عکس جالبی که این روز ها در شبکه های اجتماعی دست به دست میشود که دلیل جالب بودن آن شباهت بی حد و حصر یک شهروند تهرانی به یکی از خواننده های مشهور لس آنجلسی (داریوش) است که با تیپ و ظاهر دهه چهلی اش در مترو نشسته است!
در سیویکمین شماره ماهنامه مدیریت ارتباطات، پروندهای با هدف بررسی نقش همسران رؤسای جمهور در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی منتشر شده بود که در بخشی از آن با عفت مرعشی همسر آیتالله هاشمی رفسنجانی گفت و گوی نسبتاً مفصلی انجام و تلاش شده است تا نقش وی در کنار آیت الله، طی بیش از ۳۰ سال فعالیت به عنوان سیاستمدار مورد بررسی قرار گیرد.
عفت مرعشی در این گفتوگو از مواجهه خانواده هاشمی با شایعاتی که در خصوص این خانواده در جامعه رواج دارد تا سفر به کشورهای دیگر و شام ملک عبدالله و حضور همسر قذافی در منزل هاشمی سخن گفته است.
بخش هایی از این مصاحبه چنین است:
* شما در زمانی که آقای هاشمی رئیسجمهور بودند، در سفرهایی که ایشان میرفتند، مخصوصاً سفرهای خارجی، همراهشان میرفتید؟
بله میرفتم.
* این جزء پروتکل رسمی دولت بود که همسران رئیس جمهور همراه آنها بروند؟
بله میرفتند، الان هم میروند. فکر میکنم که الان هم میروند. شما بهتر میدانید.
* اینکه میگویید فکر میکنم الان هم میروند معنیاش این است که شما با همسران رؤسایجمهور بعد از آقای هاشمی ارتباطی ندارید؟
با همسر آقای خاتمی از اول ارتباط داشتهایم، الان هم داریم ولی با خانم آقای احمدینژاد، نه. از اول ارتباط و نشست نداشتیم، هنوز هم نداریم.
* اصلاً ایشان را ندیدهاید؟
چرا ایشان را در مرقد یا منزل امام و جاهای دیگر دیدهام، خانم خیلی خوبی هم هستند ولی رفتوآمد خانوادگی نداریم.
* با آقای خاتمی چطور؟ الان هم رفتوآمد دارید؟
با خانم آقای خاتمی الان هم ارتباط داریم.
* تا حالا شده آقای هاشمی بدون هماهنگی شما مهمانی دعوت کنند خانه و شما خبر نداشته باشید؟
بله خیلی شده.
* ناراحت شدید؟
اگر وقت کم بود، ناراحت میشدم؛ اگر وقت زیاد بود، نه.
* آقای هاشمی یکی از روحانیونی هستند که میگویند قبل از انقلاب به کار و تجارت خودشان مشغول بودند و از روحانیون متمول محسوب میشدند. میخواستم ببینم بیشتر چه کارهایی میکردند؟
کتاب داشتند، مجله داشتند و منبر هم میرفتند. بعد هم که آمدیم تهران، با یکی از فامیلهایشان مقداری ساختمانسازی کردند.
* کدام مشخصه آقای هاشمی را بیشتر دوست دارید و کدامش بیشتر شما را ناراحت میکند؟
مشخصه به خصوصی ندارند. عجول نیست و زود عصبانی نمیشود.
* در مورد تربیت و اسم گذاشتن فرزندان با هم مشورت میکردید؟
تربیت بچهها همه با من بوده، ایشان که اصلاً نبودند. اسم فرزند اولم که فاطمه بود را پدرم انتخاب کرد. محسن در ایام فاطمیه به دنیا آمد و به همین دلیل اسمش را گذاشتیم محسن. فائزه را خودمان انتخاب کردیم تا به فاطمه بیاید. آقای هاشمی پسر عمویی داشتند که میگفت خواب دیده که اسم فرزند چهارممان را مهدی بگذاریم. اسم یاسر را هم دوست داشتیم و فرزند آخرمان را یاسر نامگذاری کردیم.
* من میخواهم برگردم به همان سؤالی که شما با حاج آقا چقدر سفر خارجی رفتید؟ شما وقتی میرفتید، طبیعتاً میزبان شما همسر رئیسجمهور یا پادشاه کشور مقصد بوده است. بین همسر دو رئیسجمهور چه رسم و رسوماتی برقرار بود؟
آنها میآمدند جلو، ماشین میآوردند و ما را سوار میکردند و میبردند و میهمانی میدادند. البته میهمانی خانمها جدا میدادند و میهمانی مختلط با مردان نبود، چون ما حجاب داشتیم. آنها بانوان هیأت ما را دعوت میکردند و همسران وزرا و نمایندگان خود را نیز دعوت میکردند، شام میدادند و بازدیدهایی برگزار میکردند.
* به غیر از این ضیافت از کجاها بازدید میکردید؟
از جاهای دیدنی بازدید میکردیم که گاهی در این بازدیدها همسر رئیسجمهورشان میآمدند و گاهی هم نمیآمدند و همسران وزرا ما را همراهی میکردند.
* آن وقت آنها معمولاً چه کارهایی را انجام میدادند؟ آنها گزارش میدادند؟
ما جاهای دیدنی را میرفتیم، آنها خودشان گزارش نمیدادند، یکی میآمد گزارش میداد.
* مثلاً بازدیدی از فعالیتهای عامالمنفعه مانند رسیدگی به ایتام داشتید؟
بله در آفریقا رفتیم.
* شما به چند کشور سفر کردید؟
ترکیه، سوریه، کشورهای آفریقای جنوبی، سنگال و کلاً جاهایی که آقای هاشمی میرفت، ما هم میرفتیم.
* در تمام سفرها با ایشان میرفتید؟
بله، همه سفرها را میرفتم.
* شما زمان نلسون ماندلا به آفریقای جنوبی رفتید؟ همسرشان به استقبال آمد؟
نه، همسر نداشت، همسرش را طلاق داده بود. دخترش آمد.
* در این سفرها همسران رؤسای جمهور صحبت سیاسی هم با شما میکردند؟
جلساتی میگذاشتند، سخنرانیهایی نیز هم توسط ما و هم توسط آنها انجام میشد.
* شما در چه مواردی سخنرانی میکردید؟
من خیلی کوتاه در مورد برنامههای سفر در حد یک تعارف صحبت میکردم.
* هیچوقت درخواستی را به شما مطرح نکردند که منتقل بکنید؟
نه، آنها درخواستی نداشتند، همه وضعشان خوب بود و برخوردشان هم خوب بود.
* آقای هاشمی سالی که شهردار اسبق تهران دستگیر شد، به مکه رفتند. اگر خاطرهای از آن سفر دارید بفرمایید، یا آخرین باری که در کسوت رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام به مکه رفتند.
آقای هاشمی در این مدت هر جا که رفته با استقبال خوبی روبهرو شده. این دفعه هم که رئیس مجمع بوده رفته، آنها خیلی احترام کردند و هیچ فرقی با سفر دوره رئیسجمهوری ایشان نداشت. اینکه مثلاً حتی دم بقیع مردم جمع شده بودند و آقای هاشمی گفتند تا مردم داخل نشوند، من نمیتوانم بروم. آنها هم در را باز کردند و گفتند همه بفرمایید داخل.
* خانم ها را هم راه دادند؟
همه را راه دادند. بقیع پر شد از زن و مرد ایرانی. جالب اینجا بود وقتی که برنامهها تمام شد و گفتند بروید بیرون، مردم نمیرفتند بیرون. آقای هاشمی دو مرتبه آنجا این برنامه را پیاده کردند و اینها هم قبول کردند ما هم هر دفعه که رفتیم – چه با آقای هاشمی بودم و چه تنها- اینها ما را بردند بقیع. حتی سر قبر امام حسن(ع) هم بردند، خودشان آنجا ایستادند، ما زیارت کردیم و آمدیم. خیلی هم احترام میگذارند.
* آنجا هم شما با همسر ملک عبدالله دیدار داشتید؟
نه. من سال اول خودم تنها رفتم و آقای هاشمی نبود. تقریباً من روابط ایران و عربستان را درست کردم. اولین دفعهای که من رفتم مکه، خانم ملک عبدالله میهمانی داد و یک عده را دعوت کرد و جلسه گذاشت.
* بعد از آن جریان کشتار مکه؟
بله. من تنها بودم. آقای هاشمی نیامده بودند.
* این روابط را شما چه جوری برقرار کردید؟
آنها از من خواستند که میهمانی را بپذیرم و من هم پذیرفتم. وقتی پذیرفتم روابط برقرار شد.
* شما در این موارد با آقای هاشمی مشورت میکنید؟ یعنی مشورت کردید که این میهمانی را بروید یا نه؟
نه، مشورتی نبود.
* یعنی همان جا تصمیم گرفتید؟ تلفن نزدید تهران به اصطلاح اجازه بگیرید؟
نه، ما هیچ چیزی را از آقای هاشمی اجازه نمیگیریم.
* یعنی بدون مشورت رفتید؟
کاری را که اجازه بخواهد انجام نمیدهیم.
* عراق هم که رفتید، استقبال خوب بود؟
بله، خیلی استقبال خوب بود. آنها هم میهمانی دادند.
* آیت الله سیستانی را هم ملاقات کردید؟
خانمها نه، آقایان بله. آنجا با خانواده آقای حکیم ملاقات داشتم. من با خانواده آقای حکیم تقریباً فامیل وصلتی داریم، یعنی پسرعموی مادرم با دختر آقای حکیم ازدواج کردهاند و من قبلاً با آنها آشنا بودم. من قبلاً رفته بودم عراق و همه را دیده بودم. همه آمدند، همه میهمانی دادند، خانم ها جدا، آقایان جدا و ما را به سامرا، کاظمین، نجف و کربلا بردند.
* خانم مرعشی! از سرانی که آمدند ایران، کدامشان منزل شما آمدند؟
ملک عبدالله یک شام آمدند خانه ما البته خانم ایشان اصلاً ایران نیامده است. عربها خانمهایشان را نمیآورند. هر چقدر هم ما دعوت کردیم، قبول نکردند. ملک عبدالله خودش گفته بود که میخواهم بیایم خانه. یک شام هم خانم قذافی میهمان ما بودند.
* خانم آقای قذافی را شما دعوت کرده بودید؟
ما رفته بودیم لیبی، آنها هم آمده بودند. قذافی در جنگ خیلی به ما کمک کرده بود.
* حافظ اسد چطور؟ با خانم او ارتباط داشتید؟
آنها که ایران نیامدند ولی ما سوریه رفتیم. بله، ارتباط داشتیم.
یک کودک سهساله مکزیکی که به بهانهی برداشتن آیپاد سر وقت کیف مادرش رفته بود که یک هفتتیر پر را در کیف مادرش پیدا کرد. این کودک با یک تیر هم پدر و هم مادر خود را در اتاق هتل محل اقامتشان در ایالت آلبِکرکی نشانه گرفت.
به گزارش سی ان ان، گلوله ابتدا به پهلوی پدرش اصابت و از سمت دیگر خارج شد، سپس به بازوی راست مادرش اصابت کرد. سیمون دروبیک، افسر پلیس البوکرکی، به سی ان ان در این رابطه گفت که مادر این کودک باردار بوده است.
پدر او درمان و از بیمارستان مرخص شده، در حالی که مادر این کودک در بیمارستان همچنان بستری شده است. آن کودک و خواهر دوسالهاش که در همان اتاق بود اکنون تحت مراقبت بخش ویژه امور کودکان، جوانان و خانواده قرار دارند. به آنها در این حادثه آسیبی وارد نشده است.
دروبیک میگوید که این پرونده به مسئولان مرتبط ارجاع داده شده تا بررسی شود که آیا والدین کودک باید مشمول پرداخت جریمه مرتبط با سهلانگاری جنایی شوند یا خیر. در ارتباط با این ماجرا، پلیس اطلاعاتی راجع به این خانواده افشا نکرد.
“لوردانا چیرو” مدل اهل رومانی یک برند معروف با نام ” پلی بوی” که خود را برای عکس های این مجله برهنه کرده بود، موجب خود کشی پدرش شد.
این دختر ۲۵ ساله به دنبال مرگ پدر خود که تنها چند ماه پس از انتشار اولین عکسهای برهنه اش اتفاق افتاد، بسیار افسرده است.
“چیرو ” ۲۵ ساله می گوید: او بعد از دیدن عکسها دیگر با من صحبت نمی کرد. پدرم از کار من بسیار ناراحت بود و خود را عذاب می داد.
او ادامه داد: زمانی که پدرم متوجه شد چه کاری انجام داده ام ، خود را از بقیه مردم جدا کرد و دیگر با کسی رفت و آمد نمی کرد .همچنین او تلاش می کرد تا من را نیز از بقیه خانواده جدا کند.
این مدل بیان کرد: من گمان می کردم او فقط از کار من عصبی و ناراحت است. اما هرگز انتظار این را نداشتم که پدرم دست به خود کشی بزند.
با وجود این” چیرو” بعد از چند ماه از شروع کارش به عنوان مدل مجله ” پلی بوی” تلاش کرد تا از پدرش دلجویی کند و می خواست با او آشتی کند، اما در همین زمان خبر رسید که او خود را در خانه اش حلق آویز کرده است.
“چیرو” می گوید: پدرم در حالی کشف شد،که خود را از یک میله بلند در زیرزمین تاریک خانه دارزده و به طرز وحشتناکی مرده بود.
“چیرو” بیان داشت که هنوز در شوک مرگ پدرش است، چرا که او حتی یک یادداشت خداحافظی هم برایش باقی نگذاشته بود.در حالی که همه همسایه های پدرش می گویند که او این اواخر، قبل از مرگش بشاش و خنده رو شده بود. در حالی که این رفتارخوب پدرش تنها راز پنهانی بود برای قصد خود کشی که در سرش می پروراند.
“چیرو ” اظهار داشت : من و پدر قبل از شروع کارم به عنوان یک مدل ، بسیار رابطه نزدیکی با یکدیگر داشتیم و تقریبا هرروز ساعت ها از طریق تلفن صحبت می کردیم. اما ناگهان تمام این صمیمیت ها بعد از انتشارعکسهای برهنه ام و دعواهای ما با یکدیگر نابود شد.
او در پایان گفت: مرگ او برای من بسیار درد آوراست و ازاینکه کار من آنقدر باعث رنج و عذاب او شده که خود کشی را تنها راه حل خود دانسته است، احساس پشیمانی و اندوه می کنم.
تازه ترین نظرسنجی سازمان نظرسنجی انگلستان موسوم به «YouGov» که بیش از ۲۵ هزار نفر در آن شرکت کرده اند، نشان می دهد، آنجلینا جولی، بازیگر، کارگردان، مادر و فرستاده ویژه سازمان ملل، در مقام اول پرطرفدارترین زن جهان قرار دارد.
آنجلینا جولی ۳۹ سال دارد و به تازگی فیلم جدیدی به نام “ناگسستنی” «Unbroken» را کارگردانی کرده است. این فیلم درباره جنگ جهانی دوم است که بسیار مورد ستایش قرار گرفته ا ست. از سوی دیگر، در سال ۲۰۰۱ آنجلینا جولی به عنوان فرستاده ویژه سازمان ملل برای دیدار از پناهندگان سراسر جهان سفر کرد.
ملاله یوسف زی از پاکستان در مقام دوم قرار دارد. این دختر ۱۷ ساله در سال ۲۰۱۴ میلادی به عنوان برنده جایزه نوبل صلح انتخاب شد و به عنوان برنده جایزه نوبل صلح، او همواره سرگرم دفاع از حقوق و منافع زنان و کودکان در پاکستان بوده است.
در رتبه مردان، بیل گیتس با بیشترین طرفدار در مقام اول قرار دارد و باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا و شی جین پینگ، رییس جمهوری چین در مقام های دوم و سوم قرار گرفته اند.
۱٫ آنجلینا جولی
۲٫ ملاله یوسف زی
۳٫ هیلاری کلینتون
۴٫ ملکه انگلستان
۵٫ میشل اوباما
۶٫ سلین دیون
۷٫اپرا وینفری
۸٫ جولیا رابرتز
۹٫آنگ سان سو کی
۱۰٫ آنگلا مرکل
سوسکها موجودات جانسختی هستند و به این راحتیها از بین نمیروند، حتی تحقیقات نشان داده است که این سوسکهای موذی و ترسناک میتوانند از انفجارهای اتمی هم جان سالم به در ببرند.
نکته دیگری که در مورد سوسکها همیشه جالب توجه بوده، چندش شدن افراد از این موجود و گاهی ترس از آن است. آنها سعی میکنند به هر نحوی اطمینان کامل پیدا کنند که سوسک کامل مرده باشد؛ حتی اگه به قیت منفجر کردن دستشویی باشد!
او برای اطمینان از کشته شدن سوسک، دستمال کاغذی را آتش زد و به درون دستشویی انداخت اما یادش رفته بود که آن را شسته است و هنوز مقداری ماده شوینده درونش وجود دارد. آتش با مواد شوینده برخورد کرد و همین باعث انفجار یک دستشویی بطور کامل شد.
در این حادثه کسی آسیب جسمی ندید، به غیر از سوسکی که دیگر نمیتواند به زندگی بازگردد. البته این خانم باید هزینه تعمیر دستشویی و انفجاری را که ایجاد کرده است، بپردازد.
این داماد نوجوان همراه با همسرانش در خانه پدری زندگی می کند و برای هر عروس اتاق جداگانه ای در نظر گرفته است.
این پسر ۱۶ ساله در روستای دهمیان در یک شب با دو دختر به پای سفره عقد نشست و مراسم عروسی مفصلی برای دو نوعروسش تدارک دید.
این پسر ۱۶ ساله به نام محمد مدتی پیش در روستای دهمیان در مرز کاشمر و نیشابور عاشق دختر همسایه اش شد در حالی که خانواده ها دختر عمه اش را برای او نامزد کرده بودند که قرار بود با دختر عمه اش به نام فاطمه ازدواج کند.
این پسر نوجوان وقتی موضوع ازدواج با دختر همسایه را در خانواده اش مطرح کرد با مخالفت شدید آنها روبه رو شد، چون در سنت آنها رسم بود که حتماً پسر جوان با دختر یکی از بستگان ازدواج کند. ضمن اینکه از بچگی خانواده ها قرار ازدواج این پسر دایی و دختر عمه را گذاشته بودند.
محمد وقتی مخالفت خانواده اش را برای ازدواج با دختر همسایه دید آنها را تهدید کرد که اگر این دختر را برایش نگیرند، روستا و خانواده را برای همیشه ترک می کند و قید ازدواج با دختر عمه اش را می زند.
به این ترتیب خانواده ها موافقت کردند محمد با دختر عمه برای رعایت سنت خانوادگی و با دختر همسایه به خاطر عشق و علاقه ازدواج کند.
داماد نوجوان بالاخره به خواسته اش رسید و شب عروسی هر دو عروس در کنارش نشستند و عاقد خطبه عقد را خواند. هر دو عروس بله را گفتند و محمد لبخند بر لبانس نقش بست چون به آرزویش رسیده بود و نوعروسشان کنارش نشسته بودند. اکنون که حدود دو هفته از عروسی این نوجوان با دو عروس می گذرد وی از زندگی اش راضی است.
او می گوید: من سربازی نرفته ام. امیدوارم حالا با داشتن دو عروس بتوانم معاف شوم چون باید خرج زندگی دو نفر را تامین کنم. در واقع مرد دو خانواده هستم.