برخی افراد هر چه غذای خود را کم می کنند اما باز هم تاثیری ندارد و چاق می شوند. این مشکل را باید در هورمون های بدن حل کرد. اگر مرتب ورزش می کنید و غذاهای سالمی می خورید اما هنوز وزن نکرده اید دلیلش می تواند هورمونی به نام کورتیزول باشد. این هورمون در بدن نقش بسیار مهمی دارد
زیرا باعث واکنش ما به خطر می شود. البته اگر سطح این هورمون در بدن زیاد باشد یک سری مشکلات برای بدن به وجود می آورد که سندروم کوشینگ نامیده می شود.معمولا این هورمون زمانی که تحت فشار استرس هستید تولید می شود. به همین دلیل به کورتیزول هورمون استرس هم می گویند.
تولید بیش از اندازه این هورمون به عضلات آسیب می رساند و روی متابولیزم بدن تاثیر منفی می گذارد و در نتیجه باعث چاقی شکمی می شود.
نشانه های کورتیزول بالا:
حالت های عصبانیت، نگرانی و افسردگی
خستگی دائم حتی اگر کاری انجام نداده باشید
سر درد
تپش قلب و فشار بالا
اشتهای زیاد یا کم و افزایش وزن
مشکلات گوارشی
تکرر ادرار، یبوست و اسهال
مشکلات خواب
کمبود حافظه
کاهش سیستم دفاعی بدن
چروک و موی صورت
صورت پف کرده و چربی گردن
چگونه این هورمون را کاهش دهیم؟
غذاهایی که نباید بخورید:
کافئین، الکل، غذاهای سرشار از شکر، شیرین کننده ها و پتاسیم.
غذاهایی که باید بخورید:
غذاهای سرشار از فسفاتیدیل سرین مثل شاه ماهی و پروتئین ها.
غذاهای سرشار از فنیل آلانین مثل، جوجه، تخم مرغ، برنج قهوه ای، بروکلی، کدو و کنگر فرنگی.
غذاهای سرشار از تریپتوفان مثل برنج، سویا، گوشت، تخم مرغ، شیر و مشتقات.
غذاهای سرشار از ویتامین B5 مثل خرما، بادام، شیر، سالمون و بلغور جو.
تعداد وعده های غذایی را بیشتر کنید: ۵ وعده در روز به مقدار کافی و مناسب غذا بخورید. هرگز سعی نکنید که یکی از وعده ها را حذف کنید چون این کار باعث افزایش تولید کورتیزول می شود.
ورزش کنید: ۳ بار در هفته ورزش کنید اما مدت آن بیشتر از ۵۰ دقیقه نشود. ورزش زیاد سطح کورتیزول را بالا می برد. هر ۷ روز هفته ورزش نکنید حتما ۲ یا ۳ روز از هفته را استراحت کنید.
خوب بخوابید: در روز ۸ الی ۱۰ ساعت استراحت کنید تا سطح کورتیزول کاهش پیدا کرده و بدن ریکاوری شود.
ریلکس باشید: در جستجوی تکنیک های ریلکسیشن و مدیتیشن باشید و در زندگی روزانه آن ها را به کار ببرید.
از محرک ها اجتناب کنید: نوشیدنی های انرژی زا، کافئین یا الکل مصرف نکنید.
قرص و مکمل های ضد استرس مصرف کنید: ویتامین C، B5، A، فولیک اسید، زینک، جین سینگ، شیرین بیان، کروم، منیزیم، کلسیم، بابونه و جو.
به مقدار کافی آب بنوشید: هر روز بدن تان را هیدراته نگه دارید. صبح ها ناشتا با شکم خالی و شب ها قبل از خواب یک لیوان آب بنوشید و این را به عادت تبدیل کنید.
۱۰ کتاب نوشته شده توسط میلیاردرهای جهان که باید بخوانید
خواندن کتاب به روش های مختلفی در موفقیت و ثروتمند شدن شما تاثیرگذار است پس آنرا جدی بگیرید و وقت ویژه ای را به خواندن کتاب اختصاص دهید.
به گزارش آلامتو و به نقل از وبسایت چطور؛ اگر بخواهیم پولدار شویم، احتمالاً بهترین کار این است که پای صحبت پولدارها بنشینیم. اما مگر پولدارها جایی بند میشوند که بتوان ۵ دقیقه خِرِشان را گرفت؟ اکثرشان داخل اقیانوس آرام جزیرههای شخصی دارند و دست هیچ احدی بهشان نمیرسد. حتی مأمور چک کردن کنتور آب را هم به خانهشان راه نمیدهند چه برسد به من و شما. اما خوشبختانه بعضی از پولدارها کتابهایی نوشتهاند و راز پولداری خودشان را در آن کتابها برملا کردهاند. این شما و این ۱۰ کتاب برتر که آدم پولدارها نوشتهاند.
بین خودمان بماند، اگر صدایش را در نمیآورید باید بگویم که اکثر ماها به آدمهای پولدار حسودیمان میشود (لااقل یک ریزه). به نظر میرسد زندگی برای پولدارها آسانتر است؛ پولدارها نگران روزهای آخر ماه نیستند و عادت ندارند نیم ساعت به مبلغ شارژ ساختمان خیره بشوند و به اختلاس مدیر ساختمانشان مشکوک باشند. قیمت ماشینی که سوارش هستند از کل خانه و زندگی ما بیشتر است، مسافرتهای خوب میروند، غذاهای خوب میخورند، برای تولد زن و بچهشان، به اندازه پول دیهی بنده خرج میکنند و راجع به دوران پیری و عصا به دستگیری هم اصلا و ابدا استرس ندارند.
البته ما بیپولها کارهای دیگری هم میکنیم. مثلا مینشینیم و فکر میکنیم چطور میتوان ثروتمند شد؟ آیا مغز آدم پولدارها جور دیگری فکر میکند؟ فرمولی، وردی، جادویی، چیزی دارند که ما نداریم؟ جواب هر دو سوال آخر «بله» است، بسته به این که سوالتان راجع به کدام آدم پولدار باشد.
حالا اگر شرایطی فراهم میشد که میتوانستید بروید پای صحبت پولدارها بنشینید و ازشان بپرسید چطوری میشود پولدار شد، آیا این کار را میکردید؟ اگر جوابتان مثبت است، این ۱۰ کتاب را بخوانید و خاک مغزتان را با ذهنیت خوشبختی طلبی، حاصلخیز کنید.
آیا قادرید برای چند روز درباره هیچ چیزی غُر نزنید؟ یک روز چطور؟ جناب اِکِر بر این باور است که غُر زدن یا غُر نزدن همان چیزی است که پولدارها را از بیپولها جدا میکند. چکیده این کتاب این است که همه ما از سنین خیلی کم، ذهنیتی درباره پول برای خودمان میسازیم و این ذهنیت ما را به خودش محدود میکند. داخل خودمان ترموستاتی نصب میکنیم که به ما میگوید قادریم چقدر پول در بیاوریم و با آن زندگی کنیم. آدمهای بیپول، معمولا دارای ذهنیتی هستند که خودشان را قربانی میپندارند و دائم از این چیز و آن چیز گلایه دارند؛ آدمهای بیپول مرد عمل نیستند؛ اما آدمهای پولدار عملگرا هستند. کتاب را که خوب مطالعه کنید میبینید پولدارها و بیپولها از نظر ذهنی، ۱۷ تفاوت با هم دارند. نثر اصلی این کتاب بسیار ساده و روان است و خواندنش فرقی با تفریح کردن ندارد.
این کتاب نسبتا کوچک که در سال ۱۹۶۲ و در قالب داستانی خیالی نوشته شده است، دربارهی ثروتمندترین مرد دنیای کهن و ۷ درسی است که او به دو دوست خود میدهد تا بتوانند ثروتمند شوند. درسهایی که به هیچ وجه قدیمی نمیشوند. با خواندن این داستان، بدون اینکه بخواهید زور بزنید، مفاهیمی نظیر «پولهایت را پس انداز کن» و «کمتر از چیزی که درمیاری خرج کن» به زیر پوستتان خواهد رفت.
چندبار شده که این نصیحت را شنیده باشید، «اگر هر روز فلان خرج الکی را نکنی، سر سال ۵ میلیون ذخیره کردی؟» مغز این کتاب هم همین است. دیوید باخ میآموزد که میلیونر شدن راهی آهسته و پیوسته است و برای رسیدن به آن باید چیزهای کوچکی نظیر این خرجهای الکی روزمره را فدا کرده و قطره قطره جمع کنید، وانگهی دریا شود. آن قارچ و پنیر اضافه هر روزی را بیخیال شوید تا چندرغازی ذخیره شود. همین چندرغازها را جمع کنی تا آخر سال خودش حکم وام بانکی را دارد. البته علاوه بر اجتناب از اینجور خردهخرجها، این کتاب نصیحت دیگری هم دارد و آن این است که درصدی از درآمدتان را خیلی سریع و قبل از اینکه به حساب صاحبخانه و ادارهجات مختلف واریز کنید، یا اصلا قبل از اینکه دست خودتان بهش برسد، به حساب خودتان واریز کنید. باخ اعتقاد دارد که برای پولدار شدن باید عادت ذخیرهسازی را در خود نهادینه کنید. از آن کتابهای کاربردی است.
از اسم کوچک نویسنده مشخص است که این کتاب مال زمان پدربزرگهای من و شماست و راستش را بخواهید، نوشتار خیلی مدرن و باحالی هم ندارد. اما همینکه هنوز هم آن را در آمریکا با اصلاحات قرن بیست و یکمی دارند چاپ کنند، نشان میدهد که چه کتاب بهدردبخوری است. شادروان هیل هم مثل اِکِر مُصِر است که پولدار شدن یک چیز ذهنی است. آدم هدف میگذارد که در ۵ یا ۱۰ سال آینده به جایی برسد. سعی میکند همهی تمرکزش را هم بگذارد روی این اهداف. اگر انرژی فکری روی این اهداف بگذارید، به آنها دست خواهید یافت. هیل در این کتاب، پرده از ۸ گام ذهنی برمیدارد که اگر رویشان تمرین کنید، هر روز پولدارتر از دیروز میشوید.
بر اساس نظریات عالیجنابان استنلی و دانکو، آدمهای پولدار زیادی در همسایگی ما زندگی میکنند که ما تصورش را هم نمیکردیم تا این حد پول و پَله داشته باشند. این دوستان تحقیقاتی در این زمینه انجام دادهاند و دریافتهاند که: تعداد بسیاری از ثروتمندان «زیر سطح میانگین توقعاتشان» زندگی میکنند و به جای اینکه پولهایشان را خرج «اسباب بازی» بکنند، آنرا به سرمایهگذاری عاقلانهای تبدیل میکنند. اینها کسانی هستند که هر وقت درآمدشان بیشتر شد، سبک زندگیشان یک شبه تغییر نمیکند و مثل چیز ندیدهها نمیروند فِرتی محل سکونتشان را به بالاشهر انتقال بدهند و یک اتومبیل ۸ سیلندر بخرند و روی ماسه تمام سواحل دنیا طرحی از گُلابی دربیندازند. این جور آدمها تا موقعی که خیالشان از تثبیت شدن وضعیتشان روشن نشود، با پولشان پُز نمیدهند و آن را به نحوی عاقلانه سرمایه گذاری میکنند. این کتاب ارزش خواندن دارد و «اسباب بازی» نیست. همانطور که گفتم برای نوشتن این کتاب، تحقیقات پدر-مادر-داری انجام شده است.
داستان این کتاب راجع به پسر کوچکی است که مثلاً دو تا پدر دارد. اولی پدر بیولوژیکیش (پدر بیپول) است و دومی پدر معنویش (پدر پولدار – در واقع بابای یکی از دوستهایش) است. هر کدام از این پدرها درسهایی راجع به پول به این پسر بچه میآموزند که از زمین تا آسمان با یکدیگر فرق دارد. پدر بیپول شَم اقتصادی چندان بالایی ندارد، برای تأمین پول مورد نیاز برای معیشت خود کار میکند و بلد نیست کار چندانی با پول انجام بدهد. پدر پولدار اما برای پول کار نمیکند. پول برایش کار میکند. از نظر مالی آدم باسوادی است و در نهایت ۶ درس به این پسرک یاد میدهد که چطور پولدار شود.
این کتابِ بسیار بسیار پرفروش به شدت مغزتان را به کار میاندازد و دیدگاههای رک و راستی راجع به ثروت بهتان میبخشد، متن ساده و بامزهای دارد و اکثر کتابفروشیها آن را میشناسند.
لابد از روی اسم قطار مانند و پر از قرض و بدهی این کتاب فکر میکنید «خب این چه ربطی به پولدار شدن دارد؟»، اما ربط دارد. فقط تفاوتش اینجاست که شما را از مسیری جداگانه به ایستگاه پولدار شدن میرساند. داستان این کتاب، ریشه در زندگی شخصی خود ژرولد موندیس، مفهوم بدهی و فرآیندی دارد که بر او گذشت تا بتواند تصور اشتباه «غیرقابل اجتناب بودن بدهی» را از ذهن خود جارو کند و به بیرون بریزد. وقتی خودتان را از شر بدهیهایتان خلاص کنید تازه آن موقع است که میتوانید چشمبند بدهکاری را از چشمانتان بردارید، آنوقت میبینید که فرصتهای پسانداز و سرمایهگذاری الکی نیستند و میتوانند شما را به ثروت برسانند. من که حتماً این کتاب را برای یکی از آشنایانم که تا تقریبا گردن غرق بدهیست میخرم بلکه توانست خود را آزاد کند!
جیم کریمر از آن کسانی است که دائم در تلویزیون سر و کلهاش پیدا میشود و اگر فرصت کردید ویدئوهایش را در اینترنت ببینید و از صحبتهایش مستفیض شوید. جیم کسی است که با سرمایهگذاری دست و رویش را میشوید و از راه همین شور و شوق خاص توانسته چندین و چند میلیون دلار ثروت به جیب بزند. بر خلاف خیلی از ثروتمندان که سعی میکنند قیافه بگیرند، جیم از آن آدمهایی است که از شنیدن صحبتهایش انرژی میگیرید. قشنگ میتوان حس کرد که طرف بلد است اشتیاق خودش را به دیگران منتقل کند. این کتابش هم دستورالعملی است برای تجزیه و تحلیل مفاهیمی نظیر شرکت، سهام و روندهای بازار. خیالتان راحت که بعد از مطالعهی این کتاب، دیگر پولهایتان در بانک خاک نخواهد خورد.
دی مارکو نظر جالبی دارد و میگوید مردم از سه «لاین» زندگی را میپیمایند. پیاده رو برای بیپولها، لاین آهسته برای قشر متوسط و لاین سرعت برای پولدارها. سپس واکنش هر دسته به نصیحت قدیمی «اگر میخواهی ثبات مالی داشته باشی، خوب درس بخوان تا شغل خوبی داشته باشی و برای دوران بازنشستگی پولی را ذخیره کن» را بررسی میکند.
آدم بیپول یا اصلا این نصیحت به گوششان نخورده، یا اینکه ترجیح میدهند بیخیالش شوند و برای همین با سرعت یک رهگذر در پیاده رو به جلو میروند، اما قشر متوسط این نصیحت را آویزهی گوششان میکنند. اینها دانشگاهشان را تمام میکنند، نیازمندیهای روزنامه را برمیدارند، دور فرصتهای شغلی دایرههای کج و کُلاج میکشند، نامهای را ضمیمهی رزومهشان میکنند و داخلش مینویسند که چقدر انگیزه برای کار کردن دارند، شغل را میگیرند و با سرعتی مطمئن از لاین آهسته مسیرشان را طی میکنند. حرکت از لاینی شلوغ و خسته کننده.
دی مارکو میگوید: «ورود به لاین سرعت یعنی اینکه من نصیحت قدیمی را شنیدهام، اما با کمال احترام ترجیح میدهم ریسک کنم و دنبالهروی میل درونیام باشم و کسب و کاری برای خودم بسازم.» در این راه یک سریهایشان به گارد ریل میزنند و حتی چپ میکنند، اما در نهایت کسانی از این گروه هستند که جلو میافتند و به جای تحمل دود و دم ترافیک، میتوانند از منظره زیبای اطراف جاده لذت ببرند. اگر روح کارآفرینی دارید، این کتاب مال شماست.
کتابی از کارآفرین مشهور و صاحب خطوط هوایی Virgin، ریچارد برانسون، که به صورت اتوبیوگرافی نوشته است و چنان الهامبخش است که اگر آن را برای سنگ بخوانی، بلند میشود و کسب و کاری برای خودش راه میاندازد و به قطبنمای پول درآوردن تبدیل میشود. برانسون که این اواخر با اشتیاق تمام در حال آزمایش هواپیماهایی است که مسافر عادی را به فضا ببرد، در لابلای داستانهایش، اصول رسیدن به موفقیت و ثروت را با لحنی بسیار خودمانی (مثل عنوان کتاب) بیان میکند. بیشترین بُردی که از خواندن این کتاب میکنید، این است: اگر در دلتان شعلهی اشتیاقی روشن است و برای عملی شدنش هیچ تلاشی نمیکنید، نه خوشحال خواهید شد و نه پولدار. اگر این کتاب را خواندید و ریسکپذیرتر نشدید، حاضرم تا یک سال خانهتان را جارو بکشم.
شما چه کتابهایی در این زمینه خواندهاید که بهدردتان خورده؟ به ما هم معرفی کنید تا بخوانیم و به سوادمان افزوده شود. شاید بعدا پولدار شدیم و یک پول سیاه هم بهتان ندادیم، اما حداقلش این است که از شما پول دستی هم طلب نمیکنیم.
برترین ها: بیل گیتس موسس شرکت مایکروسافت به چند دلیل ثروتمند ترین مرد جهان است. او با قرار دادن یک کامپیوتر بر روی هر میز انقلابی در جهان ایجاد کرد. طبق گزارش فوربس، گیتس در حال حاضر 81.5 میلیارد دلار سرمایه دارد. در ادامه به گفته های او درباره پول اشاره می کنیم.
صبر کنید، مگر گیتس از دانشگاه هاروارد اخراج نشده بود؟ بله، او اخراج شد. اما در جلسه "از من هر چیزی می خواهید بپرسید" پایگاه Reddit در سال 2014 فردی از او پرسید، " بهترین توصیه مالی شخصی شما به کسانی که کمتر از 100 هزار دلار در سال درآمد دارند چیست؟ " او پاسخ داد: " بر روی آموزش خود سرمایه گذاری کنید."
بر اساس دفتر آمار کل (BLS) وزارت کار آمریکا، افراد 25 ساله و بالاتر که دارای مدرک کارشناسی هستند تقریباً 59.6 درصد بیشتر از کسانی که مدرک دیپلم دبیرستان دارند درآمد کسب می کنند. اما شما می تواند با یک آموزش دانشگاهی دستمزدهای بالاتری دریافت کنید.
بیل گیتس در یک سخنرانی در جشن فارغ التحصیلی دانشگاه هاروارد در سال 2007 به دوران تحصیل خود در این دانشگاه اشاره کرد:
"چیزی که من بیش از همه درباره هاروارد به خاطر می آورم این است که من در آن زمان انرژی و هوش زیادی داشتم. این می توانست هیجان انگیز، هراس انگیز و حتی برخی اوقات دلسرد کننده باشد، اما همیشه چالش برانگیز بود. آن یک مزیت شگفت انگیز بود – و اگرچه من زود آن را ترک کردم، اما سال های حضورم در هاروارد من و دوست های من و ایده هایی که بر روی آنها کار می کردم را تغییر داده بود."
2.پیشرفت خود را بسنجید
گیتس در بیانیه سالیانه خود برای بنیاد بیل و ملیندا گیتس در سال 2013 درباره کتاب در حال مطالعه خود با عنوان " قدرتمندترین ایده در جهان " می نویسد، با وجود این که این کتاب درباره اختراع موتور بخار است، اما گیتس درس مهمی از آن گرفته است.
او می نویسد، " ... در سال های گذشته من بار ها و بارها پی برده ام که سنجش و ارزیابی تا چه اندازه در بهبود شرایط انسان مهم است. شما می توانید به پیشرفت شگفت انگیزی دست یابید اگر یک هدف مشخص تعیین کنید و شاخصی پیدا کنید که پیشرفت را به سمت آن هدف هدایت کند ..."
این ممکن است یک نصیحت ابتدایی به نظر برسد، اما او می گوید از این که به ندرت از آن پیروی می شود شگفت زده است و تصحیح کردن آن چقدر سخت است. اگر شما صاحب تجارتی هستید و یا اگر فقط می خواهید خودتان را رشد دهید، به برنامه هایی توجه کنید که در تعیین اهداف و پیگیری آنها به شما کمک می کنند. حتی یک فهرست ساده از اهداف نوشته شده بر روی یک کاغذ می تواند در آغاز حرکت به سمت دستیابی به اهداف به شما کمک کند.
مهم نیست چقدر جاه طلب هستید، یک روز فقط 24 ساعت است. و اغلب، تفاوت بین افراد موفق و ناموفق در چگونگی سرمایه گذاری آنها بر روی این ساعت ها است.
ثروتمند ترین مرد جهان در نشست خود با دانشجویان هاروارد جمله دوست خود وارن بافت به خود را تکرار کرد: " شما باید در نه گفتن ماهر باشید."
4.خوشبین باشید
گیتس در یک جشن فارغ التحصیلی در دانشگاه استنفورد در سال 2014 می گوید، " خوشبینی اغلب به عنوان امید غلط رد می شود، اما ناامیدی غلط هم وجود دارد." اگرچه او و همسرش ملیندا، که او را بر روی صحنه همراهی می کرد، در حال صحبت درباره فقر و بیماری بودند، اما این جمله می تواند در زندگی شما نیز مورد استفاده قرار گیرد.
در این سخنرانی، بیل به طور مفصل درباره اعتقاد خود به خوشبینی و نقش مهم آن در حل مشکلات صحبت کرد. خوشبینی – و در معنای گسترده تر شادی – می تواند تاثیر مثبتی در محیط کار شما داشته باشد.
تحقیق سال 2014 دانشگاه Warwick پی برد که شادی می تواند باعث افزایش 12 درصدی سازنده بودن و نوآوری در مردم شود. شان آچور، کارشناس ارشد شادی و موفقیت، در یک ویدئو در سایت Ted Talk می گوید که شادی می تواند سازنده بودن را به مردم القاء کند. بنابراین به جای این که اجازه دهیم فشارها و استرس های کاری بر روی شما سنگینی کنند، بر روی چیزهایی سرمایه گذاری کنید که شما را شاد می کنند – این می تواند زندگی شما را ساده تر کند.
5.نسبت به موفقیت خود تفکر انتقادی داشته باشید
گیتس در کتاب " راه پیش رو" در سال 1995 می نویسد که شکست اغلب بیش از حرکت در موفقیت به شما آموزش می دهد. علاوه بر این، موفقیت می تواند خطرناک باشد، اگر اجازه دهید تا آن در مغز شما نفوذ کند.
او می نویسد، " موفقیت معلم خیلی بدی است. به طوری که افراد باهوش را اغوا می کند که شما نباید شکست بخورید. "
او در ادامه اضافه می کند " چیزی که امروز یک طرح تجاری بی نقص یا جدیدترین فناوری به نظر می رسد، می تواند به زودی به چیزی قدیمی تبدیل شود همانند دستگاه های پخش نوار 8 تِرَک، تلویزیون های دارای لامپ تصویر یا کامپیوترهای بزرگ. من شاهد تکامل همه این موارد بوده ام." بنابراین، در نوآوری ریسک کنید، سرمایه گذاری های دارای تضمین ناکافی را انجام دهید و کارهای دیگر.
گیتس در کتاب خود با عنوان " تجارت با سرعت تفکر" در سال 1999 درباره اهمیت بازخورد منفی سخن گفته است. او می گوید که پذیرفتن منتقدان نه فقط برای یادگیری بلکه برای یافتن راه حل هایی برای مشکلات ایجاد شده اهمیت دارد.
" به حرف مشتریان خود گوش کنید و
انتقادات آنها را به عنوان فرصتی برای تبدیل شکست های خود به رشد واقعی
مورد انتظار آنها در نظر بگیرید،" او اضافه می کند که، " شما باید شکایت
های مشتریان را بیشتر از مسائل مالی شرکت بررسی و ارزیابی کنید."
تمایل
به برآورده کردن نیازهای مشتریان به مایکروسافت کمک کرد تا در بخش رو به
رشد فناوری پیشرفت داشته باشد. در طول این چند سال این شرکت تلاش کرده تا
برتر باشد – یا لااقل در بین برترین ها قرار گیرد. این موضوع مایکروسافت را
قادر کرده تا در فناوری هایی مانند HoloLens ی خود سرمایه گذاری کند، به
یک قدرت برتر در صنعت بازی تبدیل شود و به صنعت گوشی های موبایل وارد شود.
آیا افراد درونگرا در زمینه کسب و کار و تجارت موفق تر عمل میکنند؟ این موضوع در تحقیقات زیادی مورد بررسی قرار گرفته است که در ادامه به بررسی آن میپردازیم:
به گزارش آلامتو و به نقل از وبسایت چطور؛ اگر شخصیت درونگرایی دارید خوشحال باشید، چرا که میتوانید به وسیلهی آن پولدار شوید. کافیست به بیل گیتس نگاه کنید؛ سوزان کین نویسندهی کتاب پرفروش «هیس! قدرت درونگرایان در جهانی که نمیتواند صحبت نکند» و متخصص در مسائل درونگرایان در گزارشی در هافینگتونپست میگوید: بیل گیتس یکی از موسسین مایکروسافت فردی درونگرا است، این درحالی است که براساس گزارش مجلهی اقتصادی فوربز ارزش دارایی خالص او تقریبا ۸۰ میلیارد دلار است.
پس میبینید که درونگرا بودن خوبیهای خاص خودش را دارد، مخصوصا زمانی که دربارهی موفقیتهای مالی صحبت میکنیم. در این مقاله میخواهیم به نکات شخصیتی بیل گیتس و افراد درونگرایی مثل او در مباحث اقتصادی بپردازیم، و دربارهی تمایز آنها با شخصیتهای برونگرا صحبت کنیم.
طبق آزمون شخصیتی مایرز-بریگز (MBTI)، شخص درونگرا انرژی خود را از درون خود دریافت میکند، نه از منابع خارجی. به همین دلیل، اکثر مردم فکر میکنند که اشخاص درونگرا خجالتی هستند ولی این امر برای همهی درونگرایان صدق نمیکند. اشخاص درونگرای زیادی وجود دارند که در جمعهای بزرگ به راحتی صحبت میکنند و در محیط کار رهبران بزرگی هستند. حتی درونگرایانی وجود دارند که زندگی خود را با اجرای هنرهای نمایشی و یا به عنوان استاد دانشگاه میگذرانند. تنها فرق آنها این است که بعد از یک روز طولانی برای گرفتن انرژی دوباره، باید زمانی را به خود اختصاص دهند.
سطوح انرژی (میزان انرژی بدنی و سرحالبودن) و مدت زمانی که افراد ترجیح میدهند با دیگران در ارتباط باشند، تنها نکات قابل توجه و جالب که تفاوت بین درونگرایان و برونگرایان را نشان میدهند، نیستند. در حقیقت، لایههای دقیقتر و منحصربهفردتری در رفتار درونگرایان وجود دارد که باعث میشود بطور خاص برای کسب ثروت در طولانیمدت مناسب باشند.
بسیاری از درونگرایان را میشود با عبارتی که در ادامه میآید تشخیص داد: من زمانی را به فکر کردن تخصیص میدهم تا بدانم هنگام عمل چه کاری را میخواهم انجام بدهم. درونگرایان، آدمهای منظم و تصمیم گیرندههایی محتاط هستند؛ دو ویژگیای که برای کسب ثروت در طولانی مدت بسیار ضروری هستند. رابرت کیوساکی (Robert Kiyosaki)، نویسنده و کارشناس مالی، میگوید: «مهم نیست چقدر پول درمیآورید؛ مهم این است که چقدر پسانداز میکنید.» این مسئله باعث میشود شما ثروتمند شوید.
دکتر مریم جَهدی، دکتر مستقر در بخش روانی و سلامت رفتاری در دانشگاه اوهایو میگوید به این دلیل درونگرایان تصمیمات لحظهای نمیگیرند که رفتار آنها بیشتر توسط پیآمدها و کمتر توسط پاداشها هدایت میشود. طبق مطالعهای در سایت LiveScience.com گفتهی جهدی تایید میشود که درونگرایان به جای هیجانزده شدن به خاطر لذتهایی که زود به دست میآیند، تمایل به پاداشهای دیرهنگام دارند.
برعکس، مطالعهای در سال ۲۰۱۳ توسط پرفسور دانشگاه کرنل ریچارد دپیو (Richard Depue) و دانشجوی فارغ التحصیل، یو فو (Yu Fu) انجام شد و نشان میداد که برونگرایان، دارای شیمی مغز متفاوتی نسبت به درونگرایان هستند. برونگرایان هنگامی که پاداشی به دست میآورند، مثل رسیدن به یک هدف مالی و یا خوردن یک غذای خوشمزه، مغزشان دوپامین بیشتری ترشح میکند. علاوه بر این در برونگرایان پاسخ به این دوپامین بسیار شدیدتر است؛ بنابراین آنها دفعات بیشتری فعالشدگی احساسات قوی مثبت را تجربه میکنند.
مطالعهای که به تازگی انجام شده و عنوان آن «مقیاس اعتیاد خرید برگن» است و توسط Journal Frontiers in Psychology در ماه سپتامبر منتشر شد، عنوان میکند: برونگرایی به مقدار زیادی با اعتیاد خرید مرتبط است و اظهار میکند برونگرایان احتمالا از خرید استفاده میکنند تا وضعیت اجتماعی خود را تقویت کنند و جذابیت اجتماعی خود را نگه دارند. مثل خریدن لباس و لوازم جدید برای هر موقعیت و مراسم. به این دلایل، برای برونگرایان سخت است که میزان خرج کردن خود را کنترل کنند و نظم کافی اقتصادی را برای ساختن ثروتی برای آینده داشته باشند.
دکتر جهدی دربارهی سرمایهگذاری درونگرایان چنین میگوید: درونگرا بودن میتواند در گذر زمان بر ثروتمند شدن فرد موثر باشد چرا که بسیاری از تصمیمات اقتصادی درونگرایان بر اساس اجتناب از تصمیمات بد، پیامدهای منفی و فرصتهای از دسترفته گرفته میشود. و در حالیکه یک برونگرا توسط پاداشهای لحظهای برای تقویت احساسات مثبتش هدایت میشود. احساساتی که در زمان یک خرید مهیج دارید. این درست برعکس چند سال انتظار برای دیدن یک بازدهی خوب از سرمایه است.
درکل، به گزارش رویترز سرمایهگذاری موفق نیازمند تاملی بادقت است و طرز تفکر درونگرایی به خاطر طبیعتش، تصمیمات با عجله و بدون تحقیق، برای مسئلهای به مهمی سرمایهگذاری را برنمیتابد. در حالی که بعضی از برونگرایان به دنبال هیجان و تصمیمات آنی هستند که این تمایل آنها را در معرض گرفتن تصمیمات سرمایهگذاری پرمخاطره و ناروا قرار میدهد، در حالیکه درونگرایانِ ساکت، دارای شمی محکم و مبتنی بر تحقیق دارند.
براساس مصاحبه مجلهی (U.S. News) با کین (Cain): درونگرایان علاقه دارند قبل از اینکه حرف بزنند یا عملی انجام دهند، به آرامی و عمیقا آن را پردازش کنند و با پاداش به تاخیر افتاده، مشکل ندارند. همچنین او برای رویترز توضیح داد که به همین دلیل است که سرمایهگذار افسانه ای وارن بافِت (Warren Baffett) اینقدر موفق است. کین میگوید: بافِت مثالی کلاسیک از یک انسان درونگرا است که با احتیاط و سنجش مناسب همهی جوانب، ریسک میکند.
علاوه بر مواظبت در خرج کردن و تفکر در سرمایهگذاری، درونگرایان در محل کار از بقیه بهتر هستند؛ و این بهتر بودن میتواند به آنها کمک کند تا پول بیشتری دربیاورند و ترفیع رتبه بگیرند. ممکن است آنها خیلی پرحرف یا اجتماعی نباشند؛ درونگرایان میتوانند چیزی که جنیفر کن ویلر (Jennifer Kahnweiler)، نویسنده و یکی از سخنرانان معروف در دنیا، چهار پی (۴P) مینامد را اجرا کنند: آمادگی (Preparation)، حضور (Presence)، تلاش (Push) و تمرین (Practice)؛ تا به رهبرانی لایق در محل کار بدل شوند.
همچنین درونگرایان، انسانهای با فکر و وظیفهشناسی هستند. مارتی اولسن لینی (Marti Olsen Laney)، نویسندهی «مزایای درونگرایی» به CNN گفته است که درونگرایان ویژگیهای رهبری دارند که آنها را از برونگرایان متمایز میسازد. او میگوید: شما در انسانهای درونگرا الگویی از وظیفهشناس بودن، درست انجام دادن کارها، خلاقیت و توانایی حل کردن مشکلات را میبینید.
بر اساس مطالعهی انجام شده در موسسه تحقیقاتی میشیگان افرادی که در صفت وظیفهشناسی نمراتی بالاتر از ۸۵ درصد مردم بدست آوردند هر سال ۱۵۰۰ دلار بیشتر از متوسط یک امریکایی درآمد کسب میکنند، که این مقدار در مدت حیات آنها بالغ بر بیش از ۹۶ هزار دلار درآمد و در پس اندازهای تمام عمرشان بالغ بر بیش از ۱۵۸هزار دلار خواهد بود.
محققان مدتهاست علاقهی زیادی به مطالعهی تفاوتهای بین درونگرایان و برونگرایان دارند. درحالیکه برونگرایان زمان زیادی از رهبری و مورد توجه بودن لذت بردهاند، تحقیقات نشان میدهد که الان وقت درخشیدن درونگرایان است و آنها هم میتوانند رهبرانی لایق باشند. اگر شما یک درونگرا هستید؛ بیشتر صلاحیت بهرهوری از استعدادها و مهارتهای منحصربهفرد خود را برای به دست آوردن موفقیت و ثروت دارید. کسی چه میداند شاید شما بیل گیتس بعدی بودید.
هیچ چیز بهتر از این نیست که شب هنگام خواب راحتی داشته باشیم و صبح هم با انرژی کامل از خواب بیدار شویم. هر کدام از ما به یک شکل خاصی صبح ها از خواب بیدار می شیم. بعضی ها هنگام بیدار شدن به خودشون میگن “پنج دقیقه دیگه بخوابم” و دوباره سرشون رو روی بالش میذارن.
بعضی ها هم آلارم ساعتشون رو روی ثانیه آخر تنظیم می کنن و البته بعضی ها هم هستن که بدون هیچ مشکلی و خیلی راحت از خواب بیدار میشن. “کریگ بالانتین” مربی تناسب اندام، وبلاگی درباره سالم غذاخوردن و خواب سالم نوشته. او در نوشته هایش از قانونی به نام قانون “۱۰-۳-۲-۱-۰” گفته که با رعایت کردن اون صبح ها با انرژی کامل و بدون هیچ کسالتی از خواب بیدار می شید.
پارس ناز تصمیم داره این قانون رو به شما یاد بده تا یک استراحت کامل و خیلی خوب داشته باشید.کریگ معتقده که خواب شبانه ایده آل در طول روز فراهم میشه. یعنی قبل از این که بخواید چراغ ها رو خاموش کنید باید برای خواب آماده بشید. و اما دیدگاه او به این صورت هست:
۱۰ ساعت قبل از خواب
در این مدت زمانی باید جریان خون بدن رو از محرکی چون کافئین پاکسازی کنید. بنابراین در این مدت زمانی قهوه، چای سبز و سیاه، نوشابه، نوشیدنی های انرژی زا یا شکلات مصرف نکنید.
۳ ساعت قبل از خواب
در طول این مدت الکل یا هر چیز دیگه ای نخورید چون بدن برای خلاصی از الکل و یا هضم وعده های دیر وقت انرژی زیادی به کار می بره. وقتی غروب از سر کار خونه بر می گردید و استراحت می کنید بدنتون همچنان با انرژی کامل در حال فعالیته در نتیجه وقتی بیدار می شید احساس می کنید از معدن ذغال سنگ برگشتید.
۲ ساعت قبل از خواب
از این ساعت به بعد نه کار کنید و نه به مسائل کاری فکر کنید. همه چیزو بسپرید به فردا نترسید فرار نمی کنن.
۱ ساعت قبل از خواب
از این ساعت به بعد به صفحه تلویزیون، کامپیوتر و موبایل خیره نشید.ممکنه شبکه های اجتماعی یا ایمیل شمارو گرفتار خودشون کنن اما شما نباید این اجازه رو به اون ها بدید. بزارید چشم و مغزتون کمی استراحت کنن.
۰ دقیقه تا زمان آلارم ساعت
رینگ….. آلارام ساعت رو خاموش کنید و از خواب بیدار شید. سعی نکنید که آلارم رو مدام روی چند دقیقه بعد تنظیم کنید. وقتی چند بار بلافاصله بعد از آلارم بیدار شید دیگه براتون تبدیل به عادت میشه. اگه ساعت رو مدام روی دقایق اضافی تنظیم کنید تاثیری تو سر حال بودن شما نداره و حتی ممکنه شما خسته تر هم به نظر برسید.آیا شما هم دوست دارید این قانون رو برای خودتون عملی کنید؟
بر خلاف خیلی از خانمها که آرزو دارند دختردار شوند، لباسهای رنگارنگ تنش کنند و موهایش را با مدلهای مختلف ببندند و ببافند، خیلیها هم دلشان میخواهد پسر دار یا بچهای که در راه دارند پسر باشد. همچنین بعضی از خانمها هم که در بارداری اولشان دختر به دنیا آوردهاند، دوستدارند پسر دار شوند تا به قول معروف جنسشان جور شود!
این مقاله را دنبال کنید تا روشهایی را که در طب سنتی برای پسر دار شدن وجود دارد، معرفی کنیم.
1- خانم باید باردار هر روز یک عدد انار ترش را با پردههای نازک روی دانههایش بخورد.
2- آقایان یک روز در میان باید خاگینه بخورند. پختن خاگینه به این صورت اسـت که دو عدد تخممرغ را با هم مخلوط کرده و به آن پیاز سفید رنده شده و روغن زیتون خوراکی مرغوب اضافه کنند، سپس آن را با حرارت متوسط بپزند و بخورند (به فرموده امام صادق (ع)).
3- زمان نزدیکی خانمها و همسرانشان باید نزدیکترین زمان به زمان تخمک گذاری باشد.
4- در هنگام عمل نزدیکی، خانمها باید زودتر از آقایان به انزال برسند.
5- زن و شوهرها باید هفتهای یکبار نزدیکی داشته باشند به صورتی که عمل دخول شوهر عمیق باشد. بهتر اسـت این نزدیکی در یکی از شبهای دوشنبه، سهشنبه، پنجشنبه و جمعه انجام شود و اگر قبل از اذان صبح انجام گیرد بهتر اسـت. همچنین آنها باید توجه کنند که این عمل را در شب اول ماه قمری، شب نیمه ماه قمری و شب آخر ماه قمری انجام ندهند.
6- خانمها باید در اول و آخر غذاها نمک خوراکی (پودر سنگ نمک یا نمک دریا) مصرف کنند و توجه داشته باشند که نباید در شبانهروز بیشتر از 4 گرم نمک بخورند.
7- موادغذایی حاوی پتاسیم، سدیم و فسفر باید در جیره غذایی زن و شوهرها جا داشته باشد. مواد غذایی حاوی این عناصر شامل حلوا خرمایی (مخلوط ارده با خرما)، کاسنی، کاهو (بدون سس) با سکنجبین، جعفری، میگو، خاویار، طَلع (شکوفه خرما) یا گَرد لقاح خرما میشود.
همچنین زن و شوهرها (مخصوصا شوهران) باید صبحها عسل طبیعی به همراه آویشن یا عسل طبیعی کوهی مخلوط با شیر تازه و کمچرب گاو میل کنند. بهتر اسـت آنها بعد از غذا یک عدد سیب رسیده شیرین بخورند و آقایان باید از دو هفته قبل از عمل نزدیکی، روزی دو عدد میوه شاهبلوط بخورند.
به این مطلب امتیاز دهید
چگونه پولدار شویم : با ایجاد ۸ تغییر مهم در سبک زندگیتان
دارن هاردی در کتاب بی نظیر «اثر مرکب» به شما میگوید که چگونه با تغییرات کوچک در زندگی و تداوم اجرای آنها به تغییرات بزرگ و شگفت انگیز دست یابید. چیزی که در این مقاله میخوانید نیز به همین گونه اســت؛ با چند تغییر کوچک در سبک زندگی خود بعد از مدتی میتوانید پولدار شدن را تجربه کنید.
به گزارش آلامتو و به نقل از بازده؛ تا به حال به فکر تغییراتی در زندگی تان افتاده اید که پس از آن بپرسید خب حالا چگونه پولدار شویم؟ بحث از بیشتر پول درآوردن و افزایش داراییتان که میشود، بعضی وقتها مهمترین کاری که میشود کرد این اســت که عادتهای اصلی را تثبیت کنید و تغییرات کوچکی در سبک زندگی بدهید.
تی. هارو اِکِر در کتاباش اسرارِ ذهن میلیاردرها تاکید میکند که “موفقیت مهارتی آموختنی اســت. اگر میخواهید یک گلفبازِ فوقالعاده شوید، میتوانید چگونگی انجام آن را یاد بگیرید. اگر میخواهید یک نوازندهی پیانو فوقالعاده شوید، میتوانید چگونگی انجام آن را یاد بگیرید… اگر میخواهید ثروتمند شوید، میتوانید چگونگی انجام آن را یاد بگیرید.”
همچنین بخوانید: چگونه سریع پولدار شویم؟
اگر میخواهید به این سوال که چگونه پولدار شویم پاسخ خوبی بدهید و یاد بگیرید چگونه ثروتمند شوید- چگونه پول در بیاورید و چگونه ثروتتان را افزایش دهید و آن را خوب تحت کنترل بگیرید- این ۸ تغییر در سبک زندگی را در نظر داشته باشید:
آندرو کارنیج، که از هیچ شروع کرد و ثروتمندترین مرد کشور شد، تمام ثروتش را به یک اصل نسبت میدهد: مغز متفکر.
ایدهی او این اســت که دور خودت را از آدمهای با استعدادی که هم بینش شما هستند پر کنید چون چند ذهن خلاق و باهوش اساسا از یک مغز قدرتمندتر اســت.
بهعلاوه، ما شبیه آدمهایی میشویم که با آنها ارتباط داریم، و همین دلیل اســت که ثروتمندان دوست دارند با کسانی که ثروتمند هستند ارتباط داشته باشند.
میلیاردر خودساخته استیو سیهبولد میگوید، “در اکثر موارد، ثروت خالصتان بازتابِ سطح دوستان نزدیکتان اســت. در کنار آدمهایی بودن که از شما ثروتمندتر هستند این پتانسیل را در پی دارد که میتوانید فکرتان را گسترش دهید و درآمدتان را به سرعت افزایش دهید. واقعیت این اســت که، در مورد پول ثروتمندان متفاوت از قشر متوسط فکر میکنند، و در جوار آنها بودن چیزهای فراوانی را میتواند نصیبمان کند.”
اگر میخواهید بیشتر دربیاورید، یک راهحل ساده آن اســت که بیشتر کار کنید- و شما وقتی شغل دوم داشته باشید از این که اضافهکاری کنید بیشتر پول به دست خواهید آورد.
شما خواهید توانست مجموعهی مهارتهایتان را با کار کردن در زمینهای متفاوت، فکر کردن درمورد کار در یک بافت اجتماعی متفاوت، و گسترش شبکهی ارتباطیتان افزایش دهید. بهعلاوه، این فرصتی فوقالعاده اســت برای پول درآوردن از یکی از علایق خاصتان- مثل عکاسی، موسیقی، تدریس خصوصی، یا مربیگری- یا اشتیاقتان را به یک کار کمکی تبدیل کنید.
کارهایی پردرآمدی را که میتوانید به صورت جانبی انجام دهید چک کنید و در مورد چگونگی شروع یک کار کمکی نوشتههای خانمی را بخوانید که نزدیک به ۴۰۰۰ دلار به صورت جانبی در ماه کسب درآمد کرده بود.
آدمهای ثروتمند بیشتر ترجیح میدهند آموزش ببینند تا سرگرم شوند- اگر میخواهید مثل آنها بشوید، دست به کار شوید و شیرجه بزنید توی کتابهای مربوط به سرمایهگذاری یا تامین مالی شخصی، یا از زندگینامهی یک شخص موفق نکاتی را الگوبرداری کنید.
سیهبولد مینویسد، “بروید خانهی یک آدم پولدار و اولین چیزی که خواهید دید یک کتابخانهی بزرگِ پر از کتاب اســت که او برای آموزش خودش در زمینهی موفقتر شدن از آنها استفاده کرده اســت.”
مثلا میلیاردر، وارن بافیت، را در نظر بگیرید که تخمین میزند حدود ۸۰ درصد از وقتش را به مطالعه اختصاص میدهد.
درحالیکه ثروتمندان لزوما برای پولدار شدن خیلی به تحصیلات رسمی بهایی نمیدهند- بسیاری از بزرگترین آدمهای موفق تحصیلات رسمی کمی دارند- آنها قدر قدرت یادگیری را سالها پس از اتمام دانشکده میدانند.
اگر میخواهید ثروتاندوزی کنید، موفق باشید، یا در زندگی پیش بیوفتید، باید خودتان را به بلاتکلیفی و زحمت عادت بدهید.
آدمهای ثروتمند، به گونهای خاص، راحتی را در بلاتکلیفی مییابند. سیهبولد مینویسد، “راحتی جسمی، روانشناختی، و عاطفی هدف اصلی نگرش قشر متوسط جامعه اســت. متفکران جهانی از همان اول میآموزند که میلیاردر شدن آسان نیست و نیاز به راحت بودن میتواند مخرب باشد. آنها میآموزند که وقتی در یک حالت بلاتکلیفی پیش میروند احساس راحتی کنند.”
اگر میخواهید ثروتمند شوید باید با احساس نا راحتی مشکلی نداشته باشید. اگر مشکل دارید، یاد بگیرید چگونه مشکل نداشته باشید، سیهبولد مینویسد: “آدمهای بزرگ میدانند برای ثروتمند شدن باید بهایی پرداخت، ولی اگر از گذراندن درد و رنجهای موقت آزرده خاطر نشوند، میتوانند برای باقی عمر از ثروت فراوانشان بهره ببرند.”
کاربستِ این نگرش را از امروز با یکی از راهکارهای پیشنهادی سیهبولد شروع کنید: “فهرستی تهیه کنید از ۵ کاری که باید امروز انجام بدهید و ناراحت کننده هستند ولی به شما کمک میکنند اندوختهی مالی خود را درست کنید.”
احتمال دارد پولی که در حساب پساندازتان خواباندهاید به میزان ناچیزی افزایش پیدا میکند. این بهخاطر آن اســت که اکثر ما از بانکهای بزرگ استفاده میکنیم که نرخ بهرهی بسیار کمی حدود ۰،۰۱ درصد میدهند.
با این نرخ بهره، اگر شما سرمایهی ۱۰۰۰۰ دلاری را به مدت یک سال در حساب پسانداز اصلیتان بخوابانید، بهرهی خالص ۱ دلار را دریافت خواهید کرد، و تازه این مبلغ پیش از کسر مالیات اســت. یک سپردهی ۵۰۰۰۰ دلاری بعد از یک سال فقط ۵ دلار بهره خواهد داشت.
ولی اگر از یک حساب پساندازِ با بهرهی بالا در یک بانک داخلی استفاده میکنید، به لطف نرخ بهرهی ۱ درصد، سپردهی ۱۰۰۰۰ دلاریتان در طول سال ۱۰۰ دلار بهره خواهد داشت- و ۵۰۰۰۰ دلار ۵۰۰ دلار. حسابهای پساندازِ با نرخ سود بیشتر- بیشترین نرخ موجود ۱.۲۵ درصد اســت- حتی بهرهی بیشتری به شما خواهند رساند.
قبول، استفاده از یک حساب پسانداز با بهرهی بالا قرار نیست ثروت بادآورده برایتان به ارمغان بیاورد یا یکساله شما را ثروتمند کند، ولی این روشی آسان برای چند چوق بیشتر درآوردن از پولی که به نحو دیگری از آن استفاده نمیشود. اگر میخواهید برای شروع کسب بهرههای بیشتر، از بانکهای مرسوم به یک بانک برخط بروید، بیشتر درمورد حسابهای پسانداز با بهرهی بالا مطالعه کنید و فهرست گزینههای بانکی مگنیفای مانی را بررسی کنید.
میگویند سحرخیز باش تا کامروا شوی، و ممکن اســت پشتِ این گفتاورد حقیقتی نهفته باشد.
سحرخیزان از طریق پاسخ دادن ایمیلها، ورزش کردن، مراقبه کردن، یا مطالعه، پیش از آن که بسیاری از ما حتی ساعت زنگدارمان را خاموش کرده باشیم، از همه پیشی میگیرند و به همین جهت شادتر و سالمتر هستند.
بعضی از قدرتمندترین و موفقترین آدمها قدر هر صدایی را که بیدارشان میکند میدانند – اگر این کار برای آنها جواب داده اســت، برای شما هم می تواند جواب بدهد.
یکی از موثرترین راههای کسب پول بیشتر از طریق سرمایه گذاری آن اســت، پس این کار را در اسرع وقت شروع کنید.
رامیت ستی در پرفروشترین اثر نیویورکتایمز، “یادتان میدهم که ثروتمند شوید”، مینویسد: “بهطور میانگین، میلیاردرها ۲۰% از درآمد داخلیشان را هر ساله سرمایهگذاری میکنند. ثروت آنها با مبلغی که هر سال به دست میآورند سنجیده نمیشود، بلکه با چگونگی پس انداز و سرمایهگذاریشان در طول زمان سنجیده میشوند.:
بخش اعظم ماجرا اینجا اســت که برای سرمایهگذاری کردن نیازی نیست حتما ثروتمند باشید- فقط باید در کنارگذاشتن بخشی از پولتان به صورت منظم و پیوسته کوشا باشید. هرچه بیشتر بتوانید پول کنار بگذارید، بهتر اســت، ولی حتی مقداری اندک هم میتواند در دراز مدت، به لطف بهرهی مرکب، کارساز باشد.
سادهترین نقطهی شروع سرمایهگذاری کردن در طرح ۴۰۱(ک) کارفرمایان اســت. بعد توجهی هم به اختصاص پولتان به یک بیمهی بازنشستگی مرسوم یا خویشفرما داشته باشید، حسابهای بازنشستگی فردی با محدودیتها و ساختارهای مالیاتی متفاوت- که انتخاب هر یک از آنها به درآمدتان و مسائل مالیاتی بستگی دارد. اگر هنوز پولی برایتان باقی مانده اســت و تشنهی سرمایهگذاری آن هستید، میتوانید دربارهی صندوقهای شاخص کم هزینه، که وارن بافیت پیشنهاد میدهد، تحقیق کنید و به روشهای سرمایهگذاری برخطی که “مشاوران روباتیک” نامیده میشوند نگاهی بیندازید. برای کسب اطلاعات بیشتر پیش از شروع دربارهی اصول اولیهی این کار مطالعه کنید.
اگر میخواهید بیشتر پول در بیاورید، باید هدفی مشخص داشته باشید و بعد طرح مشخصی برای نحوهی رسیدن به آن هدف داشته باشید. پول از آسمان نمیبارد، باید برای به دست آوردنش تلاش کنید.
اِکِر تاکید میکند: ثروتمندان متعهد میشوند که به ثروت دست یابند. این کار تمرکز، جربزه، دانش، و تلاش فراوان میخواهد و اگر اهداف درست و بینشی روشن داشته باشید شدنی اســت: “دلیل شمارهی یک اکثر کسانی که به خواستههایشان نمیرسند این اســت که آنها نمیدانند چه میخواهند. ثروتمندان کاملا به وضوح میدانند که خواهان ثروت هستند.” برای درآمد و ثروت خالص سالانهیتان آن چه را اِکِر “بازی رسیدن به هدف” می نامد روی کاغذ پیاده کنید. وقتی برای رسیدن به این هدفها چهارچوب زمانی مشخص میکنید، واقعبین باشید، ولی در ضمن، بزرگ فکر کنید و از به چالش کشیدن خودتان نترسید.
کد مطلب: 390873
ظاهراً قرار نیست اندروید امنیت پیدا کند؛
950 میلیون گوشی اندرویدی در معرض خطر هک شدن
بخش دانش و فناوری الف،21 شهریور95
سیستمعامل اندروید با مسئولیت مستقیم گوگل هفته بدی را ازلحاظ امنیتی پشت سر گذاشت.
تاریخ انتشار : یکشنبه ۲۱ شهریور ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۲۲
یکی از حفرهها(stagefright exploit) بهقدری ساده و درعینحال خطرناک اسـت که حملهکننده میتواند با ارسال یک عکس یا فایل jpg از طریق جی میل یا گوگل تاک شمارا وادار به کلیک کردن روی آن کرده و با یک کلیک گوشی شمارا های-جَک کند و مدیریتان را بر عهده بگیرد.
همچنین «گوگل پلی» میزبان دو بدافزار به نامهای CallJam و DressCode شده بود که 2.5 میلیون بار توسط کاربران دانلود شد و سیستمشان به باد فنا رفت. بهعنوانمثال کاربری که CallJam را از طریق گوگل پلی دانلود کرده بود به سایت درآمدزایی ارجاع دادهشده و حتی قبض موبایل نجومی دریافت میکرد. این بدافزار بهصورت غیرمستقیم جیب کاربر را خالی میکند!
ظاهراً گوگل هنگام انتشار این خبر تلاش کرده تا برخی گوشیهای خود با برند نکسوس را ایمنسازی کند و بقیه گوشیهای اندرویدی همچنان در معرض هک و آلودگی هستند.
کلمات کلیدی : دانش و فناوری-گوشی اندرویدی
نظراتی که به تعمیق و گسترش بحث کمک کنند، پس از مدت کوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت دیگر بینندگان قرار می گیرد. نظرات حاوی توهین، افترا، تهمت و نیش به دیگران منتشر نمی شود.
اما انسان همانند سایر موجودات نیاز به زاد و ولد دارد چرا که این کار لازمه ادامه بقا و نسل بشر اسـت. شاید برای کسانی که به تازگی قصد بچه دار شدن دارند این موضوع کمی سخت و پیچیده به نظر بیاید. البته همین طور هم هست.
اگر کسی راجع به بچه دار شدن از من بپرسد مطمئنا درباره حقایق معمولی که در خصوص داشتن بچه در مسیرش قرار می گیرد به او خواهم گفت، مانند ساعت های بی خوابی، عوض کردن لحظه به لحظه پوشک بچه، نگهداری از او، تمیز کردنش، عوض کردن لباسش، غذا دادن به او و حتی اینکه مجبورید ساعت ها با او به تماشای تلویزیون و برنامه های کودک بنشینید (هر چند این مورد آخر آنقدرها هم بد نیست و شاید برای خیلی از بزرگترها خوشایند باشد).
اما مشکلات تنها به همین موضوعات محدود نمی شود بلکه مسائلی هم هست که بعضی از والدین از بیان آنها امتناع می کنند. این حقایق کمی تلخ اسـت اما دانستن آن برای کسانی که قصد بچه دار شدن دارند خالی از فایده نیست.
برخی از والدین برای اعتراف به این پشیمانی نزد فرزندان شان جسارت یا بی پروایی دارند اما بهتر اسـت این بیان احساسات تان را به عنوان والدین در تنهایی و خلوت خودتان بیان کنید نه در برابر بچه ها.
اما شرط می بندم که در بسیاری از والدین این احساس پشیمانی زودگذر اسـت. هنگامی که والدین در اتاق را می بندند و شروع به گریه می کنند. همان زمان که برنامه های شان را لغو می کنند و به رویاهای از دست رفته خود می اندیشند. وقتی فکر می کنید چرا خواستید خودتان را در این جهنم پر تنش بیندازید و خود را درگیر این کس و کار پرورش کودک کنید، در تمام این لحظات احساس پشیمانی تان آنی اسـت.
پس از اینکه فرزند خود را به دنیا آوردید، کمتر از گذشته بچه دوست دارید
همه ما همیشه شنیده ایم که بچه ها بی گناه و کامل هستند. شاید شما هم قبل از اینکه پدر یا مادر شوید به این موضوع معتقد بودید اما زمانی که با فرزندتان سر و کله می زنید بعضا دیگر چنین حسی ندارید چون مدارا کردن با بچه ها کار سختی اسـت.
وقتی شما به صورت مداوم با کودک خود در ارتباط هستید و شیطنت او را می بینید کم کم خسته می شوید و نظرتان نسبت به بچه تغییر می کند.
حقیقت هم همین اسـت. بچه ها نه بی گناهند و نه کامل؛ بلکه آنها فقط نسبت به بزرگسالان نقص های کمتری دارند اما آنها هنوز هم به صورت بنیادی ناقص هستند.
پدر و مادر شدن زندگی شما را به گونه ای به هم می ریزد و همه چیز را متفاوت از گذشته می کند که کمتر واقعه یا تجربه ای می تواند چنین کند.
برخی از دوستان تان، مانند تکه های پازل، هنوز هم بعد از این همه تغییر و تحول کنارتان می مانند و همراه تان هستند اما بعضی از آنها نیز فقط تا همین نقطه از زندگی همراه تان بودند و کمی بعد از این سال های پر هرج و مرج و شلوغ بچه داری از شما دور می شوند.
اما دوستان واقعی هرگز شما را رها نمی کنند، بلکه آنها همیشه راهی برای ماندن در کنارتان پیدا می کنند.
ممکن اسـت قسمت هایی از خودتان که زمانی دوست شان داشتید را از دست بدهید
هیچ کس به تمام خواسته هایش نمی رسد. نه پدرها، نه مادرها، هیچ کس. زندگی پر از قربانی کردن خواسته ها اسـت، اما زمانی که پدر یا مادر می شوید همیشه باید از خواسته های قلبی تان کوتاه بیایید و آنها را قربانی بچه ها کنید.
خواسته های تان هم مثل دوستان تان هستند. بعضی از رویاها و خواسته ها و عشق های تان حتی بعد از تولد بچه ها هم باقی می ماند. بعضی از آنها تغییر می کنند و بعضی نیز کاملا از بین می روند.
روزی احساس می کنید بچه های تان غریبه اند
شاید خیلی از پدر و مادرها حداقل یک بار این جمله را از فرزندان شان شنیده اند، «ازت متنفرم». حتما هنگامی که این جمله را بشنوید، خیلی ناراحت می شوید و احساس دوری زیادی از بچه های خود می کنید.
وقتی آنها شما را ناامید می کنند هم همین حس را خواهید داشت. زمانی که احساس می کنید فرزندتان را بهتر از هر کسی می شناسید اما او برخلاف تصور شما رفتار می کند. بالاخره روزی فرا می رسد که می فهمید آنها بیشتر زندگی شان در بیرون از خانه می گذرد و دوستان خودشان، علایق مختص به خودشان و ایده های خاص خود را دارند.
گاهی اوقات این غریبگی بسیار زیباست چون می بینید بچه ها کارهای خوب و انسانی انجام می دهند اما گاهی اوقات هم این غریبگی خیلی ترسناک اسـت.
پدر و مادر شدن هم آینه و هم ذره بینی اسـت که در برابر شما قرار دارد. هنگامی که خودتان طعم بچه دار شدن را بچشید، می توانید با دقت و تمرکز بیشتر بر اشتباهاتی تمرکز کنید که والدین خودتان در زمان کودکی نسبت به شما روا داشتند.
البته این موضوع به نفع شماست چرا که می توانید با درس گرفتن از اشتباهات آنها، خودتان رفتار صحیحی داشته باشید. شاید هم به عنوان والدین اشتباهات تازه ای را انجام دهید.
همچنین می توانید ببینید که چگونه خودتان هم آن اشتباهات را مرتکب می شوید و زمانی که فرزندان تان بزرگتر می شوند، همانند شما که پدر و مادرتان را سرزنش می کردید، شما را ملامت می کنند.
شاید برای اولین بار متوجه چیزهای دلهره آوری شوید
شاید روزی از مادر یا پدری خرده گیری کنید که چرا این طور با بچه رفتار می کند یا شاید از آنها انتقاد کنید که بچه داری بلد نیستند. مثلا ممکن اسـت بگویید چرا هنگامی که کودک گریه می کند او را به این شکل بغل می کنید و تکان می دهید و چرا باز هم بچه ساحت نمی شود. این رفتار طبیعی اسـت. تا زمانی که خودتان تجربه نکنید متوجه برخی حقایق و واقعیت ها نمی شوید. تنها هنگامی که کودک خودتان را داشته باشید، برخی از رفتارهای پدر و مادرها را درک می کنید.
گاهی از آنها بسیار خشمگین می شوید
آودر لرد (Audre Lorde)، فعال حقوق بشر و نویسنده آمریکایی، مادر شدن را اینگونه توصیف می کند: «پدر و مادر شدن یعنی رنج بلاتکلیفی، یعنی تناوب مرگبار بین خشم تند و اعصاب غیرقابل کنترل، یعنی لمس حس لذت سعادتمندی و محبت.»
گاهی اوقات شاید نسبت به فرزندی که از گوشت و خون شماست احساس خشم زیادی کنید. روزی فرا می رسد که از احساس عصبانیت چشمان تان چیزی نمی بیند. اگر روزی چنین حسی را تجربه کردید، بدانید در تجربه این حس تنها نیستید.
هنگامی که فرزندان تان شما را در خانه تنها می گذارند، زمانی که احساس می کنید نمی توانید از آنها محافظت کنید، وقتی که به این موضوع فک رمی کنید که شاید روزی آنها را از دست بدهید؛ همه این ها قلب شما را می شکنند. حتی شاید از عشق زیادی که به آنها دارید احساس دل شکستگی کنید چون عشق والدین به فرزند متفاوت، عمیق، حساس و شکننده تر از آن چیزی اسـت که تصور می کنید. این نوع از عشق را تنها زمانی تجربه خواهید کرد که خودتان بچه دار شوید.
تمام این حقایقی که گفته شد، با وجود تلخ بودن حقیقی اند. پس اگر روزی این احساسات را تجربه کردید خودتان را سرزنش نکنید. همه ما انسان هستیم و هر انسانی ظرفیتی دارد که زمانی شکسته می شود. شما هم به عنوان پدر یا مادر این حق را دارید که خسته و دل شکسته شوید. پس به خودتان زیاد سخت نگیرید.