مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

مجله مطالب خواندنی

سبک زندگی، روانشناسی، سلامت،فناوری و ....

رویه آستر را نگاه می‌دارد یا آستر رویه را؟

[ad_1]
در زمان‌های قدیم پادشاهی بود که سه دختر داشت. روزی از دخترها پرسید: «آیا رویه آستر را نگاه می‌دارد یا آستر رویه را؟»
دختر بزرگه و دختر وسطی هر دو گفتند که رویه آستر را نگاه می‌دارد. اما دختر کوچک‌تر گفت که آستر رویه را نگاه می‌دارد. پادشاه از جواب دختر کوچکه حسابی عصبانی شد و رو به وزیر کرد و گفت که دستور بدهد تا در شهر جار بزنند که هر جوان زیبایی که تو شهر هست، به قصر بیاید. بعد به دختر اولی و دومی گفت: «هرکدام از جوان‌ها را که پسندیدید، به طرف آنها یک ترنج پرت کنید.»
این طور شد که دو دختر بزرگ‌تر شوهرشان را انتخاب کردند و پس از جشن عروسی مفصل، به خانه‌ی بخت رفتند. پس از مدتی شاه دستور داد تا جار بزند که هرچه کور و کچل و شل هست، تو قصر حاضر شوند. هرچه کور و کچل و شل بود، آمدند به قصر پادشاه. پادشاه به دختر کوچکه گفت که هرکدامشان را که می‌خواهد، به طرفش سیبی، اناری یا ترنجی بیندازد. دختر این جماعت را بر و بر نگاه کرد و از جا جنب نخورد. شاه فرمان داد که ببینند هیچ کور و کچلی یا شلی نمانده که نیامده باشد. مأمورهای شاه تمام شهر را گشتند و تو خانه‌ی پیرزنی، پسر تنبل و بی‌عرضه‌ای به اسم حسنی را دیدند که تو زنبیلی در تنورخانه جا خوش کرده بود. او را به خدمت پادشاه آوردند. پادشاه امر کرد که دختر کوچکه را به عقد آن پسر درآوردند و دختر را به خانه‌ی پیرزن فرستادند.
دختر خم به ابرو نیاورد. با کاردانی و تلاش، کم کم پسر را وادار کرد که راه برود و کاری کند. پسر هم خیلی زرنگ شد و کار او بالا گرفت. تا روزی شد نوکر تاجری و با او و چند تاجر دیگر راه افتاد و رفت سفر. رفتند و رفتند تا به بیابانی رسیدند که در آن نه آب بود و نه آبادانی، نه گل بانگ مسلمانی. در آن بیابان چاهی بود که هرکس به آن سرازیر می‌شد، دیگر بالا نمی‌آمد. تاجرها بین خودشان قرعه انداختند تا معلوم شود کی باید به چاه برود. قرعه افتاد به اسم حسنی. بالاخره حسنی پس از اینکه از اربابش نوشته گرفت که پس از بیرون آمدن از چاه، نصف مال التجاره‌اش را به او بدهد، رفت تو چاه. تا به ته چاه رسید، دید آنجا تختی گذاشته و دیوی روی آن نشسته است. زود جنبید و سلام کرد. دیو گفت: «اگر سلام نکرده بودی، لقمه‌ی اول من بنا گوشت بود.»
بعد پرسید: «کجا خوش است؟»
حسنی گفت: ‌«آنجا که دل خوش است.»
دیو خیلی خوشش آمد و چند دانه انار به او داد. حسنی از چاه آب کشید و بالا فرستاد و صحیح و سالم از چاه بیرون آمد و نصف مال التجاره‌ی اربابش را صاحب شد. تاجرها راه افتادند و رفتند و رفتند تا رسیدند به شهری که باید می‌رفتند. وارد کاروان سرائی شدند. شب که شد، تاجرها رفتند دنبال خوشگذرانی. اما حسنی رو بارهایش خوابید. صاحب کاروان سرا چهل دزد را زیر زمین پنهان کرده بود تا مال هر تاجری را که به کاروان سرا می‌آمد، بدزدند.
این‌ها را این جا داشته باشید. اما بشنوید وقتی حسنی از چاه درآمد، دو تا از انارها را داد به قاصدی که برای مادر و همسرش ببرد. قاصد انارها را برد به خانه‌ی حسنی داد به دختر پادشاه. دختر یکی از انارها را شکاند و دید که پر از دانه‌های یاقوت است. زود یاقوت‌ها را فروخت و زمینی خرید و معمارباشی را خبر کرد و گفت که برایش قصری بسازد که بزرگ تر و قشنگ‌تر از قصر پادشاه باشد. معمارباشی هم زود کارگر جمع کرد و دست به کار شد.
اما بشنوید از حسنی. نیمه‌های شب سر و صدایی شنید. چشم باز کرد و دید که دریچه‌ای تو زمین کاروان سرا باز شد و چهل دزد آمدند بیرون و تمام مال و اموال تاجرها را بردند به زیرزمین. فردا صبح تاجرها پی بردند که مال و منالشان را دزدیده‌اند. همه رفتند و به حاکم شکایت بردند. چند روزی گذشت و اموال تاجرها پیدا نشد. حسنی به تاجرها گفت: «می‌توانم بارهای شما را پیدا کنم. به شرطی که نوشته بدهید من تاجرباشی شما بشوم و یک دهم اموال را هم به خودم بدهید.»
تاجرها قبول کردند. حسنی پیش حاکم رفت و گفت: «من می‌توانم اموال تاجرها را پیدا کنم. به شرط آن که یک روز حکومت خودت را به من بدهی. حاکم هم قبول کرد. حسنی تو لباس حاکم به کاروان سرا رفت و اموال تاجرها را از آن زیرزمین بیرون آورد. با این کار ثروت حسنی از همه‌ی تاجرها بیشتر شد.
حسنی برای این که جایی تو شهر خودش برای نگهداری اموالش درست کند، به خانه برگشت. آنجا فهمید که دختر قصر باشکوه و بزرگی ساخته است. خیلی خوشحال شد. دختر به او گفت: «وقتی آمدی اینجا، به دیدن پادشاه برو. تو هم باید اولین نفری باشی که پادشاه را دعوت می‌کند.»
حسنی قبول کرد. برگشت و مالی را که گرفته بود با خودش آورد. پس از مدتی پادشاه را به قصرش دعوت کرد. دختر قصر را خیلی خوب زینت کرد. پادشاه که وارد شد، دید عجب دبدبه کبکبه‌ای! عجب بریز و بپاشی! پیش خودش گفت ای کاش این تاجرباشی داماد من بود. دختر تا این را شنید، از پشت پرده آمد بیرون و پادشاه پی برد که زن تاجر دختر خود اوست. پادشاه خوشحال شد و دخترش را بغل کرد و بوسید و گفت باید زود برگردد به قصر و دوباره با عزت و احترام و با جشن عروسی مفصل برود به خانه‌ی تاجرباشی. مدتی گذشت. روزی دختر به پادشاه گفت: «فهمیدید که حق با من بود و آستر رویه را نگاه می‌دارد. این من بودم که آن پسر کچل و بی‌دست و پا را به این جا رساندم.»
پادشاه دهان دختر را بوسید و چند ده شش دانگ را هم به او بخشید.

پی‌نوشت‌ها

بازنوشته‌ی افسانه‌ی آستر رویه را نگاه می‌دارد یا رویه آستر را، از این افسانه روایت‌های گوناگونی در دست است. نگاه کنید به کتاب سی افسانه‌ی روستایی ایران، تألیف امیرقلی امینی، صص 1-11؛ نمونه‌هایی از قصه‌های مردم ایران، به روایت افشین نادری.

منبع مقاله :
قاسم زاده، محمد، (1389)، افسانه‌های ایرانی، تهران: هیرمند، چاپ اول

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان
پادشاهى بود که سه دختر داشت. روى از آنها پرسيد: 'آيا رويه آستر را نگاه مىدارد يا آستر رويه را؟' . دختر بزرگ و دختر ميانى هر دو گفتند: رويه آستر را نگاه مىدارد. اما دختر ...در زمانهای قدیم پادشاهی بود كه سه دختر داشت. روزی از دخترها پرسید: آیا رویه آستر را نگاه میدارد یا آستر رویه را؟ مطلب در سایت اصلی ...افسانههاى محلى اصفهان. پادشاهى سه دختر داشت. روزى از روزها دخترانش را جمع کرد و از آنها پرسید: آیا رویه آستر را نگاه می دارد یا آستر رویه را؟ دختر بزرگ و دختر میانى هر ...پادشاهى بود که سه دختر داشت. روى از آنها پرسيد: 'آيا رويه آستر را نگاه مىدارد يا آستر رويه را؟' . دختر بزرگ و دختر ميانى هر دو گفتند: رويه آستر را نگاه مىدارد. اما دختر ...20 مارس 2015 ... روزى از روزها دخترانش را جمع کرد و از آنها پرسید: آیا رویه آستر را نگاه می دارد یا آستر رویه را؟ دختر بزرگ و دختر میانى هر دو گفتند: رویه آستر را نگاه ...قصرى که اميرزاده ديد متعلق به عربى زنگى بود که با چهل تن پهلوان در آن مىزيست و راه را بر قافلهها مىبست و هرچه داشتند مىگرفت. ... آستر، رویه را نگاه میدارد؛ نه رویه آستر را. نویسنده ... روزى از آنها پرسيد: 'آيا رويه آستر را نگاه مىدارد يا آستر رويه را؟' .20 ژانويه 2016 ... تو سال هاســت که در دســتگاه منی و با من کار. می کنی از تو سؤالی .... زن ها آمدند، تنبل یک، یک آنها را با دقت نگاه ... می دارد یا رویه آستر را؟ 4 - سابق بر ...لاک ، یک رنگ رویه براق بدون رنگدانه یا رنگدانهدار است و عمدتا از یک پلیمر خطی سنگین ... نگاه کلی. منظور از لاک فقط لاک ناخن نیست، بلکه لاکها به عنوان رنگهای نهایی یا رویه ... اتیل سلولز اتر یا اتیل الکل; سلولز استات ، استر اسید استیک; سلولز استات ... استرهای متاکریلات حاصل از الکلهای سنگینتر ، پلیمرهای نرمتری میدهد.آستر، رویه را نگاه میدارد؛ نه رویه آستر را. پادشاهى بود که سه دختر داشت. روزى از آنها پرسید: 'آیا رويه آستر را نگاه مىدارد یا آستر رويه را؟' . دختر بزرگ و دختر میانى هر دو ...يا مي توانيد زير پوش خود را به منزله آستر لباس اصلي آهار بزنيد تا از چسبيدن ... کشیدن مجدد رویه ی کوسنها پس از شست و شو یا تعویض کاری است که گاهی خانمها را با .... اضافی در برابر سرما عایق می کند و شما را گرم نگاه می دارد، تهویه خوبی نیز دارد.


عبارات مرتبط با این موضوع

نقاشی ساختمان نقاشی ساختمان قلی پور بلکا …لطفا نقاشی ساختمان قلی پور را با شماره بشناسیدآموزش کردی دوزی تیرنج وجهای کناری روی دولای بسته پارچه تا سانت روی یک لا تاسانتیمتر جدا شیشه های دوجدارهاین مقاله برخی از روشھای فیزیکی را که معماران ، ارگانھای توسعه دھنده و سازندگانگلستانه جلسات گلستان سعدیحکایت ۲۰ غافلی را شنیدم که خانه رعیت خراب کردی تا خزانه سلطان آباد کند بی خبر از قول آشنایی با ابزار و لوازم کوهنوردی آپدیت – …آشناییباابزارکوهنوردیپوشاک کوهنورد به علت سرعت در تغییر شرایط جوی یا شرایط بدنی، باید قابلیت سرعت عمل و معماری برتر خانه های سنتی شهر اصفهانخانه های سنتی شهر اصفهان استان اصفهان با مساحت کیلومتر مربع بین درجه و دقیقه الف هخامنشی گرایی ضدیت با تاریخ کهن ایرانی استخود تورات قتل عام ایرانیان جشن پوریم را می پذیرد ولی در کتابهای باستان نویسان ما این مرکزدانلود رایگان تخصصی عمران و معماریسیستم های مرکب از قاب و دیوار برشی سیستم های قالب صلب خالص برای ساختمان های مرتفع تر کارشناس رسمی دادگستری رشته راه وساختمانمالکین اراضی واملاک واقع در محدوده شهر یا حریم آن باید قبل از هر اقدام عمرانی یا تفکیک مهندسی پلیمر مهندسی پلیمر ،مقالات مهندسی پلیمر؛پلاستیک ؛ الاستومر ،آزمایشگاه شیمی سنتیک امیرقلى امینی رویه آستر را نگه می دارد یا حقیقت آیا رویه آستر را نگاه می دارد یا آستر رویه را؟ آستر رویه را نگاه می دارد حقیقت، داستان و افسانه آیا رویه آستر را نگاه می دارد یا آستر رویه را؟ آستر رویه را نگاه می دارد استر و مردخای می دانند شهر همدان یا استر و مردخای نام دارد و استر را به شعر و ادبیات هنرشعروادبیات رویه آستر را نگاه می‌دارد یا آستر رویه را ایرانچهر » آرشیو » حاشیه نویسی بر یک کتاب برای نابودکردن آن اما کتاب « فرزندان استر » را از نظر این رویه ضمن این کتاب را شامل می‏ شود و نگاه مرکز پژوهشها رأی وحدت رویه هیأت عمومی دیوان عالی کشور در استماع دعوی خواهان را صادر و اعلام می‌دارد این یا بیمه‌گر را پلی‌استر ‫چرا دیوید کامرون از ایران متنفر است و از نسل‌کشی ایرانیان · بنام استر، یا نامی حق دارد «پوریم» را به استر را واقعیت تاریخی می بوی ماه مهر داستان دختر پادشاه دعوت کردند،روز مهمانی دخترروی ظرف غذای پدرش نوشت اکنون پوسته آستر را نگاه می دارد یا استر آلکیل یا آریل می می‌دهند و استر مربوطه را می‌باشند در نگاه نخست کانال تلگرام کریم دیو آستر، رویه را نگاه می‌دارد؛ نه رویه آستر را رویهرانگاهمی‌دارد؛نه یا به قول ما


ادامه مطلب ...