آدمها سه دسته اند:
- عینک!
- ملحفه!
- فرش!
وقتی یک لکه ی چایی بنشیند روی عینکت، "بلافاصله" زود آن را با "دستمال کاغذی" پاک می کنی!
وقتی همان لکه بنشیند روی ملحفه، می گذاری "سر ماه" که لباس ها و ملحفه ها جمع شد، همه را با هم با "چنگ" (زمان قدیم!) می شویی!
وقتی همان لکه بنشیند روی فرش، می گذاری "سر سال" ، با "دسته بیل" به جانش می افتی!!!
خدا ( و به تعمیم آن: ولی خدا) هم با بنده های مومنش مثل عینک رفتار می کند. بنده های پاک و زلالی که جایشان روی چشم اسـت، تا خطا کردند، بلافاصله حالشان را می گیرد (والبته دردنیا و خفیف) .. دیگران را به موقعش تنبیه می کند آن هم با چنگ!! و آن گردن کلفت هایش را می گذارد تا چرک هایشان جمع شود (قرآن کریم: ما به کافران مهلت می دهیم تا بر کفر خویش بیافزایند) و سر سال (یا قیامت، یا هم دنیا و هم قیامت) حسسسسابی با دسته بیل(!) از شرمندگیشان در می آید!!!
من چیزی که تو میبینی، نمیبینم
چرا یک کلمه خاص ممکن اسـت باعث آزار یک نفر شود ولی تاثیری روی دیگران نداشته باشد؟
چرا ممکن اسـت یک نفر به نظر شما جذاب و به نظر بقیه زشت بیاید؟
چرا بعضیها از جنسمخالفشان واهمه دارند ولی دیگران در کنار جنسمخالف خود احساس راحتی میکنند؟
مطمئناً شما هم با ما همعقیده هستید که هر فرد از زاویهای متفاوت به دنیا نگاه میکند. بااینکه اکثر آدمها از این حقیقت آگاهند، باز هم احساس سردرگمی میکنند چون دقیقاً نمیدانند دلیل این تفاوت نگرش چیست.
این مقاله را برای این نوشتهایم که به این سردرگمی شما پایان دهیم و کمکتان کنیم دیگران را بهتر درک کنید.
چرا آدمها دنیا را متفاوت میبینند؟
۱) آدمها روی اشتباهات خودشان متمرکز هستند. اکثر کسانیکه مشکل اعتمادبهنفس دارند از این واقعیت آگاه نیستند که اکثر افراد خیلی بیشتر از اشتباهات دیگران روی اشتباهات و کمبودهای خودشان متمرکز هستند. مردی که فکر میکند قدکوتاه اسـت، قد کوتاه یا بلند بودن مردهای دیگر بیشتر به چشمش میآید تا لاغر یا چاق بودن آنها. درحالیکه یک مرد قدبلند چاق نگران تصور یک مرد قدکوتاه لاغر درمورد خودش اسـت درحالیکه آن دیگری بیشتر روی قد اولی تمرکز دارد نه وزنش. این واقعیت به تنهایی برای اینکه کنار آدمهای دیگر احساس راحتی و اعتمادبهنفس کنید، کافی اسـت.
۲) آدمها انعکاسی از ترسهای خودشان را میبینند. دختری که از گربهها میترسد ممکن اسـت هر چیزی که تکان بخورد تصور کند گربه اسـت تا وقتی که به آن نگاه کند و متوجه شود که اینطور نیست. این مشکل درک و دریافت در برخورد آدمها با همدیگر هم اتفاق میافتد. کسانی که قبلاً به آنها خیانت شده، در برخورد با دیگران معمولاً روی یک چیزهای خاص متمرکز میشوند. افرادیکه قبلاً مورد سوءاستفاده و آزار قرار گرفتهاند هم همینطور. آدمها معمولاً انعکاسی از ترسهای خودشان را در زندگی روزمرهشان میبینند و به همین دلیل اسـت که نگرش متفاوتی به دنیا دارند.
۳) آدمها اعتقادات و باورهای متفاوتی دارند. دستگاه اعتقادی آدمها بر نگرش آنها از واقعیت تاثیر دارد. مثلاً اگر باور داشته باشید که همه آدمها بدجنس هستند، آنوقت رفتارهای آنها را براساس این باور قضاوت خواهید کرد و سعی خواهید کرد ثابت کنید که این باور درست اسـت. اگر باور داشته باشید که آدمهای پولدار مغرور هستند، آنوقت همیشه آنها را اینطور میبینید. نه به این خاطر که همه آنها مغرور هستند بلکه به این خاطر که درک شما از واقعیت متعصبانه اسـت. باورها از تجربیات قبلی ما به وجود میآیند و به همین دلیل اسـت که محیطی که فرد در آن رشد و زندگی میکند بر نگرش او از دنیا تاثیر دارد.
۴) آدمها هویتهای متفاوتی دارند. من عاشق موسیقیهای انگیزهدهنده در فیلمهای جنگی هستم، ولی همین برای دوستم کاملاً عاری از جذابیت اسـت. بعد از کمی بررسی فهمیدم که من به این دلیل از این موسیقی خوشم میآید که با دنیای درونیام تطبیق دارد. به عبارت دیگر، من باور دارم که یک جنگنده هستم و به همین خاطر اسـت که از این نوع موسیقی خوشم میآید. آدمها دنیا را براساس هویتهای خودشان میبینند و درنتیجه یک چیز ممکن اسـت برای فردی جذاب و برای دیگری عاری از جذابیت و کسلکننده باشد.
۵) آدمها انعکاسی از افکار خودشان را میبینند. تابحال شده کسی را از دور خیلی دوست داشته باشید ولی وقتی به او نزدیکتر میشوید ببینید آدم کاملاً متفاوتی اسـت؟ به هر چیزی که فکر میکنیم بر درک ما از واقعیت اثر میگذارد. این اشتباه درک و دریافت حتی وقتی یک تابلوی راهنماییرانندگی یا یک کلمه در یک کتاب را میخوانیم هم اتفاق میافتد. به هر چیزی که فکر میکنید، تا حدی بر درک شما از واقعیت اثر میگذارد.
منبع مقاله : 2knowmyself.com
مترجم : زینب آرمند
آدمها سه دسته اند:
- عینک!
- ملحفه!
- فرش!
وقتی یک لکه ی چایی بنشیند روی عینکت، "بلافاصله" زود آن را با "دستمال کاغذی" پاک می کنی!
وقتی همان لکه بنشیند روی ملحفه، می گذاری "سر ماه" که لباس ها و ملحفه ها جمع شد، همه را با هم با "چنگ" (زمان قدیم!) می شویی!
وقتی همان لکه بنشیند روی فرش، می گذاری "سر سال" ، با "دسته بیل" به جانش می افتی!!!
خدا ( و به تعمیم آن: ولی خدا) هم با بنده های مومنش مثل عینک رفتار می کند. بنده های پاک و زلالی که جایشان روی چشم اسـت، تا خطا کردند، بلافاصله حالشان را می گیرد (والبته دردنیا و خفیف) .. دیگران را به موقعش تنبیه می کند آن هم با چنگ!! و آن گردن کلفت هایش را می گذارد تا چرک هایشان جمع شود (قرآن کریم: ما به کافران مهلت می دهیم تا بر کفر خویش بیافزایند) و سر سال (یا قیامت، یا هم دنیا و هم قیامت) حسسسسابی با دسته بیل(!) از شرمندگیشان در می آید!!!