مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

داستان‌های خواندنی؛ پردیس (2)

[ad_1]

 

 

 

 

  برترین ها: تصمیم گرفته‌ایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم. در این مطلب شما را به خواندن داستان شیرین «پردیس» به قلم فرخنده آقایی دعوت می‌کنیم.

 زن ها می گویند میکله عاشق ماریا اســت. و بعد باز حرف می زنند و با هم می خندند. یکی از روزها زن ها برایم معلم زبان پیدا کردند. معلم مدرسه فرزندانشان اســت و همه او را می شناسند. برادر کوچکتر میکله و همبازی کودکانشان اســت. اولین بار، میکله مرا با خود به شهر برده بود. با سگ بزرگش سوار کشتی شده بودیم. میکله تقریبا شصت ساله اســت. به یک گوشش گوشواره نقره کرده و در شهر به هر کس می رسید به عادت هندی ها دو کف دست را به نشانه سلام به هم می چسباند و روی بینی می گذاشت. هرجا چیزی جا می گذاشت و باید دنبالش می رفتم تا کلاه موتورسواری یا کیف کار چرمی کهنه و وسایل دیگرش را که جا گذاشته بود،‌ به او بدهم. برای سوار شدن به کشتی مشکل داشتیم . سگ میکله از آب می ترسید و او مجبور شد سگ را کشان کشان سوار کشتی کند. در اداره پلیس، سگ را راه ندادند و میکله او را به نرده آهنی پیاده رو بست. سگ آن قدر پارس کرد و زوزه کشید که پلیس اجازه داد میکله، سگ را با خود بیاورد تو. در تمام مدتی که پیرمرد با مسوول اتباع خارجی حرف می زد، سگ از این اتاق به آن اتاق می رفت و به همه جا سرک می‌کشید. بالاخره از میکله خواستند قلاده سگ را به دست بگیرد. سگ همان جا کنار باجه، روی زمین ولو شد و خوابش برد و خرخرش بلند شد. انگار که خواب ببیند، پلک هایش تکان می خورد و از خودش صدا در می آورد.

موقع برگشتن هم در کشتی اجازه ندادند میکله در قسمت مسافران بنشیند و مجبور شد تمام مدت روی عرشه کنار سگش باشد. میکله به سگ پوزه بند زده بود و سگ کلافه بود و بی تابی می کرد. مردم موقع گذشتن از کنار سگ خم می شدند و نوازشش می کردند. میکله سیگار برگ بزرگش را می کشید و کاری به کار سگ نداشت. شاید اگر هر کس یک لگد به شکم سگ

می زد، خلاص می شد و دیگر خودش را با آن هیکل گنده آن قدر لوس نمی کرد. به ساحل که رسیدیم، میکله سگ را سوار موتور کرد و با خود برد.

وقتی به زن ها گفتم معلم مرد نمی خواهم،‌ همگی گفتند که او هم مثل برادرش مرد عجیبی اســت و مشکلی ایجاد نمی کند. بعد در تایید حرفم گفتند که هیچ کدام حوصله معلم مرد مجرد را ندارند. هر چند به برادر میکله می شد اعتماد کرد. بعد هم آهسته نجوا کردند که نباید هیچ کدام به میکله بگوییم که به نظر آن ها او و برادرش عجیبند. اما من، به غیر از ساحل، میکله را فقط گاهی از دور می دیدم که سگش را سوار موتور می کرد و این طرف و آن طرف می برد و برایم دست تکان می داد.

چند راهبه موقع غروب به ساحل می آمدند و قدم می‌زدند. کلاه های بزرگ قایق مانند و لباس های پوشیده داشتند. یکی از آن ها که جوانتر بود، پابرهنه روی ماسه ها راه می رفت. با یک دست گوشه دامنش را بالا می گرفت و کفش هایش را با دست دیگر نگه می داشت و تا مچ پا به میان موج ها می رفت و بر می گشت. چند بار مواظب بودم ببینم لخت می شوند یا نه. چیزی ندیدم. شاید منتظر می‌ماندند که همه بروند.

هوا روز به روز خنک تر و روزها کوتاه تر می شد. زیر نم نم باران، ‌باز کنار ساحل می نشستیم و حرف می زدیم. یک روز ماریا آمد. دختر لاغر و آفتاب سوخته ای بود. وقتی میکله از دور پیدایش شد، زن ها خندیدند و به هم تنه زدند و دست هایشان را روی زانوهایشان کوبیدند. هوا ابری بود. پیرمرد با سگ بی حس و حال و پرنده هایی که دور و برش می پریدند به ما نزدیک شد و حوله اش را پهن کرد و رویش گندم ریخت. پرنده ها به گندم ها هجوم آوردند. پیرمرد کنار ما نشست و با ماریا حرف زد. زن ها به پیرمرد گفتند که ماریا می خواهد شوهر کند و بعد باز با هم خندیدند و از پشت سر، موهای هم را کشیدند. ماریا تمام مدت با عصبانیت حرف می زد. پیرمرد لب ورچیده بود و زن ها می خندیدند. بعد ماریا بدون خداحافظی بلند شد برود. پیرمرد مشتی گندم به دنبالش ریخت. پرنده ها از روی حوله پر کشیدند و دنبال ماریا رفتند. پیرمرد بلند شد و مشت دیگری گندم به پشت سر ماریا پرتاب کرد. پرنده ها روی موهای بلند و سیاه ماریا می پریدند. ماریا با دست آن ها را می راند و به پیرمرد فحش می داد. پیرمرد با فاصله دنبال او می رفت و از کیسه پارچه ای گندم می ریخت. پرنده ها دور ماریا بق بقو می کردند و به موهای بلندش می پیچیدند. ماریا با هیکل لاغر و آفتاب سوخته اش، چون کابوسی در ساحل می دوید و پرنده ها به سر و صورتش می جهیدند و به او نوک می زدند.

پردیس (بخش اول)

نویسنده: فرخنده آقایی

ادامه دارد ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


26 فوریه 2015 ... داستانهای خواندنی؛ پردیس (2). زن ها می گویند میكله عاشق ماریا است. و بعد باز حرف می زنند و با هم می خندند. یكی از روزها زن ها برایم معلم زبان پیدا كردند ...زن ها می گویند میکله عاشق ماریا است و بعد باز حرف می زنند و با هم می خندند یکی از روزها زن ها برایم معلم زبان پیدا کردند.12 مارس 2015 ... داستانهای خواندنی؛ پردیس (2) داستانک,پردیس. ... در این مطلب شما را به خواندن داستان شیرین پردیس به قلم فرخنده آقایی دعوت میکنیم.داستان های خواندنی؛ پردیس (2). برترین ها: تصمیم گرفته ایم از این به بعد با داستای های شیرین. ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم.برترین ها: تصمیم گرفتهایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم. در این مطلب شما را به خواندن داستان ...18 سپتامبر 2016 ... داستانهاي خواندني؛ پرديس ( ) 1 . داستانهای خواندنی؛ پردیس (2) - برترین ها 26 فوریه 2015 ... داستانهای خواندنی؛ پردیس (2). زن ها می گویند میكله ...داستانهای خواندنی؛ پردیس (2) - Bartarinha.IR | برترین ها18 ساعت قبل ... داستانهای خواندنی؛ پردیس (2). زن ها می گویند میكله عاشق ماریا است. و بعد باز حرف…در این مطلب شما را به خواندن داستان شیرین پردیس به قلم فرخنده آقایی دعوت می کنیم. - زن ها می گویند میکله عاشق ماریا است. و بعد باز حرف می زنند و با هم می خندند.15 مارس 2016 ... در این مطلب شما را به خواندن داستان شیریم پردیس به قلم فرخنده آقایی ... خواندنی؛ پردیس (2) · حضور بهنوش طباطبایی و سحر قریشی در پردیس ...حالتون چطوره؟ امروز برای شما دوستان گلم، یه داستان بسیار خواندنی و مفید و آموزنده رو در نظر گرفتم. ... گزارش 2 گروه ساکنین مسکن مهر پردیس - 1395/04/21. به گزارش ...


کلماتی برای این موضوع

داستانک،داستان کوتاه جالب، داستان های کوتاه، داستانهای داستانک،داستان،داستان من و،داستانک های زیبا،داستان کوتاه،داستانک جالب،داستانک نوشته های خواندنی روح‌اله شنبه ‏ ‏ اگر جمعیت چین به شکل یک صف از مقابل شما راه بروند، این صف زندگینامه پردیس ثابتی بیوگرافی دانشمندان ، …پردیس ثابتیزندگینامه پردیس ثابتیبیوگرافی پردیس ثابتیپردیس ثابتی پرویزپردیس گفتگوی خواندنی مطالب و عکس های جالبعکس های الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی گفتگوی خواندنی الیکا عبدالرزاقی عکس های جدید و دیده نشده افسانه پاکرو …عکس ها و گفتگو خواندنی با افسانه پاکرو ، خواهرش سعیده و مادرش نمکستان عکس ها و میگنا تعریف سزارین ، علل انجام آن ، مزایا و معایب و تعریف سزارین ، علل انجام آن ، مزایا و معایب و عوارض انجام عمل سزارینخدمات جنسی به زنان پولدار در خانه های فساد پسران …جالب و خواندنیخانه جالب و خواندنی خدمات جنسی به زنان پولدار در خانه های فساد پسران خود فروش دنیای عکسسلام به تمام شما عزیزان بازدید کننده امیدوارم از وبلاگم خوشتان آمده باشد من در این دنیای عکس سلام به تمام شما عزیزان بازدید کننده امیدوارم از وبلاگم خوشتان آمده باشد من در این



لینک منبع :داستان‌های خواندنی؛ پردیس (2)

داستان‌های خواندنی؛ پردیس (2) - برترین ها www.bartarinha.ir/fa/news/181963/داستان‌های-خواندنی-پردیس-2‏ - ذخیره شده 26 فوریه 2015 ... داستان‌های خواندنی؛ پردیس (2). زن ها می گویند میکله عاشق ماریا است. و بعد باز حرف می زنند و با هم می خندند. یکی از روزها زن ها برایم معلم زبان پیدا کردند ... داستان‌های خواندنی؛ پردیس (2) - آکاایران www.akairan.com/fun/short-story/20153121719.html‏ - ذخیره شده 12 مارس 2015 ... برترین ها: تصمیم گرفته‌ایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم. در این مطلب شما ... داستان‌های خواندنی؛ پردیس (2) - مجله اینترنتی | Itupdate.ir itupdate.ir/داستانهای-خواندنی-پردیس-2-11687‏ زن ها می گویند میکله عاشق ماریا است. و بعد باز حرف می زنند و با هم می خندند. یکی از روزها زن ها برایم معلم زبان پیدا کردند. داستان‌های خواندنی؛ پردیس (2) - تست آزمون www.testazmoon.com/رنگارنگ_/داستان/tabid/.../Default.aspx‏ - ذخیره شده داستان‌های خواندنی؛ پردیس (2).زن ها می گویند میکله عاشق ماریا است. و بعد باز حرف می زنند و با هم می خندند. یکی از روزها زن ها برایم معلم زبان پیدا کردند. داستان‌های خواندنی؛ پردیس (2) - سرزه www.serze.com/داستان-خواندنی-پردیس-81207/‏ - ذخیره شده 30 نوامبر 2015 ... صفحه اصلی سرگرمی داستانهای خواندنی داستان‌های خواندنی؛ پردیس (2) ... در این مطلب شما را به خواندن داستان شیرین «پردیس» به قلم فرخنده آقایی ... داستان‌های خواندنی؛ نامزد و پدرجان عروس - برترین ها 94.182.146.175/fa/news/.../داستان‌های-خواندنی-نامزد-و-پدرجان-عروس‏ - ذخیره شده رتبه: ۹۶% - ۲۲٬۶۹۶ نقد ... خدمتتان باشیم. در این مطلب شما را به خواندن داستان کوتاه «نامزد و پدرجان عروس» اثر آنتوان چخوف دعوت می‌کنیم. ... داستان‌های خواندنی؛ پردیس (2) · داستان‌های خواندنی؛ ... داستان‌های خواندنی؛ آینه 94.182.146.175/fa/news/255620/داستان‌های-خواندنی-آینه‏ رتبه: ۹۶% - ۱۰٬۷۱۰ نقد 17 ا کتبر 2015 ... در این مطلب شما را به خواندن داستان شیرین «آینه» به قلم محمود دولت آبادی دعوت ... داستان‌های خواندنی؛ هزار رنگ .... داستان‌های خواندنی؛ پردیس (2). داستان‌های خواندنی؛ آینه - برترین ها 94.182.146.175/fa/news/255620/داستان‌های%20خواندنی؛%20آینه‏ - ذخیره شده رتبه: ۹۶% - ۱۰٬۹۵۱ نقد 17 ا کتبر 2015 ... در این مطلب شما را به خواندن داستان شیرین «آینه» به قلم محمود دولت آبادی دعوت ... داستان‌های خواندنی؛ هزار رنگ .... داستان‌های خواندنی؛ پردیس (2). داستان کوتاه جالب و خواندنی منطق - پردیس سلامت www.irangapco.com/داستان-کوتاه-جالب-و-خواندنی-منطق/‏ - ذخیره شده داستان کوتاه جالب و خواندنی منطق. 0. توسط admin در ژانویه 2, 2017 تفریحی و سرگرمی ... داستان کوتاه برای شما داریم که بسیار خواندنی می باشد و درباره منطق است . لوریس چکناوریان در برنامه نغمه ها مطرح کرد - شبکه چهار سیما tv4.irib.ir/index.php/naghmeha.../11231-2015-01-10-14-22-21‏ - ذخیره شده 10 ژانویه 2015 ... ... اپرای رستم و سهراب، سمفونی شماره 2، سمفونی آرارات، پردیس و پریسا، ... و اشعارش علاقه دارم به داستانهای خواندنی شکسپیر نیز علاقه مند هستم.