مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

روزهای اوایل خرداد

جام جم سرا:

همه‌شان انگار در شیره طلایی رنگ شکر در ظهر گرم تابستانی شنا می‌کردند. یکی را صید کردم آن را کشیدم به میان گوش‌فیل‌ها که شیره بیشتری به جان گوش‌فیل بنشیند. پرسیدم: «راستی اینا رو از کجا می‌خری؟» پسربچه هم که انگار از آمدن رقیبی برای خود کمی ترسیده بود، گفت:«من نمی‌خرم. آقام می‌ره از بازار می‌خره. می‌دونی که خیلی دوره. اصلا نمی‌تونی بری اونجا.» دیگر مطمئن شدم که نمی‌خواهد در این بازار رقیبی برایش پیدا شود. حق هم داشت. دمپایی‌های پاره‌اش نشان می‌داد که روزگار خوبی نمی‌گذراند.

آجان (آقاجان) گفته بود به ازای هر 20 کارنامه‌ات پنج تومان به تو می‌دهم. پنج تا بیست و لامصب انضباط که شده بودم 19. سر جمع می‌کرد 25 تومان. 25 تومانی که می‌خواستم به جای یک تابستان یکروزه خرجش کنم. و تا حالا پنج تومنش را خرج کرده بودم. یک آدامس خرسی. یک آلوچه و یک گوش‌فیل.

تابستان بود اما فصل جنگ. روزهای جنگ را می‌شد از حجله‌های برپا شده بر سر هر کوچه‌ای بخوبی درک کرد. شهر جنگی، شهر نمادهای جنگ است حتی اگر پایتخت باشد. آثار موشک‌ها... بمب‌ها... یا رادیو‌های دو موج آویخته به دیوار کوچه‌ها و پیرمردی که زیر سایه دیوار روی نمدی نیمدار، لم داده بود و اخبار جنگ را رصد می‌کرد، همه و همه دلت را هری پایین می‌ریخت که حواست جمع باشد اکنون وقت جنگ است حتی اگر هفت سال بیشتر نداشته باشی.

شیره گوش‌فیل گلویم را خاراند. از دیگی که کنار حجله‌ای در ظهر تابستان علم شده بود. لیوانی آب کشیدم. هرم لامپ‌های 100 که هر کدامشان رنگی بود، صورتم را سوزاند. دیگ رنگ و رو رفته شده بود، سقاخانه حجله شهیدی که چند روزی بیشتر از شهادتش نمی‌گذشت. تصویر جوانی که درون حجله خیره به من نگاه می‌کرد خیلی معصوم بود. می‌شناختمش. برادر بزرگ‌تر احمد یکی از همکلاسی هایم بود. اسمش رضا بود و از همه بچه‌های محل قد بلندتر.

یادم می‌آید رضا با بقیه فرق داشت. حرف‌هایش، کارهایش، حرف زدنش. حتی وصیت کردنش. وصیت کرده بود جنازه‌اش را تا محل قدیمی‌اش بیاورند. بدون هیچ تشریفات. گریه و زاری نکنند برایش. حتی سیاه نپوشند. وقتی آوردندش پیرمرد‌های محل در گوشی با هم حرف زدند و گفتند در وصیت نوشته شده باید جنازه بدون هیچ شلوغی ساعتی در اتاقش بماند و تنها یکی بالای سرش زیارت عاشورا بخواند. احمد همکلاسی​ام این کار را کرده بود. برادر کوچک‌ترش. اما مگر می‌شود کودکی هفت ساله... باورش هم سخت بود. اما این کار را کرده بود. حتی محمدرضا هم که رفته بود تو شلوغی خانه‌شان از سوراخ در نگاه کند، دیده بود احمد چهارزانو نشسته بالا سر برادرش و دعا می‌خواند. می‌گفتند احمد بعدش زیاد حرف نمی‌زند.دیگر گلویم تازه شده بود. اما لیوان دیگری آب سر کشیدم و هنوز جرعه آخرش مانده، چشمم به احمد افتاد. درست هفت روز بود که ندیده بودمش. دقیقا از روزی که جنازه برادرش را به محل آورده بودند. نمی‌دانستم چرا از این‌که در چشمانش نگاه کنم خجالت می‌کشم. آن هم درست زیر حجله برادرش پرسیدم: خوبی؟ سری به نشانه تائید تکان داد. برای این‌که حرفمان نیمه‌تمام نماند ادامه دادم: کارنامه‌ات رو گرفتی؟ چند تا 20 داشتی؟ سرش را برگرداند و آرام رفت لب جوی آب چمباتمه نشست. گفتم راستی... ببین شبا که می‌رم پشت‌بوم رو آب بپاشم خنکه شه، می‌بینمت که تو هم اومدی یعنی سایه‌ات می‌افته روی پرده دور پشت‌بومتون...

باز چیزی نگفت. کف دستم هنوز نوچ گوش‌فیل بود که دلمو به دریا زدم و پرسیدم: راستی تو زیارت عاشورا خوندی بالا سر داداشت؟ سری به نشانه منفی تکون داد و من هم حاضر جوابی کردم و گفتم: آره بابا می‌دونستم خیلی سخته. البته ترسم که داره....

نذاشت حرفم تموم بشه که پرید تو حرفم و بلند گفت: ترس چی؟ گفتم هیچی... یعنی.... نگاهش را رو به من برگرداند و گفت: من خوندم. ولی تا یه جاهاییش. همیشه صفحه پنجمش گیر می‌کنم.

این بار هم.... پریدم وسط حرفش و گفتم: یعنی نخوندی؟ پس وصیت داداشت چی؟ خیلی مصمم و جدی گفت: بقیه‌شو خودش خوند. لحظه‌ای جا خوردم. آخه مگر باورپذیر بود. اما نگاه مطمئن احمد منو از هر ذهنیتی دور کرد. هیچ وقت دروغ نمی‌گفت. نمی‌خواستم در این مورد قضاوتی کنم. سریع از جا بلند شدم و لیوان آب دیگری نوشیدم. خورشید یکی از روزهای اوایل خرداد دیگر رمق‌های آخرش را می‌کشید. صدای مناجات قبل اذان مغرب از مسجد محل فضا را پر کرده بود. (چاردیواری / مهدی نورعلیشاهی)



لینک منبع :روزهای اوایل خرداد

روزهای اوایل خرداد - جام جم آنلاین jamejamonline.ir/sara/1509877759938029621/روزهای-اوایل-خرداد روزهای اوایل خرداد. چهارشنبه 7 خرداد 1393 ساعت 09:30. «بدو گوش‌فیل تازه بدم... گوش‌فیل تازه...» به پسربچه که رسیدم، گفتم: یه دونه خوبشو بده. یه تومنی رو که از من ... توصیه‌های هواشناسی کشاورزی برای روزهای ابتدایی خرداد - ایسنا www.isna.ir/.../توصیه-های-هواشناسی-کشاورزی-برای-روزهای-ابتدایی-خرداد‎Cached22 مه 2017 ... توصیه‌های هواشناسی کشاورزی برای روزهای ابتدایی خرداد .... فرمالین دو درصد در زمان گرم روز و استفاده از محلول کلر دو درصد در اوایل صبح اقدام شود. دختری از ایران: Dokhtari az Iran - Google Books Result https://books.google.com/books?isbn=1595845984 Setareh Farmanfarmayan, ستاره فرمانفرمایان - ‎2017 - Juvenile Nonfiction چهره ی او کاملا دوگانه می نمود: روزی به نظر ضعیف و تسلیم می رسید و روز دیگر مصمم ... یک روز صبح در اوایل خرداد، حسین همچنان که رانندگی می کرد، نواری از سخنرانی های ...تظاهرات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد https://fa.wikipedia.org/wiki/تظاهرات_۳۰_خرداد_۱۳۶۰‎Cached Similarاز چند روز پیش از ۳۰ خرداد، اسدالله لاجوردی دستور بازداشت مسعود رجوی و موسی خیابانی ... اوایل شب آشوبگران شکست خوردند و متفرق شدند، بدون اینکه کار مهمی از پیش ... رفیق آیت الله: Comrade Ayatollah Soviet KGB’s Role in the Islamic ... - Google Books Result https://books.google.com/books?isbn=1595845216 Amir abbas Fakhravar (siavash), امیر عباس فخر آور - سیاوش - ‎2016 - History موج نفرت عمومی علیه آنها روز به روز افزایش می یافت. ... نزد خمینی سبب شد تا در نهایت در اوایل خرداد ماه ۱۳۶۰، خمینی بدون نام بردن از بنی صدر، او را تقبیح قلمداد کند.روزشمار ۱۵ خرداد ۱۳۴۳: جلد دوم - Google Books Result https://books.google.com/books?isbn=600175926X محمد صادق فیض - ‎2015 [T] بازار تهران بس از جند روز تعطیلى به مناسبت ایام سوکوارى محرم، از امروز ... اواخر مرداد و اوایل در این اطلاعیه تظاهرات مردمى آن روز را تظاهراتى اصیل بر ضد دستکاه حکم ...قمری که خورشید شد: A Moon Became The Sun - Google Books Result https://books.google.com/books?isbn=1595845135 Zobideh Jahangiri - Shabnam, زبیده جهانگیری - شبنم - ‎2015 - History در اوایل خرداد پدر دختر به دیدارش آمده و اطلاع داده بود که چند روز دیگر دخترک عروسی می شود و او طبق قولی که به خانم داده بود، وظیفه خود دانسته این خبر را به او بدهد.ژیان: - Google Books Result https://books.google.com/books?isbn=1780831447 بهمن فلاح - ‎2017 یه روز من و شش نفر از بچه هایی که با هم یه گروه رو تشکیل داده بودیم تصمیم گرفتیم بریم سر وقت غار، دقیقا یادم نیست چه ماهی بود... فک کنم اوایل خرداد یا اواخر ...احزاب سیاسی در ایران: - Google Books Result https://books.google.com/books?isbn=1780830629 اسماعیل آزادی - ‎2011 - Literary Collections ... حتى آأسنة یلیه شریعتمدارنى طى اعلامیهانى مستولبت هیأ خرداد رایه عهده نئرفث٠ در ... در تهران به عهده داشتند٠ در اوایل سال هات این حئروهها با عنوان هیاتهاى موتلفه اس-لامى ... هم شاید بدون نام این کار را مىکردند٠ مثل همان حادثه ها خرداد سال ٢٣که روز هأ١ محرم بود.اوایل خرداد؛ ارائه گزارش شش ماهه دوم کمیسیون امنیت ملی درباره برجام ... https://www.tasnimnews.com/.../اوایل-خرداد-ارائه-گزارش-شش-ماهه-دوم-کمیسیون-امنیت-ملی-درباره-برجام‎Cachedاوایل خرداد؛ ارائه گزارش شش ماهه دوم کمیسیون امنیت ملی درباره برجام ... دومین گزارش شش ماهه کمیسیون امنیت ملی درباره نحوه اجرای برجام تا روز 8 خرداد، روز افتتاح مجلس ...