مسجد جامع مقابل قلعه سرخ واقع شده است. در این مسجد چند اثر تاریخی از جمله نسخه قدیمی از قرآن که بر روی پوست آهو نوشته شده به معرض دید گذاشته شده است. بیش از ششهزار کارگر در طول شش سال برای ساخت این مسجد کار کردند و سرانجام در سال ۱۶۵۶ میلادی افتتاح شد.
محوطه خارجی مسجد ظرفیت ۲۵ هزار نمازگزار را دارد. این محوطه از شرق، شمال و جنوب به سه ردیف پلکان منتهی میشود که همگی با سنگهای قرمز ساخته شدهاند. در شمالی مسجد ۳۹ پله، در جنوبی ۳۳ پله و در شرقی که دری بزرگتر است و محل ورود خانواده سلطنتی بوده، ۳۵ پله دارد.
در اطراف مسجد، دکهها و مغازههای متعددی به فروش انواع کالا مشغول هستند. ساختمان اصلی این مسجد ۸۰ متر طول، ۲۷ متر عرض دارد و سقف آن از سه گنبد تشکیل شده است. گنبدهای آن از سنگ مرمر راهراه سفید و ارغوانی ساخته شدهاند و زیر آنها سالنی با هفت ورودی قوسی شکل رو به غرب وجود دارد و دیوارهای آن تا نیمه با سنگ مرمر پوشیده شدهاند.
دو مناره سر به فلک کشیده، به ارتفاع چهل و یک متر، دو طرف این گنبدها جای گرفتهاند. این دو مناره ۴۰ متر ارتفاع و صد و سی پله دارند و از سنگ قرمز و سنگ مرمر سفید ساخته شدهاند که به صورت راهراههای طولی کار گذاشته شدهاند.
در محوطه پشتی مسجد نیز چهار مناره کوچک قرار گرفته که هفت ورودی قوسدار آن به سمت غرب باز میشود و دیوارهای مسجد تا ارتفاع تقریباً یک متر با مرمر پوشیده شدهاند.
غیر از این سالن، در مسجد شبستان دیگری نیز برای اقامه نماز وجود دارد که حدود ۶۱ در ۲۷ مترمربع مساحت داشته و هفت ورودی قوسدار دارد. در بالای هرکدام از این ورودیهای قوسی شکل کتیبههایی از مرمر سفید قرار دارد که ۲/۱ متر طول و ۷۶ سانتیمتر عرض دارد و روی آن با مرمر سیاه نقش خورده است. روی این کتیبهها تاریخ ساخت مسجد حک شده و به فضایل و سلطنت شاهجهان اشاره شده است.
کف مسجد با مرمر سیاه و سفید فرش شده و قسمتی که قرار است سجاده هر نمازگزار باشد با سنگهای مرمر مشخص شده است. این سجادههای مرمرین از نظر اندازه ۹۱ سانتیمتر در ۵۰ سانتیمتر بوده و در مجموع گویی ۸۹۹ سجاده سیاه مرمرین در کف مسجد جایگذاری شده است.
نوشته مسجد جامع دهلی نو با معماری منحصر به فرد اولین بار در بامداد پدیدار شد.
سالها گذشت و من از تب و تاب چهره شدن دور شدم؛ آنقدر دور که وقتی به خودم آمدم، دیدم سر کلاس طرح معماری هستم و اتودهای سینما گالریام را کلکسیون میکنم. دیگر ویرانگر نبودم! خالق نوپایی بودم که به روزگار، کمتر از نوجوانیام میخندیدم!
رابطه میان سینما و معماری پیوندی ناگسستنی است. هر دو خلق است؛ خلق اثری بدیع و بیمثال به دست خالقی که نبض مخاطب را ماهرانه در دست دارد. معماری در سینما و سینما در معماری، هر دو سخن از یک رسالت دارد؛ روح زندگی؛ روحی که بیشک بزرگان این عرصه در جان بخشیدن به آن بسیار موفق بودهاند.
تهمینه میلانی پانزده شهریور سال ۱۳۳۹ در شهر تبریز در یک خانواده تحصیلکرده و فرهنگدوست بهدنیا آمد. پدر او پزشک متخصص داخلی و مادرش دیپلمه بود.
او فارغالتحصیل رشته مهندسی معماری از دانشگاه علم و صنعت است و در کنار فعالیت سینمایی همراه همسر خود مهندس محمد نیکبین، مدیریت شرکت مهندسین مشاور و طراحی داخلی «آرتا بین» را بر عهده دارد که طراحی و ساخت دهها پروژه معماری حاصل این همکاری است.
فعالیت سینمایی او بهعنوان دستیار کارگردان و طراح صحنه، همزمان با تعطیلی دانشگاهها (انقلاب فرهنگی) در سال 1359 با آقای مسعود کیمیایی آغاز شد.
سال 1368 آغاز فعالیت حرفهای او با ساخت فیلم «بچههای طلاق» به عنوان نویسنده و کارگردان سینماست. نگارش و ساخت 13 فیلم بلند سینمایی با مضامین اجتماعی و یک فیلم کوتاه برای کودکان به سفارش یونیسف و نگارش چند سریال از جمله «هوشمندان سیاره اوراک»، «کلوپ یاران مثبت» و چندین فیلمنامه سینمایی برای کارگردانان دیگر حاصل سالها فعالیت سینمایی اوست.
فیلمهای او در مقام نویسنده و کارگردان
بچههای طلاق 1368، افسانه آه 1369، دیگه چه خبر 1370 ، کاکادو1375 ، دوزن 1378 ، نیمه پنهان1380 ، واکنش پنجم 1382 ، زن زیادی 1383 ، آتشبس 1384، میترسم! پس دروغ میگویم! ( فیلم کوتاه برای یونیسف ) 1385 ، تسویه حساب 1386 ، سوپراستار 1388 ، یکی از ما دونفر 1389 ، آتشبس 2 1393 .
فیلمهای او علاوه بر جذب مخاطبان داخلی، موفق به کسب دهها جایزه از جشنوارههای بینالمللی از جمله فستیوال بینالمللی لسآنجلس، آسیاپاسیفیک، قاهره، ژنو، تائور مینا، کره و ... و جایزه فیلم سال حقوق بشر شده است.
تهمینه میلانی علاوه بر داوری چندین فستیوال داخلی، بهعنوان داور و رئیس هیات داوران در جشنوارههای مختلفی از جمله فستیوال بینالمللی شیکاگو (2003) ، رئیس هیات داوران جشنواره شبهای سیاه استونیا(2004)، جشنواره کارتاژ تونس (2004)، جشنواره کرالا هندوستان (2005)، جشنواره کلن آلمان (2006)، رئیس هیأت داوران جشنواره فیلم بانکوک تایلند (2006)، داوری فستیوال آسیاپاسیفیک استرالیا (2009)، داوری جشنواره منبر طلایی تاتارستان (2011)، داوری جشنواره بینالمللی فیلم گوا هند (2011)، جشنواره بینالمللی فیلم داکا بنگلادش(2012)، داوری جشنواره آسیاپاسیفیک استرالیا (2012)، داوری جشنواره فیلم مالاتیا ترکیه (2013)، رئیس هیأت داوران جشنواره فیلم اربیل کردستان (2014) و... حضور داشته است.
تهمینه میلانی یک دختر 19 ساله به نام ژینا دارد و با همسرش در تهران زندگی میکند.
از تهمینه میلانی پنج فیلمنامه به نامهای «دوزن»، «نیمه پنهان»، «خیابان عشق ممنوع»، «هتل کالیفرنیا» و «شهرزاد» به چاپ رسیده است.
طراحی صحنه فیلم آتش بس 2 / طراح: آزیتا میلانی
از کودکی علاقه عجیبی به نقاشی داشتم. کمد شخصیام پر بود از مدادرنگی، ماژیک، گواش و در دوران دبیرستان تیوپهای رنگ روغن. نقاشی حال مرا خوب میکرد. دوست داشتم تصویر شخصیتهای مورد علاقهام را کپی کنم و احساسات و داستانهایی که میخواندم را به تصویر بکشم.
سینما هم نقش مهمی در کودکی من داشت. اگر بگویم بهدلیل علاقه مادرم به سینما، هفتهای چندبار سینما میرفتیم، غلو نکردهام.
متاسفانه در کنکور نقاشی رزرو سوم شدم و از تحصیل در این رشته محروم ماندم. همان سال در دانشکده ملی تلویزیون هم قبول شدم اما خانوادهام به دلیل آنکه 90 درصد بدنه سینما ناسالم بود، اجازه تحصیل در این رشته را به من ندادند. دیپلم من ریاضی بود و رتبه بسیار خوبی در کنکور کسب کرده بودم؛ به همین دلیل به این نتیجه رسیدم که معماری بخوانم که با هر دو رشته سینما و نقاشی نزدیک بود.
ناگفته نماند از کودکی، هنگامیکه برای ییلاق ما را به باغ بزرگی که در روستای هریس داشتیم، میبردند، با برادرم علی با خشت و گل، شهر و قلعه و خانه میساختیم. خانههای ما ستونهای محکم و تیرهای چوبی، پنجره و درهای شیشهای داشت. در ضمن دو پسرخاله بزرگم، حمید و فرهاد معماری میخواندند و من با این رشته بیگانه نبودم.
یک سال بعد از انقلاب که من سال دوم دانشکده بودم، دانشگاههای سراسر کشور برای چهار سال تعطیل شد و من در یک سمینار با آقای مسعود کیمیایی آشنا شدم و زمانی که ایشان از علاقه من به سینما و رشته تحصیلیام آگاه شدند، ابتدا بهعنوان دستیار تحقیق و بعد دستیار کارگردان پیشنهاد همکاری به من دادند. هفت سال کنار ایشان و دیگر کارگردانان صاحبنام آموختم و با کسب تجارب متنوع به عنوان منشی صحنه، دستیار کارگردان و بعد از اتمام تحصیلم، طراح صحنه بهطور مستقل فیلمسازی را آغاز کردم.
رابطه بین معماری و سینما را چگونه تفسیر میکنید؟
به جرات میتوان گفت در میان هنرها، معماری نزدیکترین هنر به سینماست. گرچه یک پای سینما همیشه در هنرهای دیگر بوده و هست و با آنکه عمر کمی دارد اما نسبت به همه هنرها از اقبال عمومی بیشتری برخوردار است. درواقع وارث همه هنرهاست و آنچه را که همه هنرها در طول صدها سال تجربه کردند، سینما در چند دهه تجربه کرده است. طراحی صحنه و لباس را از تئاتر، فیلمنامه را از رمان و داستان و بهطور کلی ادبیات، نور و رنگ را در وهله اول از نقاشی و در ادامه عکاسی وام گرفتم و البته موسیقی و... .
یک نقاش لزومی ندارد که موسیقیدان باشد و همینطو ر یک موسیقیدان هم نیازی نیست که نقاشی بداند اما یک سینماگر و معمار باید از هنرهای دیگر سررشته داشته باشد.
از دید من، سینما امکان حرکت از هنرهای دیگر است اما بیشتر از همه هنرها وامدار معماری است.
شباهت سینما و معماری را در چه میبینید؟
در وهله اول سینما یعنی معماری دیدن، تماشا کردن و نگاه کردن. در کنار آن، سینما و معماری علاوه بر شباهتهای پایه همچون نور، سایهروشن، رنگ، پرسپکتیو و ... حاصل فعالیت یک گروه است. نقاشی، خطاطی، عکاسی و حتی موسیقی و رقص. تئاتر میتواند اثر هنری یک فرد باشد اما سینما و معماری برای شکلگیری به یک تیم کاری متشکل از تخصصهای متنوع نیازمند است. معماران برای ارائه خلاقیت خود به مهندسان سازه، برق، تاسیسات و تکنیسینها و کارگران نیازمندند و فیلمسازان به فیلمنامهنویسها، فیلمبرداران، گریمورها، صدابرداران، طراحان صحنه، بازیگران و ... . طبعا اگر این گروه کاری بهطور هماهنگ همانند یک چرخدنده کار نکنند، نتیجه درخشان نخواهد بود.
هردوی این رشتهها برای به سرانجام رسیدن به سرمایه نیازمند هستند. هر دو رشته کارآفرین هستند و شغل ایجاد میکنند. هر دو مورد قضاوت جمع کثیری واقع میشوند؛ البته سینما در یک زمان کوتاه و معماری در درازمدت.
یک فیلمساز و معمار موفق، حتما باید آشنایی کامل با علوم مدیریت، روانشناسی، جامعهشناسی و مردمشناسی داشته باشد؛ چون هم با مخاطبان وسیعی روبهروست و هم باید یک گروه کاری را مدیریت کند؛ حتی بیش از این. من معتقدم یک معمار و یک فیلمساز حتما باید مدیریت بحران بداند؛ چون گروهی که چه در یک فیلم سینمایی و چه در یک کارگاه ساختمانی فعالیت میکنند، اغلب شناخت محدودی از یکدیگر دارند و چه بسا همدیگر را نمیشناسند و گاه از طبقات اجتماعی، اقتصادی و سطح سواد متنوعی برخوردارند. درواقع هنر معمار و فیلمساز در کنار خلاقیت فردی، هماهنگی این گروه ناهمگن است. به اعتقاد من، هم یک فیلمساز و هم یک معمار همانند یک کیسه بوکس عمل میکنند! منظورم این است که باید همه مشتها به آنها بخورد و نه به افراد دیگر گروه و گرنه گاه این اختلاف نظر در گروه، تاثیرات مخربی در پی خواهد داشت.
روانشناسی مخاطبی که به تماشای فیلم یک فیلمساز خواهد نشست و جمعی که از فضای معماری احداث شده یک معمار، بهره خواهد برد نیز بسیار مهم است و کانسپت مختلفی را براساس عملکرد موجب میشود و همین موضوع، آنها را متنوع میکند.
مثلا یک فیلم سیاسی یا اکشن، مناسب گروه سنی کودکان نیست. همینطور طراحی یک مرکز ترهبار تفاوت بسیاری با یک هتل لاکچری و ... دارد؛ چراکه علاوه بر فرهنگ استفادهکنندگان از فضا، نوع عملکرد افرادی که از این فضاهای متنوع استفاده میکنند، متفاوت است.
کاربرد معماری در سینما دقیقا چیست؟
اگر دقت بفرمایید هم سینما و هم معماری، حس لامسه شما را درگیر میکند؛ خصوصا در سینمای سهبعدی این تجربه بسیار مشابه با معماری است. با این تفاوت که در سینما شخص دیگری جهت شما را تعیین میکند.
در کنار کاربرد ساده و ابتدایی معماری در سینما به عنوان لوکیشن، کارگردان با استفاده از دوربین، فضای معماری را برای شما معنا میکند.
شما با دیدن یک یا چند پلان از یک فیلم بهسادگی درمییابید که موضوع فیلم در چه موقعیت تاریخی و جغرافیایی اتفاق میافتد و با هویت قومی، نژادی، اقتصادی و ... شخصیتهای داستان به سرعت آشنا میشوید اما این کارگردان است که با زاویه دوربین، میزانسن، اندازه لنز، نورپردازی و ... فضا را برای شما تعریف میکند و برای شما تصمیم میگیرد.
اغلب مردم دنیا، معماری ساختمانها و شهرهای مختلف جهان را از طریق فیلم و سینما میشناسند اما به این امر توجه ندارند که این فضاها و بناها نمود بیواسطه و واقعی آنها نیست بلکه برداشت فیلمسازی است که از آن بنا یا فضا به ما ارائه میدهد.
بهطور مثال، من برای نمایش فشاری که سنت بر شخصیت اصلی داستان « فرشته» در فیلم «دوزن» وارد میکند، بافت سنتی شهر اصفهان را برگزیدم؛ بنابراین نگاه من به کوچهها، گذرها، پل زایندهرود و آبراهها (مادی) تفاوت بسیاری با فیلمسازان دیگر دارد.
ممکن است یک کارگردان در فیلمش از اصفهان تصویری زیبا و توریستی به تماشاگر ارائه دهد یا یک کارگردان دیگر، صحنههای طنزی از فضا و آدمهای آن شهر را به نمایش بگذارد. اصفهان، اصفهان است اما من با گذر از کوچهها و گذرها تصویری تراژدی از آن، نمایش میدهم، دیگری تصویری توریستی و آن یکی تصویری فانتزی! بنابراین شما با تغییر کارگردان و جای دوربین، تجارب متفاوتی از یک شهر را تجربه میکنید که میتواند واقعیت آن شهر نباشد.
بارها دیدهایم یک خانه مورد استفاده فیلمسازان مختلف قرار گرفته است اما در عین مشترک بودن خانه با تغییر رنگ، نوع آکسسوار، نورپردازی، حرکت دوربین تعریف دیگری از آن خانه ارائه داده شده است.
بنابراین سینما از تنش دوفضای ساکن و دوربین با استفاده از حرکت، نور و ... بهوجود میآید. در فیلمهای واقعگرا، معمولا از فضای ساکن معماری و عین فضا بهره گرفته میشود و این آدمها هستند که مورد توجه فیلمساز هستند اما در سبکهای دیگر فیلمسازی شکل دیگری از فضا.
چقدر در ارائه ایدههای خود در هر دو رشته موفق بودهاید؟
شاید کمتر از 10 درصد. متاسفانه بهدلایل متنوع از جمله نگرش سنتی مدیران کشور که بودجه پروژههای عمومی را در دست دارند، دست متخصصان خلاق در هر دو رشته معماری و سینما بسته است.
بارها پیش آمده که طراحیهای من و همسرم و گروهی از متخصصان که با ما کار میکنند، بهدلیل نگرش سنتی کار فرمایان دولتی یا اجرا نشده یا به صورت ناقص اجرا شده است.
متاسفانه کارفرمایان بهویژه کارفرمایان دولتی، خود را در همه چیز صاحبنظر میدانند و وقتی در مقام تصمیمگیرنده، قرار میگیرند ارزشی برای متخصصان و نظریاتشان قائل نیستند؛ مثلا در طراحی یک سینما، کارفرما اصرار داشت ساختمان سینما شبیه به مساجد فعلی که برداشتی نادرست از معماری دوره صفوی است طراحی شود! و دفاعیات ما از کانسپت سینما و تفاوتهای آن با مسجد راه بهجایی نبرد. من در فیلم «یکی از ما دونفر» ضمن قدردانی از معماری باارزش دوران صفوی بهطور مختصر به آن پرداختهام.»
در مورد سینما و فیلمسازی هم همینطور است. متاسفانه معمولا شورای سیاستگذاری فرهنگی نگرش رو به جلو ندارند و مقولههای اجتماعی و اخلاقی را تنها در چارچوب نظریات سنتی خود به فیلمساز تحمیل میکنند.
میدانم که بسیاری از لوکیشنهای اصلی فیلمهای شما به جای اجاره کردن یک لوکیشن موجود، ساخته شدهاند. دلیل ساخت این دکورها چه بوده است؟
از «بچههای طلاق» اولین فیلمی که ساختهام تا آخرین آنها «آتشبس 2 » همواره معماری ارزش ویژهای برای گروه ما داشته است؛ یعنی در انتخاب لوکیشن نهایت دقت را کردهایم. هنگام ساخت فیلم «کاکادو» که موضوعی علمی تخیلی داشت، ما نیازمند استودیو برای ساخت دکور بودیم و تنها استودیوی موجود در شهر قرار بود تغییر کاربری دهد. برای همین شروع کردیم به شناسایی خانههای کلنگی بزرگی که بهزودی تخریب خواهند شد و صاحبشان حاضر بودند با قیمت پایین آنها را در اختیار ما قرار دهند. پس از آن هر فیلمی که میساختم، اگر نمیتوانستیم لوکیشن مناسب برای معرفی شخصیت های ذهن من پیدا کنیم ابتدا به اتفاق همسرم، محمد نیکبین و از فیلم «یکی از ما دونفر» به بعد به اتفاق او و خواهرم آزیتا که او هم همانند ما معمار است، آنها را در همان خانههای کلنگی مناسب شخصیتهای فیلمنامه می سازیم.
میگویند معماران یا راهی مییابند یا راهی میسازند. (میخندد) میبینید که ما هم راه یافتیم و هم راه ساختیم.
در این ساختمانهای کلنگی، با استفاده از متریال سبک چون چوب و ... علاوه بر ایجاد لوکیشن اصلی، گاه لوکیشنهای فرعی نیز شکل گرفته است. همچنین دفتر گروه، اتاق گریم، اتاق لباس، فضای مخصوص گروههای مختلف، انبارها و ... .
بهعنوان مثال هنگام ساخت فیلم واکنش پنجم ما موفق به اجاره رستورانی که در فیلمنامه 20 دقیقه از فیلم در آن میگذشت، نشدیم. برای همین رستوران را در خانهای کلنگی طراحی و اجرا کردیم. با این روش دست من برای دکوپاژ باز بود و دکوراتورها فضا را مناسب دکوپاژ من میساختند و فیلمبردار هم نورهای مورد نظر خود را طراحی میکرد.
برای صرفهجویی در زمان، حتی پاسگاهی که قرار بود در بوشهر فیلمبرداری شود را هم در زیرزمین همان خانه ساختیم و البته چند لوکیشن فرعی دیگر از جمله اتاق وکیل و خانه یکی از خانمهای فیلم و... .
یادم هست آقای زرین دست، مدیر فیلمبرداری فیلم بهشوخی میگفت: «اگر جادهها را هم همین جا وسط باغ بسازید، عالی میشود.»
با این روش دکورسازی علاوه بر صرفهجویی در زمان فیلمبرداری، دست ما برای حرکتهای متنوع فیلمبرداری، نورپردازی و صحنهآرایی و ... باز میماند و صاحبخانهای وجود ندارد که برای یک میخ به دیوار زدن بر سر ما غر بزند.
یا در فیلم «سوپراستار» خانهای که مناسب شخصیت اصلی باشد و صاحبش آن را به ما اجاره دهد، نیافتیم. بنابراین در طبقه سوم یک ساختمان بزرگ کلنگی آپارتمان سوپر استار، طبقه دوم دفتر کارخانه و خانه مادر سوپراستار و در زیرزمین خانه لوکیشنهای فرعی را اجرا کردیم. همین روش را برای ساخت فیلمهای یکی از ما دونفر، آتشبس 1، آتشبس 2، تسویهحساب و ... به کار گرفتیم.
در سمیناری که در دانشگاه اوکلاهما داشتید، علاوه بر تاثیر مستقیم فضای معماری در سینما، از تاثیر معماری در ناخودآگاه تماشاگر صحبت کردید. اگر ممکن است با ذکر چند مثال از فیلمهای خودتان این تاثیر را بیان کنید؟
مثلا برای نمایش فشار روز به روزی که بر «فرشته» قهرمان فیلم «دو زن» وارد میشود ما رنگ لباسها و اتاقهای خانه او را با گذر زمان، تیره و تیرهتر کردیم و همین روند را ادامه دادیم تا سکانس پایانی خانه که لباسهای او کاملا سیاه و رنگ دیوارها خاکستری تیره بود. تماشاگر با دیدن صحنهها و گذر زمان احساس خفقان و رنج میکند اما دلیل آن را نمیداند؛ چون تاریکی فضا و تغییر رنگ لباسها، کمکم انجام میشود و بر ناخودآگاه او اثر میگذارد. همچنین با گذر زمان و فشار روی فرشته، ما گیاهان سبز را از اطراف او حذف و رنگ آجرهای حیاط را تیره کردیم و در نهایت چند آجر از دیوار بیرون کشیدیم تا فضا، بار رنجی که او میکشد را تشدید کند.
در سکانس پایانی همین فیلم در اصفهان ، ما فرشته را پس از فرار از دست احمد و حسن به کوچه بنبستی میکشانیم که نیمی از معماری آن سنتی و نیمی مدرن و بنبست است.
فرشته به دری میکوبد و در باز نمیشود. فرشته تسلیم بر زمین مینشیند و لباس فرشته و هر دو مرد تیره است و فیلمبرداری در فاصله زمانی ساعت 12 تا 1 بعدازظهر انجام گرفته است تا فرشته سایه نداشته باشد و حس تنهایی او تشدید شود.
در فیلم سوپراستار خانه او مدرن و پر از قفسه است. اما در هیچیک از قفسهها کتابی وجود ندارد و فقط عکسهای متنوعی از سوپراستار خودخواه فیلم مابر قفسهها و دیوارها خودنمایی میکند. مجلهای هم که او بهدست میگیرد تصویر صورت سوپراستار را پشت جلد دارد. اما رها با کولهای پر از کتاب وارد این خانه میشود و در اولین اقدام عکسهای سوپراستار را از دیوارها جمع میکند.
در فیلم «واکنش پنجم» برای نشان دادن موقعیت «فرشته» ما او را از یک گاراژ پر از مرد عبور میدهیم. جایی که هیچ زنی حق ورود به آنجا را ندارد. مردها با عبور فرشته با آنکه چادر سیاه هم بر سر دارد، معترض از جای خود برمیخیزند بدون آنکه کلامی رد و بدل شود و تماشاگر سنگینی فضا را روی فرشته احساس میکند.
در همین فیلم، در صحنههای تعقیب حاج صفدر با بنز قدیمی خود، ما اتومبیل حامل فرشته و بچههایش را از جادههای بدوی با تیر برقهای چوبی عبور میدهیم، تا حس فرار او از سنت تشدید شود. گویی او سنتها میگریزد تا به زندگی بهتر دست پیدا کند. طبعا اگر تیرهای برق بتنی بود چنین حسی به تماشاگر منتقل نمیشد. پیدا کردن چنین لوکیشنهایی آسان نیست اما ما بالاخره در بیراهههای شهر زنجان آنها را یافتیم و ... .
میترا حجار و دانیال عبادی ذر آتش بس 2
آیا چون شما معمار هستید اغلب شخصیتهای زن فیلمهای شما همانند «آتشبس 1»، «آتشبس 2»، «یکی از ما دونفر»، « دوزن» و یکی از زنان «افسانه آه» معمار هستند؟
حتما بیتاثیر نیست. من با مشکلات زنان معمار بیشتر از مشاغل دیگر آشنا هستم. شاید برای همین بیشتر این خانمها یا معمار هستند یا دانشجوی معماری. البته در مورد زنان دیگر هم فیلم ساختهام. زنان خانهدار، معلم، نویسنده و البته زنان خاموش جامعه که کسی به آنها اهمیت نمیدهد و ایشان با مشکلاتشان، خاموش و بیصدا از پا درمیآیند. یادم هست سال 65 اولین باری که برای نظارت ساخت یک خانه، سر ساختمان میرفتم، کارگران که عادت به مهندس ناظر مونث نداشتند بهعناوین مختلف آزارم میدادند! دوغاب و سیمان بر سرم میریختند و ... اما امروزه زنان مهندس ما مشکلات کمتری از ما دارند.
آیا کار در سینما و رشته معماری برایتان هم ارزش است؟
اغلب مردم مرا بهعنوان فیلمساز میشناسند. اما من حقیقتا خوشحال هستم که معمارم. متاسفانه هنر در جامعه ما سیاسی شده و امکان کمی برای خلاقیت هنرمند باقی مانده است. فیلمنامههای من و بسیاری از همکاران اجتماعی سازم مدام رد میشود. من خوشبختم که در این شرایط میتوانم در رشته معماری به خلاقیت بپردازم و مثل همکاران سینمایی افسرده نباشم اما اغلب از همه جوانانی که میخواهند هنر بخوانند، میخواهم که در رشته دیگری تحصیل کنند و مثل من در هنر هم فعالیت کنند. البته ناگفته نماند سینما شغل اصلی من است و من بهعنوان معمار گرچه طراح و نایب رئیس شرکت «مهندسین مشاور آرتابین» هستم اما در واقع کارمند همسرم هستم. (می خندد)
پروژه مرکز کنترل متروی چهارراه کالج
نقش معماری در سینمای ایران در گذر زمان را چگونه میبینید؟
کلام آخر: آینده معماری و سینمای ایران را چگونه پیشبینی میکنید؟
بستگی به مدیریت کلان کشور دارد؛ حرکتهایی در زیباسازی نمای ساختمانهای بلندمرتبه در شهرداریها احساس میشود اما کافی نیست. اگر وضع به همین منوال پیش برود، آینده معماری و سینما فاجعه خواهد بود. فیلمهای ارزانقیمت با دوربین روی دست بیشتر خواهد شد و شمال شهرها پر از خانههایی با نمای رومی مندرآوردی! و البته بخشهای فقیرنشین شهرها با بلوکهای ارزانقیمت و بدون نما رو به ازدیاد خواهند گذاشت.
ضمنا برای اشتراک نسخه چاپی مجله منزل روی تصویر زیر کلیک کنید:
جام جم سرا:
کاخ فردیناند شوال « کاخ ایده آل» - فرانسه
آقای شوال خالق این اثر هنری یک پستچی معمولی بود. اما بعد از اینکه یکی از دوستانش سنگ حکاکی شده ای به او هدیه داد، فکر ساختن این بنا به سرش زد. شوال کارش را رها کرد و شروع به جمع آوری سنگ و صخره و حکاکی بر روی آنها کرد.
او با اینکه از معماری سر در نمی آورد اما سی و یک سال با ذوق و سلیقه ادامه داد تا اینکه این کاخ را برای خودش ساخت. این کاخ در دهه سوم قرن بیستم میلادی مورد توجه «پابلو پیکاسو» و «آندره برتون» قرار گرفت. آقای شوال دوست داشت بعد از مرگش در این کاخ زیبا دفن شود. اما دولت فرانسه این اجازه را به او نداد و شوال در خارج از شهر دفن شد. این کاخ در سال 1969 میلادی به عنوان نماد تاریخ و فرهنگ فرانسه شناخته شد.
خانه سوتیاگین – روسیه
در سال 1992 نیکولاری سوتیاگین یک روز تصمیم گرفت خانه دو طبقه کهنهاش را نوسازی کند و سه طبقه روی آن قرار دهد. اما پس از اضافه کردن سه طبقه دلش راضی نشد و طبقات دیگری به این خانه اضافه کرد تا اینکه ساخت خانه را در طبقه سیزدهم متوقف کرد. او تمام مراحل کار را از نقشه کشی تا ساخت به تنهایی انجام داد.
"
جالب اینجاست که این خانه بدون تجهیزات خاص برای کنترل باد و طوفان ساخته شد و تا مدت زیادی در آب و هوای یخبندان این منطقه دوام آورد. این خانه آسانسور ندارد و برای رفتن به طبقات آخر باید از نردبان استفاده کرد. سازنده این برج با اینکه به شهرت رسید، اما تمام سرمایه اش را پای این برج ریخت و زندگی فقیرانه ای را همراه خانواده اش در طبقه همکف تجربه کرد. از این ساختمان در کنفرانس «سازه های چوبی کشورهای شمالی» در نروژ به عنوان «سازه ای فوق العاده» یاد شد. اما دولت روسیه در سال 2008 ساخت و ساز این خانه را غیر مجاز دانست و 4 طبقه از این خانه تخریب کرد. بعد از آن این ساختمان در سال 2012 در آتش سوخت و تمام رویاهای سازنده اش را خاکستر کرد.
خانه سنگی- پرتغال
این خانه تلفیق معماری و طبیعت است. نمای این خانه خیلیها را یاد کارتون «عصر حجر» می اندازد. قرار گرفتن دو سنگ غول پیکر در دو طرف این خانه نمای عجیب و غریبی به آن داده است.
طراح و معمار این خانه آقای «ویکتور رودریگز» است و این خانه از روی کارتون معروف «عصر حجر» در سال 1974 ساخته شده است. با اینکه این بنا شبیه خانههای ما قبل تاریخ است، اما برای زندگی مناسب است. در این خانه سنگی یک شومینه، پلکان چوبی و یک استخر حفر شده در سنگ قرار دارد. بعد از ساخت این خانه توریستها به سمتش هجوم آوردند و خانواده آقای رودیگرز نتوانستند مدت زیادی را در اینجا سپری کنند و مجبور شدند که خانه زیبایشان را ترک کنند.
خانه گوش ماهی و صدف دریایی- مکزیک
این خانه را نقاش مشهور مکزیکی «اکتاویو اوکامپو» در جزیره بانوان (Isla mujeres) در سواحل کانکون مکزیک ساخته است. این خانه حلزونی شکل با 2 اتاق خواب با تخت خواب های بزرگ و 2 حمام مجزا ساخته شده است.
این خانه به علاقمندان اجاره داده می شود و عروس و دامادهای پولدار زیادی برای گذراندن ماه عسل سراغ این خانه می آیند.
خانه ناتیلوس - مکزیک
در مکزیکوسیتی هم یک خانه حلزونی صدفی به اسم « ناتیلوس» وجود دارد که سازنده آن معمار مشهور مکزیکی « خاویر سنوسیاین» است.
معماری این خانه از نوع معماری « زیست گرا» است. این نوع معماری تلاش می کند میان محل زندگی انسان و محیط اطرافش هماهنگی و هارمونی ایجاد کند.
خانه قوری - آمریکا
این خانه عجیب و غریب سال در1950 شهر گالستون در ایالات تگزاس آمریکا ساخته شده است. گفته می شود این خانه به عنوان پناهگاه مورد استفاده قرار می گرفته است. اما حالا مدت زیادی است که هیچ کسی صاحب خانه را ندیده. برخی اوقات هم یک نگهبان استخدام می شود تا به این خانه اسرارآمیز سر بزند و وضعیت آن را بررسی کند.
شنیده میشود این خانه در زمان توفانهای معروف در امریکا هیچ اتفاقی برایش نیفتاده و همچنان محکم سر جایش ایستاده است.
خانه وارونه- لهستان
این خانه را یک تاجر لهستانی به نام « دانیل شاپیوفسکی» در مدت 8 ماه و در روستای کوچکی ساخته است. این خانه هر ساله گردشگران زیادی را به سمت این روستا میکشاند. بعد از شهرت این خانه، هنرمندان زیادی به تقلید از آن، خانه های مشابه دیگری به همین شکل ساخته اند که یکی از آنها در شهر مسکو است.
از نکات جالب این خانه است که گردشگران بعد از بازدید حانه دچار سرگیجه و سردرد می شوند چون تمامی اثاث های این خانه نیز به صورت وارونه قرار دارند. حتی در پارکینگ خانه، اتومبیل هم به صورت وارونه قرار دارد.
خانه سفینه فضایی - آمریکا
فکر ساخت این خانه هم از داستان تخیلی و فیلم جنگ ستارگان بوده است. این خانه در 8 کیلومتری شهر چاتانوگا در ایالت تنسی قرار دارد و در سال 1972 ساخته شده است. چند وقت پیش این خانه به خوبی تعمیر و بازسازی شد و حالا آماده است تا به علاقمندان اجاره داده شود.
مساحت این خانه 2000 متر مربع است و 3 اتاق خواب و 2 حمام دارد. رودخانه تنسی هم از نزدیکی این خانه عبور میکند.
خانه قارچی – آمریکا
آقای « تری براون» استاد معماری و طراح داخلی دانشگاه «سین سیناتی» وقتی این خانه را خرید 10 سال روی آن زحمت کشید تا این خانه را به این شکل در بیاورد. او این خانه را با کمک و همراهی دانشجویانش ساخت و تقریبا خانه دومش شد. بعد از آن با اینکه نقشه این خانه کاملا مسکونی بود، ولی تبدیل به محل کار استاد شد.
این خانه در سال 2006 به فروش گذاشته شد و آقای براون دو سال بعد در گذشت. در این خانه از مصالحی مانند چوب، شیشه های رنگی، سرامیک و فلزات مختلف استفاده شده است.
خانه حلزونی- بلغارستان
این خانه رنگارنگ و شاد را آقای سیموئن، معمار بلغاری در شهر صوفیه، پایتخت بلغارستان ساخته است. ساخت این حلزون خوشحال، 10 سال طول کشید. این خانه گوشه ندارد و از مصالح سبکی در ساخت آن استفاده شده که وزن آن حدود یک چهارم وزن آب است.
این حلزون 5 طبقه از سال 2009 که ساخته شده مورد بازدید توریست ها قرار گرفته. گفته می شود که برنامه ریزی هایی برای تبدیل این خانه به مدرسه ای برای دانش آموزان نابغه در دستور کار قرار گرفته است.
خانه سوراخ- تگزاس
این خانه به طور طبیعی ساخته شده و معماران، فقط کمی آن را دستکاری کرده اند. حفره قیف مانندی که دراین خانه وجود دارد در زمان توفان وحشتناک 2005 در این مکان و زمانی که این خانه مانند دژی غول پیکر در داخل خانه دیگری فرو رفت به وجود آمد.
این خانه بعد از این توفان کمی مرمت و بازسازی شد و به عنوان یادبودی از فاجعه آن سال و کشته های توفان نگه داشته شده است.
خانه متحرک به روی چرخ – کالیفرنیا
این خانه متحرک را 12 نفر از دوستداران ژانر علمی تخیلی « استیم پانک» طراحی کردهاند.
ساخت این خانه قطاری شکل، 4 ماه طول کشیده و به کمک موتورهای دیزلی جابهجا می شود.
خانه ماشینی – آلمان
این خانه را شرکت «مرشی موبایل» طراحی کرده است. این خانه بسیار مرفه، دارای اتاق خواب، سرویس بهداشتی، بالکن و امکاناتی مانند 8 تلویزیون 40 اینچی است.
این خانه در دو رنگ سفید و طلایی تولید شده و آنطور که در خبرها آمده، قیمت آن سه میلیون دلار است.
خانه کفشی- ایالت پنسیلوانیا – آمریکا
سرهنگ «ماهالان هینز» خانه کفشی را در1984 ساخت و از تبلیغات آن به نفع کارش استفاده کرد. این سرهنگ مهربان از یک خانم مسن که هیچکس او را نمی شناخت دعوت کرد تا در این خانه با هزینه او مثل یک ملکه زندگی کند.
این خانه سه اتاق خواب، آشپزخانه و 2 حمام دارد. چند وقت پیش این خانه بازسازی شد و حالا تبدیل به موزه ای برای یاد بود سرهنگ هینز تبدیل شده است.(مجله مهر/عطیه همتی)
برج کپیتال گیت، ابوظبی
شیب این برج حتی بیشتر از برج پیزای ایتالیا است. دروازه بزرگ یا کپیتال گیت یکی از آسمانخراشهای ابوظبی است که در مجاورت مرکز نمایشگاه ملی این شهر قرار دارد. ارتفاع این برج ۱۶۰ متر بوده و ۳۵ طبقه دارد. طراحی این برج به شکلی بوده که شیب زیادی داشته باشد. در واقع برج کپیتال گیت یکی از بلندترین ساختمانهای ابوظبی و ۱۸ درجه به غرب متمایل شده است. نام این برج در سال ۲۰۱۰ با عنوان کجترین برج ساخته شده توسط بشر ثبت شد.
هتل سانرایز کمپینسکی، پکن
سال ۲۰۱۵ در صنعت هتلداری یکی از سالهای مهم است. سفر به خاورمیانه با افزایش چشمگیری روبهرو بوده، اما چین هم گردشگران زیادی را جذب کرده است. این هتل با توجه به فنگ شوئی ساخته شده و ۶۰ کیلومتر با پکن فاصله دارد. هتل در کنار دریاچهای زیبا بنا شده و منظره زیبایی را خلق کرده است. این هتل مانند خورشیدی است که دارد طلوع میکند. هتل از کنار مانند یک حلزون دو کپهای است که در فرهنگ چین، نماد ثروت است. ورودی هتل نیز مانند دهان ماهی است که آن هم نماد کامیابی در فرهنگ چین است.
دژ شاپور خواست، دوازدهبرجی و کاخ اتابکان از دیگر نامهای این بنای تاریخی است و به شماره ۸۸۳ در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسیده است.
بارسلونا سرزمین کاتالانهاست؛ شهری زیبا و پرجنبجوش و شاد؛ شهر گیتارنوازان دورهگرد. بهشت آفتابهای دلچسب و آبی زیبای مدیترانه؛ شهر معماریهای عجیب و خیرهکننده؛ شهر گائودی و شهر اف-سی بارسلونا. بارسلونا اروپای تمامعیار است؛ هم دریا و ساحل و آفتاب دارد، هم شبهای زنده و بیدار. هم موزه و آثار معماری و تاریخی دارد، هم مرکز خرید و تفریح و رستوران و کافه. دیدنیهای بارسلونا از خیابانهایش شروع میشوند؛ خیابانهای بارسلونا موزهای است از آثار گائودی، معمار معروف اسپانیایی که کارهایش خلاقیتی عجیب و دیدنی دارند: از کلیسای مشهور و نیمهکاره ساگرادا فامیلیا که بیشک بزرگترین شاهکار اوست، تا خانه کاسا میلا و پارک گوئل که توریستها برایشان صف میبندند. خیابان لارامبلا و میدان کاتالونیا قلب تپنده شهرند؛ جایی که چکیده بارسلون را در آن خواهید دید: از یک طرف نوازندگان و نقاشهای خیابانی، گلفروشها و مغازههای کوچک سوغاتی فروشی و کلیساها و بناهای قدیمی چشم و گوشتان را نوازش میکنند و از طرف دیگرِ لارامبلا هم به مرکزخریدها، رستورانها و کافهها و قایقهای شناور بر مدیترانه میرسید. بارسلونا شهری است که هر چه در آن بمانید کم است.
شهر معماریهای باشکوه – با کلیساهای متفاوتش همیشه مملو از گردشگر بوده است.
بارسلونا را اما نه فقط به خاطر وجود کلیسای “ساگرادا فامیلیا” که ساخت آن تا سال ۲۰۲۶ هم تمام نخواهد شد، باید دید بلکه کلیساهای کمتر شناخته شده دیگری هم دارد که باشکوه و تماشایی اند.
دیدنیهای بارسلونا و گشتن شهر را میتوانید از خیابان لارامبلا شروع کنید؛ معروفترین و شلوغترین خیابان بارسلونا که به میدان کاتالونیا در مرکزیترین نقطه شهر منتهی میشود. بلوار پهنی مخصوص پیادهها که پنجرهای به سوی زندگی و فرهنگ کاتالان است؛ دو طرفش مراکز فرهنگی، سالنهای تئاتر و ساختمانهایی میبینید که معماریشان خیرهکننده است. از آن خیابانهاییست که روزها شلوغند و شبها زنده و بیدار؛ پر از دکههای سوغاتیفروشی، نقاشهای خیابانی، پانتومیستهای دورهگرد و البته کلی رستوران و کافه جورواجور که شبها پر از جمعیت میشوند و خوب است مهمان غذاهای دریایی خوشمزهشان شوید. در مسیر این خیابان، کاخ کاتالونیا و بنای یادبود کولوم – مجسمه بلند کریستف کلمب– را خواهید دید که به سمت قاره آمریکا اشاره میکند. از ایستگاه متروی کاتالونیا یا لیسِئو میتوانید به لارامبلا برسید.
این خانه بزرگ شاهکار عجیب دیگری از گائودی و از مناطق دیدنی بارسلونا است که در فاصله ۱۹۰۵ تا ۱۹۱۰ برای خانواده سرشناس میلا طراحیاش کرده و به همین خاطر به آن کاسا میلا (خانه میلا) میگویند. البته به خاطر نمای سنگی خاکستری و موجدارش به لاپدرِرا (معدن سنگ) هم معروف است. پشت بام خانه به خاطر دودکشهای عجیبی که بیشتر شبیه مجسمهها و اشکال انتزاعی هستند، بسیار مشهور و دیدنی است و اتاق زیر شیروانی هم نمایشگاهی است که سبک و شیوه طراحی گائودی را با استفاده از ماکتها و مدلها نشان میدهد؛ ایدههای او در استفاده از فضا و نور بسیار جلوتر از زمان خود بود و علاقهاش به موج و انحنا ریشه در این باور داشت که طبیعت خط راست و مستقیم ندارد. این خانه با آن همه انحنا و دایره، آنقدر حیرتزدهتان میکند که بدون اینکه متوجه شوید، ساعتها در آن میمانید. ساعات بازدید ۹ صبح تا ۶ عصر و از مارچ تا اکتبر تا ۸ شب است. البته کاسا میلا در تاریکی شب هم رمزآلود و دیدنی است؛ برای اطلاع از ساعات بازدید شبانه به وبسایتش سر بزنید. این بنا در خیابان پرُوِنسا و نزدیک ایستگاه متروی دیاگونال است.
پارک بزرگی روی تپه ال کارمل که طراحش گائودیِ معروف است و طی سالهای ۱۹۰۰ تا ۱۹۱۴ ساخته شده. تزئینات فراوان و سازههای معماری گائودی، گوئل را تبدیل به موزهای از آثار او و از جذابترین دیدنیهای بارسلونا کرده؛ این پارک جادویی پر از مجسمهها، پیکرههای عجیب و جالب و کاشیکاریهای خیرهکننده است. در ورودی پارک، اژدهایی از جنس موزاییک قرار گرفته که از کارهای معروف گائودی است. مسیرهای پیادهروی با تختهسنگها و ستونهایی که انگار از زمین مثل درخت بیرون زدهاند، تزیین شده و سازههایی با طراحیهای عجیب در آن به یادگار مانده. گوئل جزء میراث جهانی یونسکو است و دیدنیهای آن تمامنشدنیاند. ساختمان بزرگی هم بالای پارک ساخته شده که از تراس آن میتوان شهر را دید. از سال ۲۰۱۳ شهرداری بارسلونا پارک را به دوبخش رایگان و پولی تقسیم کرده که برای ورود به بخش دوم باید بلیط تهیه کنید. از متروی لِسِپز یا والکارکا میتوانید به پارک برسید. اگر نمیخواهید پیاده از تپه بالا بروید از اتوبوس شماره ۲۴ استفاده کنید.
منطقه گوتیک بارسلونا، محلهای در مرکز شهر، بین خیابانهای رامبلا و لایتانا است که بناهای باشکوهی از دوران باستان و قرون وسطا در آن به جا مانده. اگر به تاریخ و معماری علاقهمند باشید، میتوانید ساعتها در خیابانهای کوچک و بزرگ این منطقه گشت بزنید و ساختمانهای بلند و چندصدسالهاش را که از بهترین جاهای دیدنی بارسلونا است تماشا کنید. تاریخ ساخت این بناها به قرون وسطا برمیگردد؛ حتی بعضی از آنها را متعلق به دوره حکومت رومیها در بارسلونا میدانند. البته در قرنهای نوزدهم و بیستم تغییراتی در این بخش از شهر ایجاد شده است و سیر تاریخ را میتوان به خوبی در آن دید. میدان رویال پلازا (پلاسا رِیال) میدان معروفی در این منطقه است که میگویند قدیمیترین و باشکوهترین بنای باری گوتیک است. توریستها خود این میدان را به عنوان یکی از جاذبههای توریستی شهر میشناسند. دور این میدان پر از کافهها و رستورانهایی است که برای نوشیدن قهوه یا خوردن غذاهای بارسلونا در هوای آزاد عالیاند.
شهر بارسلون، برای طرفداران فوتبال و به خصوص باشگاه بارسلونا، معنی دیگری دارد و آن هم به خاطر ورزشگاه ۹۸ هزار نفری کمپ نوئو (نیو کمپ) است که بزرگترین استادیوم اروپا و سیزدهمین استادیوم بزرگ دنیاست. گشت زدن در بخشهای مختلف ورزشگاه و رد شدن از راهروهایی که مخصوص ورود بازیکنان به زمین است، برای خیلیها تجربهای هیجانانگیز و فراموشنشدنی حساب میشود. کمپ نوئو ورزشگاه خانگی باشگاه بارسلونا است که بعد از رئال مادرید پرافتخارترین تیم اسپانیا محسوب میشود. موزه فوتبال باشگاه بارسلونا، از پرطرفدارترین موزههای بارسلونا هم نزدیک ورزشگاه قرار دارد. در بخش اول موزه، عکسها، مدارک و نشانهای پیروزی باشگاه روی یک دیوار شیشهای قرار گرفتهاند و با لمس صفحههای نمایش میتوانید اطلاعات روی دیوار را ببینید. بخش دوم یک گالری هنر خصوصی است که آثار هنرمندان داخلی مثل دالی، میرو و تاپیس را به نمایش میگذارد. بخش سوم کلکسیون فوتبال است که در آن مجموعهای از خاطرات مختلف تاریخ باشگاه و نشانهای پیروزی تیم را خواهید دید.
مونجوییک از بایدهای سفر به بارسلوناست؛ پارک زیبایی در دامنه کوه مونجوییک که جان میدهد برای یک روز شاد و هیجانانگیز. از آن چشمانداز نفسگیر شهر که بگذریم، موزهها و گالریهای هنری اینجا برای خودشان دنیاییاند و از دیدنیهای تمامعیار بارسلونا حساب میشوند. علاوه بر موزه هنر ملی کاتالونیا، موزه کاشا فروم و گالری المپیک بارسلونا، بنیاد میرو هم در مونجوییک قرار گرفته؛ موزهای که نقاشیها، مجسمهها و سرامیککاریهای خوآن میرو هنرمند معروف اهل بارسلونا را به نمایش میگذارد. به فواره جادویی مونجوییک هم سر بزنید که با نور و موزیک نمایشهای سرگرمکننده اجرا میکند. اگر حوصله ایستادن در صف داشته باشید میتوانید با تلهکابین خود را به قلعه مونجوییک در بالای تپه برسانید. تابستانها سینمای روبازی اینجا برپا میکنند و فیلمها را روی دیوار قلعه نمایش میدهند. تماشای فیلم زیر آسمان بارسلونا و روی دیوار یک قلعه ۳۰۰ساله تجربه هیجانانگیزی است. قیمت بلیط تلهکابین، برنامه سینما و اطلاعات دیگر را میتوانید روی اینترنت چک کنید. ضمنا دهکده اسپانیولی یا پوبله اسپانیول هم بالای تپه مونجوییک است. اگر با کودکتان به بارسلونا سفر میکنید، اینجا جان میدهد برای خوشحال کردنش. اتوبوسهای ۵۰، ۵۵ و ۶۱ به مونجوییک میآیند.
دریا، ساحل و آفتاب بخش جدانشدنی سفر به بارسلوناند. بارسلونتا بخش آفتابی شهر است؛ منظقهای رویایی کنار دریا که ساحل شنی و رستورانهای دریایی معروفش وسوسهتان میکند تمام روز را آنجا بمانید. تابستانها، بارسلونتا شلوغترین جای شهر است و البته نزدیکترین ساحل شنی برای کسانی که در شهر هتل گرفته باشند. به جز قدم زدن، شنا کردن و آفتاب گرفتن میتوانید موجسواری و قایقسواری را هم امتحان کنید. رستورانهای ساحل غذاهای دریایی خوشمزهای دارند اما ارزان نیستند. البته یک سوپرمارکت محلی هم درست قبل از ساحل قرار گرفته که خوراکی و نوشیدنی با قیمت مناسب میفروشد. مسیرهایی هم برای دوچرخهسواری و اسکیت در امتداد ساحل وجود دارد که بچهها در بارسلونا میتوانند از آن لذت ببرند. بارسلونتا همه را خوشحال نگه میدارد.
این موزه بزرگ که در پارک مونجوییک قرار گرفته، بهترین موزه کاتالونیا، بزرگترین موزه هنرهای زیبای کاتالونیا و از معروفترین دیدنیهای بارسلونا است. این موزه پنج مجموعه بزرگ دارد؛ مجموعه هنر رومانسکِ این موزه بزرگترین و قدیمیترین مجموعه در اروپاست؛ شامل نقاشیهای روی چوب که از کلیساهای رومانسک قرن ۱۱، ۱۲ و ۱۳ جمعآوری شده. مجموعه هنر گوتیک نقاشیها و مجسمههای چوبی و سنگی قرون ۱۳ تا ۱۵ را نشان میدهد. مجموعه هنر مدرنیسم آثار قرن نوزدهم تا دهه ۱۹۴۰ را در برمیگیرد که در آن کارهایی از گائودی، پیکاسو، دالی و هنرمندان آشنای دیگر خواهید دید. موزه مجموعه هنر رنسانس و باروک هم دارد. کتابفروشی موزه هم یکی از بهترینها در اسپانیاست که کتابهای زیادی به زبان انگلیسی دارد. موزه از ۱۰ صبح تا ۸ شب و یکشنبهها تا ۳ بعدازظهر باز است. ایستگاه متروی اسپانیا نزدیک موزه است.
کاسا باتلو شاهکار دیگری از آنتونی گائودی، معمار زبردست و معروف اسپانیاست؛ یکی از عجیبترین ساختمانهای مسکونی اروپا که در ۱۹۰۴ طراحی و ساخته شده است. این خانه با تراسها و پنجرههای منحنیشکلش طراحی خلاقانه و فوقالعادهای دارد؛ در ساخت آن حتی از یک خط راست هم استفاده نشده که ریشه در همان علاقه ذاتی گائودی به موج و انحنا دارد. نمای بیرون با موزاییکهای رنگی تزئین شده و در آن بالکنهایی شبیه قسمت بالایی جمجهی آدم میبینید؛ به همین خاطر محلیها به آن کاسا دل اوسوس یعنی خانه استخوانها میگویند. داخل خانه هم دنیای عجیب دیگری است؛ سقف و قاب پنجرهها بافتی شبیه فلس ماهی دارند و پلکان هم خودش یک اثر هنری عجیب است. ساعات بازدید از ۹ صبح تا ۹ شب است اما سعی کنید صبح اول وقت بروید که هنوز دانشجویان معماری نیامدهاند و محوطه شلوغ نشده. ایستگاه متروی پَسِژ دِ گراسیا دسترسی راحتی به کاسا باتلو دارد.
Sagrada Família یا خانواده مقدس، مشهورترین نشان بارسلونا است. با این حال این کلیسای مدرن هنوز فاصله زیادی تا تمام شدن دارد، برای تکمیل ساخت ساختمان و ۱۸ برج آن بیش از چند دهه زمان لازم است.
مونیویک تپه ای است که در نزدیکی مرکز بارسلونا قرار دارد. این مکان جاذبههای زیادی مانند Poble Espanyol و برج Calatrava را در خود دارد، برجی که میراثی از نمایشگاه سال ۱۹۲۹ و المپیک ۱۹۹۲ است.
رامبلا مشهورترین خیابان بارسلوناست که همیشه مملو از افراد بومی و توریست ها میباشد. این بلوار عابرین پیاده ، قصر کاتالونیا را به پورت ول متصل میکند.
این پارک غیررسمی، یکی از مشهورترین کارهای گاودی (Gaudí) است و مکانی است که هر توریست بارسلونا باید از آن بازدید کند. در سال ۱۹۸۴ ، این پارک جز میراث جهانی یونسکو شده است.
ساختمان رنگی کاسا باتیو، که در قرن ۱۹ بازسازیشده است، یکی از شاهکارهای گاودی در بارسلونا میباشد. منظره داخلی مدرن و منحصربهفرد این ساختمان به زیبایی و فریبندگی نمای بیرونی آن است.
کاسا میلا یکی از چندین ساختمان غیر عادی ساخت گاودی در بارسلونا است. این ساختمان آخرین کار گاودی قبل از اختصاص زندگیاش به ساخت ساگرادا فامیلیا بوده است.
کلیسای جامع بارسلونا در قلب بارّی گوتیک (Barri Gòtic)، که منطقه گوتیک بارسلونا است قرار دارد. این کلیسای جامع اکثراً در بین سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۴۶۰ ساخته شد. نمای خارجی گوتیک در پایان قرن ۱۹ تکمیل شد.
پارک د لا سیوتادلا، در در اواخر قرن ۱۹ میلادی در مرکز بارسلونا ساختهشده و جایگزین یک قلعهی نظامی بزرگ شد. در این پارک یک موزه، باغوحش و پارلمان کاتالان قرار گرفته است.
پلاسا د کاتالونیا شلوغترین میدان بارسلوناست که مابین بخش قدیمی شهر و بخش مدرن اکسمپله (Eixample) قرار دارد. این میدان در ابتدای رامبلا، بلوار مشهور بارسلونا، قرار گرفته است.
فوارهی جادویی در نمایشگاه جهانی در سال ۱۹۲۹ ساختهشده و بخشی از مجموعهای بزرگ از فوارهها و آبشارهاست. در عصرهای تابستان، این فواره با نورهای رنگی تزئین و زنده می شود.
در سال ۲۰۱۱، آرناس د بارسلونا که در سال ۱۹۰۰ به عنوان میدان گاوبازی ساخته شده بود، به یک مجتمع خرید و تفریحی تبدیل شد. تراس روی پشتبام این ساختمان، منظرهی زیبایی از اطراف را در اختیار بازدید کنندگان قرار می دهد.
ماهی بارسلونا که توسط بومیان با نام پئیس (Peix) شناخته میشود، یکی از چشمگیرترین آثار هنری بارسلوناست. این مجسمه توسط معمار مشهور فرانک اُ گِهری (Frank O. Gehry) طراحی شده بود.
پلاسا د اسپانیا، میدان بزرگی است که در پایه تپهی مونخوئیک (Monjuïc) قرار دارد. از اینجا شما میتوانید از میان آبشارها ، به سمت پالائو ناشِنال (Palau National) در بالای تپه قدم بزنید.
تریومفال آرک یک طاق نصرت با آجرهای رنگی در سبک معماری اهالی شمال آفریقا (mudéjar) است. این طاق در سال ۱۸۸۸ به عنوان ورودی برای نمایشگاه جهانی ساخته شد.
تورّه اگبر با ارتفاع ۱۴۲ متر، از بلندترین ساختمانها در بارسلوناست. پوشش فلزی رنگارنگ و شکل غیرمعقول این ساختمان، آن را تبدیل به منظرهای بینظیر به خصوص در شب ها کرده است.
مجسمه یادبود کلمبوس، مجسمه یادبودی با ارتفاع ۶۰ متر است. این بنا در سال ۱۸۸۸ به افتخار این مکتشف مشهور ساخته شد که پس از کشف آمریکا به بارسلونا رسید.
مرکات د لا بوکریا مشهورترین فروشگاه مواد غذایی در بارسلونا است. سالن شیشهای و فلزی این بازار، در اوایل قرن ۲۰ ساخته شد.
پورت ول که سابقا ً یک بندر متروک بود، تبدیل به حوضهی قایقرانی مدرن و مرکز تفریحی شد. در این منطقه بزرگترین آکواریوم در اروپا قرار دارد.
تیبیدابو بلندترین نقطه در بارسلوناست. کلیسای قلب مقدس در بالای آن قرار دارد، اما بهترین جاذبه آن محل تفریحی تاریخی پارک د اترکسیون (Parc d’Attraction) است.
پوبله اسپانیول یک روستای ساختگی است که برای نمایشگاه ملی سال ۱۹۲۹ ساخته شده بود. امروزه این مکان یک جاذبهی توریستی مشهور همراه با سالن ها، رستوران ها و مغازههای بسیار است. خانههای این روستا ویترینی از معماریهای متنوع اسپانیایی هستند.
بارسلونا با معماری خاص خود را می توان یکی از زیبا ترین شهرستانها در اروپا نامید.
بارسلونا با معماری خاص خود را می توان یکی از زیبا ترین شهرستانها در اروپا نامید.
تاریخ انتشار : یکشنبه ۷ آذر ۱۳۹۵ ساعت ۱۶:۲۸
متن  گزارش تصویری
خانه تاریخی شترگلو؛ اثر معماری متعلق به اواخر دوره قاجار
کد خبر : 110967
منبع : خبرگزاری ایرنا
برچسب ها : خانه تاریخی، شترگلو، دوره قاجار
وبسایت روزیاتو: بنای معماری را که در فهرست بهترین های جهان قرار گرفته اند را به پنج بخش تقسیم و تا کنون بخش های اول، دوم، سوم و چهارم آن را مورد مطالعه قرار دادیم. اکنون به ۲۰ بنای نخست که احتمالا پرهیجان ترین بخش این بناها هستند می پردازیم.
20- «خانه اپرای اسلیک» در اسلو که متشکل از ۱۰۰۰ اتاق است.
وبسایت روزیاتو: همان طور که در بخش های قبلی این نوشته هم به آن اشاره کردیم، رتبه بندی جذاب ترین بناهای معمارانه جهان کار چندان آسانی نیست. با این حال با در نظر گرفتن تکنیک ها، مکان ها، خلاقیت های طراحان آن و سایر جنبه های زیباشناسانه میان چندین و چند هزار بنای باشکوه و جذاب جهان، صد تای آنها برگزیده و در فهرست بهترین ها رتبه بندی شده اند.
40- بر خلاف بسیاری از آسمانخراش های رایج جهان، برج های «بوسکو ورتیکال» که به معنای «جنگل عمودی» در زبان ایتالیایی است، با ظاهری متفاوت در شهر میلان واقع شده اند. این برج ها با ارتفاع تقربی ۷۸ و ۱۰۴ متر، با بیش از ۷۰۰ درخت و ۹۰ نوع گونه گیاهی تزئین شده است.