مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

این زندگی، زندگی نمی‌شود

جام جم سرا: بهتر است به نظر دخترتان احترام بگذارید و تصمیم او را بپذیرید. دخترتان هنوز بسیار جوان است و در آینده موقعیت های بهتری خواهد داشت. حتی اگر مخالفت دخترتان، به نظر شما غیرمنطقی و نادرست باشد ممکن است به علت مشکلاتی که در گذشته با همسر سابقش داشته است محبتش به او به طور کامل از بین رفته باشد. همچنین ممکن است در صورتی که با توصیه دیگران و برخلاف میل خود دوباره ازدواج کند نتواند به همسرش اعتماد کند و مدام به او شک داشته باشد و متعاقب آن ناسازگاری هایی داشته باشد که باعث سردشدن زندگی مشترک شان شود. حتی در صورتی که با اصرار داماد سابق تان دختر شما نیز راضی به این ازدواج شد بهتراست برای اطمینان بیشتر به مشاور پیش از ازدواج مراجعه کنید.(مهرناز صفرزایی- روان شناس/خراسان)‌


ادامه مطلب ...

دخالت مجردها در زندگی خواهر و برادر متأهل

جام جم سرا: وقتی فردی تصمیم می گیرد که به خواهر یا برادرش که ازدواج کرده است، کمک کند باید توجه داشته باشد که این یک نوع مداخله در زندگی شخصی او است. وقتی زن و شوهری زندگی شان را ادامه می دهند و از یکدیگر در مقابل دیگران شکایتی نمی کنند، نشان می دهد که دوست دارند با هم برای موفقیت در زندگی مشترک شان تلاش کنند. فردی که ، شوهرخواهرش را سخت گیر می بیند باید توجه داشته باشد که این نظر شخصی او است و ممکن است اشتباه باشد. با این حال و اگر فردی متوجه شد که خواهرش در زندگی با مشکلاتی رو به رو است، این را بداند که تنها فردی که می تواند چنین مشکلاتی را حل کند، خود خواهر اوست.

من معتقدم که نظر دادن درباره زندگی دیگران، مداخله های بی جایی است که معمولا مشکلاتی هم ایجاد می کند. اگر فردی، پدر و مادرش را در جریان سختی های زندگی خواهرش قرار بدهد در حالی که خواهرش، همسرش را دوست داشته باشد و از زندگی اش راضی باشد، پدر و مادر را به دلیل علاقه عاطفی به فرزندشان به برخورد با شوهرخواهرش و دخالت بی جا در زندگی آن ها مجبور می کند. در صورتی که شوهرخواهر هم از این موضوع اطلاع پیدا کند، دردسر جدیدی به نام دخالت خواهر در زندگی مشترک به وجود می آید.

تا زمانی که زن یا شوهری از دیگران برای حل مشکلات شان کمک نخواهند، ورود دیگران مداخله محسوب می شود. با این حال، به نظر من وقتی زوج جوانی در روابط شان با خانواده های شان مدیریت اصولی را فرا نگرفته اند، باعث دخالت دیگران در زندگی شان می شوند وگرنه دیگران مداخله گر نیستند و این زوج ها هستند که با گفتار و رفتارشان، دیگران را درگیر مشکلات شخصی شان می کنند.

باید توجه داشت که اگر فردی مجرد باشد، بهتر است که اصلا در مورد زندگی مشترک خواهر یا برادرش نظر ندهد چون خودش در شرایط زندگی مشترک قرار نگرفته است و نمی تواند راهنمای مناسبی برای آن ها باشد.

نکته دیگر هم این که اظهار تنفر یا علاقه به شوهرخواهر، کار درستی نیست. با توجه به این که خواهرش، شوهرش را دوست دارد و این اظهار نظر ها ممکن است مشکلات جدی در زندگی خواهرش به وجود بیاورد. در پایان توصیه من به چنین افرادی این است که به یک مشاور متعهد مراجعه کنند تا متوجه شوند که صلاحیت اظهار نظر در زندگی مشترک دیگران را دارند یا نه.(عبدالحسین ترابیان- کارشناس و مشاور خانواده/خراسان)


ادامه مطلب ...

زندگی وحشتناک و کارهای بد سوپر مدل‌ های مشهور دنیا

شاید با دیدن مدل‌ها به این نتیجه برسیم که آن‌ها زندگی ایده‌آل و شادی دارند. مدل‌ها درآمد خوبی دارند و با طراحان معروفی کار می‌کنند. به‌علاوه به واسطه‌ی شغل‌شان به جاهای دیدنی دنیا سفر می‌کنند. اما حقیقت زندگی مدل‌ها چیست و این شرایط به چه قیمتی به دست می‌آید؟

کارا دلوین مدلکارا دلوین مدل

در مطالعات و تحقیقات، بارها به اختلالات خوردن در مدل‌ها اشاره شده است. این‌بار مجله‌ی بین‌المللی اختلالات خوردن، بار دیگر تاکید کرد که اغلب مدل‌ها به دلیل فشارهای زیادی که از سوی آژانس‌های مدلینگ برای کاهش وزن به آن‌ها وارد می‌شود، دچار کاهش وزن شدید هستند. کارا دلوین، یکی از پردرآمدترین مدل‌های دنیا، اخیرا در مصاحبه‌ای مدلینگ را «وحشتناک» خواند. او می‌گوید: «سخت است در حرفه‌ای باشی که هرروز همه به تو می‌گویند زیادی خوش گذرانده‌ای و باید وزن کم کنی.»

مطالعه‌ای دانشگاهی روی 450 مدل 18 ساله که سال گذشته در هفته‌ی مد نیویورک شرکت کرده بودند انجام شد که نشان داد مدل‌ها نه‌تنها کمبود وزن دارند، بلکه از روش‌های ناسالم و خطرناک برای کاهش وزن و لاغر ماندن استفاده می‌کنند. دکتر ریچل راجر، پروفسوری که هدایت این پروژه را بر عهده داشت گفت: «اکثر این مدل‌ها نوجوان و جوان هستند و درشرایط خطرناکی از اختلالات خوردن قرار دارند که پیامدهایی جدی‌ روی رشد و زندگی آینده‌ی آن‌ها خواهد داشت.»

این مطالعه نشان داد که کاهش وزن و اختلال خوردن در این مدل‌ها ارتباطی مستقیم با فشاری دارد که از طرف آژانس‌های مدلینگ به آن‌ها وارد می شود. از 62 درصد از مدل‌ها خواسته شده بود تا وزن خود را کاهش دهند و ظاهر خود را تغییر دهند. به 54 درصد از مدل‌ها گفته شد که اگر وزن خود را کاهش ندهند، شغلی در این صنعت پیدا نخواهند کرد. به 21 درصد از آن‌ها گفته شد که اگر وزن خود را کاهش ندهند، در نمایش‌ها شرکت داده نشده و از آنها حمایت نخواهد شد. این یک فضای پر استرس را برای مدل‌ها ایجاد می‌کند و آنها حاضرند هرکاری انجام دهند تا لاغر بمانند و شغل خود را از دست ندهند. از خوردن پنبه و دستمال کاغذی گرفته تا مصرف کوکائین و دیگر مواد مخدر.

کیرا دیختیارکیرا دیختیار

کیرا دیختیار، یکی از مدل‌های روسی در سال 2012، در مصاحبه‌ای با فاکس نیوز گفت که سوپرمدل‌ها بسیار وابسته به سیگار، ملین‌ها، قرص‌های لاغری و داروهای ضد اشتها هستند. او در این مصاحبه گفت: «من شنیده‌ام که آژانس‌های مدلینگ، مدل ها را وادار می‌کنند کوکائین مصرف کنند تا متابولیسم بدن را سرعت ببخشند و کمتر غذا بخورند. انواع و اقسام تزریقات در بین مدل‌ها رواج پیدا کرده، از جمله تزریق T3 که مدل‌ها برای افزایش عملکرد تیروئید و در نتیجه افزایش متابولیسم بدن مصرف می‌کنند.»

هنگامی‌که به زمان نمایش لباس و کت‌واک‌ها نزدیک می‌شویم، این استرس برای مدل‌ها بیشتر می‌شود. جکی کریستی، طراح لباس و مدل سابق می‌گوید: «قبل از نمایش زنده‌ی لباس، مدل‌ها از هر روشی برای کاهش چربی و آب بدن استفاده می‌کنند. حتی برخی مدل‌ها از رژیم‌های ناسالم و خنده‌داری مانند رژیم سوپ کاهو و رژیم لیمو ترش، استفاده کرده و قرص‌های لاغری مصرف می‌کنند. گاهی، یک ماه تمام از دیتاکس‌ها و سم‌زداها استفاده می‌کنند و 3 ساعت در روز ورزش می‌کنند. این دیوانگی است.»

یکی از مدل‌های جوانِ ویکتوریا سیکرت، درباره‌ی زمانی گفت که آژانس مدلینگ او را چاق خواند و به همین دلیل رژیم‌های سختی را شروع کرد. این مدل 23 ساله یک‌بار شاهد از حال رفتن یکی از مدل‌ها و بستری شدن او به دلیل اختلالات خوردن بود.

ایزابلا کاروایزابلا کارو

یکی از بدترین و وحشتناک‌ترین موارد این رژیم‌های سخت و ناسالم، مربوط به مدل فرانسوی، ایزابل کارو است. او روزانه یک عدد شکلات و یک فنجان چای که هربار تنها یک قاشق غذاخوری از آن می‌خورد را مصرف می‌کرد. او می‌دانست که این کار خطرناک باعث مرگش می‌شود، اما به گرسنه نگه‌داشتن خود ادامه داد. ایزابلا کارو در سال 2010، بر اثر آنورکسیا یا کم‌خوری عصبی از دنیا رفت.

کریستی کلمنتس درباره‌ی موارد عجیب و ترسناکی که در طی سال‌ها فعالیت به‌عنوان سردبیر مجله‌ی وُگ از مدل‌ها دیده بود، صحبت کرد: «مدل‌ها برای از بین بردن احساس گرسنگی خود دستمال کاغذی می‌خوردند، به خود گرسنگی می‌دادند و برای کاهش وزن جراحی می‌کردند.»

آلیس جکسون، یکی از مدل‌های پلاس سایز گفت که گاهی در روز فقط کاهو مصرف می‌کرده و دو ساعت در روز ورزش می‌کرده است.

سوفی نولانِ مدل نیز اعتراف می‌کند که اختلالات خوردن باعث شد به شدت دچار کاهش وزن شود. او روزانه هفت ساعت ورزش می‌کرد و کم‌خوری عصبی باعث شد چندین بار در بیمارستان بستری شده و دچار حملات قلبی شود.

کندال جنرکندال جنر

برخی از حقایق دنیای مدلینگ

1- در دنیای مدلینگ، سایز صفر «خیلی چاق» محسوب می‌شود
BMI (حجم توده‌ی بدنی) اگنس هدنگارد، مدل 19 ساله، 17/5 است، که کاملا لاغر محسوب می‌شود. اما آژانس مدلینگ بارها به او گفته است که بسیار چاق به نظر می‌رسد. او می‌گوید: «در صنعت مدلینگ، شما نباید لاغر باشید، بلکه باید بیش از اندازه لاغر باشید. آژانس‌های زیادی بوده‌اند که علاقه داشتند با من کار کنند اما زمانی که از اندازه‌ی بدن من باخبر می شدند، داستان کاملا فرق می‌کرد.»

2- مدل‌ها وبلاگ‌های آنورکسیا یا کم‌خوری عصبی را می‌خوانند
مدل‌ها اغلب به دنبال روش‌های سریع لاغری هستند و این روش‌ها را در وبلاگ‌های آنورکسیا می‌خوانند که بدترین و ناسالم‌ترین روش‌ها را برای لاغری پیشنهاد می‌کنند. برای مثال، آن‌قدر بچرخید که بر اثر سرگیجه نتوانید غذا بخورید. به جای غذا، آدامس بدون قند بجوید. از دردِ احساس گرسنگی، لذت ببرید و غذا خوردن را منزجرکننده بدانید.

3- رژیم پنبه
بریا مورفی، دختر ادی مورفی که به‌عنوان مدل فعالیت می‌کند، در مصاحبه‌ای با good morning America گفت مدل‌های زیادی را دیده که پنبه را در آب‌میوه خیس می‌کرده و می‌خوردند. این کار باعث می‌شود مدل‌ها بدون این‌که وزن اضافه کنند، احساس سیری کنند. طبق گفته‌ی مختصصان، این روش بسیار خطرناک است؛ زیرا پنبه حاوی مواد شیمیایی است و خوردن آن برای بدن ضرر دارد.

4- مصرف مواد مخدر
اگر می‌خواهید درباره‌ی زندگی واقعی مدل‌ها بدانید، جانیس دیکینسن، اولین کسی است که باید به سراغش بروید. او در دورانی که فعالیت‌های مدلینگ می‌کرد با اعتیاد به مواد مخدر دست و پنجه نرم می‌کرد. او می‌گوید مقادیر زیادی مواد مخدر و الکل در اختیار مدل‌ها گذاشته می‌شد.

این موارد تنها چند مورد از حقایق زندگی مدل‌ها است و به ما نشان می‌دهند که زندگی مدل‌ها نه تنها ایده‌آل نیست بلکه می تواند عذاب‌آور باشد. / بنیتا


ادامه مطلب ...

حالا چشم‌های «شوخان» به زندگی می‌خندد |مجموعه عکس|

جام جم سرا: سرگذشت شوخان برای نخستین بار در روزنامه جام جم چاپ شد و سید حسن هاشمی وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی پس از معاینه این کودک، با بهره گیری از بهترین متخصصان چشم و با استفاده از پیوند سلول‌های بنیادی، ۱۵ فروردین سال جاری چشم چپ شوخان را جراحی کرد.

امروز عضو کانون وکلای دادگستری مرکز از بازگشت بینایی به چشمان شوخان خبر داد و به ایرنا گفت: درحالی بینایی به چشمان شوخان بازگشته که خانواده‌اش یک ریال بابت جراحی‌های او نپرداخته‌اند. در ادامه مجموعه عکس‌های شوخان را قبل از مرخصی از بیمارستان نور ببینید.

عکاس : عارف طاهر کناره/جام جم سرا


ادامه مطلب ...

۱ راهنمایی و ۱۸ گام درباره زندگی پس از طلاق

جام جم سرا: نویسندگان کتاب پرفروش و کاربردی بازسازی زندگی بعد از طلاق می‌گویند باید از هجده گام بگذریم تا بتوانیم دوباره آدم اول قبل از ازدواج و حتی بهتر از او شویم. آن‌ها این گام‌ها را به خشت‌هایی تشبیه کرده‌اند که باید روی هم بگذاریم تا زندگیمان را از نو بسازیم. در این نوشتار، هجده گام یادشده به صورت خلاصه معرفی شده اند:

گام ۱- انکار
ابتدا باورتان نمی‌شود این اتفاق برای شما افتاده باشد. حس می‌کنید یک کابوس طولانی می‌بینید و هر لحظه ممکن است از خواب بپرید و از این کابوس خلاص شوید.

گام ۲- ترس
وقتی که باور کردید جدا شده‌اید، تازه ترس‌ها به سراغتان می‌آیند. ترس‌هایی مثل اینکه نکند از پس زندگی جدید و تنها برنیایم.

گام ۳- سازگاری
حالا برای اینکه ترس‌هایتان برطرف شود دست به هر کاری می‌زنید. بعضی از این راه حل‌ها برای کوتاه مدت جواب می‌دهد اما در بلندمدت نه. معمولا این راه حل‌ها بچگانه‌اند، چرا که در بچگی جواب داده‌اند.

گام ۴- تنهایی
حالا که بعضی از راه حل‌هایتان برای زندگی مستقل جواب نداد احساس تنهایی می‌کنید. این فکر به سرتان می‌زندکه دو نفری راه حل پیدا کردن برای این مشکل‌ها چقدر راحت بود. احساس تنهایی بعد از طلاق یکی از آن گردنه هاست که اگر از آن بگذرید بقیه گام‌ها راحت‌تر طی می‌شوند.

گام ۵- به دنبال دوستان قدیمی
در این گام برای رفع احساس تنهاییتان دنبال یک دوست می‌گردید. معمولا ابتدا به سراغ دوستان قدیمی می‌روید. مشکل تازه اینجا شروع می‌شود. بعضی‌ها دوستان مشترک شما و همسرتان بوده‌اند. بعضی‌ها بعد از جدایی رابطه‌شان را به هر دلیلی با شما کم کرده‌اند. بعضی‌ها را هم خودتان طرد کرده‌اید اما بالاخره می‌توانید دوستان خودتان را پیدا کنید.

گام ۶- احساس گناه یا طرد شدن
همانطور که در شماره قبل هم گفتیم احساس گناه و طرد شدن دو روی یک سکه‌اند. اگر شما پیشنهاددهنده جدایی باشید احساس گناه می‌کنید و اگر مخاطب این پیشنهاد باشید احساس طرد.

گام ۷- اندوه
تازه اینجاست که غم به قلب شما هجوم می‌آورد. اینجاست که حس می‌کنید چیز بزرگی را از دست داده‌اید. همیشه بعد از هر از دست دادنی غم است که به دست می‌آید.

گام ۸- خشم
بعد از غم خشم می‌آید. احساس می‌کنید در حقتان بی‌انصافی شده است. احساس می‌کنید یک نفر حق زندگی مشترک خوب را از شما گرفته است. معمولا در ذهن شما آن آدم کسی نیست جز همسر سابقتان.

گام ۹-‌‌ رها کردن
حالا دیگر می‌خواهید‌‌ رها کنید. می‌خواهید از زندگی قبلی دل بکنید. حالاست که متوجه می‌شوید از نظر فیزیکی جدا شده‌اید اما از نظر ذهنی نه. دل کندن کار سختی است اما ممکن است.

گام ۱۰- خودارزشمندی
بالاخره گام‌های حس‌های مثبت فرا می‌رسد. اولین حس این است که من آدم با ارزشی هستم. چیزی که طلاق ممکن است آن را له کرده باشد. آخر این گام به احساس خوب خودارزشمندی می‌رسید.

گام ۱۱- انتقال
حالا دیگر بیدار شده‌اید و می‌خواهید آثار گذشته را از زندگیتان پاک کنید. به این دوره خوب می‌گویند دوران انتقالی.

گام ۱۲- صداقت
حالا دیگر نمی‌خواهید خودتان را پشت نقاب پنهان کنید؛ نقاب قهرمان (طلاق روی من بی‌تاثیر بوده است)، نقاب قربانی (همه چیز تقصیر او بوده است)، می‌خواهید خودِ خودِ خودتان باشید.

گام ۱۳- عشق
گام سیزده نحس نیست. اتفاقا عشق اینجاست که سربرمی آورد. اینجاست که فکر می‌کنید آیا ممکن است کسی من را واقعا دوست داشته باشد؟

گام ۱۴- اعتماد
حالا دیگر می‌توانید به جنس مخالف دوباره اعتماد کنید. کاری که به خاطر زخم عاطفیتان بسیار مشکل است.

گام ۱۵- تمایلات جنسی
شما هم مثل هر انسان دیگری تمایلات جنسی دارید. ممکن است در این مدت درگیری‌های ذهنی آن را کم یا بیش از حد زیاد کرده باشد. در این مرحله به تعادل می‌رسید.

گام ۱۶- استقلال
حالا می‌توانید مستقل باشید. استقلال فقط مالی و فیزیکی نیست. اینجا به استقلال ذهنی هم می‌رسید.

گام ۱۷- هدفمندی
ذهن مستقل برای خودش هدف می‌گذارد. شما هم در این مرحله برای زندگی خودتان هدف‌هایی می‌گذارید. هدف‌هایی جدید یا در بیشتر مواقع هدف‌هایی فراموش شده.

گام ۱۸- آزادی
بالاخره خودتان را کاملا‌‌ رها می‌کنید. اینجاست که می‌توانید دوباره به فکر رابطه‌های جدید باشید چونذهنتان دیگر تحت تاثیر رابطه قبلی نیست.

۱ راهنمایی: آیا همه به قله می‌رسند
احساسات بعد از طلاق هر کدام مثل یک خشت هستند. می‌توان این خشت‌ها را به صورت هرمی روی هم گذاشت و به اوج رسید اما همیشه اینطور نیست. همیشه افراد بعد از طلاق به قله نمی‌رسند. بعضی‌ها تا آخر عمرشان در انکار می‌مانند و نمی‌پذیرند این اتفاق برای آن‌ها افتاده است. بعضی‌ها تا آخر عمر کینه به دل می‌گیرند. بعضی‌ها در غار تنهایی می‌روند. بعضی‌ها هم دیگر هیچ وقت به جنس مخالف خود اعتماد نمی‌کنند. بالا رفتن از این صخره‌ها سخت است. باید صبور باشید و با پشتکار. برای بعضی‌ها بالا رفتن از این کوه یک سال طول می‌کشد و برای بعضی چهار سال. اگر صبور باشید بالاخره بالا می‌روید. (ایران فروم)


ادامه مطلب ...

عادات قلب‌نواز در سبک زندگی

جام جم سرا: این افراد طبعا هیچ تلاشی برای تغییر شرایط خود نخواهند کرد و صد البته با این طرز تفکر ناخواسته امکان ادامه زندگی یا دست‌کم زندگی باکیفیت را از خود می‌گیرند. جالب است بدانید این حرف‌ها را پژوهش‌های علمی نیز کاملا تائید می‌کند.

به گزارش مجله پریونشن، پژوهشی که بتازگی در مجله سیرکیولیشن یا گردش خون منتشر شده، نشان می‌دهد بسیاری از بیماران قلبی صرفا کافی است سبک زندگی خود را اصلاح کنند و پس از آن مطمئن باشند این کار کمک خواهد کرد از پیشروی مشکلات عروق کرونری قلب کاسته شود. خبر مهم‌تر این‌که حتی در بسیاری موارد این امکان نیز وجود خواهد داشت که قلب این افراد مثل دوران قبل از بروز بیماری سلامت کامل خود را بازیابد.

محققان دانشگاه نورث‌وسترن مدت 20 سال، بیش از 5000 نفر را که بین 38 تا 50 سال داشتند در دو مرحله مورد بررسی دقیق قرار دادند. آنها در ابتدا وضع سلامت قلب این افراد (بویژه وضع عروق کرونری و ضخامت آنها) را بررسی کردند و در پایان این دوره نیز دوباره این شرایط را سنجیدند. به‌علاوه، سبک زندگی این افراد و عادات سالم و ناسالم آنها نیز برای این پژوهشگران مهم بود و آن را نیز مد نظر قرار داد. در پایان معلوم شد 25 درصد شرکت‌کنندگان در این دوره 20 ساله دست‌کم یک عادت سالم (مثل حفظ وزن مناسب، نکشیدن سیگار، فعالیت منظم جسمانی‌ و رژیم غذایی سالم) را در زندگی معمول خود گنجانده بودند و به این ترتیب با در پیش گرفتن حتی یک عادت سالم احتمال ضخیم‌شدن عروق کرونری را کاهش داده بودند. در مقابل 40 درصد از شرکت‌کنندگان عادات سالم خود را طی این دوره بیست ساله کنار گذاشته و در عوض عادات ناسالمی در پیش گرفته بودند که متاسفانه به همین دلیل تاثیرات نامطلوب قابل‌توجهی بر سلامت قلب خود گذاشتند.

به زبان بسیار ساده باید گفت که نتایج این پژوهش می‌گوید برای بهتر یا بدتر شدن وضع قلب هیچ‌وقت دیر نیست! از یک سو، هرگز نباید تصور کرد که دیگر کار از کار گذشته و هیچ کاری برای کمک به سلامت قلب نمی‌توان کرد و از سوی دیگر هرگز نباید تصور کرد که در پیش گرفتن عادات ناسالم تاثیری بر وضع قلب نخواهد داشت. همین هم برای آنها که همیشه نیمه پر لیوان را می‌بینند، غنیمت است؛ چرا که به زبان بی‌زبانی می‌گوید ماهی را هر وقت از آب بگیریم، تازه است.

پس از همین امروز باید شروع کنیم و سبک زندگی درست و سالم را به عنوان بهترین راه برای مراقبت از قلب و سالم نگه‌داشتن آن، کمک به روند درمان آن و حتی گاهی جبران ضایعات گذشته سرلوحه زندگی خود قرار دهیم، اما اگر مطمئن نیستید از کجا باید شروع کنید، یادتان باشد که از قدیم گفته‌اند سنگ بزرگ علامت نزدن است و جالب است بدانید متخصصان هم همین را می‌گویند. آنها توصیه می‌کنند در ابتدای راه قدم‌های کوچک بردارید؛ مثلا اول سراغ عاداتی بروید که مطمئنید براحتی می‌توانید از پس آنها برآیید، چه عادات مضری که باید ترک کنید و چه عادات سالمی که می‌خواهید به بخشی از سبک زندگی‌تان تبدیل کنید. به این ترتیب با تمرین در مورد عادات ساده، به مرور اعتمادبه‌نفس لازم را برای تغییر عادات سخت‌تر پیدا خواهید کرد. (ضمیمه سیب)

مسعود ایثاری


ادامه مطلب ...

۳ توصیه برای زندگی با همسر افسرده

جام جم سرا: اولین توصیه‌ای که می‌توان در این زمینه به شما ارائه کرد دریافت راهنمایی از پزشک همسرتان است. چراکه با توجه به‌شناختی که او از همسر شما و روحیاتش و همچنین روند درمان دارد، بهتر می‌تواند راهنمای شما باشد. علاوه بر آن، پیگیری درمان و جلوگیری از ادامه دار شدن افسردگی از ضروریات محسوب می‌شود. با این حال ضمن آرزوی سلامتی برای همسرتان، به این نکات توجه کنید.

۱ - از آنجا که افراد افسرده خود را مملو از عیب، نارسایی و به طور کلی فاقد هر گونه ارزشی می‌دانند و از اتفاقات اطرافشان این گونه برداشت می‌کنند که اتفاقات منفی به علت بی‌ارزشی خود آنهاست و یا‌ گاه حتی با استفاده از کلمات نامناسب به توصیف خود می‌پردازند، شما به عنوان همسر می‌توانید نقش موثری در تغییر این احساسات وی داشته باشید.
با تدارک دیدن فعالیت‌هایی که همسرتان به طور قطع می‌تواند در آن‌ها موفق شود نادرستی افکارش را به او نشان دهید. به او یادآور شوید که همیشه دوستش دارید و این مشکل نیز مانند همه مشکلات تمام می‌شود و مجددا خواهید توانست با یکدیگر به اهدافی که داشتید برسید.

۲ - یکی دیگر از ویژگی‌های افراد افسرده رضایت نداشتن از محیط و موقعیت زندگی خویش است. این گونه افراد تصور می‌کنند برای حل مشکلات راهی وجود نخواهد داشت و نهایتا خود و اطرافیانشان را غرق در بدبختی می‌بینند. می‌توانید با خاطر نشان کردن جنبه‌های مثبت هر اتفاق و یا موقعیت‌های مختلف، این احساس را از همسرتان دور کنید.
همان طور که می‌دانید برای هر مشکل راه حل‌های متعددی وجود دارد ولی افراد افسرده همیشه بد‌ترین حالت را متصور می‌شوند؛ بنابراین می‌توانید در شناساندن راه حل‌های مختلف به همسرتان کمک کنید. به همسرتان بگویید که بار‌ها با کمک او توانسته‌اید از پس حل مشکلات برآیید.

۳ - ویژگی دیگر که به دنبال دو ویژگی بالا می‌آید بدبینی به آینده است. افراد افسرده به علت اینکه خود را ناتوان می‌دانند و بد‌ترین حالت ممکن را برای هر اتفاق درنظر می‌گیرند این تصور را دارند که شرایط کنونی تغییری نخواهد کرد و در آینده نیز حتی بد‌تر از اکنون خواهد بود. شما می‌توانید با اصلاح افکار همسرتان و اثبات اینکه شرایط می‌تواند رو به بهبود باشد این افکار مزاحم را از همسرتان دور کنید. کمک به شناسایی فرصت‌های مناسبی که در پیش است (البته نه خیال بافی) می‌تواند اوضاع را تا حدی بهتر کند. (سیمین قربانی- کار‌شناس ارشد مشاوره خانواده/خراسان)


ادامه مطلب ...

زندگی زیرسایه بزرگ​ترها

جام جم سرا:شاید این درست باشد که بسیاری از سالمندان به تنهایی از عهده کارهای روزمره‌شان برنیایند و برای امور عادی هم نیازمند کمک گرفتن از دیگران باشند، ولی این به معنای پایان حیات آنها نیست. آنچه به آنها جان مضاعف می‌دهد ارتباط مؤثر با دیگران، فعالیت اجتماعی و رضایت آنان از حضور در جمع است، به این ترتیب در شرایط عاطفی و سلامت بهینه‌ای قرار خواهند گرفت.

واقعیت این است که جمعیت پیر جزء جدایی‌ناپذیر و درصد قابل توجهی از جامعه است، پس بهتر است به جای این که سعی کنیم بر آن چشم ببندیم، از خودمان سؤال کنیم که زیستن در کدام فضا بهتر است: «جامعه‌ای که در آن سالمندان غروب زندگی خود را به زوال تعبیر می‌کنند یا جامعه‌ای که همین قشر در آن با ابزار نشاط، امید، تدبیر و تجربه خود حامی نسل جوان‌تر هستند؟» فراتر از اینها اگر هوشمندانه و سپاسگزارانه بیندیشیم، نقشی طلایی برای آنها در زندگی جدیدشان خواهیم یافت.

به همین دلیل لازم است که در فرهنگ‌مان تجدید نظر کنیم. به فرزندانمان از همان دوران کودکی بیاموزیم که به سالمندان به دید گنجینه‌هایی رهنما نگاه کنند. آنها چیزهایی را دیده و شنیده‌اند که هنوز فرصت تجربه‌اش برای جوان‌ترها رخ نداده است.

انسان شناسی به نام مارگارت مید، بر این باور است که «برقراری ارتباط بین نسل‌ها لازمه سلامت روان و ثبات نسل است». پس لازم است هر چه زودتر دست به کار شده و حلقه ارتباطی بین نوه‌ها و پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها را مستحکم کنیم. حقیقت این است که کودکان به سالمندان و سالمندان به کودکان احتیاج دارند.

1ـ فرزندان در کنار پدربزرگ و مادر بزرگ‌های خود، درک بهتری از هویت و ریشه‌های خود دارند و با این ایده که ادامه‌دهنده یک نسل هستند، احساس ارزشمند بودن می‌کنند.

2 ـ عزت نفس فرزندان، مهارت‌های عاطفی و اجتماعی آنها (مانند توانایی مقاومت در برابر فشارهای زندگی) ارتقا یافته و حتی می‌توانند در مدرسه نمرات بهتری کسب کنند. این یک واقعیت است که کودکان به حضور و تأثیر بزرگ‌ترها در زندگیشان نیاز دارند.

3ـ این رابطه احساس خاص بودن به فرزندان می‌دهد، چرا که وقت گذراندن با پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها برایشان خاص و ویژه است. یکی از عوامل لذت بردن از این رابطه، بذل محبت بی‌قید و شرط سالمندان است، این گونه کودکان مجبور نیستند که خود واقعی‌شان را پشت باید‌ها و نبایدهای والدانه کنترل کنند، بلکه حقیقت خود را در فضایی امن بروز می‌دهند.

4 ـ حضور پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها می‌تواند تا حدودی خلأ ناشی از بی‌توجهی والدینی که به دلیل کار و مسائل دیگر به اندازه کافی برای بچه‌هایشان وقت نمی‌گذارند را پر کند. به طور نمونه کودکی از تجربه خوشایند خرید با مادر بزرگ خود این‌گونه تعریف می‌کند «هر وقت که با مادرم برای خرید بیرون می‌ریم، همیشه عجله داره و می‌گه زود باش ولی وقتی با مادربزرگم هستم، او همیشه به اندازه کافی وقت داره و به من فرصت می‌ده تا هر چه دلم می‌خواد چیزهایی که دوست دارم رو نگاه کنم.»

5 ـ فرزندان کسانی را دارند که با آنها حرف بزند و به آنها اعتماد کنند. ممکن است آنها ترجیح بدهند مسائلی را برای والدین خود بازگو نکنند، ولی غالباً نسبت به پدربزرگ و مادربزرگ خود چنین حساسیتی ندارند و این به سالمندان قدرت می‌دهد تا بتوانند در حل مشکلی که نوه​شان را درگیر کرده است، مؤثر و مفید واقع شوند. کودکی در این باره می‌گوید: «مادر بزرگم، منو درک می‌کنه!»

6 ـ سالمندان می‌توانند معلمان ِ بسیار صبور و مؤثری باشند که با بروز علایق، مهارت‌ها و سرگرمی‌های دوران جوانی خودشان، ایده‌ها و فعالیت‌های تازه‌ای را به بچه‌ها معرفی کنند. از بازی‌های سنتی و ساده زمان‌های گذشته گرفته تا داستان‌ها و قصه‌ها یا حتی واژه‌ها و تکیه‌کلام‌های پر معنی که استعمال آنها بتدریج در میان ما کمرنگ شده است. چیزهایی که کودکان از پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌هایشان می‌آموزند می‌تواند عمق و دوام بیشتری نسبت به تعالیم دیگران در آنها داشته باشد.

فوایدی که نصیب پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها می‌شود

1 ـ‌ سالمندان در نقش ِ جدیدی که در زندگی خود ایفا می‌کنند، آزادی لذت‌بخشی را تجربه خواهند کرد. آنها فشار دوران پدری یا مادری خود را احساس نمی‌کنند؛ به این ترتیب بسیاری از بهره‌مندی‌های آن دوران را نصیب خود می‌کنند بدون این که مدام به اشکال‌تراشی نوه‌هایشان بپردازند.

2 ـ بسیاری از مردم، پدربزرگی یا مادربزرگی را با عنوان فرصتی دوباره می‌بینند که حالا می‌توانند خلأهای رابطه پدر یا مادر ـ فرزندی خود را پر کرده و بسیاری از خطاهای گذشته را جبران کنند. این بار نوه‌ها فرصت‌های دوباره هستند.

3 ـ‌ آمارها نشان می‌دهد که سالمندان فعال و مؤثر، بسیار کمتر به افسردگی مبتلا شده و سطح رضایت در آنها بالاتر از دیگر سالمندان است. آنها زندگی شادتری را تجربه می‌کنند و نسبت به آینده نیز امیدوارتر خواهند بود.

4 ـ پدربزرگ‌ها، مادربزرگ‌ها و نوه‌هایشان می‌توانند نقش معلم و دانش‌آموز را برای همدیگر داشته باشند و جالب این است که اینجا همیشه بزرگ‌تر‌ها معلم نیستند، بسیاری اوقات این بچه‌ها هستند که به آنها چیز‌های جدید یاد می‌دهند. تصور کنید، کودکی را که سعی می‌کند با آموزش نحوه اس‌ام‌اس دادن یا استفاده از قرآن یا مفاتیح موجود در موبایل یا حتی معرفی دنیای وسیع و شگرف اینترنت، فواید استفاده از تکنولوژی را به پدربزرگ یا مادربزرگش نشان دهد. نوه‌ها این فرصت را به پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها می‌دهند که دنیا را با نگرشی تازه و از دید یک کودک ببینند.

5 ـ‌ همان طور که کودک با حضور پدربزرگ و مادربزرگش به ریشه‌های خود برمی گردد، سالمندان نیز با حضور نوه‌های خود این فرصت را می‌یابند که به واسطه نوه‌های خود میراثی گرانبها برای نسل آینده به جا بگذارند و به این ترتیب به اشتیاق خود نسبت به ابدی و جاویدان بودن ـ که ذاتا در انسان وجود دارد ـ پاسخ می‌دهند.

و اما منافعی که عاید والدین می‌شود

امروزه بسیاری از والدین تحت فشار هستند. شانه یک پدر یا مادربزرگ مهربان و حمایتگر، می‌تواند جای امنی باشد برای تکیه دادن، صحبت کردن و آرام گرفتن. همچنین حضور آنها، این اطمینان خاطر را به والدین می‌دهد که بزرگ‌ترهای دیگری هستند که کودکانشان را دوست داشته و مراقب آنها باشند. پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها، می‌توانند سهمی از فشارهایی را که والدین تحمل می‌کنند برطرف کنند. آنها می‌توانند در خانواده‌‌های مدرن امروزه نقش یک شبکه مستحکم را بازی کنند. (ضمیمه چاردیواری)

فاطمه عمانی


ادامه مطلب ...

بدترین‌های زندگی از زبان مهراب قاسمخانی

جام جم سرا: مهراب قاسمخانی چنان که خود می‌گوید از کودکی تا حال از مرگ می‌ترسیده، از سوسک وحشت دارد، از پیاز بدش می آید و حتی شب ازدواجش هم کت و شلوار نپوشیده:

بدترین فیلمی که تابه‌حال دیده‌اید؟

فیلم بد زیاد دیده‌ام اما بدترین فیلم ایرانی که دیدم فریاد مورچه‌ها بود.

بدترین کتابی که تابه‌حال خوانده‌اید؟

آخرین قسمت تن‌تن خیلی تو ذوقم زد.

بدترین تئاتری که دیده‌اید؟

کلا تئاتر نمی‌بینم و در تمام زندگی‌ام 5 تئاتر بیشتر ندیده‌ام در نتیجه اجازه بدهید در این مورد نظری ندهم.

بدترین موسیقی که گوش داده‌ای؟

من موسیقی رپ نمی‌فهمم.

بدترین تجربه کار که تا به حال داشته‌اید؟

خیلی زیاد است اما آخرین آن سریال باغچه مینو بود.

بدترین بازیگری که دیده‌اید؟

من بازیگرانی که بداهه کار می‌کنند را اصلا دوست ندارم.

بدترین مرخصی که تا به حال رفته‌اید؟

کار من مرخصی ندارد اما سال گذشته یک سال کار نکردم به دلیل یک مجموعه درگیری‌های خانوادگی که از مرگ پدر شقایق تا داستان شخصی که پول‌مان را بالا کشید و من درگیر دادگاه و کارهای مربوط به آن بودم.

بدترین همکاری که تا به حال داشته‌اید؟

باغچه مینو به دلیل اینکه گروه نویسندگی اصلا با هم همکاری نداشتند.

بدترین کاری که تا به حال قبول کرده‌اید؟

باغچه مینو.

بدترین حرفی که یک نفر در مورد شما زده است؟

اصلا دوست ندارم کسی در مورد من صحبت کند حالا فرقی نمی‌کند؛ چه حرف خوب، چه حرف بد. چون در کل بی‌جنبه‌ام و اصلا نقدپذیر نیستم ولی اگر کسی بگوید که دروغ گفته‌ام خیلی به من برمی‌خورد.

بدترین دوستی که تا به حال داشته‌اید؟

دو، سه‌تایی بدترین دوست داشته‌ام.

بدترین عشقی که تا به حال داشته‌اید؟

خیلی عاشق نشده‌ام اما یک‌بار جدا شده‌ام.

بدترین هدیه‌ای که گرفته و داده‌اید؟

بدترین هدیه‌ای که می‌توان داد گل است، هدیه بد هم گرفته‌ام؛ معمولا هدیه‌های تزئینی که برای خانه آدم می‌خرند و با سلیقه خودشان است خیلی هدیه بدی است و تنها خوبی که دارد این است که می‌توان آنها را نگه داشت و به شخص دیگری هدیه داد البته باید سلیقه به خرج بدهیم و ببینیم آن هدیه با سلیقه چه کسی جور در می‌آید. بدترین هدیه‌ای هم که می‌توان داد هدیه به افراد ثروتمندی است که ادکلن آنها زیر یک میلیون تومان نیست. به این افراد هرچه هدیه بدهیم، بدترین است.

بدترین ترس بچگی‌تان؟

ترس از مردن.

بدترین موقعیتی که تا به حال در آن قرار گرفته‌اید؟

چون آدم رودربایستی داری هستم معمولا تو بدترین موقعیت قرار دارم اما اولین باری که مهران مدیری را دیدم از من پرسید که کارم چیست آن موقع کار دکوراسیون داخلی انجام می‌دادم اما من به دروغ گفتم طراح صحنه هستم، او هم گفت چه خوب ما هم دنبال یک طراح صحنه هستیم و مرا فرستاد تا با تهیه‌کننده مذاکره کنم و قرارداد ببندم و من چون دروغ گفته بودم، هیچ چیزی از طراحی صحنه نمی‌دانستم اما رفتم و قرارداد بستم. البته فکر نمی‌کردم دروغ مرا جدی بگیرد و موقعیت بدی بود.

بدترین ترسی که حالا دارید؟

همان ترس از مردن از کودکی تا الان همراه من است.

بدترین حادثه زندگی‌تان؟

تصادفی کردیم که منجر به فوت یکی از افراد داخل ماشین مقابل شد البته من راننده نبودم اما حادثه بدی بود.

بدترین حرفی که تا به حال به کسی زده‌اید؟

خیلی آدم رکی نیستم و معمولا اگر حرفی هم داشته باشم به کسی نمی‌زنم اما فکر نمی‌کنم حرف بدی به کسی زده باشم اگر هم گفته باشم خودم متوجه نشده‌ام و آن طرف هم به روی من نیاورده است.

بدترین ماجرایی که درگیرش بودی و مجبور بودی تا آخر در آن حضور داشته باشید؟

ماجرای بیماری پدر شقایق تا فوت‌شدنش و تمام مراسمی که باید برگزار می‌شد و برای من که ترس از مرگ داشتم موقعیت‌های بدی بود که باید تجربه می‌کردم و تا آخرین لحظه باید در آن حضور می‌داشتم.

بدترین سورپرایزی که تا به حال شده‌اید؟

شقایق هر زمان بخواهد من را سورپرایز کند من می‌فهمم و هر زمان بخواهد برای من هدیه‌ای بگیرد من متوجه می‌شوم که آن هدیه چیست اوایل می‌گفتم که می‌دانم چه هدیه‌ای قرار است بگیرد او ناراحت می‌شد اما الان می‌فهمم اما به رویش نمی‌آورم.

بدترین زمان زندگی‌تان کی بوده است؟

دوران سربازی و کل دوران مدرسه.

بدترین غذایی که تا به حال خورده‌اید؟

غذاهایی که دوست نداشته باشم را اصلا نمی‌خورم.

بدترین غذایی که تا به حال درست کرده‌اید؟

یه موقع‌هایی که آشپزی می‌کنم تلاش می‌کنم یک غذای جدید درست کنم، یک بار سوشی درست کردم که شبیه همه‌چیز بود به غیر از سوشی دقیقا شبیه آدامس شده بود.

بدترین سفری که رفته‌اید؟

یک‌بار به ترکیه رفتم در ایام عید که انتخاب زمان سفرم خیلی بد بود، یک‌بار هم با شقایق رفتیم شمال به محض اینکه رسیدیم فهمیدیم دخترم اینجا بیمار شده است. آن زمان ماشین نداشتیم و مجبور شدیم با چند کورس ماشین و بدبختی به تهران بازگردیم و فقط یک روز آنجا ماندیم که جزو بدترین سفرهایم است.

بدترین دعوایی که تا به حال کرده‌اید؟

خیلی دعوا کرده‌ام یک‌بار با پیمان کتک‌کاری کردیم اما زمان قهر ما هیچ‌وقت به یک ساعت هم نمی‌رسید.

بدترین تصویری که تا به همین لحظه در ذهن‌تان حک شده است؟

آخرین باری که در بیمارستان پدر شقایق را دیدم و دیگه مطمئن بودیم که تمام است.

بدترین دروغی که تا به حال گفته‌اید؟

یک‌بار در دوران دبستان باید نمره‌ای را مادرم امضا می‌کرد اما من خودم جای او امضا کردم و مادرم فهمید و خیلی برای من بد شد. مادرم به روی من نیاورد و فقط یک یادداشت برای من گذاشت که خیلی کار بدی کرده‌ام این ماجرا همیشه یاد من می‌ماند.

بدترین پشیمانی که تا به حال داشته‌اید؟

از چیزی پشیمان نیستم.

بدترین فصل کدام است؟

برای من نه ماه‌ها فرق دارند و نه فصل‌ها. اگر شغلی داشتم که زمان‌های تعطیلی و مرخصی خاصی داشت ممکن بود روزها برایم فرق کنند اما الان برایم فرقی ندارد.

بدترین حیوان؛ جانور یا پرنده‌ای که تا به حال با آن روبه‌رو شده‌اید؟

قطعا پشه و سوسک. کنار خانه ما ساختمان نیمه‌کاره‌ای است که گاهی تعداد زیادی سوسک از آنجا به منزل ما هجوم می‌آورند و این بدترین اتفاق ممکن است و همین‌طور اگر در یک استادیوم صدهزار نفری باشم و یک پشه در آنجا وجود داشته باشد، شک نکنید که مرا نیش خواهد زد.

بدترین وسیله‌ای که همیشه مورد نیاز است؟

هرچه را دوست نداشته باشم استفاده نمی‌کنم. خدا را شکر با وسایل رودربایستی ندارم، یکی از بدترین وسایل مورد نیاز آمپول است.

بدترین تکیه‌کلامی که تا به حال شنیده‌اید؟

کلا از تکیه‌کلام بدم می‌آید، از تکیه‌کلام‌هایی که بازیگران استفاده می‌کنند خیلی بدم می‌آید. هرگز در زندگی‌ام. تکیه‌کلام نداشته‌ام و فکر می‌کنم داشتن آن کار خیلی چیپی است.

بدترین لباسی که خریدی و از خریدش پشیمان شده‌اید؟

کت و شلوار خریدم و هیچ‌وقت هم آن را نپوشیدم، من تا به حال کت و شلوار نپوشیده‌ام. حتی در مراسم عروسی‌ام. کت و شلوار به طرز وحشتناکی به من نمی‌آید.

بدترین عدد زندگی‌تان چیست؟

صفر چون هم وقتی زیاد می‌شود نمی‌فهمم و هم وقتی کم است که بی‌پول می‌شوم.

بدترین خوراک زندگی‌تان چیست؟

پیاز.

بدترین رستوران/کافه‌ای که تا به حال رفته‌اید؟

غذاها را دوست دارم و خیلی سلیقه باصلاحیتی ندارم و ممکن است از غذای یک رستوران لذت ببرم اما بقیه همه بگویند خیلی بد بوده است اما رستوران برج سفید خیلی بد بود.(زندگی ایده آل)


ادامه مطلب ...

زندگی شرافتمندانه یک زن پس از مرگ شوهر|مجموعه عکس|

شنبه 11 مرداد 1393 ساعت 15:39

لیلا عسگری 32 ساله پس از فوت همسرش در کنار مستمری که ازحقوق وی دریافت می کند، برای تامین امرار معاش و هزینه های زندگی در زمینه تهیه و توزیع سبزی فعالیت می کند.


ادامه مطلب ...