وبسایت روزیاتو: در بخش اول و بخش دوم این نوشته، با فهرستی از جذاب ترین بناهای معماری جهان آشنا شدیم. در این نوشته نیز بخش دیگری را به همراه تصاویرشان بر خواهیم شمرد. با بخش سوم از این مجموعه با ما همراه باشید:
60- ساختمان نعلبکی شکل فرودگاه «اسپیس پورت» که توسط «فاستر و شرکا» طراحی شده بنایی شبیه به یک سفینه بر روی سطح زمین را به وجود آورده است. این بنا در فاصله صحرای نیومکزیکو و آمریکا واقع شده است.
57- در نزدیکی شهر کوچک «رونچمپ» فرانسه، شاهکار قرن بیستمی را از معمار پرآوازه جهان لوکوربوزیه به نام Chapelle La Notre Dame du Haut ملاحظه می کنید.
56- خانه های شریفی ها در تهران را می بینید که اتاق های آن برای دیده شدن مناظر اطراف تا ۹۰ درجه به طرفین می چرخد.
4. مواردی از کاربرد وقف در حفظ محیط زیست
نکته مهمی که در موضوع وقف در این روزگار باید به آن توجه داشت این اســت که نیازهای اساسی جامعه امروزی از جهاتی متفاوت از نیازهای مردمان دوران گذشته اســت؛ گسترش مسائل و مشکلات زیست محیطی و ضرورت حل آنها را می توان از جمله نیازهای امروزی مردم دنیا دانست. پس لازم اســت با توجه به نیازهای امروزی جامعه بشری ظرفیت های وقف مورد بهره برداری قرار گیرد، و با برنامه های زیر بنایی فرهنگ وقف در جامعه ترویج شود. برنامه هایی مانند اختصاص فصولی از کتابهای درسی به مسأله وقف، تبلیغات گسترده در رسانه های جمعی و ارتقاء آموزش و آگاهی مردم با نهاد وقف، معرفی وقف های جدید و اطلاع رسانی منافع آن، ساخت فیلم و سریال های جذاب، معرفی و تجلیل از واقفان بخصوص واقفانی با کاربرد های جدید، اصلاح موقوفه های متروک و کارآمد کردن آنها و اصلاح ذهنیت مردم نسبت به وقف از جمله مثال های قابل ذکر در این زمینه اند. بدیهی اســت پس از مدتی می توان نیکو کاران را به این جهت سوق داد تا اموالی را به منظور رفع نیازهای روز جامعه بخصوص نیازهای جمعی مانند محیط زیست که منافع همه مردم در گرو آن اســت، وقف نمایند و مالهای وقفی گذشته که بهره وری آن منتفی شده و به اموال یا املاک متروکه ای تبدیل شده اســت، با اجازه از حاکم شرع، احیا شده و منافع آن در حفظ محیط زیست یا دیگر موارد جمعی مصرف شود. اکنون به چند مورد اشاره کوتاهی می شود.4-1. وقف آب
یکی از جمله موارد وقفی که از صدر اسلام بسیار رواج داشته اســت وقف آب در اشکال مختلف آن بوده اســت. امام علی ( علیه السلام ) چاه های زیادی را با دستان مبارک خویش حفر نمودند و آنها را وقف عامه مردم کردند تا برای شرب و آبیاری مزارع از آنها استفاده شود. هنوز هم برخی از آن چاهها در مدینه موجود بوده و در حال بهره برداری اســت که به « آبار علی » معروف اســت. بدون شک بیش از چهارده قرن اســت که گروهی از مردم مدینه از یک عمل خداپسندانه امام علی ( علیه السلام ) در آبیاری نخلستانهای خود بهره مند هستند و این نمونه ای از پویایی این نهاد در حفظ نخلستان ها و در عین حال محیط زیست مدینه اســت. شاید اگر این چاه ها موقوفه نبودند تاکنون از بین رفته بود یا حاکمان آن را به کار دیگری اختصاص داده بودند و چنین تأثیر همگانی از آن باقی نمانده نبود. در کشور ما نیز قنوات، چاه ها و آب انبارهای زیادی در گذشته توسط افراد خیر ایجاد و برای منافع عامه مردم و وقف شده اســت که برخی از آنها هنوز هم وجود دارند. لکن نیازهای این دوران اقتضا دارد تا شکل دیگری از وقف آب صورت پذیرد. با توجه به این که قرن بیست و یکم قرن « بحران آب » نام گذاری شده اســت و محیط زیست از این جهت در معرض تهدید بزرگی قرار دارد، لازم اســت تا مردم به مشارکت در اقدامات مربوط به آبخوانداری و آبخیز داری و رساندن آب به زمین های مزروعی به شیوه ای جدید و مکانیزه که از تبخیر بی مورد و هدر رفتن آب جلوگیری شود تشویق و راهنمایی شوند. همچنین هنوز هم روستاهای زیادی هستند که از آب آشامیدنی سالم بی بهره اند و لذا ایجاد شبکه لوله کشی آب شرب نیز می تواند جایگزین آب انبارهای وقفی باشد.4-2. نمونه ای جالب در وقف آب
شادروان حاج محمد نیازی قریب به شصت سال قبل دو یادگار به یاد ماندنی از خود در شهر شیراز باقی گذاشته اســت. وی که ساکن آمریکا بود با خود عهد کرده بود در صورت موفقیت در زندگی برای وطنش شیراز که مردمانش در آن زمان از بیماری های زیادی رنج می بردند بیمارستانی بسازد. هنگام مراجعه به شیراز مشاهده می کند که عدم دسترسی مردم به آب آشامیدنی سالم عامل اصلی بسیاری از بیماری ها شده اســت. لذا همزمان با ساخت بیمارستان به شهرداری وقت پیشنهاد لوله کشی آب برای شیراز را می دهد که در نهایت عمده مخارج آن به دوش خودش می افتد و حدود 20 کیلومتر برای شهر شیراز لوله کشی می کند که 12 هزار خانوار در آن زمان صاحب آب لوله کشی می شوند. در کنار این کار بزرگ اقدام به تأسیس مجموعه بهداشتی و آموزشی بیمارستان نمازی به عنوان محلی برای آموزش و درمان می کند و مهمتر آن که درآمد حاصل از شبکه آبرسانی را نیز وقف بیمارستان می کند تا به طور دائمی هزینه بیمارستان تأمین و مردم از بیماری نجات یابند ( ریاحی، 1387: 1).4-3. اهمیت کاشت درخت و وقف آن
اسلام برای گیاهان و درختان اهمیت بسیار فراوانی قائل شده اســت به گونه ای که در تعدای از آیات و روایات به منابع گیاهان و درختان اشاره شده اســت. در حدیث شریفی از پیامبر گرامی اسلام (ص) آمده اســت که فرموده اند:4-4. منع قطع درختان در اسلام
درخت موجود زنده ای اســت که همانند دیگر موجودات حق حیات دارد و جز به مقدار ضرورت نمی توان آن ها را قطع کرد. اهمیت این مسأله تا حدی اســت که حتی در زمان جنگ هم سربازان از بسیاری از کارهای خلاف انسانی از جمله قطع درختان منع شده اند که این بیانگر روح والای انسانی در نظام تربیتی اسلام اســت. حتی تعالیم اسلامی رعایت حقوق گیاهان و حیوانات و محیط زیست را در کنار حقوق انسان ها سر لوحه کار خود قرار داده اســت:4-5. وقف و حیات وحش
آنچه امروزه به عنوان حفظ محیط زیست در جهان مطرح می شود و پیروان و طرفداران بسیاری به ویژه در حوزه فکری و فرهنگی دارد و نوعی پاسخ گویی به نگاه دوره ی جدید در تسلط بر طبیعت اســت، ما در سنت موقوفه ی قدیم شاهد جلوه های زیبایی از آن بوده ایم. یک نمونه آن درباره پرندگان مهاجر اســت. کشور ما محل عبور پرندگان مهاجر اســت که در فصل سرما از مناطق سرد سیری به طرف جنوب ایران پرواز می کنند، در موقوفات ما در قرن ها پیش برای غذای این پرندگان پیش بینی لازم شده اســت. برای پرندگانی که زمستان ها را در تالاب های ایران می گذراندند از درآمد های زمین های موقوفه ی کشاورزی سهمی تعیین می شده تا در ماه هایی که دانه به سختی در اختیار آنها قرار می گرفت، دانه ها را بریزند و از تلف شدن پرندگان جلوگیری کنند ( مسجد جامعی 1383). در روستای عزآباد استان یزد موقوفه ای بوده اســت که منافع آن باید صرف طعمه سگ کور شود ( سایت راسخون 1387 موقوفات قری و بلوکات )4-6. وقف و بیابان زدایی
موقوفه برای جلوگیری از حرکت شن های روان که امروز مسأله ی اساسی بعضی از شهرهای جهان و کشور ماست از قدیم مورد توجه واقفان بوده اســت. ما موقوفاتی داشته ایم که نیکوکاران شهرها سرمایه ای را به کار انداخته اند و درآمد آن عاید کسانی می شود که کارشان توقف شن های روان و حتی برگرداندن شن های روان بیابان از شهرها بوده اســت ( مسجد جامعی 1383 ). مناطق کویری وسیعی در کشور ما وجود دارد و دولت توان لازم در مبارزه با آن و مسأله بیابان زدایی را ندارد. پس منافع برخی از موقوفات می تواند با کاشت و درختان با شرایط اقلیمی هر منطقه از حرکت شن های روان جلوگیری کرده و در این زمینه به محیط زیست کمک کند.4-7. وقف و آلودگی هوا
افزایش آلودگی هوا به خصوص در شهرهای بزرگ به یک معضل بزرگ اجتماعی تبدیل شده اســت، به طوری که سالانه افراد زیادی در اثر آلودگی هوا جان خود را از دست می دهند. درختان زیادی در شهرهای بزرگ بر اثر کثرت سرب و دوده از نفس کشیدن و تولید اکسیژن باز می مانند. مصرف آب برای انواع نیازهای خانگی، صنعتی و شهری رو به افزایش اســت و دهها مشکلات دیگر که برنامه های دولتی از حل آن عاجز اســت. لذا یک عزم ملی لازم اســت تا افراد درآمد های وقفی را به راه های گوناگونی در حل این گونه معضلات زندگی امروزی اختصاص دهند. به عنوان مثال در گذشته باغهای میوه ای را وقف می کردند تا میوه آن به استفاده افراد نیازمند یا عابران برسد، اما امروزه نیاز روز افزون شهروندان حتی فقرا و نیازمندان به فضاهای سبز به مراتب بیشتر از میوه درختان اســت. پس می توان با مساعدت های دولتی در ارائه زمین و تسهیلات دیگر مردم را تشویق کرد که به احداث و وقف پارک های مناسب در سطح شهر بپردازند. به علاوه، همان گونه که در گذشته موقوفاتی برای حمل و نقل حجاج، زوار یا در راه ماندگان وجود داشته اســت، امروزه نیز می توان درآمد موقوفاتی را به تهیه وسایل حمل و نقل عمومی اختصاص داد تا در کاهش آلودگی هوا و بهبود ترافیک شهری کمک کند.5. مبارزه شدید اسلام با تخریب محیط زیست
5-1. نهی از فساد در روی زمین
یکی از آیات بسیار زیبا در اهمیت محیط زیست و حفظ آن آیه 77 سوره قصص اســت که می فرماید:5-2. توصیه به عمران و آبادانی
اسلام تأکید و توصیه فراوانی به کار و تلاش بخصوص در زمینه های کشاورزی، زراعت و عمران و آبادانی در روی زمین و حفظ و نگهداری محیط زیست دارد. امام علی (ع) می فرماید: « کسی که آب و زمینی در اختیار داشته باشد و آنگاه از فقر و تنگدستی رنج ببرد از رحمت الهی دور خواهد بود » (5) ( حر عاملی ج 24: 12).6. وقف و تعلیم و تربیت
موقوفات زیادی در ترویج تعلیم و تربیت بخصوص علوم دینی و مدارس علمیه و طلاب وجود دارد. لکن از جمله موارد که امروزه ضرورت دارد، اختصاص موقوفاتی برای آموزشهای عمومی در زمینه محیط زیست و نحوه تعامل مردم با آن اســت. همچنین لازم اســت محیط بانان زیست گاههای طبیعی از آموزش اختصاصی مستمر و یادگیری آخرین دانش ها و تکنولوژی های جهانی در حفظ و توسعه محیط زیست برخوردار شوند.7. وقف و عدالت بین نسلی
انفال و منابع طبیعی در اسلام از اهمیت فراوانی برخوردار اســت و اختصاص آن به خدا و رسول بر اساس آیه اول سوره مبارکه انفال حاکی از آن اســت که افراد نتوانند بصورت انحصاری استفاده از آنها را در اختیار خود گیرند و عامه مردم را از بهره مندی آن محروم سازند. در موضوع فی ء نیز حکمت اختصاص آن به موارد مشخص مذکور در آیه 7 سوره حشر مبارزه با گرد آمدن اموال در دست طبقه معدودی از جامعه یعنی اغنیا و ثروتمندان اســت. (6) اصل 45 قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز انفال و ثروتهای عمومی را در اختیار حکومت اسلامی قرار داده اســت تا بر طبق مصالح عامه نسبت به آنه عمل شود. وقف نیز از جمله مواردی اســت که موجب می شود تا نسلهای بعدی از بسیاری از مواهب الهی بهره مند شوند و به نوعی عدالت بین نسلی در مورد آنان اجرا شود و نسل حاضر نتواند به تنهایی این منابع را مصرف کرده و موجبات تباهی آن را فراهم سازد.8. تجربه های مشابه در کشورهای دیگر
حفاظت از محیط زیست جزو اهداف 400 موقوفه در کشور آلمان اســت.9. مشارکت مردمی و محیط زیست
تجربه تاریخی بسیاری از کشورها نشان دهنده نقش مؤثر مردم در حل بسیاری از معضلات اجتماعی اســت. در هر موردی که دولت ها به مردم اعتماد کرده و به آنها میدان داده اند، مردم به خوبی از عهده کار بر آمده و بدون کوچکترین چشم داشتی بزرگترین آثار را از خود به یادگار گذاشته اند. غیر از حماسه هشت سال دفاع مقدس که عملکرد ملت ایران به اسطوره ای در تاریخ تبدیل شد، باید به جهاد سازندگی اشاره کرد که خدمات شایانی برای محرومین انجام داد. از این تجربه می توان در حفاظت مردمی از محیط زیست استفاده مطلوب نمود.نتیجه گیری و پیشنهادها
امروزه توسعه اقتصادی در تمامی کشورها سرعت بسیار بالایی به خود گرفته اســت که خواه یا ناخواه تخریب و نابودی محیط زیست را در ابعاد مختلف به دنبال دارد. گرچه دولتها راهکارهایی را در پیشگیری یا جبران این خسارتها در برنامه های توسعه ای خود قرار داده اند، هزینه های گزافی که در اثر تباهی محیط زیست متوجه جوامع بشری می شود به حدی اســت که بودجه های دولتی توان مبارزه با آن را ندارد. یکی از بهترین راه هایی که می تواند در حفظ محیط زیست کمک نماید، مشارکت داوطلبانه مردمی در اشکال مختلف آن اســت. نهاد وقف به عنوان یکی از کارآمد ترین این روشها اســت که به طور مستقیم یا غیر مستقیم نیازهای مالی لازم در این زمینه را تأمین می کند، زیرا وقف از ویژگی استمرار و دوام برخوردار اســت که نسل های آینده را نیز شامل می شود و منابع زیست محیطی را برای آنان حفظ می کند و این امر بیانگر نمونه ای از پویایی برنامه های اسلامی اســت. برای توسعه فرهنگ وقف و به کارگیری منافع آن در محیط زیست در راه های زیر پیشنهاد می شود:پی نوشت ها :
1. ان قامت الساعة و فی یداحکم الفسیله. فان استطاع ان لا تقوم الساعة حتی یغرسها، فلیغرسها ( محدث نوری، 1408، ج 13: 460).
2. عن ابی عبدالله (ع) انه قال: لا تقطعوا الثمار فیبعث الله علیکم العذاب صبا.
3. « ولا تبغ الفساد فی الارض ان الله لا یحب المفسدین » (قصص/77).
4. « ذَلِکَ بِأنَّ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَهً أنْعَمَهَا عَلَی قَوْمِ حَتَّی یَغَیِّرُواْ مَا بِأنفُسِهِمْ وَ أنَّ اللهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ » (انفال/53).
5. من وجد ماء و ترابا ثم افتقر فابعده الله.
6. « کی لا یکون دولة بین الاغنیاء منکم » (حشر/7).
برترین ها: تصمیم گرفتهایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم. در این مطلب شما را به خواندن داستان شیریم «کباب غاز» به قلم محمدعلی جمالزاده دعوت میکنیم."دو ساعت بعد مهمانها بدون تخلف، تمام و کمال دور میز حلقه زده در صرفکردن صیغهی "بلعت" اهتمام تامی داشتند که ناگهان مصطفی با لباس تازه و جوراب و کراوات ابریشمی ممتاز و پوتین جیر براق و زراق و فتان و خرامان چون طاووس مست وارد شد؛ صورت را تراشیده سوراخ و سمبه و چاله و دستاندازهای آن را با گرد و کرم کاهگلمالی کرده، زلفها را جلا داده، پشمهای زیادی گوش و دماغ و گردن را چیده، هر هفت کرده و معطر و منور و معنعن، گویی یکی از عشاق نامی سینماست که از پرده به در آمده و مجلس ما را به طلعت خود مشرف و مزین نموده باشد. خیلی تعجب کردم که با آن قد دراز چه حقهای بهکار برده که لباس من اینطور قالب بدنش درآمده اســت. گویی جامهای بود که درزی ازل به قامت زیبای جناب ایشان دوخته اســت.
آقای مصطفیخان با کمال متانت و دلربایی، تعارفات معمولی را برگزار کرده و با وقار و خونسردی هرچه تمامتر، به جای خود، زیر دست خودم به سر میز قرار گرفت. او را به عنوان یکی از جوانهای فاضل و لایق پایتخت به رفقا معرفی کردم و چون دیدم به خوبی از عهدهی وظایف مقررهی خود برمیآید، قلبن مسرور شدم و در باب آن مسالهی معهود خاطرم داشت بهکلی آسوده میشد.
بهقصد ابراز رضامندی، خود گیلاسی از عرق پر کرده و تعارف کنان گفتم: آقای مصطفیخان از این عرق اصفهان که الکلش کم اســت یک گیلاس نوشجان بفرمایید.
لبها را غنچه کرده گفت: اگرچه عادت به کنیاک فرانسوی ستارهنشان دارم، ولی حالا که اصرار میفرمایید اطاعت میکنم.اینرا گفته و گیلاس عرق را با یک حرکت مچدست ریخت در چالهی گلو و دوباره گیلاس را به طرف من دراز کرده گفت: عرقش بدطعم نیست. مزهی ودکای مخصوص لنینگراد را دارد که اخیرن شارژ دافر روس چند بطری برای من تعارف فرستاده بود. جای دوستان خالی، خیلی تعریف دارد ولی این عرق اصفهان هم پای کمی از آن ندارد. ایرانی وقتی تشویق دید فرنگی را تو جیبش میگذارد. یک گیلاس دیگر لطفن پر کنید ببینم.
چه دردسر بدهم؟ طولی نکشید که دو ثلث شیشهی عرق بهانضمام مقدار عمدهای از مشروبات دیگر در خمرهی شکم این جوان فاضل و لایق سرازیر شد. محتاج به تذکار نیست که ایشان در خوراک هم سرسوزنی قصور را جایز نمیشمردند. از همهی اینها گذشته، از اثر شراب و کباب چنان قلب ماهیتش شده بود که باور کردنی نیست؛ حالا دیگر چانهاش هم گرم شده و در خوشزبانی و حرافی و شوخی و بذله و لطیفه نوک جمع را چیده و متکلم وحده و مجلسآرای بلامعارض شده اســت. کلید مشکلگشای عرق، قفل تپق را هم از کلامش برداشته و زبانش چون ذوالفقار از نیام برآمده و شقالقمر میکند.
این آدم بیچشم و رو که از امامزاده داود و حضرت عبدالعظیم قدم آنطرفتر نگذاشته بود، از سرگذشتهای خود در شیکاگو و منچستر و پاریس و شهرهای دیگر از اروپا و آمریکا چیزها حکایت می کرد که چیزی نمانده بود خود من هم بر منکرش لعنت بفرستم. همه گوش شده بودند و ایشان زبان. عجب در این اســت که فرورفتن لقمههای پیدرپی ابدن جلو صدایش را نمیگرفت. گویی حنجرهاش دو تنبوشه داشت؛ یکی برای بلعیدن لقمه و دیگری برای بیرون دادن حرفهای قلنبه.
به مناسبت صحبت از سیزده عید بنا کرد به خواندن قصیدهای که میگفت همین دیروز ساخته. فریاد و فغان مرحبا و آفرین به آسمان بلند شد. دو نفر از آقایان که خیلی ادعای فضل و کمالشان میشد مقداری از ابیات را دو بار و سه بار مکرر ساختند. یکی از حضار که کبادهی شعر و ادب میکشید چنان محظوظ گردیده بود که جلو رفته جبههی شاعر را بوسیده و گفت "ایوالله؛ حقیقتن استادی" و از تخلص او پرسید. مصطفی به رسم تحقیر، چین به صورت انداخته گفت من تخلص را از زوائد و از جملهی رسوم و عاداتی میدانم که باید متروک گردد، ولی به اصرار مرحوم ادیب پیشاوری که خیلی به من لطف داشتند و در اواخر عمر با بنده مألوف بودند و کاسه و کوزه یکی شده بودیم، کلمهی "استاد" را بر حسب پیشنهاد ایشان اختیار کردم. اما خوش ندارم زیاد استعمال کنم.
همهی حضار یکصدا تصدیق کردند که تخلصی بس بهجاست و واقعن سزاوار حضرت ایشان اســت.
در آن اثنا صدای زنگ تلفن از سرسرای عمارت بلند شد. آقای استاد رو به نوکر نموده فرمودند: "همقطار احتمال میدهم وزیرداخله باشد و مرا بخواهد. بگویید فلانی حالا سر میز اســت و بعد خودش تلفن خواهد کرد." ولی معلوم شد نمره غلطی بوده اســت.
اگر چشمم احیانن تو چشمش میافتاد، با همان زبان بیزبانی نگاه، حقش را کف دستش میگذاشتم. ولی شستش خبردار شده بود و چشمش مثل مرغ سربریده مدام در روی میز از این بشقاب به آن بشقاب میدوید و به کائنات اعتنا نداشت."
ادامه دارد ...
برترین ها: تصمیم گرفتهایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم. در این مطلب شما را به خواندن داستان شیرین «پردیس» به قلم فرخنده آقایی دعوت میکنیم.
زن ها از خنده ریسه رفته بودند و با مجله ها و روزنامه های لوله شده به سر و روی هم می کوبیدند. می گفتند پیرمرد با همین کارها ماریا را از خود متنفر کرده اســت. بعد ناگهان به ساعت هایشان نگاه کردند. بلند شدند و حوله هایشان را در ساک ها گذاشتند و لباس هایشان را پوشیدند و سوار موتور های قراضه شان شدند تا به مدرسه بروند. کلاه های بزرگ مضحک را به سر گذاشته بودند و همان طور که از ساحل دور می شدند، برایم دست تکان می دادند.
راهبه ها از دور پیدایشان شد. با هم حرف می زدند. باران ریزی شروع شده و پرنده ها رفته بودند. پیرمرد کنار ساحل، حوله اش را به دوش انداخته و نشسته بود. هر سه با هم راه افتادیم. من و میکله و سگش که آبچکان از پشت سر می آمد. پیرمرد شروع کرد به حرف زدن. گوشه های لب هایش کف کرده بود و آب دهانش از میان دندان های سیاهش بیرون می جهید. نمی فهمیدم چه می گوید. حوله ام را روی سرم کشیده بودم و صدای او را بی وقفه از میان شرشر باران می شنیدم. باران تند شده بود که به خانه او رسیدیم. مرا به خانه اش دعوت کرد. دو اتاق بود، یکی در طبقه بالا و یکی در طبقه پایین. انگشتش را به علامت سکوت روی بینی گذاشت. در اتاق طبقه اول را باز کرد. سگ با شتاب وارد شد و میکله فریاد زد: " مامان، من آمدم." و بعد با دست به من علامت داد که به طبقه بالا بروم. در اتاق بالا باز بود. اتاق نیمه مخروبه ای بود با تختخواب دونفره چوبی و شکسته ای در میان اتاق. یک عکس عروسی زردشده بزرگ و قاب گرفته و چند صلیب چوبی کهنه و عکس قدیسین با پونز به دیوارهای گچی صورتی رنگ، چسبانده شده بودند. از چهار گوشه اتاق آب باران، چک چک توی سطل های پلاستیکی کثیف می ریخت. پیرمرد وارد شد و از من خواهش کرد بنشینم. صندلی شکسته و خیسی از ایوان آورد و ملافه ای رویش انداخت. شانه ای به موهایش کشید. از زیر سیگاری، سیگار برگ نیمه سوخته ای برداشت و روشن کرد. روی لبه تختخواب نشست. سرحال و هیجان زده بود و جوان تر به نظر می رسید. گفت که می خواهد اتاق را تمیز کند و بعد چند قوطی رنگ را از دستشویی آورد و نشانم داد. مرا به ایوان سرپوشیده برد که از یک طرف مشرف به ساحل بود و از طرف دیگرش، سربالایی خانه من دیده می شد. گاهی مرا ماریا خطاب می کرد و بعد معذرت می خواست. دست هایم را می گرفت و همان طور که حرف می زد به چشم هایم خیره می شد. بوی فضله پرندگان می داد و آب دهانش به صورتم می پرید. آب سطل های پلاستیکی را در ایوان خالی کرد و برایم گفت که می خواهد خانه را تمیز کند و همه چیز را تمیز و نو کند. از کمد چوبی شکسته ای که پر از کت و شلوارهای قدیمی بود، یک چمدان پر از کراوات و لباس های زرد شده بیرون آورد که یادگار روزهای دریانوردی اش بود. عکس سیاه و سفید خودش را روی عرشه کشتی نشانم داد و بعد باز دست هایم را در دست فشرد.
می خواست قول بدهم در کنارش خواهم ماند. می دانستم که نباید جواب بله یا نه بدهم. باید کمی تامل می کردم و با تردید پاسخ می دادم. باید نشان میدادم که با خود در جدالم و به او فرصت می دادم که حرف بزند. کلمات جاری شد. می خواست نظر مرا بداند و باز حرفش را تکرار می کرد. می دانستم از جواب های صریح رنجیده خاطر می شود. به دقت گوش می کردم.
از من می خواست بعد از تعمیر اتاق برگردم و آن جا بمانم. فقط باید فرصت می دادم که خانه را تعمیر کند و رنگ بزند.
ناگهان صدای فریاد پیرزن آمد که او را می خواند: "میکله، میکله." و صدای سگ که به شدت پارس می کرد. پیرمرد انگشتش را به علامت سکوت روی بینی گذاشت و با هم آرام به طبقه پایین رفتیم. سگ کنار در ایستاده بود و پارس می کرد. میکله دستی به سر سگ کشید و مرا بدرقه کرد. دو کف دست را برای خداحافظی به هم چسباند و روی بینی گذاشت و به اتاق مادرش رفت.
هوا دیگر کاملا تاریک شده بود و باران تندی می بارید. حوله خیس را روی سرم انداختم. از سربالایی سنگلاخی که مرا به خانه ام می رساند، بالا رفتم. احساس می کردم سندل هایم در کثافت فرو می رود. بارها دیده بودم که به سگ ها موقع بالا رفتن زور می آید و همه سربالایی را پر از کثافت می کنند.
از پنجره اتاق، دریا را نمی دیدم ولی صدای هوهوی باد می آمد و سوز آن از درز پنجره به صورتم می خورد. در خلوت خانه کسی نبود که چیزی بپرسد. چشم هایم می سوخت و گونه هایم داغ شده بود. صورتم را روی شیشه میز می دیدم که دو چشم متورم و سرخ به آن چشم دوخته بودند.
حوله را روی سرم کشیدم و به ساحل برگشتم. راهبه ها چتر به دست با هم راه می رفتند و حرف می زدند. دریا سیاه و کف آلود بود. موج های سنگین به ساحل می خوردند و ساحل پر از صدف های رنگارنگ بود. از آن جا پیرمرد را توی ایوان نمی دیدم. چراغ اتاقش سوسو می زد. سندل هایم را در آوردم و به آب زدم. آب سرد بود، خیلی سردتر از همیشه. به سختی از میان موج های سنگین جلوتر رفتم. حوله ام با من بود. می دانستم که دلم برای آن تنگ خواهد شد. نو بود و دوستش داشتم. برای اولین بار احساس می کردم خوشحالم.
ادامه دارد ...
مجله آشپزی مثبت: تا همین چند سال پیش اغلب ما فکر می کردیم سالاد دو نوع اسـت؛ یکی سالاد فصل، دیگری سالاد گوجه و خیار یا همان سالاد شیرازی خودمان که یا آن را با غذا می خوردیم یا آنکه اگر می خواستیم خیلی کلاس بگذاریم اول سالاد می خوردیم بعد غذا. غافل از اینکه اگر اغراق نکنیم سالاد هزار و یک مدل دارد که خیلی آنها را به عنوان غذا می خورند.سالاد های پیشنهادی این شماره ما اغلب همین ویژگی را دارند.
سالاد سیب زمینی و انگور
مواد لازم:
روش تهیه:
1. ابتدا قابلمه را آب کرده و روی حرارت قرار دهید؛ سیب زمینی ها را شسته و درون آب به مدت نیم ساعت قرار دهید تا بپزد؛ سپس آنها را آبکش کرده و پوست شان را بگیرید و روی تخته آشپزی به صورت مکعب های مساوی برش بزنید. سیب زمینی ها را درون ظرف ریخته و به آن روغن زیتون، نمک و فلفل را اضافه کنید.
2. انگور
ها را از وسط برش زده و همراه سیب های سفید مکعبی شکل و گردوهای خرد شده
درون کاسه بریزید. در همین زمان؛ ساقه های کرفس را روی تخته آشپزی ساتوری
کرده و همراه مرغ خرد شده روی مواد بریزید.
3. وقت
آن رسیده تا سس را برای سالاد درست کنید. سس مایونز را همراه با مقداری سس
خردل مخلوط کرده و به آن ماست و فلفل سیاه را اضافه کنید و با یک چنگال آن
را هم بزنید. برای سرو سالاد سس را روی مواد بریزید.
یه جور دیگه:
شما
می توانید مواد دلخواه خود را به آن اضافه کنید. به دلیل شباهت این سالاد
به سالاد الویه می توان به جای انگور از نخود فرنگی یا تخم مرغ رنده شده
استفاده کنید.
سالاد پاستای فلامینگو و سوسیس
روش تهیه:
1. در
یک تابه مقداری روغن بریزید و آن را روی حرارت قرار دهید تا داغ شود. حالا
پیاز خرد شده را داخل آن تفت دهید. گوشت چرخ کرده را اضافه کرده و به تفت
دادن ادامه دهید، سپس سس گوجه فرنگی را همراه با یک قاشق آبلیمو و مقداری
نمک و فلفل داخل تابه بریزید. صبر کنید تا گوشت بپزد. 5 دقیقه قبل از آنکه
تابه را از روی حرارت بردارید، سوسیس خرد شده را اضافه کرده و با مواد
مخلوط کنید.
2. مقداری
آب داخل یک قابلمه بریزید و آن را روی حرارت قرار دهید تا جوش بیاید، سپس
پاستا را همراه با کمی روغن داخل آن بریزید. صبر کنید تا پاستا کاملا نرم
شود، سپس آن را آبکش کنید.
3. در یک کاسه بقیه آبلیمو، سس فرانسوی، سس خردل و مقداری نمک و فلفل را با هم مخلوط کنید و آن را داخل یخچال قرار دهید .
4. در
یک ظرف دیگرکاهوی خرد شده را همراه با لوبیا قرمز پخته، گوجهفرنگی خرد
شده، آووکادوی خرد شده و پاستای پخته بریزید. مخلوط گوشت و سوسیس را هم
اضافه کرده و هم بزنید، سپس ظرف را داخل یخچال قرار دهید تا سالاد سرد شود.
سالاد میگو
روش تهیه:
1. ابتدا میگوها را آماده کنید. به اینصورت که در یک تابه مقداری روغن بریزید و آن را روی حرارت قرار دهید تا داغ شود، سپس پیاز خرد شده را داخل آن تفت دهید.
2. میگو
ها را آغشته به نمک و فلفل کنید. بعد از اینکه پیاز نرم و طلایی شد،
میگوها را داخل تابه بریزید و همراه با پیاز آنها را تفت دهید. بعد از
اینکه میگوها کاملا سرخ شدند، تابه را از روی حرارت بردارید و صبر کنید تا
میگوها خنک شوند.
3. گوجه
گیلاسیها را از وسط نصف کنید و داخل یک ظرف بریزید. برگهای کاهو و
خیارها را حلقهای خرد کرده و داخل کاسه بریزید. نعنا، ریحان، گشنیز،
پیازچه و بادام زمینی ودر انتها میگو را اضافه کنید.
4. در
یک کاسه مواد لازم برای تهیه سس را بریزید و با هم مخلوط کنید. به میزان
لازم نمک و فلفل هم بریزید و خوب هم بزنید تا سس یکدستی حاصل شود. سس را تا
موقع سرو، داخل یخچال بگذارید.
مواد لازم:
2. در
این میان سبزیها را آماده کنید. به اینصورت که خیار را بشویید و آن را
نگینی خرد کنید. فلفل دلمهای را هم بعد از شستو شو نگینی خرد کنید. خیار و
فلفل خرد شده را داخل یک ظرف مناسب بریزید.
3. جعفری
خرد شده، پنیر فتا، پیاز خرد شده و مقداری نمک و فلفل هم داخل کاسه بریزید
و مواد را با هم مخلوط کنید. حالا نوبت اضافه کردن بلغورهای پخته اسـت.
آنها را هم اضافه کرده و مواد را با هم مخلوط کنید.
4. برای
درست کردن سس، همهمواد لازم را در یک کاسه خوب با هم مخلوط کنید تا سس
حاصل شود. کمی از سس را بچشید و در صورت نیاز نمک یا آبلیموی بیشتری اضافه
کنید.
5. سس را روی سالاد بریزید و به آرامی هم بزنید تا سس به خورد سالاد برود، سپس آن را سرو کنید.