هیچگونه شرمساری برای سبک زندگی متوسط وجود ندارد. ولی اگر شما هدف ثروتمندشدن در سر دارید، دانستن این هفت راز که افراد ثروتمند زیاد تمایل به اشتراکگذاری آن ندارند برای رسیدن به این هدف به شما کمک میکند.
حقوق همه چیز نیست
صعود از نردبان شرکت تنها شما را از نقطهای که هستید، دور میکند و شما به درآمد بالقوه و کف درآمدی خود دست خواهید یافت. ثروتمندان میدانند که به منظور افزایش ثروت، مهم این است که پولتان برای شما کار کند. در واقع، رابرت کیوساکی، نویسنده پرفروشترین کتاب مالی دنیا «پدر پولدار، پدر فقیر» فلسفه پولی خود را حول این مفهوم ساخته است.
تولید درآمد از منابع منفعل، بهترین راه برای درآمدزایی است. سرمایهگذاری روی منابع درآمدی منفعل شامل اوراق بهادار، اجاره املاک، سودآوری از کسبوکاری که نیازی به مدیریت روزانه شما نداشته باشد، کار خلاقانه و ابداعات بسیار پربازده خواهند بود.
از زمان بهره ببرید، نه زمانبندی
پیتر لازاروف، برنامه ریز مالی که بیش از ۱۰ میلیون یورو از سبد سهام پلانکورپ را مدیریت میکند، میگوید: «به منظور سرمایهگذاری موفق زمان فاکتور بسیار مهمتری از زمانبندی خواهد بود. اغلب مردم معتقدند زمانبندی حرکت بازار یک نکته کلیدی برای رشد ثروت در بازار سهام است. با این حال دانستن زمان و ترکیب بازده مهمترین فاکتور در رشد سرمایه است.»
ایدههای خود را مکتوب کنید
تفاوت بین داشتن ایده و مکتوب کردن آن روی کاغذ گاهی اوقات به اندازه جداسازی مردم فوق موفق از قشر متوسط است. و اگر شما موفقیت را معادل ثروت میدانید، زمان آن فرا رسیده که برای رسیدن به ثروت، اهداف خود را (چه کوچک و چه بزرگ) روی کاغذ یادداشت کنید.
توماس کورلی، نویسنده کتاب «عادات ثروتمندان» نوشته است: « مروری بر عادات روزانه افراد ثروتمند، نشان میدهد که ۶۷ درصد افراد پولدار اهداف خود را مکتوب میکنند؛ در حالیکه ۸۱ درصد آنها یک لیست از کارهایی که باید انجام دهند، تهیه کردهاند. اگر هدف شما مولتیمیلیاردر شدن است، این هدف را نوشته و یک برنامه عملی برای رخ دادن این اتفاق ایجاد کنید.»
به ارزش بیش از هزینه بها دهید
بر اساس اظهارات جاستین کومار، مدیر پورتفوی مدیریت سرمایه گذاری آرلینگتون، «انسان ثروتمند سه دوست خوب دارد: وکیلش، حسابدارش و مشاورش.»
کومار توضیح داد که برای آمریکاییهایی با درآمد متوسط بسیار رایج خواهد بود که گوشه وکنار هزینههای خود را به منظور پسانداز کاهش دهند، و با این حال بازهم در نهایت با کمبود مواجه شوند. علیرغم داشتن نگاه ثروتمندانه به ارزش بیش از هزینه، ولی این افراد همچنان در تصمیمگیری محتاط عمل میکنند.»
کمتر بیرون غذا بخورید
افرادی که در مورد پسانداز خود نگران هستند از رفتن روزانه به کافه صرف نظر میکنند، اما افراد ثروتمند از ولخرجیهای کوچک لذت میبرند.
پل سالیوان نویسنده و همکارش برد کلونتز، روانشناس بالینی در ملاقاتی آکادمیک در دانشگاه کانزاس استیت، تحقیقی را روی تفاوات عادات خرجکردن جمعیت یک درصد پولدار جامعه و قشر مرفه ۵ درصدی انجام دادند. یک درصدیها ۳۰ درصد کمتر به غذاخوردن در بیرون اختصاص داده و ترجیج میدهند که این پول را برای زمان بازنشستگی پسانداز کنند.
رئیس خودتان باشید
شاغلان کار میکنند تا رؤسایشان ثروتمند شوند. اگر شما ثروت واقعی را نشانه رفتهاید، کسبوکار خودتان را آغاز کنید. بر اساس گزارش فوربس، ۱۴۲۶ نفر از لیست میلیاردرهای این مجله با ایجاد کسبوکار با اعضای خانواده خود به چنین سرنوشتی دست پیدا کردهاند.
روبرت ویلسون، مشاور مالی سیانان و سیبیاس اعلام کرد: «بسیاری از کارمندان طبقه متوسط فکر میکنند که آغاز یک کسبوکار بسیار پرخطر خواهد بود. از نظر یک ثروتمند، کار پرخطر این است که اجازه دهید زمان و درآمد شما توسط رئیسی که کمترین اهمیت را به شما میدهد، مصرف شود.»
از پول دیگر افراد استفاده کنید
برای افراد قشر متوسط، عبارت « پول، پول می آورد» شاید تنها یک کلیشه برای اثبات هزینههای غیرمنطقی باشد. اما برای افراد ثروتمند، این یک قانون طلایی برای ثروتمند شدن است. نکته کلیدی استفاده از پول دیگران برای افزایش ثروت خود است.
استفاده از پول بانکها/ سرمایهگذاران و استخدام افرادی برای کار کردن برای شما یک فرمول آزمایششده برای ثروتمند شدن است. از آنجایی که جمعآوری سرمایه شما برای آغاز کسبوکار وابسته به پول دیگر مردم است، احتمال بازگشت پول شما به شدت بالا خواهد بود و البته بسیار خطرناکتر خواهد بود که به سرمایه خود تکیه کنید. با این حال همواره این جمله حکیمانه را درنظر داشته باشید که «خطر زمانی بهوجود میآید که شما ندانید چه میکنید.»
وقتی بهار سال گذشته، فوربز، معتبرترین و مشهورترین شرکت رسانه ای و مجله امریکایی، فهرست ثروتمندترین های دنیا در سال ۲۰۱۵ را منتشر کرد، نام دو زن به چشم خورد. کریستی والتون Christy Walton ثروتمندترین زن دنیا که در این فهرست، مقام هشتمین فرد ثروتمند دنیا را از آن خود کرد و لیلیان بتن کورت، دومین زن ثروتمند که نام دهمین فرد ثروتمند دنیا را به خود اختصاص داد.
بابک بختیاری، کارآفرین ایرانی است. او شرکت بستنی زنجیرهای آیس پک ice pack را در ایران تأسیس کرده است و مدیر عامل آن است.
بختیاری در سال ۱۳۸۷ به عنوان کارافرین برتر بخش خدمات در جشنواره ملی کارافرینان برتر معرفی شد. در سال ۱۳۸۸ آیس پک به عنوان یکی از صد برند برتر ایران معرفی شد. بختیاری در سال ۱۳۸۷ به عنوان کارافرین برتر استان تهران معرفی شد. آیس پک که بختیاری آن را درسن ۲۹ سالگی بنیان نهاد، بزرگترین فروشگاه زنجیرهای ایران خوانده شده است.
بختیاری دارای فوق دیپلم عمران است. او به مشاغلی نظیر مسافرکشی، گرداندن بوفهٔ مدارس و راهاندازی شرکتی با سرمایهٔ خانواده اش و راهاندازی کارگاه تولید لوازم اداری پرداخت که موفقیتی به دست نیاورد و ورشکست شد، و با ۳۰۰ میلیون چک برگشتی راهی زندان شد. بختیاری از کودکی به به رقیق کردن بستنی و ریختن موز و اسمارتیز در آن علاقه داشت. او پس از سفری به چین و خوردن نوعی آبمیوه و الهام گیری از آن، با تبدیل ایدهٔ بستنی شل لیوانی که با نی میل میشود به کسب و کار، مغازهای را در شمال تهران اجاره و افتتاح کرد. اولین شعبه آیس پک در سال ۱۳۸۶ توسط بابک بختیاری، در شرایطی که او ۳۰۰ میلیون بدهی داشت، در خیابان نیاوران تهران افتتاح شد. آیس پک در عرض ۶ ماه ۱۲۰ شعبه دایر کرد وهم اکنون ۵ هزار نفر در آن مشغول به کار هستند. آیس پک امروزه ۱۰ شعبهٔ خارجی در هند، امارات، کویت، مالزی و دبی دارد.
آیس پک یک مجموعه زنجیرهای ایرانی است که در سال ۱۳۸۶ بنیان نهاده شد. این مجموعه کار خود را با شعبهای در خیابان نیاوران تهران شروع کرد و شیوهای نو از بستنیخوری در ایران را پدید آورد.
اولین شعبه آیس پک در سال ۱۳۸۶ توسط مالک آن، بابک بختیاری ، در خیابان نیاوران تهران افتتاح شد، سپس آیس پک شعبه دوم خود را در مرکز خرید گلستان تهران دایر نمود. در کمتر از ۶ ماه آیس پک ۱۰۰ شعبه در سراسر کشور و امارات متحده عربی دایر نمود. شعبه ۱۰۰ این برند به حسین رضازاده واگذار شد. پس از آن هم ۶۰ شعبه دیگر در ایران دایر شد. بابک بختیاری در مصاحبه ای میگوید:من از کودکی دوست داشتم بستنی را که کمی آب شده است را با تکه های موز و اسمارتیز مخلوط کنم و سپس میل کنم و این ایده ای بود که بعد ها باعث به وجود آمدن آیس پک شد.
این مجموعه کمتر از دو سال توانسته ۱۳۰ فروشگاه در داخل و خارج از ایران (۱۱۸ شعبه در ایران و ۴ شعبه در امارات و ۸ شعبه در دیگر کشور ها که در ذیل آمده است)ایجاد نماید که در مقایسه با سیستم های بزرگ و معروف زنجیره ای دنیا نظیر مک دونالد، استار باکس، کینگ برگر و غیره قابل توجه و بلکه بسیار موفق تر عمل نموده است چرا که آن ها در دو سال اول شروع به کارشان ، تنها یک شعبه داشتند در حالیکه آیس پک توانسته هر ۶ روز یک شعبه در دو سال اول افتتاح نماید .
آقای بابک بختیاری از بدو تاسیس این مجموعه در نظر داشته که آیس پک را به عنوان اولین و بزرگترین مجموعه زنجیره ای ایرانی به دنیا معرفی نماید و در سراسر دنیا شعبات آیس پک را دایر نماید و با توجه به اینکه کشور هائی نظیر آمریکا بیش از ۵۰ درصد صادرات خود را در پشت سیستم های زنجیره ای و برند سازی خود به دیگر کشور ها تحمیل می کنند ولی ایران تا کنون از این روش استفاده نکرده است که آیس پک توانسته ایران را نیز در رقابت با برند های زنجیره ای دنیا مطرح سازد و هم اکنون با صادرات کلیه مواد اولیه جهت شعبات خارجی آیس پک از جمله شعباتی در کشور امارات ، هندوستان ، مالزی ، تایلند ، سنگاپور ،ونزوئلا ، سوریه ، انگلستان و کویت به این مهم دست پیدا کرده و قصد دارد گامی در جهت سربلندی نام ایران زمین و تقویت هویت ایرانی بردارد .
با این چنین کسب و کار موفق ایشان تا به حال بیش از ۱۷۰۰ فرصت شغلی مستقیم و بیش از ۵۰۰۰ فرصت شغلی غیر مستقیم در کمتر از دو سال به وجود آمده و روز به روز نیز افزایش پیدا خواهد کرد . به دنبال این دستاورد آقای بابک بختیاری به عنوان جوان ترین کار آفرین کشور و شاید بتوان گفت که به عنوان پدیده کار آفرینی ایران مطرح گردید و شاید دلیل این موضوع سن کم و مدت زمان کوتاه موفقیت این مجموعه تا به حال بوده است.
زندگینامه آقای بختیاری از زبان خودشان :
در آغاز را به فکر راهاندازی کسب و کاری با هزینه کمتر افتادم.
از آنجا که از دوران دبیرستان علاقه زیادی به خوردن ساندویچ داشتم و میدانستم بچهها نیز از خوردن ساندویچ در مدرسه لذت میبرند.
پس از مذاکره با مدیران سه مدرسه توانستم بوفهای را برای مدت یک سال تحصیلی اجاره کنم و با سرمایه بسیار اندک، سه یخچال دست دوم و کهنه و با مبلغ صدوپنجاه هزار تومان، بوفه این مدرسهها را راهاندازی کردم. این کار درآمد خوبی داشت. در تابستان به دلیل تعطیلی مدارس به دنبال کار دیگری بودم.
یک روز پدرم به دلیل تعویض لوازم اداری محل کار خود از من خواست تا لوازم فرسوده را بفروشم، من هم در مدت کوتاهی با قیمت مناسب موفق به فروش آنها شدم. وقتی دیدم درآمد خوبی از این راه میشود به دست آورد به خرید و فروش لوازم دست دوم روی آوردم به طوری که از طریق آگهیهای روزنامه لوازم دست دوم خریداری کرده و در طبقه دوم خانه رنگ میکردم و پس از آن وارد بازار میکردم.
با شروع این کار، بوفه مدارس را تعطیل کردم و طرح ساخت میز تحریر را با پدرم در میان گذاشتن و با تکیه بر تجربههای پیشین در زمینه فروش میز تحریر پیشرفت زیادی را در این کار پشت سر نهادم.
تا آنجا که مرکز میزهای کامپیوتر رادر خیابان ولیعصر با همکاری یک شریک راه انداختم در ظرف مدت کوتاهی ۲ شعب از مرکز میزهای کامپیوتری را ایجاد کردم اما به دلیل بیتجربگی و عجله داشتن برای پیشرفت در اثر سهلانگاری در برخورد با شریکم دچار مشکل شده و ورشکست شدم.
از آنجا بود که تنها راه پرداختن دیون خود را در پرورش یک فکر خلاقانه و کسب و کاری جدید دیدم که ایده «سوپر خونه سرویس» به ذهنم خطور کرد که مواد غذایی را به شهروندان میرساند.
اینجا بود که تصمیم گرفتم برای جلب نظر تولید کنندگان محصولات مختلف برای پخش محصولات آنها به درب منازل در روزنامه آگهی بدهم.
به دلیل نداشتن زمان کافی برای پرداختن بدهیها این کار را رها کردم و به فکر راه انداختن کاری دیگر افتادم همیشه با خودم می گفتم کاری میتواند موفق شود که ایدهای نو در برداشته باشد.
از دوران کودکی بستنیها را با هم زدن رقیق می کردم و با موز یا اسمارتیز هم میزدم و میخوردم خیلی از این کار لذت میبردم.
تصمیم گرفتم این کار را در مقیاس بزرگ عملی کنم. با تکیه بر تجارب کار قبلی که محصولات مختلف برای توزیع به من پیشنهاد میشد به این فکر افتادم که یک بستنی متفاوت برای مردم عرضه کنم.
فکر متفاوت بودن از ذهنم بیرون نمیرفت. تصمیم گرفتم بستنی بسازم رقیقتر، حاوی میوه که با بستهبندی کردن آن از طریق نی بشود آن را نوشید.
پس از شکلگیری این ایده در ذهنم نمونههای اولیه آن را آماده کردم و برای امتحان به اعضای فامیل و آشنایان دادم.
ایده با استقبال خوبی روبهرو شد. تصمیم گرفتم ایده خود را عملی کنم. پس از جستوجوی فراوان توانستم دستگاه بستهبندی کننده لیوان و نی مخصوص که بتواند بستنی در آن جریان یابد را یافته و آماده راهاندازی اولین شعبه آیس پک شدم.
از همان روز نخست چشمانداز جهانی شدن محصول را در ذهنم میپروراندم به همین منظور روی تابلوی اولین مغازه خود نوشتم آیس پک شعبه مرکزی و بعد از سنجش توان بالقوه بازار در مکانهای دیگر شعبات دوم و سوم و … را راهاندازی کردم تا آنجا که هماکنون بالغ بر ۱۲۰ شعبه در ایران و ۱۰ شعبه در کویت، مالزی، دبی و هند در حال فعالیت میباشد.
در حال حاضر ۱۲۰۰ نفر به طور مستقیم در شعبات آیس پک مشغول فعالیت هستند و حدود ۵۰۰۰ نفر نیز مشغول فعالیتهای ستادی، تامین مواد اولیه و توزیع آن میباشد.
آقای بختیاری مدیر دبیرستان موسی ابنجعفر (ع) تهران و آقای تجردی را تاثیرگذار در پیشرفت خود میداند.
تشکیل گروه آموزشی برای آموزش فروشندگان و پرسنل آیس پک از دیگر کارهای مهمی است که در این شرکت صورت میپذیرد.
آقای بختیاری حفظ حقوق مالکیت معنوی برای نام تجاری و محصول خود را مهمترین مشکل و چالش پیش روی فعالیتهای شرکت میداند.
ایشان امیدوار است به واسطه محصول جهانی خود تواناییهای ایران و ایرانی را به همه جهانیان اثبات کند.
وقتی با لباس زندان و دستبند، پای به دادگاه میگذارد و ۷۰ طلبکار خشمگین را روبهروی خود میبیند، با خودش عهد میبندد در صورت خلاصی از این مخمصه، در کسب و کار تازهاش، با حساب و کتاب قدم بردارد؛ کسب و کاری که در آن نه از چک برگشتی و ورشکستگی خبری باشد و نه از بیاعتباری و بیآبرویی و تنهایی. شاید در پائیز ۱۳۸۴ وقتی زندانی بدهکار با زبان خواهش و منطق قول پرداخت تمام بدهیهایش را در صورت آزادی از زندان میداد، هیچ کدام از شاکیانش باور نمیکردند، او بدون داشتن کمترین سرمایه و اعتباری بتواند فروشگاه زنجیرهایاش را راهاندازی کند و در مدت ۶ ماه، شعباتش به ۱۰۶ و درآمدش به ۵ میلیارد تومان برسد. اما او به توانایی و خلاقیت و پشتکار خودش ایمان داشت؛ ایمانی که کمکش کرد با ۳۰۰ میلیون تومان بدهی کاری را شروع کند که او را به اوج موفقیت برساند.
شاید شنیدن سرگذشت زندگی پرفراز و نشیب انسانی که بارها زمین خورده و دوباره برخاسته است برای کسانی که با یک شکست متوقف میشوند، عبرت آموز باشد بویژه زمانی که بدانند وی شکست را همواره به تجربه طلایی زندگی اش تعبیر میکند و از آن پلی میسازد برای رسیدن به موفقیت.
برای دیدن کارآفرینی که با کسب و کار سادهای که راه انداخته، بیش از ۵ هزار نفر منتفع شدهاند به محلهای در شمال تهران میروم؛ منطقهای در بام تهران و همجوار رشته کوه البرز. او را دراتاقی ملاقات میکنم که همچون خودش بیآلایش است. نه از تقدیرنامههای قاب گرفته خبری است و نه از لوحهای افتخاری که بعد از آزادی از زندان به عنوان کارآفرین برتر و … دریافت کرده است.
بابک بختیاری در تابستان ۱۳۵۷زمانی که ایران آبستن یک انقلاب بزرگ بود، در تهران به دنیا آمد. او نیز مثل بسیاری دیگر کارآفرینان از کودکی به استقلال مالی و کسب درآمد علاقه مند بوده، به طوری که در ۷ سالگی گاهی دور از چشم پدر و مادر پول توجیبیاش را کیک و آدامس و شکلات میخرید و جلوی استخر محلهشان بساط میکرد. وقتی هم که در ۱۴ سالگی پدرش ورشکست میشود و به خانه مادربزرگ پناه میبرند، صبحها با خریدن چند ساندویچ سرد و فروختن آنها در زنگ تفریح به همکلاسیها، پول توجیبیاش را تأمین میکرد.
از مسافرکشی تا نمایشگاه داری
بابک نخستین کسب و کارش را زمانی آغاز میکند که پول فروش تمام لوازم خانه در اختیارش قرار میگیرد: «در سال ۷۶ با سرمایه ۲ میلیون تومانی که مادرم از فروش تمام لوازم خانه مان در اختیارم قرار داد، پیکانی خریدم که هم وسیله رفت و آمدم به دانشگاه بود و هم با آن در خیابانهای تهران مسافرکشی میکردم. هر چند از این کار روزی ۱۰ هزار تومان هم درآمد داشتم اما شغلی نبود که با روحیات من سازگار باشد. ماشین را فروختم و با یکی از دوستان با سرمایه ۴ میلیون تومانی رستورانی شراکتی راه اندازی کردیم. نداشتن پشتوانه مالی و سرمایه در گردش و محاسبه نکردن دوران به اصطلاح خاک خوردن کار، باعث شد در کمتر از یکسال تمام سرمایه مان را از دست بدهیم.
بعد از مدتی بوفه مدرسهای را اجاره کردم و به فروش ساندویچ پرداختم. تجربه شکست در رستوران در اینجا که نیاز به سرمایه بالا و دکور نبود به کمکم آمد و سود بالای روز ۵۰ هزار تومانی را برایم رقم زد. با این موفقیت، بوفه ۲ مدرسه دیگر را نیز اجاره کردم و بدین شکل نخستین فروش زنجیرهای را تجربه کردم. تا اینکه فصل تعطیلی مدارس شروع شد.
دنبال کاری بودم که روزی پدرم لوازم مستعمل دفتر کارش را گوشه حیاط خانه آورد. از فرصت به وجود آمده استفاده کردم و با تعمیر و رنگ آمیزی آنها و سپس چاپ آگهی فروش در روزنامه ، توانستم تمام لوازم را به قیمت خوبی بفروشم. این سود ۴۰۰ هزار تومانی عاملی شد تا توقعام از بوفهداری بالاتر برود و با چاپ آگهی به خرید و فروش لوازم اداری دست دوم بپردازم. کم کم چند کارگاه تولید لوازم اداری راهاندازی کردم و چند فروشگاه زنجیرهای برای فروش آنها زدم. در اوایل کسب و کارمان رونق خوبی داشت و از تولید و فروش بالایی برخوردار بودیم. اما به دلیل محاسبه نکردن دقیق حساب و کتابها، ورشکست شدم و نه تنها تمام سرمایه ام را از دست دادم بلکه با ۳۰۰ میلیون تومان چک برگشتی، جایی جز پشت میلههای زندان برایم باقی نماند.»
میگویند عقربههای ساعت در زندان کندتر از هرجای دیگری میچرخد. آنقدر کند که هر ساعتش به اندازه یک سال طول میکشد. اما زندان نیز مانند هر چیز دیگر برای بابک فرصتی بود تا فارغ از محیط پرهیاهوی بیرون به زندگی و آرزوهایش فکر کند؛ آرزوهایی که هر چند برخی شکستها آنها را به تأخیر انداخت اما نمیتوانست متوقفشان کند.
ایدهای از صندوقچه خاطرات
کسب و کارها عموماً به رفع نیاز مشتریان میپردازند. اما برخی کسب و کارها با طراحی یک نوآوری به ارائه خدمت یا محصولی جدید میپردازند که قبل از آن، نیاز به وجودش احساس نمیشد. بختیاری نیز برای رسیدن به رؤیاهای بلندپروازانهاش در پی خلق محصولی جدید بود:« در وجودم توان و انرژی زیادی احساس میکردم. بعد از رضایت شاکیان و آزادی از زندان چند کار دیگر را امتحان کردم که چندان موفق نبود و بر بدهیهایم افزود. تا اینکه در سفری همراه با یکی از دوستان به چین، آبمیوهای در رستورانی خوردیم که ذهن مرا خیلی به خود مشغول کرد. البته نه مزه و رنگ آبمیوه بلکه سرو آن در لیوانی دردار که از وسط آن یک نی برای نوشیدن خارج شده بود. آن موقع چنین لیوانی در ایران وجود نداشت.
دوستم دستگاهِ ساختِ آن را خرید و به ایران بازگشتیم. ذهنم تا مدتها به این فکر مشغول بود که چه محصول دیگری میتوان با این لیوان ارائه کرد تا اینکه به یاد خاطرهای از دوران کودکی ام افتادم. یادم آمد که هر وقت مادرم بستنی میخرید، ابتدا آن را در ظرفی هم میزدم تا رقیق شود، سپس چند اسمارتیز به آن اضافه میکردم و تا ته سر میکشیدم و میخوردم که خیلی مزه میداد. از یادآوری این خاطره آنچنان خوشحال شدم که از جایم پریدم و دائم میگفتم «یافتم یافتم» به گونه ای که اطرافیانهاج و واج مرا مینگریستند.
در واقع ایده تولید و فروش بستنی شل در لیوانی که در دارد و با یک نی مصرف میشود از یادآوری خاطره کودکی آغاز شد.
با قرض و وام مغازه ای در شمال تهران بین دو بستنی فروشی بزرگ و معروف اجاره کردم و روی تابلوی آن نوشتم شعبه مرکزی آیس پک ( بستنی بسته بندی). از دید برخیها محاصره بین دو رقیب بزرگ یک ریسک بود اما به نظر خودم این یک فرصت بی نظیر برای دیده شدن بود. در واقع آن محل بازاری بود برای خریدن و خوردن بستنی و ما هم عرضه کننده نوع جدیدی از بستنی بودیم.
تبلیغات ما دهان به دهان بود. یعنی مشتریانمان با رضایتی که از نحوه سرو و مزه بستنی ما داشتند به دیگر دوستان خود نیز اطلاعرسانی میکردند. یکی از تبلیغات ما در ابتدا دادن بستنی رایگان به راننده خودروهایی بود که برای خوردن بستنی در آن محل توقف میکردند. آنها و همراهانشان با دیدن این مدل بستنی، لوگوی آن و نام خاصش که خارجی بود، کنجکاو میشدند تا بیایند داخل مغازه و بستنی با نی که تا آن زمان با قاشق خورده میشد را امتحان کنند. در واقع نوآوری در بسته بندی بستنی، نوع لوگو، طراحی دکوراسیون داخلی که حاصل تجربیات پیشینم بود و تبلیغات شفاهی باعث استقبال فراوان مردم از این محصول و موفقیت سریع ما شد. به طوری که شعبه دوم را نیز خیلی زود افتتاح کردیم. حتی طلبکارانم نیز به مشتریان پر و پا قرص مان تبدیل شده بودند.
کمکم افراد زیادی مراجعه میکردند و درخواست گرفتن نمایندگی داشتند. من نیز به شرطی با واگذاری امتیاز موافقت میکردم که نحوه مدیریت شعبهها مطابق شعبه مرکزی و نظارت ما صورت بگیرد. همچنین خدماتی مانند دکوراسیون و مبلمان داخلی مغازهها، مجهز کردن آشپزخانه، تهیه لیوانهای مخصوص و دادن مواد اولیه بستنی در انحصار شرکت مرکزی و با مدیریت من انجام بگیرد. بدین گونه سیستم فروش زنجیرهای ما وسعت گرفت به طوری که در مدت ۶ ماه تعداد شعبههایمان به ۱۰۶عدد رسید که در دنیا یک رکورد محسوب میشود و تعداد افرادی که به طور مستقیم و غیرمستقیم از این کسب و کار منتفع میشدند به ۵ هزار نفر افزایش یافت. در این مدت نه تنها توانستم بدهی ۳۰۰ میلیون تومانیام را بپردازم بلکه حدود پنج میلیارد تومان نیز سود عایدم شد.»
در سال۸۶ او به عنوان کارآفرین برتر ملی معرفی میشود و سال ۸۸ کسب و کارش در لیست صد برند برتر ایرانی جا خوش میکند. البته کسب و کارهای شکست خورده پیشیناش را با درایت بیشتر احیا میکند و در زمینه فروش مبلمان و رستوران داری به موفقیتهای خوبی دست مییابد. ضمن آنکه روی محصولات دیگری همچون آبمیوه و ماست و بستنی نوآوریهایی انجام میدهد.
هر شکست یک تجربه طلایی
بختیاری در پاسخ به این سؤال که از این همه زمین خوردن چه درسهایی گرفته است، میگوید:«زمین خوردن را بازیای میدانم برای افزایش تجربیاتم. هر موقع که زمین خوردم قوی تر شدم و با اتکا به تواناییهای خودم بلند شدم و با قدرت بیشتری به حرکت ادامه دادم. کسی که زمین نخورد، نمیتواند به انسانی قوی تبدیل شود. افراد موفق و ثروتمند دنیا بعد از بارها شکست و زمین خوردن به پیروزی رسیدهاند. کسانی که زمین خوردهاند بدانند که بحرانهای زندگی آنها را قوی تر میسازد همچون آهنی که با حرارت به فولادی سخت بدل میشود.»
این کارآفرین شانس و خوش بیاری را برای همه یکسان میداند و میگوید: « نداشتن خوش بیاری و شانس بهانه آدمهای ضعیفی است که نمیتوانند از فرصتهای موجود به خوبی استفاده کنند. همه چیز به توانمندیهای خود افراد بستگی دارد. برخی بی توجه و به سادگی از کنار موقعیتها میگذرند و برخی با برقراری ارتباط صحیح از موقعیتهای پیش آمده هر فرصتی را به ثروت تبدیل میکنند.»
شنیدم که جایی گفته عشق به کتاب خواندن دارد؛ از او میپرسم با وجود این هم مشغله و گرفتاری، وقتی هم برای مطالعه دارید؟
میگوید:« اگر از من بپرسند که علم بهتر است یا ثروت به طور قطع خواهم گفت علم. اگرچه تحصیلات آکادمیکم را در رشته مهندسی عمران نیمه تمام رها کردم ولی هرگز خواندن کتاب را کنار نگذاشته ام. در هر فرصتی اطلاعات تجاری ام را افزایش میدهم. خواندن کتاب برای من یک عشق است. از دوران نوجوانی داخل تاکسی، اتوبوس، مطب دکتر، صف انتظار بانک و … به خواندن کتابهای مورد علاقه ام در زمینه تجارت و موفقیت، میپرداختم و هیچ وقت به بهانه کار و گرفتاری فرصت یادگیری را از خودم دریغ نمیکنم. در مورد اهمیت برنامهریزی هم به قانون بیست، هشتاد آقای «پاره تو» اشاره کنم که میگوید بیست درصد از همه فعالیتها و کارهایی که انجام میدهیم، هشتاد درصد از نتایج مهم و معنادار را برایمان به ارمغان میآورد.
در واقع انجام این ۲۰ درصد در زندگی ما تفاوت ایجاد خواهد کرد و ما را در مسیری که آرزوی آن را داریم، قرار خواهد داد. پس برنامه ریزی زندگیمان را باید به گونه ای طراحی کنیم که در کمترین زمان بیشتری نتایج عایدمان شود. من اعتقاد دارم با برنامهریزی و نظم دادن به کارها میتوان فرصتهای زیادی را آزاد کرد تا اوقات بیشتری را در کنار خانواده گذراند.
برخیها را میبینیم که در تمام عمر از صبح تا شب وقتشان را درگیر یک مغازه میکنند اما برخی دیگر با بهرهگیری از یک سیستم، نه تنها آن مغازه را از دور کنترل میکنند بلکه میتوانند دهها مغازه دیگر هم راهاندازی کنند. باید اعتراف کنم هر چقدر کارهایم بیشتر میشود، به دلیل بهره مندی از سیستمی که به حضور فیزیکی من نیازی ندارد، وقتم نیز آزادتر میشود و میتوانم اوقات بیشتری را با خانوادهام باشم و به ورزش رزمی که مورد علاقهام است بپردازم و مسافرتهای طولانی مدتی در برنامه ام داشته باشم بدون آنکه کمترین مشکلی در اداره کسب و کارم ایجاد شود.»
از کارآفرینی که در سنی کمتر از ۳۰ سالگی بزرگترین فروش زنجیره ای در ایران را راه اندازی کرد و به اوج ثروت و موفقیت رسید، رموز موفقیتش را میپرسم، میگوید:« به عنوان یک کارآفرین خودم را در ابتدای راه میبینم و اگر امروز پیشرفتی در کارم دارم به این دلیل است که به انگیزههایم بها داده ام. در کار به پنج اصل تخیل، باور، برنامهریزی، تلاش و هدف اعتقاد دارم. تخیل به ما این امکان را میدهد تا به هر ایده ای که میخواهیم فکر کنیم. باورداشتن به تواناییهایمان و رشد کسب و کارمان دومین رمز مهم موفقیت است.
در مرحله بعد برای عملی کردن رؤیایمان باید برنامه ریزی کنیم. در واقع برنامه ریزی سناریویی است که حتی بدون داشتن پول و پارتی میتواند کسب و کارمان را رو به جلو هدایت کند و بدون وجود آن مقصد را نمیبینیم. مرحله آخر تلاش است که بدون مراحل قبلی این عامل هیچ تأثیری در موفقیت شما نخواهد داشت. البته یک نکته بسیار مهم برای رسیدن به موفقیت و شکل دادن رؤیاهایمان، دور کردن افکار منفی و سیاه از ذهن و قلبمان است که آنها مخل و مزاحمی هستند برای زایش اندیشههای نو و ایدههای بکر در ذهنمان.»
لذت موفقیت در پیمودن مسیر است
بابک بختیاری در اختیار گذاشتن تمام امکانات به فرزندان را نادرست میداند و میگوید:« اگر بدون زحمت همه چیز برای بچهها مهیا شود، زندگی برایشان بی معنا میشود. آنها باید با تلاش و زحمت در مسیر موفقیت حرکت کنند تا مزه آن را بچشند و قدرش را بدانند. باید در این راه بارها زمین بخورند و بلند شوند تا موانع را پشت سر بگذارند. آنگاه که همچون فولاد محکم شدند هر چه در اختیارشان قرار گیرد به بهترین شکل از آن استفاده میکنند.»
بختیاری همچنین موفقیت در هر کسب و کاری را آموختنی میداند و نه ذاتی و ادامه میدهد:« افراد زیادی با حضور در کلاسهای مختلف راههای موفقیت را پیدا میکنند. از شکستهایشان درس میگیرند و روحیهشان را قوی نگه میدارند، باوری قوی دارند و به آینده کارشان امیدوارند. انسانها اگر در جهت رسیدن به آرزوهایشان تلاش کنند قطعاً رشد بهتری را در دنیا شاهد خواهیم بود. اما متأسفانه بسیاری از افراد به دلیل سستی و تنبلی و نداشتن باور از پیگیری آرزوهایشان میگذرند که نتیجهای جز حسرت برایشان باقی نمیماند.»وی انتهایی برای آرزوهایش متصور نیست و حضور در عرصههای جهانی را حداقل آرزویش میداند که مسیری از این راه را با افتتاح شعبی در مالزی، کویت، عراق و امارات متحده پیموده است. همچنین به رعایت شعار«همیشه حق با مشتری است» تأکید میکند و معتقد است «رضایت مشتری برکت هر کسب و کاری است».
او ارتباطات را عاملی تأثیرگذار در رشد کسب و کارها میداند و میگوید:« با هر کسی که دوست شدم و ارتباط برقرار کردم یک روزی به کمکم آمد؛ چرا که هر کس اطلاعاتی دارد، محصولاتی را میشناسد و ارتباطاتی دارد که میتواند در پیشبرد کسب و کارمان مؤثر باشد. حتی رقابت سالم نیز میتواند انگیزهای بالا برای رشد کسب و کارمان ایجاد کند.»
وقتی با این کارآفرین خوشفکر خداحافظی میکنم در این فکرم که چند نفر مانند او پیدا میشود که در اندیشه ساختن برندی برتر هستند، اما شانس دریافت رضایت و فرصتی از طرف طلبکارانشان را نیافتهاند. آیا هستند کسانی که میتوانند در صورت آزادی، برای چند هزار نفر اشتغال آفرینی کنند؟
این کارآفرین انتقادی هم به بانکها دارد و میگوید:« خیابانهای تهران روزگاری شبهای روشنی داشت. چراغ بسیاری از مغازهها همچون رستورانها، گلفروشیها، ساندویچیها، آرایشگاهها و… روشن بود اما چند سالی است که بانکها بهترین نبشها را خریدهاند و یک تجارت پرسود و بی دردسر برای خود ایجاد کردهاند. این شده تاریکی خیابانها و کوچ مردم به خانهها. شاید اگر بانکها شعبههای خود را در داخل پاساژها و خیابانهای فرعی میزدند، شهرمان شبهای روشنتری داشت.» (مهرداد افشار/ ایران)
معاونت امنیت فضای تولید و تبادل اطلاعات سازمان فناوری اطلاعات ایران، آمارهای موسسات بین المللی در مورد حملات امنیتی در فضای مجازی را منتشر کرد. بررسی هایی که پایگاه های اطلاع رسانی جهانی در حوزه امنیت سایبری و نیز آسیب پذیری های رایانهای انجام داده است بیانگر وضعیت نگران کننده امنیت در فضای سایبری است.
برای پیبردن به میزان امنیت در فضای مجازی، اولین موضوعی که ذهن به سوی آن می رود، ساخت و وجود بدافزار ها در سایبری است. بر اساس تحقیقاتی که توسط موسسه PWC صورت گرفته در این زمینه نشان می دهد در سال ۲۰۱۴ حدود ۴۳ میلیون حادثه امنیتی برای شرکت ها رخ داده است. این آمار، فقط نتیجه تحقیقات در شرکت ها است. بدین معنا که اگر فقط حملات سایبری را درون شرکت ها بدانیم، در هر ۱۰ ثانیه بیش از ۱۳ حادثه امنیتی رخ می دهد.
اما عامل اصلی خطراتی که در فضای مجازی برای کابران رخ می دهد وجود بدافزارها است. بر اساس آماری که شرکت مک آفی (شرکت تحقیقاتی در زمینه امنیت کامپیوتر و ساخت آنتی ویروس) اعلام کرده است، نشان می دهد در هر ثانیه، ۵ بد افزار تولید می شود و این آمار رو به رشد است.
بد افزار چیست؟
بدافزار (Malware) یکی از ابزارهای ضد امنیتی است و به برنامه هایی گفته می شود که بدون اجازه صاحب سیستم عمل میکنند و کاربر را آزار میدهند یا خسارتی بوجود میآورند. ویروس ها اولین بدافزار ساخته شده هستند که با نیت جاسوسی در اطلاعات ذخیره شده در کامپیوتر ها به وجود آمدند.
پس از آن Internet Worm ساخته شد. ویروس هایی که به نام کرم های اینترنتی معروف شدند. این ویروس ها از طریق آسیب های شبکه ای وارد سیستم عامل ها می شوند و تاثیر مخربی روی سیستم ها دارند. از سال ۲۰۰۰ تکنیک جدید برای نفوذ به سیستم ها و کامپیوتر های کاربران ابداع شد. بدافزار هایی ساخته شد که هدف آنها سوء استفاده از اطلاعات کاربران بود.
انواع بدافزارها:
ویروس (Virus)
ویروس به فایل هایی گفته می شود که خود را افزایش می دهند و به این طریق خود را به دیگر فایلها و برنامه های اجرایی سرایت میدهند.
کرم (Worm)
کرم ها، فایل هایی هستند که به وسیله آسیب پذیر بودن شبکه های رایانه، به دورن آها نفوذ می کنند. غالبا کرم ها پس از نفوذ از طریق شبکه، اعمال مخرب یا مضر یا سودجویانه ای را روی سیستم انجام می دهند.
اسب تروجان (Trojan Horse)
تروجان به فایل هایی گفته می شود که به نرم افزار ها می پیوندند و زمانی که کاربر نرم افزار را درون سیستم خود نصب می کند، سیستم به ویروس آلوده می شود.
نرم افزار جاسوسی (Spyware)
spyware بدافزارهایی هستند اطلاعات را از سیستم های کامپیوتری می دزدند. این فایل ها می تواند توسط بد افزارهای دیگر مانند تروجان یا کرم، نصب شوند و یا اینکه فرد سودجویی مستقیما اقدام به نصب آن ها کند.
ابزار نفوذ (Hack Tool)
نرم افزار های هک نیز می تواند خودشان جزء بدافزارها باشند. اگرچه بدیهی است که وجود چنین نرم افزار هایی، لزوما به معنی آلودگی سیستم نیست. چرا که کاربر می تواند این ابزارها را آگاهانه برای کارهای ارزیابی امنیتی خود، نصب یا تعبیه نموده باشد.
تبلیغات ناخواسته (Adware)
adware در درون تبلیغات ناخواسته ای هستند که بدون خواست کاربر به آن نمایش داده می شوند و به این طریق سیستم را آلوده می کنند. صفحات pop-up نمونه ای از این نوع بد افزار است. میزان مخرب یا خطرناک بودن این بدافزارها متغیر است.
علائم وجود بدافزار در گوشی ها چیست؟
زمانی که “ویروس” وارد سیستم آندرویدی شما می شود، ممکن است اتفاقات زیر برای شما رخ دهد:
سیستم شما در هنگام کار با برنامه های کاربردی هنگ می کند.
سیستم شما کند کار می کند علی رغم اینکه RAM گوشی یا تبلت شما بالا می باشد.
فضای حافظه داخل سیستم شما پر می شود.
گاهی گوشی شما ناخودآگاه ، خاموش می شود و تا لحظاتی روشن نمی شود.
اگر همه یا یکی از این علائم را در سیستم خود مشاهده کردید، شک کنید که گوشی یا تبلت شما به ویروس آلوده شده و اقدامات لازم را برای حذف این ویروس ها انجام دهید.
۱٫ سیستم خود را در حالت SAFE MODE قرار دهید.
با استفاده از دکمه POWER در سیستم خود، گزینه SAFE MODE را انتخاب کنید که این حالت مانع از اجرای برنامه های کاربردی شخص سومی که حاوی بدافزار است، می شود و به شما کمک می کند. لازم است بدانید که پس از تنظیم SAFE MODE ، در قسمت سمت چپ . پایین صفحه نمایش خود، SAFE MODE را می بینید.
اگر گزینه POWER OFF برای برقراری SAFE MODE فعال نبود، از گزینه REBOOT به جای آن استفاده کنید و REBOOT TO SAFE MODE را انتخاب و OK کنید.
۲٫ اپلیکیشن های مخرب را از سیستم خود حذف کنید:
برای این کار، به قسمت SETTING و روی APP کلیک کنید یا APPLICATION را باز کنید.
در اینجا لیستی از برنامه های نصب شده را میبینید که ممکن است در بین آنها برنامه هایی را ببینید که شما هیچ گاه آن را نصب نکرده اید.آنها را پیدا کنید و UNINSTALL کنید.
اگر گزینه UNINSTALL برای برنامه مدنظر شما غیر فعال است و نمی توانید این کار را انجام دهید، مراخل زیر را دنبال کنید:
از گزینه SETTING به قسمت SECURITY بروید و گزینه DEVICE ADMINISTRATOR را انتخاب کنید. در این قسمت برنامه هایی را که می خواهید UNINSTALL کنید را UNCHECK کنید و در صفحه بعد غیر فعال کنید. حال می توانید این برنامه را UNINSTALL کنید.
۳٫ استفاده از آنتی ویروس های معتبر.
از آنتی ویروس های معتبر استفاده کنید و آنها را به روز نگهدارید. گوشی خود را مدام اسکن کنید تا ویروس ها را شناسایی کند.
راهکار جلوگیری از ورود بد افزارها به گوشی چیست؟
بدافزار ها روز به روز در حال افزایش هستند. آمار ساخت ۵ بدافزار در ثانیه نشان از این دارد که ممکن است هر فایلی به بدافزار ها آلوده شده باشد. برای جلوگیری از ورود بدافزار ها به گوشی لازم است به نکات زیر توجه کنید:
بروی هر لینکی کلیک نکنید چراکه بد افزار ها می توانند درون هر سایتی وجود داشته باشند.
اجرای HTML را در ایمیل خود غیرفعال کنید.
هر ایمیلی را مشاهده نکنید. چرا که “بد افزار” ها بدون اطلاع شما وارد سیستم می شوند.
هر فایلی را دانلود نکنید.
هر نرم افزاری را نصب نکنید و برنامه ها را از منابع معتبر دریافت کنید.
یک آنتی ویروس قدرتمند نصب کنید و همیشه آن را به روز نگهدارید.
منبع: yjc.ir
۱۰ کتاب نوشته شده توسط میلیاردرهای جهان که باید بخوانید
خواندن کتاب به روش های مختلفی در موفقیت و ثروتمند شدن شما تاثیرگذار است پس آنرا جدی بگیرید و وقت ویژه ای را به خواندن کتاب اختصاص دهید.
به گزارش آلامتو و به نقل از وبسایت چطور؛ اگر بخواهیم پولدار شویم، احتمالاً بهترین کار این است که پای صحبت پولدارها بنشینیم. اما مگر پولدارها جایی بند میشوند که بتوان ۵ دقیقه خِرِشان را گرفت؟ اکثرشان داخل اقیانوس آرام جزیرههای شخصی دارند و دست هیچ احدی بهشان نمیرسد. حتی مأمور چک کردن کنتور آب را هم به خانهشان راه نمیدهند چه برسد به من و شما. اما خوشبختانه بعضی از پولدارها کتابهایی نوشتهاند و راز پولداری خودشان را در آن کتابها برملا کردهاند. این شما و این ۱۰ کتاب برتر که آدم پولدارها نوشتهاند.
بین خودمان بماند، اگر صدایش را در نمیآورید باید بگویم که اکثر ماها به آدمهای پولدار حسودیمان میشود (لااقل یک ریزه). به نظر میرسد زندگی برای پولدارها آسانتر است؛ پولدارها نگران روزهای آخر ماه نیستند و عادت ندارند نیم ساعت به مبلغ شارژ ساختمان خیره بشوند و به اختلاس مدیر ساختمانشان مشکوک باشند. قیمت ماشینی که سوارش هستند از کل خانه و زندگی ما بیشتر است، مسافرتهای خوب میروند، غذاهای خوب میخورند، برای تولد زن و بچهشان، به اندازه پول دیهی بنده خرج میکنند و راجع به دوران پیری و عصا به دستگیری هم اصلا و ابدا استرس ندارند.
البته ما بیپولها کارهای دیگری هم میکنیم. مثلا مینشینیم و فکر میکنیم چطور میتوان ثروتمند شد؟ آیا مغز آدم پولدارها جور دیگری فکر میکند؟ فرمولی، وردی، جادویی، چیزی دارند که ما نداریم؟ جواب هر دو سوال آخر «بله» است، بسته به این که سوالتان راجع به کدام آدم پولدار باشد.
حالا اگر شرایطی فراهم میشد که میتوانستید بروید پای صحبت پولدارها بنشینید و ازشان بپرسید چطوری میشود پولدار شد، آیا این کار را میکردید؟ اگر جوابتان مثبت است، این ۱۰ کتاب را بخوانید و خاک مغزتان را با ذهنیت خوشبختی طلبی، حاصلخیز کنید.
آیا قادرید برای چند روز درباره هیچ چیزی غُر نزنید؟ یک روز چطور؟ جناب اِکِر بر این باور است که غُر زدن یا غُر نزدن همان چیزی است که پولدارها را از بیپولها جدا میکند. چکیده این کتاب این است که همه ما از سنین خیلی کم، ذهنیتی درباره پول برای خودمان میسازیم و این ذهنیت ما را به خودش محدود میکند. داخل خودمان ترموستاتی نصب میکنیم که به ما میگوید قادریم چقدر پول در بیاوریم و با آن زندگی کنیم. آدمهای بیپول، معمولا دارای ذهنیتی هستند که خودشان را قربانی میپندارند و دائم از این چیز و آن چیز گلایه دارند؛ آدمهای بیپول مرد عمل نیستند؛ اما آدمهای پولدار عملگرا هستند. کتاب را که خوب مطالعه کنید میبینید پولدارها و بیپولها از نظر ذهنی، ۱۷ تفاوت با هم دارند. نثر اصلی این کتاب بسیار ساده و روان است و خواندنش فرقی با تفریح کردن ندارد.
این کتاب نسبتا کوچک که در سال ۱۹۶۲ و در قالب داستانی خیالی نوشته شده است، دربارهی ثروتمندترین مرد دنیای کهن و ۷ درسی است که او به دو دوست خود میدهد تا بتوانند ثروتمند شوند. درسهایی که به هیچ وجه قدیمی نمیشوند. با خواندن این داستان، بدون اینکه بخواهید زور بزنید، مفاهیمی نظیر «پولهایت را پس انداز کن» و «کمتر از چیزی که درمیاری خرج کن» به زیر پوستتان خواهد رفت.
چندبار شده که این نصیحت را شنیده باشید، «اگر هر روز فلان خرج الکی را نکنی، سر سال ۵ میلیون ذخیره کردی؟» مغز این کتاب هم همین است. دیوید باخ میآموزد که میلیونر شدن راهی آهسته و پیوسته است و برای رسیدن به آن باید چیزهای کوچکی نظیر این خرجهای الکی روزمره را فدا کرده و قطره قطره جمع کنید، وانگهی دریا شود. آن قارچ و پنیر اضافه هر روزی را بیخیال شوید تا چندرغازی ذخیره شود. همین چندرغازها را جمع کنی تا آخر سال خودش حکم وام بانکی را دارد. البته علاوه بر اجتناب از اینجور خردهخرجها، این کتاب نصیحت دیگری هم دارد و آن این است که درصدی از درآمدتان را خیلی سریع و قبل از اینکه به حساب صاحبخانه و ادارهجات مختلف واریز کنید، یا اصلا قبل از اینکه دست خودتان بهش برسد، به حساب خودتان واریز کنید. باخ اعتقاد دارد که برای پولدار شدن باید عادت ذخیرهسازی را در خود نهادینه کنید. از آن کتابهای کاربردی است.
از اسم کوچک نویسنده مشخص است که این کتاب مال زمان پدربزرگهای من و شماست و راستش را بخواهید، نوشتار خیلی مدرن و باحالی هم ندارد. اما همینکه هنوز هم آن را در آمریکا با اصلاحات قرن بیست و یکمی دارند چاپ کنند، نشان میدهد که چه کتاب بهدردبخوری است. شادروان هیل هم مثل اِکِر مُصِر است که پولدار شدن یک چیز ذهنی است. آدم هدف میگذارد که در ۵ یا ۱۰ سال آینده به جایی برسد. سعی میکند همهی تمرکزش را هم بگذارد روی این اهداف. اگر انرژی فکری روی این اهداف بگذارید، به آنها دست خواهید یافت. هیل در این کتاب، پرده از ۸ گام ذهنی برمیدارد که اگر رویشان تمرین کنید، هر روز پولدارتر از دیروز میشوید.
بر اساس نظریات عالیجنابان استنلی و دانکو، آدمهای پولدار زیادی در همسایگی ما زندگی میکنند که ما تصورش را هم نمیکردیم تا این حد پول و پَله داشته باشند. این دوستان تحقیقاتی در این زمینه انجام دادهاند و دریافتهاند که: تعداد بسیاری از ثروتمندان «زیر سطح میانگین توقعاتشان» زندگی میکنند و به جای اینکه پولهایشان را خرج «اسباب بازی» بکنند، آنرا به سرمایهگذاری عاقلانهای تبدیل میکنند. اینها کسانی هستند که هر وقت درآمدشان بیشتر شد، سبک زندگیشان یک شبه تغییر نمیکند و مثل چیز ندیدهها نمیروند فِرتی محل سکونتشان را به بالاشهر انتقال بدهند و یک اتومبیل ۸ سیلندر بخرند و روی ماسه تمام سواحل دنیا طرحی از گُلابی دربیندازند. این جور آدمها تا موقعی که خیالشان از تثبیت شدن وضعیتشان روشن نشود، با پولشان پُز نمیدهند و آن را به نحوی عاقلانه سرمایه گذاری میکنند. این کتاب ارزش خواندن دارد و «اسباب بازی» نیست. همانطور که گفتم برای نوشتن این کتاب، تحقیقات پدر-مادر-داری انجام شده است.
داستان این کتاب راجع به پسر کوچکی است که مثلاً دو تا پدر دارد. اولی پدر بیولوژیکیش (پدر بیپول) است و دومی پدر معنویش (پدر پولدار – در واقع بابای یکی از دوستهایش) است. هر کدام از این پدرها درسهایی راجع به پول به این پسر بچه میآموزند که از زمین تا آسمان با یکدیگر فرق دارد. پدر بیپول شَم اقتصادی چندان بالایی ندارد، برای تأمین پول مورد نیاز برای معیشت خود کار میکند و بلد نیست کار چندانی با پول انجام بدهد. پدر پولدار اما برای پول کار نمیکند. پول برایش کار میکند. از نظر مالی آدم باسوادی است و در نهایت ۶ درس به این پسرک یاد میدهد که چطور پولدار شود.
این کتابِ بسیار بسیار پرفروش به شدت مغزتان را به کار میاندازد و دیدگاههای رک و راستی راجع به ثروت بهتان میبخشد، متن ساده و بامزهای دارد و اکثر کتابفروشیها آن را میشناسند.
لابد از روی اسم قطار مانند و پر از قرض و بدهی این کتاب فکر میکنید «خب این چه ربطی به پولدار شدن دارد؟»، اما ربط دارد. فقط تفاوتش اینجاست که شما را از مسیری جداگانه به ایستگاه پولدار شدن میرساند. داستان این کتاب، ریشه در زندگی شخصی خود ژرولد موندیس، مفهوم بدهی و فرآیندی دارد که بر او گذشت تا بتواند تصور اشتباه «غیرقابل اجتناب بودن بدهی» را از ذهن خود جارو کند و به بیرون بریزد. وقتی خودتان را از شر بدهیهایتان خلاص کنید تازه آن موقع است که میتوانید چشمبند بدهکاری را از چشمانتان بردارید، آنوقت میبینید که فرصتهای پسانداز و سرمایهگذاری الکی نیستند و میتوانند شما را به ثروت برسانند. من که حتماً این کتاب را برای یکی از آشنایانم که تا تقریبا گردن غرق بدهیست میخرم بلکه توانست خود را آزاد کند!
جیم کریمر از آن کسانی است که دائم در تلویزیون سر و کلهاش پیدا میشود و اگر فرصت کردید ویدئوهایش را در اینترنت ببینید و از صحبتهایش مستفیض شوید. جیم کسی است که با سرمایهگذاری دست و رویش را میشوید و از راه همین شور و شوق خاص توانسته چندین و چند میلیون دلار ثروت به جیب بزند. بر خلاف خیلی از ثروتمندان که سعی میکنند قیافه بگیرند، جیم از آن آدمهایی است که از شنیدن صحبتهایش انرژی میگیرید. قشنگ میتوان حس کرد که طرف بلد است اشتیاق خودش را به دیگران منتقل کند. این کتابش هم دستورالعملی است برای تجزیه و تحلیل مفاهیمی نظیر شرکت، سهام و روندهای بازار. خیالتان راحت که بعد از مطالعهی این کتاب، دیگر پولهایتان در بانک خاک نخواهد خورد.
دی مارکو نظر جالبی دارد و میگوید مردم از سه «لاین» زندگی را میپیمایند. پیاده رو برای بیپولها، لاین آهسته برای قشر متوسط و لاین سرعت برای پولدارها. سپس واکنش هر دسته به نصیحت قدیمی «اگر میخواهی ثبات مالی داشته باشی، خوب درس بخوان تا شغل خوبی داشته باشی و برای دوران بازنشستگی پولی را ذخیره کن» را بررسی میکند.
آدم بیپول یا اصلا این نصیحت به گوششان نخورده، یا اینکه ترجیح میدهند بیخیالش شوند و برای همین با سرعت یک رهگذر در پیاده رو به جلو میروند، اما قشر متوسط این نصیحت را آویزهی گوششان میکنند. اینها دانشگاهشان را تمام میکنند، نیازمندیهای روزنامه را برمیدارند، دور فرصتهای شغلی دایرههای کج و کُلاج میکشند، نامهای را ضمیمهی رزومهشان میکنند و داخلش مینویسند که چقدر انگیزه برای کار کردن دارند، شغل را میگیرند و با سرعتی مطمئن از لاین آهسته مسیرشان را طی میکنند. حرکت از لاینی شلوغ و خسته کننده.
دی مارکو میگوید: «ورود به لاین سرعت یعنی اینکه من نصیحت قدیمی را شنیدهام، اما با کمال احترام ترجیح میدهم ریسک کنم و دنبالهروی میل درونیام باشم و کسب و کاری برای خودم بسازم.» در این راه یک سریهایشان به گارد ریل میزنند و حتی چپ میکنند، اما در نهایت کسانی از این گروه هستند که جلو میافتند و به جای تحمل دود و دم ترافیک، میتوانند از منظره زیبای اطراف جاده لذت ببرند. اگر روح کارآفرینی دارید، این کتاب مال شماست.
کتابی از کارآفرین مشهور و صاحب خطوط هوایی Virgin، ریچارد برانسون، که به صورت اتوبیوگرافی نوشته است و چنان الهامبخش است که اگر آن را برای سنگ بخوانی، بلند میشود و کسب و کاری برای خودش راه میاندازد و به قطبنمای پول درآوردن تبدیل میشود. برانسون که این اواخر با اشتیاق تمام در حال آزمایش هواپیماهایی است که مسافر عادی را به فضا ببرد، در لابلای داستانهایش، اصول رسیدن به موفقیت و ثروت را با لحنی بسیار خودمانی (مثل عنوان کتاب) بیان میکند. بیشترین بُردی که از خواندن این کتاب میکنید، این است: اگر در دلتان شعلهی اشتیاقی روشن است و برای عملی شدنش هیچ تلاشی نمیکنید، نه خوشحال خواهید شد و نه پولدار. اگر این کتاب را خواندید و ریسکپذیرتر نشدید، حاضرم تا یک سال خانهتان را جارو بکشم.
شما چه کتابهایی در این زمینه خواندهاید که بهدردتان خورده؟ به ما هم معرفی کنید تا بخوانیم و به سوادمان افزوده شود. شاید بعدا پولدار شدیم و یک پول سیاه هم بهتان ندادیم، اما حداقلش این است که از شما پول دستی هم طلب نمیکنیم.
برترین ها: بیل گیتس موسس شرکت مایکروسافت به چند دلیل ثروتمند ترین مرد جهان است. او با قرار دادن یک کامپیوتر بر روی هر میز انقلابی در جهان ایجاد کرد. طبق گزارش فوربس، گیتس در حال حاضر 81.5 میلیارد دلار سرمایه دارد. در ادامه به گفته های او درباره پول اشاره می کنیم.
صبر کنید، مگر گیتس از دانشگاه هاروارد اخراج نشده بود؟ بله، او اخراج شد. اما در جلسه "از من هر چیزی می خواهید بپرسید" پایگاه Reddit در سال 2014 فردی از او پرسید، " بهترین توصیه مالی شخصی شما به کسانی که کمتر از 100 هزار دلار در سال درآمد دارند چیست؟ " او پاسخ داد: " بر روی آموزش خود سرمایه گذاری کنید."
بر اساس دفتر آمار کل (BLS) وزارت کار آمریکا، افراد 25 ساله و بالاتر که دارای مدرک کارشناسی هستند تقریباً 59.6 درصد بیشتر از کسانی که مدرک دیپلم دبیرستان دارند درآمد کسب می کنند. اما شما می تواند با یک آموزش دانشگاهی دستمزدهای بالاتری دریافت کنید.
بیل گیتس در یک سخنرانی در جشن فارغ التحصیلی دانشگاه هاروارد در سال 2007 به دوران تحصیل خود در این دانشگاه اشاره کرد:
"چیزی که من بیش از همه درباره هاروارد به خاطر می آورم این است که من در آن زمان انرژی و هوش زیادی داشتم. این می توانست هیجان انگیز، هراس انگیز و حتی برخی اوقات دلسرد کننده باشد، اما همیشه چالش برانگیز بود. آن یک مزیت شگفت انگیز بود – و اگرچه من زود آن را ترک کردم، اما سال های حضورم در هاروارد من و دوست های من و ایده هایی که بر روی آنها کار می کردم را تغییر داده بود."
2.پیشرفت خود را بسنجید
گیتس در بیانیه سالیانه خود برای بنیاد بیل و ملیندا گیتس در سال 2013 درباره کتاب در حال مطالعه خود با عنوان " قدرتمندترین ایده در جهان " می نویسد، با وجود این که این کتاب درباره اختراع موتور بخار است، اما گیتس درس مهمی از آن گرفته است.
او می نویسد، " ... در سال های گذشته من بار ها و بارها پی برده ام که سنجش و ارزیابی تا چه اندازه در بهبود شرایط انسان مهم است. شما می توانید به پیشرفت شگفت انگیزی دست یابید اگر یک هدف مشخص تعیین کنید و شاخصی پیدا کنید که پیشرفت را به سمت آن هدف هدایت کند ..."
این ممکن است یک نصیحت ابتدایی به نظر برسد، اما او می گوید از این که به ندرت از آن پیروی می شود شگفت زده است و تصحیح کردن آن چقدر سخت است. اگر شما صاحب تجارتی هستید و یا اگر فقط می خواهید خودتان را رشد دهید، به برنامه هایی توجه کنید که در تعیین اهداف و پیگیری آنها به شما کمک می کنند. حتی یک فهرست ساده از اهداف نوشته شده بر روی یک کاغذ می تواند در آغاز حرکت به سمت دستیابی به اهداف به شما کمک کند.
مهم نیست چقدر جاه طلب هستید، یک روز فقط 24 ساعت است. و اغلب، تفاوت بین افراد موفق و ناموفق در چگونگی سرمایه گذاری آنها بر روی این ساعت ها است.
ثروتمند ترین مرد جهان در نشست خود با دانشجویان هاروارد جمله دوست خود وارن بافت به خود را تکرار کرد: " شما باید در نه گفتن ماهر باشید."
4.خوشبین باشید
گیتس در یک جشن فارغ التحصیلی در دانشگاه استنفورد در سال 2014 می گوید، " خوشبینی اغلب به عنوان امید غلط رد می شود، اما ناامیدی غلط هم وجود دارد." اگرچه او و همسرش ملیندا، که او را بر روی صحنه همراهی می کرد، در حال صحبت درباره فقر و بیماری بودند، اما این جمله می تواند در زندگی شما نیز مورد استفاده قرار گیرد.
در این سخنرانی، بیل به طور مفصل درباره اعتقاد خود به خوشبینی و نقش مهم آن در حل مشکلات صحبت کرد. خوشبینی – و در معنای گسترده تر شادی – می تواند تاثیر مثبتی در محیط کار شما داشته باشد.
تحقیق سال 2014 دانشگاه Warwick پی برد که شادی می تواند باعث افزایش 12 درصدی سازنده بودن و نوآوری در مردم شود. شان آچور، کارشناس ارشد شادی و موفقیت، در یک ویدئو در سایت Ted Talk می گوید که شادی می تواند سازنده بودن را به مردم القاء کند. بنابراین به جای این که اجازه دهیم فشارها و استرس های کاری بر روی شما سنگینی کنند، بر روی چیزهایی سرمایه گذاری کنید که شما را شاد می کنند – این می تواند زندگی شما را ساده تر کند.
5.نسبت به موفقیت خود تفکر انتقادی داشته باشید
گیتس در کتاب " راه پیش رو" در سال 1995 می نویسد که شکست اغلب بیش از حرکت در موفقیت به شما آموزش می دهد. علاوه بر این، موفقیت می تواند خطرناک باشد، اگر اجازه دهید تا آن در مغز شما نفوذ کند.
او می نویسد، " موفقیت معلم خیلی بدی است. به طوری که افراد باهوش را اغوا می کند که شما نباید شکست بخورید. "
او در ادامه اضافه می کند " چیزی که امروز یک طرح تجاری بی نقص یا جدیدترین فناوری به نظر می رسد، می تواند به زودی به چیزی قدیمی تبدیل شود همانند دستگاه های پخش نوار 8 تِرَک، تلویزیون های دارای لامپ تصویر یا کامپیوترهای بزرگ. من شاهد تکامل همه این موارد بوده ام." بنابراین، در نوآوری ریسک کنید، سرمایه گذاری های دارای تضمین ناکافی را انجام دهید و کارهای دیگر.
گیتس در کتاب خود با عنوان " تجارت با سرعت تفکر" در سال 1999 درباره اهمیت بازخورد منفی سخن گفته است. او می گوید که پذیرفتن منتقدان نه فقط برای یادگیری بلکه برای یافتن راه حل هایی برای مشکلات ایجاد شده اهمیت دارد.
" به حرف مشتریان خود گوش کنید و
انتقادات آنها را به عنوان فرصتی برای تبدیل شکست های خود به رشد واقعی
مورد انتظار آنها در نظر بگیرید،" او اضافه می کند که، " شما باید شکایت
های مشتریان را بیشتر از مسائل مالی شرکت بررسی و ارزیابی کنید."
تمایل
به برآورده کردن نیازهای مشتریان به مایکروسافت کمک کرد تا در بخش رو به
رشد فناوری پیشرفت داشته باشد. در طول این چند سال این شرکت تلاش کرده تا
برتر باشد – یا لااقل در بین برترین ها قرار گیرد. این موضوع مایکروسافت را
قادر کرده تا در فناوری هایی مانند HoloLens ی خود سرمایه گذاری کند، به
یک قدرت برتر در صنعت بازی تبدیل شود و به صنعت گوشی های موبایل وارد شود.
آیا افراد درونگرا در زمینه کسب و کار و تجارت موفق تر عمل میکنند؟ این موضوع در تحقیقات زیادی مورد بررسی قرار گرفته است که در ادامه به بررسی آن میپردازیم:
به گزارش آلامتو و به نقل از وبسایت چطور؛ اگر شخصیت درونگرایی دارید خوشحال باشید، چرا که میتوانید به وسیلهی آن پولدار شوید. کافیست به بیل گیتس نگاه کنید؛ سوزان کین نویسندهی کتاب پرفروش «هیس! قدرت درونگرایان در جهانی که نمیتواند صحبت نکند» و متخصص در مسائل درونگرایان در گزارشی در هافینگتونپست میگوید: بیل گیتس یکی از موسسین مایکروسافت فردی درونگرا است، این درحالی است که براساس گزارش مجلهی اقتصادی فوربز ارزش دارایی خالص او تقریبا ۸۰ میلیارد دلار است.
پس میبینید که درونگرا بودن خوبیهای خاص خودش را دارد، مخصوصا زمانی که دربارهی موفقیتهای مالی صحبت میکنیم. در این مقاله میخواهیم به نکات شخصیتی بیل گیتس و افراد درونگرایی مثل او در مباحث اقتصادی بپردازیم، و دربارهی تمایز آنها با شخصیتهای برونگرا صحبت کنیم.
طبق آزمون شخصیتی مایرز-بریگز (MBTI)، شخص درونگرا انرژی خود را از درون خود دریافت میکند، نه از منابع خارجی. به همین دلیل، اکثر مردم فکر میکنند که اشخاص درونگرا خجالتی هستند ولی این امر برای همهی درونگرایان صدق نمیکند. اشخاص درونگرای زیادی وجود دارند که در جمعهای بزرگ به راحتی صحبت میکنند و در محیط کار رهبران بزرگی هستند. حتی درونگرایانی وجود دارند که زندگی خود را با اجرای هنرهای نمایشی و یا به عنوان استاد دانشگاه میگذرانند. تنها فرق آنها این است که بعد از یک روز طولانی برای گرفتن انرژی دوباره، باید زمانی را به خود اختصاص دهند.
سطوح انرژی (میزان انرژی بدنی و سرحالبودن) و مدت زمانی که افراد ترجیح میدهند با دیگران در ارتباط باشند، تنها نکات قابل توجه و جالب که تفاوت بین درونگرایان و برونگرایان را نشان میدهند، نیستند. در حقیقت، لایههای دقیقتر و منحصربهفردتری در رفتار درونگرایان وجود دارد که باعث میشود بطور خاص برای کسب ثروت در طولانیمدت مناسب باشند.
بسیاری از درونگرایان را میشود با عبارتی که در ادامه میآید تشخیص داد: من زمانی را به فکر کردن تخصیص میدهم تا بدانم هنگام عمل چه کاری را میخواهم انجام بدهم. درونگرایان، آدمهای منظم و تصمیم گیرندههایی محتاط هستند؛ دو ویژگیای که برای کسب ثروت در طولانی مدت بسیار ضروری هستند. رابرت کیوساکی (Robert Kiyosaki)، نویسنده و کارشناس مالی، میگوید: «مهم نیست چقدر پول درمیآورید؛ مهم این است که چقدر پسانداز میکنید.» این مسئله باعث میشود شما ثروتمند شوید.
دکتر مریم جَهدی، دکتر مستقر در بخش روانی و سلامت رفتاری در دانشگاه اوهایو میگوید به این دلیل درونگرایان تصمیمات لحظهای نمیگیرند که رفتار آنها بیشتر توسط پیآمدها و کمتر توسط پاداشها هدایت میشود. طبق مطالعهای در سایت LiveScience.com گفتهی جهدی تایید میشود که درونگرایان به جای هیجانزده شدن به خاطر لذتهایی که زود به دست میآیند، تمایل به پاداشهای دیرهنگام دارند.
برعکس، مطالعهای در سال ۲۰۱۳ توسط پرفسور دانشگاه کرنل ریچارد دپیو (Richard Depue) و دانشجوی فارغ التحصیل، یو فو (Yu Fu) انجام شد و نشان میداد که برونگرایان، دارای شیمی مغز متفاوتی نسبت به درونگرایان هستند. برونگرایان هنگامی که پاداشی به دست میآورند، مثل رسیدن به یک هدف مالی و یا خوردن یک غذای خوشمزه، مغزشان دوپامین بیشتری ترشح میکند. علاوه بر این در برونگرایان پاسخ به این دوپامین بسیار شدیدتر است؛ بنابراین آنها دفعات بیشتری فعالشدگی احساسات قوی مثبت را تجربه میکنند.
مطالعهای که به تازگی انجام شده و عنوان آن «مقیاس اعتیاد خرید برگن» است و توسط Journal Frontiers in Psychology در ماه سپتامبر منتشر شد، عنوان میکند: برونگرایی به مقدار زیادی با اعتیاد خرید مرتبط است و اظهار میکند برونگرایان احتمالا از خرید استفاده میکنند تا وضعیت اجتماعی خود را تقویت کنند و جذابیت اجتماعی خود را نگه دارند. مثل خریدن لباس و لوازم جدید برای هر موقعیت و مراسم. به این دلایل، برای برونگرایان سخت است که میزان خرج کردن خود را کنترل کنند و نظم کافی اقتصادی را برای ساختن ثروتی برای آینده داشته باشند.
دکتر جهدی دربارهی سرمایهگذاری درونگرایان چنین میگوید: درونگرا بودن میتواند در گذر زمان بر ثروتمند شدن فرد موثر باشد چرا که بسیاری از تصمیمات اقتصادی درونگرایان بر اساس اجتناب از تصمیمات بد، پیامدهای منفی و فرصتهای از دسترفته گرفته میشود. و در حالیکه یک برونگرا توسط پاداشهای لحظهای برای تقویت احساسات مثبتش هدایت میشود. احساساتی که در زمان یک خرید مهیج دارید. این درست برعکس چند سال انتظار برای دیدن یک بازدهی خوب از سرمایه است.
درکل، به گزارش رویترز سرمایهگذاری موفق نیازمند تاملی بادقت است و طرز تفکر درونگرایی به خاطر طبیعتش، تصمیمات با عجله و بدون تحقیق، برای مسئلهای به مهمی سرمایهگذاری را برنمیتابد. در حالی که بعضی از برونگرایان به دنبال هیجان و تصمیمات آنی هستند که این تمایل آنها را در معرض گرفتن تصمیمات سرمایهگذاری پرمخاطره و ناروا قرار میدهد، در حالیکه درونگرایانِ ساکت، دارای شمی محکم و مبتنی بر تحقیق دارند.
براساس مصاحبه مجلهی (U.S. News) با کین (Cain): درونگرایان علاقه دارند قبل از اینکه حرف بزنند یا عملی انجام دهند، به آرامی و عمیقا آن را پردازش کنند و با پاداش به تاخیر افتاده، مشکل ندارند. همچنین او برای رویترز توضیح داد که به همین دلیل است که سرمایهگذار افسانه ای وارن بافِت (Warren Baffett) اینقدر موفق است. کین میگوید: بافِت مثالی کلاسیک از یک انسان درونگرا است که با احتیاط و سنجش مناسب همهی جوانب، ریسک میکند.
علاوه بر مواظبت در خرج کردن و تفکر در سرمایهگذاری، درونگرایان در محل کار از بقیه بهتر هستند؛ و این بهتر بودن میتواند به آنها کمک کند تا پول بیشتری دربیاورند و ترفیع رتبه بگیرند. ممکن است آنها خیلی پرحرف یا اجتماعی نباشند؛ درونگرایان میتوانند چیزی که جنیفر کن ویلر (Jennifer Kahnweiler)، نویسنده و یکی از سخنرانان معروف در دنیا، چهار پی (۴P) مینامد را اجرا کنند: آمادگی (Preparation)، حضور (Presence)، تلاش (Push) و تمرین (Practice)؛ تا به رهبرانی لایق در محل کار بدل شوند.
همچنین درونگرایان، انسانهای با فکر و وظیفهشناسی هستند. مارتی اولسن لینی (Marti Olsen Laney)، نویسندهی «مزایای درونگرایی» به CNN گفته است که درونگرایان ویژگیهای رهبری دارند که آنها را از برونگرایان متمایز میسازد. او میگوید: شما در انسانهای درونگرا الگویی از وظیفهشناس بودن، درست انجام دادن کارها، خلاقیت و توانایی حل کردن مشکلات را میبینید.
بر اساس مطالعهی انجام شده در موسسه تحقیقاتی میشیگان افرادی که در صفت وظیفهشناسی نمراتی بالاتر از ۸۵ درصد مردم بدست آوردند هر سال ۱۵۰۰ دلار بیشتر از متوسط یک امریکایی درآمد کسب میکنند، که این مقدار در مدت حیات آنها بالغ بر بیش از ۹۶ هزار دلار درآمد و در پس اندازهای تمام عمرشان بالغ بر بیش از ۱۵۸هزار دلار خواهد بود.
محققان مدتهاست علاقهی زیادی به مطالعهی تفاوتهای بین درونگرایان و برونگرایان دارند. درحالیکه برونگرایان زمان زیادی از رهبری و مورد توجه بودن لذت بردهاند، تحقیقات نشان میدهد که الان وقت درخشیدن درونگرایان است و آنها هم میتوانند رهبرانی لایق باشند. اگر شما یک درونگرا هستید؛ بیشتر صلاحیت بهرهوری از استعدادها و مهارتهای منحصربهفرد خود را برای به دست آوردن موفقیت و ثروت دارید. کسی چه میداند شاید شما بیل گیتس بعدی بودید.
خون دماغ شدن برای برخی امری ترسناک است و با دیدن خون دماغ هول می شوند. باید بگوییم که خون دماغ شدن امری فیزیلوژیک و عادی در بدن است. خونریزی ممکن است جزیی و یا خیلی شدید باشد. در واقع بعد از خونریزیهای قاعدگی، خونریزی بینی شایعترین خونریزی در انسان است که به علت پارگی عروق مخاط بینی اتفاق میافتد.
دکتر لوئیس لوری- استاد بیماری های گوش و حلق و بینی دانشگاه تگزاس- میگوید: «بینی ما شبیه بینی حیوانات، خیس، مرطوب و لغزنده نیست، اما بینی انسان هم روزانه مقدار زیادی ماده مخاطی ترشح میکند که 95 درصد آن را آب تشکیل میدهد و باعث مرطوب شدن هوایی میشود که به ریهها میفرستیم.
با بالا رفتن سن و پیر شدن افراد، از رطوبت بینی کاسته میشود و غشاء ظریف داخل بینی خشک و شکننده میشود که با وارد شدن کوچکترین فشاری، سیاهرگ ها و سرخرگ ها پاره شده و موجب بروز خونریزی از بینی میشود.»
علل خون ریزی بینی
شایعترین علت خونریزی بینی، ضربه (تروما) تلقی میشود. ضربههای خفیف، نظیر دست کاری بینی با انگشت، سبب از بین رفتن ترشحات طبیعی که محافظ پوست و عروق هستند، می شود و منجر به خونریزی بینی میگردد.
افراد با فشار خون بالا نیز مستعد خونریزی بینی هستند. این مشکل در میان افراد مسن و به خصوص زنان یائسه که موجب جمع و خشک شدن بافتهای بدن از جمله مخاط بینی میشود، رایجتر است.دست کاری بینی با انگشت،فشار خون بالا، تحریک غشاء مخاط بینی توسط جسم خارجی،
تخلیه شدید بینی به هنگام سرماخوردگی، خشکی مخاط در فصل زمستان، یا تحریک آن زیر آفتاب شدید تابستان، عفونتهای بینی و پولیپ یا مصرف برخی از داروها از عوامل بروز خون ریزی بینی هستند.بیماران معمولاً از خونریزی هر دو سوراخ بینی شکایت دارند، در حالی که در حقیقت یک سوراخ بینی خونریزی دارد و مشکلی جدی تلقی نمیشود، اما آزاردهنده بوده و ایجاد ترس میکند.
صرف نظر از اینکه خونریزی در اثر کدام یک از عوامل فوق ایجاد شده است، آنچه در میان همه موارد یکسان می باشد، انجام راه کارهایی جهت جلوگیری از خروج هر چه بیشتر خون از بینی است.
راه حل هایی ساده برای بند آوردن خون ریزی بینی
خونسردی خود را حفظ کنید.
اگر هنگام خونریزی به حالت دراز کشیده قرار گرفته و بنا به توصیه ی عامه مردم سرتان را عقب میگیرید، باید به شما تذکر دهیم که ممکن است مقدار زیادی خون وارد حلق شما شده و احساس خفگی در شما ایجاد کند، بنابراین صاف بنشینید.
راست و مستقیم بنشینید، سر را به جلو خم کنید تا خون به گلو وارد نشود.با ملایمت هر نوع لخته خون را که می تواند از بسته شدن رگ ها و قطع خون ریزی جلوگیری کند، از دماغ خارج سازید (با فین کردن ملایم).
در حالی که بالاتنه خود را به جلو خم کردهاید، دهان خود را باز نمایید. در این حالت میتوانید خون را تف کرده و آن را قورت ندهید. سرانجام بالاتنه باید به حالت معمول درآید.اگر برای مدت 5 تا 7 دقیقه بینی را در سمت خونریزی به روی تیغه بینی با انگشت دست بفشارید، بسیاری از خونریزیهای بینی، مهار میشوند. ولی بهتر است مدت 20 دقیقه بینی را با انگشتان دست فشار دهید.
بعضی اوقات افراد نمیدانند کجا را فشار دهند، اما بینی طوری طراحی شده که انگشتان میتوانند به راحتی قسمت نرم بینی را از خارج بگیرند.نوعی درمان سنتی وجود دارد که برای بند آمدن خون ریزی بینی اثرات مثبتی را به همراه داشته است و آن عبارت است از چکاندن چند قطره آب لیموی تازه در مجرای بینی.
توصیه میشود که برای متوقف کردن خونریزی بینی، از فرو کردن پنبه یا دستمال در بینی خودداری کنید. زیرا ممکن است هنگام درآوردن آنها دچار مشکل شوید و مخاط بینی بیشتر دچار آسیب شود.
قرار دادن کیسه یخ بر روی تیغه میانی بینی و حتی پیشانی، میتواند در قطع خونریزی تأثیرگذار باشد، زیرا سرما سبب انقباض رگها شده و لخته سریعتر تشکیل میشود و بالاخره خونریزی پایان مییابد.
علاج واقعه قبل از وقوع
نکاتی نیز وجود دارد که با پرداختن به آنها میتوان از بروز خونریزی بینی جلوگیری کرد و در واقع علاجی برای واقعه، قبل از وقوع آن است:مخاط بینی را مرطوب کنید. درصد بالایی از خونریزیهای بینی به دلیل خشکی مخاط بینی رخ میدهد که توصیه اغلب پزشکان، شست و شوی روزانه بینی با سرم فیزیولوژیک یا آب نمک رقیق در صبح و شب است.
دوم اینکه از پمادهای نرم کننده مخاط، در صورت افزایش خشکی استفاده کنید و سومین نکته این است که هوای خانه را همیشه مرطوب نگه دارید، این کار را میتوانید با استفاده از دستگاههای مرطوب کننده هوا (بُخور) انجام دهید.
اجسام سنگین را بلند نکنید. گرچه فشار مستقیم روی رگ ها باعث بند آمدن خون میشود، اما فشاری که از داخل رگ ها وارد میشود باعث جریان مجدد خون میشود، مخصوصاً اگر سابقه خونریزی دارید، از بلندکردن اشیاء سنگین که به رگ ها فشار وارد میکنند، پرهیز نمایید.
ویتامینها را فراموش نکنید. اگر شما از آن دسته افرادی هستید که استعداد خون دماغ شدن دارید، به قدر کافی ویتامین C بخورید، زیرا ویتامین C مادهای حیاتی برای تشکیل کلاژن است و به حفظ سلامتی عروق کمک میکند.ویتامین K هم یکی از ویتامینهایی است که در انعقاد خون نقش دارد.
مصرف روزانه 60 میلی گرم ویتامین C و 80 میکروگرم ویتامین K برای جلوگیری از خونریزی بینی توصیه میشود.مراقب مصرف آسپرین باشید. از آنجایی که آسپرین از دسته داروهای رقیق کننده خون به شمار میآید، ممکن است از بروز لخته و انعقاد خون جلوگیری کرده و در صورت تکرار خونریزی ها، با پزشک خود مشورت کنید.
زمان اقدامات فوری
اگر بیش از 20 دقیقه بینی را فشار دادید و خونریزی آن متوقف نشد، بایستی به سرعت به پزشک مراجعه کنید.اگر احساس کردید که پس از گرفتن بینی، زمانی که مینشینید یا میایستید، خون به طرف گلو فرو میرود، ممکن است علامت آن باشد که خون دماغ از ته گلو ایجاد شده است
(این اتفاق به کرات برای سالمندان میافتد). در این صورت اگر اقدام فوری به عمل نیاورید، ممکن است خون بدن را به سرعت از دست بدهید، زیرا در این حالت رگ های بزرگتری که در پشت بینی واقع شدهاند، تحت تأثیر قرار گرفتهاند.
منبع:تبیان
هیچ چیز بهتر از این نیست که شب هنگام خواب راحتی داشته باشیم و صبح هم با انرژی کامل از خواب بیدار شویم. هر کدام از ما به یک شکل خاصی صبح ها از خواب بیدار می شیم. بعضی ها هنگام بیدار شدن به خودشون میگن “پنج دقیقه دیگه بخوابم” و دوباره سرشون رو روی بالش میذارن.
بعضی ها هم آلارم ساعتشون رو روی ثانیه آخر تنظیم می کنن و البته بعضی ها هم هستن که بدون هیچ مشکلی و خیلی راحت از خواب بیدار میشن. “کریگ بالانتین” مربی تناسب اندام، وبلاگی درباره سالم غذاخوردن و خواب سالم نوشته. او در نوشته هایش از قانونی به نام قانون “۱۰-۳-۲-۱-۰” گفته که با رعایت کردن اون صبح ها با انرژی کامل و بدون هیچ کسالتی از خواب بیدار می شید.
پارس ناز تصمیم داره این قانون رو به شما یاد بده تا یک استراحت کامل و خیلی خوب داشته باشید.کریگ معتقده که خواب شبانه ایده آل در طول روز فراهم میشه. یعنی قبل از این که بخواید چراغ ها رو خاموش کنید باید برای خواب آماده بشید. و اما دیدگاه او به این صورت هست:
۱۰ ساعت قبل از خواب
در این مدت زمانی باید جریان خون بدن رو از محرکی چون کافئین پاکسازی کنید. بنابراین در این مدت زمانی قهوه، چای سبز و سیاه، نوشابه، نوشیدنی های انرژی زا یا شکلات مصرف نکنید.
۳ ساعت قبل از خواب
در طول این مدت الکل یا هر چیز دیگه ای نخورید چون بدن برای خلاصی از الکل و یا هضم وعده های دیر وقت انرژی زیادی به کار می بره. وقتی غروب از سر کار خونه بر می گردید و استراحت می کنید بدنتون همچنان با انرژی کامل در حال فعالیته در نتیجه وقتی بیدار می شید احساس می کنید از معدن ذغال سنگ برگشتید.
۲ ساعت قبل از خواب
از این ساعت به بعد نه کار کنید و نه به مسائل کاری فکر کنید. همه چیزو بسپرید به فردا نترسید فرار نمی کنن.
۱ ساعت قبل از خواب
از این ساعت به بعد به صفحه تلویزیون، کامپیوتر و موبایل خیره نشید.ممکنه شبکه های اجتماعی یا ایمیل شمارو گرفتار خودشون کنن اما شما نباید این اجازه رو به اون ها بدید. بزارید چشم و مغزتون کمی استراحت کنن.
۰ دقیقه تا زمان آلارم ساعت
رینگ….. آلارام ساعت رو خاموش کنید و از خواب بیدار شید. سعی نکنید که آلارم رو مدام روی چند دقیقه بعد تنظیم کنید. وقتی چند بار بلافاصله بعد از آلارم بیدار شید دیگه براتون تبدیل به عادت میشه. اگه ساعت رو مدام روی دقایق اضافی تنظیم کنید تاثیری تو سر حال بودن شما نداره و حتی ممکنه شما خسته تر هم به نظر برسید.آیا شما هم دوست دارید این قانون رو برای خودتون عملی کنید؟
فرآوری: زهرا اجلال- بخش قرآن تبیان
عمر انسان مجموع لحظات است و یکی از آن لحظات همان لحظه آخر و پایانی عمر انسان است. انسان باید تلاش کند که در آن لحظه در حالی باشد که دارای ایمان کامل و توبه مقبوله باشد و اگر ذرّه ای کوتاهی و بی مبالاتی کند امکان دارد در همان لحظه شیطان ایمان را از انسان بگیرد و خدای ناکرده دلبسته به غیر خدا باشد.
گروهی در اوائل زندگی بر اثر غفلت و نادانی دچار گناه و انحرافات هستند ولی با گذشت زمان و رشد عقلی آرام، آرام در مسیر صحیح قرار گرفته و سرانجام باایمان کامل و کوله باری از اعمال صالح و توبه قبول شده از دنیا می روند، این گروه را عاقبت بخیر می نامیم
افرادی مثل حربن یزید ریاحی اولین کسی بود که سر راه بر لشگر امام حسین (علیه السلام) بست، اما در درونش یک روشنایی، ایمان و صفای دل ایجاد شد. همین کار او سبب شد که عاقبت بخیری نصیبش شود.
«الرّاسخون فی العلم آمنّا به...ربّنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هدیتنا و هب لنا من لدنک رحمةً انّک انت الوهّاب؛(3) راسخان در علم می گویند: «ما به آن (قرآن) ایمان آوردیم...پروردگارا! دلهایمان را، بعد از آنکه ما را هدایت کردی (از راه حق) منحرف مگردان و از سوی خود، رحمتی بر ما ببخش، زیرا تو بخشنده ای».
وقتی راسخان در علم از عاقبت به خیری ترس داشته باشند تکلیف دیگران مشخص است که چه قدر باید برای عاقبت به خیری تلاش نمایند.
برای به دست آوردن حسن عاقبت راه هایی بوده اگر انسان این راه ها را بپیماید، حتما عاقبت بخیر می شود.
عاقبت از عقب می آید؛ یعنی عاقبت بخیری در گرو گذشته صحیح افراد است و به عبارت دیگر تا عقبه درست نباشد آینده خوبی برای انسان رقم نخواهد خورد و محال است که عاقبت بخیری با گناه جمع شود. لذا عاقبت بخیری با توبه به معنی پشیمانی از اشتباهات گذشته و جبران آنها کاملا گره خورده است.
آرزوهای دور و دراز را از خودش دور کند. این آرزوهای دور و دراز بوده که انسان را آلوده می کند، همه چیز دارد اما باز هم حرص می زند: قرآن کریم درباره کسانی که در لجاجت و مخالفت با آیات روشن الهى اصرار مى ورزند به پیامبر خدا صلی الله و علیه وآله می فرماید: ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَ یَتَمَتَّعُوا وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُون (سوره حجر، آیه 3)؛ اینها را به حال خود واگذار تا بخورند و از لذت هاى این زندگى ناپایدار بهره گیرند و آرزوها آنها را از این واقعیت بزرگ غافل سازد ولى بزودى خواهند فهمید.
امیرمومنان علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: اعْلَمُوا أَنَّ الْأَمَلَ یُسْهِی الْعَقْلَ وَ یُنْسِی الذِّکْرَ فَأَکْذِبُوا الْأَمَلَ فَإِنَّهُ غُرُورٌ وَ صَاحِبُهُ مَغْرُورٌ (نهج البلاغه، خطبه 86)؛ بدانید که آرزو عقل را به خطا می اندازد و یاد خدا را به فراموشی می سپارد؛ پس در پی آرزو نروید که فریبنده است و صاحبش فریب خورده است.
تمام مفسدان اقتصادی که این روزها صحبت آنها در میان است، همه قبل آنکه فساد اقتصادی کنند زندگی خودشان و فرزندانشان تامین بوده اما این طول اَمل آرزوی طول و دراز به آنها اجازه نمی داد دست از خطا کاری بردارند.
عاقبت از عقب می آید؛ یعنی عاقبت بخیری در گرو گذشته صحیح افراد است و به عبارت دیگر تا عقبه درست نباشد آینده خوبی برای انسان رقم نخواهد خورد و محال است که عاقبت بخیری با گناه جمع شود. لذا عاقبت بخیری با توبه به معنی پشیمانی از اشتباهات گذشته و جبران آنها کاملا گره خورده است.
ثمّ کانَ عاقِبَهُ الّذینَ اساوا السُواى أن کذّبوا بَآیاتِ اللّه و کانوا بها یَستَهزِون: عاقبت افرادى که اعمال بد انجام مى دهند به اینجا منتهى شد که آیات خدا را تکذیب کردند. (روم 10)
تاریخ نیز به روشنی گواهی می دهد که اگر کسی توبه کند و ضمن جبران گذشته، به اصلاح آینده بپردازد، آینده روشن و درخشانی در انتظار او خواهد بود.
به عنوان مثال، علی بن ابی حمزه که از یاران امام صادق «علیه السلام» است، در روایتی چنین نقل می کند:
شاید کسی امروز خوب باشد و فردا بد و در تأیید این ماجرا شواهد فراوان است؛ پس مهم پایان کار است و در پایان کار همه چیز مشخص می شود.
همان گونه که گاه در ساختمان سازی وقتی می روی تا پایان کار بگیری، تازه اول کار است و معلوم می شود که چه جریمه ها باید بپردازی.
از این رو خداوند در آیه ای از قرآن کریم می فرماید: شاید اهل تقوا شوید.
این واژه خیال راحت را از دل آدمی می گیرد، بنابراین می توان گفت: اهل تقوا همیشه دغدغه دارند، اما یک دغدغه شیرین.
دوستی داشتم که از کاتبان دستگاه بنی امیه بود. روزی به واسطه من، از امام ششم تقاضای ملاقات کرد و آن حضرت خواسته او را اجابت کردند. پس از ورود به محضر امام، سلام کرد و گفت: فدایت شوم، من در دیوان بنی امیه هستم و از اموال آنان به ثروت فراوانی رسیده ام و در پرداخت حقوق واجب دارایی خود کوتاهی کرده ام.
امام صادق «علیه السلام» در جواب فرمودند: اگر امثال شما بنی امیه را یاری نمی کردید، هرگز حقّ ما را سلب نمی کردند. جوان گفت: فدایت شوم، آیا برای من راه نجاتی هست؟ فرمودند: اگر بگویم انجام می دهی؟ گفت: آری انجام می دهم. فرمودند: پس، آنچه از دستگاه بنی امیه به دست آورده ای، رها کن. هر مالی غصب کرده ای، به صاحبش برگردان و اگر صاحب مال را نمی شناسی، از جانب او صدقه بده، من در پیشگاه خدای عزّوجل، بهشت را برای تو تضمین می کنم.
آن جوان پس از سکوتی طولانی گفت: فدایت شوم، آنچه فرمودی انجام می دهم. سپس مطابق آنچه عهد کرده بود، عمل کرد؛ یعنی از همه اموال خود و حتّی از لباس هایی که به تن داشت، دست شست، تا جایی که من برای اینکه عریان نباشد، برایش لباس خریدم. چند ماهی نگذشت که مریض شد. روزی به عیادت او رفتم و مشاهده کردم که در حال احتضار است. چشمانش را گشود و به من گفت: سوگند به خدا که مولای تو، به وعده خود وفا کرد. این جمله را گفت و از دنیا رفت. آنگاه به حضور امام صادق «علیه السلام» رسیدم. آن حضرت چون به من نظر کرد، فرمود: ای علی! سوگند به خدا، ما به وعده ای که به دوست تو دادیم، وفا کردیم. (الکافی، ج 5، ص 106)
خداوند در آخر سوره کهف می فرماید: " فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا "یعنی اگر کسی هم به دنبال سیر الی الله است، بایستی عمل صالح انجام دهد و به مقدار عمل صالح و خلوص نیت اوست که سیر کرده و بالا می رود.
«والعاقبه للمتقین»؛ تقوا یعنى، قدرت کنترل نفس به گونه اى که محرمات را ترک کرده و به واجبات عمل نماید.
بزرگترین عامل عاقبت به خیری این است که انسان ضعف های خود را جبران کند و جلو گناهان را در زندگی خویش بگیرد؛ چرا که اصلی ترین عامل بدبختی و عاقبت به شرّی گناهان است.
«و خانواده خود را به نماز امر کن و خود (نیز) با همه نیرو بر (مراعات) آن شکیبایی کن، ما از تو هیچ روزی نمی طلبیم (تا توانش را نداشته باشی) این ماییم که تو را روزی می دهیم و عاقبت از آن تقوی است» (طه 132)
خداوند در آخر سوره کهف می فرماید: " فَمَن کَانَ یَرْجُو لِقَاء رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا "یعنی اگر کسی هم به دنبال سیر الی الله است، بایستی عمل صالح انجام دهد و به مقدار عمل صالح و خلوص نیت اوست که سیر کرده و بالا می رود.
«آن سراى آخرت را براى کسانى قرار مى دهیم که در زمین خواستار برترى و فساد نیستند و فرجام [خوش] از آن پرهیزگاران است» (القصص83)
از نمونه های بارز اراده علو و فساد در زمین طلحه و زبیر هستند؛ این دو نفر آن همه در راه اسلام جنگیدند و در جنگ احد جزء هشت نفری بودند که پیمان بستند تا پای جان از پیامبر دفاع کنند و دفاع کردند. ولی سرانجام حرص و طمع باعث شد که علیه امام زمان خویش قیام کنند و جنگ جمل را، راه اندازند. علی (علیه السلام) بعد از مرگ زبیر توسط عمرو بن جرموز شمشیر او را برداشت و فرمود: «این شمشیر چه سختی هایی را که از پیامبر دور کرد». و طلحه خود در آخرین لحظه به بدعاقبتی خود اعتراف کرد و در لحظه جان دادن گفت: «به خدا سوگند من کشته شدن مرد پیری را ندیده ام که مانند من ضایع شود (به نقل ازسایت اندیشه قم)
شاید کسی امروز خوب باشد و فردا بد و در تأیید این ماجرا شواهد فراوان است؛ پس مهم پایان کار است و در پایان کار همه چیز مشخص می شود.
همان گونه که گاه در ساختمان سازی وقتی می روی تا پایان کار بگیری، تازه اول کار است و معلوم می شود که چه جریمه ها باید بپردازی.
از این رو خداوند در آیه ای از قرآن کریم می فرماید: شاید اهل تقوا شوید.
این واژه خیال راحت را از دل آدمی می گیرد، بنابراین می توان گفت: اهل تقوا همیشه دغدغه دارند، اما یک دغدغه شیرین.