مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

داستانک؛ نون و سُس!

[ad_1]

 

 

 

 

  برترین ها: یادش بخیر دوره دبیرستان. اون وقتا مدرسه ما ته یه دره عمیق بود که تمام شهر با همه پستی و بلندی ها ازش دیده می شد.

یادش بخیر، بچه های باصفایی داشت. کلاس ما طبقه سوم بود و شیک ترین کلاس مدرسه. بچه های سال قبلی روی هم پول گذاشتن تا دیوارهای کلاس رو به رنگ زرد نقاشی کنن. اما وسطای کار رنگ زرد تموم شد و مجبور شدن از رنگ آبیی که برای نقاشی درها کنار گذاشته بودن استفاده کنن. همین شد که کلاسمون دورنگ شد و درها هم بی رنگ.

بگذریم، همیشه نیمکت اول مال من بود و فرهاد، دوست صمیمیم پشت سرم می نشست. فرهاد پسری بود با قد حدودا 180 سانت و حدود 90 کیلو وزن؛ موهاش رو روی پیشونیش می ریخت و با بینی عقابیش، تو دماغی صحبت می کرد.

کلا با روخونی درس مشکل داشت و همین قضیه باعث می شد که معلما و بچه ها مسخره اش کنن. مثلا کلمه "محتاط" رو توی متن "معتاد" می خوند و این خوندن باعث می شد که کل کلاس بهش بخندن. اما با این همه پسر دوست داشتنیی بود. بچه ها خیلی اذیتش می کردن ولی چیزی نمی گفت و ناراحت نمی شد. همیشه زنگای تفریح آخر روز سه شنبه که تا ساعت 3 مدرسه می موندیم، می رفت و یه نون ساندویچی با یه دونه سس کوچیک می خرید و شروع به خوردن می کرد. هر دفعه که کسی ازش می پرسید" با این همه ساندویچایی که تو بوفه می فروشن، چرا می ری نون سس می خری ؟" می خندید و جواب می داد که به غذا بیرون حساسیت دارم و به خوردنش ادامه می داد.

مدتی گذشت؛ سال تموم شد، بعدش تابستون و دوبار مدرسه. بعد از 3 ماه خوردن و خوابیدن (به قول آقای مدیر) وقت تلاش و کار دوباره فرا رسیده بود.

باز به مدرسه و کلاس شیکمون برگشتیم. با وجود دو سه تا تازه وارد، همه سر نیمکتای سال پیشیشون نشسته بودند. تو اون جمعیت دنبال فرهاد می گشتم، با چشمام تمام کلاس رو ورانداز کردم، ولی اثری ازش نبود.

زنگ خورد؛ رفتم طبق دوم، دفتر آقای ناظم و ازش درمورد فرهاد پرسیدم، اون هم با لبخندی خشک جواب داد: "انگار از تهران خسته شدن و به روستاشون برگشتن". بعد از شنیدن این حرف اون روزا برام مثل زهر مار شد.

هفته سختی بود و روز سه شنبه سخت تر. باز قرار بود تا ساعت 3 مدرسه بمونیم. حتی اصرار بچه های درس خون کلاس هم افاقه نکرد و آقای مدیر نگذاشت هفته اول حداقل مثل روزای دیگه ساعت 1 تعطیل بشیم.

صدای زنگ اومد؛ زنگ تفریح آخر بود. یواش از پله های راهرو پایین اومد و روی حاشیه سنگی سرد حیاط نشستم. همهش به بوفه مدرسه نگاه می کرد. تو ذهنم تصویر فرهاد رو با یه نون سانویچی تصور می کردم که داره می یاد طرفم، حرفایی که باهم می زدیم، بازی ها و شوخی های که باهم می کردیم. تو همین حال و هوا اتفاق جالبی نظرم رو جلب کرد. اون روز جلوی بوفه ی همیشه خلوت مدرسه بچه ها ایستاده بودن و داشتن خرید می کردن. تو دستاشون یه نون ساندویچی با یه سس کوچیک دیدم. تعجب کردم. تو ذهنم تصویر فرهاد ظاهر شد، لبخندی زدم و آروم بهش گفتم" انگار همه بچه ها به غدای بیرون حساسیت پیدا کردن."


[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط




کلماتی برای این موضوع

داستانک،داستان کوتاه جالب، داستان های کوتاه، …داستانک،داستان،داستان من و،داستانک های زیبا،داستان کوتاه،داستانک جالب،داستانک طنز؛ لطفا من را نخورید طنز؛ لطفا من را نخورید طنز لطیفه های جدید و عکس های خنده دار سری –ناراحتی یعنی شب تولدم همه بهم گفتن ارزو کن شمع ها رو فوت کن …چشاموبستمو ارزو کردم و شمع هارو فوت اس ام اسپیامکجوکاس ام اس بینهایتاس ام اس عاشقانه نشسته ام رو به نقشه جغرافیا و تمام مسیرهائی را که به نگاه اس ام اس تبریک تولد اس ام اسپیامکجوکاس ام اس …اساماستبریکتولدزیباترین گل ها را برای زیبایی زندگیت و کوتاهی عمرشان را برای غم هایت آرزو مندم چهار ستاره مانده به صبحچهار ستاره مانده به صبح گل آقا؛ مهدی حجوانی نویسنده و پژوهش‌گر ادبیات کودک و



لینک منبع :داستانک؛ نون و سُس!

داستانک؛ نون و سُس! - برترین ها www.bartarinha.ir/fa/news/53764/داستانک-نون-و-سُس‎Cachedداستانک؛ نون و سُس! یادش بخیر دوره ... تو دستاشون یه نون ساندویچی با یه سس کوچیک دیدم. تعجب کردم. تو ذهنم .... اشتباه به این گندگی تو دو خط داستان ؟ شایدم داستان ... داستانک؛ نون و سُس! - آکاایران www.akairan.com/fun/short-story/2014102621363.html 26 ا کتبر 2014 ... داستانک؛ نون و سُس! ... تو دستاشون یه نون ساندویچی با یه سس کوچیک دیدم. ... گردآوری توسط بخش داستانک،داستان کوتاه جالب سایت آکاایران. خببب یعددد اززز صدد هاااا قسمتتتت بالااخرههه شاممم اومددد و صد البته ... https://www.instagram.com/p/9eR8DwLCE3/ Oct 30, 2015 ... ... کدامین گناه؟ #crazygirl_fanfic کم کم داریم به قسمت های جدی داستان مبرسیم:) تا هفته دیگه بای بای ” ... من و لویی یه لبخند پر معنی زدیم و با آرامش تمام نون بالایی همبرگر رو برداشتیم*-* ... دو گرم نمک و مقداری سس به آن اضافه کردیم. نان و زنان | داستان dastanmag.com/18044/no-73-revayat6/‎Cachedمثل خیلی از مردهای دیگری که زیاد آشپزی می‌کنند، من هم بلدم چیزهایی درست کنم که فقط به‌ظاهر سخت می‌آیند سس برنیز، تونا او پواوق و از آن‌طرف در درست کردن بعضی ... دستور تهیه شاورما مرغ با سس و نان مخصوص - ماتیلدا www.matilda.ir/دستور-تهیه-شاورما-مرغ-با-سس-و-نان-مخصوص/‎Cached Similar19 جولای 2014 ... شاورما غذایى بسیار لذیذ است که براى کودکان از ارزش غذایی بالا برخوردار بوده و ظاهر شاورما هم بچه ها را ترغیب به خوردن می کند. نان همبرگر خانگی - آپارات ► 8:37www.aparat.com/v/2lvji/نان_همبرگر_خانگی Feb 2, 2017 - 9 min تهیه چیکن برگر همبرگر مرغ خوشمزه با دو سس در فود آکادمی ... داستان غذاها قسمت ۲ آموزش نان ، ماست ، روغن زیتون ، شیرینی مارش مالو ، لازانیا. [PDF] ﻫﺎی ﺷﺨﺼﻴ ﺘﻲ در داﺳﺘﺎن ﻧﻮن و اﻟﻘﻠﻢ ﻛﺎرﻛﺮدﻫﺎی زﺑﺎﻧﻲ ﺑﺎ - دانشگاه اصفهان liar.ui.ac.ir/article_19702_9c87561c24709b97bd5695e04d29f2c0.pdf‎Cached1372 :110-100. و. ﻣﺪر ﺳﻲ،. 1368 :202 -129( . اﻧﺘﻘﺎل اﻳﻦ ﺗﻨﻮ ع. ﻫﺎی زﺑﺎﻧﻲ از ﻣﺘﻦ. ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻪ ﻣﺘﻦ داﺳﺘﺎن .... ﺑﺮ ﻟﺤﻦ ﺷﻌﺎری و ﻏﻴﺮ داﺳﺘﺎﻧﻲ ﻧﻮن و اﻟﻘﻠﻢ ﺗﺄﻛﻴﺪ دارد و آل اﺣﻤﺪ را در ﺧﻠﻖ داﺳﺘﺎن. ﻫﺎی ﻣﻮﻓﻖ. شامی با سس انارتوتویو https://tootoou.com/آشپزی/غذای-اصلی/شامی-با-سس-انار‎Cachedشامی رو می تونید با برنج یا نون سرو کنید یعنی هم برای شام و هم برای نهار سرو می شود فقط فرقی که با کتلت دارد این است که کتلت با سیب زمینی پخته می شود ولی ... طرز تهیه انواع سس های مخصوص روی پیتزا - بیتوته www.beytoote.com/cookery/.../preparation1-sauce1-pizza.html‎Cached Similarطرز تهیه سس های پیتزا انواع سس های پیتزا تهیه سس مخصوص پیتزا,آموزش تهیه سس پیتزا,طرز تهیه سس مخصوص پیتزا,نکاتی برای درست کردن سس مخصوص پیتزا ... همبرگر - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد https://fa.wikipedia.org/wiki/همبرگر‎Cached Similarمیان گوشت و نان همبرگر معمولاً کاهو، سس گوجه فرنگی یا سس مایونز، خردل، پیاز و دیگر مخلفات هم قرار داده می‌شود. همبرگر را معمولاً در بشقاب در کنار سیب زمینی سرخ ...