مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

داستان کوتاه نه به جنیفر لوپز (داستانک)

[ad_1]
مفیدستان:

داستان کوتاه نه به جنیفر لوپز

داستان کوتاه نه به جنیفر لوپز

هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود

تبرش افتاد تو رودخونه

وقتی در حال گریه کردن بود

یه فرشته اومد و ازش پرسید : چرا گریه می کنی؟

هیزم شکن گفت : تبرم توی رودخونه افتاده

فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت و از هیزم شکن پرسید : آیا این تبر توست؟

هیزم شکن جواب داد : نه

فرشته دوباره به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید : آیا این تبر توست؟

دوباره هیزم شکن جواب داد : نه

فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید : آیا این تبر توست؟

جواب داد : آره

فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد

روزی دیگر هیزم شکن وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی همان رودخانه

هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می کنی؟

اوه فرشته، زنم افتاده توی آب

فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید : زنت اینه؟

هیزم شکن فریاد زد : آره!

فرشته عصبانی شد و گفت : تو تقلب کردی، این نامردیه

هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش سوء تفاهم شده

می دونی، اگه به جنیفر لوپز نه می گفتم تو می رفتی و با کاترین زتاجونز می اومدی

و باز هم اگه به کاترین زتاجونز نه می گفتم، تو می رفتی و با زن خودم می اومدی و من هم می گفتم آره

اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی

اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم

و به همین دلیل بود که این بار گفتم آره


این مطلب مفید بود ؟
امتیاز 4.43 ( 7 رای )

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

داستان های کوتاهعشق عکس یادگاری آرام از صخره ها بالا رفت و وقتی به نوک صخره رسید سرش را به سمت آسمان بلند کردجنیفر لوپز عکس و خبر بیوگرافی جنیفرلوپزآرایش لب یکی از مهمترین قسمت ها در آرایش صورت خانم هاست جنیفر لوپز یکی از خانم های شیک داستان کوتاه زیبا و آموزنده ایمان کوهنورد به خدا …داستان کوتاهداستان ، داستان کوتاه ، ایمان کوهنورد به خدا کوهنوردی جوان می‌‌خواست به قله‌ بلندی داستان کوتاه طنز و خنده دارداستانکوتاهطنزوخندهدارداستان کوتاه داستان کوتاه طنز و خنده دار داستان خیلی خنده دارداستان کوتاه مهر داستان جالب و خنده دار کوتاههدیه کریسمس به پرشیا حقیقی زن ایرانی در انگلیسعکس راز ستاره شدن اپرا، زنی که خیلی سرگرمی تفریح و سرگرمی با طنز داستان فال و …کمتر از روز دیگر سال آغاز می شود سال سال خروس خواهد بود در ادامه بررسی می کنیم ابراهیم مالک اشتر بعد از مختار با مصعب بن زبیر …به گزارش پارسینه، برخلاف آنچه که در سریال مختارنامه به تصویر درآمد، اختلافات ایراهیم داستان های کوتاهعشق عکس یادگاری آرام از صخره ها بالا رفت و وقتی به نوک صخره رسید سرش را به سمت آسمان بلند کرد جنیفر لوپز عکس و خبر بیوگرافی جنیفرلوپز آرایش لب یکی از مهمترین قسمت ها در آرایش صورت خانم هاست جنیفر لوپز یکی از خانم های شیک پوش داستان کوتاه طنز و خنده دار داستانکوتاهطنزو داستان کوتاه داستان کوتاه طنز و خنده دار داستان خیلی خنده دارداستان کوتاه مهر داستان سرگرمی تفریح و سرگرمی با طنز داستان فال و اخبار سرگرم کننده خط فقر در حالی حدود یک میلیون و هزار تومان برآورد شده که بانک مرکزی متوسط هزینه هر خانوار ابراهیم مالک اشتر بعد از مختار با مصعب بن زبیر بیعت کرد ناگفته‌ای دربارهٔ ابراهیم بن مالک اشتر حیف شد بعد از این همه ایثار و شجاعت و مردانگی به


ادامه مطلب ...

داستان های شیوانا مقصر خودتی (داستانک)

[ad_1]
مفیدستان:

داستان های شیوانا مقصر خودتی

داستان های شیوانا مقصر خودتی

مردی جوان نزد شیوانا آمد و به او گفت که از همسرش به خاطر شیطنت هایش راضی نیست!

و می خواهد از او جدا شود و همسر دیگری اختیار کند!

چرا که او افسر گارد امپراتور است و باید همسر و فرزندانش وقار خاصی داشته باشند

اما همسر جوانش بی پروا و جسور است و در مقابل خانواده های افسران دیگر ، سبک رفتار می کند.

شیوانا تبسمی کرد و گفت :  آیا او قبلا هم چنین بوده است!؟

مرد جوان پاسخ داد : ” نه به این اندازه ! شدت شیطنتش در منزل من بیشتر شده است!”

شیوانا گفت :

بی فایده است تو با هر زن دیگر هم که ازدواج کنی مدتی بعد رفتار و حرکات و سکنات همین زن اول تو به همسر بعدی ات سرایت می کند!

چرا که این تو هستی که رگ شیطنت را در رفتار همسرت تقویت می کنی!

مرد جوان با تعجب پرسید:

یعنی می گوئید نفر بعد هم چنین خواهد شد!؟

شیوانا سری تکان داد و گفت: آری !

در وجود همه انسان ها رگه های شیطنت و پاکدامنی و وقار و سبک مغزی وجود دارد

این همراهان هستند که تعیین می کنند کدام رگه تحریک و فعال شود

تو هر همسری اختیار کنی همین رگه را در او فعال خواهی کرد

چرا که تو چنین می پسندی ! تو ارزش ها و خواسته های خود را تغییر بده همسرت نیز چنان خواهد شد

آنگاه شیوانا تبسمی کرد و از افسر جوان پرسید:

و مگر نه اینکه تو همسرت را قبل از ازدواج به خاطر همین جسارت و بی پروایی اش پسندیدی و شیفته اش شدی!؟

افسر جوان با تبسمی کمرنگ سرش را از شرم به زیر انداخت و دیگر هیچ نگفت


این مطلب مفید بود ؟
امتیاز 5.00 ( 4 رای )

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

داستان کوتاه درباره خدا هیچ وقت از رحمت خدا نا امید …داستان کوتاهداستان کوتاه درباره خدا هیچ وقت از رحمت خدا نا امید نشوید داستان کوتاه در مورد خدامجموعه شعر طنز جالب و خنده دار با سوژه های باحال طنزشعرطنزشعر طنز شعر خنده دار اشعار جالب شعر باحال و خنده دار سوژه های خنده دار در مورد شعر طنز داستان های شیوانا مقصر خودتی داستانک


ادامه مطلب ...

داستان کوتاه و زیبای بهلول و کمک به نیازمندان (داستانک)

[ad_1]
مفیدستان:

تاریخ ارسال مطلب : 12 مرداد 1395

داستان کوتاه و زیبای بهلول و کمک به نیازمندان

داستان کوتاه و زیبای بهلول و کمک به نیازمندان

روزی هارون الرشید به سربازانش دستور داد تا بهلول دیوانه را به نزد او بیاورند

سربازان پس از ساعتی گشت زدن در شهر بهلول دیوانه را در حال بازی با کودکان یافتند

و او را به نزد هارون الرشید بردند

هارون الرشید با روی باز از بهلول استقبال کرد و گفت مبلغی پول  به بهلول بدهند

که بین فقرا و نیازمندان تقسیم کند و از آنها بخواهد برای سلامتی و طول عمر هارون الرشید دعا کنند

بهلول وجه را از خزانه هارون الرشید گرفت و لحظه ای بعد دوباره به نزد خلیفه هارون الرشید رسید

هارون الرشید با تعجب به بهلول نگاه کرد و گفت ای دیوانه چرا هنوز اینجایی !

چرا برای تقسیم کردن پول به میان فقرا نرفته ای ؟

بهلول ( عاقل ترین دیوانه ) گفت : هر چه فکر کردم از خلیفه محتاج تر و فقیرتر در این دیار نیافتم

چرا که می بینم ماموران تو به ضرب تازیانه از مردم باج و خراج می گیرند و در خزانه ی تو می ریزند

از این جهت دیدم که نیاز تو از همه بیشتر است لذا وجه را آورده ام تا به خودت بازگرداندم !


این مطلب مفید بود ؟
امتیاز 4.22 ( 45 رای )

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

نوشته های خواندنی روح‌اله یکشنبه ‏ ‏ سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در نوشته های خواندنی کیانا وحدتی به باغ پنجره ها سوگند میان عهد و سرشاری میان فکر و بیداری جزئیات


ادامه مطلب ...

داستان کوتاه و شنیدنی نادر شاه (داستانک)

[ad_1]
مفیدستان:

تاریخ ارسال مطلب : 22 مرداد 1395

داستان کوتاه و شنیدنی نادر شاه

داستان کوتاه و شنیدنی نادر شاه

زمانی که نادر شاه افشار عزم تسخیر هندوستان داشته در راه کودکی را دید که به مکتب می‌رفت

از او پرسید : پسر جان چه می‌خوانی؟

پسرک جواب داد : قرآن

– از کجای قرآن؟

– انا فتحنا …

نادر از پاسخ او بسیار خرسند شد و از شنیدن آیه فتح فال پیروزی زد

سپس یک سکه زر به پسر داد اما پسر از گرفتن آن ابا کرد

نادر گفت : چر ا نمی گیری؟

گفت : مادرم مرا می‌زند می‌گوید تو این پول را دزدیده ای

نادر گفت : به او بگو نادر داده است

پسر گفت : مادرم باور نمی‌کند می‌گوید : نادر مردی سخاوتمند است

او اگر به تو پول می‌داد یک سکه نمی‌داد زیاد می‌داد

حرف او بر دل نادر نشست یک مشت پول زر در دامن او ریخت

از قضا چنانچه مشهور تاریخ است در آن سفر بر حریف خویش محمد شاه گورکانی پیروز شد


این مطلب مفید بود ؟
امتیاز 4.05 ( 20 رای )

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

داستان های کوتاه جذاب و خواندنیداستان کوتاه مردی که در اتاقش را قفل می کرد داستان کوتاه عیادت مرد ناشنوا از همسایهداستان کوتاه سایت تفریحی و داستان عاشقانهداستان کوتاه عاشقانهداستان های کوتاه عاشقانهداستان کوتاه طنز داستان های کوتاه جذاب و خواندنی مطالب حکایت های …مجموعه داستان های کوتاه جذاب و خواندنی، داستان پند آموز داستان کوتاهداستان هم آغوش،زیر دوش سلام سجاد عزیز ممنونم از نقد کاملت و خوشحالم که از این داستان بیشتر از بقیه خوشت مسعود رجوی به درک واصل شدفیلمچند روز قبل ترکی الفیصل، شاهزاده سعودی و رئیس اسبق دستگاه اطلاعاتی عربستان در عکس های فانتزی ترسناک از اسکلت جذابعکس های فانتزی ترسناک از اسکلت عکس فانتزی ترسناک از اسکلت عکس های اسکلت عکس های فن بیان،اصول سخنرانی و هنرگویندگی وگفتگو روش ها و …قصه چیست ؟ ادبیات کودک شامل قصه ، شعر ، نمایش ، افسانه و داستان و است ادبیات کودکان چهار ستاره مانده به صبحگل آقا؛ مهدی حجوانی نویسنده و پژوهش‌گر ادبیات کودک و نوجوان به‌تازگی کتابی را با نام نوشته های خواندنی روح‌اله یکشنبه ‏ ‏ سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در داستان های کوتاه جذاب و خواندنی داستان کوتاه مردی که در اتاقش را قفل می کرد داستان کوتاه عیادت مرد ناشنوا از همسایه داستان کوتاه سایت تفریحی و داستان عاشقانهداستان کوتاه عاشقانهداستان های کوتاه عاشقانهداستان کوتاه طنزداستانک داستان های کوتاه جذاب و خواندنی مطالب حکایت های پند آموز مجموعه داستان های کوتاه جذاب و خواندنی، داستان پند آموز داستان کوتاه داستان هم آغوش،زیر دوش لخت و عریان در مقابل آینۀ قدی حمام می ایستم و خود را در آن برانداز می کنم، تکانی می خورم و نوک مسعود رجوی به درک واصل شدفیلم چند روز قبل ترکی الفیصل، شاهزاده سعودی و رئیس اسبق دستگاه اطلاعاتی عربستان در کنفرانس عکس های فانتزی ترسناک از اسکلت جذاب عکس های فانتزی ترسناک از اسکلت عکس فانتزی ترسناک از اسکلت عکس های اسکلت عکس های فانتزی فن بیان،اصول سخنرانی و هنرگویندگی وگفتگو روش ها و فنون قصه چیست ؟ ادبیات کودک شامل قصه ، شعر ، نمایش ، افسانه و داستان و است ادبیات کودکان چهار ستاره مانده به صبح چهار ستاره مانده به صبح گل آقا؛ مهدی حجوانی نویسنده و پژوهش‌گر ادبیات کودک و نوجوان به نوشته های خواندنی کیانا وحدتی به باغ پنجره ها سوگند میان عهد و سرشاری میان فکر و بیداری جزئیات


ادامه مطلب ...

اشک از مجموعه داستان های شیوانا (داستانک)

[ad_1]
مفیدستان:

تاریخ ارسال مطلب : 22 مرداد 1395

اشک از مجموعه داستان های شیوانا

اشک از مجموعه داستان های شیوانا

زن جوانی همراه همسرش کنار دیوار ایستاده بود و به شدت اشک می ریخت

شیوانا از مقابل آنها عبور کرد

وقتی گریه زن را دید ایستاد و علت را از او پرسید.

زن گفت : همسرم جوان است و گاه گاه با کلامی زشت مرا می رنجاند

او مرد لایق و خوبی است

و تنها عیب که دارد بد دهنی و زشت کلامی اوست که گاهی مرا به گریه وا می دارد

شیوانا با تاسف سری تکان داد و خطاب به مرد گفت :

هیچ انسانی لیاقت اشک های انسان دیگر را ندارد

و اگر انسان لایقی در دنیا پیدا شد او هرگز دلش نمی آید

که دل دیگری را به درد و اشک او را در آورد


این مطلب مفید بود ؟
امتیاز 4.83 ( 6 رای )

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

داستان کوتاه داستان عاشقانهداستان کوتاه عاشقانهداستان های کوتاه عاشقانهداستان کوتاه طنز نوشته های خواندنی روح‌اله شنبه ‏ ‏ اگر جمعیت چین به شکل یک صف از مقابل شما راه بروند، این صف داستان کوتاه داستان عاشقانهداستان کوتاه عاشقانهداستان های کوتاه عاشقانهداستان کوتاه طنزداستانک نوشته های خواندنی روح‌اله شنبه ‏ ‏ اگر جمعیت چین به شکل یک صف از مقابل شما راه بروند، این صف به


ادامه مطلب ...

داستان های شنیدنی بهلول تخت پادشاهی (داستانک)

[ad_1]
مفیدستان:

تاریخ ارسال مطلب : 12 مرداد 1395

داستان های شنیدنی بهلول تخت پادشاهی

داستان های شنیدنی بهلول تخت پادشاهی

روزی بهلول وارد قصر هارون الرشید شد و چون مسند خلافت را خالی و بلامانع دید جلو رفته و بدون ترس و واهمه بر تخت خلیفه نشست

غلامان دربار چون آن حال بدیدند به ضرب چوب و تازیانه بهلول را از تخت پایین کشیدند

هنگامی که خلیفه وارد شد بهلول را در حالتی بهم ریخته دید که گریه می کند

از نگهبانان سبب گریه ی او را پرسید

نگهبانان گفتند : چون در مکان مخصوص شما نشسته بود او را از آنجا دور کردیم

هارون ایشان را ملامت کرد و بهلول را دلداری داده و نوازش نمود

بهلول گفت : من برای خود گریه نمی کنم بلکه به حال تو می گریم

زیرا که من چند لحظه در مسند تو نشستم اینقدر صدمه دیدم و اذیت و آزار کشیدم

در این اندیشه ام که تو که یک عمر بر این مسند نشسته ای  چه مقدار آزار خواهی کشید و صدمه خواهی دید

تو به عاقبت کار خود نمی اندیشی و در فکر کارهای خود نیستی !!!

 


این مطلب مفید بود ؟
امتیاز 3.86 ( 141 رای )

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

داستان کوتاه داستان عاشقانهداستان کوتاه عاشقانهداستان های کوتاه عاشقانهداستان کوتاه طنز نوشته های خواندنی روح‌اله شنبه ‏ ‏ اگر جمعیت چین به شکل یک صف از مقابل شما راه بروند، این صف داستان کوتاه داستان عاشقانهداستان کوتاه عاشقانهداستان های کوتاه عاشقانهداستان کوتاه طنزداستانک نوشته های خواندنی روح‌اله شنبه ‏ ‏ با ارسال دانسته ها،معلومات و مطالعات جدید خود در زمینه های


ادامه مطلب ...

داستان کوتاه و جالب فرار از زندگی (داستانک)

[ad_1]
مفیدستان:

داستان کوتاه و جالب فرار از زندگی

داستان کوتاه و جالب فرار از زندگی

روزی شاگردی به استادش گفت :

استاد می خواهم یکی از مهمترین خصایص انسان ها را به من بیاموزی؟

استاد گفت : واقعا می خواهی آن را فرا گیری؟

شاگرد گفت : بله با کمال میل

استاد گفت : پس آماده شو با هم به جایی برویم

شاگرد قبول کرد

استاد شاگرد جوانش را به پارکی که در آّن کودکان مشغول بازی بودند برد

استاد گفت : خوب به مکالمات بین کودکان گوش کن

مکالمات بین کودکان به این صورت بود :

-الان نوبت من است که فرار کنم و تو باید دنبال من بدوی

-نخیر الان نوبت توست که دنبالم بدوی

-اصلا چرا من هیچوقت نباید فرار کنم؟

و حرف هایی از این قبیل …

استاد ادامه داد :

همانطور که شنیدی تمام این کودکان طالب آن بودند که از دست دیگری فرار کنند

انسان نیز این گونه است

او هیچگاه حاضر نیست با شرایط موجود رو به رو شود

و دائم در تلاش است از حقایق و واقعیات زندگی خود فرار کند

و هرگز کاری برای بهبود زندگی خود انجام نمی دهد

تو از من خواستی یکی از مهم ترین ویزگی های انسان را برای تو بگویم

و من آن را در چند کلام خلاصه میکنم :

تلاش برای فرار از زندگی


این مطلب مفید بود ؟
امتیاز 4.10 ( 30 رای )

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

داستانک داستان های کوتاه و آموزندهداستانک داستان های کوتاه و آموزنده برای دریافت دو وعده داستانکصبح و عصر در روز به داستان کوتاه ادبیات داستانی ایران و جهان داستان کوتاه اردشیر و بهمن‌ پول‌شان‌ را روی‌ هم داستان های کوتاه داستان آموزنده، جالب و پند آموز …گروه اینترنتی خط خلاق در دسته بندی حاضر داستان کوتاه و پندآموز اقدام به جمع آوری داستان های جالببه داستان های جالب خوش آمدید لحظاتی خوشی را برای شما آرزومندیم این وبلاگ مجموعه ای از داستان های کوتاهعشق عکس یادگاری آرام از صخره ها بالا رفت و وقتی به نوک صخره رسید سرش را به سمت آسمان بلند کردسه داستان کوتاه، زیبا و آموزندهمقام از خود ممنون مامور کنترل مواد مخدر به یک دامداری در ایالت تکزاس امریکا می رود و داستان های کوتاه بسیار زیبا و جدیدداستانهایکوتاهبسیارداستان کوتاه قشنگداستانک آموزندهداستان کوتاه خنده دارجدیدترین داستان های کوتاه داستان کوتاه سیره نبویداستانکوتاهزنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید به آنها گفت من شما را زیباترین ها زیباترین داستان های کوتاهدو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می کردند که یکی از آنهاازدواج کرده بود و خانواده خوابگرد نگاه انتقادی به فرهنگ، هنر و ادبیاتنگاه انتقادی به فرهنگ، هنر و ادبیات چند و چون جایزه‌ی بهرام صادقی به روایت فرشته داستانک داستان های کوتاه و آموزنده داستانک داستان های کوتاه و آموزنده برای دریافت دو وعده داستانکصبح و عصر در روز به داستان کوتاه امیر احمدی امیری با علاقه‌ی وافر به ادبیات و به‌ویژه ادبیات داستانی و بیش از همه داستان داستان های کوتاه داستان آموزنده، جالب و پند آموز قصه های گروه اینترنتی خط خلاق در دسته بندی حاضر داستان کوتاه و پندآموز اقدام به جمع آوری داستان داستان های جالب به داستان های جالب خوش آمدید لحظاتی خوشی را برای شما آرزومندیم این وبلاگ مجموعه ای از داستان های کوتاهعشق سلامامروز میخوام یه داستان براتون بگم فقط نخونید و رد شید، روش فک کنید یه روز پادشاهی داستان های کوتاه بسیار زیبا و جدید داستانهایکوتاه داستان کوتاه قشنگداستانک آموزندهداستان کوتاه خنده دارجدیدترین داستان های کوتاهداستان سه داستان کوتاه، زیبا و آموزنده مقام از خود ممنون مامور کنترل مواد مخدر به یک دامداری در ایالت تکزاس امریکا می رود و به صاحب زیباترین ها زیباترین داستان های کوتاه دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی کار می کردند که یکی از آنهاازدواج کرده بود و خانواده بزرگی خوابگرد نگاه انتقادی به فرهنگ، هنر و ادبیات نگاه انتقادی به فرهنگ، هنر و ادبیات چند و چون جایزه‌ی بهرام صادقی به روایت فرشته احمدی پیامک ؛ جملات زیبا، حدیث، داستانک پیامک حدیث امر به معروف پیامک پیام کوتاه، اس ام اس داستانک کوتاه جمله جملات زیبا احادیث حدیث روایت محتوایی فرهنگی


ادامه مطلب ...

داستان های شیوانا معنای عشق واقعی (داستانک)

[ad_1]
مفیدستان:

داستان های شیوانا معنای عشق واقعی

داستان های شیوانا معنای عشق واقعی

روزی یکی از خانه های دهکده شیوانا آتش گرفته بود

زن جوانی همراه شوهر و دو فرزندش در آتش گرفتار شده بودند

شیوانا و بقیه اهالی برای کمک و خاموش کردن آتش به سوی خانه شتافتند

وقتی به کلبه در حال سوختن رسیدند و جمعیت برای خاموش کردن آتش به جستجوی آب و خاک برخاستند

شیوانا متوجه جوانی شد که بی تفاوت مقابل کلبه نشسته است و با لبخند به شعله های آتش نگاه می کند

شیوانا با تعجب به سمت جوان رفت و از او پرسید:  چرا بیکار نشسته ای و به کمک ساکنین کلبه نرفته ای ؟

جوان لبخندی زد و گفت : من اولین خواستگار این زنی هستم که در آتش گیر افتاده است

او و خانواده اش مرا به خاطر اینکه فقیر بودم نپذیرفتند و عشق پاک و صادقم را قبول نکردند

در تمام این سالها آرزو می کردم که کائنات تقاص آتش دلم را از این خانواده و از این زن بگیردو اکنون آن زمان فرا رسیده است

شیوانا پوزخندی زد و گفت : عشق تو عشق پاک و صادق نبوده است عشق پاک همیشه پاک می ماند!

حتی اگر معشوق چهره عاشق را به لجن بمالد و هزاران بی مهری در حق او روا سازد

عشق واقعی یعنی همین تلاشی که شاگردان مدرسه من برای خاموش کردن آتش منزل یک غریبه به خرج می دهند

آنها ساکنین منزل را نمی شناسند اما با وجود این در اثبات و پایمردی عشق نسبت به تو فرسنگ ها جلوترند

برخیز و یا به آنها کمک کن و یا دست از این ادعای عشق دروغین ات بردار و از این منطقه دور شو!

اشک از چشمان جوان سرازیر شداز جا برخاست

لباس های خود را خیس کرد و شجاعانه خود را به داخل کلبه سوزان انداخت

بدنبال او بقیه شاگردان شیوانا نیز جرات یافتند و خود را خیس کردند و به داخل آتش پریدند و ساکنین کلبه را نجات دادند

در جریان نجات بخشی از بازوی دست راست جوان سوخت و آسیب دید اما هیچکس از بین نرفت

روز بعد جوان به درب مدرسه شیوانا آمد و از شیوانا خواست تا او را به شاگردی بپذیرد و به او بصیرت و معرفت درس دهد

شیوانا نگاهی به دست آسیب دیده جوان انداخت و تبسمی کرد و خطاب به بقیه شاگردان گفت : نام این شاگرد جدید معنای دوم عشق است

حرمت او را حفظ کنید که از این به بعد برکت این مدرسه اوست!


این مطلب مفید بود ؟
امتیاز 4.40 ( 5 رای )

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

داستان،داستان عاشقانه،داستان آموزنده،داستان کوتاه …داستان عاشقانهداستان کوتاه عاشقانهداستان های کوتاه عاشقانهداستان کوتاه طنز داستان کوتاه داستان عاشقانهداستان کوتاه عاشقانهداستان های کوتاه عاشقانهداستان کوتاه طنز داستان،داستان عاشقانه،داستان آموزنده،داستان کوتاه …داستان عاشقانهداستان کوتاه عاشقانهداستانکداستان های کوتاه عاشقانهداستان کوتاه جملات کوتاه زیبا داستان کوتاهجملات کوتاه زیبا داستان کوتاه جملات کوتاه زیبا داستانکنوشته های خواندنی روح‌اله شنبه ‏ ‏ اگر جمعیت چین به شکل یک صف از مقابل شما راه بروند، این صف داستان،داستان عاشقانه،داستان آموزنده،داستان کوتاه عاشقانه داستان عاشقانهداستان کوتاه عاشقانهداستان های کوتاه عاشقانهداستان کوتاه طنزداستانک داستان کوتاه داستان عاشقانهداستان کوتاه عاشقانهداستان های کوتاه عاشقانهداستان کوتاه طنزداستانک داستان،داستان عاشقانه،داستان آموزنده،داستان کوتاه عاشقانه داستان عاشقانهداستان کوتاه عاشقانهداستانکداستان های کوتاه عاشقانهداستان کوتاه طنز جملات کوتاه زیبا داستان کوتاه جملات کوتاه زیبا داستان کوتاه جملات کوتاه زیبا داستانک نوشته های خواندنی روح‌اله شنبه ‏ ‏ با ارسال دانسته ها،معلومات و مطالعات جدید خود در زمینه های


ادامه مطلب ...

حکایت و داستان جالب بهلول به نام جمع دیوانگان (داستانک)

[ad_1]
مفیدستان:

تاریخ ارسال مطلب : 16 مرداد 1395

حکایت و داستان جالب بهلول به نام جمع دیوانگان

حکایت و داستان جالب بهلول به نام جمع دیوانگان

هارون الرشید به همراه مهمانانش عیسی بن جعفر برمکی و مادر جعفر برمکی در قصر نشسته بود و حوصله اش سر رفته بود

از سربازان خواست بهلول را بیاورند تا آنها را بخنداند

سربازان رفتند و بهلول را از میان کودکان شهر گرفته و نزد خلیفه اوردند

هارون الرشید به بهلول امر کرد چند دیوانه برای ما بشمار

بهلول گرفت : اولین دیوانه خودم هستم و با اشاره دست به سمت مادر جعفر برمکی گفت این دومین دیوانه هست

عیسی با حالتی عصبی فریاد زد : وای بر تو برای مادر جعفر چنین حرفی می زنی ؟

بهلول خندید و گفت : صاحب اربده سومین دیوانه هست

هارون از کوره در رفت و فریاد زد :

این دیوانه را از قصر بیرون کنید آبرویمان را برد

بهلول در حالی که روی زمین کشیده می شد گفت : تو هم چهارمی هست هارون !


این مطلب مفید بود ؟
امتیاز 4.14 ( 153 رای )

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

حکایت و داستان جالب بهلول به نام جمع دیوانگان …داستان های بهلولحکایت و داستان جالب بهلول به نام حکایت و داستان جالب بهلول به نام جمع دیوانگان حکایت های آموزنده از بهلول نمکستانحکایتهایآموزندهازبهلولحکایت و داستان جالب بهلول به نام جمع دیوانگان حکایت و داستان جالب بهلول به نام جمع حکایت جالب بهلول و جمع دیوانگاناختصاصی پرشین جوکبهلول حکایت داستان حکایت های جالب داستان های بهلول حکایت بهلول داستان های جالب حکایت،حکایت سعدی،حکایت کوتاه،حکایت جالب،حکایت … حکایتحکایت سعدیداستان کوتاه بهلول و جمع دیوانگان با ذکر نام و آدرس حکایت بهلول و جمع دیوانگان حکایتحکایت بهلولحکایت بهلول و جمع بهلول و جمع دیوانگان داستان جالب حکایت بهلول و جمع دیوانگانحکایت های شیرین و پند آموز بهلول تغییر سرنوشت به ضرب و رکورد جالب مدافع یک داستان جالب بهلول داستانجالببهلولداستان های زیبا و خواندنی حکایت های بهلول داستانک نحوه نگاه به مشکلات داســـــــتــــــــــانـــــــــــک داستان های بهلولداستانهایبهلولداســـــــتــــــــــانـــــــــــک داستان های کوتاه ، جالب و اتفاق بهلول به داستان های بهلول داستانهای جالب داستان های بهلول روزی به گورستان رفتم و بهلول را در آنجا دیدم حکایت بهلول و جمع دیوانگان حکایت بهلول و جمع دیوانگان ابتدا ثبت نامیا وارد حکایت بهلول و جمع دیوانگان داستان های بحارالانوار آورده اند که بهلول بیشتر وقت ها در قبرستان می نشست و روزی که برای عبادت به قبرستان رفته بود و


ادامه مطلب ...

داستان کوتاه و شنیدنی تکرار اشتباه (داستانک)

[ad_1]
مفیدستان:

تاریخ ارسال مطلب : 22 مرداد 1395

داستان کوتاه و شنیدنی تکرار اشتباه

داستان کوتاه و شنیدنی تکرار اشتباه

کارمندی به دفتر رئیس خود می‌رود و می‌گوید :

معنی این کار چیست؟

شما 200 دلار کمتر از چیزی که توافق کرده بودیم به من پرداخت کردید

رئیس پاسخ می دهد :

خودم می‌دانم ، اما ماه گذشته که 200 دلار بیشتر به تو پرداخت کردم هیچ شکایتی نکردی

کارمند با حاضر جوابی پاسخ می دهد :

درسته، من معمولا از اشتباه های موردی می گذرم

اما وقتی تکرار می شود وظیفه خود می دانم به شما گزارش کنم


این مطلب مفید بود ؟
امتیاز 4.67 ( 6 رای )

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط با این موضوع

داستان کوتاه و شنیدنی تکرار اشتباه نمکستانداستان کوتاهداستان کوتاه و شنیدنی تکرار اشتباه کارمندی به دفتر رئیس خود می‌رود و می‌گوید معنی داستان های کوتاه و جالب مطالب داستان کوتاه کارمند و داستان کوتاه کارمند و تکرار اشتباه کارمندی به دفتر رئیس خود می‌رود و می‌گوید معنی داستانک داستان های کوتاه و آموزندهداستانک داستان های برای دریافت دو وعده داستانکصبح و مهرداد گفت اشتباه سه داستان کوتاه، زیبا و آموزندهسه داستان کوتاه، زیبا و داستانک؛ خوبی ها و بدی ها داستان جالبقدر همین شاه را باید داستان کارمند و تکرار اشتباه داستانک داستان های خواندنی داستان های کوتاه داستان کارمند و تکرار اشتباهداستان کوتاه کارمند و تکرار اشتباه بامداد سایت …اخبارفرهنگ و هنرداستان کوتاه کارمند و تکرار داستان کوتاه کارمند و تکرار اشتباه داستان، داستان داستان های کوتاه و جالب مطالب داستان های کوتاه …داستانک داستان کوتاه و آموزنده داستان کوتاه کارمند و تکرار اشتباه داستان کوتاه داستان های جالب و شنیدنی مطالب ابر داستان کوتاه …داستانکوتاهزیباداستان های جالب و شنیدنی ، دیدنی، شنیدنی، داستان کوتاه داستانک، داستان کوتاه داستان های جالب و شنیدنیداستان های جالب و شنیدنی ، دیدنی، شنیدنی، داستان کوتاه ، داستان زیبا، داستانک داستان های کوتاه جذاب و خواندنی داستان های کوتاه جذاب و خواندنی، داستان پند آموز داستان کوتاه شنیدنی، داستان دانلود کلیپ بسیار جالب عمل سزارین از ابتدا تا انتها کلیپ متفرقه دانلود یک کلیپ بسیار دیدنی از عمل سزارین از ابتدا تا انتهای عمل هر خانومی که این کلیپ رو فن بیان،اصول سخنرانی و هنرگویندگی وگفتگو روش ها و فنون قصه چیست ؟ ادبیات کودک شامل قصه ، شعر ، نمایش ، افسانه و داستان و است ادبیات کودکان چهار ستاره مانده به صبح چهار ستاره مانده به صبح گل آقا؛ مهدی حجوانی نویسنده و پژوهش‌گر ادبیات کودک و نوجوان به نوشته های خواندنی کیانا وحدتی به باغ پنجره ها سوگند میان عهد و سرشاری میان فکر و بیداری جزئیات مشاور رایگان کنکور استاد علیرضا افشار بدون اینکه بگی نمیتونمپس بلند شوبلند شوبگو من خاص هستمو همین باور به خاص بودن وتورو


ادامه مطلب ...