مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

خوردن رتیل های سیاه و بزرگ در کامبوج !+ تصاویر

[ad_1]
مفیدستان:
خوردن رتیل های سیاه و بزرگ در کامبوج !+ تصاویر

تصاویر خوردن رتیل های سیاه و بزرگ در کامبوج

 

یکی از وعده های غذایی مردم کامبوج خوردن رتیل هایی است که در اطرافشان زندگی می کنند، این کار برای آنها زیاد سخت نیست!

 

خوردن رتیل و عنکبوت در کامبوج

رتیل عنکبوت چاق و پشمالویی است که نسبت به سایر عنکبوت ها، ترس بیشتری در مردم ایجاد کرده است. رتیل به رنگ های مختلف زرد، زرد پررنگ، قهوه ای کمرنگ و خرمالو یی تند مایل به سیاه وجود دارد و پشم های آن، گاهی خیلی کوتاه و گاهی کمی بلند می باشد.

 

گزش این حشره، بر عکس آن چه مردم فکر می کنند به اندازه عنکبوت بیوه سیاه خطرناک نیست؛ حتی در بعضی از نقاط جهان برخی از افراد، رتیل را به شکل یک حیوان دست آموز نگهداری می کنند.

 

البته نباید تمام رتیل ها را بی خطر دانست. آن چه مسلم است این است که بعد از هر گزشی به وسیله هر عنکبوت یا رتیل ی، باید بیمار ر ابه پزشک برسانید.

 

در کامبوج سریع ترین راه یافتن غذات برای افراد محلی گشتن و یافتن رتیل است. آنها رتیل های این منطقه را شکار کرده و می خورند. شکار یک رتیل در اینجا تنها 10 دقیقه زمان می برد . افراد عادی که این نوع رتیل ها را خورده اند می گویند مزه خوبی دارد ولی اگر جرات خوردن را داشته باشید.

 

نیکل جورج اهل انگلستان وقتی از طرف این کودکان دعوت به شکار رتیل شد این عکسهای باور نکردنی را گرفت و منتشر کرد.

 

خوردن رتیل های سیاه و بزرگ در کامبوج !+ تصاویر

خوردن رتیل ها در کامبوج!

خوردن رتیل های سیاه و بزرگ در کامبوج !+ تصاویر

تصاویر وحشتناک از خوردن رتیل گنده و سیاه

خوردن رتیل های سیاه و بزرگ در کامبوج !+ تصاویر

خوردن رتیل های سیاه و بزرگ در کامبوج!

خوردن رتیل های سیاه و بزرگ در کامبوج !+ تصاویر

 


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

بانک گردشگری ایران و جهان مکان های تفریحی و تاریخی ایران و جهاننکات مهم مسافرتعجایب گردشگری ایران و جهانسفر پربازدید ترین مطالب مطالب دیروز کمی به بچه ها سواری بدهید در روز سیگار را ترک کنید عوامل زمینه ساز در بانک گردشگری ایران و جهان مکان های تفریحی و تاریخی ایران و جهاننکات مهم مسافرتعجایب گردشگری ایران و جهانسفر به خارج پربازدید ترین مطالب مطالب دیروز کمی به بچه ها سواری بدهید در روز سیگار را ترک کنید عوامل زمینه ساز در پرخاشگری


ادامه مطلب ...

طرز تهیه ترشی انگور سیاه (ترشی انگور شانی)

[ad_1]

ترشی انگور سیاه که با استفاده از انگور شانی تهیه میشود یکی از ترشی‌های اعیانی تبریز بوده است. با طرز تهیه ترشی انگور سیاه سنتی آشنا شوید.

ترشی انگور قرمز یا ترشی انگور شانی از گذشته دور، یکی از ترشی‌های مجلسی و اعیانی شهر تبریز بوده است و سر سفره مهمانی‌های زمستانی قرار می‌گیرد. 

طرز تهیه ترشی انگور مانند سایر ترشی‌‌هاست اما به اندازه دیگر انواع ترشی شناخته‌شده و رایج نیست.

فرقی که این ترشی با سایر ترشی ها دارد استفاده از نبات (ترجیحا نبات ساده یا کم زعفران) می باشد که طعمی ملس و خوشمزه به این ترشی می‌دهد.

از جمله ویژگی‌های انگور شانی که آن‌ را برای تهیه این ترشی مناسب نموده است می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:
  • انگور شانی دارای دانه‌های گرد و درشت و تیره رنگ زرشکی - بنفش است. در مقایسه با سایر انگورها پوست کلفتی داردانگور شانی: سه کیلونبات (ترجیحاً ساده یا کم زعفران): نیم کیلو الی 750 گرمسرکه (ترجیحاً سرکه شانی خانگی): مساوی با میزان آبآب جوشیده خنک شده: مساوی با میزان سرکه که سرخ مایل به سیاهی است و گوشت آن نیز سرخ و سفت است.
  • نهال انگور شانی را تاک یا مو نیز می‌گویند. ساقه‌های آن اغلب به رنگ قهوه‌ای است که نشانگر رسیده بودن آن و آماده بودن آن جهت تهیه ترشی یا سرکه شانی است.
  • آب این انگور به رنگ زرشکی-بنفش زیبایی بوده و طعمی بی‌نهایت دلنشین دارد. ولی به علت کلفتی پوستش و گران بودنش نسبت به سایر انگورها و اینکه به وفور در هر میوه فروشی فروخته نمی‌شود، خوردن آن به صورت حبه انگور چندان رایج نیست و بیشتر مصارفی چون تهیه نوشیدنی‌ها، آبمیوه‌ها، نوشابه‌ها، تهیه ترشی شانی و سرکه شانی و ... دارد.

با طرز تهیه ترشی انگور سیاه آشنا شوید.

مواد لازم برای تهیه ترشی انگور سیاه:

انگور شانی یا انگور سیاه درشت6 کیلوگرم
نبات ساده500 گرم
سرکه انگوربه میزان برابر با آب
آببه میزان برابر با سرکه
طرز تهیه ترشی انگور سیاه ، طرز تهیه ترشی انگور شانی ، ترشی شانی ، انگور شانی ، سرکه شانی

طرز تهیه ترشی انگور سیاه:

  1. برای تهیه ترشی انگور سیاه یا ترشی انگور شانی نکته مهمی که باید توجه کنید این است که انگورها را اصلا نباید حبه کنید. انگورها باید همراه با خوشه داخل دبه قرار بگیرند.
  2. پس انگورها را با استفاده از قیچی یا چاقو به خوشه‌های ریز تقسیم کنید و همراه با خوشه درون کاسه بزرگی قرار دهید.
  3. سپس آب و یک قطره مایع ظرفشویی به آن افزوده و خوب آن‌ها را بشویید. 
  4. انگورهای شسته‌شده را درون آبکش قرار داده و اجازه دهید آب اضافی آنها کاملا برود.
  5. سپس مقداری آب را جوشانده و اجازه دهید خوب خنک شود.
  6. خوشه‌های ریز انگور را درون ظرف ترشی (دبه) قرار دهید.
  7. گنجایش ظرف باید طوری باشد که انگورها بعد از ریختن محلول آب و سرکه، به آسانی درون مایع غوطه ور شوند.
  8. آب و سرکه را به میزان مساوی را درون دبه‌های کوچک ترشی بریزید. توجه کنید که مقدار آب و سرکه باید نصف-نصف باشد. یعنی اگر ظرف گنجایش 6 پیمانه مایع را داشته باشد، سه پیمانه آن بایستی آب جوشیده خنک شده و سه پیمانه آن سرکه باشد. 
  9. دبه های مورد استفاده برای ترشی بایستی تمیز و خشک و بدون هر گونه سوراخ و بدون هر گونه بو باشد.
  10. حالا نبات‌ها را روی دهانه ظرف قرار دهید. به علت وجود سرکه، نبات‌ها بلافاصله آب خواهند شد. 
  11. در پایان کار، یک کیسه فریزر تمیز روی دهانه دبه قرار داده و در ظرف را محکم ببندید.
  12. ظرف ترشی باید حدود یک ماه در هوای آزاد و خنک باقی بماند تا ترشی جا بیفتد.
  13. قبل از یک ماه به هیچ وجه در ظرف را باز نکنید.
  14. وقتی ترشی جا افتاد، چند خوشه از انگور را جدا کرده و دانه کنید و در کنار انواع غذاها سرو کنید.

چند نکته درباره تهیه ترشی انگور سیاه:

  • به جای نبات می‌توان از شکر یا قند نیز استفاده کرد ولی نبات کیفیت بهتری دارد.
  • برخی از هیچ نوع شیرین کننده‌ای برای این ترشی استفاده نمی‌کنند ولی با نبات یا شیرین کننده های دیگر، طعم این ترشی ملس و عالی خواهد شد.
  • برخی به جای ترکیب آب و سرکه، فقط از سرکه استفاده می‌کنند. با این روش ترشی خوشمزه‌ای خواهید داشت اما تندی سرکه، گلو را می‌سوزاند.
  • هرچه این ترشی مدت زمان بیشتری بماند، کیفیت بهتری خواهد داشت.

گردآوری: مجله اینترنتی ستاره


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

چنچنه شراب قرمز بخش یک باسلام وخسته نباشید من بشکه انگور قزوینی شراب انداختم که هر چهارتا شراب شده ولی ‌طب اسلامی وسنتی حکیم عقیلی خراسانی درمانهادرمانهاعلم پزشکی از بین رفته بود، بقراط آن را یافت مرده بود، جالینوس زنده اش کرد کور بود و ‌طب اسلامی وسنتی حکیم عقیلی خراسانی طب سنتیطبسنتی مخلوط عسل و گلیسیرین در مقادیر مساوی بهترین درمان خشکی و ترک خوردکی پوست دست و صورت چنچنه » شراب قرمز بخش یک باسلام وخسته نباشید من بشکه انگور قزوینی شراب انداختم که هر چهارتا شراب شده ولی یکیشو که ‌طب اسلامی وسنتی حکیم عقیلی خراسانی درمانها درمانها علم پزشکی از بین رفته بود، بقراط آن را یافت مرده بود، جالینوس زنده اش کرد کور بود و حنین چشم ‌طب اسلامی وسنتی حکیم عقیلی خراسانی طب سنتی طبسنتی مخلوط عسل و گلیسیرین در مقادیر مساوی بهترین درمان خشکی و ترک خوردکی پوست دست و صورت می باشد


ادامه مطلب ...

12 عشقی که زندگی شما را سیاه می کند

[ad_1]
12 عشقی که زندگی شما را سیاه می کند

خبرگزاری آریا -
یک بار دیگر شخصیت فردی را که به او علاقمند شده ایدمرور کنید. این مطلب می خواهد هشدار دهد که محبوب شما ممکن است دچار نوعی اختلال شخصیت باشد اما شما چون دوستش دارید، متوجه آن نشوید.

عشق پدیده غریبی است که هر کسی در زندگی حداقل یک بار آن را تجربه می کند. گاهی ماجرا شکل پیچیده ای به خودش می گیرد و ما عاشق کسی می شویم که دچار درجه هایی از اختلال های شخصیتی است. شاید خودشما هم الان درگیر همین نوع رابطه هستید اما خودتان خبر ندارید و یا نمی خواهید قبول کنید. شاید هم از علائم این نوع عشق ها بی خبرید. صفحه های بعد را مرور کنید.

چرا افراد با اختلال شخصیت جذابیند؟
** جنبه هایی از شخصیت هستند که مانع از شناخت افراد دارای اختلال شخصیت در همان اوائل آشنایی می شوند. این افراد غالبا اول آشنایی تصویر خیلی خوبی از خودشان ارائه می دهد که بقیه را جذب می کند. افراد دارای اختلال شخصیت از نظر ظاهری با بقیه فرقی ندارند و آنها هم ممکن است زیبا و باهوش باشند و در کارشان حسابی افراد موفقی باشندکه این ویژگی ها باعث می شود برای دیگران جذاب به نظر برسند.

از سوی دیگر، برای تشخیص اختلال شخصیت، باید گذشته او را دانست و اطلاعات زیادی از روابط او با دیگران و الگوهای رفتاریش داشت که در آشنایی کوتاه مدت به دست نمی آید. علاوه بر همه اینها، افراد دارای اختلال شخصیت ویژگی هایی را از خودشان بروز می دهند که می تواند دیگران را مجذوب آنها کند؛ برای مثال آیا تا به حال کسی از اطرافیان تان شیفته فردی شده است که خیلی شیرین زبان است؟

یا با ساختن داستان درباره اینکه به چه موقعیت های بالایی رسیده و چه آدم های مهمی را می شناسد. او را به خود جذب کرده باشد؟ همین ویژگی ها که او را جذب کرده، اتفاقا مربوط به اختلال شخصیتی او بوده است. به هر حال، در این باره دوستتان را سرزنش نکنید و یادتان باشد که همه ما دارای این گرایش درونی هستیم که به سمت افراد نابهنجار جذب می شویم! جواب او به این سوال ها، تا حدی دلیل های شخصی او را برای جذب شدن به چنین افرادی روشن تر می کند:

* آیا چنان مبهوت ویژگی های ظاهری یا رفتاری او شده است که باعث می شود بسیاری از ویژگی ها و رفتارهای ناپسند از چشمش دور بماند؟
* آیا فردی که به او علاقه دارد، دارای ویژگی هایی است که او به شدت فاقد آنها است؟
* آیا او خودرا ملزم به کمک به این افراد و نجات آنها می داند؟
* آیا هنگام اقدام به ترک فرد مورد علاقه اش، حتی اگر آن را ضروری هم بداند، دچار احساس گناه می شود؟
* آیا نیاز به کمک به نیازمندان آنقدر دراو قوی است که خودش را ناتوان از ترک چنین آدمی می بیند؟
* آیا او در همان لحظه اول آنچنان عاشق می شودکه دیگر معایب شخصیتی و رفتاری او را نمی بیند؟
* آیا عزت نفس او آنقدر شکننده است که گفتن کلمه نه به فردی که فکر می کند در مقایسه با خودش موقعیت برتری دارد، برایش خیلی دشوار است؟
* آیا فقط به این فکر است که از تنهایی فرار کند؟

آیا دوستانتان با این شخصیت ها برخورد داشته اند؟
* آیا رابطه آنها بسیار شورانگیز شروع شد و بعد به دلایلی نه چندان قابل قبول، به سردی گرایید؟
* آیا خواستگار او از تاثیر رفتارهایش روی دیگران آگاهی ندارد؟
* آیا خواستگار او رفتارهایی دارد که به نظر نامناسب است اما خودش با آنها مشکلی ندارد؟
* آیا وقتی برای تصحیح رفتارت او اقدامی می شود، به آن اعتنایی نمی کند و یا واکنش منفی دارد؟
* آیا او معمولا اول رابطه خیلی خوبی با بقیه برقرار می کندو بعد کارش به دلسردی و دلخوری و کناره گیری می کشد؟
* آیا خواستگار او آنقدر به توجه و محبت نیاز دارد که دوستتان را به ستوه آورده است؟
* آیا خواستگار او آنقدر منضبط و منظم است که هر تغییر برنامه ای او را عصبانی می کند؟
* آیا رفتار خواستگار او عجیب و غریب است و اصلا برای همین است که دوستتان دوستش دارد؟
* آیا بددلی ها، نگرانی ها و سوءظن های خواستگارش امان دوستتان را بریده است؟
** اگر جواب ها به سوال های بالا مثبت است، ورود او را به جمع افراد دارای سابقه ارتباط با اختلال شخصیتی ها تبریک می گوییم. البته، دراین گروه افرادخیلی زیادی وجود دارند و دوست تان، یکی از متعدد آدم های دارای این تجربه است. یادتان باشد تنها جواب مثبت به یکی از این سوال ها، برای تشخیص اختلال شخصیت در کسی که او را دوست دارد کافی نیست اما بد نیست قدری شک او را برانگیزد.

عشاق عجیب و غیرعادی
1- محبوب شکاک (اختلال شخصیت پارانوئید)

علائم:
* گمان می کندکه به او آسیب می زنند، یا به او دروغ می گویند یا قصد دارنداز او سوء استفاده کنند.
* ظاهرا همیشه برایش جای تردید وجود دارد که دیگران به او وفادار هستند یا نه.
* از اینکه بخواهد اعتماد کند می ترسد و صمیمانه همه چیز را با محبوبش در میان نمی گذارد.
* حرف های دیگران را، حتی اگر شوخی یا تعریف و تمجید باشدگ، علیه خود تعبیر می کند یا فکر می کند قصد تمسخر او را دارند.
* وقتی از کسی ناراحت می شود، کینه او را برای همیشه به دل می گیجرد.
* فکر می کندمورد حمله دیگران قرار گرفته، در نتیجه به سرعت عصبانی و پرخاشگری می شود.
* خشک و رسمی و فاقد حس شوخ طبعی است.
* گاهی بقیه را می ترساند چون احساس می شود توانایی این را دارد که به دیگران آسیب برساند.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟
خیلی از افراد جذب افراد مرموز و تودار می شوند. انگار می خواهند از راز و رمز این دسته از افراد سر در بیاورند. به علاوه، آدم های شکاک گاهی زخم خورده به نظر می رسند و در بعضی ها این احساس را به وجود می آورند که رسالت کمک به او را دارند.
در واقع، افرادی که نیاز دارند دائم مورد تایید دیگران باشند و وفاداری خود را به کسی ثابت کنند و آدم هایی که شک و تردید و دائم چک شدن را به پای عشق و علاقه می نویسند و دوست دارند دائم کنترل شوند، جذب چنین افرادی می شوند. آدم هایی که نیاز به مراقبت کردن از شخص دیگری دارند هم مستعد برقراری رابطه با پارانوئیدها هستند.

آخرش چه می شود؟
رابطه با این افراد می تواند خطرناک باشد چون اگر احساس کنند محبوبشان به آنها آسیب خواهد زد، ممکن است تصمیم بگیرند در این کار پیشدستی کنند. خبر بد اینکه این دسته از افراد اغلب درمان هم نمی شوند چون به درمانگر هم اعتماد نمی کنند و واکنش شان به درمان خیلی تهاجمی است.

[«قرمز» حکایت مردی است که با وجود عشق زیادی که به همسرش دارد، نمی تواند او را باور کند و دست از تردید بر نمی دارد.]

2- محبوب منزوی (اختلال شخصیت اسکیزوئید)

علائم:
* علاقه ای به ارتباط نزدیک با دیگران ندارد، حتی کسی که محبوبش است.
* فعالیت های فردی را ترجیح می دهد، حتی به بودن با خانواده.
* تعداد فعالیت ها و وقایعی که می تواند برای او جذاب باشد، خیلی اندکاست.
* به غیر از اعضای خانواده، فرد دیگری با او نزدیک و صمیمی نیست.
* انگار نسبت به تمجید و حتی انتقاد اطرافیان بی تفاوت است.
* به نظر بقیه، سرد و منزوی و بی احساس با شاید خجالتی است.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟
این افراد به دلیل درونگرایی و گوشه گیری خود می توانند برای بقیه جذاب باشند، به علاوه افرادی که می خواهند طرف مقابل شان فقط با آنها وقت بگذراند و خیال خیانت هم به سرش نزند، جذب چنین آدم هایی می شوند. همچنین این دسته از آدم ها، احساسات افرادی را قلقلک می دهندکه می خواهند دائم از شریک زندگی شان مراقبت کنند، به جای او حرف بزنند، به جای او تصمیم بگیرند و خلاصه مثل یک پرستار مهربان برای او باشند. اگر کسی نیاز داردکه اطراف مقابلش به او خیلی احتیاج داشته باشد، احتمالا جذب اسکیزوئیدها می شود. نکته تلخ و خنده دار ماجرا این است که بعد می فهمد آنها اصلا به او نیازی ندارند و بود و نبودشان آنقدرها هم فرقی نمی کند.

آخرش چه می شود؟
اسکیزوئیدها خیلی به درمان جواب نمی دهند چون منزوی بودن مهمترین مکانیسم دفاعی است که همه عمرشان داشته اند و نمی خواهندآن را ترک کنند. بنابراین نباید از آنها عصبانی شد و اگر قرار است با چنین آدم هایی زندگی کنید، باید بی خیال تغییر آنها شوید. باید بگذارید به حال خودشان باشند و در فعالیت هایی که دوست دارند شریک شد. اگر قرار است همسری داشته باشید که قلبش برای خانواده بتپد، اسکیزوئیدها مناسب نیستند.

[«فارست» شخصیت ساده و دوست داشتنی است که خیلی هم توجه جلب می کند اما بیشتر سرگرم کارهای خودش است تا کارهایی که مردم معمولا انجام می دهند.]

3- محبوب غیرعادی (اختلال شخصیت اسکیزوتایپال)

علائم:
* افکار او به نظر همه تا حدی عجیب است.
* حوادث، اتفاق ها و خلاصه همه چیز در زندگی عادی برای او معنای خاصی دارند.
* انگار دنیا را به روش خاصی تجربه می کند، آنقدر که گاهی هیچ کس از دنیای او چیزی سردر نمی آورد.
* عواطف، هیجان ها و ابراز احساس های او به نظر عجیب و نامتناسب می رسند.
* دوستان صمیمی زیادی ندارد.
* زیاد علاقه به موقعیت های اجتماعی ندارد چون با دیگران احساس راحتی نمی کند.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟
افراد اسکیزوتایپال، اسرارآمیز، شگفت انگیز و حتی سرگرم کننده اند، برای همین هم در دیدارهای اول، می توانند جذاب باشند. آنها یک دنیا حرف هایی دارند که در زندگی تان نشنیده اید و می توانند باعث خنده یا شگفتی شوند. به علاوه گاهی رفتارها و پوشش متفاوت آنها، به بقیه این احساس را می دهد که افرادی جسور هستند و همین، خودش جذابیت است. همچنین متفاوت بودنشان، حس این را که بخواهند از آنها مراقبت کنند در افراد به وجود می آورد. البته، معمولا آدم هایی جذب اسکیزوتایپال ها می شوند که خودشان هم رگه هایی از عجیب و غریب بودن داشته باشند! از ما گفتن بود، باید مراقب بود!

آخرش چه می شود؟
باید در رابطه با این افراد حسابی پوست کلفت بود و آمادگی طرد شدن در موقعیت های اجتماعی را داشت. همچنین باید برای بارها عصبانی شدن از دست او آماده شد. نبایدب رای تغییر او عجله به خرج دارد و باید قدم به قدم در کنار او بود تا بتواند کم کم با اجتماع کنار بیاید. اگر چنین صبری وجود ندارد، بدانید ترک کردن ناگهانی او می تواند حسابی به او آسیب بزند. پس، این کار حتما باید به تدریج و با کمک یک متخصص انجام شود.

[«ذهن زیبا» به خوبی مردی را به تصویر می کشد که با بقیه فرق دارد. حتی نقوش لباس های دیگران را به شیوه ای غریب و معنادار می بیند. نگاهی که بقیه با آن ارتباط نمی گیرند و همین دلیل هم از او فردی تنها می سازد.]

عشاق فریبنده و خطرناک
4- محبوب نمایشی (اختلال شخصیت هیستریونیک)

علائم:
* دوست دارد همیشه مورد توجه همیشه باشد و بسیار تلقین پذیر است.
* رفتارها و نوع لباس پوشیدنش برای جلب توجه است.
* نگرش خاصی درباره مسائل مهم زندگی ندارد، دیدش سطحی است و حرفی برای بیان کردن در جمع ها ندارد.
* تحمل مورد بی توجهی قرار گرفتن را ندارد و زود احساساتش تغییر می کند. حتی ممکن است در جمع به پرخاشگری و قشقرق بپردازد.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟
اگر فردی با چنین آدم هایی وارد رابطه شود، احتمالا از آن دسته آدم هایی است که هیجان خواهی درونی خود را دائم سرکوب می کند یا شاید برای خود به اندازه کافی ارزش قائل نیست که نیازهای خود را در رابطه به رسمیت بشناسد و بخواهد که برطرف شوند.

آخرش چه می شود؟
برای داشتن یک رابطه زناشویی عمیق و با دوام، یک فرد هیستریونیک به هیچ وجه مناسب نیست. اگر فردی می خواهد چنین رابطه ای را ادامه دهد، باید حد و مرزهای خیلی دقیقی را تعیین کند و سر حرف خودش هم بماند. باید انتظارها را درباره روابط، نوع لباس پوشیدن و رفتار کردن این افراد مطرح شود و در این باره قاطع بود. باید خود را برای پرخاشگری های آنها آماده کرد و از یک درمانگر کمک گرفت. اگر تصمیم به جدایی از آنها گرفته شد، باید از حمایت خانواده و دوستان استفاده شود تا از خشم او زیاد آسیب ندید.

[شخصیت زن مهم فیلم «زندگی خصوصی» برگرفته از یک شخصیت هیستریونیک است.]

5- محبوب توفانی (اختلال شخصیت مرزی)

علائم:
* اقدام های دیوانه وار انجام می دهد تا از سوی محبوبش طرد نشود و معمولا رفتارهای او را طوری تعبیر می کند که انگار قصد ترک او را دارد.
* در تاریخچه زندگی او رفتارهای تکانشی وجود دارد، مانند رانندگی پرخطر، پرخوری، اعتیاد، ولخرجی و ...
* در تاریخچه زندگی او ارتباط های بی ثبات با دیگران وجود دارد.
* بارها اقدام به خودکشی یا آسیب رساندن به خودکرده یا دست کم ژست آن را گرفته است.
* نوسان های شدید هیجانی دارد، برای مثال از شادی به افسردگی یا از آرامش کامل به خشم خیلی شدید.
* احساس پوچی مزمن دارد.
* پرخاشگری های بی مورد کلامی و فیزیکی دارد.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟
در بیشتر موارد، شخصیت های مرزی را زنان تشکیل می دهند. فرد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، بسیار جذاب، پرشور، پر از هیجان، بدون حد و مرز و جسور ظاهر می شود که خیلی جذاب است. او در ابتدا هیچ رفتار ناخوشایندی ندارد و کسی به مشکل دار بودن او شک نمی کند. افرادی که از بالا و پایین شدن زیاد در رابطه و واکنش های ناگهانی خوششان می آید، یا احساس می کنند رسالت نجات فردی اینچنین بی ثبات را دارند، وارد چنین روابطی می شوند.

آخرش چه می شود؟
درمان چنین فردی اگرچه کند و دشوار اما ضروری است. تمام تهدیدهای او به خودکشی باید جدی گرفته شود. باید با تفکر سیاه و سفید او مقابله و متهم شدن به بی عاطفه بودن را دائم تحمل کرد. زندگی به افراد دارای اختلال شخصیت مرزی از هر اختلال دیگری دشوارتر است. به هر حال باید مراقب بود به تفکرهای خود تخریبی او دامن نزد و به او فهماند که اگر دلخوری وجود دارد به معنای این نیست که از او متنفرند. سرانجام این افراد، اگر بعد از تلاش های مکرر برای خودکشی زنده بماند، در بیشتر موارد افسردگی است.

[سابقه خودکشی، رفتارهای تکانشی، تصمیم های عجولانه و بدونفکر کردن به عاقبت کار ویژگی های شخصیت باران کوثری در فیلم «بغض» است.]

6- محبوب خطرناک (اختلال شخصیت ضد اجتماعی)

علائم:
* در فعالیت هایی شرکت می کنند که خلاف قانون است و احتمالا سابقه بازداشت یا مشکلات قانونی دارد.
* بارها به خاطر منافع خود، به دیگران دروغ می گوید و آنها را فریب می دهد.
* تکانشی است، یعنی رفتارهایش ناگهانی است و به عاقبت آنها فکر نمی کند. اصلا انگار هیچ چیز برایش درس عبرت نمی شود.
* بارها نشان داده برای رفاه و سلامتی دیگران اهمیتی قائل نیست.
* ثبات و شرافت لازم در زمینه شغلی خودش را ندارد.
* روحیه پشیمانی و عذرخواهی ندارد و در برابر آسیبی که به دیگران می زند یا ناراحتی هایی که درست می کند، به جای عذرخواهی، بهانه می تراشد و خود را توجیه می کند.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟
افراد ضد اجتماع به شدت در برقراری ارتباط مهارت دارند و خیلی سعی می کنند جذاب و بامزه باشند. آنها باعث می شوند احساس شود یک رابطه جالب دو طرفه برقرار شده و آینده ای پر از شادی و خوشبختی در زندگی زناشویی پیش روی است. واقعا چه کسی از این شرایط بدش می آید؟ البته قضیه به این سادگی ها هم نیست. گاهی افراد جذب کسی می شوند که به نظر جالب و قوی می رسند؛ آدمی که اگرچه خیلی خودش را احساساتی، مودب و با وجدان نشان می دهد اما در عمل نشانی از احترام به انسان ها در رفتارش نیست. احتمالا عزت نفس این افراد آسیب دیده است و برای خودشان به اندازه کافی، ارزش قائل نیستند.

آخرش چه می شود؟
اگر کسی فکر می کند صبرش لبریز نخواهد شد، همیشه می تواند سکوت کند، دروغ بشنود و تحقیر شود، همه بار مسوولیت زندگی را به تنهایی به دوش بکشد، با خیانت های مکرر کنار بیاید و پای محاکمه و مانند آن هم بنشیند، می تواند زندگی با چنین فردی را امتحان کند، در غیر اینصورت، هر جا جلوی ضرر را بگیرد، سود کرده است.

[عبرت نگرفتن و برنامه ریزی مداومبرای تبهکاری، عاقبت خیلی از ضد اجتماعی های پیشرفته است که در فیلم «درایو» به تصویر کشیده می شود.]

7- محبوب خودپسند (اختلال شخصیت خودشیفته)

علائم:
* خود را از همه مهم تر می داند و تمام وقت در حال تعریف از خود است.
* خود را فرد خیلی خاصی می داند که تنها آدم های خیلی برجسته می توانند درکش کنند.
* همیشه خودش را حق به جانب می داند و انتظار دارد بقیه در راستای خواسته های او رفتار کنند.
* از دیگران برای خواسته های خودش سوء استفاده می کند.
* توانایی درک دیگران یا همدلی با آنها را ندارد و در واقع بقیه را آنقدر مهم و با ارزش نمی داند.
* به شدت به دیگران حسادت می کند اما مدعی است که این دیگران هستند که حسادت می کنند.
* همواره نیاز به شنیدن تعریف و تمجید از سوی دیگران، به خصوص خانواده دارد.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟
برخلاف باور عمومی، بیشتر خودشیفته ها، مرد هستند. آنها خیلی جذاب و با اعتماد به نفس ظاهر می شوند و با دروغ ها و گزافه گویی های فراوان، دیگران را شیفته خود می سازند. اما اگر کسی به این افراد توجه کند، ممکن است به این دلیل باشد که درگذشته یاد گرفته همیشه در خدمت دیگران باشد و به خواسته های خود توجه نکند. همچنین اگر عزت نفس و اعتماد به نفسش خیلی ضعیف باشد، ممکن است کم کم طوری وارد بازی یک فرد خودشیفته شود که خودش هم باور کند او برتر است و دارد او را با همه ضعف هایش تحمل می کند. حتی شاید از این بابت از او ممنون هم باشد.

آخرش چه می شود؟
آدم های خودشیفته، یا در کودکی زیادی مورد توجه بوده اند یا برعکس، آنقدر بی اعتنایی دیده اند که با خودشیفته دارند از خودشان دفاع می کنند. درمان آنها دشوار است چون اصلا دیگران را در حدی نمی بینند که بخواهند آنها را تغییر دهند. اگر بتوان خیلی قاطع ماند و راه را بر تحقیر دیگران بست، برای مثال حد و مرزهای خیلی روشنی گذاشت، خیلی جدی و با بی اعتنایی می توان تا حدی اوضاع را کنترل کرد. همچنین اگر بتوان او را در بازی خودشانداخت و برای مثال با تعریف وسوسه اش کرد تا درست رفتار کند، اوضاع بهتر می شود. با اینحال، زندگی با یک خودشیفته می تواند تمام توان افراد را بگیرد و از آنها فردی افسرده و بدون اعتماد به نفس بسازد.

[دارسی در فیلم «غرور و تعصب» به هیچ کس بها نمی دهد، هیچکس را در حد و اندازه خود نمی داند و از هر فرصتی برای سرکوفت زدن به دیگران و تحقیر آنها استفاده می کند.]

8- محبوب فرساینده (اختلال شخصیت پرخاشگر - منفعل)

علائم
* به طور غیرمستقیم از انجام وظایف شغلی و اجتماعی سر باز می زند.
* همواره از این شاکی است که بقیه او را درست درک نمی کنند.
* در بسیاری از مواردلجوجانه به بحث و جدل می پردازد.
* ظاهرا بدون هیچ دلیل مشخصی از افراد مافوق خشمگین است و از آنها دائم انتقاد می کند.
* نسبت به آدم های موفق تر احساس حسادت می کند.
* در بسیاری از موارد با اغراق، از مشکلات زندگی خودش گله دارد.
* همواره بین اطاعت انفعالی و نافرمانی خصمانه در نوسان است.
* رفتارهایش به طور غیرمستقیم، خوشبختی و موفقیت های شریک زندگی اش را از بین می برد.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟
جذب آدمی که همیشه با نیش و کنایه حرف می زند و همیشه خشم دارد، کار ساده ای نیست. اگر کسی چنین فردی را دوست دارد احتمالا می خواهد در نقش یک منجی ظاهر شود واو را از گرفتارهایی که می گوید، رها کند. علاوه بر این، شاید فردی که زیاد غر می زند، شبیه به یکی از والدین او باشد و با همه سختی هایی که رابطه با او دارد، باز برایش یادآور فضای خانه باشد و به همین دلیل رفتارهای اعصاب خردکن او را تحمل می کند.

آخرش چه می شود؟
افراد منفعل - پرخاشگر، اعتماد به نفس و عزت نفس دیگران را تخریب می کنند وتلاش برای تغییر او هم بی نتیجه است. در واقع این شخصیت ها می توانند دیگران را به طور کامل نهبود کنند. برای همین بهتر است این رابطه ادامه پیدا نکند. به علاوه بایدمراقب بود که تصمیم گیری یا تعیین تکلیف را به عهده او نگذاشت چون اوضاع سخت می شود و خلاصه حسابی پشیمانی به بار می آورد.

[شخصیت اصلی فیلم «راننده تاکسی» از همه عصبانی است. عصبانیت او حد و مرزی ندارد. انگار باید از همه انتقام بگیرد. خشم او به همه مربوط است و فیلتری ندارد.]

عشاق مضطرب و نیازمند
9- محبوب هراسان (اختلال شخصیت اجتنابی)

علائم:
* به دلیل ترس از انتقاد و عدم تایید، از فعالیت هایی که نیاز به تعامل با افراد زیاد داشته باشد طفره می رود.
* فقط مایل است با افرادی ارتباط برقرار کند که از آنها خوشش می آید.
* به دلیل احساس شرم و یا ترس از مورد تمسخر قرار گرفتن، درمورد دنیای درونی خود با حتی صمیمی ترین اطرافیانش هم صحبتی نمی کند.
* در موقعیت های اجتماعی دائم نگران این است که مورد انتقاد قرار بگیرد یا اینکه طرد شود.
* به خاطر احساس بی کفایتی، از حضور در موقعیت های اجتماعی جدید اجتناب می کند و اگر هم در چنین موقعیت هایی حاضر شود، احساس کمتر و پایین تر بودن دارد.
* معمولا سعی می کند وارد فعالیت های جدید و ناشناخته نشود.

چرا جذب چنین آدمی می شویم؟
بسیاری از آدم ها دوست دارند چیزها و افرادی را به دست بیاورند که به نظر دست نیافتنی هستند. آدم های اجتنابی هم به خاطر اینکه رابطه ای برقرار نمی کنند و از آدم ها، با هراس می گریزند، از همان گروه دست نیافتنی ها به حساب می آیند. از طرف دیگر، این افراد به نظر مظلوم هایی می رسند که نیاز به کمک دارند و میل افراد به نجات را قلقلک می دهند. آدم های اجتنابی به نظر خیلی هم امن می رسند چون تمایل به ارتباط با غریبه ها در آنها کمتر است. شاید دوستتان هم به همین دلیل جذب چنین آدمی شده است.

آخرش چه می شود؟
نباید به درمانش دلخوش بود. زندگی با اجتنابی ها می تواند خیلی کسل کننده باشد. اگر دیگران دل به دلش دهند و با همه کناره گیری ها و یکنواختی هایش کنار بیایند، کمکی به بهبود اوضاع نمی کنند. باید صر به خرج داد، قدم به قدم او را تشویق کرد، او را وارد جمع ها کرد و البته به محدود بودن هم عادت کرد.

10- محبوب غمگین (اختلال شخصیت افسرده)

علائم:
* زندگی و رفتارهای او پر از غم و اندوه است.
* احساس بی کفایتی و بی ارزشی دارد و اعتماد به نفسش خیلی پایین است.
* نسبت به خودش دیدی منفی دارد و همیشه در حال سرزنش کردن خودش است.
* بیشتر تمایل داردخودخوری کند و وقت زیادی را به غصه خوردن می گذراند.
* نسبت به دیگران، از جمله افراد مهم زندگی اش هم دیدگاهی منفی و انتقادی دارد.
* تمنایل زیادی دارد که دائم دچار احساس پشیمانی و گناه شود.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟
آدم های با شخصیت افسرده درنگاه اول خیلی فروتن و مودب به نظر می رسند. آنها آدم های آرامی هستند که مسوولیت همه چیز را به گردن می گیرند و از دیگران عذرخواهی می کنند. به علاوه به شدت این احساس را در آدم برمی انگیزند که بایداز آنها مراقبت کرد. از طرف دیگر، این دست از آدم ها، به دیگران فرصت مدیریت کامل رابطه را می دهند.

آخرش چه می شود؟
می توان رویکمک درمانگر حساب کرد. می توان عزت نفس او را بالا برد و به او کمک کرد به دنیا این همه تلخ نگاه نکند. جدا شدن از او درشما احساس گناه به وجود می آورد. اگر هم قرار بر ماندن با او باشد، باید مراقب بود خودمانعزت نفس را از دست ندهیم.

[در فیلم «سگ آبی» مردی که از شدت افسردگی به ندرت حرف می زند، با یک عروسک ارتباط برقرار می کند.]

11- محبوب آویزان (اختلال شخصیت وابسته)

علائم:
* توانایی تصمیم گیری در امور روزمره بدون کسب اطمینان و نظر پرسیدن از دیگران را ندارد.
* نیاز دارد مسوولیت غالب حیطه های مهم زندگی را به عهده دیگران بگذارد.
* به خاطر ترس از تنهایی، از مخالفت با دیگران یا حتی اظهار نظر پرهیز می کند.
* به دلیل اینکه به توانایی هایش اطمینان ندارد، در شروع یا پایان کارها مشکل دارد.
* به دیگران بیش از حد اهمیت می دهد و برای اینکه مبادا آنها را از دست بدهد، گاه تن به کارهایی می دهد که برای خودش خوشایند نیست.
* وقتی قرار باشد رابطه ای را به پایان ببرد، از ترس تنهایی، سریع سراغ جانشین می گردد.
* خیلی نگران است که به تنهایی نتواند از خودش مراقبت کند.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟
در افرادی که در کودکی، مسوولیت نگهداری از خواهر و برادر کوچکتر را برعهده داشته اند، احتمال اینکه در ارتباط های جدی زندگی شان سراغ افراد وابسته بروند بیشتر است. بعضی افراد، نیاز شدیدی دارند به اینکه احساس کنند فرد دیگری به آنها نیاز دارد، اینطوری احساس قدرت و ارزش می کنند. به علاوه، بعضی ها، وقتی می بینند طرف مقابل چقدر وابسته است، از اینکه بخواهند او را ترک کنند به شدت دچار احساس گناه می شوند.

آخرش چه می شود؟
افراد وابسته می توانند دیگران را به ستوه بیاورند. برای هر چیزی می خواهند نظر دیگران را داشته باشند و خودشان نمی توانند به تنهایی تصمیم بگیرند. باید سعی کرد او را عادت به مستقل تر بودن داد. به جایش انتخاب نکرد. اگر برای درمان اقدام شود فراموش نکنید که او تنهاب رای کسب رضایت دیگران حاضر به مراجعه است و خیلی نباید دل به درمان بست. باید سعی شود روابط اجتماعی او را گسترش داد و اگر تصمیم به قطع رابطه گرفته شد، باید برای سیل اشک هایش نیز آماده شد.

12- محبوب سرسخت (اختلال شخصیت وسواسی)

علائم:
* ذهنش مشغول جزییات است و با اهمیت دادن به محدودیت ها، فرصت تفریح را از خود می گیرد.
* آنقدر کمال گرایی او زیاد است که نمی تواند کارهایش را به پایان ببرد.
* خود را حسابی وقف کار می کند.
* بسیار پایبند اخلاقیات است و در این زمینه هیچ انعطاف پذیری ندارد.
* نمی تواند از وسایل قدیمی خودش دل بکند و حاضر نمی شود آنها را دور بیندازد.
* حاضر نمی شود در کاری با دیگران همکاری کند، مگر اینکه همه چیز مطابق میلش انجام شود.
* معمولا خیلی خسیس است و به سختی برای خودش و دیگران پول خرج می کند.
* غالبا لجباز و یکدنده است و می خواهد خودش، همه را تحت کنترل داشته باشد.

چرا جذب چنین آدمی می شوم؟
این افراد در نگاه اول، آدم های منضبط و با اخلاق و سختکوش به نظر می رسند و دارای ویژگی هایی هستند که همه آنها را تحسین می کنند. در بعضی موارد افرادی جذب چنین آدم هایی می شوند که خودشان را آدم های بی نظمی می دانند و با این کار انگار می خواهند بی نظمی های خود را بپوشانند یا جبران کنند. به علاوه عده ای هستند که به شدت اعتقاد دارند یکی از زوج ها باید به سختی کار کند و دیگری، چیز زیادی از زندگی و کارهای مهم آن سر در نیاورد.

آخرش چه می شود؟
زندگی با شخصیت وسواسی سخت است چون کم کم تبدیل به آدمی می شود که نقشی در زندگی ندارد، برایش تصمیم می گیرند، برنامه ریزی می کنند، بودجه را هم تعیین می کنند. به علاوه، این افراد بیشتر وقت خودشان را سر کار می گذرانند و از دیدن برنامه های کاری خود بیشتر به هیجان می آیند تا دیدن خانواده! البته اینکه سختکوش هستند؛ خیلی خوب است ولی وقتی هیچ زمانی برای تفریح ندارند و دلشان هم نمی آید پولی خرج کنند، چه فایده؟ خبر خوب اینکه احتمال درمان وجود دارد.
[در فیلم «آملی» شخصیت آملی عاشق جزییات است. به چیزهایی توجه می کند که کسی متوجه آنها نمی شود. عادت های عجیب و غریبی هم دارد که دیگران را به تعجب وامی دارد.]
منبع:برترین ها




[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

داستانهای کوتاه و جذاب که آدم را به خود فرو می برد …فرشته به یاد اولین خاطره ای که از او در ذهنم نقش بسته می افتم صورتش مثل ماه می درخشید و ضرب المثل های بومی و محلی ایران آرشیو …بی‌حیا بیل باقلده بیچاره قاچ سن گری بی‌حیا که بیل برداشت بیچاره باید فرار کندخرید کتابهای مبتکران خلاصه کتاب مجموعه اولین کتابخانه علمی من تلاش می کند تا به پرسش های روزافزون دانش دهکده بیوگرافی بیوگرافی خواننده هاولی وی شخصآ روشی بنام کار درمانی را که در بیش از بیمارستان در بیش از ‏‏ کشور در زنگــ انشا انشاء دانش آموزانبوی بهار، در لابه لای برگ ها می پیچد عطر سوسن، هوای صبحگاهی را مست می کند میخک، رز و پرواز در آسمان رهاییچه کنم؟ کالبدم گنجایش روح بلندپروازم را ندارد، انگار می‌خواهد آن را بشکافد و به خدا بود و دیگر هیچ نبود، نوشته شهید دکتر مصطفی …مقدمه زندگى حماسه‏آفرین و پرفراز و نشیب دکتر مصطفى چمران از مقاطعى بسیار گوناگون و دنیای مجازی من خصوصیات افراد از روی ماه تولدخصوصیات کلی متولدین مهر ماه اهل اعتدال ، حامی وپشتیبان همسر ، شیرین بیان ، صلح جو وب سایت رسمی دکتر حسین الهی قمشه ایفرازهائی از کلام استاد قرآن حکیم را به هزار چشم نگریسته اند و همچنان به هزار چشم تکنیک سلامتی درمانهای عرفانی هاله های انرژی …بعد معنوی و روحانی آدمی در تمامی عمر وی بصورتی جذاب و اسرار امیز بوده است این جذابیت داستانهای کوتاه و جذاب که آدم را به خود فرو می برد آرشیو فرشته به یاد اولین خاطره ای که از او در ذهنم نقش بسته می افتم صورتش مثل ماه می درخشید و با حسین منزوی با کراوات به دیدار خدا رفتم و شد بر خلاف جهت اهل ریا رفتم و شد ریش خود را ز ادب صاف نمودم با دهکده بیوگرافی بیوگرافی خواننده ها ولی وی شخصآ روشی بنام کار درمانی را که در بیش از بیمارستان در بیش از ‏‏ کشور در مورد خرید کتابهای مبتکران خلاصه کتاب مجموعه اولین کتابخانه علمی من تلاش می کند تا به پرسش های روزافزون دانش آموزان زنگــ انشا انشاء دانش آموزان بوی بهار، در لابه لای برگ ها می پیچد عطر سوسن، هوای صبحگاهی را مست می کند میخک، رز و محمدی ضرب المثل های بومی و محلی ایران آرشیو بی‌حیا بیل باقلده بیچاره قاچ سن گری بی‌حیا که بیل برداشت بیچاره باید فرار کند دنیای مجازی من خصوصیات افراد از روی ماه تولد خصوصیات کلی متولدین دی ماه دارای شخصیّت عالی ، خیلی لایق و کاردان ، بهترین رئیس ، انتقامجوی پرواز در آسمان رهایی چه کنم؟ کالبدم گنجایش روح بلندپروازم را ندارد، انگار می‌خواهد آن را بشکافد و به پرواز خدا بود و دیگر هیچ نبود، نوشته شهید دکتر مصطفی چمران – قسمت مقدمه زندگى حماسه‏آفرین و پرفراز و نشیب دکتر مصطفى چمران از مقاطعى بسیار گوناگون و حساس من شما را دوست دارم شما را در جهنم خواهد سوخت وقتی مردی شما را بخواهد عکس شما را میبافیم کتابخانه شما را خریداریم وقتی کسی شما را درالویت خمینی ما شما را به مقامً کتاب های شما را خریداریم


ادامه مطلب ...

خواص درمانی زیره سیاه

[ad_1]
خواص درمانی زیره سیاه

خبرگزاری آریا -

قسمت‌ مورد استفاده‌ داروی‌ زیره‌ سیاه‌ میوه‌ آن‌ است‌ که‌ در تیره‌ ماه‌ سال‌ دوم‌ باقطع‌ کامل‌ گیاه‌ صورت‌ می‌گیرد و می‌گذارند تا برسد.

نام‌های‌ رایج‌ زیره سیاه :زیره‌، زیره‌ رومی‌، زیره کرمانی‌، شاه‌زیره‌، کرویا، کمون‌ رومی‌،قرنباد.

زیره‌ سیاه‌ گیاهی‌ است‌ دوساله‌ که‌ ارتفاع‌ آن‌ به‌ 30 تا 80 سانتیمتر می‌رسد، ریشه‌اش‌ راست‌ و دوکی‌ شکل‌ و گوشت‌دار و ساقه‌اش‌ بی‌کرک‌ و شفاف‌ است‌ و برگ هایش‌ به‌ رنگ‌ سبز و در قسمت‌ فوقانی‌ ساقه‌ دارای‌ دمبرگ‌ کوتاهی‌ است‌ که‌انتهای‌ آن‌ به‌صورت‌ غلافی‌ ساقه‌ را فرامی‌گیرد، گل‌ آذین‌ آن‌ چتر مرکب‌ و گل هایش‌ کوچک‌ و سفید رنگ‌ است‌ و میوه‌اش‌ بیضی‌ شکل‌ به‌ رنگ‌ قهوه‌ای‌ تیره‌ یا مایل‌ به‌ زردو شفاف‌ است‌ و زیره در کرمان بیشترین سطح کشت را دارد.

ترکیبات شیمیایی زیره سیاه
زیره‌ سیاه‌ حاوی‌ تانن‌، موم‌، مواد رزینی‌، یک‌ روغن‌ ثابت‌ سبزرنگ‌، موسیلاژ، مواد قندی‌، مواد ازته‌ و اسانس‌ که‌ شامل‌ دی‌هیدروکاروئول‌، نوعی‌ ترپن‌ به‌نام‌کارون‌ و دونوع‌ ستن‌ می‌باشد.

قسمت‌ مورد استفاده‌ داروی‌ زیره‌ سیاه‌ میوه‌ آن‌ است‌ که‌ در تیره‌ ماه‌ سال‌ دوم‌ باقطع‌ کامل‌ گیاه‌ صورت‌ می‌گیرد و می‌گذارند تا برسد.

خواص‌ و اثرات‌ دارویی زیره سیاه
طبع‌ زیره‌ سیاه‌ خیلی‌ گرم‌ و خشک‌ است‌.

زیره‌ سیاه‌ دارای‌ خواص‌ مدر، بادشکن‌، مقوی‌، زیادکننده‌ شیر، قاعده‌آور، نیرودهنده‌، ضد کرم‌، هضم‌ کننده‌، ضد تشنج‌، قابض‌، معرق‌، مقوی‌ معده‌، قاطع‌ اسپرم‌ است‌.

زیره‌ سیاه‌ در موارد بلع‌ هوا، نفخ‌ شکم‌، برطرف‌ کردن‌ سوءهاضمه‌، تسهیل‌ هضم‌ غذا، دل‌ پیچه‌ کودکان‌، انگل‌ معده‌ و روده‌، دفع‌ بادهای‌ کلیه‌ و مثانه‌، تنگی ‌نفس‌، خفقان‌ سرد، سکسکه‌ نفخی‌، استسقاء به‌کار می‌رود.

زیره‌ سیاه یک‌ داروی‌ سنتی‌ برای‌ رفع‌ سوءهاضمه‌ خصوصاً نفخ‌ شکم‌ است‌.

خوردن‌ زیره‌ سیاه یا روغن‌ آن‌ در رفع‌ سوءهاضمه‌ و دل‌ دردهای‌ کودکان‌ مفید است‌.

زیره‌ سیاه دارای‌ خاصیت‌ ضدگرفتگی‌ دارد و برای‌ رفع‌ گرفتگی‌های‌ دوران‌ قاعدگی‌مفید است‌.

مقوی‌ بدن‌ و چاق‌ کننده‌ است‌. معده‌ را گرم‌ و تقویت‌ می‌کند و کرم‌ تنیا را دفع‌می‌کند. و اثر قابل‌ ملاحظه‌ای‌ در جلوگیری‌ از ایجاد بادهای‌ اضافی‌ در روده‌ و درمان‌اسهال‌ دارد.

دم‌ کرده‌ یک‌ قاشق‌ مرباخوری‌ میوه‌ له‌ شده‌ زیره‌ سیاه‌ در نیم‌ لیتر آب‌ جوش‌برای‌ تنبلی‌ اعمال‌ گوارشی‌ 2 ـ 1 گرم‌ ، بی‌اشتهایی‌، باد یا درد روده‌ مصرف‌ می‌شود و دانه‌ زیره‌ را یا می‌جوند و یا از گرد گیاه‌ مخلوطی‌ در آب‌ میل‌ می‌نمایند.

مصرف دم کرده زیره سیاه و یا جویدن آن در رفع و کاهش دردهای ناشی از قاعدگی، دردهای روده وبی اشتهایی بسیار مؤثر است،مصرف زیره سیاه یا روغن آن در رفع سوء هاضمه و دل دردهای کودکان و تنگی نفس نیز، کاربرد فراوانی دارد، دم کرده زیره سیاه همراه با گیاه " اوجی " در رفع اسهال، نفخ و سندرم تحریک پذیری روده مفید است. این گیاه دارای خواص ضد عفونی کنندگی، ضد کرم، ‌ضد تشنج و شل کننده عضلات بوده و مقوی و نیروبخش است؛ بنابراین مصرف آن به افراد دارای مشکلات مذکور توصیه می شود.

منبع:tabnak.ir




[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

طب بوعلی سینا در طب بوعلی سینا با اصطلاحات طبع سرد گرم خشگ تر و معتدل در بیان خاصیت های گیاهان خواص داروئی انگور درخت انگور که درخت مو نیز نامیده میشود درختچه ای است بالا رونده که از دیوار و درختان خواص و طریقه ی مصرف گیاهان داروییمرجع تخصصی در زمینه بیماری ام اس بحث پیرامون بیماری و راه های درمان بیماری ام اسگیاه درمانی یکصد گیاه گیاه درمانی ایرانی نروید از زمین هرگز گیاهی که بر برگش ننوشتست دوائیداروهای گیاهی،طب سنتی،خواص گیاهان دارویی،داروهای …خواص چای سبز خواص زنجبیلچای ترشفواید چای سبزدرمان گیاهی داروهای گیاهیداروهای طب قرآنی درمان گیاهیعرفان روانشناسیردیف نام محصول خواص قیمت ۱ لیتری قیمت ۴ لیتری قیمت ۲۰ لیتری ۱ عرق آویشن اشتهاآور پایگاه اطلاع رسانی مرکز تحقیقات گیاهان دارویی …تانن این مواد که دارای ترکیبات شیمیایی مختلفی هستند،خاصیتی مشترک دارند و آن این دسترسی به کلیه مقالات بیست و یکمین کنگره ……مقالات علمی کنفرانسمجموعه مقالات بیست و یکمین کنگره ملی علوم و صنایع غذایی ایران در پایگاه استنادی شرکت داروسازی باریج اسانس تولید کننده داروهای …تولیدکننده داروهای گیاهی خرید گیاهان دارویی و قیمت شرکت داروسازی باریج اسانس طب بوعلی سینا در طب بوعلی سینا با اصطلاحات طبع سرد گرم خشگ تر و معتدل در بیان خاصیت های گیاهان داروئی خواص داروئی انگور درخت انگور که درخت مو نیز نامیده میشود درختچه ای است بالا رونده که از دیوار و درختان مجاور خواص و طریقه ی مصرف گیاهان دارویی مرجع تخصصی در زمینه بیماری ام اس بحث پیرامون بیماری و راه های درمان بیماری ام اس گیاه درمانی یکصد گیاه گیاه درمانی ایرانی نروید از زمین هرگز گیاهی که بر برگش ننوشتست دوائی طب قرآنی درمان گیاهیعرفان روانشناسی ردیف نام محصول خواص قیمت ۱ لیتری قیمت ۴ لیتری قیمت ۲۰ لیتری ۱ عرق آویشن اشتهاآور،ضدنفخ داروهای گیاهی،طب سنتی،خواص گیاهان دارویی،داروهای گیاهی لاغری خواص چای سبز خواص زنجبیلچای ترشفواید چای سبزدرمان گیاهی داروهای گیاهیداروهای گیاهی پایگاه اطلاع رسانی مرکز تحقیقات گیاهان دارویی دانشگاه علوم ساپونین ها ساپونین ها در بسیاری از گیاهان دارویی وجود دارنداز نظر علم شیمی به وسیله ی دسترسی به کلیه مقالات بیست و یکمین کنگره ملی علوم و صنایع انتشارات علمی مجموعه مقالات بیست و یکمین کنگره ملی علوم و صنایع غذایی ایران در پایگاه استنادی مقالات درمانگر گیاهی خدا درمانگر واقعیدعام کن درمانهای گیاهی درمانگر گیاهی خدا درمانگر واقعیدعام کن درمانهای گیاهی طب اسلامی گیاهی سنتی علمی خواص درمانی زیره سبز خواص درمانی زیره


ادامه مطلب ...

چند نکته درباره مصرف سیاه دانه

[ad_1]

یک محقق طب سنتی گفت: مصرف زیاد آن برای زنان باردار ممنوع اسـت, مصرف زیاد سیاه دانه برای کلیه‌ها مفید نیست و باید با عسل مخلوط شود همچنین افراد گرم مزاج, خیلی کم از سیاه دانه استفاده کنند.

به گزارش مشرق، یوسف اصغری اظهار داشت: هرکس با توجه به مزاجش باید از گیاهان دارویی استفاده کند و نحوه مصرف آن برای همه افراد یکسان نیست.
 
به گفته وی برای حصول نتیجه بهتر و جلوگیری از عوارض ناخواسته گیاهان دارویی, همچنین برای تعیین مزاج کلی و مزاج اعضای بدن خود افراد به پزشکان طب سنتی مراجعه کنند.
 
این محقق طب سنتی درباره خواص سیاه دانه افزود: این دانه شگفت انگیز, خواص بی‌شماری دارد به طوریکه کتاب‌ها در وصف آن نوشته‌اند, مخصوصا از ترکیب آن با عسل و یا سرکه داروهای بی‌نظیری را می‌توان ساخت.
 
چند نکته درباره سیاه دانه
 
اصغری ادامه داد: سیاه دانه بسیار گرم و خشک اسـت. از سیاه دانه می‌توان به عنوان مصلح همراه خوراکی‌های مانند دوغ, قراقروت, ماست, سرکه (انواع ترشی هایی که با سرکه تهیه می‌شوند) به کار برد.
 
وی بیان داشت: مصرف زیاد آن برای زنان باردار ممنوع اسـت, مصرف زیاد سیاه دانه برای کلیه‌ها مفید نیست و باید با عسل مخلوط شود همچنین افراد گرم مزاج, خیلی کم از سیاه دانه استفاده کنند.
 
این محقق طب سنتی یاداور شد: افراد توجه کنند که سیاه دانه حاوی روغن‌های فرار مفیدی اسـت که بعد از آسیاب شدن به سرعت از بین می‌روند. بنابراین, هیچگاه پودر سیاه دانه را خریداری نکنید, و درست قبل از استفاده, آن را به میزان مورد نیاز آسیاب کنید.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


4 سپتامبر 2016 ... چند نکته درباره مصرف سیاه دانه. یک محقق طب سنتی گفت: مصرف زیاد آن برای زنان باردار ممنوع است, مصرف زیاد سیاه دانه برای کلیهها مفید نیست و ...4 سپتامبر 2016 ... یک محقق طب سنتی گفت: مصرف زیاد آن برای زنان باردار ممنوع است, مصرف زیاد سیاه دانه برای کلیهها مفید نیست و باید با عسل مخلوط شود همچنین ...4 سپتامبر 2016 ... یک محقق طب سنتی گفت: مصرف زیاد ساهدانه برای زنان باردار ممنوع است, مصرف زیاد سیاهدانه برای کلیهها مفید نیست و باید با عسل مخلوط شود، همچنین ...4 سپتامبر 2016 ... مصرف زیاد آن برای زنان باردار ممنوع است, مصرف زیاد سیاه دانه برای کلیه ها مفید نیست و باید با عسل مخلوط شود هم.4 سپتامبر 2016 ... یک محقق طب سنتی گفت: مصرف زیاد آن برای زنان باردار ممنوع است, مصرف زیاد سیاه دانه برای کلیهها مفید نیست و باید با عسل مخلوط شود همچنین ...5 سپتامبر 2016 ... یک محقق طب سنتی گفت: مصرف زیاد آن برای زنان باردار ممنوع است, مصرف زیاد سیاه دانه برای کلیهها مفید نیست و باید با عسل مخلوط شود همچنین ...یک محقق طب سنتی گفت: مصرف زیاد آن برای زنان باردار ممنوع است, مصرف زیاد سیاه دانه برای کلیهها مفید نیست و باید با عسل مخلوط شود همچنین افراد گرم مزاج, خیلی ...4 سپتامبر 2016 ... یک محقق طب سنتی گفت: مصرف زیاد آن برای زنان باردار ممنوع است, مصرف زیاد سیاه دانه برای کلیهها مفید نیست و باید با عسل مخلوط شود همچنین ...4 سپتامبر 2016 ... یک محقق طب سنتی گفت: مصرف زیاد آن برای زنان باردار ممنوع است, مصرف زیاد سیاه دانه برای کلیهها مفید نیست و باید با عسل مخلوط شود همچنین ...یک محقق طب سنتی گفت: مصرف زیاد آن برای زنان باردار ممنوع است, مصرف زیاد سیاه دانه برای کلیهها مفید نیست و باید با عسل مخلوط شود همچنین افراد گرم مزاج, خیلی ...


کلماتی برای این موضوع

چند نکته جالب درباره ظروف مسی تغذیه سنتیصفحه اصلیدانستنی هادر مطلب زیر شماری از نظرات کاربران مختلف در سایت های خبری در زمینه استفاده از ظروف مسی سیاه دانه چیست و خواص سیاه دانه آکاخواص سیاه دانهخواص دارویی سیاه دانهفواید سیاه دانهخاصیت سیاه دانهسیاه دانه در طب خواص سیاه دانه سیاه دانه دارای خواص درمانی بسیاری است در احایث و روایات اسلامی نیز آمده است که سیاه جوشهای سر سیاه و سر سفید و چند درمان خانگیجوشهای سر سیاه و سر سفید و چند درمان خانگی دانه های سر سیاه سرو کله این نوع جوشها چند نکته در مورد گل گاوزبان در معالجه تب‌های دانه‌ای مانند سرخک، آبله‌مرغان مصرف دم کرده آن با لیموعمانی اثر همه چیز در مورد خواص سیاه دانه برای لاغری و ریزش مو …مواد غذایی و تغذیهسیاه دانهسیاه دانه چیستسیاه دانه و لاغریسیاه دانه و عسلسیاه دانه و عسل برای سیاه دانه خواص درمانی سیاه دانهخواصسیاهدانهسیاه دانه و خواص و فواید سیاه دانه و درمان بیماری های با سیاه دانه و زیبایی پوست با نقاشی ساختمان نقاشی ساختمان قلی پور بلکا …نقاشی ساختمان نقاشی ساختمان قلی پور بلکا کاتالوگ بلکا نقاشی ساختمان در کرج رژیم غذایی خام گیاهی روزه برای شروع چربی سوزیزیره سیاه گرم سیاه دانه گرم نمک دریا گرم فلفل سیاه گرم عناب گرمرژیم غذایی مناسب مرکز اطلاعات فنی ایراننکاتی درباره فواید و زیان‌های مصرف آجیل یک کارشناس ارشد تغذیه و رژیم درمانی گفت


ادامه مطلب ...

با این آجیل موهای سفیدتان سیاه می‌شود

[ad_1]
با این آجیل موهای سفیدتان سیاه می‌شود

بادام زمینی در تحقیقات قبلی با ویژگی ضد افسردگی معرفی شده بود حتی در برخی موارد به عنوان جایگزین دارویی استفاده شده اسـت. میزان تریپتوفان در بادام زمینی بالا اسـت که بدن آن را به سروتونین تبدیل می‌کند. سروتونین در خلق و خو، خواب سالم و حتی در هورمون‌های جنسی بدن تاثیرگذار اسـت.

 

افزایش مصرف تریپتوفان با مصرف بادام زمینی مانند یک جایگزین عالی طبیعی به‌ جای داروهای تجویزی روزانه اسـت. همچنین از مزایای دیگر استفاده آن کمک به سلامت قلب و عروق و دستگاه گوارش اسـت.

 

دو مشت از بادام زمینی معادل مصرف یک دوز داروی تجویزی اسـت. در درون بدن شما، اسید آمینه اساسی ال-تریپتوفان نقش کاهنده اضطراب و حتی مهم تر از آن، تریپتوفان در تشکیل سروتونین، یکی از انتقال دهنده‌های عصبی مهم بدن شما را ایفا می‌کند. سروتونین در بدن احساس سرخوشی به وجود می آورد و نگرانی‌ها را از شما می‌گیرد. این چنین تاثیر عمیقی را داروهایی مانند پروزاک، پاکسیل و داروهای ضد افسردگی مشابه معمولا با تقلید از سروتونین یا با حفظ سطح سروتونین بدن به وجود می‌آورند. شما نیز می توانید همین کار را با مواد غذایی خود انجام دهید و هیچ کس نمی‌تواند به شما بگویید که لوبیا، نخود فرنگی، پنیر، آجیل و جوانه گندم را نخورید.

 

برخی دیگر از خواص درمانی باور نکردنی از بادام زمینی عبارتند از:

 

1.پیشگیری از سرطان

پروآنتوسیانیدین که در کلاس فلاونول اسـت با متوقف کردن تقسیم بیشتر سلول‌های تومور با سرطان مبارزه می‌کند. پروآنتوسیانیدین و مس بالا در بادام زمینی با سلول‌های سرطانی مبارزه می‌کند و از بروز سرطان روده بزرگ جلوگیری می‌کند.

2. کمک به حفظ سلامت قلب

بادام زمینی حاوی یک آجیل کم چربی در مقایسه با دیگر آجیل‌هاست  همچنین به دلیل آنکه اسید اولئیک کمتری دارد آجیل بسیار سالمی برای سلامت قلب اسـت. در این آجیل کلسترول وجود ندارد و آنتی اکسیدان‌های موجود در آن شما را از بیماری‌های قلبی دور نگه می دارد.

 

3.کاهش فشار خون بالا

آجیل بادام زمینی با کمک به میزان منیزیم در بدن موجب کاهش فشار خون بدن می‌شود.

 

4.کمک به سلامت و زیبایی مو

مس ماده معدنی اسـت که کمک می‌کند تا رنگ دانه‌ موهای شما سلامت بماند بنابراین اگر کسانی که موهای سفید دارند و داشتن موهای سیاه برای آنها همواره آرزو اسـت بادام زمینی بخورند که سرشار از مس اسـت؛ این افراد می‌توانند دوباره موهایی سیاه داشته باشند و این آرزوی آنها تحقق یابد.

5. بهبود سلامت استخوان

منیزیم مانند کلسیم برای سلامت استخوان پر اهمیت و ضروری اسـت. منیزیم تشکیل دهنده اصلی بادام زمینی اسـت و شما میتوانید با مصرف این آجیل سلامت استخوان‌های خود را بهبود ببخشید.
-

فواید دیگر بادام زمینی

1- بادام زمینی موجب گشاد شدن رگ های بدن و تسهیل جریان خون می شود و از لخته شدن خون و سکته مغزی جلوگیری می کند.
2- یک رژیم دارای بادام زمینی، به خاطر افزایش منیزیم، فولات، فیبر، مس و ویتامین E ، خطر بیماری قلبی را کم می کند. مصرف 28 گرم بادام زمینی در روز، موجب کاهش بیماری قلبی می گردد. برای جلوگیری از بیماری قلبی، حداقل 1 مشت بادام زمینی و دیگر آجیل ها یا 2 قاشق غذاخوری کره بادام زمینی را 4 بار در هفته میل کنید.
3- اگر 28 گرم بادام زمینی، آجیل و یا کره بادام زمینی در هفته میل کنید، 25درصد خطر پیشرفت سنگ کیسه صفرا را کم کرده اید.
4- به خاطر دارا بودن چربی و کالری زیاد، به افراد چاق توصیه می شود که بهمیزان کم ار آن بخورند. بیشتر از 1 مشت بادام زمینی موجب افزایش وزن می گردد.
5- بادام زمینی را 2 بار یا بیشتر در هفته مصرف کنید. ثابت شده اسـت زنانی که از این امر پیروی می کنند، تا 85 درصد سرطان روده بزرگ را از خود دور کرده اند و به همین ترتیب مردان تا 27 درصد این سرطان را کاهش داده اند.
6- میوه نارس آن، ترشح شیر را زیاد می کند.
7- روغن بادام زمینی، ملین و رفع کننده یبوست می باشد.
8- بادام زمینی از نظر خواص، شبیه روغن زیتون می باشد. مضرات بادام زمینی: بسیاری از افراد به بادام زمینی حساسیت دارند. معمولا آلرژی افراد به بادام زمینی، در دوران کودکی ظاهر می شود. اولین نشانه های آلرژی به بادام زمینی به صورت آبریزش بینی یا خارش پوست در قسمت هایی از بدن می باشد.
نشانه های بعدی شامل:
تهوع، استفراغ، اسهال، ناراحتی شکمی، سوزش زبان، سختی تنفس ، گلودرد یا درد در دیگر نواحی بدن، افت ناگهانی فشار خون، سرگیجه و در نهایت بیهوشی و مرگ اسـت. کم خوردن، بهتر از هرگز نخوردن اسـت. بهتر اسـت فرهنگ غذاخوردن خود و خانواده مان را تغییر دهیم.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

با این آجیل موهای سفیدتان سیاه می‌شود


ادامه مطلب ...

یک روز در بازار سیاه خرید و فروش نیاز بیماران صعب‌العلاج «سوداگران زندگی» با فروش داروهای سرطان زنده‌اند +عکس

[ad_1]

یک مسئول داروخانه 13 آبان می‌گوید: مدتی است حضور خریداران داروهای بیماران سرطانی در اطراف داروخانه به شدت پر رنگ شده است.

یک روز در بازار سیاه خرید و فروش داروهای صعب‌العلاج/ «سوداگران زندگی» با فروش داروهای سرطان زنده‌اند +عکس
به گزارش سرویس جامعه مشرق؛ نزدیک که می شوند و صورتشان به حوالی گوش که می رسد، ناخودآگاه ترس و اضطراب به جانمان می افتد، نه ما که اکثر آنها که مسیرشان از کنار این راویان درد و رنج و سوداگران زندگی افتاده، چنین حسی دارند وقتی آرام و با پرده ای پایین، صدا می کنند داروهایت را خریدارند.

 

قصه نان و دارو، حکایت آدم هایی است که از درد و رنج بیماران، نان می خورند؛ خریداران و فروشندگانی که کارشان ایجاد بازار سیاه دارو، آنهم از نوع خاص و سرطانی است تا از خرید و فروش داروهای گرانقیمتی که با یارانه های سنگین وارد کشور می شود پولی به جیب بزنند و دلال سلامتی و هزاران صفت خوب، بد و زشت لقب بگیرند.

 

بازار دارو فروشان و خریداران دارو این روزها، مثل ایام فصلی که در آن هستیم داغ شده است، هرچند نمی دانیم که چه زمانی سرد بوده... داغ داغ درست مثل ظهرهای مرداد. آنقدری که به راحتی و با گشت و گذاری کوتاه اطراف داروخانه های دولتی تخصصی و بازار معروف ناصر خسرو می توان رد پایشان را گرفت و به پشت پرده های جالبی رسید.

حوالی ظهر است و کمی پایین تر از میدان هفت تیر درست در شعاع چند ده متری داروخانه فوق تخصصی سیزده آبان، زمزمه آرام دارو دارو توجه ام را جلب میکند. اینبار اما خبری از فروش دارو نیست و دلالانی که تعدادشان هم کم نیست به جای فروش دارو، حکم خریدار را دارند و زیر گوش هر عابری، واژه دردناک "دارو ... دارو" را  زمزمه می کنند.

یکی از همین خریداران دارو، جوانی حدودا 25ساله است و به آرامی و همانطور که سرطان به جان برخی هموطنان می افتد، در گوش عابران نجوا می کند تا شاید کسی داروهای گرانقیمتش را به بهایی اندک به او بفروشد.

 

وقتی می پرسم دارو می خری؟ تن صدایش کمی بلند می شود و میگوید: "می خریم ولی فقط تخصصی." نام دو دارو که برای درمان سرطان خون استفاده می شود را قبلا سرچ کرده ام و اکنون آنها را به زبان می آورم؛ آلبومین و سیتارابین. با اینکه کم سواد است اما داروها را آنهم از نوع تخصصی اش به خوبی می شناسد و قیمت خرید همه داروها را هم دارد.

 

اول می گوید دارویت را ببینم. می گویم داروها همراهم نیست و اگر خریدار باشی بعد از ظهر برایت می آورم، مهربانانه در جوابم میگوید: "نیازی نیست شما بیایی، آدرس بده خودم می آیم دارو را تحویل می گیرم، پولش را می دهم."

اما نوبت به قیمت که می رسد میگوید آمپول آلبومین را اگر آلمانی باشد دانه ای 27هزار تومان می خریم. سیتارابین 10 را هم دانه ای 10هزار تومان. برو از هر جا خواستی قیمت بگیر، اگر خواستی زنگ بزن.

کارت ویزیتش را به سمتم دراز می کند و میگوید یک ساعت قبل تماس بگیر تا برای تحویل داروها بیایم. روی کارت تنها اسم کوچکش را نوشته و یک شماره تلفن و البته واژه "لوازم پزشکی".

 

یک روز در بازار سیاه خرید و فروش داروهای صعب‌العلاج/ «سوداگران زندگی» با فروش داروهای سرطان زنده‌اند +عکس 

 

در انتظار شکارچیان دارو
حس کنجکاوی ام تحریک شده و به همین خاطر جایم را عوض می کنم و چند دقیقه ای منتظر می مانم. شکار اصلی برای خریداران دارو آدم هایی هستند که با کیسه های پر از دارو از داروخانه خارج می شوند. همراه بیمارانی که برای رساندن دارو به بیمارشان عجله دارند و دراین وانفسا با پیشنهاد های متعددی برای خرید داروهای سرطانی هم مواجه می شوند.

با یک علامت سوال بزرگ در ذهن، به سمت داروخانه سیزده آبان می روم.

 

پشت پرده دارو فروشی و خریداران داروهای خاص و بیماران سرطانی و صعب العلاج چیست؟ یکی از مسئولان این داروخانه فوق تخصصی که علاقه ای به ذکر نامش ندارد دراین باره به خبرنگار مشرق می گوید: مدتی است که حضور این افراد در اطراف داروخانه به شدت پر رنگ شده است و مدیران داروخانه می گویند برای مقابله با آنها به هر جایی که فکرش را کرده باشید نامه نگاری کرده ایم و درخواست مساعدت داده ایم؛ از سازمان تعزیرات حکومتی گرفته تا دادستانی و نیروی انتظامی اما نه تنها جمع آوری نشده اند بلکه هر روز هم به تعدادشان اضافه می شود.

او در ادامه می گوید: تنها بخشی از مردم که دارو را توسط نسخه پزشک از داروخانه خریداری کرده اند برای فروش به این افراد مراجعه می کنند. این افراد تعدادشان خیلی کم است که یا بیمارشان فوت کرده و یا بخشی از دارو را برای تامین هزینه هایشان در بازار آزاد می فروشند. اما عمده داروی خارج شده از داروخانه های تخصصی و فوق تخصصی مانند سیزده آبان و هلال احمر به واسطه نسخه های جعلی است.

 

یک روز در بازار سیاه خرید و فروش داروهای صعب‌العلاج/ «سوداگران زندگی» با فروش داروهای سرطان زنده‌اند +عکس 

 

داروهای اصل با نسخه های جعلی پزشکان

او تاکید میکند: هیچ پزشکی برای دریافت دارو و فروش آن در بازار سیاه دست به صدور نسخه نمی زند اما تا جائیکه ما بررسی کرده ایم و درمواردی نیز موفق به کشف آن شده ایم، نسخه های جعلی نوشته شده در دفترچه های بیمه است که باندهای جعل با استفاده از مهر جعل شده پزشکان متخصص، کلینیک ها و حتی آزمایشگاهها اقدام به دریافت دارو باقیمت تعیین شده از سوی بیمه می کنند.

 

"این افراد دارو را با تعرفه بیمه خریداری می کنند و بیرون از داروخانه یا به خریداران داروهای سرطانی و صعب العلاج می فروشند یا خودشان از طریق افرادی که در خیابان ناصر خسرو دارند اقدام به فروش داروها می کنند و سود خوبی هم به جیب می زنند."

او همچنین می گوید معمولا خریداران، دارو را کمی بالاتر از تعرفه بیمه خریداری میکنند و به چندین برابر قیمت در بازار سیاه می فروشند. البته این افراد منتظر می مانند تا یک داروی خاص برای مدت کوتاهی هم که شده، کمیاب شود تا بتوانند داروهای انبار شده را در بازار سیاه بفروشند.

 

یک روز در بازار سیاه خرید و فروش داروهای صعب‌العلاج/ «سوداگران زندگی» با فروش داروهای سرطان زنده‌اند +عکس 

 

ناصرخسرو؛ شهرتی که هیچگاه کمرنگ نمی شود

حرف های این مسئول را که می شنوم راهی خیابان ناصر خسرو می شوم. برخلاف برخی خبرهای قبلی که گفته میشد بازار ناصر خسرو از  وجود  داروفروشان پاک شده و دیگر نمی توان ردی از دلالان زندگی را در آن پیدا کرد، ناصر خسرو پر است از دلال هایی که بر سر سلامتی آدم ها قمار می کنند و ظاهرا دهه هاست آنجا پاتوق کرده اند!

تعداد داروفروش ها آنقدر زیاد است که هر غریبه ای در نگاه اول حتی تصورش را هم نمی کند که اینکار در ایران و خیابان های پایتخت کاری غیرقانونی است؛ گویی یک صنف با مجوزهای کامل در خیابانی از شهر مستقر شده اند و برای بالا بردن فروششان تبلیغ می کنند.

 

به سراغ اولین دارو فروش که می روم، مثل تلفنچی های مشهور لهجه دارد و می گوید "الان سفارش می گیرم بعد از ظهر تحویل می دهم.اینجا دارو نداریم."

 

می گویم ایرادی ندارد شما ببین دارویی که می خواهم را داری یا نه آنوقت سر جزئیاتش چانه می زنیم. با قاطعیت نگاهم می کند و می گوید دارویی نیست که اینجا نداشته باشیم. شما اسم دارو و تعدادش را بگو. نام همان داروی سرطان خون را می گویم. اندکی مکث می کند و در جواب میگوید: "هر یک عدد آمپول آلبومین را 80هزار تومان می فروشیم." تعجبم راکه می بیند می گوید "اگر گران است برو همه بازار را بگرد تا ارزانتر پیدا کنی. "

 

من که همچنان در فکر صحبت های خریدار جلوی داروخانه 13 آبان هستم که داروی مذکور را 27 هزار تومان می خرید و اکنون قیمت آن برای فروش، 80 هزار تومان است به سراغ دارو فروش بعدی می روم. تعدادشان زیاد است و هر کس مشتری دیگری را زیر نظر دارد.

نامش الیاس است و آلبومین را 82هزار تومان می فروشد. با ناراحتی می گویم رفیقت کمی بالاتر همین دارو را می داد 80هزارتومان! اینجاست که درست مثل یک دکتر داروساز درباره ویژگی های دارو حرف می زند و اینکه داروی او سوئیسی است و از داروی دیگران بهتر است!

می پرسم راستی سیتارابین هم داری؟ سرش را به علامت نفی بالا می برد و می گوید برو پیش حشمت تا برایت هماهنگ کند. من را با دست نشان حشمت می دهد و آمرانه می گوید: "آقا را راهنمایی کن."

 

اخلاق تندی دارد و اصلا شوخی بردار نیست. با جدیت میگوید اگر خریداری بگو زنگ بزنم وگرنه ما را سر کار نگذار. نگاهم را در چشم هایش گره می زنم و سرم را تکان میدهم. می گویم شما زنگ بزن خیالت راحت. مکالمه اش چند دقیقه ای طول می کشد، دز دارو را با من چک می کند و در آخر می گوید 85هزارتومان.

همان دارویی که دلال دارو مقابل داروخانه سیزده آبان به ده هزار تومان می خرید اینجا 85هزار تومان معامله می شود! عجب معامله پرسودی برای یک دارو که بیمار باید برای مصرف یک دوره از درمانش 15عدد از آن را مصرف کند.

راه چاره چیست؟

یکی از مسئولان دانشگاه علوم پزشکی تهران در گفتگو با مشرق مشکل را از نسخه هایی می داند که برای درمان بیماران بستری در بیمارستان های خصوصی و کلینیک ها صادر می شوند. او می گوید: همزمان با اجرای طرح تحول نظام سلامت، طرحی نیز تحت عنوان طرح سلامت دانشگاهها و بیمارستان های دولتی اجرا شد که بر اساس آن، کلیه داروهای بیماران سرطانی، خاص و صعب العلاج توسط داروخانه های بیمارستانی توزیع می شود که بر اساس آن دارو بدون واسطه و مستقیم در اختیار کادر درمان قرار می گیرد.

 

"دراین شیوه احتمال تقلب و فروش داروهای گرانقیمتی که یارانه زیادی برای خرید آنها صرف شده است به صفر می رسد."

 

وی ادامه می دهد: اما متاسفانه این طرح در بیمارستان های خصوصی و کلینیک ها اجرا نمی شود و بیمارانی که برای درمان سرطان به این مراکز مراجعه می کنند باید داروی خود را شخصا از داروخانه های تخصصی مانند سیزده آبان و هلال احمر تهیه کنند. دراین موارد احتمال تقلب، جعل و خرید و فروش دارو در بازار سیاه زیاد می شود و عده ای سودجو با سواستفاده از شرایط از درد مردم نان می خورند.

درست مثل شیون هایی که از درد، رو به سکوت می روند و "پدرخوانده" و فریادهای بی صدایش را به یاد می آورند، ناصر خسرو در تصرف دلالان دارو است که گفتن "دارو ... دارو" هایشان، مانند دعوت به سکوت و مرگ است. این صدا حالا به کابوسی برای آنها که درد دارند و دارو می خواهند، تبدیل شده.

 

امروز سوداگران زندگی گریه های مردی را می بینند که بر سر قیمت یک داروی سرطانی، با داروفروش ها چانه می زند، بعض امانش نمی دهد، از بیماری همسرش می گوید و پاسخی کوتاه که اگر پول نداری برو داروخانه شاید بهت داروهای کمیته امداد را دادند، یکی گریه می کرد، چند نفری خنده ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

یک روز در بازار سیاه خرید و فروش نیاز بیماران صعب‌العلاج روزبازارسیاهخریدفروشنیازیک مسئول داروخانه ۱۳ آبان می‌گوید مدتی است حضور خریداران داروهای بیماران سرطانی در یک روز در بازار سیاه خرید و فروش نیاز بیماران صعب العلاج یک مسئول داروخانه ۱۳ آبان می گوید مدتی است حضور خریداران داروهای بیماران سرطانی در یک روز در بازار سیاه خرید و فروش نیاز بیماران صعب‌العلاج یک روز در بازار سیاه خرید و فروش نیاز بیماران صعب‌العلاج سوداگران زندگی با فروش سوداگران زندگی با فروش داروهای سرطان زنده‌اند …یک روز در بازار سیاه خرید و فروش سوداگران زندگی با فروش داروهای سرطان زنده‌اند سوداگران زندگی با فروش داروهای سرطان زنده‌اند عکسیک روز در بازار سیاه خرید و فروش نیاز بیماران صعب‌العلاج داروهای سرطان زنده‌اند عکسیک روز در بازار سیاه خرید و فروش نیاز بیماران صعب‌العلاج به گزارش دبلیوخبر و به نقل از مشرق مرداد ١٩ یک روز در بازار سیاه خرید و فروش نیاز سوداگران زندگی با فروش داروهای سرطان زنده‌اند عکسیک مسئول داروخانه آبان می‌گوید مدتی است حضور خریداران داروهای بیماران سرطانی در جدیدترین آمار فروش های روی پرده یک روز در بازار سیاه خرید و فروش نیاز بیماران صعب‌العلاج سوداگران زندگی با فروش افت خرید و فروش طلا و دلار در بازار یک روز در بازار سیاه خرید و فروش نیاز بیماران صعب‌العلاج سوداگران زندگی با فروش برچسب ها داروهای سرطانداروهای سرطانیک روز در بازار سیاه خرید و فروش نیاز بیماران صعب‌العلاج داروهای سرطان زنده‌اند


ادامه مطلب ...

با این آجیل موهای سفیدتان سیاه می‌شود

[ad_1]
با این آجیل موهای سفیدتان سیاه می‌شود

بادام زمینی در تحقیقات قبلی با ویژگی ضد افسردگی معرفی شده بود حتی در برخی موارد به عنوان جایگزین دارویی استفاده شده اسـت. میزان تریپتوفان در بادام زمینی بالا اسـت که بدن آن را به سروتونین تبدیل می‌کند. سروتونین در خلق و خو، خواب سالم و حتی در هورمون‌های جنسی بدن تاثیرگذار اسـت.

 

افزایش مصرف تریپتوفان با مصرف بادام زمینی مانند یک جایگزین عالی طبیعی به‌ جای داروهای تجویزی روزانه اسـت. همچنین از مزایای دیگر استفاده آن کمک به سلامت قلب و عروق و دستگاه گوارش اسـت.

 

دو مشت از بادام زمینی معادل مصرف یک دوز داروی تجویزی اسـت. در درون بدن شما، اسید آمینه اساسی ال-تریپتوفان نقش کاهنده اضطراب و حتی مهم تر از آن، تریپتوفان در تشکیل سروتونین، یکی از انتقال دهنده‌های عصبی مهم بدن شما را ایفا می‌کند. سروتونین در بدن احساس سرخوشی به وجود می آورد و نگرانی‌ها را از شما می‌گیرد. این چنین تاثیر عمیقی را داروهایی مانند پروزاک، پاکسیل و داروهای ضد افسردگی مشابه معمولا با تقلید از سروتونین یا با حفظ سطح سروتونین بدن به وجود می‌آورند. شما نیز می توانید همین کار را با مواد غذایی خود انجام دهید و هیچ کس نمی‌تواند به شما بگویید که لوبیا، نخود فرنگی، پنیر، آجیل و جوانه گندم را نخورید.

 

برخی دیگر از خواص درمانی باور نکردنی از بادام زمینی عبارتند از:

 

1.پیشگیری از سرطان

پروآنتوسیانیدین که در کلاس فلاونول اسـت با متوقف کردن تقسیم بیشتر سلول‌های تومور با سرطان مبارزه می‌کند. پروآنتوسیانیدین و مس بالا در بادام زمینی با سلول‌های سرطانی مبارزه می‌کند و از بروز سرطان روده بزرگ جلوگیری می‌کند.

2. کمک به حفظ سلامت قلب

بادام زمینی حاوی یک آجیل کم چربی در مقایسه با دیگر آجیل‌هاست  همچنین به دلیل آنکه اسید اولئیک کمتری دارد آجیل بسیار سالمی برای سلامت قلب اسـت. در این آجیل کلسترول وجود ندارد و آنتی اکسیدان‌های موجود در آن شما را از بیماری‌های قلبی دور نگه می دارد.

 

3.کاهش فشار خون بالا

آجیل بادام زمینی با کمک به میزان منیزیم در بدن موجب کاهش فشار خون بدن می‌شود.

 

4.کمک به سلامت و زیبایی مو

مس ماده معدنی اسـت که کمک می‌کند تا رنگ دانه‌ موهای شما سلامت بماند بنابراین اگر کسانی که موهای سفید دارند و داشتن موهای سیاه برای آنها همواره آرزو اسـت بادام زمینی بخورند که سرشار از مس اسـت؛ این افراد می‌توانند دوباره موهایی سیاه داشته باشند و این آرزوی آنها تحقق یابد.

5. بهبود سلامت استخوان

منیزیم مانند کلسیم برای سلامت استخوان پر اهمیت و ضروری اسـت. منیزیم تشکیل دهنده اصلی بادام زمینی اسـت و شما میتوانید با مصرف این آجیل سلامت استخوان‌های خود را بهبود ببخشید.
-

فواید دیگر بادام زمینی

1- بادام زمینی موجب گشاد شدن رگ های بدن و تسهیل جریان خون می شود و از لخته شدن خون و سکته مغزی جلوگیری می کند.
2- یک رژیم دارای بادام زمینی، به خاطر افزایش منیزیم، فولات، فیبر، مس و ویتامین E ، خطر بیماری قلبی را کم می کند. مصرف 28 گرم بادام زمینی در روز، موجب کاهش بیماری قلبی می گردد. برای جلوگیری از بیماری قلبی، حداقل 1 مشت بادام زمینی و دیگر آجیل ها یا 2 قاشق غذاخوری کره بادام زمینی را 4 بار در هفته میل کنید.
3- اگر 28 گرم بادام زمینی، آجیل و یا کره بادام زمینی در هفته میل کنید، 25درصد خطر پیشرفت سنگ کیسه صفرا را کم کرده اید.
4- به خاطر دارا بودن چربی و کالری زیاد، به افراد چاق توصیه می شود که بهمیزان کم ار آن بخورند. بیشتر از 1 مشت بادام زمینی موجب افزایش وزن می گردد.
5- بادام زمینی را 2 بار یا بیشتر در هفته مصرف کنید. ثابت شده اسـت زنانی که از این امر پیروی می کنند، تا 85 درصد سرطان روده بزرگ را از خود دور کرده اند و به همین ترتیب مردان تا 27 درصد این سرطان را کاهش داده اند.
6- میوه نارس آن، ترشح شیر را زیاد می کند.
7- روغن بادام زمینی، ملین و رفع کننده یبوست می باشد.
8- بادام زمینی از نظر خواص، شبیه روغن زیتون می باشد. مضرات بادام زمینی: بسیاری از افراد به بادام زمینی حساسیت دارند. معمولا آلرژی افراد به بادام زمینی، در دوران کودکی ظاهر می شود. اولین نشانه های آلرژی به بادام زمینی به صورت آبریزش بینی یا خارش پوست در قسمت هایی از بدن می باشد.
نشانه های بعدی شامل:
تهوع، استفراغ، اسهال، ناراحتی شکمی، سوزش زبان، سختی تنفس ، گلودرد یا درد در دیگر نواحی بدن، افت ناگهانی فشار خون، سرگیجه و در نهایت بیهوشی و مرگ اسـت. کم خوردن، بهتر از هرگز نخوردن اسـت. بهتر اسـت فرهنگ غذاخوردن خود و خانواده مان را تغییر دهیم.


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع

با این آجیل موهای سفیدتان سیاه می‌شود


ادامه مطلب ...

گرفتار شدن مرد روستایی و پسرش در جنگل عقاب سیاه

[ad_1]

 داستانی از لتونی

در روزگار پیشین مرد روستایی ثروتمندی در یکی از دهات می‌زیست. وی علاقه‌ی زیادی به شکار داشت.
یک سال در زمستان قسمت زیادی از جنگل را از درخت پاک کرد و در بهار آن‌جا را شخم زد و جو کاشت. جو بسیار خوبی در آن‌جا سبز شد؛ ولی هر شب ناشناسی جوها را لگدمال می‌کرد.
روستایی تصمیم گرفت کسی را که به جوها آسیب می‌رساند پیدا کند. تفنگ شکاری و سه گلوله‌ی نقره‌ای را، که با آن‌ها می‌توانست حتی خود شیطان را هم نابود سازد، برداشت و در زیر درخت بلوطی در کنار مزرعه‌ی جو نشست.
نیمه شب درخت بلوط تکان خورد وبه صدا درآمد. روستایی به بالا نگاه کرد و دید که روی درخت بلوط عقاب سیاه بسیار بزرگی نشسته اســت. وی تفنگ را آماده نمود و تیری رها کرد؛ ولی عقاب سیاه فقط بالش را تکان داد و ابداً حرکتی نکرد. شکارچی فریاد زد:
- این معجزه اســت. اگر من که شکارچی قابلی هستم با یک گلوله‌ی نقره‌ای نتوانم تو را از پای درآورم معلوم می‌شود تو عقاب ساده‌ای نیستی. خوب، یک بار دیگر آزمایش می‌کنم.
یک بار دیگر هدفگیری نمود و دومین گلوله‌ی نقره‌ای را شلیک کرد. عقاب این بار بال چپش را تکان داد. شکارچی برای بار سوم خواست شلیک کند. این بار عقاب به زبان آدمی التماس کرد و گفت:
- برادر جان شلیک نکن. من تقصیری ندارم که مزرعه‌ی تو همه شب لگدمال می‌شود. من در جنگ و ستیز بودم. بال مرا زخمی کرده‌اند و به زحمت خودم را به این درخت بلوط رسانده‌ام. مرا نزد خودت ببر و خوراکم بده تا آن که بهبود پیدا کنم. برای این کار پاداش خوبی به تو می‌دهم.
روستایی فکری کرد و راضی شد. عقاب سیاه را از روی درخت پایین آورد و به منزل برد و به پرستاری و نگهداری آن پرنده پرداخت. گاو نری را سر برید و یک تنور نان پخت و به غذا دادن عقاب سیاه مشغول شد. عقاب گاو را خورد، نان‌ها را هم خورد، به طوری که دیگر چیزی باقی نماند؛ ولی بهبود حاصل نکرد. روستایی چاره‌ای نداشت. یک تنور دیگر نان پخت و گاو دومی را هم سربرید. عقاب این غذاها را هم خورد، ولی شفا نیافت. روستایی چاره‌ای نداشت گاو سومی را سربرید. موقعی که زن روستایی مشغول خمیر کردن بود عقاب بخشی از گاو سومی را هم خورده بود و می‌توانست اندکی پرواز کند؛ ولی وقتی که تمام گاو را خورد قوایش تجدید شد.
در آن روز یگانه فرزند روستایی، که اهل خانه او را «کورزمتس» می‌نامیدند، مرده بود. هنوز او را به خاک نسپرده بودند که عقاب به ارباب خود گفت:
بدون تأخیر بر پشت من سوار شو. من تو را به منزل خودم می‌برم و پاداش نیکی‌ها و محبت‌های تو را می‌دهم. روستایی چاره‌ای نداشت جز این که دعوت عقاب را بپذیرد. سوار بر پشت عقاب شد. پرنده چنان در آسمان اوج گرفت که زمین از کوچکی در نظر مرد روستایی به اندازه‌ی پوست گاوی جلوه کرد. عقاب مرد روستایی را از بالا به زمین انداخت و در فاصله یک انگشتی زمین او را دوباره گرفت و سپس بالاتر پرواز کرد. از آن‌جا زمین به اندازه‌ی یک کلاه به نظر می‌رسید. مجدداً عقاب مرد روستایی را از بالا به پایین پرت کرد و در فاصله‌ی دو انگشتی زمین او را دوباره گرفت. برای بار سوم عقاب مرد روستایی را بالا برد، به حدی که از آن جا زمین به اندازه‌ی یک دگمه جلوه کرد. از آن‌جا هم باز مرد بیچاره را به پایین انداخت. مرد روستایی این بار فکر کرد که حتماً به زمین سقوط می‌کند و کله‌اش بر روی سنگ می‌شکند. ولی عقاب در فاصله‌ی یک انگشتی او را گرفت. سپس به بیابان رفت و نفسی تازه کرد و گفت:
- این کارها جزای گلوله‌های تو بود. تو مرا زخمی کردی در حالی که در لگدمال کردن مزرعه‌ی تو من تقصیری نداشتم. حالا حساب ما تصفیه شد. اکنون استراحت می‌کنم، ولی تو را به قصر خودم می‌برم تا از این رحم و شفقتی که به من کردی اظهار قدردانی کنم و پاداش نیکی به تو بدهم.
عقاب مرد روستایی را به یک قصر بسیار مجلل و زیبایی برد و خودش به شکل انسانی درآمد و گفت:
- این قصر مال دختر ارشد من اســت.
هر دو وارد قصر شدند و از آن‌ها پذیرایی شایانی شد. عقاب که به شکل آدم درآمده بود پرسید:
- خوب ارباب، نمی‌خواهی دوباره پرواز کنیم؟
- چطور می‌توانیم پرواز کنیم در صورتی که تو دیگر بال نداری؟
- مانعی ندارد می‌توانیم برویم پشت دروازه.
همین که پشت دروازه رسیدند دوباره آن آدم به عقاب سیاه بزرگی تبدیل شد و به طرف قصر دختر کوچک‌ترش پرواز نمود. در آن‌جا باز به شکل آدم درآمد. در آن‌جا خدمتکاران قصر مانند قصر اول از او پذیرایی نکردند، خود دختر کوچک‌تر آمد و از آن‌ها پذیرایی شایانی کرد.
سپس عقاب او را دوباره در آسمان پرواز داد و به قصر بزرگ سیاهی برد. آن‌جا قصر خود عقاب بود.
صاحب قصر مهمان خودش را همراه برد که املاکش را به او نشان دهد. همه‌ی قصر پر از طلا و نقره بود و می‌درخشید.
بعد از سه روز عقاب سیاه پاداش خوبی به مرد روستایی داد:
کیسه‌ای پول و کیسه دیگری که قرار شد قبل از رسیدن به خانه آن کیسه را باز نکند. در ضمن، راه برگشت را به مهمان نشان داد و هنگام وداع به او گفت:
- از این راه برو و راهت را کج نکن. به این ترتیب به منزل خودت می‌رسی.
مرد روستایی تمام شب را راه رفت و نزدیک صبح خستگی و بی‌خوابی او را از پای درآورد. روی تنه‌ی درخت بریده‌ای نشست تا رفع خستگی نماید. در این‌جا حس کنجکاویش تحریک شد. خواست بداند که در این کیسه چیست. دلش می‌خواست نظری به کیسه بیندازد. همین که در کیسه را گشود از توی کیسه گاوهای زیادی - کوچک و بزرگ در حدود هزار تا - بیرون آمدند.
روستایی با هول و هراس در اطراف این گاوها راه می‌رفت و نمی‌دانست چگونه آن‌ها را دوباره توی کیسه کند. بالاخره مجبور شد گله گاوی را که مالکش شده بود بچراند. چاره‌ای نداشت. با زحمت این کار را می‌کرد و از همه مهم‌تر این که راه را هم گم کرده بود.
خوشبختانه روز سوم عقاب دوباره آمد و مرد روستایی را ملامت کرد و گفت:
- من که به تو گفتم در کیسه را باز نکن. چرا قبل از رسیدن به منزل این کار را کردی؟ مانعی ندارد. برای بار اول من تو را نجات می‌دهم. گاوهای تو را توی کیسه می‌کنم، ولی فقط قول بده که آن چیزی را که در منزل جا گذاشته‌ای و زنده نیست به من بدهی.
مرد روستایی وعده داد که این کار را بکند. عقاب به شکل آدم درآمد و در کیسه را گشود و گاوها را یکی بعد از دیگری توی کیسه کرد و آن قدر ایستاد تا هر هزار تا گاو توی کیسه رفتند و از نظر ناپدید شدند. وی در کیسه را بست و آن را به دست مرد روستایی داد و خودش دوباره به شکل عقاب درآمد و به قصر سیاه پرواز کرد.
مرد روستایی فوراً راه را پیدا کرد و به طرف منزل رفت. کیسه‌ی پول و کیسه‌ی سحر و جادو شده را بر دوش افکنده بود و در راه از فرط خوشحالی سوت می‌زد. روز سوم به منزل رسید.
همین که نزدیک منزل رسید از توی دروازه یک نفر سوار بر بز کوهی بیرون آمد که جوانی را با خود همراه داشت. جوان کلاهش را در هوا تکان داد و گفت:
- پدرجان، خداحافظ. تو مرا به چه کسی داده‌ای؟ مرد روستایی در جواب پسرش فریاد زد:
- من که دیگر پسری ندارم. چه می‌گویی؟ چطور من پدر تو هستم؟
زن روستایی وقتی که شوهرش را دید در آستانه‌ی در ایستاد و از فرط خوشحالی اشک شعف و شادی فرو ریخت و گفت:
- روزی که عقاب سیاه سوار بر بال‌های خودش تو را همراه خود برد پسرمان کورزمتس نمرده بود. فقط غش کرده بود، و روز سوم زنده شد.
در این جا پدر دانست که در اثر بی‌اطلاعی خودش مرتک اشتباه بزرگی شده اســت و فوراً فهمید کسی که پسرش را سوار بر بز کوهی برده کیست و قضیه از چه قرار اســت. خیلی خودش را سرزنش کرد که چرا با عقاب شیطان صفت دوستی کرده اســت. ولی روغنی که ریخت دیگر به کوزه برنمی‌گردد. هر قدر هم خودت را سرزنش کنی و غصه بخوری و گریه کنی فایده‌ای ندارد.
مرد روستایی از بس غم و غصه داشت کیسه‌ی جادو شده را فراموش کرد. همین که قدری به حال آمد فوراً کیسه را گشود و بلافاصله هزار تا گاو یکی بعد از دیگری از توی کیسه بیرون آمدند. چه ثروت بی‌پایانی.
در همان موقع مرد سوار بر بزکوهی پسر مرد روستایی را به قصر خودش آورد.
در پایان روز سوم عقاب سیاه کاری به پسر پیشنهاد کرد و آن این بود که شبانگاه در جنگل سه قطعه زمین را از درختان پاک کند و آن‌جا را شخم بزند و گندم بکارد. گندم‌ها که سبز شد آن را درو کند و آسیاب کند و آرد تهیه نماید و برای چاشت نان گرمی بپزد و در اختیار همه قرار دهد. پسر به طرف جنگل رفت. تاریکی عجیبی در آن جا حکمفرما بود. روی سنگی نشست و گریه‌ی تلخی سر داد. در همین موقع دختر کوچک عقاب سیاه پیش او رفت و گفت:
- پسرجان، گریه نکن. من از تو خوشم آمده و حاضرم به تو کمک کنم. تو برو در بستر من بخواب و کاری نداشته باش. شبانه من همه‌ی این کارها را رو به راه می‌کنم، به طوری که از پدرم ابداً نفهمد.
صبحگاهان کورزمتس از گندمی که در قطعه زمین خالی از جنگل روییده بود نان گرمی درست کرد و به عقاب سیاه داد به طوری که عقاب سیاه غرق در حیرت شد و پرسید:
- عجب جوان زرنگی هستی! برو بخواب و فردا شب دوباره پیش من بیا.
شب بعد موقعی که جوان در مقابل ارباب قصر سپاه ایستاد، ارباب قصر به او چنین گفت:
- امشب برو به طرف دریای بالتیک. در آن‌جا نی‌هایی وحشی خواهی دید. در وسط این نی‌ها با یک اردک وحشی سیاه رو به رو خواهی شد که شکار آن ممکن نیست. آن اردک را باید شکار کنی و آن را سرخ کنی و برای من بیاوری.
کورزمتس به طرف دریا رفت. هوا تاریک بود به طوری که هیچ‌جا را نمی‌دید. بیچاره به گریه افتاد، ولی دوباره دختر عقاب به تسکین او پرداخت و گفت:
- تو برو در بستر من بخواب، ولی طوری که پدرم تو را نبیند. در این اثنا من اردک سیاه را شکار می‌کنم.
کورزمتس همین کار را کرد. جوان برای چاشت اردک سیاه غیرقابل شکار را سرخ کرد و در اختیار عقاب گذاشت. عقاب سیاه دستور داد که روز استراحت کند و نیمه شب دوباره نزد او برود.
کورزمتس طبق دستور دوباره نزد عقاب رفت. این بار عقاب به او دستور داد:
- کورزمتس، دوباره به دریای بالتیک برو. در وسط دریا کشتی سفیدی قرار دارد و روی کشتی خرگوش سفیدی هست که شکار آن ممکن نیست. خرگوش را شکار کن و برای فردا صبح آن را سرخ کن و نزد من بیاور.
همین که کورزمتس پشت دروازه رفت دختر عقاب با عجله و شتاب به طرف او دوید و زیر لب گفت:
- امشب تو باید همراه من بیایی. ما باید از روی پل‌های درازی عبور کنیم. طوفان شدیدی برپا می‌شود و تو در معرض افتادن از روی پل قرار می‌گیری، ولی تو مرا محکم بچسب. گرچه کار دشواری اســت ولی چاره‌ی دیگری نداریم.
آن‌ها از روی پل‌هایی که انتهایی نداشت گذشتند. آنچه دختر عقاب گفته بود کاملاً حقیقت داشت. ولی عاقبت بسلامت به کشتی سفید رسیدند. دختر عقاب، دوست وفادار جوان، گفت:
- من می‌روم خرگوش سفید را شکار کنم و تو در این‌جا بایست و هیچ کس را راه نده. این هم چماق. هر کس آمد او را به قصد کشت بزن.
دختر عقاب به انبار کشتی رفت و به جست و جوی خرگوش سفید پرداخت. از پشت انبار پیرزن موسفیدی، که به زحمت پاهایش را حرکت می‌داد، خارج شد و با گریه و زاری از جوان خواست که به او اجازه دهد در روی لبه‌ی کشتی بنشیند و نفسی تازه کند. جوان با خودش گفت: «فرصت خواهم داشت هر وقت لازم شد او را از پای در بیاورم.» پس به او اجازه داد که بنشیند. همین که پیرزن به کنار کشتی رسید فوراً به شکل اردک ماهی درآمد و پرید توی آب.
دخترک دوان دوان آمد و گفت:
آن را بزن. بزن. این همان خرگوش اســت. ولی فایده نداشت. دیگر نمی‌توانست آن را به چنگ بیاورد.
دختر عقاب گفت:
- این مسافرت ما به نتیجه نرسید، ولی عیبی ندارد، غصه نخور. من خودم به شکل خرگوش سفید درمی‌آیم. وقتی مرا نزد پدرم بردی مرا به زمین بزن.
جوان همین کار را کرد. خرگوش سفید را نزد عقاب سیاه آورد و همین که آن را به زمین زد خرگوش به مرغ تبدیل شد و مرغ به تخم مرغ و تخم مرغ به یک دانه. همین که تخم مرغ دانه شد عقاب هم به شکل خروسی درآمد؛ ولی هنوز فرصت نکرده بود دانه را بخورد که دانه به روباهی تبدیل شد و گردن خروس را گاز گرفت. به این ترتیب عقاب، که شیطان ناپاکی بود، مغلوب شد.
صبح روز بعد کورزمتس پیش عقاب سیاه آمد، ولی وی غرق در خون روی زمین افتاده بود. وقتی عقاب جوان را دید گفت:
- این سه روز را که این‌جا بودی به اندازه‌ی سه سال حساب می‌کنم و هر کاری بخواهی برای تو انجام می‌دهم، ولی از این‌جا برو.
او می‌دانست که تا هنگامی که جوان را آزاد نکند سلامتش باز نخواهد گشت.
کورزمتس از عقاب سیاه چیزی نخواست، زیرا اول می‌خواست با دختر مشورت کند. وقتی نزد دختر آمد دختر به او گفت:
- عجب آدم بی‌فکری هستی! از او بخواه که مرا به عقد تو درآورد. حالا برای انجام دادن هر کاری حاضر اســت. همین که تصمیم ما را به او بگویی فوراً می‌توانیم از این‌جا فرار کنیم؛ گرچه هنگامی که زخم‌های او بهبود یابد. حتماً دنبال ما خواهد آمد، ولی ما باید خیلی مواظب باشیم.
جوان همین کار را کرد. عقاب سیاه در حالی که در حال مرگ بود فریاد زد:
-‌ای آدم ملعون! من حاضرم نیمی از قصر خودم را به تو بدهم ولی دخترم را به تو نمی‌دهم.
- اگر این کار را نمی‌کنی پس من هم به منزل برنمی‌گردم.
عقاب وقتی که دید جوان بر حرف خودش اصرار داد دخترش را به او داد و به آن‌ها گفت که عجله کنند و از آن جا بروند، زیرا در غیر این صورت بدخواهند دید.
کورزمتس و دخترک با عجله به راه افتادند؛ ولی راه زیادی نرفته بودند که دخترک حس کرد بدبختی بزرگی در پی آن‌هاست.
- ما را تعقیب می‌کنند. من گوسفند می‌شوم و تو چوپان. اگر از تو پرسیدند که آیا رهگذری را دیده‌ای یا نه، بگو که من سه سال اســت یک گوسفند دارم و در این جا مشغول چرانیدن آن هستم و کسی را ندیده‌ام که از این‌جا عبور کند.
بعد از مسافت کمی گرگی از آن جا عبور کرد و پرسید:
-‌ ای چوپان، از این جا رهگذری نگذشت؟
- چوپان به او نگاه نکرد. فقط گفت:
- سه سال اســت یگانه گوسفند خودم را در این‌جا می‌چرانم و مرد رهگذر یا زن رهگذری را ابداً ندیده‌ام.
شیطان که به شکل همان گرگ درآمده بود نزد ارباب خودش عقاب سیاه رفت. اربابش پرسید:
- خوب، بگو ببینم آن‌ها را دیدی؟
- خیر ندیدم. فقط به چوپانی برخوردم که همراه یگانه گوسفندش بود. گفت که چنین کسانی را ندیده اســت.
-‌ ای احمق، این‌ها همان خودشان بوده‌اند.
عقاب سیاه شیطان بزرگی را که به شکل گرگ بود دوباره عقب آن‌ها فرستاد. دختر عقاب وقتی که صدای پای گرگ را شنید به یک میز خطابه تبدیل شد و پسر هم به شکل کشیشی درآمد.
شیطان وارد کلیسا شد و گفت:
- پدر مقدس، مرد رهگذری را همراه زن رهگذری ندیدی؟
- سی سال اســت در این جا کشیش هستم و هیچ کس را ندیده‌ام که از این‌جا عبور کند.
شیطان بزرگ نزد عقاب سیاه بازگشت و اطلاع داد که فقط میز خطابه‌ی کلیسا و کشیشی را در راه دیده و کشیش گفته اســت که در مدت سی سال زندگی خود کسی را ندیده اســت.
-‌ ای احمق، این کشیش و میز خطابه خود آن‌ها بوده‌اند. این دفعه خود عقاب سیاه به تعقیب آن‌ها پرداخت. دخترش فوراً پی برد و گفت:
- من به شکل رودخانه‌ای درمی‌آیم و تو اردک بشو. ولی قبلاً حلقه‌ی انگشترم را دو نیم می‌کنم؛ نیمی را به تو می‌دهم و نیمی را برای خودم نگه می‌دارم. اگر من فرصت نکنم عقب تو بیایم تو وقتی که به منزل رسیدی به هیچ شخصیتی بیگانه سلام نکن؛ فقط با کسی سلام و علیک کن که او را می‌شناسی.
عقاب سیاه به شکل یک گرگ بسیار بزرگ به طرف رودخانه آمد و پرسید:
- رودخانه، بگو از این جا مرد رهگذری با زن رهگذری عبور نکردند؟
- خیر، سیصد سال اســت که در این زمین جریان دارم و چنین کسانی را ندیده‌ام.
گرگ بزرگ شروع کرد به خوردن آب رودخانه. ولی عوض این که آب رودخانه کم شود زیادتر شد. وقتی که گرگ دید موفق نمی‌شود گفت:
- سه سال و سه روز دیگر جریان داشته باش.
این حرف را زد و سپس به شکل عقاب درآمد و به قصر سیاه خودش بازگشت.
کورزمتس که به شکل اردک درآمده بود دوباره به شکل آدم درآمد و تنها به منزل برگشت. وقتی که پدر و مادرش او را دیدند خیلی خوشحال شدند. چطور ممکن بود خوشحال نشوند زیرا علاوه بر کیسه‌ی پول و هزارتا گاو نر پسرشان هم صحیح و سالم به منزل بازگشته بود.
البته اگر کورزمتس فراموش نمی‌کرد که طبق دستور دختر عقاب نباید با کسی که آشنایی ندارد سلام و احوالپرسی کند همه چیز مطابق میل انجام شده بود؛ ولی او این موضوع را فراموش کرد و با عابر فقیری احوالپرسی کرد همین که جواب سلام عابر را داد فوراً نامزدش را که دختر عقاب بود فراموش کرد. نیمی از انگشتری هم که در دست داشت محو شد. این مرد فقیر عابر همان عقاب سیاه بود.
بعد از سه سال و سه روز رودخانه به یک دختر بسیار زیبا تبدیل شد؛ خوشگل‌تر از قبل. از آن موقع دیگر جادو از او دفع شد و مثل همه‌ی دختران عادی شد.
دختر در نزدیکی خانه‌ی کورزمتس منزلی گرفت تا آن که شاید کورزمتس او را ببیند. ولی افسوس! کورزمتس وی را می‌دید ولی نمی‌شناخت. او ابداً گذشته را به خاطر نمی‌آورد.
یک روز کورزمتس از شکار برمی‌گشت و فوق العاده تشنه بود. در کنار چاه دختری زیبا - همان دختری که روز دختر عقاب بود - از چاه آب می‌کشید. کورزمتس خواست که دخترک به او آب بدهد. دخترک لیوانی آب خنک به او داد. کورزمتس وقتی که آب را خورد در ته لیوان نیمی از حلقه‌ی انگشتر را دید. از جیبش نیمی دیگر از انگشتر را درآورد و آن‌ها را با هم جور کرد و فوراً فرار از قصر عقاب سیاه را به خاطر آورد و دختری را که به رودخانه تبدیل شده بود شناخت. انگشتر را به انگشت نامزدش کرد و از او معذرت خواست که بر اثر سلام با مرد ناشناس او را فراموش کرده اســت.
چیزی نگذشت که جشن عروسی کورزمتس با دختر نجات دهنده‌اش برگزار شد.
اگر آن دو نمرده باشند یقیناً تا امروز با خوشی و سعادت مشغول زندگی هستند.
منبع مقاله :
نی‌ یدره، یان؛ (1382)، داستان‌های لتونی؛ ترجمه‌ی روحی ارباب؛ تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


14 سپتامبر 2016 ... در روزگار پیشین مرد روستایی ثروتمندی در یکی از دهات میزیست. وی علاقهی زیادی به شکار داشت.12 سپتامبر 2016 ... گرفتار شدن مرد روستایی و پسرش در جنگل عقاب سیاه. پای گرگ را شنید به یک میز خطابه تبدیل شد و پسر هم به شکل کشیشی درآمد. شیطان وارد ...15 سپتامبر 2016 ... بعضی هم کنار مغازه های غذا فروشی می ایستند و منتظر آماده شدن غذا می مانند. ... دولت بهار ... گرفتار شدن مرد روستایی و پسرش در جنگل عقاب سیاه.15 سپتامبر 2016 ... شاخص : پسر جوان چندین سال است که با یک غاز دوست است. سایت های دیگر ... گرفتار شدن مرد روستایی و پسرش در جنگل عقاب سیاه · جوان ایرانی ...پادشاه در حالی که مشغول اسب سواری بود راه را گم کرد و وارد جنگل انبوهی شد و از ملازمان خود ... کردن انتخاب میکردند، بنابراین میبینید که حبس شدن نیز برای من مفید بود!!! .... او روستای خود را به دلیل اینکه ارباب، زکات اموالش را پرداخت نمیکند، تر ک ...... که مرد خیاط به خانه برگشت آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را ...در اوایل حکومت پهلوی، حاکم وقت در روستای موسک دژی بنا نهاد که به دژ شاهپور مبدل گشت ... و همچنین وجود جنگلها و پوشش گیاهی مناسب در شمال و جنوب، وجود منابع رطوبتی رودخانهها و .... قلعهٔ مریوان برای باری دیگر در دوران سرخاب بیگ اردلان پسر مأمون بیگ یکم ... ش) از ترس گرفتار شدن توسط سپاه ایران به قلعهٔ مریوان روی آورد که سرخاب ...22 آگوست 2007 ... عصر آنروز، روز نامه نگار به آن محل برگشت، و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه ... اين شعر كانديد شعر سال 2005 اثر يك پسر سياه پوست .... روستایی ها همینطور به زنده به گور كردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم ... زمان پیاده شدن پیرمرد فرا رسید. .... چند قورباغه از جنگلی عبور می کردند که ناگهان دو تا از آنها به داخل گودال ...16 ا کتبر 2016 ... دهیار روستای دارابکلا با تأیید خبر ناپدید شدن چهار نفر از اهالی این روستا در جنگل دارابکلا گفت: اکیپ ...اجاره منزل جنگل ابر - جنگل ابر : منزل غذا راهنما مینی بوس 8368 763 0935 حسینی - اجاره منزل جنگل ابر. ... از شاهرود تا روستای ابر جاده كاملا صاف و آسفالت مي باشد.


کلماتی برای این موضوع

عصر ایران سایت تحلیلی خبری ایرانیان سراسر جهان خبرهای علمی فرهنگی هنری ورزشی سیاسی و در عصرایرانادبیات معاصر و نقد ادبی مقالهچاپ شده در مجلة علمیپژوهشی جستارهای ادبیادبیات و علوم انسانی سابق، دانشگاه فردوسی عکس طبیعت، عکس های طبیعت، تصاویر طبیعت، …عکسهای طبیعت،عکس طبیعت پاییز،عکس طبیعت بکر،عکس طبیعت بی جان،عکس طبیعت زمستانی،عکس زبان و ادبیات فارسی فولکلور ایران، توده شناسیشماره ی نوشته ۱۸ ۱۸ دکتر محمد جعفر محجوب فرهنگ عامه و زندگی در این روز‌ها دیگر گمان زبان و ادبیات فارسیشماره ی نوشته ٤ ١٤ تدوین آریا ادیب علم بدیع بدیع در واژه به معنی تازه، نو و هر کی میخواد بخنده بیاد توخبر های آنلاین و جواب های ایران طنز۹۲ ایلنا؛ مرکز زمین شناسی آمریکا از احتمال وقوع یک چهار ستاره مانده به صبحهزار کتاب؛ قبل‌تر درباره‌ی ‌جکلین ویلسون‌ و لیزیِ دهن زیپی‌اش در هزار کتاب خوانده حسن مرتضوی عرفان عملی وتصوفمباحث ومطالب پیرامون عرفان عملی وتصوف ساعت ٢۱٤ ‎بظ روز شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۸٦


ادامه مطلب ...

دم کرده‌ی انگور فرنگی سیاه برای تسکین ورم مفاصل

[ad_1]
مفیدستان:
دم کرده‌ی انگور فرنگی سیاه برای تسکین ورم مفاصل

خبرگزاری آریا -
انگور فرنگی
داروهای گیاهی - انگور فرنگی سیاه درختچه‌ای است با شاخه‌های راست و برگ‌های بریده که پشت برگ‌های آن برجسته می‌باشد، گل‌های زرد کمرنگ آن به میوه‌های سیاه تبدل می‌شوند که ارتفاع آن 1/5 تا 2 متر می‌رسد.
باید بدانید این میوه منبع فوق‌العاده‌ی ویتامین C محسوب می‌شود. در واقع هر 100 گرم انگور فرنگی سیاه حاوی 159 تا 200 میلی گرم ویتامین C می‌باشد؛ و این میزان خیلی بیشتر از میوه‌های دیگر است.
انگور فرنگی سیاه دارای ویتامین‌های B، A، قندها و مواد معدنی لازم برای بدن است. تمامی این مواد روی سیستم عصبی بدن اثر خوبی می‌گذارد و همچنین سیستم ایمنی بدن را نیز تقویت می‌کند.
دم کرده برگ و سر شاخه‌های آن ادرارآور است، باعث تعریق بیشتر می‌شود و با روماتیسم نیز مقابله می‌کند. از این گذشته این دم کرده تقویت کننده‌ی بدن نیز می‌باشد. مصرف این دم کرده باعث تسکین ورم مفاصل می‌شود.
توجه داشته باشید این میوه باعث دفع اوره و اسید اوریک نیز می‌شود و در درمان فشار خون؛ تصلب شرائین، اختلالات گردش خون در زمان یائسگی، تورم کبد و یرقان اثر مفیدی به جای می‌گذارد.
برای تهیه‌ی دم کرده انگور فرنگی و تسکین دردهای مفاصل به 15 گرم برگ این میوه نیاز دارید. برای این کار برگ‌ها را داخل نیم لیتر آب نزدیک به جوش بریزید و اجازه دهید به مدت 10 دقیقه دم بکشد. سپس محلول را صاف کنید و در طول روز میل کنید.
حواستان باشد اگر علائم و درد به مدت طولانی ادامه داشت حتماً به پزشک مراجعه کنید.
مهم‌تر این که در تهیه‌ی هر نوع دم کرده و جوشانده ‌ای بیشتر از میزانی که توصیه می‌شود از گیاهان استفاده نکنید. تصور این که داروهای گیاهی و دم کرده ها کاملاً بی ضرر هستند نادرست است.
توجه داشته باشید افرادی که ناراحتی معده یا روده دارند نباید از این دم کرده استفاده کنند.
ترجمه: فاطمه مهدی پور
منبع:medisite




[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

دم کرده‌ی انگور فرنگی سیاه برای تسکین ورم مفاصل دم کرده‌ی انگور فرنگی سیاه برای تسکین ورم مفاصل


ادامه مطلب ...