سازگارشدن با نوجوانان در حال تغییر
زندگی با فرزند نوجوان کار سادهای نیست. بسیاری از والدین نمیدانند چگونه باید با این فرد دمدمی مزاج و کلهشقی که در قالب فرزندشان جای گرفته اســت، کنار بیایند! در همین زمان، آنها به یاد فرآیند بزرگشدن خود میافتند. در این حین نوجوان هم ممکن اســت به دلیل فقدان دوران بچگی خود و روابط سالهای قبلش غصهدار باشد. به هر حال، مسئله مهم این اســت که بتوانید اوضاع خود را با دید درستی نگاه کنید. هرقدر هم نوجوانتان پردردسر باشد، این وضعیت یک مرحلهی تغییر اجباری محسوب میشود. خود شما هم مثل هر فرد بزرگسال دیگری، این مرحله را طی کردهاید. سالهای نوجوانی خود را به خاطر بیاورید: چه قدر طغیان میکردید؟ لباسهایتان چطور بود؟ آیا والدین شما از آهنگهایی که گوش میکردید، گله نمیکردند؟ خلاصهی کلام، آیا واقعاً، رفتار، تجربیات و شکل روابط شما با این وضعی که نوجوان شما دارد، خیلی متفاوت بود؟ به احتمال زیاد نه، این دوران، وقتی اســت که افراد باید هویتی برای خود به دست بیاورند، خود را از والدینشان جدا کنند و روابط مهمی را در خارج از خانواده شکل بدهند. یکی از مهمترین وظایف شما این اســت که بگذارید نوجوانتان همین کار را انجام بدهد؛ در این دوره از زندگی شک و تردید دربارهی مسائل خود و رودرویی با تجربیات دشوار برای همه، اجتنابناپذیر اســت. نوجوان باید مستقلبودن را یاد بگیرد. او باید بفهمد بزرگسالی چه شکلی اســت. پس بگذارید که شروع کند و خود در مورد زندگیاش تصمیم بگیرد. با این حال لازم اســت که محدودیتهایی برای آنها ایجاد کنید. اما در داخل این مرزهای مشخص باید به او کمی میدان بدهید، برایش فضا ایجاد کنید تا بتواند بالهای خود را بازکرده و حس کند که الان کیست و میخواهد در آینده چه کسی باشد. در طی این مسیر، ممکن اســت او بعضی از توصیههای مفید شما را قبول نکند، اما این هم جزئی از رشد اوست. خوشبختانه، بسیاری از ارزشهایی که شما قبل از نوجوانی به او القا کردهاید، پایدار خواهد ماند و احتمالاً در بزرگسالی هم، بخشی از نظام ارزشی او خواهند بود.
در حال حاضر وقتی نوجوان شما اعلام وجود میکند، خواه ناخواه تغییراتی در خانوادهی شما رخ میدهد، اما حتی در بدترین شرایط هم نباید بعضی اصول پایه را نادیده بگیرید. این اصول میتوانند عملکردهای خانواده را در حد امکان، تثبیت کنند. برای مثال:
• حتی اگر عقاید شما با همدیگر در تضاد کامل باشند، گوشدادن به حرفهای همدیگر را ادامه بدهید.
• "کارهایی" را که موجب ناراحتی شما شدهاند با نوجوانانی که این کارها را انجام دادهاند، عوضی نگیرید. بله، بارها پیش خواهد آمد که شما از "رفتار" نوجوانتان احساس ناراحتی، خشم و حتی نفرت کنید. همهی والدین همینطورند. این کاملاً طبیعی اســت، اما نشانهی این نیست که شما دیگر نوجوانتان را دوست ندارید. در حقیقت، عکس این مطلب صادق اســت، یعنی شما به زندگی او اهمیت میدهید و بیتفاوت نیستید. اما خشم خودتان را فقط متوجه "رفتار" او بکنید، نه "خود او" به عنوان یک انسان.
• رفتار و ظاهر او هرقدر هم شما را ناراحت کند، دائم از او انتقاد نکنید. از کنار مسائل بیاهمیت بگذرید. در مسائل مهمتر هم بگذارید بداند که اگر چه شما مخالفید، اما این حق را برای او قائلاید که نظر متفاوتی داشته باشد و دنبال مواقعی بگردید که بتوانید صادقانه به او پاداش بدهید.
• به کارهایی که انجام میدهد علاقه نشان دهید. وقتی اختلافنظرها ایجاد میشوند سعی کنید راهی برای مصالحه پیدا کنید، که برای هر دو طرف قابل قبول باشد. در بدترین شرایط، اگر قرار اســت با موضوعی، موافقت کنید که با آن مخالفید، دستکم میدانید وضعیت و عقیدهی هرکدام از شما چگونه اســت و چرا.
• سخنرانی نکنید، نق هم نزنید، سعی کنید صحبتهایتان در حد مکالمهای منطقی و دوطرفه باقی بماند و مراقب باشید جملاتی مانند "من وقتی در سن تو بودم" ... را نگویید. میتوانید مسائل زیادی را پیدا کنید که مورد علاقهی هر دو طرف باشد و شما را به هم نزدیک کند.
نوجوانها هرچه هم سعی کنند نیرویشان را متمرکز سازند، هیچوقت قادر به عملیکردن این کار نخواهند بود. این دوران، زمان سردرگمی آنهاست، ارزشها و حرفهایشان مرتب عوض میشود، و همچنین، در این دوران، نوسانهای خلق و روحیه بسیار طبیعی اســت (نه تنها به دلیل تغییرات هورمونی، بلکه در نتیجهی، اضطرابهایی که در این دورهی زندگی خیلی شایعاند). این دوره، زمانی اســت که آنها مرتکب اشتباهاتی خواهند شد، اما از آنها درس خواهند گرفت. در ضمن، به عنوان پدر و مادر، آماده باشید که نوجوانتان شما را هدف مناسبی برای سرزنشهای خود بداند. شما به کسی تبدیل میشوید که مسئول تمام مشکلات اوست، کسی که جلو پیشرفت و رشد او را گرفته و مانع تفریح او شده اســت و نگذاشته که او با بقیهی بچهها جور شود. اگر قبلاً طلاق گرفتهاید و فرزند شما تماسهای کمی با والد دیگر داشته اســت، ممکن اســت مجبور باشید بار خشم نوجوان را، هم نسبت به خودتان و هم همسر سابقتان، یک جا به دوش بکشید. به هر حال، بیشتر انتقادهای او را به دل نگیرید و نوجوانتان را رها نکنید. در بسیاری اوقات، والدین نوجوانها نتیجهگیری میکنند که: "انگار هیچکدام از حرفهای من روی او اثری ندارد، دیگر اختیار بچهام دست من نیست". اما ناامید نشوید. شما بالغ هستید و تجربهی بیشتری دارید، فرزند شما هنوز در حال رشد اســت. پس به تلاشتان ادامه بدهید. نوجوانها بیشتر از آنچه فکرش را بکنید، در حال دیدن، شنیدن و یادگرفتن هستند! واقعیت این اســت که بیشتر افراد، نوجوانی را بدون هیچ عارضهی دائمی پشت سر میگذارند و سرانجام، بعد از این سالهای پرتلاطم، عاقبت به خیر خواهند شد.
نوجوانتان در اواخر نوجوانی راحتتر میتواند وقتش را با شما و در خانه بگذراند. اگر شما رفتاری منصفانه و باثبات با او داشتهاید، اگر فضا و میدان کافی برای رشد به او دادهاید، اگر به عشق خودتان نسبت به او (حتی در سختترین شرایط) ادامه دادهاید، احتمالاً او با رابطهای محکم با خانواده، نوجوانی را پشت سر خواهد گذاشت و وارد بزرگسالی خواهد شد.
البته طبیعی اســت که گاهی والدین بسیار نگران میشوند، این مسئله اصلاً غیرطبیعی نیست، اما سعی کنید واکنش افراطی نشان ندهید. شما از زمان تولد فرزندتان برای او یک نیروی هدایتکننده بودهاید و اگر با وجود فشارهای بسیار شدید دوران نوجوانی، بازهم یک پدر یا مادر فعال و دلسوز باقی بمانید، تأثیر و نفوذ شما از بین نمیرود. دوستداشتن یک نفر، به این معنی اســت که شما حمایت عاطفی خود را ادامه میدهید، چه در مواقع خوب و مثبت، و چه در دورههای بد و منفی.
غلبه بر مشکلات ارتباطی
آیا میتوانید با نوجوانتان خوب ارتباط برقرار کنید؟ شما هم مثل خیلی از پدر و مادرهای دیگر، به این سوال با آه و ناله، جواب میدهید که: "من اصلاً نمیتوانم با او رابطه برقرار کنم" یا ممکن اســت بگویید "بعضی وقتها حس میکنم انگار داریم با دو زبان مختلف با هم صحبت میکنیم، به نظر میرسد اصلاً یک کلمه از حرفهای مرا نمیفهمد". البته تعجبی ندارد که خیلی از نوجوانها هم، دقیقاً همین احساس را دارند. اگر از آنها هم سؤال شود که آیا میتوانند با والدینشان ارتباط خوبی برقرار کنند، اغلب جواب خواهند داد نه. بیگانهبودن نسلها با همدیگر، تازگی ندارد و احتمالاً از اول تاریخ وجود داشته اســت. برقرار کردن ارتباط، هیچ وقت کار سادهای نبوده اســت، خواه بین زن و شوهر باشد، یا رئیس و مرئوس، یا والدین و فرزندان. بویژه در خلال سالهای بحرانی نوجوانی، این مسئله برای خانواده پیچیدهتر میشود.
از این مسئله فرار نکنید و با آن روبه رو شوید؛ بیشتر وقتها زندگیکردن با نوجوانها کار سختی اســت و سختتر از آن، حرفزدن با آنهاست. بعضی وقتها، آنقدر بحث و جدل میکنند و گفت و گو به مسابقهی جیغزدن تبدیل میشود! در همین زمینه مادر میگوید: "اگر خیلی خوششانس باشم، او با یک ناله و خرخر جواب پرسشهایم را میدهد و اگر حالش را نداشته باشد، اصلاً حرف نمیزند. "
از دید نوجوانها نیز اوضاع همینقدر اعصاب خردکن اســت: "مادرم نمیخواهد با من صحبت کند، او میخواهد برای من سخرنانی کند". پسر نوجوانی میگفت: "من میترسم به مادرم حرفی بزنم، چون وقتی این کار را میکنم یک چیزی پیدا میکند تا از من انتقاد بکند".
هم والدین و هم نوجوانها، وقتی مملو از ناامیدی میشوند، حتی دیگر سعی نمیکنند با هم ارتباط برقرار کنند. مادری ممکن اســت دیگر از نوجوانش نپرسد که در مدرسهی او چه خبر بوده اســت؛ نوجوان هم ممکن اســت دیگر در مورد مشکلاتش صحبت کند؛ مادر ممکن اســت دیگر از دوستهای نوجوان هیچ پرس و جویی نکند؛ نوجوان هم ممکن اســت دیگر به مادرش نگوید که کجا میرود و کی به خانه برمیگردد. با گذشت زمان، دیوار بین آنها غیرقابل نفوذ میشود.
در خانوادهی شما فرقی ندارد که در حال حاضر اوضاع ارتباطی چگونه اســت، خوب اســت یا بد، به هر حال شما و نوجوانتان باید سعی کنید اوضاع از اینکه هست، بهتر شود. مجراهای ارتباطی باز، نه تنها سالهای نوجوانی را برای همهی خانواده لذتبخش خواهند کرد، بلکه موجب میشوند شما راحتتر بتوانید تأثیر مثبتی بر نوجوانتان داشته باشید.
شکستن سدها
بارها به نظر میرسد که نوجوان شما، علاقهای ندارد در مورد زندگیاش مطلبی را با شما مطرح کند. اگر در مورد نامزدش از او بپرسید که "تو و نامزدت امشب کجا میروید؟" خیلی راحت طوری جواب شما را میدهد که انگار در محرمانهترین مسئلهی زندگیاش فضولی کردهاید. با وجود این، باز هم ناامید نشوید. نوجوانها با وجود مقاومت در برابر مطرحکردن مسائل زندگی خود با شما، به داشتن ارتباط با والدینشان نیاز دارند. هرچند آنها این موضوع را انکار میکنند، اما به هر حال، خانوادهای که در آن رشد میکنند، تا زمان نوجوانی و بزرگسالی برایشان مهم باقی میماند و منبع مهمی برای حمایت و راحتیشان محسوب میشود. البته گاهی هم دلشان میخواهد تنهایشان بگذارید، و بعضی مسائل هم هست که میخواهند محرمانه نگه بدارند. اما این مسائل، به این مفهوم نیست که آنها دیگر به پرورش و راهنمایی شما نیاز ندارند. آنها میخواهند مطمئن باشند که هنوز هم از آنها مراقبت میکنید و هر وقت که به کمک احتیاج دارند، در دسترسشان هستید. همچنین، نیاز دارند که از اشتباهات اجتنابناپذیر و قضاوتهای غلطشان بگذرید. این اشتباهات و قضاوتهای غلط، بخشی از فرآیند یادگیری انسان اســت. با تجربه یاد خواهید گرفت که نوجوان شما در مورد چه مسائلی دوست دارد صحبت کند و برای چه مسائلی محدودیت قائل اســت. اغلب، مسائل جنسی یکی از مشکلترین مسائل برای بازکردن بحث اســت. در خیلی از خانوادهها، بیشتر نوجوانها آن را کاملاً شخصی قلمداد میکنند و نمیخواهند در این زمینه صحبت کنند که آیا از لحاظ جنسی فعالاند یا نه. به این خواستههای آنها احترام بگذارید، اما از برقرارکردن رابطه ناامید نباشید. شرایطی را فراهم کنید تا او خودش همه چیز را برای شما بازگو کند. مراقب باشید در آن زمان او را سرزنش نکنید، بلکه شنوندهی خوبی باشید. خوب، البته ممکن اســت ذکر جزئیات زندگی جنسی برای آنها غیرممکن باشد، اما به هر حال، میتوان در مورد خیلی از مسائل دیگر با آنها رابطه برقرار کرد، مانند اینکه: در مدرسهشان چه خبر اســت، میزان اعتیاد در همسن و سالهای آنها چقدر اســت، یا میهمانیای که آخر هفته قرار اســت بروند، چگونه اســت و به خاطر داشته باشید، او دیدگاه و عقاید شما را در مورد مسائل جنسی از طریق سالها رابطهی والد و فرزندی، به خوبی میداند و از آنها آگاه اســت.
اغلب لازم نیست که صحبتهای شما و نوجوانتان از یک مکالمهی کوتاه طولانیتر باشد، اما دنبال فرصتهایی باشید که بتوانید در مورد احساسات، عواطف، روحیات، سرگرمیها، رفتارها و درست و غلطبودن مسائل بحث و گفت و گو کنید. به خاطر داشته باشید که فرزند شما بویژه در اوایل نوجوانی، بیشتر پذیرای صحبتهایی اســت که در مورد اکنون و زمان حال باشند، نه مسائلی که نیاز به تفکر آیندهنگرانه دارند. برای مثال، پسر چهاردهسالهای را که سیگار میکشد، با این استدلال نمیتوان قانع کرد که در صورت عدم ترک سیگار، بیست، سی یا چهل سال بعد ممکن اســت دچار سرطان ریه شود.
خوب، در مواقعی که نوجوانتان در مورد هیچ موضوعی صحبت نمیکند، چه باید کرد؟ این مسئله را شخصی تلقی نکنید و به خودتان نگیرید. عمدهی این بیمیلی او مربوط به طغیان طبیعی دورهی نوجوانی یا میل ذاتی او به استقلال اســت. او ممکن اســت تمام چهرههای مسلط و مقتدرانهی موجود در زندگیاش را مورد حمله قرار دهد و شما هم راحتترین هدف هستید. یا ممکن اســت فقط بعد از یک روز پراضطراب و پرفشار به کمی خلوت احتیاج داشته باشید. به گونهای رفتار کنید که او بداند در هر زمانی که خواهان برقراری ارتباط باشد، شما حاضر و آمادهاید.
شناسایی اضطرابها
این دوران، نه تنها برای نوجوانها دورهی تغییر و تحول اســت، بلکه برای والدین هم دورهی پیچیده و مشکلی محسوب میشود. بعضی از پدر و مادرها، مشکل میتوانند تأیید و اعتراف کنند که پسر یا دخترشان در حال رشد اســت و دیگر آن بچهی کوچکی نیست که چند سال قبل به آنها وابسته بود. مشکل میتوان با این واقعیت کنار آمد که بچهها بزرگ میشوند و آشیانه را ترک میکنند.
فشارها و اضطرابهای دیگری هم وجود دارد. گاهی پدر و مادرها از بعضی رفتارهای نوجوانهایشان عصبانی میشوند. اگر نوجوانی بگوید که علاقهی خاصی به گذراندن وقت با بقیهی خانواده ندارد، ممکن اســت اوقات والدینشان تلخ شود. یا وقتی نوجوانها ارزشهای والدین را رد میکنند، یا اسباب آسایشی را که در اختیار دارند، عادی تلقی میکنند و دائم چیزهای بیشتری میخواهند، باز هم همان وضعیت ممکن اســت ایجاد شود. وقتی والدین ایمان دارند که بعضی از خواستههای خود را سرکوب و قربانی کردهاند تا زندگی بقیهی خانواده بهتر شود، نوجوانی که به نظر میرسد ناشکری میکند، میتواند موجب خشم و ناراحتی آنها شود.
داشتن احساسها و اضطرابهایی از این دست، غیرعادی نیست، اما این اضطرابها بیتردید میتوانند در روابط والدین و فرزندان موجب اختلال شوند. این مسائل ممکن اســت موجب ایجاد نوعی جنگ سرد در فضای خانه شوند، این وضعیت، برقراری رابطه را تقریباً غیرممکن میکند. برای اجتناب از بروز روابطی مملو از دردسر و مشکل، از خود بپرسید:
• آیا در مکالمهی شما با نوجوانتان جملاتی در جهت انتقاد از او وجود دارد؟ اگر اینطور باشد، نوجوانتان را در وضعیت دفاعی و مبارزهجویانه قرار میدهید و احتمال اینکه بتوانید با صحبتکردن، به پیشرفتی واقعی دست پیدا کنید، خیلی کم میشود. انتقادکردن، بیشتر موجب بروز خشم و عصبانیت در نوجوانها میشود و آنها را نسبت به ارزشمندبودن خودشان به شک میاندازد. به همین دلیل، مکالمهی خود را با جملات منفی شروع نکنید، مانند "من از دست این رفتار تو خسته شدم، دیگر باید بنشینیم و در این مورد صحبت کنیم!" در تمام مدت مکالمه، صادق باشید و از انتقاد بیش از حد خودداری کنید. آگاهانه تلاش کنید که در روابط خود با نوجوانتان، مثبت باشید و به خاطر داشته باشید که از "رفتار" انتقاد کنید، نه "خود شخص".
• آیا برای نوجوانتان سخنرانیهای طولانی میکنید، به طوریکه او برای جوابدادن فرصت کمی داشته باشد، یا اصلاً فرصتی نداشته باشد؟ لازمهی ارتباط خوب، مکالمهی دوطرفه اســت و نوجوان باید احساس کند که برای ابراز عقاید فرصت کافی دارد، حتی اگر شما با آن عقاید موافق نباشید. پس قبل از اینکه منصفانه به حرفهای آنها گوش کرده باشید، فوری نظرشان را رد نکنید. نظر خودتان را برایشان تشریح کنید، اما موعظه و سخنرانی نکنید.
• آیا بعضی وقتها در گرماگرم مخالفت با نوجوانتان، جیغ و فریاد میکشید؟ نعرهزدن، در هر رابطهی جدیای، ایجاد اختلال میکند. صدایتان را پایین بیاورید. با این روش نتیجهی بهتری به دست میآورید و کار بیشتری انجام میدهید. باید بدانید که در کدام مهارت ارتباطی به پیشرفت نیاز دارید.
• آیا هر وقت که خودتان برای صحبتکردن آمادگی و تمایل داشتید، بدون درنظر گرفتن حال و وضع نوجوانتان در آن لحظه، اصرار میکنید که با او صحبت کنید؟ اگر بعضی وقتها جوابهایی از این دست میشنوید که: "الان وقت خوبی برای حرفزدن نیست، من الان دارم برای امتحان تاریخ فردا درس میخوانم"، در این صورت باید در زمانبندیهای خود تجدیدنظر کنید.
اگر خیلی از این مثالهای ذکرشده به نظرتان آشنا میآید، ممکن اســت بخشی از اختلال روابط در خانوادهی شما، تقصیر شما باشد.
ایجاد بیشترین رابطه
آیا صادقانه سعی میکنید بفهمید در ذهن نوجوانتان چه میگذرد؟ آیا میخواهید وقت صرف کنید که بفهمید او در چه مورد فکر میکند؟
اگر واقعبین باشید، نمیتوانید توقع داشته باشید که مسائل مهم زندگیتان را خیلی سریع حل کنید پس باید برای سرو کلهزدن با هر مسئلهای، وقت کافی بگذارید. هنگام صحبت با نوجوان، خواه پانزده دقیقه طول بکشد یا دو ساعت، آنچه را موجب حواسپرتی میشوند، مانند تلفن و تلویزیون کنار بگذارید. همهی توجه خود را بر نوجوان معطوف کنید.
هرچه سعی کنید مکالمهتان با نوجوان کوتاهتر باشد، نشان میدهید که اهمیت کمتری برای او قائلاید. برعکس، به نوجوانتان نشان بدهید که او در اولویت اول زندگی شما قرار دارد و شنیدن اخبار شامگاهی یا تلفنهای مهم کاری اموری هستند که باید بعدها انجام شوند (یا میتوانید سایر فعالیتهای اختیاری را نیز به همین ترتیب عقب بیندازید تا به بقیهی بچهها و نوجوانتان برسید).
همانطور که قبلاً هم پیشنهاد شد، خودتان را مجبور کنید به تمام مطالبی که نوجوان در ذهن دارد، گوش بدهید. نگویید دارم گوش میدهم، در حالی که به جای دیگری نگاه میکنید. تمام توجه خود را بر نوجوان متمرکز کنید، رودرروی او بنشینید و نگذارید چیزهای دیگر حواستان را پرت کند. او ممکن اســت پرتشدن حواس شما را با بیعلاقگی و طردکردن اشتباه بگیرد. در ضمن، نه تنها به لغاتی که میگوید حساس و دقیق باشید، بلکه به نشانههای غیرکلامی و احساساتش هم توجه کنید. گوشتان را باز نگه دارید و نگذارید عقاید و تصورات قبلیتان در مطالبی که میشنوید مداخله کنند.
در اینجا برای داشتن روابط بهتر، به چند اصل کلی اشاره میشود:
• به منظور فهم بهتر دیدگاهها و عقاید نوجوانتان، پرسشهایی از او بپرسید و سعی کنید علت احساسات فعلی او را بفهمید. در عوض، موقعی که افکار خودتان را برای او توضیح میدهید، از او بخواهید صبور باشد.
• روی هر لغتی که به کار میبرید، دقت کنید تا سوءتفاهمی ایجاد نشود. نوجوانها برای فرار از قوانین والدین، دنبال روزنهای برای گریز و مفر ممکن میگردند. در این شرایط، به جای اینکه آنها را به دلیل این رفتار سرزنش کنید، بهتر اســت خودتان سعی کنید، حرفهای کاملاً دقیقی به آنها بزنید. برای مثال اگر میخواهید دختران بعد از جلسهای که در مدرسه دارد، تا ساعت پنج به خانه برگشته باشد، بهتر اســت به او یک پیام دقیق را منتقل کنید و برای مثال بگویید "تا ساعت پنج خانه باش". نه اینکه یک جملهی کلی گبویید: مثل این جمله: "حتماً قبل از تاریکشدن هوا بیا خانه". در مورد جملهی اول احتمال اشتباه و سردرگمی کمتر اســت. در ضمن دلیل خوبی هم داشته باشید که چرا ساعت پنج را انتخاب کردهاید و این دلیل را برای او توضیح بدهید.
• تا حد امکان، دنبال موقعیتهایی برای تشویق و تأیید نوجوان باشید. او باید بداند که شما به موفقیت تحصیلی و موفقیتش در امور فوق برنامه، و از همه مهمتر، به خود او به عنوان یک انسان، افتخار میکنید. نوجوانها حتی در زمانهایی که بیشترین سرکشی و طغیان را دارند، نگران هستند که مبادا والدینشان را ناامید و یا عصبانی کنند و علت همهی اینها این اســت که میترسند عشق والدینشان را از دست بدهند. در نتیجه، بیشتر کنجکاویها و تجربیات طبیعی خود را مخفیانه انجام میدهند تا مبادا توسط بقیهی اعضای خانواده که همیشه در کنارشان بودهاند، طرد شوند.
• با نوجوان خود به عنوان یک فرد برابر صحبت کنید؛ کسی که عقایدش برای شما ارزش دارد. از صحبت کردن با تکبر و با لحن آمرانه و دستوری خودداری کنید.
• بلند و آهستهبودن صدایتان و شیوهی ارتباط برقرار کردنتان را مورد توجه قرار دهید. آیا پرخاشگرانه، طلبکارانه یا منفعلانه نیست؟ حالت و وضعیت بدنتان به چه صورت اســت؟ بعضی وقتها پیامی که زبان بدن منتقل میکند، از لغاتی که به کار میبرید، قویتر و مؤثرتر اســت.
• تظاهر نکنید که جواب همهچیز را میدانید. اگر در مورد مسئلهای حق با شما نبود، واقعیت را بپذیرید. اگر مرتکب اشتباهی شدید، از عذرخواهیکردن نترسید. با عذرخواهیکردن، نه تنها وضعیت و تسلط خودتان را به عنوان یک والد از دست نمیدهید، بلکه در واقع، به احتمال زیاد، در این زمینهها بهتر هم میشوید.
• نه تنها باید قوانین منصفانه و محدودیتهای مناسبی ایجاد کنید، بلکه در اجرای آنها نیز، باید ثبات و پایداری داشته باشید.
در نهایت، هیچوقت یادتان نرود که این نوجوان کیست. بله، بعضی وقتها ممکن اســت حس کنید بچهای که بزرگ کردهاید، از شما ربوده شده و ناگهان فرد غریبهای در جای او قرارگرفته، که رفتار، حرکات و سر و لباس و آرایش او، برایتان کاملاً بیگانه اســت. اما به هر حال، در عالم واقعیت، او هنوز هم فرزند نوجوان یا جوان شماست و هنوز هم همان کسی اســت که دوستش دارید. البته وقتی کجخلق و بداخلاق اســت، ممکن اســت مشکل بتوانید نسبت به او احساس محبت کنید. اما حتی در سختترین لحظات هم، حفظ رابطهتان اهمیت دارد. به نوجوانتان بگویید که واقعاً برای او اهمیت قائلاید و از او مراقبت میکنید. با او تماس بدنی ایجاد کنید، او را لمس کنید؛ اگر اجازه میدهد، بغلش کنید و به تلاش مضاعف خود برای حفظ و تداوم ارتباط، ادامه دهید؛ حتی وقتی حس میکنید او در این زمینه هیچ تلاشی نمیکند.
چند نکتهی دیگر برای کمک بیشتر
بعضی کمکهای اضافی برای شکستن سدهای موجود در روابط، در بیشتر خانوادهها میتواند مفید باشد. بعضی از کارهایی که نمونههایی از آن در ادامه ذکر میشود، میتوانند مسیر حل بعضی از مشکلات را هموار سازند. این تمرینها به اعضای خانواده کمک میکنند تا در بیان مطالبی که میخواهند بگویند و فهم احساسی که دیگران واقعاً دارند، مهارت پیدا کنند.
برای کسب بیشترین استفاده از این تمرینها، تمام اعضای خانواده باید موافقت کنند که یک ساعت از وقت خود را برای انجامدادن آن، کنار بگذارند. برای شروع، از جملات و پرسشهای زیر استفاده کنید. هر کدام از شما، باید جواب خود را بنویسد و بعد، آنها را با صدای بلند بخواند. باید منصفانه و صادقانه به این پرسشها پاسخ بگویید و هر پاسخی میتواند دری برای شروع بحث باشد. به این ترتیب، نه تنها هر کدام از این پاسخها میتوانند اطلاعات مهمی را به دیگران منتقل کنند، بلکه این تجربه میتواند موجب شود اعضای خانواده ساعت خوش و لذتبخشی را در کنار هم بگذرانند.
1. پنج خصوصیت خانوادهتان که بیشتر از همه دوست دارید، کداماند؟ پنج خصوصیتی که دوست ندارید، کداماند؟
2. این جمله را کامل کنید: "دلم میخواهد بقیهی اعضای خانواده توجه بیشتری به من کنند، وقتی من ...".
3. این جمله را کامل کنید: "اگر کسی میخواهد یک ماه پیش خانوادهی ما زندگی کند، به نظر من قبل از آمدنش باید بداند که ... ."
بعضی وقتها شما در مورد موضوعی با همدیگر اختلافنظر دارید که میخواهید حل شود. این مسائل با یک گله از سوی یک نفر مطرح میشوند: "تو هیچوقت خونه نیستی". در چنین مواردی، دستورالعملهای مشخصی وجود دارد که در صورت اجراء، میتوانند به شما کمک کنند تا به کمترین دردسر، به راهحل مناسبی دست پیدا کنید. هر وقت خواستید مشکلی را حل کنید، این پیشنهادها را به خاطر داشته باشید:
• وقت خاصی را تنظیم کنید و جلسهای با همدیگر تشکیل دهید. شرایط را طوری فراهم کنید که هیچکس مجبور نباشد جلسه را زودتر ترک کند، وقت مناسب میتواند عصرهنگام باشد، وقتی که هیچکس کار خاصی نداشته باشد.
• زمان هر جلسه باید محدود باشد و هر جلسه باید فقط به یک موضوع خاص اختصاص داشته باشد برای مثال سیدقیقه برای بحث در مورد تعیین ساعتهای رفت و آمد.
• سعی نکنید در گرماگرم خشم و عصبانیت مسئلهای را حل کنید.
• همه باید توافق کنند که حل مشکل به معنی نبرد قدرت نیست که یک نفر برنده و دیگری بازنده باشد.
• همانطور که قبلاً هم پیشنهاد شد، همیشه وقتی میخواهید مشکلی را مطرح کنید، با ذکر یک نکتهی مثبت شروع کنید. برای مثال: "اینکه گذاشتی من بدانم میخواهی بروی، نشاندهندهی احساس مسئولیت توست، اما وقتی به موقع خانه نمیآیی، من نگران میشوم. " این طرز بیان را با یک شروع منفی مقایسه کنید: "تو از اون ساعتی که قبلاً تعیین شده بود، سی دقیقه دیرتر آمدی!" شما با برخورد مثبت خود به شخص موردنظر یادآوری میکنید که برای او اهمیت قائلاید و با وجود یک مشکل، از رفتارهای مسئولانهی او آگاه هستید.
• به جای عامنگری و عمومیتدادن، در مورد مسائل بخصوص و معینی صحبت کنید. این مسئله خیلی مهم اســت، ولی اغلب نادیده گرفته میشود. برای مثال، اگر بگویید: "تو این هتفه سه بار دیرتر از زمان مقرر به خانه آمدی،" خیلی بهتر اســت تا بگویید: "تو هیچوقت به موقع خانه نمیآیی."
• از تعمیمدادن بیش از حد، و گفتن "همیشه" یا "هرگز" خودداری کنید.
• احساسات خود را بیان کنید: "وقتی لباسهایت را روی زمین میاندازی، من خیلی ناراحت میشوم". از به کارگیری حدس و گمان در مورد احساسهای شخص مورد نظر خودداری کنید. بگذارید خود او به شما بگوید در چه وضعی اســت.
• هر وقت که مناسب بود، بپذیرید که بخشی از مشکل تقصیر شما بوده اســت: "من میدانم بیشتر وقتهایی که شما دعوا میکردید، من طرف خواهرت رو گرفتهام، اما از حالا به بعد سعی میکنم منصفانهتر رفتار کنم. ولی دوست ندارم تو هم خواهرت را کتک بزنی. "
• از مطرحکردن مسائل گذشته یا سایر رفتارهای نامناسب بپرهیزید. دوباره میگوییم: هر بار، فقط در مورد یک مسئله صحبت کنید.
• در حین بحث، حرفهای نفر مقابل را بازگویی کنید و ببینید آیا واقعاً توانستهاید منظور او را بفهمید یا نه. تلاش کنید بفهمید او چه احساسی دارد، اما از به کاربردن حدس و گمان خودداری ورزید.
• تمام نیرو و احساس خود را بر پیدا کردن راهحل متمرکز سازید.
• راهحلهای نهایی، باید مسائل مشخص و معینی باشند و نوشته شوند. دفتری داشته باشید و توافقهایی را که کسب کردهاید و موضوعاتی را که حل شدهاند، در آن بنویسید. این مسئله سبب میشود که این جلسات و راهحلهای کسبشده، یادتان نرود.
بعضی وقتها سدهای محکمی وجود دارد که سالهای سال مشکلاتی ایجاد میکنند و هر چه خانواده در جهت بهبود مهارتهای ارتباطی خود تلاش میکنند، باز هم نمیتوانند آنها را بشکنند. در چنین مواردی باید از مشاور یا روانشناس کمک بگیرید. وقتی خانواده با مشکل درگیر اســت، روانشناس ممکن اســت بتواند همهی افراد را جمع کند و مکالمه را در جهت مثبتی پیش ببرد. ممکن اســت فکر کنید یک مشاور یا روانشناس فقط با مسائل پیچیدهی روانی سروکار دارد، اما همیشه اینطور نیست. او میتواند در مورد بیشتر مسائل زندگی نوجوانتان، اطلاعات و راهنماییهای مناسبی ارائه کند. در صورت نیاز، مشاورتان میتواند خانواده را برای بهبود الگوهای ارتباطی، به مراکز مشاورهی مناسب ارجاع دهد.
وقتی نوجوان به نظم و انضباط نیاز دارد
بیشتر نوجوانها این جمله را شنیدهاند که: "دوران نوجوانی بهترین سالهای زندگی اســت" اما بیشتر والدین، بیصبرانه دوست دارند این دوران هرچه زودتر تمام شود!
روی همرفته، زندگی با کسی که اغلب قوانین خانه را زیرپا میگذارد، دائم بحث و جدل میکند، گاهی به نظر میرسد از پنهانکاری، شانه خالی کردن از کارها و اوقات تلخی راهانداختن لذت میبرد، کار سادهای نیست. اگر با موضوعی موافق باشید، نوجوانتان بدون استثنا مخالف اســت. اگر دوست دارید خانه تمیز باشد، اتاق او همیشه شلخته و نامنظم اســت. وقتی بعد از ساعتهای مقرر به خانه میآید، از کلاسهایش فرار میکند، یا حرفهای نامناسبی به زبان میآورد، ممکن اســت برای به پایانرسیدن دورهی نوجوانی او روزشماری کنید.
هرچه بعضی از کارهای نوجوانتان ناخوشایند اســت، باز هم نکتهای را که پیشتر گفتیم، به خاطر داشته باشید: این دوران، طبیعی اســت که در آن، نوجوانها در حال گذر از بچگی به سمت بزرگسالیاند؛ میخواهند فردیت خود را اثبات کنند و هویت بالغ برای خود کسب کنند. البته این وضعیت طبیعی، حالتهای مخلتفی دارد، عدهای این دورهی طغیان را آرامتر از بقیه طی کرده و برای پدر و مادرشان دردسر کمتری ایجاد میکنند. فرقی ندارد نوجوانها استقلال خود را چگونه اعلام کنند؛ در هر حال، طغیان به هر شکلی که باشد، جزئی از رشد و مرحلهی طبیعی تکامل اســت.
با وجود اینکه والدین رفتارهای نامناسب نوجوانان خود را پیشبینی میکنند، باز هم بسیاری از آنها، با این رفتارها برخوردهای نامناسبی دارند، برای مثال، بعضی از والدین، در برابر رفتارهای نوجوان که به نظر آنها قابل قبول نیست، بیش از حد واکنش نشان میدهند؛ ممکن اســت هر ضعف نوجوان را حتی اگر خیلی هم جزئی باشد، به رخ او بکشند. اگر آرایش موی سر نوجوان کمی غیرعادی باشد، صدای ضبط او بلند باشد، یک بعدازظهر با سر به هوایی و بیتوجهی از خانه بیرون برود، نق بزند که چرا ماشینشان آخرین مدل نیست، ممکن اســت بعضی از پدر و مادرها، یک دفعه بشدت عصبانی شوند و بدون در نظر گرفتن کل رفتارهای نوجوان و به دلیل همین مسائل جزئی، قوانین تازه و سفت و سختی برقرار کنند. برعکس، عدهی دیگری از والدین، رفتار کاملاً متفاوت، اما اشتباه دیگری دارند. آنها هر اشتباه نوجوان را دلیلی بر ضعف مهارتهای تربیتی خود تلقی میکنند. آنها همیشه آرزو داشتند بچهی کامل و بیعیب و نقصی تربیت کنند و هر رفتار نادرست نوجوان را دال بر نوعی کوتاهی از جانب خود، میدانند، بنابراین، وقتی نوجوان مشکلی دارد، احساس گناه میکنند و ممکن اســت با حمایت بیش از حد نوجوان در برابر مسئله واکنش نشان دهند؛ این کار، بچه را به سمت تداوم وابستگی به پدر و مادر سوق میدهد و مشکلات اجتنابناپذیر دورهی رشد نوجوان را به تأخیر میاندازد. اما رفتارهای بهتری هم وجود دارد. کمال مطلوب این اســت که پیوسته محیط شادی ایجاد کنید که حد واسط طردکردن و حمایت بیش از حد باشد. نوجوان شما در حال گذراندن دورهی سختی اســت. برای او طبیعی اســت که سرکش باشد و در طی این مسیر، هم او و هم شما، مرتکب اشتباهاتی خواهید شد. در عین حال که وجود نظم و انضباط و کنترل بر رفتارهایش یک ضرورت اســت، این نکته را نادیده نگیرید که در نهایت باید کمی آزادی داشته باشد تا خودش با زندگی روبهرو شود. پس باید زیرنظر خود، به او کمی میدان بدهید، تا بفهمد بزرگسالی چه شکلی اســت و بتواند برای خودش تصمیم بگیرد.
ایجاد مقدار کمی محدودیت
- "کجا میروی؟"
- "بیرون".
- "با چه کسی میروی؟"
- "دوستانم".
- "کی برمیگردی؟"
- "بعداً".
بیشتر والدین چنین مکالماتی را با نوجوانهایشان داشتهاند. هیچ اطلاعات تازهای از این مکالمات به دست نمیآید و در نهایت، پدر و مادر ناکام و ناامید میشوند؛ در این موارد، پدر و مادر از فعالیتهای نوجوان چیزی دستگیرشان نمیشود: نوجوانشان چه کار میخواهد بکند و کی به خانه برمیگردد. البته تحمیل اصول و قوانین به نوجوانها کار سادهای نیست. بعضی از والدین میترسند که اگر بیش از حد برای نوجوانهایشان محدودیت قائل شوند، به احساسات آنها لطمه بزنند. نوجوانها میگویند: "هیچکدام از پدر و مادرهای دیگر، ساعت رفت و آمد بچههایشان را تعیین نمیکنند. و خیلی از پدر و مادرها، در دام چنین ادعاهایی گرفتار میشوند. اما، محدودیت لازم نیست. خوب البته همه درک میکنند که برای نوجوان خیلی مهم اســت با بقیهی دوستانش جور باشد و بتواند بیشتر کارهایی را که آنها انجام میدهند، انجام دهد، اما این حقیقت را نادیده نگیرید که تا وقتی نوجوانها به 18 سالگی نرسیدهاند، مسئولیت مستقیم آنها با شماست. همچنین، احتمالاً او هم مثل بیشتر نوجوانهای دیگر، نمیتواند همیشه بهترین تصمیم ممکن را برای مصلحت خود اتخاذ کند. نوجوانها اغلب به صورت هیجانی و بدون خویشتنداری رفتار میکنند و افکار رویاگونهشان سبب میشود تمام مشکلاتی را که ممکن اســت در آینده برایشان به وجود بیاید، نادیده بگیرند. بنابراین، بیشتر مسئولیت بر عهدهی شماست. اگر احساس میکنید درست نیست فرزند پانزدهسالهتان، بعد از ساعت هشت شب بیرون باشد، یا اگر نمیخواهید وقتش را با گروه خاصی از دوستانش بگذراند، این حق و مسئولیت را دارید که تسلط خودتان را اعمال کنید. موضوعاتی را که برایتان مهماند، انتخاب کنید و در مورد آنها، سر حرف خودتان بایستید.
ممکن اســت واقعاً هم، پسر یا دخترتان دوستانی داشته باشد که اجازه دارند تا ساعاتی دیرتر از ساعت مورد نظر شما، بیرون از خانه باشند، اما این موضوع، به معنی نادرستبودن نظر شما (یا آنها) نیست. روشی که شما برای بزرگکردن فرزندانتان دارید (تا زمانیکه ثبات دارد و همراه با عشق اســت)، برای خانوادهی شما بهترین روشن اســت؛ هیچ روشی وجود ندارد که برای همهی مردم درست، یا برای همه غلط باشد. اما در عین حال محدودیتهایی ایجاد میکنید، فراموش نکنید که حفظ احترام دوجانبه بین نسلها اهمیت دارد. در مورد مسائلی که با نوجوانتان اختلافنظر دارید، با او صحبت کنید و به نظر او هم توجه داشته باشید و بدون اینکه داد بزنید یا موعظه کنید، برای او توضیح بدهید که چرا در مورد بعضی مسائل بشدت مخالف یا موافقاید. در ضمن، مشخص کنید که در مورد مسئلهی خاصی، برای او امکان مذاکره و چانهزدن وجود دارد یا نه. اگر نوجوانها احساس کنند که آنها را گول میزنید و در مورد مسئلهای که واقعاً در مورد آن اختیاری ندارند، تظاهر میکنید که دارای اختیارند، عصبانی میشوند.
تصمیمها و قضاوتهای خود را به صورت واضح و شفافتر برای آنها توضیح دهید. برای مثال، "من فکر میکنم برای کسی که به سن تو خیلی خطرناکه که بدون همراهی یک فرد بزرگتر، بعد از ساعت هشت شب بیرون باشد. من دوستت دارم و نگران سلامتی و ایمنی تو هستم. " بگذارید نوجوانتان ناامیدی و ناراحتی خود را بیرون بریزد: "شما با من مثل بچهها رفتار میکنید." اگر در نهایت نتوانستید به مصالحهی قابل قبول دست پیدا کنید، تصمیم نهایی با شماست. ممکن اســت او از بعضی قوانین خوشش نیاید، اما تا هجدهسالگی، تصمیمگرفتن به عهدهی شماست.
هر وقت قانونی برقرار میکنید، نوجوانتان باید بفهمد که چرا چنین کاری را به او تحمیل کردهاید. بعضی از والدین فکر میکنند نیازی به اینگونه توضیحات نیست: "این کار را بکن چون من میگویم، علتش همین اســت!" اما در واقع وقتی نوجوانها بفهمند که این قوانین به چه دلیلی وضع شدهاند، بیشتر احتمال دارد به آنها پایبند باشند. در ضمن این کار موجب میشود که خود شما نیز ناچار شوید در مورد این قوانین فکر کنید و برای آنها دلیل داشته باشید!
بگذارید نوجوانتان بداند که در مورد بعضی از قوانین (آنهایی که واقعاً مهماند) هیچ انعطافی وجود ندارد. برای مثال، اگر با رفتن او به مهمانی بچههایی که رفتارهای خطرآفرین دارند، مخالفید، سر حرفتان بایستید و تردید به خود راه ندهید.
اما مسائل دیگر ممکن اســت این اندازه مهم نباشند. ممکن اســت پسرتان دلش بخواهد موهایش از حدی که شما ترجیح میدهید، بلندتر باشد؛ یا دخترتان لباس شنایی انتخاب کند که به نظر شما مناسب نباشد. در مورد این نوع مسائل (که اهمیت مرگ و زندگی ندارند) میتوان کمی کوتاه آمد. اینها مسائلی هستند که جای مذاکره و چانهزنی دارند، مسائلی که میتوان بدون درگیری زیاد حلشان کرد، شما کمی عقب میکشید و اجازه میدهید نوجوانتان راه خود را ادامه دهد. به او بگویید: "میتوانی در این مورد خودت تصمیم بگیری." یا "هر تصمیمی که بگیری من قبول دارم. " نوجوانها باید احساس کنند اجازهی تصمیمگیری در مورد بعضی از مسائل را دارند و همگام با رشد آنها، این اجازه گسترش مییابد. همین مسئله بخش مهمی از رشد طبیعی اســت و والدین بتدریج باید از کنترلکردن نوجوان کم کنند تا نوجوانها بتوانند کمی استقلال به دست آورند. در ضمن، وقتی در مسائل کماهمیتتر به نوجوانتان اختیار ببخشید، احتمال بیشتری وجود دارد که از اصول مهمتری مثل مسائل مرتبط با رفتارهای خطرآفرین، پیروی کنند.
در این بخش، مکرر بر اهمیت این مسئله تأکید شد که باید به نوجوانها کمی آزادی داد تا بتوانند برای خود تصمیم بگیرند. در دورهی نوجوانی، افراد تجربهی خوداتکایی و احساس مسئولیت را شروع میکنند. بنابراین، هرچه قدرت انتخاب بیشتری به آنها داده شود، برای تصمیمگیری در آینده و بزرگسالی آمادهتر خواهند بود (و باید با مسائلی شروع شود که اگر انتخاب نوجوان اشتباه بود، کمترین ضرر را داشته باشد).
نوشتن فهرستی برای اولویتبندی اصول مهم، برای بسیاری از والدین کمککننده اســت. اجرای کدام اصول سرسختانه را اصرار میورزید؟ در مورد کدام اصول میتوانید کمی کوتاه بیایید؟
در این جریان، به خاطر داشته باشید که اگر با اصرار بخواهید ثابت کنید "اینجا رئیس چه کسی اســت"، اغلب فایدهای دربر نخواهد داشت. این کار ممکن اســت روابط والد و فرزندی را به نبرد قدرت بیفایده تبدیل کند. حتی ممکن اســت در مورد بعضی از اصول سفت و سخت هم گاهی بتوان به توافقها و مصالحههایی دست پیدا کرد. فرض کنیم شما برای منزلآمدن شبانهی فرزندتان ساعت 8:30 را تعیین کردهاید. خوب، گاهی کوتاهآمدن از این اصل (با توافق و اجازهی قبلی) میتواند قابل قبول باشد. اگر در مورد خاصی به او اجازه بدهید و قرارتان را به ساعت 9:30 تغییر دهید، دنیا به آخر نمیرسد و با این کار، نوجوان احساس میکند نظرهای او برای شما اهمیت دارد و به خواستههای او بها میدهید. اگر ماشینش خراب شود و به شما تلفن کند، باز هم میتوانید کمی انعطافپذیری نشان دهید و حتی به او پیشنهاد کنید با ماشین خود، دنبال او میروید.
بیشتر نوجوانها این اصول اساسی خانواده را حتی اگر از آنها خوششان نیاید، جدی میگیرند؛ بویژه اگر والدین در زندگی خود همیشه مطابق این اصول رفتار کردهباشند، احتمال خیلی زیادی وجود دارد که بیشتر نوجوانها به این اصول پایبند بمانند، حتی اگر همیشه نق بزنند.
با وجود اینکه بعضی وقتها نوجوانها طبیعت سرکشی دارند، بازهم بیشتر از آنچه به نظر میآید، به خانوادهی خود بها میدهند. در واقع، وقتی احساس کنند از طرف همسالان خود برای انجام کاری که دلخواهشان نیست، تحت فشارند (مثل شرکت در یک مهمانی که در آنجا الکل مصرف میشود)، برایشان مطلوب و مؤدبانه اســت که به عنوان بهانه، از اصول والدین خود پیروی کنند. وقتی نوجوانها در موقعیتی با مشکل مواجه میشوند، به عنوان یک راهحل میتوانند بگویند: "معذرت میخواهم، اگر با شما بیایم، بابا و مامانم حسابی دعوایم میکنند".
اصول ثابت و استوار، برای زندگی نوجوانتان خیلی اهمیت دارند. نوجوانهایی که خط مشی خاصی ندارند، اغلب احساس سردرگمی، ناامنی و در معرض خطر بودن میکنند، یا درگیر موقعیتهای خطرناکی میشوند که از عواقب آن اطلاعی ندارند. جالب اینجاست والدینی که فرزندانشان را کنترل میکنند، اغلب از دست آن والدینی که برای بچههایشان محدودیتهای کمی قائلاند و فرزندانشان را سرگردان میکنند، عصبانی و ناراحت هستند. بچههایی که کنترل نمیشوند، در واقع مورد بیمهری واقع شدهاند، بسیار طغیانگر، سرکش و عصبانیاند و میتوانند سرمشقهای بدی برای بقیهی بچهها باشند. وقتی نوجوان شما همسن و سالهای خود را با این همه آزادی میبیند، ممکن اســت از شما به دلیل "سختگیریهایتان" گله کند. با وجود این، صبور باشید، عشق بورزید و محدودیتهایتان را اعمال کنید.
وقتی نوجوان قوانین را نقض میکند
نظم و انضباط یکی از مسئولیتهای والدین اســت و بسیاری از پدر و مادرها، در این مورد احساس کمبود میکنند. در دوران کودکی فرزندتان، با تنبیهکردن او به زحمت میتوانستید نظم و انضباط را محقق سازید، علاوه بر این، بحرانهای آن دوران از مسائل کوچک فراتر نمیرفت، برای مثال اتاقشان را مرتب نمیکردند یا سر ساعت 8:30 نمیخوابیدند. اما در دورهی نوجوانی، شرایط خیلی مشکلتر میشود و این شرایط ممکن اســت پیامدهایی داشته باشند که تا آخر عمر گریبانگیر او باشند. با وجود این، بچه در هر سنی که باشد، اصول کلی نباید تغییر کند. اگر شما با دقت و وضوح محدودیتهایی را وضع کردید و نوجوان آنها را نقض کرد، این کار باید برایش پیامدی داشته باشد. اگر نوجوان هنوز معنی روابط علت و معلولی را درک نکرده اســت، دورهی نوجوانی وقت مناسبی برای درک این مفهوم اســت. هر نوجوانی، گاهی مقررات را تا آخرین حد تعیینشده میکشاند و بعد هم از این حد میگذرد. در این مواقع باید او را جریمه کنید؛ همانطور که برای رفتارهای خوب او باید پاداش در نظر بگیرید. اگر از کنار رفتار اشتباه او گذشتید، این پیام را به نوجوان منتقل میکنید که میتواند از پیامدهای هر کاری، حتی کارهای بدتر از آن هم در امان باشد، و شما واقعاً اهمیتی نمیدهید که او چه کار میکند.
تنبیه باید چگونه باشد؟ جزییات آن با خودتان اســت. در بعضی خانوادهها، تنبیه، به شکل گرفتن و سلب امتیاز اســت. برای مثال یک هفته جایی نرود یا از دیدن مسابقهی فوتبالی که قصد دیدن آن را داشته اســت، محروم شود. در بعضی خانوادههای دیگر، جریمه به صورت انجامدادن کارهای اضافی در خانه اســت، به هر حال، تنبیهی که انتخاب میشود، هرگز نباید شکلی از تنبیه بدنی باشد. با بقیهی والدین در مورد روشهای تنبیه آنها صحبت کنید. در واقع، تشکیل جلسههای منظم با بقیهی والدین فکر مناسبی اســت (برای مثال در مدارس، مساجد و سایر اماکن اجتماعی) و از این راه میتوانید مشکلات را با هم بررسی کنید و دنبال راهحلهایی بگردید.
نوجوان نه تنها قبل از نقض اصول باید بداند که پیامدهای آنها چیست، بلکه باید از قبل در هنگام تعیین جریمهها، حق اظهارنظر داشته باشد. اگر خود او در انتخاب تنبیه دخالت داشته باشد، به وضوح خواهد دانست اگر رفتار اشتباهی مرتکب شود، چه تنبیهی در انتظارش خواهد بود.
در همهی موارد، وقتی تنبیهی را اعمال میکنید، ثابتقدم شوید، جز در مواردی که امکان تخفیف وجود دارد (برای مثال، وقتی ماشینش خراب میشود). در سایر موارد، وقتی نوجوان قانونی را نقض یا از اصلی تخلف میکند، نباید بتواند برای رهایی از جریمهی آن وا
کلماتی برای این موضوع پیشنهادهای کاربردی برای سازگاری با نوجوانان…پیشنهادهای کاربردی برای سازگاری با نوجوانان پیشنهادهای کاربردی برای سازگاری با راسخون یار همیشه همراه روانشناسی نوجوانانپیشنهادهای کاربردی برای سازگاری با نوجوانان زندگی با فرزند نوجوان کار سادهای پیشنهادهای کاربردی برای سازگاری با نوجوانان راه …پیشنهادهایکاربردیسازگارشدن با نوجوانان در حال تغییر زندگی با فرزند نوجوان کار سادهای نیست بسیاری از پروپوزال بررسی تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر سازگاری کاربردی مهندسی فرد را برای برخورد موثر با کشمکشها و سازگاری نوجوانان پایان نامه بررسی رابطه سبکهای هویت و هوش هیجانی با سازگاری پایاننامهبررسیرابطهسبکهای هیجانی با سازگاری اجتماعی پیشنهادهای کاربردی برای سوال سازگاری پروپوزال بررسی تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر سازگاری بر سازگاری نوجوانان را برای برخورد موثر با جهت سازگاری موفق با پایان نامه بررسی رابطه بین رضایت شغلی و سازگاری با …پایاننامهبررسیرابطهبینبررسی رابطه بین رضایت شغلی و سازگاری با بهره پیشنهادهای کاربردی پیشنهادهای اموزش شنا برای نوجواناناموزش شنا برای نوجواناندر مجموع مورد برای تگ اموزش شنا برای نوجوانان سازگاری با محیط کاربردی رابطه بین باورهای فراشناختی با میزان سازگاری …رابطهبینباورهایبرای جستجو رابطه بین باورهای فراشناختی با میزان سازگاری پیشنهادات کاربردی پایگاه اطلاع رسانی طرح رفعت هوش فرهنگی ادامه فرد برای سازگاری با آن پیشنهادهای کاربردی با توجه در نوجوانان