جام جم سرا:وقتی از اهدای عضو سخن گفته میشود، همه نگاهها معطوف بیماران مرگ مغزی میشود که خانوادههایشان بدون هیچ چشمداشتی، اعضای بدن عزیزان خود را به بیماران نیازمند هدیه میدهند اما این بار فردی که عضوی از بدنش را اهدا کرد یک بیمار مغزی نبود، بلکه پسر بیست و چهار سالهای است که پس از 10 سال طاقت نداشت مادرش را که به نارسایی کلیه مبتلا بود روی تخت بیمارستان و در حال دیالیز شدن ببیند. این جوان تصمیم گرفت یکی از کلیههایش را بدون آن که مادرش بداند به او هدیه دهد.
رییس انجمن حمایت از بیماران کلیوی استان آذربایجان غربی در این باره به جامجم گفت: زن پنجاه و یک سالهای به دلیل نارسایی کلیههایش از روزهای پایانی تیر سال 1383 برای انجام دیالیز به این انجمن میآمد و به دلیل این که وضع مالی مناسبی نداشت، به مراکز درمانی معرفی میشد تا رایگان دیالیز شود.
حسن اشتری افزود: در این ده سال او تحت درمان قرار داشت و حتی نام وی در فهرست گیرندگان عضو پیوندی ثبت شده بود، اما به دلیل گروه خونی خاصی که داشت موفق به دریافت عضو نشده بود، تا این که پسر بیست و چهارساله وی یکی از کلیههایش را به مادرش اهدا کرد.
این زن پنجاه و یک ساله که نمیخواست خود را معرفی کند، به خبرنگار ما گفت: از ده سال پیش از بیماری کلیه رنج میبردم. اوایل نمیدانستم دچار ناراحتی کلیه هستم تا این که یک روز در خانه بیهوش شدم. خانوادهام وقتی مرا به بیمارستان بردند، پزشک احتمال داد دچار ناراحتی کلیه شده باشم بنابراین پس از چند آزمایش معلوم شد کلیههایم دچار مشکل شده و باید درمان جدی را شروع کنم. از آن موقع به بعد سه بار در هفته دیالیز میشدم. زن میانسال افزود: پس از مدتی هر دو کلیهام را از دست دادم و شوهرم با جمعآوری ضایعات هزینه زندگیمان را تامین میکرد. اما او نیز به دلیل بیماری کم سو شده و بسختی میتوانست کار کند بنابراین با از کار افتاده شدن شوهرم، تحت پوشش کمیته امداد قرار گرفتیم و دیگر پولی نداشتیم که با آن کلیه بخریم.
این گیرنده عضو پیوندی اضافه کرد: سالها از پی هم میگذشت و حال من هر روز وخیمتر میشد چند روز پیش پسرم به ملاقاتم آمد و گفت یک اهداکننده کلیه بدون هیچ چشمداشتی میخواهد یکی از کلیههایش را به من هدیه کند. با شنیدن این حرف گریستم و خدا را شکر کردم که هنوز انسانهایی هستند که برای رضای خدا کار نیک انجام میدهند. هزاران بار دهنده عضو و خانوادهاش را دعا کردم که به یاریام شتافتند.
وی خاطرنشان کرد: هر چه از او خواستم نام دهنده کلیه را بگوید حاضر به گفتن نام وی نشد و زمانی متوجه شدم، فرزندم کلیه خود را به من هدیه کرده که او را در ورودی اتاق عمل دیدم. لحظهای که روی برانکارد بودم و به سمت واحد پیوند میرفتم، او را دیدم که خود را برای عمل آماده میکرد. پسرم با دیدن من خندید و خواست آرام باشم. فهمیدم او همان فردی است که به من کلیه هدیه کرده است.
دیگر نمیتوانستم رنج مادرم را ببینم
پسر بیست و چهار ساله این زن نیز به خبرنگار ما گفت: در این سالها وقتی رنج مادرم را میدیدم عذاب میکشیدم و نمیتوانستم این همه درد و رنج او را تحمل کنم.وقتی همه راهها را بر روی خود بسته دیدم تنها چیزی که به ذهنم خطور کرد این بود که خود دست به کار شوم و یکی از کلیههایم را به او هدیه کنم، اما میدانستم اگر او بداند دهنده کلیه من هستم آن را نخواهد پذیرفت.
وی افزود: دعا میکردم بعد از آزمایش پاسخ مثبت از پزشکان بگیرم و عمل پیوند انجام بشود تا مادرم نجات یابد. وقتی جواب آزمایشها آمد و متوجه شدم این کار عملی است، خوشحال شدم و از این که توانستم دین خود را به مادرم ادا کنم، خوشحالم و امیدوارم او از من راضی باشد.( معصومه ملکی /گروه حوادث)
جام جم سرا: به گفته لیلا نیکروش، جلساتی دراینباره با واحدهای هنری طراحی کتابهای درسی برگزار شده و درحال حاضر شناسایی برای معلمان فداکار آغاز شده است.
او به فارس گفت: ۲۰۰ عنوان از کتابهای درسی سال تحصیلی ۹۵-۹۴ به شرکتهای چاپ، سفارش داده شده است و از تصاویر معلمان فداکار نیز در کتابهای درسی استفاده میشود.
اگرچه در هفتههای اخیر مرگ «محسن خشخاشی» معلم فیزیک بروجردی، این شهر را در عزای عمومی برد و خبر این حادثه مدارس و آموزش و پرورش را در بهت و حیرت فرو برد اما قبل از او هم کم نبودند معلمانی که به شکل دیگری در حین خدمت مظلومانه جانشان را از دست داده بودند.
«کاظم صفرزاده»، معلم لرستانی ٢٨ مهر امسال زمانی که باران سیلآسا درخرمآباد میبارید یکی از دانشآموزان مرکز شبانهروزی عشایری امام جعفر صادق(ع) را که نیاز به دریافت خدمات درمانی داشت سوار خودرو کرد تا به بیمارستانی در مرکز استان برساند اما آنها هیچ گاه نرسیدند چرا که در منطقه شوراب، خودروی آنها گرفتار سیلاب شده و هر ۴ سرنشین پس از تن سپردن به امواج خروشان در شبی سرد و تاریک، بر اثر خفگی کشته شدند. جسد او بعد از دو هفته و در ۱۲ آبانماه پیدا شد و طی مراسم باشکوهی به خاک سپرده شد.
«حسن امیدزاده» هم یکی دیگر از این معلمان است؛ معلم گیلانی و اهل شهرستان شفت که در یک حادثه آتشسوزی در مدرسه محل خدمتش، جان چند دانشآموز را نجات داد و خودش از ناحیه سر، صورت و گردن دچار سوختگی شدید شد. او ۲۸ تیر ۱۳۹۱، در سن ۵۸ سالگی (۱۵سال پس از واقعۀ آتشسوزی) و در اثر عوارض و عواقب ناشی از سوختگی، در بیمارستانی در شهرستان فومن درگذشت.
در اردیبهشتسال ٨٩ هم خانم معلمی ٢٤ ساله در مشهد برای نجات دختری که در رودخانه عمیق دره «آل» افتاده بود جانش را به خطر انداخت، دختر بچه را نجات داد اما خودش اسیر امواج خروشان رودخانه شد.
اینها تنها روایت محدود و گزینشی از فداکاری معلمانی است که در راه معلمی حتی جانشان را فدا کردهاند و بسیاری از آنها هستند که ماجرای فداکاریهایشان در رسانهها انعکاسی نداشته است.
از نگاه مهدی بهلولی، دبیر آموزش و پرورش و از فعالان صنفی معلمان، اینکه آموزش و پرورش تصمیم گرفته تصاویر معلمان فداکار را در کتابهای درسی وارد کند تصمیم با ارزشی است با این همه به گفته او اگر قرار است روایتی از زندگی معلمان هم وارد متون آموزشی کتابهای درسی شود بهتر است که این روایت بیطرفانه و روایت واقعی زندگی آنها باشد.
او از نگرانی و دغدغه معلمان برای آسیب دیدن جایگاه اجتماعی معلمان بهعنوان الگو در جامعه خبر داد و گفت: جدا از مسائل معیشتی و صنفی که معلمان سالهاست آن را بهعنوان بخشی از مشکلاتشان دنبال میکنند، اغلب آنها دغدغه از دست رفتن جایگاه معلمان در جامعه ایران بهعنوان یکی از گروههای مرجع را دارند و اگر قرار است به زندگی آنها و فداکاری آنها در کتابهای درسی توجه شود باید اینطور نباشد که عدهای این معلمان را مصادره به مطلوب کنند بلکه باید واقعیت زندگی معلم را با همان اندیشه و نوع نگاهش به دانشآموزان منتقل کنند و آنچه در کتابهای درسی درباره آنها گفته میشود جنبه انسانی به خود بگیرد.
او با اشاره به حادثه اخیر مرگ معلم بروجردی از اینکه نوع نگاهها به سمت معلمان منفی شده است، انتقاد کرد و گفت: تعدادی از رسانهها وقتی با ما تماس میگرفتند نهایت تلاششان این بود که در سوالاتشان و جوابهایی که از ما میگیرند به سمتی بروند که نتیجه بگیرند معلم مقصر بوده است؛ این نشان میدهد حتی زمانی که معلم کشته میشود هم قضاوتها در مورد معلمان واقعبینانه نیست و آنقدر بدبینانه است که حتی اصل ماجرا هم توسط عدهای تحریف میشود.
بهلولی ادامه داد: ما نمیگوییم در آموزش و پرورش ایران، معلمان خشن نداریم یا معلمانی که در کارشان درست عمل نمیکنند، این معلمان هم هستند به دلیل اینکه مشکلات زیرساختی وجود دارد اما موضوعی که وجود دارد، این است که در ایران معلم و کارهایش و زحماتش نادیده گرفته شده و جایگاه معلمی زیر سوال رفته است. در چنین شرایطی است که اگر معلمی دانشآموز را کتک بزند تلویزیون پوشش میدهد اما اگر دانشآموزی معلمی را کتک بزند هیچکس خبردار نمیشود درحالیکه بسیاری از معلمان و درواقع اکثریت آنها پایبند به مسائل اخلاقی و انسانی هستند و نباید اجازه بدهیم جایگاه آنها در زندگی اجتماعی و شأن آنها بهعنوان یکی از گروههای اصلی و مرجع در انتقال ارزشها و فرهنگ و آموزش نادیده گرفته شده یا مخدوش شود. (شهروند)
مدیر منطقه چهار عملیات آتشنشانی تهران با اعلام این خبر گفت: آتشنشانان ساعت ١٢:٤٥ دیروز طی تماس تلفنی شهروندان با سامانه ١٢٥ و تقاضای کمک برای خاموشکردن آتشسوزی کارگاه مبلسازی به محل حادثه رفتند و مشاهده کردند که آتشسوزی در ساختمان هفت طبقه مسکونی و قسمت پارکینگ و زیرزمین آن رخ داده که تبدیل به کارگاهی برای تولیدی مبل و انواع مصنوعات چوبی شده بود.
امیر معماریان افزود: با توجه به اینکه در مجاورت کارگاه مورد نظر چند کارگاه مبلسازی دیگر قرار داشت و احتمال میرفت شعلههای آتش به این مکانها هم سرایت کند، آتشنشانان بسرعت دست به کار شدند و پس از تلاش بسیار موفق شدند از سرایت آتش به کارگاههای همجوار جلوگیری و آتش را مهار و خاموش کنند.
او درباره تعداد مصدومان این حادثه اظهار کرد: به دنبال بروز آتشسوزی، جوانی ١٩ساله، تبعه افغانستان و همچنین پسر هشت سالهای که در میان دود در راهرو ساختمان گرفتار شده و تا آستانه مرگ پیش رفته بودند، توسط آتشنشانان نجات یافتند که تحویل عوامل اورژانس شدند.
این مدیر عملیات آتشنشانی ادامه داد: یکی از آتشنشانان برای نجات جان پسربچه که بهشدت دچار دودزدگی شده بود، مجبور شد با استفاده از ماسک تنفسی خود و بستن آن روی صورت کودک، او را از میان دود به بیرون از ساختمان هدایت کند. این کودک پس از تایید سلامت جسمیاش توسط امدادگران اورژانس، به خانوادهاش تحویل داده شد.
وی همچنین با اشاره به مصدومشدن یکی از آتشنشانان گفت: این آتشنشان در جریان عملیات خاموش کردن شعلههای آتش، بر اثر سقوط به داخل طبقه منفی یک از ناحیه دست چپ دچار شکستگی و مصدومیت شد که توسط عوامل اورژانس به مرکز درمانی انتقال یافت.
به نقل از روزنامه شرق، کارشناسان آتشنشانی هنوز سرگرم بررسی علت بروز این آتشسوزی هستند.
هزینه بالای ۱۹ عمل جراحی چارهای برای پدر نگذاشته است؛ پدر کارگری که آگهی فروش «کلیه» خود را بر در و دیوار شهر نصب کرده تا شاید بتواند دختر خردسالش را بدون درد و بیماری کنارش ببیند.
به گزارش مشرق، این روزها شنیدن اینکه هزینه بالای یک عمل جراحی باعث شود تا خانواده ای نتواند عزیزش را روانه بیمارستان کند کم و بیش در بین دوستان و اطرافیان به گوش میرسد.
کسانی که به دلیل ناتوانی در پرداخت هزینههایی که به قول مسئولان «دیگر کمرشکن نیستند» کمرشان زیر بار هزینه خم میشود و حاضرند نهتنها خانه و فرش زیر پا، بلکه از جان خودشان هم بگذرند و جان خود را فدای بیمارشان کنند تا بلکه چند صباحی هم که شده بیشتر کنارشان باشد.
حکایت، حکایتی واقعی است از فداکاری پدری که حاضر است به خاطر زندگی بخشیدن به دختر 5 سالش از جان خودش بگذرد.
آقای ق. پدر کارگری است که هرچند ابایی از فاش کردن نامش ندارد اما برای اینکه غرورش بیش از این له نشود از عنوان کردنش خودداری می کنیم.
به گفته او دختر 5ساله اش «پریسا» از ابتدای تولد با ناراحتی قلبی سر کرده اما به دلیل هزینه های بالای عملش تاکنون نتوانسته او را درمان کند.
یکبار هم که حالش بسیار وخیم شده در بیمارستان امام خمینی(ره) تهران بستری می شود اما به دلیل هزینه های بالای عمل، او را به خانه برمی گرداند و چشم امید به دست خیرین، دوستان و فامیل می بندد؛ا میدی که تاکنون به سرانجام نرسیده است.
به گفته پزشکان معالج، «پریسا» باید 19 بار عمل جراحی سنگین شود چون علاوه بر پوسیده بودن رگهای خونی قلب، پنج سوراخ قلب هم باید بسته شوند.
هزینه هر عمل جراحی 15 تا 16 میلیون تومان تخمین زده شده که پرداخت این هزینهها، برای پدر شدنی نیست!
آقای ق. که ناامید از همه جا می شود چاره ای جز فدا کردن جان خود برای فرزندش نمی بیند. او که اکنون در شهر جوانرود کرمانشاه زندگی میکند و آگهی فروش «کلیه» خود را بر در و دیوار شهر نصب کرده تا شاید با فروش کلیه اش بتواند بخشی از هزینه های عمل فرزندش را بدهد.
وی با امیدی می گوید: «بیمارستان هر روز پیگیره و منتظر تماس ماست تا پریسا را برای بستری ببریم اما پولش را ندارم.»
وی ادامه می دهد: « دو بچه دیگه هم دارم که آنها پسرند. یک کارگر سادم که 53 سالمه ولی درآمد آنچنانی ندارم. روزمُزدم و مگه چقدر میتونم دربیارم. دوبارم کمرمو عمل کردم و نمی تونم خیلی کار کنم پس چارهای ندارم جز اینکه کلیهمو بفروشم.»
این پدر از جان گذشته می گوید که بیمه روستایی دارد اما بازهم در پرداخت این هزینه های بالا کمک چندانی نمی کند.
دستآخر هم بعد از خدا باز هم چشم امیدش را به دستان خیرینی می بندد که شاید بتوانند کمکش کنند و فرزند خردسالش را به زندگی عادی برگردانند.
بیمار ناتوان به مددکار اجتماعی بیمارستان مراجعه کند
رضا رضایی مدیرکل بودجه معاونت درمان وزارت بهداشت در این باره به فارس گفت: بعد از طرح تحول سلامت مردم هزینههایی که پرداخت میکنند بسیار کم شده، در بخش بستری 6 درصد و در بخش روستایی 3 درصد شده است. بنابراین هزینهها آن چنان نیست که نتوانند پرداخت کنند یا مجبور به فروش کلیه شوند.
وی ادامه داد: بیمارانی هم که سقف فرانشیز را ندارند بپردازند گفتهایم که به مددکار بیمارستان مراجعه کنند و پس از بررسی انجام شده صفر تا صد درصد تخفیف به آنها تعلق میگیرد.
رضایی گفت: ما چندین سال است که در بخش روانی، سوختگی و صعبالعلاج حمایتهای مالی بسیاری میکنیم گاهی حتی اگر بیمارستان توان پرداخت را ندارد ما به بیمارستان بدهکار میشویم مگر اینکه بیمار به بخش خصوصی برود.
ابلاغ دستورالعمل حمایتی از بیماران نیازمند
وی با بیان اینکه به تمام دانشگاهها دستورالعمل دادهایم که حمایت از بیماران نیازمند را داشته باشند، گفت: ابلاغ شده که اگر بیماری توان پرداخت نداشت پس از بررسی به صورت آبرومندانه به او تخفیف داده شود اما مشکلی که وجود دارد این است که وزارت بهداشت کار بیمه هم انجام میدهد.
رئیس اداره بودجه معاونت درمان ادامه داد: بیمهها گاهی این هزینهها را قبول ندارند مثلاً در بخش مسمومیتها میگویند اگر فرد خودکشی کرده باشد یا خودش صدمهای به خود زده باشد پوششی نمیدهند یا در بخش روانی بستری بیش از 40 روز را حمایت نمیکنند.
اما خبر خوش برای پریسا و پدرش!
اما حالا با تمام این اوضاع و احوال و توضیحاتی که وزارت بهداشتیها دادند بالاخره سرنوشت پریسا و درمانش چه میشود؟
به گزارش خبرنگار فارس، خبر خوش این است که با پیگیری های انجام شده معاونت درمان وزارت بهداشت قول مساعد داده است تا به پرونده «پریسا» رسیدگی کند و به این ترتیب هزینههای درمانی وی را متقبل شود و این دختر بچه 5 ساله را به صورت رایگان تحت عمل جراحی قرار دهد.
علی بیرانوند- کارشناس حوزه/ بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
هر چند این حادثه غم بار، موجبات شهادت و از دست دادن تعدادی از فداکارترین انسان های روی زمین را فراهم کرد؛ و حسرت و غم از دست دادنشان را بردلمان گذاشت، ولی وقتی در صحنه هایی که این امداد رسانان ایثارگر خلق کردند، اندکی تأمل می شود، چیزی جز زیبایی را نمی توان مشاهده کرد. این حادثه دلخراش، ناخودآگاه این سخن با ارزش زینب کبری (سلامالله علیها) را در ذهن ها یادآور می شود، که صحنه غمبار از دست دادن عزیزان خود را زیبا می بینند و می فرمایند: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا:[1] من چیزی جز زیبایی ندیدم.» نجات جان یک انسان از یک حادثه، از چنان اهمیتی برخوردار است که باری تعالی در وصف آن میفرماید: «مَنْ أَحْیاها فَکَأَنَّما أَحْیَا النَّاسَ جَمیعاً:[مائده، آیه32] هر کس، انسانى را از مرگ رهایى بخشد، چنان است که گویى همه مردم را زنده کرده است.» در واقع آتش نشانان فداکار با نجات جان تعداد زیادی از افراد حاضر در ساختمان پلاسکو، علاوه بر تحسین و ستایش باری تعالی، تقدیر و تمجید هر انسانی را برانگیختند و با این کار قلب های دیگران را تسخیر خود نمودند.
حادثه دل خراش آتشسوزی ساختمان پلاسکو، نحوه خلق زیبایی های کاری یک آتش نشان را به نمایش گذاشت؛ زیبایی هایی که در زندگی و فعالیت و حیطه کاری ایشان تازگی نداشته و همواره نمایان بوده است، صحنه هایی از جنس شهامت، دلاوری، شجاعت، جان فشانی و از خودگذشتگی و ایثار.
به راستی که این حرفه، از جنس ایثار و از خودگذشتی است، چرا اینگونه نباشد،حال آن که در حادثه دیروز با این که آتش در ساختمان پلاسکو مهار شده بود، ولی امدادگران آتش نشان، برای اطمینان از نجات جان کسانی که در دام حریق گرفتار بودند، تا آخرین لحظات در این ساختمان حضور داشتند، تا این که مبادا ناتوانی در آتش و دود گرفتار شده باشد، آنان با رفتن به مصاف آتش، جان دیگران را بر جان خود مقدم کردند تا این که خود را هم رنگ این آیه شریف کرده باشند: «وَ یُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَة:[حشر، آیه9] و آنها را بر خود مقدّم مىدارند هر چند خودشان بسیار نیازمند باشند.»
در اهمیت و جایگاه ایثار و از خود گذشتی در متون و منابع اسلامی مطالب فراوانی ثبت شده است. در معرفی و ارزش این مؤلفهی اخلاقی، همین بس که در روایات از جمله برترین شاخص های اخلاقی معرفی شده است: «خَیْرُ الْمَکَارِمِ الْإِیثَار:[2] بهترینِ خصلت هاى اخلاقى، ایثار است.» نه تنها ایثار از جمله برترین شاخص های اخلاقی معرفی شده است، بلکه در روایات اسلامی نقطه اوج مکارم اخلاق، ایثار ذکر شده است: «غایَةُ المَکارِمِ الإِیثار:[3] نقطه اوجِ خصلتهاى اخلاقى، ایثار است.» بالاترین نقطه اوج ایثار، بذل جان و شهادت است، بالاترین نقطه ای که به شهادت و نجات انسان های دیگر ختم می شود. اهمّیت و ارزش ایثار در جان، بسى فراتر از ایثار در مال است؛ چرا که کمتر کسى است که حاضر شود زندگى دیگرى را بر زندگى خود مقدّم بدارد[4] و به سوی کارزار با مرگ بشتابد. نمونهای از اخلاق مداری که پیشینه ی آن را در زندگی امامان معصوم(علیه السلام) میتوان مشاهده کرد: « وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ:[بقره، آیه 207] و از مردم کس هست که جان خویش به جستن خشنودى خدا مىفروشد و خدا به بندگان مهربان است.»
این امدادرسانان خدوم، برای نجات افراد گرفتار در دام حریق، خود به مصاف با آتش می شتابند، تا این که مستحق بهترین مدال و پاداشی شوند که با هیچ معیار و میزان دنیایی، قابل ارزش گذاری نباشد. در روایتی میزان پاداش این فداکاری از پیامبراکرم(صلی الله علیه و اله) این چنین نقل شده است: «قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ رَدَّ عَنْ قَوْمٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ عَادِیَةَ [مَاءٍ] أَوْ نَارٍ أُوجِبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ:[5] هرکس جلو هجوم آب و یا آتش را بگیرد و جمعی از مسلمانان را نجات دهد، بهشت بر او واجب میشود.» به راستی بهشت گوارای وجود این عزیزان فداکار باشد، که با خلق ایثار و فداکاری، انسانیت و فطر الهی خود را به منصه ظهور رساندند.
به راستی که با هیچ لفظ و جمله پردازی و عبارتی، نمی توان زیبایی و ارزش فداکاری و ایثارگری آتش نشان را ستود، ولی در پایان با یک حدیث زیبا از امام علی (علیه السلام) گوهر وجودی این فرشته های نجات را می ستایم و در برابر آنان سرتعظیم فرود می آوریم: «الإِیثارُ سَجِیَّةُ الأَبرارِ، و شیمَةُ الأَخیارِ:[6] ایثار، خصلت نیکان و خوى خوبان است.»
پی نوشت ها:
1- ابن طاووس، اللهوف على قتلى الطفوف، ص160.
2- تمیمى آمدى، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص376، ح 8470.
3- همان، ص396، ح9171.
4- محمدى رىشهرى، محمد، حکمت نامه پیامبر اعظم «ص»، ج8، ص73.
5- کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، الکافی (ط - الإسلامیة)، ج2، ص164، ح8.
6- تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص396، ح 9163.هزینه بالای ۱۹ عمل جراحی چارهای برای پدر نگذاشته است؛ پدر کارگری که آگهی فروش «کلیه» خود را بر در و دیوار شهر نصب کرده تا شاید بتواند دختر خردسالش را بدون درد و بیماری کنارش ببیند.
به گزارش مشرق، این روزها شنیدن اینکه هزینه بالای یک عمل جراحی باعث شود تا خانواده ای نتواند عزیزش را روانه بیمارستان کند کم و بیش در بین دوستان و اطرافیان به گوش میرسد.
کسانی که به دلیل ناتوانی در پرداخت هزینههایی که به قول مسئولان «دیگر کمرشکن نیستند» کمرشان زیر بار هزینه خم میشود و حاضرند نهتنها خانه و فرش زیر پا، بلکه از جان خودشان هم بگذرند و جان خود را فدای بیمارشان کنند تا بلکه چند صباحی هم که شده بیشتر کنارشان باشد.
حکایت، حکایتی واقعی است از فداکاری پدری که حاضر است به خاطر زندگی بخشیدن به دختر 5 سالش از جان خودش بگذرد.
آقای ق. پدر کارگری است که هرچند ابایی از فاش کردن نامش ندارد اما برای اینکه غرورش بیش از این له نشود از عنوان کردنش خودداری می کنیم.
به گفته او دختر 5ساله اش «پریسا» از ابتدای تولد با ناراحتی قلبی سر کرده اما به دلیل هزینه های بالای عملش تاکنون نتوانسته او را درمان کند.
یکبار هم که حالش بسیار وخیم شده در بیمارستان امام خمینی(ره) تهران بستری می شود اما به دلیل هزینه های بالای عمل، او را به خانه برمی گرداند و چشم امید به دست خیرین، دوستان و فامیل می بندد؛ا میدی که تاکنون به سرانجام نرسیده است.
به گفته پزشکان معالج، «پریسا» باید 19 بار عمل جراحی سنگین شود چون علاوه بر پوسیده بودن رگهای خونی قلب، پنج سوراخ قلب هم باید بسته شوند.
هزینه هر عمل جراحی 15 تا 16 میلیون تومان تخمین زده شده که پرداخت این هزینهها، برای پدر شدنی نیست!
آقای ق. که ناامید از همه جا می شود چاره ای جز فدا کردن جان خود برای فرزندش نمی بیند. او که اکنون در شهر جوانرود کرمانشاه زندگی میکند و آگهی فروش «کلیه» خود را بر در و دیوار شهر نصب کرده تا شاید با فروش کلیه اش بتواند بخشی از هزینه های عمل فرزندش را بدهد.
وی با امیدی می گوید: «بیمارستان هر روز پیگیره و منتظر تماس ماست تا پریسا را برای بستری ببریم اما پولش را ندارم.»
وی ادامه می دهد: « دو بچه دیگه هم دارم که آنها پسرند. یک کارگر سادم که 53 سالمه ولی درآمد آنچنانی ندارم. روزمُزدم و مگه چقدر میتونم دربیارم. دوبارم کمرمو عمل کردم و نمی تونم خیلی کار کنم پس چارهای ندارم جز اینکه کلیهمو بفروشم.»
این پدر از جان گذشته می گوید که بیمه روستایی دارد اما بازهم در پرداخت این هزینه های بالا کمک چندانی نمی کند.
دستآخر هم بعد از خدا باز هم چشم امیدش را به دستان خیرینی می بندد که شاید بتوانند کمکش کنند و فرزند خردسالش را به زندگی عادی برگردانند.
بیمار ناتوان به مددکار اجتماعی بیمارستان مراجعه کند
رضا رضایی مدیرکل بودجه معاونت درمان وزارت بهداشت در این باره به فارس گفت: بعد از طرح تحول سلامت مردم هزینههایی که پرداخت میکنند بسیار کم شده، در بخش بستری 6 درصد و در بخش روستایی 3 درصد شده است. بنابراین هزینهها آن چنان نیست که نتوانند پرداخت کنند یا مجبور به فروش کلیه شوند.
وی ادامه داد: بیمارانی هم که سقف فرانشیز را ندارند بپردازند گفتهایم که به مددکار بیمارستان مراجعه کنند و پس از بررسی انجام شده صفر تا صد درصد تخفیف به آنها تعلق میگیرد.
رضایی گفت: ما چندین سال است که در بخش روانی، سوختگی و صعبالعلاج حمایتهای مالی بسیاری میکنیم گاهی حتی اگر بیمارستان توان پرداخت را ندارد ما به بیمارستان بدهکار میشویم مگر اینکه بیمار به بخش خصوصی برود.
ابلاغ دستورالعمل حمایتی از بیماران نیازمند
وی با بیان اینکه به تمام دانشگاهها دستورالعمل دادهایم که حمایت از بیماران نیازمند را داشته باشند، گفت: ابلاغ شده که اگر بیماری توان پرداخت نداشت پس از بررسی به صورت آبرومندانه به او تخفیف داده شود اما مشکلی که وجود دارد این است که وزارت بهداشت کار بیمه هم انجام میدهد.
رئیس اداره بودجه معاونت درمان ادامه داد: بیمهها گاهی این هزینهها را قبول ندارند مثلاً در بخش مسمومیتها میگویند اگر فرد خودکشی کرده باشد یا خودش صدمهای به خود زده باشد پوششی نمیدهند یا در بخش روانی بستری بیش از 40 روز را حمایت نمیکنند.
اما خبر خوش برای پریسا و پدرش!
اما حالا با تمام این اوضاع و احوال و توضیحاتی که وزارت بهداشتیها دادند بالاخره سرنوشت پریسا و درمانش چه میشود؟
به گزارش خبرنگار فارس، خبر خوش این است که با پیگیری های انجام شده معاونت درمان وزارت بهداشت قول مساعد داده است تا به پرونده «پریسا» رسیدگی کند و به این ترتیب هزینههای درمانی وی را متقبل شود و این دختر بچه 5 ساله را به صورت رایگان تحت عمل جراحی قرار دهد.