مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

داستان‌های خواندنی؛ پردیس (3)

[ad_1]

 

 

 

 

  برترین ها: تصمیم گرفته‌ایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم. در این مطلب شما را به خواندن داستان شیرین «پردیس» به قلم فرخنده آقایی دعوت می‌کنیم.

زن ها از خنده ریسه رفته بودند و با مجله ها و روزنامه های لوله شده به سر و روی هم می کوبیدند. می گفتند پیرمرد با همین کارها ماریا را از خود متنفر کرده اســت. بعد ناگهان به ساعت هایشان نگاه کردند. بلند شدند و حوله هایشان را در ساک ها گذاشتند و لباس هایشان را پوشیدند و سوار موتور های قراضه شان شدند تا به مدرسه بروند. کلاه های بزرگ مضحک را به سر گذاشته بودند و همان طور که از ساحل دور می شدند، برایم دست تکان می دادند.

راهبه ها از دور پیدایشان شد. با هم حرف می زدند. باران ریزی شروع شده و پرنده ها رفته بودند. پیرمرد کنار ساحل، حوله اش را به دوش انداخته و نشسته بود. هر سه با هم راه افتادیم. من و میکله و سگش که آبچکان از پشت سر می آمد. پیرمرد شروع کرد به حرف زدن. گوشه های لب هایش کف کرده بود و آب دهانش از میان دندان های سیاهش بیرون می جهید. نمی فهمیدم چه می گوید. حوله ام را روی سرم کشیده بودم و صدای او را بی وقفه از میان شرشر باران می شنیدم. باران تند شده بود که به خانه او رسیدیم. مرا به خانه اش دعوت کرد. دو اتاق بود، یکی در طبقه بالا و یکی در طبقه پایین. انگشتش را به علامت سکوت روی بینی گذاشت. در اتاق طبقه اول را باز کرد. سگ با شتاب وارد شد و میکله فریاد زد: " مامان، من آمدم." و بعد با دست به من علامت داد که به طبقه بالا بروم. در اتاق بالا باز بود. اتاق نیمه مخروبه ای بود با تختخواب دونفره چوبی و شکسته ای در میان اتاق. یک عکس عروسی زردشده بزرگ و قاب گرفته و چند صلیب چوبی کهنه و عکس قدیسین با پونز به دیوارهای گچی صورتی رنگ، چسبانده شده بودند. از چهار گوشه اتاق آب باران،‌ چک چک توی سطل های پلاستیکی کثیف می ریخت. پیرمرد وارد شد و از من خواهش کرد بنشینم. صندلی شکسته و خیسی از ایوان آورد و ملافه ای رویش انداخت. شانه ای به موهایش کشید. از زیر سیگاری، سیگار برگ نیمه سوخته ای برداشت و روشن کرد. روی لبه تختخواب نشست. سرحال و هیجان زده بود و جوان تر به نظر می رسید. گفت که می خواهد اتاق را تمیز کند و بعد چند قوطی رنگ را از دستشویی آورد و نشانم داد. مرا به ایوان سرپوشیده برد که از یک طرف مشرف به ساحل بود و از طرف دیگرش، سربالایی خانه من دیده می شد. گاهی مرا ماریا خطاب می کرد و بعد معذرت می خواست. دست هایم را می گرفت و همان طور که حرف می زد به چشم هایم خیره می شد. بوی فضله پرندگان می داد و آب دهانش به صورتم می پرید. آب سطل های پلاستیکی را در ایوان خالی کرد و برایم گفت که می خواهد خانه را تمیز کند و همه چیز را تمیز و نو کند. از کمد چوبی شکسته ای که پر از کت و شلوارهای قدیمی بود، یک چمدان پر از کراوات و لباس های زرد شده بیرون آورد که یادگار روزهای دریانوردی اش بود. عکس سیاه و سفید خودش را روی عرشه کشتی نشانم داد و بعد باز دست هایم را در دست فشرد.

می خواست قول بدهم در کنارش خواهم ماند. می دانستم که نباید جواب بله یا نه بدهم. باید کمی تامل می کردم و با تردید پاسخ می دادم. باید نشان می‌دادم که با خود در جدالم و به او فرصت می دادم که حرف بزند. کلمات جاری شد. می خواست نظر مرا بداند و باز حرفش را تکرار می کرد. می دانستم از جواب های صریح رنجیده خاطر می شود. به دقت گوش می کردم.

از من می خواست بعد از تعمیر اتاق برگردم و آن جا بمانم. فقط باید فرصت می دادم که خانه را تعمیر کند و رنگ بزند.

ناگهان صدای فریاد پیرزن آمد که او را می خواند: "میکله،‌ میکله." و صدای سگ که به شدت پارس می کرد. پیرمرد انگشتش را به علامت سکوت روی بینی گذاشت و با هم آرام به طبقه پایین رفتیم. سگ کنار در ایستاده بود و پارس می کرد. میکله دستی به سر سگ کشید و مرا بدرقه کرد. دو کف دست را برای خداحافظی به هم چسباند و روی بینی گذاشت و به اتاق مادرش رفت.

هوا دیگر کاملا تاریک شده بود و باران تندی می بارید. حوله خیس را روی سرم انداختم. از سربالایی سنگلاخی که مرا به خانه ام می رساند، بالا رفتم. احساس می کردم سندل هایم در کثافت فرو می رود. بارها دیده بودم که به سگ ها موقع بالا رفتن زور می آید و همه سربالایی را پر از کثافت می کنند.

از پنجره اتاق، دریا را نمی دیدم ولی صدای هوهوی باد می آمد و سوز آن از درز پنجره به صورتم می خورد. در خلوت خانه کسی نبود که چیزی بپرسد. چشم هایم می سوخت و گونه هایم داغ شده بود. صورتم را روی شیشه میز می دیدم که دو چشم متورم و سرخ به آن چشم دوخته بودند.

حوله را روی سرم کشیدم و به ساحل برگشتم. راهبه ها چتر به دست با هم راه می رفتند و حرف می زدند. دریا سیاه و کف آلود بود. موج های سنگین به ساحل می خوردند و ساحل پر از صدف های رنگارنگ بود. از آن جا پیرمرد را توی ایوان نمی دیدم. چراغ اتاقش سوسو می زد. سندل هایم را در آوردم و به آب زدم. آب سرد بود، خیلی سردتر از همیشه. به سختی از میان موج های سنگین جلوتر رفتم. حوله ام با من بود. می دانستم که دلم برای آن تنگ خواهد شد. نو بود و دوستش داشتم. برای اولین بار احساس می کردم خوشحالم.

پردیس (بخش اول)

نویسنده: فرخنده آقایی

ادامه دارد ...


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط


1 مارس 2015 ... داستانهای خواندنی؛ پردیس (3). تصمیم گرفتهایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان ...داستان های خواندنی؛ پردیس (3). برترین ها: تصمیم گرفته ایم از این به بعد با داستای های شیرین. ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم.12 مارس 2015 ... می دانستم یه دلم برای آن تنگ خواهد شد. نو بود و دوستش داشتم. برای اولین بار احساس می یردم خوشحالم. ,داستانهای خواندنی؛ پردیس (3) داستانک,پردیس ...تصمیم گرفتهایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم در این مطلب شما را به خواندن داستان شیرین ...18 سپتامبر 2016 ... داستانهای خواندنی؛ پردیس (3). تصمیم گرفتهایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان ... 3 .15 مارس 2016 ... مجله اینترنتی تاپک -تصمیم گرفتهایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم.داستانهای خواندنی؛ پردیس (3). برترین ها: تصمیم گرفتهایم از این به بعد با داستای های شیرین. ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم.امروز برای شما دوستان گلم، یه داستان بسیار خواندنی و مفید و آموزنده رو در نظر گرفتم. ... جزئیات پیوستن پردیس افکاری به جم به همراه عکس و بیوگرافی ..... ساخت کسب و کار انلاین | 3 عدد آموزش متفاوت ووکامرس از 3 سایت جداگانه با تخفیف بسیار ...داستانهای خواندنی؛ پردیس (3) · داستانهای خواندنی؛ خوش اقبال · داستانهای خواندنی؛ کباب غاز (1) · داستانهای خواندنی؛ کباب غاز (2) · داستانهای خواندنی؛ کباب غاز (3) ...


کلماتی برای این موضوع

داستانک،داستان کوتاه جالب، داستان های کوتاه، داستانهای داستانک،داستان،داستان من و،داستانک های زیبا،داستان کوتاه،داستانک جالب،داستانک نوشته های خواندنی روح‌اله شنبه ‏ ‏ اگر جمعیت چین به شکل یک صف از مقابل شما راه بروند، این صف گفتگوی خواندنی مطالب و عکس های جالبعکس های الیکا عبدالرزاقی و همسرش امین زندگانی گفتگوی خواندنی الیکا عبدالرزاقی میگنا تعریف سزارین ، علل انجام آن ، مزایا و معایب و تعریف سزارین ، علل انجام آن ، مزایا و معایب و عوارض انجام عمل سزارینگالری عکس های عاشقانه غمگین جدید و بغض آلود عکس های عاشقانهگالری عکس های عاشقانه غمگین جدید و بغض آلود نمکستان سری چهارم عکس های خفن خدمات جنسی به زنان پولدار در خانه های فساد پسران …جالب و خواندنیخانه جالب و خواندنی خدمات جنسی به زنان پولدار در خانه های فساد پسران خود فروش چهره واقعی بازیگران بازی تاج و تخت اخبار ستاره ها برخی از شخصیت ها و داستان های مجموعه برگرفته از دوره های مختلف تاریخ اروپا می باشندسوالات متداول موسسه زبان سفیر گفتمانصفحه اصلیسوالات خود در مورد نحوه دسترسی به سایت آموشگاه زبان سفیر و موسسه زبان سفیر می توانید یک ابزار مرجع ابزار وبلاگ و سایتاین ابزار به مدیران سایت ها و وبلاگ ها این امکان را می دهد که فایل های ویدیویی خود را عظمت خانم؛ شیرزنی در نهضت جنگلعظمت خانم از زاویه‌ای دیگر هستی فیروزپور تاریخی که در زمانه خود مدون نشده باشد



لینک منبع :داستان‌های خواندنی؛ پردیس (3)

داستان‌های خواندنی؛ پردیس (3) - برترین ها www.bartarinha.ir/fa/news/181965/داستان‌های-خواندنی-پردیس-3 1 مارس 2015 ... داستان‌های خواندنی؛ پردیس (3). تصمیم گرفته‌ایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان ... Images for داستان‌های خواندنی؛ پردیس (3) داستان‌های خواندنی؛ پردیس (3) - آکاایران www.akairan.com/fun/short-story/20153121714.html‎Cached12 مارس 2015 ... داستان‌های خواندنی؛ پردیس (3). ,داستان‌های خواندنی؛ پردیس (3) داستانک,پردیس, داستانک،داستان کوتاه. نویسنده: فرخنده آقایی. ادامه دارد ... مطالب مرتبط ... داستان‌های خواندنی؛ پردیس (3) - ایران رمان forum.iranroman.com/showthread.php?tid=95008&page=last داستان‌های خواندنی؛ پردیس (3). برترین ها: تصمیم گرفته‌ایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در ... داستان عاشقانه‌‌ای که ملت ساز شد! +عکس - برترین ها 94.182.146.175/fa/news/195042/داستان-عاشقانه‌‌ای-که-ملت-ساز-شد-عکس اهمیت ملی داستان عاشقانه‌‌ای که « Nathaniel Hawthorne» با عنوان « داغ ننگ» در اواسط قرن ۱۹ میلادی در امریکا به رشته‌ تحریر در آورده ... داستان‌های خواندنی؛ پردیس (3). داستان‌های خواندنی؛ آینه - برترین ها 94.182.146.175/fa/news/255620/داستان‌های-خواندنی-آینه 17 ا کتبر 2015 ... در این مطلب شما را به خواندن داستان شیرین «آینه» به قلم محمود دولت آبادی دعوت ... داستان‌های خواندنی؛ هزار رنگ .... داستان‌های خواندنی؛ پردیس (3). داستان‌های خواندنی؛ کباب غاز (4) 464768.nrgmag.ir/ داستان‌های خواندنی؛ پردیس (3) · داستان‌های خواندنی؛ خوش اقبال · داستان‌های خواندنی؛ کباب غاز (1) · داستان‌های خواندنی؛ کباب غاز (2) · داستان‌های خواندنی؛ کباب غاز (3) ... داستانهای خواندنی - داستان کوتاه | story24.ir story24.ir/tag/داستانهای-خواندنی-8082‎Cachedداستان‌های خواندنی؛ پردیس (3). برترین ها: تصمیم گرفته‌ایم از این به بعد با داستای های شیرین. ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم. سینما پردیس قلهک | موسسه زبان سفیر گفتمان - Part 3 https://gosafir.com/fa/tag/سینما-پردیس-قلهک/page/3/‎Cachedخرداد 19, 1395 0 برنامه آموزش و نمایش فیلم و بازهم حضور یاران همیشگی. برنامه هجدهم سینما پردیس قلهک در روز دوشنبه 95/3/17 برگزار شد و باز هم دو یار دیرین این برنامه ... داستان‌های خواندنی؛ پردیس (1) - مجله اینترنتی | aoimt.ir aoimt.ir/داستانهای-خواندنی-پردیس-1-4802‎Cachedتصمیم گرفته‌ایم از این به بعد با داستای های شیرین ایرانی یا خارجی از آثار نویسندگان بزرگ و مطرح در خدمتتان باشیم. در این مطلب شما را به خواندن داستان شیریم ...