وی ادامه داد: دو نوع وصیت داریم که یک نوع آن وصیت ولایی است که در این وصیت شخص اطفال صغیری دارد و برای آنها پس از خود فردی را تعیین میکند که جانشین او شود و این وصیت ولایی در تمام ملل وجود دارد چرا که هیچ کسی جاودانه نیست. از وصیت ولایی که در اسلام وجود دارد، به صورت بینالمللی نیز افراد تبعیت میکنند.
وی گفت: وصیت دیگر، وصیت مالی است که افراد برای امور خیریه و اشخاصِ بعد از خود وصیت میکنند. در این راستا افراد باید مالک آن چیزی باشند که میخواهند وصیت کنند. یعنی مالکیت در وصیت حرف اول را میزند. اشخاص نمیتوانند برای هر چیزی وصیت نامه داشته باشند مثلا وسایل قمار، رقاصی و شراب. وصیت کردن برای این موارد باطل است. افراد باید در رابطه با اموال منقول و غیر منقول خود وصیت کنند.
این استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: شخص وصیت کننده باید عاقل و بالغ باشد. وصیت افراد دیوانه و یا سفیه درست نیست. همچنین فردی که خیلی طلبکار دارد و بعد از خود هر چه دارد و ندارد به طلبکارانش میرسد نمیتواند وصیت کند. حتی در احکام اسلام وارد شده که طفل ۱۰ ساله علیرغم اینکه هنوز نابالغ است میتواند وصیت نامه داشته باشد.
گلپایگانی گفت: اینکه میگویند بهتر است که افراد در زندگی خود همواره وصیت نامه داشته باشند به دلیل این است که آنها زمان مرگ و زندگی خود را نمیدانند و با نوشتن وصیت نامه مشخص میشود که آنها به آخرت ایمان دارند. فرد حتی اگر میلیونر باشد بیشتر از یک سوم از مال خود را نمیتواند وصیت کند. در رابطه با عبادات نیز اگر فردی قضایی از عبادات دارد پسر بزرگتر او باید اعمال عبادی فرد را به جای بیاورد.
وی یادآور شد: وصیت باید برای کارهای خیر و عبادی باشد و فرد نمیتواند پس از خود وصیت کند که یک مرکز فساد در فلان جا دایر شود.
نوشته چرا مومن باید وصیت نامه داشته باشد؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.
تبیان به نقل از گزارش خبرگزاری مهر، دکتر محسن اسماعیلی در اولین جلسه شرح و تفسیر نهج البلاغه در سال تحصیلی جدید، با اشاره به بخشی از نامه امیرالمومنین(علیه السلام) به حارث همدانی، «وَ اِعْلَمْ أَنَّ أَفْضَلَ اَلْمُؤْمِنِینَ أَفْضَلُهُمْ تَقْدِمَةً مِنْ نَفْسِهِ وَ أَهْلِهِ وَ مَالِهِ فَإِنَّکَ مَا تُقَدِّمْ مِنْ خَیْرٍ یَبْقَ لَکَ ذُخْرُهُ وَ مَا تُؤَخِّرْهُ یَکُنْ لِغَیْرِکَ خَیْرُهُ» (این را بدان که بهترین مومنان برترین آنها هستند نسبت به پیش کش کردن از خود و اهل و دارایی خود؛ چراکه آنچه را که از نیکی پیش می فرستی ذخیره اش از تو باقی خواهد ماند و آنچه باقی می گذاری سودش برای دیگران است)، نکاتی که از این کلام امیرالمومنین(علیه السلام) درباره درجات ایمان و درجات مومنین برمی آید را چنین برشمرد:
۱) هر چند همه مومنان دارای فضیلت هستند اما در یک درجه و رتبه نیستند.
۲) رتبه مومن در همین دنیا و به دست خودش تعیین می شود.
۳) آنچه که رتبه مومن را تعیین می کند اعمال اوست. بنابراین مبنای درجات ایمان و درجات بهشت، اعطایی و موهبتی نیست؛ بلکه درجه و رتبه، دست خود انسان است و بر اساس عملش تعیین می شود.
۴) یقین داشته باشید که از این دنیا، آن چیزی برای شما باقی می ماند که زودتر به آخرت می فرستید و آنچه که از دنیا برای آخرت استفاده می کنید، در حقیقت مال شماست و بقیه مال دیگران است. بنابراین آخرت جای عمل و تکامل و بالا رفتن درجات نیست بلکه آخرت فقط تبلور آن چیزی است که در دنیا انجام شده است.
۵) برترین مومنان کسانی هستند که از سه چیز (خودشان، اهل شان و مال شان) برای آخرت سرمایه گذاری می کنند.
وی در ادامه با بیان اینکه «عده ای که ایمان ندارند و به دروغ اظهار می کنند که ایمان دارند، منافق هستند»، افزود: بر طبق آموزه های قرآن و نهج البلاغه، آنهایی که ایمان آوردند یعنی کسانی که به مبدأ و معاد باور دارند و نسبت به این باور، جدی هستند و عمل می کنند، مومن واقعی هستند. اما کسانی که اعتقادی ندارند یا به آنچه که عنوان می کنند اعتقاد دارند، عمل نمی کنند، واقعا مومن نیستند.
این استاد حوزه و دانشگاه در تشریح آیه ۲ سوره مبارکه «إِنَّمَا المُؤمِنونَ الَّذینَ إِذا ذُکِرَ اللَّهُ وَجِلَت قُلوبُهُم وَإِذا تُلِیَت عَلَیهِم آیاتُهُ زادَتهُم إیمانًا وَعَلیٰ رَبِّهِم یَتَوَکَّلونَ» به عنوان آیه ای که متضمن نشانه ها و ویژگی های مومن واقعی است، گفت: مومنان واقعی کسانی هستند که وقتی یاد خدا می شود، برایشان عادی نیست و دل شان هراسناک و لرزان می شود. و وقتی آیات خداوند برایشان گفته می شود ایمان شان زیاد می شود؛ این افراد به پروردگار خود هم توکل دارند و جز خدا کسی را در این عالم موثر نمی دانند.
وی در بیان نشانه ها و ویژگی های عملی مومنان واقعی نیز به آیه سوم سوره مبارکه انفال «الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ» اشاره کرد و افزود: «یُقِیمُونَ الصَّلاةَ» و «رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ» در قرآن معمولا با یکدیگر ذکر می شوند که «نماز» سنبل عبادات فردی و «انفاق» سنبل خدمات اجتماعی است و مومنان کسانی هستند که در عمل شان هر دو را دارند.
هر عمل صالحی، درجه انسان را بالا می برد به شرط آنکه یک عمل صالح همیشه در اعمال فرد وجود داشته باشد؛ که اگر نباشد بقیه اعمال هم فایده ندارند. این عمل بر اساس دستورات قرآن و نهج البلاغه، «انفاق» است. بنابراین انسان بدون انفاق نمی تواند به رتبه های بالا و مقام ابرار برسد.
اسماعیلی با اشاره به آیه چهارم سوره انفال «أُولَٰئِکَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا ۚ لَّهُمْ دَرَجَاتٌ عِندَ رَبِّهِمْ وَمَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ کَرِیمٌ»، گفت: کسانی که حقا و واقعا مومن هستند دارای یک درجه و یک مرتبه نیستند بلکه در پیشگاه پروردگارشان دارای درجایی هستند.
عضو مجلس خبرگان رهبری در ادامه، روایتی معتبر از امام جعفر صادق(علیه السلام) در اصول کافی که در آن ایمان را به یک نردبان ۱۰ پلیه تشبیه کرده اند را یادآور شد و گفت: همه کسانی که در این پله ها قرار گرفته اند مومن هستند و اگر کسی در یک پله بالاتر است حق ندارد به دیگری بگوید که مومن نیستی! بلکه وظیفه مومنی که در پله بالاتر قرار گرفته، این است که با مدارا و رفق، دست مومنی که در پله پایین تر است را بگیرد و یک پله بالاتر بیاورد. امام صادق(علیه السلام) می فرمایند هر کسی، دیگری را از این نردبان پایین بیندازد، مسئول تمام توابع و آثاری است که در پی این عمل حادث می شود.
نویسنده کتاب «درس های ماندگار؛ نگاهی نو و گذرا به نهج البلاغه»، با اشاره به فرازهایی از حکمت ۲۶۱ نهج البلاغه که در آن امیرالمومنین(علیه السلام)، ایمان را به یک نقطه سفید برجسته در قلب انسان تشبیه کرده و فرموده اند که هر چه ایمان زیاد می شود این نقطه سفید نیز بزرگتر می شود، خاطرنشان کرد: بنابراین ایمان قابل کم و زیاد شدن است و اگر مومنین دارای درجاتی هستند، بر اساس حکمت و عدالت پروردگار، جایگاه و پاداش شان در قیامت باید متفاوت باشد..
وی در ادامه، عبارت «دَرَجَاتٌ مُتَفَاضِلاَتٌ، وَ مَنَازِلُ مُتَفَاوِتَاتٌ» در خطبه ۸۵ نهج البلاغه را حاکی از مدرج بودن بهشت دانست و افزود: امام علی(علیه السلام) ذکر کرده اند که پایه ها و رتبه های بهشتیان متفاوت است. منتها مواردی برای همه بهشتیان مشترک است؛ اعم از اینکه بهشت برای همه بهشتیان لذت محض است، لذت های بهشتی پایان ناپذیر است و کسی هم که بهشتی شد، دیگر از آنجا بیرون نمی آید و رنج و اندوهی هم ندارد؛ اما در آنجا، لذت با لذت فرق می کند.
دکتر اسماعیلی در بخش دیگر سخنانش به یک نکته معرفتی در قرآن و نهج البلاغه اشاره کرد که بر اساس آن یک عمل صالح، شرط لازم برای پذیرش سایر اعمال نیک است. دکتر محسن اسماعیلی در این باره گفت: هر عمل صالحی، درجه انسان را بالا می برد به شرط آنکه یک عمل صالح همیشه در اعمال فرد وجود داشته باشد؛ که اگر نباشد بقیه اعمال هم فایده ندارند. این عمل بر اساس دستورات قرآن و نهج البلاغه، «انفاق» است. بنابراین انسان بدون انفاق نمی تواند به رتبه های بالا و مقام ابرار برسد.
وی افزود: راز این نکته معرفتی این است که انفاق، بندهای وابستگی انسان به دنیا را قطع می کند و هیچ عملی مانند انفاق، این کار را نمی کند. حتی اگر نمازهای مفصل و طولانی، روزه، حج و هر عمل خوب دیگری هم در کارنامه اعمال داشته باشیم، اما آن عمل خیری که ریشه وابستگی ما به غیر خدا را می سوزاند، انفاق است.
دکتر اسماعیلی، این جلسه درش شرح و تفسیر نهج البلاغه را با روایتی از امام محمدباقر(علیه السلام) به پایان برد که فرموده اند: «وقتی بدن پدرم را غسل می دادیم، جای آن ریسمانی که حضرت هر شب بر دوش می گذاشتند و خودشان شخصا برای انفاق به نیازمندان می بردند، روی بدن حضرت بود.» بنابراین امام معصوم هم که درجات بالایی دارد، از انفاق دست برنمی دارد.
امیرالمومنین(علیه السلام)، ایمان را به یک نقطه سفید برجسته در قلب انسان تشبیه کرده و فرموده اند که هر چه ایمان زیاد می شود این نقطه سفید نیز بزرگتر می شود، خاطرنشان کرد: بنابراین ایمان قابل کم و زیاد شدن است و اگر مومنین دارای درجاتی هستند، بر اساس حکمت و عدالت پروردگار، جایگاه و پاداش شان در قیامت باید متفاوت باشد..
عضو مجلس خبرگان رهبری افزود: خرج کردن برای خدا، رتبه می آورد و انسان هر قدر بیشتر و بهتر برای خدا خرج کند، رتبه اش بالاتر می رود. عقل نیز همین را می گوید که نباید به رتبه های پایین ایمان و درجات و منازل پایین بهشت اکتفا کنیم. پس هم سرعت و هم سبقت بگیرید؛ یعنی کند نروید و به دیگران هم نگاه نکنید. در این راه، هم یکایک مومنان موظفند و هم حکومت دینی وظیفه دارد تا برای ارتقای درجات ایمانی مردم، برنامه داشته باشد.
بخش نهج البلاغه تبیان
قسم خداوند در قرآن کریم با عبارت (والعصر) حکایتی عجیب دارد. این سوگند توجه آدمی را به نعمتی معطوف می یدارد که از ارزش والایی برخوردار اســت. زمان از جمله نعمت هایی اســت که در متون دینی از اهمیت بسیار آن سخن به میان آمده اســت. خداوند در پرتو نعمت زمان، قابلیت های نهفته ای را در طول مدت عمر، برای انسان به ودیعه گذاشته که مدیریت روشمند و بهره برداری صحیح از آن، نقش تعیین کننده یای در اعتلای کیفی سبک زندگی دینی و در نتیجه حیات معقول دارد.
از این رو دین مبین به عنوان برنامه ای هوشمند و همه جانبه، توجه انسان را به اهمیت زمان معطوف داشته، و توصیه های مفیدی را در مورد شیوه صحیح مدیریت زمان و بهره یوری مناسب از آن گوشزد کرده اســت. آنچه از آیات قرآن کریم برمی آید گویای این اســت که زمان و عمر آدمی بسیار کوتاه اســت.
این واقعیت مهم را انسان زمانی درک می کند که مرگ را از نزدیک ببیند. اینجاست که می فهمد، توقفش در این دنیا عصرگاه یا صبحگاهی بیش نبوده[نازعات، آیه 4] و یا احساس می کند که تنها ساعتی از روز را در دنیا مانده اســت.[یونس،آیه 44] قرآن کریم برای پی بردن ارزش زمان از برخی از اتفاقات رازآلود پس از مرگ پرده برداشته و حال افرادی را حکایت می کند که پس از مرگ، خواهان بازگشت دوباره به دنیا و تدارک فرصتی جدید هستند، که با عدم اجابت پروردگار روبه رو می شوند.[مومنون آیات99-98]
مدیریت زمان عبارت اســت از آگاهی به علم و فن و هنر استفاده بهینه از زمان، داشتن دانش و مهارت لازم در این زمینه و انجام کارها و امور به طور اثربخش و به موقع، که برخورداری از آن یکی از کلیدهای موفقیت اســت. مدیریت زمان یعنی برنامه ریزی، یعنی فراهم کردن نقشه و طرحی مناسب و دقیق برای رسیدن به هدف های مورد نظر و از قبل تعیین شده.
و در این میان مدیریتی صحیح اســت که تمام ابعاد وجودی انسان، خواست ها و تمایلات مربوط به آن را مورد توجه قرار دهد، امام علی علیه السلام با توجه به این مساله در باب مدیریت زمان می فرمایند: مومن باید شبانه روز خود را به سه قسمت تقسیم کند، زمانى براى نیایش و عبادت پروردگار، و زمانى براى تأمین هزینه زندگى، و زمانى براى واداشتن نفس به لذت های حلال.
عمر انسان یکی از فرصت های ارزشمندی اســت که خداوند آن را در اختیار انسان قرار داده تا بدان واسطه، گوهر وجودی خویش را متعالی کند در این میان مغتنم شمردن و از دست ندادن فرصت های ویژه حرف اول را می زند. امام علی علیه السلام دنیای فانی را گذرگاهی موقت معرفی کرده و نهایت استفاده بردن از آن را سفارش کرده و می فرمایند: بندگان خدا، هم اکنون عمل کنید، که زبان ها آزاد، و بدن ها سالم، و اعضا و جوارح آماده اند، و راه بازگشت فراهم، و فرصت زیاد اســت، پیش از آن که وقت از دست برود، و مرگ فرا رسد، پس فرارسیدن مرگ را حتمى بشمارید، و در انتظار آمدنش بسر نبرید.
آخرت نزدیک و زمان ماندن در دنیا اندک اســت. امام علی علیه السلام ضمن یادآوری ارزش و اهمیت فرصت ها، پیروان خود را به بهره گیری هرچه بهتر از این فرصت های زودگذر تشویق کرده و می یفرمایند: فرصت ها همچون ابرها در گذرند. بنابراین فرصت یهای نیک را غنیمت بشمارید. از نگاه امام علی علیه السلام بهره گیری از فرصت ها به ویژه جهت توشه اندوزی برای آخرت، شیوه متقین و نشانه عقل و تدبیر اســت و از دست دادن فرصت و یا عجله در کاری که هنوز موعد آن فرا نرسیده نشانه بی خردی و نادانی اســت.
امام علی علیه السلام کسانی را که به موقع از فرصت های خود استفاده و بر اجل پیش دستی کرده و از کار و تلاش خود توشه کافی برگیرند، مشمول رحمت خدا دانسته و در مقابل، از دست رفتن فرصت ها را موجب اندوه و پشیمانی می داند. و نیز ایشان می فرماید: فرصت هایی را که پیش می آید سریع دریابید زیرا هر چیزی را سرآمد و وقت مشخصی اســت که دیگر یا بازگشتی نداشته و یا بسیار دیر باز می یگردند.
منبع: فرهنگ نیوز
حکایت های آموزنده و جالب در مجله تالاب .
مرد بسیار قانع بود و زن تحمل این همه ساده زیستی را نداشت.
روزی تاب و توان زن به سر رسید و با عصبانیت رو به مرد گفت:
حالا که به خواسته های من توجه نمی کنی، خود به کوچه و برزن می روم تا همگان بدانند که تو چه زنی داری و چگونه به او بی توجهی می کنی، من زر و زیور می خواهم!
مرد در خانه را باز کرد و روبه زن می گوید برو هر جا دلت می خواهد!
زن با نا باوری از خانه خارج شد، زیبا و زیبنده!
غروب به خانه آمد .
مرد خندان گفت:
خب…! شهر چه طور بود؟ رفتی؟ گشتی؟ چه سود که هیچ مردی تو را نگاه نکرد .
زن متعجب گفت:
تو از کجا می دانی؟
مرد جواب داد:
و نیز می دانم در کوچه پسرکی چادرت را کشید!
زن باز هم متعجب گفت :
مگر مرا تعقیب کرده بودی؟
مرد به چشمان زن نگاه کرد و گفت:
تمام عمر سعی بر این داشتم تا به ناموس مردم نگاه نیاندازم، مگر یکبار که در کودکی چادر زنی را کشیدم!
بخش نهج البلاغه تبیان
قسم خداوند در قرآن کریم با عبارت (والعصر) حکایتی عجیب دارد. این سوگند توجه آدمی را به نعمتی معطوف می یدارد که از ارزش والایی برخوردار اســت. زمان از جمله نعمت هایی اســت که در متون دینی از اهمیت بسیار آن سخن به میان آمده اســت. خداوند در پرتو نعمت زمان، قابلیت های نهفته ای را در طول مدت عمر، برای انسان به ودیعه گذاشته که مدیریت روشمند و بهره برداری صحیح از آن، نقش تعیین کننده یای در اعتلای کیفی سبک زندگی دینی و در نتیجه حیات معقول دارد.
از این رو دین مبین به عنوان برنامه ای هوشمند و همه جانبه، توجه انسان را به اهمیت زمان معطوف داشته، و توصیه های مفیدی را در مورد شیوه صحیح مدیریت زمان و بهره یوری مناسب از آن گوشزد کرده اســت. آنچه از آیات قرآن کریم برمی آید گویای این اســت که زمان و عمر آدمی بسیار کوتاه اســت.
این واقعیت مهم را انسان زمانی درک می کند که مرگ را از نزدیک ببیند. اینجاست که می فهمد، توقفش در این دنیا عصرگاه یا صبحگاهی بیش نبوده[نازعات، آیه 4] و یا احساس می کند که تنها ساعتی از روز را در دنیا مانده اســت.[یونس،آیه 44] قرآن کریم برای پی بردن ارزش زمان از برخی از اتفاقات رازآلود پس از مرگ پرده برداشته و حال افرادی را حکایت می کند که پس از مرگ، خواهان بازگشت دوباره به دنیا و تدارک فرصتی جدید هستند، که با عدم اجابت پروردگار روبه رو می شوند.[مومنون آیات99-98]
مدیریت زمان عبارت اســت از آگاهی به علم و فن و هنر استفاده بهینه از زمان، داشتن دانش و مهارت لازم در این زمینه و انجام کارها و امور به طور اثربخش و به موقع، که برخورداری از آن یکی از کلیدهای موفقیت اســت. مدیریت زمان یعنی برنامه ریزی، یعنی فراهم کردن نقشه و طرحی مناسب و دقیق برای رسیدن به هدف های مورد نظر و از قبل تعیین شده.
و در این میان مدیریتی صحیح اســت که تمام ابعاد وجودی انسان، خواست ها و تمایلات مربوط به آن را مورد توجه قرار دهد، امام علی علیه السلام با توجه به این مساله در باب مدیریت زمان می فرمایند: مومن باید شبانه روز خود را به سه قسمت تقسیم کند، زمانى براى نیایش و عبادت پروردگار، و زمانى براى تأمین هزینه زندگى، و زمانى براى واداشتن نفس به لذت های حلال.
عمر انسان یکی از فرصت های ارزشمندی اســت که خداوند آن را در اختیار انسان قرار داده تا بدان واسطه، گوهر وجودی خویش را متعالی کند در این میان مغتنم شمردن و از دست ندادن فرصت های ویژه حرف اول را می زند. امام علی علیه السلام دنیای فانی را گذرگاهی موقت معرفی کرده و نهایت استفاده بردن از آن را سفارش کرده و می فرمایند: بندگان خدا، هم اکنون عمل کنید، که زبان ها آزاد، و بدن ها سالم، و اعضا و جوارح آماده اند، و راه بازگشت فراهم، و فرصت زیاد اســت، پیش از آن که وقت از دست برود، و مرگ فرا رسد، پس فرارسیدن مرگ را حتمى بشمارید، و در انتظار آمدنش بسر نبرید.
آخرت نزدیک و زمان ماندن در دنیا اندک اســت. امام علی علیه السلام ضمن یادآوری ارزش و اهمیت فرصت ها، پیروان خود را به بهره گیری هرچه بهتر از این فرصت های زودگذر تشویق کرده و می یفرمایند: فرصت ها همچون ابرها در گذرند. بنابراین فرصت یهای نیک را غنیمت بشمارید. از نگاه امام علی علیه السلام بهره گیری از فرصت ها به ویژه جهت توشه اندوزی برای آخرت، شیوه متقین و نشانه عقل و تدبیر اســت و از دست دادن فرصت و یا عجله در کاری که هنوز موعد آن فرا نرسیده نشانه بی خردی و نادانی اســت.
امام علی علیه السلام کسانی را که به موقع از فرصت های خود استفاده و بر اجل پیش دستی کرده و از کار و تلاش خود توشه کافی برگیرند، مشمول رحمت خدا دانسته و در مقابل، از دست رفتن فرصت ها را موجب اندوه و پشیمانی می داند. و نیز ایشان می فرماید: فرصت هایی را که پیش می آید سریع دریابید زیرا هر چیزی را سرآمد و وقت مشخصی اســت که دیگر یا بازگشتی نداشته و یا بسیار دیر باز می یگردند.
منبع: فرهنگ نیوز
وی ادامه داد: دو نوع وصیت داریم که یک نوع آن وصیت ولایی است که در این وصیت شخص اطفال صغیری دارد و برای آنها پس از خود فردی را تعیین میکند که جانشین او شود و این وصیت ولایی در تمام ملل وجود دارد چرا که هیچ کسی جاودانه نیست. از وصیت ولایی که در اسلام وجود دارد، به صورت بینالمللی نیز افراد تبعیت میکنند.
وی گفت: وصیت دیگر، وصیت مالی است که افراد برای امور خیریه و اشخاصِ بعد از خود وصیت میکنند. در این راستا افراد باید مالک آن چیزی باشند که میخواهند وصیت کنند. یعنی مالکیت در وصیت حرف اول را میزند. اشخاص نمیتوانند برای هر چیزی وصیت نامه داشته باشند مثلا وسایل قمار، رقاصی و شراب. وصیت کردن برای این موارد باطل است. افراد باید در رابطه با اموال منقول و غیر منقول خود وصیت کنند.
این استاد حوزه و دانشگاه ادامه داد: شخص وصیت کننده باید عاقل و بالغ باشد. وصیت افراد دیوانه و یا سفیه درست نیست. همچنین فردی که خیلی طلبکار دارد و بعد از خود هر چه دارد و ندارد به طلبکارانش میرسد نمیتواند وصیت کند. حتی در احکام اسلام وارد شده که طفل ۱۰ ساله علیرغم اینکه هنوز نابالغ است میتواند وصیت نامه داشته باشد.
گلپایگانی گفت: اینکه میگویند بهتر است که افراد در زندگی خود همواره وصیت نامه داشته باشند به دلیل این است که آنها زمان مرگ و زندگی خود را نمیدانند و با نوشتن وصیت نامه مشخص میشود که آنها به آخرت ایمان دارند. فرد حتی اگر میلیونر باشد بیشتر از یک سوم از مال خود را نمیتواند وصیت کند. در رابطه با عبادات نیز اگر فردی قضایی از عبادات دارد پسر بزرگتر او باید اعمال عبادی فرد را به جای بیاورد.
وی یادآور شد: وصیت باید برای کارهای خیر و عبادی باشد و فرد نمیتواند پس از خود وصیت کند که یک مرکز فساد در فلان جا دایر شود.
نوشته چرا مومن باید وصیت نامه داشته باشد؟ اولین بار در بامداد پدیدار شد.