به هر حال، دانشگاهها و مؤسسات در زمینههای مختلف، رویکردی دلسردکننده داشتند. آنها نمیدانستند که در چه زمینهای او را به کار بگیرند. اسولت در این مورد توضیح میدهد:
بسیاری از جاهایی که برای پیدا کردن شغل رفتم، به من گفتند ما با این موضوع که با مردم بهطور شفاف در مورد موضوعات علمی صحبت میکنی، مشکلی نداریم، اما نه در زمان ما. بهطور ساده بگویم که جای من در سیلوهای آنها نبود.
این موضوع بدان معنی بود که مؤسسات علمی و دانشگاهها در ارزیابی استخدام اسولت، تنها به سابقهی کاری او توجه میکردند.
زمانی که اسولت هنوز در آزمایشگاه چرچ کار میکرد، بسیار پرشور اما لاغر بود، او به جز تکان دادن ناخودآگاه پاها و انگشتان دست خود ورزش دیگری را دنبال نمیکرد. او به غذا و بهخصوص ناهار، به چشم یک حواسپرتی نگاه میکند و اکثرا غذای ترکیبی سویلنت روی میز او دیده میشود. مانند بسیاری از دانشمندان دیگر، اسولت عزت نفس بالایی دارد. زمانی که به او در مورد یک دانشمند خجالتی اما خودبین گفته شد، با پوزخندی که خالی از تکبر نبود گفت:
من صدها مرتبه بیشتر از او خودرأی هستم.
در هر صورت، هدف اسولت یک هدف والای نوعدوستانه است. یکی از وبسایتهای مورد علاقهی او، scienceheroes.com است. این وبسایت دانشمندان را بر اساس تأثیر اختراعات آنها در حفظ جان انسانها لیست کرده است. فریتز هابر (Fritz Haber) و کارل بوش (Carl Bosch) که مخترع کود مصنوعی (شیمیایی) بودند، در رتبهی اول این سایت قرار گرفتهاند. آنطور که این وبسایت آورده است، اختراع آنها توانست در یک قرن گذشته ۲.۷۲ میلیارد انسان را از گرسنگی نجات دهد. لویی پاستور (Louis Pasteur) که نظریهی میکروب را توسعه داده است، در بین ۱۰ دانشمند برتر این لیست جای ندارد. به نظر میرسد که اسولت نیز سودای حضور در این لیست را در سر دارد. او با اشاره به این لیست میگوید:
این لیست واقعا بینقص است.
سال گذشته، کوین اسولت به استخدام MIT درآمد و در آزمایشگاه media شروع به فعالیت کرد. ابتدا این موضوع برای برخی گیجکننده به نظر رسید. چون این آزمایشگاه بیشتر در حوزهی تکنولوژی، هنر، طراحی و علوم رایانهای فعالیت دارد. اما جویی ایتو (Joi Ito) که مدیریت این آزمایشگاه را از سال ۲۰۱۱ بر عهده دارد، میگوید:
کسانی که اینطور فکر میکنند، تصور منسوخی از این مکان دارند... کوین واقعا مناسب این آزمایشگاه است. من به کریسپر بهعنوان یک قدم منطقی در راستای پیشرفت سریع فرآیند دیجیتال نگاه میکنم. کریسپر بخشی از یک نگرش دموکراتیک بلندمدت است، جایی که هزینههای کمتر باعث الهام ایدهها میشود. هزینههای پایینتر و قیمتهای کمتر باعث شد که استفاده از رایانهها به داخل شرکتهای بزرگ محدود نشود. وقتی که شما هزینهی چیزی را از میان برمیدارید، نیاز به اجازه گرفتن نیز از بین میرود.
ایتو با مقایسهی وضعیت فعلی بیوتکنولوژی با زمانی که استفاده از ایمیل گسترش مییافت، میگوید:
ناگهان، یک آبدارچی نیز میتوانست با مدیر خود ارتباط برقرار کند، تمام فیلترها از میان برداشته شدند. ما اکنون همین وضعیت را در کریسپر و بیوتکنولوژی میبینیم.
شاید سالها طول بکشد تا حیوانات و گیاهانی که با ژن درایوهای کریسپر دستکاری شدهاند، وارد محیطزیست طبیعی شوند. قطعا موانع مقرراتی، سیاسی و اجتماعی زیادی بر سر راه انجام چنین کاری وجود خواهد داشت. اسولت پیشبینی میکند که اگر همه چیز طبق برنامه پیش برود، ده سال بعد موشهای پاسفید مقاوم به بیماری لایم در طبیعت نانتاکت رهاسازی خواهند شد. اما موانع علمی پیش روی بهسرعت از میان برداشته میشوند. به این ترتیب حداقل میتوان روزی را متصور شد که با استفاده از تکنولوژی ژن درایو، بیماریهایی که باعث مرگ میلیاردها انسان شدهاند، از بین بروند و جلوی آفات ویرانگر گرفته شود و همچنین از گونههای در خطر محافظت شود. اما برای عملی شدن چنین طرحهایی ابتدا باید نگرش عموم مردم در مورد «دنیای طبیعی» تغییر اساسی کند.
یکی از اهداف فعالیت اسولت در MIT نیز همین است. بخشی از کار او این است که به گفتهی خود او «این ایدهی مسخرهای که طبیعی بودن را مساوی با مفید بودن فرض میکنند» را به چالش بکشد. او میگوید که در عوض ما باید به طراحی هوشمند بهعنوان یک ابزار ژنتیکی نگاه کنیم. این موضوع باعث خندهی او میشود، چون به عقیدهی او اغلب تصور میشود که «طراحی هوشمند» به نظریههای ضد داروینی ارجاع میکند. این نظریهها میگویند که عالم، با تمام ظرافتها و متغیرها، پیچیدهتر از آن است که بهصورت تصادفی به وجود آمده باشد، در واقع نوعی عامل هدایتگر در پیدایش آن نقش داشته است. اما واقعیت خستهکنندهتر و البته قابلتوجهتر از این است:
در عرض ۴ میلیارد سال، تکامل به وسیلهی انتخاب طبیعی و جهشهای تصادفی باعث شده است که مؤثرترین ژنها به نسل بعدی انتقال یابند و ژنهای ضعیف ناپدید شوند. اما امروزه به مدد کریسپر و سایر ابزار بیولوژی مصنوعی، طراحی هوشمند مفهوم جدیدی پیدا کرده است، مفهومی که شاید فراتر از سیر تکاملی داروین پیش برود، چرا که شاید در آینده، تکامل به وسیلهی ما کنترل شود.
به عقیدهی اسولت این اتفاق در آیندهی نزدیک روی نخواهد داد. او با اشاره به این گفتهی تنیسون (Tennyson) که «دندانها و پنجههای طبیعت آغشته به خون است» میگوید:
انتخاب طبیعی در ذات خود شنیع و غیراخلاقی است.
به عقیدهی اسولت هیچ چیز مقدسی در ذات طبیعی انسان وجود ندارد. در حقیقت، نگرشهای احساسی که دنیای طبیعی را بر اساس معصومیت و هماهنگی تعریف میکنند، باعث انزجار اسولت میشود. او در این باره معتقد است:
این ایده که اساس جهان بر خوبی و پاکی و حقیقت است، آنچنان با فهم من از جهان فاصله دارد که حتی نمیتوانم خودم را قانع کنم که افرادی با عقاید اینچنینی وجود دارند. فقط میتوانم بگویم که این مفاهیم، نشانگر وجود درجهی زیادی از درد و عذاب هست.
اسولت معتقد است که دیگر لازم نیست انسان توسط طبیعت کنترل شود و همینطور دیگر نیاز نیست که انسان برای کنترل طبیعت به روشهای خشن و مخرب متوسل شود. او میگوید:
وقتی که طبیعت به ما آسیب میرساند، ما با فیزیک و شیمی به آن پاسخ میدهیم. ما برای از بین بردن آفات، از حشرهکشهای سمی استفاده میکنیم و اغلب گونههای دیگر حشرات را نیز از بین میبریم. برای خلاصی از دست پشهها، مردابها را با بولدوزر خاک میکنیم. این روش مؤثری است. اما با این کار زمین مرطوب و دیگر گونههای حیات نیز از بین میروند. یک حشره را فرض کنید که محصولات کشاورزی شما را میخورد. اگر شما یک ژن درایو داشته باشید و با حس بویایی آن حشره آشنا باشید، میتوانید کاری کنید که آن حشره راه خود را بگیرد و برود. آن آفت همچنان در اکوسیستم باقی میماند، اما تنها از بوی محصولات شما فرار میکند. استفاده از این روشها بسیار مؤثرتر و برازندهتر از تمام روشهایی است که اکنون استفاده میکنیم.
تقریبا تمام تکنولوژیهایی که برای یاری رساندن به هرگونه حیات استفاده میشود، میتواند در جهت آسیب رساندن به آن نیز استفاده شود، چه بهصورت تصادفی و چه از روی قصد. دانشمندی که با بازنویسی ژنهای یک حشره میتواند آن را به بیماریهای مالاریا، زیکا، دانگ و یا هرگونه بیماری مسری دیگر مقاوم کند، تقریبا بهطور قطع میتوان گفت که توانایی تبدیل آن حشره به یک سلاح را نیز خواهد داشت. در اوایل امسال، رئیس کنسول اطلاعات ملی ایالات متحده، جیمز کلپر (James Clapper)، دستکاری ژنی را در فهرست سلاحهای بالقوهی کشتار جمعی قرار داد. بعضی از دانشمندان این کار کلپر را اغراقآمیز دانستند، اما نویسندگان گزارش ژن درایو در آکادمی ملی علوم در گزارش خود نوشتند:
غیرقابلتصور نیست که کسی به جای مقاوم کردن یک پشه به بیماریها، آن را ضعیفتر و مستعد انتقال بیماریهای واگیردار کند.
به عبارت دیگر، ممکن است تروریستها با اضافه کردن یک ژن به بزاق پشهها، آنها را قادر به تولید نوعی سم کنند که همراه با مالاریا به انسانها منتقل شود. درست قبل از اتمام سال، کنسول مشاوران علوم و تکنولوژی رئیسجمهور مستقیما به کاخ سفید هشدار داد که دیگر تبدیل ویروسهای معمولی به سلاحهای بیولوژیکی تنها با دستکاری ژنتیکی کار دشواری نیست. اسولت در این مورد میگوید:
بزرگترین ترس من این است که قبل از اینکه اتفاق شگفتانگیزی بیفتد، یک اتفاق وحشتناک بیفتد. این فکر من را شبها بیشتر از اینکه بخواهم اقرار کنم، بیدار نگه میدارد.
تاکنون ابزار بیولوژی مولکولی بسیار گرانقیمت بودند و کمتر کسی به آنها دسترسی داشت و طبیعتا کمتر کسی توانایی احیای ویروسهای غیرفعال یا ساخت ویروسهای جدید داشت. اما اختراع کریسپر باعث تغییر شرایط شده است و بدون شک این ابزار باعث بیشتر شدن سرعت پیشرفت در حوزههای مختلف خواهد شد. اما به تبع داشتن دسترسی بیشتر و عمومیتر، ریسک رویداد اتفاقات ناگوار، چه از روی قصد و چه با هدف خرابکاری، بیشتر خواهد شد. امروزه یک توالی DNA را میتوان به بهای چند پنی در اینترنت ساخت. با هزینهی کمتر از یک هزار دلار، یک شخص آماتور و علاقهمند به این حوزه، صرف نظر از میزان مهارت و یا حتی دانش، میتواند ویروس و تمام ابزارهای لازم برای دستکاری ژنتیکی آن در میز آشپزخانهی خود را خریداری کند.
قرنها است در دل مردم این ترس وجود دارد که روزی شکل قدرتمندی از حیات که به دست انسان با نیت خیر آفریده شده است، به نحوی از کنترل ما خارج شود. هیچ پیشرفت علمی، حتی شکافتن اتم، تا این اندازه این ترس را برای ما ملموستر نکرده بود. با این حال جامعهی تحقیقاتی خود را تنها مرجع داوری که مسئول قضاوت در مورد تکنولوژیهای جدید است، میشناسد. اکنون اسولت در شرایط عجیبی به سر میبرد. او یکی از طرفداران استفاده از تکنولوژی ژن درایو است، اما همزمان یکی از افرادی است که در مورد انحراف در استفاده از این تکنولوژی هشدار میدهد. او در یک گردهمآیی در کمبریج گفت:
اینجا مشکلات من آغاز میشود. چون بهعنوان یک دانشمند، من میتوانم یک ارگانیسم را در محیط آزمایشگاه به گونهای دستکاری کنم که تأثیر بیشتری نسبت به تمام نمایندگانی که آنسوی رودخانه در ساختمان پارلمان نشستهاند، بر زندگی شما داشته باشد.
او در ادامه از حاضران پرسید:
این موضوع چه تأثیری بر ایدهآلهای دموکراتیک ما میگذارد؟
اسولت معتقد است که برای شکوفایی در علم و تکنولوژی، رویکرد خودمان به تحقیقات علمی را باید شدیدا تغییر دهیم. او در این ارتباط توضیح میدهد:
در پزشکی، ما قبل از شروع تحقیق، باید موافقت افراد را داشته باشیم. این یک استاندارد در تحقیقات پزشکی است؛ اما در محیط آزمایشگاه ما حتی به همدیگر نمیگوییم که در حال انجام چه کاری هستیم. شفافیت خیلی کمی وجود دارد. این رویکرد باید تغییر کند.
تقریبا تمام تحقیقات آزمایشگاهی در آمریکا مدیریت میشود. آزمایشها ابتدا باید توسط هیئتی از دانشمندان تأیید شود و محققان نیز بهطور مستمر تبادل اطلاعات میکنند و به این منظور کنفرانسهای منظمی برگزار میشود.
با این حال سیستم مشوقها برای پیشرفت آکادمیک، از جمله پاداشها و جوایز، انتشار مقالات و استخدام، ارزشی برای شفافیت قائل نیست. دان هارتمن (Dan Hartman) از بنیاد گیتز که سرپرستی تیم ارائهدهنده مشاوره و کمک به تحقیقات بالینی و پژوهشهای کمی را بر عهده دارد، میگوید:
در محیط آزمایشگاه شما مرتبا تشویق میشوید که کارتان را مخفیانه انجام دهید. سیستم مشوقها اینگونه کار میکند. شما باید تحقیقات خود را مخفی نگهدارید تا زمانی که آن را منتشر کنید. حتی در آن صورت نیز خودتان تصمیم میگیرید چه چیزی را منتشر کنید و چه چیزی را برای همیشه مخفی نگهدارید.
بنیاد گیتز در نظر دارد از ابتدای سال ۲۰۱۷ تمام تحقیقات تحت حمایت خود را مکلف کند که تمامی اطلاعات خود را منتشر کنند تا این اطلاعات بهآسانی در دسترس تمام کسانی که دوست دارند آنها را بخوانند، قرار گیرند. هارتمن میگوید:
اگر این کار را نکنیم، دیوانگی کردهایم. داشتن دسترسی به اطلاعاتی که با موفقیت همراه نبوده است، میتواند به همان اندازهی دیدن اطلاعات درست مهم باشد.
اسولت بر این باور است که تا رسیدن به مرحلهای که دانشمندان دریابند چگونه با جامعهای که به آن خدمت میکنند، ارتباط برقرار کنند، راه زیادی در پیش است. برای توضیح بیشتر در این مورد اسولت یکی از جالبترین سخنان گفتهشده در دورهی علوم مدرن را یادآوری میکند:
وقتی که شما با موضوعی جذاب از لحاظ علمی روبهرو میشوید، تصمیم خود را میگیرید و شروع به کار میکنید و تا زمانی که در کار خود از لحاظ تکنیکی به موفقیت نرسید، در مورد آن اظهار نظر نمیکنید.
همین سناریو در ساخت بمب اتمی پیاده شد. این جمله را رابرت اوپنهایمر (Robert Oppenheimer ) در سال ۱۹۵۴ در استماع دادرسی و در دفاع از خود گفته بود. اسولت میگوید در دنیایی که دانشآموزان بهزودی در کلاس زیستشناسی به دستکاری ژنتیکی اقدام خواهند کرد، این دقیقا همان دیدگاهی است که باید تغییر کند.
او توضیح میدهد:
ما باید واقعا به دنیایی که در حال ورود به آن هستیم فکر کنیم. این وحشتناک است که تاکنون تغییر زیادی ایجاد نشده است. دانشمندان هنوز نمیخواهند در مورد تحقیقات خود به دیگران توضیح دهند.
سم تلفورد (Sam Telford)، یک پروفسور در حوزهی بیماریهای واگیر است که در Tufts School فعالیت میکند. او یکی از اولین بیولوژیستهایی است که از سی سال قبل در مورد کنه مطالعه میکند. او همچنین به مطالعه جانوران دیگری مانند آهو و موش میپردازد. با زدن عینکی با حاشیهی فلزی، تلفورد مانند نسخهی دانشگاهی کلارک کنت (نام زمینی کاراکتر سوپرمن) به نظر میرسد. او در حین صحبت در مورد بیماری منتقلشونده با کنه به این موضوع اشاره میکند:
من سالها است سعی میکنم مردم این جزیره را قانع کنم که اگر از دست آهوها خلاص شوید، از دست بیماری لایم خلاص میشوید. اما اهالی روستا در جواب میگویند که این کار امکانپذیر نیست.
تلفورد در مورد احتمال موفقیت طرح اسولت میگوید:
من جای بهتری برای انجام این پروژه نمیشناسم.
این گفتهی تلفورد کاملا دقیق است، در واقع جزیرهی نانتاکت هم از لحاظ فیزیکی و هم از لحاظ احساسی مکانی ایدهآل برای انجام چنین تحقیق علمی بیسابقهای است. جزیرهها بیشتر به خود متکی هستند. اکثر اهالی این جزیره مدارک بالای دانشگاهی دارند و میتوانند تصمیمات منطقی بگیرند، بهخصوص در مورد موضوعی که قرار است آیندهی زندگی آنها در این جزیره را دستخوش تغییر کند. باید این را در ذهن داشت که اهالی نانتاکت مدتها است با مشکل کنههای پاسیاه که ناقل باکتری لایم هستند، درگیرند. حتی جمعآوری چند میلیون دلار کمک مالی برای پروژهی حذف بیماری لایم در نانتاکت و Martha’s Vineyard نباید کار سختی باشد.
حذف بیماری لایم میتواند اسباب آسایش میلیونها آمریکایی را فراهم کند، اما شکست دادن پشهها در نبرد با بیماریها بهعنوان یکی از کشندهترین دشمنان بشر، یک دستاورد و البته یک چالش بینظیر در سطحی کاملا متفاوت است. جدا از بیماریهای همچون تب دانگ، تب زرد، چیکونگونیا (chikungunya) و سایر بیماریهایی که با ورم مغز همراه هستند، مالاریا بهتنهایی عامل مرگ صدها میلیاردها انسان بوده است. پدید آوردن پشههایی که باعث نابودی این بیماریها شوند، میتواند در ردهی دستاوردهای بزرگ پزشکی همچون ریشهکن کردن آبله قرار گیرد.
با این حال، هرگاه یک گروه تحقیقاتی ابزاری برای دستکاری گونههای حیات معرفی میکند، سرنوشتی جز روبهرو شدن با مخالفتهای سرسختانه ندارد. جیم توماس (Jim Thomas)، مدیر برنامهریزی گروه ETCC میگوید:
میدانید، اول در مورد GMT (ارگانیسمهای اصلاحشدهی ژنتیکی) گفتند که اشکالی ندارد، تنها در آزمایشگاه توسعه داده میشوند. سپس گفتند که اشکالی ندارد، بهصورت محدود توسعه داده میشوند. بعد گفتند که اشکالی ندارد، این ارگانیسمها نمیتوانند در حیات وحش زنده بمانند. حالا میبینید که با ما نوعی تکنولوژی مواجه هستیم که نهتنها قرار است در حیاتوحش زنده بماند، بلکه قرار است آن را به تسخیر خود نیز دربیاورد.
گفتنی است که گروه ETC در جهت مانیتورینگ و نظارت بر اثرات تکنولوژیهای جدید در حوزهی بیوتکنولوژی تأسیس شده است. این گروه بارها در مورد معرفی و ارائهی محصولات دستکاری شدهی ژنتیکی هشدار داده است.
در ماه سپتامبر و در جریان نشست اتحادیه بینالمللی حفاظت از محیط زیست، گروه ETC پیشنهاد تعیین مهلت قانونی برای تحقیقات مرتبط با ژن درایو را ارائه کرد که هیچکدام از سازمانهای بزرگ علمی از این پیشنهاد حمایت نکردند. حتی ارائهی چنین پیشنهادی باعث ایجاد ترس و نگرانی بین دانشمندان شده است. چون حتی اگر از روی مخفیکاری، سوءتفاهم، گستاخی یا کسب سود، چنین نگرشی در مورد بیولوژی اتخاذ شود، جامعه به بیولوژی نگرش منفی پیدا خواهد کرد و زیان بیوتکنولوژی را بیشتر از منفعت آندر نظر خواهد گرفت. در پاییز سال گذشته، زمانی که مرکز تحقیقات انستیتو براد (Broad Institute) گواهی استفاده از کریسپر را به صنایع مونسانتو بهمنظور تولید دانهها و محصولات بهتر اعطا کرد، یک محدودیت و هشدار بزرگ را در معادله گنجاند: شرکت مونسانتو از استفاده از کریسپر به همراه ژن درایو منع میشود.
با اتمام بخش دوم از این متن در اینجا، در بخش سوم بهطور خاص به جنبههای اخلاقی و همچنین مسیرهای قانونی و اقبال عمومی مرتبط با این فعالیتها خواهیم پرداخت.