قیمت : 15000 تومان
تهران – ایرنا – وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات گفت:اولویت نخست دولت یازدهم پس از آوار برداری تحریم ها ایجاد رونق کسب و کار در کشور و توجه به معیشت طبقه متوسط و محروم جامعه است.
جام جم سرا: شرکت استرالیایی هیکوری اخیرا موفق به انجام این ایده آن هم روی یک ساختمان ۹ طبقه با نام One۹ شده است.
این ساختمان که در عرض ۵ روز به اتمام رسید، از ۳۶ مدول پیش ساخته تشکیل شده که علاوه بر راحتی و سرعت در ساخت، ویژگیهای پایدار (سازگار با محیط زیست و طبیعت دوست) هم دارد. از جمله آنها میتوان به سیستم بازیافت آب مصرفی و پنلهای خورشیدی برای گرم کردن آب اشاره کرد.
به نقل از دیجیاتو در ساخت این آپارتمان از سیستمی موسوم به UB استفاده شده که یک روش صرفه جویانه از نظر زمانی در فرآیندهای پیش ساخته است و توسط «نوندا کاتسالیدیس» معمار استرالیایی توسعه پیدا کرده. با این روش میتوان آپارتمانهایی با ویژگیهای پیچیده معماری مثل تراسهای معلق را به راحتی و در سرعت بالا ساخت.
در حال حاضر وان ناین بلندترین ساختمانی است که با این روش ساخته شده، اما طراحان گروه هیکوری میگویند این سیستم قابلیت ساخت خانههای ۷۰ طبقه را هم دارد. برج وان ناین ۳۴ واحد یک و دو خوابه را در خودش جای داده، –که هر کدام از این واحدها دارای کفپوشهایی از چوب طبیعی، فرشهای با کیفیت و بالکنهای بزرگ هستند–.
این برج ۹ طبقه علاوه بر اینکه رتبه انرژی ۶ ستاره را از آن خود کرده، به امکانات رفاهی مخصوص وسایل حمل و نقل پایدار هم مجهز است. مثل ۳۴ پارکینگ امن برای دوچرخه و دسترسی به برنامهٔ اشتراک گذاری ماشین.
تصاویری از مراحل نصب و شکل نهایی این خانهٔ ۵ روزه را ببینید:
(نیویدار)
جام جم سرا: خودداری واحدهای طبقه اول از پرداخت هزینههای جاری آسانسور از نظر قانونی مورد قبول نیست، زیرا هرچند واحدهای این طبقه از آسانسور استفاده نمیکنند یا استفاده چندانی ندارند اما از نظر قانون مالک یا مالکان طبقه اول به هیچ وجه نمیتوانند از پرداخت هزینه تعمیر آسانسور خودداری نماید.
اولا هزینه تعمیرات آسانسور نباید به طور مجزا و مستقل از تک تک واحدها اخذ شود بلکه از محل صندوق ساختمان باید پرداخت شود، دوم اینکه آسانسور یا هر تاسیسات دیگری که در ساختمان نصب و تعبیه شده جزء منصوبات مشترک یا مشاع ساختمان بوده و هزینههای تعمیر و نگهداری آن به عهده همه مالکان ساختمان است. چنین است هزینه نگهداری، تعمیرات و مخارج پشت بام، راه پله، پارکینگ و دیگر قسمتهای مشترک حتی اگر مالکی در ساختمان دارای پارکینگ نباشد، یا خرابی پشت بام خسارتی مستقیم به سقف منزل ایشان وارد نیاورد. بخشهای یادشده جزو مالکیت مشترک به شمار میرود. (مشاوره)
جام جم سرا: سخنگوی سازمان آتش نشانی و خدمات ایمنی شهرداری با اعلام این خبر گفت: نیروهای اورژانس تهران قصد انتقال زنی بیمار را به مرکز درمانی داشتند که به دلیل وزن زیاد امکان این کار برای مأموران مقدور نبود و در نتیجه از نیروهای آتش نشانی تقاضای کمک کردند.
سیدجلال ملکی با اشاره به اینکه این بانوی ۵۵ ساله تهرانی دچار عارضههای جسمی نظیر قلب و دیابت بود، اظهار کرد: هرچند انتقال افراد سنگین وزن به بیرون از ساختمان در حیطه وظائف این مجموعه نیست، نیروهای آتش نشانی در محل حاضر شدند و با اینکه ویلچر تحمل وزن فرد مذکور را نداشت، با سعی و تلاش فراوان موفق به انتقال وی به بیرون شدند. (ایرنا)
جام جم سرا: نرخ رشد تورم در ایران بیشتر از ۳۰درصد است و حداقل حقوق کارمندان ۶۰۰هزارتومان. با این تورم و با این دستمزدها واقعا باید به پدر و مادرهایی که از پس مخارج تحصیل فرزندانشان برمیآیند آفرین گفت. با اینکه امسال هم طبق روال مرسوم سنوات گذشته، وزیر آموزشوپرورش و متولیان امر اعلام کردند هزینه تحصیل در مدارس دولتی رایگان است و پولی از خانوادهها تحت هیچ عنوانی دریافت نمیشود اما باز هم مدیران مدارس بهدلیل واقعی کمبود بودجه و تلاشهای وزارت آموزشوپرورش برای خصوصیسازی مدارس، از والدین تقاضای وجوهی از ۲۵۰تا۵۰۰هزارتومان در تهران کردهاند، آن هم برای ثبتنام پایه اول.
به این مبلغ اضافه کنید ۸۰هزارتومان برای تهیه لباسفرم بچهها و ۸۰هزارتومان برای برگزاری جشن شکوفهها؛ یعنی خانوادهای که ۵۰۰هزارتومان پول ثبتنام داده با احتساب حداقل قیمت برای لوازمالتحریر ایرانی، ناچار شده ۷۰۰هزارتومان برای دانشآموز کلاس اولی در مدرسه دولتی هزینه کند آنهم در ابتدای راه.
چون بچهها تا پایان سال کلی هزینه دیگر هم روی دست والدین میگذارند. آن هم در مدرسهای که در آن نه از کلاس فوقبرنامه زبان انگلیسی خبری هست نه از کلاس شنا، ستارهشناسی و آزمایشگاه مجهز.
طرفه اینکه در کشور ما طبق قانون اساسی، آموزش برای همه تا پایان دوره دبیرستان رایگان است. چندسالی است که خصوصیسازی ترجیعبند سخنرانیهای وزرای آموزشوپرورش است. حتی رییسجمهور چندی پیش در اینباره اظهارنظر کرد و گفت: «مشکلات نظام آموزشی کشور تنها از طریق دولت مرتفع نمیشود و باید زمینه حضور بخش خصوصی در اداره مدارس غیردولتی را فراهم کرد.»
این خصوصیسازی یا به شکل هیات امنایی ادارهکردن مدارس روی میدهد و دست مدیران را برای تامین بودجه مدارس از طریق شهریهای که با لطایفالحیل موفق میشوند از والدین بگیرند بازمیگذارد و یا از طریق واگذاری اداره مدارس به قیمت تمامشده به مدیران که قرار است امسال در نیمدرصد مدارس اجرا شود.
بهعنوان روزنامهنگار حوزه اجتماعی؛ اطلاع دقیق دارم که بودجه آموزشوپرورش برای چنین وزارتخانه عریض و طویلی ابدا کفایت نمیکند اما راهحلش اخذ وجوهی نامتناسب با امکانات مدرسه از والدین نیست. اینکه مدیرانی تربیت کنیم که از راهها و روشهای مختلف بلد باشند هزینه مدرسه را از جیب پدر و مادر کارمند بیرون بکشند ره به صواب نمیبرد و به تعامل بیشتر خانواده و مدرسه نمیانجامد. دولت باید در این زمینه تدبیر تازهای بیندیشد و این کسری بودجه را از طرق دیگری تامین کند. (شبنم رحمتی - روزنامهنگار/شرق)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
جام جم سرا: این استخر سرپوشیده در هتل «میله پینی ترمه» در شهر «مونتهروتو ترمه» ایتالیا با هدف آموزش غواصان، تمرینات غواصی و عکاسی احداث شده و «Y-۴۰ دیپ جوی» نام دارد و به هیچوجه برای افرادی که از شنا میترسند مناسب نیست. استخر غواصی مذکور ۴۳۰۰ مترمکعب آب در خود جای میدهد و توسط «امانوئل بورِتو»، معمار مشهور ایتالیایی طراحی شده است.
به نقل از ایندیپندنت، استخر «Y-۴۰ دیپ جوی» دارای غارهای مختلف، سکوهای پلکانی و پنجرههای شیشهای برای بازدیدکنندگان خارج از آب است. (ایسنا)
آتش نشانان با دریافت پیامی از ساکنان یک ساختمان در خیابان شمشیری تهران مبنی بر شنیدن صدای ناله و فریاد کمکخواهی به محل حادثه رفتند و در محل مذکور با مردی روبرو شدند که از پشت بام به داخل پاسیو سقوط کرده بود.
مجید پولادی بند، فرمانده آتش نشانان اعزامی در این باره گفت: از آنجا که دسترسی به پاسیو از طبقه اول به دلیل عدم حضور ساکنان واحد مسکونی این طبقه میسر نبود، آتش نشانان با استفاده از نردبان و از مسیر دیگری وارد محل سقوط شدند و با حضور مالک واحد مسکونی طبقه اول و باز شدن درهای منزل، این مرد تحت نظر عوامل اورژانس به بیرون ساختمان انتقال داده شد.
وی افزود: مصدوم بنا به اظهار همسایگان با هیچ یک از ساکنان ساختمان و افراد محله نسبتی نداشته و از همین رو، علت بروز حادثه و هویت وی توسط کارشناسان و عوامل انتظامی منطقه تحت بررسی است. با این حال، بر اثر سقوط از ارتفاع، این مرد از قسمت کمر، لگن و هر دو پا بسختی آسیب دیده بود که با کمک عوامل اورژانس به بیمارستان منتقل شد. (۱۲۵)
به دنبال تماسهای پی در پی شهروندان محله اتابک و گزارش آتش سوزی یک منزل سه طبقه، مأموران آتش نشانی تهران به محل حادثه در خیابان خاوران، تقاطع خیابان مینایی و هاشمی اعزام شدند و آتش گسترده را مهار کردند.
معاون منطقه ۸ عملیات که به همراه افسر آماده در محل حادثه حضور داشت در این باره گفت: هنگام رسیدن نیروهای عملیات به محل حادثه یک ساختمان ۳ طبقه مسکونی دچار آتش سوزی شده و هر سه طبقه کاملا شعله ور بود.
محمدرضا شمسایی افزود: آتش نشانان بیدرنگ ضمن انجام اقدامات اولیه، قطع برق و گاز ساختمان و لوله کشی، وارد ساختمان شده و به جستجوی احتمالی محبوسین در محل آتش سوزی پرداختند؛ البته ۲ نفر از ساکنین ساختمان قبل از رسیدن آتش نشانان موفق به خروج شده بودند.
وی گفت: نیروهای عملیات با وجود مقدار زیاد مواد اولیه همچون چسب، چرم و پارچه به مقدار فراوان که برای تولید کیف در محل حادثه نگهداری میشد، شعلههای آتش را خاموش کردند و پس از لکهگیری به ماموریت خود پایان دادند (عکس: مهدی دانهچین/۱۲۵)
هر بار که مسأله فقر و خط فقر مطرح میشود، بحث آمار و میزان درآمد به میان میآید. درآمدی که بهگفته اقتصاددانان نباید برایش میزان واحدی را در نظر گرفت و برای هر شهری میتوان عدد متفاوتی داد.
سال گذشته آخرین میزان خط فقر تعیین شده از سوی اقتصاددانان برای یک خانواده ۵ نفره در کلانشهری مانند تهران زیر ٢میلیون و ۶٠٠هزار تومان بود. در حالی که در همین سال معاونان وزیر اقتصاد اعلام کرده بودند خط فقر برای یک خانواده ۴ نفره یکمیلیون و ٢۵٠هزار تومان است. تعریف فقر در چنین شرایطی سخت است و شاید آن چیزی که بهتر بتواند میزان فقر را مشخص کند، توصیف مردم است.
فقر از نظر مردم چیست؟ آیا آنها خودشان را فقیر میدانند؟
«سید دلالت»، مردی ۵٠ ساله است و لباس فرم کار پوشیده. هر روز از شهرک بهارستان در جاده ساوه به غرب تهران میآید و آنجا کار میکند. کاری که میگوید تازه سهسال است آن را برای خودش دستوپا کرده.
او میگوید فقیر کسی است که نتواند پسانداز کند: «کسی که زندگیاش نچرخد، یعنی نتواند پساندازی داشته باشد. خانه اجارهای داشته باشد، آخر ماه پولی اضافه نیاورد و پایین شهر زندگی کند.»
بعد وقتی درباره خودش میپرسم، میگوید: «حقیقتش قبلا فقیر بودم، الان سه سال است که سر کار آمدهام و میتوانم کمی پسانداز کنم، به دست کسی نگاه نمیکنم. دو تا دختر داشتم که شوهر کردند، پسرم هم مجرد است و با ما زندگی میکند. یکی از دامادهایم معلم قراردادی است و آن یکی لباسفروش است. آنها وضعشان زیاد خوب نیست، دو، سه سال است زندگیشان را شروع کردهاند. اگر مردم را سه قسمت کنیم، فقط یک قسمتشان فقیر نیستند. بقیه بخورونمیر زندگی میکنند. در ماه نمیتوانند ۵٠هزار تومان هم پسانداز کنند. با یکمیلیون تومان زندگی نمیچرخد.»
او از بیکاری هم میگوید و شرایطی که خودش به سختی توانسته کار پیدا کند. قبلا یک بقالی کوچک را طبقه پایین محل زندگیاش اداره میکرده: «این کاری هم که پیدا کردهام چون جانباز بودم، توانستم. کار پیدا نمیشود. تا به حال از امور ایثارگران هیچ چیزی نگرفته بودم فقط گفتم یک نامه به من بدهید که بتوانم کار کنم.»
صحبتهایش که تمام میشود میگوید: انشاءالله که خیر است و با لبخند بدرقهام میکند. بعد از او از زنی میانسال درباره فقر میپرسم، روی صندلی مترو کنار دخترش که موبایل به دست دارد، نشسته است و با دقت به حرفهایم گوش میدهد اما به جای جواب، لبخند میزند. صحبت دختر با تلفن تمام میشود و مادر از او میخواهد که به جایش جواب بدهد.
«مریم» دیپلم دارد و ٣٠ ساله است و در تعریف فقر میگوید: «کسانی که رفاه و آسایش، لباس و غذای کافی نداشته باشند، فقیر هستند. کسی که دو دست لباس خوب نداشته باشد یا در حساب پساندازش آن قدری پول ندارد که اگر خدای نکرده مریض شد، بتواند هزینه درمان را بدهد، فقیر است. بیشتر مردم ایران متوسط رو به پایین هستند، ما هم همینطور. در خانههای ٧٠-۶٠ متری با چند تا بچه زندگی میکنند. بچههایشان اتاق خواب کافی ندارند و شاید در سال یکبار هم نتوانند به سفر بروند. پس آنها فقیر هستند.»
پیرمردی در ایستگاه مترو به دیوار تکیه داده و چشمهایش را بسته است. چرت میزند. لباسهایش را که نگاه میکنم، توصیف مریم از فقیر را به یاد میآورم. همینطور دختر جوان دیگری که به من میگوید آنهایی را که پشت ویترینها فقط اجناس را نگاه میکنند، فقیر میداند.
فهیمه ٢۶ساله است. هدفون توی گوشش دارد. موسیقی گوش میدهد که سراغش میروم. لیسانس دارد و در تعریف فقیر میگوید: «آنهایی که همیشه پشت ویترینها میایستند و نگاه میکنند یا جلوی میوهفروشی میایستند و فقط قیمت میکنند فقیرند. کم میخرند، ظاهر خوبی ندارند یعنی لباسهایشان ارزان و کهنه است، مثلا کفشهایشان پاره است. به آنها میگویم فقیر. من از طبقه متوسط هستم. بیشتر کسانی هم که میبینم و میشناسم متوسط هستند اما فقر خیلی پنهان است و کمکم رو میشود. خیلیها محل زندگی ندارند، همینطور که آدمها را در خیابان ببینی نمیتوانی بفهمی، معلوم نیست محل کارش و جای خوابش کجاست. فکر کنم ٣٠درصد مردم مرفه باشند، بقیه فقیرند.»
«احمد» مرد میانسال دیگری است که از دور ما را نگاه میکند. بعد از فهیمه به طرفش میروم و سوال را از او میپرسم، حرفش را با این جمله شروع میکند که یک نفر زندگی میکند و یک نفر زنده است. اینها با هم فرق دارند. بعد هم به خصوصیت ایرانیها اشاره میکند که فقرشان را بروز نمیدهند: «نمیتوان فهمید فقر کجا هست و کجا نیست، چون مردم به هم نمیگویند و بروز نمیدهند. پس مسئولان چطور میتوانند بفهمند که مردم فقیرند؟ باید اولویتبندی شود و اولویت را به برداشتن فقر بدهند. خیلیها دارند به سختی زندگی میکنند. من خودم متوسط رو به پایین هستم اما خیلیها را میشناسم که همسایهام هستند و دخلوخرجشان با هم جور نیست.»
متوسط رو به پایین، اصطلاحی است که از چند نفر دیگر هم میشنوم. میتوان آن را کنار این خصوصیت گذاشت که ما نداری را پنهان میکنیم اما بعضیها نداری را وقتی دارند در مترو چیزی میفروشند بلند میگویند، آنهایی که به گفته خودشان مریض دارند، پیرزنهایی که با کمرهای خمیده آدامس میفروشند یا پیرمردهایی که روی پارچه کوچکی قیچی، تیغ و شانه پلاستیکی بساط کردهاند. آنهایی که مجبور به کار کردن تحت هر شرایطی هستند و ما میبینیم.
به یکی از فروشندههای مترو نگاه میکنم که روی صندلی نشسته و منتظر قطار است. سوالم را که میپرسم، زن دیگری با مانتو و مقنعه اداری کنارش خوب گوش میدهد.
فروشنده میگوید: یعنی چه؟ فقر؟ خب پول ندارند دیگر. زن کنارش انگار حرفهایم را برایش توضیح میدهد و میگوید تو خوب متوجه نشدی. قطار که میآید فروشنده به زن میگوید تو جوابش را بده و خودش میرود.
فرشته ٣۵ ساله است. میان صحبتهایش مثال میزند از همسایهها و فامیلها که شاید یکی دو کوچه آن طرفتر زندگی میکنند اما آدم از زندگیشان خبر ندارد: «اگر فقیر هم نباشیم، ثروتمند نیستیم. بیشتر افراد زیر خط فقرند، متوسط یا زیر متوسطند اما خیلیها حفظ ظاهر میکنند، درحالیکه وضعشان خوب نیست. برای اینکه فقرشان پوشیده شود. کسی را میشناسم که میگفت با درآمدمان و پول یارانهای که میگیریم، اگر قبضها را بتوانیم بدهیم و یک نان خالی بخوریم جای شکر دارد. محله خودمان خیلیها هستند که به این شکل زندگی میکنند و ما اطلاعی نداریم. ما و امثال ما طعم فقر را نچشیدهایم چون هیچوقت نبوده که گرسنه بخوابیم.»
صحبتهایش که تمام میشود، از قطار پیاده میشوم و بعد از او به زن دیگری میرسم که تند تند وسایلش را جمع میکند که ایستگاه را ترک کند.
تارا میگوید عجله دارد اما وقتی سوالم را میشنود، در یک جمله خلاصه میکند: «کسی که دخل و خرجش با هم نخواند، فقیر است.»
تارا ٣٢ ساله است. از نظر او هم پسانداز خیلی مهم است و «کسی که درآمد ماهیانهاش صرف خرج هم نمیشود، چه برسد به اینکه بتواند پسانداز کند. حتی مایحتاج اولیه زندگیاش را هم مثل خوراک و پوشاک نمیتواند تهیه کند. الان ٧٠درصد مردم فقیرند. من خودم وضع اسفباری ندارم اما در رفاه هم نیستم. البته جامعه دو قطبی شده، طبقه متوسط نداریم یا فقیرند که بیشتر مردم جزو این دستهاند یا مرفهند.»
بیرون مترو به جای خالی پیرزنی فکر میکنم که امروز با کمر خمیده برای فروش آدامس نایستاده است. لابد یک روز به خودش استراحت داده است. متوسطهای رو به پایین، آنها که فقیر نیستند اما سخت زندگی میکنند، ظاهرشان را حفظ میکنند و از کنار هم میگذرند. آنها فقر را چطور تعریف میکنند و چقدر خودشان را فقیر میدانند؟ (شادی خوشکار/شهروند)
*انتشار مطالب خبری و تحلیلی رسانههای داخلی و خارجی در «جام جم سرا» لزوماً به معنای تایید یا رد محتوای آن نیست و صرفاً به قصد اطلاع کاربران بازنشر میشود.
طبق