دکتر جفری بنابیو میگوید که یک زندگی پر استرس ممکن است فشار خونتان را بالا ببرد، اما باعث سفید شدن موهایتان نمیشود. و در حالیکه غذاهای بدرد نخور و شغلتان نیز قطعا بر شما تاثیر میگذارند، اما این ها هم ارتباطی با سفید شدن موهایتان ندارند!
در عوض، سفید شدن زود هنگام موها همیشه ارثی است. در حالیکه برای اکثر افراد این روند از حدود ۳۵ سالگی آغاز میشود، و تا ۵۰ سالگی، نصف مردها، نیمی از موهایشان سفید است، اما بعضی دیگر از اوایل ۲۰ سالگی دچار این تغییرات میشوند.
چیزی که در موردش مطمئنند این است که: مو، سه مرحله را میگذراند، مرحلهی رشد، مرحلهی استراحت، و مرحلهی ریزش. خانمها دارای فاز رشد طولانیتری هستند، یعنی میتوانند موهایشان را بلندتر کنند.
ممکن است دلیل سفیدی موها این باشد که با بالا رفتن سن ما، مراحل کوتاه رشد موها باعث تولید رنگدانهی کمتر میشود. وقتی رنگدانه کم تولید شود، در نتیجه موها هم سفید میشوند.
عامل دیگر: پراکسید هیدروژن، یک اکسیدان طبیعی است. بنابیو میگوید: ما آنزیمی بنام کاتالاز تولید میکنیم که پراکسید هیدروژن را تجزیه میکند. هنگامیکه کارایی کاتالاز کاهش یابد، سطح پراکسید هیدروژن افزایش مییابد، و سطح بالای پراکسید هیدروژن، مانع تولید رنگدانه میشود که منجر به سفید شدن موها میگردد.
دکتر دیوید بنک، مدیر مرکز پوست، زیبایی و جراحی لیزر میگوید: اینکه چه زمانی موهای ما شروع به سفید شدن میکند، ۹۹ درصدش به DNA ما بستگی دارد. در واقع علم، چند ژن در هر دو طرف خانواده کشف کرده که روی رنگدانهها تاثیر میگذارد. بنابراین آن باور قدیمی که میگوید شما موهای مادرتان رابه ارث خواهید برد، فراموش کنید. گاهی اوقات ژنها از نسلی به نسل دیگر، دچار جهش میشوند. بنابراین شاید بتوانید جدتان را که در جوانی، موهای سفیدی داشت، بخاطر سفید شدن موهایتان سرزنش کنید!
دیوید بنک میگوید اگر بنظر نمیرسد که در خانوادهی شما، هیچ فرد جوان دیگری موهای سفید داشته باشد، اما شما شاهد آن هستید که رنگ موهایتان به طور ناگهانی یا بسرعت در حال تغییر است، به پزشک مراجعه کنید. کمبود ویتامین B12، مشکلات تیروئید، و انواع کم خونی نیز با از دست دادن رنگدانهها مرتبط اند.
باید چه کار کنید
متاسفانه درحال حاضر کاری زیادی نمیتوانید برای سفید شدن موهایتان انجام دهید. علاوه بر رنگ کردن موها، فعلا توصیهی بنابیو بهترین گزینه است: آن را بپذیرید. اما در آینده، راه حلها میتوانند متفاوت باشند.
بنک میگوید: چند کار تحقیقی در حال انجام است، و اگرچه شبیه داستانهای تخیلی علمی بنظر میرسد، اما نوعی از ژن درمانی، که قادر به پیوند سلولهای تولید کنندهی رنگ و تولید مجدد رنگ است، یا شاید استفاده از سلولهای بنیادی برای رشد فولیکولهای جدید که حاوی رنگدانه هستند، راه حلهای آینده باشد.
بنک میگوید: این دو مرحله قرار است شامل شناسایی و نقشه برداری از تمام ژنهای مربوطه باشد. سپس میتوانیم به نقطهای برسیم که قادریم آن ژنها را طوری تغییر دهیم تا افراد دچار سفیدی زودرس مو نشوند.
بامداد- مقصود از خاتمیت این است که پس از رسول گرامی، دیگر پیامبری نخواهد آمد و باب وحی تشریعی به روی بشر بسته شده است و همچنین بر هیچ انسانی، وحیی که حامل تشریع حکمی و تعیین تکلیفی و تحلیل حرامی یا تحریم حلالی باشد, فرود نخواهد آمد…
هرکس مدعی آن باشد که از جانب خدا در مورد احکام الاهی به او وحی شده, و احکام جدید و بیسابقهای را که در شریعت پیامبر اسلام نبوده است، بر او نازل شدهاست ، چنین فردی مشتبه یا مغرض, و از نظر مسلمانان منکر اصل ضرور دینی است. از طرف دیگر, قرآن مجید از اکمال دین در قرآن خبر داده است؛ آن جا که میفرماید:
الیَوْم أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینکُمْ وَأَتْمَمتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَرَضیتُ لَکُمُ الإِسْلامَ دِیناً.(مائده(۵):۳).
امروز دین شما را کامل, و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را در جایگاه آیین جاودان پذیرا شدم.
کمال دین در این است که کلیه مسائل مربوط به آن اعم از اصول و فروع بر پیامبر گرامی نازل شده و او نیز به گونهای در اختیار امت قرار داده است.
تعلیمات پیامبران، بصورت تدریجی و با توجه به استعداد جوامع بشری در هر دوره نازل شده است. هرچند قرآن در برخی موارد اختلاف شرایع را می پذیرد؛
«لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجاً»
«برای هر کدام(هر قوم و امت)یک راه ورود و یک طریقه خاص قرار دادیم» (مائده/۴۸)
در عین حال، منشاء همه این تعالیم را از سرچشمه واحد می داند و بر پیوستگی تعالیم انبیاء تاکید می کند؛
«شَرَعَ لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی»
«خداوند برای شما دینی قرار داد که قبلا به نوح توصیه شده بود و اکنون بر تو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی نیز توصیه کردیم» (شوری/ ۱۳)
مسلمین معتقدند إنزال تدریجی معارف الهی از طریق وحی، با بعثت حضرت رسول اکرم (ص) پایان پذیرفت یعنی ظهور دین اسلام، با پایان یافتن دفتر نبوت توأم بوده است، و قرآن آخرین کتاب آسمانی است که از سوی خداوند متعال برای بشر نازل شده است
بنابراین هسته مرکزی تعالیم انبیاء واحد است و اختلاف شرایع از نوع اختلافات عرضی (در برابر هم) نیست بلکه اختلافی طولی است؛ به عبارت دیگر، همه انبیاء هدف واحدی را دنبال می کرده اند و اختلاف و تفاوت تعلیمات آسمانی پیامبران از نوع اختلاف در درجه و مرتبه است؛ یعنی پیامبران تعالیم یکدیگر را تکمیل و تتمیم کرده اند. به همین دلیل است که قرآن کریم هرگز کلمه «دین » را به صورت جمع (ادیان) بکار نبرده است و خداوند قرآن را با عنوان «مهیمن» (حافظ و نگهبان سایر کتب آسمانی) نام می برد:
«و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه»
«ما این کتاب را به حق فرود آوردیم در حالی که تایید و تصدیق می کند کتب آسمانی پیشین را و حافظ و نگهبان آنهاست» (مائده/۴۸)
مسلمین معتقدند إنزال تدریجی معارف الهی از طریق وحی، با بعثت حضرت رسول اکرم (ص) پایان پذیرفت یعنی ظهور دین اسلام، با پایان یافتن دفتر نبوت توأم بوده است، و قرآن آخرین کتاب آسمانی است که از سوی خداوند متعال برای بشر نازل شده است. پس از محمدبن عبدالله (ص) تجدید نبوت ها ـ چه پیامبران صاحب شریعت و چه پیامبرانی که تبلیغ پیامبران صاحب شریعت را به عهده داشتند ـ پایان یافت. در قرآن به مسئله ختم نبوت اشاره شده است:
«ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین»
«محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست، همانا او فرستاده خدا و پایان دهنده پیامبران است» (احزاب/۴۰)
در آیه بالا، از حضرت محمد (ص) صریحاً با عنوان «خاتم النبیین» نام برده شده است. در آیات دیگری نیز به این مسئله اشاره شده است:
«و تمّت کلمة ربّک صدقاً و عدلاً لا مبدّل لکلماته»
«پیام راستین و موزون پروردگارت کامل گشت، کسی را توانایی تغییر دادن آنها نیست» (انعام/۱۱۵)
البته باید توجه داشت که معنی ختم نبوت این نیست که نیاز بشر به تعلیمات الهی و تبلیغاتی که از راه وحی رسیده رفع شده است. بلوغ و رشد فکری جوامع بشری هیچگاه آنها را از تعلیمات پیامبران مستغنی نخواهد کرد. تلقّی رایج و فراگیر از خاتمیت، کمال دین و جامعیت آن است. آنچه به واسطه ختم نبوت رفع شده، نیاز به وحی جدید و تجدید نبوتهاست، نه نیاز به دین و تعلیمات الهی.
حضرت امیرالمومنین در نهج البلاغه می فرمایند:
«و لم یخل سبحانه خلقه من نبی مرسل او کتاب منزل او حجة لازمة او محجة قائمة، رسل لا تقصر بهم قلة عددهم و لا کثرة المکذبین لهم، من سابق سمی له من بعده او غابر عرفه من قبله.علی ذلک نسلت القرون و مضت الدهور و سلفت الآباء و خلفت الابناء، الی ان بعث الله محمدا رسول الله صلی الله علیه و آله لا نجاز عدته و تمام نبوته، ماخوذا علی النبیین میثاقه، مشهورة سماته، کریما میلاده»
«خداوند هرگز خلق را از وجود یک پیامبر یا کتاب آسمانی یا حجت کافی یا طریقه روشن، خالی نگذاشته است، فرستادگانی که اندکی عدد آنها و بسیاری عدد مخالفانشان آنها را از انجام وظیفه باز نداشته است.هر پیامبری به پیامبر پیشین خود قبلا معرفی شده است و آن پیامبر پیشین او را به مردم معرفی کرده و بشارت داده است.به این ترتیب نسلها پشت سر یکدیگر آمد و روزگاران گذشت تا خداوند محمد(صلی الله علیه و آله)را به موجب و عده ای که کرده بود، برای تکمیل دستگاه نبوت فرستاد در حالی که از همه پیامبران برای او پیمان گرفته بود.علائم او معروف و مشهور و ولادت او بزرگوارانه بود» (نهج البلاغه، خطبه ۱)
وحی یعنی نزول فرشته بر گوش و بر دل به منظور ماموریت و پیامبری، هر چند منقطع شده است و دیگر فرشته ای بر کسی نازل نمی شود و او را مامور اجرای فرمانی نمی نماید، زیرا به حکم «اکملت لکم دینکم» آنچه از این راه باید به بشر برسد رسیده است، ولی باب الهام و اشراق هرگز بسته نشده و نخواهد شد، ممکن نیست این راه مسدود گردد
خاتمیت به معنای ختم پیامبری است زیرا پیامبری که «خَتَمَ المَراتب باَسرها» باشد؛ یعنی همه مراحل کمال را طی کرده است و راه نرفته و نقطه کشف ناشدهای را از نظر وحی باقی نگذاشته است. پیوند نبوتها و رابطه اتصالی آنها بیانگر این است که نبوت یک سیر تدریجی به سوی تکامل داشته و آخرین حلقه نبوت، مرتفعترین قله آن است. با کشف آخرین دستورهای الهی جایی برای کشف جدید و پیامبر جدید باقی نمیماند.
صدر المتالهین در مفاتیح الغیب می گوید:
«وحی یعنی نزول فرشته بر گوش و بر دل به منظور ماموریت و پیامبری، هر چند منقطع شده است و دیگر فرشته ای بر کسی نازل نمی شود و او را مامور اجرای فرمانی نمی نماید، زیرا به حکم «اکملت لکم دینکم» آنچه از این راه باید به بشر برسد رسیده است، ولی باب الهام و اشراق هرگز بسته نشده و نخواهد شد، ممکن نیست این راه مسدود گردد» (ملاصدرا، مفاتیح الغیب: ص ۱۳ )
پس ختم نبوت به معنی ختم انزال وحی برای ارشاد و هدایت مردم است و این به معنای عدم نیاز بشر به هدایت در هیچ دوره ای نیست.
منابع:
نهج البلاغه، سید جعفر شهیدی (مترجم)، انشارات علمی فرهنگی، ۱۳۸۷
مفاتیح الغیب، محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، محمد خواجوی (مترجم)، علی عابدی شاهرودی (مقدمه) انتشارات مولی
نوشته ختم نبوت به چه معناست؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
بامداد-معنای یوم التغابن چیست و چرا به تغابن نام گذاری شده است؟
پاسخ اجمالی
منظور از «یوم التغابن» که در قرآن کریم آمده، روز قیامت است؛ چون در آن روز براى همه مردم کشف مى شود که در معامله اى که کرده اند، مغبون شدهاند، آن کس که با خدا معامله نکرده مى فهمد که از معامله نکردن مغبون شده، و آن کس که در معامله اش بهاى اندک دنیا به دست آورده مى فهمد که از معامله کردنش مغبون شده، پس همه مردم در آن روز مغبون خواهند بود، مگر اولیای الاهی.
در واقع این جمله، استعاره از تاجرى است که در معاملات خود زیان کرده، و علاوه بر آن که سودى عایدش نشده، ضرر هم کرده و سرمایه خود را تلف نموده است. چنین است حال کفّار و اشقیا در قیامت که سرمایه عمرى که می توانستند با آن کمالات و فیوضات تمام عوالم وجود را به دست آورند، بیهوده تلف نموده و در قیامت مثل تاجر ورشکسته به حسرت و ندامت مبتلا می گردند. و اهل سعادت نیز اظهار غبن می کنند که چرا ما بیشتر اعمال صالح انجام ندادیم و ایمان و اخلاق خود را کامل تر نکردیم، تا پاداش بیشتری به ما عنایت شود.
پاسخ تفصیلی
«…ذلِک یوْمُ التَّغابُنِ…»؛[۱] آن روز، روز افسوس خوردن است. این جمله بخشی از یک آیه قرآن کریم است که در باره روز قیامت بحث می کند. روزی که خداوند تمام مردم را در آن روز جمع می کند، برای پاداش و جزای اعمال نیک و بدشان در دنیا، آن روز، روز تغابن است.
در این که «تغابن» به چه معنا است، و چرا یکی از اسامی قیامت روز تغابن نامیده شده، مفسران با توجه به روایات وارده در تفسیر این آیه، نظریاتی ارائه نموده اند. پیش از بیان آرای مفسران در این باره، تبیین معنای تغابن ضروری به نظر می رسد.
«غبن» به معنای زیان وارد کردن بر کسی در معامله، فریفتن، زیان دیدن در خرید و فروش، افسوس، و دریغ است.[۲] واژه «تغابن» باب تفاعل[۳] از مصدر «غبن» به این معنا است که انسان با کسى که با او معامله مى کند از راهى که او متوجه نشود، کلاه سر او بگذارد.
به عنوان مثال اگر چیزی مى خرد پول کمترى بدهد، و اگر مى فروشد پول بیشترى بگیرد. منظور از «یوم التغابن» که در قرآن آمده، روز قیامت است؛ چون در آن روز براى همه مردم کشف مى شود که در معامله اى که آیات قرآن[۴] بدان اشاره نموده، مغبون شده اند، در روز قیامت براى همه این معامله گران کشف مى شود که مغبون شدهاند، آن کس که معامله نکرده مى فهمد که از معامله نکردن مغبون شده، و آن کس که در معامله اش بهاى اندک دنیا به دست آورده مى فهمد که از معامله کردنش مغبون شده، پس همه مردم در آن روز مغبون خواهند بود.[۵]
با توجه به این معنا از «غبن»، نظر برخی از مفسران را در فلسفه نام گذاری قیامت به روز غبن، مرور می کنیم.
یک: غبن در آیه مورد اشاره، استعاره از تاجرى است که در معاملات خود زیان کرده، و علاوه بر آن که سودى عایدش نشده، ضرر هم کرده و سرمایه خود را تلف نموده است. چنین است حال کفّار و اشقیا در قیامت که سرمایه عمرى که می توانستند با آن کمالات و فیوضات تمام عوالم وجود را به دست آورند، بیهوده تلف نموده و در قیامت مثل تاجر ورشکسته به حسرت و ندامت مبتلا می گردند.[۶]
دو: «یوْمُ التَّغابُن» روزی است که اهل جنت، دوزخیان را به زیان اندازند، چنانچه از امام صادق (ع) نقل شده است: «یوم التغابن یوم یغبن اهل الجنة اهل النار»،[۷] به این معنا که اهل جنت در بهشت مالک مکانى می شوند که براى دوزخیان در نظر گرفته شده بود اگر مسلمان می شدند، و چون مسلمان نشدند بهشتیان وارد آن جا می شوند و آنها را در حرمان و زیان ابد می اندازند.[۸]
به بیان دیگر، روز قیامت هنگامى است که غبن بعض افراد در اثر بعض دیگر است؛ به این که سعداء منازل اشقیا را در بهشت مالک مى شوند و بر عکس؛ کافر خیر و سعادت را ترک نموده و مؤمن حظ و سهم خود را از دنیا ترک نموده و از آخرت سهم خود را از نعمت ها گرفته است، در نتیجه مؤمن غابن و کافر مغبون است. به بیان سوم، تغابن از باب تفاعل مشتق از غبن است و آن گرفتن شرّ و ترک خیر است، یا گرفتن خیر و ترک شرّ است، و چون کافر سهم خود را از آخرت ترک نموده و حظّ خود را از دنیا گرفته، پس ترک خیر و اخذ شرّ نموده، پس در آن روز غابن و مغبون هر دو ظاهر شوند.[۹]
سه: معنای آیه این است: هنگامی که پروردگار همه افراد بشر را از اولین و آخرین در صحنه قیامت گرد هم خواهد آورد، روزى است که غبن هر یک از افراد بشر ظاهر و آشکار می شود که در دنیا اعمال صالحى که به جا آورده چه نتیجه و اجر و ثوابى عاید او شده است و هم چنین کفار که دوره زندگى و فرصت خود را از دست داده فریفته شده، جز خسارت و ضرر و عقوبت همیشگى براى خود آماده ننموده است.
خلاصه مفاد «یوْمُ التَّغابُنِ» آن است که از جمله وقایع روز قیامت آن است که غبن و مغبون بودن هر فردى از اولین و آخرین در آن صحنه آشکار مى شود که در دوره زندگى و نیروها و حرکات اختیارى که به کار برده به نفع و سود خود بوده و یا به ضرر و زیان خود اقدام نموده و جز ضرر و عقوبت کسب ننموده است. و تغابن ظهور غبن هر فردى در هر معامله و هر اقدامى است که در انجام فعل اختیارى به کار برده است. و براى عموم بشر غبن هر فردى آشکار می شود و یا غبن هر یک از افعال براى خصوص فاعل آشکار می شود.[۱۰]
چهار: «ذلِک یوْمُ التَّغابُنِ»، یعنی اهل سعادت اظهار غبن می کنند که چرا ما بیشتر اعمال صالحه به جا نیاوردیم و ایمان و اخلاق خود را کامل تر نکردیم تا جزاى بیشتر به ما عنایت شود، حتى فقرا آرزو می کنند اى کاش در دنیا احدى یک لقمه نانى یا درهمى به ما نداده بود تا عوض آن را خداوند عطا فرماید، و اهل باطل می گویند اى کاش ایمان آورده بودیم و عمل صالح انجام می دادیم تا از عذاب نجات پیدا می کردیم.[۱۱]
خلاصه این که از اطلاق جمله «ذلِک یَوْمُ التَّغابُنِ» و با استناد به حدیث نبوى – هنگامی که اولین و آخرین از سلسله بشر در صحنه قیامت گرد آیند، منادى پروردگار ندا کند برخیزند گروهى از اهل ایمان که آخر شب از بستر برخاستهاند براى تهجد، آن گاه گروهى اندک برخیزند و به سوى بهشت روانه شوند-[۱۲] می توان احتمال داد که جز گروهی از اولیای الاهی، هیچ کس از غبن و حسرت روز جزا ایمن نخواهد بود.
=======================
[۱] . تغابن، ۹٫
[۲] . فرهنگ معین، واژه «غبن».
[۳] . گفتنی است که باب مفاعله و تفاعل در تمام موارد لزوماً بین دو نفر (بین الاثنینی) نیست.
[۴] . «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»؛ بعضى از مردم اند که جان خود را در برابر خوشنودی هاى خدا مى فروشند. بقره، ۲۰۷؛ «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ …»؛ خدا از مؤمنان جانهای شان را خریدارى کرده …، توبه، ۱۱۱؛ «الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلًا»؛ آنهایى که با عهد خدا و سوگندهاشان بهاى اندکى به دست مىآورند. آل عمران، ۷۷٫
[۵] . راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ماده «غبن».
[۶] . امین، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ۱۲، ص ۳۴۵- ۳۴۶، نهضت زنان مسلمان، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۷] . شیخ صدوق، معانى الاخبار، ص ۱۵۶، جامعه مدرسین، قم، ۱۳۶۱ش.
[۸] . شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، ج ۴، ص ۴۹۱، دفتر نشر داد، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۹] . طبرسى، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۰، ص ۴۵۰، ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ش.
[۱۰] . حسینى همدانى، سید محمد حسین، انوار درخشان، ج ۱۶، ص ۳۹۹- ۴۰۰، کتابفروشى لطفى، تهران، ۱۴۰۴ ق.
[۱۱] . طیب، سید عبد الحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۳، ص ۴۰، اسلام، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۱۲] . کلینی، کافی، ج ۲، ص ۱۶۲، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ش.
منبع:islamquest.net
کد مطلب: 412180
محدوده ی قرمز دور موتور به چه معناست؟
بخش دانش و فناوری الف،19 آبان95
رنگ قرمز در دور موتور سنج هر خودرو به منظور نمایش دادن خطر در این محدوده است.
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۱۸:۲۷
برای جلوگیری از این امر باید رانندهی خودرو گوشهی چشمی به دور موتور سنج داشته باشد مخصوصا در خودروهایی که به جعبهدندهی دستی مجهز هستند. چون در این مدل از خودروها، خود راننده با توجه به سرعت خودرو و دور موتور، دندهی مناسب را انتخاب میکند و اگر در انتخاب دنده خطایی رخ دهد و دور موتور به محدودهی قرمز وارد شود امکان آسیب دیدن پیشرانه نیز دور از ذهن نخواهد بود.
برای تعویض دنده در جعبهدندهی دستی ابتدا پدال کلاچ را میفشاریم و دندهی مورد نظر را انتخاب میکنیم و سپس با رها کردن پدال کلاچ و درگیر شدن صفحهی کلاچ، شفت ورودی جعبه دنده به فلایویل (که خروجی پیشرانه است) متصل میشود و این دو با یکدیگر همدور میشوند. درون جعبهدنده نیز به تعداد دندههای موجود، ضرایب دنده نیز وجود دارند که وظیفهی آنها دریافت نیرو از پیشرانه و تغییر دور و نیروی آن و انتقال این نیرو به چرخهاست. در تصویر زیر شاهد خرابی شاتون و پیستونی هستیم که به دلیل ورود دور موتور به محدودهی قرمز به این شکل درآمده است.
پیشرانهی هر خودرو دارای محدودهای است که در آن به بیشترین میزان قدرت و گشتاور خود دست مییابد و در این محدوده پیشرانهی خودرو در بهترین وضعیت قرار دارد، یعنی حداکثر استفاده را از سوخت دریافتی میکند و راننده با اطلاع از این مطلب و انتخاب دندهی مناسب میتواند از حداکثر کارایی پیشرانه بهرهمند شود.
تنها ایرادی که در این مورد میتوان مطرح کرد این است که برای قرارگیری دور موتور در محدودهی ذکر شده نمیتوان با هر سرعت دلخواهی حرکت کرد ولی برای این موضوع نیز راه حلی اندیشیده شده و آن، افزودن ضرایب دنده به خودرو است، امروزه شاهد خودروهایی با جعبه دندهی ۸،۷ و ۹ دنده هستیم. تصویر زیر جعبهدندهی ۹ سرعتهی کمپانی مرسدسبنز را نشان میدهد.
همچنین برخی خودروسازان برای این منظور از جعبهدنده با ضریب متغیر که به CVT شهرت دارد، استفاده میکنند که سیستم آن بدین شکل است که دور موتور را در محدودهی مورد نظر که پیشرانه بهترین عملکرد خود را دارد ثابت نگه داشته ولی با تغییر مداوم در ضرایب، سبب افزایش سرعت خودرو میشود. البته از CVT در تعداد کمی از خودروها استفاده میشود و علت آن ضعف جعبه دندهی CVT در تحمل قدرت و گشتاور بالای پیشرانه و استهلاک بالای آن نسبت به جعبهدندههای اتوماتیک است. با این حال مزیتی که جعبهدندهی مذکور دارد، کاهش فشار بر روی پشرانه است
کلمات کلیدی : دانش و فناوری+ دور موتور
نظراتی که به تعمیق و گسترش بحث کمک کنند، پس از مدت کوتاهی در معرض ملاحظه و قضاوت دیگر بینندگان قرار می گیرد. نظرات حاوی توهین، افترا، تهمت و نیش به دیگران منتشر نمی شود.
بامداد-فقها شرایطی را برای صحت سرقفلی «سرقفلى»؛ عبارت است از: حقّ اولویّتى که مستأجر بر ملک پیدا می کند در مقابل پولى که به مالک در اوّلِ کار می پردازد و مطابق آن، مستأجرى که سرقفلى پرداخته در اجاره کردن آن ملک، از دیگران اولویّت دارد.
گفتنی است؛ این پول غیر از کرایه دکّان یا خانه و امثال آن است، و آن، مزد گشودن قفل است و جزو کرایه نیست.سرقفلى در سابق وجود نداشته است اما امروز در میان عقلاى اهل عرف وجود دارد.
فقها شرایطی را برای صحت سرقفلی ذکر می کنند که عبارت است از:
۱٫ مقدار سرقفلى باید معلوم باشد؛
۲٫ طرفین با میل و رضایت خود معامله را انجام دهند؛
۳٫ طرفین معامله بالغ، عاقل و رشید باشند؛
۴٫ طرفین، معناى سرقفلى و لوازم آن را بدانند.
«کفالت»؛ نوعی ضمان بوده و عبارت است از این که، شخصى ضامن شود هر وقت طلبکار، بدهکار را خواست، او را به طلبکار تحویل دهد. همچنین اگر کسى بر دیگرى حقّى داشته باشد یا ادّعاى حقّى کند که ادعای او قابل قبول باشد، چنانچه شخصى ضمانت کند که هر وقت صاحب حق یا مدّعى، طرف را خواست به دست او بدهد، چنین عملى را «کفالت» می گویند.
به کسى که ضامنِ آوردنِ بدهکار نزد طلبکار یا صاحب حق می شود «کفیل»، به کسى که حقى بر دیگرى دارد «مکفول له» (طلبکار) و به کسى هم که حقى از دیگرى بر عهده او است «مکفول» (بدهکار) می گویند.
کفالت در صورتى درست است که: کفیل به هر لفظى (اگر چه عربى نباشد)، به طلبکار بفهماند که من ضامن هستم تا هر وقت بدهکار را بخواهى به دست تو بدهم و طلبکار هم قبول نماید.
شرایط کفیل عبارت است از:
۱٫ مکلف باشد.
۲٫ عاقل باشد.
۳٫ او را در کفالت مجبور نکرده باشند.
۴٫ و بتواند کسى را که کفیل او شده است، حاضر نماید.
یکى از هفت چیز زیر کفالت را به هم می زند:
اول: کفیل بدهکار را به دست طلبکار بدهد.
دوم: حق طلبکار داده شود.
سوم: طلبکار از حق خود بگذرد.
چهارم: بدهکار بمیرد.
پنجم: طلبکار کفیل را از کفالت آزاد کند.
ششم: کفیل بمیرد.
هفتم: و کسى که صاحب حق است به وسیله حواله یا به صورت دیگرى حق خود را به دیگرى واگذار نماید.
==========================
منابع: [۱]. مکارم شیرازى، ناصر، رساله توضیح المسائل، ص ۴۷۸، انتشارات مدرسه امام على بن ابى طالب(ع)، قم، چاپ پنجاه ودوم، ۱۴۲۹ق؛ ر.ک: مشکینى، میرزا على، مصطلحات الفقه، ص ۳۰۱ ٓ ۳۰۳٫
[۲]. رساله توضیح المسائل، ص ۴۷۸٫
[۳]. شعرانى، ابو الحسن، ترجمه و شرح تبصرة المتعلمین فی أحکام الدین، ج ۲، ص ۴۱۵، منشورات إسلامیة، تهران، چاپ پنجم، ۱۴۱۹ق.
[۴]. امام خمینى، توضیح المسائل، محقق و مصحح: قلى پور گیلانى، مسلم، ص ۴۸۸، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
[۵]. امام خمینى، توضیح المسائل، ص ۴۸۸٫
منبع:tebyan.net
نوشته سرقفلی و کفالت به چه معناست؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
جهانی رؤیایی
خواب خود را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهید:اقیانوس و دریا
بسته به اینکه آیا خواب در مورد یک دریای خروشان اسـت و یا دریایی آرام، چنین خوابی حاکی از وضعیت روحی خوب یا بد فرد میباشد. دریای خروشان نشان میدهد که شما تمایلی به رویارویی با چالشهای جدیدتری در زندگی ندارید. دریای آرام نشان دهندهی آمادگی شما برای رویارویی با چالشهای پیشِ رو و داشتن نگرشی مثبت نسب به زندگی اسـت.امواج
این رؤیاها نشان میدهند که به منظور رسیدن به هدفتان، یا در جهت عملی ساختن آن پیش میروید، و یا از هدف خود دور افتادهاید. اگر خواب ببینید که با موفقیت از امواج عبور میکنید، بدان معناست که میتوانید از عهدهی هر مشکلی که در سر راه شما قرار میگیرد، بر آیید. چنانچه در خواب ببینید در حال کشمش و تقلا با نیروی امواجید، این معنا را دارد که در حال دور شدن از مقصد و هدف خود میباشید.آب گل آلود و یا باتلاق
چنین خوابهایی را زمانی میبینید که به ذهن شما فشار وارد شده و روند فکریتان آشفته گشته اسـت. این نشان دهندهی آن اسـت که افکار منفی تمام ذهن شما را پر کردهاند. بایستی تمام افکار بدی که به سوی شما میآیند را رها کرده و آیندهی روشنی را از طریق باورهای مثبت برای خود بسازید.سونامی یا طوفان
این خوابها نشانهی داشتن افکار بد و استرس در ذهنتان اسـت. همچنین نشان دهندهی وجود یک وضعیت یا انرژی منفی اسـت که خارج از کنترل شما میباشد. چنین خوابهایی همچنین به این معناست که برخی احساسات سرکوب شده، شما را فراگرفتهاند.برق کُش شدن در آب
این رؤیاها نشان میدهند که اعمال شما نتایج درستی را به بار نمیآورند. همچنین حاکی از آن اسـت که در انتظار اخبار غیر منتظرهی بخصوصی هستید.توفان آب
اغلب نماد داشتن مشکل در اندیشه، بیان، یا وجود یک سوء تفاهم اسـت. چنین خوابی اغلب بدان معنی اسـت که ذهن و قلب در کشمکش دائمی با یکدیگرند. این رؤیاها دلالت بر آن دارد که حالتی از پریشانی موقتی در شما وجود دارد.سیل
این رویاها نشان دهنده پریشان حالی شما بوده، به این معنی که به لحاظ عاطفی احساس تزلزل میکنید. گاهی اوقات میتوانند حاکی از احساس خشم و یا حسادت باشند.برفاب
نشان دهندهی این واقعیت اسـت که شما خودتان را متوقف ساختهاید. ذهنتان به شما میگوید که با آهنگ و سرعت زندگی پیش روید و از اتلاف وقت دست بردارید.نوشیدن و یا دیدن آب شور
دیدن چنین خوابهایی حاکی از آن اسـت که زندگی شما پر از غم و اندوه بوده و نماد اشک و شکستن دل میباشد. این خواب اشاره به آن دارد که نیاز دارید با ریختن اشک از استرس درونی رها شوید.آبشار
یک خواب نمادین بسیار مثبت بوده که به معنای آمادگی ذهن، بدن و روح شما به تجدید حیات و پویا سازی مجدد اسـت.. همچنین نشانهی روشنی از این اسـت که آمادهی تزکیه و جوان سازی میباشید.آب جوش
نشان دهندهی وجود وضعیتی آشفته در زندگیتان اسـت. بدین معنی که در آستانهی فروپاشی عاطفی قرار دارید. درست مانند آب جوش که از آن بخار خارج میشود، شما نیز بایستی بخار درون خود را خارج کرده به این معنی که لازم اسـت کمی تمدد اعصاب نمایید.چکه کردن آب
این بدان معناست که احساساتی مبنی بر نارضایتی و سرخوردگی تمام ذهن و فکر شما را اشغال کرده و از ضمیر خودآگاهتان شروع به تراوش کرده اسـت. همچنین نماد درماندگی و اندوه و بدبختی اسـت به این دلیل که کارهای بیاهمیت ذهن شما را به خود مشغول ساختهاند.غوطهور شدن در زیر آب
اگر شما گاهی احساس نا امنی دارید، احتمال این میرود که خواب ببینید در زیر آب غوطهور میباشید. چنین خوابی نشان میدهد که شما در حال تلاش برای فرار از شرایط دشوار در زندگی خود هستید.باران
چنانچه غمگین بوده و بخاطر اتفاق ناگواری که برایتان پیش آمده، در حال گریه و زاری میباشید، احتمالاً خواب باران خواهید دید. از جنبهی مثبت، چنین خوابهایی همچنین ممکن اسـت نشان دهندهی این باشد که در حال التیام از غم و ناراحتی و صدمات مربوط به گذشتهاید.برکه و دریاچه
چنانچه آب آرام باشد، خواب شما حاکی از آن اسـت که راضی و خرسند بوده و از آرامش درونی برخوردارید. چنانچه آب مواج باشد، بدان معناست که نمیتوانید به درستی احساسات خود را بروز داده و یا اینکه شخصی شما را محدود کرده اسـت.راه رفتن بر روی آب
در مقاطعی که اعتماد به نفس خود را به دست آورده و احساساتتان تحت کنترل میباشند، احتمال دیدن چنین خوابهایی را بدهید. چنین خوابی نماد بسیار مثبتی از رؤیاها اسـت.حمام و دوش
چنین خوابهایی نشان دهندهی شروعی دوباره در زندگی هستند. یعنی که از دشواریهای زندگی دور شده و نیازهای روحی و جسمی را برآورده ساخته تا شروعی تازه برای حل چالشهای پیش رو داشته باشید.آب مقدس
حاکی از آن اسـت که روح و ذهن شما به دنبال هدایتی معنوی اسـت. همچنین میتواند به عنوان قدمی معنوی در نظر گرفته شود. نشانه دیگر آن میتواند این باشد که بدن، ذهن و روحتان در آرامش بوده و هماهنگ با احساساتتان میباشند.استخر
اگر خواب دیدهاید که در استخر در حال شنا هستید، نشان دهندهی آن اسـت که به کمی آرامش جهت پالودن روح و روان نیاز دارید. معنای دیگری که در پی دارد، این اسـت که شما در نهایت تصمیم خود را گرفته تا خود را از دردهای عاطفی که زمانی از آن رنج میبردید، رها سازید.آب آشامیدنی
دیدن این خوابها نشان دهندهی آن اسـت که جسم و روح شما نیاز به رفع خستگی دارند. راه حل مشکلاتتان را میتوان با نگاهی به درون خود یافت. همچنین نشانهی روشنی اسـت از این که بدن شما کم آب بوده و نیاز به نوشیدن آب دارید.رودخانه و نهر آب
اگر رودخانه و یا نهر آبی که در خواب دیدهاید آرام بودند، نشان میدهد که شما در آرامش بسر میبرید. اگر رودخانه خروشان بوده باشد، نشان از آن دارد که شما کنترل وقایعی که در زندگیتان اتفاق میافتند را بدست ندارید. این حاکی از آن اسـت که نیاز دارید کمی آهستهتر پیش رفته تا بتوانید هماهنگ با زندگی پیش رفته و در آرامش باشید.فقط هنگام خواب رم است که مغز شروع به مخابره دستورات لازم از جمله ترشح برخی هورمونهای ضروری به بدن میکند.
مرتضی مشایخی، کارشناس ارشد روانشناسی بالینی در گفتو گو با باشگاه خبرنگاران جوان با اشاره به اهمیت تاثیر خواب بر سلامت گفت: خواب برروی سلامت افراد تاثیر بسزایی دارد و بسته به ویژگیها و چگونگی شرایط خواب این تاثیرات می توانند مثبت و یا منفی باشند.
وی ادامه داد: در صورتی که خواب افراد در شرایطی مناسب و همراه با آرامش باشد و حداقل چهار ساعت مداوم به طول انجامد، فواید بسیاری را برای فرد در پی دارد و به این خواب، خواب رم گفته میشود.
این کارشناس در تشریح اثرات مثبت خواب رم گفت: وقتی که بدن وارد خواب رم میشود، بدن شروع به تولید عمیقترین امواج یعنی امواج دلتا می کند و بسیاری از خستگیها و انقباضهایی که بر بدن وارد شدهاند، از بین میروند.
مشایخی با بیان اینکه خواب از بروز و تشدید بسیاری از بیماریها و اختلالات روان تنی جلوگیری میکند، افزود: و به هنگام خواب رم است که مغز شروع به مخابره دستورات لازم از جمله دستور ترشح برخی هورمونهای ضروری بدن را میکند و نمای این اثرات مثبت تنها به هنگام خوابی رخ میدهد که در شرایطی آرامشبخش و در طول 4 سال مداوم باشد.
دکتر جفری بنابیو میگوید که یک زندگی پر استرس ممکن است فشار خونتان را بالا ببرد، اما باعث سفید شدن موهایتان نمیشود. و در حالیکه غذاهای بدرد نخور و شغلتان نیز قطعا بر شما تاثیر میگذارند، اما این ها هم ارتباطی با سفید شدن موهایتان ندارند!
در عوض، سفید شدن زود هنگام موها همیشه ارثی است. در حالیکه برای اکثر افراد این روند از حدود ۳۵ سالگی آغاز میشود، و تا ۵۰ سالگی، نصف مردها، نیمی از موهایشان سفید است، اما بعضی دیگر از اوایل ۲۰ سالگی دچار این تغییرات میشوند.
چیزی که در موردش مطمئنند این است که: مو، سه مرحله را میگذراند، مرحلهی رشد، مرحلهی استراحت، و مرحلهی ریزش. خانمها دارای فاز رشد طولانیتری هستند، یعنی میتوانند موهایشان را بلندتر کنند.
ممکن است دلیل سفیدی موها این باشد که با بالا رفتن سن ما، مراحل کوتاه رشد موها باعث تولید رنگدانهی کمتر میشود. وقتی رنگدانه کم تولید شود، در نتیجه موها هم سفید میشوند.
عامل دیگر: پراکسید هیدروژن، یک اکسیدان طبیعی است. بنابیو میگوید: ما آنزیمی بنام کاتالاز تولید میکنیم که پراکسید هیدروژن را تجزیه میکند. هنگامیکه کارایی کاتالاز کاهش یابد، سطح پراکسید هیدروژن افزایش مییابد، و سطح بالای پراکسید هیدروژن، مانع تولید رنگدانه میشود که منجر به سفید شدن موها میگردد.
دکتر دیوید بنک، مدیر مرکز پوست، زیبایی و جراحی لیزر میگوید: اینکه چه زمانی موهای ما شروع به سفید شدن میکند، ۹۹ درصدش به DNA ما بستگی دارد. در واقع علم، چند ژن در هر دو طرف خانواده کشف کرده که روی رنگدانهها تاثیر میگذارد. بنابراین آن باور قدیمی که میگوید شما موهای مادرتان رابه ارث خواهید برد، فراموش کنید. گاهی اوقات ژنها از نسلی به نسل دیگر، دچار جهش میشوند. بنابراین شاید بتوانید جدتان را که در جوانی، موهای سفیدی داشت، بخاطر سفید شدن موهایتان سرزنش کنید!
دیوید بنک میگوید اگر بنظر نمیرسد که در خانوادهی شما، هیچ فرد جوان دیگری موهای سفید داشته باشد، اما شما شاهد آن هستید که رنگ موهایتان به طور ناگهانی یا بسرعت در حال تغییر است، به پزشک مراجعه کنید. کمبود ویتامین B12، مشکلات تیروئید، و انواع کم خونی نیز با از دست دادن رنگدانهها مرتبط اند.
باید چه کار کنید
متاسفانه درحال حاضر کاری زیادی نمیتوانید برای سفید شدن موهایتان انجام دهید. علاوه بر رنگ کردن موها، فعلا توصیهی بنابیو بهترین گزینه است: آن را بپذیرید. اما در آینده، راه حلها میتوانند متفاوت باشند.
بنک میگوید: چند کار تحقیقی در حال انجام است، و اگرچه شبیه داستانهای تخیلی علمی بنظر میرسد، اما نوعی از ژن درمانی، که قادر به پیوند سلولهای تولید کنندهی رنگ و تولید مجدد رنگ است، یا شاید استفاده از سلولهای بنیادی برای رشد فولیکولهای جدید که حاوی رنگدانه هستند، راه حلهای آینده باشد.
بنک میگوید: این دو مرحله قرار است شامل شناسایی و نقشه برداری از تمام ژنهای مربوطه باشد. سپس میتوانیم به نقطهای برسیم که قادریم آن ژنها را طوری تغییر دهیم تا افراد دچار سفیدی زودرس مو نشوند.
بامداد- مقصود از خاتمیت این است که پس از رسول گرامی، دیگر پیامبری نخواهد آمد و باب وحی تشریعی به روی بشر بسته شده است و همچنین بر هیچ انسانی، وحیی که حامل تشریع حکمی و تعیین تکلیفی و تحلیل حرامی یا تحریم حلالی باشد, فرود نخواهد آمد…
هرکس مدعی آن باشد که از جانب خدا در مورد احکام الاهی به او وحی شده, و احکام جدید و بیسابقهای را که در شریعت پیامبر اسلام نبوده است، بر او نازل شدهاست ، چنین فردی مشتبه یا مغرض, و از نظر مسلمانان منکر اصل ضرور دینی است. از طرف دیگر, قرآن مجید از اکمال دین در قرآن خبر داده است؛ آن جا که میفرماید:
الیَوْم أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینکُمْ وَأَتْمَمتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَرَضیتُ لَکُمُ الإِسْلامَ دِیناً.(مائده(۵):۳).
امروز دین شما را کامل, و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را در جایگاه آیین جاودان پذیرا شدم.
کمال دین در این است که کلیه مسائل مربوط به آن اعم از اصول و فروع بر پیامبر گرامی نازل شده و او نیز به گونهای در اختیار امت قرار داده است.
تعلیمات پیامبران، بصورت تدریجی و با توجه به استعداد جوامع بشری در هر دوره نازل شده است. هرچند قرآن در برخی موارد اختلاف شرایع را می پذیرد؛
«لکل جعلنا منکم شرعة و منهاجاً»
«برای هر کدام(هر قوم و امت)یک راه ورود و یک طریقه خاص قرار دادیم» (مائده/۴۸)
در عین حال، منشاء همه این تعالیم را از سرچشمه واحد می داند و بر پیوستگی تعالیم انبیاء تاکید می کند؛
«شَرَعَ لکم من الدین ما وصی به نوحا و الذی اوحینا الیک و ما وصینا به ابراهیم و موسی و عیسی»
«خداوند برای شما دینی قرار داد که قبلا به نوح توصیه شده بود و اکنون بر تو وحی کردیم و به ابراهیم و موسی و عیسی نیز توصیه کردیم» (شوری/ ۱۳)
مسلمین معتقدند إنزال تدریجی معارف الهی از طریق وحی، با بعثت حضرت رسول اکرم (ص) پایان پذیرفت یعنی ظهور دین اسلام، با پایان یافتن دفتر نبوت توأم بوده است، و قرآن آخرین کتاب آسمانی است که از سوی خداوند متعال برای بشر نازل شده است
بنابراین هسته مرکزی تعالیم انبیاء واحد است و اختلاف شرایع از نوع اختلافات عرضی (در برابر هم) نیست بلکه اختلافی طولی است؛ به عبارت دیگر، همه انبیاء هدف واحدی را دنبال می کرده اند و اختلاف و تفاوت تعلیمات آسمانی پیامبران از نوع اختلاف در درجه و مرتبه است؛ یعنی پیامبران تعالیم یکدیگر را تکمیل و تتمیم کرده اند. به همین دلیل است که قرآن کریم هرگز کلمه «دین » را به صورت جمع (ادیان) بکار نبرده است و خداوند قرآن را با عنوان «مهیمن» (حافظ و نگهبان سایر کتب آسمانی) نام می برد:
«و انزلنا الیک الکتاب بالحق مصدقا لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه»
«ما این کتاب را به حق فرود آوردیم در حالی که تایید و تصدیق می کند کتب آسمانی پیشین را و حافظ و نگهبان آنهاست» (مائده/۴۸)
مسلمین معتقدند إنزال تدریجی معارف الهی از طریق وحی، با بعثت حضرت رسول اکرم (ص) پایان پذیرفت یعنی ظهور دین اسلام، با پایان یافتن دفتر نبوت توأم بوده است، و قرآن آخرین کتاب آسمانی است که از سوی خداوند متعال برای بشر نازل شده است. پس از محمدبن عبدالله (ص) تجدید نبوت ها ـ چه پیامبران صاحب شریعت و چه پیامبرانی که تبلیغ پیامبران صاحب شریعت را به عهده داشتند ـ پایان یافت. در قرآن به مسئله ختم نبوت اشاره شده است:
«ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله و خاتم النبیین»
«محمد پدر هیچیک از مردان شما نیست، همانا او فرستاده خدا و پایان دهنده پیامبران است» (احزاب/۴۰)
در آیه بالا، از حضرت محمد (ص) صریحاً با عنوان «خاتم النبیین» نام برده شده است. در آیات دیگری نیز به این مسئله اشاره شده است:
«و تمّت کلمة ربّک صدقاً و عدلاً لا مبدّل لکلماته»
«پیام راستین و موزون پروردگارت کامل گشت، کسی را توانایی تغییر دادن آنها نیست» (انعام/۱۱۵)
البته باید توجه داشت که معنی ختم نبوت این نیست که نیاز بشر به تعلیمات الهی و تبلیغاتی که از راه وحی رسیده رفع شده است. بلوغ و رشد فکری جوامع بشری هیچگاه آنها را از تعلیمات پیامبران مستغنی نخواهد کرد. تلقّی رایج و فراگیر از خاتمیت، کمال دین و جامعیت آن است. آنچه به واسطه ختم نبوت رفع شده، نیاز به وحی جدید و تجدید نبوتهاست، نه نیاز به دین و تعلیمات الهی.
حضرت امیرالمومنین در نهج البلاغه می فرمایند:
«و لم یخل سبحانه خلقه من نبی مرسل او کتاب منزل او حجة لازمة او محجة قائمة، رسل لا تقصر بهم قلة عددهم و لا کثرة المکذبین لهم، من سابق سمی له من بعده او غابر عرفه من قبله.علی ذلک نسلت القرون و مضت الدهور و سلفت الآباء و خلفت الابناء، الی ان بعث الله محمدا رسول الله صلی الله علیه و آله لا نجاز عدته و تمام نبوته، ماخوذا علی النبیین میثاقه، مشهورة سماته، کریما میلاده»
«خداوند هرگز خلق را از وجود یک پیامبر یا کتاب آسمانی یا حجت کافی یا طریقه روشن، خالی نگذاشته است، فرستادگانی که اندکی عدد آنها و بسیاری عدد مخالفانشان آنها را از انجام وظیفه باز نداشته است.هر پیامبری به پیامبر پیشین خود قبلا معرفی شده است و آن پیامبر پیشین او را به مردم معرفی کرده و بشارت داده است.به این ترتیب نسلها پشت سر یکدیگر آمد و روزگاران گذشت تا خداوند محمد(صلی الله علیه و آله)را به موجب و عده ای که کرده بود، برای تکمیل دستگاه نبوت فرستاد در حالی که از همه پیامبران برای او پیمان گرفته بود.علائم او معروف و مشهور و ولادت او بزرگوارانه بود» (نهج البلاغه، خطبه ۱)
وحی یعنی نزول فرشته بر گوش و بر دل به منظور ماموریت و پیامبری، هر چند منقطع شده است و دیگر فرشته ای بر کسی نازل نمی شود و او را مامور اجرای فرمانی نمی نماید، زیرا به حکم «اکملت لکم دینکم» آنچه از این راه باید به بشر برسد رسیده است، ولی باب الهام و اشراق هرگز بسته نشده و نخواهد شد، ممکن نیست این راه مسدود گردد
خاتمیت به معنای ختم پیامبری است زیرا پیامبری که «خَتَمَ المَراتب باَسرها» باشد؛ یعنی همه مراحل کمال را طی کرده است و راه نرفته و نقطه کشف ناشدهای را از نظر وحی باقی نگذاشته است. پیوند نبوتها و رابطه اتصالی آنها بیانگر این است که نبوت یک سیر تدریجی به سوی تکامل داشته و آخرین حلقه نبوت، مرتفعترین قله آن است. با کشف آخرین دستورهای الهی جایی برای کشف جدید و پیامبر جدید باقی نمیماند.
صدر المتالهین در مفاتیح الغیب می گوید:
«وحی یعنی نزول فرشته بر گوش و بر دل به منظور ماموریت و پیامبری، هر چند منقطع شده است و دیگر فرشته ای بر کسی نازل نمی شود و او را مامور اجرای فرمانی نمی نماید، زیرا به حکم «اکملت لکم دینکم» آنچه از این راه باید به بشر برسد رسیده است، ولی باب الهام و اشراق هرگز بسته نشده و نخواهد شد، ممکن نیست این راه مسدود گردد» (ملاصدرا، مفاتیح الغیب: ص ۱۳ )
پس ختم نبوت به معنی ختم انزال وحی برای ارشاد و هدایت مردم است و این به معنای عدم نیاز بشر به هدایت در هیچ دوره ای نیست.
منابع:
نهج البلاغه، سید جعفر شهیدی (مترجم)، انشارات علمی فرهنگی، ۱۳۸۷
مفاتیح الغیب، محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی، محمد خواجوی (مترجم)، علی عابدی شاهرودی (مقدمه) انتشارات مولی
نوشته ختم نبوت به چه معناست؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
بامداد-معنای یوم التغابن چیست و چرا به تغابن نام گذاری شده است؟
پاسخ اجمالی
منظور از «یوم التغابن» که در قرآن کریم آمده، روز قیامت است؛ چون در آن روز براى همه مردم کشف مى شود که در معامله اى که کرده اند، مغبون شدهاند، آن کس که با خدا معامله نکرده مى فهمد که از معامله نکردن مغبون شده، و آن کس که در معامله اش بهاى اندک دنیا به دست آورده مى فهمد که از معامله کردنش مغبون شده، پس همه مردم در آن روز مغبون خواهند بود، مگر اولیای الاهی.
در واقع این جمله، استعاره از تاجرى است که در معاملات خود زیان کرده، و علاوه بر آن که سودى عایدش نشده، ضرر هم کرده و سرمایه خود را تلف نموده است. چنین است حال کفّار و اشقیا در قیامت که سرمایه عمرى که می توانستند با آن کمالات و فیوضات تمام عوالم وجود را به دست آورند، بیهوده تلف نموده و در قیامت مثل تاجر ورشکسته به حسرت و ندامت مبتلا می گردند. و اهل سعادت نیز اظهار غبن می کنند که چرا ما بیشتر اعمال صالح انجام ندادیم و ایمان و اخلاق خود را کامل تر نکردیم، تا پاداش بیشتری به ما عنایت شود.
پاسخ تفصیلی
«…ذلِک یوْمُ التَّغابُنِ…»؛[۱] آن روز، روز افسوس خوردن است. این جمله بخشی از یک آیه قرآن کریم است که در باره روز قیامت بحث می کند. روزی که خداوند تمام مردم را در آن روز جمع می کند، برای پاداش و جزای اعمال نیک و بدشان در دنیا، آن روز، روز تغابن است.
در این که «تغابن» به چه معنا است، و چرا یکی از اسامی قیامت روز تغابن نامیده شده، مفسران با توجه به روایات وارده در تفسیر این آیه، نظریاتی ارائه نموده اند. پیش از بیان آرای مفسران در این باره، تبیین معنای تغابن ضروری به نظر می رسد.
«غبن» به معنای زیان وارد کردن بر کسی در معامله، فریفتن، زیان دیدن در خرید و فروش، افسوس، و دریغ است.[۲] واژه «تغابن» باب تفاعل[۳] از مصدر «غبن» به این معنا است که انسان با کسى که با او معامله مى کند از راهى که او متوجه نشود، کلاه سر او بگذارد.
به عنوان مثال اگر چیزی مى خرد پول کمترى بدهد، و اگر مى فروشد پول بیشترى بگیرد. منظور از «یوم التغابن» که در قرآن آمده، روز قیامت است؛ چون در آن روز براى همه مردم کشف مى شود که در معامله اى که آیات قرآن[۴] بدان اشاره نموده، مغبون شده اند، در روز قیامت براى همه این معامله گران کشف مى شود که مغبون شدهاند، آن کس که معامله نکرده مى فهمد که از معامله نکردن مغبون شده، و آن کس که در معامله اش بهاى اندک دنیا به دست آورده مى فهمد که از معامله کردنش مغبون شده، پس همه مردم در آن روز مغبون خواهند بود.[۵]
با توجه به این معنا از «غبن»، نظر برخی از مفسران را در فلسفه نام گذاری قیامت به روز غبن، مرور می کنیم.
یک: غبن در آیه مورد اشاره، استعاره از تاجرى است که در معاملات خود زیان کرده، و علاوه بر آن که سودى عایدش نشده، ضرر هم کرده و سرمایه خود را تلف نموده است. چنین است حال کفّار و اشقیا در قیامت که سرمایه عمرى که می توانستند با آن کمالات و فیوضات تمام عوالم وجود را به دست آورند، بیهوده تلف نموده و در قیامت مثل تاجر ورشکسته به حسرت و ندامت مبتلا می گردند.[۶]
دو: «یوْمُ التَّغابُن» روزی است که اهل جنت، دوزخیان را به زیان اندازند، چنانچه از امام صادق (ع) نقل شده است: «یوم التغابن یوم یغبن اهل الجنة اهل النار»،[۷] به این معنا که اهل جنت در بهشت مالک مکانى می شوند که براى دوزخیان در نظر گرفته شده بود اگر مسلمان می شدند، و چون مسلمان نشدند بهشتیان وارد آن جا می شوند و آنها را در حرمان و زیان ابد می اندازند.[۸]
به بیان دیگر، روز قیامت هنگامى است که غبن بعض افراد در اثر بعض دیگر است؛ به این که سعداء منازل اشقیا را در بهشت مالک مى شوند و بر عکس؛ کافر خیر و سعادت را ترک نموده و مؤمن حظ و سهم خود را از دنیا ترک نموده و از آخرت سهم خود را از نعمت ها گرفته است، در نتیجه مؤمن غابن و کافر مغبون است. به بیان سوم، تغابن از باب تفاعل مشتق از غبن است و آن گرفتن شرّ و ترک خیر است، یا گرفتن خیر و ترک شرّ است، و چون کافر سهم خود را از آخرت ترک نموده و حظّ خود را از دنیا گرفته، پس ترک خیر و اخذ شرّ نموده، پس در آن روز غابن و مغبون هر دو ظاهر شوند.[۹]
سه: معنای آیه این است: هنگامی که پروردگار همه افراد بشر را از اولین و آخرین در صحنه قیامت گرد هم خواهد آورد، روزى است که غبن هر یک از افراد بشر ظاهر و آشکار می شود که در دنیا اعمال صالحى که به جا آورده چه نتیجه و اجر و ثوابى عاید او شده است و هم چنین کفار که دوره زندگى و فرصت خود را از دست داده فریفته شده، جز خسارت و ضرر و عقوبت همیشگى براى خود آماده ننموده است.
خلاصه مفاد «یوْمُ التَّغابُنِ» آن است که از جمله وقایع روز قیامت آن است که غبن و مغبون بودن هر فردى از اولین و آخرین در آن صحنه آشکار مى شود که در دوره زندگى و نیروها و حرکات اختیارى که به کار برده به نفع و سود خود بوده و یا به ضرر و زیان خود اقدام نموده و جز ضرر و عقوبت کسب ننموده است. و تغابن ظهور غبن هر فردى در هر معامله و هر اقدامى است که در انجام فعل اختیارى به کار برده است. و براى عموم بشر غبن هر فردى آشکار می شود و یا غبن هر یک از افعال براى خصوص فاعل آشکار می شود.[۱۰]
چهار: «ذلِک یوْمُ التَّغابُنِ»، یعنی اهل سعادت اظهار غبن می کنند که چرا ما بیشتر اعمال صالحه به جا نیاوردیم و ایمان و اخلاق خود را کامل تر نکردیم تا جزاى بیشتر به ما عنایت شود، حتى فقرا آرزو می کنند اى کاش در دنیا احدى یک لقمه نانى یا درهمى به ما نداده بود تا عوض آن را خداوند عطا فرماید، و اهل باطل می گویند اى کاش ایمان آورده بودیم و عمل صالح انجام می دادیم تا از عذاب نجات پیدا می کردیم.[۱۱]
خلاصه این که از اطلاق جمله «ذلِک یَوْمُ التَّغابُنِ» و با استناد به حدیث نبوى – هنگامی که اولین و آخرین از سلسله بشر در صحنه قیامت گرد آیند، منادى پروردگار ندا کند برخیزند گروهى از اهل ایمان که آخر شب از بستر برخاستهاند براى تهجد، آن گاه گروهى اندک برخیزند و به سوى بهشت روانه شوند-[۱۲] می توان احتمال داد که جز گروهی از اولیای الاهی، هیچ کس از غبن و حسرت روز جزا ایمن نخواهد بود.
=======================
[۱] . تغابن، ۹٫
[۲] . فرهنگ معین، واژه «غبن».
[۳] . گفتنی است که باب مفاعله و تفاعل در تمام موارد لزوماً بین دو نفر (بین الاثنینی) نیست.
[۴] . «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»؛ بعضى از مردم اند که جان خود را در برابر خوشنودی هاى خدا مى فروشند. بقره، ۲۰۷؛ «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ …»؛ خدا از مؤمنان جانهای شان را خریدارى کرده …، توبه، ۱۱۱؛ «الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیْمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلًا»؛ آنهایى که با عهد خدا و سوگندهاشان بهاى اندکى به دست مىآورند. آل عمران، ۷۷٫
[۵] . راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ماده «غبن».
[۶] . امین، سیده نصرت، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج ۱۲، ص ۳۴۵- ۳۴۶، نهضت زنان مسلمان، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۷] . شیخ صدوق، معانى الاخبار، ص ۱۵۶، جامعه مدرسین، قم، ۱۳۶۱ش.
[۸] . شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، ج ۴، ص ۴۹۱، دفتر نشر داد، تهران، ۱۳۷۳ش.
[۹] . طبرسى، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۰، ص ۴۵۰، ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ش.
[۱۰] . حسینى همدانى، سید محمد حسین، انوار درخشان، ج ۱۶، ص ۳۹۹- ۴۰۰، کتابفروشى لطفى، تهران، ۱۴۰۴ ق.
[۱۱] . طیب، سید عبد الحسین، أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ۱۳، ص ۴۰، اسلام، تهران، ۱۳۷۸ش.
[۱۲] . کلینی، کافی، ج ۲، ص ۱۶۲، دار الکتب الاسلامیة، تهران، ۱۳۶۵ش.
منبع:islamquest.net