“ساخت چین” عبارتی آشنا برای ما ایرانیهاست. هنگامی که در بازار قدم برمیدارید و به دنبال خرید چیزی هستید، مسلما هم به نسخه اصلی و هم نسخه چینی بر میخورید و از آنجایی که نام چین با لوازم بنجل و بعضا یک بار مصرف عجین شده خیلی زود قیدش را میزنید و به سراغ نسخه اصلی میروید. اما در واقعیت کالاهای ساخت چین همگی بیکیفیت نیستند! همین آیفونهای اپل که سینه چاکان برایش سر و دست میشکنند نیز در چین ساخته میشوند. علاوه بر اینها برخی کمپانیهای چینی هم هستند که کالاهای درجه یک را راهی بازار میکنند. یکی از همین کمپانی ها شیائومی نام دارد که توسط یکی از ثروتمندترین مردان چینی بنیان گذاری شده و در سال ۲۰۱۱ نخستین گوشی هوشمندش را راهی بازار کرده است. طولی نکشید تا این برنج کوچک چینی توانست در دنیا برای خود نامی دست و پا کند و به یکی از پرفروشترین برندهای این کشور پهناور هم تبدیل شود. حالا مدتی است که محصولات این کمپانی چینی وارد بازار کشورمان شده و در این مطلب قصد داریم بگوییم که چرا برای یک بار هم که شده باید اسمارت فونهای شیائومی را امتحان کنید.
کیفیت ساخت مثال زدنی
کیفیت ساخت, یکی از مهمترین عواملی است که هنگام خرید گوشی به آن توجه میکنید. شیائومی همچون سایر محصولات چینی بازار نیست و کیفیت ساختش مثال زدنی است. کافی است برای یک بار پرچمداران این کمپانی را در دست بگیرید و اینکه چینیها بیکیفیت هستند را از ذهن خود پاک کنید. در واقع تمام کالاهای ساخت این کمپانی (پاوربانک, چراغ هوشمند, دستبند هوشمند و حتی لپتاپ) با کیفیت هستند و هنگام کار با آنها به طور کلی نگاهتان به چینیها عوض خواهد شد. حالا دیگر فکرش را بکنید که عمده شهرت شیائومی در ساخت اسمارت فونهاست و طبیعتا تمام تلاشش را میکند تا گوشی خوش ساختی را به دست شما برساند.
رابط کاربری MIUI
علاوه بر ساخت محصولات سخت افزاری، یکی از بخشهایی که شیائومی در ساخت آن تبحر خاصی دارد، نرم افزار است. رابط کاربری محصولات این کمپانی که از آن با نام MIUI یاد میشود یکی از کاملترین رابطهای شخصی سازی شده اندروید است. علاوه بر امکانات متعدد، متخصصان شیائومی زمان زیادی را صرف ظاهر آن کردهاند. حتی آیکونهای آن تقریبا هیچ نقصی ندارند و با ظرافت خاصی ساخته شدهاند. این رابط کاربری پر رنگ و لعاب، حالا برای خودش غولی شده و برای اسمارت فونهای سایر کمپانیها نیز پورت میشود. اگر از آنهایی که اهل کاستوم رام هستند، بپرسید؛ بدون شک برای یک بار هم که شده MIUI را بر روی دستگاه خود نصب کردهاند و اصلا بعید نیست که همین حالا هم در حال استفاده از آن باشند.
ارزش خرید بالا
بدون هیچ شکی مهمترین عامل در خرید یک اسمارت فون، قیمت آن است. در جامعه امروزی ما که قدرت خرید مردم پایین است؛ مسلما اکثرا دوست دارند همان قدر که پول میپردازند، آش بخورند. شیائومی اسمارت فونهایی را تولید میکند که دقیقا برای این دسته از افراد است. تصورش را بکنید که شما میتوانید با مبلغی در حدود ۱ میلیون و ۱۰۰ هزار تومان محصولی همچون شیائومی Mi 5 را بخرید که علاوه بر دوربین خوب, کیفیت ساخت بالا و امکانات و قابلیتهای خاص, به اسنپدراگون ۸۲۰ نیز مجهز بوده و از ۴ گیگابایت رم هم بهره میبرد. سایر کمپانیهای مطرح بازار, چنین مجموعه خوبی را در ازای مبلغی بیش از ۲ میلیون تومان به شما میدهند اما شیائومی تمامی این امکانات را با نصف این مبلغ تقدیمتان میکند.
زندگی با طعم شیائومی
این کمپانی علاوه بر اسمارت فون, در ساخت بسیاری از لوازم الکترونیکی نیز تبحر دارد. بنابراین شما خیلی راحت میتوانید خانه خودتان را با این محصولات ست کنید. تصور کنید که با گوشی شیائومی چراغ مطالعه ساخت همین کمپانی را کنترل میکنید. در تلویزیون شیائومی فیلم میبینید و با هدفون شیائومی موزیک گوش میکنید و سلامتی خودتان را هم به دستبند Mi Band همین کمپانی سپردهاید. جدای از اینها برخی ویژگیهای خاص نیز برایتان فراهم میشود؛ بعنوان مثال میتوانید قفل لپتاپ شیائومی خودتان را با نزدیک کردن دستبند هوشمند این کمپانی باز کنید و نیازی به وارد کردن پسورد نداشته باشید. حتی در مواقع لزوم و زمانی که شارژ گوشی دلبندتان به اتمام رسیده نیز میتوانید با پاوربانکهای شیائومی جانی دوباره به کالبد بیجان دستگاه بدهید. جالب اینجاست که بدانید همه این امکانات و ست هوشمندتان با قیمتی بسیار خوب بدست آمده است و شاید نتوانید در این زمینه رقیبی برای این کمپانی چشم بادامی بیابید.
آیا تجربه استفاده از اسمارت فونهای این برند را داشته اید؟. حالا که شیائومی با معرفی محصولی خاص همچون Mi Mix خودی نشان داده آیا دوست دارید که برای یک بار هم که شده اسمارت فونهایش را امتحان کنید؟!
جام جم سرا: بیان اینکه فرزند طلاق هستید، آن هم در ابتدای سوال، از اضطرابی پنهان در وجود شما خبر میدهد. هر چند فرزند طلاق بودن آسیبهایی برای فرد دارد ولی در هیچ منبع علمی نیامده که فرزند طلاق بودن لزوماً باعث میشود فرد در زندگی مشترک خود، با مشکلات بزرگی مواجه شود یا طلاق را تجربه کند. اگر این تصور برایتان نگرانی ایجاد کرده لازم است بدانید که نگرانی شما غیر منطقی است و بهتر است دیدگاه خود را درباره این موضوع تغییر دهید تا بتوانید احساس آرامش بیشتری داشته باشید.
از طرفی دوری از همسرتان، دلتنگی برای او، نیازهای برآورده نشده به دلیل محدودیتهایی که عنوان کردید وگذشت سه سال به همین شکل، همگی در اینکه احساس کنید همسرتان به شما بیتوجه شده، موثر است.
اگر تصور میکنید مشکلات شما صرفاً ناشی از ناکامی در گفتوگو و درددل نکردن با همسرتان است پیشنهاد من به شما این است:
۱ - ذهن خوانی نکنید:
نگرانی شما قابل درک است اما باید بپذیرید این غیر منطقی است که وقتی شواهد کافی برای نتیجه گیری نداریم، برداشتهایمان را تنها برای رهایی از نگرانی و ابهام به دیگری نسبت دهیم.
۲ - مراقب تعمیم دادنهای افراطی خود باشید:
اگر همسرتان یک بار از رفتار شما انتقاد کرده، ممکن است به دلیل حساسیت ناشی از دوری و دلتنگی، انتقاد او را به کل شخصیت خود نسبت داده باشید. گفتوگوهای اخیر خود را مرور کنید و اگر چنین است سعی کنید به یک خود تمایزگری برسید تا آرامش بیشتری را تجربه کنید. اگر بتوانید احساس و رفتارتان را از هم تمیز دهید آنگاه خواهید توانست احتمالات و گزینههای بیشتری برای حل مسئلهتان با همسرتان در نظر بگیرید و با کمی صبر و انعطاف پذیری بیشتر راه حلهای مناسبتری برای پاسخگویی به نیازهای خود به دست آورید.
۳- ارتباط عاطفی خود و همسرتان را تقویت کنید:
هر زمان که همسرتان میخواهد از شما دور شود، آنچه را دوست دارد توشه راهش کنید؛ از مراسم بدرقه تا خوراکی مورد علاقهاش. سعی کنید یاد و خاطره خود را با او همراه کنید و روابط عاطفی میان خودتان را با شیوههایی کمتر کلامی، اما نافذ و اثرگذار قوی سازید.
۴- به خواستههای خود و همسرتان توجه کنید:
وقتی موضع گیری میکنیم خواستههایمان دیگر دیده نمیشود. علاوه بر خواستههای ما، نیازهای همسرمان نیز نادیده گرفته میشوند. اینکه مشخص باشد دقیقاً از چه چیز ناراحت هستید و همسرتان دقیقاً چه میخواهد به شما بگوید به میزان زیادی شما را به سمت راه حلی مطلوب راهنمایی میکند.
۵- از کمک تخصصی مشاور استفاده کنید:
در نهایت، چنانچه همسرتان مستقیماً این جمله را بر زبان آورده که «نباید به زن رو داد» و این صرفاً برداشت شما نیست، توصیه میکنم از مشاوره تخصصی یک زوج درمانگر بهره بگیرید. گاهی به این دلیل که هیجانات رویدادها بر ما مستولی میشود، لازم است فردی بیطرف، گزینههایی را که ما به آنها توجه نکردهایم به ما یادآور شود.
در خلال جلسات مشاوره، شما و همسرتان به خودشناسی بیشتری خواهید رسید و همسرتان نیز (اگر چنین طرز فکری داشته باشد) نسبت به غیر منطقی بودن افکار خود و سهمش در سردی روابط اخیر در زندگی مشترکتان بیشتر آگاه خواهد شد.|خراسان|پریسا غفوریان - کارشناس ارشد روانشناسی بالینی
جام جم سرا:
داستان عاشق و معشوقهایی که یکدیگر را میبینند و برای رسیدن به هم سر از پا نمیشناسند و فورا ازدواج میکنند و ازدواجشان سرشار از عشق و محبت و آسودگی است را فقط در داستانهای خیالی و فیلمهای هالیوودی میتوان پیدا کرد. واقعیت زندگی فراتر از این خیالات است. منظورمان این نیست که عشقی وجود ندارد؛ عشق هست اما واقعیتهای زندگی هم هستند.
باید بدانید حتی دونفر عاشق هم در طول سالها تغییر میکنند. اصلا تغییر جزو ذات آدمی است و گاهی رویدادهای محیط باعث تسریع این روند میشوند.
به نقل از برترینها، استرسهای جامعه بر پویایی اشتیاق و علاقه تاثیر میگذارند و هیچکس نمیتواند آن را انکار کند. روزهای هیجانانگیز هر رابطهای پس از گذشت زمان رو به سردی مینهد و دیگر دو طرف، آن شور اولیه را ندارند. اینها واقعیت زندگی هستند. قرار نیست از میزان عشق کاسته شود، فقط هیجانها کاهش مییابند. البته گاهی هم منجر به رویدادهای ناراحت کننده میشود که چندان خوشایند نیست. اما زندگی همین است و نتیجه هر رابطهای مستقیما به انتخابهای خود آدمی بستگی دارد.
آدمها در طول زمان به تغییر نیاز دارند. وقتی کسی به شما میگوید: «تو عوض شدهای!» لزوما حرف بدی نزده است. گاهی به این مفهوم است که شما از زندگی کردن برای دیگران دست کشیدهاید و میخواهید به روش خود زندگی کنید. گاهی اوقات هم این معنا را دارد که دیگر آن شریک مهربان قبلی نیستید که من عاشقت شدم!
در این مطلب میخواهیم ببینیم این تغییر کردنها چه تاثیراتی بر روابط زن و مرد دارند. برای درک بهتر این مساله، تجربههای واقعی زوجهایی را ذکر کردهایم که اخیرا مکالمه آنها حول محور: «تو تغییر کردهای!» میچرخیده است. در میان صحبتهای آنها میتوان نکات ارزشمندی درک کرد.
دیگر مرا نمیدید
فاطمه ۳۷ ساله میگوید: «حدود سه سال از زندگی ما نگذشته بود که متوجه تغییرات روحی همسرم شدم. او خیلی راحت سالگرد ازدواجمان را فراموش کرده بود و تعریف و تمجید از من و ظاهر و کارهایم که همیشه برایش کاری عادی بود، بسیار کاهش پیدا کرده بود. قبلا بزرگترین بحث ما این بود که کدام رستوران را برای شام رزرو کنیم؟ اما اکنون سر هیچ و پوچ هم با هم دعوا داریم. این زندگی خسته کننده شده بود! به همین دلیل با او صحبت کردم و خواستم روزمرّگی سایه افکنده بر زندگیمان را از بین ببریم و همین کمک کرد تا برخی از عادتهای کسلکننده را با همکاری هم ترک کنیم.»
نکته آموزشی: اینکه پس از مدتی ظاهر و اندام و جذابیت چهره طرف مقابل دیگر آن جاذبه قبلی را برایمان نداشته باشد کاملا عادی است. همه انسانها به نادیده گرفتن چیزهایی که زیاد میبینند، عادت میکنند. مسلما کسی دوست ندارد نادیده گرفته شود. این مساله در هر دو جنس زن و مرد مصداق دارد. همه انسانها، فارغ از جنسیت، به توجه و دیده شدن نیاز دارند و این کار بسیار ساده است. با یک برنامهریزی ساده برای شام بیرون رفتن در سالگرد ازدواج یا قرار گذاشتنهای متداوم در یک کافه که پاتوق همیشگی شما بوده است، میتوانید روح تازهای به زندگی روزمره خود ببخشید.
او استرس کارهایش را به خانه میآورد
سارا ۳۲ ساله میگوید: «همسر من وکیل است. هنگامی که حجم کاری او زیاد میشود، رفتارش به کلی تغییر میکند. خیلی سریع عصبانی، تند مزاج و دمدمی میشود و نمیتواند از هیچ چیز لذت ببرد یا خوشحال باشد. دیگر آن «آقای خوشحال»ی که همیشه بود نیست. این شرایط وقتی بدتر میشود که فشار کاری او افزایش مییابند. من میتوانم تاحدی او را درک کنم. اما انتظار دارم او هم درک کند که این رفتار چه آسیبی به رابطه ما میزند. دمدمی بودن او به عادت برایش تبدیل شده است.»
نکته آموزشی: گاهی آدمها نیاز دارند به آنها یادآوری شود رفتارهای آنها چه تاثیراتی روی حالات روحی دیگران دارد. انسانها باید هرچند وقت یکبار، طرز فکر و رفتارهای خود را مورد بازبینی قرار دهند تا از احساسات واقعی و رفتارهایشان آگاه شوند. گاهی آدمی با تکرار یک عادت نمیتواند تاثیرات منفی آن بر اطرافیان را ببیند و درک کند. گاهی از خود بیرون بیایید و رفتارهایتان را بسنجید. اگر میخواهید احساسات خود را تخلیه کنید، خیلی خوب، این کار را بکنید اما بدانید چطور این کار را انجام میدهید.
وقتی یک شریک عاطفی برای خود انتخاب کردهاید، باید نیازهای او را نیز در ردیف نیازهای خود قرار دهید. باید درک بالایی داشته باشید. اگر میخواهید تنها باشید، باشگاه بروید یا بیشتر وقت خود را در محل کار سپری کنید، این را برای شریکتان توضیح دهید که این شرایط موقتی است. این حق او است که بازگشت مهربانی شما را ببیند. به گونهای رفتار نکنید که او شما را معتاد کار فرض کند و تصور کند با کارتان ازدواج کردهاید.
مرا محدود کرده بود
مریم ۴۱ ساله میگوید: «پس از چند سال که از زندگی مشترک من و همسرم گذشت، او به انسان درونگرایی تبدیل شد و از من نیز میخواست همانند خودش باشم. حدود ۸ سال از زندگی مشترک ما گذشته بود که سرانجام تصمیم گرفتم به او بگویم از اینکه مرا محدود میکند و میخواهد در خودم باشم، ناراحت و ناراضی هستم. من دوست داشتم بیرون بروم و زندگی اجتماعی بهتری داشته باشم. دیدن و بودن در کنار آدمها برایم ارزش و اعتبار بیشتر از این داشت که مدام در خانه و تنها باشم. به او گفتم من نیاز دارم بیشتر بیرون بروم و از اینکه در زندگی فقط با او باید معاشرت داشته باشم، خسته شدهام. ابتدا او بسیار ناراحت شد. اما یادش آوردم که در ابتدای زندگی چگونه بودیم، اینکه من در گروهی زنانه فعالیت اجتماعی داشتم، به طور حرفهای تنیس بازی میکردم و وقتم را با دوستانم سپری میکردم. به او گفتم من ذاتا هنوز همان انسان اجتماعی آن روزها هستم. بالاخره به تدریج توانستم کاری کنم که هم خودم بیشتر بیرون بروم و هم با یکدیگر فعالیتها و معاشرتهای اجتماعی بیشتری داشته باشیم.»
نکته آموزشی: شما باید یاد بگیرید بدون ضعف نشان دادن، با دیگران سازش و مدارا کنید. در زندگی باید میان استقلال و عدم استقلال تعادل برقرار کنید. منظور این است، بتوانید با دوستان و اطرافیان خود معاشرت داشته باشید، اما نه هر شب و دایمی. باید در کنار حفظ زندگی زناشویی خود، زندگی اجتماعیتان را نیز ادامه دهید. زنها عموما بسیار اجتماعیتر از مردها هستند. این مساله با بالا رفتن سن آنها بیشتر هم میشود. به همین دلیل، بسیار مهم است در رابطه خود بر متقابل بودن رفتارها تمرکز و تاکید داشته باشید.
بچهدار شدن جمع دونفره ما را از بین برده بود
فرشته ۳۵ ساله میگوید: «چند سال نخست زندگی ما واقعا عالی و رویایی بود. اما به محض اینکه بچهدار شدیم، همه آن خوشیها پایان یافت. همسر من نقش یک پدر مسوول را به عهده گرفت و همه حواس خود را به دو دخترمان داد. او در میان این «پدر مهربان بودن» فراموش کرده بود که همسری هم دارد و باید شوهر خوبی هم باشد. دیگر کمتر به من توجه میکرد و تقریبا رابطه دونفره ما به صفر رسیده بود. من دوست نداشتم به او حس گناه بدهم به همین دلیل همه این شکایتها را در دل خود نگه میداشتم. تا اینکه متوجه شدم این دردهای درونی مرا به فکر کردن به طلاق سوق میدهد. این تفکر باعث شد تا به حرف بیایم و به او بگویم چقدر از اینکه دیگر رابطه دونفرهای با هم نداریم ناراحت هستم. البته این کار استرس زیادی برایم داشت. اما از اینکه همه وقت ما را بچهها پر کرده بودند بسیار ناراضی بودم. تا اینکه همسرم شدت ناراحتی و افسردگی مرا درک کرد و پس از آن هفتهای یک بار با هم تنها بودیم. به بچهها آموختیم که این ساعتها مختص پدر و مادر است و در آن روز برای آنها پرستار میگرفتیم. این باعث زنده شدن دوباره رابطه دونفره ما شد.»
نکته آموزشی: بسیاری از رابطههای عاشقانه و هیجانانگیز زن و شوهرها پس از بچهدار شدن از بین میرود. اما باید این توان را داشته باشید که آن اشتیاق را پس از حضور بچهها نیز حفظ کنید. تربیت بچهها و مراقبت از آنها مستلزم این نیست که شما همه وقت و زندگی و رابطه خود را فدای آنها کنید. زن یا شوهر بودن به اندازه مادر یا پدر بودن مهم است. این نکته را فراموش نکنید و به روش خود، برای با هم بودن برنامه ریزی کنید.
جام جم سرا: میخواهم همه داراییام را بردارم و بروم مثل یک مرد، به زنی که مناسب میدانم پیشنهاد ازدواج بدهم.
اگر بپذیرد یک سر نزد عاقد میرویم و بعد هم سوار اتوبوس، حسابی از این شهر دور میشویم.
دیگر از این که اسیر زندگی قبلیام باشم خسته شدهام، پیرمرد عبوس و زن مردهای که همه اهل محل برایش دلسوزی میکنند و تنها دلخوشیاش این است که گاه و بیگاه نوهها را پیشش بیاورند.
میخواهم دیگر زندگی خودم را داشته باشم. همسرم خیلی برایم عزیز بود، اما 10 سال است که مرده، درحالی که من زندهام و نیاز به زندگی دارم و به یک همسر که مراقبم باشد و دوستم بدارد، غذای گرم خانگی، محبت، خانهای تمیز و مرتب که هر کس میآید هی نگوید: خدا بیامرز فلانی که زنده بود همه جا برق میزد، اما همانها نمیگذارند همسری دیگر داشته باشم تا دوباره زندگیام رونق بگیرد.
بگذارید که احساس هوایی بخورد
زندگی همیشه با شما مهربان نیست. گاهی همسرتان تا آخرین لحظات زندگی در کنار شماست و گاهی زودتر از شما زندگی را ترک میکند. اگر در چنین شرایطی قرار بگیرید چه میکنید؟ آیا برایتان قابل تحمل است که همه اختیار زندگی را از دستتان درآورند و به بهانه صاحب اختیار بودن زندگی شما، مانع ازدواج مجددتان شوند؟
حالا سعی کنید خود را جای پدر یا مادرتان بگذارید. او هم حق زندگی دارد. آنچه والدین ما دارند، در اثر تلاش خودشان به دست آوردهاند و مالک حقیقی آن، خودشان هستند، چطور میتوانید به بهانه این که میراث خوار دیگری به جمعتان اضافه نشود، نگذارید والدین شما زندگی طبیعی خود را ادامه دهند؟
شما به بعد از او فکر میکنید، اما او به زندگی اکنون فکر میکند. اگر ملاک شما مالی است که بعد از او به شما میرسد، او خود قبل از شما حق استفاده از این مال را دارد.
روانشناسان اعتقاد دارند زندگی در کنار همسر برای سلامت سالمندان مفید است و کسانی که با همسر خود زندگی میکنند، از روحیه بهتری برخوردارند. زیرا در زندگی آنها احساس دوست داشتن، همدلی، حمایت و نیاز به صمیمیت تداوم مییابد و سبب ایجاد نشاط و طول عمر توام با سلامت در سالمند میشود.
گاهی که سالمند همسرش را از دست میدهد، فکر میکند دنیا دارد به آخر میرسد، مثل وقتی که حاج ماشاالله مرد.
طیبه خانم زنی زیبا و هنرمند و از آن خانمهایی بود که میگفتند از هر انگشتش یک هنر میبارد، اما وقتی همسرش فوت شد، تنها ماند و فکر کرد خودش هم همین روزها از غصه میمیرد.
به همین دلیل همه وسایلش را حراج کرد، اما خیلی زود، متوجه شد مرگ به این راحتیها سراغ آدم نمی آید و ممکن است زندگی طولانی پیش رو داشته باشد.
درخانهای که حالا لخت به نظر میرسید ، قاب عکس همسرش روی دیوار، خانه را مثل آرامگاه خانوادگی نشان میداد. کمکم افسردگی به سراغش آمد تا این که یکی از مردان همسایه که او را بخوبی میشناخت و همسرش مدتی قبل فوت کرده بود، از او خواستگاری کرد.
طیبه خانم اما حتی جرات نکرد این موضوع را با فرزندانش در میان بگذارد. چون جسته گریخته از بچهها میشنید که میگفتند: فلانی آبرو ریزی راه انداخته و سر پیری رفته دوباره ازدواج کرده، میگفتند: بیچاره بچهها نمیتوانند جلوی همسایهها سر بلند کنند.
طیبه خیلی به این وصلت راضی بود، اما نمیدانست چطور با فرزندانش چنین چیزی را مطرح کند. یک بار که به شوخی چیزی گفته بود، دخترش گفته بود: «وای مادر چه حرفها میزنی؟ اگر پای کسی به این خانه باز شود من که دیگر دختر نیستم.»
و همین پایان داستان ازدواج مجدد زنی میانسال بود که سالهای پیری را باید به تنهایی و افسردگی سر میکرد.
بسیاری مواقع بعد از سالها زندگی مشترک، یکی از زوجها فوت میکند. در چنین شرایطی افسردگی و بیماریهای روحی ـ روانی میتواند جسم فرد را سریعتر از همیشه سالخورده کند.
سمیه تقیخانی، روانشناس اعتقاد دارد فرزندان هرگز نمیتوانند جای خالی همسر را برای مادر یا پدر خود پر کنند.وی میگوید: وقتی سالمند فرزندان خود را بزرگ میکند و آنها به استقلال میرسند، کمکم از تحت حمایت بودن والدین خارج میشوند و با سالمندی والدین احساس کنترل و حمایت نسبت به آنان دارند و این حسی نیست که سالمندان فعال با آن کنار بیایند.
آنها کسی را میخواهند که همپای خودشان باشد و بتوانند تجربه نسل خود را با او در میان بگذارند و دست در دست هم گذاشته و در مسیر زندگی حرکت کنند. همسر هیچ گاه نقش فرزندان را نمیتواند ایفا کند و فرزندان نیز نمی توانند جای خالی او را پر کنند.
آنها زندگی مستقلی دارند و حتی اگر بخواهند، نمیتوانند تمام وقت خود را به والدینشان اختصاص دهند. شغل، فرزندان و همسرداری کارهای اصلی است که فرزندان پس از استقلال مشغول آن هستند.
این روانشناس تاکید میکند: تعصبات بیجا از سوی فرزندان بیش از پیش والدین را تحت فشار قرار میدهد و زمینهساز افسردگی بیشتر آنان میشود در حالی که زمینهسازی برای چنین اقدام خداپسندانهای حقی بر فرزندان است که باید در مورد والدین ادا شود.
زنان و نبود استقلال
سهم کم زن از ارث و این که بانوان سالمند مهریه اندکی نیز داشتهاند، سرنوشت تلخ و استقلال اندکی برای آنان رقم میزند.
این افراد ناچار میشوند، خواسته یا ناخواسته تحت لوای فرزندان خود روزگار بگذرانند که امری بسیار دشوار است، زیرا فرق است بین وقتی که انتخاب میکنید با کسی زندگی کنید تا وقتی که ناچارید. در این شرایط امکان زیادی دارد که سالمند مورد آزار و اذیت عروس یا داماد قرار گیرد.
به این دلیل به فرزندان توصیه میشود اگر برای مادرشان امکان ازدواج مجدد وجود دارد به جای مشکل ایجاد کردن، سعی کنند مثل خانوادهای دلسوز شرایط استقلال مادرشان را در ازدواج جدید در نظر بگیرند و از خواستگار بخواهند شرایط مناسبی برایش فراهم کند که پس از او دچار مشکل نشود. این کار بسیار پسندیدهتر از آن است که سالمند را ناچار به تجرد کنید.
یک توصیه سازنده
به فرزندانی که پدر یا مادری مجرد دارند، توصیه میشود آنان را به شرکت در کارهای گروهی چون ورزش صبحگاهی، کارهای خیریه، رفتن به مسجد، ثبتنام در کانونهای سالمندی و شرکت در سفرهای گروهیکه زمینهساز آشنایی آنان با سالمندان دیگر و امکان ازدواج آنان میشود، تشویق کنند.
به جای فکر کردن به ارث بیشتر ، به زندگی توام با شادمانی والدین خود بیندیشید.
ارتباطات شما را سالم نگه میدارد
اگر میخواهید قلب سالمی داشته باشید آن را به روی افراد زیادی بگشایید و روابط خود را گسترش دهید.
تحقیقات نشان داده است کسانی که روابط اجتماعی خوبی دارند تا حد زیادی از بیماری قلبی مصون میمانند.
این تحقیقات نشان میدهد مردانی که انزواطلب هستند بیشتر در معرض مشکلات قلبی قرار میگیرند و احتمالا این مردان از کسانی که با دوستان خود ارتباط دارند، افسرده ترند.
پژوهش دیگری نشان داده است سالمندان هنگام ارتباط با دوستانشان سلامت خود را بیشتر حفظ میکنند تا ارتباط با خانواده. دلیلش این است که یک ارتباط سالم و مثبت، ضمن حفظ استقلال فردی، سلامت، شادابی و بهترینها را برای طرفین به همراه دارد در حالی که در ارتباط خانوادگی تا حد زیادی استقلال فردی شخص از بین میرود.
انسانهایی که ارتباطات سالم و درستی با دیگران دارند، استرس کمتری را تجربه میکنند و شادتر هستند.
اگر میبینید رابطه شما سبب آرامشتان نمی شود، در کیفیت رابطه خود تعمق کنید.
آیا انتظارات واقع گرایانهای از طرف مقابل دارید؟
هیچ کس دقیقا همان چیزی نیست که خواهان آن است. گاه افراد با اعمالشان شما را ناامید میکنند. دیگران را به همان صورتی که هستند، بپذیرید و قصد تغییر آنها را نداشته باشید.
برای دوست خود وقت بگذارید. سوال کنید، تا علاقهمندی خود را به شنیدن مطالب نشان دهید. سعی کنید با دیگران تبادل اطلاعات کنید.
مزایای یک ارتباط سالم و مناسب را برای خود تداعی و با خود تکرار کنید: احساس تنها نبودن و داشتن همصحبت، تقویت احساس تعهد و اعتماد به خود و دیگران، آموختن و کسب تجربه از دیگران، توانایی کنترل احساسات و تقسیم آن به شیوه منطقی و مناسب.
در یک رابطه سالم رشد و تغییر هر یک از طرفین، مجاز است.
رضایت خودتان را در یک رابطه نادیده نگیرید. رابطه سالم دوجانبه است و هر دو نفر باید از آن احساس رضایت کنند. (زهره زیارتی/ضمیمه چاردیواری)
جام جم سرا: بهاره افشاری تا به حال در طراحی لباس موفقیتهایی به دست آورده و همه تلاشش این است که کارهای خاصی ارائه دهد و به تعداد شعبههایش حتی در خارج از کشور اضافه کند:
در یونیفورمهای ایرانی جذابیت خاصی نمیبینم!
افشاری میگوید: تا به حال زیباترین یونیفورمی که دیدهام یونیفورم هواپیمایی قطر بوده است. کت و دامن و کلاهی به رنگ زرشکی بسیار زیبا که نه تنها مسافر را خسته نمیکند بلکه شادابی خاصی به او میبخشد. در حالی که در همین هواپیمایی ما که گاهی مسافر مجبور است چند ساعت در هواپیما بنشیند از رنگهای بسیار تیرهای مانند مشکی - قهوهای و سورمهای استفاده میشود که جذاب نیست. اگر روزی قرار باشد من طرح و ایدهای در مورد یک یونیفرم خاص ارائه کنم، حتما رنگ شاد و طرحهای ساده پیشنهاد میکنم، چرا که رنگ تیره در روحیه افراد اثر بد و مخربی دارد. متاسفانه در میان یونیفورمهای ایرانی جذابیت خاصی نمیبینم.
خوب است که رنگهای شاد جایگزین رنگهای تیره شد
بهاره افشاری در ادامه میگوید: البته تا ده یا پانزده سال پیش همه بچه مدرسهایها یا دانش آموزان، شادترین رنگی که برای مدرسه استفاده میکردند طوسی بود که خوشبختانه چند سالی است که رنگهای شاد جایگزین رنگهای تیره قبلی شده که جای خوشحالی است!
اولین نشانههای علاقه، در تولیدی لباس پدر
پدرم تولیدی لباس داشت و من از کودکی به مدلهای لباس و ترکیب رنگها علاقمند بودم و دوست داشتم طراح لباس شوم. از مدرسه سوره در رشته تئاتر دیپلم گرفتم. از سویی روز به روز علاقهام به طراحی لباس هم بیشتر میشد؛ بنابراین معلم گرفتم و پیگیر این موضوع یعنی صنعت مد، شدم. کارم را به صورت جدی شروع کردم و درست، زمانی که مثل امروز، مزونهای زیادی در شهر تهران وجود نداشت، کارم گرفت و از این بابت خیلی خوشحالم.
در تمام دنیا مد رایج است
درآمد بیشتر شرکتها و کمپانیهای دنیا به عنوان طراح لباس از همین صنعت مد است چرا که فرد به عنوان یک طراح، سلیقه و نظر خود را به دیگران انتقال میدهد،گاه سلیقه و مدل ارائه شده برای عموم است و گاهی برای افرادی خاص که اگر طراح فکر کند یعنی به جایی برسد که ببیند بیشتر لباسهای پوشیده شده توسط مردم سلیقه خودش است، برای او بسیار زیبا و دلپذیر است و علاوه بر درآمد، آرامش و رضایت خاطر هم برای طراح به همراه خواهد داشت.
تحت تاثیر مد
مد و صنعت مد، فقط مخصوص لباس نیست. غذا، فیلم، ساختمان سازی و خیلی چیزهای دیگر هم میتواند تحت تاثیر مد قرار بگیرد اما القا کردن یک ذائقه پوششی به مردم کار سادهتری است، به همین دلیل هر وقت از مد صحبت میشود، اولین چیزی که به ذهن مردم میرسد، مدلهای مختلف لباس است.
خیلیهایمان جایگاه مد را نمیشناسیم
آنچه که خیلی من را ناراحت و اذیت میکند، این است که مثلا وقتی یک نوع لباس یا شال رایج میشود و یکی دو سالی ماندگاری دارد؛ بدون هیچگونه آگاهی، تایید یا تکذیب میشود یا همین طور کنار گذاشته میشود. کاش همه ما در جایگاهی باشیم که با اطلاعات و آگاهی و متناسب با فرهنگ و شخصیت خودمان یک برندی را انتخاب کنیم و البته با توجه به بودجهای که داریم از همان مدلها و پوششهای استفاده کنیم، در حالی که این موضوع هنوز خوب جا نیفتاده و خیلی از ما جایگاه مد را نمیدانیم و این مرا ناراحت میکند.
بیشتر مشکلات از ناآگاهی است
نمیدانم چرا سطح سلیقه مردم ایران، خیلی پیشرفت نمیکند؛ شاید یک دلیل موضوع اقتصادی باشد و دلیل دیگر این باشد که همیشه سعی میکنیم تقلید کنیم، شبیه کس دیگری باشیم و این کاملا اشتباه است. به نظر من، بیشتر مشکلاتی که در استفاده ناشیانه از مد پیش میآید ناشی از عدم آگاهی است. گاهی بعضی از جوانان ما بدون هیچ دلیل خاصی میخواهند شبیه یک سوپراستار باشند و به همین ترتیب به کپی برداری رو میآورند و چه بسا دچار اشتباه میشوند.
مُد سرگرمی است
بهاره افشاری میگوید: انسان به سرگرمی و تنوع نیاز دارد. مد هم مثل سینما رفتن یک سرگرمی است اما باید حساب شده باشد چون تغییر و تنوع مطلوب در استفاده از مد در تقویت روحیه بسیار موثر است. باید بسیار دقیق پیش رفت، یعنی با توجه به جیب و درآمدت، باید برای مد خرج کنی. گاهی فردی شدیدا دنبال مدلهای مختلف است تا جایی که اعتیاد پیدا میکند و گاهی نصف بیشتر درآمدش را برای این منظور خرج میکند که خود من به عنوان طراح لباس، این امر را نمیپذیرم. به نظر من باید به گونهای رفتار کرد که اعتدال رعایت شود و رضایت نسبی هم به دست آید.
عمل زیبایی هم مد میشود اما...
من فکر میکنم شخصیت هر کسی را لباس پوشیدنش نشان میدهد. فرد باید باور کند که خودش با همه داشتهها و نداشتههایش مهم است نه چیزی که صرفا به جهت تقلید، انتخاب کرده است. تب عملهای زیبایی این روزها خیلی بالاست و بعضی افراد، فقط و فقط به خاطر مد، این عملها را انجام میدهند و حتی گاهی پشیمان هم میشوند؛ اما گاهی فرد واقعا به انجام عمل زیبایی نیازمند است که همین عمل زیبایی به او اعتماد به نفس میدهد و خیلی هم خوب است.
رضایت مشتریان
من در مزون خودم مشتریانی ثابت دارم و سال هاست که با آنها در ارتباطم. معمولا وقتی کسی به من مراجعه میکند با تنوع در مدل و قیمتی که دارم سعی میکنم رضایت او را جلب کنم.
به فکر راه اندازی شعبهای در ترکیهام
او درباره راه اندازی شعبه ای برای نمایش و فروش کارهایش می گوید: مدتی با یک شرکت ایرانی و یک شرکت خارجی همکاری خوبی داشتم که هر دو طرف راضی بودیم اما چون دوست دارم طرحها و مدلهای خاصی ارائه کنم، همکاریام را با آنها ادامه ندادم و در حال حاضر در تلاشم تا به امید خدا بتوانم در ترکیه شعبهای داشته باشم.
سعی کنیم خودمان باشیم
خداوند بزرگ، انسانها را با ظاهری متفاوت و توانمندیهای متفاوت آفریده است. این ماییم که باید با کشف استعداد و توانمندیهایمان خودمان را بشناسیم و برای رسیدن به موفقیت تلاش کنیم. الگوبرداری غلط یا تقلید کورکورانه، نه تنها ما را به جایی نمیرساند چه بسا ما را از خود واقعیمان دور میکند. پس همیشه سعی کنیم خودمان باشیم.
دوست دارم گزیده کار کنم
افشاری با اشاره به دلیل کم کاری خود در حوزه سینما و فعالیت بیشتر در امور مربوط به مد لباس می گوید: درخصوص بازیگری، همه سعیام این است که سالی دو یا سه فیلم، بیشتر نداشته باشم و کارهایم را گزیده انتخاب کنم تا ماندگار شوند. درخصوص هنر طراحی لباس هم دلم میخواهد بتوانم کارم را گسترش دهم تا جایی که در خارج از کشور هم شعبه داشته باشم و بتوانم مدل مانتوهایم را جهانی کنم. امیدوارم در سه یا چهار سال آینده موفق به این کار شوم، به جایی برسم که اگر فردی، مدلهای من را انتخاب میکند، زمانی که فرد دیگری در جایی آن مدل را دید، بداند که برای مثال این مدل مانتو برای فلانی است.
رنگهای روشن را ترجیح میدهم
من عاشق رنگهای شادم و همیشه رنگ شاد را به رنگهای تیره ترجیح میدهم. رنگهای مورد علاقه من سبز و سفید یا زرد و قرمز هستند و در طراحیهایم همیشه دقت میکنم که چه رنگی در کنار کدام رنگ زیباتر میشود، ضمن اینکه باید اشاره کنم همیشه به سادگی علاقه و اعتقاد دارم چرا که با ترکیب رنگهای روشن به راحتی میتوان تنوع ایجاد کرد و کمتر خسته شد.
لباسهای تنگ فرد را معذب میکند!
به طور کلی در هر نوع پوششی سلیقه نقش مهمی دارد اما به نظر من پوشیدن لباسهای تنگ و اندامی که در برخی موارد دیده میشود، فرد را خیلی معذب میکند و در بعضی موارد حتی آزادی عمل را از او میگیرد. من بشخصه این مدل لباسها را دوست ندارم، حتی در انتخاب لباس شب، از این لباسها استفاده نمیکنم و گرایشم به سمت مدلهای ساده و راحت است.(برترینها)
جام جم سرا: زندگی در دنیای مجازی جریان دارد و تب حاکم بر هر جامعهای را باید از حرف و حدیثهای رایج در شبکههای اجتماعی سنجید. در دنیای مجازی یا روابط پیامکی، بهتر میتوان درک کرد چه کسانی برای مردم مهم شدهاند. این مقدمه برای این آمد که برسیم به دروازهبان تیم ملی ایران در جام جهانی 2014؛ علیرضا حقیقی، که حالا یکی از محبوبترینها در ایران است. دروازهبان خوش تیپ تیم ملی.
شاید بیشتر از 10 روز به هر طریقی که میشد سعی کردیم او را راضی به گفتوگو کنیم اما او فاز سکوت برداشته بود. همینجا اعتراف میکنیم که به خاطر رفتارش قضاوتهایی در موردش داشتیم اما وقتی بعد از یک ساعت صحبت کردن یخ او آب شد، دیدیم دروازهبان خوشتیپ جام تا حدودی حق دارد.
بعد از بازی با آرژانتین در فیسبوک و بعضی دیگر از رسانههای اجتماعی مطالبی در مورد اتفاقات بدی که پشت سرهم برای تو اتفاق افتاد نوشته و گفته شد اتفاقاتی که نتیجهاش شد رفتنت به جام جهانی، چطور یک نفر از جایی که ناباوری مطلق است به یکی از چهار موقعیت مهم تاریخ فوتبال ایران دست پیدا میکند؟
فکر میکنم مهمترین چیز در زندگی شخصی علیرضا حقیقی ایمان است. من همیشه ایمان داشتم که به آن سطح و موقعیتی که فکر میکنم میرسم و خدا را شکر تا الان به بخشی از آن رسیدم، یک بخش دیگر آن باقی مانده که شاید خیلی مهمتر از بخش اول باشد. من همین که توانستهام به این مقطع و جایگاه برسم واقعا خیلی سختی کشیدهام چه در داخل فوتبال چه بیرون از فوتبال. خودم هم سعی و تلاشم را کردم و خیلی به این در و آن در زدم و ماحصل این زحمتها شد رسیدن به هدف کوتاه مدتم که همین بازی در جام جهانی بود و در حال حاضر باقی تلاشم را برای رسیدن به هدف دراز مدتم که نمیخواهم فعلادر مورد آن صحبت کنم، میگذارم ولی امیدوارم همانطور که در هدف اولم موفق بودم در هدف دومم هم موفق باشم. من زحمت زیادی در روسیه، پرتغال و حتی در پرسپولیس کشیده بودم و میدانستم که یک روز مزد زحماتم را میگیرم. بله برای من اتفاقات خیلی بدی افتاد که میتوانست باعث شود فوتبال من تمام شود. خیلی جاها خودم مقصر بودم و منکر آن نمیشوم به هر حال من یک بازیکن جوان بودم که خیلی چیزها را نمیدانستم و خیلی کارها را انجام میدادم اما خیلی از اتفاقات را دیگران برای من درست کردند. رک و راست بگویم در ایران کسی از پیشرفت دیگری خوشحال نمیشود ولی وقتی آن بالا سری بخواهد هیچ کس نمیتواند کاری کند.
در این مسیر چند ماهه یعنی ازپاییز سال گذشته تا جام جهانی چند بار ناامید شدید؟
من هیچ وقت ناامید نشدم، همیشه سعی کردهام که روحیهام را حفظ کنم. خیلی وقتها من در بدترین موقعیت بودم ولی همیشه میدانستم از آن موقعیت خارج میشوم و جواب زحمتهایم را میگیرم. البته الان هم هیچ اتفاق عجیب و غریبی نیفتاده. من هنوز آن چیزی را که میخواهم به دست نیاوردهام.
بعد از بازی اولت تبدیل شدی به یک سوپرمدل که توجه همه را به خود جلب کرد. در ایران هم با توجه به اتفاقات آنطرف توجهها به سمت تو کشیده شد. حس خودت از این همه تغییر و یکدفعه این همه محبوبیت پیدا کردن چه بود؟
اتفاقی که بعد از بازی با نیجریه افتاد چون فاصله بین بازیها کم بود زیاد مرا درگیر نکرد فرصتی نبود و من بیشتر تمرکزم را روی بازی گذاشته بودم. چیز خاصی در این مورد نمیتوانم بگویم چون برنامهای برای این داستان نداشتم که بگویم من فلان کار را میکنم که بعد در موردش صحبت کنم. تنها هدف من این بود که برای تیم ملی خوب بازی کنم به همین خاطر باقی چیزها برایم مهم نبود. من در 16- 17 سالگی در دروازه پرسپولیس بودم و در بازیهایم در پنالتی توپ آقای گل جهان را گرفتم.
من از همان روز اول در جایی قرار گرفتم که همه به آن نگاه میکردند و این دیده شدن کمکم برایم جا افتاد. بعد از جام جهانی هم از اینکه مورد توجه و لطف مردم قرار گرفتم خوشحال شدم ولی میدانم که این مسائل یک روز میآیند و یک روز هم میروند به خاطر همین همیشه در برخورد با مسائل سعی میکنم نه زیاد خوشحال باشم و نه زیاد ناراحت.
در مورد پشتکار شما حرفهای زیادی شنیده شده، با توجه به این حرفها اگر دروازهبان نمیشدید امکان داشت یک موزیسین یا بازیگر موفق هم میشدید؟
اکثر اطرافیانم از نوع لباس پوشیدن و ظاهرم تعریف کردهاند و تقریبا میدانم چه لباسی را کجا بپوشم و همیشه سعی کردهام با توجه به مراسمی که دعوت میشوم لباس بپوشم |
شاید یک موزیسین یا بازیگر یا یک مدل میشدم. من به موسیقی خیلی علاقه دارم ولی تا به حال حرفهای ساز نزدهام فقط یک مقدار تمپو بلد هستم. من یا کاری را انجام نمیدهم یا اگر انجام بدهم به نحو احسن انجام میدهم و تمام سعیام را میکنم که در آن کار صددرصد موفق باشم و آن کارتمام فکر و ذهن مرا درگیر میکند. میدانم که طرز تفکر و مثبت اندیشیدن در کارها بسیار تاثیرگذار است.
شما به خاطر ظاهرتان شهرت خوبی پیدا کردید و بعد از بازی اول یکی از پدیدههای جام جهانی شدید؛ همه میخواستند بدانند شما چطور با این همه بالا و پایین پریدن هیچ تغییر حالتی در موهایتان دیده نشد؟
من قبل از بازی به هیچ عنوان زمانی را برای آرایش موهایم نمیگذاشتم. قبل از رفتنم خودم مدل مویم را انتخاب کردم و به آرایشگرم گفتم آن مدل را روی موهایم اجرا کند. درضمن مدلی که انتخاب کردم خیلی ساده بود حالا اینکه میگویند موهای علیرضا حقیقی 90 دقیقه تکان نخورد به خاطر این است که موهایم بلند است و با ژل به خوبی ثابت میشود.
لباسی که در جام پوشیدی به سلیقه خودت بود؟
لباسهایی که پوشیدم کاملا انتخاب تیم ملی بود اصلا از ما نپرسیدند که چه رنگی میخواهید بپوشید. خودشان رنگها را انتخاب کرده بودند و از سه ماه قبل از جام جهانی رنگ لباسها فیکس شده بود، حتی در مورد رنگها هم چیزی نگفته بودند و وقتی به رختکن میرفتیم تازه متوجه رنگها میشدیم. اصول جام جهانی این است که هرتیم با فیفا رنگهایش را بررسی میکند و در نهایت به بازیکنها گفته میشود.
لباسهایت را چه کردی؟
اولین لباسم را بعد از بازی با نیجریه برای موزه فیفا خواستندکه فکر میکنم علتش این باشد که آن بازی اولین صفر- صفر جام جهانی 2014 بود. دومین لباس را به خیریه محک دادم،سومی را هم به جای دیگری که نمیخواهم بگویم.
شنیده شده بعد از جامجهانی پیشنهاد بازیگری از هالیوود و مدلینگ از ایتالیا که مهد مد است داشتید. آیا این شنیدهها درست است؟
یک سری پیشنهادها برای بازیگری شده ولی در حال حاضر نمیخواهم به آن سمت بروم ولی شاید بعدا این کار رابکنم هر چند این پیشنهادها برایم وسوسهانگیز است. در ضمن یک پیشنهاد از هالیوود داشتهام. از ایتالیا هم پیشنهادهایی برای مدلینگ داشتهام که برای مذاکره در چند روز آینده به آنجا سفر میکنم.
در رفتارهایت از سبک زندگی چه کسی الگو گرفتی یا میگیری؟
من شخصا رنگ سیاه را برای لباس خیلی میپسندم و همیشه هم از کفش مشکی در بازیها استفاده میکنم. بعد از بازی اول تمام برندهایی که قبلا با هم به توافق نرسیده بودیم، خواستند که با مبالغ بسیار بالاتری با من قرارداد ببندد که دیگر من قبول نکردم |
من هم در زندگی الگوهایی داشته و دارم و همه دروازهبانها برایم قابل احترام هستند و همین که از هر کدام یک نکته یاد بگیرم دنیایی از تجربه کسب میکنم. دروازهبانهایی هم هستند که تکنیکهایشان را دنبال میکنم. البته من دوست ندارم از کسی تقلید کنم مثلا بگویم فلان دروازهبان آن شکلی راه رفت یا ایستاد من هم همانگونه راه بروم یا بایستم اما در نکات فنی صد درصد الگوهایی دارم. فیلم حرکات فنی دروازهبانها و فوتبالیستها را نگاه میکنم تا از مسائل تکنیکیشان استفاده میکنم.
شما اعتماد به نفس خوبی در شرایط سنی و موقعیتهای مختلف با تمام قضاوتها و نگاههایی که وجود داشته، داشتید. این اعتماد به نفس را از کجا آوردید؟
من همیشه تنها بودم و جز پدر و مادرم، دوستانم و بعضی از مربیانم شخص دیگری نبوده که بخواهد به من کمک کند. رسانهها هیچ وقت پشت من نبودند. همین تنها بودن باعث ساخته شدن آدم میشود و مهمترین چیز هم این است که من هیچوقت از شکست و تخریب نترسیدهام چون همیشه اینها را چشیدهام و برایم مهم نبوده دیگران چه میگویند یا چه اخباری تیتر میشود و بعد رسانهای دارد چون مهمترین خبر روز دنیا هم عمری دو،سه روزه دارد. وقتی هم وارد زمین میشوم فقط میگویم الهی به امید تو.
شما کسی را به عنوان مشاور لباس دارید؟
نه چنین کسی را ندارم، شایدگاهی از دوستانم نظر بگیرم اما به آن شکل که بخواهم از شخص خاصی مشاوره بگیرم خیر. تا به حال نیز اکثر اطرافیانم از نوع لباس پوشیدن و ظاهرم تعریف کردهاند و تقریبا میدانم چه لباسی را کجا بپوشم و همیشه سعی کردهام با توجه به مراسمی که دعوت میشوم لباس بپوشم و فکر نمیکنم به مشاوره در این زمینه نیازی داشته باشم اما برای یکسری مسائل داشتن دوست خوب لازم است چون در شرایط مختلف آمدن فکرجدیدو نگاهی از بیرون میتواند کمک کند.
حالا که به شهرت بیشتری رسیدهای، فکر نمیکنی نیاز داری از مثلا یک روانشناس به شکل حرفهای کمک بگیرید؟
باز هم این نکته را تکرار میکنم که در حال حاضر دوستان خوبی برای کمک گرفتن دارم اما موضوعی که میگویید را درک میکنم. به نظرم لازم است در مواردی که نمیدانم یا در تخصص من نیست، از آدمهای حرفهای کمک بگیرم اما ترجیح میدهم چنین روابطی هم کاملا دوستانه باشد نه مثلا به شکل کاملا حرفهای که من مراجعه کننده باشم و طرف مقابل هم صرفا کسی که کارش را انجام میدهد.
از دنیای مجازی چقدر استفاده میکنید؟
تا قبل از این اتفاقات زیاد اهل استفاده از شبکههای اجتماعی نبودم فقط اینستاگرام داشتم که خودم کنترلش میکردم. فیسبوک هم نداشتم اما به خاطر سوءاستفادههایی که شده بود یک صفحه هم در فیسبوک درست کردم. ولی دیگر صفحهای در دنیای مجازی ندارم چون کاربرد خاصی برای من ندارند. اینستاگرام برایم به خاطر عکسها جذاب است.
چرا دستکش شما در جام جهانی هیچ برندی نداشت؟
حرفه اصلی من همان طور که گفتم فوتبال است ولی با توجه به اینکه تبلیغات در دنیای امروز فوتبال نقش مهمی ایفا میکند من هم دوست دارم به دنیای تبلیغات و مد وارد شوم |
راستش در مورد مبلغی که برای تبلیغات برند قرار بود به من بدهند، به توافق نرسیدیم من هم تصمیم گرفتم وقتی آنها نمیتوانند آن چیزی را که من میخواهم تامین کنند چه از لحاظ مالی چه از لحاظ ابزاری دستکشهای سیاه و بدون نام برند، استفاده کنم. البته من شخصا رنگ سیاه را برای لباس خیلی میپسندم و همیشه هم از کفش مشکی در بازیها استفاده میکنم. بعد از بازی اول تمام برندهایی که قبلا با هم به توافق نرسیده بودیم، خواستند که با مبالغ بسیار بالاتری با من قرارداد ببندد که دیگر من قبول نکردم چون برای من همان بار اول مهم است نه اینکه یک اتفاق بیفتد، کل دنیا ببینند بعد سراغت بیایند.
ستاره بودن مخصوصا وقتی که از ظاهر خوبی برخوردار باشی اثراتی در زندگی داردکه خیلیها نتوانستند آن را کنترل کنند و از مسیر اصلی کاریشان منحرف شدند شما به این ماجرا چگونه نگاه میکنید، آیا برنامهریزی برای آن دارید؟
در خارج از ایران این مشکل دیده نمیشود و من چون در خارج از ایران زندگی میکنم به این قضیه فکر نمیکنم البته بازهم دوست خوب و مدیر برنامهام هومن صمیمی در کنارم هست و در مواقع لازم به من مشاوره میدهد و اگر احیانا به بیراهه بروم حتما به من متذکر میشود.
شغل دیگری در کنار فوتبال دارید؟
شغل خاص دیگری جز فوتبال ندارم ولی در بعضی کارها سرمایهگذاری میکنم. ترجیح میدهم زمانی که فوتبال بازی میکنم به شغل دیگری فکر نکنم. به نظرم کسی که فوتبال حرفهای بازی میکند در آن زمان باید آنقدر درآمد جمع کند که بعد از بازنشستگی در خانهاش بنشیند و از زندگی لذت ببرد. بازیکنها در زمان ورزشیشان واقعا نمیتوانند از زندگی لذت ببرند و کاملا وقف ورزش میشوند پس حق دارند که درآمد خوب داشته باشند تا در زمان بازنشستگیشان از آن استفاده کنند. حرفه اصلی من همان طور که گفتم فوتبال است ولی با توجه به اینکه تبلیغات در دنیای امروز فوتبال نقش مهمی ایفا میکند من هم دوست دارم به دنیای تبلیغات و مد وارد شوم.
شما چند سال پیش گفته بودید میخواهید دروازهبان اصلی تیم ملی شوید. یعنی این رویای بچگی شما بود؟
آن مصاحبه اولین مصاحبه من بود که مربوط به 10 سال پیش است. آنجا گفتم میخواهم چند سال دیگر در دروازه تیم ملی بایستم و رؤیایی بود که خوشبختانه به واقعیت تبدیل شد. از نظر خودم این اتفاق میتوانست زودتر از اینها برایم بیفتاد، من همیشه قدر چیزهایی که داشتم را میدانم و اینبار هم قدر این فرصت را میدانم و خوشحالم در چهاردوره جام جهانی که ایران حضور داشته یکی از چهار دروازهبان تیم ملی بودم. در تمام این مدت هیچ وقت حمایت رسانهها با من نبود. اگر خوب بازی میکردم بد مینوشتند، اگر بد بازی میکردم بدتر مینوشتند. هیچ وقت هیچکس نمیتواند ادعا داشته باشد که من را حمایت کرده است و خدا را شکر میکنم که با تمام فشارهایی که رسانهها به من آوردند تا من در تیم ملی نباشم، این اتفاق افتاد. اگر خیلی از این فشارها نبود من زودتر در دروازه تیم ملی قرار میگرفتم. متاسفانه ما مردمانی هستیم که حتی اگر یک اتفاق مثبت بیفتد میخواهیم منفیاش کنیم. (زندگی ایدهآل)
جام جم سرا: با درک این موضوع که ۱۸ سال زندگی در محیط خانوادگی پر تنش که احتمالاً هنوز هم ادامه دارد، شما را تا این اندازه آزار داده، لازم است بدانید که بسیارند افرادی که از فضای خانوادگی مشابه شما در رنج هستند و البته باعث خشنودی است که در پی راه چاره هستید. در ابتدا به پیامدهای مخرب فضای تربیتی که در آن بزرگ شدهاید میپردازیم و سپس به نکاتی اشاره می کنیم که امیدوارم برای شما راهگشا باشد.
جام جم سرا: خدا میداند که چند وقت بود میخواست این حرفها را به همسرش بزند، همسری که زیادی مهربان است، خیلی نگران است، خیلی زحمت میکشد و آنقدر خوب است که هنوز این حرفها از دهانش خارج نشده، احساس گناه تمام وجودش را میگیرد. آخر به چه کسی بگوید این آدم خیلی خوب، یک مادر همه چیز تمام است نه یک همسر.
این داستان زنانی است که وقتی ازدواج میکنند، به خیال اینکه توجه زیاد به شوهر، محبت را زیاد میکند، به جای همسر بودن، مادری کردن را انتخاب میکنند. برای همسرانی که مادرند میشود یک طومار از پیشنهادها و دلواپسیها و مادرانهایها نوشت.
ـ شوهرجان، ناهارت رو خوردی؟
ـ شوهرجان، قبض برق رو پرداخت نکردیها!
ـ دلت میخواد شام برات ماهی درست کنم؟ زرشک پلو چطور؟
ـ هوا سرده لباس گرم بپوش!
ـ حواست باشه بنزین ماشین تموم شدهها!
ـ شوهرجان ...
غافل از اینکه این مرد همسر میخواهد نه مادر. اگر یک «مادر دوم» میخواست اصلا چرا زن گرفت؟! مادری کردن در حق مردان، شاید در ابتدا جواب دهد و پاداشهای زیادی را نصیب خانم خانه کند، اما در درازمدت تمام این پاداشها، یکییکی تلافی میشود زیرا مرد یک همراه میخواهد که شانه به شانهاش حرکت کند، نه یک همخانه که قرار است مدام بگوید چه چیزی برایش خوب است و چه چیزی بد. مادری کردن در حق مردان، گاهی پایان غمانگیزی را رقم میزند. بسیاری از زنان به دلیل ذات مراقبتکنندهای که دارند به اینسو کشیده میشوند، بعضی از زنان هم این الگوی رفتاری را از مادرانشان به ارث بردهاند. اگر بعضی از این ویژگیها در شما هم وجود دارد، این زنگ خطر را جدی بگیرید و هر چه زودتر دست به کار شوید:
زن خوب صرفا یک مادر خوب نیست
همه چیز از فکر شما آغاز میشود. تا زمانی که طرز تفکرتان را اصلاح نکنید، نمیتوانید در رفتارهای بیرونی هم تغییری ایجاد کنید. اگر تصور شما از زن ایدهآل کسی است که از همه کس و همه چیز مراقبت میکند، یعنی شما همه دنیا را فرزند خود میبینید. اگر گمان میکنید دیگران برای انجام کارها یا سختی کشیدن توانایی ندارند و در عوض شما میتوانید آن کارها را انجام دهید یا شرایط سخت را تحمل کنید، دارید خودتان را قربانی این ذهنیت غلط میکنید.
مثل یک قاضی دوباره رفتارتان را قضاوت کنید
چند روزی را بدقت به کارها و رفتارهایتان دقت کنید و رفتارهای مادرانه را بازشناسی کنید؛ ببینید کدام یک از این رفتارها از شما انرژی و توان بیشتری میگیرد، دو یا سه تا از آنها را انتخاب کنید و به خودتان قول دهید که تکرارشان نکنید. یادتان باشد به محض اینکه این تصمیم را میگیرید اطرافیان بیش از پیش توقع انجام همان کارها را از شما خواهند داشت، صبور باشید و بر وسوسه مادری کردن لااقل در همین دو سه مورد غلبه کنید.
به همسرتان اعتماد کنید
وقتی شما برای مدتی طولانی همه چیز را کنترل کردهاید، اولین چیزی که به همسرتان تحمیل شده، حس ناتوانی و بیعرضگی است! بعضی از کارهایی را که قبلا خودتان انجام میدادهاید به او بسپارید، مراقب باشید که وقتی یک مسئولیت را به او دادید مثل مادرها نپرسید «میتونی انجامش بدی؟ اگه سخته خودم برم دنبالش؛ مراقب باش فلان چیزش رو فراموش نکنیها!» این همان مادری به سبک جدید است. به او اعتماد کنید و به خودتان یادآوری کنید که او مرد زندگی شماست. نگران نباشید لباس نازک در زمستان ممکن است سبب سرماخوردگی اش شود اما مادریهای نابجای شما سبب نابودی اعتماد به نفسش می شود.
به فعالیتهای مورد علاقهتان بپردازید
وقتی سرویس دادنهای ناتمام شما جمع میشود، شما میمانید و کلی وقت اضافه. حالا وقت آن میرسد که کمی به خودتان برسید. اگر قبلا از راه خدمترسانی به دیگران مورد توجه قرار میگرفتید، بد نیست حالا یک کلاس جدید را تجربه کنید. به باشگاه بروید و ورزش کنید، کتاب بخوانید (بخصوص کتابهایی که شما را در همین زمینه راهنمایی میکند)؛ وقتی خودتان را دوست داشته باشید و از توجه کردن به خودتان لذت ببرید، توجه کردن به دیگران مثل قبل مهم نخواهد بود.
مقاومت کردن دیگران شما را خسته نکند
طبیعی است که همسرتان در مقابل تغییرات شما کمی جبهه بگیرد یا قبول مسئولیت و تغییر رفتارتان برایش سخت باشد، بالاخره مادری کردن مزایایی هم برای مردان دارد، پس احتمال اینکه مدتی با لباسهای نامرتب سرکار برود یا اینکه قرارهایش را فراموش کند، وجود دارد، اما بعد از مدتی یاد میگیرد شما را به چشم همسرش ببیند نه مادرش.
شیما نادری / چاردیواری (ضمیمه دوشنبه روزنامه جام جم)
پاسخ مشاور: شما ۸ سال پیش با مردی ۴۶ ساله ازدواج کردهاید یعنی در آن زمان ۲۷ سال داشتید با ۱۹ سال اختلاف سنی؟ این اختلاف سنی بسیار زیاد بین زوجین، خودش باعث ایجاد اختلاف در رابطه و تعامل آنها در زندگی مشترک میشود. البته احتمال دیگری هم میتوانم بدهم که همسرتان در ۸ سال پیش ۳۸ سال داشتهاند که با توجه به ۲۷ ساله بودن شما در آن زمان این اختلاف سنی به ۱۱ سال کاهش مییابد که بازهم فاصله سنی شما و همسرتان قابل توجه است و باید دلیل موافقت شما با چنین ازدواجی بررسی شود.
با این حال در بحث بچه دار شدن شما باید به دنبال عامل ایجاد مشکل باشید و آن را برطرف کنید یعنی دلیل علاقه نداشتن همسرتان به فرزندآوری را بیابید. آیا دلیل اصلی همسرتان به خاطر مشکلات مالی است یا از داشتن فرزند به خاطر سختیها و مشکلاتش، ترس و واهمه دارد یا تا به حال به ضرورت آن پی نبرده است.
همه اینها میتواند دلایل مختلف یک مرد برای علاقهمند نبودن به فرزندآوری باشد و ممکن است دلایل دیگری غیر از اینها وجود داشته باشد بنابراین شما باشناختی که از همسرتان دارید، میتوانید از دلیل این مشکل آگاه شوید یا اگر نمیتوانید تشخیص دهید باید با یک گفتوگوی صمیمی و به دور از تنش و با حفظ احترام متقابل و در فضایی آرام و محبت آمیز، دلایل شوهرتان را در این باره از او بپرسید. پس از شناخت دلیل بیعلاقگی همسرتان به فرزندآوری باید به دنبال رفع آن باشید تا همسرتان به فرزندآوری تمایل پیدا کند.
مهمترین و قویترین راهکار برای رسیدن به هدفتان، نوع عکس العمل شما نسبت به این موضوع است که میتوانید با استدلالهای منطقی، خواستههای خودتان را برای شوهرتان بیان کنید و از او بخواهید که شما را در رسیدن به آرزوها و اهدافتان یاری کند؛ به طور مثال اگر شوهرتان به خاطر مسائل مادی از این امر دوری میکند با امید دادن به شوهرتان و بالا بردن روحیه توکل و توجه به رحمت و رزاق بودن خداوند، میتوانید او را به فرزندآوری ترغیب کنید.
از افراد تاثیرگذار کمک بگیرید
راهکار دیگر، یاری گرفتن از افراد تاثیرگذار بر همسرتان است که آنها را واسطه قرار دهید تا با توصیه و موعظه شوهرتان را به این امر متمایل کنند. همچنین کمک گرفتن از مشاور مورد اعتماد و متخصص هم میتواند به شما کمک کند. با این حال و اگر هیچ کدام از راهکارهای ذکر شده موثر واقع نشد، شما میتوانید به صورت غیر مستقیم شوهرتان را به این امر تشویق و ترغیب کنید؛ به عنوان مثال با هدیه دادن کتابی جذاب و مفید مرتبط با این موضوع، شوهرتان را به تفکر و تامل درباره مشکلتان وادارید و حداقل زمینه تجدید نظر در تصمیم گیریهایش را فراهم کنید.
درباره ارتباط همسرتان با خانوادهاش ممکن است عاملی بازدارنده مانع از تمایل شوهرتان به برقراری ارتباط با خانواده شما باشد که نیاز است، به صورت صحیح، دقیق و به دور از قضاوتهای زودهنگام در پی رفع آنها باشید. در پایان خوب است بدانید شما میتوانید با حفظ آرامش، صبر و مهرورزی به شوهرتان این تنشها را تبدیل به سازش کنید. (حجت الاسلام علی فروتن - کارشناس ارشد مشاوره خانواده/خراسان)
714
زن جوانی با مراجعه به دادگاه خانواده درخواست طلاق داد و در خصوص علت آن به قاضی گفت: همسرم مدتی است که عاشق خواهرم شده و این موضوع باعث شده که مرتب مرا آزار دهد. او میگوید هیچ علاقهای به من ندارد و میخواهد با خواهرم ازدواج کند.
این زن جوان ادامه داد: من تازه پی به علاقه شوهرم به خواهر خودم بردهام. او بشدت عاشق خواهرم شده است و خودم هم متوجه شدهام که دارد رفتاهایی از خود نشان میدهد تا من با پای خودم به دادگاه بیایم و از او جدا شوم.
وی افزود: از وقتی متوجه علاقه او به خواهرم شدم به شدت مریض شدم و هر روز در بیمارستان بستری میشوم. اصلا باورم نمیشود که شوهرم با من چنین کاری کرده باشد. او با پررویی تمام در چشمانم نگاه کرد و گفت که هیچ علاقهای به من ندارد و میخواهد با خواهرم ازدواج کند. من اصلا از احساس خواهرم به او خبر ندارم و فقط میدانم که شوهرم به خواهرم علاقهمند شده است. الان هم دیگر تحمل ندارم و تصمیم به جدایی گرفتهام.
قاضی برای تصمیمگیری درباره این پرونده، دستور داده است که شوهر زن به دادگاه احضار شود. (باشگاه خبرنگاران)
394