حیف از تو نیست با این خرها نشسته ای؟!

[ad_1]

عصرایران: روزی بهلول، پیش خلیفه " هارون الرشید " نشسته بود . جمع زیادی از بزرگان خدمت خلیفه بودند .

طبق معمول ، خلیفه هوس کرد سر به سر بهلول بگذارد. در این هنگام صدای شیهه اسبی از اصطبل خلیفه بلند شد.

خلیفه به مسخره به بهلول گفت: برو ببین این حیوان چه می گوید ، گویا با تو کار دارد.

بهلول رفت و بر گشت و گفت:این حیوان می گوید: مرد حسابی حیف از تو نیست با این" خر ها " نشسته ای. زودتر از این مجلس بیرون برو. ممکن اسـت که : " خریت " آنها در تو اثر کند.

[ad_2]
لینک منبع
بازنشر: مفیدستان

عبارات مرتبط



کلماتی برای این موضوع
کلبه تنهایی من قسمت دوازدهم و سیزدهم رمان قرار …یک هفته ای طول کشید ولی هیچ خبری از آرتان نشد همه ناخن هامو از زور حرص جویده بودم گنجور شهریار منظومهٔ حیدر بابامیراسماعیل سیدعلیزاده نوشته مصرع اوشاخلارون بیر دسته گوْل باغلاسین ‬ به این صورت علیرضا آذر شعر و غزل امروزفال من را بگیر و جانم را من از این حال بی کسی سیرم دستِ فردای قصه را رو کن روشنم کن گنجور عبید زاکانی موش و گربهخباز نوشته خدارا صدبار شکر که پس از سال ها کسی یا کسانی به فکر میراث گرانبهای این مرز آذری شعرلری آرشیو انجمن های …سلام دوستان هرکی در مورد یه شاعر آذری اطلاعات داره بذاره اینجا یه شعر از شاعرریشه ضرب المثل ویکی بلاگریشهضربالمثلروزی بود ، روزگاری بود در یکی از روزها دوستان ملا نصر الدینی با عجله در خانه ی ملا را بافران بافرانبافران اِخ دهی است از بخش حومه ٔ شهرستان نائین که در هزارگزی جنوب خاور نایین متصل