5
این سؤال باقی میماند که چرا و چگونه قبالاهایی که تحت تأثیر جنبش شبتای قرار گرفتند، حامل اندیشههایی شدند که آنها را در تعارض کم و بیش آشکارا با عقاید یهودیت حاخامی قرار داد. بگذارید آنچه را در سخنرانی قبل دربارهی آموزه نجات از طریق تیقون بیان داشتم یادآوری کنم. البته مفهوم و تفسیر عرفانی تبعید و رهایی اساساً مبتنی بر تجربهی بالفعل تبعید و مبتنی بر اندیشههای رایج در مورد روشی بود که نجات و رستگاری براساس آن به وقوع میپیوندد. خود مفهوم رهایی و نجات معنای ضمنی عملی و تاریخی داشت: آزادی از سلطه و اسارت، آزادی تازه - اینها عوامل محرّک مسیحایی بسیار نیرومندی بود که به درون آموزهای که عارفان مکتب صفد به آن شکل بخشیدند راه یافت. مفهوم رایج مسیحاباوری و بازگشت قومی در تفسیر آنها مبدّل به نمایشی با اهمیت کیهانی شد.پینوشتها
1. ارتفاع شخینا از تراب نیز بنگرید به رسالهی بلند «مگید (Maggid)»، یکی از ارواح مقدس، خطاب به مردخای اشکنازی در اثر من رؤیاهای شبتای ربی مردخای اشکنازی، ص 79-100.
2. apostasy
3. Geulah
4. heresy
5. Hullin, 70.
6. مقایسه کنید با بحث پیشین در ص 80 [متن انگلیسی].
7. savior
8. incarnation
9. Marranos
10. Ghetto
11. Isaac Aarbanel
12. ben Bezalel of Prage
13. در ادبیات مربوط به منجی موعود توجه بسیار اندکی به کتاب بزرگ او ابدیت اسرائیل (Pragve, 1599) مبذول شده است.
14. Jacob Frank
15. apostate
16. Iberian Peninsula
17. Queen Esther
18. Cf. Cecil Roth, "The Religion of the Marranos", in JOR, n. s. vol.22, p.26 (1931).
19. مقایسه کنید با گفتارهایی به یادبود حاخام صوی پرص حیوت، ص 344 (1933).
20. Sefer Ha-Beriah
6
برخی از این نمادهای اسطورهای نمونهی بسیار خوبی از جاهایی که تفکر اصیل یهودی به صورت پایداری با عناصر اسطورهای ابتدایی آمیخته شد، در اختیار ما میگذارد. این مسئله بیشتر از همه در مورد نمادگرایی جنسی صادق است. مشهور است که آن ژرفترین قلمروهای وجود انسانی که با زندگی جنسی مرتبطاند، نقش مهمی در تاریخ عرفان ایفا میکند. ادبیات عرفانی، به جز چند مورد استثنا، مملو از تصاویر شهوتانگیز است. حتی رابطهی عرفانی با خدا اغلب به عنوان عشق میان نفس و خدا توصیف میشود؛ به ویژه عرفان مسیحی به خاطر شیوهی افراطی در استفاده از این استعاره معروف است. اولین نکتهای که باید متذکر شد این است که در نوشتههای قبالای قدیم، و به ویژه قبالای اسپانیا این تفسیر خاص از رابطهی انسان با خدا هیچ نقشی ایفا نمیکند. فی الجمله میتوان گفت که عارفان قبالای قدیمیتر هرگز کتاب غزل غزلها را به عنوان گفتوگوی میان خدا و نفس، یعنی توصیفی تمثیلی از طریق اتحاد عرفانی (1) تفسیر نکردند یعنی تفسیری که از زمان برنارد اهل کلروو (2) میان عرفای مسیحی رایج بود. مکتب عرفانیِ صَفد در قرن شانزدهم، اولین مکتبی بود که توجه خود را به آن معطوف کرد. (3)7
در این رابطه، بیش از همه باید توجه را معطوف به آن معنای جدیدی کرد که مفهوم شخینا آکنده از آن است. در واقع، بازگویی یک مفهوم قدیمی، نشان میدهد که آن مفهوم یکی از مهمترین عناصر سازندهی جنبش قبالا است. در همهی اشارات متعدد تلمود و میدراشها نشانهای وجود ندارد که شخینا بیانگر جنبهی مؤنث در خداست که پیش از این در سخنرانی دوم به نوشتهی آبلسون (15) در این خصوص اشاره کردهام. حتی تنها یک استعاره برای توصیف شخینا با عناوینی چون شاهزاده خانم، بانو، ملکه، و یا عروس دیده نمیشود. واقعیت این است که در نظر این نویسندگان این اصطلاحات بیشتر در جایی به کار میرود که به رابطه قوم بنیاسرائیل با خدا اشاره میشود، هرچند این قوم هنوز جزء جوهرهی عرفانی قوای الاهی نبوده و صرفاً نوعی تشخّص بخشیدن به بنیاسرائیل واقعی است. در هیچ موردی دوئیت شخینا، به عنوان عنصری زنانه، در برابر «خدای واحد مقدس، سبحانَه» به عنوان عنصری مردانه قرار نمیگیرد. طرح این اندیشه یکی از مهمترین و بادوامترین نوآوریهای مکتب قبالا بود. علیرغم آنکه این اندیشه با اندیشهی وحدت مطلق خدا در چالش بود، ولی رسمیت یافت و نیز هیچ عنصر دیگری از مکتب قبالا تا این حد مورد پذیرش همگانی قرار نگرفت، دلیل بر این واقعیت است که این اندیشه یک نیاز دینی عمیق و ریشهدار را پاسخ میداد. پی از این، در سخنرانی اول، اظهار داشتیم که عرفا، با همهی گرایشهای بزرگمنشی، نمایندگان واقعی دین عامه و تودهی زندهی مردم بودند، و راز موفقیتشان را باید در این واقعیت یافت. تصور شخینا به عنوان جنبهی زنانهی خدا در نظر فلاسفه و نیز مؤلفان سختگیر تلمود که خود عارف نبودند غیرقابل قبول بود و این یکی از موانع اصلی در نزدیک شدن به مکتب قبالا بود. علیرغم مخالفت چنین نیروهای قدرتمندی، این اندیشه جزئی لاینفک از اعتقادات محافل گسترده در میان جوامع یهودی اروپا و آسیا شد، که خود نشانگر نیروی حیاتی و سرزندگی آن است.8
وحدت خدا و شخینا حقیقتی است که فراسوی تکثر و جنبههای گوناگون و مختلف اوست، همان وحدتی است که عارفان قبالا آن را ییحود (30) مینامند. بر طبق کتاب زُهر، در ابتدا این وحدت، وحدتی ازلی و دائمی بود. هیچ چیز وحدت مسرتبخش ضرب آهنگهای وجود الاهی را در یک ملودی بزرگ الاهی بر هم نمیزد. همچنین، در ابتدا، هیچ چیز رابطهی ازلی و دائمی خدا با عالم انسانی به طور خاص و عوالم خلقت، که حیات الاهی در آنها به ارتعاش در میآید، بر هم نمیزد.پینوشتها
1. unio mystica
2. Bernard of Clairvaro
3. الیشع گالیکو اهل صفد در مقدمهی خود بر تفسیر غزل غزلها (venice, p2a, 1681) قطعهای بسیار روشنگر دربارهی این موضوع دارد.
4. Cf. Zohar, I, II b; II, 216; III56a.
و بحثی طولانی دربارهی این موضوع در آغاز رساله موسی دلئون به نام کتاب انار.
5. Eleazar of Worms
6. maker
7. Zoher, II, 97a and 146b.
نویسندگان جدید اغلب این عبارات و قطعات را نادرست تفسیر کردهاند. یک قطعه مشابه جالب در مقام شهادت از موسی دلئون یافت میشود. (Ms. Berlin or 833f,3ba)، مؤمن ممکن است در مقام شخینا «واقع شود» اما صرفاً در «حالت پوشیده» که آن را عماء نامیده میشود، به مقام قرب میرسد (سفر خروج، باب 20، آیهی 21). اتحاد عرفانی واقعی فیمابین شخینا و رب آن وجود دارد.
8. Zohar, I, 21b-22a: (1).
«مططرون... که حضرت موسی با او نکاح فرمود... موسی وظیفهی زناشویی خویش را نسبت به وی ادا نمود! (نمادی از شخینا) که هنوز به شکل مهتاب است».
9. نخستین کوشش در برابر تحلیل این نمادگرایی توسط وایت در فصل «راز جنسیت» The Mystery of Sex آموزه سرّی در اسرائیل Secret Doctrin in Israel او، ص 235-269 انجام گرفته است. اما تحلیل او بر پایهی این زمینه نادرست استوار است که اصطلاح زهری راز موسای امین به معنای راز جنسی است. در واقع، این اصطلاح صرفاً به معنی کامل ده سفیروت یعنی عالم عرفانی خداوند، فناناپذیر، نه فحوای جنسی یا شهوانی است.
10. ازدواج شاه و ملکه در (III, 7a)؛ اصطلاح نکاح مقدس در Zohar, I, 207b به کار رفته است.
11. منتقدان قبالا، بر این نکته به عنوان دلیلی بر ویژگی اساساً کفرآمیز قبالا پای فشردهاند. به ویژه مقایسه کنید با رساله بسیار مستند اما خیلی سطحی:
S. Rubin, Heidenth um und Kabbaia, Wien, p.53-114, 1993.
و مواعظ (Yemenite Scholar Yahya Kafih) در اثرش بر علیه قبالا به نام نبردهای خداوند، (Tel-Aviv, 1931).
12. نمونههای برجستهی این نمادگرایی را میتوان در Zohar, I. 162a; II, 128a/b; III, 5a/b and 26a یافت.
13. M. D. Georg Langor, Die Erotic der Kabbala, Prag, 1923.
14. Zohar, III, 296 a/b.
در تفسیری عرفانی از مزامیر داود 130: 82. در اینجا صهیون به عنوان نمادی جنسی به کار میرود. دربارهی منتقدان این نماد مقایسه کنید با:
(Simeanibn Lab, طلای ناب, f.10b, 185b (1795))
15. Abelson
16. مقایسه کنید با ترجمهی آلمانی من، ص 36، 43، 44، 53 و 60.
17. Aeons
18. pleroma
19. lower sophia
20. daughler of light
21. ibid, p.90.
22. اصطلاحات مططرون یا ملکه و عروس به ویژه اصطلاح نخست مورد استفاده قرار میگیرند.
23. عبارت «دختر جوان زیبایی که چشمی ندارد» از (زهر، II, 65a) گرفته شده است و در آن، این اصطلاح نماد تورات است. به عنوان نماد شخینا این اصطلاح توسط کل مکتب لوریانی به کار میرود.
24. Abraham Halevi
25. waiting wall
26. Cf. سفر حمدت یامیم (vanice 1768), vol.II, f.4a/b; meir poppers, سفر اورهیات (Amsterdam 1709), f.7d.
27. بنگرید به (Zohar, I, 228). «همهی ابعاد زنانهی عالم از اسرار شخینا منشأ گرفته است.
28. Raza de Mehmanutha
29. بنگرید به یادداشت 73 [متن انگلیسی].
30. Yihud
31. «آدم قدمون همهی خصایص روحانی را دارد» عبارتی کلیشهای که عزرا بن سلیمان پنجاه سال قبل از زهر آن را به کار برد. در زبان دورهی بعدی انسان «کل القواست» (III, 139b).
32. عزرا در سُود عِص هدعَت (اسرار شجرهی علم)، Ms. Oxford, Christ Church College, 198f, 75) میگوید: طعام آدم در آغاز روحانی بود و البسهی ملائکه، بر تن داشت لذا شایسته بود از میوهی بهشتی، که میوههای نفس و روح بودند، بخورید نظیر هنوخ و الیاس (الیاهو). مقایسه کنید با: (Zohar, III, 83b).
33. ابواب نور، (Off, Bach, 1715), f.9a
34. Maarekhet Ha-Elahut
35. Midraham Ha-Neelam
36. Zohar, II, 41b; 216b; III qqb.
37. مقایسه کنید با تفسیری که در زهر (Zohar III. 77b of Zechariah XIV and III. 260b).
38. مقایسه کنید با همین عبارت زهر: «که گنهکاران باعث شد نه جهان به وحدت نرسد».
39. Mirtswoth
40. Tikkun
41. itharata dil-tata
42. Zohar, I, 164a.
43. بنیانهای متعالی (Cf. II, 34a).
44. Devekuth
45. زهر اغلب فعل «الحاق شدن به پروردگار» را به کار میبرد، اما تنها به ندرت از مصدر الحاق استفاده میکند.
46. Moses ben Nahman
47. ابن نحمان در (سفر تثنیه 43: 22).
48. F. I. Baer
49. Franciscans
50. spirituals
51. Petrus Olivi
52. گفتههایی مانند گفتهی حگیگا «خداوند همهی صفات نیک را نظر انداخت تا به بنیاسرائیل بدهد، غیر از فقر چیزی نیافت». در (Hagigah, 9b) استثنا هستند.
53. Sefer Hasidim
54. ظروف شکسته شده، بنگرید به (Zohar I, 10b etc) مقایسه کنید با یادداشت من در مقالهی بائر در (Zion, vol.V,. p.30).
55. Bne Hekhla de-Malka
56. کتاب انار (Ms. British Museum, f.35b).
57. Raya Mehemna
58. مقایسه کنید با مقالهی بائر در (Zion, vol.V, p.. 1-44) و یادداشت 97 [متن انگلیسی] در سخنرانی قبلی.
59. Zohar, I, 249b.
60. Zaddik
61. Cf. L. Ginzberg, Legends of The Jews, vol.v, p.325.
62. aszeticism
63. «دربارهی همآغوشی آدم با زنش به کتاب نامهی مقدس»، Ps. Nahmanides، چاپ نخست رم (سال 1546) مراجعه کنید. مقایسه کنید با مقالهی من در (Kirjath Sefor, vol.XXXI, p. 179-186).
64. wisdom
65. Cf. Moses Cordovero, باغ انار ch.IV, §.9.
7
ابوالعافیه برخلاف عرفای قبالای معاصر خود که نظریهی خویش در باب درک صفات الاهی را «طریق سفیراها» (1) مینامند، روش خود را «طریق اسماء» (2) مینامد. (3) تنها این دو راه با هم یعنی طریق سفیراها یا «طریق حاخامی» و طریق اسماء یا طریق قبالای «مکاشفهای» کل آیین قبالا را به وجود میآورند. نوآموز قبالا باید با تأمل و تعمق در باب ده سفیرات آغاز کند. (4) در واقع در خلال مراقبه این اسماء که به عنوان صفات یا حتی نمادهای خداوندند، موضوع تخیل تحریک و تند و تیز شده میشوند و متعلَق و خارجی شناسایی و معرفت نیستند، تا صرفاً با نام آنها معرفتی کسب شود. (5) زیرا، بر طبق نظر ابوالعافیه، در سفیراها «باطن عقل فعال» کشف میشود، یعنی آن قدرت کیهانی که از نظر عارف با جلال و شکوه شخینا یکی است. (6) تنها از اینجاست که مبتدی به یادگیری بیست و دو حرف میپردازد، که مرحلهی ژرفتری از نفوذ و کشف باطن عقل فعال را نشان میدهد.8
از قدرت نفوذ و تأثیر جالب توجه این اندیشهها و اعمال شواهد بسیار گرانبهایی در اختیار داریم. در سال 1295 میلادی، یکی از شاگردان گمنام ابوالعافیه ظاهراً در فلسطین کتابی نوشت، که در آن اندیشههای بنیادیِ جنبش قبالای مکاشفهای را مطرح کرده است. (30) او ضمن بحث دربارهی سه طریق «گستردهی» (31) عبور روح از مادیت اشیا به سوی درک روحانیت محض اشیا، گزارشی از زندگینامهی شخصی خود را نیز آورده است. در آنجا، او به طور بسیار دقیق و بدون هیچ تردیدی پیشرفت احوال فردی خود و نیز تجارب همراهی خود با ابوالعافیه و عرفای قبالای بعدی را شرح میدهد. او نامی از ابوالعافیه نمیبرد، اما بر اساس توصیف و شباهت آرایی که بر میشمرد، تردیدی نیست که به ابوالعافیه اشاره میکند. این کتاب شِعِر تصدق، «ابواب العدل» (32) نام دارد. چهار نسخهی خطی آن موجود است. اما تنها در دو نسخه زندگینامهی شخصی او گزارش میشود، که همانطور که قبلاً ذکر شد، بدیهی است که قربانی آن خودسانسوری عرفای قبالا شده است که مخالف بیان اعترافات بسیار محرمانه و شخصی در باب تجارب عرفانیاند؛ لذا در مقابل این گروه نویسندهی کتاب لازم میبیند که به خاطر اعترافات صریح شخصی عذرخواهی کند.پینوشتها
1. The path of the Sefiroth
2. the path of the names
3. اصطلاح طریق اسماء و طریق سفیراها غالباً خیلی زیاد به کار میروند. مقایسه کنید با خزاین حکمت قبالا، ص 15 و 17.
4. گَن ناعون (باغ قفل شده) (Ms. Munich, 58 f.322b).
5. مقایسه کنید با عبارت منقول در یادداشت 38.
6. این سفیراها در قطعهای از کتاب گَن ناعون (باغ قفل شده) عبارتند از: «اعماق عقل فعال بدان میرسد» (به یادداشت 85 توجه کنید). در کتاب عقل فعال، «سفیراها شکوهِ (نور) شِخینایند» (Ms. Jerusalem 80 540 f.13b).
7. Maaseh Merkabah
8. Philosophie und Kabbala, p.11.
9. holy of holies
10. Ibid, p.4.
11. بنگرید به: سفر میفتَح رَعیُون (کتاب کلید اندیشه)، (Ms. Parms Derossi, 141, f.19a).
«قبالا منکر یافتههای حکمت نیست؛ زیرا فرقی میان حکمت و قبالا نیست، الا اینکه قبالا به اعماق بیشتر معرفت عقل نفوذ میکند، لذا قبالا معرفت دقیقتری ارائه میدهد».
12. etcrnity
13. non-eternity
14. the same Ms. f.12bff.
15. او به دلیل دفاع از قدم عالم، آنگونه که خود او در باغ قفل شده، (Ms. Munich, 58 f,327b) نقل میکند، مورد انتقاد قرار گرفته بود. در جایی دیگر او راهحل خود را برای این مسئله پیشنهاد میکند.
16. Cf. Jellinek, Auswahl Kabbalistischer Mystik, German Part, p.20; Steinschneider in Hebr. Bibliographie, vol.XIV, p.8 and p.VII (Corrections).
17. Cf. Philosophie und Kabbala, p.22. 43-44.
18. دستنوشتهها در قبالا، ص 30 و سخنان شاگرد او که در ص 150 نقل شده است.
19. سِفر میفَتح رَعیُون «کتاب کلید اندیشه»، (Ms. Vatic. 291 f.29a) در قطعهای بسیار طولانی.
20. سفر نِر اِلُوهیم (کتاب چراغ خداوند)، Ms. Munich, 10 f.172b «مبادا خطای جستجوکنندگان سفر یصیرا (رساله خلقت) به اندیشهات وارد شود، که میخواهند گوسالهی پروار بیافرینند، که آرزومندان این عمل، خود گوسالهاند» (Cf.Sandhedrin, 65b).
21. Ghetto
22. Hokhmath Ha-Tseruf
23. رسالهی طومار اسرار که در کتاب تحفهی مدفون، اثر (1856), f.42-45 Edelmann چاپ شد. مقایسه کنید با ملاحظات من دربارهی آن در (Tarbiz, vol.VI, No.3, p.94.).
24. Berith Menuhah
25. بِریت مِنوحا (پیمان آرامش) که نخست در سال 1648 در آمستردام منتشر شد. در دستنوشتهای قبالا هنوز تعداد زیادی از آثاری از این نوع از جمله برخی آثار نسبتاً جالب در نسخههای بسیار ارزشمند ساسون 290 وجود دارد.
26. The Josef Ibn Sayah of Jerusalem
27. این دو کتاب عبارتند از: اِوِن هشوم «سنگ مرمر»، (Ms. Jerosalem, 80 416)
(مقایسه کنید با دستنوشتهها در قبالا، p.89-91) و سفر شِئریت یُوسِف «نسل یوسف»،
Ms. Vienna, Library of the Jewish Community, 260 (Schwarz, p.203-204).
28. Abraham ben Eliezer Halevi of Jerusalem
29. مقایسه کنید با متن چاپ شده در (Kirjath Sepher, vol.VII (1930/1931), p.153).
30. بنگرید به دستنوشتهها در قبالا، (Kirjath Sepher, vol. 1, p.127-139)؛ p.34.
31. expansion
32. Shoare Tsedek (Gates of Justice)
33. Ms. Jerusalem and Columbia University $ X, 893-sh43.
چندین صفحه از این سرگذشتنامه $> گمشده و در نسخههای بعدی موجود نیستند. دو نسخهی دستنویس دیگر عبارتند از: (Leiden (Warner, 24, 2) و (Gaster, 54 اکنون در موزهی بریتانیا).
34. من متن اصلی را در Kirjath SepherI (1924), p.130-138 چاپ کردهام. در برخی جاها، ترجمهی من به خصوص در بخش آخر از ضبط خیلی بهتر نسخه لیدن پیروی میکند.
35. عبری آن به معنای «مِحیقا (پاک کردن - امحا)» است. این در واقع اصطلاح صوفیانهی «محو» است. خود ابوالعافیه هنگامی که دربارهی اسم اعظم میگوید که «چنان حک شدنی که در آن امحاء راه ندارد» به این مفهوم اشاره میکند. نوعی بازی با کلمات در باب قول معروف تلمودی «اسامیای که محو نمیشوند». مقایسه کنید با سرّ نبوت او (پس از سِفِر هااُوت (کتاب نشانه)، ص 86).
36. Shaddai
37. این توصیف تصویری روشن از محتوای واقعی بخش عظیم آثار ابوالعافیه را به دست میدهد.
38. Gematrioth
39. این کلمهی «مشتق از هفتاد و دو اسم» از حروف سه آیهی (خروج، 14: 19-21) ساخته میشود که هر یک از آنها شامل 72 حرف هستند. مقاسه کنید با
(Blau, Das altjuedische Zauberwesen (1898) p.139).
بخش اعظم زندگی در آخرت اثر ابوالعافیه راهنمای تأمل درباره این 72 نام است که بخشها و ترکیبات آنها در اینجا در شماری از دایرهها نوشته شده، که هر یک از آنها برای تأمل و مراقبهی خاصی به کار میآیند.
40. Sabbath
41. Kissushin, 71a.
42. شاید ترجمهی درست این باشد: «زیرا هر دستاوردی در قبالا در ارتباط با ذات آن تنها یک اتفاق باشد، ولو اینکه، برای ما، این خود ذات باشد». متن عبری اینگونه است: «هرچه از این حکمت درک میشود فقط یک اتفاق و شانس است، حتی اگر در نزد ما ذات آن چیز باشد».
43. seclusion
44. vegetable soul
45. animal soul
46. ralional soul
47. «پرچم او بر من محبت بود» (غزل غزلها 2: 4)، میدراش موعظه میکند که «پریدن (جَستن) او» درست نظیر آن چیزی است که خداوندی میفرماید «برجستن او بر من». پیروان قبالا به کلمهی «برجستن» معنای جدیدی دادند.
48. بنگرید به ص 139، قطعه در باب مواجهه با نفس.
49. Urim and Tummim
50. Malbush
51. موسی بن نحمان در تفسیر خود بر، سفر پیدایش، باب 18، به این درجه از درک و تأمل عرفانی به ذات الاهی اشاره میکند: «آن جلال الاهی که برای فرشتگان خلق شد، همان حجاب اعظم خداوند نزد اهل عقل و خرد است، که به نظر اهل صفا و زهد و پرهیزگاری و شاگردان انبیا غیرقابل وصف است»، خود ابوالعافیه در نوشتههای خود چندین بار از آن نام میبرد این با کلمهی عبری قمیص پیوند دارد. مراجعه کنید به یادداشت 132 در سخنرانی دوم.
5
سرانجام ما به مسئلهی مهم منابع ادبی که نویسنده از آنها استفاده کرده است، میرسیم. در اینجا نیز انسان تحت تأثیر یکنواختی تصویر قرار میگیرد. گرچه از منابع یکسانی در کل متن استفاده نشده است، ولی میتوانیم تصوّری نسبتاً روشن از «کتابخانهی» او به دست آوریم. منظورم اشاره به این مطلب نیست که در فرآیند عملی نگارش، اطراف او با کتبی محصور میشد که دائماً جهت ارجاع به سراغ آنها میرفت. به احتمال زیاد، از آنجا که او خوانندهای همهچیز خوان بود که از موهبت حافظهای قوی برخوردار بود و برخی از آثار را عمیقاً نیز مطالعه کرده بود، میتوانست تقریباً به سبکی که عموماً در قرون وسطا متداول بود به صورت واژه به واژه از حافظهاش نقل قول کند. البته، گاه و بیگاه حافظهاش او را یاری نمیکرد که در برخی موارد خطاهای ناشی از آن بسیار روشن و واضحاند.6
آنچه دربارهی سبک نگارش و نگرش وی به میراث اندیشهی یهود گفته شد، در مورد تعالیم خود او نیز صادق است. در اینجا نیز بخشهای مختلف زُهر واقعی یک مجموعهی واحد را تشکیل میدهند، که متمایز از رایامهمنا و تیقون است. دربارهی کل محتوا و جوهرهی این اندیشهها، یا حداقل دربارهی برخی از مهمترین آنها، در سخنرانی بعد مطالبی را خواهم گفت. در اینجا ما به مهمترین مسائل نویسندهی زُهر میپردازیم. نکتهای که قبل از هر چیزی باید مورد تأکید قرار گیرد، این واقعیت است که علیرغم تناقضات جزئی بسیار نادر، آن افق فکری که در تمام این آثار جریان دارد، سازگار و منسجم است. (33) اصطلاحات عرفانی تقریباً در سرتاسر متن به طور یکسان وجود دارند، که بسط و توسعهی اصطلاحات را که عارفان قبالای مکتب گرونا به کار میبردند، نشان میدهد. بیشتر نمادها تقریباً از یک معیار یکسان پیروی میکنند، تا حدی که حتی اگر هیچ سند دیگری از جنبش قبالای اولیه جز زُهر در اختیار نداشتیم، میتوانستیم آنها را به صورت مفصل و مشروح تفسیر کنیم. همان ترکیببندیهای نمادی بنیادین به کرّات به شکلهای مختلف تکرار میشوند، و عمدتاً آنچه در یک جا به صورت اشاره بیان شده، در جایی دیگر به طور مفصّل توضیح داده شده است. واضح است که وقتی نویسندهای تعدادی پند و موعظه را در باب یک آیهی واحد مینویسد، میتواند اندیشههای کاملاً متفاوتی را بدون توجه به وحدت تصور اصلیاش بیان کند، واقعیتی که وجود چنین تناقضات جزئی را که در بیشتر عبارات اعتقادی و نظری یافت میشود، تبیین میکند. او برای برخی مسئلهها چند راه حل گوناگون پیشنهاد میکند، اما این راه حلها به «لایههای» مختلف تعلق ندارد، بلکه آگاهانه در مجموعهای از حکایات پراکنده، و گاهی حتی در یک بحث و گفتوگو عرضه شدهاند.پینوشتها
1. Midrash Rabba
2. Pesiktoth
3. Pirk Rabbi Elize
4. Targumim
5. Rashi
6. محقق اهلِ تلوآویو روبن مارگولیس اقدام به انتشار چاپ زُهر همراه با حاشیه و تعلیقات کرده است که در آن ارجاعات مربوط به علمای یهودی ذکر میشوند. این به نظر بسیار مفید برای پژوهشگران زُهر است، اما نویسنده مراقب است که از هر نوع تصوری که «انتقاد» به نظر میرسد خودداری کند و در بسیاری موارد به منظور «توجیه» مشکلاتی که نقد جدید مطرح میسازد از روشهای مدافعهگرانهای که ارزش آنها مورد تردید است، استفاده کرده است.
7. Bacher
8. L. Exegáse Bibilique Dans le Zohar, in REJ, vol.22, p.33-46 (1891), 219-229.
9. Cf. J. L. Zlotnik,
در گفتارهایی از کتاب تفسیر فصیح عبری، بخش گفتارهای حکمت (نشر اورشلیم 1939)، p.5-16 آورده است. همانطور که در نزد بسیاری از طرفداران «قدیمی بودن» زُهر بیان میشود: حقایقی که وی بدون دید انتقادی بیان میدارد قابل توجه است، گاهی به وضوح این ادلهی او مخالف آن چیزی است که او به آن اشاره میکند.
10. به سهولت فراموش میشود که تنها نظریهی «زابیان» (Zabian) ابن میمون توضیح ماهیت شرک و بتپرستی را ممکن ساخت. نویسنده تعاریف احکام مربوط به بتپرستی (I,1-2) را با تعاریفی که در (Moreh Nebukhim, III, 29) داده میشود، با هم آورده است. این آشکارا در عباراتی مانند (Zohar I, 56b, 99b; II 69a, 112a; III, 206b) بازتاب یافته است.
11. بنگرید به مقدمهی عزرائیل تیشبای بر تصحیح کتاب پروشها اَگادوت (اورشلیم 1945) و مجموعه تحقیقاتش بر
Sinai, vol.VIII (1945), p.159-178 and vol.IX (1944), p.178-185.
در زهر به روش خاص از تفسیر عزرا بر غزل غزلها و نیز تفسیر ازرائیل بر کتاب ادعیه بهره برده میشود.
12. Moses ben Nahman
13. نویسندهی زهر از کتاب تُورَت هاآدام (قوانین بشر) اثر ابن نحمان که تفسیر او بر تورات و کتاب ایوب است، استفاده میکرد. در هر موضوعی که نویسنده منابعش را مطالعه میکند در (Zohar, III, 23a) است چنان که با منابع اصلیاش در تفسیر ابننحمان بر (Job XXXVIII, 36) آورده است.
14. Ginath Egoz (Nut Garden)
15. نقطهی واحده به معنای «نقطه» یا «یک نقطه» نیست، بله به معنای مرکز است.
I, 15a, 30b, 71b (سفیرای علوا یا ظروف الاهی), 229a; II, 157a, 259a, 268a; III, 250a, etc.
همهی این عبارات در قطعاتی یافت شده که از متن اصلی جدا شدهاند.
16. جالبترین قطعه را باید در کتاب گینَتها اِگُوز (باغ گردو)، ((Hanau 1615), f.55a/b) یافت. زُهر تنها آمیزش این اندیشهها و اصطلاحات را با نظریهی سفیروت بدان افزوده است که گیکاتیلا در این ارتباط هیچ استفادهای از آن نمیکند. عارفان قبالای دیگر قبل از گیکاتیلا از حوخمای (Hokhma) الاهی به عنوان یک نقطه سخن گفتهاند، اما اصطلاح اسرار یک نقطه و ترکیب آن با مفهوم تورات ازلی از آن خود اوست.
17. مقایسه کنید با یادداشت 74 [متن انگلیسی].
18. Book of Rav Hamnuna Sava
19. S. A. Neuhausen (Baltimore), کتاب الاهی (1937),
که کاملتر از لیستی است که تسونتس در Gesammelteschrifton, vol.I, p.12-13 به دست میدهد.
20. Alphabet of ben Sira
21. Lilith
22. Cf. Zohar, I, 34b: آن را در کتب قدیمی یافتم.
23. مقایسه (Pesahim, 3b) و (Zohar, II, 124a) نمونهای عالی در اختیار ما قرار میدهد.
24. از این نظر اسطورهی «اژدهای بزرگ»، (II, 35a) و شیوهای که این اسطوره با آگادا اُورهَگانوز (نور مدفون) در باب (Hagigah, 12a) پیوند مییابد جالب است.
25. تحلیلی دربارهی تفسیر سفر پیدایش، باب اول (Zohar, I, 15a-22a) به روشنترین وجه نشان میدهد که چگونه این شیوههای مختلف اندیشه در یک متن غیر یکدست ادبی در کنار هم وجود دارند.
26. Jacob Hacohen Isac
27. Todros ben Joseph Abulafia of Toledo
28. Moses ben Simon of Burgos
29. متون برادران قبالای سوریه و متون دموسی بورگس را من در دو تحقیق اُوصَر هَکاووُد (گنجینهی جلال) vol,II (1927) و Tarbiz, vol.II-V (1931-1934) چاپ کردهام. گنجینهی جلال ابوالعافیه در چاپی کامل در ورشو (1879) طبع شده شَعرَ هَرازیم (باب رازها) او (Ms. Munich, 209) هنوز چاپ نشده است.
30. برای مثال بنگرید به باخر (Bacher) در:
REJ, vol.22 p.137-138 (1891); vol.23, p. 133-134.
31. Cf. Karl Preis, Die Medizin im Zohar, MGWJ, vol.72 (1928).
32. eschatology
33. کوشش د. نویمارک برای اثبات وجود تفاوتهای عقیدتی عمده بین «کتابهای اصلی» نظیر سیفرا دِصنیعوتا Sifra Di-Tseniutha و ایدراها (Idras) و میدراش هَ زُهر (Midrash Ha-Zohar) ناموفق بوده است؛ این کوشش مبتنی است بر چند فرض کاملاً ناموجه. مقایسه کنید با: تاریخچهی فلسفه در اسرائیل، vol.I, p.204-245.
34. left emanation
35. شماری از متونی را که با این موضوع ارتباط دارند میتوان در مطالعاتی یافت که در یادداشت 88 به آنها اشاره شده است.
36. Sitra Ahra
37. great jubilee
38. Temunah
39. در 1784 در کورتس و در چاپ بسیار بهتری در لمبرگ در 1893 انتشار یافت. این اثر مهم هنوز به تحلیلی مناسب نیاز دارد.
40. Shemitah
41. Sefirah of rigor
42. utopia
43. Joaquin of Fiore
44. Calabria
45. Cf. E. Gebhardt, Mystics and Heretics in Italy at the End of The Middle Rges (1923); E. Benz, Ecclesia Spiritualis (1934).
46. Aeon (آئون: شامل دو دوران زمینشناسی یا بیشتر، قرون متمادی).
47. Zohar, III, 136a.
در قرائت درستی که مناحم و کاناتی (Menahem Recanati) در دلایل احکام دینی (Basle f.21b. 1580) برای ما محفوظ نگاه داشته است: «سه هزار سال زمان لازم است تا خداوند روحی در آن مستقر سازد».
48. antinomiaism
49. این نظریه بارها در نوشتههای محفل تمونا (Temunah) ذکر میشود، به خصوص مقایسه کنید با نقل قول داود ابن زیمرا از یکی از آنها (در کتاب ماگن داوید، یا حرز داوود (ستاره داوود) آمستردام، (1714, f.49b)، «که به همین دلیل یک حرف از تورات کم شد که شایسته بود الفبای عبری 23 حرف باشد» (Ms. Vatican) 223 f.197 (در متن که اندکی بعد از زُهر نگارش یافته) «زیرا که فرمان «بت مساز» (در ده فرمان تورات) به خاطر کسر آن حرفی که از آن (مجموعه حرف عبری تورات) کسر شده بود، آمد که از آن احکام سنگین استخراج میشوند».
50. بائر اشاره کرده است که پیروان فرانسیسکن خواکین قیور، و اشخاص معروف به روحگرا بر نویسندهی رَعیا مهمنا تأثیر بسیار زیادی گذاشتند. مقایسه کنید با مقالهی او در عییون (تأمل)، (vol.V, p.1-44 (1939)). با وجود این، من بیش از بائر بر تفاوتهای بین زُهر و رَعیا مهمنا تأکید میکنم و با داوری او دربارهی نقش تاریخی رَعیا مهمنا در اسپانیا موافق نیستم.
51. مقایسه کنید با قطعاتی مانند (II, 42b-43a, III, 257b) و «دعای ایلیا» در آغاز تیقونیم. بسیاری از نویسندگان ملاحظهی این قطعات به عنوان تصویرهای واقعی الاهیات زُهر به معنای اخص به راه خطا رفتهاند.
وبسایت روزیاتو: در بخش اول و بخش دوم این نوشته، با فهرستی از جذاب ترین بناهای معماری جهان آشنا شدیم. در این نوشته نیز بخش دیگری را به همراه تصاویرشان بر خواهیم شمرد. با بخش سوم از این مجموعه با ما همراه باشید:
60- ساختمان نعلبکی شکل فرودگاه «اسپیس پورت» که توسط «فاستر و شرکا» طراحی شده بنایی شبیه به یک سفینه بر روی سطح زمین را به وجود آورده است. این بنا در فاصله صحرای نیومکزیکو و آمریکا واقع شده است.
57- در نزدیکی شهر کوچک «رونچمپ» فرانسه، شاهکار قرن بیستمی را از معمار پرآوازه جهان لوکوربوزیه به نام Chapelle La Notre Dame du Haut ملاحظه می کنید.
56- خانه های شریفی ها در تهران را می بینید که اتاق های آن برای دیده شدن مناظر اطراف تا ۹۰ درجه به طرفین می چرخد.
5
مهمترین منابع برای فهم این وضعیت دینی یقیناً نیایشها و مناجاتهای مذهبی بسیار متنوعی است که در رسالههای هخالوت محفوظ مانده است. (1) سنت، آنها را به وحی و الهام نسبت میدهد، زیرا براساس نظر عرفا، آنها چیزی نیستند جز مناجاتهای مذهبی که توسط فرشتگان و حتی خود عرش در مدح و ستایش خداوند خوانده شد است. در فصل چهارم کتاب هخالوت مطول که این سرودهای مذهبی در آن جایگاه مهمی دارد، گزارشی مییابیم که چگونه به حاخام عقیوا زائر عارف ژرفبین مرکاوا الهام شد تا این مناجاتها را در همان عرش عظمتی که روح او در برابر آن قرار گرفته بود بشنود. برعکس، نیایش با این مناجاتها زمینهساز حالت جذبه و خلسه میشود و سالک را در طی سفرش به هنگام عبور از میان دروازههای گوناگون همراهی میکند. برخی از این مناجاتها صرفاً استدعا و التماس از خداست؛ برخی دیگر به شکل گفتوگو میان خدا و ساکنان آسمانی، و توصیفاتی از سفیروت مرکاوا است. جستوجو دربارهی آموزههای دینی معیّن، بدون سخن گفتن از نمادهای عرفانی در این مناجاتها بیهوده است. مناجاتهای مذهبی که متعلق به قدیمیترین دورهی شعر کنیسهای، یا به اصطلاح پیوت (2) است علیرغم آنکه این مناجاتها اغلب فاقد معنای محصلی هستند ولی، تأثیر عمیقی به جا میگذارند که تعجبآور است.پینوشتها
1. به خصوص مقایسه کنید با هخالهای بزرگ فصلهای 3-4، 7-10، 24-26 و ادعیه و نیایشهایی که در پایان کتاب «رازیئِل»، آمستردام (1701)، بابهای 37-40. به علاوه مطالب چاپ نشده بسیاری از این نوع وجود دارد.
2. Piyut
3. mysterium tremendum
4. Rudolf Otto, The Idea of The Holy, translated by John W. Harvey (1923), ch.VI.
5. C.F. Philipp Bloch, in MGWJ, vol.37 (1893), p.259.
6. Lo. cit, p.306.
7. Haadereth Vehaemunahn Lehay Olamim
8. high holidays
9. الیعاذر اهل و رمز آن را سرود فرشتگان مینامد (در تفسیر Naftali Treves" بر کتاب صلاة (Thiengen 1560)).
10. هخالهای بزرگ، فصل 26، که در چند جا بر طبق قرائت بهتر در این دست نوشته اصلاح شده است.
11. Bloch, loc, cit. p.259.
12. هخالهای بزرگ، فصل 24.
13. Kedushah
14. بلوخ به خصوص در مقالهی فوقالذکر در باب این موضوع به تفصیل به اثبات آن پرداخته است.
15. Megillah, 18a and Berakhoth, 33b.
16. Bloch, Ioc. cit, p.262ff.
او در قطعهی موجود در (J. Borakoth V) و (پایان هلاخا، 3): «در گِل فرو مینشینم با «اُوفَنها» تا با سکوت ناله کنم و نوحه سر کنم» را که البته آنگونه که بلوخ در مقاله خود تمدن رومی و عارفان مرکاوا معتقد بوده، افزودهی بعدی نیست.
(Rom und di Mystiker der Merkaba (Fastschrift fuer j. Guhttmann 1915) p.113).
همچنین بنگرید به: Hullin, 91b در باب دعای فرشتگان موسوم به اُفانیم (Ofannim).
17. Zonz
18. G. H. Box
19. Apocalypse of Abraham, ch.XUII and XUIII.
قطعهی نقل شده از هخالوت مطول از آغاز فصل 9 است. «مانند صدای آب در خروش رودها، مانند امواج «ترشیش» که باد جنوبی آنها را میراند».
20. برای مقایسه بنگرید به دعاها معروف به متاسک میترایی (Liturgy of Mithras) و دعای انسان نخستین «پدر روشنایی» در
Ch. Baynes, Acoptic Gnostic Treatise (1933), p.26-36.
21. برای مثال کلمات «زیهیوُن» به معنای شکوه جلال و «سیگوو»: جدایی، تبعید (با املای دیگر: علوّ مقام) به معنای تجلیل.
22. Eleazer Kalir
23. Perek Shirah
24. مقایسه کنید با رساله عبری عبادت اسرائیل اثر Baer، ص 547-552.
25. موسی تاکو (Moses Taku) در رساله مکتوب کامل به نقل از بائر، ص 547، بر آن است که بیان کند که بدعتگذاران آن را جعل کردند.
26. Shemuiel
27. Both Ha-Midrash, vol.III, p.161-163.
نسخه دستنویس شمارهی 828 از مجموعهی JThs در نیویورک شامل این قطعه به عنوان بخشی از متن هخالهای بزرگ است.
28. این آیهای از کتاب مقدس نیست، بلکه عبارت کلیشهای از عارفان مرکاواست. بنگرید به: فصول هخالها ویراستهی ورتهایمر (Wertheimer)، فصل 3، که در آن متن ناقص است، اما میتوان آن را از روی نقل قولهای اولیه این قطعه کامل ساخت، نظیر نفتالی تروسل (Naftali Treves) در تفسیرش بر برکت گوییدش در نماز و نیایش صبح.
وبسایت آی بازاریابی: در بخش اول و دوم از این مطلب با 93 نوع مختلف از انواع بازاریابی و توضیح کوتاهی در مورد هر یک از آنها آشنا شدیم و حالا ادامه آنها را می خوانیم:
95- بازاریابی در نقطه فروش(point-of-sale marketing): تبلیغات و بازاریابی به مشتریان در نقطه خرید و پرداخت وجه در داخل یک فروشگاه.
96- بازاریابی پس از کلیک(post-click marketing): تجربه مشتری یا کاربر پس کلیک بر یک تبلیغ یا ایمیل، مثلاً ورود به یک صفحه ورود.
97- بازاریابی کلیکی(PPC marketing): بازاریابی پرداخت به ازاء هر کلیک در موتورهای جستجو، شبکههای تبلیغات و شبکههای اجتماعی.
98- بازاریابی محصول(product marketing): بازاریابی یک محصول خاص در مقابل بازاریابی محصولات یک شرکت.
99- بازاریابی تبلیغاتی(promotional marketing): بهطورکلی اگر صحبت کنیم، شامل تمامی انواع مختلف بازاریابی بهمنظور جذب مشتری میشود.
100- بازاریابی نزدیکی(proximity marketing): توزیع بدون سیم(آفلاین) محلی تبلیغات مرتبط با یک محل برای افراد متقاضی که سختافزار لازم برای این کار را در اختیار داشته باشند.
102- بازاریابی هل دادنی- فشاری -(push marketing): مشتریان یا مخاطبین بالقوه پیامهای بازاریابی را از شما به سمت خود میکشند که معادل بازاریابی برونگرا قرار میگیرد.
103- بازاریابی در زمان واقعی (real-time marketing): سرعت بخشیدن به فرایند بازاریابی در عصر سرعت
104- بازاریابی ارجاعی(referral marketing): تشویق و پاداش دادن به مشتریان فعلی برای جذب مشتریان جدید.
105- بازاریابی رابطه(relationship marketing): تأکید بر ساخت و ایجاد روابط دوسویه بلندمدت با مشتریان.
106- بازاریابی مجدد(remarketing): معنای امروزی: تبلیغات رفتار محور.
107- بازاریابی پاسخ(reply marketing): پاسخ دادن به تکتک کاربران نهایی از طریق پیامهای شخصیسازیشده.
108- بازاریابی معکوس(reverse marketing): در این نوع از بازاریابی بجای اینکه شرکت به دنبال به دست آوردن مشتری باشد، مشتری در پی به دست آوردن محصولات و خدمات یک شرکت است.
109- بازاریابی علمی(scientific marketing): استفاده از آزمایشهای تحلیلی / روشهای آماری در بازاریابی.
110- بازاریابی موتورهای جستجو(search (engine) marketing): ترویج و ترفیع پرداختی و ارگانیک از طریق سایتهای گوگل، یاهو، بینگ و …
111- خود بازاریابی(self-marketing): بازاریابی خودتان که از آن تحت عنوان بازاریابی شخصی هم نامبرده میشود.
112- بازاریابی خدمات(services marketing): رویکردهایی برای فروش خدمات بجای محصولات.
113- بازاریابی سایه(shadow marketing): بازاریابی غیرمنتظره که اغلب خارج از کنترل دپارتمان بازاریابی انجام میشود.
114- بازاریابان خریداران(shopper marketing): درک چگونگی انجام شدن خرید توسط مصرفکنندگان در کانالها و شکلهای مختلف بازاریابی.
115- بازاریابی اجتماعی(social marketing): تغییر رفتار مردم برای کسب نتیجه بهتر، با بازاریابی شبکههای اجتماعی متفاوت است.
116- بازاریابی شبکههای اجتماعی(social media marketing): ایجاد تعامل با مشتریان بالقوه در کانالهای شبکههای اجتماعی.
117- بازاریابی ورزشی(sports marketing): استفاده از رویدادهای ورزشی، تیمهای ورزشی و قهرمانان برای ترویج و ترفیع محصولات و خدمات.
118- بازاریابی خفا یا پنهان(stealth marketing): روشهای بازاریابی مخفیانه باهدف مردم و مخاطبین.
119- بازاریابی خیابانی(street marketing): بازاریابی غیرمتعارف در مکان عمومی بهمنظور برقراری تعامل با مشتریان بالقوه.
120- بازاریابی فنی و تکنیکی(technical marketing): بازاریابی با عمق فنی به مخاطبان فنی.
121- بازاریابی تلفنی(telemarketing): برقراری تماس تلفنی بر روی تلفن مردم بر اساس یک متن از پیش تعیینشده بدون هماهنگی قبلی، یعنی دریافتکننده تماس انتظار تماس از طرف شمارا ندارد.
122- بازاریابی آزمون محور(test-driven marketing): آزمودن ایدههای بازاریابی بهصورت سیستماتیک و البته تکراری.
123- بازاریابی رهبری فکری(Thought leadership marketing): جا انداختن یک شرکت یا بنگاه بهعنوان رهبر فکری در بازار مربوطه.
124- بازاریابی زمان(time marketing): تحقیق در رابطه با زمان مناسب برای معرفی و ترویج و ترفیع محصولات در بازار.
125- بازاریابی بسته دستمالکاغذی(tissue-pack marketing): که خواستگاه آن در ژاپن بوده و مردم پیام خود را بر روی بستههای دستمالکاغذی درج میکنند و با دادن آن بهصورت رایگان به مخاطبین پیام را بهراحتی به دست مخاطب خود میرسانند.
126- بازاریابی نمایشگاههای تجاری(trade show marketing): زیرمجموعهای از بازاریابی رویداد، نمایشگاه و ترویج و ترفیع محصولات در نمایشگاههای تجاری.
127- بازاریابی سنتی(traditional marketing): روشها و کانالهای بازاریابی پیش از ظهور اینترنت.
128- بازاریابی پنهان(undercover marketing): زمانی که مصرفکنندگان از اینکه بهطور مخفیانه تحت روشها و فنهای بازاریابی قرارگرفتهاند اطلاعی ندارند.
129- بازاریابی تولیدشده توسط کاربر(user-generated marketing): نوعی از بازاریابی که توسط مصرفکنندگان ایجادشده است، بازاریابی همگانی.
130- بازاریابی عمودی(vertical marketing): تهیه یکراه حل بهصورت متفاوت برای صنایع متفاوت.
131- بازاریابی ویدئویی(video marketing): استفاده از کلیپهای ویدئویی در بازاریابی آنلاین و همچنین استفاده از سایتهایی مانند یوتیوب و آپارات.
132- بازاریابی ویروسی(viral marketing): استفاده از شبکههای اجتماعی موجود بهمنظور توسعه یک ایده بازاریابی.
133- بازاریابی انتظار(wait marketing): برقراری ارتباط و رساندن پیام به مخاطب در هر نقطه و زمانی که وی آمادگی پذیرش پیام شمارا داشته و البته در انتظار برای چیزی است.
134- بازاریابی وبسایت(web marketing): بازاریابی در سطح سایتهای اینترنتی، مشابه با بازاریابی آنلاین.
135- بازاریابی دهانبهدهان(word-of-mouth marketing): زمانی که مشتریان خوشحال و راضی پیام بازاریابی شمارا به دیگران انتقال میدهند.
136- بازاریابی جوانان(youth marketing): بازاریابی از طریق هدف قرار دادن مخاطبین جوان و اغلب از طریق کانالهای نوظهور.
4. مواردی از کاربرد وقف در حفظ محیط زیست
نکته مهمی که در موضوع وقف در این روزگار باید به آن توجه داشت این اســت که نیازهای اساسی جامعه امروزی از جهاتی متفاوت از نیازهای مردمان دوران گذشته اســت؛ گسترش مسائل و مشکلات زیست محیطی و ضرورت حل آنها را می توان از جمله نیازهای امروزی مردم دنیا دانست. پس لازم اســت با توجه به نیازهای امروزی جامعه بشری ظرفیت های وقف مورد بهره برداری قرار گیرد، و با برنامه های زیر بنایی فرهنگ وقف در جامعه ترویج شود. برنامه هایی مانند اختصاص فصولی از کتابهای درسی به مسأله وقف، تبلیغات گسترده در رسانه های جمعی و ارتقاء آموزش و آگاهی مردم با نهاد وقف، معرفی وقف های جدید و اطلاع رسانی منافع آن، ساخت فیلم و سریال های جذاب، معرفی و تجلیل از واقفان بخصوص واقفانی با کاربرد های جدید، اصلاح موقوفه های متروک و کارآمد کردن آنها و اصلاح ذهنیت مردم نسبت به وقف از جمله مثال های قابل ذکر در این زمینه اند. بدیهی اســت پس از مدتی می توان نیکو کاران را به این جهت سوق داد تا اموالی را به منظور رفع نیازهای روز جامعه بخصوص نیازهای جمعی مانند محیط زیست که منافع همه مردم در گرو آن اســت، وقف نمایند و مالهای وقفی گذشته که بهره وری آن منتفی شده و به اموال یا املاک متروکه ای تبدیل شده اســت، با اجازه از حاکم شرع، احیا شده و منافع آن در حفظ محیط زیست یا دیگر موارد جمعی مصرف شود. اکنون به چند مورد اشاره کوتاهی می شود.4-1. وقف آب
یکی از جمله موارد وقفی که از صدر اسلام بسیار رواج داشته اســت وقف آب در اشکال مختلف آن بوده اســت. امام علی ( علیه السلام ) چاه های زیادی را با دستان مبارک خویش حفر نمودند و آنها را وقف عامه مردم کردند تا برای شرب و آبیاری مزارع از آنها استفاده شود. هنوز هم برخی از آن چاهها در مدینه موجود بوده و در حال بهره برداری اســت که به « آبار علی » معروف اســت. بدون شک بیش از چهارده قرن اســت که گروهی از مردم مدینه از یک عمل خداپسندانه امام علی ( علیه السلام ) در آبیاری نخلستانهای خود بهره مند هستند و این نمونه ای از پویایی این نهاد در حفظ نخلستان ها و در عین حال محیط زیست مدینه اســت. شاید اگر این چاه ها موقوفه نبودند تاکنون از بین رفته بود یا حاکمان آن را به کار دیگری اختصاص داده بودند و چنین تأثیر همگانی از آن باقی نمانده نبود. در کشور ما نیز قنوات، چاه ها و آب انبارهای زیادی در گذشته توسط افراد خیر ایجاد و برای منافع عامه مردم و وقف شده اســت که برخی از آنها هنوز هم وجود دارند. لکن نیازهای این دوران اقتضا دارد تا شکل دیگری از وقف آب صورت پذیرد. با توجه به این که قرن بیست و یکم قرن « بحران آب » نام گذاری شده اســت و محیط زیست از این جهت در معرض تهدید بزرگی قرار دارد، لازم اســت تا مردم به مشارکت در اقدامات مربوط به آبخوانداری و آبخیز داری و رساندن آب به زمین های مزروعی به شیوه ای جدید و مکانیزه که از تبخیر بی مورد و هدر رفتن آب جلوگیری شود تشویق و راهنمایی شوند. همچنین هنوز هم روستاهای زیادی هستند که از آب آشامیدنی سالم بی بهره اند و لذا ایجاد شبکه لوله کشی آب شرب نیز می تواند جایگزین آب انبارهای وقفی باشد.4-2. نمونه ای جالب در وقف آب
شادروان حاج محمد نیازی قریب به شصت سال قبل دو یادگار به یاد ماندنی از خود در شهر شیراز باقی گذاشته اســت. وی که ساکن آمریکا بود با خود عهد کرده بود در صورت موفقیت در زندگی برای وطنش شیراز که مردمانش در آن زمان از بیماری های زیادی رنج می بردند بیمارستانی بسازد. هنگام مراجعه به شیراز مشاهده می کند که عدم دسترسی مردم به آب آشامیدنی سالم عامل اصلی بسیاری از بیماری ها شده اســت. لذا همزمان با ساخت بیمارستان به شهرداری وقت پیشنهاد لوله کشی آب برای شیراز را می دهد که در نهایت عمده مخارج آن به دوش خودش می افتد و حدود 20 کیلومتر برای شهر شیراز لوله کشی می کند که 12 هزار خانوار در آن زمان صاحب آب لوله کشی می شوند. در کنار این کار بزرگ اقدام به تأسیس مجموعه بهداشتی و آموزشی بیمارستان نمازی به عنوان محلی برای آموزش و درمان می کند و مهمتر آن که درآمد حاصل از شبکه آبرسانی را نیز وقف بیمارستان می کند تا به طور دائمی هزینه بیمارستان تأمین و مردم از بیماری نجات یابند ( ریاحی، 1387: 1).4-3. اهمیت کاشت درخت و وقف آن
اسلام برای گیاهان و درختان اهمیت بسیار فراوانی قائل شده اســت به گونه ای که در تعدای از آیات و روایات به منابع گیاهان و درختان اشاره شده اســت. در حدیث شریفی از پیامبر گرامی اسلام (ص) آمده اســت که فرموده اند:4-4. منع قطع درختان در اسلام
درخت موجود زنده ای اســت که همانند دیگر موجودات حق حیات دارد و جز به مقدار ضرورت نمی توان آن ها را قطع کرد. اهمیت این مسأله تا حدی اســت که حتی در زمان جنگ هم سربازان از بسیاری از کارهای خلاف انسانی از جمله قطع درختان منع شده اند که این بیانگر روح والای انسانی در نظام تربیتی اسلام اســت. حتی تعالیم اسلامی رعایت حقوق گیاهان و حیوانات و محیط زیست را در کنار حقوق انسان ها سر لوحه کار خود قرار داده اســت:4-5. وقف و حیات وحش
آنچه امروزه به عنوان حفظ محیط زیست در جهان مطرح می شود و پیروان و طرفداران بسیاری به ویژه در حوزه فکری و فرهنگی دارد و نوعی پاسخ گویی به نگاه دوره ی جدید در تسلط بر طبیعت اســت، ما در سنت موقوفه ی قدیم شاهد جلوه های زیبایی از آن بوده ایم. یک نمونه آن درباره پرندگان مهاجر اســت. کشور ما محل عبور پرندگان مهاجر اســت که در فصل سرما از مناطق سرد سیری به طرف جنوب ایران پرواز می کنند، در موقوفات ما در قرن ها پیش برای غذای این پرندگان پیش بینی لازم شده اســت. برای پرندگانی که زمستان ها را در تالاب های ایران می گذراندند از درآمد های زمین های موقوفه ی کشاورزی سهمی تعیین می شده تا در ماه هایی که دانه به سختی در اختیار آنها قرار می گرفت، دانه ها را بریزند و از تلف شدن پرندگان جلوگیری کنند ( مسجد جامعی 1383). در روستای عزآباد استان یزد موقوفه ای بوده اســت که منافع آن باید صرف طعمه سگ کور شود ( سایت راسخون 1387 موقوفات قری و بلوکات )4-6. وقف و بیابان زدایی
موقوفه برای جلوگیری از حرکت شن های روان که امروز مسأله ی اساسی بعضی از شهرهای جهان و کشور ماست از قدیم مورد توجه واقفان بوده اســت. ما موقوفاتی داشته ایم که نیکوکاران شهرها سرمایه ای را به کار انداخته اند و درآمد آن عاید کسانی می شود که کارشان توقف شن های روان و حتی برگرداندن شن های روان بیابان از شهرها بوده اســت ( مسجد جامعی 1383 ). مناطق کویری وسیعی در کشور ما وجود دارد و دولت توان لازم در مبارزه با آن و مسأله بیابان زدایی را ندارد. پس منافع برخی از موقوفات می تواند با کاشت و درختان با شرایط اقلیمی هر منطقه از حرکت شن های روان جلوگیری کرده و در این زمینه به محیط زیست کمک کند.4-7. وقف و آلودگی هوا
افزایش آلودگی هوا به خصوص در شهرهای بزرگ به یک معضل بزرگ اجتماعی تبدیل شده اســت، به طوری که سالانه افراد زیادی در اثر آلودگی هوا جان خود را از دست می دهند. درختان زیادی در شهرهای بزرگ بر اثر کثرت سرب و دوده از نفس کشیدن و تولید اکسیژن باز می مانند. مصرف آب برای انواع نیازهای خانگی، صنعتی و شهری رو به افزایش اســت و دهها مشکلات دیگر که برنامه های دولتی از حل آن عاجز اســت. لذا یک عزم ملی لازم اســت تا افراد درآمد های وقفی را به راه های گوناگونی در حل این گونه معضلات زندگی امروزی اختصاص دهند. به عنوان مثال در گذشته باغهای میوه ای را وقف می کردند تا میوه آن به استفاده افراد نیازمند یا عابران برسد، اما امروزه نیاز روز افزون شهروندان حتی فقرا و نیازمندان به فضاهای سبز به مراتب بیشتر از میوه درختان اســت. پس می توان با مساعدت های دولتی در ارائه زمین و تسهیلات دیگر مردم را تشویق کرد که به احداث و وقف پارک های مناسب در سطح شهر بپردازند. به علاوه، همان گونه که در گذشته موقوفاتی برای حمل و نقل حجاج، زوار یا در راه ماندگان وجود داشته اســت، امروزه نیز می توان درآمد موقوفاتی را به تهیه وسایل حمل و نقل عمومی اختصاص داد تا در کاهش آلودگی هوا و بهبود ترافیک شهری کمک کند.5. مبارزه شدید اسلام با تخریب محیط زیست
5-1. نهی از فساد در روی زمین
یکی از آیات بسیار زیبا در اهمیت محیط زیست و حفظ آن آیه 77 سوره قصص اســت که می فرماید:5-2. توصیه به عمران و آبادانی
اسلام تأکید و توصیه فراوانی به کار و تلاش بخصوص در زمینه های کشاورزی، زراعت و عمران و آبادانی در روی زمین و حفظ و نگهداری محیط زیست دارد. امام علی (ع) می فرماید: « کسی که آب و زمینی در اختیار داشته باشد و آنگاه از فقر و تنگدستی رنج ببرد از رحمت الهی دور خواهد بود » (5) ( حر عاملی ج 24: 12).6. وقف و تعلیم و تربیت
موقوفات زیادی در ترویج تعلیم و تربیت بخصوص علوم دینی و مدارس علمیه و طلاب وجود دارد. لکن از جمله موارد که امروزه ضرورت دارد، اختصاص موقوفاتی برای آموزشهای عمومی در زمینه محیط زیست و نحوه تعامل مردم با آن اســت. همچنین لازم اســت محیط بانان زیست گاههای طبیعی از آموزش اختصاصی مستمر و یادگیری آخرین دانش ها و تکنولوژی های جهانی در حفظ و توسعه محیط زیست برخوردار شوند.7. وقف و عدالت بین نسلی
انفال و منابع طبیعی در اسلام از اهمیت فراوانی برخوردار اســت و اختصاص آن به خدا و رسول بر اساس آیه اول سوره مبارکه انفال حاکی از آن اســت که افراد نتوانند بصورت انحصاری استفاده از آنها را در اختیار خود گیرند و عامه مردم را از بهره مندی آن محروم سازند. در موضوع فی ء نیز حکمت اختصاص آن به موارد مشخص مذکور در آیه 7 سوره حشر مبارزه با گرد آمدن اموال در دست طبقه معدودی از جامعه یعنی اغنیا و ثروتمندان اســت. (6) اصل 45 قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز انفال و ثروتهای عمومی را در اختیار حکومت اسلامی قرار داده اســت تا بر طبق مصالح عامه نسبت به آنه عمل شود. وقف نیز از جمله مواردی اســت که موجب می شود تا نسلهای بعدی از بسیاری از مواهب الهی بهره مند شوند و به نوعی عدالت بین نسلی در مورد آنان اجرا شود و نسل حاضر نتواند به تنهایی این منابع را مصرف کرده و موجبات تباهی آن را فراهم سازد.8. تجربه های مشابه در کشورهای دیگر
حفاظت از محیط زیست جزو اهداف 400 موقوفه در کشور آلمان اســت.9. مشارکت مردمی و محیط زیست
تجربه تاریخی بسیاری از کشورها نشان دهنده نقش مؤثر مردم در حل بسیاری از معضلات اجتماعی اســت. در هر موردی که دولت ها به مردم اعتماد کرده و به آنها میدان داده اند، مردم به خوبی از عهده کار بر آمده و بدون کوچکترین چشم داشتی بزرگترین آثار را از خود به یادگار گذاشته اند. غیر از حماسه هشت سال دفاع مقدس که عملکرد ملت ایران به اسطوره ای در تاریخ تبدیل شد، باید به جهاد سازندگی اشاره کرد که خدمات شایانی برای محرومین انجام داد. از این تجربه می توان در حفاظت مردمی از محیط زیست استفاده مطلوب نمود.نتیجه گیری و پیشنهادها
امروزه توسعه اقتصادی در تمامی کشورها سرعت بسیار بالایی به خود گرفته اســت که خواه یا ناخواه تخریب و نابودی محیط زیست را در ابعاد مختلف به دنبال دارد. گرچه دولتها راهکارهایی را در پیشگیری یا جبران این خسارتها در برنامه های توسعه ای خود قرار داده اند، هزینه های گزافی که در اثر تباهی محیط زیست متوجه جوامع بشری می شود به حدی اســت که بودجه های دولتی توان مبارزه با آن را ندارد. یکی از بهترین راه هایی که می تواند در حفظ محیط زیست کمک نماید، مشارکت داوطلبانه مردمی در اشکال مختلف آن اســت. نهاد وقف به عنوان یکی از کارآمد ترین این روشها اســت که به طور مستقیم یا غیر مستقیم نیازهای مالی لازم در این زمینه را تأمین می کند، زیرا وقف از ویژگی استمرار و دوام برخوردار اســت که نسل های آینده را نیز شامل می شود و منابع زیست محیطی را برای آنان حفظ می کند و این امر بیانگر نمونه ای از پویایی برنامه های اسلامی اســت. برای توسعه فرهنگ وقف و به کارگیری منافع آن در محیط زیست در راه های زیر پیشنهاد می شود:پی نوشت ها :
1. ان قامت الساعة و فی یداحکم الفسیله. فان استطاع ان لا تقوم الساعة حتی یغرسها، فلیغرسها ( محدث نوری، 1408، ج 13: 460).
2. عن ابی عبدالله (ع) انه قال: لا تقطعوا الثمار فیبعث الله علیکم العذاب صبا.
3. « ولا تبغ الفساد فی الارض ان الله لا یحب المفسدین » (قصص/77).
4. « ذَلِکَ بِأنَّ لَمْ یَکُ مُغَیِّرًا نِّعْمَهً أنْعَمَهَا عَلَی قَوْمِ حَتَّی یَغَیِّرُواْ مَا بِأنفُسِهِمْ وَ أنَّ اللهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ » (انفال/53).
5. من وجد ماء و ترابا ثم افتقر فابعده الله.
6. « کی لا یکون دولة بین الاغنیاء منکم » (حشر/7).
برترین ها: تصمیم گرفتهایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم. در این مطلب شما را به خواندن داستان شیرین «پردیس» به قلم فرخنده آقایی دعوت میکنیم.
زن ها از خنده ریسه رفته بودند و با مجله ها و روزنامه های لوله شده به سر و روی هم می کوبیدند. می گفتند پیرمرد با همین کارها ماریا را از خود متنفر کرده اســت. بعد ناگهان به ساعت هایشان نگاه کردند. بلند شدند و حوله هایشان را در ساک ها گذاشتند و لباس هایشان را پوشیدند و سوار موتور های قراضه شان شدند تا به مدرسه بروند. کلاه های بزرگ مضحک را به سر گذاشته بودند و همان طور که از ساحل دور می شدند، برایم دست تکان می دادند.
راهبه ها از دور پیدایشان شد. با هم حرف می زدند. باران ریزی شروع شده و پرنده ها رفته بودند. پیرمرد کنار ساحل، حوله اش را به دوش انداخته و نشسته بود. هر سه با هم راه افتادیم. من و میکله و سگش که آبچکان از پشت سر می آمد. پیرمرد شروع کرد به حرف زدن. گوشه های لب هایش کف کرده بود و آب دهانش از میان دندان های سیاهش بیرون می جهید. نمی فهمیدم چه می گوید. حوله ام را روی سرم کشیده بودم و صدای او را بی وقفه از میان شرشر باران می شنیدم. باران تند شده بود که به خانه او رسیدیم. مرا به خانه اش دعوت کرد. دو اتاق بود، یکی در طبقه بالا و یکی در طبقه پایین. انگشتش را به علامت سکوت روی بینی گذاشت. در اتاق طبقه اول را باز کرد. سگ با شتاب وارد شد و میکله فریاد زد: " مامان، من آمدم." و بعد با دست به من علامت داد که به طبقه بالا بروم. در اتاق بالا باز بود. اتاق نیمه مخروبه ای بود با تختخواب دونفره چوبی و شکسته ای در میان اتاق. یک عکس عروسی زردشده بزرگ و قاب گرفته و چند صلیب چوبی کهنه و عکس قدیسین با پونز به دیوارهای گچی صورتی رنگ، چسبانده شده بودند. از چهار گوشه اتاق آب باران، چک چک توی سطل های پلاستیکی کثیف می ریخت. پیرمرد وارد شد و از من خواهش کرد بنشینم. صندلی شکسته و خیسی از ایوان آورد و ملافه ای رویش انداخت. شانه ای به موهایش کشید. از زیر سیگاری، سیگار برگ نیمه سوخته ای برداشت و روشن کرد. روی لبه تختخواب نشست. سرحال و هیجان زده بود و جوان تر به نظر می رسید. گفت که می خواهد اتاق را تمیز کند و بعد چند قوطی رنگ را از دستشویی آورد و نشانم داد. مرا به ایوان سرپوشیده برد که از یک طرف مشرف به ساحل بود و از طرف دیگرش، سربالایی خانه من دیده می شد. گاهی مرا ماریا خطاب می کرد و بعد معذرت می خواست. دست هایم را می گرفت و همان طور که حرف می زد به چشم هایم خیره می شد. بوی فضله پرندگان می داد و آب دهانش به صورتم می پرید. آب سطل های پلاستیکی را در ایوان خالی کرد و برایم گفت که می خواهد خانه را تمیز کند و همه چیز را تمیز و نو کند. از کمد چوبی شکسته ای که پر از کت و شلوارهای قدیمی بود، یک چمدان پر از کراوات و لباس های زرد شده بیرون آورد که یادگار روزهای دریانوردی اش بود. عکس سیاه و سفید خودش را روی عرشه کشتی نشانم داد و بعد باز دست هایم را در دست فشرد.
می خواست قول بدهم در کنارش خواهم ماند. می دانستم که نباید جواب بله یا نه بدهم. باید کمی تامل می کردم و با تردید پاسخ می دادم. باید نشان میدادم که با خود در جدالم و به او فرصت می دادم که حرف بزند. کلمات جاری شد. می خواست نظر مرا بداند و باز حرفش را تکرار می کرد. می دانستم از جواب های صریح رنجیده خاطر می شود. به دقت گوش می کردم.
از من می خواست بعد از تعمیر اتاق برگردم و آن جا بمانم. فقط باید فرصت می دادم که خانه را تعمیر کند و رنگ بزند.
ناگهان صدای فریاد پیرزن آمد که او را می خواند: "میکله، میکله." و صدای سگ که به شدت پارس می کرد. پیرمرد انگشتش را به علامت سکوت روی بینی گذاشت و با هم آرام به طبقه پایین رفتیم. سگ کنار در ایستاده بود و پارس می کرد. میکله دستی به سر سگ کشید و مرا بدرقه کرد. دو کف دست را برای خداحافظی به هم چسباند و روی بینی گذاشت و به اتاق مادرش رفت.
هوا دیگر کاملا تاریک شده بود و باران تندی می بارید. حوله خیس را روی سرم انداختم. از سربالایی سنگلاخی که مرا به خانه ام می رساند، بالا رفتم. احساس می کردم سندل هایم در کثافت فرو می رود. بارها دیده بودم که به سگ ها موقع بالا رفتن زور می آید و همه سربالایی را پر از کثافت می کنند.
از پنجره اتاق، دریا را نمی دیدم ولی صدای هوهوی باد می آمد و سوز آن از درز پنجره به صورتم می خورد. در خلوت خانه کسی نبود که چیزی بپرسد. چشم هایم می سوخت و گونه هایم داغ شده بود. صورتم را روی شیشه میز می دیدم که دو چشم متورم و سرخ به آن چشم دوخته بودند.
حوله را روی سرم کشیدم و به ساحل برگشتم. راهبه ها چتر به دست با هم راه می رفتند و حرف می زدند. دریا سیاه و کف آلود بود. موج های سنگین به ساحل می خوردند و ساحل پر از صدف های رنگارنگ بود. از آن جا پیرمرد را توی ایوان نمی دیدم. چراغ اتاقش سوسو می زد. سندل هایم را در آوردم و به آب زدم. آب سرد بود، خیلی سردتر از همیشه. به سختی از میان موج های سنگین جلوتر رفتم. حوله ام با من بود. می دانستم که دلم برای آن تنگ خواهد شد. نو بود و دوستش داشتم. برای اولین بار احساس می کردم خوشحالم.
ادامه دارد ...