی قرار دارند.
عضو هیات علمی دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات نبود امید و احساس امنیت را دو مقوله ی مهم اجتماعی و تاثیر گذار در بیماری های روانی دانست.
«اضافه بار روانی» یکی دیگر از دلایل و محرک های خشونت در جامعه است؛ اضافه بار روانی یعنی مجموعه ی فشارها و استرس های عصبی در جامعه که فراتر از آستانه ی تحمل افراد است.
اقلیما درباره ی اضافه بار روانی گفت: تا زمانی که فرد نتواند با یک شیفت کار هزینه ی زندگی خود را تامین کند دچار استرس و فشارهای عصبی ناشی از دوری خانواده می شود و این خود زمینه ساز افزایش خشونت در جامعه و خانواده است.
در کنار اضافه بار روانی، نمی توان از نقش استرس در بروز خشونت چشم پوشی کرد. استرس، باری روانی است که افراد آن را حمل می کنند و به دو شکل مثبت و منفی وجود دارد. استرس های مثبت مثل پیدا کردن شغل مناسب، ازدواج یا شرکت در امتحان می تواند به پیشرفت فرد در زندگی کمک کند اما استرس های منفی مثل آلودگی صوتی، بیکاری، شکست های خاص در زندگی و ترافیک، عملکرد و بهره وری فرد را پایین آورده و به اختلالات اضطرابی و خلقی منجر می شود.
بیکاری یکی از عوامل مهمی است که می تواند از لحاظ روانی و اجتماعی نقش مهمی در بروز خشونت ایفا کند. بیکاری بخصوص در نسل جوان به خاطر ترس از آینده ی نامعلوم و استرس های ناشی از آن بیشتر سبب خشونت های اجتماعی می شود.
اقلیما در این زمینه گفت: تا زمانی که جوانان ما بعد از چهار سال درس خواندن بیکار هستند و حرف های مردم را تحمل می کنند نمی توان انتظار داشت این قشر تحصیل کرده تسلطی بر رفتار خود داشته باشند.
وی در ادامه با اشاره به چند شغله بودن افراد اظهار داشت: زمانی که فردی همزمان در چند اداره دولتی و شرکت خصوصی مشغول به کار است وقتی برای رسیدن به دیگر امور، مانند رسیدگی به خانواده و تفریح ندارد و این عامل از مهمترین زمینه های بروز خشونت و پرخاشگری است.
رییس انجمن علمی مددکاران ایران مشکلات اجتماعی جامعه و وجود فقر را از مهمترین دلایل خشونت در خانواده دانست و یادآور شد: تا زمانی که فرد برای تامین هزینه های خود باید تا پاسی از شب بیرون باشد و کار کند خود به خود یک نوع دوری عاطفی بین وی و زن و فرزندانش شکل می گیرد که نمود اصلی آن را می توان امروزه در طلاق عاطفی زن و شوهر دید.
محیط ناسازگار خانه تنها بر روی روحیات و رفتار زن و شوهر اثر نمی گذارد بلگه در کنار این دو نفر، فرزندان آنها را نیز زیر تاثیر قرار می دهد و زمینه را برای رفتارهای پرخاشگرایانه آنها آماده می کند.
آسیب های پایین آمدن آستانه ی تحمل
خشم جزء جدایی ناپذیر زندگی همه ی افراد است. ولی این مساله همانند دیگر رفتارها اگر از حد خاصی عبور کند می تواند آسیب ها و ضربه های جبران ناپذیری را به فرد، خانواده و جامعه وارد کند.
آرش میراب روانپزشک در این زمینه گفت: یکی از مهمترین مشکلی که ممکن است فرد پرخاشگر در جامعه با آن رو به رو شود احساس خوب نبودن در جامعه است که این امر موجب طرد فرد می شود و کیفیت زندگی اجتماعی را از وی می گیرد.
اما آسیب های پرخاشگری و خشونت تنها منتهی به فرد نمی شود و خانواده ها را نیز زیر تاثیر قرار می دهد.
اقلیما رییس انجمن علمی مددکاران ایران با اشاره به رواج خشونت در خانواده ها گفت: زن آزاری و کودک آزاری دو پدیده یی هستند که در نتیجه ی مشکلات جامعه به وجود آمده اند؛ زیرا فردی که در محل کار یا بیرون از خانه مشکل پیدا می کند سعی دارد عقده ی خود را در خانه خالی کند؛ بنابراین هنگامی که با زن یا فرزند خود دعوا می کند مشکلات دیگر در ذهن وی ظاهر می شوند.
وی افزایش مشکلاتی مانند کودکان خیابانی، تکدی گری، پایین آمدن سن روسپیگری و اعتیاد را نتیجه ی خشونت و پرخاشگری در خانواده دانست.
میراب هم در این زمینه باور دارد که یکی از مهمترین معایب خشونت در خانواده یادگیری آن از طرف فرزندان است؛ زیرا زمانی که کودک، پرخاشگری پدر یا مادر خود را می بیند به این نتیجه می رسد که تنها راه حل مشکلات، خشونت ورزی و پرخاشگری است.
سیف اللهی نیز در تبیین آسیب پرخاشگری برای فرد و خانواده، گفت: تا زمانی که افراد مختلف در سطح خانه نتوانند همدیگر را تحمل کنند شاهد بروز مشکلات اجتماعی مانند طلاق، اعتیاد و دختران فراری هستیم که خود تبدیل به معضلاتی بزرگتر برای جامعه می شوند.
در کنار تبعاتی که پرخاشگری برای فرد و خانواده دارد در سطح کلان، جامعه نیز نمی تواند از آسیب های پرخاشگری در امان باشد؛ زیرا افزایش پرخاشگری سبب می شود که امنیت اجتماعی شهروندان به پایین ترین سطح ممکن تنزل پیدا کند و حقوق شهروندی به شدت آسیب ببیند.
مدرس دانشگاه آزاد اسلامی در ادامه یادآور شد: از آنجا که پرخاشگری نوعی نافرمانی مدنی است؛ فرد پرخاشگر با عمل خود باعث نقض حقوق دیگران می شود و این امر با ملاک های ارزشی و عرفی ما انطباق ندارد.
تقلب در امتحان، زورگیری، تخلفات رانندگی، بی احترامی به هنجارها و توجه نکردن به حقوق دیگران از جمله مواردی بود که این جامعه شناس از آنها به عنوان آسیب های پرخاشگری برای جامعه یاد کرد.
به دنبال راهی برای کنترل پرخاشگری
بخش قابل توجهی از مشکلاتی که جامعه ی ما بدان ها دچار است، از این نشات می گیرد که بیشتر ما نمی دانیم چگونه خشم خود را کنترل کنیم. هر چند که نمی توان خشم را از احساسات انسانی حذف کرد اما می توان با کاربرد روش های گوناگون و فرهنگ سازی، آن را به پایین ترین سطح خود کاهش داد.
معضلات و مشکلات جامعه مانند بیکاری، طلاق و اعتیاد می توانند محرک های قوی در جامعه برای خشم و خشونت باشند؛ بنابراین وظیفه ی دولتمردان و سیاست گذاران کشور این است که برای حل این مشکلات بیشتر تلاش کنند.
به اعتقاد رییس انجمن علمی مددکاران اجتماعی ایران تا زمانی که ما نتوانیم بیکاری، فقر و کمبود درآمد در جامعه را حل کنیم نمی توانیم از بروز درگیری ها در سطح خانه و جامعه جلوگیری کنیم.
وی با اشاره به نقش دولت در حل این مساله گفت: وظیفه ی اصلی قوه ی مجریه ایجاد بستر برای کار و اشتغال پایدار جوانان است؛ زیرا افراد از طریق اشتغال است که شخصیت پیدا می کنند و این امر موجب می شود آنها در جامعه احساس مفید بودن کنند.
ناکامی یکی دیگر از دلایل اصلی خشم و بروز آن در سطوح خرد و کلان جامعه است؛ بنابراین وقتی ما در موقعیتی ناکام می شویم باید به یاد داشته باشیم که هر شکستی ممکن است پل پیروزی بعدی باشد. از این رو ما باید با کنترل رفتار و گفتار خود زمینه ساز موفقیت های بعدی باشیم و از این تجربه ی ناکامی درس بگیریم؛ در غیر این صورت ممکن است آن ناکامی زمینه ساز ناکامی های بزرگتر باشد.
آرش میراب در این پیوند و با اشاره به روش های برخورد با ناکامی گفت: با توجه به اینکه ناکامی جزیی از زندگی است بنابراین ما باید همیشه به دنبال راهکارهایی برای رویارویی با ناکامی ها باشیم و یکی از راه های آن بالا بردن توانمندی فرد است.
احترام به کرامت و جایگاه انسانی افراد، یکی دیگر از عوامل مهمی است که می توانند نقش زیادی در کنترل خشم و پرخاشگری داشته باشد. در این زمینه باید شرایطی فراهم شود که فرد فارغ از جایگاه یا مقام و پست خود به حقوق اجتماعی، فردی و انسانی دیگران احترام بگذارد. یکی از راه های شناخت حقوق افراد در جامعه مذاکره و گفت و گو است؛ این روش می تواند نقش مهمی در پذیرش دیگران و کنترل خود داشته باشد.
سیف اللهی در این ارتباط گفت: تا زمانی که ما نتوانیم حق و حقوق دیگران را به رسمیت بشناسیم نمی توان انتظار داشت که خشم و پرخاشگری کنترل شود. زیرا تعرض به حقوق دیگران باعث پرخاش و عکس العمل آنها می شود.
در کنار عوامل اجتماعی و فردی کنترل خشم، خانواده یکی از نهادهایی است که با تربیت درست و جامعه پذیر کردن فرد می تواند نقش مهمی در کنترل خشم و پرخاشگری داشته باشد؛ فرد با وجود جامعه پذیری درست در خانواده می تواند در برابر آسیب های اجتماعی و روانی مقاوم تر شود.
میراب با اشاره به نقش خانواده در جامعه پذیری گفت: خانواده به عنوان یک الگو برای فرد می تواند از مکانیسم های مختلف برای کنترل خشم استفاده کند؛ زیرا بچه از طریق همانندسازی، بسیاری از رفتار والدین خود را می آموزد.
سیف اللهی هم در این ارتباط گفت: زمانی که سطح توسعه ی اجتماعی خانواده از لحاظ سواد و آموزش های اجتماعی بالا باشد می توانیم شاهد تربیت فرزندان با معیارهای درستی باشیم.
وی با یادآوری الگو پذیری فرزندان در خانواده گفت: از آنجا که فرزندان آیینه ی تمام نمای والدین خود هستند پس رفتار پدر و مادر تاثیر مهمی بر رفتار فرزندان دارد.
عوامل دیگری مانند بسترسازی فرهنگی، آموزش و آگاهی، قرار دادن ورزش در برنامه ی روزانه و توجه به آن به عنوان بخشی از زندگی و افزایش مهارت های رویارویی با استرس نیز در ارتقای سطح بهداشت روان در جامعه و در نتیجه کاهش پرخاشگری و توانایی در کنترل خشم نقش موثری دارند.
جام جم سرا: در هر صورت، انگیزه است که همچون مشعلی درخشان، میتواند راه موفقیت و پیروزمندی را برای هر فردی روشن کند.
مریم ایزانلو، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی درباره انگیزه و روشهای شناسایی و به کار بستن آن میگوید: انگیزه همان نیرویی است که ما را در رسیدن به اهدافمان یاری میکند و موجب میشود برای این که به رویاهایی که در سر میپرورانیم، جامه عمل بپوشانیم، حداکثر استعدادهای بالقوه خود را به فعلیت درآوریم. درون هر یک از ما، گنجینهای گرانبها وجود دارد که نظیر آن پیدا نمیشود؛ بنابراین ما باید آن را از اعماق وجود خود درآوریم و بهکار بیندازیم. در این راه، به این سه گام توجه داشته باشید:
1 ـ علایق خود را کشف کنید: به چه چیزهایی عشق و علاقه دارید که با فکر کردن به آن، شور و حرارت را در وجود خود حس میکنید؟ از خود بپرسید: «اگر مانع خاصی بر سر راهم نباشد و محدودیتهای مادی و معنوی نداشته باشم، دوست دارم چه کارهایی انجام بدهم؟»
2 ـ اهدافتان را طرحریزی کنید: برگهای بردارید و بر روی آن بنویسید که سالها پیش چه رویاها و اهدافی در سر داشتید، الان کجا هستید و خیال دارید چند سال بعد، در زمینههای مختلف به کجا برسید.
3 ـ مسائل شخصی خود را پرورش دهید: چه علومی را باید یاد بگیرید؟ چه درمانهای جسمی باید انجام دهید و چه ترسها و محدودیتهایی هست که باید آنها را پشتسر بگذارید؟ چه مهارتهایی را باید فراگیرید؟
شاید برای شما هم پیش آمده باشد که در آغاز یک کار، انرژی و انگیزه زیادی داشتهاید، اما در طول زمان این انرژی کم و کمتر شده است. مثل دانشآموزی که در ابتدای سال تحصیلی پر از امید و انگیزه است که خوب درس بخواند و شاگرد اول شود، اما با گذشت چند هفته، دیگر از آن انگیزه و شور و نشاط برای درس خواندن خبری نیست. ایزانلو در پاسخ به این پرسش که چگونه انگیزهها را پویا و فعال در خود نگه داریم؟ نکات زیر را خاطرنشان میکند:
از اشتباه کردن، کوچکترین ترسی به دل راه ندهید: بدانید در پس هر اشتباهی، تجربهای با ارزش نهفته است که به آگاهی شما کمک خواهد کرد تا در آینده، راه صحیحتری را در پیش بگیرید. البته این به آن معنا نیست که اشتباه خوب است.
شاد باشید و شادمانی را به دیگران انتقال دهید: زیرا افراد خوشحال، پرانگیزهترند. از این گذشته، سعی کنید حداقل روزانه یک زمان کوتاه را به رشد و پرورش روحیه خود اختصاص دهید و در این راه، از کتابها، نوارها و دوستان مثبتاندیش خود کمک بگیرید و از همه مهمتر، راز و نیاز با خدای مهربان را فراموش نکنید. معنویت جایگاه ویژهای در حس و حال خوب ما دارد. راحتطلبی و زندگی یکسان و یکنواخت، برای شما انگیزه بههمراه نمیآورد و شما را دچار روزمرگی و کسالت میکند.
به خود یادآوری کنید که کاری را که شروع میکنید، باید به سرانجام برسانید: برای هر هفته، از قبل برنامهریزی داشته باشید و زمان تعیین کنید. مهارت مدیریت زمان را بیاموزید. هرگز اجازه ندهید موانع، شما را دلسرد کنند و در مأیوسکنندهترین لحظات نیز مطمئن باشید که موفقیت، بزودی خودش را به شما نشان خواهد داد. (ضمیمه چاردیواری)
جام جم سرا: وزیر کشور و دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر در دیدار با رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: آثار اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی این مواد نگرانکننده و حائز اهمیت است.
دکتر رحمانیفضلی در این دیدار گفت: طبق تحقیقات انجام شده یک میلیون و 350 هزار معتاد در کشور وجود دارد که اگر این تعداد معتاد را ضرب در تعداد اعضای خانواده کنیم حدوداً بین 5.5 تا شش میلیون نفر به طور مستقیم با مواد مخدر درگیری دارند، که این رقمی قابل توجه و نیازمند بسیج عمومی برای حل این مسئله است، همچنین با توجه به 63 درصد تاهل معتادان، و داشتن دو فرزند در هر کدام از آنان، تقریبا حدود یک میلیون و 400 هزار فرزند در خانوادههای پر خطر زندگی میکنند.
دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر اظهار کرد: طبق آمار قوه قضاییه، 65 درصد از زندانیان کشور مستقیم و غیر مستقیم به دلیل ارتکاب جرایم مرتبط با مواد مخدر در زندانها محبوسند، همچنین علت 55 درصد طلاقها، 65 درصد همسرآزاریها، 30 درصد کودکآزاریها و 25 درصد قتلها، اعتیاد است.
وی افزود: در این راستا ستاد توجه به حوزههای پیشگیری، درمان، مقابله و صیانت از بهبودیافتگان را با توجه به رویکرد اجتماعی در دستور کار خود قرار داده است، ما معتقدیم اگر مردم و جامعه در سه حوزه درمان، پیشگیری و صیانت حساس نشوند و مشارکت نکنند موفق نخواهیم شد.
دبیرکل ستاد ادامه داد: در حوزه درمان، بخش خصوصی و NGO ها فعال شدند و در سال گذشته سازمانهای مردمنهاد در این خصوص 53 درصد رشد داشتند، به گونهای که اکنون 86 درصد درمان توسط درمانگاههای بخش خصوصی انجام میشود.
به نقل از ایسنا، او جامعهپذیر کردن بهبودیافتگان و تامین معیشت و زندگی این افراد را دو عامل دخیل در ماندگاری آنان برشمرد و گفت: در حوزه صیانت، با کمیته امداد، وزارت کار و تعاون و بسیج موافقتنامه امضا کردیم و قصد داریم حرفهآموزی را برای آنان ایجاد کنیم.
رحمانیفضلی خاطرنشان ساخت: آنچه که کمک میکند ما در مبارزه با مواد مخدر موفق شویم، این است که جامعه بسیج شود و مردم با آگاهی خودشان، کنترل کننده اعتیاد باشند.
همچنین آیتالله هاشمی رفسنجانی، رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام در این دیدار با اشاره به سابقه مصرف مواد مخدر در تاریخ بشریت، گفت: سیر تحول در تولید و مصرف مواد مخدر و تنوع این مواد، ضرورت برنامهریزی و مقابله جدّیتر با این مواد خانمانسوز را اجتنابناپذیر کرده است.
آیتالله هاشمی رفسنجانی تولید مواد مخدر صنعتی را بلای جان خانوادهها در شرایط فعلی دانست و گفت: مفاسد اجتماعی حاصل از مواد مخدّر، به مراتب بدتر از مصرف آن است که گاهی خانوادهها و افراد، ناخودآگاه در دام عنکبوتی مافیای مواد مخدر میافتند.
وی افزایش زندانیان را از دیگر اثرات مواد مخدر در جامعه خواند و گفت: این افزایش، کیفیت اداره زندانها را کاهش میدهد.
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام افزود: گسترش امکانات فرهنگی، تربیتی یکی از راههای مبارزه با مواد مخدر است و باید به گونهای برنامهریزی کرد که افراد معتاد فریبخورده پس از درمان و ترک مواد بتوانند به آغوش خانوادهها و جامعه برگردند و زمینههای اشتغال و جذب آنان نیز فراهم شود.
وی در پایان خواستار ارائه راهحلی به دور از افراط و تفریط و همهجانبه از سوی مدیران و مسئولان ستاد مبارزه با مواد مخدر برای حل معضل چند بعدی و خانمانسوز مواد مخدر شد و گفت: باید انضباط جدی در اجرای طرح مبارزه باشد تا افتخاری برای ایران در این زمینه ثبت شود