رخبهرخ مقبره مرمر نشسته است، ساکت، مثل سنگ، تا رسیدن ما.
دست میدهیم، محکمتر از معمول، پنجهاش را دور دستم قفل میکند و زور میآورد، ردِ قوتِ جوانی را در پیشانی طرفش میجوید. پسرش که پا جای پای او گذاشته و نگهبان مجموعه است، کنارمان ایستاده است، میخندد: «حاجآقا از پهلوانهای قدیمه».
پیرمرد اسطقسداری است. کمگو است، اما حرفهایی دارد که تعداد زندگان آگاه از آن، احتمالا از تعداد مردگان کمترند. شاید در هیچ کتابِ تاریخی یا خاطرات آدمهایی که در ساخت آرامگاه فردوسی دست داشتهاند، نامی از «قاسم ارفع» نیامده باشد، اما او هست، او یکی از فراموش شدگان بزرگ تاریخ است؛ یکی از آنها که سنگهای اهرام مصر یا دیوار چین یا پارسه (تخت جمشید) را به گرده کشیدند و هیچجا نامی از آنها برده نشد. او را مشقاسم صدا میکنند، سرکارگر بازسازیِ آرامگاه فردوسی در دهه ١٣۴٠ بوده است. کارش فقط به دستوردادن ختم نمیشده است: «تمام این سنگها روی شانه من آمد پایین و روی شانه من رفت بالا. هر جا گیر میکردند، هر جا زور میخواستند، داد میزدند مشقاسم کجایی؟» اما آنچه داستان او را متفاوت میکند، جابهجایی سنگهای گران نیست: «قبر فردوسی را خودم چاک دادم، استخوانهایش را درآوردم و ساخت آرامگاه که تمام شد، خودم دوباره فردوسی را دفن کردم».
در گور فردوسی کوتی از استخوان بود و دو جمجمه
سال ١٣۴٣، ٣٠ سال پس از ساخت آرامگاه فردوسی با طرح کنونی که توسط کریم طاهرزاده بهزاد ترسیم شده بود، نشست سازه سنگین و کوچک بودن اتاقی که قبر فردوسی در آن قرار داشت، کار را به تخریب و بازسازی مجدد رساند: «سنه ١٣ این آرامگاه را ساختند، من هم همان سال دنیا آمدم. پدرم ساختهشدن آرامگاه را دیده بود، اما سال ۴٣ گفتند باید خراب شود، حکمش از تهران آمد. قبر فردوسی یک جای کوچکی بود، شاید یک اتاق سه در چهار، ١٠ نفر که میرفتند داخل، دیگر برای کسی جا نبود، این بود که گفتند خرابش کنید».
دستش توی هوا میچرخد، انگار همین حالا در حال کار است: «چوببست، بستیم و رفتیم تا سقف، از بالا یکییکی سنگها را کندیم و آمدیم پایین. یک معماری داشتیم به نام شاهغلام، همه سنگها را به ترتیب شماره میزد و میبرد از عقب باغ میچید و میآمد جلو. به کمر کار که رسیدیم، خراب نمیشد دیگر، بس که سفت بود؛ از ساروج بود. مجبور شدند با باروت خرابش کنند، خردهسنگها پرت میشد تا دهات اطراف».
دیگر بنایی در کار نیست، به کف میرسند، به قبر فردوسی. طبق نقشهای که مهندس هوشنگ سیحون و حسین جودت دارند، ظاهر و نمای آرامگاه همان طرح قبلی است، اما در قسمت داخلی آرامگاه باید تغییرات زیادی انجام شود. فردوسی باید بعد از هزار سال سر از قبر برون آورد، در هوایی تازه نفس بکشد و چهره دیگری از دنیا را ببیند و آن کسی که باید دست فردوسی را بگیرد و او را از آن گودال کهن و پوده بیرون بکشد، مشقاسم است: «بههرصورت بود خراب کردند و آمدند تا کف، ماند جای قبر، گفتند میخواهند قبرش را چاک بدهند. خیلیها فکر میکردند فردوسی حتما گنجی، چیزی دارد. آن روز که قرار بود قبر را چاک بدهم و فردوسی را از گور دربیاورم، از تهران و مشهد خیلیها آمدند، استاندار، فرماندار، شهردار، فرمانده لشکر، اووووه، خیلیها بودند. دور تا دور محوطه را صندلی چیدند. قبر را خودم چاک دادم، به پایین که رسیدم، ته یک گودالی دیدم یک کوت استخوان است که دو تا کله (جمجمه) دارد؛ کلههای بزرگی هم بود. فرماندار به شوخی گفت فردوسی دو تا کله داشت! بعد هرچی استخوان بود جمع کردم و گذاشتم توی یک پارچه سفید، بعد گذاشتمش تو یک صندوق و بردمش دفتر».
به جمع گوربهگورهای تاریخ یک نفر دیگر را هم باید اضافه کرد؛ حکیم ابوالقاسم فردوسی. آمدهایم کنار سنگ قبر بزرگش که در طبقه پایین، زیرِ نمای آرمگاه قرار دارد؛ سنگی آنقدر بزرگ که خیال همه راحت است کسی که آن زیر خوابیده تا زمانیکه اسرافیل در صور بدمد، شانهبهشانه هم نمیتواند بشود.
مشقاسم بالا را نشان میدهد: «قبر فردوسی آن بالا بود، اینجا نبود که، هفت متر گود کردند، این محوطه را ساختند و بعد دوباره سنگها را به همان شمارهای که بود گذاشتند سرجایش، چیدند رفت بالا، مثل روز اولش، هیچ فرقی نکرد. تمام این سنگها روی شانه من آمد پایین و روی شانه من رفت بالا. هر جا گیر میکردند، هر جا زور میخواستند، داد میزدند مشقاسم کجایی؟ آن سنگ بالا را دیدی؟ بهش میگویند سنگ جمشید (سنگ یکتکه و بزرگی که نقش فروهر روی آن حک شده است و بالای مقبره در ضلع جنوبی قرار دارد)، شاید دو-سه تُن وزن داشته باشد، هیچکس نمیتوانست ببردش بالا، من نشستم پای قَرقَر که جرثقیل کوچکی بود و خیلی زور داشت، سنگ را نمدپیچ کردم و با سیم بکسل بستم و دادم بالا، بهخاطر همین کار به من یک ماه اضافهکاری، پاداش دادند».
فردوسی چهار سال بیرون از قبر بود
کار ساخت آرامگاه که تمام میشود، زمین به اندازه نگاه داشتن باقیمانده فردوسی آغوش باز میکند، جای استخوان در گور است: «کار که تمام شد، دوباره استخوانها را همانطور که بود آوردم گذاشتم توی قبر جدید. روزی هم که میخواستم فردوسی را بگذارم توی قبر خیلیها آمده بودند، خیلی عکسبرداری کردند، ولی به خودم هیچ عکسی ندادند. حالا به هرکس میگویم فردوسی را من دفن کردم، باور نمیکند».
خب از کجا باید باور کرد؟
«مدرک و سندی که ندارم، اما دو، سه تا از بچههای روستا که آن زمان با ما کار میکردند، شاهدند. بیشترشان مردهاند، اما چندتایی هنوز ماندهاند».
فردوسی چند سالی بیرون از دنیای مردگان بوده است، بین سالهای ١٣۴٣ تا ١٣۴٧ «خیلیها نمیدانند، اما فردوسی چند سال اصلا توی قبر نبود، از زمانی که آرامگاه را خراب کردند و قبر را چاک دادم و فردوسی را بیرون آوردم، تا زمانی که آرامگاه ساخته شد و دوباره گذاشتمش سرجایش، شاید چهار سال طول کشید. تمام این چهار سال هم توی همان جعبه بود، گوشه دفتر».
ساخت آرامگاه تمام میشود، کارگرها را راهی میکنند سر خانه و زندگیشان، مهندسها باروبنه میبندند اما او میماند، ٣٠ سال دیگر، کنار فردوسی: «مهندس جودت، گیو جودت، وقتی میخواست برود گفت دوست داری تو را کجای باغ بگذارم برای کار؟ گفتم هر جا که دوست داری؟ خلاصه گذاشتندم دم در. ۴٠ سال از عمرم را توی همین باغ گذراندم. خیلی برای این باغ زحمت کشیدم. روستای ما دیواربهدیوار آرامگاه است، همینجا دنیا آمدم، پدرم هم. قبل از خدمت توی باغ، شاگرد گلکار بودم، از خدمت که آمدم بعد از چند سال، کار ساخت آرامگاه شروع شد، بعدش هم ٣٠ سال دم در وایستادم».
یکروز قبل از سالروز بزرگداشت فردوسی (٢۵ اردیبهشت) است و با او در باغ هستیم. مشقاسم آدمها را نشان میدهد: «میبینی، خبری نیست. اول انقلاب خیلی مسافر اینجا میآمد، تا روزی ١۵-١۶ هزار نفر میآمدند. از روی بلیت آمار داشتیم، اما الان خبری نیست».
دور آرامگاه قدم میزنیم، کُند و سنگین راه میرود، روی دیوار در ضلع شرقی، شعری حک شده است، روبهرویش میایستد: «بخوان، برایم بخوان، بیسوادم، خودم هیچوقت نتوانستم شاهنامه بخوانم، اما چند تا از شعرهایش را که برایم خواندهاند، حفظم. فردوسی مرد بزرگی بود، اگر نبود الان باید به زبان عربی حرف میزدیم».
بدین نامه بر عمرها بگذرد / بخواند هر آن کس که دارد خرد
جهان از سخن کردهام چون بهشت / از این پیش تخم سخن کس نکِشت
بسی رنج بردم در این سال سی / عجم زنده کردم بدین پارسی
زمانم سرآورد گفت و شنید / چو روز جوانی به پیری رسید
رخ لالهگون گشت بر سان ماه / چو کافور شد رنگ ریش سیاه
ز پیری خم آورد بالای راست / هم از نرگسان روشنایی بکاست
کنون عمر نزدیک هشتاد شد / امیدم به یکباره بر باد شد
سر آمد کنون قصه یزدگرد / به ماه سِفَندار مَذ روز اَرد
شعر که به اینجا میرسد، زمزمه میکند، پیر و خشدار:
کنون عمر نزدیک هشتاد شد / امیدم به یکباره بر باد شد
سرآمد کنون قصه یزدگرد / به ماه سِفَندار مَذ روز اَرد
انگار چیزی را انتظار میکشد، عاقبتی محتوم که فردا یا پسانفردا در خواهد زد: «الان ٨١ سالمه، از دوستها و همکارهای آن زمان چندتایی بیشتر نماندند، حالا کِی خط قرمزی برای ما بکشند، دیگر دست خداست. خیلی دلم میخواهد کنار فردوسی دفنم کنند، اما نمیگذارند، نمیشود؛ ما که کسی نیستیم، باید ببرندمان توی همان قبرستان روستا که پدر و مادر و همه فامیلمان آنجا هستند. ما کسی نیستیم» (شرق)
پیامک های جدید و ادبی زیبا برای تبریک روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی 25 اردیبهشت ماه 96
اس ام اس تبریک روز فردوسی واژگان ایرانی به تو مدیون اند ای حکیم
ای کاش می دانستی که همیشه در قلب مایی ای حکیم
******
شاهنامه را تمام کرد و فارسی را حفظ
بود حکیم نکرد خیانت بر اسرار دل .
فردوسی امین بود حافظ زبان ثمین
بود حکیم و کرد شروع به گفتن اسرار زمین .
سالروز تولد حکیم ابوالقاسم فردوسی کاتب شاهنامه بزرگ را به همه ایرانیان تبریک می گویم
**پیامک روز فردوسی**
زادروز آن عالم داستان و حماسه فارسی را
به دوست دارانش تبریک می گویم
******
سالروز تولد حکیم ابوالقاسم فردوسی
کاتب شاهنامه بزرگ را به همه ایرانیان تبریک می گویم
******
در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین
همه دینشان مردی و داد بود
وز آن کشور آزاد و آباد بود
روز بزرگداشت فردوسی مبارک باد
امروز روز زاد روز حکیم گرانقدر ایران , حکیم ابوالقاسم فردوسی است
امید انکه بتوانیم امانتدار خوبی باشیم و زبانی را که به همت او استوار است را به خوبی حفظ کنیم
******
سالروز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم منصوربن فردوسی طوسی
گرامی باد
******
کتاب زندگی گذشتگان، جان تاریک را روشنی می بخشد.
سالروز بزرگداشت گرامی باد
******
حکیم فردوسی خردمند :
اولین مرحله شناخت آفرینش همانا خرد است چشم و گوش و زبان
سه نگهبان اویند که لاجرم هر چه نیکی و شر است از همین سه ریشه می گیرد
و افسوس که بدنبال کنندگان خرد اندکند باید که به سخن دانندگان راه جست
و باید جهان را کاوش نمود و از هر کسی دانشی آموخت
و یک دم را هم برای آموختن نباید از دست داد
این جهان سراسر افسانه است
جز نیکی و بدی چیزی باقی نیست
******
خداوند درهای هنر را بر روی دانایان دادگر گشوده است
******
دانش ارزش آن را دارد که به خاطر آن رنج ها بکشی
******
بی خردی است
که بگویم کسی بدی را بی بهانه ( دلیل ) انجام می دهد
******
رنج منتهی به گنج را کسی خریدار نیست
******
حکیم ابوالقاسم فردوسی :
روح و روان و دل جهان روشن است و زمین را بی دریغ روشن می سازد
خورشید از خاور برخاسته بسوی باختر که مسیری درست و بی نظیر است
ای آنکه همچون آفتاب لبریز از نور و خردی تو را چه شده است که بر من نمی تابی ؟
******
فرمان ایزد به جهانداران داد و دهش است
******
کسی که به آبادانی می کوشد جهان از او به نیکی یاد می کند
******
دانایی توانایی به بار می آورد، و دانش دل کهن سالان را جوان می سازد
******
گوش شنونده همیشه
در جست و جوی سخن خردمندانه و حکیمانه است
******
خرد برترین هدیه الهی است
******
خرد و دانش مرد دانا در گفتار او هویداست
******
کسی که خرد ندارد همواره از کرده های خویش پشیمان و در رنج است
******
بی خردی اسارت بدنبال دارد و خرد موجب آزادی و رهایی است
******
خرد مانند چشم هستی و جان آدمی است
و اگر آن نباشد چگونه جهان را به درستی خواهی گذراند
******
از بزرگان تنها رنج هاست که باقی می ماند
******
حکیم فردوسی خردمند :
اگر برای انجام کاری بزرگ، زمان نداری، بهتر است بی درنگ آن را به دیگران بسپاری
سالروز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم منصوربن فردوسی طوسی گرامی باد
شاید اولین بار واعظی آشتیانی، مدیرعامل وقت استقلال بود که با گارد تهاجمی به ۹۰ رفت و همین گارد کمکش کرد بازنده نباشد. قبل از او البته علی دایی و امیر قلعهنویی و محمد مایلیکهن هم همین راه را رفته بودند و توانسته بودند تمرکزش را به هم بزنند.
حالا دیگر خیلیها راه شکست نخوردن از عادل فردوسیپور را یاد گرفتهاند، اینکه چه کار کنند و چه چیزی بگویند که او دست از حمله بکشد.
علاقه به پرسپولیس در بچگی: اولینبار فراز کمالوند، وقتی سرمربی تراکتورسازی بود به او یادآوری کرد که زمانی طرفدار پرسپولیس بوده. کمالوند هم مانند فردوسیپور، سالها قبل در روزنامه ابرار ورزشی روزنامهنگاری میکرده. عادل که از این افشاگری جا خورده بود، بدترین واکنش را نشان داد. او به جای عادی نشان دادن چنین علاقهای، سعی کرد تکذیب کند و همان شد که بعدها هرکسی که در بحث کم آورد، از همین اسلحه استفاده کرد. فرهاد مجیدی آخرین نفر بود و ناباورانه او هم با همین روش نخنما، تمرکز عادل را به هم زد.
دستمزد: شایستگی، مقبولیت عمومی، سلامت کاری یا هر متر دیگری هم اگر ملاک ارزیابی باشد، عادل فردوسیپور باید در میان چهرههای تلویزیونی بالاترین دستمزد را بگیرد. شواهد میگوید حتی بسیاری از گزارشگران و مجریان درجه دو هم درآمد بیشتری از عادل دارند. با این همه، وقتی کسی روی آنتن زنده برنامه ۹۰ درباره دستمزدش میپرسد، دستپاچه میشود، سقف را نگاه میکند و شروع میکند به قسم خوردن که دستمزدش یک پنجم فلان رقم و یک دهم بهمان رقم هم نیست.
برادر: امیر فردوسیپور، برادر کوچکتر عادل است. ظاهرا او مدتی برای تحصیل در خارج از کشور زندگی میکرده. امیر قلعهنویی یک بار بدون هیچ سند و مدرکی برادر عادل را دلال بازیکنان دوملیتی تیمملی ایران معرفی کرد. کسانی که عادل را میشناسند، نمیتوانند چنین ادعایی را بپذیرند. او محتاطتر از آن است که موقعیتش را اینگونه به خطر بیندازد. شاید به همین خاطر هم هست که حالا هر وقت کسی مستقیم یا با ایما و اشاره به برادرش اتهام میزند، آشکارا عصبانیت عادل را میتوان دید.
حمله: علی دایی نه دستمزد عادل را بهانه میکند، نه کاری به برادرش دارد و نه قاعدتا میتواند به او انگ طرفداری از پرسپولیس را بزند. با این وجود او هم مثل قلعهنویی و مایلیکهن راه پیروزی در برنامه ۹۰ را یاد گرفته. دایی اغلب با گارد تهاجمی وارد میشود و همین گارد کمکش میکند که از حملات احتمالی عادل در امان باشد. افراد دیگری هم بودهاند که این راه را رفتهاند و مثل دایی پیروز شدهاند، چون عادل معمولا در چنین شرایطی تمرکزش را از دست میدهد.
بدون شک برای بیشتر لذت بردن از تماشای فوتبال نیاز به گزارشگر هایی است که در حین تماشای بازی ما به صدای آن ها گوش دهیم و البته از اطلاعات آن ها استفاده کنیم، در کشور ما هم مانند سایر کشورها گزارشگرانی حضور دارند که عموما با آن ها آشنا هستید اما برای آشنایی بیشتر و همین طور تجدید خاطرات این مقاله را مرور کنید.
در حالی که شمار گزارشگران و مجریان برنامههای صدا و سیما نسبت به گذشته افزایش یافته، بد نیست کمی درباره تاریخچه گزارشگری در تلویزیون و رادیو بدانید. فکر میکنید نخستین گزارشگران تاریخ صدا و سیمای تلویزیون ایران چه کسانی بودند؟
بازگشت به ۵۶ سال پیش
برای این که نخستین گزارشگران تاریخ تلویزیون ایران را بیشتر بشناسیم، باید به سال ۱۳۳۷ یعنی ۵۶ سال پیش برگردیم، زمانی که تلویزیون ملی ایران بتازگی افتتاح شده بود. نخستین فردی هم که در تلویزیون ایران کار گزارشگری را آغاز کرد، کسی نبود جز استاد عطاءالله بهمنش که هماکنون در نود سالگی همچنان با حرارت درباره مسائل مربوط به ورزش صحبت میکند، هر چند دیگر چهره او را به عنوان گزارشگر در قاب تلویزیون نمیبینیم. استاد بهمنش نهتنها در فوتبال که در رشتههای دیگری همچون کشتی گزارشگری کرده است. تسلط کامل او به زبان فارسی باعث شد تا هرگز به اصطلاح امروزیها «گاف» ندهد.
در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی ایران دو گزارشگر دیگر به نامهای خدابخشیان و روشنزاده به استاد بهمنش اضافه شدند. دنیای گزارشگران ورزشی ایران در سالهای قبل از انقلاب تنها به همین سه نام محدود میشد. البته قربان علی تاری هم نخستین گزارشگر رادیویی به شمار میرود. او قبلا دروازهبان بود و یک بار هم برای تیم ملی ایران به میدان رفت.
گام بعدی با کوثری
در سالهای بعد از آن پای گزارشگران دیگری هم به برنامههای ورزشی باز شد. اواخر دهه ۵۰ که مصادف با پیروزی انقلاب اسلامی بود، جهانگیر کوثری گام به دنیای گزارشگری گذاشت.
کوثری سال ۷۳ و پس از پایان جام جهانی ۱۹۹۴ آمریکا کمکم از تلویزیون به عنوان گزارشگر فاصله گرفت. علاوه بر کوثری، مجید وارث هم به عنوان یک گزارشگر تازه نفس و تازه معرفی شده به مردم ورزش دوست محبوبیت زیادی پیدا کرد. او از سال ۵۹ اجرای برنامه ورزش و مردم را به عهده گرفت و بعدها جای خود را به بهرام شفیع داد. آنچه باعث شد شفیع اجرای برنامه ورزش و مردم را به عهده بگیرد، ممنوعالتصویر شدن مجید وارث بود. برنامه ورزش از شبکه دو با اجرای عباس جاراللهی دیگر برنامهای بود که در سالهای ابتدایی دهه ۶۰ از تلویزیون ایران پخش شد.
دهه میدانداری شفیع
دهه ۶۰، دهه میدانداری بهرام شفیع به عنوان گزارشگر و مجری در تلویزیون بود. در سالهای جنگ و دفاع مقدس این بهرام شفیع بود که با برنامه «ورزش و مردم» جای خود را در میان مردم باز کرد. محبوبترین برنامه ورزشی دهه ۶۰ اکنون با تغییر زمان پخش، جایگاه گذشته خود را ندارد. با وجود این شفیع تنها گزارشگر ورزشی آن سالها نبود. کیومرث صالح نیا نیز از گزارشگرانی بود که برخی بازیهای مهم را گزارش میکرد. اواخر دهه ۶۰ عباس بهروان نیز روی کار آمد، مجری ای که کار خود را با گزارشگری دیدار ایران و چین آغاز کرد. گزارشهای پرانتقاد بهروان در سالهای ابتدایی دهه ۷۰ باعث شد، برخی چهرههای مطرح فوتبالی همچون علی پروین به او اعتراض کنند. این گزارشگر در دهه ۸۰ پس از یک تصادف هولناک کمکم از دور خارج شد. بهروان که اصفهانی است، هرگز حاضر نشد به دلیل کارش در تلویزیون به تهران نقل مکان کند تا به این ترتیب نزدیک به ۳۰ سال مدام در حال رفت و آمد بین تهران و اصفهان باشد.
پس از بهروان نوبت به گزارشگری افراد دیگری همچون مرحوم کیانوش یا خجسته هم رسید. اسکندر کوتی هم دهه ۷۰ تواناییهای خود را به عنوان یک گزارشگر به همه نشان داد، اما اتفاقات بازی ایران و عربستان در مقدماتی جام جهانی ۹۸ فرانسه، پرونده او را برای همیشه به بایگانی سپرد.
و حالا جواد خیابانی
دوران بیشتر گزارشگرهای مورد اشاره پس از مدتی به پایان رسید تا اینکه جواد خیابانی گام به میدان گذاشت. گزارشگری که با گزارش بازی ایران و استرالیا نقطه عطفی در کارنامه خود به وجود آورد. خیابانی سال ۱۳۷۷ به عنوان بهترین گزارشگر تلویزیونی انتخاب و سال ۱۳۷۸ از سوی مجله سروش به عنوان دومین چهره محبوب تلویزیونی پس از الهی قمشهای برگزیده شد.
او سالهای ۸۴ و ۸۶ نیز به عنوان برترین مجری تلویزیونی انتخاب شد، هرچند در سالهای بعد با فاصله گرفتن از دوران اوجش ، بتدریج جایگاه خود را در میان بینندههای تلویزیونی از دست داد. جملات و اصطلاحات خاص خیابانی همیشه بعد از بازیهای مهم فضای مجازی و شبکههای اجتماعی را تحت تاثیر قرار میدهد. خیابانی سال ۱۳۷۶ در حالی بازی تاریخی ایران و استرالیا را گزارش کرد که مجری جوان و جویای نام دیگری به نام عادل فردوسی پور گام به حیطه گزارشگری گذاشت. عصر عادل از سال ۱۳۷۶ آغاز شد.
عصر عادل
اگر قرار باشد در تاریخ گزارشگران ورزشی ایران فقط یک نفر پدیده باشد، کسی نیست جز عادل فردوسیپور؛ کسی که پیش از این در روزنامه ابرار ورزشی خبرنگار و نویسنده بود. عادل مدتی پس از شروع کار خود در تلویزیون به عنوان گزارشگر سنگ بنای برنامه نود را نهاد تا پربینندهترین برنامه ورزشی تاریخ تلویزیون ایران را به نام خود کند. نخستین قسمت از برنامه تلویزیونی نود سال ۱۳۷۸ از شبکه سه پخش شد و پس از ۱۴ سال همچنان پخش آن از این شبکه در دوشنبه شبها ادامه دارد. داستانهای داغ و جذاب او در برنامه نود در یک کتاب هم نمیگنجد. او در برنامه دیدنیاش بارها شاهد دعوای چهرههای معروف فوتبالی بوده و توانسته با جسارت لازم، روند برنامه را به گونهای هدایت کند که روز به روز بر شمار بینندگانش اضافه شود.
چهرههای جدید
در سالهای بعد چهرههای جدیدی وارد شدند، چهرههایی به نامهای مزدک میرزایی، پیمان یوسفی (با ادبیات خاص و شاهنامهایاش)، محمد سیانکی، مجتبی صادقیان، محمدرضا بالاپور، علیرضا علیفر، حسین اسماعیلی و محسن عزیزی. در میان همه این گزارشگران، ابتدا مزدک میرزایی بیش از همه توانایی خود را نشان داد و پس از او پیمان یوسفی جای پای خود را محکم کرد. علیفر نیز چهره مطرحی داشت، بعضی گزارشهای او بخصوص در این اواخر، انتقاداتی را متوجه او کرده است. با وجود کارنامه موفقیتآمیز مزدک میرزایی یا پیمان یوسفی، هیچ کدام به پای عادل فردوسیپور نرسیدند.
یک پدیده دیگر
محمدرضا احمدی بهترین گزارشگری است که در چند سال اخیر به صدا و سیما معرفی شده است. این گزارشگر که متولد سال ۱۳۶۱ است، از سال ۱۳۸۳ یعنی زمانی که بیست و دو ساله بود، در رادیو کار اجرا و گزارشگری را آغاز کرد و تا امروز همچنان گزارشگری میکند. احمدی در کنار عادل فردوسیپور، از پرمطالعهترین و آگاهترین گزارشگران صدا و سیما به شمار میرود و تسلط او هنگام گزارشگری تحسین بسیاری را برانگیخته است.
او نخستین بار بازیهای لیگ قهرمانان اروپا را با تاخیر گزارش کرد و پس از آن بسرعت جایگاه خوبی در میان گزارشگران باتجربهای چون عادل فردوسیپور، میرزایی، خیابانی و دیگر گزارشگران مطرح به دست آورد. البته ایرادی که گاهی به احمدی و به طور کلی گزارشگران جدید فوتبال وارد میشود، تبعیت از یک موج تقلید از عادل فردوسیپور است، چنانکه بسیاری از شنوندگان غیرحرفهای فوتبال هنگام گوش دادن به گزارشهای این افراد – از جمله محمدرضا احمدی – ممکن است آنها را با عادل فردوسیپور اشتباه بگیرند.
افزایش تصاعدی گزارشگران
حالا شبکه ورزش هم روی کار آمده و تعداد مجریان و گزارشگران تلویزیونی مدام رو به افزایش است. این گزارشگران خود را به فوتبال محصور نکردهاند و اکنون در هر رشتهای مشغول گزارشگری هستند، اما واقعا چند نفر از آنها به کار خود تسلط دارند؟ همه آنها گزارشگران جوانی هستند که به دنبال نام و اعتبار و شهرت آمدهاند و میخواهند با اتکا به توانایی خود به عادل فردوسیپور بعدی تبدیل شوند.
عادل فردوسیپور
عادل تلویزیون ایران متولد ۱۳۵۳ است، یعنی یک سال دیگر تا چهل و یک سالگی فاصله دارد. مرد همه فن حریف فوتبال ایران در کارنامه کاریاش تنوعطلبی را کاملا رعایت کرده است، در کارنامه او میتوانید مشاغلی همچون روزنامهنگاری، مترجمی، تدریس در دانشگاه، تهیهکنندگی برنامههای تلویزیونی و صدالبته گزارشگری و مجریگری را هم ببینید. او که اصالتی کرمانی دارد زمانی در دانشگاه صنعتی شریف همدانشکدهای علی دایی بود، با این تفاوت که او در رشته مهندسی صنایع درس میخواند. عادل هماکنون مدرک کارشناسی ارشد را در این رشته دارد. او که در روزنامه ابرار ورزشی زمانی قلم میزد کماکان در کنار مجریگری و گزارشگری همچنان کار خبری انجام میدهد، البته این بار برای نشریه معتبر «ورلدساکر». فردوسیپور سال ۱۳۷۳ با آزمون در تست گویندگی سازمان صدا و سیما وارد کار گزارشگری شد، او ابتدا برنامههای آرشیوی صدا و سیما را گزارش میکرد، اما بتدریج گزارش بازیهای مهمتر را به عهده گرفت و پس از گزارشهای جذاب و عالی در جام جهانی ۱۹۹۸ به طور ثابت و دائم گزارشگری بازیهای مهم و البته زنده را به عهده گرفت. فردوسیپور زمانی گام به دنیای گزارشگری گذاشت که از معدود کسانی در این حیطه بود که به زبان انگلیسی تسلط کامل داشت. همین تسلط باعث شد او کمترین ضریب اشتباه را هنگام گزارشهای فوتبالیاش داشته باشد. فردوسیپور پیش از هر بازی مطالعه کاملی درباره بازیکنان هر دو تیم دارد و به همین دلیل هرگز نام بازیکنان را اشتباه نمیگوید و این مساله برایش پیش نمیآید که نام بازیکنی را نداند. فردوسیپور که به دلیل صراحت کلام در برنامهاش بارها از سوی چهرههای مطرح فوتبالی همچون قلعهنویی با اتهاماتی مانند دلالی روبهرو شده است سابقه تالیف و ترجمه کتاب را هم دارد. اولین کتاب او به نام «فوتبال علیه دشمن» سال ۸۸ چاپ شد که البته سایمون کوپر، نویسنده اصلی این کتاب ترجمه بدون مجوز کتابش را سرقت بزرگ ادبی خواند. «کتاب جامع فوتبال» دومین کتاب عادل فردوسیپور است که اردیبهشت ۱۳۹۱ به مرحله چاپ و توزیع رسید. جنجالهای عادل فردوسیپور در برنامه نود پس از ۱۴ سال از پخش این برنامه همچنان ادامه دارد، اما هر چه باشد او در میان گزارشگران بیرقیب است.
مزدک میرزایی
میرزایی متولد ۱۳۴۹ و هماکنون چهل و چهار ساله است. او فارغالتحصیل رشته مهندسی صنایع چوب است و طرفدار پر و پاقرص تیم ملی فوتبال ایتالیا.
مزدک سال ۱۳۸۴ برنده جایزه بهترین گزارشگر صدا و سیمای ایران شد. مسابقه میان تیمهای نانت و موناکو نخستین بازی فوتبال بود که او موفق شد به مدت ده دقیقه در کنار جواد خیابانی قسمتهایی از آن را گزارش کند و بعد از آن کمکم به گروه گزارشگران فوتبال شبکه سه تلویزیون پیوست.
میرزایی همانند عادل از سال ۷۶ کار خود را به طور رسمی آغاز کرد، اما به جایگاهی که عادل فردوسیپور داشت، نرسید. با این حال در میان گزارشگران صدا و سیما شاید تنها کسی است که عادل فردوسیپور او را قبول دارد؛ آنقدر زیاد که وقتی برای ماموریتی به خارج از کشور رفته بود میرزایی را به جای خود در برنامه نود نشاند تا به طور موقت مجری این برنامه باشد، ولی مزدک میرزایی در آن برنامه بارها از کلمه «اما» استفاده کرد و علاوه بر آن دستپاچه نشان داد تا ثابت کند هرگز نمیتواند اجراکننده برنامهای همچون نود باشد.
میرزایی در سالهای اخیر جزو گزارشگرانی بوده که در حین گزارش اشتباهاتی از او سر زده است. او در برخی از گزارشهایش جملاتی عجیب و غریب به زبان میآورد. او در لیگ همین فصل در بازی استقلال و سپاهان هم بسیار احساساتی شد و به نحوه قضاوت فغانی ایراداتی گرفت که در حیطه وظایف او نبود.
حتی در این دیدار عملکرد فنی بازیکنان را زیرسوال برد و همانند یک کارشناس از آنها اشکال گرفت. با وجود همه این اتفاقات میرزایی پس از فردوسیپور و خیابانی مشهورترین مجری چند سال اخیر فوتبال ایران بوده و گاهی اوقات تسلط خود را روی امور نشان داده است.
جواد خیابانی
خیابانی سال ۱۳۴۵ در شهر کرج به دنیا آمد. او که دانشآموخته رشته مهندسی متالورژی ـ ریختهگری ـ از دانشکده تربیت دبیر فنی تهران است سال ۱۳۷۲ در آزمون جذب گزارشگر ورزشی صدا و سیما شرکت کرد و قبول شد. او از سال ۱۳۷۲ تاکنون به کار گزارشگری، مجریگری و تهیهکنندگی برنامههای ورزشی مشغول است. البته او در واقع در برنامهای به نام آنچه شما خواستهاید شرکت کرد که مسابقهای برای کسانی بود که میخواستند گزارشگر برنامههای ورزشی شوند.
خیابانی سال ۱۳۷۶ محبوبیت و شهرت فزایندهای پیدا کرد، یعنی زمانی که بازی تاریخی ایران و استرالیا را گزارش کرد. او در این بازی به خداداد عزیزی لقب غزال تیزپای فوتبال ایران را داد و آن بازی را که به صعود ایران به جام جهانی منتهی شد، حماسه نامید. البته خیابانی به همان سرعت که به قله اوج و موفقیت رسید به همان سرعت سقوط را تجربه کرد.
اشتباههای بعضاً زیاد، نداشتن تسلط روی گزارش در هنگام بازی، قضاوتهای یکطرفه به کار بردن جملاتی غیرمرتبط با بازی از انتقاداتی است که به او وارد میکنند. خیابانی در یکی از بازیهای دوستانه تیم ملی فوتبال مقابل بلاروس بشدت به علی دایی مهاجم سابق تیم ملی حمله کرد و اظهار داشت آقای دایی! رئیسجمهورها هم هر هشت سال یک بار عوض میشوند، اما شما پس از این همه سال در تیم ملی جای خود را به کسی نمیدهید!
گذشت زمان باعث شد تا حدود سه سال پیش علی دایی در مقام انتقام بربیاید و خطاب به خیابانی بگوید رئیسجمهورها هم هشت سال یک بار عوض میشوند حالا شما چرا پس از ۱۸ سال کنار نمیکشید؟!
پیمان یوسفی
او پس از عادل فردوسیپور، جواد خیابانی و مزدک میرزایی چهارمین گزارشگر مطرح سالهای اخیر بوده است.
پیمان یوسفی که متهم به استقلالی و البته بارسلونایی بودن است در گزارشهایش ادبیاتی خاص دارد و خیلی سعی میکند لفظ قلم و با استفاده از واژههای ادبی بازی را گزارش کند.
البته یوسفی کمتر ادبیات شاهنامهایاش را این روزها در گزارشهایش به کار میبرد، اما گاهی اوقات بدون این ادبیات عجیب و غریبش هم خبرساز شده است.
نقطه اوج انتقادات به این گزارشگر زمانی بود که او در بازی ایران و قطر هنگام به ثمر رسیدن گل دوم قطر بسیار خوشحالی خود را از گل خوردن ایران نشان داد.
یوسفی گاهی اوقات نام بازیکنان را اشتباه میگوید و علاوه بر آن طرفداری خود از بارسلونا را بوضوح در گزارشهایش نشان میدهد.
مدتی او کمتر در تلویزیون دیده میشد که دلیلش چیزی نبود جز فعالیتهای او در برنامهسازی ورزشی.
فارغ از همه مسائل این نکته را نمیتوان انکار کرد که آنچه جای پای یوسفی را در میان گزارشگران محکم کرد تسلطی است که او در ابتدای کار در حین گزارشگری از خود نشان داد.
علیرضا علیفر
سرهنگ علیفر هرگز نتوانست با عادل فردوسیپور، مزدک میرزایی و پیمان یوسفی یا جواد خیابانی رقابتی داشته باشد. در واقع این گزارشگر تلویزیون بنا به دلایلی در سایه این گزارشگران باقی ماند. او سبک خاص خود را در گزارشگری دارد و همیشه هم از این سبک دفاع میکند. او میگوید دلیلی ندارد که در حین گزارش یک بازی بگوید مثلا حسن توپ را به حسین پاس داد، این یک چیز بدیهی است که خود بیننده میبیند. این گزارشگر بلند پرواز حتی زمانی فرگوسن و مورینیو را به یک مناظره دعوت کرد. او از شانزده سالگی وارد کار خبرنگاری شد، البته سرهنگ علیفر مدتی هم فوتبالیست و حتی همبازی فیروز کریمی بود، اما مجبور به کنارهگیری از فوتبال شد تا این بار کار خود را در فوتبال به عنوان مربی آغاز کند، اما گزارشگر شدن علیفر نیز ماجرای جالبی دارد، آن طور که خودش میگوید فقط در سه دقیقه در آزمون گویندگی و گزارشگری صدا و سیما قبول شده است.
این اتفاق در بدو تاسیس شبکه سوم جمهوری اسلامی اتفاق افتاد. علیفر بارها هنگام گزارشهایش جملات عجیب و غریبی به زبان آورده است که آخرین آن به بازی ناپولی و آرسنال مربوط میشود؛ زمانی که او بازیکن تیم ناپولی را به دلیل مدل خاص موهایش عقدهای توصیف کرد!
بهرام شفیع
گزارشگر و مجری مطرح تلویزیون از ابتدای دهه ۶۰ تاکنون بدون وقفه اجرای برنامه ورزش و مردم را بر عهده دارد. این مجری پنجاه و هفت ساله دارای مدرک کارشناسی علوم سیاسی از دانشگاه تهران و مدرک دوره ارشد تهیهکنندگی و گزارشگری از اتحادیه رادیو تلویزیونی آسیا و اقیانوسیه (ABU) است. وی از زمان جوانی به گزارشگری علاقه داشت و در دبیرستان و دانشگاه علاوه بر بازی فوتبال به گزارشگری نیز میپرداخت و در دوران جوانی بازیکن تیم فوتبال قصر یخ تهران بود. پس از انقلاب همکاری خود را با سازمان صدا و سیما آغاز کرد و با شرکت در آزمون صدا و سیما در سال ۱۳۶۱ به استخدام رسمی این سازمان درآمد. جزو نخستین نسل برنامهسازان ورزشی بعد از انقلاب در تلویزیون است. وی پس از مدت اندکی از ورود به صدا و سیما همکاری خود را با برنامه ورزش و مردم آغاز کرد و از سال ۱۳۶۴ پس از ممنوعالتصویر شدن مجید وارث بنیانگذار برنامه ورزش و مردم اجرای برنامه را به عهده گرفت که تاکنون نیز ادامه دارد. وی هماکنون علاوه بر اجرای برنامه، تهیهکنندگی آن را نیز انجام میدهد. وی از همان ابتدا گزارشگری مسابقات فوتبال را نیز انجام میداد، اما با ورود گزارشگران جدید در دهه ۷۰ بتدریج از این فعالیت خود کاست و چند سال قبل با گزارش بازی ایران و کره شمالی برای همیشه آن را کنار گذاشت. شفیع با گذشت زمان بتدریج میزان محبوبیت و تاثیرگذاری برنامه خود را از دست رفته دید، اما حاضر نشد تغییری در نحوه اجرای خود به وجود بیاورد و اگر هم خواست چنین کاری انجام دهد موفقیتی به دست نیاورد. برنامه ورزش و مردم یکی از پرانتقادترین برنامههای ورزشی به شمار میرود چرا که شفیع در این برنامه یا خیلی با مهمان خود راه میآید یا این که با پیش کشیدن مسائلی نامربوط موضوع اصلی برنامه را از خط مستقیم خود خارج میکند. با همه این تفاسیر شفیع همچنان با برنامه ورزش و مردم حضور دارد و صبحهای جمعه به طور زنده روی آنتن میآید.
هادی عامل
ورزش فقط فوتبال نیست و گزارشگران نیز تنها در فوتبال فعال نیستند. کشتی هم با کمک گزارشگرانش همواره جذابیت بیشتری پیدا کرده و تماشاگران بیشتری را به خود جذب کرده است. در میان همه کسانی که در ۳۰ سال اخیر رقابتهای کشتی را گزارش کردهاند هادی عامل مطرحترین نام است. این کارشناس و مفسر مشهدی سال ۱۳۳۴ در مشهد متولد شده است و بهترین گزارشگر تاریخ کشتی ایران به شمار میرود، هر چند به کار او هم انتقاداتی وارد است. او نیز گاهی اوقات در جریان یک مسابقه کشتی بیش از اندازه احساساتی میشود و بیشتر از حد معمول از کلمات و جملات غیرمتعارف استفاده میکند.
او در رقابتهای بینالمللی همه حریفان کشتیگیران ایرانی را چغر معرفی میکند و گاهی اوقات حریفان خارجی ملیپوشان ایرانی را «بدبدن» توصیف میکند. برخی هادی عامل را خیابانی کشتی معرفی میکنند چون مانند وی بیش از اندازه به یک مسابقه هیجان میدهد.
۱- عادل فردوسی پور:
خیلی ها می گویند عادل متولد شهر لیورپول انگلیس است و زمانی به دنیا آمده که پدر و مادرش در آنجا بودند و البته پس از چند روز به ایران بازگشته اند، اصالتا اهل کرمان یا به قول خودش ” کرمون ” است.
قطعا بهتر و مسلط تر از او تا به حال نداشته ایم، تکه کلام هایش هم اینقدر زیاد هست که نمی توان به همه آن ها اشاره کرد، فقط به یکی، دو جمله که در خاطرم هست اشاره می کنم شاید برایتان جالب باشد:
بازی انگلیس و آلمان، همین جام جهانی ۲۰۱۰ که آلمان با اقتدار پیروز شد ، می شد حس کرد عادل انگلیسی ۶ آتیشه چقدر ناراحت است، او یک جمله گفت که هیچ گاه از یاد نمی رود: ” تیمی که دروازبانش ۴۰ سالش باشه و اسمش هم دیوید جیمز باشه باید هم اینطوری بشه.”
فردوسی پور طرفدار پرسپولیس و هوادار ۶ آتیشه لیورپول است و البته تیم ملی انگلستان و برزیل.
جمله ای دیگری که در یکی از دیدار های پرسپولیس گفت، زمانی که دوربین کریم باقری را روی سکوها نشان داد و می گفتند کریم قرار است به پرسپولیس کمک کند، عادل گفت: ” باید ببنیم آقا کریم می تواند در ” حریم سلطان ” دوام بیاورد یا نه؟! “
* منظور از سلطان هم خوب همه می دانید، همان علی آقای خودمان است و حریم سلطان هم که قاعدتا خیلی ها آشنایی کامل دارند.
۲- مزدک میرزایی:
“مزدک برای ۱ دقیقه گزارش بازی را رها کرد و مات و مبهوت به من خیره شده بود، تا به حال او را این گونه ناراحت ندیده بودم.”
در هر صورت مزدک میرازیی هم یکی از گزارش گران پر توان و با اطلاع فوتبال است که کمتر ” سوتی ” دست مخاطبان می دهد، برخی ها می گویند قرمز است و خیلی ها هم با قاطعیت می گویند استقلالی ۶ آتشه.
او حتی از بازی بارسلونا هم ایراد می گیرد، استاد طرفدار سر سخت رئال مادرید و همین طور پرسپولیس است، در بازی های که پرسپولیس بد بازی می کند به گزارش او دقت کنید.
البته آقای علیفر طرفدار همیشگی لیگ آلمان و تیم ملی این کشور هم بوده و مانند آن ها به نظم اعتقاد خاصی دارد.
هرگاه دوستان می شنوند گزارش گر بازی ایشون هستند یا خیلی ناراحت می شوند یا خیلی خوشحال(!)
دوستانی که ناراحت می شوند طبیعتا از سوتی ها و گاهی اوقات کج خلقی های ایشون ناراحت می شوند، در طرف مقابل هم کسانی هستند که منتظر گزارش استاد می باشند تا دلی از عذا در بیاورند(!)
تکه کلام های او را تقریبا همه می دانند; دو، چهار، شش ، هشت نفر در محوطه جریمه حضور دارند، فقط خیلی دوست دارم بدانم چرا هر گاه آقای علیفر شروع به شمارش بازیکنان می کند تعداد آن ها از عدد ۸ کمتر یا بیشتر نمی شود؟! در هر حال ۸ نفر هستند، نه بیشتر نه کمتر(!)
فوتبال هم که همه می دانند ۹۰ دقیقه است و وقت های پس از آن جز وقت های بازی نیست، وقت اضافه است(!)
پدیده ای هست که از این موضوع تا به حال اطلاع نداشته باشد؟! اگر ندارید پس یک سر به گزارش های آقای علیفر بیندازید.
* بوی آفساید در فضای ورزشگاه پیچیده شده(!)
تصویر ” فیریز ” شده استاد را با هم در زیر مشاهده می نماییم:
خیلی ها فکر می کنند آقا جواد پرسپولیسی است، اما باید بگویم دوستان سخت در اشتباه هستید، ایشون آبی پوش هستند و چندین مرتبه هم در جشن ها و جلسات خصوصی هم به حضار گفته اند.
در بیرون از مرزهای کشور هم تا آن جا که من به خاطر میاورم آقای خیابانی طرفدار پر و پا قرص رم و دورتمند بودند، حالایش را نمی دانم، شاید مانند خیلی ها تیم خود را عوض کرده اند (!) اما مطمئن هستم که گذشته طرفدار آن دو تیم بوده اند و چندین بار هم اعلام کردند.
اما از هرچه بگذریم سخن دوست خوش تر است، جمله ها و دیالوگ ها آقا جواد اینقدر زیاد و زیبا هستند که منتر در خاطر می مانند و به یک باره می آیند و می روند(!)
* نقطه پنالتی را می بینید که درون محوطه جریمه قرار گرفته است.* واقعا به موضوع جالبی اشاره کردند، تا به حال به این فرآیند فکر نکرده بودم.
قطعا کسی که لیزر انداخته درون استادیوم است(!)، ۱ بر ۰ به نفع سوئیس، تا اینجای کار سوئیس برنده است و اسپانیا بازنده، جلوی اسم سوئیس بنویسید برنده، البته با ” مداد ” چون امکان دارد نتیجه عوض شود.
چندین سال پیش بازی اینترمیلان و رم بود، بازی از شبکه ۳ پخش می شد و گزارش گر استاد بودند.دست بر قضا در تهران برف سنگینی می بارید و شب اعلام کردند مدارس فردا تعطیل می باشد، در اوج خوش ذوقی به یک باره استاد فرمودند: ” خوب بچه ها هم نگران نباشند چون مدارس فردا تعطیل شده و با خیال راحت بازی را تماشا کنند، فقط یک مروری بر روی درس ها داشته باشند که یادشان نرود.”
شاید باورتان نشود ولی آن شب خیلی از آقای خیابانی تشکر کردم.
به هر حال خوش ذوقی های استاد فراوان است و مقاله ما گنجایشش را ندارد، دوستان خیلی بهتر و بیشتر از من واقف می باشند.
* در همه جا اشتباه یا به قول خودمان ” سوتی ” هست اما باید از زحمات این عزیزان تشکر کنیم که بازی ها را برایمان پوشش می دهند و گزارش می کنند.
به دلیل برنامه موفقی که در سیما دارد، حرکاتش زیر ذره بین است و گاهی حاشیه های زندی اش نقل محفل های رسانه است.صحبت از عادل فردوسی پور است.
عادل فردوسی پوری که روزنامه نگار ، مجری تلویزیون ، مترجم ، مدرس دانشگاه ، تهیه کننده و گزارشگر فوتبال است و در دهم مهر ماه ۱۳۵۳ در شهر تهران متولد شده و یک خواهر و یک برادر دارد.
او را که همه با اجرا و تهیه کنندگی برنامه نود می شناسند در سال ۲۰۰۹ از سوی هفته نام نیوزیک به عنوان نوزدهمین فرد پر قدرت در ایران معرفی شد.
فردوسی پور دانشجوی دکترای مدیریت رسانه است و زبان تخصصی رشته صنایع را در دانشگاه شریف تدریس می کند.کار رسانه ای او با روزنامه ابرار ورزشی آغاز شد و بعد از قبولی او در تست گزارشگری صدا و سیما فعالیت او در رسانه های مکتوب کمتر دیده شد.
طالع عادل اما ۱۸ سال قبل هم فوتبالی بود. میان آن همه پرسش سخت آسانترین سئوال ممکن نصیب عادل شد. نوذری در مسابقه از کی بپرسم از فردوسی پور پرسید: «بازیکن سرشناس تیم ملی برزیل که بیش از هزار گل به ثمر رسانده است؟» فردوسی پور خیلی سریع بلافاصله گفت: «ادسون آرانتس دونا سیمنتو ملقب به پله» ومرحوم نوذری گفت اسپانیایی حرف می زنی؟
فردوسی پور اما طی این سال ها نشان داده که برای همه چیز حرف برای گفتن دارد.از زلزله ها گرفته تا فوت ناصر حجازی و از مخالفت رسمی با وزیر و نماینده مجلس تا بازگشت به دفاع مقدس و به تصویر کشیدن کفش های پاره عشق فوتبالیها همه و همه از عادل مجری ساخته که در دل مردم است و کنار آنها. او نشان داده که ماله دست نمی گیرد تا اشتباهات دولتمردان را ماله کشی کند .
او حتی مردم دنیا را هم مردم می داند و از بازیکنان تا مشاهیر جهان را در برنامه اش به تصویر می کشد. بدون توجه به خط قرمزهایی که در رسانه ملی دیده می شود. کودک درونش آنقدر زنده است که حتی می تواند به خود صدا و سیما هم متلک بگوید و بخندد و هیچکس هم با او کاری نداشته باشد نمونه اش متلک هایی بود که در قرعه کشی جام جهانی در مورد منشوری بودن لیما می گفت و می خندید!
برنامه نود فردوسی پور را دیگر نمی توان یک برنامه تخصصی ورزشی دانست و می توان گفت تا حدی از فرهنگ گرفته تا سیاست و اجتماع نفوذ کرده و به واسطه همین نفوذ توانسته در تمامی سنین و در بین خانم ها و آقایان بیننده و طرفدار داشته باشد، نود که به نوعی شناسنامه فردوسی پور است تبدیل به برنامه ای شده که در تمامی حوزه هایی که از سوی عادل فردوسی پور حس شود جامعه به آن نیاز دارد ناخنک می زند و شاخک های احساس مردم را به آن سو می برد ، زمانی برای زلزله آذربایجان و زمانی دیگر به شکل دیگر که شاید این موضوع یکی از دلایل پویا بودن این برنامه باشد.
فردوسی پور بارها با کارها و حرفهای مختلف به ویژه دو گانه سازی هایش موجب حاشیه سازی شده است او یکبار با تبریک سالروز کارگردان لیبرال سینمای کشور اصغر فرهادی و تمجید از کارهای او و از طرفی با تخریب مسعود ده نمکی حاشیه سازی کرده است، یکبار دیگر حسین رضا زاده را به آلوده کردن وزنه برداری در برنامه فوتبالی ۹۰ متهم کرده است .به تازگی هم او از یک سریال تاریخی در شبکه خانگی طرفداری کرده است.
دیگران در مورد عادل چه می گویند ؟
هوشنگ نصیرزاده درباره عادل فردوسی پور می نویسد: ” عادل فردوسی پور جوانی است قد بلند، عاشق فوتبال، بسیار کم رو و خجالتی، سر به زیر، کم حرف، طرفدار انتقاد، نوگرا و دارای خانواده اصیل و معتقد به اصول.”
مازیار ناظمی در باره حضور عادل فردوسی پور در صدا و سیما می نویسد: “اگر اشتباه نکنم سال ۱۳۷۵ بود که به عنوان گوینده و تهیه کننده در گروه ورزش شبکه سه سیما فعالیت داشتم یادم می اید جوان قد بلند و موفرفری آمده بود ( عادل فردوسی پور )که تست گزارشگری فوتبال بدهد. کلی مجلات “ورد ساکر” هم زیر بغلش بود و قرار شد روی یکی از فوتبالهای اروپائی صدا بگذارد وقتی کارش را شروع کرد به حدی صدایش بد و اجرایش مشکل داشت که همه می خندیدند.
کمتر کسی از بچه های حاضر در آن زمان فکر می کردند عادل فردوسی پور بتواند با جواد خیابانی که برای خودش اسم و رسمی بهم زده بود، رقابت کند و در نهایت هم او را کنار بزند. گزارشگری تنیس، مسابقات اتومبیلرانی، نوشتن اطلاعات لازم برای برخی گزارشگران قدیمی تر و کم کم وارد شدن به عرصه گزارشگری فوتبال مسیری بود که عادل در سیما طی کرد.”
عادل فردوسی پور از زبان خودش
خود فردوسی پور درباره زندگی حرفه ایش می گوید: اصلا فوتبال تمام زندگی منه. او درباره همسرش هم می گوید: «او کاملا پذیرفته که قراره با کی زندگی کنه. من کار خودم رو میکنم و برایم خیلی جدیه. هر اتفاقی بیفته من باید فوتبالم رو ببینم. همه هم میدونن وقتی فوتبال میبینم، نباید کاری به کار من داشته باشن».
رابطه علی پروین محافظه کار با عادل فردوسی پور
علی دایی علیه عادل فردوسی پور
مشکلات عادل با علی دایی نیز امادر بازی آخر ایران در جام جهانی با جمله عادل فردوسی پور “خداحافظ علی دایی؛ خداحافظ جام جهانی.” آغاز شد. در زمانی که دایی مربی سایپا بود وی تلویحا برنامه ۹۰ و مجری اش عادل فردوسی پور را متهم کرد به اینکه آنها نمی خواهند ما قهرمان شویم. فردوسی پور در باره دایی می گوید: او فکر می کند همه با او دشمن هستند، مگر اینکه خلافش ثابت شود.
در این میان رابطه مجری برنامه ۹۰ و امیر قلعه نویی نیز چندان حسنه نیست.عادل فردوسی پور اینقدر از وی انتقاد کرد و اینقدر دلایل ماندنش را در نیمکت مربیگری استقلال پرسید که سرانجام قلعه نوعی در اظهار نظری گفت که عادل کارشناس فوتبال نیست، او در زمان مدرسه پینگ پونگ بازی می کردهاست!
سیستم داوری کشور و عادل فردوسی پور
هر چند داوران ایرانی معمولا با برنامه “نود و عادل فردوسی پور” مشکل دارند، اما همین که بازنشسته می شوند یا از کار برکنار، تلاش می کنند تا نظرات شان را در برنامه به سمع عموم برسانند.
مسئولین فدراسیون و عادل فردوسی پور
مسئولین فدراسیون و لیگ کم و بیش با برنامه “نود و عادل فردوسی پور” مشکل دارند. سیستمی که سال هاست پاسخگو نبوده و هم اینک نیز ریاست اش نیز پاسخگو نیست، با برنامه ۹۰ فشار ر ا بر خود احساس می کند .مجموعه فدراسیون و مدیران ارشد تربیت بدنی نیز همین گونه اند…
عادل، کاپیتان تیم رسانه ورزش
عادل فردوسی پور فوتبال هم بازی می کند و در تیمی عضویت دارد که متعلق به خبرنگاران، عکاسان و گزارشگران ورزشی است. تیم فوتبال رسانه ورزش هفت سال است که با هدف انجام بازیهای خیریه و نمادین به مناسبت های مختلف تشکیل شده و عادل فردوسی پور از روز اول کنار دیگر خبرنگاران و عکاسان حضور داشته است.عادل شماره ۱۰ و کاپیتان تیم فوتبال رسانه ورزش نیز هست و در سفرهای این تیم به شهرستان مورد توجه ترین چهره است.
تبعات محبوب شدن برای مجری برنامه ۹۰
فردوسی پور با فضای رسانه ای که در اختیار داشت و همچنین محبوبیت شخصی اش توانست جوی را برای افکار عمومی ایجاد کند که همه مردم خواستار حضور او در روی نیکمت تیم ملی بعد از جام ملت های آسیا بودند و همین مسئله و هزینه های پیرامون عقد قرار داد دوباره با کی روش، خشم مسئولان فدراسیون فوتبال را از فردوسی پور بیشتر کرد به طوری که مایلی کهن در یکی از برنامه های نود او را کی روشی پور خطاب کرد.
برخی متلک های فردوسی پور
عادل فردوسی پور را اما بسیاری به کلمات و جملات جالبی که در گزارش های فوتبالی بیان می کند، می شناسند.که نمونه هایی از آن به شرح زیر است:
* از زوایایی، با این شکل موها بالوتلی شبیه سرندیپیتی شده! (در جریان بازی فینال اروپا بین اسپانیا و ایتالیا)
* همه آستین کوتاه پوشیدن، فقط دژاگه آستین بلند داره. همه هم می دونیم دلیلش چیه. فقط کاش واسه پشت گردنش هم یه فکری می کردن! (در بازی ایران و قطر، کنایه از خالکوبی های اشکان)
* این ماتراتزی هم اینقدر خالکوبی کرده که انگار آستین بلند پوشیده(در جریان یکی از بازی ایتالیا)
* اینجا هم تماس تلفنی خیلی خودجوش قطع میشه (وقتی داشت با یکی از منتقدان وزارت ورزش حرف می زد و ناگهان تماس قطع شد)
* مزدک یک رقیب حرفه ای و بسیار جدی است که ممنون دارش هستم!(کپ زدن از روی قلعه نویی در یک گفت و گو)
*حالا اونجا بازیکنی که گل زده را میزنند… معلوم نیست اگر گل نمیزد چه کارش میکردند!(در جریان یکی از بازی ایتالیا در جام جهانی ۲۰۰۶)
* قبل از شروع بازیها بعضی از کامپیوترها پیش بینی کرده بودند جمهوری چک حتی تا پای قهرمانی هم بالا میآید. مثل اینکه چکها هم از همان کامپیوترهایی استفاده کردند که مسئولان فدراسیون فوتبال ما قبل از بازیهای جام جهانی از آنها استفاده میکردند!(بعد از حذف چک از جام جهانی ۲۰۰۶)
* اگه مسولان برگزاری بازی فیلم های بازی های «ذوب آهن – ملوان» یا «ذوب آهن – فولاد» را در لیگ ما می دیدند تا حالا بازی را ادامه داده بودند و دقیقه ۴۰ , ۵۰ اش تموم شده بود. تازه مسولان اوکراینی فرقون هم نداشتن وگرنه استفاده می کردند!(در جام ملت های اروپا و بازی اخیر اوکراین و فرانسه که به دلیل بارندگی تعطیل شد و با تاخیر انجام شد)
* آنگولاییها خوب ضرباتشان را از کنار دروازه ما بیرون میزنن.
*واقعا کسی از تعویضهای برانکو سر در نمیآورد
*برهانی با نوک بینی توپ را کنترل میکند
*حالا دایی توپی را که به او میرسد با سر از جلوی دروازه آنگولا دور میکند!
*در این لحظه پدیده جام(شجاعی) اجباراً وارد زمین میشود
*دایی خیلی دوست دارد در این بازی گل بزند! (تکه کلام عادل فردوسی پور در جریان بازی ایران و آنگولا در جام جهانی ۲۰۰۶)
* خداحافظ علی دایی، خداحافظ تیم ملی (بعد از شکست تیم ملی مقابل مکزیک در جام جهانی ۲۰۰۶)
* خداحافظ جام جهانی، خداحافظ برانکو (بعد از شکست تیم ملی مقابل پرتغال در جام جهانی ۲۰۰۶)
* می گویند سید جلال با رقمی میلیاردی به پرسپولیس پیوسته است.خیلی بالاتر از سقف قرارداد. البته سقف قرارداد چیزی است که فقط باعث خنده بازیکنانی می شود که رقم های میلیاردی می بندند (متلک او به سقف قرارداد وقتی هنگام گزارش بازی بد ایران برابر قطر سعی کرد خودش را شاد کند)
حضور در خندوانه
عادل فردوسی پور با حضور در برنامه کمدی خندوانه به اجرای رامبد جوان یکی از بهترین قسمت های این برنامه را رقم زد و در آن از آرزوی مرگش به شکل عجیب پرده برداشت و گفت: دوست دارم زمانی که در حال سفر هستم هواپیما سقوط کند و من بمیرم!
وضعیت مالی عادل فردوسی پور
در خصوص دستمزد عادل از برنامه وضعیت اسپانسر این برنامه و اینکه در آمد حاصل از آن به جیب صداو سیما می رود یا حساب شخصی تا کنون چند بار در رسانه ها مورد بحث قرار گرفته که هیچ بار جواب روشن و شفافی از آن در نیامد ، عده ای می گفتند صدا و سیما برای هر دقیقه برنامه زنده عددی مشخص می شود و شخص عادل می گفت رقم قرار داد با صدا و سیما یک عدد مشخص است و به زمان برنامه ارتباطی نداردو در آمد حاصل از اسپانسر و تبلیغات در اختیار شبکه قرار می گیرد.
منزل ویلای عادل فردوسی پور در شهرک غرب حدود پانزده میلیارد تومان بر آورد می شود .
شایعه جدایی از همسر
یک گمانه زنی رسانه ای در مور زندگی عادل مطرح است که این گزارشگر معروف که محبوبیت او هم تراز با ستاره های فوتبالی است و بین مردم هم علاقه مندان فراوانی دارد به دلیل علاقه وافرش به فوتبال نتوانست به زندگی با همسرش ادامه دهد و چند ماه پیش بدون سرو صدا از او جدا شد.
انتقاد از دولت احمدی نژاد تابو بود
عادل در یکی از مصاحبه هایش ضمن تقدیر از حمایت های صورت گرفته از جانب علی لاریجانی و ضرغامی ریاست وقت صدا و سیما در دوره های مختلف پیرامون فشار هایی که برای تعطیل برنامه از جانب نمایندگان مجلس و سایرین به سازمان وارد می شد صحبت کرد و گفت: انتقاد از دولت احمدی نژاد تابو بود!
عذرخواهی فردوسی پور از بابک زنجانی
عادل فردوسی پور در یکی از برنامه های پیرامون فساد مالی از نام بابک زنجانی به عنوان یک مفسد اقتصادی نام برد که بعد از نامه نگاری وکیل بابک زنجانی در مورد اینکه حکم متهم نفتی هنوز تایید نشده است در برنامه بعدی خود عادل به طور رسمی از زنجانی عذر خواهی کرد!
سرقت میلیونی از خانه عادل فردوسیپور
تا کنون دو بار سرقت از عادل فردوسی پور خبر ساز شده است یکبار سرقت میلیونی از منزلش که سارق از منزل عادل مبلغ هزار دلار و همین طور هزار یورو به همراه لب تاب شخصی اش را برده بود و بار دیگر سرقت از ماشینش بود که اینبار سارق مدارک و لوازم مرتبط با برنامه نود را ربود.
عادل فردوسیپور در مورد سرقت خانهاش که آن زمان بسیار جنجالی شد و تیتر یک تمام رسانهها بود، گفته بود: «طلا و برلیانهای داخل خانهام به سرقت رفته اما میزانش خیلی زیاد نیست، طلای سفید، زرد و برلیان در خانه داشتیم که سرقت شدهاند. همچنین دو فرش ابریشمی و دو تابلوفرش نفیس که پدر و مادرم به من هدیه داده بودند هم سرقت شده ولی ارزش آن را نمیدانم.»
ادعای مایلی کهن درباره فردوسی پور
محمد مایلی کهن در یکی از مصاحبه هایش در مورد آزادی عمل و صراحت بیانی که عادل فردوسی پور دارد ، گفت: حتما او خواهرزاده ضرغامی ریاست وقت صدا و سیماست که می تواند با این ادبیات صحبت کند و کسی کاری به او نداشته باشد.
بعد از این صحبت بار دیگر حاشیه ها در اطراف مجری حاشیه گریز جمع شد تا او به طور رسمی در یکی از مصاحبه هایش گفت هیچ نسبت خانوادگی با ضرغامی ندارم.
رویانیان اجازه نداد فردوسی پور زندانی شود!
از سوی دیگر رویانیان مدیر عامل وقت پرسپولیس که از عادل فردوسی پور شکایت کرده بود با حضور در داد سرا شکایتش را پس گرفت و اجازه نداد این گزارشگر فوتبال روانه زندان شود.
سیاسی پور هم به القاب عادل اضافه شد
بعد از پخش نشدن ویژه برنامه نود به مناسبت شب یلدا که در آن گفت و گو ویژه با دکتر ظریف وزیر امور خارجه کشور ترتیب داده شده بود حواشی زیادی پیرامون فردوسی پور و نود شکل گرفت.جناح های مختلف سیاسی سعی بر به کرسی نشاندن حرف خود داشتند عده ای می گفتند فردوسی پور به دلیل اینکه بدون هماهنگی با مسئولان صدا و سیما ترتیب این گفت و گو را داده باید اخراج شود و از او با عنوان سیاسی پور یاد می کردند عده ای معتقد بودند که چرا عادل به جای ظریف از نعمت زاده دعوت نکرده تا در برنامه اش شرکت کند و پیرامون فشار اقتصادی که مردم با آن مواجه هستند بحث و گفت و گو کنند !حتی این شایعه را به وجود آوردند که عادل خودش تصمیم گرفته بعد از عدم اجازه برای پخش مصاحبه اش از نود خدا حافظی کند که این گزارشگر و مجری با تکذیب تمام مسائل گفت برنامه نود با اجرای من همچنان ادامه دارد.
هدیه فردوسی پور به وزیر ورزش
فردوسی پور یکی نسخه از کتاب فوتبال علیه دشمن را خودش کار ترجمه آن را انجام داده است به وزیر ورزش کشور هدیه داد و از او خواست حتما این کتاب را بخواند.
سوابق و فعالیت ها ی فردوسی پور:
-روزنامه نگار( فعالیت خود را با ابرار ورزشی آغاز کرد)
-مدرس دانشگاه صنعتی شریف
– تهیهکننده و مجری تلویزیونی( برنامه ۹۰ برنامه شاخص اوست)
-گزارشگر فوتبال
–مدرک تحصیلی: کارشناسی ارشد مهندسی صنایع از دانشگاه صنعتی شریف